• شروع
  • قبلی
  • 13 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4604 / دانلود: 3542
اندازه اندازه اندازه
آشنایی با صحیفه سجادیه

آشنایی با صحیفه سجادیه

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

آشنایی با صحیفه سجادیه

نویسنده: شهید مطهری (ره)

معرفى صحيفه سجاديه

(زبور آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم - اخت القرآن).

آيا صحيفه سجاديه يك كتاب دعاست‏يا نوشته‏اى است كه‏عنوان دعا به خود گرفته و رسالت ديگرى دارد؟

كسانى كه با صحيفه آشنا هستند به اين نظر رسيده‏اند كه‏صحيفه تنها كتاب دعا نيست.

شاهد اول سند صحيفه است و براى روشن‏شدن مطلب به‏بخشى از سند آن اشاره مى‏شود كه خود بازگو كننده اين معنى‏است كه عنوان ظاهرش دعا است ولى اين در حقيقت پوشش‏است و در وراى اين پوشش مسائل مختلفى عنوان شده است.

شاهد دوم فهرستى است كه مرحوم مظفر از صحيفه تهيه‏كرده است.

در ادامه توضيح داده مى‏شود كه صحيفه، كتاب دعا به معنى‏آن‏چه در ذهن بعضى تبادر مى‏كند نيست، بلكه كتابى است‏انسان‏ساز، مباحثى در قالب دعا، براى ساختن جمعى انسان‏آماده مبارزه. البته دعاهائى كه در اسلام رسيده همه اين چنين‏است.

شاهد اول : راوى صحيفه شخصى است‏به نام «عمير» از پدرش‏ «متوكل‏» كه توضيح مى‏دهد صحيفه چگونه به دستش رسيده وبه دنبال آن در بين مردم منتشر گشته است.

متوكل مى‏گويد : «موقعى كه يحيى بن زيد- فرزند امام‏سجادعليه‌السلام - عازم خراسان بود او را ملاقات كردم، سلام گفتم‏گفت : از كجا مى‏آيى؟ گفتم : از حج. او از من حال خانواده،بستگان، دوستان و پسر عموهايش را كه در مدينه بودند پرسيدو درباره امام صادقعليه‌السلام آهسته سؤال كرد.

حال و وضع آنها را برايش نقل كردم و گفتم از جريان‏شهادت پدر شما همه ن اراحت‏بودند، به اينجا كه رسيدم گفت : «عمويم محمد بن على (امام محمدباقرعليه‌السلام به پدرم گفت : صلاح نيست كه الان مبارزه را شروع كنيد.»

بعد مى‏گويد از من سؤال كرد : آيا پسر عم من جعفر بن‏محمد را ملاقات كرده‏اى؟

گفتم : من عذر مى‏خواهم، دوست ندارم آنچه را كه شنيده‏ام‏براى شما نقل كنم.

رو به من كرد و گفت : شما مرا از مرگ مى‏ترسانى؟ هر چه‏از امام صادق‏عليه‌السلام درباره من شنيدى بگو، گفتم : شنيدم مى‏گفت‏يحيى قيام مى‏كند، كشته مى‏شود و به دارش مى‏زنند همانگونه‏كه با پدرش رفتار كردند.

گفت : آيا از امام صادقعليه‌السلام نوشته‏اى همراه دارى؟ عرض‏كردم : بلى، مطالبى را به من فرمود و من نوشته‏ام، آن را به اودادم و يكى از اينها هم دعايى بود كه آن حضرت املاء كرده و من نوشته بودم و فرموده بود اين دعايى است كه پدرش املاء نموده و او نوشته و به او خبر داده كه از دعاهاى پدرش على بن الحسين‏عليه‌السلام و از دعاهاى صحيفه كامله است.

يحيى آن را گرفت و تا آخر مطالعه كرد و گفت : آيا اجازه‏مى‏دهى من اين را استنساخ كنم؟ گفتم : آيا اجازه استنساخ‏چيزى را از من مى‏خواهى كه اصلش از خود شما است؟ گفت‏من هم در عوض صحيفه كاملى به تو خواهم داد; دعاهايى كه‏از ناحيه پدرم زيد است و به او از پدرش امام سجادعليه‌السلام ‏رسيده، ولى پدرم به من وصيت كرده كه آن را حفظ كنم و به‏دست غير اهلش ندهم.

اين چه دعائى بوده كه امام سجادعليه‌السلام به زيد املاء كرده وزيد هم به يحيى املاء كرده و به او گفته مواظب باش به دست‏غير اهلش نيفتد؟

دعا به معنى راز و نياز به دست ديگران بيفتد كه مانعى ندارد.

عمير مى‏گويد : پدرم گفت : بلند شدم و سر و صورت او را بوسيدم و مى‏افزايد : يحيى نوشته مرا به جوانى داده گفت : اين دعا را با خط زيبا، خوانا و روشن بنويس و به من بده. من اين دعا را مى‏خواستم از امام صادقعليه‌السلام بگيرم به من نمى‏داد.متوكل مى‏گويد : من پشيمان شدم كه چرا اين كار را كردم. ادامه مى‏دهد : در صندوقى را باز كرد، صحيفه قفل‏زده مهركرده‏اى را از آن خارج ساخت، آن را بوسيد، گريه كرد، سپس مهرش را شكست و قفل را باز كرد و بعد صحيفه را باز كرده بر چشم‏گذاشت و به صورت ماليده گفت : «به خدا قسم اى متوكل باتوجه به اينكه از قول امام صادقعليه‌السلام نقل كردى كه ايشان ازپدرانشان اين مطلب را شنيده‏اند مطمئنا واقع مى‏شود و من كشته شده به دار آويخته مى‏شوم، لذا اين را به شما مى‏دهم.شما حفظش كنيد.

من از اين مى‏ترسم كه چنين دانشى به دست‏بنى اميه بيفتد و آن را در خزائنشان براى خود حفظ كنند. اين را تحويل بگير و فكر مرا از اين جهت راحت كن.»

صحيفه سجاديه كه دست‏يحيى است، چه دعائى است كه مى‏گويد : اگر قرار نبود من شهيد و به دار آويخته شوم نمى‏دادم،چون مى‏ترسم به دست‏بنى اميه بيفتد و آنها اين را در خزائن خود حفظ كنند؟

بنابراين مشخص شد كه سند صحيفه، باز گو كننده اين است‏كه صحيفه نوشته ديگرى غير از دعا است.

بعد يحيى اضافه كرد : وقتى جريان من و اينها تمام شد و من كشته شدم اين يك امانت است تا آن را به پسر عموهاى من‏محمد و ابراهيم برسانى.

متوكل مى‏گويد : من صحيفه را از ايشان گرفتم، وقتى يحيى شهيد شد به مدينه رفتم، خدمت امام صادقعليه‌السلام رسيدم وداستان يحيى را نقل كردم، امام صادقعليه‌السلام سخت گريه كرد وفرمود : خداوند پسر عمويم را رحمت كند و او را به اجدادش ملحق نمايد، آنچه مانع بود كه من دعا را به او بدهم همين بود كه‏خودش از آن وحشت داشت (همان كه پدرش وصيت كرده بودكه مى‏ترسم دعا به دست نااهل بيفتد.)

بعد امام صادقعليه‌السلام فرمود : صحيفه‏اى كه از يحيى در دست‏شماست، كجاست؟ گفتم : اينجا است. امام صادقعليه‌السلام آن را باز كرد و فرمود : به خدا قسم اين خط عمويم زيد و دعاى جدم على‏بن‏الحسينعليه‌السلام است.

متوكل مى‏گويد : آن‏گاه امام صادقعليه‌السلام فرمود :

اسماعيل بلند شو و آن دعايى را كه تحويلت دادم و گفتم‏خوب حفظش كن بياور.

معلوم مى‏شود امام صادق‏عليه‌السلام دعا را دست هر كسى‏نمى‏داده، بلكه به دست اسماعيل پسر بزرگش داده است.

اسماعيل صحيفه‏اى را آورد، درست مانند صحيفه‏اى كه‏يحيى‏بن‏زيد به من داد، امام صادق‏عليه‌السلام آن را بوسيد و آن راروى چشمش گذاشت و فرمود : اين خط پدرم امام باقرعليه‌السلام واملاى جدم على‏بن‏الحسين‏عليه‌السلام است.

من هم شاهد بودم و درحضور من نوشته شد. عرض كردم اگر اجازه مى‏دهى من اين رادوباره مقابله كنم، فرمود من تو را اهل و شايسته ديدم كه‏نشانت مى‏دهم; يعنى به نااهل نشان نمى‏دهم. پس من هر دو رابا هم مقابله كردم، هر دو يكى بود و حتى يك حرف را نديدم‏كه در اين دو صحيفه با هم تفاوت داشته باشد. عرض كردم‏حال اگر اجازه فرمائيد من صحيفه يحيى را به پسر عموهايش‏تحويل دهم.

فرمود : خداوند امر فرموده كه امانت‏ها را به اهلش برسانيد.بعد كه خواستم برخيزم و بروم فرمود : باش، سپس كسى رافرستاد دنبال محمد و ابراهيم كه بيايند، وقتى آمدند امام‏فرمود : اين ميراث پسر عموى شما است كه براى شما فرستاده، تحويل بگيريد ولى ما با شما يك شرط مى‏كنيم، عرض كردندبفرمائيد، فرمودند : اين صحيفه را از مدينه خارج نكنيد.

باز هم جاى اين سؤال است : چه دعايى بوده كه با آنهاچنين شرط مى‏شود؟ آيا طرح مبارزاتى بر ضد بنى‏اميه بوده كه‏امام صادقعليه‌السلام مى‏فرمايد : شرط مى‏كنم آن‏را از مدينه خارج‏نكنيد كه اگر از اينجا خارج شود و به دست‏بنى‏اميه بيفتد اسراركشف مى‏شود؟! گفتند چرا خارج نكنيم آن حضرت فرمود : پسر عموى شما در مورد اين صحيفه از چيزى مى‏ترسيد كه من‏هم ترس همان جريان را نسبت‏به شما دارم و آن اين است كه به‏دست دشمن بيفتد.

به نظر مى‏رسد اين كتاب كه مجموعا ٥٤ دعا است علاوه برآثارى كه در معرفة‏الله و نيل به كمالات معنوى دارد يك طرح‏مبارزاتى بوده است ولى با استتار و تحت عناوين‏خاص.

شما راحت مى‏توانيد عناوين دعا را بخوانيد و احساس‏نكنيد كه در ضمن دعا يك طرح سازندگى نيرو بر ضد بنى اميه‏و حاكمان غاصب است.

اينكه گفته مى‏شود اين كتاب يك طرح انسان‏سازى درجهات مختلف زندگى از جمله مبارزه براى به دست گرفتن‏حكومت‏بوده، ممكن است از بعضى روايات نيز بشود آن راكشف كرد. حديثى داريم در جلد اول كافى، باب كراهة‏التوقيت‏از ابوحمزه ثمالى بدين‏گونه :

خداوند قرارش بود كه اين امر (منظور تشكيل حكومت عدل اسلامى به دست ائمه اهل‏بيت‏عليه‌السلام است) در سال هفتاد اتفاق بيفتد. وقتى مردم كمك‏نكردند و امام‏حسين‏عليه‌السلام در سال ٦١ شهيد شد خداوند بر مردم‏خشم گرفت و آن را به سال يك‏صد و چهل تاخير انداخت.اضافه مى‏فرمايد : ما به شما شيعيان گفتيم كه قرار است جريان‏در سال ١٤٠ به وقوع بپيوندد و بنا ست‏حكومت آن وقت‏تشكيل شود، اما شما جريان را فاش ساختيد. وقتى افشاكرديد ديگر خداوند وقتى تعيين نكرد.

براى اينكه بدانيم سال ١٤٠ چه زمانى است در كافى آمده‏است :

امام صادق‏عليه‌السلام در سال ٨٣ متولد شد و در سال ١٤٨ ازجهان رحلت فرمود.

ملاحظه مى‏شود كه سند صحيفه مى‏گويد اين مطلب بايدپنهان بماند و حديث مى‏گويد : بنا بود جريان در سال ٧٠ اتفاق‏افتد، كمك نكردند، تاخير افتاد، بنا بودسال ١٤٠ اتفاق بيفتداسرار را افشا كردند و ديگر خداوند زمان آن را تعيين نكرد. پس شاهد اول اينكه، صحيفه سجاديه يك كتاب دعاى‏معمولى كه فقط انسان بخواند براى اينكه حاجتش برآورده‏شود يا برود گوشه‏اى راز و نياز كند نيست.

شاهد دوم : فهرست ابواب اين كتاب است. فهرستى كه آقاى‏مظفر تهيه و آقاى انصاريان آن را تلخيص كرده، در آخرصحيفه‏اى كه خانه فرهنگ جمهورى اسلامى ايران در دمشق‏چاپ نموده آمده است. وى ٥٤ دعاى صحيفه را در نوزده باب‏آورده و زير مجموعه‏هايى دارد :

اول «باب توحيد» : بحث درباره خدا و صفات خدا

دوم «باب نبوت‏» : تمام مطالبى كه امام سجادعليه‌السلام در رابطه بابعثت انبياء و رسل دارد.

سوم «باب امامت‏» : مسئله رهبرى و امامت

چهارم «باب المعاد» : مقصد اصلى از خلقت انسان

پنجم «باب الاسلام‏» : معرفى اسلام

ششم «باب الملائكه‏» : فرشتگان و ماموران خاص خداوند

هفتم «باب الاخلاق‏».

هشتم «باب الطاعات‏» : نحوه اطاعت و عبادت خداوند

نهم «باب الذكر و الدعا» : نحوه دعا كردن و دعا خواندن وچيزنوشتن

دهم «باب السياسة‏» : تدبير كشور، شهر، بخش، خانه وتدبير دركليه امور.

يازدهم «باب الاقتصاد»

دوازدهم «باب الانسان‏» : معرفى اينكه انسان چيست.

سيزدهم «باب الكون‏» : اصل هستى شناسى

چهاردهم «باب الاجتماع‏» : توجه به اجتماع و شناخت‏اجتماعى و نحوه تصرف در آن

پانزدهم «باب العلم‏» : ارزش دانش

شانزدهم «باب الزمن‏» : مسئله زمان هفدهم «باب التاريخ‏» : شناخت تاريخ و عبرت از آن

هجدهم «باب العسكرية‏» : مسائل نظامى و دفاع

راستى اين دعا است‏يا طرح حكومتى؟!

شرح‏هاى صحيفه

صحيفه از كتابهاى بسيار پر ارزش و مورد توجه بزرگان‏علماى اسلام بوده و به «زبور آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ‏» معروف است.

ارزش و عظمت آن تا بدان‏گونه است كه ائمه‏عليهم‌السلام مواظبت‏كرده‏اند از دسترس نااهلان دور باشد و بدين ترتيب آن را بدون‏هيچ‏گونه نقص به دست‏شيعيان، دوستان و شيفتگان خودرسانده‏اند.

بر اين كتاب پر ارزش قريب هفتاد شرح نوشته شده‏است.

زندگى امام سجاد (عليه السلام)

آن حضرت در دورانى مى‏زيستند كه حكومت‏ستمگر بنى‏اميه در سراسر جامعه اسلامى حاكميت‏يافته بود، آداب ورسوم جاهليت را با قدرت رواج مى‏داد و با هر كسى كه دربرابر آنها مى‏ايستاد با شدت برخورد مى‏كرد، شهادت سرورشهيدان حسين‏بن‏على‏عليه‌السلام و داستان قتل عام مردم مدينه ازنمونه‏هاى بارز آن است.

امام سجادعليه‌السلام در روز جمعه چهارم ماه شعبان سال ٣٨هجرى قمرى در مدينه چشم به جهان گشود. پدرش حضرت‏اباعبدالله‏الحسينعليه‌السلام و مادرش شهربانو دختر يزدگرد پادشاه‏ايران زمين بود. سال ٣٨ هجرى تا ٤٠ دوران مبارزات بقاياى‏ناكثين و مارقين و قاسطين بر ضد حكومت امام علىعليه‌السلام بود،پس از آن دوران ولايت امام مجتبىعليه‌السلام و مبارزه ايشان بامعاويه بود كه با سستى اصحاب و يارانش منتهى به صلح شد ودوران نوجوانى و جوانى امامعليه‌السلام دوران امامت واقعى عمويش‏امام مجتبىعليه‌السلام و ناراحتى‏ها و فشارهايى كه از ناحيه معاويه‏بر ايشان و اهل بيت‏عليهم‌السلام وارد مى‏شد، بود.

از سال پنجاه به بعد امامت پدرش حسين‏بن‏علىعليهم‌السلام ، دورانى كه آن حضرت‏مشكلات عالم اسلام را مى‏ديد و به حكم ادله خاص ناچار بود دست ‏به قيام مسلحانه نزند. تا سال ٦٠ هجرى ٢٢ سال از عمرمباركش مى‏گذشت و شاهد يك حركت عظيم تاريخى در عالم‏اسلام بود.

حركت همراه كاروان حسينعليه‌السلام از مدينه به مكه و از مكه‏به عرفات و از آنجا به كربلا و در صحنه كربلا ناظر و شاهد يك‏حركت عظيم و درگيرى وسيع بين نيروى حق با طرفداران كم‏و باطل با همراهان بسيار. در آن ميدان با چشم خود گلهاى آل‏محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را پرپر ديد و از آن شنيع‏تر مشاهده كرده كه‏بدن‏هاى آنها در بيابان در برابر آفتاب روى خاك افتاده و كسى‏به دفن آنها نپرداخته، از سوى ديگر آتش خيمه‏هاى اين مردان‏الهى را ديد و اسارت خاندان خود را از كربلا تا كوفه مركزحكومت جبار عبيدالله‏بن زياد و از آن‏جا تا شام مركز سلطنت‏ستمگرترين حاكم اموى شاهد بود. در اين دو مركز و در بين‏راه انواع بلاها، ستم‏ها، زخم‏زبان‏ها، و استهزاها ديد و شنيد وتحمل كرد و از آنجا بار ديگر با كاروان اسرا به كربلا و از آنجابه مدينه بازگشت. هنوز فاصله زيادى از آن نگذشته بود كه‏مدينه منوره مورد حمله نيروهاى يزيد قرار گرفت و مردم آنجارا قتل‏عام نمود و شهر را چند روز بر سپاهيانش مباح كرد.

از آن به بعد با حكومت‏هاى ستمگر ديگرى از اين طيف‏روبرو بود و استبداد تام اموى را در تمام جوانب زندگى‏مسلمين مشاهده كرد تا در ماه محرم سال ٩٥ هجرى قمرى به‏دست عبدالملك يا فرزندش هشام‏بن‏عبدالملك مسموم گشت‏و در سن قريب ٧٥ سالگى شربت‏شهادت نوشيد.

استبداد اموى و ترس و وحشتى كه در ميان مردم ايجادكرده بود در تاريخ ثبت و ضبط است.

وقتى هشام بن‏عبدالملك براى زيارت خانه خدا واردمسجدالحرام شد و از كثرت جمعيت نتوانست‏حجرالاسود رااستلام كند ناگاه چشمش افتاد كه على‏بن‏الحسين‏عليه‌السلام وارد شد،هر وقت‏به حجرالاسود مى‏رسيد مردم فاصله مى‏گرفتند، راه راباز مى‏كردند تا او به راحتى آن را استلام كند، شخصى از اهالى‏شام از هشام پرسيد اين شخص كيست؟ گفت او را نمى‏شناسم تا اهالى شام او را نشناسند و به او علاقه پيدا نكنند - كسى جرات پيدا نكرد كه به آن شامى بگويد اين مرد على بن الحسين‏عليه‌السلام است; تنها «فرزدق‏» شاعر سخن سراى‏عرب بود كه با لبداهه قصيده معروف خود را سرود و به دنبال‏آن هشام از او خشمگين شد، جايزه و حقوق ماهيانه‏اش را قطع‏كرد و گفت : چرا مثل آن درباره ما نگفتى؟ پاسخ داد : جدى‏مانند جد او و پدرى مانند پدرش و مادرى همچون مام او براى‏خود پيدا كن تا من درباره شما هم بسرايم.

هشام خشمگين شد و او را حبس نمود. هنگامى كه امام‏سجادعليه‌السلام از اين واقعه مطلع گرديد ١٢ هزار درهم براى اوفرستاد و سفارش كرد اى ابو فراس ما را معذور دار اگر بيشترمى‏داشتيم به تو مى‏داديم. فرزدق آن را باز گرداند، عرض كرد : اى فرزند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من آنچه را سرودم چيزى جزخشم به خاطر خدا و رسولش نبود، ولى امام سجادعليهم‌السلام ‏درهم‏ها را بار ديگر به سوى او فرستاد و گفت‏به حقى كه من برتو دارم سوگندت مى‏دهم كه آن را قبول كنى، لذا فرزدق‏پذيرفت.

هذاالذى تعرف‏البطحاء و طاته والبيت‏يعرفه و الحل والحرم هذابن خير عبادالله كلهم هذاالتقى النقى الطاهر العلم اذا راته قريش قال قائلها الى مكارم هذا ينتهى الكرم يكاد يمسكها عرفان راحته ركن‏الحطيم اذا ما جاء يستلم و ليس قولك من هذا بضائره العرب تعرف من انكرت والعجم هذا ابن فاطمة ان كنت جاهله بجده انبياءالله قد ختموا مقدم بعد ذكرالله ذكرهم فى كل بر و مختوم به‏الكلم يستدفع الضر والبلوى بحبهم و يسترب به‏الاحسان والنعم ان عد اهل‏التقى كانوا ائمتهم او قيل من خير اهل الارض قيل هم ما قال «لا» قط الا فى تشهده لو لاالتشهد كانت لائه نعم.

* اين همان كسى است كه سرزمين بطحا، جاى پاى او رامى‏شناسد و اين همان كسى است كه كعبه و حل و حرم او رامى‏شناسد.

* اين، فرزند بهترين بندگان خداست، پرهيزگار و پاك و طاهرو پيشواى مسلمانان است.

* هنگامى كه قريش، چشمش به او افتد با خود مى‏گويد : همه‏كرامتها به مكارم اين بزرگوار منتهى مى‏گردد.

* چون حجرالاسود به هنگام استلام، كف دستش را شناخت‏نمى‏خواست او را رها كند.

* تجاهل و گفتن (تو) كه اين كيست؟ صدمه‏يى بر شخصيت‏والاى او نمى‏زند و كسى كه (تو) او را نمى‏شناسيش، عرب وعجم او را مى‏شناسند.

* در هر كارى پس از ذكر خدا، پيش از همه نام آنان برده‏مى‏شود و سخن‏ها همه به آنان خاتمه مى‏يابد.

* مصائب و سختى‏ها با محبت آنان دفع مى‏شود و به وسيله اواحسان‏ها رو به فزونى مى‏گذارد.

* هنگامى كه اهل تقوى را بر مى‏شمردند، (آنان) امامانشان‏اندو وقتى سؤال مى‏شود كه : اهل خير كدامند، (آنان) نشان داده‏مى‏شوند.

* اين همان مردى است كه جز به هنگام تشهد، كلمه (لا) برزبان نياورده است و اگر در حال تشهد نبود (لا)ى او هم (نعم)مى‏باشد.

موضعگيرى امام سجاد (عليه السلام) در دوران اين حكومت‏ها

سخنى كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه دردورانى با اين خفقان، امام چطور وظيفه رهبرى خود را انجام‏داده و حقائق عالم اسلام را از تحريف نجات بخشيده است؟راستى او چه راهى در پيش گرفت تا معيارهاى اصيل اسلامى‏را در اختيار مسلمين قرار دهد كه آنان در شئون زندگى اعم ازاقتصادى، احكام و اخلاق و ساير آداب و رسوم زندگى‏منحرف نگردند و اعتقادات و رسوم جاهلى را بتوانند به خوبى‏از اسلام ناب جدا كنند؟

براى روشن شدن اين مطلب لازم است قسمتى از بحثى راكه مقام معظم رهبرى مدظله در كنگره حضرت رضاعليه‌السلام عنوان‏فرموده‏اند و مربوط به اين مبحث است نقل شود.

ترسيم كلى از مبارزه ائمه (عليهم السلام)

درباره ترسيم كلى مبارزه در دوران سه امام، يعنى‏اميرالمؤمنين و امام مجتبى و سيدالشهداءعليهم‌السلام بحث زياد شده‏و تقريبا كسى شبهه ندارد كه در حركت آنها يك جهت‏گيرى‏سياسى وجود دارد.

از سال شصت و يكم هجرى تا سال ٢٦٠ كه سه مرحله داريم :

مرحله اول :

از سال ٦١ تا سال ١٣٥ يعنى شروع خلافت منصورعباسى است. در اين مرحله حركت از نقطه‏اى آغاز مى‏شود به‏تدريج كيفيت، عمق و گسترش پيدا مى‏كند و اوج مى‏گيرد تاسال ١٣٥ كه سال مرگ سفاح و خلافت منصور است وضع‏عوض مى‏شود، مشكلاتى پديد مى‏آيد كه تا حدود زيادى‏پيشرفت‏ها را متوقف مى‏كند.

در دوران مبارزات سياسى خودمان هم نظير آن را مشاهده‏كرديم.

مرحله دوم : از سال ١٣٥ تا سال ٢٠٣ سال شهادت امام رضاعليهم‌السلام حركت و مبارزه از يك نقطه بالاتر از سال ٦١ و عميق‏تر وگسترده‏تر از آن، منتها با مشكلات جديدى آغاز مى‏شود ورفته‏رفته اوج و گسترش پيدا مى‏كند و به پيروزى نزديك‏مى‏شود كه با شهادت امام هشتم باز حركت متوقف مى‏شود.

مرحله سوم : با رفتن مامون به بغداد در سال ٢٠٤ و شروع خلافت‏مامون كه يكى از فصل‏هاى بسيار دشوار در زندگى ائمه‏عليهم‌السلام ‏است، فصل جديدى آغاز مى‏شود كه فصل محنت ائمه‏عليهم‌السلام ‏است‏با اينكه گسترش تشيع در آن روزها بيش از هميشه بود.

در اين دوران ائمهعليهم‌السلام براى پيش از غيبت صغرى ديگرتلاش نمى‏كنند بلكه زمينه‏سازى مى‏كنند براى بعدها و اين‏دوران از سال ٢٠٤ ادامه پيدا مى‏كند تا سال ٢٦٠ كه سال‏شهادت امام عسكرىعليه‌السلام و شروع غيبت صغرى است. هريك از اين سه دوره خصوصياتى دارد.

مشكلات موجود در آغاز دوره اول

۱- جو رعب و وحشت :

دوره اول كه در دوره امام سجادعليه‌السلام و امام‏باقرعليه‌السلام و بخشى از دوران امام صادقعليه‌السلام است، كار بادشوارى فراوان آغاز مى‏شود.

حادثه كربلا تكان سختى دراركان شيعه بلكه همه جاى دنياى اسلام وارد كرد. قتل وتعقيب، شكنجه و ظلم سابقه داشت اما كشتن پسران‏پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اسارت خانواده پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و بردن اينها شهربه شهر و بر نيزه كردن سر پسر عزيز زهراعليهم‌السلام كه هنوز بودندكسانى كه بوسه پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر آن لب و دهان را ديده بودندچيزى بود كه دنياى اسلام را مبهوت كرد. كسى باور نمى‏كرد كه‏كار به اينجا بكشد. ناگهان احساس شد كه سياست، سياست‏ديگرى است.

سختگيرى از آنچه تا حالا حدس زده مى‏شد بالاتر است.چيزهايى تصورنشدنى انجام شد لذا يك رعب شديدى تمام‏دنياى اسلام را فرا گرفت، مگر كوفه را آنهم فقط به بركت‏توابين و بعد به بركت مختار و الا آن رعبى كه در مدينه وجاهاى ديگر بر اثر واقعه كربلا به وجود آمد حتى در مكه بااينكه عبدالله‏بن‏زبير هم بعد از چندى در آنجا قيام كرده بود،يك رعب بى‏سابقه در دنياى اسلام بود. در كوفه و عراق هم اگرچه حركت توابين در سال ٦٥ و ٦٤ (كه شهادت توابين ظاهراسال ٦٥ است) يك هواى تازه‏اى در فضاى گرفته عراق به‏وجود آورد، اما شهادت همه آنها تا نفر آخر مجددا جو رعب واختناق را بيشتر كرد و بعد از اين كه دشمنان دستگاه اموى‏يعنى مختار و معصب‏بن‏زبير به جان هم افتادند و عبدالله‏بن‏زبير از مكه، مختار طرفدار اهل‏بيت‏عليهم‌السلام را در كوفه نتوانست‏تحمل كند و مختار به دست مصعب كشته شد، باز اين رعب ووحشت‏بيشتر شد و اميدها كمتر و بالاخره وقتى عبدالملك برسر كار آمد، بعد از مدت كوتاهى تمام دنياى اسلامى زير نگين‏بنى‏اميه قرار گرفت و با تمام قدرت ٢١ سال هم عبدالملك‏قدرتمندانه حكومت كرد. در اينجا لازم است مخصوصا به‏ماجراى «حره‏» اشاره كنيم.

در سال ٦٤ كه سال حمله مسلم‏بن‏عقبه به مدينه است‏آن‏هم باز موجب شد بيشتر رعب و وحشت ايجاد شود واهل‏بيت‏عليهم‌السلام كاملا در غربت‏بيفتند. جريان اين حادثه به طورخلاصه اين است كه يزيد در سال ٦٢ جوانى از سرداران شام راكه بى‏تجربه بود بر مدينه گماشت و او براى اينكه شايد اهل‏مدينه را با يزيد مهربان بكند از يك عده از اهل مدينه دعوت‏كرد كه بروند با يزيد در شام ملاقات كنند، اينها بلند شدند ورفتند و با يزيد در شام ملاقات كردند، يزيد جايزه زيادى -پنجاه‏هزار درهم و يا صدهزار درهم- به آنها داد ولى اينها كه يااز صحابه و يا از اولاد صحابه بودند وقتى دستگاه يزيد راديدند بيشتر نسبت‏به او متغير و خشمگين شدند و به مدينه‏برگشتند و عبدالله بن‏حنظله غسيل‏الملائكه ادعاى امارت كردو قيام كرد و مدينه را جدا از حكومت مركزى اعلام كرد، يزيدهم مسلم بن‏عقبه را فرستاد و آن‏چنان فاجعه‏اى در مدينه به بارآوردند كه در كتب تواريخ فصل گريه آور و ستمبارى راتشكيل مى‏دهد. اين هم بيشتر موجب شد كه مردم احساس‏رعب و وحشت كنند.

٢- انحطاط فكرى :

يك عامل ديگرى كه در كنار اين رعب وجودداشت انحطاط فكرى مردم در سرتاسر دنياى اسلام بود كه ازبى‏اعتنايى به تعليمات دين در دوران بيست‏ساله گذشته ناشى‏مى‏شد. از بس كه تعليم دين و ايمان و تفسير آيات و بيان‏حقايق از زمان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در دوران بيست‏سال بعد از سال‏چهل هجرى به اين طرف محدود شده بود، مردم از لحاظ‏اعتقادات و مايه‏هاى ايمانى به شدت پوچ و توخالى شده‏بودند. زندگى مردم آن دوران را وقتى انسان زير ذره‏بين‏مى‏گذارد و آن را در لابلاى تواريخ و روايات گوناگون موردملاحظه قرار مى‏دهد اين مطلب واضح مى‏شود.

البته علماء وقراء و محدثين و مقدسين در جامعه بودند لكن عامه مردم‏دچار بى‏ايمانى و ضعف و اختلال اعتقادى شديد شده بودند وكار به جائى رسيده بود كه حتى بعضى از ايادى دستگاه‏خلافت، نبوت را زير سؤال مى‏بردند. در كتاب‏ها آمده است كه‏خالدبن‏عبدالله كه يكى از دست‏نشاندگان بسيار پست‏بنى اميه‏بود خلافت را از نبوت بالاتر مى‏دانست.

استدلالى هم كه مى‏كرد اين بود كه شما يك نفر را جانشين‏خودتان در ميان خانواده‏تان مى‏گذاريد. اين به شما نزديك‏تراست‏يا آن كسى كه به وسيله او پيامى براى كسى مى‏فرستيد؟خوب پيداست آن كسى كه در خانواده خودتان مى‏گذاريد وخليفه شما است نزديك‏تر به شما است. پس خليفه خدا (خليفه رسول‏الله هم نمى‏گفتند، خليفة‏الله) بالاتر از رسول‏الله‏است!

٣- فساد اخلاقى :

اخلاق مردم نيز به شدت خراب شده بود. نكته‏اى‏را من در خلال مطالعه كتاب اغانى ابوالفرج بازيافتم و آن‏اينكه در سال‏هاى حدود هشتاد و نود هجرى تا پنجاه و شصت‏سال بعد از آن بزرگترين خواننده‏ها، نوازنده‏ها، عياش‏ها وعشرت‏طلب‏هاى دنيا يا از مدينه‏اند و يا از مكه، هر وقت‏خليفه در شام دلش تنگ مى‏شد و هوس غنا مى‏كرد و خواننده‏ونوازنده برجسته‏اى مى‏خواست كسى را از مدينه و يا مكه كه‏مركز خواننده‏ها و نوازنده‏هاى معروف و مغنى‏ها و خنياگران‏برجسته بود براى او مى‏بردند. بدترين و هرزه‏سراترين شعرادر مكه و مدينه بودند. مهبط وحى الهى و زادگاه اسلام، مركزفحشا و فساد شده بود. خوب است ما اين حقايق تلخ را درباره‏مدينه و مكه بدانيم.

متاسفانه در آثار رايج ما از زندگى‏ائمه‏عليهم‌السلام از چنين چيزها اثرى نيست. در مكه شاعرى بود به‏نام عمربن‏ابى‏ربيعه- يكى از شاعرهاى عريان‏گوى بى‏پرده‏هرزه و البته در اوج قدرت و هنر شعرى.

وقتى او مرد، راوى مى‏گويد در مدينه عزاى عمومى شد ودر كوچه‏هاى مدينه مردم مى‏گريستند، هر جا مى‏رفتى‏مجموعه‏هايى از جوانها نشسته بودند و تاسف مى‏خوردند،كنيزكى را ديدم كه دنبال كارى مى‏رود و همين‏طور اشك‏مى‏ريزد و گريه و زارى مى‏كند، تا رسيد به جمعى از جوانان،گفتند چرا اين قدر گريه مى‏كنى؟ گفت‏به خاطر اين كه اين مرد از دست ما رفت، يكى گفت :

غصه مخور شاعر ديگرى در مكه ‏هست‏به نام حارث بن خالد مخزومى او هم مانند عمر بن‏ابى‏ربيعه شعر مى‏گويد و يكى از شعرهاى او را خواند وقتى كنيزك‏اين شعر را شنيد اشك‏هاى خود را پاك كرد و گفت : خدا راشكر كه حرمش را خالى نگذاشت. اين وضع اخلاقى مردم‏مدينه است.

داستان‏هاى زيادى را مى‏بينيد از شب‏نشينى‏هاى‏مردم مكه و مدينه و نه فقط در بين افراد طبقه پست و پايين،بين همه جور مردم. آدم گداى گرسنه بدبختى مثل اشعب طماع‏معروف كه شاعر و دلقك بود و مردم معمولى كوچه و بازار تاآقازاده‏هاى قريش و حتى بنى‏هاشم - كه من مايل نيستم ازآنها اسم بياورم - با او بودند. روزى عايشه بنت طلحه در حال طواف بود، حارث بن‏خالد به او تعلق خاطرى داشت، وقت اذان شد، آن خانم پيغام‏داد كه بگو اذان نگويند تا من طوافم تمام شود، او دستور داداذان عصر را نگويند،به او ايراد كردند كه تو براى خاطر يك نفركه دارد طواف مى‏كند مى‏گوئى نماز مردم را تاخير بيندازندگفت‏به خدا اگر تا فردا صبح هم طوافش طول مى‏كشيدمى‏گفتم‏اذان نگويند!!.

٤- فساد سياسى :

فساد سياسى كه اين هم يك عامل ديگر بود،اغلب شخصيت‏هاى بزرگ، سر در آخور تمنيات مادى كه به‏وسيله رجال حكومت‏برآورده مى‏شد داشتند. شخصيت‏بزرگى مثل «محمدبن شهاب زهرى‏» كه خودش قبلا شاگردامام سجادعليه‌السلام هم بود به آن چنان وضعى مى‏افتد كه آن نامه‏معروف امام سجادعليه‌السلام به وى صادر مى‏شود كه در حقيقت‏نامه‏اى است‏براى تاريخ و نشان‏دهنده اين است كه او به‏وابستگى‏هايى دچار بوده است و امثال محمدبن شهاب زيادبودند. مطلبى را مرحوم مجلسى رضوان‏الله‏تعالى عليه نقل‏مى‏كند كه امام سجادعليه‌السلام فرمودند : (ما نمى‏دانيم با مردم چگونه‏رفتار كنيم اگر آن‏چه را از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيده‏ايم بازگوكنيم مى‏خندند و اگر ساكت‏باشيم وظيفه را انجام نداده‏ايم). (١)

بعد ماجرائى را ذكر مى‏كند كه حضرت حديثى را نقل كردندبراى جمعى، كسى در بين آن جمع بود استهزاء كرد و قبول‏نكرد. اين وضع دوران امام سجادعليه‌السلام است در آن وقتى كه ايشان‏مى‏خواهد كار عظيم خود را شروع كند و اين همان دوران است‏كه امام صادقعليه‌السلام بعدها فرمودند : بعد از ماجراى عاشورا فقط سه نفر ماندند و سه نفر را اسم مى‏آورد كه :

ابوخالدالكابلى،يحيى بن ام طويل و جبيربن مطعم‏اند.(٢)

در بحار رواياتى هم هست كه چهار نفر را ذكر مى‏كند و دربعضى از روايات پنج نفر را، اينها با هم قابل جمعند.

حالا امام سجادعليه‌السلام بايد چه كار كند؟

١- بحار، ج ٤٦، ص ١٤٢ و ١٤٣.

٢- بحار، جلد ٤٦; ١٤٤.


ثواب صلوات بر پيامبر و آل اوعليه‌السلام
در روز جمعه پس از نماز عصر

امام باقرعليه‌السلام فرمودند: هنگامى كه در روز جمعه نماز عصر را خواندى، بگو، اللهم صل على محمد و آل محمد الاوصياء المرضيين بافضل صلواتك و بارك عليهم بافضل بركاتك و السلام عليهم و على ارواحهم و اجسادهم و رحمة الله و بركاته

همانند كسى كه بعد از نماز عصر اين صلوات را بفرستد، خداوند صد هزار حسنه براى او نوشته، صد هزار گناه او را پاك كرده، به واسطه آن صد هزار حاجت او را برآورده نموده و صد درجه براى او مى نويسد.


ثواب خواندن سوره حمد و هفت با قل هوالله احد و هفت بار معوذتين و آيتالكرسى و آيه سخره و آخر سوره برائت پس از نماز جمعه

امام صادقعليه‌السلام فرمودند: كسى كه بعد از نماز جمعه هنگامى كه سلام مى دهد، حمد را يك بار، قل هو الله را هفت بار، قل اعوذ برب الفلق را هفت بار، قل اعوذ برب الناس را هفت بار و آية الكرسى، آيه سخره ۱ و آخر سوره توبه لقد جاءكم رسول من انفسكم... را بخواند، كفاره گناهان او از آن جمعه تا جمعه ديگر خواهد بود.


برترى جمعه هاى ماه رمضان بر ساير جمعه ها

امام باقرعليه‌السلام مى فرمود: همانا و بدون شك جمعه هاى ماه رمضان، برتر از جمعه هاى ساير ماه هاست ؛ همان گونه كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله برتر از ساير رسولان است و ماه رمضان برتر از ساير ماه ها است.


ثواب نماز كسى كه عطر بزند

امام صادقعليه‌السلام فرمودند: دو ركعت نمازى كه شخص عطر زده بخواند، برتر از هفتاد ركعت نمازى است كه شخص عطر نزده بخواند.


ثواب نماز متاهل

امام صادقعليه‌السلام فرمودند؛ دو ركعت نمازى كه متاهل مى خواند، برتر از هفتاد ركعت نماز است كه مجرد مى خواند.


ثواب خواندن چهار ركعت نماز و قرائت پنجاه بارقل هو الله احد در هر ركعت آن

راوى مى گويد: از امام صادقعليه‌السلام شنيدم كه فرمودند: هر كس كه چهار ركعت نماز بگذارد و در هر ركعت پنجاه بار قل هو الله بخواند، سلام نماز را نمى دهد، مگر اين كه گناهى كه بين او و خداى متعال باشد، آمرزيده شود.


ثواب خواندن نماز جعفر بن ابيطالبعليه‌السلام

راوى مى گويد: از امام كاظمعليه‌السلام پرسيدم كسى كه نماز جعفر را بخواند، چه ثوابى دارد؟

فرمودند: اگر گناهان او مانند شنهاى انبوه و كف دريا باشد، خداوند آنها را مى آمرزد.

گفتم: اين ثواب براى ماست؟

فرمود: پس براى كيست! اين ثواب مخصوص شماست.

گفتم: در اين نماز چه سوره اى بخوانم؟

فرمودند: سوره اذا زلزلت، اذا جاء نصرالله انا انزلناه فى ليلة قدر و قل هوالله احد را بخوان.


ثواب خواندن نماز شب

۱. امام صادقعليه‌السلام فرمودند: نماز شب بخوانيد كه روش پيامبر شما، عادت صالحان قبل از شما و از بين برنده بيماريهاى بدن شماست.

۲. راوى مى گويد: شنيدم كه امام صادقعليه‌السلام فرمودند: ممكن است بنده اى شبانگاه از خواب برخيزد، در حالى كه (از شدت خواب آلودگى) چانه اش روى سينه اش افتاده و به چپ و راست مايل مى شود. در چنين حالى بدون اشك و ترديد خداوند به درهاى زمين و آسمان دستور مى دهد و آنها براى او گشوده مى گردند. سپس به فرشتگان مى گويد: به بنده من بنگريد كه به خاطر تقرب به من و به خاطر عملى كه آن را بر او واجب نكرده ام، چه سختيهايى را تحمل مى كند و اميدوار به سه چيز از جانب من مى باشد؛ گناهى كه آن را ببخشم ؛ توبه جديدى كه نصيب او سازم، يا روزى او را زياد كنم. من نيز شما فرشتگانم را گواه مى گيرم كه همه آنها را به او عطا نمودم.

۳. امام صادقعليه‌السلام فرمودند: نماز شب، چهره را نيكو، اخلاق را خوب، بدن را خوشبو، روزى را زياد، و قرض را ادا نموده، و غصه را از بين برده و چشم را جلا مى دهد.

۴. امام صادقعليه‌السلام فرمودند: ممكن است مردى دروغ بگويد و بدون ترديد به خاطر همين از رزق خود محروم مى شود.

عرض كردم: چگونه از رزق محروم مى شود؟

فرمودند: ابتدا از نماز شب محروم مى شود و هنگامى كه از نماز شب محروم شد، از روزى محروم مى شود.


ثواب خواندن نماز دو ركعت نماز و فهم آنچه در آن مى گويد

امام صادقعليه‌السلام فرمودند: كسى كه دو ركعت نماز بخواند در حالى كه بداند در آن چه مى گويد: در حالى كه سلام نماز را مى دهد كه بين او و خداوند گناهى نيست، مگر اين كه آن را براى او مى آمرزد.


ثواب نافله خواندن ساعت در ساعت غفلت

امام صادقعليه‌السلام از پدرش و او از پدرانشعليه‌السلام نقل نموده كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده اند: در ساعت غفلت، نماز نافله بخوانيد؛ گر چه دو ركعت ساده باشد؛ زيرا با اين كار به سراى كرامت (بهشت) مى رسيد.

كسى گفت: يا رسول الله، ساعت غفلت كدام است؟

فرمودند: بين مغرب و عشا.


ثواب يازده بار قل هو الله احد خواندن پس از نماز صبح

امام كاظمعليه‌السلام از پدرشعليه‌السلام از اميرالمؤمنينعليه‌السلام نقل نموده كه


ثواب تعقيبات نماز

۱. امام صادقعليه‌السلام فرمودند: كسى كه نماز مغرب را بخوانيد، سپس ‍ تعقيبات نماز را بگوييد و تا زمانى كه دو ركعت نماز بخواند حرفى نزند، نمازش در دفتر فرشتگان مقرب نوشته مى شود و اگر چهار ركعت نماز بخواند، حج پاكيزه از گناهى بر او نوشته مى شود.

۲. امام باقرعليه‌السلام از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل مى كند كه فرمود: خداى متعال مى فرمايند: اى پسر آدم! بعد از بامداد و پس از شب ساعتى ذكر مرا بگو تا حاجتهاى مهم تو را بر آورده سازم.


ثواب جدا كردن زكات و قرار دادن آن در محل خود

۱. امام كاظمعليه‌السلام فرمودند: كسى كه زكات مال خود را به طور كامل جدا كند و آن را در جاى خود قرار دهد، از او سوال نخواهد شد كه مالت را از كجا به دست آورده اى.

۲. راوى گويد: از امام صادقعليه‌السلام شنيدم كه فرمودند: اموال خود را با زكات حفظ كنيد و بيمارانتان را با صدقه مداوا نماييد؛ زيرا هيچ مالى در خشكى و دريا از بين نرفته است، مگر به خاطر نپرداختن زكات.


ثواب حج و عمره

۱. امام صادقعليه‌السلام فرمودند: همانا بدون شك و ترديد خداوند، حاجى، خانواده و خويشان او و كسانى را كه او در باقيمانده ماه ذى حجه و ماههاى محرم، صفر و ربيع الاول و ده روز از ربيع الآخر براى آنان استغفار كند، مى آمرزد.

۲. امام صادقعليه‌السلام از پدرانشعليه‌السلام نقل مى نمايد كه رسول خدا فرمودند: همانا هنگامى كه حاجى شروع به تهيه لوازم سفر مى كند، چيزى را بر نمى دارد، و نمى گذارد؛ مگر اين كه خداوند براى او ده حسنه نوشته، ده تا گناه او را پاك نموده و ده درجه او را بالا مى برد، و هنگامى كه سوار بر شتر خود مى شود، قدمى بر نمى دارد و نمى گذارد، مگر اين كه خداوند ماند اينها را براى او مى نويسد.

آنگاه كه خانه خدا را طواف كند، از گناهان خود خارج مى شود.

و زمانى كه سعى بين صفا و مروه را انجام دهد، از گناهان خود خارج مى شود.

و وقتى كه وقوف به عرفات كند، از گناهان خود خارج مى گردد.

و زمانى كه وقوف به مشعر را انجام دهد، از گناهان خود خارج مى شود.

و آنگاه كه رمى جمرات كند، از گناهان خود خارج مى شود.

و همين طور رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چنين و چنان (بقيه اعمال حج را شمرد) كه همه آنها او را از گناهان بيرون مى برد.

سپس فرمودند: تو كجا مى توانى به آنچه حاجى مى رسد، برسى؟!

۳. راوى مى گويد از امام صادقعليه‌السلام شنيدم كه فرمودند: هنگامى كه حاجى وارد مكه شد، خداوند عزوجل دو فرشته را وكيل مى كند كه براى او طواف، نماز و سعى اش را بنويسد و هنگامى كه در عرفه توقف كند، بر شانه راست او زده، و سپس مى گويد: گذشته ها گذشته است (گناهان گذشته بخشيده شد)؛ بنگر كه در آينده چگونه خواهى بود.

۴. امام صادقعليه‌السلام فرمودند: هنگامى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به عرفات مى رفت، صحرانشينى در بيابان با او ملاقات كرد و گفت: اى رسول خدا! همانا براى انجام حج آمدم، ولى مانعى پيش آمد، من ثروتمند هستم، دستور بفرماييد، با مالم كارى انجام دهم كه به آنچه كه حاجى رسيده است، برسم.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به كوفه ابوقيس نگاه نموده و فرمودند: بدون شك اگر به اندازه كوه ابوقيس طلاى سرخ داشتى و آن را در راه خداى خرج مى كردى، به آنچه كه حاجى رسيده است، نمى رسيدى.

۵. امام صادقعليه‌السلام فرمودند: حاجيها در بازگشت سه دسته هستند: عده اى از آتش نجات مى يابند، عده اى از گناهان خود خارج مى گردند؛ همانند روزى كه از مادر متولد شده اند؛ و عده اى خانواده و مالشان محفوظ مى ماند و اين كمترين بهره اى است كه حاجيها مى برند.

۶. امام صادقعليه‌السلام فرمودند: خداى تبارك و تعالى صد و بيست رحمت در اطراف كعبه دارد: شصت تاى آن براى طواف كنندگان، چهل تاى آن براى نمازگزاران و بيست تاى آن براى تماشاگران است.

۷. راوى مى گويد از امام صادقعليه‌السلام پرسيدم: خداوند چه معامله اى با حاجيها مى كند؟

فرمودند: به خدا سوگند، همه آنها را بدون استثنا مى آمرزد.


ثواب ديدن حاجى و مصافحه با او

امام صادقعليه‌السلام فرمودند: كسى كه حاجى را ببيند و با او مصافحه كند، مانند كسى است كه استعلام حجر نموده باشد (حجرالاسود را لمس ‍ كرده يا بوسيده باشد).


ثواب روزه دار

۱. امام صادقعليه‌السلام از پدرانشعليه‌السلام نقل مى نمايد كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: روزه دار در عبادت خدا به سر مى برد، گرچه در رختخواب خوابيده باشد البته تا زمانى كه از مسلمانى غيبت نكند.

۲. امام كاظمعليه‌السلام فرمودند: هنگام ظهر بخوابيد؛ همانا خداوند در خواب به روزه دار آب و غذا مى خوراند.


ثواب ناسزا شنيدن در حال روزه و گفتن من روزه دارم ؛ سلام عليك

۱. امام صادقعليه‌السلام از پدرشعليه‌السلام نقل مى كند كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: بنده اى نيست كه روزه بگيرد و ناسزا بشنود و بگويد: من روزه دارم سلام عليك، مگر اين كه پروردگار متعال به فرشتگانش مى فرمايد: بنده ام، از شر بنده ام به روزه پناهنده شد و از آن كمك خواست، شما نيز او را از آتشم پناه داده و وارد بهشتم نماييد.


ثواب يك روز روزه در راه خداى عزوجل

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: كسى كه يك روز در راه خدا روزه بگيرد، مانند اين است كه يك سال روزه گرفته است.


ثواب يك روز روزه در گرما با تشنگى زياد

امام صادقعليه‌السلام فرمودند: هر كسى كه يك روز در گرما روزه بگيرد و تشنه شود، خداى عزوجل هزار فرشته را وكيل مى كند كه دست به صورت او بكشند و او را مژده دهند.

و زمانى كه افطار كند، خداى متعال مى فرمايد، چقدر خوشبو هستى. فرشتگانم! گواه باشيد كه من قطعا او را آمرزيدم.


ثواب به پايان بردن عمر با يك روز روزه مستحبى

امام باقرعليه‌السلام فرمودند: كسى كه در پايان عمر آخرين عمل او يك روز روزه مستحبى باشد، وارد بهشت مى شود.


ثواب عطر زدن روزه دار در اول روز

امام صادقعليه‌السلام فرمودند: روزه دارى كه در اول روز عطر بزند، عقلش را از دست نمى دهد.


ثواب روزه رجب

۱. امام صادقعليه‌السلام فرمودند: همانا نوح در روز اول رجب سوار كشتى شد و به همراهان خود دستور داد كه اين روز را روزه بگيرند.

و فرمود: هر كس اين روزه را روزه بگيرد، جهنم به اندازه دورى مسافت يك سال از او دور خواهد شد كسى كه هفت روز روزه بگيرد، درهاى هفتگانه جهنم بر وى بسته خواهد شد و كسى كه هشت روز روزه بگيرد، درهاى هشتگانه بهشت براى او باز مى شود و كسى كه پانزده روز روزه بگيرد، حاجتش داده خواهد شد و كسى كه بيشتر روزه بگيرد، خداى عزوجل ثواب بيشتر به او عنايت مى فرمايد.

۲. امام كاظمعليه‌السلام فرمودند: رجب ماه بزرگى است كه خداوند حسنات را در آن دو برابر نموده و گناهان را در آن پاك مى كند. كسى كه يك روز از رجب را روزه بگيرد، جهنم به اندازه مسافت صد سال از او دور خواهد شد و كسى كه سه روز را روزه بگيرد، بهشت براى او واجب مى شود.


ثواب روزه شعبان

۱. راوى مى گويد از امام صادقعليه‌السلام شنيدم كه فرمودند: كسى كه اولين روز شعبان را روزه بگيرد، حتما بهشت براى او لازم خواهد شد.

و كسى كه دو روز روزه بگيرد، خداوند در هر روز و شب در سراى دنيا به او نگاه مى نمايد و در بهشت نيز به اين نگاه ادامه مى دهد.

و كسى كه سه روز را روزه بگيرد، هر روز خداوند را در عرش بهشتيش ‍ زيارت خواهد نمود. (چون خداوند جسم نيست، شايد مراد ديدار خداوند با ديده دل يا ديدار اولياى او باشد)

۲. امام صادقعليه‌السلام نقل مى نمايد كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: شعبان ماه من و رمضان ماه خدا و بهار آن فقر است، و خداوند عيد قربان را فقط براى سير شدن فقران شما از گوشت قرار داد، پس به آنها گوشت قربانى بدهيد.

۳. امام باقرعليه‌السلام فرمودند: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله شعبان و ماه رمضان را روزه مى گرفت و روزه (اين دو ماه را به يكديگر وصل مى نمودند ولى مردم را نهى مى كرد كه اين دو ماه را به يكديگر وصل نمايند و مى فرمودند: اين دو، دو ماه خداوند هستند و اين دو كفاره گناهان قبل و بعد از اين دو ماه است.


برترى ماه رمضان و ثواب روزه آن

۱. امام باقرعليه‌السلام به جابر فرمودند: اى جابر! كسى كه به ماه رمضان برسد و روز آن را روزه گرفته، پاره اى از شبش را عبادت كندت فرج و زبان خود را حفظ كرده، چشمش را از حرام بپوشاند و از آزار مردم بپرهيزد، همانند روزى كه از مادر متولد شده است، گناهان بيرون مى رود.

جابر مى گويد: گفتم: فدايت گردم، چه حديث خوبى!

حضرت فرمودند: و چه شرط سختى!

۲. امام باقرعليه‌السلام فرمودند: همانا هنگامى كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از عرفات بازگشته و رهسپار منى بود، وارد مسجد شد. مردم گرد او جمع شده و در باره ليلة القدر از او سوال كردند. حضرت در آنجا سخنرانى نموده و پس از ثناى الهى فرمودند: هر كدام از شما كه درباره شب قدر از آن من سوال كنيد، آن را از شما پنهان نمى كنم. چون همانان من نيز آن را نمى دانم. اى مردم! بدانيد همانا هر كسى با صلح و سلامت به ماه رمضان برسد و روزش را روزه گرفته، مقدارى از شبش را عبادت كند، مراقب نمازش باشد و به نماز جمعه اش و نماز عيد فطر برود، قطعا شب قدر را درك كرده و به جايزه پروردگار دست يافته است.

راوى مى گويد: امام صادقعليه‌السلام فرمودند: به خدا سوگند به جوايزى رسيده است كه مانند جوايز بندگان نيست.

۳. امام باقرعليه‌السلام نقل مى كند كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هنگاميكه ماه رمضان فرا رسيد؛ يعنى سه روز كه از شعبان باقى بود، به بلال فرمودند: در ميان مردم جار بزن.