برادرى و صفا
بر خلاف دوزخيان كه يكديگر را ملامت مى كنند و به گفته قرآن هر دسته اى كه به دوزخ پرتاب مى شود به گروه ديگر همفكر خود نفرين و لعنت مى كند،(
كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَت اُختَها
)
، در بهشت هيچ گونه كدورت و كينه در كار نيست ، قرآن مى فرمايد:(
وَنَزَعنَا ما فى صُدُورِهِم مِن غِلٍ
)
ما هرگونه دشمنى و حسادت و كينه
را از دل آنان برداشته و همه را صميمى و برادروار بر تخت هايى كه روبروى يكديگر است ، جا مى دهيم
دورى از لغو و بيهودگى در آنجا ديگر دروغ ، ناسزا، زخم زبان ، تمسخر، تهمت و ياوه گويى نيست ،(
لايَسمَعُونَ فِيهَا لَغوا اِلاّ سَلاماً
)
شنيدنى ها تنها سلام است ، يعنى جملاتى است كه از سلامت روح و فكر و زبان و رفتار برمى خيزد.
در جاى ديگر مى خوانيم :(
لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغواً وَ لا تَاثِيماً
)
در بهشت نه گفتار لغوى مى شنويد و نه نسبت گناه به يكديگر مى دهند.
در سوره نباء مى خوانيم(
لايَسمَعُونَ فِيهَا لَغواً وَ لا كِذّابا
)
نه گفتار بى اثر مى شنوند و نه نسبت دروغ بهم مى دهند، گفته هاى آنجا همه از واقعيات و از يك صفاى خاصى ريشه مى گيرد.
لباس ها و زيورها اهل بهشت با دست بندهايى از طلا زينت داده شده اند و علاوه بر آن زيورهايى از لؤ لؤ دارند،(
يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِن اَساوِرَ مِن ذَهَبٍ و لُؤ لُؤ ا
)
و در آيه ديگر دست بندهايى از نقره را ذكر كرده :(
و حُلُّوا اَساوِرَ مِن فِضَّةٍ
)
لباس آنان سبزرنگ و از حرير نازك (سندس ) و حرير ضخيم (استبرق ) است ،(
وَيَلبِسُونَ ثِياباً خُضراً مِن سُندُسٍ و اِستَبرَقٍ
)
جالب اينكه اين لباس ها كهنه شدن ندارند و در آنجا ديگر سختى و درد سر و خستگى در كار نيست ،(
لايَمَسُّنا فِيهَا نَصَبٌ و لايَمَسُّنا فِيهَا لُغُوبٌ
)
ماءموران پذيرايى براى پذيرايى از بهشتيان قرآن مى فرمايد:(
وَيَطُوفُ عَلَيهِم وِلدانٌ مُخَلَّدونَ اِذا رَاءيتَهُم حَسِبتَهُم لُؤ لؤ اً مَنثُوراً
)
پسران زيباروى هميشه شاداب و جوان كه همچون دانه هاى پراكنده لؤ لؤ آنان را مى بينى ، دور بهشتيان در رفت و آمدند.
خوردنى هاى بهشت از انواع ميوه هايى كه ميل دارند انتخاب مى كنند(
.وَفاكِهَةٍ مِمّا يَتَخَيَّرونَ
)
دست يابى به ميوه ها بسيار آسان و شاخه هاى ميوه در دسترس آنان قرار مى گيرد.(
قُطوفُها دانِيَة
)
از همه نوع ميوه در اختيار آنان است(
وَلَهُم فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَراتِ
)
از گوشت لذيذ پرنده ها هر چه و از هر نوع و در هر وقت بخواهند موجود است(
وَلَحمِ طَيرٍ مِمّا يَشتَهُونَ
)
آشاميدنى ها در بهشت انواع نهرها موجود است ، از جمله :
الف : نهرهاى آب زلالى كه هرگز آلوده و تغيير پيدا نمى كند.
(
اَنهارٌ مِن ماءٍ غَيرِ آسِنٍ
)
ب : نهرهايى از شير كه هرگز مزه آن عوض نمى شود.
(
وَ اَنهارٌ مِن لَبَنٍ لَم يَتَغَيَّر طَعمَه
)
ج : نهرهايى از عسل كه تصفيه شده اند.(
وَاَنهارٌ مِن عَسَلٍ مُصَفّى
)
د: نهرهايى از شراب كه بهره گيران از آن لذّت ها مى برند.
(
وَ اَنهَارٌ مِن خَمرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبِينَ
)
تفاوت شراب دنيا و شراب بهشت ١ - شراب دنيا نجس و به قول قرآن رجس است ،
امّا شراب بهشت پاك و پاكيزه است(
شَراباً طَهُوراً
)
٢ - شراب دنيا عامل فتنه و دشمنى است ، چنانكه شيطان با شراب و قمار ميان مردم دشمنى ايجاد مى كند،
امّا شراب بهشت هيچ گونه كينه و كدورتى نمى آورد، بلكه برادرانه روبروى هم بر تخت ها تكيه زده و شادند.
٣ - شراب دنيا ضررش بيش از منافع آن است ، ولى شراب بهشتيان همه اش نفع است
٤ - شراب دنيا زوال عقل ومستى مى آورد، امّا شراب آخرت حتّى ضرر غير محسوس ندارد.(
لا فِيهَا غَولٌ
)
(غَول ، هلاكت مرموزانه وناخودآگاه است )
٥ - شراب دنيا ياوه گويى مى آورد، ولى در شراب بهشتى چنين نيست(
لايَسمَعُونَ فِيهَا لَغواً وَ لاكِذّاباً
)
٦ - شراب دنيا گيج كننده و دردسرآور و سبب انواع امراض مى شود، امّا شراب بهشتيان گيج كننده نيست و هيچ گونه دردسرى از آن برنمى خيزد.(
لايُصَدَّعونَ عَنها و لا يُنزِفون
)
ظرف ها و نهرها آن ليوان ها و ظرف هايى را كه اهل بهشت براى آشاميدن استفاده مى كنند طورى است كه سرد و خوشبو مى كند، قرآن مى فرمايد:(
يَشرِبُونَ مِن كَاءسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً
)
در تفسير الميزان مى خوانيم : كافور يك ضرب المثلى است براى خنكى و خوشبويى و كلمه كاءس نيز به معناى ظرف آب است ، بنابراين خود ظرف هاى آب از مادّه اى سرد و خوشبو كننده ساخته شده اند.
چشمه ها و نهرهاى بهشتى در اختيار ساكنان آنجاست كه به هر سويى بخواهند مسير را با يك اشاره اى عوض يا چشمه و نهرى را احداث مى نمايند و در احداث نهر و چشمه هيچ گونه زحمتى نمى كشند، فقط اراده مى كنند. لَهُم ما(
يَشاؤ نَ فِيهَا
)
لذا قرآن درباره چشمه ها و نهرهاى بهشت مى فرمايد:(
يُفُجِّرونَها تَفجِيراً
)
يعنى خود بهشتيان چشمه ها را احداث و زمين هاى بهشت را با اراده اى كه خدا به آنان داده مى شكافند.
در آيه ديگر مى خوانيم : آشاميدنى هاى اهل بهشت با زنجبيل معطّر شده و از ظرف هايى كه به روشنى نقره است استفاده مى نمايند و ماءموران پذيرايى از آب هاى گوارا آنقدر در ظرف هاى زيبا مى ريزند كه متناسب با ميل آنان باشد، نه كمتر و نه زيادتر.
در جاى ديگر مى فرمايد:(
يُطافُ عَلَيهِم بِكاءسٍ مِن مَعِينٍ بَيضاءَ لَذَّةٍ لِلشّارِبِينَ لافيها غَولٌ ولاهم عَنها يُنزِفُونَ
)
ماءموران زيبا صورت بهشتى با جام هاى پر از شراب روشن وسفيد كه لذّت بخش است و هيچ گونه ضرر ومستى در آن نيست ، گرد بهشتيان مى چرخند تا هرگاه ميل داشته باشند بهره گيرند.
در هر جمله آن لطيفه اى است ؛ جام پر، روشنى رنگ ، سفيدى آن ، لذّت بردن ، مستى و ضرر نداشتن كه در آشاميدنى هاى دنيا معمولاً اين همه اوصاف در يك آشاميدن هرگز جمع نمى شود.
در جاى ديگر مى فرمايد:(
يُسقَونَ مِن رَحِيقٍ مَختُومٍ خِتامُهُ مِسكٌ
)
ظرف هاى شراب صاف و خالص و دربسته و مهر خورده است ، همين كه اهل بهشت از آن ميل فرمودند، در پايان بوى مشك در خود احساس مى نمايند.
از لذّت هاى معنوى كه همراه اين همه لذّات مادى است ، اينكه آن نعمت ها همه از طرف پروردگار است ،(
وَ سَقاهُم رَبُّهُم شَراباً طَهُوراً
)
شرابى كه از طرف خدا باشد از يك لذّت معنوى برخوردار است كه آن ديگر قابل بيان نيست
خوردنى ها و آشاميدنى هاى بهشت در ظرف هايى بسيار خوش منظر و زيبا مى باشد، قرآن مى فرمايد:(
يُطافُ عَلَيهِم بِصِحافٍ مِن ذَهَبٍ و اَكوابٍ
)
ماءموران پذيرايى در بهشت با طَبَق ها و كوزه هاى طلا كه مملوّ از بهترين غذاها و آشاميدنى ها است برگرد اهل بهشت آماده خدمت و پذيرايى هستند.
اين همه لطف و كاميابى كجا و آن دوزخى كه هر چه سوخته مى شوند پوست نو روئيده مى شود كجا؟
همسران بهشتى در قرآن بارها درباره همسران بهشتى و ويژگى هاى آنان سخن به ميان آمده است ، قرآن مى فرمايد(
وَعِندَهُم قاصِراتُ الطَّرف
)
زنان بهشتى ، غير از شوهران خود به ديگرى چشمى ندارند و نسبت به آنان نيز با چشمى مستانه و عاشقانه نگاه مى كنند.
آن زنان ، هم عاشق شوهران خود هستند و هم تناسب سنّى با آنها دارند.(
عُرُباً اَترابا
)
آن همسران همچون لؤ لؤ زيبا و دست نخورده هستند،(
وَ حُورٌ عِينٌ كاَمثَالِ اللُؤ لُؤِ المَكنُون
)
و هر وقت همسران نزد آنان مى آيند، آنها را باكره مى يابند.(
فَجَعَلناهُنَّ اَبكاراً
)
پستان آن زنان برآمدگى كمى داشته و تازه رسيده است ،(
وَكَواعِبَ اَترابا
)
و به اين همسران احدى دست نزده است(
لَم يَطمِثهُنَّ اِنسٌ قَبلَهُم وَ لا جانّ
)
اين همسران محفوظ و عفيف هستند، نه مبتذل(
حُورٌ مَقصُوراتٌ فِى الخِيام
)
حوريه هايى كه در خيمه ها منتظرند، به قدرى زيبا هستند كه گويا ياقوت و مرجانند،(
كاَنَّهُنَّ الياقُوتُ وَالمَرجانُ
)
از همه زيبايى هاى ظاهرى كه بگذريم از نظر كمالات لايق بهشت و بهشتيان هستند و از هر گونه كجى و انحراف و نقطه ضعف پاكند.(
لَهُم فِيهَا اَزواجٌ مُطَهَّرَة
)
عدد اين حوريه ها زياد است و لذا در حديث مى خوانيم كه در قيامت توان بدنى انسان در كاميابى ، به اندازه صد نفر مى شود.
علّت اينكه درباره زنان بهشتى بيشتر سخن گفتيم ، به خاطر اهميّتى است كه دارند، چنانكه در حديث مى خوانيم : ما تَلَذَّذَ النّاسُ فِى الدُّنيا وَالا خِرَةِ بِلَذَّةٍ اَكثَرَ لَهُم مِن لَذَّةِ النِّساء
بهترين نعمت هاى مادّى در دنيا و آخرت ، كاميابى از همسران زيباست همان گونه كه بهترين لذّت معنوى ، تجلّى و رضوان خدا و طرف سخن خدا قرار گرفتن است
راستى اين نعمت كجا و آن شكنجه هاى دوزخيان كجا كه هر گاه تشنه مى شوند و آبى مى طلبند مايعى همچون فلّز گداخته به آنان داده مى شود كه پوست صورت آنان را بريان مى كند،(
يُغاثُوا بِماءٍ كالمُهلِ يَشوِى الوُجُوهَ
)
نمونه هاى ديگر همان گونه كه گفتيم قرآن در مساءله قيامت چيزى فروگذار نكرده است و بيش از هزار آيه در اين زمينه است و حق هم همين است ، زيرا زندگى ابدى انسان ها در آنجاست و ايمان به آن تعيين كننده زندگى اين جهان هم هست ، لذا در بيان اوصاف دوزخ و بهشت كه عامل بيم و اميد و قوى ترين وسيله تربيت است ، آيات زيادى است كه باز هم چند نمونه از آن را بيان مى كنيم :
در بهشت تخت هاى بلند و عالى قرار داده شده است(
فِيها سُرُرٍ مَرفُوعَة
)
در آنجا ظرف هاى زيبا از طلا و نقره چيده شده است(
واَكوابٍ مَوضُوعَة
)
در بهشت پشتى و تكيه گاه ها در كنار هم به نحو مخصوصى گذارده شده است(
وَنُمارِقُ مَصفُوفَة
)
در آنجا فرشهاى بسيار عالى گسترده شده است(
وَ زَرابِىُّ مَبثُوثَة
)
براى بهره بردن از ميوه ها زحمت چيدن هم ندارند، زيرا شاخه هاى ميوه در اختيار و به اراده آنها نزديك مى شود،(
و ذُلِّلَت قُطوفُها تَذلِيلاً
)
اگر ايستاده يا نشسته يا خوابيده باشند ميوه ها در تسخير ايشان و شاخه ها به اراده آنان و در اختيارشان است
در قرآن دنيا با آن همه درياها، معدن ها، درختان ، به كالاى كم بها تعبير شده است ، ولى بهشت را ملك كبير مى خواند،(
وَاِذا راءيتَ ثَمَّ راءيتَ نَعِيماً وَ مُلكاً كَبيراً
)
اى پيامبر! هنگامى كه به بهشت نگاه كنى نعمت ها و ملك و پادشاهى بزرگى را خواهى ديد.
از نمونه هاى ديگر نعمت ها كه بارها در قرآن از آن سخن به ميان آمده است مساءله روبروى هم قرار گرفتن اهل بهشت است ، تخت ها و جايگاه آنان طورى است كه در حال استراحت كه تكيه داده اند، همديگر را مى بينند،(
على سُرُرٍ مَوضُونَة مُتَّكِئِينَ عَلَيها مُتَقابِلينَ
)
بر تخت هايى كه از طلا و نقره بافته و ساخته شده تكيه مى زنند در حالى كه در برابر يكديگر و از ديدن نعمت ها و جايگاه ها و اُنس بهم لذّت ها مى برند.