21 - شوخى و مزاح
كمتر جامعه و ملتى را مى توان یافت كه در ارتباطات مردمى، چیزى به نام شوخى وجود نداشته باشد. لازمه زندگى اجتماعى و داشتن ارتباطات سالم و فرح بخش، مزاح است. البته گاهى هم مزاح، به كدورت و كینه مى انجامد و نتیجه معكوس مى دهد كه اشاره خواهد شد.
بعضیها خصلت شوخى و مزاح را چه با گفتار و چه با رفتار، به عنوان شاخصه خود قرار داده اند. برخى هم میانه خوشى با آن ندارند و اهل شوخى نیستند.
از آنجا كه این نوع برخورد، در میان متداول است و نه مى توان به كلى آن را مردود دانست و نه مى توان بى حد و مرز طرفدار آن بود، در این بخش به بیان آثار، حد و مرز و شیوه و شرایط آن بر اساس تعالیم دینى مى پردازیم.
مزاح، خصلتى مومنانه
خستگى جسم و روح، با تفریحات سالم و مزاح و لطیفه گویى برطرف مى شود. پرداختن به نشاط روحى و شادابى روان، در سایه لطایف و ظرایف، امرى طبیعى و مقبول و مورد حمایت شرع و دین است، البته با مراعاتهایى خاص.
بر خلاف تصور یا القاء آنان كه مى كوشند چهره اى خشن و عبوس از اسلام ارایه دهند، در فرهنگ دینى مساءله خوشحالى و شادى و خرسند سازى و ادخال سرور و شاد كردن دیگران، جزء خصلتهاى مثبت و پسندیده به شمار آمده است. از مزاح و شوخ طبعى به عنوان یك خصلت مومنانه یاد شده است. اولیاى دین و بزرگان مكتب نیز در عمل، این گونه بوده اند.
امام صادق
عليهالسلام
فرمود: هیچ مومنى نیست مگر اینكه در او دعابه است. راوى از امام پرسید: دعابه چیست؟ حضرت فرمود: یعنى مزاح و شوخى
.
شوخى كردن، اگر در حد و مرز مجاز و معقول باشد، شادى آور است و شاد كردن مردم به فرموده حضرت رسول، كارى پسندیده است و در روایات، از ادخال سرور در دل اهل ایمان تمجید شده است:
(
ان من احب الاعمال الى الله عزوجل ادخال السرور على المومنین؛
)
از محبوبترین كارها نزد خداوند متعال، وارد ساختن شادمانى بر دل مومنان است.
یونس شیبانى از امام صادق
عليهالسلام
نقل كرده كه آن حضرت پرسید:
چگونه است شوخى و مزاح كردن شما با یكدیگر؟ گفتم: اندك است.
حضرت با لحنى عتاب آمیز فرمود: چرا با هم شوخى و مزاح ندارید؟
(
فان المداعبة من حسن الخلق،
)
شوخى و مزاح، بخشى و جزیى از خوش رفتارى و حسن خلق است و تو مى خواهى از این طریق، سرور و شادى بر دل برادرت وارد كنى، پیامبر هم با افراد شوخى مى كرد، مى خواست كه آنها را شادمان سازد
.
در سیره رهبران الهى
نمونه هایى كه از مزاحها و رفتارهاى لطیفه آمیز و سخنان مطایبه انگیز حضرت رسول روایت شده است، نشان مى دهد كه آن حضرت در عین حال كه خوشرفتارى و گشاده رویى و بذله گویى داشت، از مرز حق و سخن درست فراتر نمى رفت و شوخیهایش باطل و لغو و ناروا نبود. در روایت است كه پیامبر
صلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود:
(
انى لامزح و لا اقول الا حقا؛
)
من مزاح مى كنم، ولى جز حق نمى گویم.
این سخن، هم نشان دهنده مزاح در سیره رسول خداست، هم رعایت حد و مرز آن.
در مورد على بن ابى طالب
عليهالسلام
نقل شده كه وى شوخ طبع بود و همین شوخ طبعى نیز بهانه مخالفان او گشت تا حضرت را از گردونه خلافت كنار بزنند و چنین وانمود كنند كه یك فرد خوش مشرب و شوخ طبع، نمى تواند رهبرى مسلمین را عهده دار شود. اهل مزاح بودن و بذله گویى آن حضرت، حتى از زبان مخالفان او هم نقل شده است. عمر و عاص، معاویه و عمر، سخنانى دارند كه گویاى این ویژگى در آن حضرت است. خود حضرت با شگفتى یاد مى كند كه عمر و عاص در منطقه شام، چنین وانمود و تبلیغات مى كند كه فرزند ابوطالب، مزاح گر و بذله گو و بازیگر است
! تا چهره ناخوشایندى از وى در اذهان شامیان ترسیم كند.
معاویه گفته است: خدا اباالحسن (على بن ابى طالب) را رحمت كند، كه خندان و گشاده رو و اهل فكاهى بود
! او مى خواست این را به عنوان نقطه ضعف حضرت قلمداد كند.
در باره امام صادق
عليهالسلام
نقل شده كه آن حضرت، بسیار خنده رو و شوخ طبع بود: و كان كثیر الدعا و التبسم
.
در برخى روایات هم توصیه شده كه در مسافرت با یك جمع، براى سرور و رفع خستگى از مزاح و شوخیهاى سالم استفاده شود و این از اداب سفر بیان شده است.
همچنان كه گذشت، شوخى و تفریحات سالم و مزاحهاى بدون آزار و دور از تحقیر دیگران و پرهیز از استهزاء مردم، به زندگى فردى و اجتماعى نشاط مى بخشد و موضوع مهم طنز نیز به نحوى در قلمرو شوخى و مزاح قرار مى گیرد، به شرط آن كه نگاه جدى به زندگى، آسیب نبیند و حیات بشرى به بازیچه و لودگى و هرزگى كشیده نشود.
عاقلان در هر شوخى و هزل هم، یك سخن جدى مى یابند و از وراى مزاح، به حقایق مى رسند، اما غافلان، جدى ترین مسایل حیات را هم به بازى مى گیرند.
شوخى در گفتار و مطایبه در رفتار، نباید فلسفه حیات را به پوچى و خامى مبدل سازد و نگاه آدمى را به قشر نازكى از حقایق هستى متوقف سازد. اساسا مرز شوخى و جدى پنداشتن زندگى در همین نگرش و زاویه دید نهفته است. زنده یاد، علامه محمد تقى جعفرى در تعریف شوخى مى نویسد:
فروغ جهان افروز روح را خاموش ساختن و به قشر نازكى از نفت كه روى آب مى سوزد خیره شدن و لذت بردن، شوخى نامیده مى شود
.
باز هم به تعبیر استاد علامه جعفرى: با این فرض كه همه عقلاى عالم به وجود یك عده امور جدى معتقدند، بایستى شوخیهاى ما به صورت استراحتهایى باشد كه براى تكاپو ددر كار و فعالیت لازم مى دانیم. آرى، بایست شوخى كنیم، اما ضمنا باید بدانیم كه این شوخى در حقیقت مانند بیرون آمدن از كشتى است كه در سطح اقیانوس زندگى در حركت است و گام گذاشتن به صندوق مقوایى است كه در روى امواج اقیانوس بى اختیار جست و خیز مى كند. ممكن است این كار خنده آور، تلخى یكنواخت بودن حركت كشتى و تماشا به دستگاه و ساكنین كشتى را به دست فراموشى بسپارد، اما نباید فراموش كرد كه در نوردیدن پهنه بیكران دریا، احتیاج به همان كشتى مجهز دارد كه حتى كوچكترین پیچ و مهره اش هم به طور جدى منظور شده است
.
حد و مرز شوخى
انسانها از نظر تحمل شوخى یكسان نیستند. بعضیها ظرفیت لازم براى مزاح را ندارند، در نتیجه شوخى به جاى دلشاد كردن، كینه و كدورت مى آورد و به جاى غم زدایى، اندوه زا مى شود.
از سوى دیگر، افراط در هر چیز، حتى خندیدن و خنداندن و شوخى و لطیفه گویى ناپسند است و آثار سوء و عوارض تلخ دارد. اگر در تعالیم دینى از مزاح نهى شده یا از كثرت مزاح مذمت شده است، براى پیشگیرى از همین عوارض است. مولوى مى گوید:
گوش سر بربند از هزل و دروغ
|
|
تا ببینى شهر جان را با فروغ
|
البته كه نگاه جدى به حیات و شناخت ناب از فلسفه زیستن و توجه به عقبه ها و گردنه هاى پر پیچ و خم و آینده دشوار و اسرار آمیز وجود ما به حدى مشغول كننده است كه اگر كسى به همین جهات، لب از خنده و زبان از شوخى و عمل از مزاح برگیرد، چندان قابل ملامت و نكوهش نیست.
اینك نگاهى گذرا به برخى احادیث مى افكنیم كه اساسا از مزاح، نهى مى كند، یا از افراط در شوخى بر حذر مى دارد، یا به عوارض و پیامدهاى اخلاقى و اجتماعى زیاده روى در مزاح یا شوخیهاى بى حساب و لجام گسیخته و بى ملاحظه نسبت به حیثیت و آبرو و شخصیت دیگران اشاره دارد. با توجه به اینكه دین، مزاح را از اخلاق شایسته یك مومن مى داند، نهى از مزاح در موارد دیگر، جاى تامل دارد.
امام باقر
عليهالسلام
به همران بن اعین فرمود:
(
ایاك والمزاح، فانه یذهب هیبة الرجل و ماء وجهه؛
)
از شوخى بپرهیز، چرا كه شوخى هیبت و آبروى انسان را مى برد.
امام صادق
عليهالسلام
فرمود:
(
لا تمزح، فیذهب نورك؛
)
شوخى مكن، كه فروغت مى رود.
رسول خدا
صلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود:
(
كثره المزاح تذهب بماء الوجه و كثرة الضحك تمحو الایمان؛
)
شوخى بیش از اندازه و بسیار، آبرو را مى برد و خنده زیاد، ایمان را محو مى كند.
ز شوخى بپرهیز اى باخرد
|
|
كه شوخى تو را آبرو مى برد
|
در آداب و اخلاق مسافرت، در احادیث متعددى، چند چیز جزء جوانمردى و فتوت به شمار آمده است، یكى هم مزاح است، اما به شرطى كه معصیت و گناه نباشد، یا موجب خشم و نارضایتى پروردگار نگردد.
(
المزاح فى غیر المعاصى. كثرة المزاح فى غیر ما یسخط الله عزوجل
)
در سخنى هم امام صادق
عليهالسلام
فرموده است:
(
ان الله یحب المداعب فى الجماعة بلا رفث؛
)
خداوند شوخ و مزاح كننده و بذله گو در میان جمع را دوست مى دارد، اگر به گناه كشیده نشود.
امام كاظم
عليهالسلام
نیز در توصیه به یكى از فرزندانش چنین مى فرماید:
(
... ایاك و المزاح، فانه یذهب بنور ایمانك و یستخف مروتك؛
)
از شوخى پرهیز كن، كه نور ایمانت را مى برد و مروت تو را سبك مى سازد.
امام زین العابدین
عليهالسلام
در حدیث بلندى كه به خصلتهاى گناهان و آثار و عواقب سوء آنها پرداخته، از جمله گناهانى كه پرده حیا و عصمت را مى درد، شرابخوارى، قماربازى و پرداختن به لغویات و شوخیهایى مى شمارد كه براى خنداندن مردم به كار گرفته مى شود
.
شاید اشاره به آثار سوء اخلاقى و روحى دلقك بازیهایى باشد كه عده اى شغل خود را انجام حركات سبك و خنداندن مردم ساخته اند و مردم را از واقیات حیات و عمق بینش و نگرش به زندگى و مراعات آداب و سنن دور مى دارند.
آیا جز این است كه چهره هاى دلقك و انسانهایى كه حرفه بازیگرى در خنداندن و لودگى و مسخرگى دارند، و شوخیهاى جلف و سبك و نسنجیده و دور از وقار مى كنند، به طور طبیعى هیبت و وقار انسانى خود را از دست مى دهند و در نظرها سبك جلوه مى كنند. این مضمون، در احادیث بسیارى مطرح شده است.
امام على
عليهالسلام
فرموده است:
(
من كثر مزاحه استخف به و من كثر ضحكه ذهبت هیبته؛
)
كسى كه زیاد شوخى كند، به سبب همان سبك مى شود و هركه زیاد بخندد، هیبتش مى رود.
اگر در حدیث است كه:
(
الكامل من غلب جده هزله؛
)
كامل است كه جد او بر شوخى اش غلبه و فزونى داشته باشد، نفى اصل شوخى و مزاح و هزل را نمى كند، بلكه شوخیهاى بى رویه و مزاحهاى خارج از حد را مى گوید كه جدیت حیات را تحت الشعاع قرار مى دهد.
شوخیهاى بدفرجام
وقتى شوخى، از مرز اعتدال فراتر كشیده شود، موجب تحقیر و اهانت مى گردد و طرف شوخى بر مى آشوبد و در دفاع از آبروى خود و حفظ موقعیتش به مبارزه و برخورد مى پردازد.
اینجاست كه شوخى تبدیل به كدورت و دشمنى مى شود.
نمونه هاى فراوانى مى توان یافت كه یك مزاح بیجا و نسنجیده كه بى حرمتى به كسى یا گروهى تلقى شده است، خشم آنان را برانگیخته است. در ضرب المثلهاى ما تعابیرى همچون شوخى شوخى آخرش به جدى مى كشد
وجود دارد كه گویاى عواقب ناهنجار برخى شوخیهاست. همین مضمون در مثلهاى عربى نیز آمده است:
المزاح مقدمه الشر.
امام حسن عسكرى
عليهالسلام
فرمود:
(
لا تمازح، فیجترء علیك؛
)
شوخى مكن كه بر تو گستاخ مى شوند. این، اشاره به از بین رفتن مهابت و حرمت مزاح كننده دارد كه وقتى با شوخى، حریم خود را شكست و ابهت و وقار خویش را زیر پا گذاشت، راه براى دیگران باز مى شود كه به حرمت شكنى بپردازند.
در حدیث دیگرى كه امام صادق
عليهالسلام
به مومن الطاق دارد به آثار سوء و خلاف انگیز مزاح اشاره دارد. حضرت، ضمن وصایاى مفصلى به وى مى فرماید:
(
ان اردت ان یصفو لك ود اخیك فلا تماز حنه و لا تمارینه و لا تباهینه و لا تشارنه؛
)
اگر مى خواهى دوستى برادرت با تو صاف و زلال و بى آلایش بماند با او شوخى، جدل، مفاخره مخاصمه و كشمكش مكن.
روشن است كه این چهار عمل، گاهى نوعى تعرض به حریم شخصیت دیگرى محسوب مى شود و آن صفاى برادرى و دوستى را مى آلاید.
به هر حال، در شوخى كردن با دیگران، هم باید ظرفیت طرف مقابل سنجیده شود، هم از افراط و زیاده روى پرهیز گردد، هم از تحقیر و توهین و استهزاء دیگران اجتناب شود، هم وقار و هیبت خود شخص محفوظ بماند. نشاندن گل لبخند به چهره ها به قیمت خورد كردن شخصیت یك انسان، و ایجاد شادى در عده اى به بهاى غمگین ساختن یك مسلمان، زیبنده و شایسته نیست. ددر مساءله طنز و برنامه هاى فكاهى و عروسكى صدا و سیما نیز، به لحاظ اینكه گاهى اهانت به اشخاص حقیقى مى شود و تعرض به آبرو و حیثیت آنان به شمار مى آید، برخى به طور جدى مخالفند و آنان را از نظر فقهى و شرعى بى اشكال نمى دانند. اعتدال در هر امرى پسندیده است، در مزاح و شوخى نیز همچنین، تا معاشرتها پاك و دوستیها با دوام و رابطه ها صمیمى و برادرانه باشد.