دومين بيعت اهل مدينه با پيغمبر
تبليغات سازنده و مؤثر مصعب بن عمير مبلغ جوان و برازنده پيغمبر درمدينه و فعاليت تبليغی دوازده مسلمان نامبرده در ميان مردم مدينه و دو قبيله خود (اوس و خزرج) اعث شد كه روز به روز نام رسول خدا بيشتر بر سر زبانها بيفتد و افراد زيادتری شيفته و دلباخته حضرت گردند.
چون موسم حج فرا رسيد، و طبق رسوم عرب، مردم خود را آماده رفتن به مكه نمودند، مصعب بن عمير نيز به مكه بازگشت. تا گزارش كار خود را به پيغمبر بدهد و در مراسم حج هم شركت كند.
حدود پانصد نفر مرد و زن مدينه خود را مهيای سفر مكه نمودند. هفتاد و پنج تن از مسلمانان هم در ميان آنها بودند كه دو نفر آنها زن بود.
چند نفر از اين عده پيغمبر را در مكه ملاقات نمودند و از حضرت خواستند تا در يكجا اجتماع كنند و با آن برگزيده خدا بيعت نمايند. حضرت فرمود: وعده ما در اواخر شب جنب عقبه اولی است.
اين عده هفتاد و پنج نفری پنهانی و با كمال احتياط در دسته های چند نفری به طوری كه مشركين متوجه گردهمائی آنها نشوند، آمدند و در ٣ عقبه اولی» منتظر رسيدن پيغمبرشدند.
لحظه ای بعد پيغمبر با عمويش عباس كه هنوز مسلمان نشده بود، ولی بعد از ابوطالب می خواست برادر زاده اش را تنها نگذارد، وارد شدند.
نخست عباس در آن جمع كه با شور و شوق ديدار پيغمبر همه گوش بودند تا بشنوند و مراسم بيعت انجام گيرد آغاز به سخن كرد و گفت: ای جماعت خزرج! می دانيد كه محمد از ماست و ما او را از گزند قوم خود حفظ كرده ايم، و در ميان ما با عزت و بزرگوای به سر می برد، ولی با اين وصف او می خواهد در ميان شما مردم مدينه باشد.
اگر می بينيد می توانيد به خوبی او را پذيرا شويد و از وی حمايت كنيد، او در اختيار شماست، و چنانچه می دانيد نمی توانيد درست به عهد و پيمانی كه با وی می بنديد عمل كنيد، و از او ياری نمائيد، از هم اكنون او را رها كنيد.
خزرجيان گفتند: ای عباس آنچه را گفتی شنيديم. يا رسول الله! هر پيمانی می خواهی برای خودت و خدايت از ما بگير.
پيغمبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
آياتی از قرآن مجيد تلاوت نمود، و آنها را دعوت كرد كه به خدا ايمان بياورند و به دين او «اسلام» بيشتر اهميت بدهند، سپس فرمود: با شما بيعت می كنم و پيمان می بندم كه در وطن خود ازمن مانند كسان خويش دفاع كنيد.
براء بن معرور كه بزرگ هيات بود دست پيغمبر را به رسم بيعت به دست گرفت و گفت: آری، به خدائی كه تو را به حق مبعوث كرده است از وجود مقدست مانند فرزندان خود ياری خواهيم كرد.
در اين هنگام ابوالهيثم ابن تيهان رشته سخن را به دست گرفت و گفت: يا رسول الله! ما با قم يهود پيمان هائی بسته ايم كه با مسلمان شدن مان ناچاريم آنها را ناديده بگيريم شايسته نيست كه اگر خداوند به شما قدرت داد به سوی قوم خود به مكه بازگردی، و ما را رها كنی.
پيغمبر تبسمی كرد و فرمود: نه، پيمان من پيمان شماست، و احترام من بستگی به احترام شما دارد. شما از من هستيد و من هم از شمايم. با هر كس صلح كرديد صلح می كنيم و با هر كس سر جنگ داستيد، جنگ خواهم كرد.
آنگاه پيغمبر فرمود: از ميان خود دوازده تن را انتخاب كنيد و به من معرفی نمائيد. آنها نيز نه نفر از قبيله خزرج وسه تن از قبيله اوس را به نمايندگی خود برگزيدند و به پيغمبر معرفی كردند. سپس برخاستند و يك يك با پيغمبربيعت نمودند. نخستين كسی كه بيعت كرد اسعد بن زراره بود، و گفته اند ابوالهيثم ابن تيهان بود، و هم گفته اند براء بن معرور بود.
پس از آن بقيه هم پيش رفتند و يك يك بيعت كردند. آمدن اين عده به مكه و انجام بيعت دوم در عقبه كه آخری «بيعت جنگ و پيكار» نام گرفت، در ماه ذی الحجه بود. پيغمبر بقيه ماه ذی الحجه و ماه محرم و صفر را در مكه ماند، و در ١٢ ربيع الاول به مدينه هجرت كرد.
پس از اين بيعت و پيش از آنكه حضرت خود روانه مدينه شود، دشتور داد مسلمانان، مرد و زن و پير و جوان به مدينه مهاجرت كنند. آنها نيز به مدينه كوچ كردند، و با گردهمائی خود زمينه را برای هجرت پيغمبر فراهم نمودند.
بايد دانست كه چون از اين تاريخ بزرگان مدينه با پيغمبر بستند كه به ياريش قيام كنند «انصار» يعنی ياوران پيغمبر خوانده شدند. در مقابل آنها «مهاجرين» از مردم مكه و ساير نقاط بودند كه قبل و بعد از هجرت پيغمبر به مدينه، به آن شهر مهاجرت نمودند.
در تاريخ اسلام «انصار» به اهل مدينه، و «مهاجرين» بيشتر به اهل مكه گفته شده است.
اسامی بيعت كنندگان عقبه
ابن هشام اسامی ٧٥ نفری را كه آن شب در عقبه اوليبا پيغمبر بيعت كردند در فصلی به نام «اسامی كسانی كه در بيعت عقبه حضور داشتند» با ذكر نسب آنها و انتصاب هر كدام به تيره ای از دو قبيله اوس و خزرج، و شركت بعدی آنها در جنگهای پيغمبر و سرنوشت هر كدام (جز چند نفر) را آورده است.
البته ابن هشام اسامی دوازده نفر نماينده آنها را قبلا در فصلی جداگانه ذكر كرده و بعد به صورت جمعی هم نام برده است.
در اين جا ما نخست اسامی ١٢ نفر نمايندگان آنها را ذكر می كنيم، و سپس بقيه افراد را. به گفته ابن هشام يازده نفر از آنها كه همه مرد بودند ار قبيله اوس و بقيه از جمله دو زن از قبيله خزرج بودند.طرز بيعت كردن هم بدين گونه بود كه مردها دست پيغمبر را می فشردند و می گفتند بر اساس شروطی كه فرمودی بيعت می كنيم.
به گفته ابن هشام آن دو زن هم بيعت كردند، ولی چون پيغمبر به زنان (نامحرم) دست نمی داد، وقتی آنها اعتراف كدرند كه ما نيز اين شروط را قبول داريم پيغمبر فرمود: با شما هم بيعت كردم.
اسامی هفتاد و پنج نفری كه در عقبه با پيغمبر بيعت كردند به شرح زير است.نخست ١٢ تن نمايندگان آنها را كه در زبان عربی «نقبا» و به صورت مفرد «نقيب» يعنی نماينده و سرپرست می گويند می آوريم، سپس بقيه را ذكر می كنيم. بايد دانست كه اينان هر كدام در تاريخ اسلام نقش مهمی به عهده داشتند و اغلب از مردان نامور و منشا اثر بودند:
١- اسعد بن زراره - قبل از جنگ بدر در حالی كه مسجد پيغمبر را بنا می كردند در مدينه وفات يافت.
٢- سعيد بن ربيع - در جنگ بدر حضور داشت، و در نبرد احد به شهادت رسيد.
٣- عبدالله بن رواحه - در تمام جنگهای پيغمبر غير از فتح مكه شركت داشت و در جنگ موته (بعد از رحلت پيغمبر) پس از شهادت جعفر بن ابيطالب و زيد بن حارثه سردار لشكر اسلام شد، و مانند آنها به شهادت رسيد.
٤- رافع بن مالك بن عجلان - ابن هشام از سرنوشت او يادی نمی كند، مانند بعضی ديگر.
٥- براء بن معرور - پيش از آمدن پيغمبر به مدينه در آن شهر درگذشت.
٦- عبدالله بن عمرو بن حرام - در جنگ بدر شركت داشت، و در جنگ احد به شهادت رسيد. او پدر جابر بن عبدالله انصاری معروف است.
٧- عبادة بن صامت - درتمامی جنگهای پيغمبر شركت داشت.
٨- سعد بن عباده - او بزرگ قبيله خزرج بود، و در جنگهای پيغمبر حضور داشت.
٩- منذر بن عمر بن خنيس - در جنگ بدر و احد شركت داشت و در واقعه بئر معونه كه سرپرست مبلغان اسلام بود، به شهادت رسيد. اين نه نفر از قبيله خزرج بودند، و سه تن ديگر كه نام می بريم و جزو نقبا و نمايندگان بودند از قبيله اوس می باشند، و اينان:
١٠- اسيد بن حضير - از سران قبيله اوس بود ولی در جنگ بدر شركت نداشت.
١١- سعد بن خيثمه - در جنگ بدر شركت داشت، و به شهادت رسيد.
١٢- ابوالهيثم بن تيهان - در جنگ های ديگر پيغمبر شركت داشت.
١٣- ظهير بن رافع بن عدی.
١٤- ابو برده هانی بن نيار - وی در جنگ بدر شركت داشت.
١٥- نهيز بن هيثم.
١٦- رفاعة بن عبدالمنذر - دربدر شركت داشت و در احد شهيد شد.
١٧- عبدالله بن جبير - در بدر شركت داشت. او در احد فرمانده تيراندازان بود و بر اثر خيانت سربازانش و نيرنگ خالد بن وليد از فرماندهان سپاه مشركين، به شهادت رسيد.
١٨- امية بن برك.
١٩- معن بن عدی - در تمامی جنگ های پيغمبر شركت داشت، و در جنگ با مسيلمه كذاب شهيد شد.
٢٠- عويم بن ساعده - در جنگ بدر و احد و خندق شركت داشت.
اين يازده نفر از قبيله اوس بودند و بقيه كه از اين پس نام می بريم همگی از قبيله خزرج می باشند.
٢١- خالد بن زيد ابوايوب انصاری - در همه جنگ های پيغمبر حضور داشت، و پی از رحلت پيغمبر درجنگ با روميان در پشت ديوار قسطيطنيه شهيد شد و همان جا مدفون گرديد. پيغمبر هنگام ورود به مدينه وارد خانه او شد كه جوانی از طبقه پائين يا متوسط بود، و فرمود: شترمن از جانب خدا مامور بود كه جلو خانه ابوايوب زانو بزند.
٢٢- معاذ بن حارث بن رفاعه - در تمام جنگ های پيغمبر شركت داشت.
٢٣- عوف بن حارث - برادر او كه در جنگ بدر شهيد شد.
٢٤- معوذ بن حارث - برادر ديگر وی. او نز در جنگ بدر به شهادت رسيد. او بود كه ابوجهل را به قتل رسانيد.
٢٥- رفاعة بن حارث.
٢٦- عمارة بن حزم - در تمام جنگ های پيغمبر حضور داشت و در يمامه در جنگ با مسيلمه كذاب شهيد شد.
٢٧- سهل بن عتيك بن ن٧عمان - در جنگ بدر شركت داشت.
٢٨- اوس بن ثابت من منذر - در جنگ بدر شركت داشت.
٢٩- ابو طلحة زيد بن سهل - در جنگ بدر شركت داشت.
٣٠- عيس بن ابی صعصعة - در جنگ بدر شركت داشت.
٣١- عمرو بن غريه.
٣٢- خارجة بن زيد - در جنگ بدر شركت داشت و در احد شهيد شد.
٣٣- ابو نعمان بن بشير بن سعد بن ثعلبه - در جنگ بدر شركت داشت.
٣٤- عبدلله بن زيد بن ثعلبه - در جنگ بدر شركت داشت.
٣٥- خلاد بن سويد بن ثعلبه - در جنگ بدر و احد و خندق شركت داشت و در جنگ بنی قريظه شهيد شد، و پيغمبر فرمود: پاداش دو شهيد دارد.
٣٦- عقبة بن عمرو بن ثعلبه - او كوچكترين عضو هيات بود.
٣٧- خالد بن قيسبن مالك - در جنگ بدر شركت داشت.
٣٧- ذكوان بن عبد قيس - او پس از بيعت عقبه از مدينه به مكه رفت و نزد پيغمبر بود، سپس به مدينه آمد. به همين علت به وی مهاجر انصاری می گفتند. در بدر شركت داشت و در احد شهيد شد.
٣٩- حارث بن قيس بن خالد - در جنگ بدر شركت داشت.
٤٠- سنان بن صيفی - در بدر شركت داشت و در جنگ خندق شهيد شد.
٤١- طفيل بن نعمان بن خنساء - در بدر شركت داشت و در جنگ خندق شهيد شد.
٤٢- معقل بن منذر - در جنگ بدر شركت داشت.
٤٣- مسعود بن يزيد بن سبيع.
٤٤- ضحاك بن حارثة بن زيد - در جنگ بدر شركت داشت.
٤٥- يزيد بن خزام.
٤٦- جبار بن خصر بن امية بن خنساء - در بدر حضور داشت.
٤٧- طفيل بن مالك بن خنساء - در بدر حضور داشت.
٤٨- كعب بن مالك بن ابی كعب.
٤٩- سليم بن عمرو بن حديده - در جنگ بدر شركت داشت.
٥٠- قطبة بن عامر بن حديده - در جنگ بدر شركت داشت.
٥١- يزيد بن عامر - برادر وی در جنگ بدر شركت داشت.
٥٢- كعب بن عمرو بن عباد - در جنگ بدر شركت داشت.
٥٣- صيفی بن سواد بن عباد.
٥٤- ثعلبة بن غنمة بن عدی - در بدر شركت داشت و در خندق به شهادت رسيد.
٥٥- عمرو بن غنمة بن عدی - برادر وی.
٥٦- عبس بن عامر بن عدی - برادرزاده او در جنگ بدر شركت داشت.
٥٧- خالد بن عمرو بن عدی - برادرزاده ديگر وی.
٥٨- عبدالله بن انيس از مردم قبيله قضاعه و هم پيمان بنی عدی.
٥٩- معاذ بن عمرو بن جموح بن زيد - در جنگ بدر شركت داشت.
٦٠ ثعلبة بن حارث بن حرام - در بدر شركت داشت و در جنگ طائف شهيد شد.
٦١- عمرو بن ثعلبه - در جنگ بدر شركت داشت.
٦٢- خديج بن سلامة بن اوس - هم پيمان با قبيله حرام.
٦٣- معاذ بن جبل - در تمام جنگ های پيغمبر شركت داشت و از طرف پيغمبر برای تبليغ به يمن رفت و در زمان خلافت عمر در شام وفات يافت.
٦٤- عبای بن عبادة بن نضلة بن مالك - او از مدينه به مكه رفت و با پيغمبربود سپس به مدينه آمد و لذا به وينيز مهاجر انصاری می گفتند. او در جنگ احد به شهادت رسيد.
٦٥-يزيد بن ثعلبه - هم پيمان آنها.
٦٦- عمر بن حارث بن لبده.
٦٧- ابو وليد رفاعة بن عمرو بن زياد - در جنگ بدر شركت داشت.
٦٨- عقبة بن وهب بن كلده - در جنگ بدر شركت داشت. او نيز مهاجر انصاری بود.
٦٩- ثابت بن جذع - در جنگ بدر شركت داشت، و در جنگ طائف شهيد شد.
٧٠- سلمة بن سلامه - در جنگ بدر شركت داشت.
٧١- عغام بن مالك بن نجار.
٧٢- زياد بن لبيد - در جنگ بدر حضور داشت.
٧٣- فروة بن عمرو - در جنگ بدر حضور داشت.
٧٤- ام منيع، اسماء - دختر عمرو بن عدی.
٧٥- نسيبه - دختر كعب نب عمرو بن عوف. اين زن همان ام عماره بانوی نامدار و دلير است. نسيبه با خواهر و همسرش زيد بن عاصم و فرزندانش حبيب و عبدالله بن زيد همراه پيغمبر در جنگ شركت جست.
حبيب پسر او همان است كه مسيلمه كذاب (مسيلمه كذاب در زمان پيغمبر دريمامه ادعای پيغمبری كرد و عده ای از اعراب جاهل را گمراه ساخت. مسيلمه در جنگ با مسلمانان در زمان خلافت ابوبكر در يمامه كشته شد.) او را گرفت و گفت: آيا عقيده داری كه محمد رسول خدا است؟ حبيب گفت: آری. مسيلمه گفت: گواهی می دهی كه من پيغمبر خدا هستم؟ حبيب گفت: من نمی شنوم.
مسيلمه اعضای بدن او را قطع كرد تا در دست او به شهادت رسيد. هنگامی كه مسلمانان به يمامه رفتند تا به مسيلمه كذاب جنگ كنند، ام عماره نيز در جنگ شركت جست، تا اينكه مسيلمه به قتل رسيد، و ام عماره به مدينه بازگشت، در حالی كه دوازده زخم بر بدن داشت. ((٣) سيره ابن هشام - جلد ٢ ص ٣١١ تا ٣٢٠)