معراج از ديد علمی
(اين قسمت متمم بحث معراج است كه در بخش مخصوص به خود در متن كتاب آمده است.)
با اينكه گفتيم ما معراج پيغمبر را يك معجزه می دانيم كه با قدرت الهی انجام گرفته است، مع الوصف بايد دانست كه در روايات اسلامی راجع به معراج به نكاتی برخورد می كنيم كه می توانيم پس از تسخير فضا و پيشرفت علوم فضائی ان را از ديد علمی هم مورد توجه قرار دهيم:
مجله فضا شماره ٦ به تاريخ ٥/١/١٣٥١ شمسی در مقاله ای تحت عنوان «رصدخانه پالومار عظمت جهان بالا را چنين توصيف می كند» از جمله توشته بود: «تنها در كهكشانی كه منظومه شمسی ما جزئی از آن است و يكی از هزاران كهكشان های عالم بالاست، صدها ميليون خورشيد و ستاره درخشان است كه در ميان آنها روز محاسبات دانشمندان ميليون ها سياره مسكون با ميلياردها موجود زنده وجود دارد.»
اين يك نمونه از اعترافات دانش فضائی امروز بشر است كه عقيده دارند در بعضی از سيارات عالم بالا موجود زنده هست. بارها در تحقيقات دانشمندان علم فضا خوانده ايم كه از موجود زنده كرات آسمانی سخن به ميان آورده اند، و در صددند كه اگر علم و تكنيك آنها قادر باشد آن سيارات را كشف كنند و بتوانند با موجودات زنده آنها ارتباط برقرار سازند.
اين دانشمندان حتی عقيده دارند در بعضی ازكرات آسمانی تمدنی به مراتب درخشان تر از آنچه در كره زمين است وجود دارد. (پرفسور هشترودی رياضيدان معروف ايرانی هم با آنكه فردی مادی بود مانند بسيرای از دانشمندان غربی معتقد به موجوديت زنده آسمانی و تمدن پيشرفته و اثر مستقيم آنها در كره زمين بود.) اكنون به اين آيات قرآنی و روايات جالب اسلامی در اين زمينه توجه كنيد:
خدا در قرآن می فرمايد: «از نشانه های قدرت خدا اين است كه آسمان ها و زمين و موجودات زنده را كه در آنها پراكنده است آفريد.»(
وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَابَّةٍ
)
(سوره شوری آيه ٢٩)
چقدر جالب است كه قرآن صريحا می گويد: «آيا نمی بينيد كه خدا آنچه را در آسمان ها و زمين است، برای بشر مسخر كرده است »(
أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ
)
(سوره لقمان آيه ٢١)
اين آيه و نظائر آن به خوبی می رساند كه بشر قادر است به آسمان ها و آنچه در آنهاست راه يابد. راه بر او مسدود نيست و خدا او را دارای چنين قدرتی دانسته است!
امين الدين طبرسی دانشمند نامی شيعه متوفی به سال ٥٤٨ ه در تفسير گرانقدرش «مجمع البيان » كه نزد علمای شيعه و سنی از اعتبار خاصی برخوردار است، در تفسير آيه شريفه(
يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ
)
(سوره الرحمن آيه ٣٢) يعنی: ای جن و انس اگر بخواهيد به نقاط مختلف آسمان ها و زمين راه يابيد، بيائيد كه راه باز است، ولی بدون قدرت قادر نخواهيد بود، از جمله می نويسد:
...و نيز گفته شده كه معنی آيه چنين است: «اگر بخواهيد از آنچه در آسمان ها و زمين است آگاهی يابيد، جز با حجت و بيان (توانائی و ديد علمی) قادر نخواهيد بود.
شيخ فخر الدين طريحی متوفی در نجف اشرف به سال ١٠٨٥ ه از دانشمندان عاليقدر ما دركتاب مشهور «مجمع البحرين» كه شرح لغات قرآن و حديث است، لفظ «كوكب» از حضرت اميرالمؤمنينعليهالسلام
روايت می كند كه فرمود: «اين ستاره ها كه در آسمان هستند شهرهائی است مانند شهرهائی كه در زمين است » «هذه النجوم التی فی السماء مدائن مثل مدائن التی فی الارض
»
و نيز در همان جا از آن حضرت روايت می كند كه فرمود: ستارگان مانند بزرگترين كوه زمين هستند. «الكواكب كاعظم جبل علی الارض
»
در دعای جوشن كبير كه آن را امام زين العابدين از پدرش امام حسين از جدش رسول اكرمعليهمالسلام
روايت نموده است در راز و نياز با خداوند جهان می خوانيم كه پيغمبر اسلام عرض می كند: «يا من له الهواء و الفضاء يا من فی السماء عظمته
؛ ای خدائی كه هوا و فضا از آن اوست، و ای خدائی كه عظمت و بزرگيت در آسمان است.»
با توجه به اين مطالب كه به عنوان نمونه آورده ايم بايد بگوئيم چهارده قرن پيش از آن كه علم فضا و رصدخانه های بزرگ از وجود موجود زنده در بعضی از سيارات و كرات آسمانی سخن بگويند، و دانش بشری اعلام كند كه از صد كيلومتر تا هزار كيلومتر اطراف كره زمين را كه به صورت شلغم است و فرورفتگی و بلندی دارد، قشری از گاز گرفته كه آن را «جو» و «هوا» می گوييم، و بالاتر آن «خلاء» و «فضا» است، و خلاصه هوا با فضا فرق دارد، و دو چيز است، اين واقعيت ها را در گفتار پيغمبر و اميرالمؤمنين و ائمه طاهرين صلوات الله عليهم اجمعين می بينيم.
شواهد و قرائن اسلامی چه در آيات قرآنی و چه در احاديث و اخبار و آگاهی دانشمندان ما از وجود موجود زنده در آسمان ها و اين كه كرات آسمانی و سيارات عالم بالا بدين كوچكی نيست كه ما می بينيم، آنقدر زياد اس، و نزد ما مسلمين امر عادی بوده و هست كه هفتاد سال پيش شاعر دانشمند و متفكر اسلامی اقبال لاهوری می گويد:
خيال من به تماشای آسمان بوده است بدوش ماه و به آغوش كهكشان بوده است گمان مبر كه همين خاكدان نشيمن ماست كه هر ستاره جهانی است يا جهان بوده است گويا اقبال لاهوری، با توجه با اين ابيات امير خسرو دهلوی، دو بيت مزبور را سروده است:
تو پنداری جهان غير از اين نيست زمين و آسمانی غير از اين نيست چو آن كرمی كه در گندم نهانست زمين و آسمان او همانست شنيدستم كه هر كوكب جهانی است جداگانه زمين و آسمانی است نكته جالب توجه اينجاست كه پيغمبر اكرم و ائمه اطهارعليهمالسلام
و دانشمندان بزرگ و حتی شعرای ما در عصر از وجود شهرها و ستارگان و موجود زنده و تمدن آنها و فرق بين هوا و فضا، و بزرگی ستارگان به اندازه برزگترين كوه زمين (به تعبيری كه مردم آن روز باور كنند) سخن به ميان آورده اند، كه روشن فكران و دانشمندان آن عهد بر اساس فرضيه بطلميوس حكيم يونانی مقيم اسكندريه عقيده داشتند آسمان ها جسم است و مانند پوست پيازی تو درتوی هم می باشد، و ستارگان ميخ های زرينی هستند كه خداوند به آسمان كوفته تا بر سر اهل زمين خراب نشوند!
راجع به وسيله ای كه پيغمبر در اين سير فضائی سوار آن شد و به آسمانها رفت و برگشت نيز در روايات و گفتار دانشمندان اسلامی به مطالب جالبی بر می خوريم كه حائز كمال اهميت است.
در روايات می گويند براق وسيله ای بوده است كه در اختيار همه پيغمبران قرار داشته است. روايت شده وسيله ای كه حضرت ابراهيم و هاجر و كودك خردسالش اسماعيل را از فلسطين به مكه آورد، همان براق بوده و در تاريخ ابن ازرق روايت می كند كه حضرت ابراهيم هر ساله با براق از فلسطين برای حج به مكه می آمد.
و اما براق چه بوده است؟ حيوان يا وسيله مصنوعی از جهان ديگر بوده آنهم جالب است و بايد از آن اطلاع داشته باشيم.
شيخ فخرالدين طريحی دانشمند نامبرده در «مجمع البحرين» ماده «براق» می نويسد: «براق به ضم باء جنبندای بوده كه پيغمبر در شب معراج سوار آن شد. اينكه براق (يعنی دارنده برق) گفته اند به خاطر آن است كه دارای رنگی درخشان و روشنی زيادی بوده است.
بعضی هم گفته اند: به واسطه سرعت حركتش كه مانند برق می رفت آن را براق ناميدند. گام های او به اندازه ديدگاهش بود. هنگامی كه به كوهی می رسيد دست هايش كوتاه می شد، و پاهايش طولانی می گرديد و چون فرود می آمد دستهايش بلند و پاهايش كوتاه می گرديد، و در شت خود دو بال داشت.»
برهان الدين حلبی دانشمند معروف عامه در «سيره حلبيه »در بحث معراج شرح مفصلی راجع به براق دارد، و از مجموع مدارك و مآخذ آن را شناسانده است. از جمله می گويد: براق جنبنده سفيدی بود و به همين جهت به آن براق می گفتند. به خاطر روشنی شديدی كه داشته است، و هم گفته اند براق را به علت سرعتش براق ناميده اند، يعنی مانند برق بوده است.
گوشهايش تحرك داشت، هنگامی كه می نشسد دستهايش بلند و پاهايش كوتاه می شد، و چون برمی خاست پاهايش بلند و دستهايش كوتاه می گرديد. و در روايتی می گويد: يك گام براق به اندازه كشش ديدش بود.
ابن منير گفته است: بنابر پيمودن زمين تا آسمان يك گام انجام گرفته است. زيرا چشمی كه در زمين است آسمان را می بيند، عليهذا براق با هفت گام به بالاترين آسمان ها رسيده است.
و در روايتی پيغمبر می فرمايد: وقتی نزديك رفتم تا سوار شوم، براق گوشهای خود را جمع كرد. و نيز پيغمبر فرمود: در شب معراج در پشت سر جبرئيل بر براق سوار بودم.
ابن هشام از ابو سعيد خدری روايت می كند كه پيغمبر فرمود: هنگامی كه از بازديد بيت المقدس فارغ شدم مرا به معراج بردند، و هرگز چيزی بهتر از آن سير و سفر نديدم. «و لم ارشيئا قط احسن منه
.» (سيره ابن هشام - جلد ٢ ص ٢٧٣)
با در نظر گرفتن آنچه به طور اجمال گفتيم می توانيم معراج پيغبر اسلام را با ديد علمی به شرح زير ترسيم كنيم؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد:
١- براق كه به تعبير پيغمبر برای مردم آن روز، «دابه» يعنی جنبنده و شيئی متحرك خوانده شده و جز اين هم راهی برای تفهيم مطلب خود نداشته است، مركب سواری پيغبر بوده كه درشب معراج جبرئيل راهنمائی آنرا بعهده داشت و پيغمبر در كنار يا پشت سر او نشسته و به آسمان ها رفته است.
آيا نمی توان احتمال داد اين مركب سريع السير كه پيغمبر آن را براق از ماده برق و انرژی خوانده است، وسيله سريع السيری از تمدن شگفت انگيز يكی از سيارات ديگر بوده؟ تمدنی به مراتب درخشان تر و شكوفاتر از تمدن ما و با سرعتی كه برای ما قابل فهم نيست؟
٢- ممكن است بگويند چطور می شود اين مسافت بسيار طولانی و سير فضائی در يك شب انجام گرفته باشد؟ در جواب می گوئيم در قرآن می گويدحركت از مسجد الحرام تا مسجد القصی در شبی يا پاسی از يك شب انجام گرفته است، و ديگر نمی گويد كه رفتن و آمدن به آسمان ها جمعا در يك شب يا پاسی از شب واقع شده است. البته در روايات مطالبی هست، ولی صريح قرآن مقدم بر روايات است، به خصوص كه آن روايات هم محل بحث و گفتگو است.
٣- حد اكثر سرعتی كه ما در تمدن زمين تا كنون شناخته ايم سرعت نور است كه تقريبا در ثانيه قادر بوده كه از زمين تا كره ماه برود كه فاصله آن تا زمين چهارصد هزار كيلو متر است.
حال اگر گوئيم براق وسيله برق آسائی از تمدن شكوفاتر از تمدن ما ساكنان زمين بوده، و در آن تمدن سرعتی به مراتب سريع تر از نور وجود داشته و دارد، اين امكان هست كه درمدت چند ساعت يا يك شب و بيشتر پيغمبر به بعضی از سيارات منظومه شمسی ما يا سايرمنظومه ها و سحابی ها و كهكشانها كه دارای موجود زنده و ديدنی ها بوده است رفته و پياده شده و با آنها گفتگو نموده و به زمين برگشته است.
ما چه ميدانيم در عالم بالا و ساير كرات آسمانی چه خبر است، و چه تمدنی و چه موجوداتی و چه وسائل و اختراعاتی وجود دارد؟
به سير قصه سيمرغ و قصه هدهد كسی رسد كه شناسای منطق الطير است تو كز سرای طبيعت نمی روی بيرون كجا به كوی حقيقت گذر توانی كرد؟
٤- هنوز جامعه بشری و دنيای علم از راز ساختمان اهرام مصر و تالار آفتاب در بعلبك لبنان ء تخت جمشيد در شيراز و عجايب سرزمين بابل و موجوداتی از كرات آسمانی به زمين آمده و طرح آنها را ريخته و يا آنها را ساخته اند.
٥- سفينه های فضائی و كيهان نوردی كه در چند سال گذشته توسط بلوك شرق و غرب به آسمان و كره ماه و مريخ و مشتری و زهره فرستاده شد، هنگام پرتاب از زمين و عبور از حوزه جاذبه زمين و شكافتن سپر جاذبه و عبور ازجو و ورود به فضا و ماورای جو كه همچون گوئی آتشين و با سرعتی حيرت انگيز پيش می رفته، و اينكه سفينه ها سه قسمت بوده و قسمت هائی از انها به خاطر اوضاع و شرايط خلا و موانع فضائی از هم جدا شده است، با تعبيراتی كه راجع به براق و گوشها و دست و پاهای آن، ان هم با تعبير چهارده قرن پيش خطاب به مردم عرب كه تازه از مرز جاهليت گذشته بودند و اكثريت قريب به اتفاق آنها هنوز به پيغمبر و اين گونه سخنان ايمان نداشتند، شباهت زيادی دارد.
می توان گفت براق نيز همچون سفائن كيهان پيما هرگاه به موانع فضائی مانند اشعه ايكس يا سنگهای آسمانی برخورد می كرد يا می خواست اوج بگيرد يا بنشيند، آن حالات را درهوا وفضا داشته است، گوش ها و دست و پاهايش كه جمع يا باز می شده اشاره به اين هاست. به روايات سابق در بحث (معراج پيغمبر) مراجعه كنيد.
٦- ديديم و خوانديم كه نخستين سفينه مه نورد ده روز طول كشيد كه به ماه رفت و برگشت ولی آخرين آپولو پنج روز يا كمتر اين مسافت را طی نمود و گفتند در سفرهای آينده از اين مدت تا يك روز هم تقليل خواهد يافت.
روسها اعلام كردند سرگرم ساختن سفينه ای هستند كه ظرف چهل دقيقه به كره ماه برسد، علي هذا می توان در آينده و همين تمدن زمينی در سايه كار و كوشش و تكنيك وسيله سريع السيرتری هم ساخت. حال اگر براق اين وسيله ساخته تمدن شگفت انگيز كرات ديگر چنان كه گفتيم با سرعتی خارق العاده كه تعلق به تمدن آنجا داشته پيغمبر به آسمان ها برده و برگردانده باشد، يا حضرت ابارهيم را در اندك زمانی از فلسطين به مكه می برده و برمی گشته، از ديد علمی برای ما چندان مشكل نخواهد بود، و به نظر نمی رسد كه محال باشد. تا چه رسد كه گفتيم راز آن بر ما پوشيده است.
٧- معراج و سير فضائی پيغمبر، جسمانی بوده است. يعنی پيغمبر با جسم و در حال بيداری سوار بر براق به سير آسمان ها رفته و برگشته است، نه اين كه روحانی و چيزی شبيه خواب باشد كه قابل بحث نيست.
به عبارت ديگر جسم پيغمبر به آسمان ها رفته، نه روح آن حضرت. اين صريح قرآن است كه در همان آيه اول سوره اسراء خدا می فرمايد: «اسری بعبده» يعنی بنده خودش را سير داد، و «عبد» كلمه ايست كه اطلاق می شود بر انسان مركب از جسم و روح، و اين كه در دعای ندبه به طور نسحه بدل گفته شده «و عرج بروحه» و بعضی ها معراج را روحانی دانسته اند، از آنجا ناشی شده كه آنها تصور می كردند آسمان جسم است، و اگر پيغمبر با جسم به آسمان رفته باشد می بايد آسمان بشكافد و بهم بيايد و اين هم با عقل سازگار نيست.
در صورتی كه اولا دعای ندبه گفتار بعضی از علمای شيعه است و گفته امام معصوم نيست، و در متن آن هم «وعرج به» دارد، ولی نسخه نويسان بعدی كه نمی توانستند معراج جسمانی را باور كنند، برای رفع استعباد «و عرج بروحه» را اضافه نموده اند ثانيا آنها كه قائل به خرق و التيام آسمان بوده و به همين جهت منكر معراج جسمانی شده اند، نيز افرادی مهمل بوده اند كه نتوانسته اند از نظر علمی پی به اصل مطلب و مقصود از معراج پيغمبر خاتم ببرند؛ و چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند.
بنابر اين معراج كه از ضروريات اسلام اس، معراج جسمانی است، و اهميت آن نيز در همين است، و اگر كسی معتقد به روحانی بودن معراج بود منحرف است، و بر خلاف ضروريات اسلام سخن گفته يا معتقد شده است.
به طور خلاصه بايد گفت خداوند جهان آفرين يا با معجزه به وسيله مركبی به نام براق كه همچون برق سرعت داشته يا به وسيله ای مصنوعی از تمدن عالم بالا پيغمبر خود را در شبی از مسجد القصی در فلسطين، و از آنجا به بعضی از كرات آسمانی كه دارای سكنه بوده است، برد، تا شگفتی های جهان خلقت را ببيند و فكر بلندش بلندتر شود و با تماشای انبوه سيارات و كرات آسمانی، و ديدن زمين از آن مسافت ها و پی بردن به حد هوا و توسعه دامنه فضا و عجابی و غرائب گوشه ای از عالم بالا بر معلوماتش بيش از هر پيغمبری افزوده شود. زيرا او پيغمبر خاتم بود ودين او آخرين دين است و بايد تا پايان روزگار پايدار بماند، و آخرين و بزرگترين پيغمبران هم آنچه را با عليم اليقين می دانست، در اين سير فضائی و سفر شگفت انگيز با عين اليقين ببيند، و در حقيقت آنچه ناديدنی است آن بيند!
٨- ممكن است بگويند چطور مردم مكه و بيت المقدس از آمد و رفت براق مطلع نشده اند؟ می گوييم اگر پيغمبر به طرزی معجزه آسا به معراج رفته باشد اين هم جزو بقيه مطالب است، و چنان كه با ديد علمی بنگريم ممكه است براق صدائی نداشته يا قابل كنترل بوده است.
از حديث ابوسفيان با قيصر روم در تكذيب پيغمبر و از جمله ماجرای معراج پيغمبر و آمدن به بيت المقدس و تصديق «بطريق» تا حدی اين مطلب روشن می گردد. (نگاه كنيد به سيره حلبيه س جلد ٢ ص ٨٠)
٩- پيغعمبر از افرادی شب معراج موضوع را به اطلاع قريش رسانيد و آنها برای امتحان وصف بيت المقدس را از حضرت جويا شدند، و حضرت پاسخ لازم را داد.
١٠- عكس العمل ابوطالب در آگاهی از غيبت پيغمبر در شب معراج و خبردادن پيغمبر به قريش كه قافله آنها را در فلان مكان ديده است، و تحقيق مطلب از جانب قريش دز سيره ابن هشام جلد ٢ و اعلام الوری و تاريخ يعقوبی جلد ٢ آمده است.