10 - حریم خانه و زندگى
منظور، حریم زمینى و جغرافیایى مورد نظر نیست، بلكه حریم حقوقى و آسایش و آزادى افراد، منظور است.
زندگى شخصى افراد و اوضاع خصوصى داخل خانه و روابط درونى، حد و حریمى دارد كه باید پاس داشته شود، تا روابط دوستى و صفا نیز محفوظ بماند، چرا كه تعدى به این حریم و مراعات نكردن این حق، كدورتها و دشمنیهایى را در پى دارد.
بگذارید سخن را اینگونه آغاز كنیم، با طرح این سئوال:
آیا شما دوست دارید كسى سرزده و بى خبر، وارد خانه شما بشود؟
آیا ناراحت نمى شوید اگر دیگران، بدون رضایت شما در كیف و كمد یا اتاق و محل كار شما را باز كنند؟
آیا از دید زدن دیگران به دست خط و نوشته هاى محرمانه یا خصوصى تان، بدتان نمى آید؟
آیا اگر كسى از اسرار شما مطلع شود، یا آنكه خودتان رازى را با كسى در میان بگذارید، بخصوص اگر راز خانوادگى و مربوط به زندگى خصوصى شما باشد، او هم به دیگران برساند، خوب است؟
آیا خوشتان مى آید كه بدون رضایت شما، كسى در اموال و وسایل شما تصرف كند؟
دید زدن به درون خانه دیگران چطور؟
اینها و مسایلى از این قبیل، نشان مى دهد كه شما براى زندگى و خانه خویش، حریمى قایل هستید و دوست ندارید كه آنها نادیده گرفته شود. مراعات یا عدم مراعات این نكات زیر، از جمله موضوعات اخلاق معاشرتى است كه در اسلام براى آن قانون و حكم خاص وجود دارد. این مساءله را كمى بازتر مطرح مى كنیم:
خانه، یا محل آرامش و ایمنى
به محل مسكونى هر فرد یا خانواده اى، مسكن هم گفته مى شود. یعنى اینكه خانه، محل قرار و استقرار و آرامش و سكون نفس و اطمینان خاطر است. از این رو، انسان باید در محل سكونت خویش، احساس امنیت و آرامش داشته باشد. براى تاءمین این احساس آرامش نیز، اقدامهاى گوناگونى لازم است. از طرز معمارى خانه و نداشتن اشراف بر آن و مناسب بودن همسایه ها گرفته، تا نحوه ارتباط دیگران و همسایگان و تردد كنندگان به خانه.
در اتاق خصوصى، نباید كسى واهمه ورود ناگهانى دیگران را داشته باشد.
در خانه شخصى هم، نباید دیگران بى اجازه و بى رضایت یا سرزده وارد شوند. اگر خانه اى مصون از دید زدن دیگران و چشم چرانى نگاههاى آلوده نباشد، مسكن نیست، بلكه عامل تشنج و اضطراب است.
اینكه باید بر در خانه یا اتاق، پرده باشد، براى جلوگیرى از افتادن نگاه ناروا به درون خانه است. اینكه قبل از ورود به خانه اى باید اجازه گرفت و خبر داد، براى همین نكته است. البته، هم صاحب خانه باید در تجهیز خانه اش و تاءمین وسایلى كه به این ایمنى و آرامش و آسایش كمك مى كند بكوشد، هم رهگذران، همسایگان، طبقات بالا و خانه هاى مشرف باید نگاه خود را كنترل كنند.
اگر بر در خانه اى پرده نباشد، باید كنار راست یا چپ ایستاد و در زد و یا صاحبخانه را صدا كرد، تا چشم به درون خانه نیفتد.
بگذارید از اسوه اخلاق بیاموزیم:
پیامبر اكرم
صلىاللهعليهوآلهوسلم
كه رفتارش مایه درس و الگو براى همگان است، وقتى به در خانه كسى مى آمد، روبه روى در نمى ایستاد؛ بلكه سمت راست یا چپ قرار مى گرفت و مى فرمود: السلام علیكم. با این سلام دادن بلند، اجازه ورود مى گرفت. زیرا آن روزها هنوز معمول نشده بود كه همه در برابر خانه شان پرده بیاویزند
.
یك بار هم ابو سعید خدرى روبه روى خانه حضرت ایستاد و اذن ورود طلبید. حضرت فرمود: روبه روى در، اجازه ورود مگیر
!
وقتى اشخاص به خانه شخصى خود وارد مى شوند، نوعى پناهگاه امن و آسوده را برگزیده اند تا استراحت كنند و آزاد باشند. این نكته ایجاب مى كند كه حریم و حرمت داخله منزلها حفظ شود و بى اجازه، كسى وارد خانه ها نگردد.
استیذان
در اینجا با یك واژه قرآنى و حدیثى كه به همین مساءله مربوط مى شود آشنا مى شویم. استیذان یعنى اذن طلبیدن، اجازه گرفتن و رخصت خواستن هنگام ورود به اتاق كسى دیگر.
همچنان كه گذشت، خداوند خانه ها را محل آسایش افراد قرار داده و براى آنها حكم ویژه اى مقرر كرده است. چه بسا كسى خسته یا بیمار یا بى حال است و آمادگى پذیرش كسى را ندارد.
یا در خانه اش كسى است كه با وجود او، نمى خواهد دیگرى را پذیرا باشد.
یا اوضاع خانه به نحوى است كه دوست ندارد دیگران، آن حالت و وضع را ببینند.
یا از نظر لباس و وضع پوشش در شرایطى است كه آماده آمدن كسى نیست، یا وقت و هنگامى است كه لباسها را درآورده و به استراحت نیمروز یا شبانه پرداخته و مایل یا مهیاى آن نیست كه كسى مزاحم یا وارد شود یا... یا...
به هر دلیلى، گاهى شرایط به گونه اى است كه بى اذن وارد شدن، صاحبخانه را ناراحت مى كند. در چنین مواقعى باید اجازه گرفت.
دیده اید كه افراد یك خانه، وقتى از پیش، در جریان آمدن كسى باشند یا خودشان مهمان دعوت كرده باشند، خانه را مرتب و خود را مهیاى پذیرش و پذیرایى مى كنند. ولى وقتى كسى بى خبر و سرزده وارد مى شود، هر كدام به گوشه اى فرار مى كنند، یا با شتاب و عجله، به جمع و جور كردن وسایل خانه و سامان دادن به وضع ظاهرى منزل مى پردازند. این یعنى چه؟ یعنى اینكه افراد، همیشه آمادگى پذیرش دیگران را بخصوص بى خبر و ناگهانى ندارند.
در چنین مواردى وظیفه داریم كه استیذان یا استیناس كنیم و بدون خبر دادن و سرزده وارد نشویم، تا به حریم امنیت شخصى افراد در درون خانه، تعدى نكرده باشیم.
نحوه خبر دادن متفاوت و بسته به شرایط و محیطها و اشخاص گوناگون است.
با در زدن، اجازه گرفتن، یاالله گفتن، زنگ زدن، سرفه كردن، پابر زمین كشیدن یا به هر وسیله ممكن باید صاحب خانه یا ساكن اتاق و محلى را خبر داد. اگر اجازه ورود داده شد، وارد مى شویم، وگرنه، بدون هیچ ناراحتى برمى گردیم. همچنان كه اگر ما در شرایط نامساعد بودیم و براى ورود كسى به خانه یا محل كار، تمایل نشان ندادیم، انتظار داریم كه نرنجد و این را توهین تلقى نكند.
از پیشوایان بیاموزیم
پیامبر اكرم
صلىاللهعليهوآلهوسلم
همواره براى ورود به خانه دیگران، اجازه مى گرفت. اجازه گرفتنش هم به این صورت بود كه با صداى بلند، به اهل خانه جواب مى داد و منتظر جواب مثبت مى ماند. حتى براى ورود به خانه دخترش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نیز بیرون خانه مى ایستاد و با صداى بلند سلام مى كرد. شنیدن جواب از داخل خانه به معناى آمادگى آنان براى ورود پیامبر بود و آن حضرت داخل مى شد
.
به نظر برخى فقها، این اجازه گرفتن سه بار لازم است. برخى هم یك بار را كافى مى دانند. ولى رعایت جنبه اخلاقى اقتضا مى كند سه بار، اعلان قبلى شود.
امام صادق
عليهالسلام
مى فرماید:
براى ورود به خانه اى، اذن گرفتن و اعلام، سه بار است: بار اول، تا بشنوند. بار دوم براى آنكه خود را جمع و جور كنند. در مرتبه سوم اگر مایل بودند اجازه دهند، والا، اذن نمى دهند و اجازه گیرنده برمى گردد:
(
الاستیذان ثلاثة: اولهن یسمعون، و الثانیة یحذرون والثالثة ان شاؤ وا اذنوا و ان شاؤ والم یفعلوا، فیرجع المستاءذن
)
در سیره پیامبر نسبت به حضرت زهرا (سلام الله علیها) نوشته اند كه گاهى در خانه آنها مى آمد، سلام مى داد، پاسخ نمى شنید. تا بار سوم، كه مى خواست برگردد، آنان جواب مى دادند. حضرت مى پرسید: چرا جواب نمى دادید؟ مى گفتند: یا رسول الله، دوست داشتیم كه صداى تو را بشنویم (این نمونه و شبیه آن در مورد قیس بن سعد بن عباده هم نقل شده است).
سرزده وارد خانه شدن، حتى خانه خود نیز ناپسند است. در آداب سفر آمده است كه پیامبر اكرم
صلىاللهعليهوآلهوسلم
نهى كرد كه اگر كسى شبانه از مسافرت برگشت، سرزده وارد خانه شود، مگر آنكه قبلا اعلام كند و خبر دهد:
(
نهى رسول الله
صلىاللهعليهوآلهوسلم
ان یطرق الرجل اهله لیلا اذا جاء من الغیبة حتى یؤ ذنهم
)
از زبان قرآن
گفتیم كه موضوع استیذان، در قرآن هم آمده است و نشان دهنده اهمیت این مساءله در روابط اجتماعى و خانوادگى است. جایگاه این مساءله در آیات قرآن، بیشتر مسایل جنسى و نگاههاى ناخواسته است و آیات قبل و بعدش نیز به كنترل چشم و نگاه مرتبط است. چه بسا سرزده وارد اتاق یا خانه یا محلى شدن، سبب مى شود كه نگاه به چهره یا اندام یا صحنه اى بیفتد كه ابلیس وسوسه گر، انسان را به دام و كام فتنه بكشد. از این رو اجازه ورود گرفتن، یك پیشگیرى احتیاط آمیز از هر نوع نگاه ناروا یا دیدن صحنه هاى ناپسند یا غیر حلال است.
از زبان قرآن بشنویم كه مى فرماید:
اى ایمان آورده ها! به خانه هایى جز خانه خویش وارد نشوید؛ مگر آنكه قبلا خبر دهید و اذن بگیرید و بر اهل خانه سلام كنید. این برایتان بهتر است؛ باشد كه پند بگیرید. اگر در خانه، كسى را نیافتید، وارد خانه نشوید تا آنكه به شما اجازه دهند و اگر به شما گفتند: برگردید، شما هم برگردید. این برایتان پاكیزه تر (و رشد دهنده تر) است
.
اگر اجازه داده نشد، بدون ناراحتى باید برگشت. دلیلى براى ناراحت شدن نیست. خانه، خانه دیگرى است و آماده متمایل نبوده كه وارد شویم. این ادب قرآنى است كه خدا به ما یادآورى مى كند كه نحوه ورود به خانه دیگران، هم با اجازه باشد، هم همراه با سلام، هم بدون ایجاد وحشت و اضطراب، به نحوى كه آنان احساس انس كنند؛ استیناس!
به تعبیر مرحوم علامه طباطبایى: این اجازه گرفتن براى ورود به خانه، كمك مى كند كه ساكن خانه خود را بپوشاند و از خودش ایمن و خاطر جمع باشد و این روش پسندیده، كمك مى كند تا اخوت و برادرى و الفت و تعاون عمومى در مسیر آشكار كردن خوبیها و پوشاندن ناخوشایندیها استمرار یابد
.
ابو ایوب انصارى از پیامبر خدا مى پرسد كه یا رسول الله، این استیناس كه در آیه قرآن مطرح است، چیست؟ حضرت پاسخ مى دهد: گفتن سبحان الله، الحمدلله، الله اكبر، سرفه كردن براى اهل خانه
.
روایت است كه مردى به رسول خدا عرض كرد: آیا من براى وارد شدن نزد مادرم نیز اجازه بخواهم؟
پیامبر فرمود: آرى. آن مرد پرسید: مادرم خدمتكارى جز من ندارد، آیا لازم است كه هر بار كه بر او وارد مى شوم، اذن و اجازه بگیرم؟ حضرت فرمود: آیا دوست دارى كه مادرت را عریان ببینى؟ مرد گفت: نه. فرمود: پس اجازه بگیر و وارد شو
!
آموزش قرآن درباره استیناس و اذن گرفتن، هم درباره خانه هاى خودمان است، هم خانه دیگران و در هر دو مورد، احترام گزاردن به حرمت ساكنان خانه و محترم شماردن حقوق شخصى آنان است.
اذن و اجازه
نهاد خانواده، از مقدسترین نهادهاست. سلامت و استوارى آن نیز، مورد توجه اسلام است. نوع برخوردها نسبت به تحكیم رشته هاى این نهاد، یا گسستن پیوندها و آفت خیز كردن آن مؤ ثر است.
خانواده و خانه، حد و حریمى دارد كه باید رعایت شود و مورد تعدى و مرز شكنى قرار نگیرد. تهاجم و تعدى به این حدود و حقوق، گاهى هم از طریق نگاه است كه كنترل آن ضرورى است.
چشمهاى بى بها
آنچه سبب بى بهایى چشمها مى شود، بى محابایى آنهاست، یعنى شناختن حریمها و مراعات نكردن حقوق شخصى دیگران و ورود به قلمرو ممنوع.
چشم، گوهر ارزنده و نعمت عظیم الهى است و ارزش آن برابر با كل وجود و جان آدمى است، تا آنجا كه اگر كسى دو چشم دیگرى را كور كند، دیه كامل یك انسان بر عهده او است
. و دیه یك چشم، به قدر نصف دیه انسان است. اما همین چشم، اگر نگاه خائنانه كند و به خانه ها و عورات و اسرار و درون خانه مردم و به نوامیس دیگران نگاه دزدانه كند و در آن حالت، بزنند و آسیب ببیند، دیه ندارد. این بى ارزشى چشم ناپاك را مى رساند كه بى اذن و به ناروا و حرام، وارد حریم دیگران مى شود و مرتكب گناه مى گردد. فتواى حضرت امام قدس سره چنین است:
دید زدن به خانه مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحبخانه حق دارد سنگ یا چیزى به طرف او پرتاب كند و ضمانى هم بر او نیست. حتى اگر به درون خانه هایى دور، با ابزارى (مثل دوربین قوى) نگاه كند، مثل آن است كه از نزدیك نگاه كند. نگاه به درون خانه كسى از طریق نصب آینه نیز همین حكم را دارد
.
این حرمت شكنى براى چشمهاى ناپاك، نهایت حرمت گذارى براى حقوق شخصى در زندگى خصوصى آنهاست. در حدیثى از رسول اكرم
صلىاللهعليهوآلهوسلم
آمده است:
هر كس به خانه همسایه اش سرك بكشد تا به عورت مردم یا موى زنى یا بدن او نگاه كند، بر خداوند رواست كه او را همراه منافقان به آتش دوزخ افكند
...
و نیز فرموده است:
(
من اطلع فى بیت بغیر اذنهم فقد حل لهم ان یفقاءواعینه؛
)
هركس بى اجازه، به خانه اى دید بزند، آنان حق دارند كه چشمش را كور سازند. در حدیث دیگرى امام صادق
عليهالسلام
فرموده است: در چنین حالتى اگر چشمش را معیوب كنند، دیه اى بر آنان نیست
.
در نقلهاى متعددى آمده است كه رسول خدا
صلىاللهعليهوآلهوسلم
در خانه خویش مشغول شانه زدن خود بود و با یكى از همسرانش بود كسى از شكاف در درون خانه را دید مى زد. پیامبر اسلام فرمود: اگر نزدیك تو بودم، چشمت را با همین شانه در مى آوردم. یا: برخاست و به سراغش رفت... كه مرد، گریخته و صحنه را ترك كرده بود
.
از این سو، بى اجازه وارد حریم زندگى كسى شدن تا این حد ناپسند است، از آن سو هم سفارش به اجازه گرفتن براى ورود به خانه دیگرى و استیذان و استیناس شده است (كه در بخش پیشین، به تفصیل گذشت).
درسى براى نوجوانان
ادیب دیگرى كه قرآن مى آموزد و به سلامت خانوادگى و اخلاقى جوانان نابالغ مربوط مى شود، اجازه گرفتن براى ورود به اتاق پدر و مادر است. این نكته را، هم خود نوجوانان باید رعایت كنند، و هم والدین باید به نحوى شایسته و هنرمندانه و بدون بدآموزى و تحریك، آنان را توجیح كنند.
گاهى پدر و مادر، در اتاق خویش ممكن است به استراحت مشغول باشند، با لباسهاى راحت و وضعى متناسب با خواب. سرزده وارد شدن كودكانى كه در سنین قبل از بلوغ باشند، ممكن است عوارضى داشته باشد و نوجوانان را به برخى مسائل انحرافى بكشد. اینجاست كه باید نوجوانان، در بزنند، اجازه بگیرند و بى اطلاع و اذن، وارد اتاق دیگران نشوند. آموزش قرآن این است كه هم غلامان و خدمتكاران خانه، و هم كودكانى كه به سن بلوغ جنسى نرسیده اند، سه بار و در سه هنگام، اذن بگیرند. این سه وقت عبارتند از:
1 - پیش از نماز صبح
2 - هنگام استراحت ظهر
3 - شب، بعد از عشاء
این سه وقت را قرآن كریم به نام راز و سر پوشیدنى (عورت) یاد مى كند و جز این سه وقت را كه معمولا ممكن است افراد در این مواقع، با لباس زیر و وضع خاص یا نیمه لخت یا بدون پوشش كافى باشند بلامانع اعلام مى كند. متن آیه قرآن چنین است:
(
یا ایها الذین امنوا لیستاءذنكم الذین ملكت ایمانكم و الذین لم یبلغوا الحلم منكم ثلاث مرات: من قبل صلوة الفجر و حین تضعون ثیابكم من الظهیرة و من بعد صلوة العشاء ثلاث عورات لكم...
)
در این آیه، یك مرحله جلوتر و فراتر از اجازه گرفتن براى ورود به خانه را هم مطرح كرده است، یعنى ورود به اتاق شخصى در موارد خاص. ممكن است برخى، تردد كودكان را نزد بزرگترها امرى ساده و عادى تلقى كنند و بچه ها از این رهگذر، صحنه هایى ببینند و با مسایلى روبه رو شوند كه بر ایشان غیر قابل هضم و درك یا بدآموز باشد و به انحراف بیفتد. این مساءله در یك نگاه عام تر، به كنترل روابط همسران نسبت به توجه و دیدن و فهمیدن كودكان مربوط مى شود كه... بماند! و به این اشاره بسنده كنیم و بگذریم، چرا كه مساءله چندان مهم است كه باید نوشته اى مفصل و مستقل پیرامون آن نگاشت.
به هر حال، این مساءله به ظاهر ساده و جزیى، از چنان اهمیتى در تصحیح معاشرت دارد كه قرآن كریم به تفصیل و با ذكر جزئیات به آن پرداخته است، تا خانواده ها و فرزندان گرفتار بیماریهاى روانى و اخلاقى نشوند و از آثار سوء عصبى و روانى نبودن كنترل و حریم در معاشرتها، بخصوص در مورد خلوت سرا و تردد و دیدن و فهمیدن كودكان، مصون بمانند. در پرونده بسیارى از گرفتاران به بیماریهاى جنسى و انحرافات اخلاقى از این نوع، اعترافاتى به چشم مى خورد كه نشان دهنده تأثیر منفى این گونه ولنگاریها و نبودن حریم در معاشرتها است. و توجه یافتن كودكان و نوجوانان به برخى از اسرار زندگى خصوصى والدین، كه آنان را به گناه مى كشد، جاى دقت و تاءمل است، كه حضرت امیر
عليهالسلام
فرمود: كم
(
من نظرة جلبت حسرة
)
، چه بسا نگاهى كه حسرت مى آورد!
چرا بى اجازه
بارى... رعایت حریم حقوق دیگران در معاشرتها ما را به بحث از استیذان و استیناس كشاند. ولى سخن اصلى آن است كه احترام گذاشتن به این حقوق فردى، شرط اخوت اسلامى در یك جامعه مكتبى است و پاى بندى به این اصول، ضامن تداوم دوستیهاست.
این عمل بى اذن و اجازه، تنها مربوط به ورود به خانه و اتاق اشخاص نمى شود؛ دامنه اى گسترده دارد.
اگر كسى یادداشتى مى كند و نامه اى مى نویسد، نباید دزدانه به آن نگاه كرد.
اگر كسى رازى را به امانت نزد ما مى گوید، نباید خیانت كرد و اسرارش را فاش كرد.
اگر كسى كلید خانه، كمد، كیف یا سویچ ماشین و موتور را به دست ما داد، نباید بیش از حدى كه یقین به اذن و رضایت او داریم، در آن تصرف كنیم.
اگر دو نفر با هم صحبت خصوصى مى كنند، چه حضورى، چه تلفنى، گوش ایستادن و به نجواها گوش كردن و استراق سمع كردن و شنود گذاشتن، جایز نیست.
اگر حامل نامه اى به دیگران هستیم، حق گشودن نامه و مطالعه محتواى آن را نداریم.
اگر پاكتى براى شخصى فرستاده مى شود و تاءكید مى كنند كه شخصا مفتوح فرمایید، دیگرى حق باز كردن و مطالعه آن را ندارد (مگر با اجازه طرف اصلى)
بى اجازه نمى توان سر كمد و كیف و جیب و دفتر كسى رفت و چیزى برداشت یا خواند و تصرف كرد. اگر روزى جزوه، بولتن یا خبر نامه اى مهر محرمانه خورده است، یا نقل مطلبى از جایى یا كسى منوط به اجازه دانسته شده است، در همه موارد، بى اذن كار كردن، نوعى خیانت است و دور از ادب اسلامى و انسانى.
اگر آلبومى خانوادگى است، دیگرى بى اجازه حق نگاه كردن به آن را ندارد.
اگر گفتند: راضى نیستیم مطالب این دفتر را بخوانى، یا اگر مطلبى و انتقادى و مقاله اى نوشتند و با نوشتن امضاء محفوظ گفتند كه راضى به افشاى نام نیستند، افشاى آن بر خلاف ادب و قانون و وجدان است.
اگر كسى و طلبى را با ما در میان گذاشت و تاءكید كرد كه: راضى نیستم به كسى بگویى، تا چه اندازه رعایت مى كنیم؟ آیا حاضریم اینها را هم جزء حقوق و حدود اشخاص به حساب آوریم و مراعات كنیم؟!
پس، مجموعه آنچه راز شخصى و اسرار زندگى خصوصى محسوب مى شود، بسیار است. تنها در خانه و اتاق و نامه و راز هم خلاصه نمى شود. ممكن است حتى نوعى از غذا و میوه و خوراكى در خانه و یخچال و... كسى باشد ولى دوست نداشته باشد كه آن را بدانند. یا یك بیمارى یا نقص عضو و جسم در كسى باشد كه نخواهد دیگرى آن را بداند. یا در شرایط بحرانى خاصى قرار داشته باشد كه نخواهد مردم بدانند. همه اینها در قلمرو حریم شخصى است و ورود به آن اجازه مى خواهد.
گاهى در یك خانواده، یك اختلاف است، ولى دوست ندارند كه اقوام و آشنایان از این اختلاف با خبر شوند. وسوسه شدن براى پى بردن به آن، و فاش ساختن براى دیگران هم از این مقوله غیر مجاز و غیر ماءذون است.
سید قطب، در اشاره به این نكته لطیف قرآنى و آداب اجتماعى مى نویسد:
امروز ما مسلمانان، نسبت به این گونه امور دقیق و ظریف، حساسیت خود را از دست داده ایم. گاهى شخصى به خانه برادرش حمله ور مى شود، هر لحظه از لحظات شب و روز كه باشد، برایش فرق نمى كند. آن قدر در مى زند تا در را باز كنند و اگر در به رویش باز نكنند بر نمى گردد تا آنكه صاحبخانه را به ستوه آورد و در بگشایند. گاهى در خانه، تلفن وجود دارد و مى تواند پیش از آمدن، تلفنى تماس گرفته و خبر دهد تا اجازه بدهند یا روشن شود كه موقعیت مناسب نیست. ولى این راه و شیوه را رها مى كند تا بى خبر و بى موقع وارد شود و بدون قول و قرار قبلى به خانه اش رود. متاءسفانه چنان شده كه عرف هم نمى پذیرد كه اگر چه صاحب خانه ناراحت و رنجیده شود، از آمدن بى خبر و غیر منتظره باز گردد. ما مسلمانان امروز، سرزده و بى خبر، هر لحظه كه بخواهیم وارد خانه هم مى شویم و اگر وقت غذا باشد و غذاى مناسبى پیش ما نیاورد، در دلمان مى رنجیم. یا شب دیر هنگام به خانه كسى مى رویم، اگر آخر شب از ما نخواهد كه آنجا بخوابیم، در دل رنجیده مى شویم، بى آنكه به عذر آنان در این گونه مواقع توجه داشته باشیم. این نشانه آن است كه ما هنوز، به ادب اسلام و ادب رسول خدا مؤ دب نشده ایم، برده عرف خطاكاریم. ولى اگر همین گونه مراعات آداب را در غیر مسلمان ببینیم، برایمان شگفت جلوه مى كند و نمى كوشیم دریابیم كه ریشه این ادبها در شریعت خود ما نهفته است و باید به آن اصول خویش برگردیم...
به هر حال، هرچند در نوع ارتباطات، گاهى با خویشاوندان و دوستان بسیار صمیمى مواجه هستیم، ولى هرگز این مجوزورود به منطقه ممنوعه از زندگى شخصى آنان شمرده نمى شود، مگر آنكه اذن صریح داشته باشیم.
در روایات، نگاه همچون تیرى مسموم از تیرهاى شیطان قلمداد شده است. گاهى گناه، در پى یك نگاه پدید مى آید. و اگر كسى نتواند چشمها و پلكهاى خود را تحت اختیار و كنترل داشته باشد، به روز سیاه مى نشیند. حیف است كه انسان از راه نگاه، جهنمى شود. به فرموده حضرت على
عليهالسلام
: چشمها شكارگاه شیطان است: العیون مصائد الشیطان.
این سخن نیز از حضرت مسیح
عليهالسلام
است كه:
(
ایاكم و النظر الى المحذورات فانها بذر الشهوات و نبات الفسق؛
)
از نگاه به آنچه ممنوع است بپرهیزید، چرا كه چنین نگاهى بذر شهوت و رویش فسق و گناه است.
بكوشیم تا در سخن، نگاه، رفتار، معاشرت و ارتباط، از آنچه خارج از قلمرو اذن و اجازه قرار دارد، وارد نشویم.