جوانان و والدين
اولين نكته براي آرامش خانواده و دوري از رفتارهاي ناپسند جوان،شناخت روان جوان و آگاهي از مقتضيات جواني است. فرزند جوان،مطابق ميل طبيعي، عاشق استقلال و تشخص است. ميخواهد هرچه زودتر خود را از محدوديتهاي دوران كودكي رها سازد و به گروه بزرگسالان بپيوندد و مانند آنان مستقل باشد. او خواسته خود را برزبان نميآورد! ولي اگر به مقصود خود نائل نشود و به حق طبيعيخود، دست نيابد، سركشي و طغيان ميكند، به كارهاي غير عاديدست ميزند، بد رفتار و تندخو ميشود و با زبان حال ميگويد:
به شخصيت من احترام بگذاريد! مرا مستقل و آزاد بشناسيد! با منهمانند يك فرد بزرگ برخورد كنيد!
در سخن پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
است كه فرمود: «فرزند، هفت سال آقاست.هفت سال بنده است و هفت سال هم وزير است».
طفل هفت سال اول بر پدر و مادرش حكومت ميكند! زيرا فكرشنارسا و جسمش ناتوان است. پدر و مادر بايد با ديده رأفت به او نظركنند و ناچارند كه خواستههاي او را برآورده سازند.
در هفت سال دوم، تغييرات قابل ملاحظهاي در تن و روان كودكپديد ميآيد. جسمش قوي ميشود و دركش رشد ميكند تااندازهاي خوبيها و بديها را ميفهمد. لذا مورد مؤاخذه والدين و مربيو آموزگار قرار ميگيرد. و چون عقلش بخوبي شكفته نشده و صلاح وفساد خود را به درستي تشخيص نميدهد، پدر و مادر آمرانه به اوتذكر داده و او بايد فرمان والدين را اطاعت كند.
امّا در هفت سال سوم نشانههاي جواني و بزرگسالي در او پديدميآيد. لذا احساس مسئوليت ميكند و در تدبير زندگي همكاروالدين ميباشد.
از بكار بردن كلمه وزير چند نكته را ميفهميم:
الف ـ جوان تشخص طلب و استقلال جواست.
ب ـ نبايد با او آمرانه برخورد كرد.
هيچ چيز بيش از حق رأي در تربيت آنان مؤثر نيست. بايد در خانه ومدرسه به آنها حق اظهار عقيده داده شود. البته استقلال دادن بهجوان به اين معنا نيست كه وي در تمام اعمالش آزاد باشد تا به ميلخود به هر محيط فاسدي برود، زيرا جوان كه عقلش نسبت بهاحساساتش ضعيف است، همواره در معرض سقوط قرار دارد. جواناغلب پايان كار را نميبيند و از تشخيص بسياري از بديها و خوبيهاعاجز است. پس مراد از وزير بودنش آن است كه هم شخصيتش مورداحترام باشد و هم اختيار صد در صد نداشته باشد، بلكه تصميمنهايي با والدين است.
سختگيري بي مورد، زورگويي و ستم، تعدي و خشونت والديننسبت به جوان يكي از دو نتيجه را به بار ميآورد:
الف ـ جوان بر اثر فشارهاي طاقت فرساي روحي و نظارتهاي خستهكننده والدين، نيروي مقاوت خود را از دست داده و تسليم شرائطموجود ميشود. او اگر چه سازگار و سربزير ميشود ولياستعدادهاي خود را از دست ميدهد و يك انسان نالايق بار ميآيد.
ب ـ جوان در مقابل سختگيريها ميايستد كه در نتيجه باعثاختلاف در خانواده ميشود. عربدهها و فريادها، تندي و خشونت،اشك و زاري، هيجان و ناراحتي برنامه عادي چنين خانههايي خواهد بود!
بعضي پدران بخاطر عقده خودكمبيني، خشن و تندخو هستند. برايابراز قدرت در خانه، با اهل منزل بدرفتاري ميكنند، فرياد ميكشند،دشنام ميدهند. گاهي بچههارا كتك ميزنند! و گاهي در محيط منزلايجاد رعب و هراس ميكنند! لغزش يا اشتباه كوچك را بزرگ تلقيكرده و چشمپوشي نميكنند. مثلاً پدر اگر بخواهد بخوابد، انتظار داردكه همه اهل خانه ساكت باشند و اگر صدايي بلند شود، طوفان بپاميكند! ولي اگر ديگران خواب باشند، استراحت ديگران برايشارزشي ندارد! كودكان اين خانهها بر اثر سختگيري بي مورد والدين،خشمگين و عصبي بار ميآيند و همواره در خود احساس حقارتنموده و اين حس بصورت عقده در آنها باقي ميماند!
البته تا كوچك هستند نميتوانند در مقابل رفتار خشن پدر نيرومندخود عكسالعملي نشان دهند، امّا زماني كه پا به سن جوانيميگذارند، براي اينكه در خانه بخاطر عقده حقارت خود، ابراز وجودكنند، كانون خانواده را به محل مشاجره و ناسازگاري تبديل كرده و كاربه آنجا ميكشد كه فرزند در مقابل پدر ميايستد! راه حل اين معضلبه دو طرف برميگردد. دو طرف بايد خودسري و لجاج را ترك كنند واز تمايلات نادرست خويش چشم بپوشند تا بتوانند با همكارييكديگر مشكلات را حل كنند.
در بررسي روي ١٠٥ پسر و دختر جوان كه خلاف بزرگي را انجامداده بودند، متوجه شدند كه تقريباً ٩١ درصد جوانان مجرم ازاختلالات عاطفي شديد رنج ميبرند. يعني هم از حيث عاطفيمورد بي مهري قرار گرفته بودند و هم احساس ناامني و حقارت داشتند!
عكس العمل والدين در برخورد با خلاف فرزندشان!
چنانچه فرزند عمل خلافي را انجام داد چگونه بايد با آن برخوردنمود؟ مثلاً خانمي در تماس با بنده اظهار داشت كه مدتي است،متوجه شده كه پسر دبيرستانيش استمناء ميكند! تكليف اين مادرچيست؟ در پاسخ بايد گفت كه مراحلي در برخورد با اين خلافهاوجود دارد كه اگر رعايت شود شايد موفقيت آميز باشد.
مرحله اول: تذكر غير مستقيم است. مثلاً پدر اين جوان مطالبي را كه درمورد مضرّات استمناء است براي وي تهيه كند و به او جهت مطالعهبدهد. يا شفاهاً پيرامون ضررهاي اين عمل براي كساني كه گرفتار آنميشوند، بطور غير مستقيم با او سخن بگويد.
اگر اين مرحله موفقيت آميز بود كه پايان اضطرابها و ناراحتيهاست،ولي در صورت عدم توفيق، مرحله بعد كه تذكر مستقيم است را بايداجرا نمود. پدر در وهله اول و سپس مادر بدون اينكه ديگران موضوعرا متوجه بشوند و شخصيت جوان مورد بياعتباري قرار گيرد، ازمضرات اين عملي كه او انجام ميدهند، سخن بگويند. چنانچه اينهم كارگر نيفتاد، در مرحله سوم، تهديد و توبيخ و محروميت ازامتيازاتي مثل پول توجيبي، تماشاي تلويزيون، تفريح با دوستان، بكارگرفته شود. اگر اين هم مانع عمل زشت وي نشد، درمرحله چهارمتنبيه بدني و برخورد فيزيكي در حدّ ضرورت پيشنهاد ميشود.چنانچه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
كه رحمتاً للعالمين است در موردنوجواناني كه نماز نميخوانند و گوش به حرف بزرگتر خودنميدهند، دستور تنبيه را دادهاند. «فَاِضْرِبْهُ» يعني او را براي نماز بزن!