اخلاق معاشرت

اخلاق معاشرت0%

اخلاق معاشرت نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

اخلاق معاشرت

نویسنده: جواد محدثی
گروه:

مشاهدات: 16062
دانلود: 2541

اخلاق معاشرت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 31 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16062 / دانلود: 2541
اندازه اندازه اندازه
اخلاق معاشرت

اخلاق معاشرت

نویسنده:
فارسی

این کتاب مجموعه اى از رهنمودهاى اخلاق دينى در معاشرت با ديگران است.
آداب برخورد، ديد و بازديد، رفت و آمدهاى خانوادگى و دوستانه ، نحوه گفتار و رفتار بـا اقـشـار مـخـتـلف ، دوسـتـى و حـد و حـدود آن ، مراعات آن ، مراعات حقوق ديگران ، ادب و سـپاس و احترام ، از جلوه هاى بارز اخلاق معاشرت است

26 - نقدپذیرى

صلاح و اصلاح فرد و جامعه، در سایه شناختن عیوب و تلاش براى زدودن عیوب است.

این شناخت هم در خود ما و نسبت به اندیشه ها و عملهاى خودمان است، هم نسبت به دیگران. زمینه ساز این عیب زدایى هم تذكر از سویى و تنبه و اقدام از سوى دیگر است.

مساءله تذكر و نقد و یادآورى، همچنین پند پذیرى و قبول نصیحت و موعظه و توجه به تذكرات دیگران از همین رهگذر، در مقوله مسایل معاشرتى و شیوه برخورد صحیح با دیگران قرار مى گیرد. به این خاطر، در این بخش از مباحث اخلاق معاشرت، به خصلت نقد پذیرى به عنوان یك روحیه بالا و رشد یابنده و خلق و خوى نیك مى پردازیم.

نقد و تذكر

پرده پوشى بر واقعیات، یا خود را به بى خبرى زدن، واقعیتها را عوض نمى كند. وقتى رد كسى یا جایى یا رفتار و برخوردى اشكال وجود داشته باشد، فرزانگان عاقل، از هر تذكر اصلاحى استقبال مى كنند، تا آن را برطرف سازند. اما جاهلان و خودخواهان، دوست دارند كه در همان موارد نیز، مدح و تملق و ثنا بشنوند و بر عیوب و كاستیها و زشتیها سرپوش بگذارند.

به قول سعدى: احمق را ستایش خوش آید، چون لاشه كه در كعبش دمى، فربه نماید (319) . عجب و خودپسندى و خود برتر بینى، پیامد همین گونه مدحها و تعریفهاست كه از عیوب، غافل مى سازد.

حضرت على عليه‌السلام مى فرماید:

( اجهل الناس المغتر بقول مادح متملق یحسن له القبیح و یبغض الیه النصیح؛ (320) )

نادان ترین مردم كسى است كه فریب ستایشگر چاپلوس را بخورد، ثناگرى كه زشت را در نظر او زیبا جلوه مى دهد و خوبى را در نظر او منفور مى سازد.

از صحبت دوستى برنجم

كاخلاق بدم حسن نماید

كو دشمن شوخ چشم دانا

تا عیب مرا به من نماید؟

از این رو به جاى آراستن عیوب و كتمان زشتیها و پرده پوشى بر نارساییها، باید آنها را گفت و شنید و در برطرف ساختنش كوشید. تذكر و نقد از همین جاست كه قیمت و قداست مى یابد و براى بعضیها یادآورى یك وظیفه مى شود و براى بعضى توجه به تذكرها و نقدها یك فضیلت اخلاقى به شمار مى آید. انسانهاى كمال جو، باید از این گونه تذكرها استقبال كنند، چون مقدمه تكامل آنان است، وگرنه براى همیشه در جهل مركب مى مانند.

به این سخن حكیمانه سعدى دقت كنید: متكلم را تا كسى عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد (321) .

شیوه صحیح نقد

به همان اندازه كه تذكر كاستیها و نقد عملها مفید و لازم است، توجه به شیوه یادآورى و نكات و آداب پند و اندرز و تذكر، مهم و سرنوشت ساز است.

آیا هركس حق دارد تذكر دهد؟ آیا موعظه از هركس پذیرفته است؟ آیا همه نقدها سازنده و مثبت است؟ صفات و شرایط ناقد و واعظ چیست؟

اگر كسى دیگران را پند دهد، اما خودش اهل عمل به نصایح خویش نباشد، سخنش بى اثر است. انبوهى از روایات، شاهد این مدعاست. اگر پند دهنده، خودش اهل عمل باشد، تذكر او چراغى روشن و روشنگر در دل و جان دیگران مى شود و تا ژرفاى قلبشان نفوذ مى كند. به این سخن حضرت على گوش كنید:

( استصبحوا من شعلة واعظ متعظ و اقبلوا نصیحة ناصح متیقظ؛ (322) )

از فروغ واعظ و پند دهنده اى كه خود، پند پذیر است، روشنایى برگیرید و نصیحت نصیحتگر بیدار را پذیرا باشید.

در این سخن، هم به پند پذیرى اشاره دارد، هم به شیوه موثر وعظ و نصیحت و تذكر.

نقد و تذكر، هر چه صمیمى تر، خودمانى تر، در خلوت و بدون آبروریزى و نتك حیثیت باشد، هم موثرتر است، هم از كینه توزى و كینه افروزى و لجاجت، دورتر است. گاهى نقادى آشكار و پند و تذكر در ملاء عام، اثر منفى دارد و طرف را به عكس العمل وا مى دارد و شخصیت او را هم خورد مى كند.

حضرت امیر عليه‌السلام فرمود:

( نصحك بین الملاء تقریع؛ (323) )

نصیحت و پند دادن تو در میان مردم و حضور دیگران، كوبیدن خورد كردن است.

نقد از روى خیر خو. اهى و به قصد اصلاح و. كمك به اشخص مورد نقد كجا، و نقد به قصد خراب كردن وجحه و موقعیت و كوبیدن و تخریب كجا! البته هوشیاران، انگیزه هاى نهفته در وراى نقدها را خوب مى فهمند و مى شناسند.

نقد نبایید برخاستهاز حسد و غرض ورزى و تسویه حستاب باشد تذكرهاى حسودانه و كینه توزانه، وضع را بدتر مى كند اصلا مگر از یك حسود، نصیحت خیر خوهى و تذكر به قصد ااصلاح بر مى آید؟

امام صادق فرمود:

( النصیحة من الحاسد محال؛ (324) )

نصیحت و. خیر خواهى از حسود محال است.

نقدپذیرى

تكبر و خودخواهى، جلوه هاى گوناگون دارد.

یكى هم غرور در مقابل نقد است. وقتى نقد، مایع كمال اندیشى و كار ماست، نقد پذیرى كمك به این كمال و رشد است. از آن طرف، نقد ناپذیرى، نشانه نوعى غرور و تكبر و عامل زدن در ورطه بدیها و كاستیهاست. گاهى ناب ترین موعظه ها و تذكرها هم، وقتى به دلهاى داراى كبر مى رسد، با عدم پذیرش مواجه مى گردد و انسان را محروم مى سازد. به تعبیر زیباى امیر المومنین عليه‌السلام :

( بینكم و بین الموعظة حجاب من الغرة؛ (325) )

میان شما و پند، حجاب و پرده اى ازغرور افكنده شده است.

آیا شما مطمئنید كه همه اندیشه ها و افكارتان درست و بى اشكال است؟

آیا همه خصلتها و رفتارهاى فردى و اجتماعى خود را بى عیب مى دانید؟

آیا فكر نمى كنید در عملكردهاى مختلف شما، نقطه ضعفهایى هم ممكن است باشد كه از چشم خودتان پنهان است ولى دیگرى متوجه مى شود؟

انسان گاهى به خاطر حب نفس، یا عیوب خود را نمى بیند و نمى فهمد، یا حاضر نیست خود را داراى عیب و نقش بداند، از ایننن رو، نقد و تذكر دیگران را هم بر غرض رورزى و دشمن حمل مى كند.

آینه چون عیب تو بنمود راست

خود شكن، آیینه شكستن خطاست

در یك خانواده، ممكن است رفتار هر یك از زن و شوهر نسبت به هم، ایرادهایى داشته باشد، یا برخورد پدر و مادر با فرزند كوچك یا جوانشان، غلط باشد.

اگر كسى متذكر شد، باید مشفقانه بپذیرد و در اصلاح خویش بكوشد.

اگر هریك تلاش كنند تا عیب و اشكال را متوجه طرف مقابل سازند و خود را بى گناه قلمداد كنند، نارساییها و عیوب و خطاها هرگز اصلاح نخواهد شد. انصاف در پذیرش خطا و عیب نشانه رشد عقلى است.

گاهى ممكن است در حسن نیت و خیر خواهى و نظر دوستانه كسى شك و تردید داشته باشیم و در نتیجه به آن چه كه نقد مى كند، توجهى نكنیم، ولى اگر حسن نظر و نیت دوستانه كسى براى ما ثابت بود، در پذیرفتن نقد و تذكر و پند او تردید نكنیم.

به فرموده حضرت امیر عليه‌السلام :

( لیكن احب الناس الیك المشفق الناصح؛ (326) )

محبوب ترین مردم در نظر تو، نصیحت كننده مشفق و خیر خواه باشد.

گرچه ممكن است تذكر و انتقاد دیگرى در ذائقه ما تلخ آید، ولى تلخى نقد و تذكر، به مراتب سودمند تر از شیرینى چاپلوسى و نیرنگ و فریب است.

از امام باقر عليه‌السلام روایت است كه:

( اتبع من یبكیك و هو لك ناصح و لا تتبع من یضحكك و هو لك غاش؛ (327) )

از كسى پیروى كن كه از روى خیر خواهى و نصیحت تو را مى گریاند، ولى پیرو كسى مباش كه تو را مى خنداند، در حالى كه نسبت به تو فریبكارى مى كند!

پذیرش نقد و دیدگاههاى اصلاحى دیگران، تنها به اندیشه و فكر یا به عملكرد خارجى و معاشرتهاى ما منحصر نمى شود.

در آثار ادبى و تولیدات شعر و قصه و اثر هنرى نیز، توجه به نقد دیگران، عامل رشد و بالندگى هنرمند و نویسنده و شاعر است، بر عكس، بى توجهى به نقادیهاى منتقدان كار انسان را پیوسته ضعیف و معیب نگه مى دارد.

هنرمندان نقد پذیر، سریعتر رشد مى كنند. شاعران و نویسندگانى كه به نقد آثارشان توسط دیگران بها مى دهند و از آن استقبال مى كنند، علاقه خود را به كمال یافتن خلاقیتهاى ادبى خویش نشان مى دهند.

به این چند جمله دقت كنید، تا جایگاه نقد و ارزش نقدپذیرى روشن تر گردد:

... نقد در هنر مثل آینه جلوى اتومبیل است راننده هنرمند باید به كمك آن مواظب پشت سرش باشد، ولى یكسره در آن نگاه نكند، چرا كه در این صورت، انحراف از جاده و خطر تصادف، در كمین است.

هنر، هواپیماست. هنرمند، خلبان آن و منتقدین، خدمه پرواز.

غرور، مثل سوراخ پنهان در بدنه كشتى، مامور غرق كردن تدریجى هنرمند است.

شاعرى كه از منتقدین آثارش قهر كرده است، مثل هواپیمایى است كه ارتباطش با برج مراقبت قطع شده است.

وقتى لیاقت و جربزه شهید شدن در تو نباشد، شروع مى كنى به نقد و ارزیابى انگیزه شهدا (328)

بارى نقد پذیرى در مسایل اخلاقى، فرهنگى اجتماعى و مدیریتى، ضامن سلامت رابطه ها و رشد افكار و اعمال است. این مساله در متون دینى با عناوینى همچون: نصیحت و موعظه مورد توجه قرار گرفته است.

پایان این بحث را حدیثى از امام سجاد عليه‌السلام قرار مى دهیم كه در ضمن بیان حقوق متقابلى كه افراد در جامعه نسبت به هم دارند (در رساله الحقوق) از جمله به حق نصیحتگر بر گردن نصیحت شنوو وظیفه ناصح و متنصح اشاره فرموده است:

( و حق الناصح ان تلین له جناحك و تصغى الیه بسمعك، فان اتى بالصواب حمدت الله عزوجل و ان لم یوافق، رجمته...؛ (329) )

حق نصیحت كننده (و ناقد و پند دهنده) آن است كه نسبت به او نرمش و انعطاف نشان دهى و به سخنش گوش فرا دهى، اگر حرفش بجا و درست بود، خداى متعال را سپاس گویى و اگر تذكرش موافق با حق نبود، نپذیرى

27 - صداقت

اى جان فداى آن كه دلش با زبان یكى است

و این همان گوهر صداقت است كه هر جا یافت شود و در هر كس تجلى یابد، نفیس و ارزشمند است.

بسیارى از ناهنجاریهاى رفتارى و اختلافات خانوادگى و مشاجرات میان دوستان و فامیلها، و حتى تنشها و نزاعهاى سیاسى، پدیده اى است كه از بى صداقتى و ناخالصى به وجود مى آید و مگر نفاق هم نوعى عدم صداقت نیست؟ فریب نیز، جلوه دیگرى از ناراستى در گفتار و رفتار است و... كم نیست طلاق هایى كه ریشه در عدم صداقت در مراحل اولیه ازدواج در اظهارات، ادعاها و وعده ها، وانمود كردنها و پاسخهاست. با این حساب صداقت، استوارترین بنیانى است كه دوستیها، مشاركتها، ازدواجها، مبارزات سیاسى و... بر آن استوار مى گردد و بدون آن، همه این بنیانها در معرض فرو پاشى و گسیختگى است.

جلوه هاى صداقت

كسى كه در گفتارصادق و راست باشد، از دروغ پرهیز مى كند، چه به شوخى چه جدى، كسى كه در دوستى صادق باشد، به مقتضیات دوستى پاى بند است و ایثار و فداكارى، گذشت نسبت به خطاها، تحمل تندیها و جفاها، همكارى در گرفتاریها و نیازمندیها، همدردى در مشكلات و غمها خواهد داشت.

كسى كه در ایمان صادق باشد، از نفاق و دورنگى و ریا دورى مى كند.

آن كه در زهدصادق باشد، ریا كارانه و از روى مردم فریبى، تظاهر به زهد و ساده زیستى و ترك دنیا نمى كند. به قول سعدى:

ترك دنیا به مردم آموزند

خویشتن سیم و غله اندوزند

آن كه در پند و موعظه و تبلیغ و ارشاد صداقت داشته باشد، عملش آینه حرفش و رفتارش شاهد گفتارش خواهد بود وگرنه به قول حافظ: توبه فرمایان چرا خود، توبه كمتر مى كنند؟

و صدق در عهدوفاى به قولها و قرارها و تعهدات است.

اینگونه صداقتها، معیار و ملاك مسلمانى و نشانه نزدیكى فكرى و عملى به صحاب شریعت، حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، كه فرمود:

( اقربكم منى غدا فى الموقف اصدقكم فى الحدیث و اداكم للامانة و اوفاكم بالعهد... (330) )

نزدیك ترین شما به من در موقف قیامت، كسى است كه راستگوتر امانت دار تر و باوفاتر به پیمان باشد.

به فرموده پیامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : راستى در گفتار، تعهد نسبت به امانت مردم و وفا به پیمان، نشانه صداقت و معیار قرب به آن حضرت است و هر كه دروغگو، خائن و بى وفا باشد، از آن رسول صداق و امانت و وفا فرسنگها فاصله دارد.

در صحنه اجتماع

قوام هر جامعه به اعتماد انسانها به یكدیگر است. آنچه این بنیان را استوار و مستحكم مى سازد، صداقت انسانها نسبت به هم است و اگر صدق و راستى از جامعه اى رخت بربندد، زندگیها هم دشوار، ناامن، تلخ و نكبت بار خواهد بود.

آیا شما همانطور كه مى نمایید، هستید؟

آیا آنچه به دیگران نسبت به افكار و روحیات و زندگى خویش وانمود مى كنید، بودزندگى شما هم همان گونه است؟

با یزید بسطامى گفته است: یا چنان نماى كه هستى، یا چنان باش كه مى نمایى!

و این، یعنى صداقت.

اى درونت برهنه از تقوا

وز برون جامه ریا دارى

پرده هفت رنگ را بگذار

تو كه در خانه، بوریا دارى

دو چهره ها نیز فاقد صداقت اند. آنان كه ظاهر و باطنشان یكى نیست و گفتار و رفتارشان بهم نمى خورد و رو در رو و پشت سر، با دیگران برخوردى متفاوت دارند. در ظاهر و پیش رو، اظهار ارادت و دوستى و اخلاص دارند، اما پشت سر، از غیبت و سخن چینى و تهمت و افشار عیوب و تحقیر و توهین، پروا ندارند. این گر نفاق نیست، پس چیست؟

امام باقر عليه‌السلام فرمود:

( بئس العبد عبد یكون ذا وجهین و ذا لسانین، یطرى اخاه شاهدا و یاءكله غائبا؛ (331) )

بد بنده اى است كه آن كه دو چهره و دو زبانه باشد، هنگامى كه برادر دینى اش را مى بیند، در حضورش تعریف و تمجیدش مى كند، ولى پشت سر (با غیبت كردن) او را مى خورد!

دو رویان، هم در دنیا بى آبرویند، هم در آخرت، گرفتار عذاب الهى.

زهد دروغى، طاعت ریایى، توبه غیر واقعى، انفاق و خرج كردنهاى ریاكارنه، چرب زبانیها و تملقهاى مردم فریبانه، گندم نمایى و جوفروشى و... همه نشانه هایى از فقدان گوهر صداقت در زندگى اجتماعى است.

ادبیات غنى فارسى، پر است، از شكایتها و نالیدنها از ریاكاران و سالوس بازان و عوام فریبان و دورنگى ها. صورت زیبا به كار نمى آید، سیرت زیبا مطلوب انسانهاى كمال طلب است. حتى آنان كه چهره اى به ظاهر با ایمان و مذهبى دارند، اما در رفتار اجتماعى، از هیچ نیرنگ و تقلب و تخلف و دروغى پرهیز نمى كنند، آن طاعت و عبادت هم به كارشان نخواهد آمد. به گفته سعدى

طاعت آن نیست كه بر خاك نهى پیشانى

صدق پیش آر، كه اخلاص به پیشانى نیست

و این مضمون حدیث است كه: به ركوع و سجود طولانى اشخاص نگاه نكنید، چون به آن عادت كرده است. بنگرید به راستگویى و امانت دارى اش (332)

با صادقان

قرآن كریم، فرمان مى دهد كه با صادقان باشید (كونوامع الصادقین (333) ). از سوى دیگر از برى بزرگان و انبیا با عنوان صدیق و صادق الوعد یاد مى كند، لقب حضرت زهرا عليه‌السلام نیز صدیقه بود. نعمت صداقت نیز، موهبتى است كه از سوى خداوند به برخى داده مى شود و صدیقین، هم تراز با شهدا و انبیا و صالحان به شمار آمده اند.

به فرموده امام صادق عليه‌السلام ، سرلوحه دعوت همه پیامبران در مسایل معاشرتى و اخلاقى، راستگویى و امانت دارى بوده است: ( ان الله عزوجل لم یبعث الانبیاء الا بصدق الحدیث و اداء الامانة الى البر و الفاجر. (334) )

باز از كلام آن حضرت است كه: به حضرت اسماعیل، از آرو صادق الوعدگفتند كه با كسى در جایى قرار گذاشت و تا مدتى (یكسال هم گفته اند) همانجا منتظر ماند. از این رو خداوند او را صادق الوعد نامید (335)

صداقت سیاسى

صدق، تنها به عنوان یك خصلت فردى، یا احیانا در معاشرتهاى خانوادگى و دوستانه نیست. در صحنه اجتماع و فعالیتهاى سیاسى و عملكرد شخصیتهاى مشهور هم مصداق و مورد پیدا مى كند.

گاهى كسانى براى خودنمایى و شهرت طلبى به مبارزه مى پردازند، تا خود را به عنوان چهره اى انقلابى بشناسانند. برخى هم از روى تعهد و تكلیف و سوز دینى و شعور انسانى مبارزه مى كنند.

بعضى فریبكارانه شعار مردم دوستى و حمایت از خلق و دفاع از مظلومین و محرومین مى دهند. برخى هم به راستى قلبشان براى مردم مى تپد و صادقانه به مردم عشق مى ورزند و براى نجات و رستگارى و بهروزى آنان مى كوشند.

برخى براى جلب حمایت مردم و جذب آرابه وعده دادن مى پردازند و مردم را جذب مى كنند، برخى هم صادقانه براى اداى وظیفه و خدمت به جامعه در عرصه انتخابات شركت مى كنند.

چه بسیار از جوانانى كه فریب شعارهاى سیاسى و حرفهاى داغ و انقلابى را خورده و مى خورند و جذب كسانى مى شوند كه فاقد صداقت اند. فعالیت هاى گروهكها در اول انقلاب در جذب جوانان و چهره بظاهر انقلابى برخى سران احزاب و سازمانهاى فلسطینى نیز شاهدى از همین نیرنگ بازیهاست.

صداقت سیاسى، آن است كه عملكردها، شعارها، اهداف و جهت گیرى فعالان سیاسى، برخاسته از ایمان و الهام گرفته از تعهد و براى كسب رضاى الهى باشد و از هر گونه سیاسى كارى و دروغ و جعل و تهمت و كتمان حقایق پرهیز شود و استقامت بر سر مواضع حق، دستخوش كشاكش منفعت طلبى و خود محورى نگردد.

كسى كه اهداف اصلى خود را در یك عمل سیاسى از دید مردم پنهان مى كند و با مرحله اى عمل كردن، از جو صداقت عمومى سو استفاده مى كند و موقعیت موجهین را وجه المصالحه امیال و اهداف خویش مى سازد و در نهایت، به خود بیش از حق مى اندیشد، صادق نیست. صداقت سیاسى آن است كه كسى از شعار و منطق هدف، وسیله را توجیه مى كندبهره نگیرد و در عملكرد سیاسى خود به چارچوب شرع و حق و معیارها و ارزشها پایبند باشد.

تفاوتى كه میان سیاست علوى و شیوه معاویه بود، ریشه در همین مساله داشت. معاویه براى رسیدن به مقاصد خود از هیچ خلاف شرع و دروغ و تزویر و خیانتى ابا نداشت. اما آنچه دست حضرت على عليه‌السلام را بسته بود كه نمى توانست همچون امویان رفتار كند، تقید و تعهد به شرع و حق و صداقت سیاسى بود و آنچه سبب شد آن امام راستین، حتى یك روز هم بر سر كار بودن معاویه را تحمل نكند و على رغم مصلحت اندیشیهاى برخى، او را كنار بگذارد، همان صداقت سیاسى بود، وگرنه مى توانست تا محكمتر شدن پایه هاى حكومتش با معاویه معامله سیاسى كند، سپس او را بر كنار كند.

داشتن مواضع شفاف، البته در عمل نه فقط در شعار، و پنهانى زد و بند نداشتن، از نمودهاى دیگر صداقت سیاسى است. على عليه‌السلام به نیروهاى نظامى خویش نامه مى نویسد كه: وظیفه من در مقابل شما آن است كه (جز در مسایل نظامى و اسرار جنگ) رازى را از شما پنهان نكنم و شما را بى بهره نگذارم و حقى را از جاى خودش تاخیر نیندازم.

شما هم تكلیف اطاعت و فرمانبردارى دارید. (336)

صدق در گفتار و صداقت در كردار، انسان را محبوب دلها و مورد اعتماد مردم مى گرداند. بر عكس، تصنع و تظاهر و ریا و نفاق و دروغ، هم فرد را در جامعه بى اعتبار و نزد خداوند، مطرود مى سازد، هم پیوندهاى اجتماعى را مى گسلاند و جو بى اعتمادى پدید مى آورد. گذشته از آنكه خود انسانهاى دور از صداقت، دچار شخصیت دوگانه و تضاد شخصیت مى شوند و هنگام بر ملا شدن دروغ و نفاق و ریاكارى آنان، گرفتار رنج و عذاب ابدى وجدان مى شوند. اما افراد صادق، درستكار، با اخلاص، هم آرامش وجدان دارند و هم مطمئن اند كه چیزى جز آنچه مى نمایند، نیست، تا از فاش شدن آن چهره پنهان و خبث درون، نگران باشند.

آن را كه حساب پاك است، از محاسبه چه باك است!...