همسردارى

همسردارى0%

همسردارى نویسنده:
گروه: کتابخانه زن و خانواده

همسردارى

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: ابراهيم امينى
گروه: مشاهدات: 21600
دانلود: 4133

توضیحات:

همسردارى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 74 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21600 / دانلود: 4133
اندازه اندازه اندازه
همسردارى

همسردارى

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

لغزشهايش را نديده بگير

بشر جائز الخطاست.جز معصوم همه كس در زندگى اشتباه ولغزش دارد.ممكن است از روى جهالت و نادانى كارهاى ناروايى راانجام دهد.در اين جهت‏بين زن و مرد فرقى نيست.براى زن در زندگى‏زناشويى حتما لغزشها و اشتباهاتى اتفاق خواهد افتاد.ممكن است از باب‏نادانى يا عدم توجه يا شدت عصبانيت،نسبت‏به شوهرش بى‏ادبى كند. ممكن است‏حرف نيشدار يا زشتى از دهانش خارج شود.ممكن است ازحال طبيعى خارج شود و داد و قال راه بيندازد. ممكن است‏بدون اجازه‏شوهر بلكه با نهى او كاري را انجام دهد.ممكن است در اثر بى‏احتياطى يانادانى يا بى‏توجهى يك ضرر مالى وارد سازد.و دهها از اين قبيل امور كه‏كم يا بيش براى هر خانواده‏اى اتفاق خواهد افتاد.

البته در اين جهت ترديد نيست كه زن و شوهر بايد همديگر راراضى نگه دارند و از كارهاييكه اسباب كدورت و دلخورى است جدااجتناب نمايند.ليكن كمتر اتفاق مي افتد كه زن و شوهر اصلا خطا و لغزش‏ نداشته باشند.

بعضى از مردها خيال ميكنند كه در مورد خطاها و لغزشهاى زن و لوخيلى كوچك باشد بايد كاملا سختگيرى و مؤاخذه كرد تا تكرار نشود.

بايد از همان اوائل عروسى از او ضرب چشم گرفت،و به اصطلاح سرگربه را درب حجله بريد تا حواسش را كاملا جمع كند كه بعدا مرتكب خطانشود.

ليكن به تجربه ثابت‏شده كه برنامه مذكور نه تنها نتيجه مطلوب رانميدهد بلكه غالبا نتيجه معكوس خواهد بخشيد.زيرا زنيكه تحت فشار وسختگيريهاى زياد شوهرش واقع شود گر چه ممكن است مدتى كوتاه‏بردبارى كند ليكن بالاخره از اين وضع خسته ميشود،آنگاه ممكن است‏تصميم بگيرد كه قيد و بندها را پاره كند و خودش را آزاد سازد.كم كم به‏ايرادها و عتاب و خطابهاى شوهر عادت كرده نسبت‏به آنها بى‏اعتناخواهد شد.

پيش خود فكر ميكند كه اكنون كه شوهرم حتى از خطاها و اشتباهات و لغزشهاى غير عمدى من نميگذرد و مرا تحت فشار قرار ميدهدچه بهتر كه گوش به حرفش ندهم تا تعديل شود و دست از سختگيريهايش‏بردارد.نسبت‏به شوهرش گستاخ و پررو ميشود و به مخالفت و نافرمانى‏عادت ميكند.

در اين صورت مرد يكى از چند كار را ميتواند انجام دهد.يا اينكه‏دست از مقاومت و سختگيرى بر نميدارد.در نتيجه،كارشان به لجبازى وكشمكش و نزاع دائمى منجر خواهد شد،و اگر با همين وضع تا آخر عمربه زندگى ادامه بدهند،در تمام عمر يك دقيقه آسايش و خوشى نخواهندداشت.

يا اينكه شوهر از كشمكشها خسته مى‏شود و در مقابل همسرش‏تسليم مى‏گردد و به وى آزادى كامل مى‏دهد.در اين صورت زنى كه بازورآزمايى و مخالفت،قيد و بندها را پاره كرده و احساس پيروزى وآزادى مى‏نمايد نسبت‏به شوهر خويش و حرفهاى او كاملا بى‏اعتنا خواهدشد.و شوهر نادان هم كه راه و رسم زن دارى را نمى‏دانسته ناچار مى‏شوددر مقابل رفتار او و لو خطاهاى بزرگ باشد دندان بر سر جگر گذاشته برروى مبارك نياورد.يا اينكه در اثر لجبازى و كشمكش،يكى از آنها يا هردو جانشان به ستوه آمده تقاضاى طلاق و جدايى مى‏كند.

در اين صورت زن و مرد هر دو بدبخت و متضرر خواهند شد ومعلوم نيست‏به اين آسانيها بتوانند زندگى سعادتمندانه‏اى براى خويشتن‏فراهم سازند.بنابراين،سختگيرى و شدت عمل راه اصلاح عيوب زن‏نيست‏بلكه غالبا نتايج‏بدى مى‏دهد كه مى‏توانيد نمونه آنها را در بين‏دوستان و آشنايانتان يا در صفحات مجلات و روزنامه‏ها به دست آوريد. پس بهترين طريق زن‏دارى اينست كه مرد ميانه‏روى را از دست‏ندهد و با عقل و تدبير رفتار كند.خطاهاى كوچك همسرش را كه از روى‏اشتباه يا غفلت و فراموشى صادر شده به كلى ناديده بگيرد و براى آنهادعوا و داد و قال راه نيندازد بلكه بهتر است اصلا برويش نياورد.زيراقصد خلاف نداشته تا استحقاق خشونت و مؤاخذه داشته باشد.

البته مى‏تواند در يك موقع مناسب با زبان خوش و مدارا به او تذكربدهد كه مواظب باشد از اين قبيل اشتباهات برايش اتفاق نيفتد.و اگر ازروى نادانى مرتكب خلاف شده باز هم صلاح نيست مرد تندى و خشونت‏به خرج بدهد و در صدد مؤاخذه و تنبيه بر آيد.زيرا زن در صدد مخالفت ونافرمانى نبوده بلكه از باب جهالت و نادانى آن را خوب پنداشته انجام داده‏است.داد و قال سودى ندارد بلكه بايد آن را ناديده گرفت و در يك موقع‏مناسب با زبان خوش و دليل و برهان زشتى و مفاسد آن عمل را برايش‏اثبات نمود تا خودش از روى ميل و اختيار تصميم بگيرد كه بعدا مرتكب‏خلاف نشود.

در اين صورت موقعيت و احترام مرد محفوظ مى‏ماند و مى‏تواند باتصميم قاطع و نفوذ كلمه از وقوع خطاهاى قابل اهميت جلوگيرى كند.

اگر با زبان خوش و ايجاد حسن تفاهم توانست همسرش را مطابق‏دلخواه تربيت كند و جلو خطاها و لغزشهايش را بگيرد قدردانى و تشكركند ليكن اگر ديد كاملا گوش به حرفش نمى‏دهد و گاه گاه مرتكب خطامى‏شود،باز هم بهتر است مرد خطاهاى كوچك او را نديده بگيرد و درمقابلش سرسختى و مقاومت نشان ندهد و در صدد تنبيه و انتقامجويى‏بر نيايد و حتى اصرار نكند مجرميت او را باثبات رساند تا عذرخواهى كند. زيرا زنها غالبا يك حالت لجبازى و دنده كجى دارند اگر مرد با همان حال‏با آنها ساخت مى‏تواند از وجودشان بهره‏مند گردد ليكن اگر در مقابلشان‏سر سختى نشان داد ممكن است در اثر لجبازى و ستيزه‏گرى كارشان به‏جاهاى باريك حتى طلاق و بالاتر از آن حتى قتل و جنايت منتهى شود.

مرد عاقل و خردمند بايد عواقب امر را به خوبى بسنجد و آثار سختگيرى ومقاومت را با آثار عفو و بخشش مقايسه كند در اين صورت يقينا عفو وبخشش را ترجيح خواهد داد،مگر خطاهاى بزرگى كه قابل بخشش‏نباشند،در آن صورت مرد وظيفه ديگرى پيدا مى‏كند.

اين موضوع به قدرى حساس بوده كه شارع مقدس اسلام آن را به‏عنوان يك حقى از زن بر مرد واجب نموده است.على بن ابيطالب‏عليه‌السلام فرمود:در هر حال با زنها مدارا كنيد و با زبان خوش با آنان‏سخن بگوييد شايد اعمالشان را نيكو گردانند(٧).

امام سجادعليه‌السلام فرمود:حق زن بر تو اينست كه نسبت‏باومهربانى كنى زيرا زير دست تو مى‏باشد.و طعام و لباسش بدهى.ونادانيهايش را ببخشى(٨)

از امام صادقعليهما‌السلام سئوال كردند زن چه حقى بر شوهرش دارد كه‏اگر آن را ادا كند نيكوكار شمرده مى‏شود؟فرمود:غذا و لباسش را بدهد وكارهايى را كه از باب نادانى انجام مى‏دهد ببخشد(٩)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:مثل زن مثل استخوان كج است كه اگربه حال خودش گذاشتى مى‏توانى از آن استفاده كنى ليكن اگر خواستى صافش كنى خواهد شكست(١٠)

امام صادقعليهما‌السلام فرمود:كسيكه زير دستانش را بخاطر خطاهاى‏كوچك تنبيه كند نبايد انتظار بزرگى و رياست داشته باشد(١١)

-------------------------------------------

١-اطلاعات ٢٥ آبان ١٣٤٨

٢-اطلاعات ١٤ مرداد ماه ١٣٤٩

٣-اطلاعات ١٣ ارديبهشت ١٣٤٩

٤-اطلاعات ١٦ ارديبهشت ١٣٤٩

٥-اطلاعات ٣ اسفند ماه ١٣٥٠

٦-كيهان ٢٥ فروردين ١٣٥٢.

٧-بحار ج ١٠٣-٢٢٣

٨-بحار ج ٧٤ ص ٥

٩-شافى ج ٢ ص ١٣٩

١٠-وسائل ج ١٤ ص ١٢٣

١١-بحار ج ٧٥ ص ٢٧٢

مادر زن

يكى از امورى كه بين زن و شوهر را بهم مى‏زند و آسايش وخوشى را از خانواده‏ها سلب مى‏كند و حتى گاهى باعث طلاق بلكه قتل وجنايت مى‏شود مزاحمتها و دخالتهاى بيجاى مادر زن است.

مادر زن قبل از اينكه دخترش را شوهر دهد دامادى را در مغزخويش مجسم مى‏نمايد كه داراى تمام كمالات و خوبيها بوده و از كليه‏نواقص و بديها منزه باشد.انتظار دارد يك چنين جوان ايده‏آلى كه به طورحتم نصيب خودش نيز نشده از دخترش خواستگارى كند و او را سعادتمندو قرين خوشبختى گرداند.و به همين اميد جوانى را به دامادى انتخاب‏مى‏كند. ابتدائا اميدوار است همان داماد ايده‏آل باشد بدين جهت نسبت‏به‏او اظهار علاقه مى‏نمايد، پذيرايى و احترام مى‏كند.پيش خود مى‏گويد:اگرمختصر عيبى هم داشته باشد با دخالت و راهنماييهاى من اصلاح مى‏شود.

اگر تازه داماد مطابق ميلش در آمد شاد و خرم است و حرفى درميان نيست.ليكن اگر مطابق دلخواه نبود فورا در صدد چاره‏جويى برمى‏آيد.ابتدائا تصميم مى‏گيرد از تجربه‏هايى كه در دوران زندگى زناشويى‏خودش با ديگران داشته استفاده نمايد و دامادش را مطابق دلخواه بار بياورد،بدين منظور نقشه‏ها مى‏كشد و از كليه امكانات استفاده مى‏كند.

گاهى به عنوان دلسوزى و خيرخواهى پند و اندرزش مى‏دهد،مصلحت انديشى و راهنمايى مى‏كند.گاهى از طريق قهر و دعوا و غر و نق‏وارد عمل مى‏شود.

بهترين حربه‏اش اينست كه در دخترش نفوذ كرده او را وسيله‏رسيدن به هدف قرار مى‏دهد.با تلقينات خويش او را به ناسازگارى و ايرادو بهانه‏جويى وادار مى‏كند.

گاهى دستور قهر و دعوا مى‏دهد.گاهى دستور التماس و گريه‏مى‏دهد.از شوهرش بدگويى و عيبجويى مى‏كند.زن بيچاره هم كه هنوزسرد و گرم روزگار را نچشيده و با شوهرش كاملا مانوس نشده و به‏مصالح واقعى خويش وقوف كامل ندارد،و مادرش را بهترين حامى وخيرخواه مى‏پندارد تحت تاثير افكار و تلقينات او قرار گرفته بر طبق‏دستوراتش رفتار مى‏كند.اگر توانستند بدين وسائل داماد را مسخر سازندحرفى در ميان نيست،ليكن اگر داماد تسليم خواسته آنان نشد لجبازى وكشمكش به صورت شديدترى شروع خواهد شد.حتى ممكن است در اثرلجبازى،كار به طلاق بلكه قتل و جنايت منتهى شود.بدين جهت اكثردامادها از دست مادر زنشان ناراضى هستند و از مزاحمتها و دخالتهاى‏بيجاى او آه و ناله دارند.ناسازگاريها و بهانه‏گيريهاى همسرشان را به گردن‏او مى‏گذارند.مى‏گويند اوست كه حرف ياد دخترش مى‏دهد و نمى‏گذاردزندگى كند.

بد نيست‏به عنوان نمونه به درد دل چند داماد توجه كنيد:

(جواد-م) مى‏نويسد:مادر زن من يك ديو است‏يك اژدها است افعى دو سر است.خدا چنين مادر زنى را نصيب گرگ بيابان نكند.چنان‏دمارى از من در آورده و چنان روزگارم را سياه و زندگى را به كامم تلخ‏كرده است كه كم مانده از دستش ديوانه شوم.و سر به كوه و بيابان‏بگذارم...تنها من نيستم كه از دست مادر زنم دل خونى دارم اين يك دردعمومى است. فكر مى‏كنم از هر صد نفر مرد متاهل ٩٥ نفرشان به آن مبتلاهستند.تازه بقيه هم لابد مادر زن ندارند.

(محمد-ف) مى‏نويسد:مادر زنم در زندگى من و زنم دخالت‏مى‏كند.بى‏خود باعث ناراحتى ما مى‏شود.پشت‏سر فاميل من غيبت‏مى‏كند.وقتى براى زنم چيزى مى‏خرم فورا ايراد مى‏گيرد. از رنگ آن‏انتقاد مى‏كند مدلش را نمى‏پسندد و با هزار و يك جور دليل سعى مى‏كندچيزى را كه خريده‏ام بى‏ارزش جلوه دهد.

(پرويز-ك) مى‏نويسد:تا حال سه مرتبه ما را تا آستانه طلاق‏برده.مثل عقرب نيش ميزند.به دخترش ياد مى‏دهد كه نسبت‏به من‏بى‏احترامى كند و به كارهاى منزل نرسد و توقعات بيجا داشته باشد هروقت‏به خانه ما بيايد تا يك هفته منزل ما تبديل به جهنم مى‏شود.بدين‏جهت چشم ديدنش را ندارم(١)

اكثر دامادها چاره كار را در اين مى‏بينند كه بهر طور شده نفوذ مادرزنشان را قطع كنند و جلو دخالتهاى او را بگيرند.بدين منظور ملاقاتها ورفت و آمدها را حتى المقدور محدود مى‏سازند.اجازه نمى‏دهند همسرشان‏به خانه پدر و مادرش برود يا آنها به خانه‏اش بيايند.با آنها قطع رابطه‏مى‏كند،گوش به حرفشان نمى‏دهد،بى‏اعتنايى مى‏كند.به دخالتهاى آنان اعتراض مى‏نمايد.و به طور خلاصه در مقابل آنها سرسختى و مقاومت‏نشان مى‏دهد.

ليكن روش مذكور با اينكه متعارف است‏يك روش عقلائى نيست‏بلكه غالبا نتيجه معكوس مى‏دهد.زيرا محبت دختر و مادر يك پيوند طبيعى‏است كه قطع كردن آن به آسانى امكان پذير نيست.چگونه مرد انتظار دارددخترى كه سالها در دامن مادرش پرورش يافته و از مهر و محبت‏بى‏شائبه‏او برخوردار بوده و هنوز او را بهترين حامى و خيرخواه خويش مى‏داند،به مجرد اينكه با يك مرد ناشناس پيمان زناشويى بست‏بدون چون و چراتسليم او شود و زحمتها و محبتهاى پدر و مادرش را يكسره ناديده بگيرد وبه طور كلى با آنان قطع رابطه كند؟!

هرگز چنين امرى امكان پذير نيست.و اگر هم در اثر ناچارى چندروزى با آنها قطع رابطه كرد دوام پيدا نخواهد كرد.زيرا حركت جبرى‏هميشگى نخواهد بود.تا مدتى ممكن است صبر و حوصله به خرج بدهد امابالاخره به ستوه آمده در موقع مقتضى عكس العمل شديدى از خويش نشان‏خواهد داد.ممكن است،در اثر سختگيريهاى زياد گستاخ و پررو شود وبناى نافرمانى و عصيان را بگذارد.ممكن است‏به قصد انتقام،با خويشان‏شوهرش ناسازگارى و اوقات تلخى كند و هر روز اسباب نزاع و كدورت‏فراهم سازد.به علاوه خيلى بعيد است كه مرد بتواند بدين وسيله روابط مادر زنش را به كلى قطع كند.بالاخره او از دخترش دست‏بردار نيست. بلكه‏همين امر باعث مى‏شود كه كينه و كدورتش زيادتر گردد و مستقيم وغير مستقيم با دخترش تماس بگيرد و او را به ناسازگارى و اذيت و آزارتشويق كند. در اين صورت ممكن است در اثر لجبازى و كينه‏توزى كار به‏طلاق و جدايى بكشد.بسيارى از طلاقها در اثر همين لجبازيها وستيزه‏گريهاى غير عقلائى بوجود آمده است.

از همه اينها گذشته،اصولا به نفع انسان نيست كه با خويشان‏همسرش كه مى‏تواند از حمايت آنها برخوردار شود و از معاشرت و رفت وآمد با آنها استفاده كند بطور كلى قطع رابطه كند.

به هر حال اين روش نه تنها كار را اصلاح نمى‏كند بلكه مشكلات رازيادتر و اوضاع را وخيم‏تر خواهد كرد.حتى ممكن است‏به خودكشى ياقتل و جنايت منتهى شود.

پليس هند گزارش داد كه روابط نامساعد ميان داماد و مادر زن يكى‏از علل اصلى ١٤٦ خودكشى است كه در سال گذشته در دهلى نو وقوع‏يافته است(٢)

مردى كه از دخالتهاى مادر زنش ناراحت‏بود خودكشى كرد(٣)

مردى كه از دخالتهاى بيجاى مادر زنش به تنگ آمده بود او را ازتاكسى بيرون انداخت(٤)

داماد سر مادر زنش را با چكش شكست.و برادر زنش كينه او رادر دل گرفته با چاقو وى را مجروح كرد و متوارى شد(٥)

مردى به نام...چون از دست مادر زنش به ستوه آمده بود ظرف كله وپاچه جوشان را روى سر و صورت او ريخت.مادر زن فريادى كشيد و نقش‏بر زمين شد.او را به بيمارستان رساندند.اما پزشك معالج پس از معالجات اوليه گفت:

چون سوختگى عميق و خطرناك است‏بايد او را به تهران ببريد.

زن همراه مادرش عازم تهران شد و به شوهرش گفت:ما در شوشترازدواج كرديم ولى به زودى در تهران از هم طلاق خواهيم گرفت.چون‏شوهرى مثل تو به درد من نمى‏خورد(٦).

پس روش مذكور بر روي هم روش خوبى نيست و تا ضرورت اقتضانكند نبايد آن را انتخاب نمود.ليكن چاره كار منحصر به آن نيست‏بلكه راه‏ديگرى نيز وجود دارد كه معقول‏تر و اطمينان بخش‏تر بوده علاوه بر اينكه‏ضررى ندارد غالبا با موفقيت توام است.قبلا لازم است دو نكته را يادآورشويم:

اول-اين مطلب مسلم است كه مادر زن دشمن و بدخواه دامادنيست.بلكه بر طبق ناموس طبيعت‏بايد دوستدارش باشد،چنانكه در اوائل‏خويشاوندى غالبا چنين است.به علاوه، مقتضاى محبتى كه نسبت‏به‏دخترش دارد اينست كه دامادش را نيز دوست داشته باشد زيرا سعادت وخوشبختى دخترش را در دست او مى‏داند.پس اگر در زندگى داخلى آنهادخالت مى‏كند مسلما قصد سوئى ندارد بلكه هر چه باشد از روى دلسوزى وخيرخواهى است.

البته امكان دارد كه دخالتهاى بيجا و پيشنهادهاى نادرست و حتى‏زيانبخشى داشته باشد ليكن آن هم در اثر نادانى و جهالت ميباشد.نبايد به نظربدبينى به آنها نگاه كرد.

دوم-علاقه مادر و فرزند يك علاقه طبيعى است كه قطع آن به آسانى امكان‏پذير نيست.و اگر كسى در صدد قطعش برآيد چون بر خلاف‏ناموس خلقت قدم برداشته آثار سوئى ببار خواهد آورد.اصولا وجهى‏ندارد و دور از انصاف هم هست كه انسان بخواهد رابطه مادر و دختر راقطع كند و در بينشان جدايى بيفكند.

چنانكه مرد ميخواهد با پدر و مادرش آزادانه رفت و آمد كندهمسرش نيز اهل عاطفه است و دلش ميخواهد با خويشانش معاشرت‏داشته باشد.

با توجه به مطالب مذكور ميتوان گفت كه بهترين طريق حل اين‏مشكل اينست كه با مادر زن بلكه ساير خويشان همسرش معاشرت وروابط حسنه داشته باشد و از آنها كاملا احترام كند.با زبان خوش ومهربانى سعى كند محبت آنها را جلب نمايد.با نيكى و اظهار محبت دلشان‏را به دست آورد.در كارها با آنها مشورت نمايد.مشكلات زندگى را در ميان‏نهاده از فكر آنها استمداد كند.به پيشنهادها و راهنماييهاى مفيدشان گوش‏بدهد.از همسرش انتقاد نكند. كارى كند كه آنها يقين داشته باشند كه‏نسبت‏به دخترشان وفادار است و واقعا او را دوست دارد.اگر پيشنهادنادرستى داشتند كه انجام دادن آن صلاح نيست‏يا برايش امكان ندارد بداندكه قصد سوئى ندارند در اين صورت سعى كند با زبان خوش و دليل و برهان‏مفاسد آنرا برايشان اثبات كند،در رد پيشنهادشان به تندى و خشونت‏يابى‏اعتنائى متوسل نشود.حتى اگر از همسرش دلخورى داشت ميتواند به‏عنوان استمداد نه اعتراض مطلب را دوستانه با آنها در ميان بگذارد و ازنظرياتشان استفاده كند.

داماد بايد همواره اين مطلب را در نظر داشته باشد كه مدارا و سازش با مادر و پدر و برادر زن و جلب دوستى آنها يكى از رموز بزرگ‏زناشويى و از لوازم زن‏دارى محسوب ميشود.بدينوسيله نسبت‏به داماداعتماد و محبت پيدا ميكند و بسيارى از مشكلات زناشويى خود بخود حل‏ميشود.بنابراين اگر ديده ميشود كه اكثر دامادها از دست مادر زنشان‏ناراضى هستند چنان نيست كه همه‏اش تقصير مادر زن باشد بلكه خودشان‏نيز بى‏تقصير نيستند.زيرا آنها هستند كه با رفتار غير خردمندانه خويش‏يك دوست واقعى را بصورت يك مزاحم در آورده‏اند.

بسيارند دامادهاييكه با مادر زن و پدر و برادر همسرشان روابط نيك دارند و از معاشرت و پشتيبانى آنها برخوردار ميشوند.

به نمونه زير توجه فرماييد:

(منوچهر...) مى‏نويسد:مادر زن من يك فرشته است‏بلكه ازفرشته هم بهتر.از مادرم بيشتر او را دوست دارم.مهربان و رئوف و فهميده‏و خوش قلب است.مادر زن من حلال مشكلات زندگى داخلى من است.

وجود او ضامن خوشبختى و سعادت خانوادگى من است(٧)

البته ممكن است در بين مادر زنها افراد لجوج و نادان وخودخواهى پيدا شوند كه قابليت تفاهم و اصلاح نداشته باشند و به هيچ وجه‏نتوان جلو دخالتهاى بيجا و پيشنهادهاى سفيهانه آنها را گرفت،ليكن دراينصورت هم صلاح نيست‏با تندى و خشونت و قهر و دعوا با آنها رفتاركرد،بلكه بهتر است‏حتى الامكان با نرمى و مدارا و اخلاق خوش با آنهارفتار كرد.زيرا گرچه قابليت اصلاح ندارند ليكن بدين وسيله ميتوان تاحدودى از لجبازيها و ايرادهاى آنها كاست و از خطرهاى بزرگى كه ممكن است كاخ زناشويى را از هم بپاشد جلوگيرى كرد.

در اينگونه موارد بر مرد لازم است‏سعى كند با همسرش تفاهم كامل‏برقرار سازد.با اظهار محبت قلبش را مسخر نموده اعتمادش را جلب كند.

در مورد پيشنهادها و دخالتهاى نادرست مادر زنش با زبان خوش ومهربانى مطلب را با همسرش در ميان بگذارد و مفاسد آنرا برايش تشريح‏كند و با دليل و برهان برايش اثبات كند كه پيشنهاد مادرش از روى نادانى‏صادر شده بصلاح واقعى نيست.

اگر مرد توانست‏با همسرش تفاهم كامل برقرار كند و او را هم عقيده وهم سليقه خويش گرداند همه مشكلات و از جمله مشكل مادر زن خود بخودبرايش حل ميشود.به هر حال اين مطلب را هيچگاه نبايد فراموش كرد كه بانرمى و مدارا و اخلاق خوب و تدبيرات خردمندانه همه مشكلات را ميتوان‏حل كرد و پيمان مقدس زناشويى را استوار ساخت.

حضرت علىعليهما‌السلام فرمود:جلب دوستى نصف عقل است(٨)

حضرت علىعليهما‌السلام فرمود:نزديكى با مردم و خوش اخلاقى با آنها ازشرور و بديها جلوگيرى ميكند(٩)

علىعليهما‌السلام فرمود:با كسيكه در مقابل تو خشونت و درشتى ميكند نرمى ومدارا كن شايد بدينوسيله رام گردد(١٠)

علىعليهما‌السلام فرمود:با يكديگر نزديك شويد و احسان كنيد.از قهر وجدايى بپرهيزيد(١١)

-------------------------------------------

١-اطلاعات هفتگى شماره ١٦٤٦.

٢-كيهان ١٥ فروردين ١٣٥٢

٣-اطلاعات ١٢ ارديبهشت ١٣٤٩

٤-اطلاعات ١٣ ارديبهشت ١٣٤٩

٥-كيهان ٤ اسفند ١٣٥٠

٦-اطلاعات ١٤ اسفند ١٣٥٠.

٧-اطلاعات هفتگى شماره ١٦٤٦.

٨-بحار ج ١٦٨

٩-بحار ج ٧٤ ص ١٦٨

١٠-بحار ج ٧٤ ص ١٦٨

١١-بحار ج ٧٤ ص ٤٠٠

مراقب باش

زن يك موجود عاطفى است.غالبا احساساتش بر تعقلاتش غلبه دارد.

خوش باورتر از مرد است.زودتر تحت تاثير قرار ميگيرد.زودتر فريب‏ميخورد.چون روحى حساس و لطيف دارد زود متاثر ميشود.زود شيفته ومجذوب ميگردد زود آزرده خاطر ميشود. در مقابل خواسته‏هاى نفسانى ومظاهر فريبنده خيلى زود متاثر ميشود و كنترل احساسات برايش دشواراست.هنگاميكه عواطفش تحريك شد بدون اينكه در عواقب امور خوب‏بينديشد تصميم ميگيرد.پس اگر مرد بر اعمال و رفتار همسرش نظارت‏داشته باشد به صلاح خانواده ميباشد و بدين وسيله ميتواند بسيارى ازخطرات احتمالى را دفع كند.

بدين جهت در آيين مقدس اسلام مرد به عنوان قيم و سرپرست‏خانواده‏تعيين شده در مقابل آنها مسئوليت دارد.

خداوند حكيم در قرآن شريف ميفرمايد:

«مردان سرپرست و كارانديش زنانند زيرا خدا بعض كسانرا بر بعض‏ی ديگر برترى داده است و براى اينكه از مالهاى خويش خرج كرده‏اند.پس‏زنان شايسته،فرمانبردار و حافظ غيبند(١)».

مرد چون به عنوان سرپرست‏خانواده شناخته شده نميتواند همسرش‏را باختيار خود رها كرده در اعمال و رفتارش نظارتى نداشته باشد.بلكه‏مسؤوليت ويژه‏اش اقتضا ميكند كه همواره مراقب او باشد و از دورادور براعمال و حركاتش نظارت كند مبادا در اثر خوش باورى و ساده لوحى‏منحرف گردد.اگر ديد با افراد ناباب و فاسد معاشرت ميكند با زبان خوش او را متنبه سازد و ضرر و زيان آنرا برايش تشريح كند.و به هر طور شده‏دوستى و رفت و آمد آنها را قطع كند.اجازه ندهد با لباسهاى بدن نما وآرايش كامل و بى‏بند و بار از منزل خارج شود و خودش را در معرض‏چشم چرانى بيگانگان قرار دهد.اجازه ندهد در مجالس فساد شركت كند.

زن اگر در معاشرتها و رفت و آمدها مطلق العنان و بى‏قيد و بند باشد و كسى‏از وى مراقبت نكند ممكن است‏به دام ناپاكان و ديو صفتان گرفتار شده‏در واديهاى فساد و بد اخلاقى سقوط كنند.

مرد بايد به آمار بانوان بيگناهى كه در اثر عدم مراقبت‏شوهر تحت‏تاثير القاآت شيادان و فريبكاران قرار گرفته به واديهاى فساد كشانده‏شده‏اند،مراجعه كند و قبل از اينكه همسر معصومش نيز گرفتار شود ازخطر جلوگيرى كند.

چه بانوان پاكدامن و خانه‏دارى كه در يك شب‏نشينى غير مشروع‏يا در يك مجلس عمومى فاسد،فريب خورده آبرو و شوهر و خانه وفرزندانشان را از دست داده‏اند؟كسى كه به همسرش اجازه ميدهد كه‏بدون حجاب كامل اسلامى از منزل خارج شود و در هر مجلسى شركت كندو با هر كسى طرح دوستى بريزد بزرگترين خيانت را به خودش و همسرش‏انجام داده است.زيرا بدينوسيله آن بانوى بيگناه را در معرض صدها خطرقرار داده كه رهائى از آنها كار آسانى نيست.كار پنبه سوختن و كار آتش‏سوزاندن است كسى كه پنبه را در معرض آتش قرار دهد و انتظار داشته‏باشد نسوزاند احمق و سفيه شمرده ميشود.

چقدر نادان و پر توقعند مردانى كه همسران و دختران خويش رابدون حجاب كامل اسلامى و با وضع زننده از منزل خارج ميسازند و در معرض چشم‏چرانى جوانان قرار ميدهند و انتظار دارند بدون اينكه متلكى‏بشنوند و كوچكترين نظر خيانتى بآنها بيفتد به منزل بازگردند!! آزاديهاى‏دروغين و غلط همين آثار و لوازم بلكه بدتر از اينها را در بر دارد.زن اگردر خواسته‏هاى غير مشروعش پيروز گشت و قدمى به جلو نهاد و توانست‏شوهر خويش را مطيع گرداند روز بروز دائره خواسته‏هايش توسعه مى‏يابد وتا پيروزى كامل ميراند.در آن صورت نه تنها خودش بلكه شوهر وفرزندانش را به بدبختى و سيه روزى خواهد انداخت.

بدين جهت پيغمبر اسلام فرمود:مرد سرپرست‏خانواده‏اش‏محسوب ميشود و هر سرپرستى نسبت‏به زيردستانش مسؤوليت‏خواهدداشت(٢)

پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:زنان را به كارهاى نيك دستور دهيد قبل‏از اينكه شما را به كارهاى بد وادار كنند(٣)

حضرت صادقعليه‌السلام فرمود:سعادت مرد در اينست كه‏سرپرست و قيم خانواده‏اش باشد(٤)

پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:هر كس از همسرش اطاعت‏كند خدا او را برو در آتش خواهد افكند.عرض شد يا رسول الله اين چه‏اطاعتى است؟فرمود:زن از شوهرش بخواهد كه به حمامهاى عمومى وعروسيها و عيدها و مجالس سوگواريها برود و لباسهاى نازك و ظريف‏بپوشد و مرد به او اجازه بدهد(٥)

پيغمبر اكرم فرمود:هر مردى كه زنش آرايش كند و از منزل خارج شود ديوث است و هر كس او را ديوث بنامد گناهكار نيست.و هر زنى كه‏زينت كرده و خوشبو از منزل خارج شود و شوهرش بدان امر راضى باشدخدا در مقابل هر قدمى كه برميدارد براى شوهرش خانه‏اى در دوزخ بناخواهد كرد(٦)

در خاتمه لازم است دو مطلب را يادآور شوم:

مطلب اول-درست است كه مرد بايد از همسرش مراقبت كندليكن بايد از روى عقل و تدبير و در نهايت متانت و احتياط انجام بگيرد.

بايد حتى المقدور از تندى و خشونت اجتناب كرد.تا ممكن است‏به صورت‏امر و نهى نباشد مبادا زن احساس محدوديت و سلب آزادى كند و در قبال‏آن عكس العمل نشان بدهد و بسا اوقات كار به لجبازى و ستيزه‏گرى منتهى‏شود.بهترين راه موفقيت،حسن تفاهم و جلب اعتماد و اظهار محبت وخوش اخلاقى است.بايد همانند يك مربى دلسوز و مهربان با زبان خوش‏و بصورت خيرخواهى مصالح و مفاسد امور را براى همسرش تشريح كندتا خودش با ميل و رغبت كارهاى خوب را انجام دهد و از كارهاى مضراجتناب نمايد.

مطلب دوم-مرد بايد حد اعتدال و ميانه‏روى را حفظ كند.

چنانكه بى‏قيدى مطلق و لااباليگرى صلاح نيست همچنين سختگيرى ووسواسيگرى نيز عواقب خوبى ندارد.زن نيز مانند مرد آزاد آفريده شده‏احتياج به آزادى دارد.بايد در معاشرتها و رفت و آمدهاى بى‏خطر آزادى‏داشته باشد.

بايد به او آزادى داد كه به خانه پدر و مادر و برادر و خواهر و ساير خويشانش رفت و آمد كند و با دوستان شناخته شده و مورد اعتمادمعاشرت نمايد.مگر در موردى كه مفسده‏اى در بر داشته باشد.به هر حال‏ممنوعيت‏بايد حالت استثنائى و محدوديت داشته باشد،اگر از حد خودگذشت و به صورت سختگيرى و سلب آزادى در آمد غالبا عواقب خوبى‏ندارد.ايجاد كدورت و عقده ميكند،صفا و صميميت‏خانوادگى را بر هم‏ميزند.ممكن است زن در اثر فشارها و سختگيريهاى زياد جانش به ستوه‏آمده تصميم بگيرد به هر طور شده قيد و بندها را پاره كند و خودش را آزادسازد.حتى ممكن است در اثر ناچارى به طلاق و جدايى هم راضى شود.

به داستان زير توجه فرماييد:

خانم جوانى به نام...در دادگاه حمايت‏خانواده به خبرنگار اطلاعات‏گفت:پنج‏سال پيش با جوانى به نام...ازدواج كردم.در آن موقع سرم پر ازشور جوانى بود كه متاسفانه چندان دوامى نداشت. اكنون حاصل ازدواج مايك پسر و يك دختر است.چندى است‏شوهرم عينك بدبينى به چشم زده‏و نسبت‏به همه بدبين است.در نتيجه زندگى را به كام ما تلخ كرده است.

اجازه نميدهد با هيچكس معاشرت كنم.بدتر اينكه وقتى از خانه خارج‏ميشود در را بروى من و بچه‏ها قفل ميكند و ما تا بازگشت او در قفس خانه‏زندانى هستيم.حتى اين حق را هم از من گرفته كه گاهگاهى به ديدن پدر ومادرم بروم.فاميل من هم به خاطر اخلاق شوهرم ديگر بديدن ما نمى‏آيند.

حالا سينه‏ام پر از غصه شده.از يك طرف نگران سرنوشت كودكان خودهستم و از سوى ديگر طاقت ادامه زندگى را ندارم.آمده‏ام تا دادگاه حمايت‏خانواده درباره طلاق من تصميم بگيرد(٧)

اين قبيل مردها كه متاسفانه نمونه‏هاى فراوانى هم دارند در اثربدبينيهاى بيجا يا عادتهاى غلط آنقدر بر همسرانشان سختگيرى ميكنند كه‏آن بيچاره‏ها به ستوه آمده با اينكه به شوهر و فرزندان خويش علاقه دارند دراثر ناچارى تقاضاى طلاق و جدايى ميكنند،آخر چه وجهى دارد كه مردبراى اظهار قدرت و مردانگى همسر بي گناهش را به طورى زندانى كند كه‏حتى حق ملاقات با پدر و مادر و ساير خويشانش را نداشته باشد؟آيا فكرنميكنند كه گاهى همين سختگيريها اسباب انحراف بعض بانوان پاكدامن‏را فراهم ساخته است؟آيا فكر نميكنند كه در اثر همين سختگيريهاى غلط چه خانواده‏هايى از هم متلاشى شده‏اند؟

بر فرض اينكه بانوى عاقل و فداكارى بود و با همين وضع ساخت‏ليكن بدون شك در چنين خانواده‏اى صفا و صميميت وجود نخواهدداشت.چگونه ميتوان از بانويي كه خودش را مسلوب الاختيار و زندانى‏خانه ميداند انتظار داشت كه نسبت‏به شوهر و فرزندانش اظهار محبت كندو از روى ميل و رغبت وضع منزل را مرتب سازد؟