اخلاق معاشرت

اخلاق معاشرت0%

اخلاق معاشرت نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

اخلاق معاشرت

نویسنده: جواد محدثی
گروه:

مشاهدات: 16063
دانلود: 2541

اخلاق معاشرت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 31 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16063 / دانلود: 2541
اندازه اندازه اندازه
اخلاق معاشرت

اخلاق معاشرت

نویسنده:
فارسی

این کتاب مجموعه اى از رهنمودهاى اخلاق دينى در معاشرت با ديگران است.
آداب برخورد، ديد و بازديد، رفت و آمدهاى خانوادگى و دوستانه ، نحوه گفتار و رفتار بـا اقـشـار مـخـتـلف ، دوسـتـى و حـد و حـدود آن ، مراعات آن ، مراعات حقوق ديگران ، ادب و سـپاس و احترام ، از جلوه هاى بارز اخلاق معاشرت است

3 - خوشرویى و خوشخویى

شاید گیراتر از حسن خلق، واژه اى نباشد كه ترسیم كننده روحى زلال و طبعى بلند و رفتارى جاذبه دار باشد. چیزى كه عنوان برجسته رفتار یك مسلمان است و معیار كمال ایمان یك مؤمن، آنگونه كه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز، به این فضیلت متعالى آراسته بود.

بخشى از اخلاق نیكو، در خوشرویى متجلى است، بخشى در خوشخویى و بخشى هم در خوشگویى. و چه خوش است كه به این سه خوش مبارك و مقدس، بپردازیم و از آنها كلیدى براى گشودن قلعه دلها و عاملى براى تحكیم رابطه ها بسازیم.

خوشرویى

در مواجهه دو نفر با یكدیگر، پیش از هر سخن و عمل، دو صورت با هم روبرو مى شود. مواجهه دو انسان با هم و كیفیت این رویارویى چهره ها، نقش عمده در نحوه گفتار و رفتار دارد و رمز گشایش قفل دلهاست.

خوشرویى، هم در نگاه مطرح است، هم در لبخند.

هم در گفتار آشكار مى شود، هم در رفتار.

چه بسا رابطه ها و دوستیهایى كه با ترشرویى و اخم كردن و عبوس شدن به هم خورده است. از سرى دیگر مبداء بسیارى از آشناییها هم یك تبسم بوده است.

وقتى با چهره شكفته و باز با كسى روبرو مى شوید، در واقع كلید محبت و دوستى را به او داده اید. برعكس، چهره اخمو و ابروهاى گره خورده و صورت درهم و بسته، دریچه ارتباط و صمیمیت را مى بندد.

اگر این خوشرویى و خنده رویى با نیت پاك و الهى انجام گیرد، علاوه بر تأثیر محبت آفرین، حسنه و عبادت به حساب مى آید.

از امام باقر عليه‌السلام سخن بیاوریم كه فرمود:

( تبسم الرجل فى وجه اخیه حسنة (32) )

لبخند انسان به چهره برادر دینى اش حسنه است!

تبسم، مبداء بسیارى از آشناییها و زداینده بسیارى از غمها و كدورتهاست. شگفت از كسانى است كه از این كار بى زحمت و رنج و خرج، كه بركات فراوان دارد، طفره مى روند و به سختى حاضرند گلخنده مسرت را بر لبان خود و چهره دیگران بیافرینند.

برخورد با چهره باز با دیگران، آنان را آماده تر مى سازد تا دل به دوستى با شما بسپارند. خنده رویى و بشاش بودن، دیگران را دل و جراءت مى بخشد، تا بى هیچ هراس و نگرانى، با شما باب آشنایى را باز كنند و سفره دلشان را پیشتان بگشایند.

اگر با خوشرویى، بتوانید بار سنگین غم دوستان را سبك كنید، كارتان عبادت است و اگر با یك تبسم، بتوانید خاطرى را شاد سازید، به خدا نزدیكتر شده اید. به قول حافظ:

دائم گل این بستان، شاداب نمى ماند

دریاب ضعیفان را، در وقت توانایى

غم زدایى

وقتى یك چهره گشاده و لبخند صمیمى، غمى را از دل مى زداید، چرا باید از این احسان دریغ كرد؟

بعضیها حضورى غم آفرین دارند، برخى هم محضرى غم زدا. گروه اخیر، آیت لطف الهى اند كه قدرشان ناشناخته است.

سعدى مى گوید:

گفته بودم چو بیایى غم دل باتو بگویم

چه بگویم؟ كه غم از دل برود چون تو بیایى

انسانها نیازمند محبت اند.

این تشنگى، جز با ملاطفت و خوشرویى برطرف نمى شود.

اگر اولین برخورد ما با كسى، به گونه اى باشد كه غم او را به شادى و نگرانى اش را به اطمینان مبدل سازد، دریچه اى به دنیاى صفا و سرور به رویش گشوده ایم. این نیز نزد خداوند، حسنه و عبادت است.

باز هم حدیثى از حضرت امام صادق عليه‌السلام :

( من اخذ من وجه اخیه المؤمن قذاة كتب الله له عشر حسنات؛ (33) )

كسى كه از چهره برادر دینى اش، رنج و اندوهى را بزداید، خداوند به پاداش آن، ده حسنه در نامه اعمالش مى نویسد.

مگر این كار نیك، چه اندازه زحمت دارد؟

البته این رفتار، نوعى هنرمندى در معاشرت است، قلبى مهربان مى خواهد و عاطفه اى سرشار و خصلتى نوعدوستانه. شاد كردن دیگران، چهره دیگرى از همین غمزدایى است. گاهى با توجهى، نگاهى، محبتى، كلامى، هدیه اى و... مى توان انسانى را مسرور ساخت و در نتیجه خدا را از خود راضى ساخت.

در این زمینه باز هم سخنى از پیشواى صادق شیعه بیاوریم كه فرمود:

( ایما مسلم لقى مسلما فسره سره الله عزوجل؛ (34) )

هر مسلمانى كه با مسلمانى دیدار كند و در برخورد، او را شادمان سازد، خداى متعال نیز او را مسرور خواهد ساخت.

وقتى مى توان با كلماتى و چهره و برخوردى خوش و دلپذیر، خاطرى را خرسند ساخت، چرا باید با گفتن كلماتى ناخوشایند و اندوه آفرین، غم بر چهره دیگرى نشاند و او را به یاد روزهاى تلخش انداخت و او را ماءیوس و دلسرد ساخت؟

هنرمند كسى است كه بتواند غبار غم از خاطره ها بزداید. باز به قول حضرت لسان الغیب:

سمن بویان، غبار غم چو بنشینند، بنشانند

پرى رویان قرار از دل چو بستیزند، بستانند

خوشگویى

از شاخه هاى دیگر حسن خلق، كه رابطه ها را استوارتر و پیوندها را صمیمى تر مى سازد، گفتار دلپذیر و شادى بخش است. متانت در سخن و ادب در گفتار و زیبایى در كلام، خصلت پاكدلان بى كینه است و خلق و خوى اولیاء دین.

ارزش انسان و جوهره وجودى اش را زبان و بیان روشن مى سازد:

یكى تحقیر مى كند، یكى تشویق.

یكى عیب جویى مى كند، دیگرى تحسین و تقدیر.

یكى ملامت مى كند، دیگرى پر و بال مى دهد و امید مى آفریند.

كدام یك خوبتر است؟

شما خودتان چگونه بیان و زبانى دارید؟ تلخ یا شیرین؟ گزنده یا مرهم گذارنده؟

آیا با دیگران همان گونه صحبت مى كنید كه دوست دارید دیگران با شما آن چنان حرف بزنند و خطاب كنند؟

پذیرایى از دیگران، همیشه با غذا و شیرینى و میوه نیست.

گاهى پذیرایى، با یك كلام خوب و سخن شایسته است. این اكرام، بالاتر از تغذیه و اطعام است، چرا كه گفتار شایسته و زیبا غذاى روح است.

گفتن یك آفرین، احسنت، بارك الله مگر چقدر هزینه و خرج دارد؟

كسانى هستند كه جان مى دهند، ولى حاضر نیستند یك كلام تشویق آمیز و محبت بار بر زبان جارى كنند. بشنویم از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه اسوه اخلاق حسنه و الگوى ادب و گفتار و رفتار است كه فرموده است:

( من اكرم اخاه المؤمن بكلمة یلطفه بها وفرج عنه كربته لم یزل فى ظل الله الممدود علیه الرحمة ما كان فى ذلك (35) )

هر كس برادر با ایمانش را با گفتن كلامى ملاطفت آمیز و غم زدا، مورد تكریم قرار دهد، تا وقتى او شادمان است، گوینده آن سخن همواره در سایه رحمت الهى به سر مى برد.

كلام تشویقى و آفرین و مرحبا گفتن بر عمل شایسته دیگرى نیز، از این گونه صالحات است. باز هم از كلام امام صادق عليه‌السلام بشنویم:

( من قال لاخیه المؤمن مرحبا كتب الله له مرحبا الى یوم القیامة؛ (36) )

هركس به برادر مؤمن خود مرحبا بگوید، خداى متعال تا روز قیامت براى او مرحبا و آفرین مى نویسد.

غیر از پاداش الهى، تأثیرات اجتماعى خوشگویى در نرم ساختن دلها و جلب عاطفه ها و استوار ساختن رابطه ها مشهود است. آنكه خوش سخن باشد، از دیگران نیز كلام نیكو مى شنود. این جهان كوه است و فعل ما ندا و البته كه حرف و سخن ما هم در كوهستان زندگیها انعكاس دارد و خوبى آن به خود ما منعكس مى شود.

كسى كه گفتار مؤ دبانه داشته باشد، دیگران نیز با او مؤ دب سخن خواهند كفت. وگرنه... كلوخ انداز را پاداش، سنگ است. از كلام مولا على عليه‌السلام است كه:

( اجملوا فى الخطاب تسمعوا جمیل الجواب؛ (37) )

زیبا خطاب كنید، تا جواب زیبا بشنوید!...

كیفیت برخورد ما با انسانهاى دیگر، همان نتیجه را به ما برمى گرداند. ادب، ادب مى آورد و توهین و فحش، بدزبانى و اهانت متقابل را در پى دارد.

خوشخویى

از رموز موفقیت حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در دعوت و رسالت خویش، اخلاق نیكو و برخورد شایسته و جذاب با مردم بود. حسن خلق آن حضرت، امتیاز بارز آن مظهر راءفت و رحمت بود. با همین اكسیر اعظم دلها را جذب مى كرد، دشمنان را دوست مى ساخت، كینه ها را به مهربانى مبدل مى كرد، الفت مى آفرید و پیوند مى داد، دلها را با دلها، دستها را با دستها! و به همین سبب مدال ( انك لعلى خلق العظیم ) (38) از خداى عظیم دریافت مى كرد.

كلام نرم، رفتار شایسته، گفتار امیرالمؤمنین مؤ دبانه و جاذبه دار، تحمل فراوان و حلم و بردبارى و چهره گشاده و بشاش، از مظاهر و جلوه هاى حسن خلق است. به تعبیر دیگر، وقتى محبت خود را به دیگران ببخشید، در حوادث، صبور و شكیبا باشید، خشم خود را فرو خورده، خویشتن دارى كنید، بدى را با خوبى پاسخ دهید و از خشونت و عصبانیت و بد زبانى و تحقیر و توهین و تكبر به دور باشید، داراى حسن خلق هستید.

اگر خداوند به صاحبان حسن خلق، پاداش جهاد و شهادت مى دهد، بیجا و گزاف نیست، چرا كه این هم نوعى مجاهده دارد. پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم براى تثبیت و گسترش همین كمالات اخلاقى و خوشخویى برانگیخته شد. از كلمات نورانى او است:

( ان الرجل یدرك بحسن خلقه درجة الصائم القائم (39) )

گاهى انسان در سایه خوشخویى، به مقام و رتبه روزه داران شب زنده دار مى رسد!

انسى كه مؤمنان با یكدیگر مى گیرند، بسیار قیمتى و باارزش است و این در سایه خوش اخلاقى پدید مى آید كه حلقه وصل انسانها به هم است. در جوامع غربى، برخوردها اگر شاد و همراه با لبخند است، آن خوشرویى ها حركات سطحى و ظاهرى است و ریشه در عمق دلها ندارد. اخلاق امریكاى و اروپایى، تصنعى است. اما حسن خلق و خوش برخوردى در جوانع ایمانى و اسلامى، ریشه در متن عقیده دارد و انسانها با هم یكدل و صمیمى اند، و دلسوز و رؤ وف و با محبت!

پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رابطه مؤمن با مؤمن و برخوردشان را با هم، همچون رسیدن یك تشنه به آب سرد و گوارا مى داند كه با آن سیرابى مى شود:

( ان المؤمن لیسكن الى المؤمن كما یسكن قلب الظماءن الى الماء البارد. (40) )

در كجاى اخلاق غربى، این حالت یافته مى شود؟

در معاشرت مسلمانان با هم، باید همدلى، بیش از وحدت فیزیكى و پیوند سطحى حاكم باشد، تا به انس والفتهاى پایدار و رابطه هاى درونى بیانجامد. با سلام و مصافحه و حسن خلق و چهره باز و لبخند محبت زا و غم زدا و برخورد نیك، این مهم تاءمین مى شود. میزان اسلامى بودن اخلاق هر مسلمان را باید در نحوه معاشرتش با دیگران جستجو كرد. خوش خلقى، دین و مرام مسلمانى است. به فرموده حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ایمان كسى كاملتر است كه اخلاقش بهتر باشد، كسى به پیامبر شبیه تر و به او نزدیكتر است كه خوش خلق تر باشد (41) و به تعبیر امام صادق عليه‌السلام :

پس از عمل به واجبات الهى، محبوبترین كارها نزد خداوند، آن است كه انسان اخلاقى سازگار با مردم داشته و اهل مداراباشد (42)

بارى... گفتار و رفتار ما آیینه شخصیت ماست، بكوشیم هر چه روشنتر و شفاف تر باشد.

4 - مردم دارى

یكى از ضرورتهاى اخلاق مسلمانى و معاشرت مكتبى، مردم دارى است، یعنى با مردم بودن، براى مردم بودن، در خدمت دیگران بودن، شریك درد و رنج و راحت و غم دیگران بودن. همراهى و همدردى و همگامى و همخونى با دیگران و هر نام دیگرى كه بتوانى بر روى آن بگذارى، لیكن واقعیت، همه یكى است، یعنى خود را خدمتگزار و غمخوار دیگران دیدن و دانستن.

این، رمز و راز حیات اجتماعى یك مسلمان است و براى او پایگاه مردمى و برخوردارى از راءفت و رحمت و مودت و حمایت مردم را فراهم مى آورد.

ماهى به آب زنده است و یك مسلمان اجتماعى، به حسن سلوك با دیگران.

باید دید چه چیزهایى و چگونه رفتارهایى و چه روحیاتى این زمینه و موقعیت و پایگاه را براى انسان پدید مى آورد؟ وقتى هدف یك مسلمان، خدمت بیشتر به همنوعان است، باید راه و رسم آن را هم آموخت. مردم دارى یكى از این رمزها است.

نمودهاى مردم دارى

بدون شناخت نمودها و شاخصهاى مردم دارى و این خصلت نیكو، نمى توان به رمز آن دست یافت. چه روحیه ها و خصلتهایى سبب جذب دیگران مى شود؟ جذبى كه راهگشاى توفیق بیشتر براى خدمت و همدلى باشد. برخى از این نمودها از این قرار است:

1 - خوش اخلاقى

حسن خلق، كمندى است كه دیگران را در دام محبت اسیر مى كند. كیست كه از برخورد شایسته خوشش نیاید و جذب چنین انسانى نشود؟

از امام صادق عليه‌السلام پرسیدند:

حد و مرز اخلاق نیك، چیست؟

فرمود: آن است كه:

اخلاقت را نرم كنى،

كلامت را پاكیزه سازى،

و با چهره اى باز و گشاده با برادران دینى ات روبرو شوى (43) .

گشاده رویى، از بارزترین صفات رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود كه سهمى عمده در جذب مردم به اسلام و شیفتگى آنان به شخص پیامبر اسلام داشت. خداوند درباره این خصلت مردمى رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرماید:

( فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظاء غلیظ القلب لانفضوا من حولك؛ (44) )

به خاطر رحمت الهى بود كه براى مردم نرم شدى و اگر تندخو و خشن و سخت دل بودى از دور تو پراكنده مى شدند.

در ادامه آیه مى فرماید: پس، از آنان در گذر، بر ایشان استغفار كن، و در كار با آنان مشورت نما.

گویا كه عفو، استغفار و مشورت، نمونه هاى دیگرى از حسن خلق و رفتار مردم دارانه و جاذب است، چرا كه نوعى اعتماد به مردم و به حساب آوردن آنان است و چنین برخوردى، عامل جاذبه شخص مى گردد.

2 - عفو و گذشت

كینه توزى و لجاجت، ویژه روحهاى حقیر و همتهاى پایین است.

برعكس، آنان كه نظر بلند و روح بزرگ دارند، پوزشها را مى پذیرند، از خطاهاى دیگران چشم مى پوشند و از حق شخصى خویش در مى گذرند. بلند نظرى انسان، عامل محبت دلهاى دیگران است. براى خود انسان نیز نوعى لذت روحى دارد و گفته اند: در عفو، لذتى است كه در انتقام نیست.

عفو و گذشت و چشم پوشى و نادیده گرفتن لغزشهاى دیگران، دانه هاى جلب محبت است و دیگران را خوشبین، وفادار و بامحبت نگاه مى دارد.

امام سجاد عليه‌السلام در دعاى بلند مكارم الاخلاق، از خداوند این گونه مى طلبد:

خداوندا!...

مرا ثابت قدم و استوار بدار، تا با ناخالصان و دغلها، خیر خواهانه برخورد كنم،

و هر كس از من دورى گزید، من به او نیكى كنم،

و به كسى كه مرا محروم كرده، بذل و عطا كنم،

و با آن كه با من قطع رابطه كرده، بپیوندم،

و كسى را كه غیبت مرا كرده است، به خوبى یاد كنم،

توفیقم ده كه نیكى را سپاسگزار باشم،

و... از بدى، چشم پوشم و درگذرم (45) .

3 - بخشش و محبت

آدمیزاد، بنده احسان است. به هركس نیكى كنى، او را رام و مطیع خویش مى سازى و به هر كس محبت و لطف كنى، قلعه دلش را فتح كرده اى. به قول سعدى:

بنده حلقه بگوش، ار ننوازى، برود

لطف كن لطف كه بیگانه شود حلقه بگوش

این تعلیم حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است كه:

اى مردم!

مى دانم كه نمى توانید با اموالتان همه مردم را راضى كنید، ولى با چهره باز و گشاده رویى و خوش اخلاقى، مى توانید (46) .

و سخن مولایمان حضرت امیر عليه‌السلام چنین است:

( بالایثار یسترق الاحرار؛ (47) )

آزادمردان، با ایثار، بنده و غلام مى شوند.

البته بنده و غلام خوبیها و كرامتهاى اخلاقى. این هم گام دیگرى در جذب دلها و ایجاد الفتها و تحكیم رابطه هاى عاطفى در جامعه بشرى است.

4 - واضع و خاكسارى

همچنان در پى بیان نمونه هایى از روحیه مردم دارى هستیم. افتادگى و تواضع و فروتنى، یكى دیگر از این ویژگیهاست. چنین كسان مى توانند مردم را دور شمع وجود خودشان جمع كنند، آن گونه كه پیامبر خدا بود و انجام مى داد. تكبر، پشت انسانها را خالى مى كند و زیر پا را هم!

مردم، از پیرامون افراد مغرور و متكبر و خودخواه، پراكنده مى شوند. برعكس آن، تواضع، مردم را به محبت و عنایت و حمایت مى كشاند.

امام على عليه‌السلام فرموده است:

سه چیز موجب محبت دیگران مى شود: ( الدین و التواضع و السخاء (48) )

دیندارى، فروتنى و بخشندگى.

مغروران و خود بزرگ بینان، هرگز نمى توانند با جمعى كار كنند و حمایت آنان را همواره با خود داشته باشند. اگر هم چند صباحى مردم در پى آنان باشند، به تدریج رهایشان مى كنند. مى گویى نه؟ به اطراف و دوستانت بنگر، و به آنان كه كارى در دستشان است دقت كن. ببین متكبران در میان مردم جا دارند، یا متواضعان؟

5 - حوصله و تحمل

سعه صدر، وسعت نظر و ظرفیت لازم داشتن، از نمونه هاى دیگر مردم دارى است. گاهى افراد، بى حوصله اند، از جایى و چیزى ناراحتى دارند، یا ضرر و آسیبى دیده اند، یا تحت فشار و گرفتارى اند، توقعشان بالاست، عصبانى مى شوند، حرف تند مى زنند و...

آن كه صبور باشد و بردبار، مى تواند با مردم كنار آید،

آن كه تحمل حرفها، تندیها و بداخلاقیها را در مكتب صبر، تمرین و تجربه كرده باشد، مى تواند در ارتباط با مردم، به خدمت خویش و حضور كریمانه در كنارشان ادامه دهد. خود تحمل و مقاومت، براى انسان، هوادار درست مى كند. از كوره در نرفتن، بردبارى نشان دادن، خشمگین نشدن، از آثار این ظرفیت است. كسى كه از این ویژگى اخلاقى برخوردار باشد، از یارى و حمایت دیگران هم برخوردار خواهد بود. باز بشنویم از كلام امیرالمؤمنین عليه‌السلام كه فرمود:

( بالحلم تكثر الانصار ) (49) .

و نیز این كلام نورانى آن حضرت:

( بالاحتمال و الحلم یكون لك الناس انصارا و اعوانا (50) . )

كه هر دو سخن، معناى مشابه دارد، یعنى: در سایه حلم و بردبارى و تحمل است كه یاوران زیاد مى شوند و مردم، پشتیبان و حامى تو مى گردند.

این خصلت، بویژه براى كسانى كه با مردم در تماس و ارتباط بیشترى اند و در معرض مراجعات، طرح سئوالها، نیازها، توقعات و مشكلاتند، ضرورى تر و از مهمترین صفات شایسته براى مسؤ ولان است.

6 - تفقد و رسیدگى

مردم، بویژه گرفتاران و دردمندان، نیازمند احوالپرسى، رسیدگى، سركشى و در یك كلمه تفقدند.

گاهى یك احوالپرسى و سلام، شادابى روح و نشاط زندگى فراوانى (براى هر دو طرف) پدید مى آورد.

گاهى نوشتن یك نامه یا تلفن كردن به یك آشنا و فامیل، محبتها و صفاهاى بسیارى ایجاد مى كند.

گاهى سر زدن به همسایه و عیادت یك بیمار و شركت در یك مجلس ختم یا عروسى، مبداء بسیارى از دوستیهاى ماندگار مى شود.

دید و بازدیدهاى خانوادگى، دلها و زندگیها را به هم مربوط مى كند.

پرسیدن از گرفتاریها و مشكلات دیگران و تلاش در حل و رفع آنها، در دلها را به روى انسان مى گشاید.

پس چه باید كرد؟ روشن است: با مردم زیستن، با همسایه ها و همشهریها و همكاران و معاشران و همنوعان، جوش خوردن، انس گرفتن، در رنج و راحت دیگران شریك شدن، فاصله ها را با دیگران كوتاه كردن، قطع رابطه ها را به آشتى بدل كردن، اختلافها و كدورتها را زدودن و...

اینها همه عمل صالح است.

و خداوند چنین نیكوكاران را دوست مى دارد.

تاتوانى به جهان خدمت محتاجان كن

به دمى یا دِرمى یا قلمى یا قدمى

مردم دارى، اخلاق زیبنده مسلمانى است كه مى خواهد از الگوهاى دینى و ارزشهاى مكتبى الهام بگیرد و زندگى اسلامى داشته باشد.

باید با عمل، دگران را جذب كرد، نه با حرف! گفتار بى عمل، چكِ بى محل است. و مردم دارى، اخلاق انبیا و اولیاست...

5 - صله رحم

خویشاوندان، ارتباط خونى با هم دارند. شاخ و برگهاى یك درختند و گلهاى یك بوستان. پس، ارتباطشان هم طبیعى است و قطع رابطه و رفت و آمد میان اقوام، عارضه اى ثانوى و یك بیمارى اجتماعى و آفت خانوادگى به حساب مى آید و اگر بى دلیل باشد، زشت و نارواست. اگر دلیلى هم داشته باشد، قابل رفع و شایسته تجدید رابطه است.

حضرت على عليه‌السلام فرمود:

( صلة الرحم توجب المحبة ) (51) ؛

پیوند با خویشاوندان (صله رحم) محبت مى آورد.

روشن است كه قطع این رابطه هم، سردى و كدورت و جدایى دلها را در پى دارد. در احادیث، از صله رحم به عنوان محبوب كننده انسان میان بستگان یاد شده است: صلة الرحم... محبتة فى الاهل (52) ؛

سفارش اكید دین، بر این است كه حتى با آنان كه با شما بریده و قطع رابطه كرده اند، صله رحم و تجدید رابطه كنید (صل من قطعك) كه این، نوعى ایثار و گذشتِ فوق العاده مى طلبد.

محدوده این پیوند نیز گسترده است و هر بهانه را از دست انسان مى گیرد. امام صادق عليه‌السلام مى فرماید:

( صل رحمك و لو بشربة من ماء؛ (53) )

صله رحم كنید، هرچند در حد خوردن جرعه آبى باشد.

در حدیث معروف دیگرى آمده است:

( صلوا ارحامكم و لو بالسلام؛ )

هرچند با سلام گفتن، با خویشاوندان پیوند برقرار كنید.

آنچه گاهى مانع رفت و آمدهاى خانوادگى و دیدارهاى خویشاوندان یا دوستان مى شود، توقعات بالا، هزینه و مخارج، معطلى رفت و برگشت، وقت نداشتن افراد و... است. اما اگر به حداقل هم راضى باشیم و لحظه اى نشستن و حالى پرسیدن و آبى و چایى خوردن و برخاستن، یا از همان دم در، سلام كردن و جویاى حال شدن و برگشتن هم باشد، صله رحم ها بیشتر و ارتباطها قویتر خواهد گشت.

آثار و نتایج

این نوع پیوند، فواید بسیار و آثار دنیوى و اخروى فراوانى دارد كه از احادیث بسیار آن، تنها به دو نمونه زیر، اكتفا مى كنیم:

حضرت امام باقر عليه‌السلام فرمود:

( صلة الارحام تزكى الاعمال و تنمى الاموال و تدفع البلوى و تیسر الحساب و تنسى ء فى الاجل؛ (54) )

صله ارحام، اعمال را پاك، اموال را افزون، بلاها را دفع، حساب را آسان مى كند و اجل را به تاءخیر مى اندازد.

همچنان كه مى بینید، نتایج یاد شده، برخى به امور دنیوى مربوط است، برخى هم نتایج اخروى و پاداشهاى خدایى را نسبت به این عمل، بازگو مى كند.

حدیث دیگر از امام صادق عليه‌السلام است:

( صلة الارحام تحسن الخلق و تسمح الكف و تطیب النفس و تزید فى الرزق و تنسى ء الاجل؛ (55) )

صله رحم، اخلاق را نیكو، دست را بخشنده، دل و جان را خوش مى سازد، رزق را مى افزاید و اجل و مرگ را به تاءخیر مى اندازد.

این كار نیك و ساده، آن قدر سازنده و مفید است و آنچنان مورد رضاى پروردگار، كه گاهى تقدیر الهى به خاطر آن عوض مى شود و خداوند به پاداش این عمل نیكو، بر عمر كسى مى افزاید. در مقابل، قطع رابطه ها و بریدن از خویشاوندان، به حدى شوم و نفرت بار و در نظر خداوند، ناپسند است كه عمر را مى كاهد.

به این حدیث تكان دهنده توجه كنید:

امام صادق عليه‌السلام فرمود: ما چیزى را جز صله رحم سراغ نداریم كه عمر را زیاد كند، تا آنجا كه گاهى تا زمان مرگ یك نفر، سه سال مانده است، ولى او اهل صله رحم مى شود. آنگاه خداوند سى سال بر عمرش مى افزاید و سى و سه سال دیگر زنده مى ماند. و گاهى عجل كسى سى و سه سال است، به خاطر قطع رحم و گسستن رابطه هاى خویشاوندى، كاهش مى یابد و عجلش سر سه سال فرا مى رسد (56) .

مرز صله رحم

این ادب معاشرت، اختصاص به بستگان پاك و با تقوا و حزب اللهى هم ندارد. یك وظیفه اخلاقى است، حتى نسبت به آنان كه اهل گناهند. چه بسا به بركت رفت و آمدهاى بستگان صالح، فاجران هم راه صلاح پیش گیرند و تاثیر بپذیرند. گاهى ترك مراوده و رفت و آمد، سبب مى شود كه بستگان معصیت كار، در گناه و بیراهه خود، بیشتر پیشروى كنند، ولى حفظ رابطه، جلوى بدتر شدن آنان را مى گیرد. در این صورت، تكلیف، همچنان نگهبانى از این خط ارتباط و پیوند خویشاوندى است.

یكى از شیعیان از امام صادق عليه‌السلام مى پرسد: برخى خویشاوندانم خط و تفكر دیگرى دارند، غیر از فكر و مرامى كه من دارم. آیا آنان بر من حقى دارند؟ حضرت فرمود: آرى، حق قرابت و خویشاوندى را چیزى قطع نمى كند. اگر با تو همفكر و هم عقیده باشند، دو حق بر تو دارند: یكى حق خویشاوندى، دوم حق اسلام و مسلمانى (57) .

حتى اگر بستگان، مایه آزار انسان را هم فراهم كنند، باز حق گسستن پیوند را نداریم. در حدیث آمده است:

مردى خدمت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و عرض كرد: یا رسول الله! من خویشاوندانى دارم كه من با آنان پیوند مى كنم و رابطه دارم، اما آنان آزارم مى دهند. تصمیم گرفته ام آنان را ترك كنم. حضرت رسول فرمود: آنگاه، خدا هم تو را ترك مى كند!... گفت: پس چه كنم؟ رسول خدا فرمود: به كسى كه محرومت كرده، عطا كن، با كسى كه از تو بریده، رابطه برقرار ساز، كسى كه بر تو ستم كرده، از او درگذر. هرگاه چنین كردى، خداوند پشتیبان تو خواهد بود (58) .

از على عليه‌السلام نقل شده كه فرمود:

( صلوا ارحامكم وان قطعوكم؛ (59) )

با خویشاوندانتان پیوند و رفت و آمد داشته باشید، هر چند آنان با شما قطع رابطه كرده باشند.

سنتِ صله رحم، از نیكوترین برنامه هاى دینى در حیطه معاشرت است. گرچه شكل نوین زندگى و مشغله هاى زندگى هاى امروزى، گاهى فرصت این برنامه ها را از انسانها گرفته است، ولى حفظ ارزشهاى دینى و سنتهاى سودمند و ریشه دار دینى، از عوامل تحكیم رابطه ها در خانواده ها است. بویژه در مناسبتهاى ملى، در اعیاد و وفیات و آغاز سال جدید، فرصت طبیعى و مناسبى براى عمل به این سنت دینى است.

باشد كه بر دستورالعملهاى مكتب در بعد اجتماعى و خانوادگى، وفادار بمانیم و صفاى زندگى را در سراب غربزدگى و تقلید از فرهنگ بیگانه نبازیم.