خديجه ياور پيغمبر
حضرت خديجه با زبان و دست و مال و همه وجودش از اسلام ورسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
حمايت ميكرد. به چند نمونه از ايثارگري او توجه كنيد:
آيه نازل شد كه:(
فَاصْدَعْ بِماتُؤْمَر وَاَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكين
)
.آنچه را كه مأمور شدي آشكار نما و از مشركين دوري كن.
رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
در موسم حج بربالاي كوه صفا آمد و با ندايبلند، سه بار فرمود:(
يا اَيُّهَا النّ'اسُ اءنّي رَسُولُ رَبِّ الْعالَمين
)
.اي مردم!من فرستاده پرودگار جهانيان هستم. در اين موقع مردم متوجهحضرت شدند. سپس حضرت بربالاي كوه مروه آمد و دستش رابرگوش نهاد و سه بار با صداي بلند فرمود:(
يا اَيُّهَا النّاسُ! اءنّي رَسُولُاللّه
)
.اي مردم! من رسول خدا هستم.
بتپرستان از اين حركت خشمگين شدند و با سنگ به حضرت حمله نمودند. ابوجهل سنگي بر پيشاني حضرت زد! حضرت برايدر امان ماندن از سنگها بر بالاي كوه رفت و در آنجا به سنگي تكيه كردو در آنجا ماند.
شب شد و عليعليهالسلام
و خديجهعليهاالسلام
از اين حادثه با خبر شدند وآب و غذايي تهيه نموده و به جستجوي پيغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
رفتند.
خديجه خيلي نگران بود و با آهي جانكاه ميگفت: چه كسي ازمصطفي' برايم خبري ميآورد؟ چه كسي از بهار دل من به من خبرميدهد؟ چه كسي از رانده شده در راه خدا مرا آگاه ميكند؟ چه كسياز ابوالقاسم برايم خبري ميآورد؟
در اين حال جبرئيل بر پيغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
نازل شد. حضرت درحاليكه اشك از چشمانش سرازير بود فرمود: ميبيني قوم من با منچه كردند؟ مرا تكذيب نمودند! از شهر بيرون راندند! و به من حمله نمودند!
جبرئيل و گروهي از فرشتگان براي هلاكت بتپرستان اعلامآمادگي نمودند. امّا حضرت قبول نكرد و فرمود: من براي اهل عالمرحمت هستم. قوم مرا بخودم واگذاريد. آنها نميدانند.
در اين موقع جبرئيل، خديجه را ديد كه گريان بدنبال رسولخداصلىاللهعليهوآلهوسلم
ميگردد. جبرئيل به حضرت فرمود: آيا به خديجهنمينگري كه از گريه او، فرشتگان آسمان به گريه افتادند؟ او را بخواهو سلام مرا به او برسان و به او بگو: خداوند به تو سلام رسانده و مژدهداده كه در بهشت قصري از طلا مال خديجه است كه در آن هيچسختي و مشقتي نخواهد ديد.
خديجه ، رسول خدا را ديد وبا هم در تاريكي شب به منزل مراجعت كردند. همان شب ، مشركين با اطلاع از حضور رسولخداصلىاللهعليهوآلهوسلم
در خانه ، منزل را محاصره كرده و منزل را سنگباراننمودند.
خديجه با ديدن اين منظره صدا زد: اي گروه قريش! آيا زن آزاد رادر خانه خودش سنگباران ميكنيد؟
مشركين با اين سخن شرمنده شده و برگشتند.
«وقتي حليمه، مادر رضاعي رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
نزد حضرت آمد واز خشكسالي در محلشان شكوه كرد، خديجهعليهاالسلام
چهل گوسفند وشتر به او بخشيد».
«در محاصره شِعب ابوطالب، همه ثروت خديجهعليهاالسلام
صرفمسلمين شد بطوري كه پس از رفع محاصره، خديجهعليهاالسلام
گفت: ازاموال چيزي جز دو پوستين كه يكي را زير انداز و ديگري را رواندازقرار دهم، نمانده است.
او بخاطر سختيهاي اين دوران، دو ماه بعد از خروج از شعبابوطالب، رحلت نمود.»
مقام خديجه
١ـ روزي عايشه نسبت به خديجهعليهاالسلام
اظهار برتري نمود!حضرت فرمود:
«اَوَ ما عَلِمْتِ اَنَّ اللّهَ اصْطَفي' آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ اِبْر'اهيمَ وَ آلَ عِمْر'انَوَ عَلِيّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَراً وَ فاطِمَةَ وَ خَديجَةَ عَلَيالْعالَمين؟»
«آيا نمي داني كه خدا، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران و عليّو حسن و حسين و حمزه و جعفر و فاطمه و خديجه: را از ميانانسانها برگزيد؟»
٢ـ امام سجادعليهالسلام
بر منبر شام فرياد زد:
«اَنَا بْنُ خَديجَةَ الْكُبْري'»
«من پسر خديجه كبري' هستم.»
3ـ در دعاي ندبه، خطاب به امام عصر (عج) ميخوانيم:
«اَيْنَ ابْنُ النَّبِيُّ الْمُصْطَفي' وَ ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضي' وَ ابْنُ خَدِيجَةَالْغَرّ'اء!؟»
«كجايي اي پسر رسول مصطفي' و پسر عليّ مرتضي' و پسرخديجه ارجمند والامقام!؟»
٤ـ وقتي پيغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
از معراج برگشت، جبرئيل فرمود: سلامخدا و سلام مرا به خديجه برسان!
پيغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
هم اين كار را كرد. خديجه در جواب گفت:
جَبْرَئيلَ السَّلا'م.»
٥ ـ در هنگام خواستگاري عليعليهالسلام
از فاطمهعليهاالسلام
،امّ ايمن باتعدادي از زنان خدمت رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
مشرف شدند تااين مطلبرا با حضرت در ميان بگذارند. وقتي همه نشستند، امّ ايمن گفت:پدران و مادران ما فداي تو باد اي رسولخدا!ما براي امري اينجا جمعشدهايم كه اگر خديجه زنده بود، روشني چشم او ميشد.
ناگاه اشك از چشمان حضرت سرازير شد و فرمود:
«خديجه! چه كسي مثل و مانند خديجه است؟ او زماني كه مردممرا تكذيب نمودند، مرا تصديق نمود و مرا بر دين خدا ياري كرد وبا مالش مرا كمك و ياري نمود.»
در يكي از روزها پيغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
به خديجهعليهاالسلام
فرمود:
«آيا ميداني كه خداوند تو را در بهشت، همسر من قرار
داده است؟»
وقتي در هنگام رحلت خديجهعليهاالسلام
پيغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
بر بالين اوآمد، به خديجه فرمود:
«اي خديجه از اينكه رحلت مينمائي ناراحتم ولي چه بسا دراين خير كثير باشد. پس اگر همدمهاي خود را در بهشت ديدي،سلام مرا به آنها برسان!
خديجه پرسيد: آنان كيانند؟ فرمود: مريم، آسيه و كلثوم.»
٨ـ در روايت است كه خديجهعليهاالسلام
در ايام رجعت زنده شده و بهدنيا برميگردد.
٩ـ در روز قيامت منادي ندا ميكند: كجاست فاطمه دخترمحمّد!؟كجاست خديجه دختر خويلد! كجاست مريم دختر عمران! كجاستآسيه دختر مزاحم! كجاست امّ كلثوم مادر يحيي!...
سپس حضرت خديجه و حوا و آسيه با گروهي از فرشتگان،فاطمه زهراءعليهاالسلام
را همراهي ميكنند تا در عرصه محشر بايستد.
١٠ـ حضرت خديجهعليهاالسلام
قبل از رحلتش، چون خود خجالتميكشيد، به فاطمهعليهاالسلام
فرمود: نزد پدرت برو و از او بخواه كه بدنم رابا يكي از لباسهاي خود كفن كند».
حضرت فاطمه زهراء
ولادت :
فاطمة زهراءعليهاالسلام
در سال پنجم بعثت، در بيستم جمادي الثاني درمكه متولد شد. در آن زمان چون پسران رسولخداصلىاللهعليهوآلهوسلم
در كودكي ازدنيا رفتند، مشركين خوشحال بودند كه نسل حضرت با رحلت او، ازبين ميرود. عاص بن وائل كه دوازده پسر داشت به حضرت ابتريعني كسيكه با مردنش، نسلش قطع ميشود، ميگفت.
خداوند متعال به رسولش، فاطمهعليهاالسلام
را هديه داد كه نسل پيغمبررا تا روز قيامت حفظ ميكند و در عوض دوازده پسر عاص قبل ازپدرشان مردند و عاص خود ابتر شد!
«بنام خداوند بخشنده مهربان. ما بتو كوثر را عطا كرديم. پسبراي خدايت نماز بگذار و نحر نما، و بدان كه حقيقتاً دشمن تو ابترو بي نسل است».
گفتهاند كه در حال حاضر در ايران ٤ ميليون سيد و در عراق ٥/١ميليون سيد و در اندونزي ٢٠ ميليون سيّد و در ساير كشورها نيز ٢٠ميليون سيد كه جمعاً ٥/٤٥ ميليون سيد در دنيا وجود دارد.
فاطمهعليهاالسلام
پنجساله بود كه مادرش خديجهعليهاالسلام
رحلت نمود اودر ٩ سالگي با عليعليهالسلام
ازدواج نمود. و درسن ١٨ سالگي در مدينهرحلت يافت.