پاداش در دنيا
همان گونه كه كيفر و عذاب واقعى در قيامت است ، همچنين پاداش اصلى و كامل در قيامت است ، چون دنيا براى پاداش نيكوكاران نيز كوچك است ، ولى منافاتى با پاداش و ثواب در دنيا ندارد.
در اينجا نيز نمونه هايى از آن را نقل مى كنيم :
در سوره آل عمران بعد از بيان شهامت و استقامت رزمندگانى كه هوادار انبيا بودند مى فرمايد:
فَاءتاهُم اللّهُ ثَوابَ الدّنيا و حُسْنَ ثَوابِ الا خِرة
)
خداوند به آنان هم ثواب دنيا و فتح و پيروزى مرحمت فرمود و هم پاداش نيك آخرت را.
درباره حضرت ابراهيمعليهالسلام
نيز چنين مى خوانيم :(
وَ آتَيناهُ فِى الدّنيا حَسَنة
)
ما در دنيا به ابراهيم نيكى عطا كرديم
درباره پيامبران بزرگوار و طرفدارانشان مى خوانيم :(
اِنّا لَنَنصُرُ رسُلَنا والّذين آمنوا فِى الحَيوةِ الدّنيا
)
ماپيامبران خويش و كسانى را كه ايمان آورده اند در همين دنيا يارى مى دهيم
همانطور كه گفتيم در دنيا امكان و ظرفيّت پاداش نيست و اگر در آياتى سخن از پاداش يا كيفر در دنيا مى شود تنها گوشه و نمونه اى از پاداش و كيفر است ، ولى اصل جزا و پاداش در قيامت است
پاسخ چهارم : نظام زندگى بهم مى خورد
جواب ديگر از آيه ٦١ سوره نحل استفاده مى شود كه مى فرمايد:(
ولو يؤ اخِذُ اللّهُ النّاسَ بِظُلمِهم ما تَرَك عَليها مِن دابّةٍ و لكن يُؤ خّرهم الى اءجَلٍ مُسمّىً
)
اگر خداوند مردم را بخاطر ظلم و گناهشان كيفر دهد، هيچ جنبنده اى را بر زمين باقى نخواهد گذارد، ليكن خداوند زود كيفر نمى دهد و تا مدّتى كه خودش مى داند به آنها مهلت داده و كيفر را تاءخير مى اندازد.
نظير همين آيه را در سوره فاطر مى خوانيم :(
ولَو يُؤ اخِذُ اللّهُ النّاسَ بِما كَسَبوا ما تَرك على ظَهرِها مِن دابّة
)
هر گاه خدا بخواهد در دنيا جزا بدهد، هيچ كس و جنبنده اى روى زمين باقى نخواهد ماند و اساساً نظام زندگى بشر بهم خورده و پرونده انسان و زندگى او در زمين خاتمه مى يابد.
بنابراين چون حكمت و اراده خدا بر آن است كه موجودى آزاد و انتخابگر به نام انسان براى مدّتى روى زمين زندگى كند بايد به خلافكاران هم مهلت دهد وگرنه هر گاه خلافى شد اگر خداوند هلاك كند، بشرى باقى نخواهد ماند، كيست كه در برابر ذات مقدّس او خلافى نكرده باشد؟ و مگر بى ادبى وگناه در برابر فرمان او جزايى كمتر از نابودى دارد؟
پاسخ پنجم : كيفر در دنيا كم لطفى است
گر چه گوشمالى ها و كيفرهاى موقّت در دنيا عامل هوشيارى و توجه و زنگ بيدار باش است ، امّا اگر بطور كلّى در دنيا هر گناهكارى به كيفر برسد كم لطفى است ، زيرا شايد اين گناهكار توبه كند و خلافكارى خود را اصلاح نمايد و حقّى كه كتمان كرده افشا نمايد، چقدر ما نمونه هايى از گناهكاران را ديده يا شنيده ايم كه توبه كرده و دست از گناه برداشته اند؟ و حتّى جنايتكارانى در آخرين فرصت ها و نزديك مرگ تغيير مسير داده اند، بنابراين آيا بهتر نيست انسان ضعيفى كه اسير شهوت ها و هوسها مى باشد و در دام شيطان ها قرار گرفته است تا پايان عمر به او مهلت داده شود تا شايد با يك جرقّه همچون حُر عوض شود، گرچه بعضى از اين مهلت الهى سوء استفاده كنند و به ظلم و گناه خود ادامه دهند، ليكن در جمع به نفع انسان است بنابراين لطف خدا اقتضا دارد كه انسان در دنيا كيفر نشود و تا هنگام مرگ به او مهلت توبه و جبران خطاها داده شود.
پاسخ ششم : گاهى كيفر و پاداش فورى عادلانه نيست
پاداش و كيفر زمانى عادلانه خواهد بود كه تنها به خود عمل توجه نكنيم ، بلكه به عوارض و لوازم آن هم دقّت كنيم و به قول قرآن :(
وَ نَكتُبُ ما قَدّموا و آثارَهُم
)
ما هم عملكرد قبلى و هم آثار بعدى كارهايشان را ضبط مى نماييم
فرض كنيد در يك مجلسِ با شكوهى شخصى آمد و چراغ را خاموش كرد و فرار كرد. خاموش كردن چراغ چندان جزائى ندارد، ليكن بايد ببينيم كه اين خاموشى چه مسائلى را به وجود آورده است ؛ گاهى آتش روى فرش مى افتد و فرش را مى سوزاند، گاهى شخصى با اسلحه يا چاقو ديگرى را مجروح و زخمى مى كند، گاهى افرادى در اثر تاريكى از پله ها پرت مى شوند و خسارات غير قابل جبران مى بينند. بنابراين نبايد تنها مسئله خاموش كردن چراغ را مطرح و بر آن حكم صادر كنيم ، بلكه جزاى عادلانه هنگامى است كه تمام مفاسدى را كه در اثر آن كار او پيدا شده به حساب بياوريم
يا گاهى شخصى هروئينِ كشنده و يا داروى شفابخشى اختراع مى كند، دادن جزاى فورى به اين قبيل اشخاص عادلانه نيست ، زيرا بايد تا پايان عمر جهان صبر كنيم و ببينم هروئين چند نفر را كشت و يا داروى شفابخش او چه كسانى سالم را شفا داد، بعد جزابدهيم
و يا شخصى با يك فيلم ، كتاب ، نوار و سخنرانى ، ايجاد يك فساد يا صلاح مى كند و براى سالها در مردم اثر خوب يا بد مى گذارد، در اين موارد نبايد در پاداش و كيفر عجله كرده تنها خود عمل را بررسى كنيم ، بلكه بايد تا پايان عمرِ جهان صبر كنيم تا شعاع كار خير و شرّ او را بسنجيم و سپس پاداش بدهيم ، اين حرف علاوه بر اينكه پشتوانه عقلى دارد، از استدلال هاى قرآنى و حديثى هم برخوردار است ؛ امّا قرآن همان آيه دوازدهم سوره يس كه در چند سطر پيش خوانديم و امّا در روايات ، پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمودند:(
مَن سَنّ سُنّة حَسَنة فلَه اَجرُ مَن عَمِل بها و مَن سَنّ سُنّة سَيّة فلَه وِزرُ مَن عَمِل بها
)
هر كسى يك راه و يا كار خوبى را بنا نهد، او نيز در پاداش تمام كسانى كه در آن راه گام بردارند و آن عمل را انجام دهند شريك است ، بدون آنكه از اجر ديگران كم شود و بالعكس هر كه مركز فساد و يا راه فسادى را پيش پاى مردم قرار دهد، علاوه بر آنكه روندگان در آن راه گناهكارند، گناهى همچون گناه مرتكبان براى شخص مؤ سّس نيز ضبط مى شود.
خلاصه بحث : گفتيم دليل اوّل معاد، عدل الهى است يعنى با سه مقدّمه ثابت مى شود كه طبق عدالت بايد قيامتى باشد و آن مقدّمات عبارتند از:
١ - مردم در برابر گفتار و فرمان خدا و پيامبران دو دسته هستند: عدّه اى مخالف و گروهى هوادار.
٢ - دنيا نيز (به دليل همان شش پاسخى كه گفتيم ) جاى جزا نيست
٣ - خداوند عادل است (و عدل او در جاى خود با دلائل محكم عقلى ثابت شده است
و عمل افراد را بدون پاداش و جزا نخواهد گذاشت
بنابراين بايد جايى براى جزا وجود داشته باشد كه آن روز قيامت است
دليل دوّم معاد: حكمت خدا تاكنون عدل خدا را به عنوان اوّلين دليل معاد بيان كرديم و اكنون دليل ديگرى را مطرح مى كنيم و آن اينكه اگر قيامتى نباشد اصل آفرينش انسان و جهان لغو و بيهوده و خلاف حكمت الهى است
فرض كنيد: شخصى انواع غذاهاى لذيذ، آن هم به تعداد حساب شده اى را با توجّه خاصّى و بر اساس مهر و لطفى كه نسبت به مهمانان عزيزيش دارد تهيه نمايد و انواع خوردنى ها و نوشيدنى ها را در فضاى مناسب و زير سقفى زيبا با مسئولينى براى پذيرايى آماده كند و افراد بسيارى را به عنوان تدبير و نظارت و حفاظت بر اين مهمانان قرار دهد، ليكن بعد از همه اين تشريفات ، مهمانانى وحشى همچون گرگ ها، گربه ها و موش ها وارد اين فضا شوند و بر سر اين سفره به جان هم افتند و هم خودشان و هم سفره را بهم بريزند و آنگاه صاحب خانه سفره را جمع نمايد، راستى اين مهمانى چه تحليلى مى تواند داشته باشد؟
آرى ، اگر معاد نباشد كار خدا به مراتب از اين نوع پذيرايى و سفره چينى بيهوده تر است ، زيرا خداوند نيز سفره اى به اندازه جهان هستى پيش روى انسان گسترده است ، سفره اى نو وابتكارى كه اختراع كننده آن خوداوست ؛(
بَدِيعُ السّمواتِ و الاَرض
)
سفره اى بس نيكو و زيبا؛(
اءلّذى اءحسَنَ كلّ شَى خَلقه
)
سفره اى حساب شده و با اندازه گيرى دقيق ؛(
و كلّ شَى عنده بِمقدار
)
سفره اى بر اساس لطف و رحمت خداوند؛(
كَتَبَ على نَفسِه الرّحمَة
)
او لطف و رحمت را بر خود حتمى نموده است
سفره اى پر از انواع نعمت ها؛(
خَلَقَ لَكم ما فِى الاَرضِ جَمعيا
)
آن هم نعمت هاى دل پسند و لذيذ؛(
وَ رَزَقناهُم مِنَ الطّيّبات
)
سفره اى زير سقف و ستارگانى زيبا؛(
اِنّا زَيّنَا السّماءَ الدّنيا بِزِينَةٍ الكَواكِب
)
سفره اى با كارگردانان بسيار كه مسئول تقسيم و تدبير هستند؛(
فَالمقَسّماتِ اَمرا
)
،(
فَالمُدبّراتِ اَمرا
)