زنان و جوانان (از دیدگاه اسلام)

زنان و جوانان (از دیدگاه اسلام)0%

زنان و جوانان (از دیدگاه اسلام) نویسنده:
گروه: زنان

زنان و جوانان (از دیدگاه اسلام)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد تقي صرفي
گروه: مشاهدات: 14653
دانلود: 4971

توضیحات:

زنان و جوانان (از دیدگاه اسلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 79 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14653 / دانلود: 4971
اندازه اندازه اندازه
زنان و جوانان (از دیدگاه اسلام)

زنان و جوانان (از دیدگاه اسلام)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

شناخت‌ جواني‌

باتوجه‌ به‌ اينكه‌ هر انسان‌ سالمي‌ داراي‌ دو نيروي‌ عظيم‌ عقل‌ واحساس‌ است‌، در جوانان‌ معمولاً احساسات‌ در كمال‌ قدرت‌ و نيرو،و عقل‌ در حال‌ ضعف‌ و ناتواني‌ است‌ (بغير از موارد استثنائي‌) لذامي‌بيني‌ تصميمات‌ و كارهايشان‌ گاهي‌ نامعقول‌ و نپخته‌ است‌ ومخصوصاً در حال‌ عصبانيت‌ كارهاي‌ ناروا و اعمال‌ خطرناك‌ انجام‌مي‌دهند. اينجاست‌ كه‌ جوان‌ سعادتمند كسي‌ است‌ كه‌ باتوجه‌ به‌ضعف‌ عقل‌ جواني‌، خود را بشناسد و در كارهاي‌ مهم‌ از نصيحت‌افراد عاقل‌ و خيرخواه‌ پيروي‌ نمايد و از برنامه‌ هاي‌ صحيح‌ تربيتي‌ وديني‌ تبعيت‌ كند.

يكي‌ از بيماريهاي‌ رواني‌ كه‌ در كمين‌ بعضي‌ از جوانان‌ است‌، بيماري‌جنون‌ جواني‌ است‌! اين‌ بيماري‌ به‌ چند صورت‌ بروز مي‌كند كه‌ يك‌قسم‌ آن‌ اختلالات‌ رواني‌ و بي‌نظمي‌هاي‌ فكري‌ است‌، كه‌ كم‌ و بيش‌ تمام‌جوانان‌ نوخاسته‌ گرفتار آن‌ هستند و اين‌ بيماري‌ همان‌ جنون‌خودنمائي‌ و تخيّلات‌ افسانه‌ايست‌. در اين‌ بيماري‌، شخص‌ اسيرتوهمّات‌ واهي‌ خود مي‌گردد، از واقعيت‌ هاي‌ زندگي‌ غافل‌ مي‌شود ومانند ديوانگان‌ به‌ اوهام‌ و تخيلّات‌ پناه‌ مي‌برد! و همواره‌ در خواب‌ وخيال‌ سير مي‌كند و زندگي‌ را از پشت‌ عينك‌ افكار بيهوده‌ و غيرواقعي‌ مي‌بيند. او از عقل‌ و منطق‌ گريزان‌ است‌ و عاشق‌ اوهام‌ وافسانه‌هاي‌ ناشدني‌! اينجاست‌ كه‌ گاهي‌ تحت‌ تأثير اين‌ اوهام‌ به‌ جرم‌و جنايت‌ دست‌ مي‌زند و كارهاي‌ وحشتناك‌ و خشن‌ و اعمال‌ جنون‌آميز از او صادر مي‌شود.مانند آن‌ دوجوان‌ هامبورگي‌ كه‌ براي‌ رسيدن‌به‌ پايه «جيمس‌ دين‌»، با طناب‌ باريكي‌ خود را از طبقه‌ چهارم‌ساختماني‌ به‌ پائين‌ پرت‌ كردند!

تخيّلات‌ غير عقلائي‌ و تصورّات‌ ناسنجيده‌ جوانان‌، گاه‌ آنچنان‌ آنان‌ رامسرور و خوشحال‌ مي‌كند كه‌ از خوشحالي‌ در پوست‌ نمي‌گنجند وبي‌اختيار قهقهه‌ مي‌زنند. و گاهي‌ چنان‌ غم‌زده‌ و مهمومشان‌ مي‌سازدكه‌ از اجتماع‌ گريزان‌ شده‌ و به‌ گوشه‌گيري‌ و انزوا پناهنده‌ مي‌شوند.اين‌ اختلالات‌ در كلمات‌ بزرگان‌ دين‌ آمده‌ و پيامبراكرم‌صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن‌ راجنون‌ جواني‌ و امير مؤمنان‌ علي‌عليه‌السلام آن‌ را مستي‌ جواني‌ تعبيرفرموده‌ است‌.

جوانان‌ در سال‌ اول‌ و دوم‌ بعد از بلوغ‌، دچار آشفتگي‌ روحي‌ وناموزوني‌هاي‌ شديد رواني‌ هستند تا جايي‌ كه‌ در پاره‌اي‌ ازبي‌نظمي‌ها رنگ‌ جنون‌ بخود مي‌گيرد! امّا هر چقدر از عمر جواني‌بيشتر مي‌گذرد و فاصله‌ جوان‌ از دوره بحران‌ بلوغ‌، افزايش‌ مي‌يابد،طوفان‌ احساسات‌ به‌ همان‌ نسبت‌ فروكش‌ مي‌كند و بي‌نظمي‌هاي‌رواني‌ تقليل‌ مي‌يابد و جوان‌ از نظر عقلي‌، پخته‌ مي‌شود و اخلاقش‌عادي‌ مي‌گردد. البته‌ اين‌ تغييرات‌ در افراد مختلف‌ است‌. زيرا افرادفقير و داراي‌ زندگاني‌ سخت‌، در حدود ١٨ سالگي‌ به‌ مرحله‌ پختگي‌مي‌رسند ولي‌ افراد ثروتمند و مرفّه‌، در ٢٢ يا٢3 سالگي‌ هنوز مردنشده‌اند! رشد عقلي‌ تا 35 الي‌ ٤٠ ادامه‌ دارد و رشد جسمي‌ تا ٢6 سالگي‌ به‌ نهايت‌ خود مي‌رسد. ولي‌ بلوغ‌ جنسي‌ و دايره‌ شهوات‌ در 3 ٢ سالگي‌ به‌ اوج‌ خود مي‌رسد. در اين‌ سن‌، هم‌ بقدر كافي‌ از شهوات‌سالهاي‌ جواني‌ در اوست‌ و هم‌ تجربة‌ وسيع‌ و فهم‌ پخته‌اي‌ در اختيار دارد.

امّا طراوت‌ و زيبائي‌ ايّام‌ جواني‌

تمايل‌ آدمي‌ به‌ زيبائي‌ و جمال‌ يكي‌ از خواهشهاي‌ فطري‌ بشر است‌ واحساس‌ لذّت‌ از مناظر زيبا، با سرشت‌ انسان‌ آميخته‌ شده‌ است‌.بهمين‌ جهت‌ تمام‌ طبقات‌ مردم‌ حتّي‌ ملل‌ و اقوام‌ دور از تمدن‌ شهري‌داراي‌ اين‌ احساس‌ طبيعي‌ هستند.

در دنياي‌ كنوني‌ مسئله‌ زيبائي‌ مورد كمال‌ توجه‌ قرار گرفته‌ و تمام‌طبقات‌ مردم‌ به‌ زيبائيها ابراز علاقه‌ مي‌كنند و علم‌ و پيشرفت‌ درخدمت‌ اين‌ مسئله‌ قرار گرفته‌ و آخرين‌ دستاوردهاي‌ علمي‌ را براي‌زيبا كردن‌ بكار مي‌گيرند.

مردم‌ علاقه‌ دارند همه‌ جا و همه‌ چيز زيبا باشد. در خانه‌ آراسته‌زندگي‌ كنند، لباس‌ زيبا و شيك‌ بپوشند، صورت‌ و موهاي‌ خود رابيارايند، روي‌ مبل‌ قشنگ‌ بنشينند، سوار ماشين‌ زيبا بشوند، حياط‌منزل‌ و اطاق‌ پذيرائي‌، غرق‌ گلهاي‌ قشنگ‌ باشد، و خلاصه‌ امروزه‌پولهائي‌ را كه‌ مردم‌ خرج‌ قشنگ‌ كردن‌ خود و زندگي‌ خود مي‌كنند اگراز مصارف‌ ضروري‌ بيشتر نباشد، كمتر نيست‌!

آئين‌ اسلام‌ كه‌ برنامه‌ جامع‌ سعادت‌ و كاميابي‌ بشر است‌، به‌ موضوع‌جمال‌ و زيبائي‌ توجه‌ مخصوصي‌ دارد. اسلام‌ در ضمن‌ پرورش‌ كليه‌تمايلات‌ فطري‌ بشر، عاطفه‌ جمال‌ دوستي‌ مردم‌ را نيز مورد حمايت‌و تربيت‌ قرار داده‌ و استفاده‌ از زيبائيهاي‌ طبيعي‌ و مصنوعي‌ را به‌پيروان‌ خود اكيداً توصيه‌ كرده‌ است‌.

قرآن‌ در آيات‌ مختلف‌ اين‌ مطلب‌ را ذكر نموده‌ است‌. از جمله‌ در آية‌ 3سوره ١٨( اِنّا جَعَلْنا ما عَلَي‌ الاَْرْض‌ِ زينَة‌ً لَها ) يعني‌ : ما موجودات‌ روي‌زمين‌ را زينت‌ و جمال‌ زمين‌ قرار داديم‌.

و در آيه‌ سوره‌ ٥٠ مي‌فرمايد:( اَفَلَم‌ْ يَنْظُرُوا اِلَي‌ السَّم'اءِ فَوْقَهُم‌ كَيْف‌َبَنَيْناها وَ زَيَّنّاها ) يعني‌: آيا به‌ آسمان‌ بالاي‌ سرشان‌ نگاه‌ نمي‌كنند كه‌چگونه‌ آن‌ را ساخته‌ايم‌ و آن‌ را زيبا نموده‌ايم‌؟

و در آيه سوره‌ اعراف‌ مي‌فرمايد:( قُل‌ْ مَن‌ْ حَرَّم‌َ زينَة‌َ اللّه‌ِ الَّتي‌ اَخْرَج‌َلِعِبادِه‌ ) بگو چه‌ كسي‌ زينتهائي‌ را كه‌ خدا براي‌ بندگانش‌ قرار داده‌،حرام‌ نموده‌ است‌؟

پيامبران‌ خدا عموماً زيبا و عاري‌ از هرگونه‌ نقص‌ بدني‌ بوده‌اند.صورت‌ زيبا و چهره‌ جذّاب‌ يوسف‌ صدّيق‌عليه‌السلام يكي‌ از امتيازات‌ آن‌پيامبر محسوب‌ مي‌شد.

پيشواي‌ عاليقدر اسلام‌ حضرت‌ محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علاوه‌ بر زيبائي‌رخسار، گيرندگي‌ و ملاحت‌ مخصوصي‌ داشت‌.

اميرالمؤمنين‌ علي‌عليه‌السلام نيز زيبا بود، چنانچه‌ در باره او آمده‌ است‌:روزي‌ علي‌ّعليه‌السلام نزد پيامبر رفت‌. قيافه‌ جذّاب‌ و صورت‌ زيبايش‌بقدري‌ جلوه‌ داشت‌ كه‌ پيامبر فرمود: چنين‌ پنداشتم‌ كه‌ ماه‌ شب‌چهارده‌ بمن‌ نزديك‌ شده‌ است‌.

اين‌ مقدمه‌اي‌ بود تا گفته‌ شود يكي‌ از آثار بلوغ‌، بوجود آمدن‌ زيبائي‌طبيعي‌ در جوانان‌ از يكطرف‌ و از طرفي‌ ميل‌ به‌ خودآرائي‌ و زينت‌نمودن‌ است‌. بطوري‌ كه‌ گاهي‌ اين‌ حس‌ به‌ افراط‌ كشيده‌ شده‌ و دربعضي‌ از دختران‌ منجر به‌ يك‌ نوع‌ بت‌پرستي‌ براي‌ بدن‌ و هنرمي‌گردد. اينجاست‌ كه‌ بايد معياري‌ براي‌ ارضاي‌ اين‌ حس‌ وجودداشته‌ باشد تا از هرگونه‌ افراط‌ و تفريط‌ جلوگيري‌ نمايد. اسلام‌ از راه‌پاكيزگي‌ بدن‌، مسواك‌ دندانها، معطّربودن‌، رنگين‌ كردن‌ و روغن‌ زدن‌مو، لباس‌ زيبا پوشيدن‌ و كارهائي‌ نظير اينها، حس‌ّ خود آرائي‌ جوان‌ رابه‌ راه‌ صحيح‌ و بي‌خطر هدايت‌ نموده‌ و بر جلوه‌ و جمال‌ آنان‌ افزوده‌ است‌.

تجمّل‌ پرستي‌ و زياده‌روي‌ در زينت‌ و خودآرائي‌، عوارض‌ نامطلوبي‌در بر دارد و ممكن‌ است‌ دختران‌ و پسران‌ را به‌ راههاي‌ غلط‌ سوق‌دهد و مايه‌ تيره‌روزي‌ و بدبختي‌ آنان‌ گردد.

از جمله‌ عوارض‌ نامطلوب‌ آن‌، پيدا شدن‌ وسواس‌ و اختلالات‌روحي‌، پيدا شدن‌ خوي‌ رياكاري‌ و خودپرستي‌، صرف‌ شدن‌ مقاديرزيادي‌ از عمر گرانقيمت‌ در اين‌ كار، فاصله‌ زياد بين‌ ظاهر و باطن‌اشخاص‌ و غيره‌ مي‌گردد.

البته‌ اسلام‌ به‌ زيبائي‌ باطني‌ هم‌ اهميت‌ داده‌ و آن‌ را يكي‌ از اركان‌اساسي‌ زيبائي‌ بشر مي‌داند. به‌ عبارت‌ ديگر، زيبائي‌ كامل‌ و جامع‌براي‌ انسان‌ عبارت‌ از اين‌ است‌ كه‌ سيماي‌ جسم‌ و جان‌ و شكل‌ وصورت‌ و معني‌ هر دو زيبا باشند. جمال‌ طبيعي‌ و تجمّل‌ مصنوعي‌،ظاهر را زيبا مي‌كند ولي‌ علم‌ و اخلاق‌ كه‌ عالي‌ترين‌ زينت‌ ودرخشانترين‌ زيور اختصاصي‌ انسان‌ است‌ به‌ آدمي‌ زيبائي‌ روحاني‌ وجمال‌ معنوي‌ عطا مي‌نمايد.

امام‌ عسگري‌عليه‌السلام فرمود: زيبائي‌ صورت‌، جمال‌ ظاهري‌ است‌ وزيبائي‌ عقل‌، جمال‌ باطني‌ است‌.

خوشبختانه‌ در دوران‌ جواني‌، ميل‌ به‌ جمال‌ روحاني‌ و صفات‌ خوب‌اخلاقي‌ در باطن‌ جوانان‌ بيدار مي‌گردد و علاقه‌ به‌ زيبائي‌ معنوي‌، درضميرشان‌ شكفته‌ مي‌شود. جوانان‌ بطور طبيعي‌ به‌ جوانمردي‌ وفتوّت‌ تمايل‌ پيدا مي‌نمايند و فطرتاًبه‌ فضائل‌ اخلاقي‌ و صفاتي‌ مانندراستگوئي‌، فداكاري‌ و ايثار، عزّت‌ نفس‌، اداء امانت‌ و نظائر آنها علاقه‌پيدا كرده‌ و از صفات‌ بدي‌ مانند دروغگوئي‌، خيانت‌، عهد شكني‌،نادرستي‌ و غيره‌ متنفرند.

جوانان‌ در رابطه‌ با صفات‌ اخلاقي‌ سه‌ دسته‌اند:

اول‌: جواني‌ كه‌ داراي‌ سجاياي‌ اخلاقي‌ و صفات‌ انساني‌ است‌،جواني‌ كه‌ پاكدل‌ و با ايمان‌، راستگو و درستكار، خدمتگذار و باوفا،امين‌ و خيرخواه‌ و خلاصه‌ داراي‌ صفات‌ پسنديده‌ است‌، در جامعه‌محبوبيت‌ دارد. او واجد زيبائي‌ ظاهري‌ و جمال‌ معنوي‌ است‌ وهمواره‌ مورد علاقه‌ و احترام‌ مردم‌ خواهد بود. چنين‌ جواني‌ مانندشاخ‌ گل‌ معطّري‌ است‌ كه‌ علاوه‌ بر طراوت‌ و جمال‌ طبيعي‌، داراي‌بوي‌ مطبوع‌ و شامّه‌نوازي‌ است‌.

دوم‌: جواني‌ است‌ كه‌ داراي‌ صفات‌ خوب‌ اخلاقي‌ نيست‌ ولي‌ به‌صفات‌ بد هم‌ آلوده‌ نشده‌ است‌. اگر خيرش‌ به‌ مردم‌ نمي‌رسد، شرّي‌هم‌ ندارد. اگر از بينوايان‌ دستگيري‌ نمي‌كند، به‌ آنان‌ آزار هم‌نمي‌رساند. اين‌ گروه‌ هم‌ تا اندازه‌اي‌ محبوب‌ جامعه‌ هستند زيرا به‌مردم‌ آسيبي‌ نمي‌رسانند و جامعه‌ از شرّ آنان‌ در امان‌ است‌.

سوم‌: جواني‌ است‌ كه‌ آلوده‌ به‌ صفات‌ ناپسند است‌! اخلاقش‌ فاسد ومردم‌ از رفتار و گفتارش‌ در عذاب‌ هستند! او هر چقدر زيبائي‌ ظاهري‌هم‌ داشته‌ باشد و مو و صورت‌ و لباس‌ خود را بيارايد، باز هم‌ موردتنفر جامعه‌ است‌! زيرا جمال‌ ظاهري‌ نمي‌تواند عيوب‌ باطني‌ او رابپوشاند. مانند جوان‌ زيبائي‌ كه‌ مثلاً كودكي‌ را به‌ قتل‌ برساند! در اين‌هنگام‌ سيل‌ خشم‌ و تنفر مردم‌ متوجه‌ او مي‌شود و مردم‌ هرگاه‌ او رامي‌بينند و يا عكسش‌ را در روزنامه‌ها مشاهده‌ مي‌نمايند، نه‌ تنها ازقيافه‌ زيباي‌ او مسرور و خوشحال‌ نمي‌شوند بلكه‌ برعكس‌ انزجارشان‌بيشتر مي‌شود و اگر دستشان‌ به‌ او برسد معلوم‌ نيست‌ چه‌ بلائي‌سر او بياورند!

اينجاست‌ كه‌ بايد ببينيم‌ چه‌ بايد بكنيم‌ تا جوان‌ سعادتمند باشيم‌؟براي‌ آنكه‌ جوانان‌ به‌ سجاياي‌ اخلاقي‌ متخلّق‌ شوند و از زيبائي‌روحاني‌ برخوردار گردند، براي‌ آنكه‌ جوانان‌ گرفتار فساد اخلاق‌نشوند و سرانجام‌ مطرود جامعه‌ نگردند، بايد خودشان‌ و همچنين‌مربيّانشان‌ همواره‌ متوجّه‌ وظائف‌ خويش‌ باشند.

جوانان‌ بايد خود را بشناسند و در خاطر داشته‌ باشند كه‌ ايّام‌ كودكي‌ راپشت‌ سر گذارده‌ و اينك‌ خود داراي‌ استقلال‌ و مسئوليت‌ شخصي‌هستند، بايد بدانند كه‌ اكنون‌ قسمت‌ اعظم‌ خوشبختي‌ و بدبختي‌ آنان‌در اختيار خودشان‌ قرار گرفته‌ است‌.

آنان‌ بايد بدانند كه‌ باشركت‌ در مجالس‌ گناه‌ و معاشرت‌ با افراد آلوده‌ وناپاك‌، موجبات‌ تيره‌ روزي‌ و بدبختي‌ خود را فراهم‌ مي‌آورند وخويشتن‌ را به‌ فساد اخلاق‌ كه‌ باعث‌ بدنامي‌ و نفرت‌ اجتماعي‌ است‌،آلوده‌ مي‌نمايند.

جوانان‌ وتقليد

حس‌ّ تقليد يكي‌ از تمايلات‌ طبيعي‌ است‌ كه‌ درتمام‌ افراد بشر درسنين‌ مختلف‌ وجود دارد و درنسل‌ جوان‌ شديدتر است‌.

آدمي‌ ميتواند بوسيله تقليد، از تجربيات‌ علمي‌ و عملي‌ ديگران‌استفاده‌ كند و راهي‌ را كه‌ گذشتگان‌ پيموده‌ و به‌ نتيجه‌ رسيده‌اند رابپيمايد و به‌ اهداف‌ خود با زحمت‌ كمتر و سرعت‌ بيشتر دست‌ پيدانمايد. نوجوانان‌ براي‌ ساختن‌ شخصيت‌ خويش‌ و برگزيدن‌ صفات‌لازم‌، از ديگران‌ تقليد مي‌كنند و روش‌ آنان‌ را برنامه‌ كار خود قرارمي‌دهند. باتوجه‌ به‌ اينكه‌ تمايل‌ خودنمائي‌ و تشخص‌ّ طلبي‌ درنوجوانان‌ شديد است‌، كوشش‌ مي‌كنند تا جائي‌ كه‌ ميسّر است‌ ازمردان‌ مشهور و ممتاز پيروي‌ نمايند و صفات‌ آنان‌ را الگوي‌ شخصيت‌سازي‌ خود قرار دهند، به‌ اين‌ اميد كه‌ هر چه‌ زودتر و بيشتر شهرت‌ وافتخاري‌ كسب‌ نمايند و مورد توجه‌ عموم‌ قرار گيرند.

گاهي‌ دراين‌ خصوص‌ از قهرمانان‌ ورزشي‌ تقليد مي‌كنند. گاه‌ ازستارگان‌ سينما تقليد مي‌كنند و كارهاي‌ ساختگي‌ و غير واقعي‌ آنان‌ رابرنامه‌ زندگي‌ خود قرار مي‌دهند. مانند آنان‌ راه‌ مي‌روند، حرف‌مي‌زنند، لباس‌ مي‌پوشند، نگاه‌ مي‌كنند، مي‌خندند، معاشقه‌ مي‌كنندو صورت‌ و موي‌ خود را مي‌آرايند و خلاصه‌ بجاي‌ اينكه‌ شخصيت‌خويش‌ را براساس‌ سجاياي‌ اخلاقي‌ و صفات‌ انساني‌ پي‌ريزي‌ كنند وخود را انسان‌ لايقي‌ بسازند، از اين‌ ستاره‌ ها و الگوها تقليد كرده‌ ورفتار آنان‌ را برنامه‌ كار خود قرار مي‌دهند و به‌ اين‌ واسطه‌ بزرگترين‌ضربه‌ را به‌ شخصيت‌ معنوي‌ خود مي‌زنند.

اينجاست‌ كه‌ خطراتي‌ جوانان‌ را تهديد مي‌كند و چه‌ بسا تقليدهاي‌نابجا باعث‌ شده‌ كه‌ از مسير پاكي‌ و فضيلت‌ منحرف‌ گشته‌ و براي‌ارضاء حس‌ّ برتري‌ جوئي‌، مرتكب‌ گناهان‌ بزرگ‌ شده‌اند و براي‌هميشه‌ موجبات‌ تيره‌روزي‌ و بدبختي‌ خود را فراهم‌ آورده‌اند.

«مادري‌ در لبنان‌ به‌ دادگاه‌ مراجعه‌ و از پسرش‌ شكايت‌ كرد. و اظهارنمود كه‌ پسر دوازده‌ ساله‌ او مرتب‌ از مدرسه‌ فرار مي‌كند و بي‌حساب‌پول‌ خرج‌ مي‌نمايد و او نمي‌ داند اين‌ پولها از كجا آمده‌ است‌. پس‌ ازتحقيقاتي‌ كه‌ از «عدنان‌» شد، او اعتراف‌ نمود كه‌ ابتدا فن‌ّ سرقت‌ را ازمشاهده فيلمها ياد گرفته‌ و تاكنون‌ مرتكب‌ ٢3قره‌ سرقت‌ شده‌ است‌.ازجمله‌ هفت‌ دستگاه‌ دوچرخه‌ را دزديده‌ و فروخته‌ است‌.»

«در زمان‌ حكومت‌ طاغوت‌ عده‌اي‌ نوجوان‌ كه‌ برخي‌ دانش‌آموزبودند و باند سرقت‌ اتومبيل‌ را اداره‌ مي‌كردند، دستگيرشدند. سن‌ّ اين‌گروه‌ بين‌ 16 تا ٢٠ سال‌ بود. بيشتر آنان‌ در بازجوئي‌ در مورد انگيزه‌اين‌ كار مي‌گفتند: ما خودمان‌ هم‌ نمي‌دانيم‌ چرا به‌ اينكار دست‌ زديم‌امّا هرچه‌ بود از سرقت‌ ماشين‌ مخصوصاًكارهاي‌ قهرماني‌ اين‌ سرقتهالذت‌ مي‌برديم‌».

خلق‌ را تقليدشان‌ بر باد داد!

تقليد است‌ كه‌ باعث‌ بسياري‌ از كارهاي‌ خلاف‌ مي‌شود و مخصوصاًدر مورد نوجوانان‌ و جوانان‌. در همين‌ كشور خودمان‌ تقليد از فيلمها وهنرپيشه‌ها چه‌ آثار زيانباري‌ كه‌ به‌ بار نياورده‌ است‌!

اگر عده‌اي‌ از نوجوانان‌ ما سيگار مي‌كشند، نتيجه‌ تقليد ناصحيح‌است‌. اگر گروهي‌ به‌ مشروبات‌ الكلي‌ روي‌ مي‌آورند باز هم‌ نتيجه‌ تقليد است‌.

اگر عده‌اي‌ از دختران‌ از حجاب‌ و عفت‌ زنانه‌ گريزان‌ هستند اين‌ هم‌نتيجه‌ تقليد است‌. و اگر اعتياد و روابط‌ نامشروع‌ و استفاده‌ از انواع ‌لباسهاي‌ باصطلاح‌ رَپي‌ در بين‌ بعضي‌ از جوانان‌ ما وجود دارد، اين‌هم‌ به‌ تقليد برمي‌گردد.

تقليد صحيح‌ آنست‌ كه‌ از كارهاي‌ خوب‌ ديگران‌ درس‌ بگيريم‌ وكارهاي‌ بد ديگران‌ را بخودشان‌ واگذار نمائيم‌.

درباره‌ تقليد بايد دونكته‌ مورد توجه‌ قرارگيرد:

اول‌ آنكه‌ از افراد منحرف‌ و گناهكار تقليد نشود، زيرا گناهكاران‌ دير و زود دچار شكست‌ و بي‌آبروئي‌ مي‌شوند.

دوم‌ آنكه‌ بدانند كه‌ ساختمان‌ طبيعي‌ و استعدادهاي‌ افراد با هم‌تفاوت‌ دارد. خدا انسانها را مختلف‌ آفريده‌ و هر انساني‌ براي‌ انجام‌ كارمناسب‌ با ساختمان‌ خود آمادگي‌ بيشتري‌ دارد.

جوانان‌ و اعتياد :

از عوامل‌ انحراف‌ و موانع‌ زندگي‌ سالم‌، اعتياد به‌ انواع‌ مواد مخدّراست‌. در زمان‌ كنوني‌ به‌ دلائل‌ مختلف‌ از جمله‌ همسايگي‌ باكشورهائي‌ مانند افغانستان‌ و پاكستان‌، پل‌ ارتباطي‌ بودن‌ ايران‌ براي‌صادرات‌ مواد مخدر به‌ دنيا، كشور ما را دچار اين‌ مرض‌ سخت‌ وخطرناك‌ و اين‌ مشكل‌ و معضل‌ بزرگ‌ نموده‌ است‌. شايد بيش‌ از دوميليون‌ نفر از هموطنان‌ ما يا به‌ صورت‌ اعتياد و يا تفريحي‌ و تفنّني‌ ازمواد مخدر استفاده‌ مي‌نمايند. چه‌ جواناني‌ كه‌ در راه‌ استفاده‌ و ياقاچاق‌ مواد مخدر جان‌ خود را از دست‌ داده‌اند. و چه‌ جواناني‌ كه‌بخاطر اعتياد به‌ انواع‌ گناهان‌ و تخلفات‌ آلوده‌ شده‌ و از سرقت‌ گرفته‌ تاقتل‌ و تجاوز و غيره‌ را مرتكب‌ مي‌شوند.

اعتياد پلّه‌اي‌ است‌ كه‌ با آن‌، انجام‌ بسياري‌ از خلافها و ناهنجاريها،شدني‌ شده‌ است‌. عوامل‌ اعتياد را چند چيز شمرده‌اند:

رفيق‌ : شصت‌ درصد معتادين‌ از طريق‌ رفيق‌ ناباب‌ آلودگي‌ پيداكرده‌اند. اينجاست‌ كه‌ جوان‌ سالم‌ بايد در مسئله‌ رفاقت‌، هشدارهاي‌اسلام‌ و بزرگان‌ و افراد دلسوز را گوش‌ كند تا به‌ دام‌ اين‌ نا رفيقان‌ نيفتد.

ناراحتي‌ هاي‌ عاطفي‌:چهارده‌ درصد از معتادين‌ به اين‌ علت‌ معتاد شده‌اند.

كنجكاوي‌: هشت‌ در صد بخاطر كنجكاوي‌ معتاد شده‌اند.

لذت‌ جويي‌: شش‌ درصد بخاطر لذت‌ از استفاده‌ مواد مخدر آلوده‌ شده‌اند.

تسكين‌ درد: پنج‌ درصد براي‌ نجات‌ از درد جسمي‌ معتاد شده‌ اند.

فاميل‌ معتاد: چهار درصد از فاميل‌ معتاد خود اعتياد را فرا گرفته‌اند.

انواع‌ مواد مخدّر :

١ـ مواد سستي‌زا مانند ترياك‌، مُرفين‌، هروئين‌ و كُدئين‌.

٢ـ مواد توان‌افزا مانند كوكائين‌، ناس‌ و كراتم‌.

3ـ مواد توهم‌افزا مانند حشيش‌، ماري‌ جوانا، ال‌ اس‌ دي‌ و غيره‌.

مراحل‌ اعتياد به‌ مواد مخدّر:

الف‌: آشنايي‌ با مواد مخدّر : در اين‌ مرحله‌ فرد در اثر معاشرت‌ بادوستان‌ ناباب‌ و تشويق‌ آنان‌، كنجكاوي‌ و احساس‌ غروري‌ كه‌ در برابراين‌ دوستان‌ در خود مي‌بيند، با مواد مخدّر آشنا مي‌شود و به‌ مرورزمان‌ به‌ اين‌ مواد وابستگي‌ پيدا مي‌نمايد.

ب‌ ـ ترديد و دودلي‌: در اين‌ مرحله‌ فرد پس‌ از اينكه‌ مدت‌ زماني‌ را بطور نا مرتب‌ از ماده‌ مخدّر استفاده‌ مي‌كند، بطور ناخودآگاه‌ باخويشتن‌ وارد جنگ‌ و ستيز شده‌ كه‌ چه‌ كنم‌ تا نجات‌ يايم‌؟ ولي‌باتوجه‌ به‌ وابستگي‌ جسمي‌ و رواني‌ به‌ مواد، خود را ناتوان‌ از ترك‌مي‌بيند و در نتيجه‌ ميل‌ به‌ افزايش‌ مواد كه‌ در آن‌ تدريجاً بدن‌ به‌ مقدارمعيني‌ از آن‌ خو مي‌گيرد، در او ايجاد مي‌شود.

ج‌ـ اعتياد: در اين‌ مرحله‌، فرد بعد از شك‌ و ترديد و احتمالاً مدتي‌ترك‌ كردن‌، به‌ اعتياد قطعي‌ كشيده‌ مي‌شود! و با مصرف‌ مواد اعتيادآور، بسرعت‌ سلامت‌ جسمي‌ و رواني‌ خود را آلوده‌ مي‌كند.اعتياد به‌ ترياك‌ با مصرف‌ يك‌ ماه‌ و اعتياد به‌ هروئين‌ بسرعت‌ انجام‌ مي‌شود.

عوارض‌ و ضايعات‌ اعتياد:

١ـ فردي‌ و جسماني‌: از جمله‌ عوارض‌ آن‌، بيماريهاي‌ جسماني‌،دردهاي‌ عضلاني‌، يبوست‌، تغيير در مردمك‌ چشم‌، اختلال‌ دردستگاه‌ گوارش‌، خشكي‌ دهان‌، خارش‌ بدن‌، تشنج‌، گرفتگي‌ صدا،احساس‌ خستگي‌، فساد دندان‌ و بوي‌ بد دهان‌، عفونت‌ كبد و ريه‌ كه‌گاهي‌ به‌ مرگ‌ مي‌انجامد.

٢- عوارض‌ رواني‌: اختلال‌ در سازگاري‌ رواني‌ فرد، ضعف‌ عصبي‌،سلب‌ اراده‌ و ابتكار، حالت‌ جنگ‌ و ستيز با خود، پيدايش‌ انحرافات‌اخلاقي‌، اضطراب‌ و بي‌قراري‌، عدم‌ اعتماد به‌ نفس‌، ترس‌ دائمي‌ وصدها مشكل‌ روحي‌ و رواني‌ و عاطفي‌ ديگر.

3- عوارض‌ اجتماعي‌: نداشتن‌ علاقه‌ به‌ فعاليتهاي‌ اجتماعي‌،بي‌نظمي‌ خانوادگي‌، قانون‌ شكني‌، جرم‌ و جنايت‌، ترك‌ محل‌ كار وتحصيل‌، معتاد نمودن‌ ديگران‌، فروپاشي‌ نظام‌ خانواده‌، نابودي‌فرزندان‌ وانحراف‌ آنان‌ و...

٤ـ جنبه‌ اقتصادي‌: معتاد به‌ دليل‌ عدم‌ اشتغال‌ و عدم‌ بازدهي‌ و انگل‌بودن‌، ضايعات‌ اقتصادي‌ بزرگي‌ براي‌ كشور ايجاد مي‌نمايد. عدم‌احساس‌ مسئوليت‌ درتأمين‌ مخارج‌ خانواده‌، تهيه‌ هزينه‌ اعتياد از راه‌نامشروع‌ و اشتغال‌ به‌ انواع‌ بزهكاري‌ و دهها عوارض‌ ديگر.

٥ـ جنبه‌ سياسي‌: افراد معتاد به‌ علت‌ بي‌ تفاوتي‌ نسبت‌ به‌ همه‌ چيز،مشاركتي‌ در فعاليتهاي‌ سياسي‌ و اجتماعي‌ درمواقع‌ لزوم‌ ندارند. ومعمولاً غارتگران‌ و مفسدين‌ از آنها به‌ عنوان‌ عاملان‌ جنايت‌، قتل‌ وتوطئه‌هاي‌ سياسي‌ و غير سياسي‌، استفاده‌ مي‌كنند.

سيگار چراغ‌ سبزي‌ براي‌ ساير مواد مخدّر!

در دود سيگار بيش‌ از چهار هزار نوع‌ ماده سمّي‌ وجود دارد كه‌تعدادي‌ از آنها سرطان‌زا مي‌باشند. وقتي‌ اين‌ مواد سرطان‌ زا از دهان‌وارد ناي‌ مي‌شوند، تغييرات‌ سرطاني‌ را درآن‌ محل‌ ايجاد مي‌كنند و ازآنجايي‌ كه‌ در نُسَج‌ ريه‌، اعصاب‌ حسّي‌ نيست‌، افراد سيگاري‌ ازمراحل‌ رشد سرطان‌ در ششهاي‌ خود اطلاعي‌ ندارند.

اين‌ تكثير سلولهاي‌ سرطاني‌ در طي‌ ساليان‌ متمادي‌ كه‌ فرد به‌استعمال‌ دخانيّات‌ پرداخته‌ است‌، ادامه‌ مي‌يابد تا اينكه‌ بتدريج‌ مبتلابه‌ كاهش‌ وزن‌، خلط‌ خوني‌، بي‌اشتهايي‌، سرفه‌، تنگي‌ نفس‌، دردهاي‌قفسه‌ سينه‌ و خشونت‌ صدا مي‌گردد، كه‌ متأسفانه‌ از اين‌ لحظه‌ تا مرگ‌فاصله‌ بسيار كمي‌ است‌!

در مردان‌ سيگاري‌ عوارضي‌ چون‌ عقيمي‌، كاهش‌ ميل‌ جنسي‌، وناهنجاريهايي‌ براي‌ فرزندان‌ از جمله‌ لب‌ شكري‌، سرطان‌ خون‌ وسرطان‌ مغز در اثر سيگار ايجاد مي‌شود.

در زنان‌ سيگاري‌، دردهاي‌ عضلاني‌، دردهاي‌ استخواني‌، خستگي‌،ضعف‌ بدن‌ و بي‌اشتهايي‌ فراوان‌ ديده‌ مي‌شود.

آيا معتاد مجرم‌ است‌ يا بيمار؟

جرم‌ معتاد اين‌ است‌ كه‌ مقدمات‌ اعتياد را براي‌ خود فراهم‌ ساخته‌است‌. ولي‌ وقتي‌ اعتياد آمد، ديگر فرد معتاد مجرم‌ نيست‌. زيرا كشش‌و عادت‌ به‌ مواد چنان‌ در روح‌ و جسم‌ او وجود دارد كه‌ نمي‌تواند به‌آساني‌ دست‌ از اعتياد بردارد. بنابر اين‌ بايد گفت‌ كه‌ فرد معتاد،بيماري‌ است‌ كه‌ خود در بيمار شدنش‌ نقش‌ داشته‌ است‌. اگر اين‌معني‌ و مفهوم‌ در بين‌ مردم‌ و مسئولين‌ كشور ما جا بيفتد، شايد بتوان ‌با تدابيري‌ اين‌ بيماران‌ را درمان‌ نمود و از سرايت‌ اين‌ مرض‌ به‌ بقيه‌جلوگيري‌ كرد.

جوانان‌ و ازدواج‌

ايمن‌ترين‌ راه‌ براي‌ دوري‌ و مصونيت‌ از انحرافات‌، ازدواج‌ مي‌باشد.ازدواج‌ آثار خير و پربركتي‌ دارد از جمله‌:

١ـ حفظ‌ دين‌: «رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: كسي‌ كه‌ ازدواج‌ بكند نصف‌دين‌ خود را خريده‌ است‌».

٢ـ باعث‌ پاكدامني‌ وعفت‌: رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ازدواج‌ بيش‌ از هرچيزديگري‌ موجب‌ چشم‌پوشي‌ ازگناهان‌ و موجب‌ پاكدامني‌ مي‌شود.

3 ـ موجب‌ بقاء نسل‌ حلال‌ است‌: رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ازدواج‌ كنيد تانسلتان‌ زياد شود كه‌ من‌ در روز جزا از زيادي‌ امّتم‌ و لو به‌ طفل‌ سقط‌شده‌، افتخار مي‌كنم‌.

٤ـ عامل‌ آرامش‌ رواني‌ زن‌ و مرد.

٥ـ نجات‌ از جهنّم‌: رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: اكثر اهل‌ جهنم‌ از عذب‌ها(مجردها) هستند!

پيوند زناشوئي‌ و رابطه‌ قانوني‌ زنان‌ و مردان‌، از نظر روايات‌، داراي‌ثمرات‌ و فوائد مهمّي‌ است‌ از جمله‌ در جلد ١٠ بحار الانوار اين‌روايات‌ آمده‌ است‌:

رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : يكي‌ از مواقعي‌ كه‌ درهاي‌ آسمان‌ براي‌ رحمت‌ بازمي‌شود، موقع‌ ازدواج‌ است‌.

وقتي‌ پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فهميد كه‌ عثمان‌ بن‌ مظعون‌ خود را از ارتباط‌جنسي‌ با زنش‌ محروم‌ كرده‌ است‌ به‌ او فرمود:

اي‌ عثمان‌! اين‌ كار را نكن‌! زيرا بنده مؤمن‌ وقتي‌ دست‌ زنش‌ را دردست‌ مي‌گيرد، براي‌ او ده‌ حسنه‌ نوشته‌ شده‌ و ده‌ گناه‌ از او پاك‌مي‌كنند. و اگر همسرش‌ را ببوسد، خدا صد حسنه‌ برايش‌ مي‌نويسد وصد گناه‌ پاك‌ مي‌كند. و اگر با زنش‌ مضاجعت‌ نمايد، برايش‌ هزارحسنه‌ نوشته‌ شده‌ و هزار گناه‌ پاك‌ مي‌نمايد. و هرگاه‌ هردو مشغول‌غسل‌ مي‌شوند، آب‌ غسل‌ برهر موئي‌ كه‌ جاري‌ مي‌شود، برايش‌حسنه‌ نوشته‌ شده‌ و گناهش‌ پاك‌ مي‌شود. و اگر شب‌ سردي‌ غسل‌نمايند، خدا به‌ فرشتگانش‌ گويد: به‌ دوبنده‌ام‌ نگاه‌ كنيد كه‌ در اين‌ شب‌سرد، غسل‌ مي‌كنند. من‌ شما را شاهد مي‌گيرم‌ كه‌ هر دو را آمرزيدم‌.

پيامبر اسلام‌صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هرگاه‌ مرد مؤمن‌ با زنش‌ همبستر مي‌شود،اجر مجاهد في‌ سبيل‌ اللّه‌ را برايش‌ مي‌نويسند. و هرگاه‌ غسل‌ كنند،گناهانشان‌ پاك‌ مي‌گردد.

امّا زن‌ زماني‌ كه‌ باردار مي‌شود، اجر روزه‌دارِ نمازخوان‌ را برايش‌مي‌نويسند و هرگاه‌ درد او را مي‌گيرد، آنقدر برايش‌ اجر مي‌نويسند كه‌تنها خدا اندازه‌ آن‌ را مي‌داند. و زماني‌ كه‌ وضع‌ حمل‌ نمود، براي‌هربار شير دادن‌، يك‌ حسنه‌ نوشته‌ شده‌ و يك‌ گناه‌ پاك‌ مي‌گردد.

رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : اگر مجردهاي‌ مرد، زنده‌ شده‌ و به‌ دنيا برگردند،همه‌ ازدواج‌ مي‌كنند.

امام‌ ششم‌عليه‌السلام : وقتي‌ مؤمنين‌ براي‌ ازدواج‌ حلالي‌ دور هم‌ جمع‌مي‌شوند، منادي‌ از آسمان‌ ندا مي‌كند، آگاه‌ باشيد، خدا فلان‌ زن‌ رابراي‌ فلان‌ مرد تزويج‌ نمود.

روزي‌ ابوذر به‌ پيامبر عرض‌ كرد: با اينكه‌ مرد و زن‌ در هنگام‌ نزديكي‌ باهمسرش‌ لذت‌ مي‌برد، چگونه‌ ثواب‌ هم‌ برايش‌ مي‌نويسند؟

حضرت‌ فرمود: چگونه‌ وقتي‌ عمل‌ حرام‌ انجام‌ مي‌دهد و لذت‌مي‌برد، برايش‌ گناه‌ مي‌نويسند، در هنگام‌ عمل‌ حلال‌، برايش‌ حسنه‌نوشته‌ مي‌شود.

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : هركه‌ ازدواج‌ كند، نصف‌ سعادت‌ را بدست‌ آورده‌ است‌.

امام‌ صادق‌عليه‌السلام : در ميان‌ كارهاي‌ مباح‌، ازدواج‌ از همه‌ در نزد خدامحبوبتر است‌. لذا وقتي‌ مؤمن‌ بر اثر تماس‌ جنسي‌ با زنش‌، غسل‌مي‌كند، ابليس‌ به‌ گريه‌ مي‌افتد و مي‌گويد: اي‌ واي‌! اين‌ بنده‌، خدايش‌را اطاعت‌ نمود و خدا هم‌ گناهش‌ را آمرزيد.

عكاف‌ مي‌گويد: خدمت‌ پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رفتم‌. حضرت‌ بمن‌ فرمود: زن‌داري‌؟ گفتم‌: نه‌! فرمود: كنيز داري‌؟ گفتم‌ :نه‌!

فرمود: سالمي‌ و پولداري‌؟ گفتم‌: آري‌!

فرمود: پس‌ تو يا برادر شيطاني‌! يا راهب‌ نصراني‌ هستي‌، و يا بايد مثل‌بقيه‌ مسلمانان‌ عمل‌ كني‌! سنّت‌ ما ازدواج‌ است‌ و بدترين‌ شمامجردها هستند! واي‌ برتو اي‌ عكاف‌! ازدواج‌ كن‌! ازدواج‌ كن‌! ازدواج‌كن‌! كه‌ تو در اشتباهي‌! گفتم‌: اي‌ رسول‌ خدا! پس‌ قبل‌ از اينكه‌ برخيزم‌همسري‌ به‌ ازدواجم‌ دربياور! پيامبر هم‌ دختري‌ رابرايم‌ عقد نمود.