اخلاق معاشرت

اخلاق معاشرت0%

اخلاق معاشرت نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

اخلاق معاشرت

نویسنده: جواد محدثی
گروه:

مشاهدات: 16056
دانلود: 2541

اخلاق معاشرت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 31 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16056 / دانلود: 2541
اندازه اندازه اندازه
اخلاق معاشرت

اخلاق معاشرت

نویسنده:
فارسی

این کتاب مجموعه اى از رهنمودهاى اخلاق دينى در معاشرت با ديگران است.
آداب برخورد، ديد و بازديد، رفت و آمدهاى خانوادگى و دوستانه ، نحوه گفتار و رفتار بـا اقـشـار مـخـتـلف ، دوسـتـى و حـد و حـدود آن ، مراعات آن ، مراعات حقوق ديگران ، ادب و سـپاس و احترام ، از جلوه هاى بارز اخلاق معاشرت است

11 - مزاحمت

تعجب نكنید اگر به جاى طرح یك موضوع ارزشى و مثبت، از یك رفتار منفى و ضد ارزش به نام مزاحمت بحث مى كنیم؛ چرا كه توجه نقاط ضعف اخلاقى و پرهیز از آنها نیز، به اندازه همان نقاط قوت و فضایل، كار ساز است.

در معاشرتها، هیچ عاملى هم به اندازه خدمت و یارى، جلب كننده دلها و محبتها نیست. هیچ عاملى هم به اندازه آزار و زحمت و آسیب رسانى، رشته هاى دوستى و علقه هاى مودت را از هم نمى گسلد.

این، طبیعت دلهاست كه اسیر محبت مى شود و گریزان از دشمنى و بدخواهى. زندگى، جریانى از حوادث گذران است. انسانها نیز، نقش اصلى این حوادث را ایفا مى كنند. هر چه بى درد سر و بى مانع تر باشد، دلها شادتر و امیدها به زندگى افزونتر است.

برعكس، هر چه تصادم و تزاحم منافع و سلب آزادیها از هم و ایجاد زحمت و مزاحمت براى هم فراهم شود، به همان مقیاس، رابطه ها تیره تر، دلها جداتر از یكدیگر، دیدها نسبت به هم منفى تر و زندگیها به رنج و یاس و سرخوردگى ها نزدیكتر و آمیخته تر خواهد بود.

این است كه در آداب معاشرت، به فصلى تلخ برمى خوریم به نام مزاحمت، كه در پى نشناختن حق، حد و حریم یكدیگر و عدم مراعات آنها پیش مى آید.

طرح مزاحمت در بحث آداب معاشرت، به این معناست كه این ضد آداب را هم بشناسیم و از مسیر راهمان دور كنیم، تا شیرینیهاى زندگى، به تلخكامى و كدورت نیانجامد. گویا مقدمه، اندكى طولانى شد. برویم سر اصل موضوع:

مزاحمت چیست؟

حتما افرادى را مى شناسید كه وجودشان، رفتارشان و زبانشان، براى شما دردسر تولید مى كند و شما از دست و زبان آنان آسوده نیستید.

آسایش در محیط كار و خانه، خواسته هر انسان است.

آنكه آسایش دیگران را بهم بزند، مزاحم است. به تعبیر دیگر مى توان گفت: مزاحم، از دایره اسلام بیرون است. این كلام صاحب شریعت و رسالت محمدى صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، آنجا كه به اصحاب خویش فرمود:

( الا انبئكم من المسلم؟ من سلم المسلمون من یده و لسانه (138) )

آیا شما را خبر دهم كه مسلمان كسیت؟ مسلمان كسى است كه مسلمانان از دست و زبانش آسوده باشند.

فرقى نمى كند كه این سلب آسایش و آزار رسانى، با حرف باشد یا عمل، مادى باشد یا روحى، براى فرد باشد یا جامعه، از سوى فرد باشد یا جمع، شخصى باشد یا دولتى، در خانه باشد یا اجتماع، یا محیط كار و مطالعه و استراحت، آگاهانه باشد، یا غافلانه، با حسن نیت باشد یا سوء نیت.

نمونه ها

شاید به تعداد انسانها بتوان مزاحمت برشمرد. هر كسى به نحوى، در هر جا به گونه اى. زیرا رابطه ها متنوع است، نوع ایجاد مزاحمت و زحمت هم بى شمار و رنگارنگ. ولى براى آنكه كسى تصور نكند مطلقا از مزاحمت براى دیگران دور است، و... براى هشدار بیشتر، به چند نمونه اشاره مى شود:

دیر هنگام به خانه رسیدن و به جاى زدن زنگ در، با بوق زدن اعلام اینكه: منم! در را باز كنید. این كار براى همسایه هایى كه در حال استراحتند، ایجاد مزاحمت است.

بنایى و ساختمان سازى داشتن و شن و ماسه و آجر و خاك را در مسیر مردم ریختن و راه را بند آوردن و گرد و خاك به حلق و زندگى دیگران رساندن.

ماءموران شهردارى براى كسانى كه این گونه سد معبر مى كنند یا شهر را كثیف مى كنند، هشدار و اخطار مى كنند. ولى... كاش خود شهرداریها و ادارات و شركتهایى هم كه چنین تخریبهایى در خیابانها و كوچه ها و معابر دارند، سریع اقدام كنند و براى شهروندان اسباب زحمت و ایجاد بدبینى نكنند.

آبهاى اضافى خانه (فاضلاب) را از طریق لوله اى به كوچه سرازیر كردن و لجنزار پدید آوردن، نمونه دیگرى از مزاحمت است.

صداى رادیو، ظبط و بلندگو را در مراسم شادى و عزا و جشن و سوگوارى تا حدى بلند كردن كه سلب آسایش از دیگران كند. مساجدى كه بلندگوهاى خود را در مجالس ختم یا شبهاى رمضان و محرم تا دیروقت، به بیرون از مسجد وصل مى كنند و همسایگان را از دین و مسجد و عزادارى بیزار مى كنند، مسؤ ولند. فقهاى بزرگوار نیز در پاسخ به استفتا از این گونه مزاحمتها، از آن نهى كرده اند.

پارك كردن ماشین و موتور در جاى نامناسب در كوچه و خیابان و سد معبر كردن،

دود آب گرم كن حمام، بخارى و... را به خورد خانه هاى همسایه دادن،

استفاده از اتومبیلهاى دودزا، كه هواى محیط را آلوده مى سازد،

فرزندان خود را در نیمروز و هنگام استراحت مردم، براى بازى به كوچه فرستادن،

در خیابان، بساط فوتبال و والیبال راه انداختن،

دیر وقت، براى مهمانى و شب نشینى رفتن،

وقت و بى وقت، از تلفن همسایه براى مكالمات غیر ضرورى استفاده كردن،

در میان منطقه مسكونى، گورستان و مقبره احداث نمودن،

باز كردن مغازه تراشكارى و آهنگرى و... در همسایگى خانه هاى مردم،

پخش مداوم نوار نوحه و قرآن و سرود، از مغازه تكثیر نوار و نوارفروشیهاى ثابت و سیار،

در كتابخانه یا خانه، با ایجاد سر و صدا و شكستن سكوت، مانع مطالعه و درس خواندن دیگران شدن،

مزاحمتهاى تلفنى براى دیگران و بى جهت تماس گرفتن، یا گوشى و تلفن را به عنوان سرگرمى و بازى در اختیار كودكان گذاشتن،

گذرگاههاى عمومى را به معبر یا پاركینگ خصوصى تبدیل كردن،

پهن كردن كالا و اجناس در مقابل مغازه و پیاده رو را گرفتن و براى عابران مشكل ایجاد كردن،

سرزده و بى خبر، وارد محل كار یا زندگى دیگران شدن،

در گرما یا سرما، بدون آمادگى صاحبخانه، به مهمانى و عیادت و زیارت دیگران رفتن،

و... دهها و صدها نمونه دیگر كه در زندگى و معاشرتهاى اجتماعى پیش مى آید،

هدف از این فهرست بلند بالاى مزاحمتها چه بود؟... اینكه بدانیم مسلمانى در پرهیز از این گونه رفتارهاى خلق آزار نیز جلوه مى یابد.

گرچه مراعات حقوق مردم و مواظبت بر عدم ایجاد مزاحمت دشوار است لیكن دستور و ادب اسلامى چنین اقتضا مى كند.

گاهى باید تحمل رنج كرد تا دیگران مرفه باشند.

گاهى باید خود را محدود ساخت، تا سلب آزادى از دیگران نشود.

گاهى باید خویشتن را به زحمت افكند تا سبب مزاحمت براى دیگران نشد.

این نیز از اخلاقیات اسلامى و از نشانه هاى مؤمن است. كلام امیرالمومنین عليه‌السلام در این زمینه چنین است:

( المومن نفسه منه فى تعب و الناس منه فى راحة؛ (139) )

مؤمن كسى است كه خودش از دست خودش در سختى و رنج است ولى مردم از دست او در آسایشند.

خدا را بر آن بنده بخشایش است

كه خلق از وجودش در آسایش است

فرمان دین

فداكارى به صورتهاى مختلف است. اینكه انسان، خودسوز باشد، تا مردم ساز گردد، طبق حدیثى كه از امیرمومنان گذشت دستور دین است. رنج خود و راحت مردم طلب. سعدى گوید:

من آن مورم كه در پایم بمالند

نه زنبورم كه از دستم بنالند

كجا خود شكر این نعمت گزارم

كه زور مردم آزارى ندارم (140)

البته نباید به زیر دست و پا بودن افتخار كرد، چرا كه مسلمان عزیز است. زور را هم نباید تحمل كرد. اما اینكه انسان با زورى كه دارد، به دیگران آزار نرساند و با دست و زبان، زحمت و مزاحمتى براى دیگران پیش نیاورد، اصلى مهم در ادب اسلامى است.

هر چیزى مالیاتى دارد. مالیات قدرت و نفوذ، پرهیز از مردم آزارى است. در نهایت، سود این خویشتن دارى هم به خود انسان باز مى گردد.

رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

( كف اذاك عن الناس فانه صدقة تصدق بها على نفسك؛ (141) )

آزار خود را از مردم باز دار، كه این، صدقه اى است كه بر خویشتن انفاق و تصدیق مى كنى.

یعنى پرهیز از عدم مزاحمت براى دیگران، بیمه عافیت و سلامت خویش است. آن حضرت در حدیث دیگرى فرموده است:

( شر الناس من تاءذى به الناس و شر من ذلك من اكرمه الناس اتقاء شره؛ (142) )

بدترین مردم كسى است كه مردم به خاطر او در اذیت و رنج باشند. بدتر از او كسى است كه مردم به خاطر ترس از شر او، احترامش كنند.

و مگر ایجاد مزاحمت، چیزى جز مردم آزارى است؟ و مسلمانى مگر چیزى جز مردم آزارى است؟ و مسلمانى مگر چیزى جز آسودگى خلق الله از دست و زبان آدمى است؟

نمونه اى از تاریخ

گفتیم كه موارد ایجاد مزاحمت براى دیگران فراوان است. به نمونه اى كه در صدر اسلام اتفاق افتاد، توجه كنید این حادثه، مبداء و منشاء یك قانون و مبناى یك حكم فقهى ددر اسلام شد و یك قاعده فراگیر فقهى پدید آورد كه به قاعده لاضرر شهرت یافته است، و آن داستان سمرة بن جندب است.

سمرة بن جندب مردى از هل مدینه بود و نخلستانى داشت. مردى از انصار، كنار در باغ و بوستان او خانه اى داشت كه درخت خرماى سمرة بن جندب داخل آن قرار گرفته بود. سمره گاه و بیگاه، بى خبر و سرزده وارد آن خانه مى شد و سراغ درخت خرمایش مى رفت و هنگام این آمد و شد، نگاه به داخل خانه و اوضاع زندگى آن مرد انصارى هم مى انداخت و این خانواده از نگاهها و رفت و آمدهاى او در عذاب بودند.

آن مرد از رفتار سمره به رسول خدا شكایت كرد، چون تذكرهاى مكررش به صاحب درخت سودى نبخشید.

پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كسى را نزد آن مرد فرستاد و شكایت مرد انصارى را به اطلاع او رساند و فرمود: هنگام ورود، اجازه بگیر. اما آن مرد، حاضر به این كار نشد. نه حاضر بود آن درخت خرما را بفروشد، و نه حتى به پیشنهاد پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حاضر شد با چندین درخت خرما در جاى دیگر عوض كند.

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: از آن درخت در گذر، تا خداوند در بهشت، سه درخت در مقابل آن به تو عطا كند. آن مرد باز هم حاضر به این معاوضه نشد.

آنگاه فرمود: اى سمره! مى بینم كه تو مردى آسیب رسان هستى.

سپس به آن مرد انصارى چنین خطاب فرمود: برو و درخت او را از بیخ بكن و به طرف صاحبش بینداز، چرا كه (در دین اسلام) هیچ ضرر و زیانى نیست: لا ضرر و لا ضرار (143) .

در فقه نیز نمونه هاى متعددى از احكام شرعى وجود دارد كه در آن موارد، چون مزاحمت یا آزار یا آسیب به دیگران مى رسد، از آن نهى شده است، از قبیل چاه زدن در كنار دیوار دیگرى، حفر چاه نزدیك چاه دیگران كه سبب كاهش آب آن گردد، یا ممنوعیت ایجاد بالكن در رهگذر مردم؛ اگر براى تردد دیگران ایجاد مشقت كند، یا نصب ناودان خانه به كوچه و قرار دادن آبریزگاهها بر سر راه مردم (144) .

گرچه این نكات، جرئى و كوچك است، ولى رعایت نكردن آنها گاهى مفسده ها و ضایعات بزرگى پدید مى آورد.

نمونه هاى یاد شده، گرچه اغلب، مزاحمتهاى مالى و اقتصادى بود، ولى به هر حال، مراعات حقوق و آسایش دیگران، ایجاب مى كند به عنوان یكى از آداب معاشرت اسلامى از هر گونه مزاحمت براى دیگران اجتناب كنیم.

سلب آسایش دیگران، تعدى به حریم حقوق شخصى آنان است و نارواست.

12 - كارگشایى

در روابط اجتماعى، كسانى بر دلها حكومت مى كنند كه دلشان را خانه مهر و محبت مردم كرده باشند. برعكس، آنان كه خودرا بیش از همه مى پسندند و خود را بیش از دیگران دوست دارند و آسایش و راحتى دیگران را بر دیگران ترجیح مى دهند، نه نزد خدا و رسول اعتبارى دارند، نه در دل و جان مردم، جایى و موقعیتى!...

گوهر خدمتگزارى به مردم، تنها در دلهاى وارسته از منیت و خودخواهى یافت مى شود. خداى مهربان، بندگانش را دوست دارد. كسانى را هم كه به بندگان خدا خدمت و مهربانى كنند، دوست مى دارد و این مقتضاى محبت و علاقه است.

تاتوانى به جهان خدمت محتاجان كن

به دمى یا درمى، یا قلمى یا قدمى!

خدمت، سرمایه سرورى

خیلى ها به سیادت و سرورى و عزت و محبوبیت علاقه مندند، ولى راه به دست آوردن آن را نمى دانند. اصلا سخن را این گونه عنوان كنیم كه:

در دلهایمان چه اندازه جا براى دیگران باز كرده ایم؟

در زندگیمان چه میزان وقت، به مردم اختصاص داده ایم؟

و... اساسا تا چه حد به فكر مردم و مشكلات، رنجها و اندوههاى آنانیم؟

شاید كسانى بگویند: ما خود، گرفتاریهاى فراوان داریم. اگر گریستن است، باید به حال خود بگرییم و اگر كمك است، خود محتاج به كمكیم...

ولى... ایثار و فتوت و جوانمردى چه مى شود؟

اگر مسائل و مشكلات مسلمانان برایمان اهمیتى نداشته باشد كه اصلا مسلمان نیستیم! چون كه مسلمانى تنها به اسم و شناسنامه و نماز نیست. بخش عظیمى از محتواى اسلام را نوعدوستى، ایثار، خدمت به دیگران، كمك به درماندگان، كارگشایى براى مشكلات مردم و قضاى حاجت گرفتاران تشكیل مى دهد.

باز هم براى چندمین بار، گوش جان را با این حدیث نبوى بنوازیم كه فرمود:

( من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس من الاسلام فى شى ء، و من شهد رجلا ینادى یا للمسلمین! فلم یجبه فلیس من المسلمین (145) )

كسى كه در حالى صبح كند كه به امر مسلمانان بى فكر و اهتمام باشد، بهره اى از اسلام نبرده است و هركس شاهد فریادخواهى و كمك طلبیدن مردى باشد كه مسلمانان را به یارى مى طلبد، اما پاسخى به او ندهد، از مسلمانان نیست!

پس باید بخشى از دل، محبت، فكر، زندگى، تلاش، اهتمام، عشق ورزیدن و دلسوزى كردن ما نسبت به دیگران باشد كه بندگان خدایند و آفریدگار، از این راه، بندگان دیگرش را مى آزماید.

نتیجه این مردم دوستى و همیارى نیز، محبوبیت و سیادت است.

هركه براى مردم كار كند، مردم نیز او را دوست خواهند داشت.

هركه خدمتگزار جامعه باشد، از حق شناسى مردم بهره مند مى شود و هركه به مردم نیكى كند، در دلها جاى مى گیرد.

فریدون فرخ، فرشته نبود

ز مشك و عنبر سرشته نبود

به داد و دهش یافت آن نیكویى

تو داد و دهش كن، فریدون تویى

این حقیقت را، پیش از هر چیز، در حدیث مى خوانیم كه:

( سید القوم خادمهم؛ (146) )

سرور هر گروهى، خدمتگزار آنان است.

طنین كلام معطر حضرت امام راحل (قدس سره) در گوشمان است كه فرمود: به من رهبر نگویید، به من خدمتگزار بگویید.

خدمتگزارى به بندگان خدا، غیر از آنكه رسالت دولتمردان و مسؤ ولان اجرایى و متصدیان امور در ادارات و نهادهاست، وظیفه هر یك از ما در معاشرت با همنوعان خودمان است.

كارگشایى

از توفیقات مهم یك انسان، آن است كه گشایش معضلات مردم به دست او باشد. نعمتى است كه هزاران شكر و سپاس مى طلبد. كارگشایى، از مقدسترین خدماتى است كه مورد قبول و امضاى آیین خدا شرع محمدى صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است.

با عنوان قضاء حاجت مومن، انبوهى عظیم از روایات نقل شده كه اهمیت و فضیلت و قداست كار راه اندازى و رفع نیاز مردم و برطرف كردن مشكلات آنان و... خلاصه در خدمت مردم و جامعه بودن را بیان مى كند. این كار را باید به حساب خدا گذاشت و چشم تشكر و اجر هم از او داشت، نه از مردم.

تو نیكى مى كن و در دجله انداز

كه ایزد در بیابانت دهد باز

قصد قربت، مایه ثمر بخشى و ثواب الهى و ارزشمندى نیكوكاریهاست، و ریا آفت آن به شمار مى رود.

آنان كه خالصانه و بى توقع و چشمداشت، گره از كار بسته مردم مى گشایند، بندگان خاص خدا و ماءموران ویژه الهى اند. توفیق و امداد الهى را همراه دارند، فیض دنیوى و اجر اخروى نیز، دستاورد این خدمت است. به این حدیث زیبا از حضرت رضا عليه‌السلام توجه كنید:

( ان لله عبادا فى الارض یسعون فى حوائج الناس، هم الامنون یوم القیامه؛ (147) )

خداوند را در روى زمین، بندگانى است كه كارشان تلاش براى رفع نیاز و حاجت مردم است. آنان روز قیامت، ایمن و آسوده اند.

آرى... رنج دنیا و راحت آخرت!

شنیده اید كه امام معصوم، طواف حج را رها كرد و به كار دیگران رسید، یا كسى را كه دیگرى صدایش مى كرد و او به طواف مشغول بود، توبیخ كرد كه: مگر نمى دانى انجام كار دیگران، از خیلى طوافها برتر و ثوابش بیشتر است؟ نبى مكرم اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم فرموده است:

( خیر النس من انتفع به الناس؛ (148) )

بهترین مردم كسى است كه مردم از او سود و بهره ببرند.

درسى از امام سجاد عليه‌السلام

شاید از درخشان ترین فصلهاى زندگانى هریك از پیشوایان دین، رسیدگى به محرومان و زدودن نیاز نیازمندان بوده است، درسى كه از پیامبر خدا آموخته و رهنمودى كه از دین به ارث برده اند. راستى... ملاك در خیر بودن آدمى به چیست؟ هر چه بیشتر سود رسانى به خلایق! و گره گشایى از كار مردم، به قدر توان.

روایت است كه امام زین العابدین عليه‌السلام از راهى كه مى گذشت، هرگاه در میان جاده به كلوخى برمى خورد، از مركب خویش پیاده مى شد و آن را با دست خود از وسط راه برمى داشت، آنگاه سوار شده، به راه خود ادامه مى داد:

( لقد كان على بن الحسین یمر على المدرة فى وسط الطریق فینزل عن دابته حتى ینحیها بیده عن الطریق (149) )

سیره نورانى و سازنده یعنى این!

زدودن موانع راه، پر كردن چاله هاى خیابانها، رفع سد معبرها و دهها كار خدماتى دیگر، كارهاى شایسته اى است كه زیبنده رفتار اجتماعى یك مسلمان است. چه خوش سروده است ابن یمین:

سود دنیا و دین اگر خواهى

مایه هر دوشان نكوكارى است

راحت بندگان حق جستن

عین تقوا و زهد و دیندارى است

گر در خلد را كلیدى هست

بیش بخشیدن و كم آزارى است

و به گفته حافظ شیرازى:

دایم گل این بستان، شاداب نمى ماند

دریاب ضعیفان را در وقت توانایى

خرج مال و آبرو

سرمایه و دارایى، تنها پول و اندوخته مالى نیست، گاهى نفوظ و اعتبار، بیش از ثروت و پول مى ارزد.

كمك به دیگران هم تنها خرج پول و مصرف مال نیست. كسى هم كه تهیدست، اما آبرومند است، مى تواند از وجهه و آبرویش سرمایه بگذارد و آن را در راه دیگران به كار اندازد.

اگر خودتان هم كاره اى نیستید، ولى مى توانید نیازى را به كارگشایان منتقل كنید، خود این كار هم عبادت است و هم خدمت. نقش راهنما و واسطه داشتن براى حل مشكلات، مشاركت در پاداش آن خدمت است.

اگر خودتان مقصد نیستید، مى توانید فلش و راهنما به سوى مقصد باشید.

نگذارید وجودتان بن بست باشد، یا سراب، كه دیگران به فریب یا امید، نزد شما آیند، یا وقتى به شما برسند، به وجود عایقى برخورد كنند. وجودتان را هادى كنید، به سوى خدمتها و خدمتگزاران.

در حدیثى از پیشواى ششم حضرت صادق عليه‌السلام چنین آمده است:

به خدا و محمد و على ایمان نیاورده است كسى كه هرگاه برادر دینى اش براى رفع نیازى به او مراجعه مى كند، با چهره اى خندان با او برخورد نكند. اگر رفع حاجتش به دست او است، باید به انجام آن بشتابد و اگر كار از دست او بیرون است، سراغ دیگرى رود و از طریق دیگران، مشكل او را حل كند. اما متن این حدیث شریف:

( ما آمن بالله و لا بعلى من اذا اتاه اخوه المومن فى حاجة لم یضحك فى وجهه، فان كانت حاجته عنده سارع الى قضاءها و ان لم یكن عنده تكلف من عند غیره حتى یقضیها له. (150) )

مى بینید كه این كوشش براى رفع مشكل برادر ایمانى، هم شرط اسلام است و هم ولایت! ایمان به خدا و رسول و ولایت، با این روحیه و خصلت شناخته مى شود.

برخى دلال و كار چاق كن فساد و گناه و نیرنگ و حقه بازى اند. آنان فرزندان شیطان و شاگردان ابلیس به شمار مى آیند.

بعضى هم واسطه خیر و شفیع حسنات اند. دلالى و كارچاق كنى در انور خیر و كارهاى صالح و خداپسند، از بزرگترین توفیقات الهى است كه شامل بندگان ویژه اش مى شود. اگر نیازمندى براى كارى سراغ ما آمد، فورى رد نكنیم، اگر از خودمان كارى ساخته نیست، به كسى، جایى، مؤ سسه اى، اداره اى و... معرفى و راهنمایى كنیم كه چاره كارش با آنجا است.

صدقه، اما بى پول

با شنیدن كلمه صدقه، ذهنها فورى سراغ كمك مالى به تهیدستان یا انداختن سكه و اسكناسى در صندوق صدقات و امثال آن مى رود.

ولى... این، تنها شكلهاى عملى صدقه نیست.

مى توان اهل صدقه بود، بى آنكه پول خرج كرد. البته كمكهاى مالى، جاى خاصى دارد كه در هر حال و هرجا خوب است. اما مهم، توجه به وسعت نیكى است. باز هم از گفتار پیشوایان الهام بگیریم.

از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است كه فرمود: هر مسلمان هر روز باید صدقه اى بدهد ( ان على كل مسلم فى كل یوم صدقة. )

وقتى پیامبر چنین فرمود، برخى از اصحاب، با شگفتى پرسیدند:

- یا رسول الله! چه كسى طاقت و توان این كار را دارد؟

حضرت براى رفع ابهام و توضیح بیشتر، و براى اینكه صدقه را تنها در انفاق مالى خلاصه نكنند، فرمود:

برطرف كردن عوامل اذیت از راه مردم، صدقه است،

راهنمایى كردن جاهل به راه، صدقه است،

عیادت كردن بیمار، صدقه است،

امر به معروف كردن تو، صدقه است،

نهى از منكر كردنت صدقه است.

و... پاسخ سلام دادن نیز صدقه است!...

شگفتا كه چه وسعتى دارد نیكى و احسان! و چه آسان است ذخیره سازى عملى صالح براى آن روز نیاز و احتیاج! كلام رسول! چنین بود:

( اماطتك الاذى عن الطریق صدقة، و ارشادك الجاهل الى الطریق صدقة، و عیادتك المریض صدقة، و امرك بالمعروف صدقة و نهیك عن المنكر صدقة و ردك السلام صدقة. (151) )

ایثار

كلمه اى زیباست، فضیلتى بزرگ است، اما عملى است بسیار دشوار!

گذشتن از خود و مقدم داشتن دیگران، شجاعتى بزرگ مى طلبد و این عمل قهرمانانه، جز از روحهاى بزرگ و پاك، سر نمى زند، چه ایثار مالى، چه جانى!

خودمحورى، سد راه ایثار است.

تعلقات و وابستگى هم، آفتى خطرناك براى رشد خصلتهاى كمال گراست.

برادرى در سایه ایثار معنى مى یابد. ایثارگر، كسى است كه در عین نیاز، دیگرى را بر خود مقدم مى دارد و در عین خستگى، كارهاى سخت و دشوار را بر عهده مى گیرد و فداكارانه به خاطر خدا، به نفع مردم از حق شخصى خویش مى گذرد. ایثارگرى، وارستگى از وابستگیهاست. در رابطه هاى مالى با دیگران نیز چنین است. كسى كه شادى خود را به قیمت اندوه دیگران به دست مى آورد مسلمان نیست و آنكه راحت خود را با رنج دیگران مى طلبد، انسان نیست.

اگر در جمع مومنان، روحیه ایثارگرى برادرانه باشد، تا آنجایى كه جیبها و منافع یكى باشد، نه تنها اصطكاك منافع پیش نمى آید و نه تنها كلاه گذارى بر سر دیگران در اندیشه ها نمى گذرد، بلكه روحیه سختى پذیرى براى رفاه دیگران رواج مى یابد، كارى كه خداپسندانه است. ایثارگر، چون رضاى خدا را به دست مى آورد، از عمق جان خشنود مى شود.

اوج صفا و گذشت، در آن است كه برادرى را به مرز یگانگى برسانند؛ وحدت در خواسته، وحدت در محبت، وحدت در منفعت.

امام سجاد عليه‌السلام به مردى فرمود:

آیا به این مرحله رسیده اید كه یكى از شما دست در جیب دیگرى كند و آنچه را نیاز دارد بردارد، بى آنكه اجازه بگیرد؟

گفت: نه.

فرمود: پس هنوز برادر برادر نیستید!

( هل یدخل احدكم یده فى كم اخیه و كیسه فیاءخذ ما یرید من غیر اذن؟ قال: لا. قال: فلستم باخوان. (152) )

و براستى كه چه مرز دشوارى! ولى برادرى، این دشواریها را آسان مى سازد.

البته بى اجازه دست در جیب و كیف كسى كردن، هم حرام است، هم خلاف ادب، لیكن در حدیث یاد شده، منظور آن است كه صفا و برادرى و یكرنگى و اخوت دو برادر دینى به حدى برسد كه جیب من و تو با هم نداشته باشند و حتى در استفاده از اموال یكدیگر، محتاج به اجازه گرفتن نباشند، یعنى اوج برادرى و ایثار!

روحیه هاى سرشار از ایثار، خدمتگزارى، كارگشایى، مایه گذاشتن از مال و آبرو، ارزشى فوق تصور دارد و اگر بر زندگیها و معاشرتها سایه گستر شود، بهشت را در همین دنیا هم مى توان دید.