الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)0%

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده) نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: جواد محدثي
گروه: مشاهدات: 6222
دانلود: 2731

توضیحات:

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 50 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6222 / دانلود: 2731
اندازه اندازه اندازه
الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نياز به داور

در صورت عدم تفاهم ، براى حل اختلافها گاهى نياز به داور است ، داورى بى طرف ، دلسوز، عاقل ، باتجربه و بى غرض داورى كه هر دو طرف ، براى او احترام قايل باشند و حرف و صلاح ديد او را بپذيرند و به داورى او رضايت دهند. داورى كه مورد رضايت طرفين باشد و به تعبير فقهى : قاضى تحكيم

اصل اين كار، بسيار پسنديده است و اگر كسى بتواند نقش داور مصلح را ايفا كند، بزرگترين پاداش الهى را نصيب خويش ‍ ساخته است ، چون كه در تعاليم اسلامى يكى از با ثوابترين و شايسته ترين كارهاى خداپسند، اصلاح و آشتى دادن ميان افرادى است كه دچار فتنه و كدورت و قهر و دشمنى شده اند اصلاح ذات البين در آيات قرآنى هم آمده است و خداوند، مكرر به ايجاد آشتى و اصلاح ميان مردم فرمان داده است(٢١) امام صادقعليه‌السلام فرمود؛صدقه يحبها الله ، اصلاح بين الناس اذا تفاسدوا و تقارب بينهم اذا تباعدوا(٢٢)؛

صدقه اى كه خداوند دوست مى دارد، آشتى دادن ميان مردم است ، آنگاه كه گرفتار تباهى شوند و نزديك ساختن آنان به يكديگر، آنگاه كه از هم دور شوند.

حتى دروغ مصلحت آميز براى حل اختلاف و ايجاد تفاهم و دوستى ، مجاز شمرده شده است از اين رو، آنكه مسؤ وليت اصلاح را مى پذيرد و به عنوان داور بين دو طرف حضور مى يابد، يك نيكوكار راستين است

گاهى هم به دو قاضى و داور نياز است ، دو نماينده عاقل و فهميده و مجرب ، تا به حل مشكل بپردازند و صلح و صفا را دوباره برقرار كنند و ريشه كدورت و نزاع را بخشكانند.

قرآن كريم نيز به چنين حكميتى راءى داده است تلاش از سوى اين دو قاضى خانوادگى و اصلاح از سوى خدا. يعنى يك گام را اينان بر مى دارند، گام ديگر را خداوند با نزديك ساختن دلها به يكديگر و ايجاد مودت بر مى دارد. گر چه دو طرف ، راضى به حكميت و داورى مى شوند و گر چه دو داور، براى آشتى دادن تلاش مى كنند، اما دلها در قبضه قدرت خداست و او الفت آفرين است و اين تلاش را سبب حصول توافق و هماهنگى مى سازد.

در قرآن كريم مى خوانيم :

و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما من اءهله و حكما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما... (٢٣)

اگر از نزاع و اختلاف ميان آن دو (همسران ) بيم داشتيد كه به جدايى بيانجامد، پس يك داور و حكم از سوى خانواده مرد و داورى هم از سوى خانواده زن انتخاب كنيد و بفرستيد، اگر آن دو در پى اصلاح و آشتى بودند، خداوند نيز ميان آنان آشتى و توافق پديد مى آورد.

مزاياى داور خانوادگى

در اين آيه چند نكته زيبا به چشم مى خورد:

اول : اينكه داور، از خانواده باشد نه از بيرون و بيگانه ، تا اختلافات و اسرار خانوادگى به خارج درز نكند و آبرو ريزى نشود و نزاع داخلى آنان بر سر زبانها نيفتد. به علاوه ، اقوام نسبت به مسايل فيما بين آنها، آشناتر و به راه حل نيز وارد ترند.

دوم : آنكه واقعا دو طرف ، در صدد اصلاح و رفع مشكل باشند، نه در حالت لجاجت و تعصب و يكدندگى و خود محورى و خود خواهى ، كه هر كدام بخواهد اثبات كند كه حق با اوست و طرف مقابل اشتباه كرده يا گنهكار است و تقصير اوست در اين صورت هرگز تلاش مصلحان و داوران به نتيجه نخواهد رسيد.

سوم : آنكه اراده اصلاح ، جدى باشد و طرفين به يك توافق و وحدت نظر برسند، يعنى بزرگترها و ريش سفيدها و داوران خير خواه و صادق و امين ، حرفهاى آنان را بشنوند و ديدگاههاى موكل خود را به طرف مقابل برسانند و نتيجه اين صحبتها آن باشد كه خود زوجين ، مشكل را حل شده ببينند و اختلاف ريشه كن شده باشد، نه آنكه با سلام و صلوات و رو در بايستى قرار دادن آنها و ماخوذ به حيا شدن و شرم حضور، مساله به ظاهر حل شود، ولى ريشه اختلاف و غده كدورت همچنان باقى مانده باشد.

تا ريشه به جاست ، درد درمان نشود.

آشتى و صلح دلخواه و ارادى ، پايدار است ، و گرنه آشتى تحميلى ، سرپوش گذاشتن بر شعله خلاف و اختلاف است ، كه روزى از زير خاكستر سر مى كشد و بر افروخته مى شود.

چنين داورى ، نبايد مانند يك مداواى سطحى باشد و اصل غده باقى بماند و به تدريج رشد كند و يك بار ديگر به بهانه ديگر سرباز كند و صفاى خانه را بر هم بريزد.

چهارم : علت اينكه قرآن ، توصيه به گزينش و داورى دو قاضى مى كند، براى اطمينان هر چه بيشتر به اين است كه هيچ ستم و اجحاف و حق كشى يا يك سويه نگرى در قضيه پيش نخواهد آمد. وقتى دو طرف ، از خود سلب اختيار كردند و كار را به دو داور مطمئن و منصف سپردند، روشن است كه آنان به توافقى دست خواهند يافت و راه حلى ارائه خواهند كرد كه به سود و صلاح هر دو جانب باشد.(٢٤)

داوران خانوادگى ، هم مسؤ وليت دارند، هم اختيار و قدرت تصميم گيرى و هم راءى و داورى آنان براى دو طرف اختلاف خانوادگى الزام آور و لازم الاتباع است

تعيين چنين داورانى ، براى جلوگيرى از تفرق و از هم پاشيدن خانواده هاست وظيفه عموم مؤ منين ، فاميلها و وابستگان و حتى دستگاه قضايى و دادگسترى آن است كه تا مى توانند با چاره انديشى و تدبير، مانع تفرقه ، جدايى و طلاق شوند و ايجاد آشتى و وفاق را سرلوحه كار خويش قرار دهند.

طلاق هرگز!

بر خلاف آنچه در ابتداى بروز اختلاف و ناسازگارى به نظر مى رسد، طلاق ، تنها راه حل نيست پيچيدگى بافت روابط خانوادگى و تاثير و تاثرهايى كه هر يك از پيوستن ها و گسستن ها بر افراد مى گذارد و جدايى ، آثار سوء اخلاقى و اجتماعى و تربيتى و معاشرتى بر هر دو طرف و وابستگان و فرزندان مى گذارد، سبب مى شود كه در بروز اختلافات ، طلاق را بدترين راه حل بدانيم

طلاق ، شايد آسانترين راه باشد، ولى هرگز بهترين و عاقلانه ترين راه حل براى ناسازگاريها نيست ، به خصوص اگر در شرايط عصبانيت و خشم به آن اقدام شود.

از اين رو، طلاق ، از منفورترين حلال هاى الهى به شمار آمده است

هر چند جايز است ، ولى بسيار ناپسند است

امام صادقعليه‌السلام فرمود: هيچ چيز، از آنچه خداوند متعال آنها را حلال قرار داده است ، نزد او از طلاق ، منفورتر و ناپسنديده تر نيست .:

ما من شى مما احله الله عزوجل ابغض اليه من الطلاق(٢٥)

و در سخنى ديگر فرموده است : هيچ چيز نزد خداوند، مبغوض تر و نكوهيده تر از خانه اى نيست كه در اسلام ، با جدايى (و طلاق ) خراب شود.(٢٦)

كودكانى كه بى سرپرست ، يا محروم از محبت پدرى يا مادرى مى مانند، از نظر تربيتى مشكل پيدا مى كنند و از نظر عاطفى دچار كمبود مى شوند.

اغلب نيز نا مادرى نمى تواند خلا عاطفى فقدان مادر را در كودكان بى پناهى كه سايه شوم طلاق بر سرشان افتاده است ، پر كند.

خود زن و شوهرى هم كه از هم جدا مى شوند، اغلب گرفتار بحرانها و مشكلات عجيب و فراوانى مى شوند كه قبلا هرگز فكر آن را هم نمى كردند.

اينجاست كه خراب شدن خانه در اثر جدايى (كه در حديث آمده است ) مصداق پيدا مى كند.

طلاق ، نوعى آوار است كه بر سر افراد خانواده فرو مى ريزد و بنيان خانواده را ويران مى سازد. خانه خرابى در سايه طلاق ، يعنى اين !

طلاق به خاطر ناسازگارى اخلاقى و عدم تفاهم ، يك مساله است ، طلاق از سر هوس و تمايلات نفسانى و تجربه كردن زنهاى مختلف ، مساله اى ديگر كه زشت تر و ضد اخلاقى تر است

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به مردى گذر كرد و از او پرسيد: زنت را چه كردى ؟

گفت : يا رسول الله ! طلاق دادم

فرمود: بى آنكه بدى و بد رفتارى داشته باشد؟

گفت : آرى ، بدون بد رفتارى و بدى

سپس آن مرد، زن ديگرى گرفت پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله او را ديد. پرسيد:

چه كردى ؟ گفت : ازدواج كردم

سپس ، بعد از مدتى او را ديد و پرسيد: با زنت چه كردى ؟ گفت : طلاقش دادم

حضرت پرسيد: بى آنكه بدى و اشكالى داشته باشد؟

گفت : آرى

بار ديگر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله او را ديد و او از ازدواجى ديگر و طلاقى ديگر خبر داد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

خداوند، دشمن مى دارد (يا لعنت مى كند) هر زن يا مردى را كه ذواق و چشنده باشندان الله عزوجل يبغض (او يلعن ) كل ذواق من الرجال و كل ذواقة من النساء(٢٧).

يعنى ازدواج نه بر اساس بنيان نهادن يك قانون مستحكم و بى خلل ، و طلاق نه از سر ناسازگارى و عدم امكان ادامه زندگى مشترك و به عنوان آخرين راه حل ، بلكه بر اساس هوسرانى و تجربه كردن زنهاى مختلف و شوهرهاى متعدد.

اين گونه نگاه به زندگى ، به بازيچه گرفتن زندگى است

زندگيهاى تلخ ‌تر و شكننده تر پس از طلاق ، عبرت خوبى براى كسانى است كه با بروز كوچكترين ناهماهنگى در زندگى ، پاى طلاق را به ميان مى كشند.

بايد تا مى توان ، با حسن نيت و به كمك داور بى طرف و داوران خانوادگى - اختلافات را ريشه يابى و ريشه كن كرد، چرا سخن از طلاق و جدايى ؟

ابتداى آتش فساد، يا طلاق يك جرقه است

اين جرقه ، رفته رفته شعله مى شود

زين سبب ، بايد از بروز اين جرقه بيم داشت

ورنه ، شعله ساقه هاى خشك را

مى كشد به كام خويش

مى دهد به دست باد

مى رود هر آنچه بوده هرگز اين چنين مباد،

هرگز اين چنين مباد!

مى توان ، باز در كمين صبح روشنى نشست

مى توان ستاره وار

روشناى شب شد و رهى به خانه ها گشود

مى توان

ظلمت طلاق را از چهره حيات خويشتن زدود

مى توان ،

خوب بود و خوب بود.

بخش چهارم : موازنه دخل و خرج

خيمه عفافى كه به نام كانون خانواده ، با هزار رنج و اميد و آرزو بر پا مى شود، بايد سر پا نگاه داشت و از وزيدن تند بادهايى كه اين خيمه را بر هم مى زند جلوگيرى كرد و اگر هم طوفانى وزيدن آغاز كرد، بايد چنان با تدبير و دور انديشى و متانت عمل كرد كه اين خيمه از هم نگسلد و اين كانون از هم نپاشد.

مسايل مالى و مادى و آنچه به درآمد و مصرف و هزينه و حقوق بر مى گردد، مى تواند يكى از موارد بحران زا و طوفان خيز باشد، كه اندكى درباره آن بحث مى شود.

مداخل و مخارج

برنامه ريزى اقتصادى و به تعبير روايات اسلامى تقدير المعيشه يكى از اركان ثبات و پايدارى بنيان خانواده است و بدون آن ، جاى پايى براى بروز اختلاف پيش خواهد آمد.

زن و شوهر (و به تبع ، فرزندان خانه ) بايد موازنه اى معقول و منطقى بين دخل و خرج ايجاد كنند و با پذيرش ‍ واقعيتها، مانع مساله ساز شدن توقعات فردى شوند.

اگر بر اساس توسعه طلبيهاى برخى همسران يا مهار نكردن مخارج غير ضرورى ، اين موازنه بر هم بخورد، يا اصلا در امر در آمد و مخارج ، حسابگرى و انطباق و همسويى در كار نباشد، ناهنجاريهاى رفتارى در خانواده پيش مى آيد.

سعدى گويد :

بر احوال آن كس ببايد گريست

كه دخلش بود نوزده ، خرج بيست

بعضى ها با حقوق كارمندى ، پز مهندسى مى دهند... و اين نوع عدم موازنه در دخل و خرج است و براى جلب توجه ديگران يا خودنمايى ، بيش از توان مالى خرج مى كنند و نتيجه اش پيدايش بحران در معيشت خانواده است

زنان خانه دار، مديريت امور خانه را اگر بر محور قناعت و پرهيز از خرجهاى غير لازم و تشريفاتى و تجملاتى تنظيم نكنند و از شوهران خود، توقعات غير منصفانه و بى جا و خارج از توان مالى و ميزان در آمد او داشته باشند، يا هزينه هاى غير ضرورى را بر آنان تحميل كنند، بايد منتظر بروز تنش باشند، چون يا همسرشان به خواسته هاى افزون طلبانه آنان وقعى نمى گذارد، كه نتيجه اش بروز حرفها و مجادلات است ، يا از راهى (حلال و حرام و رشوه و سوء استفاده و ...) سعى در تامين خواسته هاى زن مى كند، كه نتيجه اش آلوده ساختن زندگى به حرام است

اساس خانواده و زندگى مشترك ، بر همكارى است اگر هر يك از زن و شوهر، طلبكارانه يا تحميل گرانه با طرف مقابل برخورد كنند، آن تفاهم پديد نخواهد آمد.

سست شدن پايه هاى نهاد خانواده ، گاهى در اثر همين مسايل مادى و اقتصادى است و آغاز آن هم چه بسا از امور جزئى و بى اهميت است و سر از بحران در مى آورد.

بر اساس خرد يا هوس ؟

ثروت و امكانات ، براى تامين رفاه معيشتى و آرامش روحى و سكون خاطر است و نبايد گذاشت به مايه تشنج و ماده اختلاف تبديل شود.

به كار گيرى عقل و تدبير در تنظيم اقتصادى خانواده ، ايجاب مى كند كه از چشم و هم چشمى و رقابتهاى كمر شكن يا حسادتهاى خانمان برانداز، پرهيز كنند و اجازه ندهند هوس به جاى عقل بنشيند و صفاى زندگى را از ميان بردارد.

((قناعت يكى از شيوه هاى خردمندانه در مصرف و خرج است به تعبير حضرت علىعليه‌السلام : القناعة مال لا ينفد؛(٢٨) قناعت ، ثروتى پايان ناپذير است نقطه مقابل قناعت و ميانه روى و اعتدال اقتصادى ، ولخرجى و اسراف است كه هم ناسپاسى به نعمتهاى خداست ، هم زمينه ساز بروز فقر و تنگدستى است و هم هدر دادن امكانات است كه نابخردانه است خرجهاى اسرافكارانه هرگز ستوده نيست و كسى كه خردمند باشد، كس ديگر را بر ولخرجى نمى ستايد، بلكه ملامت هم مى كند و اگر هم كسى در اثر اسراف و تبذير و ريخت و پاش به فقر و افلاس كشيده شد،دل كسى بر او نمى سوزد و جاى ترحم نيست ، چرا كه هر چه كرده خود كرده است اين مضمون كلام امير المومنينعليه‌السلام است كه فرموده است : اسرافكار را واگذار كه نه بخشش او ستايش انگيز است ، نه تنگدستى اش ترحم انگيز.(٢٩)

آنكه مى خواهد داشته هايش را به رخ ديگران بكشد و در مقابل اقوام و دوستان و همكاران و همسايگان به ثروت و مكنت خويش بنازد و ببالد و وسايل خانه و امكانات مالى خود را به عنوان نشانه هاى تشخص جلوه دهد، هم غمى بر دل ديگران وارد مى سازد، هم دور اين گونه رقابتهاى پايان ناپذير را در زندگى خود و ديگران سرعت مى بخشد و هيزم كش شعله هاى حرص و آز و افزون خواهى مى گردد.

تجمل گرايى ، بيش از آنكه راحتى بياورد، ناراحتى مى آفريند و به جاى آرامش ، زندگيها را دستخوش آشفتگيها و زلزله هاى ويرانگر مى سازد. در وراى بسيارى از چهره هاى به ظاهر شاد و شنگول طبقات مرفه و تشريفاتى ، غمى سنگين و اضطرابى دايمى نهفته است

كيست كه نداند درون اين گونه خانواده ها كه با هم به رقابت و چشم و هم چشمى پرداخته اند، چه مصيبتها و مشكلات و كدورتها و بعضيهايى پنهانند كه گاهى هم سرباز كرده و به بيرون درز مى كنند!...

نه اسراف ، نه بخل

مديريت اقتصادى خانه ، نيازمند ايجاد توازن در دخل و خرج و به كار گيرى عقل و مصلحت به جاى هوس و اسراف و تبذير است در اين مساءله ، زن و مرد سهيم و شريكند، و بايد براى رسيدن به سطح معتدل در معيشت ، همكارى داشته باشند و بكوشند، نگذارند مسايل مالى در زندگى مشترك ، عواطف انسانى و مهر و صفا را تحت الشعاع قرار دهند.

حركت در مرز تعادل دشوار است مواظبت بر اينكه نه گرفتار بخل و امساك شود و نه در دامن اسراف و ولخرجى بيفتد، هوشيارى و منطق مى طلبد. برخى به عنوان اينكه بايد قناعت كرد و حسابگر بود، بر خانواده خود سخت مى گيرند و گاهى حق آنان را هم تضييع مى كنند. برخى هم به عنوان اينكه بايد دست و دل باز و بخشنده و كريم بود، مال خود را هدر مى دهند و ولخرجى مى كنند.

بخشندگى و سخاوت ، تا آنجا ارزشمند است كه به اسراف و تبذير كشيده نشود و قناعت و برنامه ريزى تا حدى پسنديده است كه سر از بخل و آزمندى در نياورد و شناخت مرز اين دو، هم دشوار است ، هم ضرورى ! حضرت اميرعليه‌السلام در سخن حكيمانه اى به رعايت مرزى معتدل ميان اين افراط و آن تفريط دستور مى دهد و مى فرمايد:

كن سمحا و لا تكن مبذرا، و كن مقدرا و لا تكن مقترا(٣٠)؛

بخشنده باش ، ولى نه ولخرج و اسرافكار، و اندازه گير باش ، ولى نه سختگير و بخيل

آنان كه در زير خيمه مشترك خانواده زندگى مى كنند، اگر عاقلانه و با تفاهم در اين موضوعات به وحدت نظر و هماهنگى نرسند، پيوسته مسايل مالى ، مساله ساز خواهد شد و اين خيمه فرو خواهد ريخت

آنچه در آغاز زندگى و تشكيل خانواده و در هنگامه خواستگارى و عقد و عروسى به نظر نا چيز و غير مهم جلوه مى كند، گاهى در آينده سبب بروز مشاجرات و اختلاف مى شود. در گرما گرم اول ازدواج ، شايد هر دو طرف براى پا گرفتن يك وصلت ، چنين وانمود كنند كه با هر شرطى موافقند و در هر شرايطى سازگارند و هر مهريه اى را مى پذيرند. ولى در بستر زمان ، وقتى به نتوانستن برخورد كنند، ناسازگارى چهره زشت و ناهنجار خود را نشان مى دهد، مگر آنكه زوجين بتوانند صفاى زندگى را بر اين گونه ناهنجاريها غلبه دهند.

در ايجاد تفاهم اقتصادى در زندگى مشترك ، دو جانب مؤ ثر است :

يك طرف قضيه به بانو مربوط مى شود، طرف ديگر به آقا.

يكى بايد قناعت به خرج دهد، يكى هم بايد بر تلاش بيفزايد.

يكى بايد كم توقع و صبور باشد، ديگرى هم بايد از بخل و سختگيرى بى مورد و بيش از حد دست بردارد.

الفباي زندگي هزينه هاى لازم

گر چه تامين مخارج زندگى بر عهده مرد خانه است ، ولى زن نيز نبايد خارج از وسع و توان مادى شوهر، توقع داشته باشد.

گر چه زن ، بايد صبورى و تحمل و قناعت پيشه كند، ولى مرد هم بايد در حد توان و وسع خويش ، بر زن و فرزندان خود وسعت و گشايش دهد و از آنچه خداوند روزى كرده است ، خرج كند. اين همكارى ، به استحكام بنيان خانواده كمك مى كند.

در حديثى امام كاظمعليه‌السلام فرموده است :

ينبغى للرجل ان يوسع على عياله كى لا يتمنوا موته(٣١)؛

سزاوار است كه مرد، بر خانواده خود گشايش و وسعت دهد، تا اهل خانه آرزوى مرگ او را نداشته باشند.

و اين سخن ، شوخى نيست نمونه هاى واقعى آن را در جامعه خودمان فراوان مى توان يافت خرج كردن براى خانواده و رفع نيازهاى آنان ، تاكيد و سفارش پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله است كه فرمود:

ابدا بمن تعول(٣٢) از خانواده و افراد تحت تكفل خود آغاز كن

اگر مرد، در حدى كه وظيفه اوست و در توان او مى گنجد، به تامين نيازهاى همسر و فرزندانش نپردازد، هم از چشمها مى افتد، هم آنان عقده اى مى شوند، هم حقشان زير پا گذاشته مى شود، هم در پى فسحت و گشايش و وسعت در دوره پس از او چشم به آينده مى دوزند و از روزنه مرگ پدر يا همسر، به آن آينده دلپذير و راحت و پر نعمت مى نگرند.

اگر مرد آنچه را كه حق خانواده است ، تهيه كرد، منت هم نبايد بگذارد.

منت نهادن بر خرج كردنها، هم شيرينى آن خرج و هزينه را به زهر تبديل مى كند، هم اجر و ثواب آن را از بين مى برد. قرآن كريم دستور مى دهد: صدقات خودتان را با منت نهادن و آزار دادن ، باطل نكنيد.(٣٣) اگر زن و مرد، وظيفه خود را بشناسد و به آن عمل كنند، زمينه اى براى بسيارى از مشكلات خانوادگى پيدا نخواهد شد.

پس هم بايد به تعادل اقتصادى انديشيد، هم از ريخت و پاشهاى غير ضرورى در مخارج و مصارف پرهيز كرد، هم سختگيرى هاى بى جا و آزار دهنده را كنار گذاشت ، هم با تفاهم و تبادل نظر به برنامه ريزى درست و قوام بخش زندگى پرداخت ، هم معيار خرد و منطق را به كار گرفت نه هوسها و تجمل گراييهاى مشكل آفرين و چشم و هم چشميهاى حسودانه را، هم نيازهاى واقعى را از نيازهاى كاذب باز شناخت ، هم بر سختيها و ناداريها و كمبودها تحمل داشت ، هم صفاى خانه و خانواده را با مطرح ساختن نزاعهاى مالى و پولى بر هم نزد، هم سطح زندگى را بر مبناى سطح در آمد تنظيم كرد و استوار ساخت ، هم از درون خانواده هاى گرفتار تشريفات كه بسيار تلخ و رنج آور است عبرت گرفت ، هم خواسته هاى خود را بر طرف مقابل تحميل نكرد، هم قناعت را به عنوان يك سرمايه معنوى پاس داشت ، كه گفته اند: چو دخلت نيست ، خرج آهسته تر كن

اينهاست پايه هاى قوام و استحكام خيمه عفاف و بنيان خانواده

بخش پنجم : حقوق و وظايف دو جانبه

از جايگاه والاى نهاد خانواده و اهميت ازدواج و پذيرفتن مسؤ وليت سخن گفتيم سلامت خانواده از آتش اختلاف و نزاع ، محور ديگر بحث بود كه به آن پرداختيم و براى حل اختلافات خانوادگى از داور خانوادگى بهره گرفتيم چون مسايل مالى و اقتصادى خانواده مى توانست مايه بروز تشنج در رفتار زوجين شود، در بحث موازنه دخل و خرج به برنامه ريزى درست در اين مقوله اشاره كرديم اينك ماييم و شناخت وظايف دو جانبه و حقوق طرفين و تقسيم كار، كه مى تواند تعادلى در نظام خانواده پديد آورد.

شناخت حقوق

در بسيارى مواقع ، نشناختن حق و وظيفه ، ريشه عدم انجام وظيفه است و اين تقصير به آن جهل باز مى گردد و اگر آگاهى از وظيفه وجود داشته باشد، تا حدى جلوى كوتاهيها و تخلفات گرفته مى شود.

پس در يك مجموعه - كه از آحاد تشكيل مى شود و هر كدام از افراد، وظايفى بر دوش دارند، - گام نخست آن است كه وظيفه را بشناسند، سپس به آن عمل كنند. بروز اختلال در امور، گاهى ريشه در مشخص نبودن حد و حريم تكاليف و وظايف اشخاص و هر كس كار را به ديگرى محول مى كند، يا انتظار انجام كارهايى را از ديگران دارد كه شرعا و قانونا بر عهده آنان نيست و توقع اينان نابه جا و غير منطقى است اگر در جامعه اى هم بخواهد حق عمل و اجرا شود و تيغ عدالت ، تخطى كنندگان از آن را ادب كند، لازم است اشخاص ، هم حق را بشناسند و هم محدوده وظايف خويش را در قبال آن

وظايف دو جانبه

در يك خانواده ، دو طرفى كه زندگى مشترك دارند، حقوق متقابل نيز دارند. وقتى زن و شوهر، همچنين اوليا و فرزندان هر كدام وظيفه اى نسبت به طرف مقابل دارند، اگر آن را بشناسند و به آن عمل كنند، على القاعده نبايد در خانه مشكل و اختلافى پديد آيد.

در سامان يافتن مساله حقوق و وظايف در خانواده سه مرحله وجود دارد:

اول : شناخت اين حقوق و وظايف

دوم : عمل به آن وظيفه و تكليف

مراعات دو جانبه اين حقوق

اگر اين سه با هم در رفتار و معاشرت خانوادگى وجود داشته باشد، كار به بروز مشاجره و دعوا و شكايت و دادگاه و زندان و جدايى و... كشيده نمى شود و محلى براى نزاع نخواهد بود.

بايد هم زن در برابر شوهرش مطيع ، صبور، متحمل ، قدردان و وفادار باشد، هم شوهر نسبت به همسرش بردبار، نيكوكار، قدر شناس ، احترام گذار و تامين كننده نيازهاى معيشتى و آسايش باشد.

اگر صبورى و قناعت و پرهيز از پرخاش و بددهنى و بى احترامى خوب است ، بايد از هر دو سو باشد، نه آنكه يكى به خود حق بدهد هر چه خواست بگويد و هر چه خواست انجام دهد، ولى از طرف مقابل انتظار داشته باشد كه جز تسليم و سكوت و تحمل و ادب ، برخوردى نداشته باشد و در مقابل هتاكيها و بى حرمتيهاى او حتى پاسخى معمولى هم ندهد! نكته مهم ، پذيرش در سويه اين حقوق و مراعات آنها از دو طرف است اين حقوق ، در كتابهاى تربيتى و اخلاقى و حديثى فراوان و متعدد است در احاديث آمده است كه : زن از شوهر خويش ، فرمانبردارى داشته باشد، بى رضايت او كارى نكند و جايى نرود، نسبت به او حالت تمكين داشته باشد، شوهر را نيازارد، او را اندوهگين نسازد، در خانه خدمت كند، شوهر دارى نمايد، رضايت او را از هر جهت جلب كند، چراغ روشن كند، غذا بپزد، خانه را مرتب كند، وقتى شوهر مى آيد از او استقبال كند و آنگاه كه از خانه بيرون مى رود بدرقه اش كند، خود را براى غير شوهرش نيارايد، بى اجازه و رضايت او در اموالش دخل و تصرف نكند و...(٣٤) از سوى ديگر بر عهده مرد است كه لوازم زندگى و خوراك و پوشاك و مسكن را تهيه كند، در حد توان بر خانواده اش وسعت و گشايش دهد، احترام زن را نگه دارد و از آزار و ضرب و شتم او بپرهيزد، خود را براى همسرش آراسته و مرتب سازد، بخشى از وقت خود را صرف رسيدگى به كارهاى خانه و انس با خانواده كند، با مدارا و خوش زبانى برخورد كند و... طبيعى است كه اگر زن و شوهر، هر دو به اين وظايف عمل كنند، خانه و خانواده اى خواهند داشت با صفا، آرام ، گرم و با محبت كه زمينه رشد اخلاقى و تعالى فرهنگى خود و فرزندانشان نيز فراهم خواهد بود.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:خيركم ، خيركم لاهله و انا خيركم لاهلى(٣٥)؛ بهترين شما كسى است كه نسبت به خانواده اش بهتر باشد و من بهترين شمايم نسبت به خانواده ام

از سوى ديگر آن حضرت فرموده است :لا تودى المراة حق الله عزوجل حتى تودى حق زوجها(٣٦)؛ زن هرگز حق خدا را ادا نمى كند مگر آنكه حق همسرش را ادا كرده باشد. يعنى حقگزارى نسبت به خداوند نيز وابسته به رعايت حقوق شوهر است و اگر در اين زمينه قصور و خلاف باشد، نمازها و عبادتها و حقوق الهى هم چندان ارزش و اعتبارى ندارد.

اگر در روايات است كه : زن ، محبت خويش را نسبت به شوهر ابراز كند و خويش را براى او بيارايد و سخنان دلپسند بگويد تا در چشم و دل شوهرش جاى بگيرد، اين را هم گفته اند كه شوهر، در بيرون از خانه حريم نگاهها و ارتباطهايش را نگه دارد و به نواميس ‍ ديگران چشم ندوزد و چون از سفر باز مى گردد براى همسرش سوغاتى بياورد و هديه بدهد و نيازهاى عاطفى و جنسى او را بر آورد و...

اگر همسران پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به سفارش قرآن كريم ، به زندگى با قناعت و زاهدانه آن حضرت مى ساختند، آن حضرت نيز در كارهاى خانه كمك مى كرد، از هر چه مى خوردند مى خورد و هرگز از هيچ غذايى بد نمى گفت اين است مفهوم عدل و انصاف در زندگى مشترك و خانوادگى مراعات دو جانبه نسبت به حقوق متقابل زن و شوهر، رمز دوام و استحكام بنيان خانواده و تقويت انس و الفت در ميان همسران است

تقسيم كار

از نمونه هاى بارز مراعات حقوق طرفين ، تقسيم كارهاى خانه و زندگى ميان زن و شوهر است

وقتى بار سنگين خانواده بر دوش دو انسانى است كه با هم زندگى مشترك دارند، چاره اى جز تقسيم اين بار و كار نيست ، تانه كارى بر زمين بماند و نه بارها بر دوش يكى سنگينى كند.

اساس حرمت گزارى به حقوق انسان ، شناخت و مراعات حقوق و وظايف است ، نه صرفا شعار به سود حقوق بشر! همين كه اسلام براى زن ، حق مالكيت و استقلال اقتصادى و انتخاب و... قرار داده است ، نشانه حرمت نهادن به اوست اينكه شوهر در مقابل همسرش وظايف و تعهداتى دارد، نشانه ديگرى از اين حق و احترام است

خانواده اى كه بر شالوده محبت استوار شده باشد، هر يك از زن و شوهر، بيش از آنچه كه وظيفه شان است ، كار و تلاش مى كنند، آن هم عاشقانه و از روى مهر و احساس رضايت و خرسندى

در حالات و سيره رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل شده است كه آن حضرت حتى در كارهاى خانه ، به همسرانش كمك مى كرد: و يخدم فى مهنة اهله(٣٧) كه اين بالاتر از تقسيم كار است

وقتى به داورى حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله ، كارهاى بيرون خانه و درون خانه ، در زندگى مشترك ميان حضرت علىعليه‌السلام و فاطمه زهراعليها‌السلام ، تقسيم شد، دختر بزرگوار پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از اين تقسيم كار بسيار خردسند گرديد. به خصوص كه مى ديد با تخصيص كارهاى داخل خانه به وى ، از برخورد با مردان و نامحرمان در بيرون از خانه و هم صحبت شدن با آنان دور مى ماند و اين براى حيا و عفاف زن مناسب تر است(٣٨)

آنچه مانع بروز تشنج و تنش در رفتار همسران است ، وجود حد و حريم براى كارها و وظايف هر يك و انتظار و توقع از يكديگر در محدوده همان حد و حريم و مراعات آن حدود و حقوق است

بار كارها را بايد هر دو به دوش بكشند. كارهاى سنگين و خستگى آور و گوناگون خانه ، اگر به دوش يكى بيفتد و ديگرى بى خيال و راحت طلبانه و آسوده خاطر به خواب و تفريح و استراحت و مسافرتهاى خود برسد و غم خانه و فكر مشكلات را نداشته باشد، ظلمى در حق ديگرى است ، چه زن باشد، چه شوهر. البته در اين گونه موارد، اين زنان هستند كه مظلوم خانواده مى شوند و حقشان تباه مى گردد.

اين سخن زيباى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله كه من بهترين شما نسبت به همسران خودم هستم اگر جلوه هاى متعددى داشته باشد، يكى هم رافت و عطوفت و كمك و تفقد و حق گزارى و قدرشناسى نسبت به زنان است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله هم عملا چنان بوده ، هم به چنين رفتار متعالى و بزرگوارانه اى سفارش مى فرمود و از ستم و اجحاف در حق زنان نهى مى كرد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: ملعون ملعون من ضيع من يعول ؛(٣٩)

ملعون است ، ملعون است كسى كه فرد مورد تكفل خويش را تباه سازد.

تباه ساختن حق افراد زير دست و تحت تكفل ، كه همسرم هم يكى از آنان است ، موجب استحقاق لعنت الهى مى شود.

تقسيم كار و مسؤوليتها نيز بايد با مراعات توان جسمى و ظرفيت وجودى و طاقت فردى باشد و از تحميل تكليفى فوق طاعت بر هر يك از آن دو پرهيز شود.

پايان اين بخش را حديثى از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله و سخنى از امام صادقعليه‌السلام قرار مى دهيم

مردى خدمت پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و در ستايش از اخلاق همسر خود چنين گفت : من زنى دارم كه هرگاه وارد خانه مى شوم از من استقبال مى كند و به پيشوازم مى آيد و هرگاه كه از خانه بيرون مى روم ، مرا بدرقه و مشايعت مى كند. هر گاه مرا اندوهگين و ناراحت مى بيند، از علت غم و اندوهم مى پرسد. پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: اين زن را به بهشت بشارت بده و به او بگو كه تو يكى از كاركنان و كارگزاران خدا هستى و براى هر روز تو، اجر و پاداش هفتاد شهيد است(٤٠)

در سخنى ارزشمند، امام صادقعليه‌السلام فرموده است :

مرد در زندگى با همسر خود، بى نياز از سه چيز نيست :

١- همراهى و هماهنگى با او، تا به اين وسيله ، موافقت و محبت و دوستى او را جلب كند.

٢- رفتار نيك و حسن خلق با همسر و به دست آوردن دل او و با آراستگى و حسن ظاهر و جلوه زيبا در چشم او.

٣- توسعه و گشايش در مسايل معيشتى

زن نيز در زندگى با شوهرش بى نياز از سه چيز نيست ، تا توافق كامل با او پديد آيد:

١- نگهداشتن خود از هر گونه آلودگى و ناپاكى ، تا بدترين وسيله دل شوهر به او اطمينان پيدا كند و در حالات خوشايند و ناپسند و خوب و بد، اطمينانش محفوظ بماند.

٢- نگهدارى شايسته از شوهر و مراقبت از او، تا عواطف او را نسبت به خويش جلب كند و هنگام لغزش از سوى خود، آن عاطفه او را كمك كند.

٣- اظهار عشق و محبت به شوهر و خويش را آراستن و به هياءتى زيبا در آمدن تا در چشم شوهر، زيبا جلوه كند و محبت افزون گردد.(٤١)

رعايت اين نكات ، از نظر عاطفى و تحولات روحى در خانواده ، شرايط مناسب ترى را براى برپايى خيمه عفاف پديد مى آورد و ضامن استحكام بنيان خانواده در سايه تعاليم مكتبى است