پاسخ به شبهات
سؤ ال ١ : آيا مساءله شفاعت اولياى خدا در قيامت ، قطعى و حتمى است ؟ و آيا قرآن و روايات با صراحت از آن نامى به ميان آورده اند؟
پاسخ : بله ، تمام كتاب هاى مهم اعتقادى شيعه و سنّى مساءله شفاعت را طبق روايات متعدد بيان كرده اند.
در قرآن بيش از بيست مرتبه از مساءله شفاعت سخن به ميان آمده و مرحوم مجلسى در بحار، ٨٦ حديث در اين باره نقل فرموده است فخررازى در تفسير آيه(
عَس اءن يَبعَثَكَ رَبُّكَ مَقامَاً مَحمُوداً
)
مى گويد: همه مفسّران گفته اند: مقام محمودى را كه خداوند در اين آيه به پيامبرش وعده داده ، همان مقام شفاعت اوست
بنابراين از نظر قرآن و روايات ، در اصل شفاعت انبيا و اولياى خدا جاى هيچ گونه ترديد و اختلافى نيست
سؤ ال ٢ : آيا شفاعت كردن تنها مخصوص پيامبر است ؟
پاسخ : نه ، زيرا در روايات (شيعه و سنّى ) شفاعت را براى علما و شهدا و صالحان بيان كرده اند، تا چه رسد به امامان معصومعليهمالسلام
.
سؤ ال ٣ : از چه كسانى شفاعت مى شود؟
پاسخ : كسانى كه داراى بينش و عقائد فكرى و رهبرى صحيح باشند و تنها در عمل دچار لغزشهايى شده باشند، مشمول شفاعت شافعان مى شوند. قرآن مى فرمايد:(
لايَملِكُونُ الشَّفاعَةَ الاّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمنِ عَهداً
)
تنها كسانى از شفاعت بهره مند مى شوند كه ميان خود و خدايشان پيمانى داشته باشند و خدا و اولياى او و راه آنان را قلباً پذيرفته باشند.
آرى ، كسانى كه در اين دنيا از اولياى خدا و علماى ربّانى پيروى كرده باشند، در آن روز هم مى توانند از آنان بهره گيرند و مشمول شفاعت آن بزرگواران باشند، يعنى بايد بذر شفاعت را در دنيا كاشت تا در آخرت برداشت كرد.
اميرالمؤ منينعليهالسلام
مى فرمايد: اِستَجِيبُوا الاَنبياءَ وَ سَلِّمُوا بِاَمرِهِم وَ اعْمَلوا بِطاعَتِهِم تَدخُلُوا فِى شَفاعَتِهِم دعوت و نداى پيامبران گرامى را بپذيريد و نسبت به فرمان هاى آن بزرگواران تسليم باشيد و عمل شما طبق دستور و فرمان آنان باشد تا در شفاعت آنان وارد شويد.
البتّه رواياتى نسبت به كوتاهى در بعضى از اعمال مهم ، نظير كوتاهى و سبك شمردن نماز آمده است كه شفاعت اولياى خدا شامل حال آنان نمى شود.
سؤ ال ٤ : چرا خداوند مستقيماً گناهكاران را مورد عفو قرار نمى دهد تا نيازى به شفاعت ديگران نباشد؟
پاسخ : اوّلاً: شايد دليل آن كوبيدن روح تكبّر انسان و امربه تواضع در برابر بندگان صالح خدا باشد، همان گونه كه به شيطان امر شد در برابر آدم سجده كند.
قرآن در باره گروهى مى فرمايد: همين كه به آنان گفته مى شد بياييد تا رسول خدا براى شما استغفار و دعا كند، آنان سرهاى خود را به طرف ديگر برگردانده و با تكبّر مخصوصى بى اعتنايى مى كردند.
ثانياً: مقام شفاعت از پاداشهايى است كه خداوند به خاطر عبادت و بندگى اولياى خدا به آنان داده است ، نه اينكه كمبودى در عفو خداوند است كه با شفاعت و واسطه شدن مردان خدا جبران مى شود.
ثالثاً: انسان همين كه ديد اولياى خدا مانند انبيا، امامان ، شهدا، علما، صالحان و يا قرآن و... در قيامت اهل شفاعت هستند، سعى مى كند در دنيا خود را به آنان نزديك و از پرتو رهنمودهاى آنان استفاده كند.
از همه گذشته ، عطاكردن مقام شفاعت جاذبه اى در افراد به وجود مى آورد كه اگر به مقام نبوّت و امامت نمى رسند، لااقل خود را به مقام شهدا و صالحان و علما برسانند.
سؤ ال ٥ : آيا مشمول شفاعت شدن ، پاداش و مزد بدون كار و زحمت نيست ؟ اگر قرآن مى فرمايد:(
وَ اءنْ لَيسَ لِلاِنسَانِ اِلاّ مَا سَعى
)
پس مزدها بايد بر اساس كار و تلاش باشد و شفاعت كردن از گناهكارى كه بايد به جهنّم برود، مزد دادن بدون كار است و با آيه منافات دارد؟
پاسخ : روز قيامت شفاعت تنها شامل حال كسانى مى شود كه با ايمان و عمل صالح خود توانسته اند سرمايه اى را ذخيره و اعتبارى را كسب نمايند. همان گونه كه در دنيا اگر كسى خوش حساب باشد و مبلغى پول نقد به بازار ببرد، به واسطه اعتبارى كه دارد، مدّت و مبلغى را هم نسيه به او مى دهند، كه در واقع آن نسيه و اعتبار، شعاع همان سابقه و نقدينگى اوست در آخرت هم بهره بردن از شفاعت ، در حقيقت پرتوى از همان اعمال انجام داده اوست
بنابراين در شفاعت بايد افراد حركت ها و اعمال صالحى داشته باشند تا مشمول شفاعت اولياى خدا بشوند و اين مزد بدون كار نيست همان گونه كه در كوهنوردى افراد قوى به كسانى كمك مى كنند كه خود را به دامنه كوه رسانده باشند، نه آنان كه پاى كوه لميده و هيچ حركتى نداشته اند.
سؤ ال ٦ : آيا رحم و لطف شفيعان بيش از خداوند است كه خداوند مى خواهد گناهكاران را عذاب كند، ولى اولياى خدا واسطه شده و نمى گذارند؟!
پاسخ : خير، واسطه ها هم با مقام و دستورى كه از طرف خدا دارند شفاعت مى كنند، و اگر خداوند آن مقام يا اجازه شفاعت را به آنها مرحمت نفرموده بود، احدى حق شفاعت كردن نداشت بنابراين شفاعت و واسطه گرى آن بزرگواران نيز در حقيقت شعاعى از لطف خداوند است ، قرآن مى فرمايد:(
مَن ذَا الّذى يَشفَعُ عِندَهُ اِلاّ بِاِذنِه
)
كيست كه در حضور خدا حق شفاعت داشته باشد، مگر به اذن او.
سؤ ال ٧ : اگر قانون كيفر الهى طبق عدل است ، شفاعت وواسطه گرى چرا؟
پاسخ : اوّلا: هم قانون به كيفر رسيدن گناهكاران حقّ است ، هم دادن مقام عالى شفاعت به اولياى خدا، امّا يكى از آنها بر ديگرى اولويّت داده شده است
ثانيا: خداوند تنها منتقم نيست ، غفور و رحيم هم هست ، بنابراين هر صحنه اى مى تواند مظهر يكى از صفات الهى باشد. گاهى به عنوان اظهار عدل و انتقام ، گناهكار را كيفر مى دهد و گاهى به واسطه شفاعت ديگران او را مى بخشد، زيرا بخشش هم حق خدا و از صفات اوست
سؤ ال ٨ : آيا وعده شفاعت و اميد به آن ، گناهكاران را جرى و جسور نمى كند؟
پاسخ : اوّلا: اگر وعده شفاعت و پذيرش آن براى هركس و با هر انگيزه و عملى قطعى بود، شايد عامل جراءت انسان بر گناه مى شد، امّا ايمان به شفاعت در صورتى كه براى انسان معلوم نيست مشمول آن مى شود يا نه ، يا فلان گناه را هم شامل مى شود يا نه ، و يا اين شفاعت قبل از عقوبت ها و قهر الهى است يا بعد از مدّت ها كيفر و شكنجه ، ديگر سبب جراءت بر گناه نمى شود.
مثلاً اگر يكى از بانك ها اعلام كند كه به تعدادى جايزه مى دهد، اين وعده مشتركين در آن بانك را دلگرم و نور اميد مى دهد، ولى جراءت خريد با تكيه به پولى كه از جايزه بدست خواهد آمد را به انسان نمى دهد و هرگز به اميد جوائز احتمالى بانك خريد نمى كند، زيرا نه برنده جايزه معلوم است و نه مبلغ و تاريخ پرداخت آن
ثانيا: مگر توبه و قبول آن سبب جراءت بر گناه مى شود؟ زيرا توبه هم نور اميد در دل گنهكار مى تاباند، پس بايد توبه هم انسان را جرى كند؟ ولى چنين نيست ، زيرا معلوم نيست خداوند توبه از كدام گناه و از كدام شخص و در كدام شرايطى را مى پذيرد؟
به علاوه شرايط شفاعت چنانكه گذشت باعث رشد افراد است ، نه جراءت بر گناه آنان
سؤ ال ٩ : چرا در بعضى آيات شفاعت نفى شده است ؟
پاسخ : در دو جاى قرآن مى خوانيم : بترسيد از روزى كه شفاعتى پذيرفته نيست
اين خطاب قرآن به يهوديان خودخواهى است كه طبق يك عقيده موهوم خود، خيال مى كردند هرگز به قهر خدا دچار نمى شوند و حتّى اگر عذابى باشد، تنها براى چند روزى است وگرنه نژاد يهود، برترين نژاد و نور چشم نظام آفرينش است و در قيامت نيز مشمول لطف و شفاعت خداوند خواهند بود.
همچنين پاسخ به بت پرستانى است كه عقيده داشتند كه اين سنگ و چوبى كه مى پرستند، شفاعت كننده آنهاست
بنابراين خداوند براى سركوب اين خرافات و كوبيدن روح خودخواهى يهوديان مى فرمايد: در آن روز هر كسى سروكارش تنها با عمل خودش مى باشد و جاى عوض و رشوه و شفاعت نيست
آرى ، شفاعت مردان خدا كه به خاطر بندگى حق به مقام محمود رسيده اند كجا و شفاعت سنگ و چوب بى عقل و شعور كجا؟
شفاعت گناهكارانى كه اقرار به گناه و تقصير خود دارند كجا و شفاعت يهوديان خودخواه نژادپرست كجا؟
پس اگر در آياتى مى خوانيم كه شفاعتى نيست ، بايد مورد و زمينه و ويژگى هاى شفاعت كننده و شفاعت شونده را هم درنظر بگيريم
سؤ ال ١٠ : چه افرادى از شفاعت محرومند؟
پاسخ : قرآن در اين باره يك صحنه بسيار جالبى را از گفتگوى اهل بهشت (در همان حال كه در بهشت هستند) با اهل جهنّم ترسيم نموده و مى فرمايد:
(
فِى جَنّاتٍ يَتَسائَلونَ عَنِ
المُجرِمينَ
)
بهشتيان در بهشت با مجرمانى كه در دوزخند سؤ ال و جواب مى كنند. آنان مى پرسند:(
ما سَلَكَكُم فِى سَقَر
)
چه كارى شما را به سوى جهنّم كشانيد؟ و جهنّميان پاسخ مى دهند:
(
لَم نَكُ مِنَ المُصَلِّينَ
)
ما پاى بند نماز نبوديم و در حقّ خدا كوتاهى كرديم
(
وَ لَم نَكُ نُطعِمُ المِسكِينَ
)
ما حقّ محرومان جامعه را ناديده گرفته و آنان را اطعام نكرديم و طبق حديثى كه ذيل آيه آمده : يعنى ما خمس و زكات نمى داديم
(
وَ كُنّا نَخُوضُ مَعَ الخائِضِينَ
)
ما همراه ديگران غرق در لهو و لعب بوديم
(
وَ كُنّا نُكَذِّبُ بِيَومِ الدِّينِ حَتّى اَتانَا اليَقِين
)
برنامه ما انكار روز قيامت بود تا آنكه آن روز فرا رسيد.
(
فَما تَنفَعُهُم شَفاعَةُ الشّافِعِين
)
به خاطر اين اعمال ، شفاعت هاى شفيعان شامل حال آنها نشده و فائده به حالشان ندارد.
در واقع سبب محروم ماندن از شفاعت چهار چيز است :
الف : بى اعتنايى به نماز و حق خدا.
ب : بى توجّهى به طبقه محروم جامعه
ج : سرگرم باطل شدن
د: لجاجت و نپذيرفتن معاد، با وجود صدها دليل
سؤ ال ١١ : مگر لطف خدا و اولياى او محدود است كه گروهى حتّى مشمول شفاعت هم نمى شوند؟
پاسخ : بهره گيرى از الطاف خدا تنها مربوط به لطف او نيست ، بلكه بستگى به ظرفيّت ، استعداد و لياقت ما نيز دارد، به چند مثال توجه فرماييد:
نور خورشيد، كمبودى ندارد و خاك به خاطر تيرگى خودش نمى تواند مثل آئينه آن را منعكس كند و اين گناه نور نيست
آب دريا زياد است ، ولى قطره اى از آن در توپ در بسته نمى رود و اين گناه دريا نيست ، بلكه بسته بودن واستعداد نداشتن توپ او را محروم كرده است
انسانى كه به خاطر گناهان زياد، روح خود را تيره و درهاى ورودى روحش كه همان چشم و گوش و فكر باشد بسته نگاه داشت ، از فضل خدا محروم مى ماند. قرآن به افرادى كه در كفر و گناه خود لجوج هستند، مى فرمايد:(
صُمُّ بُكمٌ عُمىٌ
)
آنان گويا كر و گنگ و كورند.
اگر پزشكى نتواند مرده اى را زنده كند، ضعف او نيست ، زيرا مرده قابليّت خود را از دست داده است ، چنانكه خداوند به پيامبرش مى فرمايد: اِنَّكَ لاتَسمَعُ المَوتى
تو قادر نيستى مرده دلان را هدايت و نداى حق را به گوش دل آنان برسانى در جاى ديگر مى فرمايد: لِيُنذِرَ مَن كانَ حَيّاً
برنامه هاى تبليغى و ارشادى تو تنها در افرادى مى تواند اثر كند كه زنده دل باشند.
بنابراين علاوه بر لطف الهى ، ظرفيّت و استعداد خود انسان نيز در دريافت شفاعت مهم است
چند نكته از روايات اسلامى چند مطلب استفاده مى شود:
١ - درجات شفاعت كنندگان يكسان نيست ، بلكه بالاترين مقام براى پيامبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
سپس انبيا و امامان معصومعليهمالسلام
، آنگاه علماى ربّانى و شهدا و ديگران مى باشد و مقدار و حدود شفاعت كردن بستگى به مقام شفاعت كنندگان دارد.
٢ - در جمع بندى ميان روايات به اين نتيجه مى رسيم كه آغاز و افتتاح شفاعت در قيامت ، ابتدا به دست حضرت محمّدصلىاللهعليهوآلهوسلم
و آنگاه ديگران است
٣ - پيشوايان معصوم ما در مواردى چندين بار با سوگند فرمودند: واللّه ما شفاعت مى كنيم ، واللّه ما شفاعت مى كنيم .
٤ - معناى شفاعت آن نيست كه گناهكار حتماً قبل از هر گونه عقوبت مورد لطف قرارگيرد، بلكه گاهى بعد از مدّت ها عذاب و شكنجه مورد عفو قرار مى گيرد، چنانكه در روايتى مى خوانيم : هنگامى كه كفّار و مشركين در كنار خداپرستان گناهكار در دوزخ قرار گرفتند، شروع به نيش زدن كرده و مى گويند: آن ايمان شما به خدا دردى دوا نكرد و عاقبت شما هم مثل ما در دوزخ قرار گرفتيد! خداوند به ملائكه امر مى كند تا آن خداپرستان گناهكار را مورد شفاعت قرار دهند.
٥ - شفاعت كردن تنها مخصوص انسان هاى بزرگوار نيست ، بلكه همان گونه كه در نهج البلاغه مى خوانيم : يكى از شفاعت كنندگان در روز قيامت قرآن است ، حضرت علىعليهالسلام
مى فرمايد: وَاعلَمُوا اَنَّهُ شافِعٌ وَ مُشَفَّع وَاَنَّه مَن شَفَعَ لَهُ القُرآنَ يَومَ القِيامَةِ شُفِّعَ فِيه
بدانيد كه قرآن شفاعت كننده اى است كه شفاعتش روز قيامت (درباره كسانى كه آن را ياد گرفته و ياد داده و تلاوت كرده و به آن عمل نموده اند) پذيرفته است
گرچه بعضى مساءله شفاعت قرآن را نوع ديگرى معنا و دست به توجيه زده اند، ولى طبق روايات بسيارى كه در كتاب اصول كافى وارد شده ،
قرآن همانند ساير اعمال خير، تجسّم يافته و در قيافه يك جوانى بسيار زيبا ظاهر شده و در برابر اهل قيامت عبور مى كند به طورى كه همه فرشتگان و انبيا و مؤ منان خيال مى كنند او يكى از افراد آنان است ، ولى از جلوى همه آنها گذشته و در مقامى والا قرار مى گيرد و آنگاه از هواداران خود شفاعت مى كند و مى گويد: خدايا! فلانى در راه من زجرها كشيد و از من مواظبت نمود، امروز او را از بهترين نعمت ها بهره مند فرما.
جالب اينكه شفاعت قرآن تنها براى نجات از قهر خداوند نيست ، بلكه طبق روايات ، شفاعت براى زياد شدن و ارتقاى مقام و درجه نيز هست
ناله ها واستمدادها در قيامت روزى كه بچه ها به خاطر سختى ها پير مى شوند.(
يَومَا يَجعَلُ الوِلدانَ شَيبَاً
)
روزى كه هيچ معامله و واسطه و رابطه اى در كار نيست(
يَومٌ لابَيعٌ فِيهِ و لاخُلَّةٌ وَ لا شَفاعَة
ٌ)
روزى كه جز مؤ منان با تقوا، دوستان هم هر كدام براى ديگرى دشمن مى شوند.(
الاَخِلاّءُيَومَئِذٍ بَعضُهُم لِبَعضٍ عَدُوُّ اِلا المُتَّقِينَ
)
روزى كه مجرم حاضر است همه چيز و همه كس فدا شود تا او نجات يابد.(
لَواَنَّ لَهُم ما فِى الاَرضِ جَمِيعاً وَمِثلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوا بِه
)
روزى كه انسان حتّى از نزديك ترين افراد همچون برادر، مادر، پدر، فرزند و همسرش فرار و تنها به فكر نجات خودش مى باشد.(
يَومَ يَفِرُّ المَرءُ مِن اَخِيهِ وَاُمِّهِ وَ اَبِيهِ وَصاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ
)
روزى كه انسان فرياد مى زند راه فرار كجاست ؟(
اءينَ المَفَر
)
و روزى كه از هر كجا مرگ به او رو مى آورد، ولى از مرگ خبرى نيست وَ ياءتِيهِ المَوتُ مِن كُلِّ مَكانٍ وَما هُوَ بِمَيِّتٍ
آرى ، در آن روز ما هستيم و عمل ما، ما هستيم و خدا، ما هستيم و جزا.
در آن روز انسان گناهكار به دست پا مى افتد، چنانكه امام سجادعليهالسلام
در دعاى سحرها ماه رمضان مى فرمايد: به اطراف خود نگاه مى كند، گاهى به راست و گاهى به چپ ، مى بيند هر انسانى كار نيكى كرده در آن روز سبب نجاتش شده ، ولى تنها او دست خالى است تمام كارهايى كه در دنيا انجام داده يا به خاطر ريا، غرور و عُجب باطل شده و يا به خاطر آنكه بعد از كار نيك گناهى كرده كه آن عمل نيك را از بين برده است ، بسيارى از كارهايى را كه خيال مى كرد خوب است ، الان معلوم شد بد بوده و او نمى دانسته و به قول قرآن :(
زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِه
)
كار بد به صورت زيبا جلوه كرده است ،(
وَ هُم يَحسِبُونَ اَنَّهُم يُحسِنُونَ صُنعَاً
)
افرادى هستند كه خيال مى كنند نيكوكارند.
در آن روز، گناهكار در بن بست قرار مى گيرد و دست به التماس و استمداد از اين و آن مى زند، در قرآن صحنه هايى از استمداد بيان شده كه ما در اينجا اشاره مى كنيم و از خدا مى خواهيم سبب تذكّرى براى خود و خوانندگان باشد.
الف : استمداد از مؤ منان گناهكاران در قيامت در چند نوبت از مؤ منين استمداد مى نمايند، يك جا مى گويند: اُنظُرُونَا نَقتَبِسْ مِن نُورِكُم قِيلَ ارجِعُوا وَرائَكُم فَالْتَمِسُوا نُوراً
نگاهى به ما كنيد تا ما از نورى كه نتيجه عمل شما در دنياست بهره مند شويم ، ولى جواب منفى مى شنوند وبه آنان گفته مى شود: برگرديد به دنيا و از آنجا نور بخواهيد. گناهكاران مى گويند: اءلَم نَكُن مَعَكُم
آيا ما در دنيا (در يك روستا، شهر، كارخانه ، بازار، اداره و...) با شما نبوديم ؟ مى گويند: چرا، جسم ما در يكجا بود، ولى خط فكرى ما، عملكرد و اهداف و رهبر و شيوه زندگى ما دوگونه بود.
در صحنه ديگر گناهكاران از بهشتيان چنين استمداد مى كنند: اَفِيضُوا عَلَينَا مِنَ المَاءِ اءو مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ قالُوا اِنّ اللّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الكافِرِينَ
اى اهل سعادت ! كمى از آب ها يا آنچه خدا نصيب شما كرده به ما نيز بدهيد، ولى باز جواب منفى مى شنوند و مى گويند: خداوند نعمت هاى بهشت را بر كافران حرام كرده است
ب : استمداد از مجرمان بيچاره گناهكار كه هر چه استمداد از خوبان مى كند به جايى نمى رسد، تا بالاخره به فكر مى افتد كه گناه خود را به دوش اين و آن اندازد، به افرادى مى گويد:(
لَولا اَنتُم لَكُنّا مُؤ مِنِينَ
)
اگر شما در دنيا نبوديد، ما مؤ من مى شديم و راه حق را مى رفتيم ، شما مانع شديد. ولى پاسخى كه مى شنوند اين است :(
اءنَحنُ صَدَدنَاكُم
)
آيا ما مزاحم هدايت شما بوديم ؟ چرا با بودن راه و چراغ و چشم سالم ، كج روى را انتخاب كرديد؟
گاهى مى گويند:(
اَطَعنَا سَادَتَنا وَ كُبَرائَنا فَاَضَلُّونَا السَّبِيلا
)
خدايا! ما تقصيرى نداريم ، زيرا ما بدنبال بزرگان و رهبران فاسد بوديم كه به اين روز نشستيم ، آنها ما را گمراه كردند و از خدا مى خواهند كه عذاب اين رهبران فاسد را دو برابر قرار دهد،(
رَبَّنا آتِهِم ضِعفَينِ مِنَالعَذابِ
)
، ولى خداوند مى فرمايد:(
لِكُلٍّ ضِعْفٌ
)
نه تنها عذاب بزرگان دو برابر است ، (زيرا هم كج رفتند و هم ديگران را به كج روى كشاندند،) بلكه عذاب شما هم دو برابر است ، زيرا شما هم در واقع دو گناه انجام داده ايد: يكى اينكه كج رفتيد، ديگر اينكه با پيروى خود از رهبران فاسد، آن ستمگران را نيز تاءييد و تشويق كرديد، پس هم مرتكب گناه انحراف شده ايد و هم مرتكب گناه تشويق ظالم
گناهكاران به رهبران خود مى گويند:(
فَهَل اَنتُم مُغنُونَ عَنّا
)
ما كه عمرى پاى پرچم شما و بله قربان گو و تسليم بى چون و چراى شما در دنيا بوديم ، آيا امروز شما مى توانيد درد ما را دوا و عذاب را از ما برطرف كنيد؟! رهبران فاسد مى گويند:(
اِنّا كُلُّ فِيهَا
)
مگر نمى بينيد كه ما خودمان نيز در بلاها گرفتاريم
خلاصه اينكه هر چه گناهكار مى خواهد خودش را برهاند و گناه را به دوش ديگرى (خواه رهبران فاسد يا محيط فاسد) اندازد نمى تواند، زيرا اراده انسان قوى ترين نيرويى است كه مى تواند تمام سيستم ها و نظام هاى غلط را بشكند، انسان ساخته محيط نيست ، بلكه سازنده محيط است ، انسان تنها سنّت پذير نيست ، بلكه سنّت شكن نيز هست ، انسان وابسته به سيستم اقتصادى نيست ، بلكه خود داراى اراده و اختيار است
قرآن نمونه هاى جالبى مانند همسر فرعون و همسر حضرت نوح و لوط را نقل مى كند كه همسر فرعون با اينكه تنها بود و در خانه فرعون و سرسفره و نان خور و مقهور نظام او بود، ولى با اراده محكم تر از آهن خود، نه فرعون را پذيرفت و نه مقام و طلا و دربار و كاخ او توانست در روحيه او اثر بگذارد و همچنان كه در كاخ بود، به فكر كوخ بود و در رژيم طاغوت ، هوادار سرسخت رهبر آسمانى خود حضرت موسى بود، برعكس همسر نوح و لوط با اينكه سرسفره وحى تغذيه مى شدند و بيشترين تعليمات براى آنها بود، چون نخواستند حق را بپذيرند، از آن سرباز زده ونپذيرفتند.
ج : استمداد از شيطان گناهكار در قيامت با ناله و نفرين به فكر مى افتد تا گناه خود را به دوش شيطان اندازد، ولى شيطان هم انحراف او را معلول اراده انسان مى داند و به مجرمان مى گويد:(
فَلاتَلُومُونِى وَ لُومُوا اَنفُسَكُم
)
مرا سرزنش نكنيد، بلكه خودتان را ملامت نماييد،
(
اِلاّ اءن دَعَوتُكُم فَاستَجَبتُم لِى
)
زيرا من در دنيا كارى به شما نداشتم جز دعوت و وسوسه و اين خود شما بوديد كه دعوتم را پذيرفتيد،
(
اِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّيطانِ تَذَكَّرُوا
)
من همين وسوسه ها و دعوت ها را نسبت به بعضى مؤ منان داشتم ، ولى آنها قوى بودند و هوشيار و متذكّر مى شدند.
آرى ، شما خود خانه دلتان را به من داديد و من هم در آنجا سكونت كردم ،(
فَهُوَ لَهُ قَرِين
)
وگرنه من نسبت به مردان خدا هيچ گونه تسلّط قهرآميز و سلطنت و اجبار نداشتم(
مَا كانَ لِى عَلَيكُم مِن سُلطانٍ
)
،(
لَيسَ لَهُ سُلطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنوا
)
د: استمداد از ماءموران جهنّم گناهكارى كه به هر طرف رو مى كند دست ردّ به سينه اش مى خورد، نه مؤ منان و نه رهبران و دوستان فاسد به او كمك مى كنند و نه شيطان حاضر است گناه او را به عهده بگيرد، از ملائكه و ماءموران دوزخ استمداد مى كند و مى گويد(
وَقَالَ الَّذِينَ فِى النّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُم يُخَفِّفْ عَنّا يَوماً مِنَ العَذابِ
)
اى فرشتگان ماءمور جهنّم ! شما كه نزد خدا آبرو داريد از پروردگارتان براى ما بخواهيد كه حتّى اگر يك روز هم شده عذاب ما را تخفيف دهد و به ما ترحّم كند، ما قبول داريم كه عذاب ما هميشگى است ، ولى براى يك روز به ما لطف شود، ما قبول داريم كه عذاب ما نبايد تعطيل شود، ولى تقاضاى تخفيف داريم
نمى دانم چه مى نويسم و چه مى گويم ، ولى مى دانم كه اين آيات ناله افراد زنده را بلند مى كند و دل را مى لرزاند، به هر حال آن فرشتگان هم جواب منفى مى دهند و مى گويند:(
اء وَ لَم تَكُ تَاءتِيكُم رُسُلُكُم بِالبَيِّناتِ...
)
ساليان دراز در دنيا اين همه تبليغات حق را شنيديد، چرا به فكر نيفتاديد؟
ه : استمداد از خداوند زيانكاران ومكذّبين به آيات خدا كه به شقاوت و گمراهى خود معترفند، با كمال بى شرمى سرانجام به خداوند مى گويند:(
رَبَّنا اَخرِجنَا مِنهَا فَاِنْ عُدنَا فَاِنّا ظالِمُونَ
)
پروردگارا! ما را از عذاب جهنّم بيرون آور، اگر دوباره خلاف كرديم ظالم و سزاوار دوزخيم ، ولى جواب مى شنوند:(
قَالَ اخسَئُوا فِيهَا وَ لاتُكَلِّمُونَ
)
دور شويد و حرف نزنيد و خفّه شويد! مگر يادتان رفته كه هرگاه بندگان شايسته در مناجات خود مرا مى خواندند و مى گفتند:(
رَبَّنا آمَنّا فَاغْفِرلَنا وَارحَمنَا وَاَنتَ خَيرُ الرّاحِمِينَ
)
و از من طلب عفو و بخشش مى كردند، شما آنان را به مسخره گرفته و مى خنديديد و همين توهين و مسخره كردن سبب غفلت و بدبختى شما شد.
آرى ، آنان كه خود مؤ من واهل دعا نيستند، لااقل مردان خدا را مسخره نكنند.
پاسخ منفى ، بازتاب عمل خود انسان شايد به فكر بعضى اين چنين بيايد كه منصفانه نيست كه گناهكار اين همه استمداد كند و آنطور دست ردّ به سينه اش زده شود، ولى اين قضاوت عجولانه است ، زيرا اگر كمى به عقب برگرديم مى بينيم كه اين گناهكار هم دست ردّ به سينه قرآن ، پيامبران ، امامان ، علما و تمام راهنمايانش زده و آن طرد بازتاب و نتيجه همان لجاجت هاى اوست
او با هر كسى سخن گفت ، ولى در برابر خدا نمازى نخواند، به هر تار عنكبوتى تكيه كرد، ولى به قدرت خدا توكّل نداشت ، از هر شخصى در برابر هر كارى تشكّر مى كرد، ولى آن همه نعمت ها دل او را با خدا گرم نكرد، با داشتن ده ها و صدها دليل روشن براى فاسد بودن فلان رهبر يا دوست ، به خاطر چند روز كاميابى و هوسرانى دست از اطاعت او برنداشت ، و خلاصه تمام طرد و پاسخ هاى منفى به مجرمان در قيامت ، نتيجه همان دست ردّ وطردى است كه آنها در دنيا نسبت به اسلام و قرآن و اولياى خدا داشته اند.