12 - كارگشایى
در روابط اجتماعى، كسانى بر دلها حكومت مى كنند كه دلشان را خانه مهر و محبت مردم كرده باشند. برعكس، آنان كه خودرا بیش از همه مى پسندند و خود را بیش از دیگران دوست دارند و آسایش و راحتى دیگران را بر دیگران ترجیح مى دهند، نه نزد خدا و رسول اعتبارى دارند، نه در دل و جان مردم، جایى و موقعیتى!...
گوهر خدمتگزارى به مردم، تنها در دلهاى وارسته از منیت و خودخواهى یافت مى شود. خداى مهربان، بندگانش را دوست دارد. كسانى را هم كه به بندگان خدا خدمت و مهربانى كنند، دوست مى دارد و این مقتضاى محبت و علاقه است.
تاتوانى به جهان خدمت محتاجان كن
|
|
به دمى یا درمى، یا قلمى یا قدمى!
|
خدمت، سرمایه سرورى
خیلى ها به سیادت و سرورى و عزت و محبوبیت علاقه مندند، ولى راه به دست آوردن آن را نمى دانند. اصلا سخن را این گونه عنوان كنیم كه:
در دلهایمان چه اندازه جا براى دیگران باز كرده ایم؟
در زندگیمان چه میزان وقت، به مردم اختصاص داده ایم؟
و... اساسا تا چه حد به فكر مردم و مشكلات، رنجها و اندوههاى آنانیم؟
شاید كسانى بگویند: ما خود، گرفتاریهاى فراوان داریم. اگر گریستن است، باید به حال خود بگرییم و اگر كمك است، خود محتاج به كمكیم...
ولى... ایثار و فتوت و جوانمردى چه مى شود؟
اگر مسائل و مشكلات مسلمانان برایمان اهمیتى نداشته باشد كه اصلا مسلمان نیستیم! چون كه مسلمانى تنها به اسم و شناسنامه و نماز نیست. بخش عظیمى از محتواى اسلام را نوعدوستى، ایثار، خدمت به دیگران، كمك به درماندگان، كارگشایى براى مشكلات مردم و قضاى حاجت گرفتاران تشكیل مى دهد.
باز هم براى چندمین بار، گوش جان را با این حدیث نبوى بنوازیم كه فرمود:
(
من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس من الاسلام فى شى ء، و من شهد رجلا ینادى یا للمسلمین! فلم یجبه فلیس من المسلمین
)
كسى كه در حالى صبح كند كه به امر مسلمانان بى فكر و اهتمام باشد، بهره اى از اسلام نبرده است و هركس شاهد فریادخواهى و كمك طلبیدن مردى باشد كه مسلمانان را به یارى مى طلبد، اما پاسخى به او ندهد، از مسلمانان نیست!
پس باید بخشى از دل، محبت، فكر، زندگى، تلاش، اهتمام، عشق ورزیدن و دلسوزى كردن ما نسبت به دیگران باشد كه بندگان خدایند و آفریدگار، از این راه، بندگان دیگرش را مى آزماید.
نتیجه این مردم دوستى و همیارى نیز، محبوبیت و سیادت است.
هركه براى مردم كار كند، مردم نیز او را دوست خواهند داشت.
هركه خدمتگزار جامعه باشد، از حق شناسى مردم بهره مند مى شود و هركه به مردم نیكى كند، در دلها جاى مى گیرد.
فریدون فرخ، فرشته نبود
|
|
ز مشك و عنبر سرشته نبود
|
به داد و دهش یافت آن نیكویى
|
|
تو داد و دهش كن، فریدون تویى
|
این حقیقت را، پیش از هر چیز، در حدیث مى خوانیم كه:
(
سید القوم خادمهم؛
)
سرور هر گروهى، خدمتگزار آنان است.
طنین كلام معطر حضرت امام راحل (قدس سره) در گوشمان است كه فرمود: به من رهبر نگویید، به من خدمتگزار بگویید.
خدمتگزارى به بندگان خدا، غیر از آنكه رسالت دولتمردان و مسؤ ولان اجرایى و متصدیان امور در ادارات و نهادهاست، وظیفه هر یك از ما در معاشرت با همنوعان خودمان است.
كارگشایى
از توفیقات مهم یك انسان، آن است كه گشایش معضلات مردم به دست او باشد. نعمتى است كه هزاران شكر و سپاس مى طلبد. كارگشایى، از مقدسترین خدماتى است كه مورد قبول و امضاى آیین خدا شرع محمدى
صلىاللهعليهوآلهوسلم
است.
با عنوان قضاء حاجت مومن، انبوهى عظیم از روایات نقل شده كه اهمیت و فضیلت و قداست كار راه اندازى و رفع نیاز مردم و برطرف كردن مشكلات آنان و... خلاصه در خدمت مردم و جامعه بودن را بیان مى كند. این كار را باید به حساب خدا گذاشت و چشم تشكر و اجر هم از او داشت، نه از مردم.
تو نیكى مى كن و در دجله انداز
|
|
كه ایزد در بیابانت دهد باز
|
قصد قربت، مایه ثمر بخشى و ثواب الهى و ارزشمندى نیكوكاریهاست، و ریا آفت آن به شمار مى رود.
آنان كه خالصانه و بى توقع و چشمداشت، گره از كار بسته مردم مى گشایند، بندگان خاص خدا و ماءموران ویژه الهى اند. توفیق و امداد الهى را همراه دارند، فیض دنیوى و اجر اخروى نیز، دستاورد این خدمت است. به این حدیث زیبا از حضرت رضا
عليهالسلام
توجه كنید:
(
ان لله عبادا فى الارض یسعون فى حوائج الناس، هم الامنون یوم القیامه؛
)
خداوند را در روى زمین، بندگانى است كه كارشان تلاش براى رفع نیاز و حاجت مردم است. آنان روز قیامت، ایمن و آسوده اند.
آرى... رنج دنیا و راحت آخرت!
شنیده اید كه امام معصوم، طواف حج را رها كرد و به كار دیگران رسید، یا كسى را كه دیگرى صدایش مى كرد و او به طواف مشغول بود، توبیخ كرد كه: مگر نمى دانى انجام كار دیگران، از خیلى طوافها برتر و ثوابش بیشتر است؟ نبى مكرم اسلام
صلىاللهعليهوآلهوسلم
هم فرموده است:
(
خیر النس من انتفع به الناس؛
)
بهترین مردم كسى است كه مردم از او سود و بهره ببرند.
درسى از امام سجاد
عليهالسلام
شاید از درخشان ترین فصلهاى زندگانى هریك از پیشوایان دین، رسیدگى به محرومان و زدودن نیاز نیازمندان بوده است، درسى كه از پیامبر خدا آموخته و رهنمودى كه از دین به ارث برده اند. راستى... ملاك در خیر بودن آدمى به چیست؟ هر چه بیشتر سود رسانى به خلایق! و گره گشایى از كار مردم، به قدر توان.
روایت است كه امام زین العابدین
عليهالسلام
از راهى كه مى گذشت، هرگاه در میان جاده به كلوخى برمى خورد، از مركب خویش پیاده مى شد و آن را با دست خود از وسط راه برمى داشت، آنگاه سوار شده، به راه خود ادامه مى داد:
(
لقد كان على بن الحسین یمر على المدرة فى وسط الطریق فینزل عن دابته حتى ینحیها بیده عن الطریق
)
سیره نورانى و سازنده یعنى این!
زدودن موانع راه، پر كردن چاله هاى خیابانها، رفع سد معبرها و دهها كار خدماتى دیگر، كارهاى شایسته اى است كه زیبنده رفتار اجتماعى یك مسلمان است. چه خوش سروده است ابن یمین:
سود دنیا و دین اگر خواهى
|
|
مایه هر دوشان نكوكارى است
|
راحت بندگان حق جستن
|
|
عین تقوا و زهد و دیندارى است
|
گر در خلد را كلیدى هست
|
|
بیش بخشیدن و كم آزارى است
|
و به گفته حافظ شیرازى:
دایم گل این بستان، شاداب نمى ماند
|
|
دریاب ضعیفان را در وقت توانایى
|
خرج مال و آبرو
سرمایه و دارایى، تنها پول و اندوخته مالى نیست، گاهى نفوظ و اعتبار، بیش از ثروت و پول مى ارزد.
كمك به دیگران هم تنها خرج پول و مصرف مال نیست. كسى هم كه تهیدست، اما آبرومند است، مى تواند از وجهه و آبرویش سرمایه بگذارد و آن را در راه دیگران به كار اندازد.
اگر خودتان هم كاره اى نیستید، ولى مى توانید نیازى را به كارگشایان منتقل كنید، خود این كار هم عبادت است و هم خدمت. نقش راهنما و واسطه داشتن براى حل مشكلات، مشاركت در پاداش آن خدمت است.
اگر خودتان مقصد نیستید، مى توانید فلش و راهنما به سوى مقصد باشید.
نگذارید وجودتان بن بست باشد، یا سراب، كه دیگران به فریب یا امید، نزد شما آیند، یا وقتى به شما برسند، به وجود عایقى برخورد كنند. وجودتان را هادى كنید، به سوى خدمتها و خدمتگزاران.
در حدیثى از پیشواى ششم حضرت صادق
عليهالسلام
چنین آمده است:
به خدا و محمد و على ایمان نیاورده است كسى كه هرگاه برادر دینى اش براى رفع نیازى به او مراجعه مى كند، با چهره اى خندان با او برخورد نكند. اگر رفع حاجتش به دست او است، باید به انجام آن بشتابد و اگر كار از دست او بیرون است، سراغ دیگرى رود و از طریق دیگران، مشكل او را حل كند. اما متن این حدیث شریف:
(
ما آمن بالله و لا بعلى من اذا اتاه اخوه المومن فى حاجة لم یضحك فى وجهه، فان كانت حاجته عنده سارع الى قضاءها و ان لم یكن عنده تكلف من عند غیره حتى یقضیها له.
)
مى بینید كه این كوشش براى رفع مشكل برادر ایمانى، هم شرط اسلام است و هم ولایت! ایمان به خدا و رسول و ولایت، با این روحیه و خصلت شناخته مى شود.
برخى دلال و كار چاق كن فساد و گناه و نیرنگ و حقه بازى اند. آنان فرزندان شیطان و شاگردان ابلیس به شمار مى آیند.
بعضى هم واسطه خیر و شفیع حسنات اند. دلالى و كارچاق كنى در انور خیر و كارهاى صالح و خداپسند، از بزرگترین توفیقات الهى است كه شامل بندگان ویژه اش مى شود. اگر نیازمندى براى كارى سراغ ما آمد، فورى رد نكنیم، اگر از خودمان كارى ساخته نیست، به كسى، جایى، مؤ سسه اى، اداره اى و... معرفى و راهنمایى كنیم كه چاره كارش با آنجا است.
صدقه، اما بى پول
با شنیدن كلمه صدقه، ذهنها فورى سراغ كمك مالى به تهیدستان یا انداختن سكه و اسكناسى در صندوق صدقات و امثال آن مى رود.
ولى... این، تنها شكلهاى عملى صدقه نیست.
مى توان اهل صدقه بود، بى آنكه پول خرج كرد. البته كمكهاى مالى، جاى خاصى دارد كه در هر حال و هرجا خوب است. اما مهم، توجه به وسعت نیكى است. باز هم از گفتار پیشوایان الهام بگیریم.
از رسول خدا
صلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل شده است كه فرمود: هر مسلمان هر روز باید صدقه اى بدهد
(
ان على كل مسلم فى كل یوم صدقة.
)
وقتى پیامبر چنین فرمود، برخى از اصحاب، با شگفتى پرسیدند:
- یا رسول الله! چه كسى طاقت و توان این كار را دارد؟
حضرت براى رفع ابهام و توضیح بیشتر، و براى اینكه صدقه را تنها در انفاق مالى خلاصه نكنند، فرمود:
برطرف كردن عوامل اذیت از راه مردم، صدقه است،
راهنمایى كردن جاهل به راه، صدقه است،
عیادت كردن بیمار، صدقه است،
امر به معروف كردن تو، صدقه است،
نهى از منكر كردنت صدقه است.
و... پاسخ سلام دادن نیز صدقه است!...
شگفتا كه چه وسعتى دارد نیكى و احسان! و چه آسان است ذخیره سازى عملى صالح براى آن روز نیاز و احتیاج! كلام رسول! چنین بود:
(
اماطتك الاذى عن الطریق صدقة، و ارشادك الجاهل الى الطریق صدقة، و عیادتك المریض صدقة، و امرك بالمعروف صدقة و نهیك عن المنكر صدقة و ردك السلام صدقة.
)
ایثار
كلمه اى زیباست، فضیلتى بزرگ است، اما عملى است بسیار دشوار!
گذشتن از خود و مقدم داشتن دیگران، شجاعتى بزرگ مى طلبد و این عمل قهرمانانه، جز از روحهاى بزرگ و پاك، سر نمى زند، چه ایثار مالى، چه جانى!
خودمحورى، سد راه ایثار است.
تعلقات و وابستگى هم، آفتى خطرناك براى رشد خصلتهاى كمال گراست.
برادرى در سایه ایثار معنى مى یابد. ایثارگر، كسى است كه در عین نیاز، دیگرى را بر خود مقدم مى دارد و در عین خستگى، كارهاى سخت و دشوار را بر عهده مى گیرد و فداكارانه به خاطر خدا، به نفع مردم از حق شخصى خویش مى گذرد. ایثارگرى، وارستگى از وابستگیهاست. در رابطه هاى مالى با دیگران نیز چنین است. كسى كه شادى خود را به قیمت اندوه دیگران به دست مى آورد مسلمان نیست و آنكه راحت خود را با رنج دیگران مى طلبد، انسان نیست.
اگر در جمع مومنان، روحیه ایثارگرى برادرانه باشد، تا آنجایى كه جیبها و منافع یكى باشد، نه تنها اصطكاك منافع پیش نمى آید و نه تنها كلاه گذارى بر سر دیگران در اندیشه ها نمى گذرد، بلكه روحیه سختى پذیرى براى رفاه دیگران رواج مى یابد، كارى كه خداپسندانه است. ایثارگر، چون رضاى خدا را به دست مى آورد، از عمق جان خشنود مى شود.
اوج صفا و گذشت، در آن است كه برادرى را به مرز یگانگى برسانند؛ وحدت در خواسته، وحدت در محبت، وحدت در منفعت.
امام سجاد
عليهالسلام
به مردى فرمود:
آیا به این مرحله رسیده اید كه یكى از شما دست در جیب دیگرى كند و آنچه را نیاز دارد بردارد، بى آنكه اجازه بگیرد؟
گفت: نه.
فرمود: پس هنوز برادر برادر نیستید!
(
هل یدخل احدكم یده فى كم اخیه و كیسه فیاءخذ ما یرید من غیر اذن؟ قال: لا. قال: فلستم باخوان.
)
و براستى كه چه مرز دشوارى! ولى برادرى، این دشواریها را آسان مى سازد.
البته بى اجازه دست در جیب و كیف كسى كردن، هم حرام است، هم خلاف ادب، لیكن در حدیث یاد شده، منظور آن است كه صفا و برادرى و یكرنگى و اخوت دو برادر دینى به حدى برسد كه جیب من و تو با هم نداشته باشند و حتى در استفاده از اموال یكدیگر، محتاج به اجازه گرفتن نباشند، یعنى اوج برادرى و ایثار!
روحیه هاى سرشار از ایثار، خدمتگزارى، كارگشایى، مایه گذاشتن از مال و آبرو، ارزشى فوق تصور دارد و اگر بر زندگیها و معاشرتها سایه گستر شود، بهشت را در همین دنیا هم مى توان دید.