دانستنی های ولایت

دانستنی های ولایت0%

دانستنی های ولایت نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

دانستنی های ولایت

نویسنده: محمد تقى صرفى
گروه:

مشاهدات: 5879
دانلود: 2557

توضیحات:

دانستنی های ولایت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 55 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5879 / دانلود: 2557
اندازه اندازه اندازه
دانستنی های ولایت

دانستنی های ولایت

نویسنده:
فارسی

آية تبليغ

بعدازمراسم آخرين حج وقتي رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به غدير خُم رسيدند به مسلمانان فرمودند در اينجا توقف نمائيد.

زيرا طبق آية شريفه( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ )

«اي پيامبر!آنچه را كه از جانب پروردگارت بتو نازل شده ابلاغ نما كه اگرنكني رسالتش را انجام نداده اي وخدا تورا از مردم حفظ مي كند.هماناخداوند كفار را هدايت نمي كند.»

مفسرين شيعه وسنّي گفته اند كه اين آيه درباره ابلاغ ولايت عليعليه‌السلام به مردم، نازل شده است.

دراين هنگام رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خطبة مفصلّي ايراد كردند وخبر رحلت خود رابه مردم دادندو فرمودند:وقت آن شده كه دارفاني را وداع كنم. بدرستيكه من در ميان شما دو چيزِ پربها، امانت مي گذارم كه اگر به آن متمسك شديد، هرگز بعد ازمن گمراه نشويد!وآن كتاب خدا وعترت من است.

در اين موقع حضرت فرمود: الست ُاولي بانفسكم؟ قالوا: اللّهم بلي.آيا من از خوتان برشما سزاوارتر نيستم؟ گفتند: بخداآري.پس بازوهاي عليعليه‌السلام را گرفت وبلند كرد وفرمود:«مَن كُنتُ مولاه، فهذا عليٌ مولاه.اللّهم والِ مَن والاه وعادِمَن عاداه.»

هركه من مولاي او هستم، اين علي مولاي اوست.خدايا!دوست بدار دوستدار علي را ودشمن بدار دشمن علي را.»بعد از بيعت بااميرالمؤمنينعليه‌السلام ، آيه نازل شد :( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا )

امروز!دين شما را كامل ونعمت را بر شما تمام نموده واسلام را به عنوان دين شما پسنديدم.»

روايات در ولايت اميرالمؤمنينعليه‌السلام

از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده كه خدا فرمود: «ولاية علي بن ابيطالب حِصني فَمَن دخل حِصني اَمِنَ مِن عذابي .» ولايت اميرالمؤمنينعليه‌السلام قلعه محكم من است كه هركه داخل اين قلعه شود از عذابم ايمن شود.

اين روايت شرطي نداشت ولي امام رضاعليه‌السلام در حديث سلسلة الذهب ازخدانقل فرمود:كلمة لااله الاّالله حِصني فَمَن دخل حِصني اَمِن َ مِن عذابي.سپس امام رضاعليه‌السلام فرمود بشرطها وشروطهاواناَ مِن شروطها.كه حضرت شرط اين حديث را ولايت ذكر مي كند.زيرا باپذيرفتن ولايت اميرالمؤمنينعليه‌السلام ، ديگر انسان گناه نمي كند.جنايت نمي كند.زورگوئي نمي نمايد.واگر كسي ادعاي ولايت اميرالمؤمنينعليه‌السلام بكندولي اعمال بدي داشته باشد ولايتش ظاهري است.

حديث يوم الدار

سه سال نبوت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پنهان بود وچند نفري بيش نمي دانستند. امّا ناگاه آيه نازل شد:( وَاَنْذِرْ عَشيرَتَك َ الاقرَبين ) خويشان نزديكت را انذار بده!

با اين دستور، پيامبر در ابطح (مكّه )بپا ايستاد وفرمود:

منم رسول خدا!شمارا به عبادت خداي يكتا وترك عبادت بتهائي كه نه سودمي دهند ونه زيان مي رسانند ونه مي آفرينند ونه روزي مي دهند ونه زنده مي كنند ونه مي ميرانند، دعوت مي نمايم.

«همچنين پيامبر، چهل نفر از سران قريش را دعوت نمود ونبوت خود را اعلام كرد وفرمود:هركه اولين نفري باشد كه با من بيعت نمايد، او جانشين ووزير وبرادر من خواهد بود.

در اين جلسه، تنها عليعليه‌السلام كه اولين شخصي بود كه اسلام آورد، با پيامبر بيعت نمود و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اورا جانشين خودمعرفي فرمود.وگفت:اِن َّ هذا اخي ووصيي ّ وخليفتي فيكم فاسمعواله واطيعوا.اين، جانشين وبرادر وصي من درميان شماست پس بايد از اواطاعت نمائيد.

در سخن ديگر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «لكُلِ نبيٍّ وصيٌّ وَوارثٌ واِن َّوصييّ و وارِثي علي بن ابيطالب .» هر پيامبري جانشيني دارد وجانشين من علي بن ابي طالب است. و فرمود: «عليٌ اِمامُكم وَخليفَتي مِن بعدي .» علي بن ابي طالب پيشوا وامام شما بعد از من است.

آدم چه گفت؟گفت كه نور جبينش راتا از صراط درگذرم پيشواكنم

موسي چه گفت؟گفت كه بي دستياريش من كيستم كه چوب را همي اژدهاكنم

عيسي چه گفت؟گفت كه بي نيروي علي من كيستم كه جاي بچارم سماءكنم

ادريس گفت پيش علوم وعلاي وي من كيستم كه دعوي علم وعلاكنم

اعجاز در تولد اميرالمؤمنينعليه‌السلام

يكي از راههاي شناخت مقام اميرالمؤمنينعليه‌السلام ، مسئله تولد حضرت درداخل كعبه بوده است.

شيخ طوسي در امالي خوداز عباس بن عبدالمطلب روايت كرده كه ما باعده اي از بني هاشم در كنار كعبه نشسته بوديم كه فاطمه بنت اسد درحاليكه بارداربودآمدوپردة كعبه را گرفت وگفت!اي معبود يگانه!بتووپيامبرانت وكتابهائي كه فرستاده اي، ايمان آورده ام.ومن تابع دين جدخود(فاطمه فرزند اسد فرزند هاشم فرزند عبدمناف نسبش به ابراهيم خليل مي رسد)هستم.

از تو كمك مي خواهم.بحق اين خانه وبه حق آن كسي كه اين خانه را بناكرد وبحق اين طفلي كه درشكم من است وبامن سخن مي گويد، تولد اين كودك را برمن آسان نما.ناگاه ديوار كعبه شكافته شدوفاطمه بنت اسد داخل شد ودوباره ديوار بهم آمد.ما بلند شديم وهرچه كرديم در كعبه باز نشد.واين داستان در زبان مردم معروف شد.

روز چهارم دوباره خانه خدا شكافته شد وفاطمه بنت اسد در حالي كه كودك در بغل داشت، بيرون آمد.مردم اطراف اورا گرفتند واز او استقبال نمودند.

روايت است كه وقتي اميرالمؤمنينعليه‌السلام متولد شد، ابوطالب اورا در بغل گرفته وبا همسرش بدرگاه خدا عرضه داشتند كه خدايا نامي براي اين كودك انتخاب نما!ناگاه ابري پيدا شد ولوحي از آن بيرون آمده وبه سينة مبارك اميرالمؤمنينعليه‌السلام چسبيد.اين كلمات درآن لوح نوشته شده بود:

«خُصصتّما بالولد الزكي الطاهرالمنتخب المزكي »

واسمه من شامخ علي عليٌ اُشتق من العلي ّكه خدا فرموده اسم اورا از نام خود كه علي هست انتخاب نمودم.

همچنين روايت شده كه چون فاطمه بنت اسد از كعبه بيرون آمد هاتفي نداداد كه اي فاطمه!نام اين مولد را علي بگذار.

زيرا نام من علي اعلي است ومن اورا از قدرت وعزت وجلال وعدلف خود آفريدم ونام اورا از نام خودجدا كردم. و او را خود تربيت مي كنم وبه آداب خويش متأدب گردانيدم و او اولين كسي است كه دربام خانه ام اذان بگويد وبتهارا سرنگون سازد.

گوهري شد از درون كعبه بيرون از صدف كرد بيت الله را با آن شرف بيت الشرف

گوهري سنگين بها رخشان شده ازبيت الحرام كه ثريا تا ثريا را كردكمتر از خزف

ابوطالب چهار پسر ودودخترداشت.عقيل وطالب وجعفر وعلي وفاخته وهانيه.

اميرالمؤمنينعليه‌السلام از نگاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

١- «من وعلي از يك درختيم وبقيه مردم از درختهاي ديگر هستند.»

٢- «من شهر علمم وعلي در اين شهر است.پس هركه بخواهد وارد اين شهرشود، از در داخل شود.»

٣- «علي با حق است وحق با علي است واين دو هميشه با هم هستند.»

٤- «اي عمار!اگر ديدي همة مردم از راهي ميروند وعليعليه‌السلام از راه ديگري.توبا علي برو.»

٥- «در معراج همة پيامبران را جمع ديدم، خدا بمن وحي كرد كه از آنهابپرس كه به چه چيزي مبعوث شده اند؟منهم از آنها پرسيدم.گفتند:مامبعوث شديم به:شهادت «لااله الاّالله »واقرار به پيامبري تو و ولايت علي بن ابيطالب.»

٦- «نگاه كردن به صورت عليعليه‌السلام عبادت است.»

٧- «اي فاطمه!من تو را به ازدواج شخصي در مي آورم كه اسلامش از همه باسابقه تر و علمش از همه بيشتر وبردباريش از همه عظيم تر است.»

٨- «اگر درختان قلم شوند ودرياهامركّب وجنيان حسابگر وآدميان بنويسند!نمي توانند، فضايل علي بن ابي طالبعليه‌السلام را شماره نمايند.»

٩- «روز قيامت، علي بن ابيطالب را به هفت نام بخوانند:

يا صديق! يادالّ! ياعابد! ياهادي! يامهدي! يافتي! ياعلي!»

١٠- «براي احدي عبور از صراط جايز نيست مگر اينكه عليعليه‌السلام جواز عبوراورا امضاء كند.»

١١- «اي علي!هيچ بنده اي خدا را باحالت انكار ولايت تو، ملاقات نمي كندالاّآنكه با حال بت پرستي خدا را ملاقات مي نمايد.»

١٢- «اي پسرعمر!بدرستيكه علي نسبت به من مثل روح نسبت به جسداست.علي نسبت به من بمنزلة نفس از نفس است.بدرستيكه علي نسبت به من مثل نور نسبت به نور است.بدرستيكه علي نسبت به من مانند نسبت سربه بدن است.بدرستيكه علي نسبت به من مثل پيراهن در تن است.»

١٣- «اي علي!هركه بعد از رحلت من، تورا دوست داشت، خدا عاقبت اورابا امن وايمان ختم مي كند.وكسيكه با حال دشمني تو بميرد، به مردن جاهليت مرده است.»

١٤- «اي علي!دست تو در دست من است وروز قيامت هر كجا من واردشدم، تو هم وارد مي شوي.»

١٥- «بزودي فتنه ها شما را در بر مي گيرد.پس در اين حال با علي بن ابيطالب باشيد.چون اوست اولين كسيكه در روز قيامت مرا مي بيند وبا من دست مي دهد واو بامن است در مرتبة بلند واوست جدا كنندة حق وباطل.»

١٦- «ضربت علي بن ابيطالب در جنگ خندق از عبادت اِنس وجن تاروزقيامت برتر است.»

١٧- «اگر ايمان علي را با ايمان امّت من بسنجند، همانا در قيامت، ايمان علي بر ايمان امّتم بتازد وراجح خواهد بود.»

١٨- «پيامبر در تفسير آيه( انَّ الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خيرالبريّة ) فرمود:اي علي!تو و شيعيانت خير البريه هستي ودر قيامت راضي و مرضي مي باشيد و دشمنان شما محزون بوده و دستهايشان به گردن بسته است.»

من وعلي از يك نور در چهارده هزار سال قبل از خلقت آدمعليه‌السلام خلق شديم وخداوند پس از خلقت آدمعليه‌السلام ، نور ما را در صلب او قرار داد و ما باهم بوديم تا اينكه در صلب عبدالمطلب از هم جداشديم. پس در من نبوت ودرعلي امامت قرار گرفت.»

١٩- «علي دريائي است موج زننده و آفتابي است نور دهنده.دست او ازفرات بخشنده تر و قلب او از دنيا وسيع تر است.لعنت خدا بر كسي باد كه بااو دشمني بورزد.»

٢٠- مَن اطاع علياً فقد اطاعني ومن اطاعني فقد اطاع الله.هركه ازعليعليه‌السلام اطاعت كند از من اطاعت كرده است.وهركه ازمن اطاعت نمايد ازخدا اطاعت كرده است.

٢١- مَن انكر علياً فقد انكرني ومن انكرني فقد انكرالله.هركه منكرعليعليه‌السلام باشد مرا انكار كرده وهركه مرا انكار كند خدا را انكار نموده است.

٢٢- «ياعلي!حربُك حربي وسلمك سلمي ودمك دمي وانا حرب ٌلِمَن حاربك ولايُحِبُك َ الاّ طاهرُ الولادة ولايبغضك الاّ خبيث الولادة .» اي علي!جنگ باتو، جنگ بامن است وصلح باتو، صلح بامن است وخون تو، خون من است.ومن جنگ كننده با دشمن توهستم.وحلال زاده تورا دوست دارد وحرام زاده تورا دشمن دارد.

٢٣- «اِنَّ الله تعالي اعطاني فيكَ سبعَ خِصالٍ اَنتَ اولُّ مَن يَنشق ُ عَنه ُالقبر معي واَنتَ اولُّ مَن يقف ُ عليَ الصِراطِ مَعي وَاَنتَ اولُّ مَن يَكسِي اِذا كَسيتَ وَيَنعِي اِذا نَعيتَ وَاَنتَ مَن يسكنُ معِي فِي العِليين وَاَنت َ اولُّ مَن يَشرِب ُ مَعي مِن َ الرَحيق وَالمَختومِ اَلذي خِتامُه مِسكٌ » اي علي!خدا دربارة تو هفت خصلت داده است.تو اولين كسي هستي كه با من از قبر محشور مي شويم.وتوبامن در صراط مي ايستي وشفاعت مي كني.تو اولين كسي هستي كه با من ملبس يه لباس بهشتي مي شوي.

تو اولين كسي هستي كه با من در قيامت زنده مي شوي. تو اولين كسي هستي كه با من در اعلي عليين ساكن مي شوي. تو اولين كسي هستي كه با من از رحيق مختوم كه آخرش مُشك است، مي نوشي. تو اولين كسي هستي كه با من در حوض كوثر ملحق مي شوي.

٢٤- ياعلي! انتَ صِراط مستقيم.اي علي!تو صراط مستقيم مي باشي. اي علي! كسيكه پيروي غير امام كند، كافراست.

٢٥- اي علي! من اسم تو را در چهار جا همراه اسم خود ديدم: در معراج وقتي به بيت المقدس رسيدم، سنگي ديدم كه برآن نام من و نام تو نوشته شده بود.

وقتي به سدرة المنتهي رسيدم، نام من و تو را نزديك به هم ديدم. چون از آنجا به طرف عرش رفتم. در آنجا نام من و نام تو را نزديك به هم نوشته بودند.

در سفر معراج به آسمان اول كه رسيدم، قصري پر از طلا و نقره ديدم كه فرشتگان اطراف آن بودند. پرسيدم اين مال كيست؟ گفتند مال جواني از بني هاشم.

در آسمان دوم نيز كه رسيدم، قصري پر از طلا و نقره ديدم كه فرشتگان اطراف آن بودند. پرسيدم اين مال كيست؟ گفتند مال جواني از بني هاشم.

در آسمان سوم تا هفتم نيز اينگونه بود. هنگام برگشت پرسيدم اين جوان نامش چيست؟ گفتند: علي بن ابيطالب.

«قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم انَّ حلقة باب الجنة مِن ياقوت الحمراء علي صفحة الذهب فاذا دقّت الحلقة علي الصفحة طنت وقالت ياعلي!حلقة درب بهشت از ياقوت سرخ بر صفحه اي از طلاست كه هرگاه كوبيده شود صدا مي كند:ياعلي

حجاج و انس بن مالك

روزي حجاج خونخوار، انس بن مالك را كه خدمتكاررسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود، احضار نمود و گفت تو در مورد عليعليه‌السلام چه مي گویي؟ گفت: اهل بهشت است. زيرا اولين كسي بود كه اسلام آورد. حجاج گفت: واي برتو او در جنگهاي مختلف مسلمين را بقتل مي رساند! درحالي كه خدا مي فرمايد( وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا ) . هركه مؤمني را عمداً بكشد مكافاتش ابدي شدن در جهنم است. انس ناراحت شد و گفت: من شاهد بودم كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سه روز غذا نخورده بود كه جبرئيل مرغ برياني براي رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آورد. و گفت خدا سلام به تو رساند و اين هديه را فرستاد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفت: خدايا بهترين مخلوقت را بفرست تا در خوردن اين غذا بامن همراه شود. ناگاه اميرالمؤمنينعليه‌السلام وارد شد و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با او مشغول خوردن شدند. حجاج گفت: تو ديوانه اي واشتباه مي كني! اگر تو را بكشم، مردم گويند كه خادم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم راكشت. ولي بيرون برو وبترس از اينكه اين حديث را بخواني!انس گفت نمي توان پنهان كنم وتا زنده ام آن را نقل مي كنم.

معجزاتي از قبر منوراميرالمؤمنينعليه‌السلام

در كتاب دارالسلام نقل شده كه چون سلطان مراد عثماني تصميم گرفت به زيارت مرقد عليعليه‌السلام برود در چهار فرسخي حرم، از اسب پياده شد و امرا و دولتيان همگي پياده شدند. علت را پرسيدند، گفتن چشمم كه به قبة حرم افتاد، اعضاء و جوارحم به لرزه آمد بطوري كه قدرت سواري نداشتم و پياده شدم. گفتند راه دراز است استخاره كن كه سواره بروي يا پياده؟ استخاره كرد. اين آيه آمد: فاخلع نعليك انّك بالواد المقدس طوي شاه فوري كفش را درآورد و با پاي برهنه به حرم رفت. در آنجا محلي است كه مي گويندمحل دوانگشت اميرالمؤمنينعليه‌السلام است. داستانش را پرسيد، برايش داستان مرة بن قيس نقل نمودند. شخصي از منافقين گفت اينها داستانهاي دروغيني است كه شيعيان درست كرده اند. شاه گفت من خودم فردا از مرقد عليعليه‌السلام خواهم پرسيد. روز ديگر سلطان دستور داد زبان آن منافق را قطع كردند.زيراراست بودن داستان برايش مشخص شد.

داستان مرة اين است كه او داراي ثروت زيادي بود. اما دين نداشت. يكروز درباره آباء واجداش صحبت شد، به او گفتند همه آنها بدست اميرالمؤمنينعليه‌السلام (درجنگها) كشته شدند. او ناراحت شده وعده اي از افراد مسلح را جمع كرد و به بطرف نجف حركت كرد. شش روز با مردم نجف جنگ كرد ووارد حرم شد و گفت: اي علي! تو پدران مرا كُشتي! حال مي خواهم قبرتو را نبش كنم! ناگاه دو انگشت شبيه ذوالفقار از قبر بيرون آمد و به كمر مرّة زد واورا دو نيم نمود! سپس تبديل به سنگ شد. اهل نجف آمدند و سنگ را از حرم بيرون انداختند. و از عجايب اين بود كه هرحيواني برآن سنگ عبور مي نمود، برآن بول مي كرد.

گويند كه وقتي نادرشاه خواست وارد حرم اميرالمؤمنينعليه‌السلام شود، جرأت نمي كرد و گفت زنجيري به گردنم بيانداريد و مرا داخل حرم ببريد. كسي جرأت اين كار را نداشت. ناگاه غريبه اي از بيابان ظاهر شد و زنجير به گردن نادر انداخت و اورا داخل حرم برد و بعد ناپديد شد. نادر دستور داد گنبدي طلائي براي حرم درست كنند. از او پرسيدند كه بالاي گنبد چه بنويسيم؟ گفت: «يدالله فوقَ ايديهم». فرداي آن روز و زير نادر گفت نادر سواد ندارد و اين جمله برزبانش جاري شد. اگر قبول نداريد از او بپرسيد كه چه جمله اي بر گنبد بنويسيم؟ پرسيدند گفت ياد ندارم همان جمله ديروزي را بنويسيد.

آيات در شأن امام عصرعليه‌السلام

١-( وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ) «امام صادقعليه‌السلام :در موقع قيام قائمعليه‌السلام ، اهل ايمان از ياري خدا خوشحال مي شوند.»

٢-( وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً ) «لقمان ٢٠» يعني خدا نعمتهاي ظاهري وباطني خود را برشما روزي كرد. «امام كاظمعليه‌السلام : نعمت ظاهري امام ظاهر و نعمت باطني امام غايب است كه از ديدگان مردم مخفي است و گنج هاي زمين در هنگام ظهورش آشكار مي شود و هر چيز دوري برايش نزديك مي گردد.»

٣-( وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ ) «ليل ٢» «امام باقرعليه‌السلام :مراد از روز، قائم ما اهل بيت است كه هرگاه ظهور كند، بر دولت باطل پيروز مي شود.»

٤-( سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ ) «سبأ ١٦» «امام صادقعليه‌السلام :مراد امام زمان است كه در زمان او همة راهها ايمن است.»

٥-( فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا ) «طارق ۱۸» «علي بن ابراهيم در تفسير آن گفته است كه:در زمان قيام قائم، او از جباران وطاغوتها انتقام مي گيرد.»

٦-( يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ ) «نور۳۵» «عليعليه‌السلام :او قائم ما اهل بيت است.»

٧- «والفجر» «امام صادقعليه‌السلام :فجر لقب قائم ما است.»

٨-( جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ) «اسراء٨١»

٩-( لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ) «توبه ٣٣» (بوسيله او دين بركل زمين ظاهر مي شود.)

١٠-( بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ ) «هود٨٦» (او باقي ماندة حجتهاي خداوند است )

١١-( وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ) «قصص ٥» (او حكومت مستضعفين را حاكم مي سازد)

١٢-( أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ ) «نحل ٦٢» (او مضطّري است كه هرگاه دعا كند اجابت شود)

آيه نور

جابر گويد كه وارد مسجد كوفه شدم وديدم اميرالمؤمنينعليه‌السلام چيزي برزمين مي نويسد ولبخند مي زند.از حضرت علت تبسم راپرسيدم.فرمود:تعجب مي كنم از كساني كه اين آيه را مي خوانند ولي به آن معرفت ندارد. بعد آيه ۲۵ نور را تلاوت كردند( اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ) .

فرمود: مشكات «محمّد» است. «مصباح» منم. «زجاجة الزجاجة» حسن و حسين هستند. «كانّها كوكب درّي» علي بن الحسين است. «يوقد مِن شجرة مباركة» محمد بن علي است. «زيتونة» جعفر بن محمد است. «لاشرقية» موسي بن جعفر است. «لاغربية» علي بن موسي است. «يكاُ زيتها يُضي ء» محمد بن علي است. «لو لم تمسسه نارٌ» علي بن محمد است. «نور علي نور» حسن بن علي است. «يهدي الله لنوره مَن يشاء» قائم مهدي است.

ليلة القدر

عمر وابوكر ديدند كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سورة «قدر»را با خشوع وگريه قرائت مي كند و آن را با حالي جانسوز مي خواند. وقتي علت راپرسيدند، حضرت مطالبي فرمود از جمله گفت آيا مي دانيد كه شخصي كه هر امري بر او نازل مي شود كيست؟ گفتند توهستي اي رسول خدا! فرمود آيابعد از من باز شب قدر وجود دارد؟ گفتند آري. فرمود بعد از من بر چه شخصي نازل مي شود؟ گفتند نمي دانيم. حضرت دست مبارك بر سرعليعليه‌السلام نهاد وفرمود: اگر نمي دانيد اينك بدانيد كه آن شخص بعد از من، اين است.

قبرش مزار ملائكه است

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:الا ومَن مات علي حُبِّ آل محمّد مات شهيداً. الا ومَن مات علي حُبِّ آل محمّد مات مغفور اًله. الا ومَن مات علي حُبِّ آل محمّد مات تائباً. الا ومَن مات علي حُبِّ آل محمّد مات مؤمناً مستكمل الايمان. الا ومَن مات علي حُبِّ آل محمّد مات بشّره ملك الموت بالجنّة. الا ومَن مات علي حُبِّ آل محمّد مات فتح له مِن قبره بابان الي الجنة. الا ومَن مات علي حُبِّ آل محمّد مات جعل الله قبره مزار الملائكة الرحمة.

آگاه باشيد!هركه بر محبت اهل بيتعليه‌السلام بميرد، شهيد مرده است.

آگاه باشيد!هركه بر محبت اهل بيتعليه‌السلام بميرد، آمرزيده مرده است.

آگاه باشيد!هركه بر محبت اهل بيتعليه‌السلام بميرد، توبه كننده بميرد.

آگاه باشيد!هركه بر محبت اهل بيتعليه‌السلام بميرد، عزرائيل به او بشارت بهشت مي دهد.

آگاه باشيد!هركه بر محبت اهل بيتعليه‌السلام بميرد، از قبرش دو در به بهشت باز مي شود.

آگاه باشيد!هركه بر محبت اهل بيتعليه‌السلام بميرد، خداوند قبرش رازيارتگاه ملائكة رحمت قرار مي دهد.

سخناني از امام زمان (عج)

١- «من باقي ماندة الهي (ادامه دهنده پيامبران وامامان )هستم و انتقام گيرنده از دشمنان خدا مي باشم.»

٢- «لعنت خدا وفرشتگان بر كسيكه يك درهم از مال مارا از روي حرام بخورد.»

٣- «اموالي كه شما بما مي رسانيد، ما آن را براي پاك شدن شما از گناهان قبول مي كنيم. بنابراين هركه مي خواهد بما برساند و هركه نمي خواهد قطع كند كه آنچه خداوند بما داده است از آنچه شما مي دهيد، بهتر است.»

٤- «در حوادثي كه براي شما پيش مي آيد، به راويان احاديث ما (فقها) رجوع كنيد كه آنان حجت من بر شما هستند ومن حجت خدا بر آنان مي باشم.»

٥- «كيفيت انتفاعي كه مردم در زمان غيبتم از من مي برند مانند انتفاع ازآفتاب پنهان در ابرهاست. من امان مردم روي زمين هستم، همانطور كه ستارگان امان اهل آسمان مي باشند.»

٦- «زياد دعا كنيد براي تعجيل در فرج. زيرا دعاكردن در تعجيل فرج خودفرج است.»

٧- «هركه اين دوركعت نماز (نماز امام زمان )را در مسجد جمكران بخواند، گويا در خانه كعبه نماز خوانده است.»

٨- «امام خطاب به سيد موسوي رشتي:

شما چرا نافله نمي خوانيد؟نافله، نافله، نافله!

شما چرا عاشورا نمي خوانيد؟عاشورا، عاشورا، عاشورا!

شما چرا جامعه نمي خوانيد؟جامعه، جامعه، جامعه!»

٩- «ما از لغزشهائي كه از بعضي از شيعيان سر مي زند از هنگامي كه بسياري از آنها ميل به بعضي كارهاي ناشايست نموده اند كه نيكان گذشته از آن دوري مي كردند، مطلع هستيم.

گويا آنان نمي دانند كه ما در رعايت حال شماكوتاهي نمي كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده ايم و اگر جز اين بود، از هر سوگرفتاري به شما رو مي آورد و دشمنان شما، شما را از بين مي بردند.

تقوا پيشه كنيد و به ما اعتماد نمائيد و چارة اين امتحاني را كه به شما روآورده است از ما بخواهيد.»

١٠- «وقتي مهديعليه‌السلام ظهور مي كند، به ديوار كعبه تكيه مي دهد و مي فرمايد: هر كس بديدن آدم و شيث و نوح و سام و ابراهيم و موسي واسماعيل و يوشع و شمعون، آرزومند است، به جمال من نگاه كند كه علم وحلم و كمال همه آنها در من است.

و هر كه آرزوي ديدن جدّم محمّدمصطفي و علي ّ مرتضي و حسن مجتبي و حسين شهيد به كربلا و ديگرامامان را دارد، به من نگاه كند و آنچه خواهد بپرسد كه علم همه در نزد من است. و آنچه ايشان مصلحت نديده و خبر نداده اند، من خبر مي دهم و همه مردم را آگاه مي سازم.

و مي فرمايد:

اي مسلمانان! هر كه مي خواهد از كتابهاي آسماني و صحيفه هاي پيامبران آگاه شود، گوش فرا دهد و بشنود.

آنگاه شروع به خواندن صحف آدم و شيث و ابراهيم و نوح و تورات موسي و انجيل عيسي و زبور داود به لغت و زبان هر ملتي كند به طوري كه علماء وبزرگان آن مذهب و دين، اعتراف كنند كه بدون كم و زياد يك حرف، است.

يك يك اين كتب را خواند و جهانيان را متوجه خود ساخته به شگفتي اندازد. سپس قرآن را قرائت كند و مسلمين را برخورد بلرزاند و عالميان رادر پيشگاه خود، خاضع و خاشع و مرعوب سازد.»

١١- «اگر شيعيان ما كه خدا آنها را به طاعتش موفق بدارد، دلهايشان در وفابه عهد وپيماني كه با ما دارند، گردهم مي آمد، از فيض ديدار ما محروم نمي شدند.»

١٢- «از خدا بترسيد وتسليم امر ما شويد وكارها را بما بسپاريد.پس بر مااست كه شما را از سرچشمه سيراب بر گردانيم.همان گونه كه بردن شمابسوي سرچشمه به وسيلة ما بوده است.و در پي آنچه از شما مخفي است، نرويد.»

قائمعليه‌السلام از مافي الضمير مطلع است؟

خداوند درمعراج به پيامبر اسلام فرمود:

بوسيله قائم شما، زمين خودرا با تسبيح و تقديس و تهليل و تكبير و تمجيد ذات اقدس خود، آباد كنم و از وجود دشمنان پاك نمايم و به دوستانم واگذارم.

با ظهور او، سخنان بي دينان را از كجروي راست كرده وتعاليم خودرا بلندگردانم وشهرها وبندگانم را از علم خود مطلع نمايم وگنجها واندوخته هارا آشكار كرده، ومهدي را به اسرار و مافي الضمير هرشخصي مطلع گردانم واورا بانيروي فرشتگانم ياري كنم تافرمان مرا اجرا نمايد ودينم را رواج دهد.

او وليّ به حق من و مهدي حقيقي بندگان من است.

علم مهديعليه‌السلام

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

وقتي مهديعليه‌السلام ظهور مي كند، به ديوار كعبه تكيه مي دهد ومي فرمايد:هركس بديدن آدم و شيث و نوح و سام و ابراهيم و موسي و اسماعيل و يوشع و شمعون، آرزومند است، به جمال من نگاه كند كه علم وحلم وكمال همة آنها در من است. و هركه آرزوي ديدن جدّم محمّد مصطفي و علي ّمرتضي و حسن مجتبي و حسين شهيد به كربلا وديگر امامان را دارد، به من نگاه كند و آنچه خواهد بپرسد كه علم همه در نزد من است. وآنچه ايشان مصلحت نديده وخبرنداده اند، من خبر مي دهم وهمه مردم را آگاه مي سازم.

ومي فرمايد:

اي مسلمانان! هركه مي خواهد از كتابهاي آسماني وصحيفه هاي پيامبران آگاه شود، گوش فرا دهد وبشنود.

آنگاه شروع به خواندن صحف آدم وشيث وابراهيم ونوح وتورات موسي وانجيل عيسي وزبور داود به لغت وزبان هر ملتي كند بطوريكه علماءوبزرگان آن مذهب ودين، اعتراف كنند كه بدون كم و زياد يك حرف، است. يك يك اين كتب را خواند و جهانيان را متوجه خود ساخته به شگفتي اندازد. سپس قرآن را قرائت كند و مسلمين را برخود بلرزاند و عالميان را در پيشگاه خود، خاضع وخاشع ومرعوب سازد.

سوراخ كردن زبان

شيخ شمس الدين محمدبن قارون گويد:

به حاكم حلّه بنام مرجان الصغير گزارش دادند كه يكي از شيعيان بنام ابوراجح به خلفاء اهانت مي نمايد!حاكم دستورداد تا اورا آوردند وچندنفربقصد كشت اورا زدند وآنقدر به صورتش زدند كه دندانهاي جلو اوافتاد.. سپس زبانش را بيرون آورده بر آن حلقة آهني زدند وبيني اورا سوراخ كرده و ريسماني از مو درآن وارد كرده وبه طنابي بستند وبدستور حاكم دركوچه هاي شهر گرداند.تماشاچيان هم از هر طرف اورا مي زدند بطوريكه برروي زمين افتاد ومرگ را پيش روي خود ديد.بعد ازآن حاكم دستورداد تاكار اورا تمام كنند ولي چند نفر واسطه شده وگفتند:او پيرمردي ساخورده است وآنچه برسرش آمده اورا از پاي درخواهد آورد.اورا رها كن كه خودمي ميرد وخونش را برگردن نگير!

حاكم هم از كشتنش صرف نظر كرد.بستگان ابوراجح آمدند واورا در حاليكه صورت وزبانش باد كرده بودوكسي ترديد نداشت كه همانشب خواهدمرد، به منزلش بردند.

برخلاف انتظار، فرداي آنشب كه مردم براي اطلاع از وضع او بديدارش رفتند، ديدند كه در حال صحت وسلامت نماز مي خواند. دندانهايش مثل اول شده وجراحتهايش خوب شده واثري از آنها باقي نمانده وپارگي صورتش رفع گرديده است.

مردم تعجب كرده وماجرايش را پرسيدند.گفت:

من مرگم را ديدم.زبان سخن گفتن هم نداشتم تا از خداوند متعال حاجتي بخواهم.لذا در دل دعا كردم وبه مولا وآقايم صاحب الزمانعليه‌السلام توسل جستم.چون شب فرا رسيد، ناگاه ديدم كه خانه ام پرنور شد ويكدفعه ديدم كه مولايم امام زمانعليه‌السلام دست مباركش را بر صورتم كشيد وبه من فرمود:ازخانه خارج شو وبراي طلب روزي براي زن وبچه ات كاركن كه خدا بتوسلامتي داد.

منهم به اين وضعي كه مي بينيد شدم.

شمس الدين گويد: بخدا قسم! قبل از اين ماجراابوراجح خيلي ضعيف وكم بنيه وزشت وكوتاه ريش بود ومن به حمامي كه او در آن بود، مي رفتم ولي بعد از اين جريان وقتي اورا ديدم متوجه شدم كه نيرويش زيادشده وقامتش راست گرديده وريشش بلند وصورتش سرخ شده وانگار به سن بيست سالگي برگشته وپيوسته در همين حالت بود تا اينكه وفات يافت.«مكيال المكارم»