همسردارى

همسردارى11%

همسردارى نویسنده:
گروه: کتابخانه زن و خانواده

همسردارى
  • شروع
  • قبلی
  • 74 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 23038 / دانلود: 4689
اندازه اندازه اندازه
همسردارى

همسردارى

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.


1

2

مردان بدبين

درست است كه مرد بايد از همسرش مراقبت كند ليكن نه به حديكه‏به وسواسيگرى منتهى شود.بعض مردها به بيمارى بدگمانى و سوءظن‏مبتلا هستند.بى‏جهت نسبت‏به همسرانشان بدبين هستند.درباره آنان‏احتمال خيانت ميدهند.

هر مرديكه بدين بيمارى خانمانسوز مبتلا شد زندگى را به خودش و خانواده‏اش تلخ ميكند. ايراد و بهانه‏جويى ميكند.نسبت‏به اعمال وحركات همسرش به نظر بدبينى نگاه ميكند و مانند سايه او را تعقيب‏مينمايد.چون سوءظن دارد از در و ديوار شاهد و قرينه پيدا ميكند.

چيزهايى را كه اصلا دليل خيانت نيستند به منزله ادله قطعيه غير قابل انكارميشمارد.مثلا: چون فلان مرد برايش نامه نوشته لابد با هم سر و سرى‏دارند.چون با فلان مرد سلام و تعارف كرد معلوم ميشود خيانتكار است.

چون جوان همسايه از پشت‏بام باو نگاه كرد معلوم ميشود خواهان يكديگرهستند.چون از فلان مرد تعريف كرد معلوم ميشود دل بسته اوست.چون‏نامه‏اش را از من مخفى نمود لابد از معشوقش بوده است.چون كمتر ازسابق اظهار محبت ميكند معلوم ميشود زير سرش بلند است.چون قيافه‏دخترم با همسرم شباهت ندارد معلوم ميشود خيانت كرده است.

اين قبيل امور بلكه كوچكتر از آنها را دليل قطعى خيانت ميشمارد.

بدتر از همه اينكه گاهى مادر يا خواهر يا يكى از همسايگان در اثرغرض‏ورزى و كينه‏توزى عقيده‏اش را تاييد نمايد در اينصورت جرم وخيانت‏يقينى ميشود.

بدبخت‏خانواده‏اي كه به مرض بدگمانى مبتلا شوند.آسايش وخوشى ندارند.آب خوش از گلوى هيچكدامشان پايين نمى‏رود.مرد هماننديك پليس مخفى دائما از اعمال و حركات همسرش مراقبت مينمايد.از درو ديوار شاهد و دليل مى‏تراشد و در رنج و عذاب دائم به سر مى‏برد. زن‏بيچاره هم ناچار است همانند يك متهم بيگناه همواره در شكنجه و عذاب‏روحى و در حال محدوديت و تحت نظر زندگى كند.بنياد چنين خانواده‏اى‏همواره در معرض خطر قرار دارد. ممكن است طلاق و جدايى به ميان آيد و زن و شوهر هر دو بدبخت‏شوند.ممكن است در اثر بدبينى قتل و جنايت‏به وجود آيد.

مردانيكه در اثر سوءظنهاى بيجا همسران بيگناه خويش را به قتل‏رسانده و حتى خودشان انتحار كرده‏اند نمونه‏هاى فراوانى دارند.

در چنين موردى كه واقعا يكى از مواقع حساس و خطرناك‏زناشويى است مرد و زن بايد دست از لجبازى بردارند و قبل از وقوع‏حوادث ناگوار با عقل و تدبير در صدد چاره بر آيند.زن و مرد اگر اندكى‏بخود آيند و خطر بزرگى را كه در كمينشان نشسته در نظر بگيرند و بااحتياط كامل و عاقبت‏انديشى در صدد حل مشكل برآيند پيروز خواهندشد.

مرد بايد تعصبهاى غلط و توهمات بيجا را از خويش دور گرداند وبر طبق موازين عقل و وجدان رفتار كند.نسبت‏خيانت‏به كسى دادن‏موضوع بسيار دشوار و پر مسؤوليتى است.تا موضوع خيانت‏با دليل وشاهد قطعى به اثبات نرسد نمى‏توان كسى را متهم كرد.خداوند متعال درقرآن ميفرمايد:اى كسانيكه ايمان آورده‏ايد از بسيارى از گمانهاى بداجتناب كنيد زيرا بعض گمانها گناه است(١)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:هر كس همسرش را (بى‏جهت) متهم به‏زنا كند همانند مار كه از پوستش خارج ميشود از حسناتش خارج خواهدشد.و به تعداد موهاى بدنش هزار گناه در نامه اعمالش ثبت‏خواهد شد(٢)

پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:هر كس به مرد يا زن مؤمنى بهتان بزند خداوند متعال در قيامت او را بر تلى از آتش نگه ميدارد تا به كيفر بهتانش‏برسد(٣)

ماداميكه با ادله و براهين شرعى خيانت زن به اثبات نرسد مرد حق‏ندارد او را متهم سازد.و تهمت زدن به او گناه بسيار بزرگى است كه درشرع مقدس اسلام هشتاد تازيانه براى آنان مقرر شده است.

به صرف احتمال يا به وسيله شواهد و علائم خيالى نمى‏توان يك‏چنين موضوع مهمى را اثبات نمود.مثلا اگر در روزگار جوانى براى كسى‏نامه فرستاده يا برايش نامه يا عكس فرستاده‏اند دليل خيانت او نيست.

درست است كه نبايد چنين عملى را انجام داده باشد ليكن ممكن‏است در اثر سادگى و نادانى مرتكب اين اشتباه شده باشد و واقعا عفيف وپاكدامن باشد.

براى جوانان از اين قبيل اشتباهات اتفاق مى‏افتد.اگر مردى‏برايش نامه فرستاده البته نبايد نامه‏اش را قبول كند ليكن اگر از روى‏نادانى نامه‏اش را پذيرفت‏يا از ترس اتهام مخفى ساخت نمى‏توان صرف‏اين نامه را دليل خيانت‏شمرد.

اگر با مرد بيگانه‏اى سلام و تعارف كرد گر چه كار خوبى نكرده كه‏با بيگانه‏اى گرم گرفته است ليكن تنها اينكار را نمى‏توان دليل خيانت‏شمرد.شايد به عقيده خودش مى‏خواسته خوش اخلاقى به خرج بدهد يامنظور ديگرى داشته است.شايد از دوستان پدر يا برادرش بوده است.

شايد به مناسبتى سابقه آشنايى داشته‏اند.

اگر از مردى تعريف كرد دليل آن نمى‏شود كه به او دلبسته است.

البته زن كار خوبى نميكند كه نزد شوهرش از مرد ديگرى تعريف ميكندليكن شايد از روى سادگى و عدم توجه باشد و نبايد از علائم خيانت‏محسوب شود.

اگر نامه‏اش را مخفى ساخت‏يا در مورد معاشرتهايش مرتكب دروغ‏و خلافگويى شد دليل خيانت نيست.شايد از ترس اتهام نامه‏اش را مخفى‏ساخته يا مرتكب دروغ شده باشد شايد مطلب ديگرى در آن نامه بوده‏خواسته از شوهرش مخفى بماند.شايد براى خلافگويى منظور ديگرى‏داشته است.

اگر كمتر از سابق اظهار محبت ميكند دليل آن نيست كه نسبت‏به‏ديگرى دلبسته است.شايد از شوهرش دلخورى داشته باشد.شايد غم وغصه‏اى به دل داشته باشد،شايد بيمار باشد.شايد در اثر بى‏توجهى و عدم‏اظهار محبت‏شوهرش،نسبت‏به زندگى دلسرد شده باشد.

به هر حال،در اين قبيل امور كه از علائم خيانت‏شمرده ميشود دههااحتمال صحيح عقلايى وجود دارد كه اگر با وجدان پاك و بى‏آلايش‏مورد سنجش قرار گيرد احتمال خيانت‏يك احتمال مرجوح و غير عقلايى‏محسوب خواهد شد.

آقاى محترم!ترا به خدا سوگند دست از سوءظن و وسواسيگرى‏بردار.مانند يك قاضى با انصاف در محكمه داورى بنشين و ادله و شواهدخيانت همسرت را با دقت و انصاف بررسى كن و مقدار دلالت آنها رابسنج و ببين آيا قطعى هستند يا ظنى يا احتمالى؟

من نميگويم لاابالى و بى‏غيرت باش بلكه ميگويم:به هر دليلى به‏مقدار دلالتش ترتيب اثر بده نه زيادتر.چرا براى بعضى توهمات بيجا و شواهد پوچ زندگى را به خودت و خانواده‏ات تنگ ميكنى؟اگر كسى باهمين قبيل شواهد خيالى خودت را متهم سازد چه حالى پيدا ميكنى؟ چراانصاف و وجدان ندارى؟چرا آبروى خودت و همسرت را ميريزى؟چرابر احوال زار و پريشان او ترحم نميكنى؟هيچ فكر نميكنى كه ممكن است‏در اثر همين بددليها و تهمتهاى بيجا همسر پاكدامنت از وادى عفاف خارج‏شود و دامنش به فساد آلوده گردد.

حضرت علىعليه‌السلام به فرزندش امام حسن فرمود:مواظب‏باش در غير موضع غيرت، غيرت به خرج ندهى.زيرا اين عمل افراد صحيح‏را به سوى فساد و افراد پاكدامن را به جانب گناه متمايل خواهد ساخت(٤)

اگر نسبت‏به همسرت بدبين هستى مطلب را با هر كس در ميان‏نگذار زيرا ممكن است در اثر دشمنى يا نادانى يا تظاهر به خيرخواهى،بدون دقت و بررسى،عقيده ترا تاييد نمايند بلكه شواهد بى‏اساس ديگرى‏را بدان بيفزايند و سوءظنت را به مرحله يقين برسانند و بدينوسيله دنيا وآخرتت را تباه سازند.مخصوصا با مادر و خواهرت در اين باره صحبت‏نكن زيرا اكثر آنها باطنا با همسرت ميانه خوبى ندارند.چه بسا در اين‏مواقع حسد و كينه‏توزى آنان تحريك شود و بدون عاقبت‏انديشى بدبينى‏تو را زيادتر گردانند.اگر خواستى از راهنمائيهاى ديگران استفاده كنى بادوستان عاقل و با تجربه و خيرخواه و عاقبت‏انديش مشورت كن.بهتر ازهمه اينكه نسبت‏بهر يك از اعمال و رفتار همسرت بدبين هستى مطلب رابالصراحه با خودش در ميان بگذارى و توضيح بخواهى.ليكن منظورت‏اين نباشد كه مطلب را باثبات برسانى.

بلكه حس بدبينى را و لو موقتا كنار بگذار و خودت را خالى الذهن‏بگير.و مانند يك قاضى با انصاف كه بخواهد درباره ديگران داورى كندبه توضيحات همسرت گوش بده.اقلا احتمال صدق درباره‏اش بده،فرض‏كن شوهر خواهرت براى داورى بنزد تو آمده و براى خيانت همسرش يك‏چنين شواهدى را ذكر ميكند ببين درباره او چطور قضاوت ميكنى درباره‏همسرت نيز همانطور حكم كن؟چرا گريه و زاريها و دليل و برهانهاى اودر دل سنگ تو اثر نميكند؟و به عنوان يك مجرم قطعى به سخنانش نگاه‏ميكنى؟

بردبار و عاقل باش.مبادا به مجرد اين شواهد پوچ همسر بيگناهت‏را طلاق بدهى و خودت و او را بدبخت گردانى.گيرم اين زن را طلاق‏دادى و توانستى با تحمل خسارتهاى زياد همسر ديگرى انتخاب كنى ازكجا كه او بهتر باشد؟حالت‏بدبينى تو آنوقت هم خواهد بود.وانگهى فكربچه‏هاى بيگناهت را نميكنى؟آخر آنها چه كرده‏اند كه بايد فداى مرض‏بدبينى تو شوند؟ به چشمهاى معصوم و رنگ پريده آنان نگاه كن و دست ازبددلى بردار.

مبادا در اثر بدبينيهاى بيجا دست‏به خودكشى بزنى يا همسر بيگناهت‏را بقتل رسانى.از يك طرف مرتكب قتل نفس كه بدترين گناه است و خدابدان وعده دوزخ داده بشوى،از طرف ديگر زندگى را از هم بپاشى وخودت را سيه روز و بدبخت گردانى.

اين مطلب را بدان كه كمتر خونى است كه مخفى بماند.بالاخره‏آثار خون بروز ميكند.آنگاه به كيفر اعمالت‏يا كشته ميشوى يا براى هميشه‏بايد در زندان بسر برى. اگر مطلب را قبول ندارى به آمار محكومين كه مقدارى از آنها درصفحات مجلات و روزنامه‏ها منعكس ميشود بنگر تا عواقب اين قبيل‏جنايتها برايت روشن گردد.

همسران يك چنين مردانى نيز وظيفه بسيار سنگينى بر دوش دارند.

بايد براى نجات خودشان و شوهر و فرزندانشان فداكارى كنند.بايد واقعاشوهردارى كنند.در يك چنين مواقع دشوار است كه مراتب لياقت وكاردانى و عقل و تدبير بانوان ظاهر ميگردد.

خانم محترم!قبل از هر چيز اين مطلب را بدان كه شوهرت به يك‏بيمارى خطرناك روانى مبتلا است.بى‏جهت نميخواهد زندگى را به‏خودش و تو تلخ كند بيمار است.آرى وسواسيگرى نيز يكى از بيماريهاى‏خطرناك است.با بيمار بايد مدارا نمود تا بيماريش برطرف گردد. تاميتوانى به او اظهار عشق و محبت كن.آنقدر اظهار علاقه كن تا يقين كندكه جز او كسى در دل تو راه ندارد.اگر ايراد و بهانه‏جويى ميكند تحمل‏كن.در مقابل تنديها و خشونتهايش بردبارى به خرج بده.در مقابل‏سختگيريهايش مدارا كن.داد و قال راه نينداز.قهر و دعوا نكن.در مقابل‏پيشنهاداتش لجبازى نكن.اگر احساس كردى كه نامه‏ها و معاشرتهايت راكنترل ميكند اصلا به رويش نياور.تمام اعمال و رفتار و حوادث روزانه رابرايش تشريح كن.هيچ حادثه‏اى را از وى مخفى مدار.در هر موردى‏توضيح خواست‏حقيقت را بدون كم و زياد در اختيارش بگذار.از دروغ وكتمان واقع جدا اجتناب كن زيرا اگر يك مرتبه دروغت آشكار شد آنراسند جرم و دليل قطعى خيانت محسوب ميدارد و به اين آسانيها بدبينى اوبرطرف نخواهد شد.اگر گفت: با فلان كس معاشرت نكن و فلان كار را انجام نده بدون چون و چرا بپذير و سرسختى نشان نده كه سوءظنش زيادتر ميشود.

از كارهاييكه اسباب بدگمانى و تهمت ميشوند جدا اجتناب كن.

حضرت علىعليهما‌السلام فرمود:هر كه نفس خويشتن را در موضع تهمت‏قرار دهد نبايد كسانى را كه به او گمان بد ميبرند ملامت كند(٥)

اگر نسبت‏به شخص معينى حساسيت دارد او را به طور كلى رها كن.

تو اگر بتوانى شوهر و زندگى خودت را حفظ كنى بهتر است تااينكه دوستى با افراد مخصوصى را نگهدارى كنى.پيش خود نگو مگر من‏اسير و بنده زر خريد شوهرم هستم كه مجبور باشم اينقدر مدارا كنم.البته‏بنده نيستى ليكن همسر يك مرد بيمار هستى.

در آن هنگام كه با هم پيمان زناشويى بستيد متعهد شديد كه درمشكلات و گرفتاريها يار و غمخوار يكديگر باشيد آيا رسم وفا است كه بايك شوهر بيمار لجبازى و ستيزه‏گرى كنى؟ احساسات خام را كنار بگذارهوشمند و عاقبت‏انديش باش.به خدا سوگند براى حفظ شوهر وخانواده‏ات هر چه بردبارى و فداكارى كنى ارزش دارد.هنر زن در اينست‏كه در يك چنين مواقع دشوار با چنين مردانى سازگارى كند.

امام صادقعليهما‌السلام فرمود:جهاد زن در اين است كه در مقابل اذيتها وغيرتهاى شوهرش بردبارى كند(٦)

كارى نكن كه شوهرت بدبين يا بدبين‏تر شود.از مردان بيگانه‏مخصوصا آنها كه شوهرت نسبت‏به آنها حساسيت دارد تعريف نكن.به مردان نامحرم خيلى نگاه نكن.پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:خداوند متعال برزن شوهردارى كه چشمش را از نگاه به نامحرم پر كند غضب شديد خواهدكرد(٧).

با مردان بيگانه معاشرت و گفتگو نكن.بدون اجازه شوهرت به‏خانه آنها نرو.به اتومبيل آنها سوار نشو.عفت و پاكدامنى تو كافى نيست‏بلكه بايد از امورى كه اسباب سوء ظن مى‏شود جدا اجتناب نمايى.ممكن‏است در اثر غفلت و سادگى كار كوچكى از تو سر بزند كه شوهرت رابدبين گرداند.

به داستان زير توجه فرماييد:

دختر ٢٧ ساله‏اى...در دادگاه گفت:در زمستان سال ١٣٤٢ در يك‏روز برفى به تقاضاى يكى از دوستانم به اتومبيل دايى او سوار شدم تا مرابه منزل برساند.و همين امر هشت‏سال است كه مرا بلاتكليف گذارده‏است،دو ماه قبل از واقعه موقعى كه در كلاس ششم دبيرستان تحصيل‏مى‏كردم عقد شده بودم.يك روز كه براى حاضر كردن درس به خانه يكى‏از همشاگرديهايم رفته بودم برف شروع شد.همشاگردى از من خواست كه‏دايى‏اش مرا به منزل برساند.اتفاقا هنگامى اتومبيل حامل من به منزل‏رسيد كه شوهرم سر كوچه ايستاده بود.من كه متوجه خطر شده بودم به‏راننده گفتم فرار كند او هم مانند يك مجرم فرار كرد و همين امر برسوءظن شوهرم افزود.بعدا نيز موقعى كه مورد اعتراض قرار گرفتم‏جريان را انكار كردم و اين امر سوءظن او را بيشتر كرد به طورى كه بعداحتى شهادت همشاگردى و خانواده‏اش نتوانست‏خاطر او را آسوده سازد و مرا از اتهام برهاند.

شوهرم ديگر نه حاضر شد مرا به خانه ببرد و نه طلاقم گويد هشت‏سال است كه همينطور بلا تكليف مانده‏ام(٨)

به نظر خوانندگان مقصر در اين داستان كيست؟به نظر من عمده‏تقصير به گردن زن است. اوست كه در اثر سادگى و غفلت،خودش وشوهرش را به اين روز انداخته است.

اولا كار خطائى كرد كه در اتومبيل مرد بيگانه‏اى سوار شد.برفرض اينكه شوهرش هم اين قضيه را نديده بود اصولا سوار شدن زن دراتومبيل يك مرد بيگانه كار زشت و خطرناكى است.

ثانيا گيرم كه در اثر غفلت اين عمل را انجام داد ليكن وقتى ديدشوهرش سر خيابان ايستاده است‏بايد فورا به راننده بگويد نگه‏دار.ازاتومبيل پياده شود و با شوهرش به منزل برود و جريان را براى او شرح بدهدثالثا يكى از اشتباهات بزرگش اينست كه به راننده دستور فرارداده.

چهارمين اشتباهش اينست كه بعدا قضيه را به كلى انكار نموده‏است.بعد از همه اينها جا داشت وقتى شوهرش را ملاقات مى‏كرد تمام‏قضايا را برايش شرح مى‏داد و اعتراف مى‏كرد كه من در اثر سادگى وخجالت اشتباه كردم.

البته مرد هم در مرتبه دوم بى‏تقصير نبوده است.نبايد تنها اين حادثه‏را دليل قطعى بشمارد.بايد احتمال بدهد كه همسرش در اثر غفلت‏و سادگى و عدم تجربه مرتكب اين خطا شده بعدا هم از ترس اتهام دستور فرار داده و به همين جهت هم اصل قضيه را منكر شده است.

در اين صورت بايد با كمال انصاف و بيطرفى در اطراف قضيه‏خوب تحقيق كند.وقتى به برائت او اطمينان حاصل كرد خطايش راببخشد و زياد سختگيرى نكند.

زن خيانتكار

اگر با ادله و شواهد قطعيه به اثبات رسيد كه زن خيانتكار است و بامردان بيگانه رابطه نامشروع دارد مرد با مشكل بسيار دشوارى روبرومى‏شود.از يك طرف حيثيت و آبرويش در معرض خطر قرار دارد ازطرف ديگر تحمل چنين ننگى دشوار است.مرد در بن‏بست‏سختى گيركرده كه نجات از آن كار بسيار خطرناك و دشواريست.

در اينجا مرد چند راه در پيش دارد:

راه اول-براى حفظ آبرو و بقاى خانواده‏اش دندان بر سر جگرنهاده موضوع خيانت همسرش را ناديده بگيرد و با وضع موجود تا آخرعمر بسازد.البته اين راه درستى نيست.زيرا هيچ مرد غيرتمندى نمى‏تواندشاهد خيانتهاى همسرش باشد و وجود اطفال نامشروع را تحمل كند.

غيرت براى مرد يكى از صفات پسنديده است و مرد بى‏غيرت نزد خدا ومردم خوار و فرومايه و بى‏آبروست.

واقعا چه زندگى كثيف و ننگ‏آورى دارند نامردانى كه بدين خوى‏بد آلوده‏اند؟!

نه تنها مرد نيستند بلكه از حيوانات هم پست‏ترند. پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

بوى بهشت از پانصد سال راه استشمام مى‏شود ليكن دو دسته مردم‏از بوى بهشت محرومند: عاق والدين و ديوث.عرض شد:يا رسول الله‏ديوث كيست؟فرمود:مردى كه ميداند همسرش زناكار است (و در مقابل‏خيانت او سكوت مى‏كند)(٩)

راه دوم-همسر خودش يا مرد خيانت پيشه را به قتل برساند.

البته بدين طريق مى‏تواند انتقام بگيرد و به طور موقت تشفى قلب حاصل‏كند.ليكن كار بسيار خطرناكى است و عاقبت‏خوشى ندارد.زيرا كمتراتفاق مى‏افتد كه موضوع قتل براى هميشه مخفى بماند.بالاخره قاتل‏شناخته و مورد تعقيب قرار خواهد گرفت.در دادگاه هم موضوع خيانت‏همسرش را به اين آسانيها نمى‏تواند به ثبوت برساند.بدين جهت احتمال‏تبرئه شدنش بسيار ضعيف است.يا محكوم به اعدام مى‏شود يا اينكه اقلامدت درازى را بايد در زندان بسر برد.زندگى او از هم مى‏پاشد.اطفالش‏بدبخت و بى‏سرپرست مى‏شوند.بنابراين، عقلايى نيست كه انسان تحت‏تاثير احساسات خام قرار بگيرد و براى تشفى نفس و ارضاى حس‏كينه‏توزى دست‏به چنين اقدامات خطرناكى بزند و جان خودش را درمعرض خطر قرار بدهد.

مرد بايد عاقل و بردبار و عاقبت‏انديش باشد.آنقدر قدرت نفس‏داشته باشد كه دست‏به اقدامات جنون‏آميز نزند تا اينكه چاره واقعى را پيداكند.

مردانى كه به يك چنين بليه زندگى گرفتارند بايد قبل از هر گونه اقدام خطرناك،عواقب آن را به خوبى بسنجند و به آمار مردانى كه همسرخويش يا مرد خيانت پيشه را به قتل رسانده‏اند، و در صفحات مجلات وروزنامه‏ها هر روز منعكس مى‏شوند،مراجعه كند و نتيجه كارشان را ببيند وآنگاه تصميم بگيرد.

راه سوم-خودكشى كند تا خيانتهاى همسرش را نبيند و از اين‏زندگى ننگين نجات پيدا كند، البته اين راه هم عقلايى نيست.زيرا از يك‏طرف مرتكب قتل نفس شده كه از لحاظ شرع يكى از گناهان بزرگى است‏كه خداوند متعال وعده دوزخ بدان داده است.

از طرف ديگر،خودش را نابود و از زندگى محروم نموده است.

اين چه كار غير عقلايى است كه انسان براى انتقام از ديگران خودش را به‏هلاكت دنيوى و اخروى بيندازد؟!و همسرش را براى ارتكاب خيانت‏آزادى بيشترى بدهد؟شايد بدترين راهها همين راه باشد.

راه چهارم-در صورتى كه خيانت همسرش به طور يقين به اثبات‏رسيد و ديد به هيچ قسمى حاضر نيست از كارهاى غير مشروعش دست‏بردارد بهترين و بى‏خطرترين و عقلايى‏ترين راه اينست كه او را طلاق‏بدهد و از شر او نجات پيدا كند.

درست است كه در اثر طلاق زندگى او از هم مى‏پاشد و خسارتهاى‏زيادى هم خواهد ديد و تحمل اينكار دشوار است مخصوصا اگر بچه‏دارباشد ليكن به هر حال چاره‏اى جز اين وجود ندارد.بهترين راه اينست كه‏همسرش را طلاق بدهد و فرزندانش را تحويل بگيرد.زيرا صلاح نيست‏فرزندان بيگناهش را در اختيار يك زن فاسد قرار دهد.

البته نگهدارى از بچه‏ها دشوار است ليكن بايد مرد مطمئن باشد كه چون براى رضاى خدا اين طريق را انتخاب نموده خدا هم ياريش مى‏كند وبه زودى يك زن پاكدامن و عفيف نصيبش مى‏گردد و طولى نخواهد كشيدكه زندگى او در يك مسير عادى و آبرومند قرار خواهد گرفت فرمود:استفاده از نعمتهاى خدا جزء دين است(١٠)

پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:آدم كثيف بد بنده‏اى است(١١)

پيغمبر اكرم فرمود:آنقدر جبرئيل درباره مسواك به من سفارش‏كرد كه بر دندانهايم ترسيدم(١٢)

حضرت علىعليهما‌السلام فرمود:خدا زيبا است و زيبايى را دوست دارد.ودوست دارد كه آثار نعمتهايش را بر بندگانش ببيند(١٣).

پاكيزه‏گى و زيبايى اختصاص به زن ندارد.بلكه مرد هم بايد به سرو وضع خويش برسد و تميز و شيك باشد.بسيارى از مردها اصلا مقيد به‏نظافت و لباس خوب نيستند.دير به دير به حمام مى‏روند.به اصلاح سر وصورت چندان مقيد نيستند.با لباسهاى كثيف و موهاى ژوليده در منزل ودر حضور مردم ظاهر ميشوند.بوى عرق بدن و پاهايشان مردم را اذيت‏ميكند.

البته شايد اكثر مردها به زينت كردن و نظافت و شيك پوشى مقيدباشند ليكن آن هم در خارج منزل و براى مردم است.اما در داخل منزل‏اصلا مقيد نيستند.وقتى مى‏خواهند به اداره يا بازار و خيابان يا مجلس‏مهمانى بروند سر و صورتشان را اصلاح ميكنند،موهايشان را شانه ورنگ و روغن ميزنند،بهترين لباسهايشان را پوشيده از منزل خارج‏مى‏شوند اما وقتى به منزل بازگشتند فورا لباسهاى اتو كرده و زيبا را درآورده لباسهاى مندرس و كثيف را مى‏پوشند.كمتر اتفاق مى‏افتد كه در منزل موهايشان را شانه بزنند و به آرايش و زيبايى مقيد باشند.بامداد كه ازخواب برخاستند با همان موهاى ژوليده و چشمهاى قى كرده براى خوردن‏صبحانه سر سفره مى‏نشينند.اگر اتفاقا يك يا چند روز از منزل خارج‏نشوند با همان وضع نامرتب بسر مى‏برند.به طورى در منزل زندگى ميكنندكه هيچكس نمى‏خواهد به او نگاه كند نظافت و آرايش و شيك‏پوشى رافقط براى خارج منزل و براى مردم بيگانه گذاشته است.و هيچ به فكرخانواده‏اش نيست.

آقاى محترم!چنانكه تو از زن كثيف و ژوليده بدت مى‏آيد و ازهمسرت انتظار دارى كه در منزل به سر و وضع خودش برسد و تميز وقشنگ باشد مطمئن باش او هم همين انتظار را از تو دارد.او هم از شوهرژوليده و بدقيافه بدش مى‏آيد دوست دارد هميشه شوهرش را زيبا و مرتب‏ببيند.

اگر تو در داخل منزل به وضع خودت نرسى چشم همسرت درخارج منزل به مردان شيك‏پوش و خوش قيافه مى‏افتد و خيال ميكند كه‏آنان از آب و خاك دگر و شهر و ديار دگرند.

وقتى آنان را با تو مقايسه ميكند از تو ناراضى و دلسرد ميگردد.توهم در داخل خانه به سر و وضع خودت برس و تميز و شيك باش تاهمسرت ببيند كه تو هم از مردان ديگر كمتر نيستى. تا محبتش زياد شود وبه خانه و زندگى بيشتر علاقه‏مند گردد و از فساد و انحراف سالم بماند.

اصولا چه ثمرى دارد كه براى مردان بيگانه و زنان كوچه و بازار زينت‏كنى با اينكه اصلا احتياجى به آنها ندارى ليكن براى همسرت كه شريك‏زندگى است و به مهر و محبت او كاملا نيازمندى با بدترين وضع و قيافه ظاهر شوى؟!

بدين جهت،دين مقدس اسلام به مردان سفارش ميكند كه براى‏همسران خويش آرايش و زينت كنند.

پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

بر مرد واجب است كه غذا و لباس همسرش را تامين كند و باصورت و قيافه بد بر او ظاهر نشود.اگر چنين كرد حقش را ادا كرده‏است(١٤).

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:بايد شما خودتان را براى همسرتان مرتب‏و آماده گردانيد،چنانكه دوست داريد آنان خودشان را براى شما مهياسازند(١٥)

حسن بن جهم مى‏گويد:حضرت ابو الحسنعليه‌السلام را ديدم كه‏خضاب كرده بود.عرض كردم خضاب كرده‏ايد؟فرمود:آرى.مرتب و مهيابودن باعث عفت زنان ميشود.به واسطه نامرتبى و مهيا نبودن مردان است‏كه زنان،عفت‏خويش را از دست ميدهند.سپس فرمود:آيا دوست دارى‏همسرت را نامرتب ببينى؟گفتم:نه.فرمود:او هم عينا مانند تو است.(١٦) امام رضاعليه‌السلام فرمود:زنان بنى اسرائيل بدان جهت از طريق‏عفت‏خارج شدند كه مردانشان به مرتب بودن و زيبايى مقيد نبودند.سپس‏فرمود:همان انتظارى كه تو از همسرت دارى او نيز همان انتظار را دارد.(١٧)

-------------------------------------------

١-اطلاعات ٢٦ بهمن ماه ١٣٥٠

٢-اطلاعات ٢٧ بهمن ماه ١٣٤٨

٣-سوره نور آيه ٣٠

٤ - وسائل ج ١٤، و ١٣٩

٥ - وسائل ج ١٤، و ١٣٩

٦-و نميدانند چرا؟ص ١٤٠.

٧-شافى ج ١ ص ١٩٧

٨-شافى ج ١ ص ١٩٧

٩-بحار ج ٦٢ ص ١٢٩

١٠-شافى ج ١ ص ٢٠٨

١١-شافى ج ١ ص ٢٠٨

١٢-شافى ج ١ ص ٢١٠

١٣-شافى ج ١ ص ٢١٢

١٤-بحار ج ١٠٣ ص ٢٥٤

١٥-مستدرك ج ٢ ص ٥٥٩.

١٦-وسائل ج ١٤ ص ١٨٣

١٧-بحار ج ٧٦ ص ١٠٢

از همسرت پرستارى كن

زن و شوهر هميشه به تعاون و اظهار محبت احتياج دارند.ليكن‏اين احتياج در بعضى مواقع شديدتر ميشود.انسان در موقع گرفتارى وبيمارى بيشتر از ساير اوقات احتياج به دلجويى و پرستارى دارد.بيمارهمان مقدار كه به دكتر و دوا احتياج دارد به همان مقدار بلكه زيادتر به‏مراقبت و پرستارى احتياج دارد.پرستار خوب با دلجويى و نوازش‏اعصاب بيمار را آرامش ميدهد و به زندگى اميدوارش ميگرداند.

زن از شوهرش انتظار دارد كه در موقع بيمارى به ياريش بشتابد وبهتر از پدر و مادرش از او پرستارى كند.نوازشها و همدرديهاى او را ازعلائم صفا و محبت مى‏شمارد.

زنى كه شبانه‏روز مانند يك كلفت در خانه زحمت ميكشد حق دارداز شوهرش انتظار داشته باشد كه در موقع بيمارى به فريادش برسد و درمعالجه‏اش كوشش نمايد.

پول دوا و دكتر نيز يكى از مخارج رسمى زندگى و از نفقه‏هايى‏است كه تامين آن بر مرد واجب است.

زنى كه شبانه‏روز بدون مزد و مواجب در خانه زحمت ميكشد آيااين مقدار بر شوهرش حق ندارد كه در موقع بيمارى به دادش برسد؟

در بين مردها افرادى ديده ميشوند كه اصلا انصاف و وجدان وعاطفه ندارند.

در موقعى كه همسرشان سالم است‏حداكثر استفاده را از اومى‏برند اما وقتى مريض شد براى چند تومان كه براى بهبود او ميخواهندخرج كنند هزار مرتبه جان ميدهند!!و اگر بيمارى او طول كشيد يا مخارج بيشترى لازم داشت او را به كلى رها ميكنند.آيا رسم وفا و مردانگى همين‏است؟

به نمونه زير توجه فرماييد:

«زنى به نام...عليه شوهرش شكايت كرد كه مدتها با بود و نبودشوهرم ساختم و با نهايت تلاش به او خدمت كردم.اما حالا كه بيمار شده‏ام‏مرا از خانه بيرون كرده ميگويد:زن بيمار نمى‏خواهم(١) ».

آقاى محترم!اگر به زندگى و خانواده‏ات علاقه دارى وقتى‏همسرت بيمار شد و به طبيب و دوا احتياج پيدا كرد فورا او را نزد دكترببر.دواهاى لازم را برايش تهيه كن.دكتر و دواى تنها هم كافى نيست‏بلكه‏بايد در يك چنين موقعى مانند پدر و مادر مهربان از او پرستارى كنى. پدرو مادرش را رها كرده و بدان اميد هستى‏اش را در اختيارت نهاده كه از پدرو مادر برايش بهتر باشى.شريك زندگى،مادر اطفال،يار و غمخوار تومى‏باشد.در موقع بيمارى بيشتر از سابق اظهار محبت كن.از بيمارى ودرد و ناله‏اش اظهار تاسف و همدردى كن دلداريش بده، به زندگى و بهبوداميدوارش كن.بر طبق دستور دكتر غذايش را تهيه كن.اگر به غذا با ميوه‏مخصوصى ميل دارد و دكتر آنرا تجويز نموده به هر طور شده برايش تهيه‏كن.سعى كن دوا و غذا را با دست‏خودت به او بدهى،زيرا همين عمل‏باعث دلخوشى و آرامش اعصاب او است.

بچه‏ها را آرام كن سر و صدا راه نيندازند.رختخوابت را نزديك‏بسترش بينداز و در شب كاملا مراقب او باش.گاهى كه از خواب بيدارمى‏شوى اگر بيدار است احوالش را بپرس.اگر از شدت درد خوابش نمى‏برد سعى كن حتى القوه بيدار بمانى.و اگر خواستى بخوابى با يكى ازفرزندانت‏يا پرستار ديگرى كه دارى نوبت‏بگذار كه هميشه يك نفرتان‏بيدار بماند و از بيمار مراقبت كند.مبادا از سر شب تا صبح راحت‏بخوابى‏و همسرت از شدت درد بنالد.

اگر در يك چنين موقعى از همسرت كاملا پذيرايى و دلجويى‏نمودى به زندگى دلگرم ميگردد،به وفادارى و صميميت تو اطمينان پيداميكند،محبت و علاقه‏اش زيادتر ميشود.

وقتى از بستر بيمارى برخاست‏بيشتر از سابق در خانه‏ات زحمت‏ميكشد.محبتها و نوازشهاى ترا هرگز فراموش نمى‏كند و اگر بيمار شدى‏كاملا از تو پرستارى و دلجويى خواهد كرد.

پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:بهترين شما كسى است كه براى اهل‏بيتش خوبتر باشد و من نسبت‏به خانواده‏ام از همه بهتر هستم(٢)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:هر كس براى بر آوردن حاجت‏بيمارى‏كوشش كند،موفق شود يا نه،از گناهانش خارج مى‏شود مانند روزى كه ازمادر متولد شده است.يكى از انصار عرض كرد:پدر و مادرم به قربانت‏يارسول الله اگر مريض از اهل بيتش باشد آيا ثواب زيادترى ندارد؟فرمود: چرا(٣)

با شغل شوهرت بساز

هر كس شغلى و هر شغل لوازمى دارد:يكى راننده است كه اكثرعمرش را در راهها به سر مى‏برد و نمى‏تواند مانند افراد ديگر هر شب به‏منزل بيايد،يكى پاسبان است كه بعضى شبها يا همه شب بايد پاسدارى كند،يكى طبيب است كمتر وقت فراغت دارد با خانواده‏اش بنشيند يا به تفريح‏برود،يكى استاد يا دانشمند اهل مطالعه است كه ناچار است‏شبها مطالعه‏كند،يك شغلش ايجاب ميكند زياد در سفر باشد،يكى نفت فروش است‏بوى نفت ميدهد،يكى مكانيك است لباسهايش چرب و بوى روغن ميدهد،يكى ذغال فروش و هميشه سياه است،يكى كارگر شبانه است‏شبها بايد به‏كارخانه برود.ووو...

بالاخره كمتر شغلى پيدا ميشود كه كاملا بى‏دردسر باشد.چاره‏اى‏نيست‏بايد امور دنيا بچرخد، نان پيدا كردن آسان نيست،مرد چاره‏اى نداردجز اينكه با مشكلات بسازد،ليكن در اينجا مشكل ديگرى توليد ميشود،وآن مشكل ناسازگارى و نق نق خانواده است.

زنها معمولا شوهرى را دوست دارند كه هميشه در وطن باشد،اول‏شب به منزل بيايد.اوقات فراغتى داشته باشد كه به شب نشينى و گردش وتفريح بروند،شغل نظيف و آبرومند و پر درآمدى داشته باشد،ليكن‏متاسفانه شغل بسيارى از مردها با خواسته همسرانشان وفق نمى‏دهد.

يك سرى اشكالات خانوادگى از همين جا شروع ميشود،راننده‏ايكه چند شبانه روز در بيابانها زحمت كشيده،با صدها ناراحتى مواجه شده نه خواب حسابى داشته نه خوراك منظم بعد از چند شبانه روزبا اعصاب خسته وارد منزل ميشود تا چند ساعت استراحت كند و ازاحوال خانواده‏اش با اطلاع شود،هنوز از در نرسيده غر و لند خانم شروع‏ميشود:اين چه زندگى است كه ما داريم،من بدبخت را با چند تا بچه‏ميگذارى و معلوم نيست كجا ميروى؟همه كارها را خودم بايد انجام دهم.ازدست اين بچه‏هاى شيطان خسته شدم.اصلا رانندگى كار خوبى نيست،ياشغلت را تغيير بده يا تكليف مرا روشن كن،من نمى‏توانم تا آخر عمر به‏اين طور زندگى كنم.

بيچاره مردي كه بعد از اين ايراد و بهانه‏ها و غر و نق‏ها با فكرپريشان و اعصاب خسته مى‏خواهد دنبال رانندگى برود.سرنوشت چنين‏راننده‏اى و مسافرانش معلوم است.

طبيبى كه از صبح تا نيمه‏هاى شب با دهها بيمار مختلف سر و كارداشته و اعصاب و مغزش پيوسته در كار بوده اگر در خانه هم با ايراد و نق‏و نق‏هاى همسرش مواجه شود چه حالى پيدا ميكند؟و با چنين اعصاب ومغزى چگونه مى‏تواند طبابت كند؟

كارگرى كه تمام شب زحمت كشيده و خواب به چشمش نرفته‏صبح كه براى استراحت‏به منزل مي آيد اگر با ايراد و بهانه‏جوييهاى‏همسرش برخورد كند چگونه مى‏تواند باز دنبال كار برود؟

دانشمندي كه كارش مطالعه و تحقيق است اگر همسر غير موافقى‏داشته باشد كه به كارش ايراد بگيرد چگونه مى‏تواند موفق گردد؟

در اينگونه موارد است كه زن فهميده و دانا از زن نفهم و خودخواه‏تميز داده ميشود. خانم محترم،ما نمى‏توانيم اوضاع جهان را بر طبق ميل خودمان‏بچرخانيم ليكن مى‏توانيم خودمان را با وضع موجود وفق دهيم.شوهرتان‏براى تهيه روزى ناچار است‏شغلى داشته باشد و شغل او هم لوازمى دارد،شما مى‏توانيد زندگى خودتان را بر طبق شغل او مرتب سازيد به طوريكه‏هم آزادانه به شغل خويش ادامه دهد هم شما آسوده زندگى كنيد،تنها به‏فكر خودت و آسايش خودت نباش قدرى هم به فكر راحتى شوهرت باش،دانا و فداكار باش،شوهردارى كن،اگر شوهرت راننده است و بعد از چندشب با اعصاب خسته به منزل آمد با آغوش باز و لب خندان از وى استقبال‏كن،اظهار مهر و علاقه كن تا خستگيهايش برطرف گردد،نق نق نكن،ازشغلش ايراد مگير.مگر رانندگى چه عيبى دارد؟

او براى رفاه و آسايش شما شب و روزش را در بيابانها ميگذارند،به جاى قدردانى به شغلش ايراد ميگيرى؟و از خانه و زندگى گريزانش‏ميكنى؟شغل او هيچ عيبى ندارد.براى اجتماع خدمت ميكند،براى تهيه‏روزى زحمت ميكشد،اگر تنبلى ميكرد يا دنبال كارهاى غير مشروع‏مى‏رفت‏بهتر بود؟كار او عيب ندارد،عيب از تو است كه توقع دارى هرشب در خانه باشد و نمى‏توانى خودت را با وضع موجود سازش دهى.

آيا بهتر نيست كه خودت را با اين نوع زندگى عادت دهى و با كمال‏آسودگى زندگى كنى و هنگامي كه شوهرت به خانه آمد از او استقبال كنى وبا سخنان شيرين به كسب و كار تشويقش كنى و با لب خندان تا درب خانه‏بدرقه‏اش نمايى و با يك خداحافظى گرم تا ملاقات بعد دلشادش سازى؟

اگر چنين كردى به كسب و كار و خانه و زندگى علاقه‏مند ميگردد.

دنبال خوشگذرانى نمى‏رود.اعصابش سالم مى‏ماند،تصادف نميكند، زودتر به خانه مى‏آيد، براى رفاه و آسايش شما بيشتر زحمت مى‏كشد.

اگر شوهرت يك كارگر شبانه است‏براى تامين مخارج شما ازاستراحت‏شب چشم پوشى نموده است،خودت را با اينگونه زندگى عادت‏بده،اظهار نارضايتى نكن.

اگر از تنهايى حوصله‏ات سر مى‏رود مى‏توانى مقدارى از كارهاى‏خانه را در شب انجام دهى. مقدارى از شب را به خياطى و گلدوزى وخواندن كتاب بگذرانى،وقتى شوهرت از كارخانه به منزل آمد فوراصبحانه را حاضر كن،اتاقى برايش خلوت كن تا بخوابد و رفع خستگى‏كند، بچه‏ها را عادت بده سر و صدا نكنند،و نزديك استراحتگاه شوهرت‏نروند.به آنها بفهمان كه پدرتان شب نخوابيده و بايد روز استراحت كند.

بلكه خودت و بچه‏ها هم مى‏توانيد شبها كمتر بخوابيد و روز با شوهرت‏قدرى استراحت نماييد،مزاحم او نشو بگذار خوب بخوابد،بدين نكته‏توجه داشته باش كه شوهرت تمام شب را بيدار بوده و روز برايش به منزله‏شب است‏بايد بدون سر و صدا استراحت كند.

يك چنين خانمى بايد دو برنامه داشته باشد يكى براى خودش‏ديگرى براى شوهرش.مبادا با نق نق و اوقات تلخى روح خسته‏اش راخسته‏تر كنى.بگذار اعصابش سالم باشد تا براى تامين مخارج شمازحمت‏بكشد.به كارش ايراد نگير،كار او چه عيبى دارد؟اگر بيكارى وتنبلى ميكرد يا دنبال ولگردى مى‏رفت‏بهتر بود؟افتخار كن كه چنين شوهرزحمت‏كشى دارى كه براى تهيه روزى خواب شب را بر خودش حرام‏نموده،از جديت و استقامت او قدردانى كن،با لب خندان تا درب منزل‏بدرقه‏اش كن.

اگر شوهرت يك طبيب يا يك دانشمند اهل مطالعه است،و شب وروز براى اجتماع زحمت مى‏كشد از زحماتش قدردانى كن،به وجودچنين شوهر ارزنده‏اى افتخار كن.

البته لازمه شغلش اينست كه اوقات فراغت زيادى ندارد ليكن تومى‏توانى برنامه زندگى خودت را با شغل او تطبيق دهى.انتظار نداشته‏باش دست از شغلش بردارد تا مطابق ميل تو در آيد.بگذار با فكر آزاد به‏كار و مطالعات خودش مشغول باشد.وقتى مشغول كار است مى‏توانى‏كارهاى خانه را انجام دهى،و بقيه را به خواندن كتاب بپردازى يا با اجازه‏او،به منزل خويشان و دوستانت‏بروى.اما سعى كن هنگاميكه موقع‏استراحت‏شوهرت فرا مى‏رسد در منزل حاضر باشى.قبلا برايش وسيله‏پذيرايى آماده كن.وقتى وارد شد با لب خندان و خلق خوش استقبالش‏كن.با اظهار محبت گرم و شيرين زبانى خستگى اعصابش را برطرف‏ساز. مبادا از كارش ايراد بگيرى و اعصاب خسته‏اش را خسته‏تر كنى.

اگر خوب شوهردارى كنى نه تنها اسباب عظمت و ترقى او رافراهم ساخته‏اى بلكه در خدمت اجتماعى او نيز سهيم خواهى شد.

هر زنى لياقت همسرى چنين مردان پر كارى را ندارد با فداكاريهاو رفتار پسنديده‏ات ياقت‏خويش را باثبات رسان.

اگر شوهرت شغلى دارد كه لباسهايش كثيف و چركين مى‏شود لابدآنرا مناسب وضع خودش تشخيص داده كه انتخاب نموده است،خرده‏گيرى و ايراد و نق نق نكن.نگو:اين چه شغل كثيفى است انتخاب‏كرده‏اى بايد آنرا ترك كنى.

خانم محترم،كار كردن عيب نيست هر چه و هر كه باشد،بيكارى و تنبلى و دنبال كارهاى غير مشروع رفتن عيب است،بايد از يك چنين‏مردى قدردانى كنى كه براى تهيه روزى زحمت مى‏كشد و عرق مى‏ريزد،باايراد و بدگويى،اسباب دلسردى او را فراهم نساز،اصرار نكن حتماشغلش را تغيير دهد،لابد آنرا مناسب شناخته كه دنبالش مى‏رود.

تو از وضع كسب و كار بى‏اطلاعى،خيال ميكنى تغيير شغل كارآسانى است،اصولا چه عيبى دارد كه اصرار دارى تغييرش بدهد،مگر نفت‏فروشى و ذغال فروشى و تعمير موتور آلات مثلا چه بدى دارند؟تنها عيبى‏كه مى‏توانى بتراشى كثيف شدن لباس است.حل آن هم چندان دشوارنيست،اگر شوهرت لباس مخصوص كار ندارد با زبان خوش از او تقاضاكن لباس كار تهيه كند،و زود به زود لباسهايش را شست و شو و تميز كن،به هر حال موضوع آن قدر مهم نيست كه به طلاق و جدايى منجر شود،ايراد و بهانه جويى بعض خانمها واقعا تعجب‏آور است.

زنى در شوراى داورى گفت:«شوهرم تغيير شغل داده بوى نفت‏ميدهد از اين وضع خسته شده‏ام(٦)».

-------------------------------------------

١-بحار جلد ١٠٣ ص ٢٣٥.

٢-اطلاعات ١٠ آبان ١٣٥٤.

٣-اطلاعات ١٣ اردى بهشت ١٣٤٩.

٤-اطلاعات ١٦ اردى بهشت ١٣٤٩.

٥-بحار جلد ٧٤ ص ١٠١.

٦-اطلاعات ١٣ مرداد ١٣٤٩

اگر ناچاريد در غربت زندگى كنيد...

گاهى انسان ناچار است در غربت زندگى كند،كارمند دولت است.

در ارتش يا شهربانى يا ژاندارمرى انجام وظيفه ميكند،فرهنگى است،تاجر يا پيشه‏ور يا كارگرى است كه بايد در غربت زندگى كند،اين قبيل‏افراد ناچارند براى هميشه يا به طور موقت در غربت زندگى كنند،مردناچار است دورى از وطن را تحمل كند ليكن اين موضوع با مذاق بعضی خانمها جور نمى‏آيد،زيرا دوست دارند نزد پدر و مادر و خويشان ودوستانشان باشند.با در و ديوار و كوچه‏هاى محل تولدشان مانوس شده‏اند.بدين‏جهت تاب و تحمل دورى را ندارند،به شوهرشان ايراد و بهانه مى‏گيرند،نق نق ميكنند:تا كى در غربت زندگى كنم؟تا كى به فراق پدر و مادر مبتلاباشم؟دوست و آشنا ندارم،اين چه جايى است مرا آورده‏اى؟ ديگرنمى‏توانم اينجا بمانم هر فكرى دارى بكن.

اين عزيزان بى‏جهت‏با اين قبيل حرفها اعصاب شوهرشان راناراحت مينمايند،آن قدر كوتاه فكرند كه شهر يا قريه محل تولدشان رابهترين نقطه‏اى مى‏پندارند كه در آن مى‏توان زندگى كرد،گمان ميكنند:تنهادر همانجا مى‏توان خوش بود و بس.

بشر به سطح وسيع زمين اكتفا نكرده به كرات آسمانى قدم‏ميگذارد،اما اين خانم تنگ نظر حاضر نيست چند فرسخ دورتر از محل‏تولدش زندگى كند،ميگويد:چرا دوستانم را رها كنم و بروم در غربت تنهازندگى كنم؟گويا اين خانم آنقدر براى خودش شخصيت قائل نيست كه‏بتواند در غربت نيز دوستان و آشنايان با وفا و صميمى تهيه كند.

خانم محترم،دانا و بلند همت و فداكار باش،تنها به فكر خودت‏نباش،شغل مخصوص شوهرت ايجاب كرده كه در غير وطن زندگى كند،مستخدم دولت است مگر مى‏تواند به محل ماموريتش نرود؟!تاجر يا كاسب‏يا كارگرى است كه در غربت‏بهتر مى‏تواند كسب و كار كند، چرامزاحمش ميشوى و نمى‏گذارى پيشرفت كند؟تو كه ميدانى شوهرت ناچاراست در خارج وطن زندگى كند چرا با ايراد و بهانه‏هاى بي فائده اسباب‏ناراحتى و كدورتش را فراهم مى‏سازى؟وقتى ديدى شغلش ايجاب ميكند كه به شهر يا ده يا كشور ديگرى منتقل شود فورا اظهار موافقت كن،اثاث‏منزل را جمع و جور كرده ببنديد و در ماشين بگذاريد و با صفا و رفاقت‏به‏محل جديد برويد،خودت را اهل همانجا حساب كن و با دلگرمى وبشاشت طرح زندگى نوين را بريز،وضع خودت را با اوضاع و شرائط محيط موافق ساز،با زنهاى پاكدامن و خوش اخلاق طرح دوستى و الفت‏بريز ليكن چون تازه وارد هستى و به اخلاق و روحيات اهالى آنجا كاملاآشنا نيستى در انتخاب دوستان تازه احتياط كن و در اين باره حتما باشوهرت مشورت كن،خودت را يك فرد غريب حساب نكن،بلكه سعى‏كن با محيط تازه و ساكنان آنجا مانوس شوى.

هر مكانى امتيازات ويژه‏اى دارد،مى‏توانى با تماشاى مناظر طبيعى‏يا بناهاى ديدنى آنجا رفع خستگى كنى،با اظهار مهر و محبت كانون‏خانوادگى را گرم و با صفا كن،شوهرت را دلدارى بده.به كسب و كارتشويقش كن،وقتى با محيط آشنا شدى خواهى ديد كه براى زندگى هيچ‏عيبى ندارد بلكه شايد از محل تولدت بهتر باشد،در بين دوستان تازه،افرادى را پيدا ميكنى كه از دوستان سابق بلكه پدر و مادر و خويشانت‏مهربانتر و دلسوزتر خواهند بود.

اگر در قريه يا دهى اقامت نموده‏ايد كه اسباب و تجملات زندگى‏شهرى را ندارد خودت را از قيد آنها آزاد كن،با زندگى بى‏آلايش و طبيعى‏آنجا انس بگير،خوبيها و مزاياى آن گونه زيستن را در نظر بگير،گر چه‏برق و كولر و پنكه و يخچال ندارد ليكن آب و هواى سالم و غذاهاى‏بى‏تقلب دارد كه در شرها كمتر پيدا ميشود،خيابان اسفالت و تاكسى‏ندارد ليكن از سر و صدا و دود ماشينها و كارخانجات نيز در امان هستى. قدرى در زندگى هموطنان و هم كيشانت تامل كن،ببين چگونه درخانه‏هاى محقر و خشت و گلى،با كمال مهر و صفا و خوشى زندگى‏ميكنند،و به اسباب و لوازم شهرى و كاخهاى زيبا اصلا اعتنا ندارند،درحوائج ضرورى و محروميتهاى آنها بينديش و اگر مى‏توانى خدمتى انجام‏دهى دريغ مدار.به شوهرت نيز سفارش كن براى رفاه و آسايش آنهاكوشش كند.

اگر عاقل و دانا باشى و به وظيفه‏ات عمل كنى مى‏توانى با كمال‏آسايش و راحتى خاطر،در غربت زندگى كنى و به پيشرفت و ترقى‏شوهرت كمك نمايى،در آن صورت يك بانوى شريف شوهردار و يك‏خانم فداكار معرفى مى‏شوى،نزد مردم و شوهرت عزيز و محترم خواهى‏بود و بدينوسيله رضايت‏خدا را نيز فراهم خواهى نمود.

اگر در خانه كار ميكند...

اگر شغل مرد در خارج منزل باشد همسرش در غياب او آزادى‏دارد،ليكن اگر در منزل كار كند همسرش مقيد خواهد شد،ممكن است‏شاعر يا نويسنده يا نقاش يا دانشمند اهل مطالعه باشد،اين قبيل افرادمعمولا محل كارشان منزل است،ناچارند هميشه يا اكثر اوقات در منزل‏اشتغال داشته باشند،و از همين جهت زندگى آنها با سايرين تفاوت خواهدكرد،اتفاقا كارشان يك كار فكرى و ذوقى است كه احتياج شديدى به‏محيط آرام و بى‏سر و صدا دارد،يك ساعت كار با حواس جمع بر چندين‏ساعت كار در محيط شلوغ و پر سر و صدا برترى دارد.

در اينجا مشكل بزرگى پيدا مى‏شود،از يك طرف مرد به محيط آرام و بى‏سر و صدا احتياج دارد از طرف ديگر خانم مى‏خواهد در خانه‏آزادانه زندگى كند.

اگر زن بتواند امور خانه‏دارى را طورى انجام دهد كه با اشتغالات‏فكرى شوهرش مزاحم نباشد كار ارزنده‏اى انجام داده حقا خانم شوهردارو شايسته‏اى خواهد بود،زيرا تهيه يك محيط آرام كار آسانى نيست‏مخصوصا براى افراد بچه‏دار،فداكارى و تدبير لازم دارد،گر چه دشواراست ليكن براى ترقى و موفقيت مرد ضرورت دارد.

زن اگر همكارى داشته باشد مى‏تواند شوهرش را به صورت يك‏مرد آبرومند و مفيدى در آورد كه هم به اجتماع خدمت كند و هم اسباب‏افتخار او باشد.

اين خانم بايد توجه داشته باشد كه گر چه شوهرش دائما يا اكثراوقات در خانه است ليكن بيكار نيست،نبايد انتظار داشته باشد زنگ‏درب خانه را جواب دهد،بچه‏دارى كند،گاهى سرى به آشپزخانه بزند،دركارهاى خانه كمك كند،با بچه‏هاى شيطون دعوا كند،موقعى كه مردمشغول كار است‏بايد او را نديده گرفت و فرض كرد اصلا در خانه نيست.

خانم محترم،وقتى شوهرت ميخواهد به اتاق كار برود اسباب ولوازم مورد احتياجش را از قبيل كتاب،قلم،كاغذ،دفتر،مداد،مدادتراش،سيگار،كبريت،زير سيگارى همه را نزدش حاضر كن كه براى پيدا كردن‏آنها معطل نشود،اگر به بخارى يا پنكه احتياج دارد آماده كن،آنگاه كه‏اسباب و لوازم كارش كاملا آماده شد از اتاق بيرون برو و او را به حال‏خود بگذار،در اطراف اتاقش آهسته راه برو بلند بلند حرف نزن،مواظب‏باش بچه‏ها سر و صدا نكنند،به آنها بفهمان كه اكنون موقع بازى شما نيست زيرا پدر در اتاق مشغول كار است و از سر و صداى شما ناراحت‏مى‏شود،بازى را بگذاريد براى ساعتهاى بيكارى او،در موقع كار راجع به‏امور زندگى صحبت نكن زيرا رشته افكارش قطع مى‏شود و تا بخواهددوباره حواسش را جمع كند بيكار مى‏ماند،در راه رفتن از كفشهاى‏بى‏صدا استفاده كن،صداى زنگ درب را كوتاه كن كه مزاحم او نشود،جواب تلفن را بده و اگر كسى با او كار داشت‏بگو:مشغول كار است اگرممكن است در فلان ساعت تلفن بفرماييد،برنامه رفت و آمد و مهماندارى‏را به ساعتهاى استراحت او بينداز، از دوستان و خويشانت كه قصد ديداردارند عذرخواهى نموده بگو:چون سر و صداى ما ممكن است‏بااشتغالات آقا مزاحمت داشته باشد خواهشمندم فلان وقت تشريف بياوريد،آنها هم اگر دوستان شما باشند از اين پيشنهاد رنجيده خاطر نخواهند شدبلكه به كاردانى و شوهردارى شما تحسين خواهند كرد،در عين حال كه به‏امور خانه‏دارى مشغول هستى مراقب شوهرت نيز باش،اگر چيزى طلب‏كرد فورا حاضر كن و از اتاق خارج شو.

شايد خانمها اينگونه زندگى را غير ممكن شمرده در دل خويش‏بگويند:مگر براى يك زن امكان دارد كه كارهاى دشوار خانه‏دارى راانجام دهد در عين حال به شوهرش رسيدگى كند و خانه را به صورتى‏در آورد كه كوچكترين مزاحمتى براى او پيدا نشود؟!البته تصديق دارم كه‏اينگونه زندگى چون يك برنامه غير عادى است تا حدودى دشوار به نظرمى‏رسد ليكن اگر به ارزش و اهميت كارشان واقف باشند و تصميم بگيرندكوشش و فداكارى كنند با كاردانى و تدبير مى‏توانند مشكل را حل كنند. مراتب لياقت و شايستگى زن در اينگونه موارد ظاهر مى‏شود،و الا اداره يك زندگى عادى از همه كس ساخته است.

خانم محترم،نوشتن يك كتاب ارزنده علمى يا تهيه يك مقاله‏جالب و سودمند يا سرودن اشعار نغز و دلپذير يا تهيه يك تابلوى نقاشى‏گرانقدر،يا حل مشكلات علمى كار آسانى نيست، ليكن با همكارى و ازخود گذشتگى تو امكان پذير ميگردد.

آيا حاضر نيستى در اين باره فداكارى كنى و با مختصر تغييرى درطرز زندگى معمولى مردم، شوهرت را كه از هر جهت لياقت دارد به‏صورت يك مرد دانشمند ارزنده‏اى در آورى كه عموم ملت از خدماتش‏استفاده كنند،تو نيز از منافع مادى و آبروى اجتماعى او بهره‏مند گردى؟

به ترقى شوهرت كمك كن

بشر بالذات قابليت ترقى دارد،عشق به كمال در نهادش نهفته وبراى تكامل آفريده شده است، هر كس،در هر مقام و با هر شرائط و در هرسنى باشد،مى‏تواند به ترقيات خويش ادامه داده كاملتر گردد،انسان كه‏براى هر گونه كمالى آماده است نبايد هيچگاه به موجوديت‏خويش قناعت‏نموده هدف آفرينش را از دست‏بدهد،تا زنده است‏بايد بكوشد تا كامل وكاملتر گردد.

هر انسانى خواهان ترقى است ليكن همه كس موفق نمى‏گردد.

همت‏بلند و كوشش فراوان لازم دارد،بايد زمينه كار را فراهم ساخت وموانع را بر طرف نمود آنگاه كوشيد تا به مقصد رسيد،شخصيت مرد تاحدود زيادى به خواسته‏هاى همسرش بستگى دارد،زن مى‏تواند به پيشرفت‏و ترقى شوهرش كمك نموده او را در مسير ترقى قرار دهد چنانكه مى‏تواند مانع ترقياتش واقع گردد،هر چه بخواهد بدون شك همان است.

خانم محترم،در حدود شرائط و امكاناتى كه برايتان موجود است،شخصيت‏بزرگتر و عاليترى را براى شوهرت در نظر بگير و براى رسيدن‏به آن تشويقش كن،اگر ميل دارد به تحصيلات خويش ادامه دهد يا به وسيله‏مطالعه و خواندن كتاب به معلوماتش بيفزايد نه تنها مخالفت نكن بلكه‏تشويق و تحسينش كن،برنامه زندگى را طورى مرتب كن كه با كارهاى اومنافات نداشته باشد،سعى كن اسباب آسايش و راحتى او را فراهم سازى‏تا با فكر آزاد به ترقيات خويش ادامه دهد.

اگر سواد ندارد با خواهش و تمنا وادارش كن در كلاسهاى شبانه‏يا در خارج مدرسه به تحصيلات خويش ادامه دهد،اگر تحصيل كرده است‏تشويقش كن رشته علمى خودش را تعقيب كند،به وسيله مطالعه و خواندن‏كتابهاى مربوط به آن فن به معلومات خويش بيفزايد، اگر طبيب است‏وادارش كن در هر روز مقدارى از اوقاتش را به خواندن مجلات وكتابهاى پزشكى اختصاص بدهد،اگر دبير يا آموزگار يا قاضى يا استاد يامهندس است از وى بخواه اوقات فراغت‏خويش را به خواندن كتابهاى‏مربوط به فن خودش يا كتابهاى علمى و اخلاقى و تاريخى بگذراند،و به‏طور خلاصه شوهر شما هر كس و در هر مقامى باشد،حتى كارگر و كاسب،براى ترقى و تكامل آمادگى دارد.

نگذاريد از مسيرى كه دستگاه آفرينش برايش پيش‏بينى كرده‏منحرف شود و از مطالعه و تكامل دست‏بردارد،به تحقيقات علمى وخواندن كتاب عادتش بدهيد،نگذاريد شخصيت او در يك حد معين‏متوقف بماند. اگر فرصت تهيه كتاب را ندارد شما مى‏توانيد با مشورت او و سايردوستان اين كار را بر عهده بگيريد،كتابهاى سودمند علمى و اخلاقى وتاريخى و دينى و بهداشتى و اقتصادى و ادبى را كه بر طبق صلاح وسليقه‏اش باشد تهيه نموده در اختيارش بگذاريد،و به خواندن تشويقش‏كنيد،خودتان نيز كتاب و مجله‏هاى سودمند را بخوانيد.و در ضمن خواندن‏اگر به مطالبى برخورد كرديد كه براى شوهرتان نيز مفيد است عين آن رايادداشت نموده در اختيارش قرار دهيد.

اين كار فوائد بيشمارى در بر دارد:

اولا اگر مدتى بدين برنامه ادامه بدهد شخص دانشمند و فاضلى‏خواهد شد كه خودش سر بلند و تو به وجودش مفتخر خواهى شد.به‏علاوه،در رشته خودش يك نفر متخصص خواهد شد كه هم خودش‏استفاده مى‏كند و هم منافع بيشمارى به اجتماع مى‏رساند.

ثانيا چون به نداى آفرينش لبيك گفته سرگرم مطالعه و تحقيق‏است كمتر اتفاق مى‏افتد كه به ضعف اعصاب و بيمارى‏هاى روانى مبتلاگردد.

ثالثا چون در طريق ترقى قرار گرفته و به خواندن كتاب علاقه‏مندشود به خانه و زندگى دلبستگى پيدا مى‏كند،دنبال ولگردى نمى‏رود،به‏مراكز فساد و شب‏نشينى‏هاى زيان‏بخش قدم نمى‏گذارد،به دام تبهكاران واعتيادات خطرناك گرفتار نمى‏شود.

مواظب باش منحرف نشود

مرد بايد در كسب و كار و معاشرتها و رفت و آمدهايش آزادى عمل داشته باشد تا بتواند بر طبق ذوق و سليقه خويش كوشش و جديت كند،اگركسى بخواهد او را محدود و كنترل كند ناراحت‏شده به شخصيتش لطمه‏وارد مى‏شود،زن دانا و با هوش در كارهاى عادى شوهرش دخالت نمى‏كندو در صدد نيست تمام اعمالش را تحت نظر بگيرد،زيرا مى‏داند كه سلب‏آزادى از مرد و كنترل كارهايش نتيجه خوبى ندارد،بلكه ممكن است‏باعكس العمل شديد او مواجه شود.

مردان عاقل و با تجربه احتياجى به مراقبت ندارند،زيرا عواقب‏امور را مى‏سنجند،فكر نكرده در كارى اقدام نمى‏كنند،فريب نمى‏خورند،مى‏توانند مصالح خويش را تشخيص دهند،دوست و دشمن را مى‏شناسند،ليكن همه مردها چنين نيستند،در بين آنها افراد ساده‏لوح و زودباورى پيدامى‏شوند كه ممكن است تحت تاثير ديگران قرار بگيرند،فريب دشمنان‏دوستنما را بخورند.

در بين مردم شيادانى پيدا مى‏شوند كه در كمين اينگونه افرادهستند،به صورت خيرخواهى در دامشان مى‏افكنند،بلكه طبع سركش‏انسان و محيط فاسد و آلوده اجتماع براى انحراف افراد كفايت مى‏كنند،بيچاره غافل وقتى به خود مى‏آيد كه در دام فساد گرفتار شده،آنگاه كار ازكار گذشته و فرار از دام كار دشوارى است.

شما اگر نظرى به اطراف خويشتن بيفكنيد دهها از اين افرادبيچاره و ساده را پيدا مى‏كنيد كه بدون قصد در دام فساد و بدبختى گرفتارشده‏اند،هيچيك از آنها نمى‏خواسته بدين بلاها آلوده گردد،ليكن بدون‏اينكه توجه داشته باشد و عاقبت امر را بسنجد طعمه محيط فساد گشته‏است. از اين رهگذر است كه اينگونه مردها احتياج به مراقبت دارند،اگريك فرد خيرخواه و دانا اعمالشان را تحت نظر بگيرد به صلاح واقعى آنهااست.

بهترين كسى كه مى‏تواند اين وظيفه سنگين را بر دوش بگيردهمسر اوست،يك بانوى دانا و با تدبير مى‏تواند با رفتار خيرخواهانه وعاقلانه‏اش بزرگترين خدمت را نسبت‏به شوهرش انجام دهد،اينگونه‏خانمها بايد توجه داشته باشند كه صلاح نيست‏به طور رسمى در كارهاى‏شوهرشان دخالت و امر و نهى كنند زيرا كمتر مردى پيدا مى‏شود كه حاضرباشد تحت اراده ديگرى حتى همسرش واقع شود،بدين جهت كنترل‏شديد او ممكن است عكس العمل نامطلوبى داشته باشد،ليكن اگر دانا وعاقل باشد مى‏تواند به طور غير رسمى و از دورادور معاشرتها و رفت وآمدهاى شوهرش را تحت نظر بگيرد.

اگر ديد شوهرش ديرتر از معمول به خانه مى‏آيد يك مرتبه يا دومرتبه يا سه مرتبه را عادى بگيرد زيرا معمولا براى مردها كارهايى پيش آمدمى‏كند كه ناچارند در مواقع فراغت دنبال آنها بروند،ليكن اگر تكرار شد واز حد متعارف گذشت‏بايد در صدد تحقيق برآيد،ليكن تحقيق موضوع هم‏كار آسانى نيست،حوصله و كاردانى لازم دارد،بايد از تندى و اعتراض‏اجتناب كند، در ضمن صحبت‏با نرمى و مهربانى سئوال كند شما كه ديرتراز معمول به منزل تشريف مى‏آوريد كجا مى‏رويد؟با بردبارى و زيركى درمواقع مختلف آنقدر مطلب را تعقيب كند تا حقيقت‏برايش روشن گردد،اگر فهميد اضافه كار دارد يا براى رفع گرفتاريهاى مربوط به كسب وكارش كوشش مى‏كند يا در جلسات علمى و دينى و اخلاقى شركت مى‏نمايد مزاحمش نشود بگذارد آزادانه تلاش كند،اگر احساس كرد باافراد تازه‏اى طرح دوستى ريخته كوشش كند از احوال آنها با اطلاع شود،اگر ديد با افراد صالح و خوش سابقه و خوش اخلاق رفاقت و رفت و آمدمى‏كند مزاحمش نشود بلكه تشكر كند كه با چنين افرادى طرح دوستى‏ريخته است.

قدر اين توفيق را بداند و وسائل پذيرائى را برايشان فراهم سازد،زيرا انسان به دوست و رفيق احتياج دارد و رفيق خوب نعمت‏بزرگى‏بشمار مى‏رود،ليكن اگر متوجه شد كه به مراكز فساد راه يافته يا با افرادفاسد معاشرت مى‏نمايد كه ممكن است او را منحرف سازند،بايد فورا درصدد جلوگيرى بر آيد.زن مسئوليت‏بزرگى پيدا مى‏كند كه انجام دادن آن،يك امر ضرورى و حياتى محسوب مى‏شود،اگر اندكى سهل انگارى يابى‏احتياطى به عمل آورد ممكن است زندگى آنها از هم بپاشد.در يك‏چنين مواقعى است كه مراتب كاردانى و هوش و تدبير بانوان ظاهرمى‏گردد،بايد بردبار و عاقبت انديش باشد،داد و فرياد و ناسازگارى و قهرو دعوا غالبا نتيجه معكوس دارد.

در اينجا زن دو وظيفه دارد:

اولا بايد در زندگى داخلى و رفتار و اخلاق خودش و اوضاع‏عمومى منزلش بررسى كامل و دقيقى به عمل آورد،ببيند چه علتى باعث‏شده كه شوهرش از خانه كه محل آسايش و امن و امان و كانون گرم محبت‏است‏بيزار شده و به مراكز فساد روى آورده است،مانند يك قاضى باانصاف علت قضيه را كشف كند آنگاه در صدد اصلاح بر آيد،شايدبد اخلاقى و ستيزه‏جويى يا ايراد و غر غر خانم علت قضيه باشد،شايد اوضاع خانه‏اش درهم و برهم است،شايد خانم در منزل به آرايش و سر ولباس خودش توجه ندارد،شايد به شوهرش اظهار محبت نمى‏كند، شايدغذاى لذيذ و دلخواه برايش تهيه نمى‏كند،شايد قدردانى و سپاسگزارى‏نمى‏كند.

اين قبيل عيبهاست كه مرد را نسبت‏به خانه و زندگى بى‏علاقه‏مى‏كند به طورى كه براى فراموش كردن عقده‏هاى روحى خويش دنبال‏ولگردى و سرگرميهاى ناروا مى‏رود.در صورت لزوم مى‏تواند از خود مردتحقيق كند و عقده‏هاى روحى او را دريابد.

اگر زن عيوب خويش را برطرف ساخت و خانه را به صورت‏دلخواه شوهرش در آورد مى‏تواند به موفقيت‏خودش اميدوار باشد،در آن‏صورت مرد كم كم به خانه و زندگى علاقه پيدا مى‏كند و خواه ناخواه‏مجذوب خوش اخلاقى و مهربانيهاى همسرش قرار مى‏گيرد و از مراكزفساد دور مى‏گردد.

دومين وظيفه‏اش اينست كه تا مى‏تواند نسبت‏به شوهرش اظهارمحبت كند،با نرمى و ملايمت پند و اندرزش دهد،با مهربانى و دلسوزى‏نتيجه معاشرتهايش را تشريح كند،حتى التماس و گريه و زارى كند،بگويد:از صميم قلب ترا دوست دارم،به وجود شوهرى مثل تو افتخارمى‏كنم،وجود تو را بر همه چيز ترجيح مى‏دهم،تا پاى جان به فداكارى وهمكارى حاضرم، فقط يك غصه در دل دارم كه چرا مرد به اين خوبى درفلان مجلس فساد شركت مى‏كند يا با فلان كس رفت و آمد دارد يا به فلان‏عمل بد عادت كرده است،اين قبيل اعمال براى شخصى مثل شما زيبنده‏نيست،خواهشمندم دست از اين عمل بردارى،آنقدر التماس و اصرار كند تا دل مرد را مسخر گرداند.

ممكن است مرد به اخلاق و عادات زشت‏خو گرفته باشد و به زودى‏تحت تاثير قرار نگيرد ليكن در هر حال زن نبايد مايوس شود،بايد بردبارى‏و استقامت‏بيشترى به خرج دهد،و با تصميم قاطع در تعقيب هدف كوشش‏نمايد.

زن قدرت و نفوذ عجيبى دارد،در هر موضوعى تصميم بگيرد پيروزمى‏شود،به هر طرف بخواهد شوهرش را مى‏برد،اگر تصميم بگيردشوهرش را از وادى انحراف نجات دهد حداقل صدى هشتاد شانس‏موفقيت دارد،اما به شرط اينكه عاقل و با تدبير و كاردان باشد.

به هر حال،تا مى‏تواند نبايد به تندى و خشونت و قهر و دعوامتوسل شود،مگر اينكه نرمى و ملايمت را بى‏نتيجه بداند،در صورتى كه‏چاره‏اى نباشد مى‏تواند به هر طريقى كه اميد موفقيت دارد،حتى قهر ودعوا متوسل شود،ليكن باز هم مهربانى و دلسوزى را از دست ندهد، حتى‏تندى و خشونتش از روى دلسوزى باشد نه به عنوان انتقام و كينه جويى.

آرى نگهدارى و مراقبت از مرد يك نوع شوهردارى است وشوهردارى وظيفه زن است،چون كار مهم و دشوارى بوده رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آن را در رديف جهاد قرار داده فرمود:

جهاد زن اينست كه خوب شوهردارى كند(١)

-------------------------------------------

١-بحار جلد ١٠٣ ص ٢٤٧


5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17