زنان و جوانان (از دیدگاه اسلام)

زنان و جوانان (از دیدگاه اسلام)0%

زنان و جوانان (از دیدگاه اسلام) نویسنده:
گروه: زنان

زنان و جوانان (از دیدگاه اسلام)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد تقي صرفي
گروه: مشاهدات: 14650
دانلود: 4971

توضیحات:

زنان و جوانان (از دیدگاه اسلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 79 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14650 / دانلود: 4971
اندازه اندازه اندازه
زنان و جوانان (از دیدگاه اسلام)

زنان و جوانان (از دیدگاه اسلام)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

٤ـ زناشوئي‌ و لباس‌:

قرآن‌ زناشوئي‌ را به‌ لباس‌ تشبيه‌ كرده‌ است‌. زيرا همانطور كه‌ لباس‌عيوب‌ بدن‌ را مي‌پوشاند، ازدواج‌ هم‌ انسان‌ را از بسياري‌ از زشتي‌ها مي‌پوشاند و دور مي‌كند.

«هُن‌َّ لِب'اس‌ٌ لَكُم‌ْ وَ اَنْتُم‌ لِب'اس‌ٌ لَهُن‌َّ».

«زنان‌ لباس‌ شمايند و شما هم‌ لباس‌ آنها هستيد.»

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

«هركس‌ مي‌خواهد كه‌ خدا را با پاكي‌ و پاكيزگي‌ ملاقات‌ كند، بايدبوسيله‌ همسرش‌ طلب‌ عفت‌ نمايد.»

درصفحات‌ قبل‌ مطالبي‌ پيرامون‌ ازدواج‌، از كتاب‌ گفتار فلسفي‌آورده‌ شد. اكنون‌ روايات‌ و سخنان‌ بزرگان‌ دين‌ را در اين‌ مورد مرور مي‌كنيم‌.

پيامبرخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

«در اسلام‌ محبوبترين‌ بناء در نزد خداوند،بناي‌ ازدواج‌ است‌»

و فرمود:

«ازدواج‌ سنّت‌ من‌ است‌ و هر كه‌ ازدواج‌ نكند از من‌ نيست‌.»

و فرمود:

هرگاه‌ جواني‌ در ابتداي‌ جوانيش‌ ازدواج‌ كند، شيطان‌ ناله‌مي‌كند: اي‌ واي‌! دينش‌ را از من‌ حفظ‌ نمود.»

و فرمود:

«هرگاه‌ انسان‌ ازدواج‌ كند، نصف‌ دينش‌ رابدست‌ آورده‌ و درنصف‌ ديگر بايد تقوا را رعايت‌ كند.»

و فرمود:

«ازدواج‌ كرده‌ در خواب‌، در نزد خداوند از مجردِ روزه‌دار ومشغول‌ نماز برتر است‌».

ام‌ّ سلمه‌ از پيامبر درباره ثواب‌ خدمت‌ِ زن‌ به‌ شوهرش‌ پرسيد.حضرت‌ فرمود:

«وقتي‌ زن‌ درخانه‌ كار مي‌كند و مثلاً وسيله‌اي‌ را از جايي‌برمي‌دارد و در جاي‌ ديگر مي‌گذارد، در اين‌ حال‌ خداوند به‌ او نظرمي‌كند. و هركه‌ خدا به‌ او نظر كند، او را عذاب‌ نمي‌كند.»

و فرمود:

«در نزد خداوند، نشستن‌ زن‌ در كنار شوهرش‌، از اعتكاف‌ درمسجد من‌ بالاتر است‌.»

و فرمود:

«هر زني‌ كه‌ درخانه‌ شوهر، طوري‌ شوهرداري‌ كند كه‌ صلاح‌شوهرِ او باشد، خدا همه گناهان‌ او را محو مي‌كند و حسناتش‌ رامضاعف‌ مي‌نمايد. و چون‌ از شوهر حامله‌ شود، آنقدر برايش‌ ثواب‌بنويسند، و مانند كسي‌ است‌ در تمام‌ عمر روزه‌دار و دائم‌ الصلوة‌بوده‌ باشد. و هر بار كه‌ كودكش‌ را شير مي‌دهد، مثل‌ اين‌ است‌ كه‌بنده‌اي‌ در راه‌ خدا آزاد كرده‌، و چون‌ كودك‌ را از شير بگيرد، منادي‌از آسمان‌ ندا كند: اي‌ زن‌! تمام‌ گناهان‌ گذشته‌ات‌ آمرزيده‌ شد.»

امام‌ رضاعليه‌السلام فرمود: زني‌ به‌ امام‌ باقرعليه‌السلام گفت‌: من‌ متبّتله‌ هستم‌!حضرت‌ فرمود: درنزد تو تبتّل‌ به‌ چه‌ معني‌ است‌؟ گفت‌: يعني‌ تصميم‌دارم‌ كه‌ هيچگاه‌ ازدواج‌ نكنم‌.

امام‌ فرمود: چرا؟ گفت‌: مي‌خواهم‌ به‌ اين‌ وسيله‌ داراي‌ فضيلت‌بشوم‌. امام‌ فرمود: از اين‌ تصميم‌ برگرد! زيرا اگر در ازدواج‌ نكردن‌فضيلتي‌ بود، حضرت‌ فاطمه‌عليها‌السلام هم‌ قبل‌ از تو اين‌ كار را مي‌كرد! زيراهيچكس‌ نمي‌تواند در فضيلتي‌ از فاطمه‌عليها‌السلام پيشي‌ بگيرد.

مردي‌ خدمت‌ پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و گفت‌: اي‌ رسول‌ خدا! همسري‌دارم‌ كه‌ چون‌ به‌ خانه‌ مي‌روم‌ به‌ پيشبازم‌ مي‌آيد و هنگام‌ خارج‌ شدن‌،بدرقه‌ام‌ مي‌كند. اگر مرا ناراحت‌ ببيند مي‌گويد: ناراحت‌ نباش‌! كه‌ اگرغم‌ روزي‌ را مي‌خوري‌، خدا روزي‌ رسان‌ است‌. و اگر غم‌ آخرت‌داري‌، خدا غمهايت‌ را زياد كند!

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

«به‌ او بشارت‌ بهشت‌ بده‌! و به‌ او بگو كه‌ تو يكي‌ از عاملان‌خدايي‌ كه‌ در هر روز، پاداش‌ هفتاد شهيد براي‌ تو خواهد بود.»

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

«حيا ده‌ جزء است‌، كه‌ نُه‌ جزء آن‌ در زنان‌ و يك‌ جزء در مردان‌است‌. وقتي‌ زن‌ حيض‌ شود، يك‌ جزء آن‌ را از دست‌ مي‌دهد. و چون‌شوهر كند جزء ديگرش‌، و چون‌ بكارتش‌ زايل‌ گردد، جزء سومش‌برود و چون‌ فرزندي‌ بزايد جزء چهارمش‌ برود و پنج‌ جزء آن‌ بماند.اگر به‌ گناه‌ (زنا) آلوده‌ شود، همه حيائش‌ برود! ولي‌ اگر عفت‌ خود رانگه‌ دارد، پنج‌ جزء حيائش‌ بماند.»

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

«اگر زن‌ با خود به‌ خانه‌ شوهر، طلا ونقره‌ و جواهر ببرد، ولي‌روزي‌ به‌ شويش‌ بگويد:

تو كيستي‌؟ همه‌ اين‌ اموال‌ مال‌ من‌ است‌!

همةه‌ اعمالش‌ باطل‌ مي‌گردد، اگر چه‌ عابدترين‌ افراد باشد. مگراينكه‌ توبه‌ كند و از شويش‌ عذر بخواهد.»

و فرمود:

«هر زني‌ كه‌ براخلاق‌ بد شوهرش‌ صبر كند، خداوند ثواب‌ حضرت‌ آسيه‌ را به‌ او بدهد.»

«امام‌ صادق‌عليه‌السلام فرمود: در عهد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ،مردي‌ از انصارقصد مسافرت‌ داشت‌، هنگام‌ خارج‌ شدن‌ از خانه‌ به‌ همسرش‌ گفت‌:تا من‌ برنگشته‌ام‌ از خانه‌ بيرون‌ نرو، چندي‌ بعد، پدرِ زن‌ بيمار شد. اين‌زن‌ شخصي‌ را خدمت‌ پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرستاد كه‌ شوهرم‌ گفته‌ از خانه‌خارج‌ نشو ولي‌ اكنون‌ پدرم‌ بيمار شده‌ است‌. مي‌توانم‌ به‌ عيادت‌ او بروم‌؟ حضرت‌ جواب‌ فرمود كه‌ در خانه‌ بمان‌ و از شويت‌ اطاعت‌ كن‌!چند روز بعد خبر رحلت‌ پدرش‌ را به‌ او دادند. باز به‌ پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پيغام‌ داد كه‌ آيا مي‌توانم‌ بر جنازه‌ پدرم‌ حاضر شوم‌؟ حضرت‌ جواب‌ داد كه‌ در خانه‌ بمان‌ و از شويت‌ اطاعت‌ كن‌! تا اينكه‌ پدرش‌ را بخاك‌سپردند. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به‌ زن‌ بشارت‌ داد كه‌ در مقابل‌ اطاعت‌ تو ازشوهرت‌، خداوند تو و پدرت‌ را آمرزيد.»

«حسين‌ بن‌ علاء مي‌گويد: درخدمت‌ امام‌ صادق‌عليه‌السلام بودم‌ كه ‌مردي‌ آمد و از زنش‌ شكايت‌ كرد. امام‌ فرمود: برو و زنت‌ را بياور! آن‌مرد رفت‌ و با همسرش‌ برگشت‌. امام‌ به‌ آن‌ زن‌ فرمود: شوهرت‌ چه‌مي‌گويد؟ زن‌ گفت‌: خدا چنين‌ و چنانش‌ بكند! امام‌ فرمود: اگر بر اين‌حال‌ بماني‌ و اخلاقت‌ را با شويت‌ درست‌ نكني‌، سه‌ روز بيشتر زنده‌نماني‌! زن‌ گفت‌: مي‌خواهم‌ هرگز صورتش‌ را نبينم‌! امام‌ به‌ آن‌ مردفرمود: دست‌ زنت‌ را بگير و برو كه‌ بيشتر از سه‌ روز زنده‌ نمي‌ماند!

آن‌ دو رفتند، بعد از سه‌ روز آن‌ زن‌ از دنيا رفت‌».

«اصمعي‌ وزير خليفه‌ عباسي‌ در بيابان‌ به‌ خيمه‌اي‌ رسيد. زني‌جوان‌ و صاحب‌ جمال‌ درخيمه‌ بود. اصمعي‌ از او آب‌ طلبيد. زن‌گفت‌: شوهرم‌ نيست‌ و اجازه‌ ندارم‌ به‌ شما آب‌ بدهم‌. ولي‌ اجازه‌ شيراين‌ بز بدست‌ خودم‌ است‌. زن‌ از شير به‌ اصمعي‌ داد. در اين‌ موقع‌سياهي‌ از دور پيداشد. زن‌ گفت‌: شوهرم‌ است‌ كه‌ از صحرا برمي‌گردد.وقتي‌ شتر سوار رسيد، زن‌ به استقبال‌ او رفت‌ و بر او سلام‌ كرد، پاهاي‌او را شست‌ و...ولي‌ هر چه‌ زن‌ محبّت‌ مي‌كرد، مرد كه‌ قيافه‌ زشتي‌داشت‌ و يك‌ پايش‌ لنگ‌ بود، با بداخلاقي‌ به‌ او جواب‌ مي‌داد. تااينكه‌ مرد وارد خيمه‌ شد و نگاه‌ غضبناكي‌ به‌ اصمعي‌ نمود و به‌ آخرخيمه‌ رفت‌. اصمعي‌ به‌ زن‌ گفت‌: حيف‌ نيست‌ شما با اين‌ امتيازات‌، باهمچو مردي‌ زندگي‌ مي‌كني‌؟ زن‌ گفت‌: من‌ از شما كه‌ وزير خليفه‌هستي‌ تعجب‌ مي‌كنم‌ كه‌ مي‌خواهي‌ بين‌ من‌ و شوهرم‌ جدائي‌بيافكني‌! اگر من‌ با اين‌ مرد زندگي‌ مي‌كنم‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ مي‌خواهم‌به‌ روايت‌ پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عمل‌ كرده‌ باشم‌ كه‌ فرمود:ايمان‌ دو نيمه‌است‌. نيمه‌اي‌ شُكر و يك‌ نيمه‌اش‌ صبر است‌. من‌ خدا را برنعمتهايش‌ شكر گفته‌ و بر سختي‌هاي‌ زندگي‌ صبر مي‌نمايم‌. و اميد به‌پاداشهاي‌ آخرت‌ دارم‌.».

زنان‌ در فرهنگ‌ غرب

در زمان‌ حاضر وقتي‌ به‌ جوامع‌ غربي‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌، متوجه‌مي‌شويم‌ كه‌ چقدر فرق‌ و اختلاف‌ بين‌ فرهنگ‌ اسلام‌ و فرهنگ‌ غرب‌وجود دارد.

درغرب‌ در اكثر مواردتنها ارزش‌ يك‌ زن‌به‌ اين‌ است‌ كه‌ وسيله‌شهوت‌ راني‌ مردان‌ باشد.اگر زن‌زيبا باشد ودر كوچه‌ وخيابان‌وهرمكان‌ وجايي‌ باعث‌ لذت‌ گردد،ارزشمند است‌ وبهاي‌ مادي‌زيادي‌ دارد.او مي‌تواند خودرا يك‌ شخصيت‌ باارزش‌ بداند وببيند كه‌چگونه‌ نگاهها وچشمها بسوي‌ او جلب‌ شده‌ وهمه‌ براي‌ بدست‌آوردن‌ او سرو دست‌ مي‌شكنند امّا با درك‌ عميق‌ ،اين‌ زن‌ متوجه‌مي‌شود كه‌ مردم‌ هيچگاه‌ اورا بخاطر انسان‌ بودن‌ ويا داشتن‌ فضائل‌اخلاقي‌ ويا علم‌ ودانش‌، ارزشمند نمي‌ دانند.بلكه‌ تازمانيكه‌ باعث‌لذت‌ ديگران‌ است‌،ارزشمند مي‌باشد.

«نظرات‌ اساسي‌ واصولي‌ كه‌ بنيان‌ اجتماعي‌ تمدن‌ جديد اروپائي‌را تشكيل‌ مي‌دهند،تحت‌ سه‌ عنوان‌ مطالعه‌ مي‌كنيم‌:

١ـ مساوات‌ بين‌ زن‌ ومرد

٢ـ آزادي‌ زنان‌ در امور زندگي‌

3 ـ اختلاط‌ وآميزش‌ مطلق‌ بين‌ زن‌ ومرد

نتيجه‌ پايه‌ گذاري‌ اجتماع‌ غرب‌ برطبق‌ اين‌ نظريات‌ سه‌ گانه‌ اين‌شد كه‌ :

١ـ آنان‌ از معني‌ مساوات‌ چنين‌ فهميدند كه‌ بايد زن‌ ومرد درحقوق‌ بشري‌ و ارزش‌ اخلاقي‌، مساوي‌ باشند و زن‌ در زندگي‌اجتماعي‌ همان‌ اعمالي‌ را انجام‌ دهد كه‌ مرد انجام‌ مي‌دهد و همانطوركه‌ در سابق‌، مردان‌ از قيود اخلاقي‌، آزاد بودند، زنان‌ نيز از همان‌بي‌بند و باري‌ برخوردار باشند!

اين‌ برداشت‌ غلط‌ از مساوات‌ بود كه‌ زن‌ را از اداي‌ وظيفه‌ فطري‌ وطبيعيش‌ كه‌ بقا و ادامه‌ نسل‌ بشر است‌ نه‌ تنها غافل‌ بلكه‌ منحرف‌ساخت‌ و تمام‌ ابعاد وجودي‌ او را،اعمال‌ سياسي‌، اقتصادي‌ واجتماعي‌ بخود مشغول‌ ساخت‌ و شخصيت‌ فطري‌ او را از بين‌ برد.موضوع‌ انتخابات‌، وظايف‌ رسمي‌، رقابت‌ با مردان‌ در امور تجارت‌ وصنايع‌ آزاد، شركت‌ در مسابقات‌ ورزشي‌، تئاتر، مجالس‌ رقص‌ و لهو ولعب‌ و ديگر اسباب‌ تفريح‌ كه‌ دستاوردهاي‌ اين‌ تمدن‌ ظاهر فريب‌مي‌باشند و حيا مانع‌ ذكر آنان‌ مي‌گردد، بر احساسات‌، عواطف‌ وادراكات‌ او غلبه‌ كرد و او را از وظيفه‌ اصلي‌ و طبيعيش‌ بازداشت‌ و اورا از انجام‌ برنامه‌ زندگيش‌ كه‌ قبول‌ تكاليف‌ زندگي‌ زناشوئي‌ و تربيت‌اطفال‌، سر و سامان‌ دادن‌ و خدمت‌ به‌ خانواده‌ بود، بطور كلي‌ بازداشت‌ و حتي‌ فراتر از آن‌، اين‌ وظايف‌ را كه‌ وظايف‌ اصلي‌ و فطريش‌بودند در نظرش‌ بد و دگرگون‌ جلوه‌ داد. نتيجه‌ اين‌ وضع‌ چنين‌ شد كه‌نظام‌ خانواده‌ كه‌ اساس‌ و پايه‌ تمدن‌ شمرده‌ مي‌شد، در تمدن‌ غرب‌ ازبين‌ رفت‌ و آن‌ نظام‌ كه‌ مايه‌ قدرت‌ علمي‌، نشاط‌ و آرامش‌ روحي‌انسان‌ بود، چنان‌ از بين‌ رفت‌ كه‌ نام‌ و اثري‌ از آن‌ باقي‌ نماند.

ازدواج‌ كه‌ يگانه‌ راه‌ صحيح‌ و سالم‌ تعاون‌ و همكاري‌ زن‌ و مرد درخدمت‌ به‌ اجتماع‌ و تمدن‌ محسوب‌ مي‌شد، از تار عنكبوت‌ هم‌سست‌تر و ضعيف‌تر گرديد و از طرف‌ ديگر مسأله‌ تنظيم‌ خانواده‌ وجلوگيري‌ از بارداري‌ هم‌ با كشتن‌ فرزندان‌ و سقط‌ جنين‌ شروع‌ شد.تفكر غلط‌ مساوات‌ بين‌ زن‌ و مرد، مساوات‌ اخلاق‌ فاسد و انحرافي‌ رانيز بين‌ آنان‌ ايجاد كرد و زنان‌ به‌ چنان‌ اعمال‌ فاسد و پليدي‌ دست‌زدند كه‌ مردان‌ قبلاً از ارتكاب‌ آنها خودداري‌ مي‌نمودند، ولي‌ زنان‌ودختران‌ِ تمدن‌ جديد غرب‌ از انجام‌ آن‌ حيا و شرم‌ نداشتند.

٢ـ آزادي‌ و استقلال‌ زنان‌ در امور زندگي‌ و مسائل‌ اقتصادي‌، باعث ‌بي‌ نيازي‌ آنان‌ از مردان‌ گرديد. قاعده‌ و رسم‌ قديم‌ اين‌ طور بود كه‌ مرددر بيرون‌ خانه‌ كار مي‌كرد و زن‌ مشغول‌ تدبير امور منزل‌ مي‌گرديد،ولي‌ اين‌ نظريه‌ در عصر جديد تغيير كرد و زن‌ و مرد هر دو بكارپرداختند و هتلها و شركتها، جاي‌ خانه‌ را گرفتند! بنابر اين‌ ديگر رابطه‌و نيازي‌ بجز ارضاي‌ غريزه‌ حيواني‌ شهوت‌ بين‌ زن‌ و شوهر باقي‌نمانده‌ بود تا باعث‌ شود آنان‌ زندگي‌ خانوادگي‌ و زناشوئي‌ داشته‌باشند و كاملاً ظاهر و آشكار است‌ كه‌ فقط‌ ارضاي‌ شهوات‌ حيواني‌،زن‌ ومرد را مجبور نمي‌سازد كه‌ در يك‌ خانه‌ زندگي‌ نمايند و زندگي‌زناشوئي‌ مستمر و هميشگي‌ دارا باشند، زيرا زني‌ كه‌ خودش‌ كارمي‌كند و همه‌ كارهاي‌ خودش‌ را انجام‌ مي‌دهد، در زندگي‌ روزمره‌اش‌به‌ سرپرست‌ و قيم‌ نياز ندارد و هيچ‌ وقت‌ حاضر نمي‌شود كه‌ فقط‌بخاطر ارضاء شهوت‌ از مردي‌ فرمان‌ ببرد و با او در زندگي‌ همراه‌باشد. او بخود مي‌گويد براي‌ چه‌ با چنين‌ مردي‌ زندگي‌ كند؟ و چراخود را بي‌خود و بي‌ فايده‌ به‌ تحمّل‌ قيدهاي‌ اخلاقي‌ و بار سنگين‌قانون‌ مجبور سازد؟ و چرا مسئوليت‌ خانواده‌ و منزل‌ بدوش‌ او باشد؟

وقتي‌ مساوات‌ اخلاقي‌، تمام‌ مشكلات‌ و موانع‌ را برداشته‌ است‌ وراه‌ فسق‌ و فجور را هموار ساخته‌ است‌، چرا راه‌ كوتاه‌ لذت‌ و سرور وآزادي‌ را رها كند و راه‌ كهنه‌ و قديمي‌ را كه‌ مملوّ از مسئوليتها، مشقات‌و قرباني‌هاست‌ بپيمايد؟ در ضمن‌، تفكر معصيت‌ و گناه‌ نيز با از بين‌رفتن‌ دين‌، در اذهان‌ رنگ‌ باخته‌ است‌ و از طرف‌ اجتماع‌ هيچ‌ خطري‌احساس‌ نمي‌شود زيرا بجاي‌ اينكه‌ اجتماع‌، فاجر و فاسق‌ را توبيخ‌ كنداز او بخاطر اين‌ كارش‌ با آغوش‌ باز استقبال‌ مي‌كند!!

آخرين‌ چيزي‌ كه‌ اين‌ نوع‌ زنان‌ از آن‌ در هراسند، فرزندي‌ است‌ كه‌ ازاين‌ طريق‌ بوجود مي‌آيد. ولي‌ وسايل‌ و ابزاري‌ كه‌ ابداع‌ شده‌ است‌،اين‌ هراس‌ را از بين‌ برده‌ است‌. ابتداء از وسائل‌ ضدّ بارداري‌ استفاده‌مي‌شود و اگر مؤثر واقع‌ نشد، سقط‌ جنين‌ انجام‌ مي‌گردد و اگر اين‌ هم‌ممكن‌ نشد در نهايت‌، كشتن‌ آن‌ نوزاد در تاريكي‌ شب‌ و يا انداختن‌ اوبه‌ آن‌ طرف‌ ديوار! آخرين‌ راه‌ خواهد بود و اگر عاطفه‌ مادري‌ ـ چه‌عاطفه‌ زشت‌ وپليدي‌ ـ او را از اين‌ كار باز داشت‌، براي‌ آن‌ زن‌ هيچ‌اشكالي‌ ندارد كه‌ مادر يك‌ فرزند غير قانوني‌ باشد. زيرا جامعه‌ به‌ علت‌ارضاي‌ شهواني‌ خود، اين‌ احترام‌ را براي‌ آن‌ مادر باكره‌ و فرزند غيرقانونيش‌ قائل‌ هستند و محيط‌ هم‌ چنان‌ در دلها اثر كرده‌ كه‌ اگر كسي‌اين‌ خانم‌ را سرزنش‌ نمود، او را عقب‌ مانده‌ و اُمّل‌ و ضدّ تمدن‌مي‌دانند.

اين‌ وضع‌ باعث‌ شد كه‌ بنيان‌ اجتماعي‌ غرب‌ از اساس‌ متزلزل‌ شودو در هر مملكت‌ غربي‌، صدها هزار زن‌ و دختر بي‌ شوهر، بدون‌ حيا وشرم‌ به‌ فحشاء دست‌ بزنند. در اين‌ كشورها مفاسدي‌ چون‌ سقط‌جنين‌، كشتن‌ فرزندان‌، كثرت‌ فرزندان‌ نامشروع‌ ، گسترش‌ فحشاء،برهنگي‌ و شيوع‌ امراض‌ خطرناك‌ و انواع‌ و اقسام‌ مشكلات‌ اجتماعي‌بروز نموده‌ است‌.

3 ـ فراواني‌ اختلاط‌ و آميزش‌ بدون‌ قيد و شرط‌ بين‌ زن‌ و مرد، سبب‌شد تا آرايش‌، نمايش‌ زينتها و بي‌بند و باري‌ در زنان‌ زياد شود. زيراجاذبه‌ جنسي‌ بين‌ زن‌ و مرد داراي‌ قدرت‌ و كشش‌ غير قابل‌ انكاري‌است‌. و اختلاط‌ بين‌ اين‌ دو و دستيابي‌ آسان‌ به‌ جنس‌ مخالف‌ بدون‌پذيرش‌ مسئوليتها و مشكلات‌، اين‌ قدرت‌ را شدت‌ بخشيده‌ است‌.

طبق‌ تفكر اخلاقي‌ حاكم‌ بر اجتماع‌ غرب‌، تجمل‌ و آرايش‌ زن‌ نه‌تنها عيب‌ و گناه‌ نيست‌ بلكه‌ خوب‌ و پسنديده‌ بشمار مي‌آيد! لذاآرايش‌ در اين‌ كشورها در حدّ معيني‌ نماند و تمام‌ حدود و مرزها را زيرپا گذاشت‌ و به‌ آخرين‌ حدّ لجام‌ گسيختگي‌ و بي‌بند و باري‌ رسيد، تااينكه‌ حالت‌ و وضع‌ موجودِ تمدن‌ غرب‌ بوجود آمد! هم‌ اكنون‌ درغريزه‌ تجمل‌ و آرايش‌ آنچنان‌ افراط‌ شده‌ است‌ كه‌ ديگر زنان‌ به‌لباسهاي‌ چسبان‌ و جذاب‌ و وسايل‌ زينت‌ و آرايش‌، زيور آلات‌، عطرو پودر و استعمال‌ رنگهاي‌ مختلف‌ قناعت‌ نكرده‌ و پا را فراتر از آن‌گذاشته‌ و مي‌خواهند كه‌ جسمشان‌ را كاملاً برهنه‌ و بدون‌ هيچ‌ پوشش‌و لباس‌ به‌ ديگران‌ نشان‌ دهند و اين‌ وضع‌ زنان‌ در غرب‌ است‌.

مردان‌ در مقابل‌ اين‌ برهنگي‌ و آرايش‌ و تجمل‌ زنان‌، شوق‌ و علاقة‌تازه‌اي‌ در خود احساس‌ مي‌كنند و شهوت‌ و غريزه‌ حيواني‌ آنان‌ باديدن‌ اين‌ مناظر تحريك‌ آميز، جديدتر و قوي‌تر مي‌باشند. آنان‌ مانندشخص‌ مسمومي‌ مي‌باشند كه‌ هر لحظه‌ عطش‌ و تشنگي‌شان‌ رو به‌افزايش‌ است‌ و هر اندازه‌ آب‌ مي‌خورند بيشتر تشنه‌ مي‌شوند! بنابراين‌ آنان‌ هميشه‌ در فكر اسباب‌ و لوازم‌ جديدي‌ هستند كه‌ آتش‌شهوت‌ و تمايلات‌ حيواني‌ را خاموش‌ سازند ولي‌ هيچوقت‌ به‌ آرامش‌و آسودگي‌ دست‌ نمي‌ يابند.

اين‌ همه‌ عكسها و فيلمهاي‌ لخت‌ و برهنه‌،ادبيات‌ بي‌ عفت‌،داستانهاي‌ فتنه‌ انگيز عشقي‌، رقاص‌ خانه‌ها، نمايش‌هاي‌ سرشار ازاحساسات‌ و فيلمهاي‌ بي‌بند و بار، نمونه‌اي‌ بارز از سعي‌ و كوشش‌آنها براي‌ خاموش‌ ساختن‌ آتش‌ شهوت‌ است‌ ولي‌ در حقيقت‌ اين‌ ابزارو محيط‌ و زندگي‌ اجتماعي‌، آتش‌ اين‌ غريزه‌ را شعله‌ورتر و تيزترمي‌كند. اين‌ مرض‌ كشنده‌ (غلبه‌ شهوات‌) در بنيان‌ اجتماع‌ غرب‌ رخنه‌كرده‌ است‌ و با سرعت‌ هر چه‌ بيشتر، حيات‌ و زندگي‌ اجتماعي‌ آنها رابه‌ هلاكت‌ و نابودي‌ تهديد مي‌كند.

تاريخ‌ گواهي‌ مي‌دهد كه‌ اين‌ مرض‌ در هر جامعه‌اي‌ كه‌ سرايت‌كرده‌ و در بينشان‌ انتشار يافته‌، آن‌ جامعه‌ به‌ هلاكت‌ رسيده‌ است‌، زيرااين‌ مرض‌ تمام‌ قواي‌ عقلي‌ و جسمي‌ را از بين‌ برده‌ و مانع‌ پيشرفت‌ وترقي‌ انسان‌ مي‌گردد. او به‌ آرامش‌ روحي‌ و فكري‌ كه‌ تنها راه‌ دستيابي‌به‌ اعمال‌ نيك‌ است‌، دست‌ نمي‌يابد و تا وقتي‌ كه‌ محيط‌ را شهوت‌ وغرايز حيواني‌ احاطه‌ كرده‌ باشد و در هر طرف‌ وسائل‌ تحريك‌ وفريفتگي‌ باشد و در اثر عكسهاي‌ برهنه‌، موسيقي‌هاي‌ مهيج‌، فيلمهاي‌فاسد، رقصهاي‌ فريبنده‌، مناظر جذاب‌ و آرايشهاي‌ دلفريب‌، اختلاط‌و آميزش‌ بدون‌ قيد و شرط‌ بين‌ دو جنس‌ مخالف‌ موجود باشد، خودآنان‌ و نسلهاي‌ آينده‌ نمي‌توانند به‌ فضايي‌ آرام‌، متعادل‌ و سالم‌ كه ‌براي‌ تربيت‌ قواي‌ عقلي‌ و فكري‌ ضروريست‌، دست‌ يابند. آن‌نوجوانان‌ هنوز به‌ كمال‌ بلوغ‌ نرسيده‌اند كه‌ غول‌ شهوت‌ و ديو سياه‌غريزه‌ جنسي‌ بر آنها غلبه‌ كرده‌ و آنان‌ را مانند برده‌ و غلام‌، تحت‌ تأثيرخود قرار مي‌دهد و آنان‌ ناخودآگاه‌ به‌ پاي‌ غول‌ مي‌افتند و هرگز قدرت‌رهايي‌ از چنگال‌ او را نمي‌يابند.»

«در امريكا، كودكان‌ زودتر از معمول‌، بالغ‌ مي‌شوند و از سنين‌خردسالي‌، احساس‌ و هيجان‌ جنسي‌ در ايشان‌ زنده‌ مي‌شود.

هيچ‌ جاي‌ تعجب‌ نيست‌ كه‌ در بين‌ طبقات‌ مختلف‌ حتي‌ طبقات‌پولدار و باسواد، دختراني‌ پيدا مي‌شوند كه‌ درسالهاي‌ هفت‌ و هشت‌سالگي‌ با كودكان‌ هم‌ سن‌ و سال‌ خود رابطه‌ جنسي‌ برقرار كرده‌ واحتمالاً به‌ فحشاء مبتلا مي‌گردند.

به‌ عنوان‌ مثال‌ دختر هفت‌ ساله‌اي‌ از يك‌ خانواده‌ آبرومند! با برادرو گروهي‌ از دوستان‌ برادرش‌، مرتكب‌ فحشاء شده‌ بودند. پنج‌ نفرديگر شامل‌ دو دختر و سه‌ پسر، گروه‌ فحشاء را تشكيل‌ داده‌ و كودكان‌ديگر را به‌ اين‌ كار وادار مي‌كردند در حالي‌ كه‌ بزرگترين‌ آنها ده‌ ساله‌بود. دختر ديگري‌ كه‌ نُه‌ سال‌ داشت‌، خود را بسيار خوشبخت‌مي‌دانست‌ زيرا در اين‌ سن‌ و سال‌، معشوقه‌ چندين‌ نفر شده‌ بود!

يكي‌ از مجلات‌ آمريكائي‌ نوشته‌ است‌:

سه‌ عامل‌ شيطاني‌ وجود دارد كه‌ دنياي‌ امروز ما را فرا گرفته‌ و درافروختن‌ آتش‌ براي‌ ساكنين‌ زمين‌ مؤثرند.

عامل‌ اول‌ ادبيات‌ بي‌ آبرو و دور از عفت‌ است‌ كه‌ بعد از جنگ‌جهاني‌ با تمام‌ وقاحت‌ و بي‌عفتي‌ و بي‌آبرويي‌ بشكل‌ عجيب‌ و غريبي‌ترويج‌ شد و دنيارا فرا گرفت‌!

عامل‌ دوم‌ فيلمهاي‌ سينمائي‌ است‌ كه‌ نه‌ تنها غريزة‌ شهواني‌حيواني‌ را تحريك‌ مي‌كند بلكه‌ در اين‌ خصوص‌ ،دروس‌ علمي‌ وعملي‌ را برايشان‌ تلقين‌ مي‌نمايد.

عامل‌ سوم‌ پايين‌ آمدن‌ سطح‌ اخلاق‌ زنان‌ است‌ كه‌ در لباس‌،برهنگي‌، اعتياد و اختلاط‌ بدون‌ قيد و شرطشان‌ با مردان‌ بصورت‌آشكاري‌ بچشم‌ مي‌خورد. اين‌ مفاسد سه‌ گانه‌ به مرور زمان‌ رو به‌ ازدياداست‌ و آخرين‌ نتيجه‌ آن‌ زوال‌ تمدن‌ و از بين‌ رفتن‌ مسيحيت‌ است‌ كه‌اگر ما امروز از طغيان‌ آنها جلوگيري‌ نكنيم‌، بطور حتم‌ تاريخ‌ روميها وكساني‌ كه‌ به‌ پيروي‌ از شهوت‌ و غريزه‌ جنسي‌ رهسپار عدم‌ گرديدندبراي‌ ما هم‌ تكرار مي‌شود زيرا آنها هم‌ مانند ما در شراب‌، زن‌، رقص‌ وموسيقي‌ و لهو و لعب‌ غرق‌ شده‌ بودند.

در اين‌ جامعه‌ ديگر زن‌ِ با عفت‌ داراي‌ احترام‌ نيست‌! اصلاً عفت‌ وتهذيب‌ و حجاب‌ و از روابط‌ نامشروع‌ دوري‌ نمودن‌ و قانع‌ بودن‌ به‌همسر خود، نشانه بي‌ تمدني‌!وبي‌ فرهنگي‌ وعدم‌ پيشرفت‌ به‌ حساب‌ مي‌آيد!

در غرب‌، ادبياتي‌ داراي‌ مرتبه‌ و منزلت‌ است‌ كه‌ بتواند با جاذبه‌هاي‌ جنسي‌ بكارگرفته‌ شده‌ در فيلمهاي‌ سينمائي‌، تئاترها وموسيقي‌ها و داستانهاي‌ فاسد، زن‌ را عريان‌تر و برهنه‌تر معرفي‌ بكند وبدين‌ وسيله‌ مشتريهاي‌ بيشتري‌ جذب‌ كرده‌ و مثلاً نوشته‌ شود كه‌ فلان‌فيلم‌ اينقدر فروش‌ داشت‌ و يا فلان‌ كتاب‌ با اين‌ تيراژ فروش‌ رفت‌.

نتيجه‌ تسلط‌ شهوات‌ بر همه امور ملتهاي‌ غربي‌ و حضور بي‌ قيد وشرط‌ زن‌ برهنه‌ و عريان‌ در همه‌ جا، پيدا شدن‌ آثار مخربي‌ است‌ كه‌نصيب‌ اين‌ ملتها شده‌ است‌.

فساد نظام‌ خانوادگي‌، افزايش‌ آمار طلاق‌ (يكي‌ از دانشمندان‌فرانسه‌ كه‌ چندبار هم‌ به‌ وزارت‌ رسيده‌ بود، زنش‌ را پنج‌ ساعت‌ بعد ازازدواج‌، طلاق‌ داد!)، تعداد كم‌ ازدواج‌ (در فرانسه‌ از هر هزار نفر،هفت‌ يا هشت‌ نفر ازدواج‌ مي‌كنند) كثرت‌ فرزندان‌ نامشروع‌ (درانگلستان‌ از هر سه‌ كودك‌ يكنفر نامشروع‌ است‌)، كشتن‌ فرزندان‌نامشروع‌ با فراغت‌ بال‌ (در فرانسه‌، دادگاه‌ زني‌ را كه‌ طفلش‌ را خفه‌كرده‌ بود و چون‌ طفل‌ هنوز نفس‌ مي‌كشيد سر او را به ديوار كوبيده‌ بودو كشته‌ بود، مجرم‌ ندانست‌! همچنين‌ رقاصه‌اي‌ كه‌ مي‌خواست‌ زبان‌كودكش‌ را از حلقش‌ درآورد! لذا سر طفلش‌ را زخمي‌ كرده‌ و شاهرگش‌را قطع‌ نموده‌ و او را كشته‌ بود، مجرم‌ شناخته‌ نشد!).

افزايش‌ بيماران‌ رواني‌ (در امريكا از هر سه‌ نفر يك‌ نفر مشكل‌رواني‌ دارد)، كثرت‌ تجاوزات‌ و جنايات‌ و از بين‌ رفتن‌ اخلاق‌ سالم‌ درجامعه‌ و بي‌اعتمادي‌ به‌ هم‌ و مردن‌ فضيلتهاي‌ اخلاقي‌ در بين‌ اقشارمختلف‌ مردم‌، از بين‌ رفتن‌ عاطفه‌ و محبت‌، شورش‌ و طغيان‌ مردم‌،احساس‌ پوچي‌ دربين‌ اكثر جوانان‌ و...همه‌ از معضلات‌ جوامع‌ غربي‌مي‌باشند.»

مؤلف‌ كتب‌ تاريخ‌ فحشاء، آقاي‌ «جورج‌ رائيلي‌ اسكات‌» انگليسي‌مي‌نويسد:

مرتكب‌ شدن‌ به‌ فسق‌ و فجور و ولگردي‌ در خيابانها و عدم‌ عفت‌براي‌ دوشيزه‌ امروزي‌ از جمله‌ وسايل‌ زندگي‌ تجملي‌ بشمار مي‌رود.استعمال‌ مواد مخدر، و شرابهاي‌ ترش‌ مزه‌، رنگ‌ كردن‌ ناخن‌ و لبها به‌رنگ‌ سرخ‌، مهارت‌ داشتن‌ در مورد مسائل‌ جنسي‌ و تدابير ضدّبارداري‌ و سخن‌ از فحشاء نيز از جمله‌ ضروريات‌ امروزي‌ شدن‌ وپيشرفت‌ زندگي‌ تجملي‌ محسوب‌ مي‌شود. تا الان‌ هم‌ تعداد زناني‌ كه‌پيش‌ از ازدواج‌، روابط‌ جنسي‌ دارند رو به‌ ازدياد و افزايش‌ است‌ و آن‌را هيچ‌ عيب‌ و گناهي‌ نمي‌دانند و وجود دختران‌ باكره‌ در هنگام‌ عقدازدواج‌ در كليسا بسيار نادر و كمياب‌ است‌.

بزرگترين‌ عامل‌ اين‌ بي‌ بند وباري‌ در مسائل‌ جنسي‌،اشتغال‌ زنان‌به‌ كارهاي‌ تجاري‌ و اداري‌ و كارهاي‌ مختلف‌ ديگر است‌ كه‌ بهترين‌وسيله‌ و فرصت‌ براي‌ اختلاط‌ مردان‌ و زنان‌ است‌. وباعث‌ شده‌ كه‌ قوه دفاعي‌ زن‌ در مقابل‌ تجاوز مرد، كم‌ و نابود شده‌ و روابط‌ شهواني‌ بين‌زن‌ و مرد از هر قيد اخلاقي‌ آزاد گردد. در اين‌ حال‌ لذت‌ زندگي‌ در نزد دوشيزگان‌ اين‌ است‌ كه‌ مرد جام‌ لذت‌ و تمتع‌ را به‌ وي‌ تقديم‌ كند و لذا بدنبال‌ اين‌ لذتها به‌ رقاص‌ خانه‌ها، كلوپهاي‌ شبانه‌، هتلها وقهوه‌خانه‌ها سر مي‌زند تا بتواند مرد بيگانه‌اي‌ را كه‌ صاحب‌ ماشين‌ وثروت‌ است‌، شكار كند! به‌ اين‌ ترتيب‌ او خود را با رضا و رغبت ‌فراوان‌ در محيط‌ و اوضاعي‌ مي‌اندازد كه‌ تمايلات‌ جنسي‌ را مشتعل‌ترمي‌كند و نه‌ تنها از عواقب‌ آن‌ ترسي‌ ندارد بلكه‌ آن‌ را با شادي‌ و آغوش‌باز استقبال‌ مي‌كند».

اين‌ است‌ وضع‌ زنان‌ در غرب‌ كه‌ ديگر آثاري‌ از فضيلتهاي‌ اخلاقي‌و عفت‌ و حيا و شرم‌ و حجاب‌ در زنان‌ (مگر در افراد كمي‌) ديده‌نمي‌شود و همه‌ در اين‌ مسابقه‌ خطرناك‌ برهنگي‌ و بي‌حيائي‌ شركت‌كرده‌اند و عاقبت‌ به‌ عواقب‌ خطرناك‌ و نابود كننده‌ آن‌ دچار مي‌شوند.

استاد آية‌ اللّه‌ جوادي‌ آملي‌ در باره‌ اين‌ انحطاط‌ فرهنگي‌ در غرب‌مي‌فرمايند:

«سرّ اينكه‌ جهان‌ غرب‌ در خصوص‌ زن‌، فرهنگ‌ منحط‌ و غلطي‌دارد ـ و متأسفانه‌ برخي‌ افراد كه‌ از فرهنگ‌ غني‌ و قوي‌ اسلام‌بي‌اطلاعند، گوش‌ به‌ تبليغات‌ سوء آنان‌ مي‌دهند ـ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌شناسي‌ آنها همانند جهان‌ بيني‌ آنهاست‌. و به‌ عبارت‌ ديگر انسان‌شناسي‌ آنها فرع‌ بر جهان‌ بيني‌ آنهاست‌. جهان‌ بيني‌ آنها درحدّ اين‌ آيه‌است‌ كه‌ مي‌فرمايد:

كافران‌ گويند: «حياتي‌ جز زندگي‌ دنيوي‌ ما در كار نيست‌، كه‌ درآن‌ زنده‌ مي‌شويم‌ و بعد مي‌ميريم‌ و اين‌ روزگار است‌ كه‌ ما رامي‌ميراند و بعد از مردن‌ حقيقت‌ ديگري‌ نيست‌».

و چون‌ جهان‌ را در نشئه‌ طبيعت‌ خلاصه‌ مي‌كنند واز ماوراءطبيعت‌، سهمي‌ ندارند، انسان‌ را نيز در قلمرو طبيعت‌ خلاصه‌مي‌كنند و صرفاً تن‌ شناسند نه‌ انسان‌ شناس‌!

ديدگاه‌ آنان‌ در انسان‌ شناسي‌ اين‌ است‌ كه‌ تمام‌ حقيقت‌ انسان‌ رابدن‌ و تن‌ آدمي‌ تشكيل‌ مي‌دهد و چون‌ مي‌بينند بدن‌ آدمي‌ به‌ دوشكل‌ است‌، يا بصورت‌ زن‌ است‌ يا بصورت‌ مرد، لذا گمان‌ مي‌كنند كه‌زن‌ و مرد باهم‌ تفاوت‌ دارند، همانطور كه‌ بدنهايشان‌ متفاوت‌ است‌.

كسي‌ كه‌ انسان‌ شناسيش‌ برابر جهان‌ شناسي‌ مادي‌ اوست‌، اوهرگز درجهان‌ سير عمودي‌ ندارد و نمي‌داند مبدأ و منتهاي‌ سيرزندگي‌ انسان‌ چيست‌؟ بلكه‌ همواره‌ سير افقي‌ دارد. او براي‌ انسان‌مقامي‌برتر از آنچه‌ در نشئه‌ طبيعت‌ است‌،قائل‌ نيست‌. و مسائلي‌ ازقبيل‌ فرشته‌، مَلِك‌ و وحي‌ برايش‌ مفهومي‌ ندارد. او نمي‌فهمد كه‌ مثلاًزن‌ مي‌تواند با ملائكه‌ سخن‌ بگويد و سخن‌ بشنود و بشارت‌ دريافت‌كند و يا اينكه‌ در خطاب‌ به‌ آنها بگويد: من‌ از رحمت‌ خدا نااميدنيستم‌ و آفرينش‌ خدا را بعيد نمي‌دانم‌. بلكه‌ ازآن‌ در شگفتم‌. و نيزدرك‌ نمي‌كند كه‌ فرشتگان‌ با يك‌ زن‌ از آن‌ جهت‌ كه‌ عضو خانواده‌مكرّمي‌ است‌، تكلّم‌ نمي‌كنند بلكه‌ به‌ او مي‌گويند: تو منشأ كرامت‌هستي‌ و ما بشما كرامت‌ مي‌رسانيم‌.

بنابر اين‌ روشن‌ مي‌شود كه‌ ديد ماديون‌ درباره‌ انسان‌ همان‌ نظر وبينشي‌ است‌ كه‌ در ارتباط‌ با مثلاً گياه‌ شناسي‌ دارند. لذا نتيجه‌ و بازده‌علومشان‌ عبارت‌ خواهد بود از يك‌ سلسله‌ شبهاتي‌ كه‌ مطرح‌مي‌كنند. از قبيل‌ اينكه‌ مثلاً چرا در اسلام‌ ديه‌ زن‌ و مرد فرق‌ مي‌كند؟ ويا چرا در بعضي‌ موارد، ارث‌ زن‌ كمتر از ارث‌ مرد تعيين‌ شده‌ است‌ ومانند آن‌.»

دختران‌ غربي‌!

در فرانسه‌، چهار دختر از خانواده‌هاي‌ مرفّه‌ و پولدار تصميم‌ به‌قرعه‌كشي‌ درباره‌ سرنوشت‌ خود مي‌گيرند! روي‌ هر قرعه‌ يكي‌ از اين‌جملات‌ نوشته‌ شده‌ بود: «خودكشي‌ خواهم‌ كرد!» «دختر خوبي‌خواهم‌ شد!» «خودفروشي‌ خواهم‌ نمود!» «دزدي‌ خواهم‌ كرد!»قرعه‌كشي‌ انجام‌ شد. به‌ هريك‌ يكي‌ از اين‌ جملات‌ سرنوشت‌ سازرسيد. روز يكشنبه‌ «ايزابلا» رگ‌ خود را بريد! «ماري‌» يك‌ پالتو دزديد!«آني‌» اخلاقش‌ بهتر شد! و «جيني‌» شروع‌ به‌ فحشاء نمود!»

زنان‌ برگزيده

از طرف‌ پيغمبر اسلام‌ چهار زن‌ به‌ عنوان‌ زنان‌ برتر و سَرْوَرِزنان‌ عالم‌ معرفي‌ شده‌اند.

آنان‌ :

١ـ حضرت‌ آسيه‌، زن‌ فرعون‌

٢ـ حضرت‌ مريم‌ ،مادرعيسي‌

3 ـ حضرت‌ خديجه‌، همسر پيغمبر اسلام‌

٤ـ حضرت‌ فاطمه‌ مادر ائمة‌ معصومين‌ مي‌باشند.

پيامبر اكرم‌ فرمود:

«خداي‌ تعالي‌ مريم‌ دختر عمران‌ و همسر فرعون‌ (آسيه‌) وخواهر موسي‌ (كلثوم‌) را در بهشت‌ به‌ ازدواج‌ من‌ در مي‌آورد.»

در بار‌ آسيه‌ و مريم‌ توضيح‌ اجمالي‌ داده‌ شد.

امّا درباره‌ حضرت‌ خديجه‌عليها‌السلام و حضرت‌ فاطمه‌عليها‌السلام مطالبي‌تقديم‌ مي‌شود.