ماجراى حضرت ابراهيم
كه در بحث امكان معاد گذشت ، مى تواند نمونه عملى و پاسخ به يك سرى شبهات در اين مورد باشد.
چگونگى حضور در قيامت قرآن نحوه حاضر شدن انسان در صحنه قيامت را چند نوع بيان نموده است :
گاهى مى فرمايد: انسان تنها مبعوث مى شود،(
وكُلُّهم آتِيهِ يَومَ القِيامَةِ فَرداً
)
گاهى مى خوانيم : انسان همراه با رهبرى كه در دنيا پذيرفته است مبعوث مى شود،(
يَومَ نَدعُوا كُلّ اُناسٍ بِاِمامِهِم
)
و گاهى مى خوانيم : مردم دسته دسته و بطور فوج فوج وارد مى شوند،(
فَتَاءتُونَ اَفواجاً
)
دليل اين تفاوت ها آن است كه انسان از نظر فريادرسى تنهاى تنهاست ، يعنى مال ، ثروت ، دوست و فاميل به درد او نمى خورند، واز نظر سرنوشت ، با رهبرى كه انتخاب كرده همراه است ، و از نظر شكل و قيافه ، در ميان گروهى كه همكار و همفكر او هستند خود را مى يابد.
بنابراين ممكن است انسانى در شكل خاصّى و در پشت سر رهبر خويش و در ميان انبوه جمعيّت باشد، ولى فريادرسى نداشته و خود را تنها ببيند.
يكى از ياران پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
در باره آيه(
فَتَاءتُونَ اَفواجاً
)
سؤ ال كرد، رسول خدا گريست و فرمود: سؤ ال مهمّى كردى و سپس فرمودند: مردم در قيامت ده گونه محشور مى شوند:
١ شايعه سازان ، به صورت ميمون ٢ حرام خواران ، به شكل خوك ٣ رباخواران ، واژگون ٤ قاضى ناحق ، كور. ٥ خودخواهان مغرور، كر و لال ٦ عالم بى عمل ، در حال جويدن زبان خود. ٧ همسايه آزار، دست و پا بريده ٨ خبرچين ، آويخته به شاخه هاى آتش ٩ عيّاشان ، بدبوتر از مردار ١٠ مستكبران در پوششى از آتش محشور مى شوند.
در سوره قمر مى خوانيم :(
كَاَنَّهُم جَرادٌ مُنتَشِ
)
چنان وحشت زده و گيج از قبرها بيرون مى آيند كه مانند ملخ ها درهم مختلط مى شوند.
در جاى ديگر مى فرمايد: اينها همين كه از قبرها زنده خارج مى شوند، چنان سراسيمه و با سرعت مى دوند كه گويا يك علامت و تابلو مخصوصى را هدف قرار داده و مى خواهند هر چه زودتر خود را به آن برسانند.(
يَومَ يَخرُجُونَ مِنَ الاَجداثِ سِراعَاً كاَنّهُم اِلى نُصُبٍ يُوفِضُونَ
)
در آيات متعدّد مى خوانيم : مردگان پس از مبعوث شدن ، با چشم هاى خاشع و اشك آلود به اطراف خود نگاه مى كنند وذلّت عجيبى آنان را با قهر فرامى گيرد.(
خاشِعَةً اَبصارُهُم تَرهَقُهُم ذِلَّةٌ
)
(تَرهَقُهُم يعنى با قهر فراگرفته است
)
آن روز چنان وحشت آور است كه قرآن مى فرمايد: مردم همچون پروانه ها و پرنده ها گيج و پراكنده هستند.
شايد ديده باشيد گاهى كه پرندگان زيادى روى درختى نشسته اند، همين كه صدايى بلند شود، همه پرواز مى كنند و به دنبال يك جاى اءمنى هر دسته اى به سوئى پرواز مى كنند و چنان سريع پرواز مى كنند كه گويى جاى مخصوصى را در نظر دارند، ولى چنين نيست ، بلكه آن صدا اينها را به دست و پا انداخته است
آرى ، در قيامت هم صداى بسيار شديدى پيدا مى شود، القارِعَةُ ما القارِعَة و با اين صدا، اهل محشر حيرت زده و پراكنده شده و هر دسته اى به سمتى مى دوند چنانكه گويا يك هدف خاصّى دارند.
خداوند متعال به پيامبرش مى فرمايد:(
وتَرَى النّاسَ سُكارى
)
در وقت بر پا شدن قيامت مردم را مست مى بينى ، ولى آنها مست نيستند، بلكه عذاب چنان شديد است كه عقل را از سر آنها ربوده است
البتّه اين وحشت ها مربوط به افراد گناهكار و كافر است ، افراد با ايمان با آرامش و اطمينان و نور خاصّى در قيامت حضور پيدا مى كنند و هيچ دلهره و وحشتى هم ندارند.(
يَسعى نُورُهُم بَينِ اَيدِيهِم
)
اگر در قرآن مى خوانيم كه در قيامت انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندش فرار مى كند، مربوط به كفّار است
وگرنه در همان روز كه روى صورت بعضى غبارها و آثار غم نشسته ،
آرى در همان روز، افراد نيكوكار با صورت هاى نورانى و خندان در حالى كه پيام هاى بشارت را دريافت كرده اند در صحنه قيامت حضور پيدا مى كنند.(
وُجُوهٌ يَومَئذٍ مُسفِرَةٌ ضاحِكَةٌ مُستَبشِرَةٌ
)
در آن روز حضور در دادگاه الهى اجبارى است و جاى طفره رفتن نيست ، زيرا با هر انسانى ماءمورى است كه او را به جلو مى راند و ماءمور ديگرى بر اعمالش گواهى مى دهد.(
كلُّ نَفسٍ مَعَها سائِقٌ و شَهيدٌ
)
نام ها و اوصاف قيامت مرحوم فيض كاشانى نام هاى قيامت را كه بيش از يكصد نام و وصف است از آيات و روايات بيان نموده است
امّا نام ها و اوصافى كه در قرآن آمده ، به اين تربيت است :
(
يَومَ تُبْلَى السّرائِر
)
روزى كه پرده ها كنار رود و و اسرار فاش شود.
(
يَومَ يَكونُ النّاسُ كَالفَراشِ المَبثُوت
)
روزى كه مردم همانند پروانه هاى پراكنده ، مبهوت ، متفرّق و گيج هستند.
(
يَومِ المَوعُود
)
روزى كه تمام انبيا وكتب آسمانى به آن وعده داده اند.
(
يَومَ يَفِرُّ المَرءُ من اءخيهِ واُمِّهِ واءبِيه
)
روزى كه گرفتارى هاى شخصى انسان به قدرى است كه حتّى از نزديك ترين افراد مى گريزد،از برادر، مادر، پدر، فرزند و همسرش هم فرار مى كند.
(
يَومَ يَنظُرُ المَرءُ ما قَدَّمَت يَداه
)
روزى كه انسان به كارهايى كه از پيش براى قيامت خود فرستاده نگاه مى كند و گناهان مجسّم شده خودش را مى بيند.
(
و امتازوا اليَومَ ايّهَا المُجرِمون
)
روزى كه به مجرمان خطاب مى شود فاصله بگيريد،(
يَومُ الفَصل
)
روز جدايى انسان ها و روز قضاوت و حكم الهى درباره همه انسان ها.
(
يَومٌ لايَنطِقون
)
روزى كه مهر سكوت بر لب ها زده و حقّ عذرخواهى هم به كسى داده نمى شود.
(
يَومٌ عَسيرٌ عَلَى الكافِرينَ غَيرُ يَسير
)
روز بسيار سخت و دردناك بر كافران و بدون هيچ آسايشى
(
يَومَ يَخرُجونَ مِنَ الاَجداثِ سِراعاً
)
روزى كه همه مردم از قبرها با سرعت بيرون مى آيند.
(
يَومُ التَّغابُن
)
روزى كه بسيارى از مردم احساس مى كنند دردنيا باخته اند و كلاه سرشان رفته و خودشان و عمرشان را ارزان بلكه مفت به هدر داده اند.
١ ١(
يَومَ لاتَملِك نَفسٌ لِنَفسٍ شَيئا
)
روزى كه هيچ كس مالك هيچ كس نيست و احدى قدرت تصرّف و دخالت در كار ديگرى را ندارد.
١ ٢(
يَومَ لايُخزِى اللّهُ النَّبِىَّ والَّذينَ آمَنوا مَعَه
)
روزى كه خداوند، پيامبر و مؤ منان را در آن صحنه خوار نمى كند وآنان در اءمن و در سايه لطف الهى هستند و تمام ناراحتى ها و دلهره ها مربوط به گناهكاران و كافران است
١ ٣(
يَومِ الجَمعِ
)
روزى كه همه مردم در آن جمع مى شوند.
١ ٤(
يَومَ تَرَى المؤ مِنينَ و المؤ مِناتِ يَسعى نُورُهم بَينَ اَيدِيهِم
)
روزى كه زنان و مردان با ايمان بخاطر اعمال شايسته اى كه انجام داده اند با نور خودشان كه در جلو آنهاست حركت مى كنند.
١ ٥(
يَومٍ مَعلومٍ
)
روزى كه مشخّص شده و قطعى و حتمى است
١ ٦(
يَومَ يُدَعُّونَ الى نارِ جَهَنّمَ دَعّاً
)
روزى كه تكذيب كنندگان معاد با شدّت و با عُنف به دوزخ پرتاب مى شوند.
١ ٧(
يَومُ الخُروجِ
)
روزى كه از قبرها خارج مى شوند.
١ ٨(
يَومَ يَسمَعونَ الصَّيحَة
)
روزى كه صيحه و صداى عجيب را مى شنوند.
١ ٩(
يَومُ الخُلُودِ
)
روزى كه هميشگى و جاودانه است (و ديگر مرگ نيست ).
٢٠(
يَومُ الوَعيدِ
)
روزى كه به تهديدات و اعلام خطرهاى انبيا لباس عمل پوشانده مى شود.
٢ ١(
يَومٍ عَظيمٍ
)
روزى كه بسيار بزرگ است
٢ ٢(
يَومٍ اَليمٍ
)
روزى كه بسيار دردناك است
٢ ٣(
يَومَ يُعرَضُ الَّذينَ كَفروا عَلىَ النّار
)
ِ
روزى كه كفّار بر آتش عرضه مى شوند.
٢ ٤(
يَومَ لايَنفَعُ الظّالِمينَ مَعذِرَتُهُم
)
روزى كه عذرخواهى ظالمان فايده ندارد.
٢ ٥(
يَومَ يَقومُ الاَشهادِ
)
روزى كه شاهدان براى شهادت دادن بپا مى خيزند.
٢ ٦(
يَومَ التَّنادِ
)
روزى كه مردم يكديگر را به كمك مى طلبند، ولى چه سود؟
٢ ٧(
يَومِ الحِسابِ
)
روزى كه به حساب هاى ريز و درشت رسيدگى مى شود.
٢ ٨(
يَومَ التَّلاقِ
)
روزى كه هم انسان ها با يكديگر ملاقات مى نمايند، هم بندگان با خدا، هم اهل آسمان ها با اهل زمين ، هم ظالم با مظلوم و هم انسان ها با اعمالشان ملاقات دارند.
٢ ٩(
يَومَ الا زِفَة
)
روزى كه نزديك است و شما خيال مى كرديد دور است
٣٠(
يَومَ يَغشاهُمُ العَذابُ مِن فَوقِهِم وَمِن تَحتِ اَرجُلِهِم
)
روزى كه عذاب از بالا و پائين ، كافران را همچون شب فرامى گيرد.
٣ ١(
يَومَ لايَنفَعُ مالٌ ولابَنونَ
)
روزى كه مال وفرزند براى انسان بى فايده است
٣ ٢(
يَومَ يَعَضُّ الظّالِمُ علَى يَدَيْه
)
روزى كه ظالمان دستان خود را از شدّت پشيمانى به دندان مى گيرند و فرياد مى زنند: اى كاش با فلانى دوست نمى شديم و اى كاش همراه با پيامبر راهى داشتيم !
٣ ٣(
يَومَ تَشهَدُ عَلَيهِم اَلسِنَتُهُم واَيدِيهِم واَرجُلُهُم بماكانوا يَعمَلونَ
)
روزى كه نه تنها زبان ، بلكه دست ها و پاها نيز به كردارهاى انسان گواهى مى دهند.
٣ ٤(
يَومُ الحَسرَةِ
)
روزى كه انسان حسرت ها و افسوس ها دارد.
٣ ٥(
يَومَ تَجِدُ كلُّ نَفسٍ ما عَمِلَتْ مِن خَيرٍ مُحضَراً وما عَمِلَت من سُوء...
)
روزى كه هر فردى عمل خودش را از هر خير و شرّى در برابرش مجسّم مى بيند.
٣ ٦(
يَومَ تَبيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسوَدُّ وُجُوه
)
روزى كه صورت هايى سفيد و صورت هايى سياه مى شوند.
٣ ٧(
لِيَومٍ لارَيبَ فِيه
)
روزى كه در آن هيچ شكّ وترديدى نيست
٣ ٨(
يَومٌ لابَيعَ فِيهِ و لاخُلَّة
)
روزى كه داد وستدها و روابط براى نجات انسان فايده اى ندارد.
آنچه تاكنون گفتيم ، برخى از مواردى بود كه با لغت و كلمه يوم در قرآن آمده و آيات ديگرى درباره اوصاف قيامت آمده است كه مرحوم فيض آن را بيان نموده است