معاد

معاد0%

معاد نویسنده:
گروه: اصول دین

معاد

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محسن قرائتي
گروه: مشاهدات: 14439
دانلود: 2999

توضیحات:

معاد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 76 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14439 / دانلود: 2999
اندازه اندازه اندازه
معاد

معاد

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

لذّت هاى معنوى

تاكنون آنچه از نعمت هاى بهشت از قبيل باغ و هوا و تخت و غذا ونوشيدنى و همسر و... گفتيم گوشه اى از لذائذ مادّى آن بود، ولى مهم تر از همه آنها لذائذ روحى و معنوى است

در همين دنيا اگر كسى از تمام لذّت هاى مادّى برخوردار باشد، ولى حسود باشد، كينه داشته باشد، مردم از او ناراحت باشند، كسى به او سلام نمى كند، در اين صورت تمام لذّت ها براى او زهر مى شود، چون يكى از نعمت هاى بزرگ خداوند نعمت محبوبيّت است ، نعمت كنار اولياى خدا بودن است ، نعمت صفاى دل است ، راستى دل نورانى كه در آن بخل ، كينه ، دشمنى ، حسد، شرك و تكبّر و امثال آن نباشد، قابل مقايسه با كاخ ، باغ ، همسر، مركب و... نيست

لذّت هاى معنوى بهشت بالاتر از نعمت هاى مادّى است و آيات و روايات بسيارى در اين زمينه وارد شده است و ما به قسمتى از آنها اشاره مى كنيم :

بهشتيان با قلبى پاك و دور از هرگونه كينه و كدورت زندگى مى كنند.( وَنَزَعنَا ما فِى صُدُورِهِم مِن غِلٍّ ) (٩٥٠)

در ميان مردان خدا و در جوار قرب خداوند هستند.( فَادْخُلِى فِى عِبادِى وَ ادخُلِى جَنَّتِى ) (٩٥١)

خداوند پيام سلام براى ايشان هديه مى كند.( سَلامٌ قَولاً مِن رَبٍّ رَحِيمٍ ) (٩٥٢)

فرشتگان از هر سو بر آنان وارد شده و تبريك مى گويند.( وَالمَلائِكَةُ يَدخُلُونَ عَلَيهِم مِن كُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَيكُم بِما صَبَرتُم ) (٩٥٣)

عشق به خدا تمام وجودشان را گرفته و از عمق جان شكر مى كنند.( وَآخِرُ دَعواهُم اءنِ الحَمدُلِلّهِ رَبِّ العالَمِينَ ) (٩٥٤)

آرى ، در همين دنيا لذّات معنوى بسيار است ، حلّ مسائل علمى و فهميدن آن لذّت دارد، مناجات با حضور قلب لذّت دارد، گفتگو با بزرگان لذّت دارد، همسايگى بزرگان لذّت دارد، گاهى مشاهده مى شود كه عكس گرفتن در كنار بزرگان لذّت دارد، وقتى كنار هم بودن در عكس و همجوارى خانه ها لذّت داشته باشد، پس پيام سلام از ذات مقدّس الهى و فرشتگان او و هم نشينى با پيامبران و امامان و اولياى الهى ، چه لذّتى خواهد داشت !

در حديث مى خوانيم : خداوند به بهشتيان مى فرمايد: بالاتر از همه نعمت ها و كاميابى ها همان محبّت من نسبت به شما و رضايت من از شماست(٩٥٥) چنانكه در قرآن مى خوانيم :( وَ رِضوانٌ مِنَ اللّهِ اَكبَرُ ذَلِك هُو الفَوزُ العَظِيمُ ) (٩٥٦) رضايت و خشنودى خداوند از بهشتيان به مراتب از بهشت و نعمت هاى آن بزرگتر است واين همان فوز و رستگارى بزرگ است

در حديث مى خوانيم : اِنّ اَطيَبُ شَى ءٍ فِى الجَنَّةِ و اءلَذَّهُ حُبُّاللّهِ وَالحُبُّلِلّهِ(٩٥٧) لذيذترين و دل پسندترين نعمت هاى بهشت ، محبّت خداوند و دوست داشتن براى خداوند است

در آيات آخر سوره قمر مى خوانيم :( اِنَّ المُتَّقِينَ فِى جَنّاتٍ وَ نَهَرٍ فِى مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقتَدِرٍ ) افراد باتقوا در باغ هاى بهشت و نهرها و در جايگاه صدق ، (جايگاهى كه لغو و كذب و خلافى در آن نيست ،) جايگاهى پسنديده زندگى مى كنند، آن هم در پيشگاه خداوند قادر.

مساءله زندگى در كنار رحمت مخصوص خداوند، چيزى نيست كه بتوان آن را بيان و توصيف كرد، گرچه ما در هر حال در حضور خدا هستيم ، ولى حضورى كه در قيامت است از ويژگى خاصّى برخوردار است ، چنانكه گاهى انسان در خانه خودش نماز مى خواند، گاهى در مسجد، گاهى در مكّه و مسجدالحرام ، همه مكان ها از آنِ خداست ، امّا شرافت آنها فرق دارد.

گاهى شخصى پولى مى فرستد تا ما غذا تهيه كنيم ، گاهى به غذا فروش سفارش مى كند كه براى ما غذا بياورد، گاهى ما را به منزلش مى برد تا غذا بدهد، گاهى ما را در كنار خودش مى نشاند و غذا مى دهد، گاهى با دست خودش ظرف ما را غذا مى كند و گاهى غذا را به دهان ما مى گذارد، در هر صورت او به ما غذا داده ، ولى مراتب لطف و محبّت او در غذارسانى ها با هم فرق دارد.

ما در دنيا و آخرت در حضور او و در سر سفره نعمت هاى او هستيم ، اما در قيامت صحنه و مقام و حضور چيز ديگرى است ،( وَ سَقاهُم رَبُّهُم شَراباً طَهُوراً ) (٩٥٨) در قيامت پروردگارشان از شراب پاك به آنان مى نوشاند.

همين دور بودن از فضاى گناه ، لغو، دروغ وخيانت ها، بهترين لذّت معنوى است و همچنين نداشتن هيچ غم وحُزنى از جمله نعمت هايى است كه اهل بهشت به آن اعتراف كرده و خدا را شكر مى كنند ومى گويند:( اءلحَمدُلِلّهِ الّذى اَذهَبَ عَنَّا الحَزَن ) َ(٩٥٩) خدا را شكر كه ما را از حزن ها رهانيد و به بهشت وارد فرمود.

يكى ديگر از نعمت هاى روحى آن است كه بستگان مؤ من و نيكوكارانى كه در دنيا با هم بودند، در آنجا نيز بهم ملحق مى شوند،( اَلحَقنابِهِم ذُرِّيَّتَهُم ) (٩٦٠) ما ذرّيه نيكوكاران را كه در خط ايمان باشند (گرچه به درجه پدران خود نرسيده باشند،) به خاطر لذّت بيشتر پدران به آنان ملحق مى كنيم تا در كنار هم لذّت بيشترى داشته باشند.(٩٦١)

چنانكه مهاجرانى كه به شهرى يا كشورى هجرت مى كنند، همين كه در كنار هم منزل مى گيرند ديگر مساءله غربت و هجرت را فراموش كرده و گويا در شهر خودشان هستند، يا انسان در مسافرت همين كه يكى از همشهريان يا همسايگان خود را ديد خوشحال شده و لذّت مى برد كه اين خود يك نوع لذّت روحى و عاطفى و معنوى است

يكى ديگر از الطاف الهى به اهل بهشت آن است كه خداوند به آنان مى فرمايد:( اِنَّ هَذا كانَ لَكُم جَزاءً وَكانَ سَعيُكُم مَشكُوراً ) (٩٦٢) اين نعمت ها پاداش كار و اجر سعى و تلاش خودتان است در صورتى كه جزاى كارهاى نيك و چند ركعت نماز و چند روز روزه و حج و انفاق و امثال آن اين همه نيست ، زيرا مال و جان و توفيق ما همه از خداوند است ، عبادات ما همچون ساختمانى است كه آجر، آهن ، سيمان ، گچ ، در و پنجره و مصالح آن همه از خدا مى باشد، ولى در عين حال او خانه را به قيمت چند برابر از ما بخرد! راستى انسان در برابر اين همه لطف شرمنده مى شود.

فرض كنيد انسان بى پناه و دربندى را از غرق شدن نجات داده و او را و آزاد كرديد، سپس به او رانندگى ياد داده و ماشين زيبايى را هم براى كار در اختيارش گذاشتيد و براى او همسر و مسكن هم تهيه كرديد، ولى او كه نجات و آزادى و كار و زندگى خودش را از شما مى داند گاه و بيگاه براى تشكّر به ديدن شما بيايد، بعد شما بخاطر همين ملاقات باز هم كرايه ماشين و پول بنزين را چند برابر به او بدهيد، در اينجا به او جز شرمندگى چه حالى دست مى دهد.

البتّه شكّى نيست كه تمام اين مثالها كوتاه و نارساست ، به قول مولوى : خاك بر فرق من و تمثيل من و لطف خدا بيش از وصف و توصيف كردن است ، نتوان وصف تو گفتن كه تو در وصف نيايى

او كار ما را به ده برابر تا هفتصد برابر و بيشتر پاداش مى دهد،( مَن جَاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها ) (٩٦٣)

او كار كم ما را هم مى پذيرد،( فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَيراً يَرَه ) (٩٦٤)

او كار ناقص و معيوب را هم قبول مى كند، چنانكه در دعاى بعد از نماز مى خوانيم : اِلهِى اِن كانَ فِيهَا خَلَلٌ اءو نَقصٌ مِن رُكوعِها اءو سُجُودِها فَلاتُؤ اخِذنِى و تَفَضَّل عَلىَّ بِالقَبولِ و الغُفرانِ(٩٦٥) خدايا! هرگاه در ركوع و سجود نماز من نقص و عيبى است ، ناديده گرفته و نمازم را بپذير و مرا مورد لطف و مغفرت قرار ده

او كارهاى زيباى ما را براى ديگران آشكار مى كند، ولى زشتى ها را مى پوشاند. يا مَن اَظهَرَ الجَمِيلَ وَسَتَرَ القَبِيحَ(٩٦٦)

درجات بهشت در قرآن

از بهشت به كلماتى از قبيل( جَنّاتُ عَدنٍ ) (٩٦٧) و( جَنّاتُ الفِردَوسِ ) (٩٦٨) تعبير شده ، كلمه عَدن به معناى استقرار است ، معدن يعنى جايى كه ذخايرى در آن استقرار يافته است ، فردوس به باغ هاى بسيار بزرگ به گونه اى كه مزاياى تمام باغ ها را دارد گفته مى شود.

در حديث مى خوانيم لِكُلِّ شَى ءٍ ذَروَةٌ و ذَروَةُ الجَنَّةِ الفِردَوسُ براى هر چيزى قلّه اى است و قلّه بهشت فردوس است و در روايات آمده كه هرگاه از خداوند چيزى خواستيد فردوس آرزو كنيد، زيرا كه فردوس وسط بهشت و در بلندترين نقطه آن قرار دارد و تمام نهرهاى بهشت از آنجا سرچشمه مى گيرد.(٩٦٩)

در روايات نقل شده است : كسانى كه به خاطر خدا و در راه خدا همديگر را دوست بدارند و يا به ديدن يكديگر بروند، كاخ ‌هاى مخصوصى به تعداد هفتادهزار در اختيارشان قرار مى گيرد.(٩٧٠)

در بعضى از روايات براى سحرخيزان و كسانى كه در زندگى سختى ها ديده و تحمّل كرده اند، روزه داران ماه رجب ، رهبران عادل ، اطعام كنندگان ، كسانى كه در گفتگو نيش و بدزبانى نداشته باشند، افرادى كه حتّى حاضرند بر ضرر خودشان حق را بپذيرند و اهل ايثار و صله رحم و سلام كردن باشند و يا كسانى كه به خاطر تاءمين زندگى زن و فرزند مشكلات زندگى را تحمّل مى كنند، براى همه آنان كاخ ‌ها و باغ ها و درجات ويژه اى در نظر گرفته شده است(٩٧١) چنانكه قرآن مى فرمايد:( وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمّا عَمِلوا ) (٩٧٢)

كليدهاى بهشت

١ - صبر.

با اينكه قرآن در مدح اولوالالباب چند نوع كمال نقل كرده ، ولى در پايان آنها مى فرمايد:( سَلامٌ عَلَيكُم بِما صَبَرتُم ) به خاطر صبر وپشتكارى كه آنان در دنيا در برابر انجام عبادات و تحمّل مشكلات در راه حق داشتند، فرشتگان از هر سو بر بهشتيان وارد شده و سلام مى كنند.(٩٧٣)

همچنين در اواخر سوره فرقان كه سيمايى از بندگان شايسته خدا را ترسيم كرده و اوصاف زيادى را برمى شمارد، در پايان مى فرمايد:( اُولئِك يُجزَونَ الغُرفَةَ بِما صَبَروا ) (٩٧٤) پاداش اينها غرفه هاى بهشت است ، زيرا صبر كردند.

همان گونه كه درباره اولياى خدا حضرت على و فاطمه و حسن و حسين و فضه خادمه آنان (صلوات اللّه عليهم اجمعين ) كه غذاى افطار خود را سه شب پى در پى به مسكين و يتيم و اسير داده و با آب افطار كرده و اين چنين ايثار نمودند(٩٧٥) مى خوانيم :( وَجَزاهُم بِما صَبَروا جَنَّةً وَ حَرِيراً ) (٩٧٦)

صبر و پشتكار اگر باشد انسان در ايمان و عمل صالح و تقوا هم موفّق مى شود، زيرا در حديث آمده كه صبر به منزله سر در بدن است ،(٩٧٧) كه اگر نباشد ايمان هم متزلزل و عمل صالح هم بى دوام خواهد بود و لذا اگر صبر را اوّلين عامل و قبل از ايمان و عمل و تقوا بيان كرديم ، جاى دورى نرفته ايم

٢ - ايمان و عمل صالح

در آيات بسيارى آمده است كه بهشت پاداش كسانى است كه ايمان به خدا آورده و كارهاى خوب و عمل صالح انجام داده اند.(٩٧٨)

٣ - تقوا.

قرآن مى فرمايد:( اِنَّ المُتَّقِينَ فِى جَنّاتٍ وَ عُيونٍ ) (٩٧٩) تنها افراد با تقوا هستند كه در بهشت و از چشمه هاى جارى آن بهره ها مى برند.

٤ - پيروى از فرمان خدا و پيامبر.

قرآن مى فرمايد:( وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَرَسولَهُ يُدخِلهُ جَنّاتٍ تَجرِى مِن تَحتِهَا الاَنهارُ ) (٩٨٠) خداوند كسانى را كه پيرو قانون او و فرمان پيامبرش باشند به بهشت وارد مى كند، آن بهشتى كه در پاى درختانش نهرهاى آب جارى است همچنين در آخرين آيه سوره بيّنه كه نام بهشت را مى برد مى فرمايد:( ذَلِك لِمَن خَشِىَ رَبَّه ) اين بهشت براى كسانى است كه از قهر خدا در برابر تخلّفات بهراسند.

٥ - انقلابيون و مهاجران در راه خدا.

گروه ديگرى كه وارد بهشت مى شوند، انقلابيون صادق و خالص و مهاجران و آوارگان در راه خدا مى باشند. قرآن مى فرمايد:( فَالَّذِينَ هاجَروا وَ اُخرِجُوا مِن ديارِهِم و اُوذُوا فى سَبِيلِى و قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لاُكَفِّرَنَّ عَنهُم سَيِّئاتِهِم وَ لاُدخِلَنَّهُم جَنّاتٍ تَجرِى مِن تَحتِهَا الاَنهارُ ) (٩٨١) مهاجران آواره و آزار كشيده اى كه در راه خدا اذيّت شدند و با دشمنان خدا به جنگ برخاسته و شهيد شدند، همانا ما گناهانشان را بخشيده و به بهشتى كه باغ ها و جويبارها دارد وارد مى كنيم

٦ - روح پاك

قرآن در اين باره مى فرمايد:( يَومَ لايَنفَعُ مالٌ و لا بَنُونَ اِلاّ مَن اَتَى اللّهَ بِقَلبٍ سَلِيمٍ ) (٩٨٢) روزى كه مال و فرزند به درد انسان نمى خورد و تنها وسيله نجات او قلب سليم است

براى آشنايى و شناخت قلب سالم و روح پاك ، ابتدا شناخت بيمارى هاى آن و دورى از آنها لازم است ، يعنى قلب سليم ، ثمره جهاد اكبر و مبارزه با نفس و امراض نفسانى است لذا قرآن درباره منافقان و شهوت رانان و بهانه گيران با جمله( فى قُلُوبِهِم مَرَضٌ ) (٩٨٣) از نداشتن قلب سالم آنان سخن به ميان آورده است

روحى كه تسليم خدا نيست و به غير خدا تكيه مى كند و انواع كينه ها، قساوت ها، خودخواهى ها، حسدها و شك ها و شرك ها و... را در خود مى پذيرد سالم نيست ، كسانى كه مى خواهند به بهشت روند بايد در يك مبارزه بى امان با هوسهاى خود برآيند و روح خود را از همه آلودگى ها دور سازند و خودساخته اى والا باشند، قرآن براى كسانى كه داراى اين امراض هستند، يك رهنمود بسيار عالى دارد، آنجا كه مى فرمايد:( وَ جاءَ بِقَلبٍ مُنِيبٍ ) (٩٨٤) بهشت براى افرادى است كه اهل توبه باشند آنان كه حالت توبه و انابه اى دارند كه عامل نزديك شدنشان به بهشت است

بنابراين عامل بهشتى شدن ، يا قلب و روح سالم است و يا قلب و روحى كه اگر منحرف شد توبه كرده و برگردد.

٧ - توجه به تربيت خانواده

در قرآن مى خوانيم : بهشتيان درباره دليل بهشت رفتن خود از يكديگر سؤ ال مى كنند،( وَ اَقبَلَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ يَتَسائَلُونَ ) (٩٨٥) و در پاسخ مى گويند: ما درباره رفتار و كردار و تربيت خانواده و اولاد خود توجّه كامل داشتيم و مى ترسيديم كه مبادا به انحراف و كج روى فكرى يا عملى كشيده شوند، ولذا با اخلاق و موعظه و توجّه ، فرزندان خوبى تربيت كرديم(٩٨٦) ( قالُوا اِنّا كُنّا قَبلُ فى اَهلِنا مُشفِقينَ ) (٩٨٧)

٨ - جهاد و شهادت

اگر آخرين فرصت هاى عمر انسان در جهاد در راه خدا صرف شود، اهل بهشت است ، چنانكه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: مَن خَتَمَ لَهُ بِجِهادٍ فى سبيلِ اللّه و لو قَدرَ فَواقِ ناقَةٍ دَخَلَ الجَنَّةَ(٩٨٨) كسى كه به قدر دوشيدن شير شتر از پايان عمرش در جهاد صرف و با جهاد به لقاءاللّه رود بهشتى است

خواننده عزيز! يك بار ديگر دو بخش دوزخ و بهشت را مطالعه فرمائيد، اين ما و اين سرنوشت هر يك از ما، بدانيم بهشت رفتن خيلى مشكل نيست ، زيرا هم درهاى بهشت بيشتر است و هم لطف خدا بر قهر او مقدّم است ، راه توبه هم براى همه باز است

بخشى از عمر ما تمام شده و اين چند روز ديگر كه هست (اگر باشد)، چند لقمه نانى و چند ليتر آبى و يك آمد و رفتى بيش نيست ، اگر به گذشته خود نگاه كنيم مانند خوابى بيشتر نبوده ، باقى عمر هم همينطور زود مى گذرد، اين دو موش سياه و سفيد (شب و روز) دائماً طناب عمر ما را مى جوند، دير يا زود چند نخ ديگر جويده و ما رها مى شويم ، يا به قعر دوزخ مى افتيم و يا به سوى بهشت روانه مى شويم

دنيا كم است ، زود گذر است ، امانت است ، بى وفاست ، لذّت كاميابى آن با تلخى فراقش نمى ارزد، يك دقيقه خنده آن مخلوط با ساعت ها گريه است ، هيچ كس مرگ را انكار نمى كند، يكى از امامان معصومعليهم‌السلام هنگامى كه مردم مشغول دفن كردن و خاك ريختن بر مرده اى بودند، فرمود: دنيايى كه آخرش اين است چه خوب است كه انسان از اوّل دل به او نبندد و قيامتى كه اوّلش قبر است چه خوب است كه انسان به فكر آن باشد.

قرآن بارها هشدار مى دهد كه آيا ما قبل از شما افراد و امّت هايى كه حتّى از شما قوى تر بودند را هلاك نكرديم ؟ و حضرت علىعليه‌السلام فرياد مى زند: كجا هستند شاهان و ستمگران ؟ همه با آن قدرت و جبروتى كه داشتند رفتند.

ما هر چه مال دنيا را جمع كنيم بيشتر از قارون و هر چه زور داشته باشيم بيشتر از فرعون نخواهيم داشت ، همه رفتند و ما هر دقيقه يك قدم به مرگ نزديك مى شويم ، در حديث آمده كه تعجّب است از بهشتى كه داوطلبان آن خواب و از دوزخى كه فراريان آن غافلند.

كمى فكر كنيم كه چرا بيش از هزار آيه قرآن درباره معاد است ، چرا در سخنان معصومان و دعاهاى آنان بيشتر به مسئله معاد توجه شده است ؟ و چرا اكثر خطبه هاى حضرت علىعليه‌السلام سفارش به تقوا شده ، چرا تنها ملاك قبولى عمل تقواست ؟ و چرا عمل افراد بى تقوا قبول نمى شود؟ و چرا هر روز در نماز بايد جمله( مالِكِ يَومِ الدِّينِ ) را بگوييم ؟

چرا امامان ماعليهم‌السلام در نماز آن قدر جمله( مالِكِ يَومِ الدِّينِ ) را تكرار مى كردند تا از هوش مى رفتند، چرا حضرت علىعليه‌السلام در دعاى كميل و امام سجادعليه‌السلام در مناجات ها آن قدر اشك مى ريزند، چرا امام حسينعليه‌السلام در بيابان عرفات در روز عرفه بقدرى گريه مى كند كه ريگ زمين از اشك آن بزرگوارتر مى شود، مگر چه خبر است كه اين همه قرآن و پيامبر و امامان ناله ها و گريه ها دارند؟

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: اگر آنچه من از قيامت مى دانم شما هم خبر داشتيد بسيار گريه مى كرديد و از خنده خود مى كاستيد و به كوهها رفته و تضرّع و زارى ها داشتيد. و يا فرمودند: اگر مى دانستيد كه بعد از مرگ چه خبر است به خاطر لذّت ، غذا نمى خورديد.

عيب ما اين است كه علم به معاد داريم ، امّا يقين نداريم ، يك بدهكار كه به منزل مى آيد به تمام خانواده بدهكارى فرداى خود را خبر مى دهد و همه مى فهمند، امّا چون هنوز باور نكرده اند و به رسوايى قرض يقين ندارند، به بستر رفته و مى خوابند، ولى پدر تا صبح در عذاب و فكر است كه فردا ماءمور جلب مى رسد و آبروى من در بازار ريخته مى شود، اگر به گفته هاى قرآن در مورد معاد باور داشته باشيم ، بايد حداقل هر شبانه روز چند دقيقه اى به فكر قيامت خود باشيم

قرآن مى گويد: پرونده هاى شما در برابر همه مردم باز خواهد شد، پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از شما شكايت خواهد كرد، اعمال شما مجسّم و قهر خدا حاضر و حساب شما دقيق و راه شما باريك و قيافه ها دگرگون و راه نجات بسته و اسرار شما كشف و...مى شود، كدام جادّه اى را سراغ داريد كه هزار تابلو خطر زده باشند، ولى رانندگان ، مست و مشغول گفتگو و تخمه شكستن باشند و به سرعت گاز بدهند و نسبت به اين همه هشدار بى تفاوت باشند؟

براستى هر خواب و بيدارى ما، هر بهار و پائيز طبيعت و فراق و جدايى عزيزان در هر زمان ، نشانه اى براى توجه دادن به معاد است آيا اين همه نشانه براى توجه ما كافى نيست ؟ با كمى فكر درمى يابيم كه ياد معاد نقش بسيار سازنده اى دارد، ريشه تمام مفاسد و بدى ها، فراموش كردن قيامت است چنانكه قرآن علّت بدبختى و بدعاقبتى گناهكاران را فراموش كردن قيامت مى داند.( ...بِما نَسُوا يَومَ الحِسابِ ) (٩٨٩)

البتّه اين را هم بدانيم كه كمى توجّه و تقوا و بندگى خدا، تمام مشكلات را حل مى كند و مردن را مانند بو كردن گُل مى كند و در آن صورت اوّل مرگ ملاقات با لطف خدا و همسايه شدن با اولياى خدا و روز قيامت روز امنيّت و شادى و بهشت جاودانه مى شود، اينك اين گوى و اين ميدان

محرومان از بهشت قرآن مى فرمايد:( لايَدخُلُونَ الجَنَّةَ حَتّى يَلِجَ الجَمَلُ فِى سَمِّ الخِياطِ ) (٩٩٠) كافران و مشركان به بهشت نمى روند، مگر زمانى كه شتر از سوراخ سوزن رد شود، يعنى هرگز اين دو گروه وارد بهشت نخواهند شد، زيرا هرگز شتر از سوراخ سوزن رد نمى شود.

علاوه بر آن در روايات مى خوانيم كه گروه هاى ذيل نيز از بهشت محرومند:

سخن چين ، دائم الخمر، بى غيرت ، غيبت كننده ، منّت گذار، بخيل ، قاطع رحم ، پيرزناكار، ثروت اندوز بخيل ، تندخو و بداخلاق ، پرخور و ستمگر و كسى كه حق مردم را ندهد، كسى كه منطق خدا يا رهبر حق را ردّ كند، كسى كه در حكومت به مردم حيله نمايد و....(٩٩١)

جاودانگى و خلود

يكى از عواملى كه هر شيرينى را به تخلى مى كشاند، فكر نابودى و فساد و از بين رفتن است ، مثلاً حسابدران و ماءموران بانك كه هر لحظه هزاران و ميليون ها تومان پول را در دست مى چرخانند لذّت نمى برند، زيرا مى دانند در لحظه ديگر از دستشان گرفته مى شود، تمام لذّت هاى دنيا نيز تمام شدنى است ، قرآن مى فرمايد:( ما عِندَكُم يَنفَدُ وما عِندَاللّهِ باقٍ ) (٩٩٢) آنچه نزد شماست نابود شدنى و آنچه نزد خداست ابدى است

آرى ، فكر فراق لذّت كاميابى را از بين مى برد، ليكن لذائذ بهشت ابدى است ، بارها قرآن درباره تمام بهشتيان و بسيارى از دوزخيان مساءله خلود و ابديّت نعمت ها و عذاب ها را با صراحت اعلام فرموده است

در خلود و دوام نعمت ها جاى هيچ شبهه اى نيست ، زيرا لطف خدا بى نهايت و نامحدود است و تا زمان بى نهايت مى تواند انسان هاى مؤ من را مشمول همه نوع الطاف خود قرار دهد، تنها دو نكته وسؤ ال قابل تاءمّل است :

اوّل اينكه هم درباره اهل بهشت و هم درباره اهل دوزخ ، در كنار جمله( خالِدِينَ فِيها ) ، جمله( ما دامَتِ السَّمواتِ والاَرضِ ) (٩٩٣) آمده است ، يعنى تا آسمان ها و زمين پابرجاست ، نعمت هاى بهشت و عذاب هاى دوزخ هم باقى و برپاست ، آيا اين محدوديّت نيست ؟

در پاسخ آن مى گوييم : زمين و آسمان قيامت ، غير از زمين و آسمان دنياست ، زيرا طبق آيات فراوان (چنانكه در بخش هاى نخستين اشاره كرديم ،) در آستانه قيامت زمين لرزه اى شديد پيدا مى شود، كوهها از جا كنده و نور خورشيد تمام شده و ستارگان برهم ريخته و آسمان ها در هم پيچيده و نظام موجود بكلى دگرگون مى شود، امّا زمين وآسمان در قيامت به شكل ديگرى است ونظام خاصّى دارد، آنجا ديگر تغيير وتباهى ، گرمى وسردى موسمى ، لرزه وتزلزل ، بهم ريختگى و درهم پاشيدگى در كار نيست ، با توجّه به اين مطلب اينكه قرآن مى گويد: تا زمين و آسمان برپاست دوزخيان در جهنّم و بهشتيان نيز در نعمت ها بسر مى برند، به معناى ابديّت و جاودانگى است

جالب اينكه بدنبال آيه در توصيف بهشت مى خوانيم :( عَطاءً غَيرَ مَجذُوذ ) (٩٩٤) يعنى عطايى است كه هرگز گسسته و قطع نمى شود.

دوّمين سؤ ال اين است كه چرا يك لحظه گناه ، عذاب دائمى داشته باشد؟ چرا فردى به خاطر چند سال گناه ، تا ابد در عذاب بسوزد؟!

بعضى در پاسخ مى گويند: مراد از خلود دوام نيست ، بلكه طولانى بودن است ، امّا اين حرف قابل قبول نيست ، زيرا گاه و بيگاه در كنار كلمه خلود در قرآن ، كلمه ابداً نيز آمده است(٩٩٥)

بعضى ديگر مى گويند: تا دوزخى هست آنها هم هستند، ولى بالاخره آتش خاموش مى شود. مثل اينكه مى گويند: فلانى زندانى دائم است ، يعنى تا نفس داشته باشد بايد در زندان بماند، ولى عاقبت عمر انسان به پايان مى رسد.

اين سخن نيز با آيات قرآن از قبيل آيه ُلمّا خَبَت زِدناهُم سَعِيراً ) (٩٩٦) هرگاه دوزخ به سردى و خاموشى مى گرايد ما آن را شعله ور مى سازيم ، و آيه( كلّما نَضِجِت جُلُودهُم بَدَّلناهُم جُلودا غَيرَها ) (٩٩٧) هرگاه پوست انسان ها مى سوزد ما پوست نو به آنان مى دهيم ، سازگار نيست

نمى دانم چرا عدّه اى اين همه دست به توجيه زده و بى جهت تلاش مى كنند، مگر در همين دنيا گاهى به خاطر يك دقيقه عملى سالها رنج و عذاب آن را نمى چشيم ؟ مثلا شما اگر در يك لحظه با چاقو چشم خود را كور كنيد، تا پايان عمر در سختى و نابينايى مى سوزيد، راننده در يك لحظه غفلت چندين مسافر را براى هميشه دست و پاشكسته بجا مى گذارد، در تمام كشورها زندانيانى به چشم مى خورند كه تا ابد زندان هستند در حالى كه جرم يا توطئه يا سوء قصد آنان در مدّتى كوتاه بوده است

تجسّم عمل ، نشان ابديّت

بهترين نشان ابديّت در قيامت ، مساءله تجسّم عمل است ، در اينجا ما بيان مرحوم شهيد مطهرى را كه در كتاب عدل الهى آمده است بطور بسيار فشرده با توضيحى از خودمان بيان مى كنيم

ايشان مى فرمايد: گاهى جزا قراردادى است كه قابل كم و زياد كردن است ، ولى گاهى جزا طبيعى و يا عينى است كه هيچ قابل تخفيف و تغيير نيست ، مثلا جزاى طبيعى كسى كه شراب خورده ، مستى است كه جاى هيچ شك و چانه زدن نيست ، يا مثلا شما در يك لحظه مقدار زيادى نمك را در خميرى ريخته و تحويل نانوا مى دهيد. او خمير شور شما را به تنور زده و پس از دقايقى نان شور به شما تحويل مى دهد، شما اين نان شور را ميل مى كنيد و به دنبال آن تشنه شده مقدار زيادى آب مى نوشيد و كم كم به سردرد و ناراحتى هايى گرفتار مى شويد، در اين مثال ، نان شور عين همان خمير شور است و جزاى يك لحظه نمك ريختن شما مدّت ها زجر است ، ولى هيچ قابل كم و زياد كردن هم نيست

در قيامت نيز اعمال و صفات تجسّم يافته و كسى را كه از توبه و شفاعت و عفو دور افتاده و خود را از قابليّت انداخته عذاب مى كند و ابديّت عذاب نتيجه اعمال خود اوست

به علاوه پاره اى گناهان جز عذاب دائمى هيچ كيفر ديگرى نمى تواند داشته باشد، كسى كه با بدعت گذارى ، افراد يا نسل هايى را براى ابد منحرف كرده و يا كسى كه مانع رشد و سعادت و حق پذيرى ديگران شده و يا كسى كه جلو رهبران حق يا نداى حق را گرفته است و آنان را خانه نشين و صداى آن بزرگواران را در گلو خفه و اموال مردم را به يغما برده و بهترين استعدادها و لياقت ها و اموال را به هدر داده است ، نه گناه كوچكى انجام داده و نه گناه مقطعى است ، بنابراين ما بايد آثار هر گناه را نيز بررسى كنيم(٩٩٨)

اگر علماى يهود ونصارى كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را همچون فرزندانشان مى شناختند؛( يَعرِفُونَهُ كمايَعِرفُونَ اَبنائَهُم ) (٩٩٩) ، حق را كتمان نمى كردند و با صراحت به يهوديان و مسيحيان اعلام مى كردند كه آن پيامبر موعودى كه در تورات و انجيل به ما وعده داده شده همين حضرت محمّد است و بدين وسيله مانع ايمان آنان نمى شدند، امروز ميليون ها نفر يهودى و مسيحى گمراه نداشتيم

آرى ، گاهى يك دقيقه سكوت ، نسل هايى را براى قرن ها به انحراف مى كشد، ما گناه را نبايد از نظر ساعات بررسى كنيم ، بلكه از راه آثار ونقش آن در تاريخ و نسل ها بايد بررسى كنيم ، راستى شما چرا عقربى را كه يك دفعه نيش مى زند براى هميشه او را نابود مى كنيد، لابد مى گوييد: عقرب اگر بماند تا ابد مى گزد. بعضى انسان ها نيز چنين مى باشند چنانكه در حديث مى خوانيم : جنايتكار بايد تا ابد در عذاب باشد، زيرا او همچون عقرب شده كه اگر مهلت يابد جنايت مى كند و تا ابد مردم را مى گزد.

همان گونه كه صدام و رژيم بعثى عراق كه با تجاوز به جمهورى اسلامى ايران و بمباران و موشك باران بسيارى از مردم بى دفاع و مسلمان ما را به شهادت رساند و يا مجروج و معلول نمود، امّا همين كه رزمندگان اسلام شجاعانه در برابر او ايستادند و مجبور به عقب نشينى و شكست شد، ادعاى صلح طلبى كرد كه رهبر انقلاب فرمود: بايد صدام و حزب كافر در عراق از بين برود، زيرا اگر او كمى مهلت يابد دوباره حمله مى كند.

آرى ، انسانى كه از گرگ درّنده تر و از موش دزدتر و از روباه حيله گرتر و قلبش از سنگ سخت تر شده است ، كيفرى جز عذاب دائم ندارد و چون جنايت جزو حالات و روحيّات و ذاتش شده ، آن خباثتِ ذات به صورت قهر دائم در قيامت تجسّم يافته و از او جدا نخواهد شد.

جاودانگى ، لطف الهى است آيا در بهشت و جهنّم بودن ، هميشگى است و هيچ كس نمى تواند انسان را از آن خارج كند؟

پاسخ : اوّلاً؛ خلود وابديّت تنها براى تمام بهشتيان است ، امّا همه اهل جهنّم در آن براى هميشه نيستند، زيرا گروه هايى بعد از مدّتى عذاب وشكنجه مشمول شفاعت و عفو قرار مى گيرند.

ثانيا؛ معناى خلود اين نيست كه خداوند نتواند مؤ منان را از بهشت بيرون كند و لذا در ادامه آيه جمله( الاّ ما شاءَ رَبّك ) (١٠٠٠) در كنار خلود و تداوم قهر يا لطف خدا آمده است

بنابراين خداوند قدرت دارد كه هر كارى را انجام بدهد، امّا چون بر خود لازم كرده و قول داده كه بهشتيان را در بهشت جاودانه قرار دهد، پس بهشتيان در بهشت جاودانه خواهند ماند.

آنچه بر خداوند لازم است خداوند در قرآن بعضى كارها را بر خودش واجب كرده گرچه قدرت بر انجام ندادن آن را هم دارد، ولى بخاطر حكمت و عدالت يا وعده اى كه داده قطعاً عمل مى فرمايد از جمله :

١ - هدايت مردم( اِنّ عَلَينَا لَلهُدى ) (١٠٠١)

٢ - رحمت و لطف( كَتَبَ عَلى نَفسِهِ الرَّحمَة ) (١٠٠٢)

٣ رزق و روزى( عَلَى اللّه رِزقُها ) (١٠٠٣)

٤ - حفظ قرآن از تحريف( و اِنّا لَهُ لَحافِظُون ) (١٠٠٤)

٥ - يارى و نجات مؤ منان.( كانَ حَقّاً عَلَينا نَصرُالمُؤ مِنِينَ ) (١٠٠٥) ،( كَذلِك حَقّا عَلَينا نُنجِ المؤ مِنِينَ ) (١٠٠٦)

در اين قبيل آيات خداوند وظائف و حقوقى را بر خودش لازم فرموده ، ولى قدرت او محدود نيست و با اينكه مى تواند خلاف آن را انجام دهد، ولى خلف وعده نمى كند.