معاد

معاد0%

معاد نویسنده:
گروه: اصول دین

معاد

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محسن قرائتي
گروه: مشاهدات: 14457
دانلود: 3001

توضیحات:

معاد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 76 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14457 / دانلود: 3001
اندازه اندازه اندازه
معاد

معاد

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

وضع زمين و كوهها

اين زمينى كه همچون گهواره حركتى آرام بخش دارد و يكى از نعمت هاى بزرگ خداوند نسبت به بندگان همين آرام بودن آن است ،( اءلَم نَجعَلِ الاَرضَ مِهادا ) (٣٨٣) به هنگام بر پايى قيامت چنان مى لرزد كه خداوند نام آن را زلزله بسيار بزرگ نهاده است ،( اِنّ زَلزَلَةَ السّاعَةِ شَى ءٌ عَظيم ) (٣٨٤) و مى فرمايد:( واذا زُلزِلَتِ الاَرضُ زِلزالَها ) (٣٨٥) زمانى كه زمين ، لرزه اى وحشتناك پيدا كند.

اين زمينى كه با كمال راحتى روى آن راه مى رويم و از منابع آن استفاده مى كنيم و روى آن كشاورزى كرده و انواع ساختمان ها را بنا كرده ايم و به قول قرآن كه مى فرمايد:( جَعَلَ لَكُمُ الاَرضَ ذَلولاً ) (٣٨٦) زمين براى شما همچون مركب رامى است كه بر پشت آن سوار مى شويد، امّا در آن روز (همچون حيوانى كه چموش و سركش مى شود) ديگر آرام نيست ، بلكه اضطرابى پيدا مى كند كه نه تنها قابل استفاده نيست ، بلكه تمام ساخته ها و بافته ها بر باد مى روند،( يَومَ تَرجُفُ الارضُ ) (٣٨٧) روزى كه زمين به اضطراب بسيار شديدى مى افتد، آن روز زمين به شدّت درهم كوبيده مى شود.( كلاّ اذا دُكَّتِ الاَرضُ دَكّاً دَكّا ) (٣٨٨)

اين زمينى كه هم تمام نعمت هاى طبيعى آن (نهرها، گياهان ، ساختمان ها و حيوانات و امثال آن ) و هم تلاشهاى شبانه روزى شما آن را زينت كرده بود،(٣٨٩) ( اِنّا جَعَلنا ما عَلىَ الاَرضِ زِينَةً لَها ) (٣٩٠) ، امّا همه اين زينت ها با يك تكان شديد درهم مى ريزد،( واذا رُجَّتِ الاَرضُ رَجّاً ) (٣٩١) و هر چه را در خود دفن مى كند، به هنگام قيامت پس داده و بيرون مى اندازد.( وَاَخرَجَتِ الاَرضُ اَثقالَها ) (٣٩٢) مرحوم علامه طباطبايى مى فرمايد: بهترين نظريه آن است كه مراد از اثقال همان انسان هاى دفن شده هستند.

همان زمينى كه او را ساكت و بى شعور مى پنداشتيم و هر كارى را روى آن انجام مى داديم ، در روز قيامت سرگذشت ميليون ها سالش را بازگو مى كند و تمام حوادث و خاطراتش را نقل مى كند و براى انسان ها همچون يكى از شاهدان آن روز در مى آيد.( يَومَئذٍ تُحَدِّثُ اَخبارَها ) (٣٩٣)

آرى ، بعد از آنكه (با اراده خدا) عصاى بى جان حضرت موسى به صورت افعى جاندار درآمد، مساءله جاندار شدن جمادات ديگر محال و ناشدنى نيست

در روز قيامت ، (بخاطر آنكه كوهها از جاكنده و قطعه قطعه و سپس به صورت ريگ و پنبه نرم مى شوند،) همه جاى زمين مسطّح و يكنواخت مى شود، هيچ مانع و سدّ و ديوارى ، قطعات آن را از هم جدا نمى كند.( وتَرَى الاَرضَ بارِزَة ) (٣٩٤) كوهها كه برداشته شد، قهراً سطح زمين كشيده و بزرگتر به نظر مى آيد.( واذا الاَرض مُدَّت ) (٣٩٥)

زمين در آن روز شكافته مى شود وانسان ها از درون آن بيرون مى ريزند،( يَومَ تَشَقَّقُ الاَرضُ ) (٣٩٦) همان گونه كه در دنيا زمين شكافته و گياهان و دانه ها از درون آن سر در مى آورند، در قيامت نيز انسان ها از خاك سر برآورده و شتابان بسوى دادگاه الهى حاضر خواهند شد و خلاصه در قيامت زمين غير از اين زمين امروز است و تغييراتى كلّى و اساسى در آن رخ مى دهد.( يَومَ تُبَدَّلُ الاَرضُ غيرَ الاَرضِ ) (٣٩٧)

امّا كوهها قرآن در باره وضع كوهها در آستانه قيامت مى فرمايد: آنها در اثر زلزله شديد از جا كنده شده ،( واذا الجِبالُ نُسِفَتْ ) (٣٩٨) و حركت مى كنند،( وسُيِّرَتِ الجِبالُ ) (٣٩٩) و با شدّت بهم خورده و قطعه قطعه مى شوند.( فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً ) (٤٠٠) و سپس آن قطعات چنان بهم مى خورند كه همچون گردهاى پراكنده در مى آيند،( فَكانَتْ هَباءً مُنبَثّاً ) (٤٠١) و آنگاه از شن و ماسه نرم تر مى شوند و به صورت پشم زده شده در مى آيند.( وتَكونُ الجِبالُ كَالعِهنِ ) (٤٠٢) و خلاصه آن عظمت و سنگينى و بزرگى چنان مى شود كه گويى اصلاً كوهى نبوده و به صورت سراب در مى آيند.( فكانَت سَراباً ) (٤٠٣)

اكنون كه دگرگونى هاى زمين ، آسمان ، كرات آسمانى ، خورشيد، ماه و كوهها بيان نموديم ، كمى بنگريم به حال خودمان كه در آن روز بر سر ما چه خواهد آمد؟ و ما را در چه حالى و با چه كسانى احضار مى كنند؟ چه خواهيم كرد و چه خواهيم گفت ؟ و آيا در آن روز تكيه گاه و فريادرسى خواهيم داشت ؟

قرآن مى فرمايد:( اِنَّهم يَرَونَهُ بَعيداً ونَراه قَرِيباً ) (٤٠٤) انسان خيال مى كند قيامت دور است ، ولى خيلى نزديك است در حديث مى خوانيم : همين كه انسان مُرد، قيامتش بر پا مى شود، مگر نه آن است كه عالم قبر و برزخ دروازه ورود به قيامت است ، و مگر فاصله ما وآن دروازه بيش يك دم ونَفَس است

معاد جسمانى است گروهى تصوّر مى كنند معاد تنها جنبه روحانى دارد، يعنى انسان در قيامت با همين بدن زنده نمى شود و جزاى كار نيك و بد خود را از طريق لذّت ها و كيفرهاى روحى دريافت مى كند، ولى بر خلاف اين تفكّر، قرآن و روايات متعدّد معاد را جسمانى مى دانند، يعنى ذرّات بدن واستخوان هاى پوسيده درون قبرها و اطراف زمين در يك جا جمع شده و در قالبى مانند قالب دنيايى انسان در آمده و دوباره روح به آن برمى گردد و در دادگاه الهى حاضر شده و سپس به كيفر و پاداش اعمال خود خواهد رسيد.

در سه جاى قرآن كريم مى خوانيم :( يَخرُجُونَ مِنَ الاَجداثِ ) (٤٠٥) روز قيامت مردگان زنده شده و از قبرها بيرون مى آيند.

قرآن مى فرمايد: مردم در قيامت مى گويند:( مَن بَعَثَنا مِن مَرقَدِنا ) (٤٠٦) چه كسى ما را از خوابگاه و قبرمان فراخواند.

در جاى ديگر مى فرمايد:( اِنّ اللّهَ يَبعَثُ مَن فِى القُبُور ) (٤٠٧) همانا خداوند كسانى را كه در قبرها هستند، بر مى انگيزد. همچنين مى خوانيم :( واَخرَجَتِ الاَرضُ اَثقالَها ) (٤٠٨) زمين سنگينى ها را (از جمله مردگان را از دل خود) بيرون مى اندازد.

راستى اگر معاد مربوط به كيفر و پاداش روح باشد و كارى به جسم نداشته باشد، چرا اين همه آيات قرآن با صراحت از قبر، مَرقد، اَجداث و زمين سخن مى گويد، روح كه در قبر نيست !

علاوه بر آنكه تمام مثال ها و تشبيهاتى كه قرآن در باره امكان معاد و ساده بودن آن و نمونه هاى معاد در طبيعت آورده ، مربوط به معاد جسمانى است

از همه اينها گذشته ، انكار و ترديد و شبهه و استبعاد كفّار، در مورد زنده شدن روح نبود، بلكه از زنده شدن استخوان هاى پوسيده بود. آنها مى گفتند:( اذا ضَلَلنا فِى الاَرضِ ءاِنّا لَفى خَلقٍ جَديد ) (٤٠٩) آيا بعد از آنكه بدن ما در زير خاك پوسيده و ذرّات آن در اين عالم پراكنده و گم شود، باز ما زنده خواهيم شد؟ خلاصه آنكه قرآن گاهى با استدلال و گاهى با بيان نمونه ها، تمام شبهات منكران را پاسخ داده و از نظر قرآن معاد جسمانى است

كسانى كه معاد را روحانى مى پندارند، نه تنها دليلى ندارند، بلكه بايد صدها آيه قرآن را كه در باره دوزخ ، بهشت ، شهادت اعضا و گفتگوهايى كه در قيامت است ، همه را از مسير ظاهرى و صحيح خود منحرف نمايند و براى آنها توجيهات بى دليلى بر خلاف قرآن و روايات درست كنند.

شبهه آكل و ماءكول

برخى مى گويند: ما كه مرديم پس از مدّتى بدنمان به خاك تبديل شده و از طريق گياهان ميوه مى شود و آن ميوه غذاى ديگران مى شود، پس ما با چند واسطه پس از مدّتى جزو بدن ديگران مى شويم ، بنابراين چگونه در قيامت اين ذرّات در هم مخلوط شده از هم جدا خواهند شد؟

در پاسخ مى گوييم : اگر تمام بدن ما خاك گردد و سپس ميوه شده و ديگران آن را بخورند، ولى تنها به قدر يك سلول از ما باقى باشد، كافى است كه معرّف تمام شخصيّت ما شده و در قيامت از همان يك سلول بدن ما درست شود، همان گونه كه ما در رحم مادر نيز از يك سلول درست شده ايم

همانند اينكه شما يك قطعه كوچك درختى را به عنوان قلمه در خاك مى نشانيد كه پس از مدّتى همان قلمه كوچك تبديل به يك درخت تنومند مى شود، يا بعضى كرم ها كه اگر قطعه قطعه شوند، هر قطعه اش يك سر و دُم پيدا كرده و آنگاه يك كرم كامل مى شود.

از همه گذشته ، چگونه باور مى كنيم كه يك موجود ضعيفى مانند انسان بتواند نخ ، پارچه ، بنزين ، لاستيك ، گازوئيل ، قير و روغن را از درون نفت استخراج كند، امّا در توانايى خداوندِ خالق هستى در خارج نمودن ذرّات بدن ما از دل زمين ، شك و ترديد كنيم ؟!

مگر نمى بينيم كه گاو و گوسفند علف مى خورند و خداوند آن را تبديل به شير مى كند، مگر يك قطعه نانى كه ما مى خوريم به صورت گوشت ، استخوان ، خون ، اشك ، چربى ، ناخن و مو و... در نمى آيد، راستى خدايى كه چنين قدرتى دارد، نمى تواند در قيامت ذرّات درهم مخلوط شده را از هم جدا نمايد؟

براى خداوند هيچ كارى آسان تر از كار ديگرى نيست و هيچ چيز براى خدا بزرگ تر از چيز ديگرى نيست و لذا قرآن ، گاهى به خورشيد با آن بزرگى سوگند خورده است :( والشّمسِ و ضُح اها) و گاهى هم به انجير و زيتون ،( والتِّينِ و الزَّيتُونِ ) ، زيرا براى خداوند آفريدن انجير و خورشيد يكسان است

كوتاه سخن آنكه جدا شدن ذرّات درهم مخلوط شده ، نياز به علم و قدرت بى نهايت دارد، يعنى هم بايد بداند كه اين ذرّات در كجا و به چه صورتى در آمده است و هم بايد بتواند آن را از هر جا و به هر شكلى هست به صورت اوّل برگرداند و تنها خداوند جامع اين كمالات است(٤١٠)

ماجراى حضرت ابراهيم

كه در بحث امكان معاد گذشت ، مى تواند نمونه عملى و پاسخ به يك سرى شبهات در اين مورد باشد.

چگونگى حضور در قيامت قرآن نحوه حاضر شدن انسان در صحنه قيامت را چند نوع بيان نموده است :

گاهى مى فرمايد: انسان تنها مبعوث مى شود،( وكُلُّهم آتِيهِ يَومَ القِيامَةِ فَرداً ) (٤١١)

گاهى مى خوانيم : انسان همراه با رهبرى كه در دنيا پذيرفته است مبعوث مى شود،( يَومَ نَدعُوا كُلّ اُناسٍ بِاِمامِهِم ) (٤١٢)

و گاهى مى خوانيم : مردم دسته دسته و بطور فوج فوج وارد مى شوند،( فَتَاءتُونَ اَفواجاً ) (٤١٣)

دليل اين تفاوت ها آن است كه انسان از نظر فريادرسى تنهاى تنهاست ، يعنى مال ، ثروت ، دوست و فاميل به درد او نمى خورند، واز نظر سرنوشت ، با رهبرى كه انتخاب كرده همراه است ، و از نظر شكل و قيافه ، در ميان گروهى كه همكار و همفكر او هستند خود را مى يابد.

بنابراين ممكن است انسانى در شكل خاصّى و در پشت سر رهبر خويش و در ميان انبوه جمعيّت باشد، ولى فريادرسى نداشته و خود را تنها ببيند.

يكى از ياران پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در باره آيه( فَتَاءتُونَ اَفواجاً ) سؤ ال كرد، رسول خدا گريست و فرمود: سؤ ال مهمّى كردى و سپس فرمودند: مردم در قيامت ده گونه محشور مى شوند:

١ شايعه سازان ، به صورت ميمون ٢ حرام خواران ، به شكل خوك ٣ رباخواران ، واژگون ٤ قاضى ناحق ، كور. ٥ خودخواهان مغرور، كر و لال ٦ عالم بى عمل ، در حال جويدن زبان خود. ٧ همسايه آزار، دست و پا بريده ٨ خبرچين ، آويخته به شاخه هاى آتش ٩ عيّاشان ، بدبوتر از مردار ١٠ مستكبران در پوششى از آتش محشور مى شوند.(٤١٤)

در سوره قمر مى خوانيم :( كَاَنَّهُم جَرادٌ مُنتَشِ ) (٤١٥) چنان وحشت زده و گيج از قبرها بيرون مى آيند كه مانند ملخ ‌ها درهم مختلط مى شوند.(٤١٦)

در جاى ديگر مى فرمايد: اينها همين كه از قبرها زنده خارج مى شوند، چنان سراسيمه و با سرعت مى دوند كه گويا يك علامت و تابلو مخصوصى را هدف قرار داده و مى خواهند هر چه زودتر خود را به آن برسانند.( يَومَ يَخرُجُونَ مِنَ الاَجداثِ سِراعَاً كاَنّهُم اِلى نُصُبٍ يُوفِضُونَ ) (٤١٧)

در آيات متعدّد مى خوانيم : مردگان پس از مبعوث شدن ، با چشم هاى خاشع و اشك آلود به اطراف خود نگاه مى كنند وذلّت عجيبى آنان را با قهر فرامى گيرد.( خاشِعَةً اَبصارُهُم تَرهَقُهُم ذِلَّةٌ ) (٤١٨) (تَرهَقُهُم يعنى با قهر فراگرفته است(٤١٩) )

آن روز چنان وحشت آور است كه قرآن مى فرمايد: مردم همچون پروانه ها و پرنده ها گيج و پراكنده هستند.(٤٢٠) شايد ديده باشيد گاهى كه پرندگان زيادى روى درختى نشسته اند، همين كه صدايى بلند شود، همه پرواز مى كنند و به دنبال يك جاى اءمنى هر دسته اى به سوئى پرواز مى كنند و چنان سريع پرواز مى كنند كه گويى جاى مخصوصى را در نظر دارند، ولى چنين نيست ، بلكه آن صدا اينها را به دست و پا انداخته است

آرى ، در قيامت هم صداى بسيار شديدى پيدا مى شود، القارِعَةُ ما القارِعَة و با اين صدا، اهل محشر حيرت زده و پراكنده شده و هر دسته اى به سمتى مى دوند چنانكه گويا يك هدف خاصّى دارند.

خداوند متعال به پيامبرش مى فرمايد:( وتَرَى النّاسَ سُكارى ) (٤٢١) در وقت بر پا شدن قيامت مردم را مست مى بينى ، ولى آنها مست نيستند، بلكه عذاب چنان شديد است كه عقل را از سر آنها ربوده است

البتّه اين وحشت ها مربوط به افراد گناهكار و كافر است ، افراد با ايمان با آرامش و اطمينان و نور خاصّى در قيامت حضور پيدا مى كنند و هيچ دلهره و وحشتى هم ندارند.( يَسعى نُورُهُم بَينِ اَيدِيهِم ) (٤٢٢)

اگر در قرآن مى خوانيم كه در قيامت انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندش فرار مى كند، مربوط به كفّار است(٤٢٣) وگرنه در همان روز كه روى صورت بعضى غبارها و آثار غم نشسته ،(٤٢٤) آرى در همان روز، افراد نيكوكار با صورت هاى نورانى و خندان در حالى كه پيام هاى بشارت را دريافت كرده اند در صحنه قيامت حضور پيدا مى كنند.( وُجُوهٌ يَومَئذٍ مُسفِرَةٌ ضاحِكَةٌ مُستَبشِرَةٌ ) (٤٢٥)

در آن روز حضور در دادگاه الهى اجبارى است و جاى طفره رفتن نيست ، زيرا با هر انسانى ماءمورى است كه او را به جلو مى راند و ماءمور ديگرى بر اعمالش گواهى مى دهد.( كلُّ نَفسٍ مَعَها سائِقٌ و شَهيدٌ ) (٤٢٦)

نام ها و اوصاف قيامت مرحوم فيض كاشانى نام هاى قيامت را كه بيش از يكصد نام و وصف است از آيات و روايات بيان نموده است(٤٢٧) امّا نام ها و اوصافى كه در قرآن آمده ، به اين تربيت است :

( يَومَ تُبْلَى السّرائِر ) (٤٢٨) روزى كه پرده ها كنار رود و و اسرار فاش شود.

( يَومَ يَكونُ النّاسُ كَالفَراشِ المَبثُوت ) (٤٢٩) روزى كه مردم همانند پروانه هاى پراكنده ، مبهوت ، متفرّق و گيج هستند.

( يَومِ المَوعُود ) (٤٣٠) روزى كه تمام انبيا وكتب آسمانى به آن وعده داده اند.

( يَومَ يَفِرُّ المَرءُ من اءخيهِ واُمِّهِ واءبِيه ) (٤٣١) روزى كه گرفتارى هاى شخصى انسان به قدرى است كه حتّى از نزديك ترين افراد مى گريزد،از برادر، مادر، پدر، فرزند و همسرش هم فرار مى كند.

( يَومَ يَنظُرُ المَرءُ ما قَدَّمَت يَداه ) (٤٣٢) روزى كه انسان به كارهايى كه از پيش براى قيامت خود فرستاده نگاه مى كند و گناهان مجسّم شده خودش را مى بيند.

( و امتازوا اليَومَ ايّهَا المُجرِمون ) (٤٣٣) روزى كه به مجرمان خطاب مى شود فاصله بگيريد،( يَومُ الفَصل ) (٤٣٤) روز جدايى انسان ها و روز قضاوت و حكم الهى درباره همه انسان ها.

( يَومٌ لايَنطِقون ) (٤٣٥) روزى كه مهر سكوت بر لب ها زده و حقّ عذرخواهى هم به كسى داده نمى شود.

( يَومٌ عَسيرٌ عَلَى الكافِرينَ غَيرُ يَسير ) (٤٣٦) روز بسيار سخت و دردناك بر كافران و بدون هيچ آسايشى

( يَومَ يَخرُجونَ مِنَ الاَجداثِ سِراعاً ) (٤٣٧) روزى كه همه مردم از قبرها با سرعت بيرون مى آيند.

( يَومُ التَّغابُن ) (٤٣٨) روزى كه بسيارى از مردم احساس مى كنند دردنيا باخته اند و كلاه سرشان رفته و خودشان و عمرشان را ارزان بلكه مفت به هدر داده اند.

١ ١( يَومَ لاتَملِك نَفسٌ لِنَفسٍ شَيئا ) (٤٣٩) روزى كه هيچ كس مالك هيچ كس نيست و احدى قدرت تصرّف و دخالت در كار ديگرى را ندارد.

١ ٢( يَومَ لايُخزِى اللّهُ النَّبِىَّ والَّذينَ آمَنوا مَعَه ) (٤٤٠) روزى كه خداوند، پيامبر و مؤ منان را در آن صحنه خوار نمى كند وآنان در اءمن و در سايه لطف الهى هستند و تمام ناراحتى ها و دلهره ها مربوط به گناهكاران و كافران است

١ ٣( يَومِ الجَمعِ ) (٤٤١) روزى كه همه مردم در آن جمع مى شوند.

١ ٤( يَومَ تَرَى المؤ مِنينَ و المؤ مِناتِ يَسعى نُورُهم بَينَ اَيدِيهِم ) (٤٤٢) روزى كه زنان و مردان با ايمان بخاطر اعمال شايسته اى كه انجام داده اند با نور خودشان كه در جلو آنهاست حركت مى كنند.

١ ٥( يَومٍ مَعلومٍ ) (٤٤٣) روزى كه مشخّص شده و قطعى و حتمى است

١ ٦( يَومَ يُدَعُّونَ الى نارِ جَهَنّمَ دَعّاً ) (٤٤٤) روزى كه تكذيب كنندگان معاد با شدّت و با عُنف به دوزخ پرتاب مى شوند.

١ ٧( يَومُ الخُروجِ ) (٤٤٥) روزى كه از قبرها خارج مى شوند.

١ ٨( يَومَ يَسمَعونَ الصَّيحَة ) (٤٤٦) روزى كه صيحه و صداى عجيب را مى شنوند.

١ ٩( يَومُ الخُلُودِ ) (٤٤٧) روزى كه هميشگى و جاودانه است (و ديگر مرگ نيست ).

٢٠( يَومُ الوَعيدِ ) (٤٤٨) روزى كه به تهديدات و اعلام خطرهاى انبيا لباس عمل پوشانده مى شود.

٢ ١( يَومٍ عَظيمٍ ) (٤٤٩) روزى كه بسيار بزرگ است

٢ ٢( يَومٍ اَليمٍ ) (٤٥٠) روزى كه بسيار دردناك است

٢ ٣( يَومَ يُعرَضُ الَّذينَ كَفروا عَلىَ النّار ) ِ(٤٥١) روزى كه كفّار بر آتش عرضه مى شوند.

٢ ٤( يَومَ لايَنفَعُ الظّالِمينَ مَعذِرَتُهُم ) (٤٥٢) روزى كه عذرخواهى ظالمان فايده ندارد.

٢ ٥( يَومَ يَقومُ الاَشهادِ ) (٤٥٣) روزى كه شاهدان براى شهادت دادن بپا مى خيزند.

٢ ٦( يَومَ التَّنادِ ) (٤٥٤) روزى كه مردم يكديگر را به كمك مى طلبند، ولى چه سود؟

٢ ٧( يَومِ الحِسابِ ) (٤٥٥) روزى كه به حساب هاى ريز و درشت رسيدگى مى شود.

٢ ٨( يَومَ التَّلاقِ ) (٤٥٦) روزى كه هم انسان ها با يكديگر ملاقات مى نمايند، هم بندگان با خدا، هم اهل آسمان ها با اهل زمين ، هم ظالم با مظلوم و هم انسان ها با اعمالشان ملاقات دارند.(٤٥٧)

٢ ٩( يَومَ الا زِفَة ) (٤٥٨) روزى كه نزديك است و شما خيال مى كرديد دور است

٣٠( يَومَ يَغشاهُمُ العَذابُ مِن فَوقِهِم وَمِن تَحتِ اَرجُلِهِم ) (٤٥٩) روزى كه عذاب از بالا و پائين ، كافران را همچون شب فرامى گيرد.

٣ ١( يَومَ لايَنفَعُ مالٌ ولابَنونَ ) (٤٦٠) روزى كه مال وفرزند براى انسان بى فايده است

٣ ٢( يَومَ يَعَضُّ الظّالِمُ علَى يَدَيْه ) (٤٦١) روزى كه ظالمان دستان خود را از شدّت پشيمانى به دندان مى گيرند و فرياد مى زنند: اى كاش با فلانى دوست نمى شديم و اى كاش همراه با پيامبر راهى داشتيم !

٣ ٣( يَومَ تَشهَدُ عَلَيهِم اَلسِنَتُهُم واَيدِيهِم واَرجُلُهُم بماكانوا يَعمَلونَ ) (٤٦٢) روزى كه نه تنها زبان ، بلكه دست ها و پاها نيز به كردارهاى انسان گواهى مى دهند.

٣ ٤( يَومُ الحَسرَةِ ) (٤٦٣) روزى كه انسان حسرت ها و افسوس ها دارد.

٣ ٥( يَومَ تَجِدُ كلُّ نَفسٍ ما عَمِلَتْ مِن خَيرٍ مُحضَراً وما عَمِلَت من سُوء... ) (٤٦٤) روزى كه هر فردى عمل خودش را از هر خير و شرّى در برابرش مجسّم مى بيند.

٣ ٦( يَومَ تَبيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسوَدُّ وُجُوه ) (٤٦٥) روزى كه صورت هايى سفيد و صورت هايى سياه مى شوند.

٣ ٧( لِيَومٍ لارَيبَ فِيه ) (٤٦٦) روزى كه در آن هيچ شكّ وترديدى نيست

٣ ٨( يَومٌ لابَيعَ فِيهِ و لاخُلَّة ) (٤٦٧) روزى كه داد وستدها و روابط براى نجات انسان فايده اى ندارد.

آنچه تاكنون گفتيم ، برخى از مواردى بود كه با لغت و كلمه يوم در قرآن آمده و آيات ديگرى درباره اوصاف قيامت آمده است كه مرحوم فيض آن را بيان نموده است(٤٦٨)

گسستن وسائل و رابطه ها

در قرآن مى خوانيم : مردم در قيامت به طور فردى مبعوث مى شوند،(٤٦٩) و مراد از فرد بودن آن است كه هيچ قدرت و نيرويى قادر بر كمك رسانى نيست(٤٧٠) در توضيح اين حقيقت مى گوييم : تمام اسباب و وسائلى كه در دنيا به كمك انسان مى آيد، در آخرت هيچ گونه كارايى براى او نمى تواند داشته باشد از جمله :

١ - رشوه ، هديه و غرامت

در دنيا گاهى انسان با هديه و غرامت خود را از گرفتارى نجات مى دهد، امّا در قيامت چنين نيست قرآن مى فرمايد:( لا يُؤ اخِذ مِنها عَدلٌ ) (٤٧١) در قيامت به جاى كفر و بى دينى و گناهان ، بدل و غرامت و بازخريد در كار نيست

٢ - رابطه وپارتى

يهود عقيده داشتند كه چون نياكانشان پيامبرند، از اين رابطه و پارتى استفاده كرده و در آخرت از عذاب معاف خواهند بود، امّا قرآن مى فرمايد:( لا يُقبَلُ مِنها شَفاعَة ) هيچ شفاعتى در مورد آنان پذيرفته نيست(٤٧٢)

٣ - عذرخواهى

در دنيا گاهى عذرخواهى واظهار ندامت وتقاضاى عفو و بخشش مى تواند وسيله نجات باشد، امّا در قيامت هرگز. قرآن مى فرمايد:( لايَنفَعُ الَّذينَ ظَلَمُوا مَعذِرَتُهُم ) (٤٧٣) در قيامت عذرخواهى ستمگران بى فايده است

٤ - وابستگى و پيوندها:

ستمگرانى كه به واسطه محبّت و وابستگى به معبودهاى غير الهى چند روزى بر مردم ستم كردند، در آخرت تا عذاب الهى را مى بينند، منكر اين پيوند و دوستى ها شده واز معبودها وپيروان خود انزجار مى جويند، قرآن مى فرمايد:( تَقَطَّعت بِهِمُ الاَسبابُ ) (٤٧٤) ديگر سودى ندارد، زيرا تمام اسباب در آن روز به كلّى قطع ودستشان از همه جا كوتاه است

٥ - يارى خواستن

گاهى انسان در دنيا به خدمتكاران و زيردستان خود كمك كرده و يا فريادرس ديگران بوده و يا به يارى ديگران دلبسته بوده است ، امّا در قيامت هرگز چنين نيست و هيچ كس نمى تواند به نياز زير دست و فرو دست خود پاسخ دهد.( يَومَ لايُغنِى مَولىً عَن مَولىً شَيئاً ) (٤٧٥)

٦ - حيله و نيرنگ

در دنيا گاهى ممكن است كارها با حيله و فريب و توطئه پيش رود، (البتّه براى مدّت كوتاهى ) امّا قرآن مى فرمايد:( يَومَ لايُغنِى عَنهُم كَيدُهُم شَيئا ) (٤٧٦) در قيامت هرگز مكر وحيله كوچك ترين اثرى در نجات انسان ندارد.

٧ - فديه

. در دنيا گاهى انسان براى رهايى از زندان و گفتارى ، مايل است كه مال و چيز با ارزشى را به عنوان فداء بدهد، ولى در قيامت هرگز پذيرفته نمى شود.( فَاليَومَ لايُؤ خَذُ مِنكُم فِديَة ) (٤٧٧)

آرى ، در آن روز براى رهايى هيچ گونه فدايى پذيرفته نمى شود، هرچند بسيار زياد و بزرگ باشد، زيرا قرآن مى فرمايد:( لَو اءنّ لَهم ما فِى الاَرضِ جَميعاً ومِثلَهُ مَعَه لِيَفتَدوا بِهِ مِن عَذابِ يَومِ القِيامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنهُم وَ لَهُم عَذابٌ اَليمٌ ) (٤٧٨) اگر فرض كنيد تمام آنچه روى زمين است از اموال و معدن ها وخانه ها، بلكه دوبرابر آن را با خود داشته باشيد و همه آن را براى نجات خود بدهيد، پذيرفته نمى شود. آرى ، در آن روز انسان تنها خودش به گروگان گرفته مى شود.

٨ - مال و فرزند.

در آيات متعدّد قرآن مى خوانيم كه در قيامت مال و فرزند مفيد نيست ،( يَومَ لايَنْفَعُ مالٌ و لا بَنونَ ) (٤٧٩) و تنها قلب سالم و عمل صالح كارآيى دارد و به درد انسان مى خورد و به فرموده تفسير الميزان هر گونه ارزش مادّى و اعتبارى كه در دنيا كارگشايى دارد، در آنجا كاربردى نخواهد داشت

٩ - نسبت و قرابت

در قيامت خويشاوندى و فاميل نيز كوچك ترين اثرى در نجات انسان ندارد، نه پدر مى تواند فرزندانش را يارى دهد و نه فرزند پدر را.( لا يَجزى والِدٌ عَن وَلَدِهِ و لامَولودٌ هُوَ جازٍ عَن والِدِه شَيئاً ) (٤٨٠) و نه بستگان در آنجا كاربردى دارند،( لَن تَنفَعُكُم اَرحامُكُم ) (٤٨١) و خلاصه هيچ گونه نَسَب و قرابت و بستگى فاميلى اثرى نخواهد داشت( فَلا اَنسابَ بَينَهُم ) (٤٨٢)

آنها نه تنها به فرياد يكديگر نمى رسند، بلكه بخاطر گرفتارى هاى شخصى ، از يكديگر نيز فرار مى كنند. چنانكه قرآن مى فرمايد:( يوم يَفِرُّ المَرءُ من اءخيه و اُمِّهِ و اءبِيه و صاحِبَتِهِ و بَنِيه ) (٤٨٣) روز قيامت روزى است كه انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندانش فرار مى كند.

حساب و حسابرسى

در قيامت برپايى قيامت و معاد و زنده شدن مردگان و بهم خوردن نظام موجود و تشكيل يك نظام ديگر، به خاطر حسابرسى و رسيدگى به اعمال دنيوى انسان است كه در قيامت مورد پرسش و بازخواست قرار مى گيرد. با توجّه به آيات و روايات در اين زمينه ، مطالبى را بيان مى كنيم :

سؤ ال از همه كس قرآن مى فرمايد:( فَلَنَسئَلَنَّ الَّذينَ اُرسِلَ اِلَيهِم وَلَنَسئَلَنَّ المُرسَلِينَ ) (٤٨٤) ما حتماً هم از مردمى كه برايشان پيامبر فرستاده ايم سؤ ال خواهيم كرد و هم از خود انبيا در باره اينكه آيا مطالب را به مردم رسانده اند يا نه ، سؤ ال مى نماييم

آرى ، سؤ ال در قيامت عمومى است و از همه افراد صورت خواهد گرفت

سؤ ال از همه اعمال در قيامت از همه اعمال انسان بازخواست و سؤ ال مى شود،( وَلَتُسئَلُنَّ عمّا كُنتُم تَعمَلُون ) (٤٨٥) از آنچه انجام داده ايد حتماً بازخواست مى شويد. حتىّ اگر بسيار اندك و ناچيز باشد،( فَمَن يَعمَلْ مِثقالَ ذَرَّةٍ خَيرً يَرَهُ وَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرا يَرَه ) (٤٨٦) هر كس به هم وزن ذرّه اى(٤٨٧) خير يا شرّى انجام دهد، در روز قيامت همان را خواهد ديد.

البتّه اين آيه قانون كلّى براى كارهاى خير و شرّ است ، ولى در ميان اعمال انسان بعضى از كارها به قدرى عالى است كه حتّى گناهان را به خوبى ها تبديل مى كند و يا بعضى گناهان به قدرى خطرناك است كه سبب مى شود كارهاى خوب هم از بين رفته و حبط گردد.

سؤ ال از هر حالت در قيامت خداوند گناهانى را كه صورت ظاهرى هم ندارد، نظير گناه بزرگ شرك و ريا و يا كتمان حقّ، مورد حساب و سؤ ال قرار خواهد داد.

قرآن در اين باره مى فرمايد:( اِن تُبدوا ما فِى اَنفُسِكُم اءو تُخفُوهُ يُحاسِبكُم بِهِ اللّه ) (٤٨٨) اگر آنچه در دل داريد آشكار سازيد يا پنهان كنيد، خداوند طبق آن شما را محاسبه مى كند.

حتّى افكار و نيّات ما را به حساب مى آورد. مثلا اگر به فقيرى كمك كرديم ولى هدف ما خدا نبود، بلكه شهرت طلبى و يا امثال آن باشد، باز هم بخاطر همان هدف و انگيزه مورد سؤ ال قرار مى گيريم