اكنون روى سخن با مرد است.
آقاى محترم!اولا بدين نكته توجه داشته باش كه همسر تو در عينوسواسيگرى تورا دوست دارد،به زندگى و فرزندانش علاقهمند است،ازجدايى وحشت دارد،از اوضاع اسفناك زندگى شما قالبا در عذاب وشكنجه است،اگر شما را دوست نمىداشتحسادت نمىكرد،نمىخواهد اوضاع چنين باشد ليكن چه كند بيمار است؟بيمارى فقط دل درد و آپانديس و زخم معده و رماتيسم و سرطان نيست،بلكه امراضعصبى نيز بخش مهمى از بيماريها به شمار مىروند، خانم شما گر چه دربيمارستان روانى بسترى نيست ليكن به طور تحقيق يك بيمار روانىاست،اگر قبول ندارى به يك روانپزشك مراجعه كن،با يك چنينخانمى با ديده دلسوزى و ترحم بايد نگاه كرد نه با ديده انتقام و كينهجويى،به حال زار و افكار پريشانش ترحم كن،كسى با بيمار دعوا و داد و قال وكشمكش نمىكند،در مقابل بىادبيها و ناسازگارىهايش عكس العملشديد نشان نده،دعوا و داد و فرياد راه نينداز،به كتك و دشنام متوسل مشو،به دادگاه حمايتخانواده مراجعه نكن،قهر و باد نكن،دم از طلاق و جدايى نزن، هيچيك از اين كارها نمىتواند بيمارى اين خانم را معالجهكند بلكه شديدترش مىگرداند، رفتار تند و نامهربانيهاى ترا دليل بر صدقعقيدهاش مىگيرد.
راه كار اينست كه تا مىتوانى اظهار محبت كنى،ممكن است ازوسواسيگريها و ناسازگاريهاى او به تنگ آمده قلبا منزجر شده باشى ليكنچارهاى نيستبايد به طورى اظهار محبت كنى كه يقين پيدا كند كه ششدانگ دل تو مسخر اوست و شخص ديگرى در آنجا راه ندارد.
ثانيا سعى كن با هم تفاهم نماييد،چيزى را از او مخفى نكن،بگذارنامههايت را حتى قبل از خودت بخواند،كليد كمد اختصاصى يا صندوقاسناد و مدارك را در اختيارش قرار بده اگر ميل داشتبدانها مراجعهكند،بگذار جيب و بغلت را بررسى كند،اجازه بده تمام اعمال و حركاتترا تحت نظر بگيرد،از اين قبيل كارها نه تنها اظهار ناراحتى نكن بلكه آنرايك امر عادى و از لوازم صفا و صداقتخانوادگى محسوب بدار،بعد ازمشاغل روزانه اگر كارى ندارى زودتر به منزل بيا.و اگر كارى پيشآمد كرد قبلا به همسرت بگو:من به فلان جا مىروم و در فلان ساعتبرميگردم،سعى كن از موعد مقرر تخلف نشود،چنانچه اتفاقا نتوانستى سرموعد حاضر شوى هنگام مراجعت علت تاخير را بالصراحه بيان كن،مواظب باش در تمام اين مراحل كوچكترين دروغى از تو صادر نشود،و الابد گمانى او تشديد خواهد شد،در كارها با وى مشورت كن،هيچ عملى را ازاو مخفى نكن بلكه كارهاى روزانهات را برايش شرح بده، صداقت وراستى را هيچگاه از دست نده،خواهش كن در هر جا نقطه ابهامى دارد كهاسباب بدگمانى او مىشود بدون پروا توضيح بخواهد،و عقدهايرا در دل نگيرد.
ثالثا ممكن است جنابعالى شخص پاك و حتى از قصد خيانت هممنزه باشى ليكن بدگمانيهاى زنها نيز غالبا بىمنشا نيست،لابد در اثرغفلت و صداقت،عملى از تو صادر شده كه در روح او اثر گذاشته و رفتهرفته توليد سوءظن نموده است،لازم است در اعمال و رفتار كنونى وگذشتهات دقت نمايى و عامل اصلى و منشا بدگمانى همسرت را يافته و دررفع آن كوشش كنى،اگر با خانمهاى بيگانه خيلى شوخى و شيرين زبانىمىكنى اين عمل را ترك كن. چه ضرورتى دارد خانمها تو را جوانىخوش اخلاق و خوش تيپ بشمارند ليكن همسرت بدبين شده زندگىداخلى شما به بدترين وجوه بگذرد؟چه لزومى دارد با خانم منشى خودتشوخى و خنده بكنى تا همسرت خيال كند با او سر و سرى دارى؟اصلا درصورتيكه همسرت بدبين است چه ضرورتى دارد كه منشى زن استخدامكنى؟در مجالس با خانمهاى بيگانه گرم نگير، زياد به آنها توجه نكن،پيشهمسرت از آنها تعريف نكن،اگر به زن بيوه بيچارهاى مىخواهى احسانكنى چه بهتر كه قبلا با همسرت مشورت كنى بلكه مىتوانى اين عمل خيررا به وسيله او انجام دهى.نگو:مگر من اسير و برده هستم كه اينقدر مقيدزندگى كنم؟نه خير اسير و برده نيستى ليكن مرد عاقل و با تدبيرى هستىكه با همسرت پيمان وفا و همكارى بستهاى،بدين جهتبايد زن دارى كنىو با عقل و تدبير بيمارى او را بر طرف سازى،بايد با فداكارى و رفتارعاقلانه،خطر بزرگى را كه متوجه كانون مقدس خانوادگى شما شده مرتفعكنى،در اينصورت هم به همسر بيمارت بزرگترين خدمت را نمودهاى همفرزندان بيگناهت را از سرگردانى و غم و اندوه نجات دادهاى،هم خودت را از ضررهاى روحى و مادى رها كردهاى، البته مردى كه در يك چنينموقع حساسى فداكارى كند در نزد خدا هم پاداش بزرگى خواهد داشت.
حضرت علىعليهالسلام
فرمود:در هر حال با زنها مدارا كنيد.باخوبى با آنها سخن بگوييد تا افعالشان نيكو گردد. (٦)
امام سجادعليهالسلام
فرمود:يكى از حقوقى كه زن بر شوهر دارداينست كه جهالت و نادانيهاى او را ببخشد.
رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرمود:هر مرديكه با همسربد اخلاقش بسازد خداوند متعال، در مقابل هر دفعه كه صبر كند،به مقدارثواب صبر حضرت ايوبعليهالسلام
،به او ثواب عطا خواهد كرد.
اكنون بايد چند مطلب را به خانمها يادآورى كنم.
مطلب اول-خانم محترم،موضوع خيانتشوهرت،مثل همهموضوعات ديگر،احتياج به دليل و برهان دارد،ماداميكه خيانت او با ادلهقطعيه باثبات نرسيده شرعا و وجدانا حق ندارى وى را متهم سازى،آياسزاوار استبه صرف يك احتمال،شخص بيگناهى را مورد تهمت قراردهى؟ اگر كسى بدون دليل و برهان ترا متهم كند آيا ناراحت نمىشوى؟
مگر با يك يا چند شاهد سفيهانه و غير عقلايى مىتوان موضوع مهمى مثلخيانت را باثبات رسانيد؟
خداوند بزرگ در قرآن مجيد ميفرمايد:اى كسانيكه ايمان آوردهايداز بسيارى از گمانها اجتناب كنيد،زيرا بعض گمانها گناه است.
امام صادقعليهالسلام
فرمود:بهتان زدن به شخص بيگناه از كوههاى بزرگ سنگينتر است.
رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرمود:هر كس به مرد مؤمن يا زنمؤمنه تهمتبزند خدا در قيامت او را بر تلى از آتش نگه ميدارد تا به كيفراعمالش برسد.
خانم محترم،دست از نادانى و احساسات خام و عجله بردار،متينو عاقل باش،موقعيكه عصبانى و ناراحت نيستى در گوشهاى خلوت كن،قرائن و شواهد خيانتشوهرت را در نظر بگير،بلكه روى كاغذ يادداشتكن،سپس وجوه و احتمالات قضيه را در مقابل آن بنويس،آنگاه مانند يكقاضى درستكار و با انصاف،در مقدار دلالت آنها تامل كن،اگر ديدىيقينآور نيستند باز هم مانع ندارد،تحقيق كنى ليكن موضوع را مسلم وقطعى نگير و به صرف سوءظن و توهم بىدليل زندگى را به خودت وشوهرت تلخ نكن.
مثلا وجود يك سنجاق سر در اتومبيل چندين علت مىتواند داشتهباشد:
١-متعلق باشد به يكى از خويشان شوهرت مانند:خواهر،خواهرزاده،برادرزاده،عمه و عمهزاده، خاله و خالهزاده.ممكن استيكىاز آنها را سوار ماشين كرده و سنجاق مال او باشد.
٢-شايد مال خودت باشد،و قبلا كه به ماشين سوار شدهاى ازسرت افتاده باشد.
٣-شايد يكى از دوستان يا خويشانش را با خانمش سوار ماشين كرده و سنجاق متعلق به آن خانم باشد.
٤-شايد خانم درماندهاى را سوار كرده به منزلش برساند.
٥-شايد يكى از دشمنانش عمدا سنجاق را در ماشين انداخته تاترا بدبين نموده اسباب بدبختى شما را فراهم سازد.
٦-شايد منشى خودش يا يكى از همكارانش را سوار كرده وسنجاق متعلق به او باشد.
٧-احتمال هفتم اينست كه معشوقهاش را سوار نموده عياشىرفته باشد:اين احتمال به طور حتم از ساير احتمالات بعيدتر است و نبايدزياد بدان ترتيب اثر داد.در هر صورت احتمالى بيش نيست،نبايد آنرا يكدليل قطعى و مسلم فرض كرد،و ساير احتمالات را به كلى ناديده گرفت،وداد و فرياد و بىآبروئى راه انداخت.
اگر شوهرت دير به منزل مىآيد دليل خيانتش نيست،شايداضافه كار داشته باشد،شايد كار فوق العادهاى پيدا كرده،شايد به منزل يكىاز دوستان يا همكاران يا خويشانش رفته باشد، شايد در يك جلسه علمى يادينى شركت نموده باشد،شايد براى تفريح سالم و قدم زدن دير به منزلآمده باشد.
اگر خانمى از شوهرت تعريف كرد و او را جوان خوش تيپى شمردتقصير او چيست؟خوش اخلاقى دليل خيانت نيست،چه كند اگر بد اخلاقباشد كسى به او مراجعه نمىكند،انتظار دارى بد اخلاقى كند تا همه او رابد اخلاق شمرده يك فرسخى از او فرار كنند؟
اگر به زن بيوه و يتيمانش احسان مىكند دليل خيانتش نمىشود،شايد آدم خيرخواه و دلسوزى باشد و از باب نوع پرورى و دستگيرى از بيچارهگان و براى رضاى خدا به آنها احسان كند.
اگر شوهرت جعبه يا كمد مخصوصى دارد يا اجازه نمىدهدنامههايش را بخوانى دليل خيانتش نيست،زيرا بسيارى از مردها ذاتامحافظهكار و راز نگهدارند،و دوست ندارند كسى از امورشان مطلع شود،شايد شغلش ايجاب ميكند كارهايش را مخفى بدارد،شايد ترا راز نگهدارنمىداند.
به هر حال،يك دليل احتمالى بيش از يك احتمال نتيجه نمىدهد،نبايد آنرا يك دليل قطعى بدون ترديد محسوب داشت.
مطلب دوم-در هر جا سوءظن پيدا كردى فورا موضوع را باشوهرت در ميان بگذار،به قصد كشف حقيقت،نه به عنوان اعتراض،رسماو بدون پروا بگو:من نسبتبه فلان كار بد گمان هستم،خواهش ميكنمواقع مطلب را بيان بفرماييد تا خاطرم آسوده گردد،آنگاه خوب بهحرفهايش گوش بده،و در اطراف آنها تامل كن،اگر بدگمانى تو بر طرفشد كه چه بهتر، ليكن اگر قانع نشدى مىتوانى بعدا در اطراف قضيهتحقيق كنى تا حقيقتبرايت روشن گردد، اگر در ضمن تحقيق بهموضوعى برخورد كردى كه شوهرت دروغ گفته و مطلب را بر خلاف واقعتوضيح داده صرف اين دروغ را دليل خيانت او نگير،زيرا ممكن استشخص بيگناهى باشد ليكن چون از بدگمانى تو اطلاع داشته عمدا مطلبرا بر خلاف واقع گفته مبادا سوءظن تو زياده گردد،بهتر است در اينمورد هم باز به خودش مراجعه كنى و علتخلافگوئيش را بپرسى،البته مردكار خوبى نكرده كه مرتكب دروغ شده و بهتر بود حقيقت را مىگفت زيراچيزى از صداقتبهتر نيست.ليكن اگر او اشتباه كرد تو نادانى و جهالتبخرج نده،بلكه با تصميم قاطع از او بخواه كه ديگر دروغ نگويد،اگرتوضيح خواستى و شوهرت نتوانست توضيح قانع كنندهاى بدهد،عجز ازجواب را يك دليل مسلم و قطعى خيانت مشمار،زيرا ممكن است مطلبرا واقعا فراموش نموده باشد،يا اينكه چون از بدگمانى تو اطلاع داشتهدست و پاى خويش را گم كرده نتوانسته جواب قانع كنندهاى بدهد.دراينجا سخن را كوتاه كن و در يك موقع مناسب مطلب را در ميان بگذار وعلت قضيه را بپرس.و اگر اظهار داشت:واقع را فراموش نمودهام از اوبپذير زيرا انسان محل سهو و نسيان است،اگر باز هم ترديد داشته باشىمىتوانى از راههاى ديگر در صدد تحقيق بر آيى.
مطلب سوم-موضوع بد گمانى خودت را با هر كس در مياننگذار،زيرا ممكن است واقعا دشمن شما يا حسود باشد،بدين جهت گفتارتورا تاييد و چندين قرينه دروغ نيز بدان بيفزايد تا زندگى شما را از همبپاشد،ممكن استشخص نادان و زود باور و بىتجربهاى باشد و به قصددلسوزى گفته تو را تاييد نمايد بلكه شواهد پوچ ديگرى بدان اضافه نمودهذهن ترا خرابتر گرداند،بنابراين صلاح نيستبا افراد نادان و بىتجربهمشورت نمايى،حتى مادر و خواهر و خويشانت،البته مشورت خوب است،اگر در جايى ضرورت پيدا كرد يكى از دوستان عاقل و كاردان و باهوش وخيرخواه را در نظر بگير و مطلب را با او در ميان بگذار و از افكارشاستفاده كن.
مطلب چهارم-اگر شواهد و دلائل خيانتشوهرت قطعى نبود،ودوستان و خويشانت نيز تصديق كردند كه دلائل مزبور قانع كننده نيست وشوهرت بيگناه است،و شوهرت نيز با دليل و برهان و قسم و التماس عدم خيانتخودش را اثبات ميكند ليكن با همه اينها بدگمانى ووسواسيگريهاى تو برطرف نمىشود يقين بدان كه بيمار هستى،وبدبينىات در اثر بيمارى عصبى و روانى پيدا شده است.لازم استبه يكروانپزشك حاذق مراجعه نمايى و از دستوراتش پيروى كنى.
مطلب پنجم-راه كار تو همان بود كه گفته شد،داد و فرياد و بهانه وناسازگارى نه تنها مشكلت را حل نمىكند بلكه مشكلات ديگرى بداناضافه خواهد كرد.به دادگاه حمايتخانواده نيز مراجعه نكن،دم از طلاقو جدايى نزن،آبروى شوهرت را نريز.از اين قبيل كارها نتيجه خوبىنخواهى گرفت،ممكن است كار به لجبازى و عناد بكشد و شوهرت ناچارشود تو را طلاق بدهد و زندگى را از هم بپاشد.در آنصورت نيز تو نتيجهخوبى نخواهى گرفت و تا آخر عمر قرين تاسف خواهى شد،مواظب باشتصميم خطرناكى نگيرى دستبه خودكشى و انتحار نزن، زيرا به وسيله اينعمل زشتخودت را نابود مىسازى در آخرت نيز به عذاب دوزخ معذبخواهى شد،حيف نيست انسان براى يك فكر بيجا بزندگى خودش خاتمهبدهد؟آيا بهتر نيستبا عقل و بردبارى قضيه را اصلاح كنى؟
مطلب ششم-اگر بدگمانى تو بر طرف نشد و احتمال ميدهى يايقين دارى كه شوهرت به زنهاى ديگر نظر دارد باز هم تقصير تو است،زيرامعلوم مىشود آنقدر هوش و كاردانى و عرضه نداشتهاى كه شش دانگ قلبشوهرت را مسخر گردانى تا جايى براى زنهاى ديگر نماند،هنوز هم ديرنشده،دست از نادانيگرى و لجبازى بردار و با اخلاق خوش و رفتار نيك واظهار محبت چنان در قلب شوهرت جاى باز كن كه جز تو كسى را نبيند وجز تو كسى را نخواهد.
-------------------------------------------