الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)0%

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده) نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: جواد محدثي
گروه: مشاهدات: 6221
دانلود: 2731

توضیحات:

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 50 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6221 / دانلود: 2731
اندازه اندازه اندازه
الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

بخش ششم : شوراى خانوادگى

تاثير مشورت

خودراءيى ، استبداد به راءى ، تك روى و خود محورى ، پايه بسيارى از ناهنجاريهاست در مسايل خانوادگى نيز تصميم گيريهاى يكطرفه و بدون مشورت با ساير افراد خانه ، اغلب مساله ساز است

هم احترام گذاشتن به همسر و فرزندان ايجاب مى كند كه درباره موضوعاتى كه به امور خانواده مربوط مى شود، با آنان مشورت شود، هم ثمره آن ، بهره گيرى از افكار آنان است

چه خوب است كه خانه ها، مجلس شوراى خانوادگى باشند و اعضاى خانواده ، همه حق نظر دادن داشته باشند و مسايل و مشكلات خانواده را با سر انگشت مشورت و تبادل نظر حل كنند.

لازمه يك زندگى جمعى ، تفاهم ، حسن ظن و اعتماد است به كار گيرى اصل مشورت در خانه ، اين عناصر مورد نياز را در پديد آمدن محيط و جمعى صميمى و متعادل فراهم مى سازد.

مثلا اگر مرد، بخواهد بدون همفكرى با همسرش يك مهمانى بدهد، يا زن بدون هماهنگى و مشورت به ديدن اقوام خود، يا فرزند بدون طرح مساله با والدين ، به يك اردو و مسافرت برود، يا بدون نظر خواهى از هم ، تصميم بگيرند خانه را بفروشند يا خانه اى بخرند يا تغيير شغل دهند، يا تغييراتى در ساختمان و بناى خانه پديد آورند، اين گونه تك رويها اغلب مساله ساز و بحران آفرين و حداقل زمينه ساز گله و شكايت مى شود.

اين ضرب المثل : همه چيز را همگان دانند از يك حكمت ريشه دار خبر مى دهد. گاهى علاقه به يك چيز و كار، انسان را از ديدن ضعفها و درك معايب آن كر و كور مى سازد. مشورت و رايزنى با ديگران ، براى درستى يك تصميم و عمل ، بستر مناسبترى فراهم مى آورد. اشخاصى هم كه در خانه مورد مشورت قرار مى گيرند و به نظر و راءى آنها توجه مى شود، احساس شخصيت مى كنند و در كارهاى خانه ، بيشتر احساس مسؤ وليت و نقش و جايگاه مى كنند.

مشاور پير يا جوان ؟

البته در مشورت ، سن و سال چندان مهم نيست آنچه رايزنيها را اعتبار مى بخشد و مشورت را ارزشمند و قابل اعتماد مى سازد، عقل ، تجربه و ايمان و صداقت است مشاوره با خردمندان مجرب و مؤمنان صادق ، مانع آسيب در تصميم و عمل مى شود و چون على القاعده ، پيران كارآزموده و سالمندان جهان ديده ، با تجربه ترند و تجربه بالاتر از علم است ، توصيه شده كه با سالمندان مجرب مشورت كنند. در خانه ، ديدگاه بزرگ خانواده و خاندان مى تواند طرف مشورت خوبى به شمار آيد. حضرت اميرعليه‌السلام مى فرمايد: افضل من شاورت ذوى التجارب ؛(٤٢)

برترين كسى كه با آنان مشورت مى كنى ، صاحبان تجربه هايند.

در سخنى از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله مساءله عقل ملاك قرار گرفته است مى فرمايد:استرشدوا العاقل و لا تعصوه فتندموا(٤٣).

با خردمند مشورت كنيد و راه رشد را جويا شويد و نافرمانى او نكنيد كه پشيمان مى شويد.

هرچند تصميم نهايى در خانواده ، با بزرگ خانه است ، ولى چرا بايد خود را از انديشه و فكرى بقيه افراد، محروم ساخت ؟ اگر در خانه ، بزرگترى باشد كه دانش و تجربه افزونترى دارد، چه بهتر كه از نظرات پخته او هم استفاده شود. و اگر جوانان تيز هوش ‍ و با استعداد و آگاه هم باشند، مشورت با آنان به خاطر تيزهوشى و فراست و جولان ذهنى و سرعت انتقالى كه دارند، مى تواند بسيار كارساز باشد.

حضرت اميرعليه‌السلام در سخنى حكيمانه فرموده است :

هرگاه در كارى نيازمند مشورت بودى ، آن را ابتدا با جوانان در ميان بگذار، چرا كه ذهن و فكر آنان تيزتر است و سرعت انتقالشان بيشتر. سپس آن را با سالمندان با تجربه هم در ميان بگذار و بر آنان عرضه كن ، تا نيك و بد و قوت و ضعف آن را پى جويى كنند و بهترين را انتخاب كنند، چون تجربه آنان بيشتر است.(٤٤)

در اين كلام علوى ، هم ذهن باز و فكر تيز معيار به شمار آمده است ، هم تجربه كه اغلب در پيران جهان ديده است هر كس به خاطر برخوردارى از مواهبى مى تواند طرف مشورت قرار گيرد و ما را در تصميم گيرى درست تر، يارى كند. در روايت است كه جمعى از اصحاب نزد امام رضاعليه‌السلام بودند. از پدر بزرگوارش امام موسى بن جعفر عليه‌السلام ياد شد. حضرت فرمود: عقل و خرد او قابل مقايسه با عقل ديگران نبود، ولى در حال گاهى با غلامان سياه خود مشورت مى كرد. وقتى مى گفتند: آيا با چنين شخصى مشورت مى كنى ؟ مى فرمود: خداى متعال چه بسا فتح و گشايش را بر زبان اين شخص قرار داده است !(٤٥)

حرمت بزرگان

پدر و مادر، به معناى واقعى كلمه چراغ خانه اند. به خصوص اگر به سن بالايى رسيده باشند، محور وحدت و رمز همبستگى و كانون الفت در افراد خانواده اند. هم احترامشان لازمتر است ، هم حقوقى اخلاقى و معاشرتى شان بيشتر است

در فرهنگ دينى و آداب تربيتى ما، بزرگداشت و حرمت نهادن به بزرگ ، يك وظيفه است توصيه حضرت اميرعليه‌السلام اين است كه دانشمند را به خاطر عملش و بزرگسال را به خاطر سن و سالش بايد احترام كرديكرم العالم لعلمه و الكبير لسنه(٤٦).

كانون خانواده ، به شدت محتاج اين تكريمها و حرمت نهادنها به بزرگان است ، تا از اراده و تدبير و كار آرايى بزرگان در حل مشكلات و ايجاد صفا و صميميت و رفع منازعات بهترين بهره گرفته شود. وقتى بزرگ خانواده مى تواند به عنوان مشاور عالى نظر بدهد و نظرش حرف آخر و فيصله دهنده برخى كشمكشها باشد كه جايگاه والا و ممتاز و مورد اعتماد و حرمت را داشته باشد.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: هر كس كه به بزرگ ما احترام نگذارد و به كوچك ما ترحم نكند، از ما نيست(٤٧)

اگر ما امروز، زير بال و پدر و مادر سالخورده خود را نگيريم و اگر به بزرگترها و صاحبان تجربه در خانواده احترام نگذاريم ، از كجا كه فردا، فرزندان ما هنگام نيازمان ، به كمك بشتابند، يا هنگام نيازشان از انديشه و تجربه و رهنمود ما بهره گيرند؟ وقتى ما به آنان با رفتار خودمان شيوه محبت و احترام به بزرگترها را نياموزيم ، در كدام مكتب و از رفتار چه كس بياموزند كه با بزرگان و سالخوردگان و اهل خرد و تجربه ، برخوردى انسانى ، احترام آميز، حق شناسانه و تجربه آموزانه داشته باشند؟

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: البركة مع اءكابركم(٤٨)

بركت و خير ماندگار، با بزرگان شماست آيا بهره مندى از انديشه و تجربه و نظر مشورتى ، بركت نيست ؟ يك پيرمرد در ميان خاندانش ، همچون پيامبرى است در ميان امت خويش اين كلام حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله است يعنى همان بركت و هدايت و روشنگرى و حمايت و محوريت براى وحدت و عامليت در انسجام و همبستگى كه يك پيامبر در ميان مردم دارد، پيرمرد با ايمان و تجربه هم همان جايگاه و نقش را در خاندانش دارد.

چه بسيار اختلافهاى خانوادگى كه پس از فوت بزرگ خاندان به وجود مى آيد و افراد از هم جدا مى شوند و رابطه ها و رفت و آمدها كمتر مى شود. اين از نشانه هاى همان بركت وجودى آنان است كه اثر آن را در فقدانشان بهتر مى توان دريافت پس تا وقتى هستند، چرا قدرشان ندانيم و بر صدرشان ننشانيم و از آنچه كه آنان در خشت خام مى بينند و جوانان در آينه كم كمتر مى بينند، فيض و بهره نبريم ؟

حرمت نهادن هم در ظاهر و گفتار و برخورد است ، هم در ارج نهادن به افكار و رهنمودها و هدايتهاى آنان كه برخاسته از ايمان و نشاءت گرفته از تجاربشان است

پدر و مادر وقتى مى توانند محور حديث در يك خانواده باشند كه افراد خانواده و اعضاى فاميل ، شاءن آنان را بشناسند و مطابق آن شاءن و جايگاه ، احترام و اطاعت و تواضع كنند. اين گونه زندگيها گرمتر و رابطه ها صميمى تر و مستحكم تر است خطاها و مشكلاتى هم كه اغلب نتيجه خامى و بى تجربگى است ، كمتر پيش خواهد آمد.

صداقت در نظريه مشورتى

گاهى كسانى در موردى خاص ، تجربه يا دانش كافى ندارند. وقتى طرف مشورت قرار مى گيرند، بايد صادقانه به ناتوانى يا كم اطلاعى خويش اعتراف كنند، تا از اين رهگذر، ديگران به خطا دچار نشوند.

مشاور (چه در خانه چه بيرون ) بايد صداقت و امانت داشته باشد و در محدوده دانايى و آگاهى خود نظر بدهد.

در رسالة الحقوق امام سجادعليه‌السلام چنين آمده است :

حق مشورت كننده با تو، اين است كه اگر در مورد مشورت ، راءى و فكرى دارى ، در خير خواهى نهايت تلاش را بكنى و آنچه را مى دانى به او برسانى ، به نحوى كه اگر تو به جاى او بودى همان كارى را مى كردى كه به او مى گويى اين را هم همراه با نرمش و ملاطفت انجام بده و اگر در آن مورد، راءيى نداشتى ولى كسى را مى شناسى كه مورد اطمينان توست و به راءى او راضى هستى و مطمئن و او را به عنوان مشاور خودت مى پسندى ، پس او را نزد او راهنمايى كن ، تا نه خيرى را از او مضايقه كرده باشى و نه خير خواهى را از او باز داشته باشى (٤٩)

در اين كلام ، چند محور مهم ديده مى شود:

اول : اينكه انسان خود را براى اظهار نظر درباره هر چيزى صالح و شايسته نداند و در حيطه علم و كارشناسى خود، نظر مشورتى بدهد.

دوم : اينكه انسان به درستى و صدق و استحكام نظر مشورتى خود اطمينان داشته باشد، در حدى كه خودش هم بتواند به آن عمل كند.

سوم : اينكه صلاح طرف را مراعات كند، نه موقعيت شخصى خويش را.

چهارم : اينكه اگر خود، نظر و تجربه خاصى ندارد، او را به مراكز و اشخاص صالح و خبره راهنمايى كند و نقش وساطت در خير رسانى ايفا كند.

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:من استشار اءخاه فلم ينصحه محض الراءى سلبه الله عزوجل راءيه(٥٠)؛

هر كس با برادر دينى اش مشورت كند و او راءى خالص و بى شائبه اى به او ارائه ندهد (خيانت در نظريه مشورتى ) خداوند عقل و تدبيرش را مى گيرد.

اين سخن ، در مشورتهاى خانوادگى نيز صادق است

وقتى افراد خانواده به مشاوره در امرى مى نشينند، بايد صلاح جمع و مصلحت عمومى را مورد نظر قرار دهند، نه آنكه هر كس از زاويه نفع شخصى به مساءله بنگرد و نظرى هم كه مى دهد، با در نظر گرفتن منافع خودش باشد!

اميد است كه با تشكيل گهگاه شوراى خانوادگى ، از معضلات خانه كاسته شود و كانون خانواده ، با استحكام بيشترى بر پاى بماند و پناهگاهى مطمئن براى افراد خانواده باشد.

بخش هفتم : حرمت و حريم بزرگترها

حفظ جايگاه

علاقه به محبوبيت در وجود همه هست هر كس دوست دارد مورد توجه و عنايت قرار گيرد و به جايگاه او در مجموعه هايى كه به سر مى برد، احترام شود، چه در خانه ، يا مدرسه ، يا اداره و جامعه و...

به خصوص كسانى كه نسبت به ديگران خوبى كرده و زحمت كشيده اند، انتظار دارند زحماتشان مورد توجه و تقدير قرار گيرد و اگر كسانى بر سر سفره آنان نشسته اند و نمك خورده اند، نمكدان نشكنند و بى مهرى و بى اعتنايى به صاحب حق و صاحب نعمت نكنند.

پدران و مادران و بزرگان فاميل و سالخوردگان يك خانه و خانواده ، از همين رو توقع دارند كه كوچكترها، فرزندان و نوه ها قدر آنان را بشناسند و در مراعات و اداى حقشان كوتاهى نكنند.

حرمت نهادن به سالمندان ، نشانه قدرشناسى است

وقتى پدر و مادر، يا يكى از افراد فاميل به سن كهولت و پيرى مى رسند، هم مراقبت بيشترى لازم دارند، هم متوقعند كه در آن سنين از احترام بيشترى برخوردار باشند و جايگاه آنان در خانواده محفوظ بماند.

به همان اندازه كه يك كودك ، وقتى احساس كند در يك خانواده مورد بى مهرى است و جاى خوبى ندارد و به او اعتنايى نمى شود، گرفتار عقده حقارت مى شود، سالمندانى هم كه احساس كنند اهل خانه ، وجود آنان را براى خود مايه زحمت مى دانند و او را اضافى مى شمارند، دچار افسردگى و اندوه زندگانى تلخ و ماءيوسانه مى سازد.

پيران گاهى حساسيتهاى بيش از حد و زود رنجى هاى سريع دارند. در اين سن و سال ، بايد بيشتر به آنان محبت نشان داد، تا احساس زيادى بودن يا سربار بودن نكنند.

حيات عاطفى

ارج نهادن به والدين و بزرگترها، نشانه حيات عاطفى و رشد عقلى و وظيفه شناسى در قبال يك عمر، زحمت و جانفشانى و رنج كشيدنهاى بى توقع و بدون چشمداشت است

بى مهرى و بى اعتنايى ، آنان را دل شكسته مى سازد و آدمى را عاق والدين مى سازد. عقوق و دل آزرده كردن پدر و مادر، آثار منفى و جبران ناپذير براى فرزندان دارد و موجب سلب توفيق و نيك فرجامى آنان مى شود. از سوى ديگر نيز شكستن پر و بال عواطف و احساس شادابى سالمندان و اندوهگين و رنجيده ساختن آنان است و اين از انصاف و اخلاق انسانى دور است

امام علىعليه‌السلام فرمود:

من احزن والديه فقد عقهما؛(٥١)

هر كس پدر و مادر خويش را اندوهگين و آزرده سازد، نسبت به آنان عاق شده است

حتى نگاه به آنان ، بايد همراه با مهر و عاطفه باشد. نگاههاى مهرآميز، همه را از جمله بزرگسالان را خوشحال مى كند و از زندگى در كنار اين گونه فرزندان احساس لذت و خوشبختى مى كنند. امام صادقعليه‌السلام در مورد نوع رفتار با والدين مى فرمايد:

لا تملاء عينك من النظر اليها الا برحمة و رقة ، و لا ترفع صوتك فوق اصواتهما، و لا يدك فوق ايديهما، و لا تتقدم قدامهما(٥٢)؛

به پدر و مادرتان نگاه پر مهر داشته باشيد و صدايتان را بر سرشان بلند نكنيد و بر سرشان داد نزنيد، دست روى آنان بلند نكنيد و در راه رفتن از آنان جلو نيفتيد.

اينها تعليمات مكتب است كه خيمه عفاف را بر سر پا و چراغ خانواده را روشن نگه مى دارد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نيز فرموده است :

النظر الى الوالدين براءفة و رحمة عبادة(٥٣)

نگاه فرزند به چهره پدر و مادر از روى محبت و شفقت نسبت به آنان ، عبادت است

آرى ، عبادت ! نگاه هم گاهى عبادت خدا مى شود، تا با چه انگيزه و براى چه هدفى باشد و چه دلهايى را شاد سازد و آثار خوبى در پى داشته باشد. شيوه زندگى غربى ، ترك پدر و مادر سالخورده و رها كردن سالمندان ناتوان و سپردن آنان به مراكز ويژه نگهدارى سالمندان است ، تا چيزى مانع و مزاحم رفاه و لذت و آزادى آنان نشود، هر چند در اين راه ، عواطف بشرى و ارزشهاى انسانى قربانى شود.

اما آيين محمدى ، به نگهدارى ، احترام ، محبت ، مراقبت ، خدمت ، پرستارى ، بر و احسان نسبت به والدين و سالمندان دستور مى دهد.

جايگاه سالمندان را در خانواده ها از ياد نبريم و قدر اين چراغهاى خانه را بدانيم

حق بزرگترها

تنها كودكان و جوانان نيستند كه نسبت به والدين خويش ، وظيفه دارند، بلكه خود آنان كه پدر و مادر شده اند و سنى هم از آنان گذشته است ، نسبت به پدر و مادر خودشان وظيفه مندند، چه در حال حياتشان ، چه پس از فوتشان

چنان نيست كه اگر زن و مردى خودشان صاحب فرزند شدند و به مقام مادرى و پدرى رسيدند، ديگر تكليفى نسبت به والدين خود ندارند.

سر كشى كردن به پدر و مادر، جويا شدن از حالشان ، رفع نيازهايشان ، همكارى در كارها، همدردى در مشكلات ، كمك به معيشت و درمان و پرستارى ، همه و همه از وظايفى است كه تا واپسين لحظات حياتشان بر دوش انسان است و اين هرگز نمى تواند اداى حق بزرگ آنان باشد كه عمرى به پاى فرزندانشان چون شمع سوخته اند و اين نهالها را برومند و رشيد ساخته اند.

سزا نيست كه در برابر عمرى سوختن و ساختن ، بى مهرى و جفا ببينند و سخن درشت بشنوند. احاديث متعددى در ذيل آيه اى كه مى فرمايد به پدر و مادر خود اف نگوييد:(و لا تقل لهما اف ) آمده است كه اگر خداوند چيزى كمتر و ناچيزتر از اف هم مى دانست ، از آن نهى مى كرد و اين كمترين مرتبه عقوق است و از جمله رفتار مربوط به عاق شدن ، آن است كه كسى به پدر و مادر خويش بنگرد و نگاهش را تندى و بد زبانى و هتاكى كجا؟

سعدى مى گويد :

روزى به غرور جوانى بانگ بر مادر زدم ، دل آزرده به كنجى نشست و گريان همى گفت : مگر خردى فراموش كردى كه درشتى مى كنى ؟

چه خوش گفت زالى به فرزند خويش

چو ديدش پلنگ افكن و پيل تن

گر از عهد خرديت ياد آمدى

كه بيچاره بودى در آغوش من

نكردى در اين روز بر من جفا

كه تو شير مردى و من پيرزن(٥٤)

پس نبايد فراموش كنيم كه چه بوديم و چه هستيم

اگر جوان و رشيد و توانمنديم ، روزى هم پدر و مادرمان همچون ما بوده اند كه امروز پير و ضعف و ناتوان شده اند. همين ضعف و پيرى در انتظار ما نيز هست اگر طالب آنيم كه در دوران كهولت و عجز و از كار افتادگى ، فرزندانمان عصاى دستمان و بازوى پر توانمان باشند، بايد خود ما نسبت به والدين خويش چنين باشيم با اين عمل ، شيوه انسانى و اسلامى رفتار با پدر و مادر را به آنان بياموزيم كسى كه حق بزرگترها را نشناسد و مراعات نكند، چگونه انتظار دارد كه ديگران حق شناس او باشند و حرمتشان را پاس ‍ بدارند؟!

سعدى چه خوب سروده است :

سالها بر تو بگذرد

كه گذار نكنى سوى تربت پدرت

تو به جاى پدر چه كردى خير

تا همان چشم دارى ازپسرت ؟(٥٥)

حق شناسى و حق گزارى

آنچه انسان را در مقام اين شناخت حق و اداى وظيفه مى نشاند، توجه به خدمات و زحمات اولياست امام زين العابدينعليه‌السلام در رساله رسالة الحقوق ، آنجا كه حق پدر و مادر و وظيفه فرزندان را نسبت به آنان بيان مى كند، از جمله بر همين آگاهى بخشى و معرفت آموزى تاءكيد مى فرمايد. نسبت به مادر مى فرمايد:

و اما حق مادرت آن است كه بدانى او تو را در جايى حمل كرده كه هيچ كس ، ديگرى را آنجا و آن گونه حمل نمى كند، از ميوه جانش تو را غذا داده كه كسى چنين نمى كند. تو را با گوش و چشم و دست و پا و پوست و موى خود و با همه اعضا و اندامش ‍ نگهدارى و محافظت كرده است و آنچه در اين راه ، رنج و ناملايمات ديده ، همه را با روى خوش و آغوش باز پذيرفته و غم و سنگينى آن را بر دوش كشيده است راضى شده كه خود، گرسنه بماند و تو سير شوى ، خود عريان بماند و تو را بپوشاند، خودش ‍ تشنه باشد و تو سيراب باشى ، خود در آفتاب بماند و تو سايه نشين باشى ، با زحمت و رنجى كه مى كشد، تو را به نعمت و برخوردارى برساند، در راه تو سرما و گرماى دنيا را به جان بخرد. حق او بر تو آن است كه اينها را بدانى و بر اين همه رنج ، سپاسگزارش باشى ، كه البته جز با توفيق و يارى خدا، نخواهى توانست حقش را ادا كنى(٥٦)

تو تا يك مختصر جانى بگيرى

كند جان مختصر، بيچاره مادر

به مكتب چون روى تا باز گردى

بود چشمش به در، بيچاره مادر

نبيند هيچ كس زحمت به دنيا

ز مادر بيشتر، بيچاره مادر

تمام حاصلش از زحمت اين است

كه دارد يك پسر، بيچاره مادر

نيكى به پدر و مادر، آثار و نتايج ارزنده اى در دنيا و آخرت دارد.

در حديثى از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله آمده است كه فرمود:

من سره اءن يمد له فى عمره ، و يبسط له فى رزقه ، فليصل اءبويه ؛ فان صلتهما طاعة الله ؛

هر كس دوست دارد و خرسند مى گردد كه عمرش طولانى و رزق و روزى اش فراوان گردد، پس به پدر و مادر خويش نيكى كند، چرا كه نيكى و پيوند به آن دو، طاعت از خداوند است

زمينه كسب بهشت

وقتى بهشت ، زير پاى مادران است ، وقتى نگاه محبت آميز به والدين ، عبادت خداست ، وقتى احسان به آنان ، عمر و روزى را زياد مى كند، پس چرا از اين زمينه هاى كسب بهشت غافل شويم ؟

سعيد بن مسيب (يكى از ياران پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل مى كند: همراه رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله بوديم بر فراز كوهى رفتيم از آنجا دره اى در چشم انداز ما قرار داشت آنجا نگاهم به جوانى افتاد كه به چراندن گوسفندان و به شبانى مشغول بود. از جوانى اش خوشم آمد. به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله گفتم : يا رسول الله ، چه جوانى ! كاش جوانى اين فرد، در راه خدا صرف مى شد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: چه مى دانى ؟ شايد در راه خدا صرف مى كند و تو نمى دانى ؟

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله آن جوان را صدا كرد و از وى پرسيد:

اى جوان ! آيا كسى را دارى كه به او رسيدگى كنى و خرجش را بدهى و تحت تكفل تو باشد؟

گفت : آرى حضرت پرسيد: او كيست ؟ گفت : مادرم

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: خوب است برو مواظب او باش ، كه بهشت زير پاى مادر است(٥٧)

عبادت دانستن اين خدمت ، منت نگذاشتن ، آن را وظيفه دانستن ، سبب مى شود كه چنين عملى انسان را به خدا و بهشت برساند.

تا مى توان راه بهشت در پيش گرفت و با جلب رضاى والدين ، رضايت خدا را خريد، چرا روى آوردن به بى مهرى نسبت به آنان و رنجاندنشان ، كه عذاب خدا و سلب توفيق را در پى دارد و دلها را مى ميراند، ياس مى آفريند و حرمت بزرگان و حريم سالمندان شكسته مى شود و كانون خانه ، تيره و بى فروغ مى شود.

بخش هشتم : فرزندان و حق تربيت

فرزند، گوهرى است نفيس كه در صدف خانواده رشد مى كند و در سايه تربيت و تاءديب پدر و مادر، قيمتى مى شود.

والدين ، هر چه بيشتر در تربيت فرزند بكوشند و سرمايه گذارى مادى و معنوى كنند و بيش از پول ، وقت صرف كنند و حوصله به خرج دهند، ثمره آن به خودشان بر مى گردد و از محصول شيرين اين بوستان بهره مند مى شوند.

وظيفه اى به نام تربيت

نيازهاى روحى و عاطفى از يك سو، نياز به ادب و تربيت از سوى ديگر، والدين را در قبال كودكان مسؤول مى سازد و حقى و تكليفى بر دوش آنان مى گذارد. طبعا اداى اين حق ، واجب است و كوتاهى در آن ، مستوجب عقوبت از سوى خدا و ملامت از سوى مردم است

در روايات متعددى از وظايف والدين نسبت به فرزندان ، حسن الادب به شمار آمده است ، يعنى تربيت نيكو و ادب شايسته رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از جمله اين وظايف را، تعيين نام نيكو و تربيت نيكو دانسته است ان يحسن اسمه و يحسن ادبه

ميراث ادب و تربيت ، گرانمايه ترين چيزى است كه اوليا، براى فرزندان خود بر جاى مى گذارند. به تعبير حضرت علىعليه‌السلام :

ما نحل والد ولدا نحلا افضل من ادب حسن(٥٨)؛

هيچ پدرى به فرزند خويش ، عطا و بخششى برتر از ادب نيكو، نبخشيده است

و اين كلام حضرت اميرعليه‌السلام جاودانه مى درخشد كه : لا ميراث كالادب البته اين وقتى است كه پدر و مادر نسبت به ارزشهاى دينى و اخلاقى و تربيتى حساسيت داشته باشند و در نظرشان مهم جلوه كند. گاهى مادر وقتى مى بيند فرزندش ميوه اى نشسته را مى خورد، يا ديوار را خط مى كشد، يا ظرفى را مى شكند، يا لباسهاى تازه اش را خراب و كثيف مى كند، ناراحت مى شود و نسبت به اين ناهنجارى رفتارى از خود واكنش نشان مى دهد.

ولى وقتى مى بيند فرزندش دروغ مى گويد، يا دورويى نشان مى دهد، يا نسبت به امور اخلاقى و معنوى بى اعتنايى مى كند، يا از وسايل همكلاسى خود برداشته به خانه مى آورد، يا نسبت به كودكان ديگر حسادت و دشمنى مى ورزد، آيا اينجا هم عكس العمل نشان مى دهد؟

اگر پدر و مادر، نسبت به ناهنجاريهاى اخلاقى و معنوى هم واكنش نشان دهد و از بروز گناه ، حسد، نيرنگ ، دزدى ، ترك نماز، ارتباط نادرست ، ولخرجيهاى زشت ، در زندگى فرزندانشان نگران بشوند، نشانه درك صحيح مسايل و خوبيها و بديهاى زندگى است

بعضيها به زحمت حاضرند كه بپذيرند تربيت هم يكى از وظايف آنان در مقابل فرزندان است و اگر كوتاهى و سهل انگارى و اشتباه كنند، مسؤ ولند.

واريز به حساب والدين !

از جمله عواملى كه احساس وظيفه در قبال تربيت فرزندان را مى افزايد، توجه به اين نكته است كه مردم ، خوب و بد و تربيت و بى تربيتى فرزندان را به حساب والدين مى گذارند و از چشم آنان مى بينند. در حسابرسى آخرت هم پدر و مادر از اين مساله بازخواست مى شوند.

در رساله حقوق امام سجادعليه‌السلام به روشنى بر اين نكته تاءكيد شده است

حضرت مى فرمايد:

و اما حق ولدك ، فتعلم انه منك ، و مضاف اليك فى عاجل الدنيا بخيره و شره ، و انك مسؤ ول عما وليته من حسن الادب ، و الدلالة على ربه ، و المعونة على طاعته فيك و فى نفسه ، فمثاب على ذلك و معاقب ، فاعمل فى اءمره عمل المتزين بحسن اءثره عليه فى عاجل الدنيا، المعذر الى ربه فيما بينك و بينه بحسن القيام ، و الاخذ له منه(٥٩)؛

و اما حق فرزندت آن است كه بدانى او از توست و خير و شر او در همين دنيا به تو نسبت داده مى شود و تو نسبت به تربيت شايسته او و راهنمايى اش به سمت و سوى خدا و كمك به خدا پرستى اش ، مسؤ ولى و در اين مورد، پاداش يا كيفر داده خواهى شد. پس در كار تربيت فرزند، چنان رفتار كن كه اگر در اين دنيا آثار خوب داشت ، مايه آراستگى و زينت تو باشد و با رسيدگى شايسته اى كه نسبت به او داشته اى ، نزد پروردگارت عذر و حجت داشته باشى !

دامنه اين تربيت ، باورهاى دينى و اعتقادات و اخلاقيات را هم شامل مى شود و صرفا در آداب اجتماعى خلاصه نمى شود.

تربيت مكتبى فرزندان ، رسالت سنگين والدين است و در سايه چنين تربيتى ، نسلى خداشناس ، متعهد، پاكدامن و مؤ دب به جامعه اسلامى تحويل مى شود. در حديث ياد شده ، آثار چنان تربيت را خدايى زيستن ، اهل اطاعت بودن ، مايه آراستگى و آبروى والدين بودن و در پيشگاه خداوند عذر داشتن به شمار آورده است آنچه اين آثار را فراهم مى سازد، تربيت بر اساس مبانى دين و رهنمودهاى اهل بيت پيامبر است اصول و روشهاى چنين تربيتى بايد از فرهنگ اسلام و باورهاى دينى گرفته شود، تا اين حق به شايستگى ادا گردد.

در احاديث متعددى بر نام نيك ، آموزش سواد و نوشتن و فراهم ساختن زمينه ازدواج تاءكيد فراوان شده است در سايه اين حقوق ، فرزندان هم از نظر شخصيت اجتماعى تاءمين مى شوند، هم از نظر دانش و معلومات ، هم از نظر نيازهاى عاطفى ، غريزى و جنسى تا به حرام و گناه نيفتند.

از اين گونه رهنمودها بر مى آيد كه دامنه تربيت فرزندان و اداى حقوق آنان به سالهاى كودكى منحصر نمى شود. وقتى به سن بلوغ رسيدند و نياز به همسر گزينى داشتند، والدين بايد بسترى مناسب براى تاءمين اين نياز فراهم سازند و عفاف فرزندان خويش را تضمين كنند.

تعبير و اءن يعف فرجه اذا اءدرك كه در بعضى احاديث است ، ناظر به همين مساءله است

تربيت دينى

در يك جامعه اسلامى ، انتظار از خانواده هاى مسلمان آن است كه فرزندان را مسلمان و مؤ من بار آورند.

البته كلى گويى در تربيت كودكان دردى را دوا نمى كند. در مساءله چه بايد كرد؟ هر چه بيشتر سراغ مصداقهاى عينى و نمونه هاى جزيى برويم ، موفق تريم تقيد والدين به مراعات مسايل مذهبى مى تواند برنامه هاى اسلام را در چشم انداز فرزندان زيبا و جذاب جلوه دهد، و عملكرد نسنجيده و رفتار سوء آنان ، ارزشهاى مكتبى را از رونق و اعتبار مى اندازد.

مثلا آموزش نماز يكى از اين برنامه هاست كه اولياى دين به آن سفارش كرده اند. ياد دادن قرآن يا زمينه سازى براى فراگيرى اين كتاب آسمانى ، وظيفه و حق ديگرى به شمار آمده است وقتى مادرى پز مى دهد كه كودكش انگليسى ياد گرفته است ، يا به كلاس ‍ كامپيوتر مى رود، اگر به قرآن آموزى و نماز خوانى او هم افتخار كند، گرايش به معنويات را در جان فرزند و در نهاد خانواده ريشه دارتر مى كند. ولى اگر خجالت بكشد چه ؟... اين است كه مى گوييم كيفيت عملى و برخورد والدين با مقوله هاى تربيت مكتبى ، در جذب يا دفع فرزندان مؤ ثر است

در حديثى ، امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

ما كودكانمان را از هفت سالگى به روزه گرفتن دستور مى دهيم ، در حدى كه بتوانند، تا نصف روز يا كمتر و بيشتر. هر گاه تشنه و گرسنه شدند، مى گوييم تا افطار كنند. اين كار را براى اين انجام مى دهيم كه به روزه عادت كنند و طاقت بياورند. شما فرزندانتان را وقتى به نه سالگى رسيدند، در حد ظرفيت و توانشان به روزه تشويق كنيد و چون تشنه شوند، بخورند...(٦٠)

اين همان شيوه بستر سازى و آماده سازى براى مسلمان زيستن است كه با تمهيدات و برخوردهاى تربيتى والدين انجام مى گيرد، يعنى ايجاد شوق براى برنامه هاى دينى و كسب آمادگى براى انجام تكاليف واجب در زمان و شرايط خاص خودش اين گامى در جهت رشد معنوى فرزندان است و چه كسى بهتر از پدر و مادر مى تواند اين نقش را ايفا كند؟(٦١)