فاطمه (علیها السلام) الگوی حیات زیبا

فاطمه (علیها السلام) الگوی حیات زیبا0%

فاطمه (علیها السلام) الگوی حیات زیبا نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

فاطمه (علیها السلام) الگوی حیات زیبا

نویسنده: محمد جواد مروجى طبسى
گروه:

مشاهدات: 7731
دانلود: 2527

توضیحات:

فاطمه (علیها السلام) الگوی حیات زیبا
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 79 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7731 / دانلود: 2527
اندازه اندازه اندازه
فاطمه (علیها السلام) الگوی حیات زیبا

فاطمه (علیها السلام) الگوی حیات زیبا

نویسنده:
فارسی

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

فاطمه عليها سلام الگوى حيات زيبا

نويسنده: محمد جواد مروجى طبسى

بسم الله الرحمن الرحيم

پيشگفتار

در نظام هستى و عالم خلقت آنقدر مسايل اسرارآميز وجود دارد كه يقينا بشر، با همه اطلاعاتى كه از جهان دارد، هرگز به ژرفاى آن پى نخواهد برد.

از جمله آن مسايل وجود چهارده معصوم است كه خداوند آنها را به عنوان هديه و نعمت بر انسان ارزانى داشته است و در بين اين چهارده معصوم يك زن به نام فاطمهعليها‌السلام نيز قرار داده است.

راستى اين چه سرى است كه در بين چهارده معصوم يك زن وجود دارد كه يازده امام از نسل اويند!

و راستى فاطمه كيست؟!

فاطمهعليها‌السلام الگوى معرفت الله است...

صفات و اسماء الهى، در فاطمه اين جلوه ذات اقدس حق نمود و ظهور تام يافته است؛

فاطمهعليها‌السلام اسوه حيات زيباست...

فاطمه انسان كامل است و الگويى است براى تكامل...

فاطمهعليها‌السلام نه فقط هدايت گرى است در مسير كمال بلكه به مقصد رساننده است؛ چرا كه داراى فضايلى است كه انبيا آنها را داشته اند... داراى فضايل رسول الله است و به فرموده برخى از بزرگان: فاطمهعليها‌السلام اگر مرد بود، پيامبر بود...

راستى فاطمهعليها‌السلام را با چه كسى بايد مقايسه كرد؟

با انبيا، كه برتر از انبياست...

فاطمهعليها‌السلام را مى بايست تنها با خاتم انبيا و تنها بايد با ديگر معصومين قياس كرد و بس.

فاطمهعليها‌السلام كيست كه در هنگام نماز در پيشگاه معبود، خدا به وجودش افتخار مى كند و چه گوهر ناشناخته ايست كه رضا و خشم خود را در رضا و خشم وى مى داند!

فاطمهعليها‌السلام ليلة القدر است و شناخت فاطمهعليها‌السلام در شناخت ليلة القدر است.

در اين بانوى بزرگ چه اسرارى نهفته است كه چنين جايگاهى در نزد خداوند دارد؟

آرى... بدون شك از شناخت مقام عصمت و ولايت فاطمهعليها‌السلام عاجزيم! تنها به اندازه توان خود به گردآورى احاديثى چند پيرامون زندگانى و شخصيت او پرداخته ايم، كه به نام نامى يازده فرزندش در يازده بخش تنظيم گرديده و بدين وسيله نقديم خوانندگان گرامى مى شود.

به اميد آن كه فرداى قيامت مشمول شفاعت حضرتش شويم...

قم

حوزه علميه

محمد جواد مروجى طبسى ۲۳/۶/۱۳۸۰

ميلاد نور

مدت ها بود كه زنان عرب از خديجه همسر گرامى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به خاطر ازدواج با آن حضرت، فاصله گرفته بودند.

هاله اى از غم و اندوه او را گرفته بود و در خانه هيچ مونسى نداشت تا در نبود پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با او انس بگيرد كه ناگه سكوت مطلق شكسته شده و جنين با مادر خود سخن گفته و دلداريش مى دهد.

اين بماند كه در اين مدت با مادر خود چه مى گفت و چه مى شنيد زيرا تاريخ به درستى از اين گفتگوهاى اسرارآميز پرده بر نداشته چرا كه مادر مؤ منان آن را در هاله اى از ابهام گذارد. راستى اين جنين كيست و حقيقت او چيست كه ماهها با مادر سخن مى گويد و او آنها را از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كتمان مى كند.

نوشته اند روزى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد خانه شد شنيد كه خديجه با كسى سخن مى گويد! از روى تعجب پرسيد: اى خديجه! با كه سخن مى گويى؟!

گفت: با اين جنين كه در شكم دارم، اوست كه با من سخن مى گويد و مايه انس من شده است.

پيامبر فرمود: اى خديجه بدان اين جبرئيل است كه به من مى گويد: اين جنين دختر است و خداوند نسل مرا از او قرار داده و از نسلش امامانى به عنوان جانشين من معين خواهد كرد. (۱)

آرى؛ جهان در انتظار مقدم عالى ترين نمونه زن بود كه تاكنون به خود نديده بود، كه با ميلادش براى زنان عالم هستى، الگو و اسوه قرار گيرد.

و اينك... نزديك زايمان خديجه شده، از زنان عرب درخواست كمك كرد، اما آنها از روى كينه و دشمنى كه با وى داشتند پاسخ منفى دادند و از هر گونه كمك امتناع ورزيدند.

او در اين فكر بود كه چه كند و چه كسى در اين مشكل به كمكش مى شتابد... ناگهان حضور چهار زن بلند بالاى سياه چهره را كه گويا از زنان بنى هاشم بوده باشند، در خانه احساس نمود.

خديجه از ديدن آنها لرزه بر اندامش افتاد چرا كه تا كنون آنها را نديده بود... يكى از آنها گفت: اى خديجه! غم مخور؛ چرا كه ما فرستادگان پروردگار تو مى باشيم ما خواهران تو هستيم. من ساره و اين آسيه دختر مزاحم و آن مريم و آن يكى كلثم خواهر موسى بن عمران است. خداى ما را فرستاد تا در امر زايمان تو را يارى نماييم.

اين چهار زن در طرف راست و چپ و پيش رو و پشت سر خديجه قرار گرفتند، لحظاتى چند اين مولود با سعادت قدم به عرصه گيتى نهاد... آن مولود فاطمه بود... او بدنيا آمد تا زمين را نورانى كند، پس از آن كه آسمانها را از نور خود منور ساخته بود.

از اين روى به هنگام ولادت فاطمه نورى از وجودش پديدار شد كه تمام خانه هاى مكه را در هاله اى از نور فرو برد و در شرق و غرب عالم هستى جايى نبود كه نور فاطمه در آن جا نتابيده باشد.

فاطمهعليها‌السلام را با كوثر شستشو داده و در دو پارچه سفيد پيچيده و از او خواستند تا سخن گويد.

فاطمه به اراده پروردگار، لب به سخن گشوده و رسالت و پيامبرى محمد مصطفىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ولايت علىعليه‌السلام و امامت يازده فرزندش را گواهى داد. (۲)

مورخان سال روز ميلاد با سعادت فاطمه را بيستم ماه جمادى امثالى سال پنجم بعثت نگاشته اند.

مرحوم مفيد درباره اين روز مبارك مى نويسد: روز بيستم ماه جمادى الاخر روزى است كه فاطمه زهراعليها‌السلام دختر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم متولد گرديد و آن روزى است كه همه ساله شادى و سرور مؤ منين تجديد مى شود، از اين روى مستحب است كه در روز ميلاد فاطمهعليها‌السلام كارهاى نيك انجام پذيرد و صدقه به فقراء و مساكين داده شود. (۳)

شخصيت فاطمه از ديدگاه پيامبر

شاءن و منزلت فاطمه زهراعليها‌السلام را همين بس كه پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره اش زيباترين سخنان را بيان فرموده كه درباره هيچ يك از زنان عالم چنين چيزى نفرموده حتى درباره همسر و ساير دختران خود.

اينك از ميان دهها روايتى كه درباره اين شخصيت بى نظير نقل گرديده به چند روايت بسنده كرده سپس به نكاتى در اين جهت اشاره اى خواهيم داشت:

۱- فاطمهعليها‌السلام پاره تن پيامبر

بخارى در صحيح خود از وليد از ابن عيينه از عمر بن دينار از ابى مليكه از مسور بن مخرمه از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: «فاطمة بضعة منى فمن أغضبها أغضبنى ؛ فاطمهعليها‌السلام پاره تن من است هر كه او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.» (۴)

۲- فاطمهعليها‌السلام قلب پيامبر

حسن بن سليمان در كتاب محتضر از تفسير ثعلبى از مجاهد از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كرده كه روزى آن حضرت از خانه بيرون آمد و در حالى كه دست فاطمهعليها‌السلام را گرفته بود، چنين فرمود: هر كه اين را مى شناسد كه شناخته است و هر كه وى را نمى شناسد بداند: اين فاطمهعليها‌السلام دختر محمد است و او پاره تن من مى باشد، او قلب من است كه در بين دو پهلوى من قرار گرفته است؛ پس هر كه او را آزار دهد مرا آزار داده و هر كه مرا آزار دهد خداى را آزار داده است. (۵)

۳- فاطمهعليها‌السلام تار موى پيامبر

جابر بن عبدالله گويد: پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «فاطمه عليها‌السلام شعرة منى ؛ فمن آذى شعرة منى ، فقد آذانى فقد آذى الله و من آذى الله لعنه الله ملاء السموات و الارض .» (۶)

فاطمهعليها‌السلام تار موى من است و هر كه به تارى از موهاى من آزار برساند مرا آزار رسانده و هر كه مرا آزار رساند خدا را آزار رسانده است و هر كه خدا را آزار برساند، خداوند به اندازه آسمان ها و زمين او را لعنت خواهد كرد.

۴- فاطمه نور چشم پيامبر

ابن فتال نيشابورى ضمن حديثى از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آورده است كه به علىعليه‌السلام فرمود: يا على، آن فاطمهعليها‌السلام «بضعة منى و هى نور عينى و ثمرة فؤ ادى .» على جان؛ فاطمهعليها‌السلام پاره تن من و نور چشم و ميوه دلم مى باشد. (۷)

۵- فاطمهعليها‌السلام مايه سرور پيامبر

امام حسين عليه‌السلام از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كرده است كه فرمود: «فاطمه عليها‌السلام بهجة قلبى وابناها ثمرة فؤ ادى و بعلها نور بصرى ؛ فاطمهعليها‌السلام مايه سرور و خوشحالى من مى باشد، همچنين دو فرزندش ميوه دلم و همسرش نور چشمم مى باشد. (۸)»

۶- فاطمه برتر از آسمانها و زمين

و در حديثى ديگر درباره خلقت فاطمهعليها‌السلام فرمود: پس خداوند از نور دخترم فاطمهعليها‌السلام آسمان ها و زمين را آفريد، پس آسمان ها و زمين از نور دخترم فاطمهعليها‌السلام است و نور دخترم فاطمهعليها‌السلام از نور پروردگار است و دخترم فاطمهعليها‌السلام برتر از آسمانها و زمين است. (۹)

۷- فاطمه برگزيده خداوند

خطيب بغدادى ضمن اشاره به معراج پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از آن حضرت چنين روايت كرده كه فرمود: همان شبى كه مرا به آسمان بردند ديدم كه بر درب بهشت چنين نوشته بود: «لا اله الا الله، محمد رسول الله، على حبيب الله، و الحسن و الحسين صفوة الله، فاطمه عليها‌السلام خيرة الله و على باغضهم لعنه الله » (۱۰)

۸- فاطمه يكى از حجت هاى خدا

طبرى در بشارة المصطفى به سند خود از امام زين از پدرش از امير مؤ منان از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: «إنا و على و فاطمه عليها‌السلام و الحسن و الحسين و تسعة من ولد الحسين حجج الله على أعدأنا أعدأ الله و اءولياءنا أولياءالله ؛ من و على و فاطمهعليها‌السلام و حسن و حسين و نه فرزند از فرزندان حسين حجت هاى خداوند بر بندگان او هستيم، دشمنان ما دشمنان خدا و دوستان ما دوستان خدا هستند. (۱۱)»

۹- فاطمه بهترين زنان أمت

انس بن مالك از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كرده كه فرمود: بهترين زنان امتم فاطمهعليها‌السلام دختر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است (۱۲)

۱۰- برترين زنان اولين و آخرين

و در روايت ديگرى كه از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسيده چنين آمده: مردان عالم در زمان من على است و برترين زنان اولين و آخرين فاطمهعليها‌السلام است. (۱۳)

۱۱- اگر تمام خوبى ها مجسم شود...

هم چنين درباره شخصيت بى مانند فاطمهعليها‌السلام فرمود: «ولو كان الحسن شخصا لكان فاطمه عليها‌السلام بل هى أعظم ؛اگر تمام خوبى ها و فضايل اخلاقى مجسم شود، شايسته است كه فاطمهعليها‌السلام باشد؛ بلكه فاطمهعليها‌السلام والاتر از همه آنها مى باشد. (۱۴)»

۱۲- فاطمه مريم كبرى است

و از جمله بيانات و سفارش هايى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حال احتضار به على داشت اين بود؛ على جان؛ فاطمهعليها‌السلام امانت خدا و رسولش در نزد تو مى باشد، پس از اين امانت خوب نگهدارى كن و مى دانم كه چنين خواهى كرد، بدان كه او مريم كبرى است. (۱۵)

۱۳- عزيزترين مردم نزد پيامبر

شيخ طوسى به سند خود از عبدالله بن حارث بن نوفل نقل كرده كه گفت از سعد بن مالك شنيدم كه مى گفت: از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود: «فاطمه عليها‌السلام بضعة منى من سرها فقد سرنى و من سأها فقد سأنى، فاطمه عليها‌السلام أعز البرية على ؛ فاطمهعليها‌السلام پاره تن من است هر كه او را خشنود كند مرا خشنود كرده و هر كه او را آزار دهد مرا آزار داده فاطمهعليها‌السلام عزيزترين مردم نزد من مى باشد. (۱۶)»

۱۴- محبوب ترين مردم

علامه مجلسى از برخى كتابهاى مناقب به سند خود از اسامه نقل كرده كه گفت: روزى در مسجد به على و عباس گذر كردم در حالى كه به بحث نشسته بودند، چون مرا ديدند از من خواستند كه از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم براى شان اجازه ملاقات بگيرم.

گويد: به رسول خدا عرض كردم: اين على و عباس هستند كه اجازه ملاقات مى خواهند.

حضرت فرمود: آيا مى دانى چه چيزى آنها را به اين جا آورده است؟

گفتم: به خدا سوگند كه نمى دانم.

فرمود: اما من مى دانم براى چه به اين جا آمده اند و سپس اجازه ورود به آنها داد.

پس آن دو وارد شده و پس از سلام و اداى احترام در محضرش نشسته و اظهار داشتند اى رسول خدا كدام يك از افراد خانواده ات در نزد تو محبوب تر هستند؟ پيامبر پاسخ داد: فاطمه. (۱۷)

اما نكاتى كه از روايات گذشته به دست مى آيد به چند نكته خلاصه مى شود:

۱. پيامبر بزرگوار اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عنايت ويژه اى بر تبيين شخصيت فاطمهعليها‌السلام و معرفى او و جايگاه والايش داشتند بدين جهت با بردن فاطمهعليها‌السلام در جمع صحابه و گرفتن دست او به معرفى دختر خود پرداخته، و او را پاره تن و قلب و تار موى و نور چشم و ميوه دل خود دانسته كه اين مسئله بسيار مهم و قابل مطالعه است.

۲. از روايات گذشته و ده ها روايت ديگر به دست مى آيد كه فاطمهعليها‌السلام برتر از زنان تمام زنان عالم خلقت مى باشد و هيچ يك از آنها در فضيلت و بلندى مرتبه به او نمى رسند، حتى مريم مادر حضرت عيسى، و اين سخن از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در شاءن و مقام فاطمه بهترين پاسخ براى ياوه گويى برخى از ناآگاهان و يا غرض ورزان به مقام والاى فاطمهعليها‌السلام است كه گاهى از روى ناآگاهى و يا غرض ورزى مى گويند، فاطمهعليها‌السلام همانند يكى از زنان عادى است.

بسى جاى تعجب است مگر زنان عادى در زمان پيامبر نبودند؟ پس چرا اين سخنان ارزشمند را درباره يكى از آنها نفرمود و چرا آن همه بر شخصيت فاطمهعليها‌السلام تكيه كرد.

۳. هيچ گاه از سفارش نسبت به فاطمهعليها‌السلام دريغ نورزيده و پيوسته امت اسلامى را به احترام از وى و رعايت حق او فرا مى خواند.

۴. نكته پنجم اين است كه هر جا سخن از فاطمهعليها‌السلام به ميان مى آورد مسلمانان را به دوستى او و اهلبيت محترمش فرا خوانده و از دشمنى با آنها سخت بر حذر مى داشت.

فاطمه و ازدواج با على

آن روزى كه فاطمهعليها‌السلام به همراه على و ساير فاطميات مكه را به قصد مدينه ترك گفته و وارد مدينه شد، درخواست هاى مكررى از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شده و خواستگاران فراوانى براى وى آمدند، اما آن حضرت همه آن ها را رد كرد.

ابن شهراشوب مى نويسد: ابوبكر و عمر هر يك چند مرتبه از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در خواست ازدواج با فاطمهعليها‌السلام دخت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را داشتند ولى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آنها را رد مى كرد. (۱۸)

روزى آن دو به نزد عبدالرحمن بن عوف كه مردى ثروتمند بود، رفته و اظهار داشتند اموال و ثروت تو از همه قريشيان بيشتر است و اگر چنان چه به خواستگارى دختر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بروى بر مال و ثروت و آبرويت افزوده خواهد شد! او نيز به نزد پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رفت تا چنين درخواستى از او بنمايد اما باز هم مورد اعتراض قرار گرفت. (۱۹)

نوشته اند: او ضمن خواستگارى از فاطمهعليها‌السلام مهر زيادى را مطرح كرد، اما پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سخت عصبانى شده و به نشانه اعتراض بر اين سخن، سنگ ريزه اى را برداشته ناگهان همان سنگ در دستش شروع به گفتن تسبيح كرد، سپس آن سنگ را در دامان خود انداخت كه در دم تبديل به در و مرجان شد. (۲۰)

تلاش ياران و خواستگارى علىعليه‌السلام

برخى از ياران پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از سخنان آن حضرت در مورد فاطمهعليها‌السلام كه اختيارش در دست پروردگار مى باشد، چنين دريافتند كه شايد نظر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به على باشد، و علت اين كه على دست به اين كار نزده ممكن است فقر و تنگدستى بوده باشد.

از اين رو ابوبكر به نزد سعد بن معاذ رفته و اظهار داشت آيا دوست داريد تا به نزد على رفته و از او در خواست كنيم تا از فاطمهعليها‌السلام خواستگارى كند و اگر چنان چه دستش خالى بود او را كمك كنيم؟با اظهار موافقت سعد و استقبال از اين پيشنهاد هر سه به سراغ على رفته و او را در باغ يكى از انصار در حال كشيدن آب از چاه يافتند.

چون نگاه علىعليه‌السلام به آن ها افتاد از روى تعجب پرسيد: خبر تازه اى هست؟ براى چه به اين جا آمده ايد؟

ابوبكر گفت: اى ابوالحسن هيچ خصلت خوبى نيست مگر آن كه در تو بوده باشد و جايگاه خودت را نزد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بهتر از ما مى دانى؟ مقصود ما از آمدن به سوى تو اين است كه مى بينيم اشراف و بزرگان قريش براى خواستگارى دخت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خدمت آن حضرت رفته اند، اما پاسخ رد شنيده اند و مى گويد اختيار فاطمهعليها‌السلام در دست خدايش مى باشد. على جان چرا به نزد او نمى روى و فاطمهعليها‌السلام را خواستگارى نمى كنى اميد اين است كه خداوند فاطمهعليها‌السلام را براى تو نگه داشته باشد.

گويد: چشمان على پر از اشك شد و فرمود: اى ابوبكر مرا به ياد چيزى انداختى كه تا كنون در فكر آن نبودم؛ بخدا قسم، من فاطمهعليها‌السلام را مى خواهم و من كسى نيستم كه از مثل فاطمه دخت پيامبر صرف نظر كنم و هيچ چيز جز تنگدستى تا كنون مانع اين كار نشده و آن گاه دست از كشيدن آب برداشته، به طرف خانه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حركت كرد.

خواستگارى علىعليه‌السلام از فاطمهعليها‌السلام

على به طرف حجره ام سلمه كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در آن روز در آن جا بود رفته، درب را كوبيد. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به ام سلمه فرمود: علىعليه‌السلام آمده است، درب را باز كن تا وارد شود. امامعليه‌السلام بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد گشته و پس از سلام به محضر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حاليكه سر خود را به پايين انداخته بود، لحظاتى نشست و همانند كسى كه براى كارى آمده ولى شرم از اظهار آن را دارد، به زمين خيره شده چيزى نمى گويد.

ام سلمه گويد: پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دانست كه در قلب علىعليه‌السلام چه گذشته و چه مى گذرد. از اين رو فرمود: اى ابوالحسن گويا مى بينم براى كارى آمده اى! هر چه مى خواهى بگو كه برايت انجام خواهم داد.

علىعليه‌السلام فرمود: پدر و مادرم به فداى تو اى رسول خدا، تو خود بهتر مى دانى كه خودت مرا از عمويت ابو طالب و از خانه فاطمه بنت اسد گرفتى در حالى كه من كودكى بيش نبودم، مرا به غذاى روحيت تغذيه كردى و به آدابت تأديب نمودى و در نزد من از نظر شفقت و مهربانى از پدر و مادرم برتر بودى، خداوند مرا بر دست تو هدايت فرمود... اينك دوست دارم حال كه خداوند بازوى مرا به وسيله تو محكم گردانيده، خانه و زندگى و همسرى داشته باشم كه در كنارش آرامش داشته باشم.

و من بدين جهت اين جا آمده ام تا فاطمهعليها‌السلام را از تو خواستگارى كنم. آيا او را به من تزويج مى كنى؟ ام سلمه گويد: ديدم كه چهره پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بسيار شادمان گشته و تبسمى در چهره على كرد... (۲۱)

شيخ طوسى در امالى از علىعليه‌السلام روايت كرده وقتى كه خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سابقه و قرابت و خويشى خود را گفتم حضرت فرمود، يا على؛ راست گفتى، تو برتر از آن هستى كه ذكر شود.

گويد: عرض كردم اى رسول خدا آيا فاطمهعليها‌السلام را به من تزويج مى كنى؟ پيامبر پاسخ داد: پيش از تو ديگران آمدند و من به او پيشنهاد دادم اما در هر مرتبه نشان از رضايت در چهره او نديدم ليك اندكى تو صبر كن تا به نزد او رفته و بازگردم.

سپس از جاى برخاسته و بر فاطمهعليها‌السلام وارد شد، حضرت زهراعليها‌السلام به احترام پدر از جاى برخاسته و عبا از دوش پيامبر گرفته و نعلين از پايش در آورد. آنگاه مقدارى آب وضو آورده و دست و پاى پيامبر را شستشو داده و در محضرش نشست.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: فاطمهعليها‌السلام جان، عرض كرد: لبيك لبيك اى رسول خدا؟ پيامبر فرمود: على بن ابى طالب را كه خوب مى شناسى، از نظر سوابق و خويشى و تقدم در اسلام و... من از خداوند خواسته ام كه پروردگارم تو را به بهترين بندگان خود تزويج كند... حال على آمده و تو را از من خواستگارى كرده است. نظر تو چيست؟ فاطمهعليها‌السلام سكوت كرده و در چهره اش آثار رضايت پيدا شد.

اينجا بود كه پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از جاى بر خاسته و در حالى كه مى فرمود:الله اكبر! سكوت فاطمهعليها‌السلام نشانه رضايت اوست، از نزد او بيرون رفت. (۲۲)

چرا پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جواب رد مى داد؟

در اين كه چرا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به خواستگاران فاطمهعليها‌السلام پاسخ منفى مى داد عللى براى آن گفته شده است:

۱. در ابتداى ورود فاطمهعليها‌السلام به مدينه هنوز او به حد تكليف شرعى نرسيده بود، زيرا با در نظر گرفتن اين كه وى در سال پنجم (۲۳) بعثت به دنيا آمده است و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ۱۳ سال كه از بعثت گذشت به مدينه هجرت فرمود فاطمهعليها‌السلام در آن سال ۸ سال داشت؛ بدين جهت پيامبر خواستگاران را رد مى كرده چون فاطمهعليها‌السلام به حد بلوغ نرسيده بود. (۲۴)

۲. و در برخى روايات آمده است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در پاسخ خواستگاران اظهار مى داشت: من همانند شما بشر هستم و از شما زن گرفته و زن مى دهم، مگر فاطمهعليها‌السلام را كه اختيارش در دست پروردگار است. (۲۵)

۳. چون خواستگاران هم شأن فاطمهعليها‌السلام نبودند، چنان چه علامه مجلسى از عيون اخبار الرضا از امام رضاعليه‌السلام از پدرانش از علىعليه‌السلام نقل كرده كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به من فرمود: يا علىعليه‌السلام بزرگانى از قريش درباره فاطمهعليها‌السلام به من گله كردند كه ما او را از تو خواستگارى كرديم ولى بر ما دريغ نموده اما او را به علىعليه‌السلام تزويج كردى.

من به آنها گفتم: به خدا سوگند اين من نبودم كه از شما جلوگيرى كرده و به على تزويج كرده باشم بلكه اين خداوند بود كه دستور به چنين كارى داده است.

اين جا بود كه جبرئيل بر من نازل گشته و گفت: اى محمد خداى جل و علا مى گويد اگر على را خلقت نكرده بودم هرگز براى دخترت فاطمهعليها‌السلام هم شأنى روى زمين پيدا نمى شد، از آدم گرفته تا ساير مردم. (۲۶)

و در گفتگويى كه آن حضرت با ام أيمن داشت باز پيامبر روى هم شأن بودن علىعليه‌السلام تكيه كرده و فرمود: «أما و الله. يا ام أيمن لقد زوجتها كفوا شريفا وجيها فى الدنيا و الاخرة و من المقربين .» اى ام أيمن آگاه باش كه من دخترم فاطمهعليها‌السلام را به كفو و هم شأن شرافتمندى شوهر دادم كه در دنيا و آخرت صاحب جاه و مقام و منزلتى بوده و از مقربين است. (۲۷)

تعيين مهريه

پس از خواستگارى علىعليه‌السلام از فاطمهعليها‌السلام و پذيرفتن وى و استقبال پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از اين وصلت فرمود: اگر فاطمهعليها‌السلام را به تو تزويج كنم چه چيزى را صداق او خواهى كرد؟على گفت يا رسول الله: شمشير و اسب و زره و شترم را مهر او خواهم نمود.

پيامبر فرمود: اما شتر و شمشير و اسب را نگه دار، زيرا تو رزمنده هستى و از اين سه چيز بى نياز نمى باشى، و اما زره را چندان نيازى به آن ندارى و فقط همان را به عنوان مهريه براى فاطمهعليها‌السلام قرار ده. (۲۸)

سپس به على فرمود: اى ابالحسن حال بر خيز و زره خود را به فروش رسانده و پول آن را نزد من بياور تا آن چه را كه مناسب حال شماست تهيه كنم.

امام علىعليه‌السلام گويد: بدين منظور از محضر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بيرون آمده و زره را به چهار درهم سياه هجرى (۲۹) به عثمان بن عفان فروختم، وقتى كه زره تحويل او داده و پولش را گرفتم، عثمان ضمن برگرداندن زره گفت: اى ابوالحسن تو به اين زره سزاوارتر از من هستى.

عرض كردم: آرى، او گفت: اين زره را من به تو هديه كردم. على گويد: پس زره و پولش را برداشته و در مقابل پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قرار دادم. (۳۰)

مقدار مهريه فاطمهعليها‌السلام

زهرا در بين مورخان اختلاف هست كه مقدار مهريه فاطمه چقدر بوده است؛ زيرا برخى آورده اند كه فقط زره بوده (۳۱) و برخى ديگر علاوه بر زره به چند چيز ديگر اشاره نموده اند و دسته سوم مبلغ مهريه فاطمهعليها‌السلام را به سكه نقره رايج آن زمان گفته اند.

اينك به خلاصه و بررسى اين نظريات مى پردازيم:

الف. زره حطميه(۳۲)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: «زوج رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عليا عليه‌السلام فاطمه عليها‌السلام على درع له حطميه تسوى ثلاثين درهما ؛ پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فاطمهعليها‌السلام را به يك زره حطميه كه ارزش آن به ۳۰ درهم مى رسيد تزويج كرد. (۳۳)»

ب ) زره و چند چيز ديگر

و در روايت ديگرى مهريه فاطمهعليها‌السلام را علاوه بر يك زره، يك زير انداز پوستى و يك پيراهن كهنه كه از جنس برد بود مى دانند. چنان چه عبدالله بن يعفور از امام صادقعليه‌السلام روايت كرده كه فرمود: «ان عليا تزوج فاطمه عليها‌السلام على جرد برد، و درع و فراش كان من اهاب كبش‍ .» (۳۴)

ج. پول نقد

دسته سوم مبلغى از سكه نقره رايج آن زمان را به عنوان مهريه مطرح كرده اند و نسبت به اين مقدار باز سه روايت مختلف نقل شده: امام حسينعليه‌السلام فرمود: پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به چهارصد و هشتاد درهم به على تزويج كرد. (۳۵)

هم چنين روايت شده است كه چهارصد مثقال نقره بوده و گفته شده پانصد درهم بوده است. (۳۶)