زکات دومين زير بناي اقتصادي اسلام

زکات دومين زير بناي اقتصادي اسلام0%

زکات دومين زير بناي اقتصادي اسلام نویسنده:
گروه: علم فقه
صفحات: 6

زکات دومين زير بناي اقتصادي اسلام

نویسنده: سيد حسين موسوى راد لاهيجى
گروه:

صفحات: 6
مشاهدات: 2481
دانلود: 294

توضیحات:

زکات دومين زير بناي اقتصادي اسلام
  • پيشگفتار

  • فصل اول : زكات در اسلام

  • زكات يعنى تزكيه زرع و زراعت

  • زكات از ديدگاه محقق حلى قدس سره

  • زكات ظاهرى و زكات باطنى

  • زكات فطرة

  • فصل دوم : قرآن و زكوة

  • زكات از ديدگاه قرآن :

  • پرداخت زكات رحمت و بركت مى آورد:

  • رحمت خداوند بر مؤ ديان :

  • مؤ ديان نماز و زكات از مؤ منانند:

  • مؤ ديان نماز و زكات به پيشگاه خدا ترسناكند:

  • قبولى توبه مبتنى بر صحت نماز و زكات است

  • اخطار شديد بر زراندوزان بخيل

  • مردم را به اداء نماز و زكات امر كنيد:

  • چه تجارت و دوستى ، برتر از نماز و زكات است ؟!!

  • از ربا بپرهيزيد، به زكات روى آوريد:

  • مؤ ديان نماز و زكات ، خير دنيا و آخرتدراستقبال شماست ؟!!

  • پيامبران خدا اهلبيت خويش را به نماز و زكات فرمان مى دهند:

  • پيامبران خود را، به اداء نماز و زكات فرمان داديم :

  • عاقبت خير مؤ ديان نماز و زكات :

  • فلاح و رستگارى در اقامه نماز و ايتاء زكات است :

  • كار و تجارت ، رجال الهى را از نماز و زكات باز نمى دارد:

  • اقامه نماز و ايتاء زكات ايمان به قامت است :

  • پذيرش توبه مبتنى به پذيرش نماز و زكات است :

  • پيش از مرگ نفس و مالتان را تزكيه كنيد:

  • نماز و زكات قرض الحسنه ايست بزرگ :

  • انكار صلوة و زكات موجب كفر و دخولدر جهنم است :

  • دين قيم و حنيف ، دين با نماز و زكات است

  • فصل سوم : حكمت تشريع زكات

  • اسرار و فلسفه زكات

  • نصاب زكات بقدر تاءمين قوت فقرا تفريض شده است :

  • فلسفه تشريع زكات از اميرالمؤ منين عليه السلام :

  • فلسفه زكات ، ايجاد مساوات و قمع قلع كبر و نخوت است :

  • حكمت تشريع ، بيست پنج هزارم ، در زكات چيست ؟!!

  • چرا در هزار انسان ، بيست و پنج نفر فقيرند؟!!

  • چرا روزى همه بندگان فراخ و وسيع نباشد؟!!

  • زكات اغيناء به قدر كفاف و كفايت فقرا است :

  • صلاحيتهاى مالداران با اداء زكات شناخته مى گردد:

  • فلسفه زكات تاءمين قوت فقر است :

  • زكات موجب تقويت فقراء و بركت اموالشماست :

  • فلسفه تشريع زكات تزكيه نفس و اموالشماست :

  • فلسفه زكات ، تاءمين فقرا و صيانت ازاموال اغنيا است :

  • زكات ، آزمودن اغنياء و اعانت به فقراء است :

  • حكومت اسلامى بايد زكات را از صاحبانش بگيرد:

  • نماز و زكات ، دو عامل تقرب پيشگاه خداوند:

  • تاءكيد و توصيه حضرت على عليه السلام به تقواى الهى و اداء زكات :

  • چرا زكات بر بنى هاشم حرام است ؟

  • زكات موجب طول عمر و بركت اموالاست :

  • اتلاف و خسران مال به خاطر منع حقوق مستضعفان است :

  • فصل چهارم : زكات از ديدگاه فقها اسلام

  • نظر علامه حلى رضوان الله عليه در تشريع زكات :

  • شيخ طبرسى و تاءكيد بر تاءديه زكات

  • زكات از ديدگاه ملا محسن فيض (قدس سره )

  • چرا زمين بركات خود را چنانكه بايد بما نمى دهد؟!!

  • محقق حلى مانع الزكات را مرتد مى داند!!

  • ديدگاه علامه كاشف الغطاء در زكات :

  • احكام زكات فطره در اسلام :

  • زكات هر شهر اختصاص به فقراى همان شهر دارد

  • فصل پنجم : نقش زكات در اقتصاد اسلام و مسلمين

  • پول در خدمت مصالح اسلام و مسلمين :

  • ثروت اندوزان در خطر عظيمند

  • منت خداى را كه به پرداخت زكاتم توفيق داد:

  • زكات مهمترين احكام ارزشى اسلام

  • مال حرام تزكيه پذيرنيست .

  • با پول سرقت از زائران خانه خدا هم صدقه ؟!!

  • ادا كننده زكوة از پل نجات مى گذرد:

  • زكات آتش خشم خدا را خاموش مى گرداند

  • بهترين محصول خود را به زكات بدهيد

  • از دادن پست ترين محصول به زكات جدا خوددارى نمائيد

  • بهترين اموالتان را به زكات بپردازيد:

  • تشويق و ترغيب امام صادق عليه السلام به عمار ساباطى ، به اداءغير زكات :

  • حور و قصور بهشتى به استقبالتان ، اى موديان زكات :

  • اداء زكات موجب نقص ، و منعش موجب رشدمال نمى گردد:

  • اى برادر: اداء زكات شرط مسلمانى تو است .

  • زكات سپاسگزارى از نعمتهاى الهى است

  • پس از زكوة از بقيه اموالتان پرسش نمى كنند:

  • سخاوتمند خوش برخورد مشمول رحمت خداوند است :

  • فصل ششم : نقش منع زكوة در ركود اقتصاد اسلامى

  • آيا مانع الزكوه مشرك است ؟!

  • مانع الزكات مى خواهد يهودى بميرد يا نصرانى ؟!

  • چه مالى گنج محسوب مى شود؟!

  • چه بيمارئى دردناكتر از بخل است ؟

  • براى دين مسلمان هيچ آفتى بدتر از بخلنيست

  • شحيح كسيت و بخيل كدامست ؟

  • بهشت بر مانع الزكات حرام است !!

  • صاحبان ثروت با منع زكات چگونه عذاب مى شوند؟

  • مانع الزكات قيامت از شدت حسرت دستش را مى جود

  • مانع الزكات از مار اقرع بجهنم مى گريزد

  • با منع زكات به قحطى گرفتار مى شويد:

  • چرا مواشى و حيوانات نابود مى گردند؟

  • هيچ مالى از كسى آفتى نمى بيند مگر به ترك زكات

  • واكنش منع و تضييع زكوة :

  • چرا زمين از بركات خود بخل مى ورزد؟

  • دزدان نام و نشاندار، سه گونه اند:

  • افشاى چهار گناه و واكنش زشت آن

  • زكات مالتان را به مستحق واقعى بپردازيد

  • به فقير آبرومند زكات بدهيد

  • چرا بيشتر مالداران لئيم و بخيلند؟!

  • اخطار شديد به مالداران ممسك و بخيل!!

  • داستان شگفت ثعلبه انصارى :

  • مانع الزكوة مؤ من و مسلمان نيست !!

  • طوق هفت طبقه زمين به گردن مانع الزكات !!

  • خدايا بازم گردان ، تا زكات مالم بپردازم !!

  • در حكومت امام عصر عليه السلام مانع الزكات را گردن مى زنند!!

  • فصل هفتم : در استحقاق اهل زكات

  • چه كسانى صلاحيت دريافت زكات دارند؟

  • مستحقين زكات قدرت بر سير و سفر ندارند

  • گاهى مالك هفتصد درهم مى تواند زكات بگيرد؟

  • مسلمان سالم و عاقل نبايد از راه زكوة زندگى كند!!

  • منزل ملكى يا خادم ، مانع از استحقاق زكات نيست :

  • زكات مال خود را به مستحق مؤ من بپردازيد:

  • به فقير مجهول الهويه زكات ندهيد.

  • زكات در خدمت تاءليف قلوب

  • حقوق عاملين زكات از خود زكات تاءمين مى شود:

  • رفق و مدارا با مؤ ديان زكات

  • اخلاق و برخورد عاملان زكات با مؤ ديان آن

  • امام على عليه السلام در توصيه عاملان بر اءخذ زكات

  • حق مستضعفين را به ايشان برسانيد

  • چهار نوع مال را در چهار چيز نمى توان صرف كرد!!

  • زكات در خدمت معلولين ، جزاميها و مساكين جامعه

  • پرداخت هزينه حجاج و مجاهدين از زكات

  • به فقير زكات بدهيد تا ازدواج كند و حج نمايد

  • در راه ماندگان را از زكات تاءمين نمائيد

  • به والدين ، همسر و فرزند خود نمى توانيد زكات بدهيد

  • به غير اهل ولايت زكات حلال نيست

  • به جبريون ، و زنادقه زكات ندهيد

  • حرمت اعطاء زكات به اعداء ائمه عليه السلام

  • زكات به مواليان اهل بيت عليهم السلام بپردازيد به ناصبى هرگز؟

  • زكات را به پيروان با بصيرت ما بپردازيد

  • حاكم اسلامى مى تواند اجبار به دريافت زكات كند

  • اختيار تام حاكم اسلامى در تقسيم زكات

  • بر اهل بيت و ذراريشان صدقه حرام است

  • مؤ منين را با ايتاء زكات خوار ننمائيد

  • حكايت مثنوى از مرد صالحى كه زكات مالش در جايگاه مى داد

  • توصيه به فرزندان در تعجيل پرداخت زكات

  • لطف و بركت خدا در جايگزينى زكوة !

  • پاسدارى از حرمت مؤ من در اعطاء زكات

  • زكات خود را به فقيران متعهد و حق شناس بپردازيد

  • زكات را علنى و صدقات را مخفيانه رد كنيد

  • آيا بنى هاشم در صورت اضطرار زكات مى گيرند؟!

  • فصل هشتم : زكوة موجب صحت نماز

  • زكات همه جا مقارن با نماز ذكر شده است

  • آيات زكات پيوسته با نماز نازلشده است

  • نزول زكوة در ماه رمضان :

  • زكات آميخته با خون مسلمان است

  • قبولى نماز مشروط به تزكيه اموالاست :

  • نماز مانع الزكوة ، صحيح و مقبولنيست

  • پيامبر مانع الزكات را از مسجد اخراج كرد

  • نماز بدون زكات در حكم عدم است

  • نماز و زكات در احكام اسلامى لازم ملزوم يكديگرند

  • مؤ ديان زكات با ولايت اهلبيت عليه السلام موردغبطهاهل محشرند

  • پرداخت زكات را براى خود زيان نپنداريد

  • فصل نهم : انفاق و صدقات

  • ماعون چيست و حكمش كدام است ؟!!

  • از انفاق پنهان و آشكار غافل نمانيد:

  • گردن امام سجاد عليه السلام بخاطرحمل بار فقراء پينه بست

  • حق معلوم و ماعون هر جمعه و هر ماه پرداخت مى گردد.

  • همسايه هايتان را از كمكهاى ماعون بهره مند سازيد:

  • از حق معلوم به برادران دينى خود بدهيد:

  • مسلمان ! براى همه اجزاء تو زكات است :

  • صدر جهان و داستان او در اكرام و احسان بر مساكين

  • چرا صدر جهان يك حبه ، بر سائلان كمك ننمودى ؟

  • ناله سائل بيچاره بجايى نرسيد

  • تفسير موتوا قبل ان تمونوا

  • ايمان و اموالتان را با صدقه و زكات بيمه و سياست نماييد

  • آنچه را دوست مى داريد انفاق كنيد

  • در شب زفاف مرگ حتمى را با صدقه از خود دفع كرد

  • زكات مال براى فقرا و بائنه براى ارحام :

  • شدت بخل در مقابله با اعظم جود و سخاوت :

  • به سائل اگر رقت كرديد هر چه بيشتر كمك كنيد

  • فقراء از هداياى الهى نزد شما اغنيااند

  • اطعام مؤ من افضل از عتق رقبه است

  • انفاق در طاعت خدا بزرگترين نعمت است

  • رحمت و بركات الهى را با زكات و صدقه ودعا،نازل كنيد

  • خدمات و صدقات عمر را طولانى و فقر را مى زدايند

  • صحراى تفتيده قيامت را با صدقاتتان سايه بيفكنيد!!

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 6 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • مشاهدات: 2481 / دانلود: 294
اندازه اندازه اندازه
زکات دومين زير بناي اقتصادي اسلام

زکات دومين زير بناي اقتصادي اسلام

نویسنده:
فارسی
زکات دومين زير بناي اقتصادي اسلام ; زکات دومين زير بناي اقتصادي اسلام
سيد حسين موسوى راد لاهيجى

پيشگفتار
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله الذى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لولا ان هدانا لولا ان هدانا الله وصلى الله على سيدنا محمد و آله الطيبين و لعنة الله على اعدائهم اءجمعين الى قيام يوم الدين .
اما بعد: جسم انسان داراى دو جنبه روحانى و مادى است ، جنبه مادى كه براى هر انسانى ضرورت دارد تا از بدن و جسم خويش و هر آن كس كه در تحت تكفل او بسر مى برد تاءمين و تضمين نمايد. و بنابراين ضروريترين پاسدارى از بدن و جسم انسان ، تغذيه حلال و سالم است كه هم در تربيت روح و روان انسان نقش بنيانى دارد و هم در جسم و بدن انسان مؤ ثر است ، و لذا انسان براى تربيت هم روح و هم جسم على الدوام بايد بخورد و بيآشامد تا مقاومت روحى و جسمى خويش را حفظ نموده و خود را در مقابل كار و كوشش ‍ و تلاش زندگى فكرى و روحى و جسمى حفظ و حراست نموده و زندگى و حيات خويش را تاءمين و تضمين نمايد. و لب كلام اينكه آدمى در تغذيه سالم و حلال و پاك همچنانكه از صرف و تغذيه غذاهاى فاسد بايد اجتناب كند كه در تغذيه حرام و نا پاك بمراتب بيشتر و زيادتر بايد اجتناب نمايد چرا كه غذاهاى حرام و ناسالم موجب بيماريهاى فراوان و كوتاهى عمر و حتى منجر به مرگ او مى شود و نا گفته نماند كه غذاى حرام و مال نا مشروع بمراتب اثر فسادش از غذاهاى فاسد بيشتر است .
اما جنبه دوم : كه جنبه روحى و معنوى انسان است و آن خلاصه مى گردد در نفس و تزكيه نفس بى تزكيه مال ميسر نيست ، يعنى انسان در كنار معنويتهاى خويش بناچار بايد به كسب مال و روزى حلال و طيب و طاهر رغبت كند و سپس اموال حلال خويش را با تزكيه و پرداختن حقوقى كه از جانب خداوند و پيامبر و ائمه عليه السلام مقرر گشته مبادرت ورزد تا بدينوسيله به تزكيه و تربيت نفس بپردازد، چرا كه بدون تزكيه مال هرگز تزكيه و تربيت نفس عائد نمى گردد، بنابراين چون مصرف غذاى فاسد در جسم تاءثير منفى دارد، استفاده از مال حرام در نفس نيز تاءثير منفى خود را خواهد داشت .
بنابراين زكات دومين منبع اقتصادى اسلام و چهارمين فرع اساسى اسلام و فقه شيعه اثنى عشريه مى باشد كه هيچ يك از فرق اسلامى با آن مخالفتى ندارند الآ اينكه در كيفيت دريافت و پرداخت و اصل كيفيت و كميت ممكن است اختلاف نظراتى وجود داشته باشد.
بنابراين اصل اهميت اين فريضه و روند اقتصادى و دينى و فرهنگى آن در اقتصاد اسلام و مسلمين ، اينجانب را بر آن داشت كه تا پس از تحقيقات وسيع در موضوع سلسله بحثهاى فروع دين اين فرائض الهى ، در مورد نماز، كتاب نماز، از ديدگاه قرآن و حديث و در مورد روزه ، كتاب روزه درمان بيماريهاى روح و جسم كه هم اكنون چاپ شانزدهم خود را پيموده اند و كتاب خمس نخستين زير بناى اقتصادى اسلام را چاپ و منتشر نمايم اميد است خداوند متعال بذل عنايت فرموده تا توان تدوين و تاءليف كتابهاى اعتقادى فروع دين و شريعت اسلام را به انجام رسانده تا مورد استفاده عامه مسلمين و نسل جوان خاصه نهادها و ارگانها قرار بگيرد.
بنابراين آنچه در توانم بود به منصه حضور و ظهور آورده و كتاب حاضر را تاءليف نمودم و در اختيار شما علاقمندان محترم گذاشته و توانستم در اين كتاب شريف حق مطلب را ادا نموده و وظيفه شرعى و وجدانى خود دانسته و در اختيار شما اهل زكات قرار داده تا توان علمى و عملى خويش را ايفا نمايم .
اميد است به لطف الهى و عنايات خاصه حضرت حق و در ظل توجهات حضرت وليعصر ارواح من سواه فداه ، در كتاب شريف حج را بزودى به دست گرفته و در اسرع وقت به چاپ و نشر آن مبادرت ورزم انشاالله تعالى . اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى به لطف خويش اين خدمت نا چيز و نا قابل را پذيرفته و اجر و پاداشى كه شايسته اوست به اين حقير ضعيف مرحمت بفرمايد، انشاء الله .
حوزه علميه قم سيد حسين موسوى راد لاهيجى
فصل اول : زكات در اسلام واژه زكات : اصل الزكوة النمو الحاصل عن بركة الله تعالى (١)
ريشه و اصل زكات به معناى رشد و نمو است كه حاصل از بركت و رحمت خداى تعالى مى باشد و از مفهوم آن اين چنين معنى بر مى آيد كه هر چه داراى رشد و نمو و زياد شدن و بزرگ شدن است با خلق و مشيت الهى تواءم است ، يعنى حركت و رشد، با بركت حضرت حق تعالى منضم است . نظير معنايى كه راغب اصفهانى براى زكات ، و هم در كتاب معجم مقائيس اللغه كرده اند الا اينكه نمو را در جنب بركت خداوند ذكر نكرده و آن اينست :
الزاء و الكاف و الوو (و الحرف المعتل ) اءصل يدل على نماء و زيارة .
در ماده زكو، زا و كاف و واو اصلى است كه دلالت بر نمو و زيادتى دارد.
شاهد بر اينكه زكات بمعنى نمو و زيادتى هست ، تاج العروس پس از بيان معنى زكات براى نمو و رشد مى گويد: از همين باب است حديث حضرت على عليه السلام كه فرمود:
المال تنقصه النفقة و العلم يزكو على الانفاق .
حضرت على عليه السلام فرمود: مال با خرج كردن كم مى شود، لكن علم با تعليم ، نمو و رشد مى نمايد. (مراد از نفقه هزينه عائله است ).
ولى شباهت تعليم علم و تعلم آن همانند رشد و نمو زكات است ، رويهم رفته تا اينجا لغت زكات طبق نظر لغت شناسان بمعنى رشد و نمو آمده ، الا اينكه معناى زكات از نظر راغب اصفهانى نموى است كه حاصل از بركت خداوند است و نشان مى دهد كه زكات و تزكيه اموال موجب بركت مابقى از اموال مى باشد، بنابراين زكات مال نه تنها از آن چيزى نمى كاهد بلكه موجب فزونى و بركت بقيه مال مى گردد.
در قرآن سى و دوبار كلمه زكات بكار برده شده است و در تمامى آياتى كه در برگيرنده بحث زكات است اين واژه به معناى اصطلاحى خود يعنى تزكيه و پاكسازى آمده است و شايد در هيچ يك از اين موارد كلمه زكو و زكات به معنى نمو و رشد (كه معناى لغوى آنست ) نيامده است . مگر در دو آيه ، يكى آيه هشتاد و يك سوره كهف كه به معنى طهارت و پاكى آمده است ، مى فرمايد:
فاءردنا اءن يبد لهما ربهما خيرا منه ركوة و اءقرب رحما
حضرت خضر عليه السلام در پاسخ حضرت موسى عليه السلام كه چرا كشتى را در دريا سوراخ كردى و معيوب ساختى ؟ و آن كودك را چرا كشتى ؟ و آن ديوار را چرا بى مزد ساختى و مرمت نمودى ؟ جوابهاى مناسب هر مورد را داده است و در پاسخ مورد آن كودك چنين فرمود:
و اما الغلام فكان اءبوه مؤ منين فخشينا اءن يرهقهما طغيانا و كفرا، فاردنا اءن يبد لهما خيرا منه زكوة و اقرب رحما. (٢)
و اما آن كودك كه پدر و مادرش از مؤ منان بودند، پس ترسيدم كه (آن كودك ) پدر و مادرش را به كفر و طغيان و نا سپاسى وا دارد. (از آنجا كه حضرت با علم غيب از آن اطلاع مى داده معلوم است كه اين كودك مقتول دست حضرت خضر چنين سر نوشتى داشته كه حضرت دست به قتل او ميزند) و در ادامه سخن در آيه بعد مى فرمايد:
پس خواستمن تا باز دهد ايشان را و عطا فرمايد پروردگارشان بجاى آن (كودك )، كودكى بهتر و پاكتر و با رحم تر.
سر اينكه اينجا زكات را به معناى پاكى و طهارت گرفته اينست كه تزكيه در اموال و انفس در همان پاكى و طهارت خلاصه مى گردد.
همچنين در مورد پاكى و طهارت حضرت يحيى عليه السلام كه در سنين كودكى به مقام پيامبريش رساند، چنين مى فرمايد:
يا يحيى حذ الكتاب بقوة و اتيناه الحكم صبيا و حنانا من لدنا و زكوة و كان تقيا. (٣)
اى يحيى ! كتاب (خدا) را با قوت بگير و ما فرمان نبوت (و عقل كافى ) در كودكى به داديم و رحمت و محبتى از ناحيه خود به او بخشيديم و پاكى (دل و جان ) به او مرحمت كرديم . و او از پرهيزكاران بود.
در اين آيه نيز زكات به معنى پاكى و طهارت آمده است .
زكات يعنى تزكيه زرع و زراعت
خداوند تعالى در قرآن مى فرمايد:
و اتو الزكوة .
بيضاوى در تفسير اين آيه مى گويد:
اءلزكاة من زكى الزرع اذا نما فان اخراجها يستجلب بركة فى المال و يثمر للن فس و فضيلة الكرم (٤)
زكات آنست كه كسى پاك سازد زراعت را وقتى كه رشد كند، پس براستى كه اخراجش جلب مى كند بركت را در مال ، و ثمره اش در نفس انسان فضيلت و كرامت است .
اومن الزكاء بمعنى الطهارة فانها تطهر المال من الخبث و النفس من البخل
با اينكه زكات از زكاء به معنى طهارت است ، چرا كه زكات ، مال را از خباثت تطهير مى نمايد و نفس انسان را نيز از خبث طينت و بخل پاك مى سازد.
شيخ طبرسى قدس سره در واژه زكات فرمود:
الزكاة و النماء و الزيادة نظائر فى اللغة (٥)
زكات و نماء و زياده از نظر لغت نظير همديگرند
صاحب لغت العين مى گويد:
اءلزكاة زكاة المال و هو تطهيره و زكا الزرع و غيره يزكوا زكاء ممدودا، اءى نما و از داد و هذا لا يز كوا بفلان اءى لا يليق به الزكاء الشفع و الخساء الوتر واءصله تثمير المال بالبركة التى يجعلها الله فيه (٦)
زكات زكات مال است و زكات مال موجب تطهير آنست و زكات زراعت و غير زراعت موجب بركت خاصى است و نمو و رشد و فزونى دارد.
اين فزونى و بركت از جانب كسى و بوسيله شخصى نيست ، كه كسى قدرت و لياقت اين بركت و رشد به معنى به ثمر رساندن مال و فايده آنست ، مالى كه خداوند در آن بركت قرار مى دهد و اين بركت در توان انسانها و غير خداوند نمى باشد.
واژه زكات به قول محقق حلى قدس سره به معنى تطهير نيز آمده است :
الزكوة فى اللغة الزيادة و النمو و التطهير
زكات در لغت به معنى زياده و رشد و نمو و طهارت و پاكى آمده است .
زكات از ديدگاه محقق حلى قدس سره
اين فقيه عاليمقدار در كتابش در معنا و تعريف زكات مى فرمايد:
و فى الشرع اءسم لحق يجب فى المال يعتبر فى وجوبه النصاب و سميت
بذلك لاءن بها يز داد و يطهر المال من حق المساكين و مؤ ديها من الاثم
در شرع مقدس زكات اسمى است براى حقى كه در مال واجب گشته است و در وجوبش نصابى معتبر شده كه اگر بحد نصاب نرسد زكات ندارد و اينكه چرا اين حق واجب زكات ناميده شده بدين علت است كه در دادن زكات ثواب است و تطهير مال است ، همچنين تاءمين خواستهاى مساكين است و مهمتر اين كه مؤ دى زكات از گناه پاك مى گردد. (٧)
كلمه زكات از زكو يا زكى به معنى نمو و پاكى و تطهير گرفته شده است و در اصطلاح شرعى قسمتى از مال است كه شخص مسلمان اگر مالش بحد نصاب برسد بايد بعنوان اطاعت از امر خداوند بپردازد و زكات با نام صدقه در قرآن ياد شده و بنام انفاق هم آمده ، ولى با يك مشخصه معلوم و معين بعنوان زكات پرداخت مى گردد و پرداخت الزامى زكات براى تاءمين اجتماعى و رفع نيازمنديهاى جامعه مسلمان مى باشد و اين خود از جمله مفاهيم و تعاليم عاليه اسلام است كه شارع مقدس مكرر به آن توصيه كرده است و زكات نقش مؤ ثرى در تعديل ثروتها و درآمدها دارد، كه جامعه را نيز تا حدى هماهنگ و متوازن و برابر مى سازد و سطح زندگى سرمايه داران را پائين و سطح زندگى مستضعفان را بالا مى برد و توازن نسبى ايجاد مى نمايد، قرآن مى گويد:
و الذين فى اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم . (٨)
كسانيكه در مال و دارائى خود حقى معين و معلوم قرار دهند تا به فقيران سائل و آبرومند محروم برسانند.
حق معلوم در آيه شريفه مالى غير از زكات است ، كه پس از پرداخت حقوق واجب ، مثل خمس يا زكات ، بنامهاى بائنه ، ماعون و يا زكات باطنى كه به خويشاوندان فقير و فقراء شيعه را با آن صله و كمك مى نمايند.
زكات ظاهرى و زكات باطنى
همانگونه كه ذكر شد زكات از نظر لغت و اصطلاح فقه داراى معناى متفاوتى است ، و ذكر شد كه زكات از نظر لغت ، به معنى ، نمو و رشد و به عبادت ديگر به معنى بركت است ، لذا هر گونه خدمات مالى و مادى به ارحام يا جيران ، بعنوان صله و يا هر نوع كمك به مستمندان و مستضعفان ، زكات محسوب مى گردد و در اسلام با عنوان زكات باطنى معرفى شده است ، كه زكات واجب را ظاهرى مى نامند.
چرا كه زكات واجب فريضه است و صدقات و مبرات موجب تقويت ايمان و عقيده ميباشد.
در روايت مفضل بن عمر مى خوانيم كه گفت :
در محضر امام صادق عليه السلام بودم مردى از آن حضرت پرسيد كه در مال چقدر زكات بايد پرداخت گردد؟
فقال عليه السلام له : الزكاة الظاهرة ام الباطنة تريد؟
حضرت فرمود: كدام زكات را مى گوئى ، زكات ظاهرى ؟ يا زكات باطنى ؟
آنمرد گفت : هر دو را جمعا اراده كرده ام .
فقال عليه السلام : اما لظاهرة ففى كل اءلف ، خمسة و عشرون ، و اما الباطنة فلا تستاءثر (٩) على اءخيك بما هو اءحوج اءليه منك . (١٠)
امام عليه السلام فرمود: اما زكات ظاهرى در هر يكهزار، بيست و پنج (دينار، يا رطل ، يا كيل ، يا مثقال و امثال ذلك ) مى باشد. و اما زكات باطنى برادرت را بر نفس خويش ‍ اختيار كن و آنچه مورد نيازش است و بدان احتياج دارد، خواسته اش را بر آورده كن و نيازش را تاءمين نما.
اينست مفهوم و مضامين زكات در اسلام كه موجبات تاءمين نيازمنديهاى جامعه را بر آورده مى كند و بنابراين در اين مكتب بزرگترين ايده طبقات مستضعف جامعه اسلامى بررسى و مورد عمل قرار گرفته است . پر واضح است كه هيچ مكتبى اين چنين يار محرومان و مستضعفان نمى باشد. اين اسلام است كه درس سخاوت و اداء وظيفه به مسلمانان مى آموزد و در راه نصرت و كمك به محرومان از هر نوع كمك و خدمت مضابقه ندارد.
زكات فطرة
زكات بر دو قسم است : زكات مال و زكات بدن . زكات بدن را زكات فطره مى نامند. در تعريف زكات فطره آقا حضرت موسى بن جعفر عليه السلام مى فرمايد:انه سئل عن صدقة الفطرة اءهى مما قال الله تعالى اقيمو الصلوة و اتو الزكوة ؟ فقال نعم . (١١)
راوى پرسيد از آنحضرت از صدقه (زكات ) فطره ، آيا همين زكات فطره است از آنچه كه خداوند تعالى فرمود: نماز بپاى داريد و زكات بپردازيد؟
پس حضرت فرمود: بلى همين است .
و عن الصادق عليه السلام : هى الفطرة التى اء فترض الله على المؤ منين (١٢)
حضرت صادق عليه السلام نيز فرموده : اءقيمو الصلوة و اتو الزكاة همان زكات فطره است آنكه خداوند فرض نموده بر مؤ منين .
خطاب حضرت احديت بمؤ منين ، در اين آيه ، اينكه نماز يا (نماز عيد فطر) بپاداريد و زكات بدن فطره بپردازيد.
اين روايت نقض زكات مال نيست ، بلكه مى تواند هم در خصوص زكات مال و هم زكات فطره باشد.
فصل دوم : قرآن و زكوة
زكات از ديدگاه قرآن :
وجوب زكات و فائل آن و عقوبت ترك آن و علل و عوامل و اسرار آن را از نظرات قرآن كتاب وحى بررسى نموده ، تا ببينيم خداوند تعالى از چه هدفى و چه خيرى را اراده نموده و براى عقوبت مانع الزكات چه حكمى صادر كرده و چه علل و فلسفه اى را در كتابش قرآن كريم تبيين فرموده است . خداوند در اوصاف متقين مى فرمايد:
اءلذين يؤ منون بالغيب و يقيمون الصلوة و مما رزقناهم ينفقون . (١٣)
متقين كسانى هستند كه ايمان به غيب دارند و اقامه نماز مى نمايند و از آنچه ما روزيشان كرديم انفاق مى كنند.
در تفسير امام عسگرى عليه السلام آمده است : كه خداوند تبارك و تعالى فرمود:
و از آنچه به آنان انفاق نموده ايم و روزى كرده ايم (از اموال و از قوت و قدرت ، و جسم و جان و علم و جاه ) انفاق مى نمايند و صدقه مى دهند، آنان تحمل زحمت كرده و حقوق الهى را به اهلشان تاءديه مى نمايند، به محتاجان قرض مى دهند و حاجات آنان را بر آورده مى كنند و دست ضعفاء مى گيرند و خدمات زيادى به آنها ارائه مى دهند و از جمله آنها اينكه آنان را از مهلكه خطر مى رهانند و اءمتعه ضعفا را بعنوان كمك و اعانات براى ايشان حمل مى نمايند، پياده ها را بر مركب خويش سوار مى كنند و كسانى را كه از نظر ايمان بر آنان برترى دارند بر جان و مال خويش ترجيح مى دهند و با مؤ منانى كه در رديف و درجه آنان قرار دارند با مال خويش ترجيح مى دهند و با مؤ منانى كه در رديف و درجه آنان قرار دارند با مال و جان خويش مساوات مى نمايند و از علوم و دانش خويش طالبان علم را بهره مند مى سازند و نيز فضائل اهلبيت عليه السلام را براى محبين آنان و هر كس كه آرزوى هدايتشان را دارد نقل مى نمايند.
اينچنين در تفسير امام عليه السلام از آيه شريفه تفسير شده و بنظر شما خوانندگان محترم رسيده است . (١٤)
اينست امر و فرمان آفريدگار جهان كه همه چيز را به بندگانش اعطا فرموده و در مقابل بندگان نيز بايد حقوق الهى را از مايملك خويش اداء نمايند و زكات دهند و از عيال الله تعالى كه مستحقين زكوتند پذيرائى و پرستارى كنند و نيز اينست او صاف متقين زيرا متقين همواره در راه تزكيه نفس و اموال خويشند كه مى فرمايد:
و اقيموا الصلوة و اتوا الزكوة ... . (١٥)
و نماز بپا داريد و زكات بپردازيد.
در اين آيه كه كرارا در قرآن آمده است خداوند تعالى هم تزكيه نفس را اراده ، فرموده است و هم تزكيه مال را، از زكات آنچه خداوند مرحمت فرموده بخل نورزيد درباره آنهائيكه در پرداخت حقوق الهى بخل مى ورزند مى فرمايد:
و لا يحسبن الذين يبخلون بما اتاهم الله من فضله هو خيزا لهم بل هو شر لهم ... (١٦)
و نپندارند آنانكه بخل مى ورزند بآنچه داد خداوند ايشان را از فضل خويش كه آن خير است ايشان را (به منفعت ايشان است ) بلكه آن بدتر است براى آنها.
پرداخت زكات رحمت و بركت مى آورد:
خداوند تعالى به نمازگزاران و زكات دهندگان و صاحبان قرض الحسنه به خدا را وعده آمرزش گناهان و بهشت برين داده است . و در اين آيه شريفه مى فرمايد:
... انى معكم لئن اءقمتم الصلوة و اءتيتم الزكوة و اءمنتم برسلى و عزرتموهم و اءقرضتم الله قرضا حسنا لاء كفرن عنكم سيئاتكم و لاء دخلنكم جنات تجرى من تحتها الانهار فمن كفر بعد ذلك منكم فقد ضل سوآء السبيل . (١٧)
در قسمتى از اين آيه مى فرمايد: من با شمايم همانا اگر شما نماز بپا داريد و زكات بدهيد و به رسولانم ايمان داشته باشد و نيرو دهيد ايشان را و بخداوند وامى نيكو بدهيد و هر آينه از شما بديهاى شما را پاك ساخته و محو و نابود مى نمائيم و شما را به بهشتهاى خود در مى آورم ، بهشتهائيكه از زيرشان نهرها جارى است ، پس آنكه كافر شد از شما به راستيكه راهش را گم كرده است .
رحمت خداوند بر مؤ ديان :
خداوند تبارك و تعالى در سوره مباركه اعراف اين بشارت را مى دهد كه رحمت واسعه او شامل حال همه موجودات است خصوصا رحمت خويش را شامل حال كسانى مى داند كه پرهيزكار مى باشند و زكات مال خويش را مى دهند و به آيات او ايمان دارند، آنجا كه مى فرمايد:
و رحمتى وسعت كل شى ء فساءكتبها للذين يتقون و يؤ تون الزكوة و الذين هم باياتنا يؤ منون . (١٨)
و رحمتم فراگير همه چيز است ، پس بزودى آن را بطور مسلم براى بندگان پرهيزكارم مقرر نموده و براى آنان بنويسم آنانيكه از پرهيزگارانند و زكات مال خويش را مى پردازند، و به آيات ما ايمان دارند.
مؤ ديان نماز و زكات از مؤ منانند:
قرآن كريم ايمان را در اختصاص خاشعين و متوكلين و بر پاكنندگان نماز و مؤ ديان زكات قرار داده و در اوصاف ايشان مى فرمايد:
انما المؤ منون الذين اذا ذكر الله و جلت قلوبهم و اذا تليت عليهم اياته زادتهم ايمانا و على ربهم يتو كلون . الذين يقيمون الصلوة و مما رزقنا هم ينفقون . (١٩)
همانا گروندگان و مؤ منان آنانى هستند كه چون بذكر خداوند تعالى مشغول گردند، دلهاى آنان بلرزد و چون آيات قرآن بر آنان خوانده شود، ايمانشان افزون گردد و بر پروردگارشان توكل مى نمايند. آنهائيكه اقامه نماز مى كنند و از آنچه روزيشان كرديم انفاق مى نمايند.
تمامى اين اوصاف در اختصاص كسانى است كه با تاءديه زكات تزكيه نفس كرده اند و ذكر و ياد و عشق خدا را بجان و دل خريده اند، خداوند بر اموالشان بركت دهد و بر عمر با عزتشان بيافزايد.
مؤ ديان نماز و زكات به پيشگاه خدا ترسناكند:
در آيه اى از سوره مباركه برائت ، خداوند عمران و آبادانى مساجد و بهره برداريهاى نهائى معنوى را در اختصاص مؤ منان بخدا و روز جزاء و نماز گزاران و زكات دهندگان قرار داده و مى فرمايد:
انما يعمر مساجد الله من امن بالله و اليوم الاخر و اءقام الصلوة و اتى الزكوة و لم يخش الا الله فعسى اءولئك اءن يكونوا من المهتدين . (٢٠)
جز اين نيست كه عمارت مى كند مسجدهاى خداوند را كسيكه گرويد بخداوند و روز باز پسين و بر پاداشت نماز را و زكات داد و از كسى جز خداوند نترسيد، پس شايد آنان از هدايت يافته گان باشند.
خداوند منان زكات دهندگان را در رديف كسانى قرار داد كه مساجد خدا را آباد و از مؤ منين بروز قيامت و از اقامه كنندگان نمازند و ايشان جز از خداوند از كسى واهمه و هراس ‍ ندارند و خداى مهربان به آنان مژده هدايت و رستگارى داده است .
قبولى توبه مبتنى بر صحت نماز و زكات است
در اين ارتباط، قرآن كريم نسبت به كفارى كه در حال جنگ با مسلمانان بودند مى فرمايد:
فاذا انسلخ الا شهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم واقعد و الهم كل مرصد فان تابوا و اءقاموا الصلوة و اتو الزكوة فخلوا سبيلهم ان الله غفور رحيم . (٢١)
پس اگر اشهر حرم (ماههاى حرام ) منسلخ شد و پايان يافت هر كجا آنان (مشركين ) را يافتند بكشيد و راه را بر آنها تنگ كنيد، مگر آنكه توبه كنند و نماز بگذارند و زكات بدهند كه در اين صورت دست از آنها برداريد كه خداوند آمرزنده و مهربان است .
خداوند تعالى دو اصل نماز و زكات را پس از توبه براى مشركين ملاك عمل قرار داده و در حقيقت توبه كردنشان را منوط به اقامه نماز و اداء زكات دانسته است ، پس اگر كفار توبه كردند و اقامه نماز نموده و ايتاء زكات كردند، پس راه را بروى ايشان باز كنيد كه خداوند آنان را مى آمرزد.
اخطار شديد بر زراندوزان بخيل
قرآن در مورد زراندوزان بخيل و ممسك كه حاضر به پرداخت حقوق الهى نيستند، شديدا اخطار مى كند و آنان را بعذاب اليم بشارت مى دهد و مى فرمايد:
... و الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيل الله فبشرهم بعذاب اءليم . يوم يحمى عليها فى نار جهنم فتوى بها جباههم و جنوبهم و ظهور هم هذا ما كنرتم لاءنفسكم فذو قوا كنتم تكنزون . (٢٢)
و آنانيكه طلا و نقره ، گنج مى كنند و در راه خدا انفاق نمى نمايند، (زكات و خمس نمى دهند) پس آنان را بشارت ده بعذاب دردناك در آن روز كه آنان را به درون آتش جهنم تفتيده بيافكنند، پس صورتها و پهلوها و پشتهايشان داغ مى گردد. (و به آنان گفته مى شود) اينست آن چيزى كه گنج كرديد براى خويش بس بچشيد عذاب آنچه را كه كنز كرديد. (و از پس ‍ خود گذاشتيد و زكات را به اهلش نپرداختيد.
نفرين ابدى بر زراندوزان خونخوار، كه خون مستمندان و مستضعفان و محرومان را در شيشه كردند و سر كشيدند و به ايتام و پيرزنان و سالخوردگان از كار افتادگان ، رحم نكردند. صد چندان عذاب درد ناك ابدى در انتظار ايشان باد، كه به سزاى اعمال ننگينشان خواهند رسيد.
مردم را به اداء نماز و زكات امر كنيد:
اسلام مصداق واقعى امر بمعروف و نهى از منكر را اقامه نماز و ايتاء زكات مى داند. پروردگار مهربان در آيه شريفه مى فرمايد: و المؤ منون و المؤ منات بعضهم اءولياء بعض ‍ ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يقيمون الصلوة و يؤ تون الزكوة و يطيعون الله و رسوله اءولئك سيرحمهم الله ان الله عزيز حكيم . (٢٣)
خداوند تعالى بپا دارندگان و اداء كنندگان زكات را مطيع و منقاد خود پيامبرش معرفى فرموده و آنان را بشارت به رحمت واسعه خويش داده و مى فرمايد:
مؤ منين و مؤ منات بعضى از ايشان دوستان بعض ديگرند و آنان يكديگر را اءمر به معروف و نهى از منكر مى نمايند و ايشان بپا مى دارند نماز را و اداء مى كنند زكات را و (در همه حالات ) اطاعت از خدا و رسول صلى الله عليه و آله مى نمايند و اين گروه بزودى رحمت خداوند نصيبشان مى گردد، و براستى كه خداوند حكيم و دانا است .
روشن است كه عامل پيروزى و رستگارى در اسلام ، نماز و زكات است ، كه اولى براى تزكيه نفس و دومى براى تزكيه مال است ، كه اطاعت محض خداى تعالى و رسولش صلى الله عليه و آله در همين دو عبادت نهفته است .
چه تجارت و دوستى ، برتر از نماز و زكات است ؟!!
خداوند تبارك و تعالى در مورد بپا داشتن نماز و اداء زكات آنچه را از اموال كه به آنان اعطا نموده تاءكيد فرمود كه بطور سر و علانيه (مخفى و آشكار) بپردازند، قبل از فرا رسيدن قيامت ، كه در آن روز نه بيع و شرائى و نه دوستانى بدرد انسان مى خورند بلكه در آن جا تجارتى جز نماز و دوستى مهربانتر از زكات نيست كه به دادش برسند.
لذا چنين مى فرمايد:
قل لعبادى الذين آمنوا يقيموا الصلوة و ينفقوا مما رزقناهم سرا و علانية من قبل ان ياءتى يوم لا بيع فيه و لا خلال . (٢٤)
(اى پيامبر)، بگو به بندگانم ، آنهائيكه ايمان آورده اند كه نماز بپاى دارند و از آنچه روزيشان كرديم ، انفاق كنند (زكات دهند)، بطور نهان و آشكار، پيش از آنكه بيايد روزى كه نه بيعى باشد در آن و نه دوستى (كسى به جز خدا به كار آنان نبايد).
پس از مؤ منان ، شما نماز را بپاى داريد و از آنچه خدا به شما روزى كرده انفاق كنيد و زكات مالتان را بپردازيد. و به گنجداران بخيل و گردآورندگان ممسك و لئيم اخطار كنيد كه اندوخته هاى كلان شما وزر و وبالتان شده و در قيامت چون شعله هاى آتش به جانتان خواهد افتاد و دامنتان را خواهد گرفت .!!
از ربا بپرهيزيد، به زكات روى آوريد:
و ما اتيتم من ربا ليربوا فى اموال الناس فلا يربوا عندالله و ما اتيتم من زكوة تريدون وجه الله فاولئك هم المضعفون . (٢٥)
آنچه بعنوان زيادتى و ربا مى پردازيد تا در اموال مردم فراوانى يابد، نزد خدا فزونى نخواهد يافت و آنچه را به عنوان زكات مى پردازيد و تنها رضاى خدا را مى طلبيد (مايه بركت است و) كسانى كه چنين مى كنند داراى پاداش مضاعفند.
يعنى اينان با پرداخت زكات اجر و ثوابى به نزد خداوند خواهند داشت و اموالشان نيز فزونى و بركتى خاص پيدا خواهد كرد.
اندوخته هاى شما بزودى در تملك ديگران و گاهى دشمنانتان در خواهد آمد. ولى اهل زكات آنچه از مالشان با دادن زكات مى كاهند، بزودى جايش پر خواهد شد، و خداوند از بركتى خاص بر اموالشان مى افزايد.
مؤ ديان نماز و زكات ، خير دنيا و آخرت دراستقبال شماست ؟!!
نماز و زكات از فرائض بزرگ و بسيار مهم اسلام است . و هر دو مثل سلسله به هم پيوسته و وابسته اند و صحت و پذيرش هر دو، مبتنى بهم ديگرند، اگر زكات پرداخت نگردد با پول و مال غير مزكى نماز و ساير عبادات غير صحيح و باطل است بنابراين دو عامل بزرگ و مهم شريعت كه احكام اسلام مبتنى بر آنست نماز زكات است و اين نه تنها در اسلام مهم شمرده شده ، بلكه در اديان گذشته و در زمان پيامبران سلف نيز داراى اهميت و ارزش خاص خود بوده است . چنانچه پيامبر اولوالعزم خدا، حضرت عيسى عليه السلام در زمان صباوت و كودكى در گاهواره كه يكى از معجزات او همانا تكلم او در گهواره بوده ، ارائه مى دهد و خود را متعهد به اداء نماز و زكات دانسته است .
همانگونه كه در قرآن كريم از زبان عيسى مسيح عليه السلام مى خوانيم :
قال انى عبدالله اتانى الكتاب و جعلنى نبيا. و جعلنى مباركا اين ما كنت و اوصانى بالصلوة والزكوة ما دمت حيا (٢٦)
ناگهان عيسى زبان به سخن گشود و گفت : من بنده خدايم ؛ او كتاب آسمانى به من داده و مرا پيامبر خود قرار داده است و مرا هر جا كه باشم وجودى پر بركت دانسته ، و تا زمانى كه زنده ام مرا به نماز و زكات توصيه كرده است .
پيامبران خدا اهلبيت خويش را به نماز و زكات فرمان مى دهند:
پيامبر خدا حضرت اسماعيل عليه السلام اهل و خانواده خويش را به نماز و زكات امر مى كند كه اين عمل مرضى رضاى حضرت احديت است .
آنجا كه مى فرمايد:
و كان ياءمر اهله بالصلوة و الزكوة و كان عند ربه مرضيا. (٢٧)
(حضرت اسماعيل عليه السلام ) به اهلبيتش (يا امتش ) امر به نماز و زكات نمود و اين كار نزد پروردگارش پسنديده و شايسته مى باشد.
اهميت اين دو فريضه الهى وقتى روشن مى گردد كه مى بينيم پيامبرى عظيم الشاءن اهلبيت گرامش و امت شريفش را به اين دو فريضه بزرگ اين چنين توصيه و سفارش مى نمايد.
پيامبران خود را، به اداء نماز و زكات فرمان داديم :
پيامبران صالح خدا از نوادگان حضرت ابراهيم عليه السلام كه از طرف خدا منصب امامت و پيشوايى داشتند به امر پروردگار مهربان به امت هاى خويش ، اقامه نماز و ايتاء زكات توصيه مى كردند.
در اين آيات خداى مهربان مى فرمايد:
و هبنا له اسحق و يعقوب نافلة و كلا جعلنا صالحين . و جعلنا هم ائمة يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اءقام الصلوة و ايتاء الزكوة و كانوا لنا عابدين . (٢٨)
و بر (ابراهيم ) اسحق و يعقوب بخشيديم و همه آنان را مردانى صالح قرار داديم . و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مى كردند، و انجام كارهاى نيك و بر پاداشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم و تنها ما را عبادت مى كردند.
بهترين هدايتهاى نظرى و عملى در مكتب انبياء هدايت به نماز و زكات است و همه خصوصيات خير و ثواب و فوائد مادى و معنوى در آنها نهفته است و بعنوان فعل الخيرات مجموعه همه خوبيها و نيكيها، ناميده شده است .
عاقبت خير مؤ ديان نماز و زكات :
خداوند متعال صريحا در آيه شريفه اى از قرآن كريم به مجاهدان و مدافعان اسلام و مسلمين ، آنهائيكه در زمين متمكنشان ساخته است ، كه تا نماز بگزارند و زكات بدهند، امر به معروف نمايند و نهى از منكر كنند، مى فرمايد:
الذين ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلوة و اتوا الزكوة و امر بالمعروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبة الامور. (٢٩)
(مجاهدان ) آنانكه متمكنشان گردانيديم در زمين تا نماز به پاى دارند و زكات دهند و امر به معروف و نهى از منكر نمايند و از براى خداست عاقبت امور.
از اين آيه شريفه چنين بر مى آيد كه انسانها در زمين براى اقامه نماز و ايتاء زكات آفريده شده اند، چرا كه در جاى ديگر قرآن مى فرمايد:
و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون .
و ما جن و انس را نيافريديم مگر براى عبادت (شناخت خدا).
چرا كه نماز و عبادت ، اخلاق كلى و اجتماعى است و نفس انسان را تزكيه نموده و از ناخالصيها پاك مى سازد و زكات هم مال و هم نفس انسان را سالم نگه مى دارد.
زكوة در اقتصاد اسلام و رشد اقتصادى مسلمين و تفوق و برترى بر ساير اديان و مذهب نقش بسزايى دارد، و بعنوان تزكيه مال محسوب مى شود و در ساختار نقس نفيس بنيادى دارد.
فلاح و رستگارى در اقامه نماز و ايتاء زكات است :
خداوند متعال در آياتى از قرآن كريم ، فلاح و رستگارى را از آن مؤ منانى مى داند كه در نمازشان خشوع مى ورزند و از هر لغو و بيهوده گويى اعراض مى نمايند و زكات اموال خويش ‍ را نيز مى پردازند.
قد افلح المؤ منون . الذينهم فى صلوتهم خاشعون . و الذين هم عن اللغو معرضون و الذين هم للزكوة فاعلون (٣٠)
به حقيقت رستگار شدند مؤ منان و گروندگان . آنانكه در نمازشان از خاشعانند و از هر لغوى روى گردانند و ايشانند كه زكات مال خويش را اداء مى كنند.
بنابراين مقصد و نهايت دين و فلاح و رستگارى در آن ، به نماز و زكات است .
كار و تجارت ، رجال الهى را از نماز و زكات باز نمى دارد:
موجبات تربيتى و بهسازى مؤ منان را نماز و زكات فراهم مى سازد. لذا رجال الهى و انسانهاى ربانى را بيع و شراء و اموال دنيا از ياد خدا غافل نمى گرداند و از اقامه نماز و ايتاء باز نمى دارد، چرا كه آنان از عواقب روز جزاء هراسان و بيمناكند.
قرآن در توصيف اينان مى فرمايد:
رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة ، يخافون يوما تتقلب فيه القلوب و الابصار، ليجزيهم الله احسن ما عملوا و يزيدهم من فضله و الله يرزق من يشاء بغير حساب (٣١)
مردانى كه باز نمى دارد ايشان را تجارت و خريد و فروش از ذكر خدا و اقامه نماز و ايتاء زكات . و آنها بيم دارند از روزى كه دگرگون مى گردد در آن دلها و ديده ها، تا جزاء دهد ايشان را خداوند بهتر از آنچه كه كردند و زياده دهد ايشان را از فضل و كرم خويش و خداوند روزى مى دهد هر كه را بخواهد بدون حساب .
باز در همين سوره مباركه نور، خداوند تعالى رحمت و مهربانى خويش را متعلق به كسانى مى داند كه نماز مى گزارند و زكات مى دهند و اطاعت بى دريغ از خدا و رسول مى نمايند تا آنجا كه مى فرمايد:
و اقيمو الصلوة و اتو الزكوة و اطيعوا الرسول لعلكم لعلكم ترحمون (٣٢)
و به پا داريد نماز و اداء كنيد زكات را و فرمان بريد رسول صلى الله عليه و آله را، باشد كه مورد رحمت خدا قرار گيريد.
رحمت واسعه خداوند بندگانى را فرا مى گيرد كه نماز بپا مى دارند و زكات مال خويش را مى پردازند و در اين رابطه و در همه امور مربوط به آنان از پيامبر خدا اطاعت محض و پيروى بى دريغ دارند.
اقامه نماز و ايتاء زكات ايمان به قامت است :
خداوند متعال در قرآن كريم ، اين مصحف شريف بشارت به اهل ايمان مى دهد. آن مؤ منانى كه نماز به پاى مى دارند و زكات مى دهند يقين به آخرت دارند مى فرمايد:
طس تلك آيات القرآن و كتاب مبين . هدى و بشرى للمؤ منين . الذين يقيمون الصلوة و يؤ تون الزكوة و هم بالاخرة هم يوقنون (٣٣)
خداوند قرآن را مايه هدايت و رحمت كسانى مى داند كه در راه او احسان مى كنند. و محسنين را چنين توصيف مى فرمايد: كسانيكه نماز بپا مى دارند و زكات مى پردازند اينان به آخرت يقين دارند.
پذيرش توبه مبتنى به پذيرش نماز و زكات است :
در اسلام براى برائت و پاكسازى از گناهان و جرائم صدقه معين شده است و نماز و زكات نيز در اسلام در زدايش گناه و معاصى نقش مهمى ايفاء مى نمايند.
قرآن كريم مى فرمايد:
ءاشفقتم اءن تقدموا بين يدى نجويكم صدقات . فاذلم تفعلوا و تاب الله عليكم فاقيموا الصلوة و اتوا الزكوة و اطيعوا الله خبير بما تعلمون (٣٤)
آيا ترسيديد فقير شويد كه از دادن صدقات قبل از نجوى خوددارى كرديد؟!
اكنون كه اين كار را نكرديد و خداوند توبه شما را پذيرفت نماز را بر پا داريد و زكات را ادا كنيد و خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد (و بدانيد) خداوند از آنچه انجام مى دهيد باخبر است .
نجوا و زيرگوشى حرف زدن گاهى از گناهان بزرگ است و لذا خداوند متعال پاكسازى گناهان را بوسيله صدقه و نماز و زكات مقرر فرموده و هر گونه موانع از قبيل نجوى و عوامل ديگر را ممنوع ساخته است .
پيش از مرگ نفس و مالتان را تزكيه كنيد:
زكات مفروضه در قرآن فوق العاده تاءكيد شده است و در خيلى از آيات با واژه نفق و انفاق ذكر شده ، و خداوند تعالى هيچ چيز را بجاى زكات نمى پذيرد و بس از مرگ نيز برگشتى نيست كه تا پس از علم و اطلاع در دنيا اموال خويش را تزكيه نمايد.
قرآن به وضوح اين جريان را متذكر مى شود آنجا كه مى فرمايد:
و انفقوا مما رزقناكم من قبل ان ياءتى اءحدكم الموت فيقول رب لولا اءخرتنى الى اجل قريب فاءصدق و اءكن من الصالحين و لن يؤ خر الله نفسا اذا جاء اجلها و الله خبير بما تعلمون (٣٥)
از آنچه به شما روزى داديم انفاق كنيد. پيش از آنكه مرگ يكى از شما فرا رسد و بگوييد: پروردگارا چرا مرگ مرا مدت كمى به تاءخير نينداختى تا (در راه خدا) صدقه دهم و از صالحان باشم ؟! خداوند هرگز مرگ كسى را هنگامى كه اجلش فرا رسد و تاءخير نمى اندازد، و خداوند به آنچه مى دهد آگاه است .
اى مالداران !! اى زراندوزان !! آهاى سرمايه داران بزرگ !! اى فئودالهاى بى انصاف و بى رحم !! اى صاحبان اغنام و احشام !! واى بدهكاران خمس و زكات ؟!! اين شماييد كه يك اقليت سرمايه دارى بزرگ را تشكيل داده ايد، ضغنا و مساكين ، ايتام و سالمندان بيچاره و وامانده و آبرومندان از فقرا به انتظار كمكهاى شما هستند، آنان را دريابيد!!
نماز و زكات قرض الحسنه ايست بزرگ :
عباداتى كه انجام مى دهيد، در حقيقت قرض الحسنه ايست كه به نزد خدا گذاشته ايد، يعنى مثل اينكه خود را از خداوند حكيم طلبكار مى بينيد، به اين معنى كه خداوند در آن سراى به شما عنايتى خواهد داشت و آنچه بعنوان كمبود و نقصان عمل در خود مشاهده مى نماييد با رحمت و مغفرت از جانب ذات اقدس الهى موجبات آمرزش شخص شما فراهم شده و او از مشكلات آن سراى شما را راحتى و خلاصى مرحمت فرمايد.
قرآن كريم در تبيين اين حقيقت مى فرمايد:
... و اقيموا الصلوة و اتوا الزكوة و اقرضوا الله قرضا و ماتقدموا نفسكم من خير تجدوه عندالله هو خيرا و اعظم اءجرا... (٣٦)
بر پاى داريد نماز را و بدهيد زكاتت را و وام دهيد خدا را وامى نيكو و آنچه پيش مى فرستيد براى خودتان از خير و خوبى مى يابيد آن را نزد خداى تعالى و آن بهتر است و عظيمتر اجر و پاداش را داراست ....
دو فريضه نماز و زكات را هر چه بهتر و صحيحتر بجاى آوريد و بعنوان قرض الحسنه به پيشگاه حضرت احديث بسپاريد كه در آن سراى خير و ثواب و پاداش نيكوى آن بهره مند شويد.
انكار صلوة و زكات موجب كفر و دخول در جهنم است :
آنچه از عبادات و خير و خوبيها از آدمى سر مى زند، به شكل ثواب و اجر و پاداش ، به نزد پروردگارش مى سپارد، و اين امانت را پيش امانتدار مهربانى چون خداوند امين نهاده تا در آن سرايى وانفساى قيامت از آن بهره گيرد. و اين بهره گيرى را چه نيكو خداوند در سوره مباركه مدثر بيان مى فرمايد:
كل نفس بما كسبت رهينة . الا اصحاب اليمين . فى جنات يتسائلون . عن المجرمين . ما سلككم فى سقر. قالوا لم نك من المصلين . و لم نك نطعم المسكين (٣٧)
آرى هر كس درگرو اعمال خويش است مگر اصحاب يمين (كه نامه اعمالشان را به نشانه ايمان و تقوايشان به دست راستشان مى دهند) آنها در باغهاى بهشتند و سئوال مى كنند از مجرمان چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت ؟! مى گويند: ما از نمازگزاران نبوديم ، و اطعام مساكين نمى كرديم .
روشن است كه اطعام بر مساكين يك امر مستحب است و غير واجب ، و در اسلام ترك عمل مستحب ، عقوبت و عذاب ندارد، لذا آنچه در آيه شريفه مشاهده مى گردد از اينكه ما اطعام مساكين ننموديم همانا ترك زكات مفروضه و خمس از حقوق واجب است كه ترك آن موجب عذاب الهى مى باشد و در اين آيه شريفه نيز ترك نماز و زكات را موجب عقوبت اخروى معرفى كرده است .
دين قيم و حنيف ، دين با نماز و زكات است
در اسلام دين قيم و پايدار آن دينى است كه در آن نماز و زكات باشد و در اين دين بر ملتش فرمان داده نشده و ماءمور نيستند، مگر به عبادت خالصانه براى پروردگار عالميان . چرا كه دين حنيف از آن اوست و اين هم نماز دارد و هم زكات و مخصوصا حقوق مستضعفان در آن لحاظ شده است و بطور مسلم خمس و زكات را زير بناى اقتصاد و بنيان مالى اسلام و مسلمين قرار داده است .
قرآن مجيد گوياى اين واقعيت است كه فرمود:
و ما اءمروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء و يقيموا الصل وة و يؤ تو الزكوة و ذلك دين القيمة (٣٨)
و به آنها دستورى داده نشده بود جز اينكه خدا را بپرستند در حالى كه دين خود را براى او خالص كنند و از شرك به توحيد بازگردند، نماز را بر پا دارند و زكاة را بپردازند و اين است آيين مستقيم .
اين بود نقش قرآن در بيان اهميت زكوة اين فريضه مهم اقتصادى در اسلام .
فصل سوم : حكمت تشريع زكات
اسرار و فلسفه زكات
فلسفه و اسرار زكات در كتب فقهى و احكام اسلامى و كتب حديث با اهميت خاصى به چشم مى خورد.
تشريع زكات و اسرار آن در اسلام همانند همه احكام ديگر اسلام تبيين شده و با ابعاد مختلف در كتب معتبره از طريق كتاب و سنت و شريعت ذكر شده است و داراى علل متعددى است كه بعضى از آن علل بدين قرار است :
١ تاءمين امور فرهنگى و عبادى مسلمانان خاصه مساكين .
٢ تاءمين مالى و اداره زندگى فقراء و از كار افتاده ها و بيچارگان خاصه در مناطق محروم از مهمترين و اصليترين فلسفه تشريع زكات در اسلام است ، زيرا مصارف زكات در آيه شريفه سوره توبه ، نشان دهنده همين معنا است :
قال الله تعالى : انما الصدقات للفقراء و المساكين و العاملين عليها و المؤ لفة قلوبهم و فى الرقاب و الغارمين و فى سبيل الله و ابن السبيل فريضة من الله و الله عليم حكيم (٣٩)
زكاتها مخصوص فقرا و مساكين و كاركنانى است كه براى (جمع آورى ) آن زحمت مى كشند، و كسانى كه براى جلب محبشان اقدام مى شود، و براى (آزادى ) بردگان و (اداى دين ) بدهكاران و در راه (تقويت آيين ) خدا و واماندگان در راه با دين ، يك فريضه مهم الهى است و خداوند دانا و حكيم است .
بنابراين بيشترين مصارفى كه در آيه شريفه بيان شده است ، درباره آنهايى است كه مستحق زكوتند و از فقراء و محرومان مى باشند و در اين بعد از فلسفه زكات ، محرومان و مساكين بچشم مى خورد و هر كارى اعم از اقتصادى ، فرهنگى كه در راه خدا باشد و در خدمت در راه ماندگان و مهمتر در تاءليف قلوب كسانى كه از اديان باطل بوسيله زكات به اسلام گرايش ‍ پيدا مى كنند مصرف مى گردد.
از امام ششم عليه السلام مى خوانيم :
ان الله عزوجل جعل فى اموال الا غنياء ما يكفيهم و لو لا ذلك لزادهم و انما يؤ تون من منع من منعم .
همانا خداى عزوجل قرار داده در اموال ثروتمندان آنچه كه براى مساكين كفايت كند، كه اگر كفايت نمى نمود سهم فقراء را زيادتر مى كرد و البته فقراء بهلاكت مى رسند بواسطه كسانيكه از دادن زكات و حق فقراء امتناع مى ورزند.
در اين روايت خداوند از زكات مال اغنياء بقدر كفايت مؤ ونه فقراء تعيين فرموده است و اينكه اينقدر فقير فراوان است و در سال هزاران نفر در دنيا هلاك مى شوند، بخاطر بخل سرمايه داران بزرگ و فئودالها و زمينداران بى عاطفه و بى وجدانيست كه حقوق فقراء و مساكين را نمى پردازند و موجبات هلاك و مرگ ايشان را فراهم مى آورند.
نصاب زكات بقدر تاءمين قوت فقرا تفريض شده است :
در فلسفه زكات براى تاءمين قوت فقراء از امام رضا عليه السلام مى خوانيم :
ان علة الزكاة من اءجل قوت الفقراء... (٤٠)
همانا علت تشريع زكات به خاطر قوت فقرا مى باشد.
بنابراين اهم فلسفه زكات در راه تاءمين زندگى فقراء و مساكين است و اين نه بدان معنا است كه اسلام با وضع و جعل زكات مسلمانان را به تنبلى و تنپرورى دعوت نموده باشد و بخواهد كار و هنر و صنعت و دانش بشرى را از بين مسلمانان بر اندازد، بلكه اسلام بهترين مشوق براى رشد و تكامل اقتصادى و فرهنگى و هنرى است و تشريع زكات در اسلام فقط براى از كار افتاده هاست ، هم آنانكه راهى ، بسوى تاءمين زندگى و عيالات خويش ندارند، لذا مى بينيم كه در حديث آمده است كه :
... يعول من لا حيلة له ....
يعنى اسلام و يا ولى مسلمين تاءمين و اداره مى كند كسى را كه راه زندگى بر او بسته شده است و هيچ راهى براى تاءمين خود و عيالاتشان ندارند، نه آن كسانى كه قادر به تاءمين زندگى خويش هستند، زكات بگيرند. بنابراين مسلمان غيرتمند، با هر تفنن و تبحر و هنرهاى موجود خويش در صدد تاءمين زندگى خويش و عيالاتش بر مى آيد و سعى و تلاش مى نمايد كه زندگى خود را هر چه اداره كند و محتاج زكات نشود بلكه كارى مى كند كه خود زكات بدهد.
فلسفه تشريع زكات از اميرالمؤ منين عليه السلام :
در فلسفه تشريع زكات بعد از نماز و روزه و خمس ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايد:
مجموعه احكام داراى خواص و حكمتى است كه هر يك به نوبه خود مورد توجه است و زكات با همه فوائد و خصائصى كه دارد در اينجا حراست و امنيت از همه خطرات اراضى و سماوى است ، يعنى جهان اسلام و مال زكات دهنده بيمه است ، و حضرت در اين رابطه مى فرمايد:
و عن ذلك ما حرس الله عباده المؤ منين بالصلوة و الزكوة و مجاهدة الصيام فى الايام المفروضات تشكينا لا طرافهم و تخشيعا لا بصارهم و تذليلا لنفوسهم و تخفيضا لقلوبهم و اذهابا للخيلاء عنهم و لما فى ذلك من تعفير عتاق الوجوه بالتراب توضعا و التصادق الكرائم الجوارح با لارض تصاغرا و لحق البطون بالمتون من الصيام تذللامع ما فى الزكوة من صرف ثمرات الارض و غير ذلك الى اهل المسكنة و الفقر (٤١)
خداوند بندگان مؤ من خود را با نماز و زكات و روزه گرفتن در روزهائيكه واجب است از سقوط در دامن ابليس حفظ مى كند، زيرا با انجام اين كارهاى واجب اعضاى انسان كنترل مى شود، چشمهاى انسان بزير مى آيد، آدمى متواضع شده و دلها نسبت به مردم معطوف و نرم مى گردد و خود محورى و خود خواهى از دل و جان آنان بر طرف مى شود، زيرا در نماز رخسارهاى خوب از روى تواضع به خاك مى افتند و بهترين اعضاى بدن (سر و پيشانى ) براى اظهار كوچكى در برابر خداوند به زمين مى چسبد، در روز بر اثر گرسنگى شكمها به پشت مى چسبد و تواضع را افزايش مى دهد..
در زكات يك حكمت ديگر هم هست و آن اينكه زكات از محصول زمين در خدمت ضعفا و مستمندان قرار مى گيرد و منافع زكات به فقيران و بيچارگان مى رسد.
فلسفه زكات ، ايجاد مساوات و قمع قلع كبر و نخوت است :
حضرت على عليه السلام آثار كبرزدايى و ايجاد برابرى و مساوات نسبى را مرهون اداء زكات اين فريضه الهى دانسته و مى فرمايد:
انظروا الى ما فى هذه الافعال من قمع نواجم الفخر و قدع طوالع الكبر . (٤٢)
در اين افعال و احكام واجب بنگريد و دقت كنيد كه چگونه آثار فخر و تبخير و پيش در آمد خود خواهى را ريشه كن مى سازد.
در فلسفه تشريع زكات حضرت امام محصولات زمين مال را كمك و نصرت براى اهل فقر و مسكنت ذكر فرموده ، كه در كنار فلسفه نماز و روزه در حفاظت و حراست مؤ منين از آلودگيها و شيطنتهاى ابليس و شيطان صفتان ، و شيطان نفس ، مفيد و مؤ ثر دانسته است .
بنابراين تا زمين خداوند هست ، كه هميشه باشد و تا احكام زكات وجود دارد، فقراء بايد تاءمين باشند، و به زندگى خوب نسبى ، و بعبارت ديگر، بحداقل زندگى بالاى فقر ادامه حيات بدهند. و اگر مؤ ديان زكوة بخل نورزند، زندگى زير خط فقر نبايد داشته باشيم .
و اينست پاره اى از فلسفه زكات ، كه اسلام و قرآن و پيامبر اهلبيت عليه السلام آن حضرت پايه گذار آن مى باشند.
حكمت تشريع ، بيست پنج هزارم ، در زكات چيست ؟!!
اگر فلسفه ٢٥/١٠٠٠ را در زكات بررسى كنيم و دليل آن را بدست آوريم ، و به سخنان ائمه معصومين عليه السلام كه از كانون وحى اتخاذ گرديده ، بنگريم . طبق بررسى دقيقى كه شريعت روى همه احكام و شرايع اسلامى دارد، هيچ كارى را بدون دليل و مصلحت انجام نداده و هيچ معيارى را بى علت تشريع نمى نمايد.
بنابراين فلسفه و اسرار، ٢٥/ ١٠٠٠ (نه بيشتر و نه كمتر) را از امام رضا عليه السلام مى خوانيم آن حضرت تاءمين هزينه زندگى فقراء و نيازمندان را دقيقا لحاظ فرموده و مورد بررسى دقيق قرار داده است ، و در ديوان محاسبات اسلام و مسلمين خاصه تشيع حقوق ضعفا را بررسى و تعيين نموده و مى فرمايد:
قيل لا بيعبد الله عليه السلام لاى شى ء جعل الله الزكوة خمسة و عشرين فى كل الف و لا يجعلها ثلاثين ؟
فقال : ان الله عزوجل جعلها خمسة و عشرين اخرج من الاموال الا غنياء بقدر ما يكتفى به الفقراء و لو اخرج الناس زكاة اموالهم ما احتاج احد (٤٣)
امام رضا عليه السلام فرمودند از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند: براى چه خداوند (نصاب ) زكات را در هر هزار، بيست و پنج ، قرار داد و سى ، قرار نداد؟
حضرت فرمود: همانا خداوند عزوجل زكات را قرار داد به بيست و پنج كه از اموال اغنياء اخراج گردد و اين بقدر آن چيزى است كه فقراء را كفايت مى كند.
(امام رضا عليه السلام در ادامه سخنانش فرمود): و اگر مردم تماما زكات اموال خويش را پرداخت نمايند، هيچ كس محتاج نمى گردد و فقيرى نمى ماند، مگر اينكه از زكات غنى مى گردد.
تشريع بيست و پنج در هزار، نصاب و يك قانون است . طبق محاسبه و با در نظر گرفتن جمعيتها در هر عصرى از اعصار، و با در نظر گرفتن شرايط و زمان و مكان از راه وحى به غيوب گذشته و آينده جهان ، اين چنين تعيين و تشريع گرديد. يعنى زندگى همه مردم از حد اكتفاء پائين تر نمى آيد، سخن حضرت صادق عليه السلام در پاسخ آن شخص همين واقعيت را روشن مى نمايد.
راوى مى گويد: به امام عليه السلام عرض كردم ، فدايت گردم ، خبر ده به من از زكات ، كه چگونه از هزار نفر، بيست و پنج يعنى ٢٥ / ١٠٠٠ نفر را مقرر فرموده كه بيشتر يا كمتر نفرموده است . وجه و دليلش چيست ؟
فقال عليه السلام ان الله عزوجل خلق كلهم فعلو صغير هم و كبير هم و فقير هم . فجعل من كل الف خمسة و عشرين مشكينا ولو علم ان ذلك لا يسعهم لزادهم لا نه خالقهم و هو اعلم بهم (٤٤)
حضرت امام عليه السلام فرمود: همانا خداى عزوجل آفريد انسانها را، تمامى آنان را، پس صغير و كبير و دارا و ندار آنان را شناخت . (او براى ايجاد نظم در خلقت ) از هر يك هزار نفر، بيست و پنج مسكين قرار داد و اگر خداوند مى دانست كه اين بيست و پنج در هزار كفايت آنان را نمى كند، و مردم را بس نيست ، هر آينه زيادتر مى كرد براى آنان ، چرا كه خداوند، آفريدگار مهربان و داناتر در كار ايشان بوده ، خالق انسانهاست و داناتر از آنان در كارشان مى باشد.
مسائلى در حديث فوق مطرح است كه از آن جمله :
چرا در هزار انسان ، بيست و پنج نفر فقيرند؟!!
پاسخ اينست كه نظام احسن اقتضا مى كند كه گروهى در خدمت گروه ديگر باشند و در نظام خلقت در ميان موجودات ديگر و حيوانات هم همين قانون حكمفرماست . يعنى بايد گروهى محتاج ، وجود داشته باشند و ايشان خدمات جامعه را بعهده بگيرند، تا بعضى كارها زمين نماند. و گروهى ديگر هم در خدمت آنان قرار بگيرند. مثلا در ميان حيوانات ، مورچگان ، زنبور عسل ، و... كه بعضى در خدمت بعضى ديگرند.
ديگر اينكه چگونه بيست و پنج نفر مى توانند در خدمت ٩٧٥ نفر ديگر باشند؟ و چگونه زكات مال بيست و پنج در هزار مى تواند يك چهلم يعنى ٢٥ / ١٠٠٠٠ جمعيت را تاءمين و كفايت نمايد؟
در پاسخ مى گوييم : خداوند آگاه و عالم به سر و خفيات است و در ديوان محاسبات خويش دقيق و بلا تشبيه كامپيوترش كوتاه نمى آورد و هرگز اشتباه نمى كند و بر مبناى محاسبات دقيق اگر خلائق متمكن بدون كم و زياد حقوق الهى را از اموال خويش خارج نمايند، دقيقا هر هزار نفر ٢٥ نفر فقير مستحق دريافت زكوتند و ٩٧٥ نفر غنى و مالدارند كه با پرداخت زكوة آن ٢٥ در هزار متمكن مى شوند و هر سال نياز خود را تاءمين مى نمايند و صد در صد فقر و نياز ريشه كن خواهد شد اين حساب دقيق فقط در علم خداوند است كه زكات را يك چهلم تعيين كرد و يك چهلم هم مى تواند خدمات لازم را در ابعاد مختلف ، در خدمت ٣٩ نفر ديگر قرار داده و ايشان را تاءمين نموده و كفايت كند.
ولى اين نظام احسن را انسان به هم زد و به قانون دقيق خداوند تجاوز نمود و بحق خدا و يكديگر خيانت كردند، كه نه ضعفا در كفايت و تاءمينند و نه اغنياء به وظيفه عمل كرده و زكات واقعى مال خويش را پرداخت مى كنند. و به همين علت است كه فقر عالمگير شده است .
نكته اى قابل دقت كه در روايت فوق به نظر مى رسد اينست كه راوى از حضرت صادق عليه السلام مى پرسد چگونه خداوند زكات را در هزارى ، بيست و پنج يعنى در هر چهل يكى قرار داد، نه بيشتر و نه كمتر؟ (١٠٠٠/٢٥ زكات را با فقر و موجود جامعه مرتبط ساخته و اين چنين تقسيم دقيق كرده است ).
حضرت صادق عليه السلام پاسخ فرمود:
فجعل من كل الف انسان خمسة و عشرين مسكينا .
خداوند از هر هزار نفر انسان بيست و پنج نفر را مسكين قرار داد. لذا براى تاءمين فقرا در هر هزار نفر، بيست و پنج نفر فقير را براى اخذ زكات و تاءمين زندگى با زكات مقرر فرموده است .
سئوالى كه به ذهن مى رسد اينست كه چرا خداوند بعضى بندگانش را فقير و مسكين و زكات گيرنده و ديگران را غنى و زكات دهنده قرار داد و در اين مساءله چه حكمتى است ؟
از شيخ صدوق عليه السلام در كتاب علل الشرايع از علل تشريع زكات در ١٠٠٠/٢٥ را پاسخ مى دهيم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
جبرئيل امين از جانب خداوند پيام آورده كه حضرت حق فرمود:
... به بعضى از بندگان مؤ من خودم تمام آنچه را كه درخواست كنند عطا نمى كنم ، تا عجب و خود پسندى در دل آنان راه نيابد كه ايشان ايمان و عقيده كافى نيست ، مگر آنكه بايد با فقر زندگى نمايند و زندگى ايشان بايد با فقر بوده بايد تواءم با فقر باشد كه اگر آنها را ثروتمند نمايم ، ايمانشان فاسد مى گردد (و مرتكب گناه مى شوند) و بعضى از بندگان با ايمان من هستند كه صلاحيت ندارند مگر بداشتن ثروت كه اگر فقير باشند ايمانشان فاسد گردد و نيز بعضى از بندگان مؤ من من هستند كه ايمانشان سالم نمى ماند، مگر آنكه بيمار باشند. زيرا اگر صحيح الجسم باشند، ايمانشان فاسد مى گردد و بعضى از بندگان با ايمان من هستند كه ايمانشان وابسته به صحت جسم ايشان است ، كه اگر بيمار شوند (مگر در مواقع خاص ) ايمانشان فاسد خواهد شد، چون فقط من عالم هستم و به آنچه كه در قلوب بندگانم مى باشد. (٤٥)
با اين استدلال و استنتاج شايد توانسته باشم مفهوم و اهداف مقدس و اغراض احاديث شريف و مفهوم آن را بيان كنم ، لكن تمام آنچه كه به نظر شريف شما رسيد شايد قانع كننده نباشد. كه هر كس از بندگان خاص خدا، به نحوى مصالح و حكمت الهى را در سر نوشت خود بهمراه دارد، ممكن است گروهى از خلق الله ، از قضا و قدر الهى خود را خارج كرده و مقدرات خويش را به شكلى تغيير دهند و خود را با هيچ موقعيتى كه به نظرتان رسانده ايم وفق ندهد ولكن خود اين اوصاف هم بايد گفت تحت مقدرات الهى است .
چرا روزى همه بندگان فراخ و وسيع نباشد؟!!
تقدير و اندازه گيرى در مورد روزى و روزى خواران براى همه بندگان در سوره مباركه شورى چنين پاسخ داده شده :
ولو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فى الارض و لكن ينزل بقدر ما يشاء. انه بعباده خبير بصير (٤٦)
و اگر فراخ و وسيع گرداند خداوند روزى را براى بندگانش ، هر آينه سر كشى كنند در زمين . و لكن فرو فرستاد به اندازه ، هر چه را كه خواهد. همانا او به حال (بندگان ) آگاه و بينا است .
بنابراين آفريدگار جهان هر گروهى را فقير و مسكين قرار دهد، حكمتش چنين اقتضا مى كند و مصلحت ايمانى آن شخص يا گروه ديگر مقتضى مالدار شدن او است و يا فقير و محتاج بودن آنها بنا به مصلحتى چنين تكون يافته است و نظام احسن براى هر كس همين را اقتضا دارد. و تمامى مصالح در يد قدرت اوست و هر طور كه او صلاح بداند، فقير يا غنى ، همان به و بهينه است ، و مصالح و مقدرات همه و همه در دست قدرت اوست و او مصلحت انديش همه كائنات است .
زكات اغيناء به قدر كفاف و كفايت فقرا است :
اگر فقيرى نيازمند و گرسنه اى وامانده در عالم وجود دارد، اگر در آفريقا و آسيا برهنگانى هستند كه فراوان هم هستند اگر مادى شير در پستان ندارد كه كودك شيرخوارش را تغذيه كند، اگر پيرمرد و پيره زنى از كار افتاده بى غذا سر بر بالين مى گذارند و اگر يتيمى بى سر پرست ، گرسنه و برهنه بماند، مسلم است كه حق مسلم او را سرمايه دارى خورده و فر به شده ، سفره خود را رنگين كرده و بحق حتمى ضعفا لطمه زده است .
اين سخنان را از حامى و ياور گرسنگان و بيچارگان و همنشين مستضعفان و كوخ نشينان ، امير مؤ منان عليه السلام بشويد:
ان الله فرض على اغنياء الناس فى اموالهم قدر الذى يسع فقراءهم فان ضاع الفقير او اجهد او عرى ، فهى يمنع الغنى و ان الله عزوجل محاسب الا غنينا فى ذلك يوم القيامة و معذبهم عذابا عليما (٤٧)
امير مؤ منان عليه السلام فرمود:
براستى خداوند بر اموال اغنياء و ثروتمندان بقدر تاءمين و توسعه كافى فقرا و مستمندان فرض و واجب نموده است . پس اگر فقيرى حقش ضايع شده و اگر جهد و تلاشى كرد ولى نتوانست خود و اهلبيت خود را سير كند يا بپوشاند و گرسنه و برهنه بماند، اين همان بخل و ممنوعيت سرمايه داران است كه از حق فقرا جلوگيرى كردند و براستى خداوند عزوجل در اين رابطه ، روز قيامت ، اغنياء و مال اندوزان را محاسبه و پرسش خواهد كرد و آنان را به عذابى دردناك معذب خواهد نمود.
طبق بيان حديث شريف ، گرسنه اى در عالم به مظلوميت نمى ميرد، مگر در اين حادثه همه ثروتمندان شريك اين جرم مى باشند، اگر در شاخ آفريقا يا در شبه قاره هند و پاكستان و بنگلادش و قاره آمريكا و آسيا و همه جا به جاى عالم فقر و فاته و گرسنگى و برهنگى باشد مسئول همه اين مرگ و ميرها، سرمايه داران و زراندوزانند. روز قيامت گريبان سرمايه داران و ثروتمندان را مى گيرند و به آنان مى گويند شما زراندوزان مسئول خون و مرگ و مير همه مظلومان عالميد، اگر بيچاره اى از گرسنگى بميرد شما فئودالها و صاحبان گنج و زراندوزان ، شريك جرم مرگ و مير اين بيچاره ها مى باشيد.
صلاحيتهاى مالداران با اداء زكات شناخته مى گردد:
صلاحيتها و شايستگيهاى انسان در اقامه نماز و مخصوصا در تاءديه زكات مى گردد.
امام صادق عليه السلام فرمود:
ان الله عزوجل فرض للفقراء فى اموال الا غنياء فريضة لا يحمدون الا بادائها وهى الزكاة (٤٨)
همانا خداى عزوجل فرض كرد از اموال اغنياء براى فقراء فريضه اى كه شايسته نمى گردند مگر به پرداخت و اداء آن و آن فريضه زكات است .
در بيان امام عليه السلام ، حقيقت و واقعيت انسان و صلاحيت هاى او كشف مى گردد چرا كه او در اداء فرائض و خاصه زكات خود را به عنوان يك مسلمان متعهد و مؤ من معرف مى نمايد، زيرا تاءديه حقوق واجب الهى به مستمندان و هم در تزكيه مال تاءثير دارد و هم در تزكيه نفس . و حضرت امام ، شخصى كه مالدار است و زكات مالش را مى پردازد، قابل تحسين و تمجيد مى داند.
فلسفه زكات تاءمين قوت فقر است :
در نهج البلاغه امير مؤ منان عليه السلام فرمود: سر تشريع زكات تاءمين قوت و روزى مساكين و مستضعفان جامعه است .
ان الله فرض فى اموال الا غنياء اقوات الفقراء، فما جاع فقير الا بما منع غنى و الله تعالى سائلهم عن ذلك . (٤٩)
امير مؤ منان عليه السلام فرمود:
همانا خداوند در اموال ثروتمندان قوت و روزى فقرا و مستمندان را فرض و واجب نمود و هيچ فقيرى گرسنه نمى ماند مگر كه ثروت اندوزان ، زكات مال خويش را از آنان امتناع نموده اند.
آنگاه امام عليه السلام سوگند ياد مى كند و مى فرمايد:و قسم به خداى تعالى كه از گرسنگى مستمندان و بيچارگان و مساكين و دردمندان و ساير مستحقين از سرمايه داران و زراندوزان در روز قيامت پرسش مى نمايند.
سئوال از اينكه چرا اموال و نقدينه هاى رويهم اندوخته شما، گرسنگان و بيچارگان را سير نكرد و نپوشانيدى ؟
تظاهر به مالدارى و جلوه هاى ثروت و ذخاير بانكى و وسائل نقليه گرانقيمت و كاخهاى مشيد و اسرافها و اتلافهاى شما، از غصه ، مساكين و بيچارگان را كشت . و شما تماشاگر صحنه هاى فقر و بيچارگى و گرسنگى و نادارى آنان بوديد و به آنان ترحم نكرديد و يتيمان مظلوم را مى ديديد و از كنارشان با بى تفاوتى عبور مى كرديد و دلهاى شما ذره اى بحال آنها نمى سوخت و حاضر نمى شديد جنازه هاى آنها را كه از گرسنگى و بيچارگى مردند دفن كنيد!!!
آگاه باشيد كه وعده هاى عذاب خداوند هر چه زودتر و سريعتر گريبان شما را خواهد گرفت و ثروتها و طلا و نقره هاى شما همانا به آتش سرخ جهنم (كه به آن اعتقاد نداشتيد) گداخته گرديده و بر صورت و روى و پشت و پهلوى شما گذاشته خواهد شد. چرا كه شما سزاوار اين عذابيد و وعده خداى تعالى حق و عملى است .
زكات موجب تقويت فقراء و بركت اموال شماست :
براى وضع هر حكمى و طرح هر مساءله اى و ايجاد هر چيزى ، نيازمند بعلتى هستيم كه نتيجه نهايى آن چيز را در فوائد يا مضار آن علت مى يابيم ، آورد. مثلا در اسلام زكات چرا وضع شد؟ و چه هدفى براى صدور احكام زكات در اسلام منظور شده است ؟
نتيجه اى كه از علت تشريع و حكم زكات بدست مى آيد ائمه معصومين عليه السلام بيان كرده اند. امام على عليه السلام در فلسفه زكات فرمود:
ان الله عزوجل وضع الزكوة قوتا للفقراء و توفيرا لا موالكم (٥٠)
براستى خداوند عزوجل زكات را براى قوت و روزى فقرا و توفير و رشد و نمو و زيادى اموال شما مالداران وضع نموده است .
پر واضح است كه اقتصاد اسلام بر پايه و اساس زكات و خمس و ساير احكام مالى صادر و وضع شده است ، كه در هيچ مكتب و مذهبى ، چنين رفاهياتى براى طبقات مستضعف بطور رسمى وجود نداشته و پيش بينى نشده است . و اين اسلام است كه با وضع چنين احكامى اساس و پايه خود و اقتصاد خود را قوى كرده است و زكات را چنانچه از معناى لغوى آن بر آمده است ، موجب بركت و رشد و توفير مال اغنيا ذكر كرده است .
فلسفه تشريع زكات تزكيه نفس و اموال شماست :
اولين زكاتى كه در روى زمين داده شد از حضرت آدم ابو البشر عليه و على نبينا و آله و عليه اسلام بود كه زكات نفس يا تزكيه آن بود كه به امر حضرت پروردگار، آدم ابوالبشر عليه السلام انجام داد و آن زكات ده ركعت نماز بود كه جهت تزكيه نفس ادا نمود، چرا كه زكات خود به معنى تزكيه و طهارت نفس از بديها و ناپاكيهاى روحى و اخلاقى مى باشد.
از حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام از علت تشريع زكات مى پرسند؟
فقال عليه السلام : ان الله تعالى اوحى الى آدم اءن زك نفسك يا آدم . قال يا رب و ما الزكاة ؟
قال صل لى عشر ركعات . فصلى ، ثم : رب هذه الزكاة على و على الخلق ، قال الله : هذه الزكاة عليك فى الصلوة و على ولدك فى المال ، من جمع من ولدك مالا (٥١)
حضرت فرمود: خداى تبارك و تعالى به آدم وحى نمود، اى آدم زكاة بده و نفست را تزكيه كن . آدم عليه السلام عرض كرد: پروردگارا زكات چيست و چگونه خود را تزكيه كنم ؟ حضرت حق فرمود: براى من ده ركعت نماز بگذار. حضرت آدم پذيرفت و ده ركعت نماز خواند. سپس عرض كرد: پروردگارا اين زكات من و فرزندان من است ؟ خداوند فرمود: اين زكات تو است در نماز. و براى فرزندانت در مال ، كه اگر هر يك از فرزندانت مالى جمع كردند، زكات بدهند.
فلسفه زكات ، تاءمين فقرا و صيانت از اموال اغنيا است :
مستدلترين فلسفه زكات را حضرت امام رضا عليه السلام در پاسخ محمد بن سنان فرمود: ان علة الزكوة من اءجل قوت الفقراء و تحصين الاموال الا غنياء. لان الله عز و جل كلف اهل الصحة القيام كما قال الله تبارك و تعالى : لتبلون فى اموالكم و انفسكم .
فى اموالكم اخراج الزكاة و فى انفسكم تو طين الا نفس على الصبر مع ما فى ذلك من اداء شكر نعم الله عزوجل و الطمع فى الزيادة و الراءفة و الرحمة لا هل الضعف و العطف على اهل المسكنة و الحث لهم على الموسات و تقوية الفقراء و المعونة لهم على امر الدين و هو موعظة لاهل الغنى و عبرة لهم ليستدلوا على فقراء الاخرة بهم و مالهم من الحث فى ذلك على الشكر الله تبارك و تعالى لما خولهم و اعطاهم و الدعا و التضرع و الخوف من ان يصيروا مثلهم فى امور كثيرة فى اداء الزكوة و الصدقات و صلة الارحام و اصطناع المعروف . (٥٢)
حضرت امام رضا عليه السلام فرمود:
زيرا كه خداوند توانگران را مكلف كرده كه امور زمينگيران و گرفتاران را رعايت كنند و لذا در قرآن مجيد مى فرمايد: كه در مال و جانتان و امتحان مى شويد، لتبلون فى اموالكم و انفسكم ، پس دادن زكات آزمايش مال و صبر آزمايش روح و نفس است كه اين علاوه بر اداى شكر نعمتهاى الهى و اميد به افزايش نعمت با فزونى و بركت و نعمت و شفقت بر مستمندان و همدردى با مساكين و تشويق بر مساوات و تقويت فقراء و يارى آنان در امور و دين و موعظه ثروتمندان و عبرت و اندرز براى آنان كه به فقر و تنگدستى در آخرت بيانديشند و تشويق آنان به تشكر از خداوند متعال كه به آنان ثروت داده و دعا و تضرع به درگاه خداوند تعالى و ترس از او، مبادا آنها نيز دچار فقر شوند.
و امور بسيار ديگرى كه در زكات نهفته از جمله صله ارحام و انجام كارهاى نيك تواءم خواهد بود.
زكات ، آزمودن اغنياء و اعانت به فقراء است :
زكات در اقتصاد اسلامى نقش اساسى و ريشه اى دارد و در راه خدمت و تاءمين قشر بزرگى از جامعه اسلامى مى باشد، زكات عامل اميد بخشى است كه در اسلام به همه خانواده هاى مسلمان مستضعف نويد سرور و شادى مى دهد.
بلى ! اگر اغنياء زكات مال خويش را مى پرداختند ديگر هيچ فقر مالى و فرهنگى و اقتصادى و سياسى در اسلام و در روى زمين يافت نمى شد و اين يك حقيقت باور كردنى است ، چرا كه فقر اقتصادى نقش مهمى در فقر فرهنگى ، اجتماعى و سياسى دارد و در جامعه اسلامى آثار زشتى از خود به يادگار خواهد گذاشت .

۱
زکات دومين زير بناي اقتصادي اسلام ; حكومت اسلامى بايد زكات را از صاحبانش بگيرد:
از اسرار زكات و فلسفه تشريع آن ، حلال كردن و پاكسازى اموال و تزكيه نفس و تربيت آن است . مال اگر پاك و از كليه شوائب و ناپاكيها مصون باشد، قابل بهره بردارى خواهد بود و در راه خداوند مورد استفاده قرار مى گيرد، پيداست كه با اموال حرام ، هيچگونه بهره بردارى عبادى و معنوى نمى توان انجام داد. خداوند قاهر متعال در قرآن مجيد به پيامبرش ‍ حكم مى فرمايد:
خذ من اموالهم صدقة تطهر هم و تزكيهم بها... (٥٤)
اى پيامبر از اموال ايشان (مسلمانان ) صدقه (زكات ) بگير، تا اموال و انفسشان پاك سازى ، و به وسيله زكات آنان را تطهير نمائى .
بنابراين در زمان حكومت اسلامى ، حاكم شرع ولى امر مسلمين كه مصالح كشور در دست او است ماليات اسلامى يعنى خمس و زكات بگيرد، و مردم را از دادن ماليات ، پول زور و ظلم و ستم ، در امنيت مالى قرار داده ، و ارزاق و مايحتاج مردم مسلمان را ارزانتر و فراوانتر نمايد و خمس و زكات ، اين دو بنيان و اساس اقتصاد اسلام و مسلمين را خداوند مهربان و پيامبر رؤ ف اسلام پايه گذارى كرده و رفاه حال عامه مسلمين در نظر گرفته و سياستگذاريش را نموده ، چرا در زمان حكومت اسلامى و برترين دوران اقتدار آن ، به نفع عموم مسلمين احكام اسلامى را پياده نكنيم ؟ از كى ؟ و از چه بترسيم ؟ ما كه قدرت و نيروى پر توان شاه كه ايران را ژاندارم منطقه و امريكا و شوروى آن روز كرده بود از پا در آوريم ، ما كه روز و روزگار منافقين كور دل و دشمن قسم خورده خود با آن رئيس جمهور بى كفايت و خود فروخته را با بيش از حدود چهارده ميليون راءى ، چادر بسر و با اصلاح زنانه همراه همپالكيش رئيس منافقين از كشورمان آواره و در بدر كرديم ما آمريكا را از پا در آورديم ، الحال از عهده اصلاحات داخلى خود نمى توانيم برآئيم ؟ ما چرا نمى توانيم اقتصاد بنياد گرامى اسلامى خود را اصلاح نموده و ملت مظلوم خود را اين تورم بزرگ جهانى برهانيم ؟!! هيهات منا الذله !!! عربستان سعودى با حذف ماليات چنانكه اينجانب از سال اول انقلاب به خاطر دارم هيچگونه تغييرى در نرخ كالاى وارداتى و صادراتى خود بوجود نياورده است چرا؟ چون ماليات نمى گيرد، بيائيم در راه خدمت به اين مردم شهيد داده انديشه كنيم و براى مردم اين كشور چاره اى بيانديشيم و مردممان را از اين گرانى بى سروته و بدون هيچ كنترل برهانيم ، كه يكى از بهترين عوامل ارزانى و رفاه حال عامه مسلمين اين كشور امام زمان عليه السلام عمل نمودن به احكام اسلامى يعنى حذف مطلق ماليات و اخذ خمس و زكات ، بوسيله حكومت اسلامى مى باشد.
نماز و زكات ، دو عامل تقرب پيشگاه خداوند:
از نهج البلاغه امير مؤ منان عليه السلام در تاءديه زكات و فلسفه تشريع آن چنين مى خوانيم آن حضرت مى فرمايد:
ثم ان الزكاة جعلت مع الصلاة قربانا لاهل الاسلام ، فمن اعطاها طيب النفس بها فانها تجعل له كفارة ، و من النار حجازا و وقاية فلا يتعنها احد نفسه و لا يكثرن عليها لهفه فان من اعطاها غير طيب النفس بها يرجوا بها يرجوابها ما هو افضل منها فهو جاهل بالسنة ، مغبون الاجر ضال العمل ، طويل الندم . (٥٥)
حضرت امير عليه السلام پس از توصيه و تاءكيد فراوان به اصحاب خويش در امر نماز، اين فريضه الهى و اهميت آن در اسلام به مساءله زكات پرداخته و در اهميت آن مى فرمايد:
پس براى مسلمانان ، زكات با نماز وسيله تقرب و نزديكى به خداوند قرار داده شده ، هر كه آن را به ميل و رغبت و با طيب نفس اداء نمايد، براى او كفاره گناهان و مانع و نگهدارنده از آتش دوزخ است . و نبايد كسى كه آن را پرداخت كرد بياد آن باشد و آن را براى خود ضرر بداند و اندوه به خود راه دهد. (چرا كه آن چه داده شده تماما خير و بهره است و بزودى چندين برابر جايش پر مى شود) و كسى كه آن را از روى بى ميلى ادا كند و (در عوض ) به آن چه كه از آن برتر است (يعنى بهشت جاويد) اميدوار باشد، پس او (در دعوى با خدا دروغگو و) بسنت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نادان است . (زيرا سنت ، براى اداء زكات ، آن است كه با طيب نفس و اطمينان خاطر خوشحال و مسرور باشد نه از روى بى ميلى و اكراه و نگرانى ).
تاءكيد و توصيه حضرت على عليه السلام به تقواى الهى و اداء زكات :
اميرالمؤ منين عليه السلام در وصيت خود به فرزندان و اهلبيتش و همچنين جميع مؤ منين و مؤ منات ، در امور تقوى و اداء زكات مى فرمايد:
و اوصى ولدى و اهلى و جميع المؤ منين و المؤ منات بتقوى الله ربهم . و الله ، الله فى الزكاة فانها تطفى ء غصب ربكم
توصيه مى كنم فرزندانم و اهلبيتم و همه مؤ منين و مؤ منات را به تقواى الهى و فرمود عزيزان من شما را توصيه و سفارش مى كنم كه : خدا را، نسبت به زكات اهميت دهيد، پس ‍ براستى كه اداء زكات غصب پروردگارتان را خاموش مى گرداند.
زكات و تقواى الهى مرتبط به همديگر و از يك ريشه و اصلند، چرا كه مزكى اموال از ترس خدا از قسمتى از اموالش صرفنظر كرده و شخصى متقى نيز بالضروره اموال خويش را با تقواى الهى تزكيه خواهد نمود.
قانون زكات قانونى آسمانى و از منبع وحى سرچشمه گرفته و لذا جهت اشباح گرسنگان و تاءمين بينوايان و اداره امور واماندگان ، زكات نقش تعيين كننده دارد، يعنى اگر مالداران در تمامى مراتب به تكليف شرعى خويش عمل كنند و زكات اموال خويش را به نحو احسن بپردازند، فقيرى در عالم باقى نمى ماند و نه تنها در اسلام ، بلكه با تاءكيد آيه شريفه : مؤ لفة قلوبهم بعضى از كفار و مشركين فقير هم به اسلام متمايل شده و از آن بهره مى گيرند.
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود:
ان الله جل و عزوجل للفقراء فى اموال الا غنياء ما يكفيهم و لو لا ذلك لزادهم و انما يؤ تون من منع من منعهم (٥٦)
همانا خداوند عزوجل قرار داده در اموال اغنيا آنچه كه براى فقرا كافى است كه اگر اين اندازه كفايت نمى كرد زيادتر مى نمود (سهم ) فقرا را. البته اگر زكوة اغنياء به فقرا نرسد ايشان هلاك مى شوند پس بواسطه امتناع اغنياء
(از دادن حق فقرا آنان نيز هلاك مى گردند و همه هستى ايشان بر باد مى رود.
چرا زكات بر بنى هاشم حرام است ؟
در محضر ماءمون عليه اللعنه و العذاب امام رضا عليه السلام با علماى اديان احتجاج مى كرد، هنگاميكه از فضيلت و برترى عترت طاهره عليه السلام از آن حضرت پرسش ‍ شد، امام رضا عليه السلام در فضل و برترى عترت طاهره عليه السلام چنين استدلال كرد:
لما جاءت قصة الصدقة نزه نفسه و نزه رسوله و نزد اهل بيته . فقال : انما الصدقات للفقراء و المساكين و... (٥٧)
حضرت امام فرمود:
وقتى قصه زكات نازل شد، خداوند نفس نفيس خويش را و نفس پيامبر و اهلبيت پيامبرش عليه السلام را از زكات منزه ساخت و فرمود: كه همانا صدقات از براى فقراء و مساكين و عاملين به زكات و در راه تاءليف قلوب و براى آزادى بردگان و اداى ديون بدهكاران ، و در راه خدا و كمك به راه مانده ها، فريضه اى از طرف خداوند است .
حضرت امام عليه السلام فرمود:
پس آيا چيزى مى يابيد از آيه شريفه ، كه خداوند عزوجل سهمى براى نفس خويش و يا براى نفس رسول گراميش ، يا براى ذوى القربى ، قرار داده باشد؟ هرگز. چرا كه وقتى نفس ‍ نفيس خويش را منزه ساخت از صدقه و زكات ، و منزه ساخت رسولش و اهل بيت رسولش عليه السلام را از زكات ، بلكه زكات را بر خود و پيامبر و اهلبيتش عليه السلام حرام نمود، و اين چرك دستهاى مردم است و براى اين خانواده حلال نيست ، بعلت اينكه خانواده پاك پيامبر صلى الله عليه و آله از هر دنس و وسخ پاكند و پس وقتيكه خداوند آنان را پاك و طاهر و مطهر ساخت و آنان را از بنى عبادش برگزيد و رضايت داد براى آنان ، از آنچه براى خويش رضايت داده است و كراهت داشت براى اهلبيت طاهرين پيامبرش عليه السلام ، آنچه را كه براى خود كراهت دارد. بنى هاشم و سادات بنى فاطمه عليه السلام (٥٨) از نظر كرامت نفس و شاءن و منزلت ، ايشان را از استفاده از زكوة بى نياز و مبرا ساخته است .
زكات موجب طول عمر و بركت اموال است :
روشن است كه پرداخت زكات طبق معناى لغوى به معنى رشد و نمو است . آيا نديديد كه شاخ و برگ و حتى قسمتى از تنه درخت مو را مى زنند و هرس مى كنند تا ميوه آن بيشتر گردد؟ و طولى نمى كشد كه شاخ و برگ بيشترى مى زند و جاى خود را پر مى كند، پس استعبادى ندارد كه زكات موجب بركت اموال مزكى شود. چنانكه از امام معصوم عليه السلام چنين مى خوانيم :
عن ابى الحسن عليه السلام : ان الله عزوجل وضع الزكاة قوتا للفقراء وت و فيرا لا موالكم . (٥٩)
همانا خداوند عزوجل زكات را براى قوت فقراء و بركت و زيادى اموال اغنياء وضع نمود.
فلسفه تشريع زكات از اين روايت در دو مورد قوت فقراء و بركت و زيادى اموال اغنياء تبيين گشت .
در روايت عمرو بن جميع از امام صادق عليه السلام كه فرمود:
ما ادى احد الزكاة فنقصت من ماله و لا منعها احد فزادت فى ماله (٦٠)
هيچ كس زكات مالش را پرداخت نكرد كه چيزى از مالش كم گردد، و هيچ كس منع زكات نكرد، كه چيزى به مالش افزون گرديده باشد.
حقيقت اين سخن مقرون به وحى اينست ، كسيكه زكات مالش را مى پردازد، حتما جايش بزودى بچند برابر پر مى شود، چنانكه مانع الزكات ممكن است بچند برابر زكات ، از مالش ‍ كاسته گردد، مگر اموال زيادى كه به عنوان آزمايش و امتحان براى مدتى به او داده شود، سر انجام همين اموال زياد، دنيا و آخرتش را تباه كرده ، و موجب نفرت و بيزارى ارحام و همسايگان و ضعفا و مستمندان مى گردد بطوريكه در دنيا با صفت بخل و لئامت در لاك خود مى خزد و يك زندگى پست لئيمانه را در غربت كامل سپرى نموده ، اموال زحمت كشيده يا باد آورده را بازماندگان بى ايمانش كه با دست خود تربيت كرده ، و يا ديگر دشمنانش ، نيش جان مى كنند و عذاب ابدى آخرت را او خود، به تنهائى يدك مى كشد!! الحال اى زراندوزان غافل بهوش باشيد ما اكثروا لعبرو اقل الا عتبار. حضرت امام فرمود: عبرتها چه زياد است ولى عبرت گرفتن چه كم ؟!!.
اتلاف و خسران مال به خاطر منع حقوق مستضعفان است :
عن الصادق عليه السلام فصينوا اموالكم بالزكاة و داوو امرضاكم بالصدقه و ما تلف مال فى بر و لا بحر الا بمنع الزكوة (٦١)
از امام صادق عليه السلام است كه فرمود: اموالتان را بوسيله زكاة حفظ كنيد و بيماران شما را بوسيله صدقه درمان نماييد و بدانيد هيچ مالى در بر و بحر (خشكى و دريا) تلف نمى شود و به نابودى نمى گرايد مگر به منع زكات و استنكاف از تاءديه آن .
اين مساءله خيلى دقيق است . نپرداختن زكات به مستحقان و واماندگان ، چگونه مانع الزكات و يا هر مديون و بدهكار ديگرى را متوجه مى كند كه مالش چرا و چگونه و براى چه علتى تلف شده است ؟! و آن ضرر و زيان كه بر مالش رسيده علت و سببش چه بوده است ؟ ممكن است خيلى ها نفهمند و ندانند، ولى انسانهاى مسلمان و هوشيار به خوبى درك مى كنند كه رشد و نمو و زيادى اموالشان از پرداخت حقوق الهى (زكات و خمس ) است و هر گونه زيان و ضرر و اتلاف و خسران بر مال به خاطر منع زكات و نپرداختن حقوق بيچارگان و مستمندان است .
اينك فصل سوم به پايان رسيد و به ديدگاه و نظريات علماء اسلام و فقهاء عظام از پيروان اهلبيت عليه السلام در زكات ، به فصل چهارم مى پردازيم .
فصل چهارم : زكات از ديدگاه فقها اسلام
نظر علامه حلى رضوان الله عليه در تشريع زكات :
نظر آية الله على الا طلاق ، يوسف بن على بن مطهر حلى ، معروف به علامه حلى در مورد زكات و اهميت آن چنين است و ايشان در شرايط وجوب زكات فرموده اند:
واجب است زكات مال بر هر كس كه بالغ و عاقل و آزاد و مالك مال در حد نصاب باشد و بتواند در مال خويش تصرف كند. (٦٢)
هدف از بيان نظريات و اقوال مراجع و علماى بزرگ شيعه اينست كه اين شخصيتها، زكات اسلام را تاءييد كرده و بى هيچ چون و چرايى آن را پذيرفته و نظريات فقهى خويش را درباره آن اعلام و اظهار فرموده اند.
در جاى ديگر از كتابش ، حضرت علامه در مورد مالى كه در تصرف مالكش نيست ، فرموده اند:
مالى كه در تصرف صاحب آن نيست ، چنانكه از او غصب شده و يا اموالش را به گرو داده ، يا مالش از او دور است ، و در دسترس او نيست . در اين صورت زكات به صاحب چنين مالى واجب نيست گرچه سالها بر او بگذارد و چون باز بدست آيد، زكات يكسال مستحب است و كسى كه مالش را قرض داده تا از مقروض پس نگرفته ، زكات بر قرض دهنده نيست . جهت بررسى بيشتر به كتابهاى فقهى مراجعه فرمائيد. (٦٣)
شيخ طبرسى و تاءكيد بر تاءديه زكات
شيخ طبرسى در ذيل آيه شريفه و اتو الزكوة از بيان پيامبر اسلام
صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
اءى اءعطوا ما فرض الله فى اموالكم على ما بينه الرسول صلى الله عليه و آله .
آتوا الزكاة ، يعنى زكات بدهيد، آنچه را كه خداوند واجب كرده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله ، فرمود.
و اينست حكم جميع آنچه كه در قرآن به طور اجمال بيان شده است ، چرا كه بيان مفصل آيات موكول به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شده است و شاهد اين مدعى قول خداى تعالى است كه فرمود:
... و ما اتيكم الرسول فخذوه و مانهيكم عنه فانتهوا . (٦٤)
آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله به شما داد پس بگيريد و قبول كنيد و آنچه را كه بر شما نهى كرد، باز ايستيد.
بدين ترتيب خداوند بندگانش را امر فرمود به زكات به طريق اجمال و تفصيلش را پيامبر بيان فرمود (٦٥) و در تفسير امام عليه السلام در حاصل آنچه از آتوا الزكوة من اموالكم اذا وجبت ، و من ابدانكم اذا الزمت و من معونتكم اذا التمست (٦٦)
حضرت امام عليه السلام بيان فرمود: مراد اينكه زكات بدهيد از اموال خويش هرگاه واجب شد و از بدنتان (زكات فطره ) هرگاه لازم شد، و از معونه شما هرگاه زياد آمد.
اينست معناى آيه شريفه زكات مال ، و زكات بدن .
زكات با تمامى ابواب فقهى و شرايطش در كتابهاى فقهى و كتاب شريف تبصرة المتعلمين با ترجمه به فارسى توسط حضرت آية الله شعرانى رحمت الله عليه آمده . طالبين مى توانند به كتب فقهى مراجعه نمايند.
زكات از ديدگاه ملا محسن فيض (قدس سره )
فيض كاشانى در فلسفه زكوة و اسرار تشريع آن مى فرمايد:
سر وجوب زكات ، فقط انفاق و كمك به تهيدستان نيست بلكه براى آزمايش بنده است كه تا بخوبى از بوته آزمايش در آيد. زكات دهنده خود را بدينوسيله از لوث بخل كه از مهلكات اغنياء است ، پاك مى سازد.
رسولخدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد: سه چيز از مهلكات است ، بخل ، هواپرستى و نخوت .
قال الله تعالى : ... و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون (٦٧)
كسانيكه دست از بخل بر مى دارند رستگارند.
در صورتيكه ممكن است صفت بخل از انسان زايل شود كه به بذل و بخشش مال و ثروت خود عادت كند و نفس خويش را مقهور سازد و بتواند به صفات سخاوت و كرامت نفس ، انفاق مال كند، و عشق و علاقه ثروت را كه مايه هلاكت او است از ساحت دل خود پاك سازد و به هر اندازه كه مى تواند در بذل آن اقدام نمايد، و به همان مقدار كه دلش پاكيزه مى شود و خرسند و مسرور مى گردد. با اينكه اموال خود را در راه خدا به تهيدستان انفاق نمايد، مضايقه نكند.
انفاق مال موجب شكر نعمت است زيرا حق تعالى سزاوار است شكر نعمتهاى بنده را كه به بندگان مستضعف اعطاء نموده و منت نهاده پذيرا باشد و از او تقدير نمايد، بنابراين كسيكه عبادات بدنى انجام مى دهد چنانست كه شكر نعمت بدنى را بجا مى آورد و شخصى كه عبادات ماليه را انجام مى دهد مانند آن است كه شكر نعمت مال را كرده باشد و چقدر پست فطرت است كسيكه فقير و بيچاره اى را ببيند و به او احسانى ننمايد تا بدينوسيله شكر نعمت الهى را به جاى آورد و سپاسگذارى نكند كه خداوند او را مانند آن فقير نيازمند و تهيدست نساخته است . (٦٨)
امير المؤ منين عليه السلام فرمود: هرگاه به سائلى احسانى كرديد دست خود را نزديك دهان برده و ببوسيد زيرا پيش از آنكه صدقه شما بدست سائل برسد، به خدا مى رسد و خداى تعالى گيرنده صدقات است .
رسولخدا صلى الله عليه و آله فرمود: صدقه مؤ من پيش از آنكه به خداى تعالى برسد به دست بينوا نمى رسد، يعنى اول خداوند او را مى پذيرد، پس از آن به فقير مى رسد. شرطش اينست كه صدقه و يا زكات بقصد قربت و براى رضاى خدا داده شود. سپس حضرت اين آيه را تلاوت كرد:
الم يعلموا ان الله هو يقبل التوبة عن عباده و ياءخذ الصدقات و ان الله هو التواب الرحيم (٦٩)
آيا ندانستيد كه خداى متعال توبه بندگانش را مى پذيرد و صدقات آنها را قبول مى كند و تنها او توبه پذير و مهربانست . (٧٠)
چرا زمين بركات خود را چنانكه بايد بما نمى دهد؟!!
گفتارى است درباره اسرار زكات ، كه چرا بركات زمين آنچنانكه بايد به ما نمى رساند. و خداوند متعال از ما بندگانش در مقابل فرائض و احكام اسلامى چه مى خواهد؟!! آنجا كه مى فرمايد: اقيموا الصلوة و آتو الزكوة .
نماز بخوانيد و زكات بدهيد .
رسولخدا صلى الله عليه و آله فرمود:
چون مردم از دادن زكات خوددارى كنند، زمين هم از بركاتش امتناع مى كند.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
خداى متعال هيچ امر واجبى را مانند زكات بر امت پيغمبر صلى الله عليه و آله فرض و واجب نگردانيده ؟!! در اين فريضه است كه عموم مردم هلاك مى شوند!! كسيكه يك جزء از زكات واجب مال خود را تعمدا و اختيارا اداء نكند مؤ من و مسلمان نيست و از تاءسف عدم پرداخت زكوة فرداى قيامت مى گويد:
رب ارجعونى لعلى اعمل صالحا فيما تركت .
پروردگارا با ديگر مرا به دنيا برگردان تا (فريضه زكات ) را تاءديه كنم .
خداى متعال زكات را برايى آن قرار داده تا ثروتمندان را آزمايش كند و هزينه زندگى بيچارگان را تاءمين نمايد و اگر همه مردم زكات مالشان را مى پرداختند، هيچ مسلمانى فقير و نيازمند نمى شد و به همان اندازه اى زكوة كه خداوند براى او واجب كرده قناعت مى كرد ، اين فقر و احتياج و گرسنگى كه در ميان مردم پيدا شده بر اثر بخل و گناهان ثروتمندان است و خدا بر خود لازم دانست بر كسانيكه حق الله ، زكوة را، منع مى كنند، رحمت خود را بر آنان منع نمايد.
سوگند به كسيكه خلق را آفريد و سفره روزى خود را به سوى آنان گشود، هيچ مالى در دريا و صحراى عالم ضايع و يا مفقود نمى شود، مگر مالى كه زكات آن داده نشده و هيچ صيدى اسير دام نمى گردد جز آنكه آنروز از تسبيح خدا غفلت كرده است .
محبوبترين مردم به پيشگاه خدا كسى است كه سخاوتمندتر باشد. و سخاوتمندترين آنها كسى است كه زكات مالش را ادا كند. و فريضه زكات كه به مالش تعلق گرفته به مستحقان از مؤ منين بپردازد. (٧١)
محقق حلى مانع الزكات را مرتد مى داند!!
نجم الدين ابى القاسم جعفر بن الحسن المحقق الحلى قدس سره در مورد زكات و وجوب و اهميت آن در كتاب المعتبر چنين مى گويد:
اين بزرگوار در وجوب زكات و عقوبت كسى كه زكات ندهد يا انكار وجوب آن نمايد، مى فرمايد:
و وجوبها معلوم بالكتاب و السنة و الاجماع فمن منعها جاهلا عرف و الزم و ان كان عالما مستحلا فهو مرتد ولو كان لا مستحلا. اخذت منه من غير زيادة و به قال اءبو حنيفة و الشافعى و مالك . (٧٢)
وجوب زكات از نظر كتاب و سنت و اجماع معلوم و مبرهن است و اجماع علماء اماميه و عامه و اهل تسنن بر وجوب آن ثابت و روشن است ، پس بنابراين كسى كه جاهل است بر زكات يعنى عرف و الزم آگاهش مى نمايند و الزامش به پرداخت زكات مى كنند و اگر معلوم بخوانيم ، يعنى ، عرف و الزم خود بداند و بشناسد كه بايد زكات مال بدهد و هرگاه عالم به پرداخت زكات و وجوب آن از طرف خدا و رسول صلى الله عليه و آله باشد و در عين حال انكار زكات مى كند و بر خود حلال مى داند او مرتد است و از دين خدا خارج شده و ضرورى دين را انكار كرده است . و جناب محقق حلى او را مرتد معرفى مى نمايد و هرگاه مستحل و حلال نداند از او زكات را مى گيرند ولى نه زيادتر از آنچه بايد بدهد و نظر فقها ثلاثه اهل تسنن همچون ابو حنيفه ، شافعى و مالك ، با هم در اين مساءله همين است و با ما اختلافى ندارد.
اگر فتاوا و نظريات فقهى شيعه كه بمنزله قانون الهى و اسلامى قابل اجراست و بايد پياده شود و حكومت اسلامى در اجراء مفاد اين قانون اسلامى مساعدت مى كرد، خدا شاهد است كه اجراء قوانين فقهى و اسلامى چه اثرات فوق العاده مثبتى در نظام اسلامى ما داشت . به اميد آن روز كه كل قوانين اسلامى خاصه قانون خمس و زكات در اين برهه از زمان پياده شود و هر گونه موانع را از سر راه خود بر مى دارد. چرا كه اسلام به اقتدار كامل خود بحمد الله رسيده و حكومت ، الحال حكومت اسلامى است . از خداوند متعال بخواهيم و به پيشگاه او استغاثه كنيم كه خداوند توفيق اجراى همه قوانين مترقى اسلامى خاصه اجراى كامل احكام اسلام را به ولى امر مسلمين و حاكم مؤ يد و منصور زمان ، آن كسيكه اين منصب عظماى الهى را به عهده دارد و حرف اول و آخر دين و دنياى ما را او مى زند و در حقيقت سياستگذارى امور اسلام و مسلمين در زير اين آسمان كبود با اوست . به او مرحمت فرمايد. و حكومت اسلامى در اين برهه و مقطع از زمان و همه ازمنه و اعصار تا ظهور و حضور حضرت ولى عصر حجت بن الحسن عجل الله تعالى فرجه الشريف ، تبلور خاص خود را پيدا كند و دماغ همه دشمنان قسم خورده خود را به خاك بمالد. و بالاخره بايد اين قانون به دست تواناى بقية الله الاعظم ارواح من سواه فداه ، بايد پياده شود. به اميد آن روز انشاالله ، و جناب محقق مى فرمايد: زكات به امر پروردگار عالم فرض و واجب شده و چون نماز و روزه و ساير احكام عبادى احتياج به قصد قربت دارد و لذا با اينكه زكات بر كافر هم واجب است . لكن چون نمى تواند قصد قربت كند از او نمى گيرند.
جناب محقق حلى مى فرمايد:
تجب الزكوة على الكافرين و ان لم يصح اداؤ ها اما الوجوب فلعموم الامر و اما صحة الاداء فلان ذلك مشروط بنية القربة و لا تصح منه و لا قضاء عليه لو اسلم ، لقوله عليه السلام الاسلام يجب ما قبلة . (٧٣)
واجب است زكات بر كافر و اگرچه صحيح نيست از او ادائش ، اما اينكه بر كافر هم واجب است براى اينست كه امر به زكات در قرآن عموميت دارد كه همه بايد زكات بدهند، چه كافر و چه مسلمان ، و اما از كافر صحيح نيست به خاطر اينكه اداء زكات نياز به قصد قربت دارد و صحيح نيست از كافر، چون نمى تواند قصد قربت كند و قضا هم ندارد و اگر كافر مسلمان شود، پس از اسلام ماءمور به پرداخت زكات نيست ، چون در حال كفر با دلائل قبلى ماءمور به اداء آن نبود. به دليل حديث اسلام گناه و كفر ما قبل را مى پوشاند. (به كتاب المعتبر محقق حلى باب زكات مراجعه فرماييد).
با اين مختصر دلائل از نظريات فقها و اهلبيت عليه السلام معلوم مى گردد كه زكات يكى از فرايض الهى است كه بر هر مكلف مسلمان واجب است و بالاخره زكات يكى از واجبات ضرورى اسلام محسوب مى شود و مستحل زكات مرتد است . يعنى كسى كه زكات را در مال خود واجب الهى نمى داند و او را بر خود حلال مى كند، اين چنين شخصى از نظر فقهاى اسلام مرتد شمرده مى شود.
قرآن مؤ يد اين حقيقت است . كه مى فرمايد: آنچه از زكات مى دهيد، خاطر و رضاى خداوند را منظور نماييد و به چندين برابر سود برده و اضعاف مضاعف از خداوند مى گيريد.
... و ما آتيتم من زكوة تريدون وجه الله فالئك هم المضعفون (٧٤)
و آنچه را به عنوان زكوة مى پردازيد و تنها رضاى خدا را مى طلبيد و مايه بركت است كسانى كه چنين مى كنند داراى پاداش مضاعفند.
بنابراين ، قصد قربت و اختصاص اجر و ثواب در اين فريضه (زكات ) براى خداوند است و بس .
ديدگاه علامه كاشف الغطاء در زكات :
علامه بزرگوار كاشف الغطاء در مورد زكات مى فرمايد
زكات از نظر شيعه پس از نماز،از همه عبادات مهمتر است . بلكه در بعضى اخبار ائمه اهلبيت عليه السلام اين مضمون وارد شده :
من لا زكوة له لا صلوة له .
كسى كه اهل زكات نيست نمازى هم براى او نيست . يعنى كسيكه زكات بر مالش تعلق گرفته و او پرداخت نمى كند نمازش هم پذيرفته نيست و صحيح نمى باشد.
شيعه مانند ساير مسلمانان زكات را در نه چيز واجب مى داند:
١ چهار پايان سه گانه (گوسفند، گاو و شتر)
٢ غلات چهار گانه (گندم ، جو، خرما و مويز) و (طلا و نقره مسكوك ).
اينها موارد زكات و چند مورد هم مستحب است مانند:
١ مال التجاره
٢ اسب
٣ كليه محصولات كشاورزى
البته واجب شدن زكات در اين موارد نه گانه شرايط و حد نصاب معينى دارد كه در كتب فقهى توضيحات لازم داده شده است .
تذكر اين نكته نيز لازم است كه تمام شرايط و قيودى را كه علماء شيعه قائلند لااقل با يكى از مذاهب چهارگانه اهل سنت مطابقت دارد.
علامه ال كاشف الغطاء در مصرف زكات مى فرمايد:
مصرف زكات از نظر شيعه همان طوائف هشتگانه اى هستند كه قرآن مجيد بيان كرده است . آنجا كه مى فرمايد:
انما الصدقات للفقراء و المساكين و العاملين عليها و المؤ لفة قلوبهم و فى الرقاب و الغارمين و فى سبيل الله و ابن السبيل ... (٧٥)
زكات حق فقرا و مساكين و همچنين حق كاركنانى است كه براى (جمع آورى ) آن زحمت مى كشند، و كسانى كه براى جلب محبتشان از غير مسلمانان به اسلام اقدام مى شود و براى آزاد كردن بردگان و اداء دين بدهكاران ، و در راه (تقويت آيين ) خدا، يعنى كل كارهاى فرهنگى دين و مذهب و تبليغات اسلامى استفاده مى گردد، و همچنين زكات در راه كمك به در راه ماندگان (ابن السبيل ) مقرر شده است .
احكام زكات فطره در اسلام :
علامه آل كاشف الغطاء كه از مفاخر علماء شيعه است در مورد زكات فطره چنين مى گويد:
يكى از اقسام زكات ، زكات فطره است كه بر هر انسان بالغ و عاقل و متمكن لازم است كه در شب عيد فطر از طرف خود و تمام كسانيكه نفقه او را مى خورند، اعم از كوچك و بزرگ بپردازد.
مقدار زكات فطره براى هر نفر يك صاع قريب يك من تبريز و جنس آن از قوت غالب مردم مانند: گندم ، جو، خرما و امثال اينها است و در اصول مسايل زكات فطره هيچگونه اختلافى ميان شيعه و اهل سنت نيست . (٧٦)
زكات هر شهر اختصاص به فقراى همان شهر دارد
از مراحم اسلام به مؤ ديان زكات و مستحقان آن ، اينست كه زكات هر شهر و بلاد به مستحقان همان بلاد داده شود، كه مستحقان هر بلاد مقدم بر ديگرانند، هم هزينه مؤ دى زكات را كم مى كند و هم فقراى هر بلاد زودتر به حق خويش مى رسند.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
رسول خدا صلى الله عليه و آله صدقه اهل باديه را بر مستحقان همان باديه توزيع مى نمود و صدقه اهل شهر را بر مستحقان اهل همان شهر مى داد.
در خصوص اينكه زكات هر بلد بايد در همان بلد مصرف شود، محمد بن مسلم مى گويد: به امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم ، اگر مردى زكات مال خود را فرستاده بود به شهر ديگر، اما در ميان راه تلف شد، آيا او در زمان تقسيم زكات همچنان ضامن است ؟
امام عليه السلام فرمود: اگر همان محل اقامت او افراد مستمند و مستحق زكات بوده اند و او زكات را فرستاده ، بلكه ضامن است . اما اگر در محل اقامت او مستحق نبوده و او زكات را فرستاده و در بين راه تلف شده ، ضامن نيست . (٧٧)
تمامى اين روايات و آياتى كه از قرآن در رابطه با (زكات ) بيان گرديد مبتنى بر اهميت فريضه زكات است .
خداوند پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه اثنى عشر عليه السلام و تمامى علماء اماميه و حتى علماء اربعه اهل تسنن ، كلا زكات را يكى از فرايض مهم دانسته و هيچ ترديدى در اصل وجوب زكات ، اين ماليات اسلامى ، وجود ندارد، الا اينكه در كيفيت و شرايط دريافت و پرداخت زكات بين علماء اماميه و اهل تسنن اختلاف وجود دارد.
فصل پنجم : نقش زكات در اقتصاد اسلام و مسلمين
پول در خدمت مصالح اسلام و مسلمين :
پول در تدارك زندگى و اقتصاد مالى و سرنوشت مادى و معنوى بشر نقش بنيانى و اساسى دارد.
بوسيله پول و مال همه نيازمنديهاى مادى و معنوى ، دينى و اخروى بشر تاءمين مى گردد، اما وقتى ميزان مال و درهم و دينار از حد معمول و هزينه زندگى بيشتر گردد و به حد نصاب برسد خمس يا زكات بر آن تعلق مى گيرد. تا كه اموال و انفسشان تزكيه گردد و پاك شود.
ببينيم امامان معصوم عليه السلام در اين مورد چه دستور العملى صادر كرده اند.
از امام باقر عليه السلام در مورد درهم و دينار، پرسيدند، حضرت فرمود:
انه سئل عن الدنانير و الدرهم و ما عمل الناس فيها .
امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش ، امام باقر عليه السلام روايت مى كند كه از حضرتش پرسيدند از درهم و دينار و آنچه مردم با آن عمل مى كنند؟ حضرت فرمود:
هى خواتيم الله فى ارضه جعلها الله مصلحة لخلقه و بها تستقيم شئونهم و مطالبهم ، فمن اكثر له منها بحق الله فيها و اءدى زكاتها فذك الذى طابت و
خلصت له و من اكثر له منها فبخل بها و لم يؤ د حق الله فيها و اتخذ منها الانية فذك الذى حق عليه و عيدالله عزوجل فى كتابه يقول الله تعالى : يوم يحمى عليها فى نار جهنم فتكوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ماكنزتم لا نفسكم فذوقوا ما كنتم تكنزون (٧٨)
امام باقر عليه السلام فرمود:
درهم و دينار، خواتيم و مهرهاى خداوند در روى زمين است كه خداوند آن را براى مصلحت بندگانش قرار داده است ، كه بوسيله درهم و دينار بندگان خدا شئون و خواسته هاى خويش را حفظ و هماهنگ مى گردانند و بدست مى آورند، پس كسيكه درهم و دينار، زياد بدست آورد، حقوق الهى را بپردازد و زكات مال دهد، پس در اينصورت اين مال براى او پاك و خالص است و اگر مالدارى بخل ورزد و حق الله را نپردازد و آن را فقط براى دنياى خويش برگيرد، چنين كسى سزاوار است به عذاب خداوند در كتابش تهديد شود، در آنجا كه مى فرمايد:
در آن روز كه آن درهم و دينار را در آتش جهنم گرم و گداخته كرده ، و با آن صورتها و پهلوها و پشتهاى ايشان را داغ مى كنند (و به آنها مى گويند:) اين همان چيزى است كه براى خود اندوخته ايد، (و گنجينه ساخته ايد) پس بچشيد چيزى را كه براى خود مى اندوختيد، روزيكه افروخته مى شود بر آن ها در آتش دوزخ ، پس داغ كرده مى شوند به آنها پيشانيهايشان و پهلوهايشان و پشتهايشان ، اين است آنچه نهفته و گنجينه كرده ايد براى خودتان ، پس بچشيد آنچه گنج كرده ايد.
ثروت اندوزان در خطر عظيمند
بعضى از بندگان خداوند اگر مال ندارند مصلحتى است ، چرا كه ممكن است از عهده اداء حقوق الهى برنيايند و بعضى از انسانها از مال و دارائى فراوان برخوردارند و به كمال جسارت و وقاحت نمك خورده و نمكدان را مى شكنند و اينان در خطر عظيمند.
در ضمن روايتى از حضرت امام رضا عليه السلام آمده كه حضرت فرمود:
ان صاحب النعمة على خطر انه عليه حقوق الله فيها... (٧٩)
براستى صاحب نعمت در خطر است ، چرا كه حقوق الهى بر اموال او تعلق مى گيرد و خمس و زكات بر ثروت او واجب مى گردد و چه بسا ايمانى كه او را وادار به پرداخت حقوق الهى كند ندارد و يا ضعيف است ، لذا همين نعمت باعث هلاكت او مى شود.
منت خداى را كه به پرداخت زكاتم توفيق داد:
حضرت امام رضا عليه السلام در مورد شخص خويش با تاءكيد و سوگند، مى فرمايد:
والله انه على النعم من الله عزوجل فما اءزال منها على وجل (و حرك يده ) حتى خرج من الحقوق التى تجب لله على فيها .
سوگند به خدا براستى براى من از جانب خداوند عزوجل ثروتى و نعمتى بود، پس على الدوام از آن ثروت در بيم و هراس بودم ، راوى گويد:
حضرت رضا عليه السلام دست مباركش را بطريقى كه حكايت از وحشت و ترس داشت حركت داد، آنگاه فرمود:
حتى اخرج من الحقوق التى تجب لله على فيها .
تا آنكه حقوق الهى را كه بر آن مال تعلق گرفته بود از آن خارج كردم .
راوى گفت : فدايت گردم شما با آن همه قدر و منزلت ، از نعمتى كه خداوند به شما عطا فرموده اين چنين در خوف و اضطراب هستند؟!
قال : نعم ، فاحمد ربى على ما من به على . (٨٠)
حضرت فرمود: بلى ، سپاسگزارم از پروردگار بزرگ خويش كه بر من منت گذاشت و مرا موفق به پرداخت حقوق الهى نمود و مالم را پاك ساخت . و مرا از زيربار دينم رهايى بخشيد.
حمد و ثناى الهى از امام رضا عليه السلام در پرداخت حقوق الهى نشان دهنده اهميت فوق العاده حق الله و حق الناس است كه كميت انسانها در پرداخت آن و تزكيه اموال خويش ، لنگ است و كثيرى از مسلمانان در اين رابطه بهلاكت مى رسند.
زكات مهمترين احكام ارزشى اسلام
بزرگترين و مؤ ثرترين عوامل رشد و تكامل فرهنگى و سياسى و هنرى و... در جامعه متمدن بشرى ، اقتصاد است . اسلام براى حفظ ارزشهاى اقتصادى در جوامع بشرى و حمايت از طبقات مستضعف در ميان ملت خويش ، زكات را كه يكى از عاليترين خدمات اجتماعى ، اقتصادى است ، مقرر و فرض نموده است كه بدينوسيله زكات در تمامى ملل اسلامى مى درخشد و براى ريشه كن كردن فقر عمومى نقش اساسى و بنيانى را ايفاء مى كند، اما اگر طبقات مختلف سرمايه داران و متنفذين مسلمان به اين اصل اسلامى عمل نمايند و از عاليترين موهبتهاى الهى ، بندگان محروم او را بهره دهند، تا ريشه فقر و استضعاف از بيخ و بن بركنده شود.
قضيه اى را رفاعة بن موسى نقل مى كند و مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:
ما فرض الله على هذه الامة شيئا اشد عليهم من الزكوة و فيها تهلك عامتهم . (٨١)
خداوند بر اين امت چيزى را محكمتر و قوى تر از زكات فرض نكرد. و در اين زكات كه اكثر مردم بهلاكت مى رسند.
بلى !! هرگاه زكات اموال اغنياء پرداخت شود، فقيرى در عالم اسلام به چشم نخواهد خورد و هرگاه اغنياء ثروتهاى خود را تزكيه نكنند موجبات هلاكت خود را فراهم آورده اند.
مال حرام تزكيه پذيرنيست .
خمس يا زكات بايد از مال حلال و پاك و طيب و طاهر و با قصد قربت براى ذات اقدس احديث پرداخت گردد، و مال حلال مخلوط به حرام نيز با تخميس و يا تزكيه پاك و حلال مى نمايند. بنابراين مالى كه از كديمين و عرق جبين تهيه شده و براى تهيه آن زحمتها كشيده شده اگر به حد نصاب برسد وقتى حلال و پاك مى گردد، كه خمس يا زكاتش را بپردازند. والا پولى و مالى كه از راههاى نامشروع ، و يا از مالهائى كه از براى كسب و تحصيل آن زحمتى كشيده نشده و تلاشى بعمل نيامده ، زكات دادن و يا خمس دادن نمى تواند آنرا پاك نمايد. خلاصه اينكه مال حرام معين با صاحب و مالك معين ، با خمس و زكات هم پاك و حلال نمى گردد.
با پول سرقت از زائران خانه خدا هم صدقه ؟!!
از حضرت امام حسين عليه السلام اين واقعيت را مى خوانيم كه فرمود:
انه ذكر عنده عن رجل من بنى امية انه تصدق بمال كثير، فقال : مثله مثل الذى سرق الحاج و تصدق بما سرق ، انما الصدقة من عرق جبينه فيها، و اغبر فيها وجهه (٨٢)
وقتى نام يكى از بنى اميه را در محضر امام حسين عليه السلام بردند و گفتند كه او مال زيارى را به صدقه داده ، حضرت فرمود:
مثل او مثل كسى است كه مال حاجيان و زائران بدزدد و آن مالها را صدقه بدهد، همانا صدقه آنست كه از عرق جبين و كديمين بدست آمده باشد و سپس خمس و يا زكات آن را بپردازد و پوست صورتش در اين راه چين و چروك خورده باشد.
حاكى از اينكه در راه بدست آوردن مال چه از راه كسب و چه از راه كشاورزى و كارگرى ، رنج فراوان بايد ديد، نه اينكه از پولهاى بدون زحمت و حرام و نامشروع از دستگاه بنى اءميه و مشابه آن تهيه كرده و بخواهد زكات بپردازد و بطوريكه توقع قبولى اداء اين فريضه را هم داشته باشد.
حاصل و خلاصه مطلب حضرت امام حسين عليه السلام اينست كه خمس و زكات و صدقه بايد از مالى پرداخت گردد كه از كديمين و عرق جبين و زحمات فراوان بدست آمده باشد، مثل آن پير كشاورزى كه دست و صورتش چين و چروك خورده و انتظار درو كردن محصول جو و گندم و يا ساير محصولات خويش را مى برد، كه انتظار، اشد از مرگ است . (حاكى از اينكه آيا دسترنج يكساله من بدستم مى رسد يا نابود مى گردد؟ و يا به انواع آفات از بين مى رود؟) و يا به انواع آفات از بين مى رود؟) با اين ناراحتيها كه جوان را پير مى كند و چين و چروك بدست و صورت مى افتد، پولى و مالى كه بدست مى آيد خمس و زكاتش طيب و طاهر و از اجر و پاداش فوق العاده اى برخوردار است .
ادا كننده زكوة از پل نجات مى گذرد:
در اسلام زكات از نظر اقتصادى و ارزشهاى مادى ، از موضع قابل اهميتى برخوردار است ، بطوريكه پيامبر مكرم اسلام آن را به پل و قنطره نجات تشبيه كرده است ، هر كس كه زكات را اداء كرده از آن پل بخوبى مى گذرد.
وجود مقدس اميرالمؤ منين عليه السلام نيز ضمن توصيه به زكات مى فرمايد:
عليكم با الزكوة فانى سمعت نبيكم يقول : الزكوة قنطرة الاسلام ، فمن اداها جار القنطرة و من منع احتبس دونها وهى تطفى ء غضب الرب
على عليه السلام فرمود:
بر شما باد به اداء زكات كه براستى من از پيامبر شما شنيدم كه فرمود: زكات پل اسلام است ، پس كسى كه ادا كند آن را از پل مى گذرد و آن كسى كه منع كند و زكات مالش را نپردازد، پل نجاتى ندارد و در ابتداى پل متوقف مى گردد. پس زكات بدهيد كه زكات آتش غضب پروردگار قهار را خاموش مى گرداند.
زكات آتش خشم خدا را خاموش مى گرداند
در اينكه اداء زكات آتش غضب پروردگار عالم را خاموش مى گرداند اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايد:
الله الله ، فى الزكوة فانها تطفى ء غضب ربكم . (٨٣)
خدا را، خدا را، زكات بدهيد، پس براستى زكات آتش غضب پروردگارتان را خاموش مى گرداند.
دودى كه با آه و ناله پير زنى ، يتيمى ، مسكينى و بيچاره اى بلند مى گردد، به شكل شعله اى از آتش خشم و غضب خداوند قهار است كه تو زكات دهنده مى توانى آن آتش خشم پروردگار را خاموش گردانى .
بهترين محصول خود را به زكات بدهيد
زكات به معنى رشد و نمو و بركت اموال است ، بايد بهترين اموال در راه خداوند و با قصد قربت پرداخت گردد، هرگاه چنين شود آن اموال بركت خواهد داشت و از كليه آفات و زيان و ضرر محفوظ و مصون مى ماند و هرگاه مؤ دى زكات از بدترين اموال خويش به عنوان زكات پرداخت كند مورد نهى خداوند قرار مى گيرد و براى اموال چنين كسى خير و بركت هم نيست ، در آيه شريفه اى از قرآن چنين مى خوانيم :
يا ايها الذين آمنوا انفقوا من طيبات ما كسبتم و مما اخرجنا لكم من الا رض و لا تيمممووا الخبيث منه تنفقون . (٨٤)
اى كسانيكه ايمان آورده ايد، انفاق از خوبها و طيبات از آنچه را كسب كرده ايد و از آنچه كه ما بيرون آورديم براى شما از زمين و قصد نكنيد كه بدترين آن را انفاق كنيد.
ابى بصير، صحابى معروف از امام صادق عليه السلام در مورد تفسير آيه شريفه پرسيد:
قال : كان رسول الله صلى الله عليه و آله اذا امر بالنخل ان يزكى ، يجيى ء قوم با لوان من تمر و هو من ارادى التمر يؤ دونه من زكوتهم تمرا. يقال له الجعرور و المعافارة قليلة اللحاء، عظيمة النوى و كان بعضهم يجيى ء بها عن التمر الجيد. فقال رسول الله صلى الله عليه و آله لا تخرصوا هاتين التمرتين و لا تجيئوا منها بشى ء و فى ذلك نزل و لا تيممموا الخبيث منه تنفقون و لستم بآخذيه الا ان تغمضوا فيه و الا غماض ان تاءخذ هاتين التمرتين . (٨٥)
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود:
پيامبر اكر. هرگاه امر به تزكيه و پرداخت زكات خرما مى فرمود، گروهى از اقوام مى آمدند كه خرماهاى رنگارنگ داشتند و پست ترين خرما را بعنوان زكات آورده بودند و خرمايى كه بعنوان زكات مى دادند بنام جعرور و معافارة بود كه كم گوشت و داراى هسته بزرگ بود و بعضى از مسلمانان هم خرماى خوب را براى زكات مى آوردند، پس پيامبر اكرم
صلى الله عليه و آله مى فرمود: مخلوط نكنيد اين هر دو نوع خرما را و چيزى از آن را نياوريد. و در اين رابطه آيه نازل شد كه فرمود: و قصد نكنيد كه اين نوع خرمايتان كه بدترين از خرمايتان را بعنوان زكات بپردازيد و شما فقراء نگيريد آن را، مگر آنكه اگر گرفتيد و قبول كرديد، ديگر از بديهاى آن چشم پوشى كنيد، كه چشم پوشى آن ، گرفتن اين دو نوع خرما بعنوان زكات است .
از دادن پست ترين محصول به زكات جدا خوددارى نمائيد
كسب و تجارت بايد از جميع شوائب و محرمات پاك باشد و زكات مال بايد از عاليترين و شايسته ترين آن پرداخت گردد، معاملات ربوى مال را كلا آلوده نموده كه حتى با زكات هم قابل تزكيه نيست . بنابراين از هر مالى ، بايد بهتر ينش را در اختصاص زكات قرار داد، نه از بدترين آن .
وقتى از امام جعفر صادق عليه السلام از تفسير آيه شريفه :
يا ايها الذين آمنوا انفقوا من طيبات ما كسبتم و مما اخرجنا لكم من الارض و لا تيممموا الخبيث منه تنفقون ... (٨٦)، را پرسيدند. حضرت عليه السلام فرمود:
كانت عند الناس حين اسلموا مكاسب من الربوا و من اموال خبيثة ، كان الرجل يتعدها من بين يدى ماله فيتصدق بها، فنها هم الله عن ذلك . (٨٧)
در هنگام اسلام آوردن مردم ، مكاسب حرامى از ربا وجود داشت و از بدترين اموال خود، مسلمان آن روز براى زكات انتخاب مى نمود، پس خداوند در اين آيه آنان را از زكات چنين اموالى بر حذر داشت و نهيشان فرمود.
روشن است مال ربوى با زكات پاك نمى شود و از گاو و گوسفند، گندم بهترينشان را براى زكات بايد انتخاب نمود. چيزى كه به فقرا داده مى شود به امر خدا و در راه خداست ، لذا بايد بهترين اموال را براى زكات اختصاص داد نه بدترينش را.
بهترين اموالتان را به زكات بپردازيد:
در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل است كه خداوند به بنده شايسته اش توسط ملكى سخاوت و كرامت نفس مى دهد تا او سريعتر و با رغبتى بيشتر بتواند زكات مالش ‍ را بپردازد.
حضرت امام على عليه السلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل نمود كه :
ان رسول الله صلى الله عليه و آله قال : اذا اراد الله بعبد خيرا بعث الله اليه ملكا من خزان الجنة فيمسح صدره فتسفخوا نفسه بالزكوة . (٨٨)
براستى رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
هرگاه خداوند اراده كند خيرى را براى بنده اى ، فرشته اى را از خزان بهشت موكل مى كند به او، پس آن فرشته سينه اش را مسح مى كند و آن شخص سخاوت پيدا مى نمايد و زكات مالش را با طيب خاطر مى پردازد.
تشويق و ترغيب امام صادق عليه السلام به عمار ساباطى ، به اداء غير زكات :
عمل به اسلام در جميع احكام و امور عبادى راهگشاى به صراط خوشبختى و رسيدن به تمامى منازل عزت و عظمت است ، يك انسان موفق و متعهد و مسئول در جامعه ، تمام جنبه هاى اقتصادى و مادى معنوى را بايد در نظر بگيرد و از راه مالى و اقتصادى ، فرهنگى و عبادى و سياسى و جنبه هاى عاطفى را در نظر بگيرد و خط فكرى نظرى و عملى صحيحى را انتخاب كند، در مسير اين طرز تفكر، به يكى از اصحاب و ياران حضرت امام جعفر صادق عليه السلام بر مى خوريم كه داستان زندگيش مى تواند الگوئى براى همه پويندگان راه بر حق خدا و پيامبران و امامان معصوم عليه السلام باشد.
در كتاب فروع كافى مى خوانيم :
مردى از اهل ساباط گفت : كه امام صادق عليه السلام به عمار ساباطى فرمود:
يا عمار اءانت رب مال كثير؟
آيا تو صاحب اموال زيادى هستى ؟
گفت : بلى فدايت شوم .
قال : فتؤ دى ما فترض الله عليك من الزكوة ؟
حضرت فرمود: آيا زكات مالت را كه خدا بر تو واجب كرده ادا كردى ؟
گفت : بلى
قال : فتخرج حق المعلوم من مالك ؟
امام عليه السلام فرمود: پس حق معين شده معلوم (غير زكات ) را از مالت پرداختى ؟
عمار ساباطى عرض كرد: بلى
قال : فتصل قرابتك ؟
حضرت ادامه داد: آيا با مالت صله رحم كردى ؟ (كمك مالى به اقربا نمودى )
عرض كرد: بلى
قال : فتصل اخوانك ؟
امام عليه السلام پرسيد: آيا از آن به برادران دينى است رساندى ؟
عرض كرد: بلى
فقال : يا عمار المال يفنى و البدن يبلى و العمل يبقيى ، و الديان حى لا يموت ، يا عمار انه ما قدمت فلن يسبقك و ما اخرت فلن يلحقك .
امام صادق عليه السلام به عمار ساباطى ملاطفت فرمود و او را در مقابل انجام كارهاى عبادى و عاطفى اش تشويق و تحسين نموده و چنين فرمود:
اى عمار مال دنيا فانى مى شود و بدن در خاك فرسوده مى گردد و عمل است كه باقى مى ماند و هرگز از بين نمى رود و خداوند عالم ديان لايموت است ، كه بقا و دوام ابدى از آن اوست .
اى عمار با آنچه كه پيش فرستادى گوى سبقت را از ديگران ربودى و هرگز آن عمل شايسته ات بر تو سبقت نمى گيرد و آنچه كه پشت سر گذاشتى ، هرگز به تو ملحق نمى گردد، يعنى كارهاى خير و شايسته ات با تو هست ، هم در دنيا و هم در قبر و هم در وادى عرصات و اما آنچه انجام نگرفت و در رديف اعمال انجام شده قرار نگرفته مى ماند و هرگز به آدمى پس ‍ از مرگ ملحق نخواهد شد.
حور و قصور بهشتى به استقبالتان ، اى موديان زكات :
اگر زكات پرداخت گردد و به اهلش كه استحقاق واقعى آن را دارند داده شود و از حق فقراء و مساكين كم گذاشته نشود، همانا مودى آن از بركات مادى و معنوى فوق العاده برخوردار مى گردد و در آخرت از حور و قصور بهشتى بهره مند خواهد شد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله اين حقايق را چنين بيان مى فرمايد:
قال صلى الله عليه و آله : اتوا الزكوه من اموالكم المستحقين لها من الفقراء و الضعفاء، لاتبخسوهم و لاتوكسوهم و لا تتيموا الخبيث ان تعطوهم فان من اعطى زكاته طيبه بها نفسه اعطاه الله بكل حبه منها قصرا فى الجنه من ذهب و قصرا من فضه و قصرا من زبرجد و قصرا من زمرد و قصرا من جهر و قصرا من نور رب العالمين و ان قصر فى الزكوه .
قال الله تعالى : يا عبدى اتبخلنى ، ام تهمنى ، ام تظن انى عاجز غير قادر على اثباتك ؟ سوف يرد عليك يوم تكون احوج المحتاجين ان اديتها كما امرت و سوف يرد عليك ان بخلت يوم تكون فيه احسر الخاسرين .
قال : فسمع ذلك المسلمون ، فقالوا: سمعنا و اطعنا، يا رسول الله . (٨٩)
پيامبراكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
زكات مالتان را به مستحقان واقعى از فقراء و مساكين و ضعفا بپردازيد و در وزن و كيفيت متاع زكات كم نگذاريد، و از بدترين متاع خويش را به زكات ندهيد.
زكات را با طيب خاطر و با اخلاص كامل بدهيد، چرا كه اگر كسى زكات مالش از بهترين آن باشد و با طيب خاطر بپردازد، خداوند به او، به ازاى هر يك از حبه آن زكات ، قصورى از طلا و نقره و لولو و زبرجد و زمرد از نور خويش بايشان مرحمت فرمايد. و در مقابل اگر زكاتش كم باشد و يا از بدترين اموالش و يا از نظر وزن كمتر بدهد، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: كه خداوند مى فرمايد:
اى بنده من ، آيا بخل مى ورزى در راه من ؟ يا آنكه مرا متهم به بخل مى نمايى ؟ يا آنكه گمان مى كنى كه من عاجزم و قدرت به دادن اجر و ثواب تو را ندارم ؟ زود باشد كه وارد شود بر تو روزيكه تو محتاجترين مردم باشى ، اگر ادا نكنى آنچنانكه به آن مامورى ، و زود باشد كه وارد شود بر تو روزيكه در آن روز زيانكارترين و اخسر الخاسرين باشى .
پس وقتى اين سخنان و اين اخبار را پيامبر خدا صلى الله عليه و آله براى مسلمانان ذكر كرد، دادشان بلند شد و گفتند: سمعا و طاعه يا رسول الله ، شنيديم و فرمانبردار تو مى باشيم .
بلى ، هرگاه زكات با طيب خاطر و فقط قربه الى الله و براى رضاى خداى بزرگ ، بدون كم و كاست اداء گردد، اين درجات و مقام والا در دنيا و آخرت از آن موديان زكات خواهد بود و اين پاداش حضرت حق رب الجليل است و اگر بخل و سماجت ورزد از پرداخت زكات ، زيانكارترين زيانكاران دنيا و آخرت خواهد شد و اين است سزاى عمل كسى كه از دادن زكات كوتاهى مى نمايد.
اداء زكات موجب نقص ، و منعش موجب رشد مال نمى گردد:
هرگز زكات ، كه به معناى رشد و بركت است ، معناى خلاف نمى دهد، بنابراين با دادن زكات و به ظاهر كم كردن مال ، چيزى از مال كم نمى شود، بلكه پر مى شود و زياد مى گردد، چرا كه زكات بركت زاست ، و بزودى جاى آنچه كه پرداخت شد به چندين برابر پر مى شود، حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد:
ما من رجل اءدى الزكوة فنقضت من ماله و لا منعها احد فزادت فى ماله . (٩٠)
هيچ مردى نيست كه زكات مال دهد، پس چيزى از مالش كاسته گردد و كم شود و هيچ كسى از پرداخت زكات مضايقه نكند مگر به اموال او افزون گردد.
يعنى با توجه به معنا و مفهوم زكات و اعتقاد به آن و اداء مسلما بركت بيشترى متوجه اموال او مى گردد كه به وضوح چشمگير و قابل لمس است و ندادن زكات با اعتقاد به آن نه تنها چيزى نمى افزايد بلكه كم هم مى كند و كمبودش قابل لمس و شهود است و بر همگان واضح و روشن است كه زكات دهندگان با بركت بيشترى مواجه هستند چرا كه آن گره كو زد هم او بگشايدش . و تحت اين مصرع خداى خالق متعال اگر مال ، مرحمت فرمود هم اوست كه مى تواند بستاند و يا اگر او خود گره زد، هم او بازگرداند، پس اگر در مال زكات مقرر فرمود، وحشت مكن كه آنچه كاسته شد، ده چندان جايش پر مى كند، گمان مبر زكات موجب نقص است و اداى آن ، مال را كم مى كند و مانع الزكاة موجب زيادى مال و ثروت است ، كه اگر او داد، گرفتنش را هم بلد است ، پس اگر او، در، به بست ، هم او فتح باب خواهد كرد.
اى برادر: اداء زكات شرط مسلمانى تو است .
مسلمان متمكن با پرداخت زكات مال خويش به اسلام مى گرايد و اين واقعيتى است كه از كانون وحى و امامان معصوم عليه السلام به ما گوشزد كرده اند، و بها سموا مسلمين به پرداخت زكات انسان مسلمان ناميده مى شود.
در روايت سماعة بن مهران از امام صادق عليه السلام مى خوانيم :
ان الله عزوجل فرض للفقراء اموالى الاغنياء فريضة لا يحمدون الا بادائها وهى الزكوة بها حقنوا دمائهم و بها سموا مسلمين ولكن الله عزوجل فرض فى اموال الاغنياء حقوقا غير الزكوة ، فقال : عزوجل :
و الذين فى اموالهم حق معلوم . (٩١)
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود:
براستى خداوند عزوجل فرض كرد در اموال اغنياء فريضه اى كه سپاس و حمد و ثناى الهى را نتوانند بجاى آورد، مگر به اداء آن فريضه و آن فريضه زكات است و زكات با خون مسلمان آميخته شده است و مؤ ديان آن به مسلم و مسلمان ناميده شده اند و ليكن غير از زكات حقوق ديگرى هم بر اموال مسلمانان فرض كرده است (كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:)
ولكن الله عزوجل فرض فى اموال الاغنياء حقوقا غير الزكوة
كه اينها حقوقى است كه خدا بر اغنياء واجب مى گرداند و خداوند كريم هم در قرآن مجيد مى فرمايد:
آنانيكه در اموال خود حق معلومى براى فقراء معين نموده اند.
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
فالحق المعلوم غير الزكوة و هو شى ء يفرضه الرجل على نفسه فى ماله يجب عليه ان يفرضه على قدر طاقته وسعة ماله فيؤ دى الذى فرض على نفسه ان شاء فى كل يوم و ان شاء فى كل جمعة و ان شاء فى كل شهر وقد قال
الله عزوجل اءيضا:
و اقرضوا الله قرضا حسنا. (٩٢)
پس حق معلوم از غير زكات است ، آن چيزى است كه انسان بر نفس خويش در مالش فرض كرده بر او واجب مى گردد، اينكه بر خويش از اين فريضه بقدر طاقتش و توان ماليش بر خود واجب مى نمايد، پس اداء مى كند آنرا اگر بخواهد در هر روز و اگر بخواهد در هر جمعه و اگر بخواهد در هر ماه يكبار كه خداوند متعال در سوره حديد مى فرمايد:
و آنها كه به خداوند وام دادند وام شايسته ...
مضاعف و چند برابر گرداند اجر و مزد ايشان را و برايشان است مزد گرانمايه از طرف خداوند كريم .
زكات سپاسگزارى از نعمتهاى الهى است
خواست و مشيت الهى آنچنان اقتضا دارد كه هيچ قدرتى با آن اقتضا برابرى و هماهنگى نمى نمايد، مثلا يك دانه را به هفتصد برابر و گاهى بيشتر مى كند، مزه و لذتى كه ميوه ها و در نان و برنج و ساير خوردنيها قرار داد كه هيچ كس قدرت تركيب چنين پديده اى را ندارد. زكات در حد خويش شكرانه اين نعمتها مى باشد.
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
و من ادى ما فرض الله عليه فقد قضى ما عليه وادى شكر ما انعم الله عليه فى ماله اذا هو حمده على ما انعم الله فيه مما فضله به من السعة على غيره و لما و فقه لاداء ما فرض ‍ الله عزوجل عليه و اعانه عليه . (٩٣)
و كسى كه اداء كند آنچه كه خداوند بر و فرض و واجب كرد، پس بحقيقت قضا كرد و برآورد، و حقش را اداء كرد از آنچه كه بر او بود و شكر نعمتهاى الهى را كه فريضه زكات بر او تفضل فرموده كه تا در مالش اداء نمايد هرگاه او بخواهد حمد و سپاس كند آنچه كه خداوند بر او تفضل كرد و از آنچه از مال و دارايى كه به او عطا فرمود، كه غير او اين نعمتها را از خود ندارد، و هرگاه به او اين توفيق را مرحمت كرد و او را به اداء زكات موفق كرد و توفيقش داد كه زكات و فرايض ديگر مالى نمى پردازند و شكرانه نعم الهى را بجاى نمى آورند، بلكه نعمتهاى الهى و خدا داده را در تعيش و تكيف نامشروع و بر خلاف رضاى حضرت حديت مصروف مى دارند.
و اينست كه عذاب اليم و عقوبت الهى متوجه چنين انسانهايى شده و عقوبت گناه ايشان گريبانگير ديگران هم مى شود و دامن بقيه بى گناهان را هم فرا مى گيرد و آتش فتنه و گناه همگان را مى سوزاند.
پس از زكوة از بقيه اموالتان پرسش نمى كنند:
بزرگترين مشكل در قيامت كه در انتظار هر مسلمان است ، مساءله مال و ماديات و حق الناس است ، كه از او پرسش مى گردد، كه اموال و دارائيهايتان را از كجا بدست آورده ايد و در چه راهى مصرف نموده ايد اگر بخواهند كه ريز و درشت و خرد و كلان در آمده ها و مصارف ايشان را بپرسند از عهده پاسخ آن كمتر كسى است بر مى آيد. اما اگر كسى زكات مالش را به موقع بپردازد، از بقيه اموال او پرسش نخواهند كرد.
در روايت على بن عقبة از ابى الحسن اول ، امام على عليه السلام است كه مى فرمايند:
من اءخرج زكوة ماله تامة فوضعها فى موضعها لم يسئل من اءين اكتسب ماله . (٩٤)
ان كس كه زكات مالش را خارج كند تماما، يعنى تمام مالش را تزكيه نمايد و حقى از فقراء در ميان مالش يا دينى در گردنش باقى نماند، و زكات مالش را به اهلش برساند و با دقت هر چه بيشتر زكات را به شخص مطمئن و مورد اعتماد بدهد كه او حق فقراء را اداء كند و يا خود به شخص مستحق مؤ من و مسلمان برساند. در اين صورت از ثروت و اموالش در قيامت سؤ ال نمى نمايند كه از كجا آورده اى .
يعنى در بقيه اموال او محاسبات دقيق انجام نخواهد گرفت .
مساءله قابل توجه در كلمه فوضعها فى موضعها، اينست كه زكات مال قصد قربت دارد و بايد براى رضاى خداوند و تقرب به پيشگاه اقدسش اين مال را خارج نمود و على الخصوص به كسيكه زكات مال داده مى شود، هيچگونه چشمداشتى نداشته باشد و اگر هر گونه توقعى از گيرنده زكات و مستحقش داشته باشد حال چه كسى كه خود مستقيما مصرف كننده است ، و چه عامل زكات و آنكس كه زكات را جمع آورى مى كند و به اهلش مى رساند، برود و منتى و اذيتى نسبت به او داشته باشد موجب خلاف رضاى حضرت احديت را فراهم آورده و چه بسا برائت ذمه هم حاصل نگردد. پس در نتيجه زكات و خمس و هر حقوق واجبى را فقط با قصد قربة الى الله بايد اخراج نمود.
سخاوتمند خوش برخورد مشمول رحمت خداوند است :
از جمله مشكلات مستصعب طبق روايات وارده در قيامت ، مسئله مال و ثروت است كه از آن پرسش مى نمايند و پاسخ به آن فوق العاده دشوار است ، اما اگر زكات مال و هر گونه حق الله و حق الناس از آن پرداخت گردد، ديگر پرسشى از بقيه اموال و از شخص صاحب مال نمى گردد.
در روايت است كه حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرمود:
السخى الحسن الخلق فى كنف الله لا يستخلى الله منه حتى يدخله الجنة و ما بعث الله عزوجل نبيا و لا وصيا الا سخيا و ما كان احد من الصالحين الا سخيا و مازال اءبى يوصينى بالسخاء حتى مضى و قال :
من اءخرج من ماله الزكوة تامة فوضعها فى موضعها لم يساءل من اءين اكتسبت مالك . (٩٥)
حضرت امام فرمود:
على ادوام پدرم مرا توصيه به سخاوت مى كرد، تا كه گذشت (و از دست ما رفت ) و مى فرمود:
كسيكه زكات مالش را خارج كند تمام مالش را تزكيه نمايد و بموقع و صحيح و به حق پرداخت نمايد از اين شخص مالدار، در قيامت از اموالش نمى پرسند، كه مال و دارائيت را از كجا آورده اى و چگونه كسب كرده اى ؟.
آنانكه به دنيا اهميت نمى دهند و حب مال و حب دنيا آنان را اسير خود نكرده ، غالبا سخاوتمند و اهل گذشت هستند. لذا انبياء و اولياء و بندگان صالح پروردگار داراى نعمت و صفت سخاوت هستند.
نكته دوم ، چرا اهل زكات در روز قيامت از مالش پرسش نمى كنند كه اموالت را از كجا آورده اى ؟
پاسخ اينست كه مالكيت در اسلام محفوظ و مشروع است و اگر صاحب مال ، اموالش را پاك و تزكيه كند و از اموال مزكى هر قدر زياد هم داشته باشد و از كل حرام و نامشروع به دور باشد، از او پرسشى نخواهد شد كه چرا مال و ثروت جمع كرده اى ، بلى ثروت زياد اگر در تصرف مسلمانى باشد و در محور آن گرسنگان و برهنگان و مستضعفان باشند مسلم است كه از صاحب آن مى پرسند چرا با شكم سير و ثروت زياد سر بر متكاى ناز آرميدى و حال آنكه در اطراف تو مسلمانان گرسنه و برهنه بوده باشند؟!! اين مسلمان بى رحم تحت مؤ اخذه و عذاب شديد قرار مى گيرد.
نكته سوم ، زكات مال را بايد به كسى داد كه مستحقش باشد و يا به كسى كه با دقت به اهلش برساند. چرا كه زكات را به افرادى كه اهليت ندارند، پرداختن ، يك نوع مسامحه و سستى در اداء زكوة محسوب مى گردد.
اينست نقش زكات در بهبود اقتصاد اسلام و مسلمين كه در اداره امور اقتصادى و فرهنگى و سياسى مسلمانان فوق العاده مفيد و مؤ ثر است .
فصل ششم : نقش منع زكوة در ركود اقتصاد اسلامى
آيا مانع الزكوه مشرك است ؟!
در اسلام شخص مانع الزكات مرتكب جرم بزرگيست و اگر منكر اصل فريضه زكات شود، طبق آنچه در ابواب فقهى ما آمده كسانى كه منكر ضروريات يكى از احكام شرعى اسلام شوند كافرند، اگر زكات مال را از راه انكار و نپذيرفتن قانون مشروع زكات را ترك نمايند مشركند و ارتداد آنان ثابت است .
در تقسير آياتى از قرآن مجيد از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى خوانيم :
مردى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيد: يا رسول الله قول خداى تعالى ، كه فرمود:
و ويل للمشركين ، الذين لا يؤ تون الزكوة و هم بالاخرة هم كافرون (٩٦)
و واى بر مشركان ، آنانكه زكات مال خويش را نمى دهند و ايشان نسبت به آخرت از كافرانند.
حضرت فرمود:
خداوند عتاب نمى كند مشركين را، آيا قول خداى تعالى را نشنيده اى كه فرمود:
فويل للمصلين ، الذينهم عن صلوتهم ساهون ، الذين هم يراؤ ن . و يمنعون الماعون (٩٧)
پس واى بر نمازگزاران ، آنانكه در نمازشان سهو مى كنند و رياء مى نمايند و منع ماعون مى نمايند. ماعون يعنى نيازها و مايحتاج همسايگان را تاءمين نمى نمايند و بهمسايگان خود از غيز زكات كمك نمى كنند و به همسايگان خود مايحتاج زندگى و لوازم ، عاريه و امانت نمى دهد.
بنابراين ماعون از زكات واجب مى گذرد و به كمك مايحتاج زندگى همسايگان مى رسد، پس اگر همسايه از همسايه گندم يا آرد يا نان و امثال قرض و امانت بخواهد بايد به همسايه اين كمك را بنمايد. ماعون يعنى همين .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
اگاه باشيد، همانا ماعون ، زكات است .
سپس فرمود:
و الذى نفس محمد بيده ، ماخان الله احد شيئا من زكوة ماله الا مشرك بالله . (٩٨)
سوگند به آنكس كه نفس و جان محمد صلى الله عليه و آله به يد قدرت اوست ، خيانت نكرده است خدا را احدى بچيزى از زكات مالش ، مگر كسيكه مشرك است به خداى تعالى .
مفهوم واقعى حديث شريف اين است كه ماعون را در اين آيه به زكات معرفى مى كند و ترك زكات يعنى گناه نپرداختن زكات را، معادل با شرك دانسته است ، يعنى ترك زكات مساوى با گناه شرك به خداوند است .
توضيح ديگر اينكه ، اگر ويل و نفرين بر نمازگزاران سهو كننده و رياكاران ايشان ، و يل و نفرين بر آنانكه با همسايگان خود در پرداختن ماعون و كمكهاى اوليه سهل انگارى مى كنند شامل گردد، پس بر مانع الزكات و منكران آن نفرين و لعن بيشتر، و كيفر زيادترى شامل مى گردد.
مانع الزكات مى خواهد يهودى بميرد يا نصرانى ؟!
حضرت جعفر بن محمد الصادق عليه السلام در اينكه مانع الزكات مى خواهد يهودى بميرد يا نصرانى از دنيا برود؟ فرمود:
من منع قيراطا من الزكوة فليمت ان شاء يهوديا، او نصرانيا . (٩٩)
اگر كسى يك قيراط از زكاتش را نپردازد، مى خواهد يهودى بميرد، يا نصرانى (يعنى مسلمان نخواهد مرد).
چقدر آدمى بايد شقى باشد كه تحت تاءثير چنين سخنانى قرار نگيرد و خود و اموالش را منفور و مطرود خداوند و پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليه السلام قرار دهد.
بنابراين يك قيراط زكات ممكن است در سرنوشت حيات بخش يك مستضعف تاءثير حياتى داشته باشد. پس اگر با علم به اين معنى ، مالدارى در صدد تزكيه اموال خويش برنيايد، بهمه مستضعفان مسلمان خيانت و ظلم كرده و بدينوسيله طبق بيان حضرت امام صادق عليه السلام از حريم دين مقدس اسلام خارج و آزاد است كه به هر دين غير اسلامى در آيد.
چه مالى گنج محسوب مى شود؟!
كسانيكه اموال خويش چون طلا و نقره ، مسكوك و غير مسكوك را گنج مى كنند، مشمول عذاب اليم دوزخ مى گردند. اما اين اندوخته شان چه نوع مالى است ؟!
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در تفسير آيه كنز چنين مى فرمايد:
در فلسفه تشريع زكات ، امام صادق عليه السلام اختيار و امتحان اغنياء و كمك بحال فقراء مسلمان را چنين ذكر فرمود:
انما وضعف الزكاة اختبارا للاغنياء و معونة للفقراء و لو الناس اد و ازكاة اموالهم ما بقى مسلم فقيرا محتاجا و لا ستغنى بما فرض الله له و ان الناس ما افتق روا و لا احتاجوا و لا جاعلوا و لا عروا الا بذنوب الا غنياء و حقيق على الله تبارك و تعالى ان يمنع رحمتة ممن منع حق الله فى ماله و اقسم بالذى خلق الخلق و بسط الرزق انه ما ضاع مال فى بر و لا بحر الا بترك الزكاة و ما صى رد صيد
فى بر و لا بحر الا بترك التسبيح فى ذلك اليوم و ان احب الناس الى الله تعالى اسخاهم كفا و اسخى الناس من ادى زكاة ماله و لم يبخل على المؤ منين بما افترض الله لهم فى ماله . (٥٣)
حضرت امام صادق عليه السلام در اينكه چرا خداوند زكات را وضع نمود؟ فرمود: همانا زكات وضع شد تا آزمايش و امتحان براى اغنياء باشد و مايه اعانت و كمك به ضعفا گردد. آزمايش سرمايه داران ، كه چه كسانى از آنان زكات مى دهند و به فكر فقرا هستند و چه گروهى سرباز مى زنند.
آنگاه حضرت فرمود:
اگر مردم زكات اموالشان را اداء كنند، ديگر هيچ مسلمان فقيرى باقى نمى ماند. و هيچ سرمايه دارى از فوايض و احكام الهى كه براى او و در راه خدمت به او تشريع شده احساس ‍ بى نيازى و استغنا نمى كند و براستى مردم ، فقير نمى گردند و احتياج به چيزى پيدا نمى كنند و محتاج نمى شوند و گرسنه و برهنه نمى گردند مگر به واسطه گناه سرمايه داران و مالداران و اين مالدار است كه موجبات فقر و گرسنگى و برهنگى ضعفا را فراهم مى سازد، (احتكار ارزاق مردم از سرمايه داران است ، گرانفروشى از سرمايه داران و مالداران و اين مالدار است كه موجبات فقر و گرسنگى و برهنگى ضعفا را فراهم مى سازد، (احتكار ارزاق مردم از سرمايه داران است ، گرانفروشى از سرمايه داران و مال اندوزان است سرمايه دارانند كه موجب كبود كالاى مايحتاج زندگى مردم و موجب بازار سياه مسلمانان مى گردند. از مال پرستى و دنيا پرستى و نزولخورى و مكيدن خون مستضعفين نيز از سرمايه داران مستثنى نيست و سزاوار است كه خداوند تبارك و تعالى رحمتش را از كسانى كه حق الله را نمى پردازند، يعنى زكات مالشان را نمى دهند، منع نموده و از آنان مضايقه كند. زيرا كسى كه حق خداوند را از مال خويش نمى پردازد، سزاوار هر نوع خسارت و زيان و ضرر است .
حضرت در اين باره فرمود:
سوگند به آنكسى كه آفريد انسانها را، و بسط و گسترش داد ارزاق بشر را، براستى هيچ مالى در خشكى و دريا ضايع نمى گردد مگر به ترك زكات و هيچ صيدى در بر و بحر گرفتار نمى گردد، مگر در آنروز كه از ذكر تسبيح و تقديس خداوند غافل گرديده است . (ياد و ذكر خداوند با فطرت همه موجودات عجين شده است ، لذا غفلت از ذكر او جل ذكره ، موجب هر نوع بلا و آفت مى گردد) و گرامى ترين و محبوب ترين انسانها در پيشگاه حقتعالى دست بازترين و با سخاوت ترين آنانست و سخى ترين مردم كسى است كه زكات مالش ‍ را بپردازد و نسبت به حق مؤ منين از آنچه كه خداوند در مالشان فرض و واجب كرده است بخل نورزد.
بنابراين فلسفه تشريع زكات ، آزمايش اغنيا و اعانت فقرا مى باشد.
كل مال يؤ دى زكاته فليس بكنز و ان كان تحت سبع ارضين و كل مال لا يؤ دى زكاته فهو كنز و ان كان فوق الارض . (١٠٠)
هر مالى كه زكاتش ادا گردد كنز و گنج نيست ، اگر چه در زير هفت طبقه زمين باشد و هر مالى كه زكاتش اداء نگردد پس آن گنج است ، اگر چه در روى زمين باشد.
پس گنج آن مالى است كه زكاتش داده نشود و صاحبش مشمول عذاب واقع خواهد شد و بطوركلى در دنيائى كه اكثريت قاطع مردم آن زير فقر بسر مى برند و بلكه از گرسنگى تلف مى شوند آيا گنج اموال به عنوان يك جنايت محسوب نمى گردد؟!!

۲
زکات دومين زير بناي اقتصادي اسلام ; چه بيمارئى دردناكتر از بخل است ؟
همچنين در روايت از اسحاق بن عمار از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه حضرت فرمود:
پيامبر صلى الله عليه و آله به بنى سلمه خطاب كرد:
يا بنى سلمه من سيدكم ؟ چه كسى سيد و سالار شماست ؟!!
گفتند: يا رسول الله ، سيد و آقاى ما مردى است كه در او صفت بخل است .
حضرت فرمود:
واى داء اءدوى من البخل ، ثم قال : بل سيدكم الابيض الجسد البراء بن معرور
آن حضرت فرمود چه دردى بزرگتر از بخل است ؟ نه ، سيد شما آن مرد بخيل نيست ) بلكه سيد و آقاى شما آن سفيد پوست ، بنام براء بن معرور است .
و او مردى از صحابه و از انصار بود كه از ابتداى بعثت با پيامبر همراه بود و به آنحضرت كمك مى كرد (در بيعت عقبه ) و او اول بيعت كننده ايست از صحابه و اول كسى كه رو به قبله نموده و نماز خوانده است و نيز اول كسى بود كه ثلث مالش را در راه خدا وصيت كرد و او يكى از نقباء صحابه مى باشد.
بنابراين براء بن معرور، يك انسان نمونه اى غير از معصومين عليه السلام است كه مى تواند بهترين الگو و اسوه مسلمانان باشد.
از امام موسى كاظم عليه السلام در مذمت فرد بخيل مى خوانيم :
البخيل من بخل بما افترض الله عليه . (١٠١)
بخيل آن كسى است كه به آنچه از فرايض الهى است بخل مى ورزد مانند آن كسيكه خمس و زكوة ، مالش را نمى پردازد.
براى دين مسلمان هيچ آفتى بدتر از بخل نيست
از اولين چيزهايى كه بخيل نسبت به آن بخل مى ورزد فرايض الهى است و از آن جمله زكات مال مى باشد:
در ختام مبحث بخل به حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مذمت بخل اشاره مى كنيم كه حضرت فرمود:
ما محق الاسلام محق الشح شى ء، ثم قال : ان لهذا الشح دبيبا كدبيب النمل و شعبا كشعب الشوك . (١٠٢)
هيچ چيزى در نابودى اسلام ، مثل بخل نيست ، آنگاه فرمود: براى بخيل دبيب و مشى نرمى است مثل راه رفتن مورچه و ريسمان و حبل صيدى است مثل درخت شوك .
درخت شوك ، درختى پر شاخ و برگ و خاردار است كه هر پرنده و حيوانى در درون آن گرفتار شود، مثل آن است كه در دام افتاده است و خارها او را مى آزارند و او هميشه دربند است .
پس صفت شح كه از نظر معنى از بخل هم بدتر است ، هر كسى را اگر رفتار كند، از او جدا نمى گردد و شايد رهايى از آن صعب و يا غير ممكن باشد. صفت بخل هم كه باعث مى شود بخيل اموالش را در راه خدا تزكيه نكند، نتيجه اش اين مى شود، كه همين پولهاى فراوان انباشته و تزكيه نشده ، در روز قيامت دور و بر شخص بخيل را احاطه كند و او نتواند از حب و علاقه و عشق افراطى به آن مالها خارج شده و به در آيد، كه بالاخره به دوزخ عمل خويش خواهد سوخت .
شحيح كسيت و بخيل كدامست ؟
در اينكه بدتر از بخيل انسانى است كه به آنچه در دست مردم است و آنچه هم كه در دست خويش است ، بخل مى ورزد، نه آن چه كه در دست دارد، مى خواهد به اهلش برساند و نه دوست دارد كه ديگران اين وظيفه را ادا كنند.
فضل بن ابى قراء مى گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود:
اتدرى ما الشحيح ؟ قلت : هو البخيل . قال : الشحيح اءشد من البخيل ، ان البخيل يبخل بما فى يده و الشحيح يشح على فى اءيدى الناس و على ما فى يديه حتى لا يرى مما فى ايدى الناس شيئا الا تمنى ان يكون له بالحل و الحرام و لا يقنع بما رزقه الله . (١٠٣)
اى فضل بن ابى قراء، آيا مى دانى شحيح كيست ؟
عرض كردم : او بخيل است .
حضرت فرمود:
شحيح از بخيل بدتر است و گناهش بيشتر است . همانا بخيل به آنچه كه خود در دست دارد بخل مى ورزد، ولى شحيح آن كسى كه به مال مردم و آنچه در دست مردم است بخل مى ورزد و نيز آنچه كه خود دارد بخل مى ورزد، تا آنجا كه نمى خواهد ببيند چيزى در دست مردم باشد يعنى مالدارى مردم را نمى تواند ببيند، مگر اينكه آرزو مى كند كه اموال مردم هم چه حلال و چه حرام ، از آن خودش باشد و به آنچه كه خداوند روزيش كرده قانع نيست .
اينست صفت زشت شحيح ، كه اينان نه تنها زكات و حقوق واجب الهى مال خويش را رد نمى كنند، بلكه نمى خواهند احدى مال و دارائى داشته باشد.
بنابراين منع زكات در ركود اسلام و مسلمين نقش بنيانى دارد كه از آثارش فقر اجتماعى و فرهنگى و عدم توازن مالى در جامعه اسلامى است .
بهشت بر مانع الزكات حرام است !!
بعضى از گناهان در جامعه از واكنش خاصى برخوردار است ، اما آن چنان كه بايست در اذهان و انظار مردم بزرگ جلوه نمى كند كه تا از آن پرهيز شود، بلكه متاءسفانه آن اهميت فوق العاده خود را از دست مى دهد، مثلا اگر ظلم و ستمگرى را، با بخل و خساست سرمايه داران و زراندوزان در جامعه و ميان مردم به مقايسه بگذاريم و با مردم مصاحبه به عمل آوريم قضاوت اكثريت قاطع مردم اينست كه ، ظلم و بيدادگرى را گناهى بزرگتر و غير قابل عف و معرفى مى كنند و حال آنكه بخيل و شحيح كه از دادن زكات مال ، خوددارى مى كنند و از صدقه و كمك بر مستمندان و بيچارگان بخل مى ورزند كسى آنها را ظالم نمى شناسد و يا گناهكارانى كه با گناهى كوچك و قابل عفو و اغماظ معرفى مى نمايند، و غالبا ثروتمندان بخاطر ثروت و مال ، حرمت و احترام بيشترى هم دارند، اما وقتى سنجش اين دو گناه ، در اين داستان را از امير المؤ منين عليه السلام مى خوانيم : كه حضرت براى بخيل چه ذنب لا يغفرى را قائل است .
امير المؤ منين عليه السلام شنيد كه مردى مى گويد:
بخيل از نظر ميزان و معيار گناه از ظلم پائين تر و گناهش كمتر است .
حضرت امير المؤ منين عليه السلام خطاب به آن شخص فرمود:
كذبت ان الظالم قد يتوب و يستغفر و يرد الظلامة على اهلها و الشحيح اذا شح منع الزكوة و الصدقة و صلة الرحم و قرى الضعيف و النفقة فى سبيل الله و ابواب البر و حرام على الجنة اءن يدخلها شحيح (١٠٤)
حضرت امير عليه السلام به آن شخص فرمود:
دروغ گفتى ، (حقيقت را بيان نكردى ) چرا كه ظالم توبه مى كند و از گناهان خود آمرزش مى طلبد و مظالم عباد را بر اهلشان رد مى نمايد، اما بخيل وقتى بخل بورزد، از كارهائى كه مى كند اينست كه :
زكات مالش را نمى دهد و از پرداخت صدقه و صله رحم و پذيرائى مهمان و انفاق در راه خدا مضايقه مى كند و تمامى درهاى خير را به روى خود مى بندد و بنابراين بخيل بر بهشت حرام است و آدم بخيل داخل بهشت نمى گردد.
اينست جزاى كسى كه از پرداخت زكات دريغ مى ورزد و بهشت را بر خود حرام مى گرداند و نفرين و لعن همه مساكين و بيچارگان را براى خود مى خرد و به علت بخل است كه هميشه ضعفاء و فقراء با سرمايه داران و ثروتمندان بخيل سر آشتى و دوستى ندارند.
امير المؤ نين عليه السلام در فرازى ديگر از سخنان خود در مذمت بخل و بخيل چنين مى فرمايد:
اذا لم يكن لله فى عبد حاجة ابتلاه بالبخل (١٠٥)
اگر خداوند در بنده اى خيرى نبيند او را به بيمارى بخل گرفتار مى كند.
پس صفت بخل در انسان مستلزم بى خير بودن آدمى است .
صاحبان ثروت با منع زكات چگونه عذاب مى شوند؟
صاحبان طلا و نقره و كارتلهاى بزرگ نفتى و سرمايه داران كلان و فئودالها و زمينداران بزرگ و بازرگانان و...، با پرداخت رقم درشت زكات ، و خمس ، مى توانند همه مشكلات اقتصادى جهان اسلام را حل نموده و از عهده تاءمين مايحتاج زندگى مستضعفان برآيند، كه متاءسفانه ثروت فراوان و ذخائر نقدينه و املاك و اموال باد آورده ، آنان را مست كرده و خود را از هر گونه تصميم گيرى عاقلانه در امر تزكيه نفس و تزكيه مال عاجز ساخته اند. تجار و بازرگانان و بازاريان و زمين داران هم اغلب موفق و مستعد به تزكيه اموال خويش ‍ نمى باشند و غالبا طبقات ضعيف و متوسط از مسلمانان هستند كه بيشتر توفيق تزكيه و پرداخت زكات را دارند، و زكات ناچيز و خمس اندك طبقات كوچك هم قادر به جبران كمبودها و نيازمنديهاى فقرا و مساكين موجود نيستند و بطور كلى اقتصاد اسلام را تاءمين و تضمين نمايند، اما اگر اين گروه كه ثروتها را در دنيا اختصاص به خود داده اند، بخواهند حقوق الهى كه بيشتر تعلق به ضعفا و مساكين و فقرا دارد را از مال خويش خارج نكنند، اقتصاد اسلام و مسلمين به حداقل خود رسيده و موجبات فقر و گرسنگى مسلمانان را فراهم آورده و مرگ و مير، مستضعفان عالم را تهديد مى نمايد و اينجاست كه عذابى دردناك به انتظار سرمايه داران خواهد بود، و در روز قيامت و عالم پس از مرگ به سزاى اينهمه سر پيچى از فرامين حق ، و بى توجهى به آنچه در جهان اسلام مى گذرد را خواهند ديد.
در روايت جرير از امام ششم ، حضرت صادق عليه السلام چنين مى خوانيم كه آن حضرت در كيفيت عذاب و مكافات عمل مانع الزكات در قيامت مى فرمايد:
ما من ذى مال ذهب او فضة يمنع زكوة ماله الا حبسه الله عزوجل يوم القيامة بقاع قرقر و سلط عليه شجاعا اقرع يريده و هو يحيد عنه فاذا راءى انه لا مخلص له اءمكنه من يده فقضمها كما يقضم الفجل ، ثم يصير طوقا فى عنقه و ذلك قول الله عزوجل :
سيطوقون ما بخلو به يوم القامه و ما من ذى مال ابل او غنم او بقر يمنع زكوة ماله الا حسبه الله يوم القيامة بقاع قرقر يطاءكل ذات ظلف بظلفها و ينهشه كل ذات ناب بنابها، و ما من ذى مال نخل او كرم او زرع يمنع زكوتها الا طوقه الله ريعة الى سبع ارضين الى يوم القيامة . (١٠٦)
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود:
هيچ صاحب مالى (كه از طلا و نقره اموال كلانى بدست آورده باشد) نيست كه زكات مال خويش را بدهد مگر آنكه خداوند او را در روز قيامت در بقاع قرقر و صاف ، و زمين هموار حبس مى كند، و بر او مارگزنده اى را مسلط نموده ، هرگاه آن حيوان به او حمله مى كند آن مانع الزكات از آن مى گريزد، پس هرگاه ديد كه خلاصى از آن ندارد و امكان فرار از دست آن حيوان گزنده و خزنده نيست ، به دست خود پناه برده چنان دست خود را مى گزند، مثل جويدن ترب و براى فرار از عذاب دست خود را مى جود). سپس آن مار به شكل طوقى در گردنش حلقه زده و او را مى آزارد، و اين است قول خداى تعالى كه فرمود:
زود باشد بگردنشان پيچيده شود آنچه كه به آن در دنيا بخل ورزيدند، در روز قيامت ، و هيچ صاحب مالى از شتر و گاو و گوسفند نيست كه زكات مالش را ندهد مگر خداوند او را در روز قيامت در زمين هموار قرار داده و حيوانات سم دار، و سمداران ، بدن او را زير پاى خويش له كرده و پايمال مى كنند، و صاحبان نيش با نيش خود او را مى گزند و هيچ صاحب مالى از نخلستان و تاكستان و زراعت نيست كه منع زكات كند مگر آنكه خداوند كل زمين مورد زراعت و نخل و انگور را تا هفت طبقه به شكل طوق تا روز قيامت بگردنش ‍ مى افكند و آن زمينى كه زكات محصولاتش را نداده طوق مى گردد، و به امر خداوند بگردنش مى افكند.
اين كار براى خداوند قادر متعال كه مى خواهد بنده متجاوز و طغيانگرش را عذاب كند، كارى سهل و آسان است و هرگونه تصورات واهى در عالم ماده است كه انسانها از عهده آن بر نمى آيند، و تصور عذاب الهى براى انسانها نيز غير قابل قبول است .
مانع الزكات قيامت از شدت حسرت دستش را مى جود
داستانى است كه ابوايوب انصارى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:
ايما رجل له مال لم يعط حق الله منه الا جعله الله على صاحبه يوم القيامة شجاعا له زبيبتان ينهشه حتى يقضى بين الناس فيقول : مالى و مالك ؟ فيقول : انا كنزك الذى جمعت لهذا اليوم ، قال : فيضع يده فى فيه فيقضمها . (١٠٧)
هر مردى كه براى او مالى باشد، و حق الله را از آن مال (به مستحقش ) ادا نكند، مگر آنكه خداوند موكل مى كند و قرار مى دهد در روز قيامت بر آن صاحب مال مارى را كه از براى او زبيب تان (دو نقطه سياه بالاى چشم ) است كه مى گزد و نيش مى زند تا آنكه آن شخص (در روز قيامت ) به قضاوت مى ايستد و به آن مار مى گويد:
ترا با من چه كار است ؟! (آن مار كه ماءمور حضرت حق است ) مى گويد: من مال توام كه گنج كرده بودى و جمع كردى براى اين روز، سپس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: پس ‍ آنگاه آن مرد دستش را در دهان خويش نهاده و با دندانش دست خود را مى جود.
مانع الزكات از مار اقرع بجهنم مى گريزد
تحت اين عنوان از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم :
قال صلى الله عليه و آله : مانع الزكوة يجر قصبه فى النار يعنى امعاه فى النار، و مثل له ماله فى النار فى صورة شجاع اقرع له زبيبتان يفر الانسان منه و هو يتبعه حتى يقضمه كما يقضم الفجل و يقول : اءنا مالك الذى بخلت به . (١٠٨)
حضرت فرمود:
مانع الزكات را امعاء و احشائش كه در جهنم است بسوى جهنم مى كشاند، (توصيفش را بهتر از اين نمى شود بيان كرد، صورتش را بايد خود مانع الزكات ببيند و بگويد) و اموال مانع الزكات در آتش جهنم به شكل و صورت مارى اقرع است كه موى سرش از كثرت زهرش ريخته و براى آن مار زبيتبان است يعنى دو گوشه دهنش كف دارد (مثل آدمى كه دو كنج دهنش از پر گوئى كف مى كند) و يا دو نقطه سياه بالاى دو چشمش قرار دارد (١٠٩)، مثل شده كه هر انسانى از چنين مارى مى گريزد، ولى آن مار او را دنبال مى كند تا وقتى كه او را مى گيرد و همچون تربچه او را مى جود، (بلى همان اموال غير مزكى به شكل چنين مارى ممثل مى شود) و در آن وقت به او مى گويد: منم مال تو، آن مالى كه نسبت به اداء آن بعنوان زكات بخل مى ورزيدى و حاضر نمى شدى حقوق مستمندان را بدهى . اينك من همان اموال توام و در اينجا همواره با او بوده و در خدمت تو هستم .
با منع زكات به قحطى گرفتار مى شويد:
قحطى عوامل دارد كه در عالم تكوين هيچ معلولى بدون علت نيست ، يكى از بزرگترين عوامل قحطى در جوامع مسلمين ، منع زكات و زير بار اين فريضه الهى نرفتن است .
در روايت سكونى از حضرت امام جعفرابن محمد الصادق عليه السلام از آباء گراميشان ، از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است كه مى فرمايد:
قال : لا تزال امتى بخير مالم يتخاونوا و ادو الامانة و اتو الزكوة ، و اذا لم يفعلوا ذلك ابتلوا بالقحط و السنين . (١١٠)
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
امت من هميشه بخير و سلامتند، تا زمانيكه به همديگر نيرنگ نزنند و خيانت نكنند و اداء امانت نمايند و زكات مال را بدهند، و هرگاه چنين نكردند به قحطى و گرسنگى مبتلا مى گردند.
اين سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است كه همه اهل قبله بايد آن را بپذيرند، و اگر گرسنگى و قحطى قاره آفريقا و قسمتى از اروپا و آمريكا و قاره هند و قسمتى از آسيا را فرا گرفته است و سالى صدها و هزاران ، كودك ، پير و جوان بواسطه قهر زمين و بخل آسمان مى ميرند و از بين مى روند، چرا كه سرمايه داران به سخنان پيامبر خويش عمل نكردند، از جمله زكات مال ندادند و فرائض الهى را زير پا گذاشتند، آيا يكى از دلائل فقر و نادارى ، قحطى و گرسنگى در عالم اسلام نمى تواند زير پا گذاشتن احكام الهى و منع خمس و زكات باشد؟! بنابراين سرمايه داران در ايجاد فقر گرسنگى و مرگ و مرگ و مير مسلمانان جهان نقش اساسى دارند.
چرا مواشى و حيوانات نابود مى گردند؟
چرا باران به وقت نمى بارد؟ و زمين را سرسبز و خرم نمى كند؟
چرا دولتهاى مسلمان ، ذليل و خوار مى گردند و گاهى از هم فرو مى پاشند؟ و چرا مواشى و حيوانات از قحطى و گرسنگى و تشنگى مى ميرند؟
پاسخ همه سؤ الات را در روايت ياسر خادم از امام رضا عليه السلام مى خوانيم :
عن ابى الحسن الرضا عليه السلام قال :
اذا كذبت الولاة حبس المطر، و اذا جار السلطان هانت الدولة ، و اذا حبست الزكوة ماتت المواشى . (١١١)
حضرت رضا عليه السلام فرمود:
هرگاه ولات جور دروغ بگويند، باران (در وقت ضرورت ) حبس مى گردد و نمى بارد، و هرگاه سلطان ، جور و ستمى به ملتها و مردم روا دارد، دولتها ذليل و خوار مى گردند. (مردم از دولت تبعيت نمى كنند) و هرگاه زكات مال حبس گردد، و مردم زكات اموالشان را پرداخت ننمايند مواشى و چهار پايان از گرسنگى بوسيله قحطى مى ميرند.
امروز اكثريت مسلمان عالم به چنين دردهائى مبتلايند و تحت فشار ظلم و ستم سلاطين جور و حكام خائن بسر مى برند.
هيچ مالى از كسى آفتى نمى بيند مگر به ترك زكات
سر حيف و ميل شدن ، و ضايع گرديدن و نابود گشتن ، و هر گونه خسارت و زيانى ، از بى اعتنائى به احكام الهى و نپرداختن خمس و زكات واجب اموال است و در بيان حضرت صادق عليه السلام اين واقعيت تبلور دارد:
قال عليه السلام : ... ما من مال يصاب الا بترك الزكوة . (١١٢)
هيچ مالى مورد اصابت خسران و آفت قرار نمى گيرد مگر به ترك زكات .
ندادن زكات واجب آفات فراوانى را متوجه اموال و كشت و زرعها مى گرداند و آن نفرت و نفرينى است كه محرومان هر جامعه نسبت به اموال فراوانى كه صاحبان آن تزكيه نكرده اند متوجه مى نمايد.
ثانيا: وقتى حقوق الهى از اموال پرداخت نگردد و صاحبان اموال فراوان اگر از پرداخت زكات واجب بخل ورزند، متحمل زيان و ضرر فراوانى خواهند شد، در روايت از معصوم عليه السلام كه گوياى اين واقعيت است .
از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه فرمود:
من منع حقا لله عزوجل انفق فى باطل مثليه .
آنكس كه حقى از خداوند عزوجل منع نمايد، دو برابر آن را در باطل مصرف خواهد نمود.
واكنش منع و تضييع زكوة :
چرا اينهمه اموال در روى زمين ضايع و نابود مى گردد، و يا مورد انتفاع و بهره بردارى صحيح و معقول قرار نمى گيرد تا اقتصاد برين را در جامعه پياده كرده ايفا كند و در حل مشكلات مالى و فرهنگى و دينى محرومان و مستضعفان هر جامعه ، نقش ايفاگر و مفيد خوش آيندى را در بربگيرد، پاسخ اين چراها را از امام ششم شيعيان حضرت جعفربن محمد الصادق عليه السلام مى خوانيم كه آن امام بر حق فرمود:
ما ضاع مال فى بر و لا بحر الا بتضييع الزكات و لا يصاد من الطير الا ماضيع تسبيحه . (١١٣)
هيچ مالى در صحرا و دريا ضايع نمى گردد و از انتفاع صحيح نمى افتد مگر به تضييع زكاتش ، و هيچ طايرى به دام صياد گرفتار نمى گردد و صيد نمى شود مگر از تسبيح و ذكر خداوند غافل گرديده و گرفتار مى شود.
اگر فلسفه اين همه ضايعات اموال و بى استفاده ماندن اينهمه از محصولات بر و بحر و موجودات قابل استفاده و ارزش و مفيد در محور زندگى انسانهاى محروم كه در زمين و زمان موجود است را بخواهيم بدانيم ، به اين روايت و سخن مبارك امام صادق عليه السلام بايد بنگريم كه چون حقوق فقراء و مساكين و محرومان عالم در آن ثروتها و اموال ضايع مى گردد و مخصوصا زكوة پرداخت نمى شود، و مهمتر اينكه اگر حيوانى از تسبيح خداوند غافل گردد و در دام صياد گرفتار مى شود، پس يك انسان با اينكه همه موجودات عالم و اجزاى سماوى و ارضى و قمر و تضفيل وجود او و براى او آفريده شده ، اگر سپاسگذار نعمت الهى نبوده و خدا را شكرگزار نباشند چه نقش مهم در تضييع نعمتها و نابودى ارزاق بشيريت دارد؟!! بهمين دليل از نعمتها حيز انتفاع و استفاده مى افتد و محو و نابود مى گردد، و مورد استفاده خلق الله (كه صاحب و يا صاحبانش هستند)قرار نمى گيرد.
حضرت امام عليه السلام علت ضايع شدن اموال را عدم دادن زكاة و تزكيه آن ياد كرده و بدام افتادن هر پرنده را بعلت غفلت از تسبيح خداوند عالم مى داند (يعنى هرگاه مخلوق ، آفريدگارش را فراموش كند گرفتار تاءمين معاش و مشكلات اقتصادى مى شود).
در روايت ابى حمزه از حضرت امام باقر عليه السلام آمده است كه آن حضرت از كتاب على عليه السلام از قول پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده كه حضرت نيز بركت ندادن زمين را از منع زكات مى داند، مى فرمايد: اذا منعت الزكوة منعت الارض بركاتها . (١١٤)
هرگاه زكات مال پرداخت نگردد، زمين بخل ورزيده و بركات خويش را صادر نمى كند.
در اينجا نيز علت عدم بهره بردارى از بركات زمين منع زكات بيان شده است . بنابراين نابودى و خسران اموال و مرگ و مير مواشى و حيوانات و زراعات بدون علت نيست .
چرا زمين از بركات خود بخل مى ورزد؟
تحت اين عنوان هيچ مالى آسيب نمى بيند مگر به ترك زكات به روايت ابى حمزه از امام محمد باقر عليه السلام مى نگريم كه فرمود:
قال : وجدنا فى كتاب على عليه السلام ، قال رسول الله صلى الله عليه و آله اذا منعت الزكوة منعت الارض بركاتها . (١١٥)
امام باقر عليه السلام فرمود:
در كتاب على عليه السلام يافتم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هرگاه زكات منع يا ممنوع گردد و پرداخت نشود، زمين بركات خويش را نمى دهد.
قال صلى الله عليه و آله : ما حبس عبد زكوة فزادت فى ماله . (١١٦)
حبس زكات شخص ، هرگز مالش را زياد نمى كند.
در اين حديث شريف نيز آسيبى كه به انسانها از بخل زمين و ندادن بركتش به اهل آن مى رسد از منع زكات است ، و اين جرم گريبانگير همه مسلمانان مى گردد و دودش به چشم همه طبقات مى رود، يعنى مالداران بيرحم با بخل و بى رحمى ، حقوق ضعفاء و مستمندان را نمى دهند، از بخل مالداران ، همه انسانها و حتى حيوانات و نباتات در سوخت و سوز قحطى و نادارى و گرسنگى و تشنگى و بى آبى قرار مى گيرند و مى ميرند و يا در ناگوارى بسر مى برند و اين عذابى است كه انسانها از بخل مالداران بى انصاف و وظيفه نشناس ‍ متحمل مى شوند.
دزدان نام و نشاندار، سه گونه اند:
بعضى از حقوق است كه در جامعه و ميان مردم از اهميت خاصى برخوردار نيست ، لكن اسلام براى آن بزرگترين اهميت را قائل است . على ابن يقطين به سند خود از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه حضرت فرمود:
السراق ثلاثة : مانع الزكاة و مستحل مهور النساء، و كذلك من استدان و لم ينو قضائة . (١١٧)
دزدان سه گونه اند: ١ مانع الزكات (كسانيكه زكات مال خويش را نمى پردازند).
٢ كسانيكه مهر زنان خويش را به آنان نمى پردازند و بر خود حلال مى دانند. ٣ همچنين كسانيكه قرض مى گيرند و قصد پرداخت دين ندارند.
بنابراين زكات مثل مهريه زنان و قرض و دين حقى است كه بايد از مال خارج و به اهلش رسانده شود.
در اينجا تنها صفت بيمارى بخل موجب مى گردد كه انسان از حقوق و ديون باكى نداشته باشد و از پرداختن حقوق مساكين و مهر همسران و ديون مردم ابائى نداشته باشد.
افشاى چهار گناه و واكنش زشت آن
همانطور كه براى هر مثبتى ، يك منفى وجود دارد، براى اعمال آدمى نيز واكنش و ضد و منفى ، وجود دارد.
اين حقيقت را از بيان حضرت صادق عليه السلام بخوبى درك مى نمائيم كه فرمود:
اذا فشت اربعة ظهرت اربعة : اذا فشا الزنا ظهرت الزلازل ، و اذا امسكت الزكوة ، هلكت الماشيه ، و اذا جار الحكام فى القضا امسك القطر من السماء و اذا خفرت الذمة نصر المشركون على المسلمين . (١١٨)
هرگاه چهار چيز افشاء و آشكار شد، چهار چيز از ضد و عكس العمل آن ، نيز آشكار مى گردد:
هرگاه زنا افشاء شد، زلزله ها ظاهر مى گردد و هرگاه مردم از دادن زكات امساك ورزيدند و زكات مال خويش را ندادند، حيوانات (گاو گوسفندان ) از بين مى روند و اگر احكام و قاضيان در قضاوت ظلم كنند و برخلاف حق قضاوت نمايند، باران رحمت از آسمان نمى بارد و هرگاه اهل ذمه در كشورهاى اسلامى جزيه و حقوقى كه بطور رسمى بايد در اسلام به دولت اسلامى بپردازند، اگر مضايقه كنند و دولت از آنان جزيه نگيرد، مشركين بر مسلمين چيره مى گردند.
جرم و گناه منع زكات در رديف گناه و عصيان زنا است ، كه ايجاد زلزله مى كند و جور و حكام موجب قطع باران از آسمان مى گردد و بخششى از ذمه كفار و مشركينى كه در بلاد اسلامى زندگى مى كنند موجب غلبه و نصر مشركين بر مسلمين است و هلاكت چهار پايان ، با منع و ترك زكات بوجود مى آيد.
مسئله اى كه در مورد جزيه اهل كتاب در اسلام هست ، چون اكثريت قاطع اهل كتاب ، يهود و نصارى در كشورهاى اسلامى زندگى مى كنند، اگر جزيه بدهند موجب قدرت اسلام بر كفار و مشركين مى گردد، ولى اگر اين رقم درشت ماليات و جزيه را به دولتهاى اسلامى نپردازند و در كشورهاى اسلامى سود جوئى كنند باعث ضعف اسلام و مسلمين و موجب قدرت و عظمت آنان مى گردد و اگر امروز قدرت اقتصادى يهود خاصه صهيونيست پليد بر همه مسلمانان چيره است يكى از عوامل بزرگش همين است كه دولتهاى اسلامى در كشورهاى خود از يهود جزيه نمى گيرند و موجبات تفوق مادى و اقتصادى آنان را بر مسلمانان فراهم مى سازند.
زكات مالتان را به مستحق واقعى بپردازيد
بيماريها و گرفتاريها اعم از مادى و روحى و معنوى داراى ابعاد مختلفى هستند و هر نوع بيمارى داراى علل زياد و يا حداقل يك علت است . براى روشن شدن اين معنى به سخن درربار حضرت امام جعفر صادق عليه السلام بر مى خوريم كه مى فرمايد:
ناراحتيهاى روانى از جمله خوابهاى پريشان علتى از منع زكات در بر دارد.
براى درك بيشتر اين واقعيت از اين روايت استفاده مى كنيم :
مردى بنام عبدالله مى گويد:
مردى مرا به سوى حضرت صادق عليه السلام گسيل داشت و گفت بعرض امام عليه السلام برسان كه در خواب از زنى كه به نزد او مى آيد فرياد بر مى آورد و مى گويد: داد مى زنم و فرياد بر مى آورم بطوريكه همسايگان صدا و فريادم را مى شنوند. (و از اين بيمارى كه در خواب فرياد مى كشد از امام عليه السلام چاره جوئى و درمان و معالجه خواست ).
فقال ابو عبدالله عليه السلام :
اذهب ، فقل له : انك لا تؤ دى الزكاة ؟
فقال : بلى انى لاؤ ديها
قال : فقل له : ان كنت تؤ ديها، فانك لا تؤ ديها الى اهلها (١١٩)
حضرت به آنشخص (كه راوى اين روايت است ) فرمود:
برو به او بگو (علت اين بيمارى اينست ) كه تو زكات مال ندادى ، آن شخص گفت و الله كه من اداء كردم زكات را.
حضرت عليه السلام فرمود: (به راوى ) كه به آن شخص بگو: اگر زكات مالت را دادى ، حتما زكات را به مستحق واقعى ندادى .
نتيجه اى كه از اين روايت عايد مى گردد اينست كه حضرت امام عليه السلام با قاطعيت هر چه بيشتر عوامل اين بيماريها را ترك و منع زكات معرفى فرموده است ، يعنى نپرداختن زكات ، و يا به مستحق واقعى نرساندن آن ، موجب ناراحتيهاى روانى و فرياد كشيدن آن شخص در عالم خواب و رؤ يا مى شود و اينها همه از آثار منع زكات در جامعه مسلمين است ، يعنى بعضى بيماريهاى روانى و غيره ، ريشه اساسى دارد كه گاهى روانشناسان و اطباء در درمان آن وامانده مى گردند، و با تشكيل شوراى پزشكى و دقت نظر هيچ نتيجه اى نمى گيرند، و بيان امام صادق عليه السلام راهگشاى اين واقعيتهاى روان پزشكى و روانكاوى شده است چرا كه گرسنگان و بيماران فقير و مستضعف و دردمندان آزمند و يتيمان پدر مرده و پير زنان بيچاره ممكن است از فرط گرسنگى و از درد ضعف و ناتوانى ، نيمه هاى شب به همين ناله ها و فريادها گرفتار مى شوند و هيچ مسلمانى و يا مالدارى هم به دادشان نمى رسند و او را دلجوئى نمى دهند. همين ناله ها و فريادهاى اين مظلومان است كه تبديل به فريادهاى وحشتناك نيمه هاى شب مى شود و يا به شكل مارهاى مخوف و اژدهاى دهشتزا مى گردد و هيچ دواء و درمانى هم ندارد و اين تازه عذاب دنياست واى و ويل به عذاب آخرت .
به فقير آبرومند زكات بدهيد
در دين مبين اسلام با وجود قوانين مترقى و متقنى كه دارد، غصه است ، و جا دارد انسان از آن غصه بميرد، چرا كه زمانى بر اين انسانها بيايد كه اگر فقرائى باشند و سؤ ال كنند و تكدى نمايند، قادر به ادامه زندگى باشند و فقرائى كه با آبرو زندگى مى نمايند و روى سؤ ال ندارند، قادر به ادامه آن نباشند و از فرط فقر و گرسنگى سر بر بالين خاك نهاده و بميرند، در حاليكه مسلمانان متمكن و مالدار، حق آنان را اداء نمى نمايند و حقوق واجب و مسلم اين نيازمندان را به آنان پرداخت نمى كنند.
اسحاق بن عمار از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت نموده كه حضرت مى فرمايد:
ياءتى على الناس زمان من ساءل الناس عاش و من سكت مات .
قلت : فما اءصنع ان ادركت ذلك الزمان ؟
قال : تعينهم بما عندك فان لم تجد فتجاهد . (١٢٠)
زمانى بر مردم بيايد كه هر كس (از فقراء) از مردم سؤ ال نمايد، زندگى مى كند (و مى تواند نيازمنديهاى خود را بدست آورد) و آنها كه فقيرند اگر سكوت كنند و شرم و حيا مانع از سؤ ال آنان بشود، (در حاليكه مردم متمكن به زندگى آنان آگاهند و به آنها نمى رسند) بايد بميرند، مثل اينكه ايشان حق حيات ندارند.
اسحاق بن عمار مى گويد:
گفتم ، چه كنم اگر اين زمان را درك نمايم ؟
حضرت فرمود:
شما آنان را دريابيد و كمكشان كنيد، و آنچه در نزد شما از زكات يا حقوق ديگر وجود دارد به آنان بدهيد و اگر چيزى نيافتيد پس در راه كسب مال مجاهده كنيد تا دردمندى را بنوا برسانيد در اين فرار آخر بيان حضرتا ما نكته بسيار مهم هست و آن اين است : از زكات و حقوق ديگر، ايشان را دريابيد، اگر چيزى نداشتيد در راه كسب مال جد و جهد كنيد و به آنها كمك نمائيد و اين بيان حضرت بمنزله يك اصل قانونى و يا مهمتر بمنزله يك حكم اسلامى است ، كه بر آحاد ملت مسلمان و مؤ من براى پاسدارى از حريم ايمان و خاصه تشيع ، كار و تلاش و جاهده نمايد و بتواند از كد يمين و عرق جبين و تلاش مداوم ، مال و پول ، بدست آورد، تا از زكات و يا حقوق ديگر در راه خدمت به برادران و خواهران اسلامى و ايمانى اين مسؤ ليت بزرگ را بعهده بگيرد و عيان الله را دريابد.
در اين حديث شريف ، درد دل مسلمانان مستضعف تبيين شده ، و حضرت امام ، شيعيان خويش را به كمك و مساعدت بينوايان و مستمندان در اين زمان وانفسا دعوت مى نمايد و توصيه مى كند تا شايد از پا افتاده اى را دريابند و به كمك او بشتابند.
چرا بيشتر مالداران لئيم و بخيلند؟!
مالداران هستند كه با بخل بزرگ مواجهند، دلهايشان تيره و داراى قساوت خاصى هستند و حاضر نمى شوند اموال خويش را تزكيه كنند، و به داد دل يتيمان ، بيوه زنان ، و واماندگان برسند، مالها را با بخل و لئامت و پستى روى هم جمع نموده و انباشته مى كنند، كه نه خود بهره مى برند و نه به ديگران بهره مى رسانند، و نتيجه اش اين مى شود كه با حسرت فراوان مى ميرند در حاليكه نه به آمال و آرزوى دنيائى خويش رسيده اند و نه براى آخرت خويش كارى كرده اند، در اينصورت وراثشان اموال را مى برند، گروهى در طاعت خداوند و گروهى در معصيت او مصرف مى نمايند، كه صاحبان مال از كار خير وراث حسرت برده ، و از معصيت گروه ديگر رنج مى برند.
حضرت امام صادق عليه السلام در مورد قول خداى عزوجل كه فرمود: كذلك يريهم الله اعمالهم حسرات عليهم ، فرمود:
هو الرجال يدع ماله لا ينفقه فى طاعة الله عزوجل بخلا، ثم يموت فيدعه لمن يعمل فيه بطاعة الله او بمعصية الله ، فاءن عمل فيه بطاعة الله رآه فى ميزان غيره فرآه حسرة ، و قد كان المال له و ان كان عمل به فى معصية الله قواه بذلك المال حتى عمل به ، فى معصية الله عزوجل . (١٢١)
امام صادق عليه السلام در تفسير قول خداى تعالى كه مى فرمايد:
اينچنين است كه خداوند نشان مى دهد به آنان اعمالشان را كه به آن حسرت مى خورند چنين مى فرمايد:
(صاحب حسرت ) آن مرديست كه مالش را در راه خدا و طاعت او به علت بخل انفاق نمى كند و بخل مى ورزد، سپس وقتى كه مرد، آنگاه به وراث و يا هر كس ، كه اگر در طاعت خدا مصرف مى كند و يا بمعصيت خدا خرج مى نمايد، مى رسد، پس اگر در طاعت خداوند خرج كند پاداش عمل مال خويش را در ميزان عمل غير خود مى بيند و حسرت مى كشد از اينكه مال از آن او بود ولى ديگرى نفعش را برده است ، و اگر در معصيت خداوند صرف كنند، او كه صاحب مال بود شخص معصيتكار را با مال و پول خويش تقويت كرده تا اينكه در معصيت خداوند مصرف كند و در هر دو صورت عذاب و آه و حسرت از آن اوست ، كه مالش را ديگرى در راه خداوند، يا در راه معصيت خداوند خرج كرده باشد، و او اين لياقت را نداشته است كه از مالش بنفع دين و دنياى خويش استفاده نمايد.
اى صاحبان ثروت ، اى مسلمانان متمكن و متنفذ، به خود رحم كنيد و با اموال باد آورده و يا بزحمت بدست آورده ، اقلا به خود خدمت كنيد و به دنيا و آخرت خود برسيد و با تزكيه و تخميس اموال رضايت خدا و مردم مسلمان ضعيف و مستمند را بدست آوريد.
اخطار شديد به مالداران ممسك و بخيل !!
در روايت محمد بن مسلم و سؤ ال آن جناب از حضرت امام صادق عليه السلام مى خوانيم ، كه قول خداى تعلى در قرآن شريف فرمود:
سيطوقون ما بخلوا به يوم القيامة ... (١٢٢)
بزودى طوق گردن شود آنچه را كه بخل ورزيدند به آن ، در روز قيامت ...
تفسيرش چيست ؟
فقال : يا محمد بن مسلم ما من احد يمنع من زكوة ماله شيئا الا جعل الله عزوجل ذلك يوم القيامة ثعبانا من نار مطوقا فى عنقه ينهش من لحمه حتى يفرغ من الحساب ، ثم قال هو قول الله عزوجل : سيطوقون ما بخلوا به يوم القيامة يعنى ما بخلوا به من الزكوة .
حضرت صادق عليه السلام فرمود: اى محمد بن مسلم هيچ احدى نيست كه چيزى از زكات مالش را نپردازد مگر خداوند متعال در روز قيامت اژدهايى از آتش را در گردنش ‍ مى افكند كه بگردنش مى پيچد و گوشت تنش را مى گزد و نيش مى زند، به همين نحو عذابش مى كند تا آنكه از حساب و محاسبات عمل خويش فارغ گردد
سپس حضرت فرمود: اينست قول خداى تعالى كه زود باشد كه طوق گرديده شود بگردن آنكس كه بخل ورزيد، در روز قيامت ، و حضرت فرمود: يعنى آنچه كه از زكات مالش ‍ بخل ورزيدند.
بنابراين ، نپرداختن زكات و تضييع حق الله و حق المساكين ، موجب عذاب اليم مى گردد، و اينست هلاكت و نابودى كه از مال ، گريبان اهل بخل و مردم بى ايمان را مى گيرد، و آنها كه مال فراوان دارند و ممسك هستند و حاضر به اداء حقوق الهى نيستند بايد چنين بسوزند و بسازند.
داستان شگفت ثعلبه انصارى :
ثعلبة بن حاطب انصارى ، همان كسى كه به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كرد:
ادع الله ان يرزقنى مالا و الذى بعثك بالحق لان رزقنى الله مالا لا عطين كل ذى حق حقه
اى رسول خدا، از خدا بخواه و دعا كن خداوند بمن مالى مرحمت كند، سوگند به كسى كه تو را به حق مبعوث به رسالت كرد اگر خداوند مالى روزى من كند، البته حق هر ذى حقى را خواهم داد. (يعنى خمس و زكات و هر حق ديگرى را بعهده گرفت كه پرداخت مى نمايد).
فقال صلى الله عليه و آله : اللهم ارزق ثعلبة مالا. فاتخذ غنما فنمت غنمه كما ينمى الدود
پس پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كرد: بار خدايا به ثعلبه مالى روزى فرما، پس ثعلبه گوسفندى خريد، گوسفند او رشد كرد و زياد شد آن چنانكه كرم زياد مى شود.
فضاقت عليه المدينة ، فتنحى عنها فنزل و اديا من اوديتها ثم كثرت حتى تباعد من المدينة فاشتغل بذلك عن الجمعة و الجماعات .
پس مدينه براى گوسفندان ثعلبه تنگ شد و او از مدينه دور گرديد، داخل يك وادى بزرگ در بيرون مدينه شد و همينطور از مدينه فاصله گرفت و دور شد بطوريكه اشتغال با گوسفندان و دورى از مدينه او را شركت در نماز جمعه و جماعات باز داشت .
الحال مال دنيا چنان او را به خود مشغول ساخته بود كه ديگر جمعه ها هم نمى توانست از فيض نماز جمعه مستفيض شود.
وقت امتحان و آزمايش الهى فرا رسيد. اكنون ثعلبه در معرض امتحان قرار گرفت ، آنچه كه خود تعهد كرد و به پيامبر صلى الله عليه و آله وعده داده بود، كه حق هر ذى حقى را خواهد داد الحال وقتش فرا رسيده است .
و بعثت رسول الله صلى الله عليه و آله المصدق ياءخذ الصدقة فاءبى و بخل و قال : ما هذه الا اءخت الجزية ، فقال رسول الله صلى الله عليه و آله : يا ويح ثعلبة ، فانزل الله و منهم من عاهد الله لئن آتينا من فضله لنصدقن و لنكونن من الصالحين ، فلما آتيهم من فضله بخلوا به و تولوا و هم معرضون . فاءعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى يوم يلقونه بما اخلفوا الله ما وعدوه و بما كانوا يكذبون . (١٢٣)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از ثروت كلان ثعلبه با خبر شد مصدقى (١٢٤) براى گوسفندان او فرستاد كه تا زكات آن را دريافت نمايد، ثعلبه در پاسخ ، از دادن زكات ابا كرد و بخل ورزيد و گفت : نيست اين ، مگر شبيه جزيه (كه جزيه را از اهل كتاب كه در ممالك اسلامى و در تحت نظر حكومت اسلامى زندگى مى كنند مى گيرند).
پس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: واى بر ثعلبه آنگاه اين آيات نازل شد: و از ايشان كسى است كه پيمان بست با خدا كه اگر خدا از فضلش بما مال و دارائى بدهد هر آينه زكات و صدقه دهيم و البته از شايستگان خواهيم شد، پس خدا از فضلش به ايشان داد، آنگاه بخل ورزيده و روى گردانيدند و ايشان بودند از اعراض كنندگان ، پس از پى اينكار نفاقى در دلهاشان ايجاد شد تا روزى كه بيابند آن را به سبب آنچه كه خلاف كردند با خدا، از آنچه وعده كرده بودند و به آنچه كه دروغ گفتند. (١٢٥)
اينست تعهد سرمايه داران كه قبل از ثروت بارها چه شفاها و چه قلبا از خدا تقاضا كردند كه اگر ثروتمند و مالدار بشوند حقوق الهى را ادا خواهند نمود. ليكن پس از ثروت ، نه تنها حقوق الهى را نپرداختند، چه بسا دهن كجى هم كردند.
مانع الزكوة مؤ من و مسلمان نيست !!
در اقتصاد اسلام مسئله زكات نقش مهمى در پيشرفت اسلام و امور مسلمين دارد و خاصه در كيان اسلام زكوة نقش مهمى ايفاء مى نمايد و قدرت اقتصادى اسلام همچنان در عظمت و گسترش و توسعه جغرافيائى و اجتماعى و سياسى مسلمين تاءثير بسزاى خود را دارد، و در مقابل ضعف اقتصادى همچنان در شكست اسلام و مسلمين تاءثير منفى خود را نيز خواهد گذاشت ، بهمين دليل اگر كسى يك قيراط ناچيز از زكات مال خود را نپردازد و قصد پرداخت نداشته باشد يعنى با انكار زكات ، نه مؤ من است و نه مسلم ، و مدعى اين بيان امام بر حق جعفر ابن محمد الصادق عليه السلام است .
ابى بصير از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود:
من منع قيراطا من الزكوة فليس بمؤ من و لا مسلم و هو قوله عزوجل رب ارجعونى لعلى اعمل صالحا فيما تركت . (١٢٦) و فى رواية اخرى و لا تقبل له صلاة . (١٢٧)
كسى اگر يك قيراط از زكات مالش را نپردازد، نه مؤ من است و نه مسلم ، و آن قول خداى تعالى است (كه از قول مانع الزكات در عالم پس از مرگ مى گويد):
پروردگارا مرا به عالم دنيا بازگردان تا شايد عمل صالحى از خود باقى گذارم و كار خيرى انجام دهم و در روايت ديگر آمده كه نماز كسيكه زكات مالش را (ولو يك قيراط) نداده باشد مقبول نيست .
طوق هفت طبقه زمين به گردن مانع الزكات !!
عبدالله بن سنان از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل مى نمايد كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
ما من ذى زكوة مال نخل او زرع او كرم ، يمنع زكوة ماله الا قلده الله تربة ارضه يطوق بها من سبع ارضين الى يوم القيامة . (١٢٨)
هيچ صاحب زكاتى نيست كه زكات مالش را از خرما و زراعت و يا انگور پرداخت نكند مگر خداوند زمين محل زراعتش را تا هفت طبقه به گردنش افكنده همچون قلاده ، و بدينوسيله معذبش مى نمايد تا روز قيامت .
اگر زمين كسى را غصب نمائيد و غاصبانه از زمين مردم استفاده كنيد همين بلا و عذاب به سر شما مى آورند.
خدايا بازم گردان ، تا زكات مالم بپردازم !!
در روايت ابى بصير از امام صادق عليه السلام آمده است كه آن جناب گفت : من از حضرت شنيدم كه فرمود:
من منع الزكوة ساءل الرجعة عند الموت و هو قول الله عزوجل : رب ارجعونى لعلى اعمل صالحا فيما تركت . . (١٢٩)
كسيكه زكات مالش را نداده و از دنيا رفت ، هنگام موت تقاضا كند كه برگردد تا زكاتش را بپردازد، مؤ يدش همين آيه شريفه است .
ممكن است بعضى صد در صد گرفتار مرگ شوند و مزه تلخ و ناگوار مرگ را چشيده و تا لب گور رفته و مواجه با عذاب اليم الهى بشوند پس آنگاه توفيق الهى رفيقشان گردد و از خداوند بخواهند تا زنده شان كند و بعالم برگرداند تا نمازشان و زكاتشان را ادا كنند و بپردازند. ولى افسوس !!!
در حكومت امام عصر عليه السلام مانع الزكات را گردن مى زنند!!
قوانين اسلامى همچون خونى كه مايه حيات است ، بايد در عروق هر انسان هميشه در جريان باشد اين خون مايه وجد و نشاط و شادكامى كشور تن است نقش كانون در خانواده و در مسائل اقتصادى ، نقش خود رد بدن را ايفا مى كند، اءبان ابن تغلب مى گويد:
حضرت امام جعفر ابن محمد عليه السلام به من فرمود:
دمان فى الاسلام ، حلال من الله لايقضى فيهما احد حتى يبعت الله قائمنا اهل البيت فاذا بعث الله عزوجل قائمنا اهل البيت ، حكم فيهما بحكم الله لا يريد عليها بينة : الزانى المحصن يرجمه و مانع الزكوة يضرب عنقه . (١٣٠)
دو خون است كه در اسلام بحكم خداوند حلال است ، (يعنى هدر است و ريختن آن حلال مى باشد)، حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: به ريختن خون اين دو گروه احدى حكم نمى كند تا آنكه خداوند مبعوث گرداند قائم ما اهل البيت عليه السلام را، پس آنگاه كه قائم ما اهل البيت عليه السلام برانگيخته شد به حكم خداوند به ريختن خون اين دو گروه حكم مى نمايد، و بر عليه اين دو گروه طلب بينه هم نمى نمايد آن دو گروه ، زانى محصن است (آنكه با داشتن همسر زنا مى كند) كه رجم و سنگسار مى شود و ديگرى مانع الزكات است كه گردنش را مى زند.
از معنى و مفهوم اين روايت اهميت اين دو موضوع به وضوح روشن مى گردد، چرا كه يكى سنگر خانواده را متلاشى مى نمايد و اساس عفت و پاكدامنى را از بيخ و بن بر مى كند و لذا عقوبت تهديد كنندگان به نجات و اصالت زنان در خانواده ، در اسلام شديد است .
و ديگرى نيز با منع زكات و عدم پرداخت آن بنيان اقتصاد اسلامى را بر مى اندازد و مسلمين عالم را در ضعف شديد مالى ، و در زير فشار چكمه استكبار عالم قرار داده و از پاى در مى آورد لذا مانع الزكات هم مجازاتى چون گردن زدن را كه حق اوست مى طلبد.
فصل هفتم : در استحقاق اهل زكات
چه كسانى صلاحيت دريافت زكات دارند؟
امام صادق عليه السلام از طريق قرآن افرادى را كه صلاحيت دريافت زكات دارند معرفى مى نمايد:
سماعة از ياران آن حضرت مى گويد:
سؤ ال كردم از حضرت امام صادق عليه السلام كه چه كسانى صلاحيت دريافت زكات را دارند؟
فقال عليه السلام : هى للذى والله فى كتابه للفقراء و المساكين و العاملين عليها و المؤ لفة قلوبهم و فى الرقاب و الغارمين و فى سبيل الله و ابن السبيل فريضة من الله
حضرت فرمود: زكات براى كسى است والله در كتاب خدا، قرآن آمده است :
زكات براى فقراء و مساكين ، كسانى كه زكات را جمع آرى مى كنند، و در راه تاءليف قلوب و براى آزاد كردن بنده ها و براى ورشكسته ها و قرض دارها، و در راه خدا و براى در راه مانده ها، از طرف خداوند فرض و واجب شده است .
آنگاه حضرت امام عليه السلام معيارى براى گيرندگان زكات معين فرمود:
پس از بيان آيه شريفه فرمود:
و قد تحل الزكوة لصاحب ثلاث ماءئة درهم و تحرم على صاحب خمسين درهما .
چه كسانى صلاحيت دريافت زكات دارند؟ حضرت امام عليه السلام مى فرمايد:
گاهى زكات براى كسى كه صاحب سيصد درهم است حلال مى باشد و براى كسيكه مالك و صاحب پنجاه درهم است حرام مى گردد.
راوى مى گويد عرض كردم ، چگونه چنين است ؟
فقال عليه السلام : اذا كان صاحب الثلاثمائة درهم له مختار كثير، فلو قسمها بينهم لم يكفهم ، فلم يعفف عنها نفسه ، و لياءخذها لعياله .
حضرت فرمود: اگر براى صاحب سيصد درهم ، مختار كثير و عائله زياد باشد پس اگر تقسيم كند در بين آنها اين مبلغ را، كفايتشان نمى كند، و آن شخص نمى تواند خود را نگهدارد، و بايد اين زكات را براى اداره عيال و ناخوارانش بگيرد.
و اما صاحب الخمسين فانها تحرم عليه اذا كان وحده ، و هو محترف يعمل بها، و هو يصيب فيها ما يكفيه ان شاءالله . (١٣١)
و اما صاحب پنجاه درهم پس همانا زكات بر او حرام است هرگاه تنها باشد در حالى كه صاحب حرفه و شغلى هم هست كه به سبب آن كار مى كند و خود را كفايت مى نمايد.
اين معيارها از حضرت امام براى تاءمين زندگى فقراء و استفاده از زكات قابل توجه است .
از امام پنجم عليه السلام در اين رابطه مى خوانيم : ان الصدقة لا تحل لمحترف و لا لذى مرة سوى قوى فتنز هو عنها (١٣٢)
آن حضرت فرمود:
زكات براى صاحب حرفه و فرد قوى و سالم حلال نيست از آن دورى جوئيد.
يعنى به كسى كه حرفه اى براى تاءمين عيالات خود دارد و يا انسان سالمى است كه مى تواند كار كند و زندگى نمايد، زكات و هر نوع كمك از قبيل خمس و صدقات به او حلال نيست ، كه چنين انسانهائى تنبل و تن پرور مى گردند و در اقتصاد اسلام خلل بوجود مى آورند و رفته رفته ، اقتصاد اسلام را فلج مى نمايند، تنها كسانى كه از زكات استفاده مى كنند كه از زندگى و تاءمين خود و اعضاء خانواده از راه كسب و كار بسوى ايشان بسته گردد زكات متعلق به چنين انسانهاى از كار افتاده مى باشد.
مستحقين زكات قدرت بر سير و سفر ندارند
براى آنكه جامعه اسلامى به تخدير كشيده نشود، و از كار و صنعت و هنر و كشاورزى و اقتصاد بازنمانند و بطوركلى جامعه مسلمان و اسلام به ضعف كشيده نشوند و بر اثر تنزل و شكست اقتصادى و صنعتى توسرى خور استكبار جهانى نباشد، و مكاتب اجوف و توخالى ماركسيسم و كمونسيم و مائوئيسم به مسلمانان فخر نفروشند و مسلمانان را به بردگى نگيرند، اسلام در راه كمك به مساكين و فقراء بابى گشوده و افراد مستحق دريافت وجوهات بريه را معرفى نموده است ، تا مسلمانان ، ضعيف وامانده شناخته نشوند و زكات ، و وجوهات واجب را جهت اداره فقراء امت مقرر فرموده كه به آنان پرداخت گردد و انسانهاى متمكن و مالدار را از دريافت زكات و خمس و وجوء ديگر، محروم ساخته است تا ريشه فقر خشك گردد.
در اين فصل آيات قرآن ، مساكين مستحق دريافت زكات را معرفى مى نمايد و از بيان پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليه السلام نيز هر كدام از مصارف زكات و اصناف مستحق زكات مفروضه را به نحوى معرفى مى نمائيم .
در اين آيه شريفه خداوند متعال مى فرمايد:
قال الله تعالى :
للفقراء الذين احصروا فى سبيل الله لا يستطيعون ضربا فى الارض يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفف تعرفهم بسيماهم لا يسئلون الناس الحافا و ماتنفقوا من خير فان الله به عليم . (١٣٣)
زكات و صدقات از براى فقراء و مساكين است كه بازداشته شده اند در راه خدا، و توانائى ندارند در زمين سير كنند و نادانان مى پندارند ايشان را كه از عفت گزينى از توانگرانندد (اى پيامبر) تو مى شناسى ايشان را به علامتشان كه در سيمايشان مى باشد، سئوال نمى كنند از مردمان به ابرام ، و آنچه را كه انفاق مى كنيد از مالى ، پس بدرستى خداوند به آن داناست .
بنابراين آنانكه : در تمامى قرون و اعصار به استضعاف كشيده شده اند، و توان زندگى در روى زمين خدا را ندارند و صورت از سيلى قرمز نگهداشته اند كه هرگز دست سؤ ال به پيش ‍ اين و آن دراز نمى كنند، آنان را بايد جست و از وجوهات بريه بحد كافى در آغوششان ريخت كه آنان مؤ منان و در تحت ظل اسلام و قرآنند.
و نيز در سوره توبه دريافت كنندگان زكات را اينچنين معرفى مى كند:
انما الصدقات للفقراء و المساكين و العاملين عليها و المؤ لفة قلوبهم و فى الرقاب و الغارمين و فى سبيل الله و ابن السبيل فريضة من الله و الله عليم حكيم . (١٣٤)
جز اين نيست كه صدقات از براى درويشان است و درماندگان و كاركنان بر جمع صدقات و آنانكه دلهاشان بدست آورده شده ، و در آزاد كردن گردنها، و قرضى دادن به مفلسان ، در راه خدا، و رهگذاران محتاج . فرض كردنى از خدا و خدا داناى درست كردار است .
اين گروه را قرآن مستحق دريافت زكات معرفى كرده است .
گاهى مالك هفتصد درهم مى تواند زكات بگيرد؟
در اسلام و در مذهب جعفريه فقير به كسى مى گويند كه خرج يكسال خود و عيالاتش را بالفعل يا بالقوه ندارد، يعنى اينكه نه مالى جهت اداره زندگى و خانواده اش دارد، و نه توانائى تحصيل آن مخارج را.
در روايتى كه مى خوانيم كه امام عليه السلام فقير را معرفى مى نمايد:
ابوبصير مى گويد:
از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:
كسى كه هفتصد درهم دارد زكات به او مى رسد اگر چيزى جز آن نيابد.
عرض كردم : آيا زكات بر او واجب نيست ؟ فرمود:
زكات او صدقه است بر عيالاتش ، و زكات بر او نمى رسد مگر آنكه بر آن هفتصد درهم اعتماد كند و در كمتر از يكسال آن را تمام كند، چنين كسى زكات بگيرد زكات بر كسى كه حرفه دارد نمى رسد، و كسى كه چيزى دارد كه بر آن زكات تعلق مى گيرد، حق دريافت زكات را ندارد. (١٣٥)
مسلمان سالم و عاقل نبايد از راه زكوة زندگى كند!!
در حديثى از محمد بن مسلم است كه از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه حضرت فرمود:
بر كسيكه دارائيش پنجاه درهم بوده و نيز حرفه اى دارد و مى تواند مخارج خود و خانواده اش را تاءمين نمايد زكات حلال نيست .
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: كه رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود:
صدقه بر توانگر، و شخصى كه حرفه يا درآمدى دارد، و همچنين سالم و نيرومند است ، حلال نيست . پرسيدند اين به چه معنى است ؟
فرمود: يعنى كسى كه مى تواند از زكات بى نياز باشد، گرفتن آن بر او حلال نيست . (١٣٦)
صرف نادارى و فقر كاذب موجب استحقاق زكات نمى شود، بنابراين كسى كه قدرت بر كار، كسب و زراعت و كشاورزى دارد و از سلامت جسم و عقل برخوردار است . بايد خود و عائله اش را تاءمين كند و حق دريافت زكات ندارد، بچنين كسى مؤ ديان زكات شايسته است زكات پرداخت ننمايند و جامعه را به تنبلى و تكدى و مصرف گرائى گرفتار نكنند.
منزل ملكى يا خادم ، مانع از استحقاق زكات نيست :
اما زكات بر حداقل ضرورتها محدود نمى شود بلكه تمام نيازهاى متعارف شخصى را تاءمين مى كند.
در اين مورد سماعة حديثى آورده كه مى خوانيم :
سماعة مى گويد:
از امام جعفر صادق عليه السلام پرسيدم :
آيا كسى كه خانه و خادمى دارد زكات بر او مى رسد؟
حضرت فرمود:
آرى ، مگر آنكه آن خانه براى او منبع درآمدى باشد كه بتواند از آن محل خرج زندگى خود و خانواده اش را تاءمين كند، اما اگر درآمدى نداشته باشد كه خرج خوراك و پوشاك خود و خانواده اش را بدون اسراف و تبذير، تاءمين نمايد، گرفتن زكات بر او حلال است . (١٣٧)
و در روايت ابوبصير از امام صادق عليه السلام آمده است كه مى گويد:
به امام صادق عليه السلام عرض كردم :
دوستى دارم كه خانه او چهار هزار درهم ارزش دارد، بعلاوه داراى يك كنيز و يك غلام نيز مى باشد، اما در آمد او روزانه در حدود دو تا چهار درهم است كه از طريق آب كشى با يك شتر تاءمين مى شود و داراى عيال نيز است ، آيا به چنين شخصى زكات مى رسد؟
حضرت فرمود:
آرى ، عرض كردم عليرغم اينكه اين اشياء را دارد؟
فرمود: اى ابا محمد آيا مى گويى خانه اش را كه محل سكونت و مايه آبروى او است بفروشد؟ يا اينكه مى گويى كنيز خود را كه كمك حال او در سرما و گرما است و آبروى او و عيالش را حفظ مى كند به فروش برساند؟ يا اينكه مى گويى شترش را كه وسيله امرار معاش و غلامش را كه مايه كمك مساعدت او در تحصيل قوت روزانه اوست بفروشد؟ نه ، هيچكدام را نبايد بفروشد و زكات بر او حلال است ، بعلاوه در دادن زكات بهتر آنست كه فقير، بى نياز شود، نه اينكه فقط در حد يك مقدار معينى به او داده شود. (١٣٨)
اسحق ابن عمار از امام موسى بن جعفر عليه السلام پرسيد:
آيا از زكات مبلغ هشتاد درهم به مستحق بدهم ؟
حضرت عليه السلام فرمود:
آرى . بلكه بيشتر هم به او بده .
اسحاق بن عمار مى گويد:
سپس عرض كردم : آيا صد درهم به او بدهم ؟
حضرت عليه السلام فرمود: بلى و اگر مى توانى او را بى نياز كن .
و در همين رابطه از امام باقر عليه السلام منقول است كه حضرت فرمود:
اگر به فقير و شخص مستحقى ، صدقه مى دهيد، آنقدر بدهيد كه بى نياز شود. ناگفته نماند، اين قدر از زكات را راوى به امام عليه السلام مى گويد كه به مستحق بدهم ، داراى ارزش ‍ زمانى است مثلا هشتاد درهم در آن زمان ، از يك ارزش بيشترى برخوردار بوده است .
مسئله مهم ديگر اين است كه امتيازات اسلامى كه در راه تاءمين ضعفاء و مساكين در آن با اين گستردگى خاص بچشم مى خورد، كه در ساير ملل و فرق با اين خصوصيات مشهود نيست .
زكات مال خود را به مستحق مؤ من بپردازيد:
در روايت اسحاق بن غالب از امام صادق عليه السلام مى خوانيم :
قال ابوعبدالله عليه السلام : يا اسحق كم ترى اهل هذه آلاية ، فان اعطوا منها رضوا و ان لم يعطوا منها اذاهم يسخطون . (١٣٩)
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
اى اسحاق چقدر از اهل اين آيه ديده اى و مى شناسى ، اگر به آنها زكات داده شود خوشحال و مسرور مى گردند و اگر به آنها اعطا نگردد از آن ناگهان خشمگين و عصبانى مى شوند.
اسحاق ابن غالب گفت عرض كردم : نمى دانم .
حضرت عليه السلام فرمود:
هم اكثر من ثلثى الناس (١٤٠)
آنان بيشتر از دو ثلث از مردمان مستضعف جامعه اند.
چرا كه مستضعفان در زندگى ناراضى اند و عدم رضايتشان براى چيست ؟
چرا فقراء اگر اشباع گردند راضى و اگر نه خشمگين اند؟
بطوريكه حضرت امام عليه السلام چنين مردم بيچاره را زيادتر از دو، سوم ، از اكثر جامعه خوانده است .
پاسخ اينست ، كه ايمان به خدا، و رضايت به مشيت الهى ، موجب صبر و تحمل و خشنودى در تمامى حالات زندگى است و اگر بنده راضى بوده باشد خدا و مولا و پروردگارش از او راضى نباشد هميشه در زندگى ناراضى است .
به فقير مجهول الهويه زكات ندهيد.
براى دريافت زكات ، ايمان و ولايت اهلبيت پيامبر شرط است ، و مؤ من كسى است كه طبق دستور خداوند تعالى در قرآن و بر اطاعت از ائمه هدى عليه السلام كه پروريده آغوش ‍ پيامبر صلى الله عليه و آله و مهبط و فرودگاه وحى مى باشند، عمل نمايند، و اگر فقير، از مؤ منين باشد، در اينصورت مستحق دريافت زكات مى باشند.
زراره از حضرت ابى عبدالله الصادق عليه السلام مى پرسد از آيه :
انما الصدقات للفقراء....
هر يك از اين مستحقين مذكور را مى توان زكات داد، اگر چه شناخته نباشند؟
قال ان الامام يعطى هؤ لاء جمعيا لا نهم يقرون له بالطاعة
حضرت فرمود: همانا امام عطا مى كند زكات را به اين دسته ، براى اينكه آنان اقرار به اطاعت از امام دارند و امام از آنان شناخت دارد.
زراره گفت : اگر شناخته نشوند چطور؟
... فقال : يا زرارة لو كان يعطى من يعرف دون من لا يعرف لم يوجد لها موضع ، و انما كان يعطى من لا يعرف ليرغب فى الدين فيثبت عليه ، و اما اليوم فلا تعطها انت و اصحابك الا من يعرف . (١٤١)
حضرت فرمود: اى زراه ، اگر عطا كند زكات را به كسى كه مى شناسد، غير از آنكسى كه او را نمى شناسد، براى زكات موضعى نبايد، (يعنى مؤ دى زكات بايد استحقاق گيرنده را بداند تا به او زكات بدهد)، البته اگر زكات بدهد به كسى نمى شناسد (يعنى كسيكه صلاحيت مشروع ندارد) ولى او از گرفتن زكات به اسلام راغب مى گردد (بعنوان تاءليف قلوب ) و براى او ثابت است كه رغبت به خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله پيدا مى كند، (زكات دادن به او پذيرفته و صحيح است ) .
حضرت فرمود: اى زراره ، اما از امروز تو و اصحابت به افرادى كه نمى شناسى زكات ندهيد، تا مگر او را بشناسى .
با اين روايت مى فهميم كه زكات مال و زكات فطره كه از اهميت بيشترى برخوردار است ، را نمى توان به افرادى كه مطيع و منقاد خداوند و پيامبر صلى الله عليه و آله و اءئمه عليه السلام نيستند، پرداخت كرد.
زكات در خدمت تاءليف قلوب
زراره از امام باقر عليه السلام مى پرسد كه قول خداى تعالى و المؤ لفة قلوبهم چيست ؟
قال عليه السلام : هم قوم وحدو الله و خلعوا عبادة من يعبد من دون الله تبارك و تعالى و شهدوا ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله ، و هم فى ذلك شكاك من بعدما جاء به محمد صلى الله عليه و آله فاءمر الله نبيهم ان يتاءلفهم بالمال و العطاء لكى يحسن اسلامهم و يثبتوا على دينهم الذى قددخلوا فيه و اقروابه . (١٤٢)
حضرت فرمود: المؤ لفة قلوبهم ، آنان قومى هستند، كه خداوند را بوحدانيت مى پذيرند و بت نمى پرستند و خلع عبادت مى كنند از كسانيكه غير خدا را مى پرستند (يعنى تابع بت پرستان نيستند و غير خدا را نمى پرستند) و شهادت به يگانگى خدا و شهادت به رسالت حضرت ختمى مرتبت مى دهند، اما در اين رابطه شك مى نمايند و به وحى و آنچه كه به پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده است مشكوكند، پس خداوند به پيامبرش امر فرمود كه بين چنين مسلمانانى بوسيله مال و عطايا (زكات بدهد و) تاءليف قلوب نمايد تا كه اسلامشان نيكو گردد و بر دينشان ثابت قدم شوند دينى كه بر آن داخل شده اند تا اقرار به حقانيت آن نمايند
در تاءليف قلوب :
زراره و حمران و محمد بن مسلم از ابى جعفر و امام باقر و امام صادق عليه السلام سؤ ال كردند:
و المؤ لفة قلوبهم قال : قوم تاءليفهم رسول الله و قسم فيهم الارض . (١٤٣)
آن دو بزرگوار فرمودند: زكات را براى قومى كه بجهت تاءليف قلوب مى پردازند رسول خدا صلى الله عليه و آله خمس را در بينشان تقسيم مى كرد.
يعنى جهت تاءليف قلوب خمس را نيز مى توان به آنان داد.
امام صادق عليه السلام فرمود:
و المؤ لفة قلوبهم قومى هستند كه خدا را به وحدانيت مى پذيرند، ولى به پيامبرى محمد صلى الله عليه و آله شناخت ندارند و معتقد نيستند و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله (با زكات ) بين چنين گروهى تاءليف قلوب و تعليم و تربيت مى نمايند تا معرفت و شناخت پيدا كنند، پس خداوند براى اين گروه نصيبى از زكات مقرر فرمود تا آنكه اعتقاد به مبانى اسلام پيدا نموده و تا راغب شوند و به اسلام رغبت نمايند. (١٤٤)
حقوق عاملين زكات از خود زكات تاءمين مى شود:
محمد بن مسلم از حضرت ابى جعفر امام باقر عليه السلام مى پرسد:
قول خداى تعالى كه فرمود و العاملين عليها چيست ؟
قال : هم السعاة ) (١٤٥)
حضرت عليه السلام فرمود: و العاملين عليها، عمال زكات ، يعنى كسانيكه سعى و تلاش دارند براى جمع آورى زكات .
و همچنين حضرت صادق عليه السلام فرمود:
و العاملين عليها هم السعاة و الحباة فى اءخذها و جمعها و حفظها و حتى يؤ دوها الى من يقسمها . (١٤٦)
عمال زكات ، همان كسانى هستند كه با سعى و تلاش و طى طريق ، خود را در گرفتن و جمع آورى و حفظ زكات و رساندن به كسيكه بين فقراء و مساكين تقسيم مى نمايد، نقش ‍ دارند.
بنابراين از خود زكات ، به عمال و جمع كنندگان زكات مى توان داد، و زندگى كسى را كه ماءمور جمع آورى زكات است و كارش اينست كه آن را به اهلش برساند، مى توان تاءمين كرد.
رفق و مدارا با مؤ ديان زكات
ايجاد حكومت عدل و امحاء و محو باطل ، مبتنى بر توان مالى و اقتصادى حكومت اسلامى است ، اگر جامعه مرفه خمس و زكات اموال خويش را به دولت اسلامى بپردازد، حكومت عدل بهتر و عاليتر به خدمت خود ادامه داده و حقوق آحاد ملت در رده هاى مختلف ادا مى گردد.
امير مؤ منان عليه السلام براى احقاق حقوق و ايجاد عدالت اجتماعى ، به عمال خويش توصيه مى فرمود كه در دريافت زكات و گرفتن ماليات ، تقواى الهى را مراعات كنند، و توصيه مى فرمود كه با مردم چگونه برخورد نمايند و از ترسانيدن و ارعاب مردم بازشان مى داشت ، و با كلمات زاهدانه و عارفانه اش به آنان اين چنين خطاب مى فرمود:
انطلق على تقوى الله وحده لا شريك له و لا تروعن مسلما و لا تجتازن عليه كارها و لا تاءخذن منه اكثر من حق الله فى ماله ... . (١٤٧)
حضرت امير عليه السلام دستور العمل و كيفيت مدارا و مرافقت با ادا كنندگان زكات و جمع آورى آن و مهربانى با كسى كه زكوة مى پردازد به عاملين زكوة توصيه و سفارش مى نمود و مى فرمود:
برو، با پرهيزكارى و ترس از خداى يگانه و بى همتا، و اينكه هيچ مسلمانى را نترسانى ، و به (مزرعه و باغ ) او گذر مكن در صورتيكه كراهت داشته و به دلخواه او نباشد و بيشتر از حقى كه خدا در دارائى از او مگير اين نهايت مرافقت و مداراى اسلام با مؤ ديان زكوة است .
اخلاق و برخورد عاملان زكات با مؤ ديان آن
سپس حضرت امير عليه السلام در برخورد صحيح با مؤ ديان زكوة به عاملان چنين توصيه فرمود:
ثم امض اليهم بالسكينة و الوقار حتى تقوم بينهم فتسلم عليهم و لا تخدج بالتحية لهم . (١٤٨)... بعد از آن با آرامش به سوى ايشان برو تا بين آنان بايستى ، پس بر آنان سلام كن و درود بر ايشان را كم و كوتاه مكن .
ارسلنى اليكم ولى الله و خليفته لاخذ منكم حق الله فى اموالكم فهل لله فى اموالكم من حق فتؤ دوه الى وليه ؟... . (١٤٩)
پس از آن مى گويى اى بندگان خدا، دوست و خليفه خدا (جانشين خداوند در زمين ) مرا بسوى شما فرستاده تا حق و سهم خدا را از دارائيتان از شما بستانم ، آيا خدا را در دارائيتان حق و سهمى هست كه آنرا به ولى او بپردازيد؟.
پس اگر گوينده اى گفت : نه ، به او مراجعه نكن و اگر كسى گفت : آرى ، و پاسخ مثبت داد، پس با او برو، بدون اينكه او را بترسانى و يا وعده و وعيدشان دهى ، يا بر او سخت گرفته او را به دشوارى و ادارى و بدون تحميل ما لا يطاق زكاتشان را بگير.
(گرفتن ماليات بر در آمد از موديان آن در صورتى كه به هيچ گونه رضايتى الزام و اجبار به پرداخت آن مى نمايند اثر زشت و واكنشهاى اقتصادى خواهد داشت و اسلام هرگز رضايت نمى دهد كه خمس و زكوة مال مردم را به اجبار و اكراه بگيرند چگونه مالياتهاى اكراهى و با زور روى تپانچه روى كتك مى تواند گوارا باشد و حلال !!!
امام على عليه السلام در توصيه عاملان بر اءخذ زكات
پس از بيان اين مقدمات اينك حضرت مى فرمايد:
فخذ ما اءعطاك من ذهب او فضة ، فان كان له ماشية او ابل فلاتد خلها الا باذنه . فان اكثرها له ، فاذا اءتيتها فلا تدخل عليها دخول متسلط عليه و لا عنيف به و لا تنفرن بهيمة و لا تفز عنها و لا تسوءن صاحبها فيها. و اصدع المال صدعين ثم خيره ، فاذا اختار فلا تعرضن لما اختاره ، فلا تزال كذلك حتى يبقى ما فيه وفآء لحق الله فى ماله ، فاقبض حق الله منه (١٥٠)
پس بگير از آنان آنچه بتو از طلا و نقره مى دهند، و اگر گاو و گوسفند يا شتر داشته باشد بى اجازه او نزد آنها مرو، زيرا بيشتر آن ها مال اوست ، و چون نزد چهار پايان ايشان رسيدى به آنها نگاه مكن مانند كسيكه بر صاحب آنها تسلط دارد، و نه مانند كسى كه بر او سخت گيرد، و چهار پائى را نرانده مترسان ، و صاحب آن را در گرفتن آن مرنجان ، و مال را به دو بخش قسمت كن ، پس او را مختار گردان (تا هر كدام را خواهد اختيار كند) پس هرگاه اختيار نمود، معترض آنچه اختيار كرده مشو و همچنين پيوسته قسمت نما تا آن مقدار بماند كه حق خدا (زكات ) در مال او مى باشد، پس حق خدا را از او دريافت كن .
در حكومتهاى اسلامى اگر عدالت و انصاف با مردم رعايت شود. بايد عاملان و كارگزارانى تربيت كنند، كه بر مال و جان و عرض مردم حرمت نهند، و با هر چه مدارا و ملاطفت بيشتر با مردم عمل شود.
حق مستضعفين را به ايشان برسانيد
زكات و خمس و هر گونه ماليه اى ، تحت دستور العملى كه در اختيار ما نهاده اند بايد بنحوى صحيح و مشروع عمل شود.
انسانهائى واجد شرائط هستند كه هر نوع كمك به آنها مطابق با واقع است ، و مرضى رضاى حضرت حق است و خلاف رضاى او نيست ، پس ملمان و مؤ من بايد زيرك و كيس باشد و قدمى در راه باطل نگذارد، درهمى بباطل صرف نكند. و وجوه بريه خويش را در مسير واقعى حق مصرف نمايد.
در كتاب زكات و صدقات ، باب مصارف انفاق ، علامه بزرگوار مجلسى قدس سره يك داستان بسيار جالب و تكان دهنده و بيدار كننده و راهنما بسوى حق و حقيقت ، در اختيار پويندگان راه حقيقت و ولايت و رهبرى و راه على عليه السلام گذاشته است . اين داستان را با ترجمه به فارسى بنظر شما خوانندگان بيدار و گرامى مى رسانيم :
علامه مجلسى از اءمالى شيخ طوسى نقل مى نمايد كه :
طايفه اى از ياران و اصحاب اميرالمؤ منين عليه السلام به نزد آن بزرگوار رسيدند، هنگامى كه مردم از دور و بر حضرت عليه السلام متفرق شده بودند و به طرف معاويه عليه الهاويه مى رفتند (از حق به باطل گريختند) تا شايد به دنيا برسند، و آنچه از معاويه عايدشان مى گردد به آن دست يابند. ياران گفتند: اى اميرمؤ منان عليه السلام : اعط هؤ لاء الا موال و فضل هولاء الا شراف من العرب و قريش على الموالى و العجم و من تخاف عليه من الناس و فراره الى معاوية ... .
اين اموال (بيت المال ) را به آنان بده و اين اشراف از عرب و قريش (كه بسوى معاويه رفته بودند) را بر غلامان و عجمان ، و هر كسيكه مى ترسى بسوى معاويه فرار كند، فضيلت و برترى بده ، (و اينها را براى خويش نگهدار).
حضرت امير عليه السلام (با كمال شهامت و حريت و آزادگى ) به آنان فرمود:
اءتاءمرونى ان اطلب النصر بالجور؟ لا و الله ، ما افعل ما طلعت شمس و لاح فى السماء نجم ، و الله لو كان مالهم لى لواسيت بينهم و...
آيا به من مى گوئيد كه طالب نصرت و كمك بوسيله ظلم و جور باشم ؟ (يعنى حقوق مردم را از بيت المال به فراريها بدهم و از چنين انسانهاى بى ايمان و سست عنصر استمداد نمايم ؟!) نه بخدا سوگند، اگر آنچه كه آفتاب بر آن مى تابد و نجوم آسمان بر او نور افشانى مى كنند، اگر همه اين اموال متعلق به من باشد چنين كارى نمى كنم ، و چيزى به آنها نخواهم داد، بلكه بين همه بندگان خدا هر آنچه كه به آنان تعلق بگيرد بطور مساوى و يكسان خواهم داد، چگونه چنين نباشد. چرا كه همه اين اموال متعلق به همه آنان است .
راوى گفت : حضرت سكوت كرد، سكوت طولانى ، سپس فرمود: كسى كه بر او مال و ثروتى است پس او بايد بپرهيزد از فساد، چرا كه اعطا و بخشش (زكات ، خمس ، و صدقات ديگر) در غير موضع و حق خودش اسراف و تبذير به حساب مى آيد، و اين بخشش اگر چه براى صاحبش در دنيا به منزله ذكر حق است ، اگر در غير راه حق به غير.
مستحق پرداخت گردد به پيشگاه خداوند تعالى ضايع و بى اجر است (و بايد هر وجوهى و هر خدمتى به حق و در موضع مشروع خودش صرف گردد) و هيچكس مالش را در غير حقش صرف نمى كند، و به نا اهل نمى دهد، مگر آنكه خداوند او را از نعمت شكر گزارى آن محروم مى گرداند.... (١٥١)

۳
زکات دومين زير بناي اقتصادي اسلام ; چهار نوع مال را در چهار چيز نمى توان صرف كرد!!
در اسلام ثواب و اجر وافرى در راه خدمت به بشر مقرر شده ، و هر نوع كار مشروع كه خلق الله از آن بهره مند و مستفيض گردند مثاب و ماءجور است ، و ليكن همين خدمات با مال حرام و نامشروع قابل قبول نبوده و اجر و پاداشى ندارد و هيچگونه اجر و ثوابى بوسيله مال حرام (كه از طرق مختلف بدست آمده ) براى شخص مجرم وجود ندارد و از نظر فقهى اين گونه معاملات حرام و نامشروع است و هرگز مورد تاءييد قرار نمى گيرد. زيرا كه خمس دادن و زكات و صدقه و انفاقات و كارهاى شايسته ديگر از قبيل حج و عمره و ساختن مسجد و حسينيه و كارهاى خير ديگر او را حلال و پاك نمى گرداند و اصلا مجاز نيست صاحب اموال حرام و پولى كه از راه حرام بدست آمده كار خير و عمل واجب انجام دهد و با مال حرام اين نوع كارها ممنوع اعلام شده است .
عن ابى جعفر الباقر عليه السلام قال :
من اصاب مالا من اربع ، لم يقبل منه فى اربع : من اصاب مالا من غلول او رياء او خيانة او سرفة ، لم يقبل منه فى زكوة ، و لا فى صدقة و لا فى حج و لا فى عمرة و قال ابو عمره . (١٥٢)
زكات در خدمت معلولين ، جزاميها و مساكين جامعه
امام صادق عليه السلام منظور از مساكين مستحق زكات در آيه شريفه را، چنين بيان مى فرمايد:
و المساكين ، هم اهل الزمانة من العميان و العرجان و الجذومين و جميع اصناف الزمنى الرجال و النساء و الصبيان . (١٥٣)
مساكين آنهائى هستند كه در هر زمانه از كورها و شلها، و جذاميها، و جميع اصناف از مردان و زنان و كودكان كه به هر زمان تعلق دارند.
و اما نده هائيكه از نعمت بينائى و سلامت پاها محرومند و جذاميها و تمامى زنان و مردان و كودكان مسكين و بيچاره اى كه در هر زمان هستند از نعمت شريعت مقدس اسلام يعنى از زكات اسلام بهره مند و برخوردار مى گردند.
پرداخت هزينه حجاج و مجاهدين از زكات
در تفسير على ابن ابراهيم در تعريف و الغارمين آمده است :
قومى هستند كه دين و قرض برگردنشان واقع شده و مديونند يعنى از راه دين و بدهكارى كارهاى خير انجام مى دهند و با آن پولها و مالها در طاعت خداوند انفاق مى كنند و با آن زندگى نموده و اسراف نمى كنند كه در اين صورت بر امام مسلمين است كه دين آنان را از زكات ادا كند و آنان را از زير بار قرض آزاد نمايد.
در تفسير آيه فى سبيل الله آنچه از زكات كه در راه خدا مصرف مى گردد، و اينكه راه خدا چه راهى است ؟
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
قومى كه براى جهاد مى روند و مخارج و نفقه ندارند و يا قومى كه پول مخارج حج ندارند و يا در تمامى راههاى خير، امام مسلمين از زكات و صدقات به آنان مى دهد، تا به زكات تقويت شوند. (١٥٤)
بنابراين از زكات مى توان فقير را مستطيع حج نمود، و در راه خدا هر كار خيرى را مى توان انجام داد، ولى با اذان و اجازه امام و ولى فقيه ، و حتى بقدرى از زكات مى شود به آنان پرداخت كرد كه هزينه هاى تفريحى آنان و فرزندانشان تاءمين گردد، نه اينكه بقدر بخور و نمير و قوت لا يموت به آنان داده شود. البته ايجاد رفاه براى فقراء در صورت قدرت و توان مالى اسلام و با اذن و اجازه حاكميت اسلامى صورت مى گيرد.
به فقير زكات بدهيد تا ازدواج كند و حج نمايد
به فقير از زكوة به قدرى مى توان كمك كرد تا غنى شود و مستطيع گردد.
عن الصادق عليه السلام انه سئل كم يعطى الرجل من الزكوة ؟
قال : قال ابو جعفر عليه السلام : اذا اعطيت الفقير فاغنه . (١٥٥)
از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند:
چقدر از زكات به مستحق داده شود؟ آن حضرت فرمود: ابوجعفر امام باقر، (پدر بزرگوار من ) فرمود: هرگاه زكات به فقير ميى دهى او را غنى كن . (يعنى تمام نياز او را تاءمين نموده و بيشتر از حد نياز به او بده ).
پس اگر وضع مالى و اقتصادى جامعه اسلامى خوب باشد. و اگر مستحقى در بين ايشان يافت گردد، بايد از زكات بقدرى به او بدهند كه تا او هم ، همانند مؤ ديان زكات مستغنى شود و اين يك دستور اسلامى است .
در اين زمينه به روايت ديگرى بر مى خوريم كه شگفت آورتر است و آن اين است :
عن الباقر عليه السلام : و يعطى المؤ من من الزكوة ما ياءكل منه و يشرب و يكتسى و يتزوج و يحج و يتصدق . (١٥٦)
حضرت امام باقر عليه السلام فرمود:
از زكات به مؤ من داده مى شود به اندازه اى كه از آن بخورد و بياشامد و لباس تهيه نمايد و ازدواج كند و حج نمايد و صدقه بدهد.
اين روايت از امام معصوم عليه السلام گوياى اين واقعيت است كه در اسلام بهيچ وجه فقير نبايد يافت گردد، همه مردم بايد در رفاه كامل بسر برند و كسى نبايد پيدا شود كه نيازمند باشد، چرا كه آن سفارشاتى كه در پرداخت زكات است و آن طور تاءكيد شده است ، و آن دستور العملى كه در راه تاءمين فقراء و مستضعفان به حد اشباع در اسلام وجود دارد چنين حقيقت و واقعيتى فقط در اين مكتب وجود دارد لا غير.
در راه ماندگان را از زكات تاءمين نمائيد
در تفسير على ابن ابراهيم قمى ، ابن السبيل را اينطور تعريف مى نمايد:
ابناء الطريق يعنى فرزندان راه كه در راه سفر خير، و در طاعت خدا هستند، و راهزنان اموالشان را مى برند، و بر امام امت و ولى امر مسلمين است كه با زكات آنان را تاءمين و به وطنشان برساند.
و صدقات (زكات ) به هشت جزء تقسيم مى گردد، به هر انسانى از اين هشت جزء اعطاء مى گردد، تا در آنچه كه نياز دارند بدون اسراف و تبذير و سختگيرى مصرف نمايند، و اقدام به اين خدمت از جانب امام مسلمين است تا در آنچه كه صلاح ديد عمل نمايد. (١٥٧)
به والدين ، همسر و فرزند خود نمى توانيد زكات بدهيد
امام صادق عليه السلام فرمود:
خمسة لا يعطون من الزكوة : الولد و الوالدان ، و المراءة و المملوك ، لانه يجبر (الرجل ) على النفقة عليهم . (١٥٨)
پنج نفرند كه به آنها زكات نمى رسد:
١ به فرزند خود
٢و٣ والدين (پدر و مادر).
٤ همسر
٥ عبد مملوك (كه در ملكيت انسان است ).
زيرا نفقه همه اينها بر شخص واجب است و مجبور به تاءمين آذوقه آنان است .
به غير اهل ولايت زكات حلال نيست
و نيز از امام صادق عليه السلام روايت شده كه حضرت فرمود:
لا يحل ان تدفع الزكوة الا الى اهل الو لاية و المعرفة . (١٥٩)
حلال نيست كه دفع زكات كنيد مگر به اهل ولايت و معرفت .
يعنى به شيعه و كسى كه اهل معرفت به خاندان عصمت و طهارت است بايد زكات پرداخت كرد و شايد مقصود از اهل معرفت ، اهل عرفان و شناخت خداوند باشد. ناگفته پيدا است كه ائمه عليهم السلام مركز شناخت الله و عبوديت او جل جلاله مى باشند كه خود فرمودند: بنا عرف الله و بنا عبدالله .
امام رضا عليه السلام براى ماءمون نوشت :
لا يجوز ان يعطى الزكوة غير اهل الولاية المعروفين . (١٦٠)
جائز نيست اعطاء زكات مگر به اهل ولايت ، و آنهائيكه معروف و شناخته شده اند.
به جبريون ، و زنادقه زكات ندهيد
در حديثى از امام رضا عليه السلام منقول است كه حضرت فرمود:
من قال بالجبر فلا تعطوه من الزكوة . (١٦١)
كسيكه قائل به جبر مى باشد پس به او زكات ندهيد.
همچنين دو امام همام بنامهاى مبارك على ابن محمد الهادى امام دهم عليه السلام و ابى جعفر الباقر پنجم عليه السلام نيز فرمودند:
من قال بالجسم فلا تعطوه من الزكوة و لا تصلوا ورائه . (١٦٢)
كسيكه معتقد به جسمانيت خداوند است از زكات به او ندهيد و پشت سرش هم نماز نخوانيد.
يوسف بن يعقوب مى گويد به امام رضا عليه السلام عرض كردم :
به اين جمعيت كه گمان مى كنند كه پدر بزرگوارش (موسى بن جعفر عليه السلام ) حى و زنده است آيا مى توان زكات داد؟
حضرت فرمود:
لا تعطهم فانهم كفار مشركون زنادقة . (١٦٣)
به آنان زكات ندهيد، چرا كه ايشان كافر و مشرك و از زنادقه اند.
بنابراين از احاديث شريف در مى يابيم كه به اين ملاحده و كافران زكات تعلق نمى گيرد.
حرمت اعطاء زكات به اعداء ائمه عليه السلام
سرقت در حرم خدا است
امام عسكرى عليه السلام در تفسير آيه مباركه اقيموا الصلوة و آتو الزكوة فرمود:
آتوا الزكوة مستحقها، لا تؤ توها كافرا و لا منافقا.
زكات را به مستحقين آن بدهيد و به كافر و منافق زكات نپردازيد.
آنگاه امام عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: المتصدق على اعدائنا كالسارق فى حرم الله . (١٦٤)
زكات دهنده به دشمنان ما، مثل سارق و دزدى است كه در حرم خداوند دزدى مى كند. بلى !! ائمه عليهم السلام حرم خداوند جل جلاله مى باشند.
زكات به مواليان اهل بيت عليهم السلام بپردازيد به ناصبى هرگز؟
از امام صادق عليه السلام پرسيدند: اگر اهل ولايت يافت نشد جائز است بغير آنان زكات بدهيم ؟
حضرت فرمود: اگر يافت نشد و در آن شهر اهل ولايت نبود بايد زكات را به شهرهاى ديگر برد كه شيعه فقير در آنجا باشد و زكات مفروضه را بايد به آن ها داد، و اگر صدقه و زكات غير مفروض باشد اگر اهل ولايت ، يافت نگردد و اعتقاد داريد به كودكان و يا كسانى كه شما نسبت به آنها معرفت و شناخت نداريد و اعتقاد داريد به اينكه آنان شما را دشمن نمى دارند و نيز بكسانيكه معرفت ندارند و معتقد نيستند بر كسانيكه شما با آنها هستيد و به آنها اعتقاد داريد دوستان (اهل بيت )، پس از اينچنين كسانى تبعيت نكنيد، و به كسانى كه متدين به دينشان هستند، و آنان غير مسلمان و مستضعفانى از مردان و زنان و كودكان هستند كه به استضعاف كشيده شده اند، پس به ايشان كمتر از درهم بدهيد و به كمتر از رغيف و... و اما درهم تمام آنرا ندهيد مگر به كسى كه اهل ولايت باشد.
راوى مى گويد: عرض كردم فدايت گردم ، چه مى فرمائيد در رابطه با سائلى كه به درب منزل مى آيد و يا در راه سؤ ال مى كند و ما نمى شناسيم كه او چه مذهبى دارد؟
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود:
نه به آنان ندهيد، كه هيچ كرامتى در آنها نيست ، زكوة ندهيد مگر به اهل ولايت ، مگر آنكه دلت به حال او برقت آيد، در آنصورت پاره نانى به او بدهيد.
شايد نظر مبارك امام عليه السلام اين باشد كه قطعه نان جو، يا كمتر، يا هيچ ...
و اما اگر ناصبى باشد و اهل سب و نفرين بر اهل بيت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، هرگز قلبتان بر آنها نسوزد، و اطعام نكنيد. و آبش ندهيد اگر چه از گرسنگى و تشنگى بميرد و ياريش نكنيد اگر چه غرق شود يا بسوزد و اگر از شما استغاثه كند، به درون آبش فرو بريد و كمكش نكنيد، پس براستى پدرم امام محمد باقر عليه السلام كه خوب و شايسته پدرى بود مى فرمود:
اگر كسى يك ناصبى را از غذا سير كند، خداوند شكمش را در روز قيامت از آتش پر خواهد كرد، حال چه معذب باشد و چه آمرزيده . (١٦٥) (يعنى اين مكافات را در هر صورت خواهد ديد).
زكات را به پيروان با بصيرت ما بپردازيد
در تفسير امام عسكرى عليه السلام در مورد زكات گيرندگان و اينكه مستحقان اين فريضه چه كسانى هستند؟ آمده است كه حضرت مى فرمايد:
از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پرسيدند، چه كسى استحقاق دريافت زكات را دارد؟
حضرت صلى الله عليه و آله فرمود: مستضعفان از شيعه و پيرو محمد و آل گراميش عليه السلام ، آنهايى كه داراى بصيرت و بينش قوى هستند. آن كسانى كه داراى ولايت و محبت نيكوئى به اولياء الهى مى باشند و برائت و بيزارى از دشمنان اهلبيت عليه السلام مى جويند و شناخت كامل به اهلبيت عليه السلام دارند.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: چنين كسى برادر شما است در دين ، و به كسانيكه از اين موهبت عظمى برخوردار نيستند نه زكات بدهيد و نه صدقه بپردازيد، چرا كه موالى و شيعيان ما از ما هستند و مثل يك جسدند، كه بر جماعت ما زكات و صدقه حرام است و بايد شما زكاتتان را به برادران بابصيرت كه درك محاسن و خوبيها را مى نمايند بپردازيد.... (١٦٦)
حاكم اسلامى مى تواند اجبار به دريافت زكات كند
در تمامى دنيا و همه كشورهاى اسلامى و غير اسلامى براى اداره امور كشور ماليات الزامى دريافت مى دارند، براى اداره امور مالى و اقتصادى جامعه اسلامى ما نيز ولى فقيه و حاكم اسلامى مى تواند از مسلمانان غنى و مالدار دريافت زكات نمايد، و اين امرى مؤ كد است كه در اسلام خداوند به پيامبرش صلى الله عليه و آله خطاب نموده است :
خذ من اموالهم صدقة تطهر هم و... (١٦٧)
(اى پيامبر صلى الله عليه و آله ) از اموال مسلمانان زكات بگير تا پاكشاى سازى ...
حضرت جعفر ابن محمد الصادق عليه السلام مى فرمايد:
يجبر الامام الناس على اءخذ الزكوة من اموالهم ... .
حاكم و امام ، مردم را بر گرفتن زكات از اموالشان مجبور مى كند.
چرا كه خداوند مى فرمايد:
اى پيامبر صلى الله عليه و آله از اموال ايشان صدقه (زكات ) بگير، تا پاكشان سازى .
و خود پيامبر صلى الله عليه و آله (شارع مقدس اسلام ) در گرفتن زكات خطاب به مسلمانان چنين مى فرمايد:
هاتوا ربع العشر من كل عشرين مثقالا، و من كل ماءتى درهم خمسة دراهم . (١٦٨)
بياوريد از طلا و نقره يك چهارم عشر، از هر بيست مثقال ، نصف مثقال ، و از هر دويست درهم پنج درهم .
طبق اين بيان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ضمن گرفتن زكات به اجبار و ميزان زكات طلا و نقره را نيز معين فرموده است .
اختيار تام حاكم اسلامى در تقسيم زكات
در اينكه شارع مقدس اسلام در تقسيم زكات ، و خمس ، و ساير حقوق و تمامى احكام اسلامى امين است و در تقسيم و توزيع و احكام ، كوچكترين حقى از كسى تضييع نمى نمايد هيچ شك و شبهه اى وجود ندارد.
در اين رابطه به داستانى از پيامبر عظيم الشان اسلام صلى الله عليه و آله كه : مقدارى طلا را بين افرادى تقسيم مى نمايد و ديگران به اعتراض صدا بلند مى كنند كه چرا به ما نرسيده ؟! داستان از اين قرار است :
على عليه السلام فرمود: مردى از يمن به محضر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رسيد، و قطعه طلائى كه در سفره چرمى دباغى شده بود و به آنحضرت تقديم كرد.
طلائى كه با خاك و سنگ همراه بود، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آن را در بين پنج نفر به نامهاى اقرع ابن حابس ، ٢ تميينة ابن بدر ٣ زيد الخيل
٤ علقمة ابن علاثه ٥ عامر ابن طفيل ، تقسيم كرد. پس عده اى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله از اين تقسيم با خبر شدند و گفتند يا رسول الله ما احق به اين طلا هستيم ، پيامبر صلى الله عليه و آله وقتى با خبر شد، فرمود:
آيا من را امين نمى دانيد، و حال آنكه من امين وحى هستم و از آنچه از آسمان به من مى رسد به آن امينم و خبر آسمان هر صبح و شب بمن ميرسد. (١٦٩)
بنابراين تقسيم پيامبر امين ، تقسيم عادلانه است و هر حقى كه براى مسلمين در ابعاد مختلف وضع و تشريع فرموده طبق خواسته خداوند حكيم بوده و تخطى از حق بهيچ وجه شايسته او نيست . تمامى امور مسلمين بر همين معيار است ، كه غالبا بحق خود قانع و راضى نيستند و مسؤ ولين امور مرا هميشه زير سوال مى برند و بدون كشف واقع زبان به اعتراض مى گشايند و انتقاد مى كنند.
بر اهل بيت و ذراريشان صدقه حرام است
عن اميرالمؤ منين عليه السلام انه نظر الى الحسن بن على عليه السلام و هو طفل صغير قد اءخذ تمرة من تمر الصدقة فجعلها فى فيه فاستخرجها رسول الله صلى الله عليه و آله من فيه ، و ان عليها لعابه فرمى بها فى تمر الصدقة حيث كانت و قال : اءنا اهل بيت لا تحل لنا الصدقة . . (١٧٠)
در كتاب دعائم الاسلام از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى نويسد كه آن حضرت به فرزندش حسن ابن على عليه السلام نگاه كرد در حاليكه ايشان صغير و كوچك بود، كه آن حضرت يك عدد خرماى صدقه را برداشته و در دهان گذاشت . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در دم خرما را از دهان او بيرون آورد، در حاليكه بر آن خرما لعب دهان حضرت مجتبى عليه السلام بود و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آن دانه خرما را روى خرماى صدقه افكند و فرمود: ما اهل بيتى هستيم كه صدقه بر ما حلال نيست .
در اين حديث اهميت اجتناب از حرام در سيره انبياء و ائمه عليه السلام به وضوح بچشم مى خورد و مسئله ديگر، حرمت زكات و صدقه به امامان معصوم و ذراى پاكشان ثابت و روشن مى باشد.
البته لازم به ذكر است كه اين حديث از زبان مبارك امام مجتبى عليه السلام نيز در كتاب بحارالانوار ذيل همين روايت نقل شده است .
مؤ منين را با ايتاء زكات خوار ننمائيد
در روايت اسحاق بن عمار از امام صادق عليه السلام در مورد حرمت مؤ من و ايتاء زكات به فقراء مؤ منين چنين مى خوانيم ، جناب اسحق ابن عمار مى گويد:
امام صادق عليه السلام بمن فرمود:
يا اسحق كيف تصنع بزكوة مالك اذا حضرت ؟
چه كار مى كنى با زكات مالت ، اگر وقتش فرا رسد؟
گفتم : فقراء به منزلم مى آيند، پس من زكات به آنان مى دهم ، حضرت به من فرمود:
ما اراك يا اسحق الا قد ذللت المؤ منين و اياك ! ان الله تعالى يقول : من اذل لى وليا فقد ارصد لى با لمحاربة . (١٧١)
حضرت فرمود: نمى بينم ترا اى اسحاق در اينكار، مگر اينكه به تحقيق ذليل كردى مؤ منين را، بپرهيز همانا خداى تعالى فرمود: كسى كه خوار كند در دين من ولى و دوست مرا، پس بتحقيق اعلان جنگ با من كرده است .
به مؤ منين فقير بقدرى حرمتشان را پاس داريد حتى زكات را مخفيانه به در خانه شان ببريد كه كسى متوجه نشود، بخاطر احترامى كه به پيشگاه خداوند دارند، و اينكه انسان رضايت دهد كه مؤ من فقير شود و براى دريافت زكات به در خانه غنى بيايد، بى حرمتى بفقراء مؤ منين است .
حكايت مثنوى از مرد صالحى كه زكات مالش در جايگاه مى داد
حكايتى از زبان شعر مولانا جلال الدين محمد بلخى نقل مى كنيم كه در آن مولانا تعهد و مسئوليت شناسى يك مرد خدا شناس را به نظم در آورده و در قالب مثنوى بيان مى كند، كه اين اشعار مى تواند تنبيه شايسته اى براى همه طبقات از مالداران باشد، كه تا خود را بدين نحوه تربيت كنند و در پرداخت حقوق مستمندان هيچ گونه مسامحه و سستى ننمايند و بدانند كه حواله دادن حق مستمندان از امروز به فردا با تاءخير آن بسى دور است و با انصاف و اكرام ، مرد كريمى كه زكات خويش را در جايگاه مى داد داستان از اين قرار است كه :
بود مرد صالحى ربانئى

عقل كامل داشت پايان دانئى

در ده ضروان به نزديك يمن

شره اندر صدقه و خلق حسن

كعبه درويش بودى كوى او

آورندى مستمندان سوى او

هم ز خوشه عشر دادى بى ريا

هم ز گندم چون شدى از كه جدا

آرد گشتى عشر مى دادى از آن

نان شدى عشر دگر دادى ز آن

از عنب عشرى بدادى و از مويز

عشر هم دادى وى از دوشاب نيز

هم زحلوا عشر و از پالوده هم

مى فرو نگذاشتى از بيش و كم

عشر هر دخلى فرو نگذاشتى

چاره باره دادى آنچه كاشتى (١٧٢)

البته دادن زكوة از گندم و جو كافيست لكن آن مرد سخاوتمند هر چه مى كاشت چهار بار زكوة مى پرداخت ، و اين كمال جود و سخاوت و انصاف است كه نسبت به بندگان ضعيف خدا اغنياء و مالداران اين جور معامله كنند.
توصيه به فرزندان در تعجيل پرداخت زكات
بس وصيتها كه كردى هر زمان

جمع فرزندان خود را آن جوان كال

له لله قسم مسكين بعد من وامگيريد از غرور خويشتن


تا بماند بر شما كشت و ثمار

در پناه طاعت حق استوار

دخلها و ميوه ها جمله ز غيب

حق فرستاده است بى تخمين و ريب

در محل دخل اگر خرجى كنى

درگه سود است بر سودى زنى

ترك اغلب دخل را در كشتزار

بازكارد چون وى است اصل ثمار

بيشتر كارد خورد زو اندكى

كه ندارد و او بروئيدن شكى

ز آن بيفشاند بكشتى ترك دست

كان غله اش هم ز آن زمين حاصل شده است

كفشگر هم آنچه افزايد زنان

ميخرد چرم و اءديم (١٧٣) سختيان

اين زمين و سختيان پرده است و بس

اصل روزى از خدا دان هر نفس

كه اصول دخل اينها بوده اند

هم ز اينها مى گشايد رزق بند

دخل از آنجا آمدستش لا جرم

هم از آنجا مى كند داور كرم

چون بكارى در زمين اصل كار

تا برويد هر يكى را صد هزار (١٧٤)

لطف و بركت خدا در جايگزينى زكوة !
مولانا در اشعار نغز فلسفى خويش تخم و بذر و زمين مستعد و پذيرائى و پرستارى و پاسدارى را از دهقان دانسته و مى گويد اينكه اگر چند سالى درو نكردى چه مى كنى ؟ آيا نه اينست كه دست انابه و استغاثه به پيشگاه او دراز مى كنى و به التماس و استغاثه مى افتى پس بدان كه رزق تو دست اوست و زكات مال تو نيز هم به امر اوست و حتما ادا كن تا كه به قحطى گرفتار نگردى . آنگاه مى گويد:
گيرم اكنون تخم را گر كاشتى

در زمينى كش سبب پنداشتى

چون دو سه سالى نرويد چرا كنى ؟

جز كه در لابه و دعا بر سر زنى

دست بر سر مى زنى سوى اله

دست و سر بر دادن رزقش گواه تا بدانى ك

اصل ، اصل رزق اوست تا هم از وى جويد آن رزق جو است


رزق از وى جو، مجو از زيد و عمرو

مستى از وى جو مجو از بنگ و خمر

منعمى زو خواه نى از گنج و مال

نصرت از وى خواه نى از عم و خال

عاقبت زينها بخواهى ماندن

بين كه را خواهى در آندم خواندن

ايندم او را خوان ، باقى را بمان

تا تو باشى وارث ملك جهان

چون يفر المرء آيد من اخيه

يهرب المولود يوما من ابيه

در هر حال كشاورز بايد خدا را بخواند و ديگران را رها سازد، با خدا باش تا وارث ملك جهان شوى . پس در راه معبود حقوق او بعيالاتش رد كن تا در روز موعود، روزى كه فرزندان از پدر و مادر بگريزند تو همچنان سر افراز و سر بلند باشى .
پاسدارى از حرمت مؤ من در اعطاء زكات
براى مؤ من حد و حرمتى است كه حتى در اعطاء زكات به او از كرامت و معيار بالا و والائى برخوردار است كه براى غير ايشان اين حرمت وجود ندارد، بشربن بشار مى گويد:
از حضرت ابوالحسن عليه السلام پرسيدم ، ماحد المؤ من الذى يعطى الزكوة ؟
حد و حرمت مؤ من در اعطاء زكات چگونه است ؟ حضرت فرمود:
يعطى المؤ من ثلاثة آلاف ، ثم قال : او عشرة آلاف ، و يعطى الفاجر بقدر
عطا مى شود به مؤ من سه هزار، سپس فرمود: يا ده هزار، ولى به فاجر بقدر كمى داده مى شود. (١٧٥)
چرا كه مؤ من آنچه از زكات مى گيرد در راه خدا و طاعت او (عزوجل ) مصرف مى نمايد و فاجر در معصيت خدا مصرف مى دارد.
مضمون حديث شريف اينست كه براى مؤ من از فقراء حرمتى خاص و احترامى فوق العاده بايد قائل شد و در مقابل نسبت به فاجر، هر چه كمتر، بلكه در مقابل مؤ من او را بايد خوار و ذليل نمود.
زكات خود را به فقيران متعهد و حق شناس بپردازيد
در اسلام اولياءالله اعلام و مردم و انسانهاى برجسته علمى و عملى و ربانى ، از پيروان واقعى پيشوايان معصوم عليهم السلام وجود دارند كه هاديان بشر و راهنمايان بسوى حق و حقيقت هستند، كه براى اجراى عدالت و حكومت حق منطبق با فرامين پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه عليهم السلام عمل مى كنند و شايسته است كه خمس و زكات ، و هر گونه حقوق الهى را براى رساندن به ذى حق ، بدست چنين انسانهائى بسپارند.
در روايت عبدالخالق جعفر است كه مى گويد:
قال ابو عبدالله عليه السلام :
ان من بقاء المسلمين و بقاء الاسلام ان تصير الاموال عند من يعرف فيها الحق و يصنع (فيها) المعروف ، فان من فناء الاسلام و فناء المسلمين ان تصير الاموال فى اءيدى من لايعرف فيها الحق و لايصنع فيها المعروف (١٧٦)
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمود:
همانا از موجبات بقاء مسلمين و اسلام اينست كه اموالت را به كسى بسپارى كه حق را مى شناسد، و با آن كار و عمل خير انجام مى دهد. و از فناء و نابودى اسلام و مسلمين اينست كه اموال را در دست كسى بدهى كه حق را در مصرف آن نشناسد و كار خيرى در آن انجام ندهد.
راوى مى گويد از امام صادق عليه السلام پرسيدم : ما حد السخاء؟
حد سخاوت چيست ، و سخاوتمند كيست ؟
فقال : تخرج من مالك الحق الذى اوجبه الله عليك فتضعه فى موضعه (١٧٧)
حضرت عليه السلام در پاسخ فرمود:
حد سخاوت آنست كه خارج كنى از مالت حق آنچه را كه خداوند آن را بر تو واجب كرده است ، و تو آن مال واجب را در موضع خود قرار دهى .
يعنى كمال سخاوت آنست كه حق الله را اداء نموده و آنرا بدست كسى بسپارى كه اهليت آن را داشته باشد و حق الله را به اهلش برساند، نه به كسى كه اموالت را ضايع نموده و يا به غير اهلش برساند.
زكات را علنى و صدقات را مخفيانه رد كنيد
در اسرار و فلسفه احكام اسلامى تمام فرائض بطور علنى و آشكار انجام مى پذيرد، اقامه نماز يوميه و به جماعت ، حتى از مسجد كوچك محله به شهر رفته و در مسجد جامع ثواب بيشتر و بهترى دارد و نيز به اقامه نماز در مساجد بزرگ و پر جمعيت و در جماعت فوق العاده زياد از نظر روايات و احاديث توصيه شده ايم كه شركت نمائيم .
همينطور حج كه يك فريضه عبادى سياسى است بطور دسته جمعى انجام مى پذيرد و تمام مناسك آن بطور علنى است ، و نيز جهاد در راه خدا با مشركان و دشمنان دين ، بطور دسته جمعى و با انسجامى خاص انجام مى گيرد، و همينطور ساير فرائض دينيى ، در مورد زكات هم همين سفارش را از امام صادق عليه السلام داريم كه حضرت امام در مورد علنى دادن زكات و مخفيانه دادن صدقات مستحبى فرمود:
فكل مافرض الله عز وجل فاعلانه افضل من اسراره و كل ما كان تطوعا فاسراره افضل من اعلانه ، ولو ان رجلا يحمل زكوة ماله على عاتقه ، فقسمها علانية كان ذلك حسنا جميلا .
پس تمام آنچه را خداى عز و جل فرض نمود، آشكارا دادنش افضل و برتر از خفاء و مخفيانه دادن آن است و هر چيز كه تطوع و مستحبى باشد، پس مخفيانه دادن او برتر است از علنى و آشكارا دادن آن ، و اگر مردى زكات مالش را آشكار تقسيم كند، اين برايش نيكوتر و زيباتر است .
سر اين دستورالعمل براى اينست كه در تشويق و ترغيب مسلمانان به اداء فرايض و واجبات دينى تظاهر كنيم ، تا مسلمانان به فرايض و احكام اسلامى رغبت بيشترى پيدا كنند و با حس رقابت و چشم و هم چشمى هم كه باشد خمس و زكات مال خويش را هر چه سريعتر بپردازند، اما در صدقات مستحبى بر عكس آن . به سر و مخفيانه انجام دادن آنها ماءموريم .
اسحاق بن عمار از امام جعفر صادق عليه السلام از قول خداوند تعالى ، كه فرمود:
... و ان تخفوها و تؤ توها الفقراء فهو خير لكم ... (١٧٨)
اگر مخفيانه صدقات خود را به فقراء بدهيد، اين براى شما بهتر است .
فقال : هى سو الزكوة ، ان الزكوة علانية غير سر (١٧٩)
حضرت فرمود:
اين صدقه است ، نه زكات ، همانا زكات علنى و آشكارا پرداخت مى گردد، نه بطور مخفى و سر.
اين به معنى تظاهر در عبادت و خود نمائى و ريا، نيست ، كه ريا و تظاهر در عبادت ، يك بيمارى قلبى است و اين بيمارى با كمبودى كه دارد، عبادات و فرائض دينى خويش را براى جلب توجه خلق الله طولانى تر، بهتر و آشكارا انجام مى دهى قصدش اينست كه اجر پاداش عمل خويش را از اين و آن بگيرد، نه از خداوند قادر متعال ، و اين يك اشتباه محض ‍ است ، چرا كه پاداش عمل نيك را جز خداوند كسى نمى تواند بدهد.
آيا بنى هاشم در صورت اضطرار زكات مى گيرند؟!
در بعضى از مراحل ضرورى و اضطرارى ، سادات و بنى هاشم هم مى توانند زكات بگيرند، همانطور كه در صورت اضطرار ميته حلال مى گردد.
در روايت ابى خديجه از حضرت ابى عبدالله الصادق عليه السلام مى خوانيم :
قال : اعطوا الزكوة من ارادها من بنى هاشم ، فانها تحل لهم و انما تحرم على لالنبى صلى الله عليه و آله و سلم و الامام من بعده و الائمة عليهم السلام (١٨٠)
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود:
عطا كنيد زكات را به هر كس از بنى هاشم كه اگر بخواهند، چرا كه (در صورت اضطرار) زكات بر آنها حلال است و البته بر پيامبر و ائمه اهلبيت كه بعد از پيامبر خدا مى آيند حرام مى باشد.
اينك نظرات فقهاى عاليمقام در مذهب شيعه را در اينكه آيا سادات و بنى هاشم مى تواند زكات بگيرند مى خوانيم :
شيخ طوسى ره در تهذيب فرمود:
سيد در حال ضرورت مى تواند زكات بگيرد و ليكن ائمه عليهم السلام به نفس خويش هرگز مضطر نشدند و تا حال نمى شوند. (١٨١)
در كتاب استبصار پس از ذكر اين خبر مى گويد، اين خبر را غير از ابى خديجه نديده ، اگر چه مكررا در كتب آمده ، اما اين خبر ضعيف است و اگر تسليم اين خبر نيز بشويم ، گرفتن زكات براى بنى هاشم در حال ضرورت است و اگر در بعضى از زمانها از خمس تاءمين نمى گردند در اين صورت مى توانند از زكات استفاده كنند اين بمنزله اكل ميته كه عند الضرورة حلال مى گردد، مى باشد، ولى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه عليهم السلام منزه از اين اضطرارند و هرگز همانند انسانهاى عادى مضطر نمى شوند و خداوند آنان را حفظ و صيانت مى نمايد و اين بعلت عظمتى است كه در پيشگاه خداوند از آن برخوردار مى باشند.
شيخ در استبصار مى فرمايد:
روايت كه دلالت بر معناى فوق دارد خبر زراره از امام صادق عليه السلام است كه حضرت فرمود:
لو كان عدل مااحتاج هاشمى و لا مطلبى الى صدقة ، ان الله تعالى جعل لهم فى كتابه ما كان فيه سعتهم ، ثم قال : ان الرجل اذا لم يجد شيئا حلت له الميتة و الصدقة لاتحل لاحد منهم الا ان لا يجد شيئا و يكون ممن تحل له الميتة ... (١٨٢)
امام عليه السلام فرمود:
اگر عدالتى حاكم باشد، هيچ هاشمى و مطلبى محتاج به صدقه نمى گردد، چرا كه خداوند تبارك و تعالى در كتابش ، قرآن ، خمس را براى بنى هاشم و بنى عبدالمطلب قرار داد، تا با اين خمس در سعه باشند.
سپس فرمود:
اگر مرد چيزى را كه به آن ارتزاق كند نيابد صدقه و همينطور ميته بر او حلال مى گردد.
بنابراين صدقه (زكات ) حلال نيست به احدى از سادات مگر آنكه چيزى نيابد بخورد و اين از باب اءكل ميته است كه بر مضطر حلال مى گردد.
بسيارى از سادات ، امروزه در نظام مقدس جمهورى اسلامى از صدقات كميته امداد امام خمينى قدس سره استفاده مى نمايند و اين كمال بى حرمتى بساحت مقدس پيامبر و اهلبيت و سادات از ذرارى ايشان است چرا كه حقوق سادات و ذرارى حضرت صديقه اطهر زهراى مرضيه عليها السلام در اين كشور شكل معادن روزمينى و زير زمينى و نفت و ارباح مكاسب و تجارت بحد وفور وجود دارد، خمس و سهم مبارك سادات در اموال مردم و خاصه حكومت اسلامى وجود دارد چرا بايست سادات اشرف اولاد آدم از صندوق صدقات و تصدق مردم استفاده كنند، آيا با اين تعبير موافق نيستند كه بگويم سادات و ذرارى حضرت فاطمه عليها السلام در روى شمش طلا خوابيده اند اما روپوش ندارند بر سر و روى خويش بيافكنند. آيا وقت اين نرسيده حكومت اسلامى از حقوق مسلم سادات و اموال قابل تخميس ملى و دولتى براى سادات و فرزندان حضرت زهراى مرضيه عليها السلام با حكم حاكم و ولى امر مسلمين خانه سازى كنند، شهر سازى كنند سرمايه گذارى نمايند و در شهر و روستا محل كسب و تجارت و كشت و صنعت باغ و بساتين ، آنان را اشباع و احيا نمايند و حقوق از دست رفته سادات را به آنان برگردانند. طبق پيشنهاد و طرح كتبى طيى يك نامه پانزده صفحه اى تايپ شده اينجانب به مقام عظماى ولايت امر ارسال داشته و پس از چهار ماه حضورا شرف ياب شده و از پاسخ نامه ام پرسيدم وقتى متوجه شدند فوق العاده تحت تاءثير قرار گفته فرمودند خوب نامه اى نوشتيد خوب پيشنهادى كرديد طرح خوبى داديد. عرض كردم آقا پس پاسخ نامه ام چه شد؟!! فرمودند: فرستادم براى بررسى ، هر چه تفحص كردم هيچ نتيجه اى نگرفتم و... بلى حكومت اسلامى اگر بخواهد از راه خمس معادن و نفت و از خمس انفال كلا از حقوق حقه سادات تاءمينشان كند، بدون هيچ تكلف از عهده اداره امور سادات و بنى هاشم بر مى آيد. به اميد آن روز كه ان شاء الله تعالى
فصل هشتم : زكوة موجب صحت نماز
زكات همه جا مقارن با نماز ذكر شده است
در قرآن مجيد كمتر جائى بچشم مى خورد كه زكات را در كنار نماز ذكر نكرده باشد.
علت ذكر نماز در جنب و كنار اينست كه هر جا بحث از تزكيه نفس است ، بحث از تزكيه مال هم هست و بايد باشد، و تزكيه نفس بدون تزكيه مال صورت پذير نيست ، چرا كه مال حلال و مزكى موجبات طهارت باطن و تربيت روح و روان را فراهم مى نمايد. و تغذيه حلال ملزم به تزكيه مال است .
از حضرت ابى جعفر امام باقر عليه السلام است كه فرمود:
ان الله عزوجل قرن الزكوة بالصلوة فقال : اقيموا الصلوة و آتوا الزكوة . فمن اقام الصلوة و لم يؤ ت الزكوة لم يقم الصلوة (١٨٣)
براستى خداوند عزوجل مقارن كرد زكات را با نماز، آنجا كه فرمود: بپاى داريد نماز را و اداء كنيد زكات را. پس كسى كه نماز را بپاى دارد، و زكات مال ندهد، نماز هم نخوانده است .
هم قرآن و هم حديث ، گوياى اين واقعيت اند كه بايد زكات با نماز باشد، و نماز و زكات ، هر دو با هم و در كنار هم ، همه جاذكر شده ، چرا كه پذيرش اين دو عبادت به پيشگاه خداوند باهمند و هر دو لازم ملزوم يكديگرند. هر جا نماز است ممكن است زكوة هم باشد. ولى هر جا زكوة باشد صد در صد بايد نماز هم باشد يعنى زكاة بدون نماز پذيرفته و صحيح نيست كما آنكه نماز بدون زكوة در صورت استطاعت ، پذيرفته نمى باشد.
آيات زكات پيوسته با نماز نازل شده است
زكات در تزكيه مال ، و نماز در تزكيه نفس ، اين هر دو چون دانه هاى زنجير به هم پيوسته اند چرا كه مال پاك نباشد عبادت ضايع مى گردد، و عبادت باطل و بى ارزش مى شود تزكيه مال تقويت معنوى و عبادى است و ارزشهاى معنوى مستلزم تزكيه مال و روح است .
نفس مزكى مالش نيز مزكى و تزكيه شده است و كسى كه مالش را پاك ساخته نفسش نيز پاك شده است .
محمد ابن مسلم و ابى بصير و ديگران ، از امام باقر و امام صادق عليه السلام نقل قالا عليه السلام : فرض الله الزكوة مع الصلوة (١٨٤)
اين دو بزرگوار فرمودند: خداوند زكات و نماز را با هم تفريض و واجب نموده است . در حقيقت نماز با زكات با هم و در كنار هم تشريع گشته است .
لذا وقتى به آيات قرآن نظاره مى كنيم در مى يابيم كه بيشترين آيات نماز و عبادت با ذكر زكات همراه است و در كنار هر صلوة ، غالبا زكات نيز ذكر شده است ، كه اين هر دو در كنار هم در سازندگى و تربيت روح جسم انسان نقش مهم و اساسى را ايفاء مى كنند.
نزول زكوة در ماه رمضان :
يكى از احكام شريعت مقدس اسلام زكوة است كه آياتش مثل نماز و روزه و... در ماه مبارك رمضان نازل شده است .
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
و انزلت فى شهر رمضان فاءمر رسول الله صلى الله عليه و آله ، مناديه فنادى فى الناس ان الله فرض عليكم الزكوة كما فرض عليكم الصلوة ففرض الله عزوجل عليهم من الذهب و الفضة و فرض الصدقة من الابل و البقر و الغنم و من الحنطة و الشعير و التمر و الزبيب فنادى فيهم بذلك فى شهر رمضان و عفالهم عما سوى ذلك .
آيه زكات در ماه مبارك رمضان (كه ماه تزكيه جسم و جان است ) نازل شده است ، پس پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به منادى خويش امر فرمود كه در ميان مردم ندا دهد، پس ‍ آنگاه خداوند تعالى زكات طلا، نقره ، شتر، گاو، گوسفند، گندم ، جو، خرما، كشمش را بر آنان فرض و واجب كرد، پس منادى همه آنچه را كه ذكر شد به عنوان متعلق زكات در آن جمعيت و همه مسلمانان ، در ماه رمضان اعلام نمود، و خداوند غير آنچه را كه ذكر كرد به مسلمانان بخشيد و ديگر مايملك مسلمانان را از زكات معاف فرمود.
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود:
ثم لم يفرض لشيى ء من اموالهم حتى حال عليهم الحول من قابل فصاموا و افطروا، فامرا مناديه فنادى فى المسلمين ، ايها المسلمون زكوا اموالكم تقبل صلاتكم . (١٨٥)
سپس واجب نكرد از اموالشان چيزى را (براى زكات ) تا اينكه يكسال گذشت ، پس روزه گرفتند و افطار كردند، سپس پيامبر صلى الله عليه و آله امر فرمود به منادى خود تا در ميان مسلمانان ندا دهد و بگويد: اى مسلمانان زكات بدهيد و اموالتان را پاك سازيد تا نمازتان به درگاه حضرت حق مقبول گردد.
ارتباط تزكيه نفس با تزكيه مال چقدر نزديك و محكم است ، كه در ماه مبارك رمضان ، ماه تزكيه نفس و ماه طهارت روح و پاكيزگى جسم و جان از همه گناهان و معاصى ، را خواسته است خداوند آيات زكات مال را نيز در ماه رمضان نازل فرمود تا ثابت كند كه آدمى هم به تزكيه روح و نفس نيازمند است و هم به تزكيه مال و دارائى خويش ، و لذا آيات كثيرى در قرآن آمده است كه نماز را در كنار زكات فرو فرستاده است و در تزكيه نفس و مال تاءكيد فراوانى نموده است .
زكات آميخته با خون مسلمان است
اسلام دين اقتصاد و تعاون است و اين قانون بقدرى دقيق و فراگير است كه اگر به خوبى در بين جوامع مسلمان اجرا شود و بخوبى جابيفتد، هيچگونه فقر و نقص و عيبى در اسلام و پيروان آن بوجود نمى آيد.
اسلام در مورد مسائل اقتصادى بقدرى اهميت قائل است كه قبولى عبادات و فرائض دينى را مشروط به اداء زكوة و به كاربردى مسائل اقتصادى مى داند و اگر فرد صاحب سرمايه اى در اسلام خمس و زكات مال خويش را نپردازد نماز و عباداتش و حج و عمره اش و ديگر اعمال عباديش مطرود و باطلش .
مرده مى شود و مسائلى نظير اين در مكتب اسلام فراوان بچشم مى خورد، در اين مورد با روايت ابى بصير مواجه مى گرديم و چون اين روايت طولانى است از ثبت عبارت عربى آن متعذر شده و تنها به ترجمه آن اكتفا مى نمائيم .
ابى بصير مى گويد:
در محضر امام صادق عليه السلام بوديم و در بين ما بعضى از صاحبان اموال و ثروت هم بودند. ما مسئله زكات را به خاطر مبارك حضرت آورديم كه در اين باره صحبت فرمايد، حضرت فرمود: براستى زكات چيزى نيست كه پرداخت كننده اش مورد ستايش قرار گيرد، و زكات ستايش پروردگار است ، زكوة يك تكليف است و زكوة فريضه اى مسلم است ،
انما هو شى ء ظاهر انما حقن بها دمه و سمى مسلما ولو لم يؤ دها لم تقبل له صلوته ... . حضرت فرمود: البته زكات چيزى است روشن (و امرى است ضرورى و احكام اسلام كلا با خون مسلمان بهم آميخته و پيوسته است ) و بوسيله اداء زكات ، و مسلمان ناميده مى شود و اگر مسلمان زكات را پرداخت نكند، نمازش پذيرفته نيست ، (بنابراين اسلامش هم پذيرفته نيست چرا كه نماز و زكوة و... از ضروريات دين است ).
آنگاه امام صادق عليه السلام به اصحاب خويش خطاب كرده و فرمود:
براستى بر شما است كه در اموالتان غير زكات چيزهاى ديگرى هم بپردازيد.
ابوبصير گفت ، عرض كردم : اصلحك الله ، ديگر چه چيزى غير از زكات بر ما است ؟
حضرت عليه السلام با تعجب فرمود:
سبحان الله ! آيا نشنيديد كه خداوند عزوجل در كتابش مى فرمايد:
و الذين فى اموالهم حق معلوم . للسائل و المحروم . (١٨٦)
آنانكه در اموالشان حق معلومى براى سائلين و محرومان است .
ابو بصير مى گويد گفتم : آن حق معلوم چيست كه بر ما واجب است ؟
حضرت فرمود: آن چيزى است كه شخص مسلمان بر خود واجب مى گرداند و هر روز يا هر جمعه ، يا هر ماه ، كم يا زياد از مالش به مساكين و محرومان مى بخشد و اين غير آن زكات است كه بايد پرداخت نمايد.
حضرت امام در استشهاد به اين آيه شريفه و يمنعون الماعون (١٨٧)
و بازدارند، زكات ، ياد خير را، فرمود:
آن قرضى است كه آن را به قرض مى دهد، يعنى خيرى است كه از او به يك انسان گرفتار مى رسد و يا او را به يك معروف و كار خيرى واميدارد و يا بعضى از متعه منزل خويش را به همسايه اش عاريه مى دهد و از جمله خواسته هاى آيه شريفه زكاتيست كه به مستمندان بطور فرض و واجب مى پردازد.
قبولى نماز مشروط به تزكيه اموال است :
در فلسفه تشريع زكات مى خوانيم كه نماز و هر عبادت ديگرى وابسته به تزكيه اموال است ، چرا كه نماز و عبادات ديگر در ارتباط مستقيم با حليت و يا حرمت و بطلان آن مال و يا عبادت دارد. بنابراين پولى كه با آن غذا، لباس و مسكن ، و هر چيز ديگر تهيه مى گردد، كاملا ارتباط مستقيم با صحت و بطلان عبادت دارد، در اين رابطه فقهاء عاليمقام در رسائل عمليه خويش بطور مبسوط تشريح كرده و توضيح داده اند، با اين تفاوت و شرائطى كه در صحت و قبولى نماز و عبادات وجود دارد نماز كسى كه مال حرام تهيه مى كند و به حقوق مردم تجاوز مى نمايد مثلا از راه منع زكات به (قوت لا يموت ) فقرا تعدى و تجاوز مى نمايد چگونه مى توان قبولى نماز چنين كسى را انتظار داشت ؟!! يعنى حقوق يك عده از مساكين و فقرا كه در اموال او مى باشد مورد قبول درگاه حضرت حق قرار گيرد؟!
بيان حضرت صادق عليه السلام گوياى اين حقيقت است كه مى فرمايد:
... ايها المسلمون زكوا اموالكم تقبل صلاتكم . (١٨٨)
اى مسلمانان اموالتان را با زكات پاك سازيد تا نمازتان قبول درگاه حضرت حق قرار گيرد.
و اين يك حقيقت است كه غالبا در قرآن ، زكات بعد از نماز ذكر شده است و با اين بيان روشن شد كه قبولى نماز و هر عبادت ديگرى چه نقشى در تطهير اموال دارد و يا بر عكس ، اموال مزكى چه نقشى در قبولى نماز و عبادات ديگر دارد.
نماز مانع الزكوة ، صحيح و مقبول نيست
اين موضوع در سخن درربار حضرت امام صادق عليه السلام است كه چنين مى فرمايد:
قال : صلوة مكتوبة خير من عشرين حجة ، و حجة خير من بيت مملوء ذهبا ينفقه فى بر حتى ينفد، قال : ثم قال : و لا افلح من ضيع عشرين بيتا من ذهب بخمسة و عشرين درهما، فقلت و ما معنى خمسة و عشرين درهما؟ قال من منع الزكوة وقفت صلوته حتى يزكى . (١٨٩)
حضرت عليه السلام فرمود:
يك نماز واجب برتر از بيست حج است ، و حال آنكه يك حج بهتر و افضل است از يك خانه پر از طلا كه در راه خدا انفاق نمايد تا تمام شود.
آنگاه راوى گفت : سپس حضرت فرمود:
رستگار نيست كسى كه ضايع كند اجر و ثواب انفاق بيست خانه پر از طلا را بوسيله بيست و پنج درهم .
راوى مى گويد: عرض كردم معناى بيست و پنج درهم چيست ؟
حضرت عليه السلام فرمود:
كسى كه زكات مالش را نپردازد، نمازش متوقف مى گردد از قبول شدن ، تا وقتى كه مالش را تزكيه كند و حلال نمايد. (آنگاه نمازش مقبول درگاه حضرت احديت مى گردد).
با ذكر اين حديث شريف ، تكليف عبادات ما مسلمانان روشن مى گردد و نيز اهميت زكات در اسلام بيش از پيش تبيين مى شود كه قبولى همه عبادات مبتنى بر تزكيه اموال و تطهير آن مى باشد كه خمس و زكات در راءس آن است .
در همين باب پس از اين روايت با روايتى ديگر از امام صادق عليه السلام مواجه مى شويم كه آن حضرت مى فرمايد:
ملعون ، ملعون ، مال لا يزكى (١٩٠)
نفرين باد و از رحمت خدا به دور باد، آن كسى كه اموالش پاك و تزكيه شده نباشد.
پس پول متعلق زكات بركت ندارد و معامله با آن هم خيرى براى صاحبش نخواهد داشت .
پيامبر مانع الزكات را از مسجد اخراج كرد
روايتى از امام باقر عليه السلام است كه حضرت فرمود:
بينا رسول الله صلى الله عليه و آله فى المسجد اذ قال : قم يا فلان ، قم يا فلان ، حتى اخرج خمسة نفر، فقال اءخرجوا من مسجدنا لا تصلوا فيه و انتم لا تزكون . (١٩١)
حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمودند در بيان راوى براى ما كه رسول الله صلى الله عليه و آله در مسجد حضور داشتند و به بعضى از حاضران مسجد فرمودند برخيز اى فلانى ، برخيز اى فلانى ، و برخيز اى فلانى ، تا پنج نفر را از جا بلند كرده و فرمود: از مسجد ما خارج شويد، و در آن نماز نخوانيد، چرا كه شما پاك نشديد و اموالتان را پاك نكرديد.(زكات مال نداديد).
در بيان اين حقيقت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله حضور مانع الزكات را در مسجد و نماز در آن را جائز ندانست ، و آنان را بيرون كرد، شايد آنان را منكر شريعت و مرتد معرفى كرده باشد، چرا كه نپرداختن زكات از راه مسامحه و سستى به نوعى كه در امر نماز عارض مى گردد نيست ، بلكه بخل و حب به مال و ترس از كمبود سرمايه موجب عدم تزكيه اموال او مى شود و شخص را تا سر حد ارتداد مى رساند و كسى كه مرتد است جايش در مسجد نيست و اين شدت عمل و رسوا كردن مانع الزكات و اخراج از مسجد و از ميان مسلمانان ، از پيامبر رحمت اهميت فوق العاده دارد و موضوع زكات را در اسلام و پاسدارى از حريم اقتصاد اسلام را نشان مى دهد.
نماز بدون زكات در حكم عدم است
اگر مسلمانى كه از امكانات اقتصادى و اموال و دارائى كه زكاة بر آن تعلق مى گيرد برخوردار است و زكوة پرداخت نكند و در جامعه اسلامى نماز هم برگزار مى كند تا اسلام او خالى از عريضه نباشد صد در صد نماز او كالعدم است يعنى مثل آنست كه نماز نخوانده و نمى خواند.
از حضرت ابى جعفر امام پنجم عليه السلام است :
قال : ان الله تبارك و تعالى قرن الزكوة بالصلوة فقال : اقيموا الصلوة و آتوا الزكوة فمن اءقام الصلوة و لم يؤ ت الزكوة فكانه لم يقم الصلوة . (١٩٢)
حضرت عليه السلام فرمود:
براستى خداى تبارك و تعالى در قرآن زكات را مقارن با صلاة قرار داده و فرموده بپاى داريد نماز را و بپردازيد زكات را. آنگاه حضرت امام عليه السلام فرمود: پس كسى كه اقامه نماز كند و زكات نپرداخته باشد مثل آنست كه اصلا نماز نخوانده است .
نتيجه اينكه ، كسانيكه صاحب مال فراوان هستند و اهل نماز هم مى باشند، ضرورت دارد كه نماز را در كنار پرداخت زكات و هر حقوق ديگر الهى بخواهند والا حقوق مردم مستضعف و ستمديده و بيچاره كه براى قوت شبى معطل اند پايمال مى گردد، و اگر اين حقوق در مال ثروتمندان وجود داشته باشد و آنان انواع خوشگذرانى را داشته باشد و احيانا با آن پولها، خانه ، زندگى ، لباس ، و ساير ملزومات بخرند و با آن ها به نماز بايستند در حاليكه مستحقان زكات راضى نباشند.
(كه صد در صد راضى نيستند)، با آبى كه مساكين در آن شريكند غسل كنند و وضو بگيرند، با لباسى كه شريك فراوان دارد مى خواهند نماز بگذارند و در مسكنى كه هزاران مسكين و درمانده در آن شريكند به نماز بايستند، اين نماز چه صورتى خواهد داشت ؟!!
اين جا است كه حضرت امام مى فرمايد:
كسى كه نماز مى خواند و با قدرت مالى و سرمايه دارى ، زكات مالش را پرداخت نكند مثل آنست كه نماز نخوانده و نمازگزار نيست .
بنابراين نفرين تمامى مساكين عالم اسلام تا وقتيكه از او طلبكارند بدرقه راه او و تمامى اغنياء و سرمايه دارانى كه اين چنين در تضييع حقوق مستضغفان عالم نقش بنيانى دارند، خواهد بود.
نماز و زكات در احكام اسلامى لازم ملزوم يكديگرند
ارتباط نماز با زكات و ارتباط تشكر از خداوند و والدين و ارتباط صله رحم ، با تقواى الهى و تقارن اين سه مهم در ارتباط با سه چيز ديگر، در روايت امام رضا عليه السلام چنين آمده است .
وقال عليه السلام : ان الله امر بثلاثة مقرون بها ثلاثة اخرى ، امر بالصلوة و الزكوة ، فمن صلى و لم يزك لم تقبل منه صلوته ، و امر بالشكر له و للو الدين ، فمن لم يشكر و الديه لم يشكر الله و اءمر بالتقاء الله و صلة الرحم فمن لم يصل رحمه لم يتق الله . (١٩٣)
امام رضا عليه السلام فرمود:
همانا خداوند سه چيز مهم را مقرون به سه چيز ديگر ذكر فرموده است ، (در حقيقت اين سه چيز خود لازم و ملزوم يكديگرند) نماز را با زكات مقرون فرمود، پس كسى كه مالش ‍ را تزكيه نكرده ، نماز بگذارد نمازش قبول نيست و امر فرمود به بندگانش كه نسبت به او شكر گزار باشند و نيز نسبت به والدين خويش سپاسگزار باشند، پس اگر كسى از والدين سپاسگذارى نكند نسبت به خداوند حكيم نيز سپاسگزار نيست ، و امر به تقواى الهى و صله رحم فرمود، پس اگر كسى صله رحم نكند، به پيشگاه الهى تقوى نيز نورزيده است .
ارتباط نماز با زكات ، سپاسگزارى از والدين با سپاس از انعام خداوندى ، و صله رحم با تقواى الهى نقش مهمى در مقابل يكديگر دارند، بطوريكه يكى از اين دو بدون ديگرى قابل قبول و پذيرش نيست ، و هر دو در كنار همديگر به پيشگاه الهى شايسته و پذيرفته است .
مؤ ديان زكات با ولايت اهلبيت عليه السلام مورد غبطهاهل محشرند
مژده و بشارتى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به مؤ ديان زكات و نماز مى دهد بسى جالب توجه و موجب سرور و شادى شيعيان و مواليان اهل بيت عليه السلام است و مژده پيامبر صلى الله عليه و آله اينست :
قال : من ادى الزكوة الى مستحقها و اءقام الصلوة على حدودها و لم يلحق بهما من الموبقات ما يبطلهما جاء يوم القيامة يغبطه كل من فى تلك العرصات حتى يرفعه نسيم الجنة الى غرفها و عاليها بحضرة من كان يواليه من محمد و آله الطيبين . (١٩٤)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
كسى كه زكات مالش را به مستحق واقعى ادا كند و نمازش را با تمام حدودش بجاى آورد و چيزى از موبقات و عوارضى كه موجب بطلان اين دو فريضه است به آنها وارد نسازد، وارد قيامت مى شود در حاليكه غبطه مى خورند هر آن كسانيكه در آن عرصات هستند بر حال آنان تا آنكه نسيم بهشت بسوى غرفه هاى او بوزد، و او در علو مقام و مرتبه است و در كنار كسى است كه ايشان دوستدار محمد و آل عليه السلام مى باشند.
پرداخت زكات را براى خود زيان نپنداريد
اگر به آنچه در زكوة مال دستور داريم بپردازيم و با نيت خالص و (لله و لوجه الله و فى سبيل الله ادا كنيم ، هر چه زودتر جايش پر مى شود، هرگز مال مالداران كاسته نمى گردد، و فقيرى هم در جوامع اسلامى بلكه در كره زمين پيدا نخواهد شد. اما وقتى پرداخت زكات را غرم و غرامت و ضرر بپنداريد معلوم است كه بچنين مشكلاتى بزرگ گرفتار خواهيد شد.
در همين ارتباط روايتى است از امام صادق عليه السلام كه فرمود:
ان رسول الله عليه السلام : قال : لا تقوم الساعة حتى تكون الصلوة منا و و الامانة مغنما و الزكوة مغرما . (١٩٥)
از پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده كه آن حضرت فرمود:
قيامت بر پا نمى گردد و شرائط ساعت بدست نمى آيد تا آن كه نماز را با منت برگزار نمايند و از امانتى كه در دست دارند غنيمت شمرده و خود استفاده مى كنند و پرداخت زكات را زيان و ضرر مى پندارند.
چنين مردمى سزاوار هر گونه واكنش اعمال و عكس العمل جفاها و بلاهائى هستند كه خود بر سر مستضعفان آورده اند. و آهات و آفات است ، كه از طرف ذات اقدس الهى گريبانشان را مى گيرد و جز حسرتى از اموال و دارائى ما قبل براى ايشان باقى نمى ماند و با همين حسرت ها، آرزوهاى خود را بگور مى برند و اعمال چنين انسانهائى از (اشراط الساعة و از علائم الظهور حضرت بقية الله الا عظم عجل الله تعالى فرجه الشريف ) مى باشد كه معلوم است با اين اعمال زشت و بعضى اعمال بد ديگر، ظلم و ستم سراسر عالم را فرا مى گيرد، و آن اينست كه مسلمانى نماز را با منت بجاى آورده و در امانت خيانت كرده و زكات را غرامت و زيان و ضرر پنداشته است . آرى بداند كه اين اوصاف و اعمال ظالمانه جزء شرائط آخر الزمان است و از اشراط الساعة مى باشد.
فصل نهم : انفاق و صدقات
انفاق و صدقات حقوقى است مسلم كه بعد از زكات و اداى فريضه بر اموال اغنياء تعلق مى گيرد. كه قرآن آنها را حق معلوم ، يا ماعون ، و صدقات و انفاقات ديگر مثل بائبه ناميده است . مال و درهم و دينار، وقتى زياد شد و به حد نصاب رسيد حقوق زيادى به آن تعلق مى گيرد، كه نبايد تنها به آنچه بعنوان حقوق واجب پرداخت مى شود اكتفاء نمود، بلكه حقوق ديگرى غير از خمس و زكات بر عهده هر انسان متمكن مسلمان است كه بايد آنها را نيييز اداء نمايد، از قبيل صدقات ، امور خيريه ، خاصه توجه به ارحام و ضعفاى از خانواده و فاميل ، كه در اين مورد عنايت خاص اسلام به اين حقوق بشدت مورد توجه قرار گرفته است . چرا كه اگر در بعض از بلاد و شهرها و روستاها اگر زكوة يا خمس كفايت حال فقراء را ننمايد، لازم است سرمايه داران و مالداران بعد از پرداخت ديون واجب مثل خمس و زكوة بناچار از صدقات و حق معلوم و ماعون كه شرحش مى آيد و كمكهاى ديگر به فقراء بدهند تا آنها هم اداره شوند و از گرسنگى و تشنگى رهائى يابند تا سرى با حالت گرسنه و تشنه بر متكا قرار نگيرد.
ماعون چيست و حكمش كدام است ؟!!
در روايتى از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفه و الذين فى اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم . (١٩٦) آمده است :
اهو سوى الزكوة ؟ فقال : هو الرجل يؤ تيه الله الثروة من المال فيخرج منه الاءلف و الاءلفين و الثلاثة آلاف و الاقل و الاكثر فيصل به رحمه و يحمل به الكل قومه . (١٩٧)
راوى از تفسير آيه از حضرت پرسيد، و آنهائيكه در اموالشان حق معلومى براى وسائل و محروم است آيا حق معلوم غير از زكات است ؟
حضرت فرمود:
اين حق معلوم اموال يك مرد ثروتمنديست كه خداوند به او اعطاء فرموده است پس از آن مال فراوان ، يكهزار، تا دو هزار، تا سه هزار، كمتر يا بيشتر از مالش خارج مى نمايد و با اين پولهاى كلان (پس از اداى زكات و حقوق واجب ) به ارحام خود خدمت مى كند و بارى از دوش اقوامش و نيز انسانهاى مستضعف بر مى دارد.
پس روشن شد كه حق معلوم غير از زكات حقى است كه ارحام ، اقوام و طبقات ضعيف ، از اموال سرمايه داران مى برند، كه تا بيش از آنچه زندگيشان از زكات مى گذرد، مرفه تر و بهتر گردد، يا آنكه اگر از زكوة تاءمين نشوند و امكاناتشان فراهم نشد، لازم است مالداران با غير از زكوة و خمس يعنى با ماعون به داد ضعفا كمك كنند و آنها را دريابند خاصه ارحام طبقه اول يا دوم ، كه شخص مالدار نمى تواند از زكات واجب النفقه ها از خمس و زكوة فرزند يا پدر و يا مادر و... نمى توانند استفاده نمايند و روى هم رفته سرمايه كلان سرمايه داران نبايد فقط صرف رفاه و عياشى و خوشگذرانى شخص آنان گردد، بلكه به داد دل مستمندان و بيچارگان بايد برسند و اين همان حق معلومى است كه قرآن بيان مى فرمايد.
ناگفته نماند، كه كارتلهاى نفتى و سرمايه داران بزرگ ، آنهائيكه نمى توانند درآمدهاى خود را بررسى و محاسبه كنند، ثروتمندانى كه اگر حقوق واجب مالشان را به اهلش برسانند خدا شاهد است كه يك فقير براى نمونه در جامعه بشرى و قاره آفريقا و اروپا و آمريكا و آسيا باقى نمى ماند، حال اگر سرمايه داران حقوق واجب الهى خويش را پرداخت ننمايند، حقوق مستحبى اموال خويش مى پردازند؟!!
از انفاق پنهان و آشكار غافل نمانيد:
ابوبصير مى گويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم : كه براى ما همسايگانى است كه وقتى جيزى از متاع منزلمان را به آنان عاريه مى دهيم ، هنگام برگرداندن ، كم مى كنند، و فاسدش مى نمايند، آيا صلاح مى دانيد كه ديگر به آنان چيزى ندهيم ؟
امام عليه السلام فرمود:
نه ، چنين كارى نكنيد به صلاح شما نيست كه همسايگان را از اين كمكها منع كنيد اگر چه همسايگان خوبى نباشند.
ابوبصير گفت : عرض كردم آيه و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اءسيرا . (١٩٨)
و اطعام كردند براى خدا، و براى جلب رضايت او مسكين و يتيم و اسير را، كه معروف است در شاءن امام على و حضرت فاطمه و حسين عليه السلام و فضه خادمه نازل شده آيا اين اطعام همان زكات است ؟
حضرت فرمود: خير! زكات نيست .
ابوبصير گفت : عرض كردم ، قول خداوند عزوجل كه فرمود:
الذين ينفقون اءموالهم بالليل و النهار سرا و علانية . (١٩٩)
آيا اين آيه درباره زكات است ؟
حضرت فرمود: اين نيز نيست .
ابوبصير گفت : آيا قول خداى تعالى كه مى فرمايد:
ان تبد الصدقات فنعما هى و ان تخفوها و تؤ توها الفقراء فهو خير لكم . (٢٠٠)
آشكارا صدقات را بدهيد چه خوب ، و اگر پنهان داريد و به فقراء بدهيد براى شما بهتر است ، آيا اين آيه درباره زكات است ؟
حضرت فرمود:
خير از زكات نيست و فرمود: صله شما به خويشان و اقرباء نيز از زكات نيست . (٢٠١)
هر يك از اين آيات كه ذكر شد در جاى خود يك عمل برجسته و پرثواب و نيكو است ، و از ارزشهاى معنوى و اخروى فوق العاده اى برخوردار مى باشد و همين خدمات طبق فرامين حضرت صادق عليه السلام از واجبات غير زكات است ، زكات نيست اما در فقه جعفرى عليه السلام از واجبات و فرائض شناخته نشد، چرا كه به مسلمانان تحميل مى شد و فشار پرداخت اين صدقات و خدمات به عنوان فريضه با پرداخت خمس و زكات و سائر فرائض تكليف ما لا يطاق مى باشد، لذا در فقه شيعه اثنى عشريه فرض و واجب نگرديد.
گردن امام سجاد عليه السلام بخاطر حمل بار فقراء پينه بست
در داستان انفاق و اطعام حضرت زين العابدين عليه السلام از بحارالانوار علامه مجلسى چنين مى خوانيم :
از حضرت محمد بن على الباقر عليه السلام نقل است كه وقتى پدر بزرگوارش را پس از رحلت ، غسل مى داد، مردم مى ديدند كه مواضع سجده آن حضرت از پيشانى و زانوها و دستها چون زانوى شتر پينه بسته بود، تعجب آنجا بود كه گردن مبارك حضرت را هم چون زانوها پينه بسته ديدند، لذا از امام باقر عليه السلام پرسيدند: يابن رسول الله مواضع سجده پدر بزرگوارتان را ديده و فهميديم كه از كثرت سجده پينه بسته است اما آنچه در گردن مباركشان مى بينيم از چيست ؟ حضرت فرمود:
آگاه باشيد اگر پدر بزرگوارم فوت نكرده بود براى شما نمى گفتم ، پدرم روزى بر او نمى گذشت مگر آنكه يك مسكين يا بيشتر را سير مى كرد تا هر قدرى كه امكانش بود، وقتى كه شب مى شد نگاه مى كرد به آنچه كه از قوتش زياد مى آمد در ميان انبانى مى گذاشت ، وقتى فقراء بخواب مى رفتند بالاى سرشان مى گذاشت ، و از محل خارج مى شد و كمك هاى خود را به كسانى مى داد كه آبرومند بودند، و از مردم سئوال (در خواست كمك ) نمى كردند، و به آنان بدون آنكه خود را معرفى كنند كمك مى نمود، و آنها نيز امام عليه السلام را نمى شناختند و نمى دانستند كسى كه به آنان كمك مى كند كيست ؟ حتى اهلش غير از من از انفاقات او خبر نداشتند، آنگاه حضرت باقر عليه السلام فرمود: و من نيز از خدمات و انفاقاتش مطلع نگشتم مگر اينكه از فضل و ثواب اعطاء صدقه مخفيانه با خبر شدم . (٢٠٢)
فضل و ثواب و حسن اين عمل برجسته اسلامى و اخلاقى را شيعه بايد از مولا و آقاى خويش حضرت سيد الساجدين عليه السلام بياموزد و بدينوسيله به داد دل ضعفاء و مستمندان رسيدگى نموده و اگر بخواهد به اقل اين خدمات اكتفا كند بايد زكات و حقوق واجب الهى را از اموال خويش رد نمايد، تا بتواند حداقل رضايت مساكين و فقراء را جلب نمايد.
حق معلوم و ماعون هر جمعه و هر ماه پرداخت مى گردد.
اسلام تنها مكتبى است كه از امتيازات بزرگ اقتصادى و امدادى و اعانت به ضعفاء برخوردار است و هيچ مكتب و مذهب ديگرى اين چنين به داد مستمندان و بيچارگان نمى رسند و توجه ندارند، رئيس مذهب شيعه اثنى عشريه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام در تفسير آيات شريفه حق معلوم و ماعون چنين مى فرمايد:
و قال : الحق المعلوم ليس من الزكوة ، هو الشيى ء تخرجه من مالك ان شئت كل جمعة و ان شئت كل شهر و لكل ذى فضل فضلة .
حضرت فرمود: حق معلوم در قرآن از زكات نيست بلكه آن چيزى است كه شما از مالتان در هر جمعه يا در هر ماه خارج مى كنيد كه براى هر يك داراى فضل و فضيلتى است ، (اشاره به اينست كه روز جمعه يا اول هر ماه صدقه دادن فضيلت دارد كه در ساير ايام اين امتياز را ندارد). آنگاه حضرت عليه السلام امام اين آيه را تلاوت فرمود و استشهاد كرد.
و ان تخفوها و تؤ توها الفقراء فهو خيرلكم .
ثم قال : فهو ليس من الزكوة ، و الماعون ليس من الزكوة ، هو المعروف تصنعه ، و القرض تقرضه ، و متاع البيت تعيرع ، وصلة قرابتك ليس من الزكوة ، و قال الله عزوجل :
و الذين فى اموالهم حق معلوم ، فالحق المعلوم غير الزكوة و هو شى ء يفرضه الرجل على نفسه ، انه فى ماله و نفسه يحب ان يفرضه على قدر طاقته و وسعه . (٢٠٣)
خداوند در مورد اخفاى صدقات مى فرمايد:
اگر صدقات خود را مخفيانه به فقراء بدهيد براى شما بهتر است .
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود:
اين صدقات نيز زكات نيست و آيه شريفه الماعون هم زكات نيست بلكه هر كار خيرى است كه شما انجام مى دهيد و هر قرضى هم كه مى دهيد خير است ، و عاريه دادن اءمتعه خانه هم از معروف است ، صله ارحام و قربات نيز از معارف و خيرات است ، و از زكات نيست و خداوند مى فرمايد:
و آنهائيكه در اموالشان حق معلوم است .
پس حق معلوم غير از زكاتست ، حق معلوم چيزى است كه انسان وقتى اموالش بحدى برسد، بر خودش واجب مى گرداند كه اين خدمات را در مال و نفس خويش بقدر توان و وسعتش بطور شايسته انجام دهد.
اين امتيازات ، خدمات ، و معارف و نيكى ها پس از زكات مفروضه در اختصاص اسلام ، خاصه مذهب تشيع مى باشد، و در حقيقت اگر مسلمانان و شيعيان و آنها كه از امكانات مادى بيشترى برخوردار باشند، پس از اداء خمس و زكات ، حق معلوم و ماعون را عمل كنند هيچ فقير و مستمندى در اسلام و تشيع باقى نمى ماند، و در جميع خانواده ها هيچ كم و كسرى بوجود نمى آيد، و همگان در رفاه قرار مى گيرند، چرا كه شيعيان از اسلام و پيشوايان خويش اين چنين دستور گرفته اند.
همسايه هايتان را از كمكهاى ماعون بهره مند سازيد:
حضرت امام صادق عليه السلام در حديث مناهى مى فرمايد:
و نهى رسول الله صلى الله عليه و آله ان يمنع احد الماعون جاره و قال من منع الماعون جاره ، منعه الله خيره يوم القيامة و وكله الى نفسه فما اءسوء حاله
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله امتش را نهى كرد از اينكه احدى همسايه اش را از ماعون ، منع نكند. (يعنى عاريه دادن و توجه مادى و فرهنگى و سياسى و هر خدمت ديگر به همسايه اش دريغ نكند. آنگاه حضرت فرمود:
اگر كسى همسايه اش را از ماعون بى بهره گرداند و منع كند، خداوند خيرش را از او در قيامت باز مى دارد، و او را به نفس خويش مشغول مى سازد و به خودش واگذارش ‍ مى كند، و هر كس را كه خداوند بخودش واگذارد، پس چه بد حاليست براى او.
در دعا مى خوانيم : الهى لا تكلنى الى نفسى طرفة عين ابدا .
بار پروردگارا به يك چشم بر هم زدن مرا به نفس خودم وامگذار.
پس چگونه مى توان منع خير و واگذارى خيرات را در قيامت (آنجائى كه بيش از همه جا نياز انسان به خير و رحمت اوست ) تاب آورد و تحمل نمايد.

۴
زکات دومين زير بناي اقتصادي اسلام ; از حق معلوم به برادران دينى خود بدهيد:
حضرت ابا جعفر، امام پنجم عليه السلام فرمود:
مردى به خدمت امام سجاد عليه السلام رسيد و عرض كرد: به من خبر بده از قول خداى تعالى :
و فى اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم ، چيست ؟ و اين حق معلوم كدامست ؟ حضرت عليه السلام به او فرمود:
الحق المعلوم ، الشى يخرجه من ماله ليس من الزكوة و لا من الصدقة المفروضتين
قال : فاذا لم يكن من الزكوة و لا من الصدقة فما هو؟
فقال هو الشى ء يخرجه الرجل من ماله ان شاء اكثر، و ان شاء اقل على قدر ما يملك .
فقال له الرجل : فما يصنع به ؟
فقال : يصل به رحما و يقوى به ضعيفا و يحمل به كلائه او يصل به اءخاله فى الله ، اءو لنائبة تنوبه
فقال الرجل : الله اعلم حيث يجعل رسالته . (٢٠٤)
حضرت فرمود: حق معلوم چيزى است كه شخص از مالش خارج مى كند، نه زكاتش مى باشد و نه از صدقه مفروضه ديگر.
راوى گفت : اگر نه زكات باشد و نه صدقه ، پس ان چيست ؟
حضرت فرمود: حق معلوم است كه شخص از مالش خارج مى كند، چه كم باشد و چه زياد، اگر بخواهد زياد مى دهد و اگر بخواهد كم مى دهد، به قدر تمكن و توانش .
آنمرد عرض كرد: آن پولها را چگونه خرج كند.
پس حضرت فرمود:
با آن پولها صله رحم مى كند، ضعيف و بيچاره اى را تقويت مى كند و يا با يك برادر دينى در راه خدا صله مى كند يا به نائبى كه از او نيابت دارد و وضع مالى اش مطلوب نيست صله مى كند و كمك مى نمايد.
آن مرد عرض كرد: خداوند عالم و داناتر است كه مقام والاى رسالت را در چه خانواده اى بگذارد و فرود آورد.
اين دستورات امدادى در اسلام است ، خاصه در مذهب شيعه ، امداد و تعاون از تبلور خاصى برخوردار است كه در هيچ مكتب و مذهبى اين خدمات وجود ندارد.
صفوان جمال از حضرت صادق عليه السلام در قول خداى تعالى للسائل و المحروم را پرسيد، كه سائل و محروم كيست ؟
قال : المحروم المحارف الذى قد حرم كد يده فى الشراء و البيع . (٢٠٥)
حضرت عليه السلام فرمود:
مجروم ، صاحبان حرفه اى هستند كه از در آمد مكفى محرومند، و استفاده شان كفايت زندگيشان را نمى كند.
با حق معلوم ، از غير خمس و زكات خداوند مهربان ، ايشان را تاءمين و كفايت مى نمايد و اينكه حقى غير از خمس و زكات را معين فرموده در اموال ثروتمندان ، تا بوسيله آن ضعفاء و مستمندان را تاءمين نمايند.
مسلمان ! براى همه اجزاء تو زكات است :
جواب اين سؤ ال را در روايتى از امام جعفربن محمد الصادق عليه السلام در مى يابيم كه آن حضرت فرمود:
على كل جزء من اءجزائك زكوة واجبة الله عزوجل ، بل على كل شعرة بل على كل لحظة و...
بر هر جزئى از اجزاء تو به پيشگاه خداى متعال زكات واجب است ، بلكه بر تار هر موئى ، بلكه بر هر لحظه اى از عمر انسان زكاتست .
آنگاه حضرت فرمود:
پس زكات چشم به هر چيز به عبرت نگريستن است و پوشيدن و پائين آوردن آن از شهوات و... و زكات گوش ، استماع و شنيدن علم و حكمت و قرآن و هر فوائد دينى از حكمت و موعظه و نصيحت است و آنچه نجات تو در اوست ، به سبب اعراض و دورى از چيزهائى مثل : حسد، دروغ ، بخل ، غيبت ، و رياء و اشباه آن ، همچون نجوى ، فتنه انگيزى و تفرقه افكنى و غيره (يعنى بايد از دروغ ، بخل و غيبت و هر چيزى كه حرام است و نشستن در آن مجلس و شنيدن آنها حرام مى باشد بايد اجتناب نمود). (٢٠٦)
صدر جهان و داستان او در اكرام و احسان بر مساكين
داستانى را مولوى در مثنوى خويش آورده كه مرد شريفى بنام صدر جهان در بخارا بود كه هر روز را براى كمك طايفه اى از مساكين مقرر مى كرد، روزى نوبت را بيوه زنان ، و روزى به پيرمردان ، و روزى ديگر را به ايتام ، روزى را بر ابناء السبيل و ديگر روز را به قرض دادن و نيز روزى را به غلامان مكاتب و... مقرر مى داشت ، و هر روز به هر دسته اى كه نوبت داشت كمكهاى لازم را مى نمود. داستانهاى شنيدنى مثنوى از صدر جهان بدين قرار است :
تا نميرى سود كى خواهى ربود

رو بمير و بهره بردار از وجود

در بخارا خوى آن صدر اءجل

بود با خواهندگان حسن عمل

داد بسيار او عطاى بى شمار

تا به شب بودى ز جودش زر نثار

زر بكاغذ پاره ها پيچيده بود

تا وجودش بود مى افشاند جود

همچو خورشيد و چو ماه پاكباز

آنچه گيرند از ضياء بدهند باز

خاك را زربخش كمبود آفتاب

زر ازو دركان و گنج اندر خراب

هر صباحى فرقه اى را راتبه

تا نماند امتى ز او خائبه (٢٠٧)

مبتلايان را بدى روزى عطا

روز ديگر بيوگان را آن سنى

روز ديگر بر علويان مقل (٢٠٨)

با فقيهان ، روز ديگر مشتغل

روز ديگر بر تهيدستان عام

روز ديگر بر گرفتاران وام

روز ديگر بر يتيمان صغير

روز ديگر بر ضعيفان اسير

روز ديگر بهر اءبناء السبيل

روز ديگر مر مكاتب را كفيل

شرط آن بود كه كسى ز او بازبان

زر نخواهد، هيچ نگشايد دهان

ليك خامش بر حوالى رهش

ايستاده مفلسان ديوار وش

چرا صدر جهان يك حبه ، بر سائلان كمك ننمودى ؟
هر كه كردى ناگهان سهوا زو نؤ الردى زين گنجه يك حبه مال (٢٠٩) من صمت منكم نجا بد مليه اش همه اهل بخارا سايه اش
بر خموشى داشت عشق تا سه اش (٢١٠)

خامشان را بود كيسه و كاسه اش

نادار روزى يكى پيرى بگفت

ده زكاتم كه منم با جوع جفت

منع كرد از پير و پيرش جد گرفت

مانده خلق از جد پير اندر شگفت

گفت بس بى شرم پيرى اى پدر

پير گفت از من توئى بى شرم تر

كاين جهان خوردى و مى خواهى بطمع

كان جهان با اين جهان گيرى بجمع

خنده اش آمد مال داد آن پير را

پير تنها بر آن توفير را

غير اين پيرايچ (٢١١) خواهنده از او

نيم حبه زر نديد و يك تسو

ناله سائل بيچاره بجايى نرسيد
نوبت روز فقيهان ناگهان

يك فقيه از حرص آمد در فغان

كرد زارى ها بسى چاره نبود

گفت هر نوعى ، نبودش هيچ سود ر

وز ديگر بار كو پيچيده پا پاكش اندر صف قوم مبتلا


تخته ها بر ساق بست از چپ و راست

تا برد آن شد گمان كا شكسته پاست

ديدش و بشناختش چيزى نداد

روز ديگر رو بپوشيد از لباد (٢١٢)

تا گمان آيد كه نا بيناست او

در ميان اعميان بر خاست او

پس بديد او و ندادش هيچ چيز

از گناه و جرم گفتن آن عزيز

چونكه عاجز شد ز صد گونه مكيد

چون زنان ، او چادرى بر سر كشيد

در ميان بيوگان رفت و نشست

سر فرود افكند و پنهان كرد دست

هم شناسيد و ندادش صدقه اى

در دلش آمد ز حرمان حرقه اى

رفت و پس و پيش كفن خواهى پگاه

كه بپيچم در نمد، نه پيش راه

هيچ مگشا لب ، نشيين و مى نگر

تا كند صدر جهان اينجا گذر

بو كه بيند مرده پندارد بظن

زر در اندازد پى وجه كفن

هر چه بدهد، نيمه اى بدهم بتو

همچنان كرد آن فقير كديه جو

در نمد پيچيد و در راهش نهاد

معبر صدر جهان ، آنجا فتاد

چند زر انداخت بر روى نمد

دست بيرون كرد از تعجيل خود

تا نگيرد آن كفن خواه آن صله

تا نهان نكند از آن ده دله

مرده از زير كفن بر كرد دست

سر برون كرد از پى دست او ز پست

گفت با صدر جهان چون بستدم

اى ببسته بر من ابواب كرم

تفسير موتوا قبل ان تمونوا
گفت ليكن تا نمردى اى عنود

از جناب ما نبردى هيچ سود

سر موتوا قبل موت اين بود

كز پى مردن غنيمت ها رسد

غير مردن هيچ فرهنگ دگر

در نگيرد با خداى حيله

يك عنايت به ز صد گون اجتهاد

جهد را خوف است از صد گون فساد

و آن عنايت هست موقوف ممات

تجربه كردند اين ره را ثقات

بلكه مرگش بى عنايت نيز نيست

بى عنايت هان و هان جائى مايست

آن زمرد باشد اين افعى پير

بى زمرد كى شود افعى ضرير (٢١٣) (٢١٤)

ايمان و اموالتان را با صدقه و زكات بيمه و سياست نماييد
صدقه در اسلام فقط به معناى پرداختن مبلغى ناچيز به فقيرى و مستمندى نيست . بلكه پس از پرداخت حقوق واجب الهى هر نوع خدمات مذهبى ، فرهنگى ، اقتصادى و عمران و آبادانى در جامعه مسلمين صدقه محسوب مى شود. چنان كه اعطاء زكات براى طبقات ضعيف از مسلمانان نيست كه غالبا پرداخت حق الله در مقدار كم و قليل آسان و سهل است و غالبا در ابتداى مالدارى بعضى از مؤ منين به پرداخت زكات و خمس را غبند، ولى اغلب آنها در هنگام سرمايه دارى و تمركز سرمايه بزرگ و امكانات وسيع از پرداخت زكات و خمس و اداء حقوق الهى سرباز مى زنند، لذا در سخن معصوم عليه السلام مى خوانيم :
سو سوا ايمانكم بالصدقة ، و حصنوا اموالكم بالزكاة ، و ادفعوا امواج البلاء بالدعا . (٢١٥)
ايمان خود را با صدقه سياست كنيد و رياضت دهيد و اموال خويش را با زكات حفاظت و بيمه كنيد، و امواج بلايا و مشكلات را با دعا از خود دفع نمائيد.
آنچه را دوست مى داريد انفاق كنيد
مرحوم ملا محسن فيض در كتاب حقايق ، در اخلاق و سير و سلوك مى نويسد:
يكى از حكماء گفته من همواره به تلاوت قرآن مشغول بودم و شيرينى از آن احساس نمى كردم ، تا روزى چنان تلاوت مى كردم كه گويى مى شنيدم كه از خود نبى اكرم صلى الله عليه و آله كه هيچگاه از عمل خير بهره مند نخواهيد شد مگر از آنچه دوست مى داريد انفاق نمائيد، كه خداوند مى فرمايد:
اءنفقوا من طيبات ما كسبتم و مما اخرجنا لكم من الارض و لا تيمممو الخبيث منه تنفقون و لستم بآخذيه الا ان تغمضوا فيه . (٢١٦)
مال مناسب و پاكيزه اى كه بدست آورده ايد، و آنچه از زمين فراهم ساخته ايد در راه خدا انفاق كنيد و چيزهاى نامناسب و پليد را براى احسان نگذاريد و بدانيد در صورتى بسزاى احسان خود مى رسيد كه از آنچه داده ايد چشم بپوشيد.
شاعرى اين آيات را به شعر در آورده كه بسى قابل توجه است :
لن تنالوا البر حتى تنفقوا

آنچه دارى دوست يعنى ده زاو

نيست تنها بذل مال انفاق و بر حق بمالت ننگرد بيند بسر
تا چه باشد نيتت در بذل مال

بر هدايت مى دهى يا بر ضلال

هر عمل كان بر حقت نزديك كرد

هست آن بر تا كه فعلى نيك كرد

كم ده و نيكو ده اندر راه او

مى بخواه آن را كه شد دلخواه او

هر چه دارى دوست آن شرك خفى است

دوست گير آن را كه جز او هيچ نيست

حب غير او چو رفت از دل برون

مال چبود يا دهى كم يا فزون

عاشق مخلوق گر در راه دوست

بگذرد از هر چه كو داراى اوست

تو براء عشق خلاق ، اى دغل

مى دهى آنرا كه رد است و اقل

گر بود در سفره ات مرغ و بره

بهر مسكين نان خشك است و تره

در زكات آنرا دهى كو ارذلست

گندم بى مغز و جوز انزل است

گوئى افزون ده مرا يا رب عوض

اهل بيتم را نگهدار از مرض

من زكاتى را كه گفتى داده ام

دست من گير اين زمان كافتاده ام (٢١٧)

اشعار پر نغزى كه همان تفسير آيات قرآن كريم است در حق كسى كه ارذل اموال خود را در راه خدا به عنوان زكات يا صدقات و مبرات ديگر مى دهد.
در شب زفاف مرگ حتمى را با صدقه از خود دفع كرد
در اسلام هر نوع اداء حقى اعم از خمس و زكات ، و صدقات و اطعام از فضيلت و ثواب خارق العاده اى برخوردار است . چرا كه با اين خدمات مالى و اقتصادى مى تواند شكم گرسنه يا گرسنگانى را سير نموده و نيازمنديهاى يك خانواده فقير و يا افراد بيشترى تاءمين كرده و رضايت و خوشحالى همگان را فراهم سازد، حال اگر زكات مفروضه نباشد، و يا خمس مال ، صدقه و اطعام و هر گونه خدمتى اين اجر و پاداش را در بر دارد.
اينك در همين رابطه داستانى را از ابى جعفر محمد بن على عليه السلام از بحارالانوار مرحوم علامه مجلسى قدس سره نقل مى نمائيم كه در اين داستان حضرت امام باقر عليه السلام خبر مى دهد:
در بنى اسرائيل مردى صاحب نعمت و سرمايه بود، و جز يك پسر نداشت و فوق العاده به او علاقمند بود، و به او شفقت بسيارى مى نمود، وقتى پسرش بزرگ شد و جوانمرد گشت ، دختر برادر خويش (يعنى دختر عموى پسرش ) را براى او تزويج كرد، در يكى از شبها پس از اين ازدواج در خواب به او گفتند: پسرت در شب عروسى اش پس از تصرف همسرش مى ميرد، از اين خواب ، پدر بشدت مغموم و محزون شد، ولى اين سر را پنهان داشت ، وقتى همسر و فرزندش و نيز اهلبيت عروس به او وارد شدند او را مغموم يافتند و بالاخره دريافتند كه او چنين خوابى ديده است ، قهرا همه پريشان و محزون شدند، حيله اى نيافتند مگر اينكه طلب خير از خداوند بنمايد و گفتند شايد اين خواب ، يك خواب شيطانى باشد، بالاخره بساط عروسى و زفاف را گستردند، در شب عروسى همه خانواده هاى عروسى و داماد آنشب را نخوابيدند و بيدار و بپا ايستادند، كه چه اتفاقى خواهد افتاد و كار جوان به كجا خواهد كشيد.
تا وقتى كه صبح شد، جوان در آن شب پس از زفاف به احسن حال خارج شد، پس حمد خدا نمود و ثناى الهى كرد.
سپس در شب آن روز پدر در خواب همان كسى را كه در آن شب به او گفت كه پسرت در شب زفاف مى ميرد، ديد، مجددا گفت خداى عزوجل مرگ پسرت را دفع كرد و به تاءخير افكند، بسبب آن چه از كار خير كه نسبت به سائلى انجام داد.
پدر صبح آن شب به فرزندش گفت : پسرم آيا در شب زفاف ، سائلى را اطعام كردى و كار خيرى در آن شب انجام دادى ؟
پسر گفت : پدر از اين كار چه اراده كرده اى ؟
پدر گفت : پسرم به من خبر ده كه آن شب چه كرده اى ؟
با اصرار پدر، پسر راضى شد تا از ماجراى شب زفاف پدر را آگاه نمايد. آنگاه گفت : پدر، در شب عروسى پس از اطعام همه ميهمانان ، غذاى بسيارى زياد آمد، آنگاه زوجه ام به من وارد شد، وقتى با او خلوت كردم و به او نزديك شدم ، سائلى به درب خانه آمد و گفت : اى اهل خانه ، از آنچه كه خدا به شما روزى كرده به من هم بدهيد. پس او را به درون آورده و دستش را گرفته و به سوى طعام بردم و به او گفتم از اين غذا بخور. و او خورد تا كاملا سير شد. سپس باو گفتم : آيا اهل و عيال هم دارى ؟
گفت : بلى . گفتم : هر چه مى توانى از اين غذا همراهت ببر.
او رفت و من بسوى همسرم برگشتم . پس حمد و ثناى الهى را بجاى آورد.
بنابراين اطعام و صدقات حتى مرگ حتمى را به تاءخير مى اندازد. زكات و خمس و وجوهات مفروضه بطريق اولى بلا و خطرات و مكافات اعمال زشت را از بين خواهد برد. چنانكه غم و اندوه از جان و دل و اهل خانه و خانواده اى دفع نمودى ، خداى عزوجل درد و مصائب و مشكلات ديگر، حتى مرگ و اجل معلق را از تو و اهل خانه و خانواده ات دفع خودهد نمود.
زكات مال براى فقرا و بائنه براى ارحام :
براى حفظ نظام اقتصادى و توجه بيشتر بر امور فقرا و مستمندان و رساندن سطح زندگى ايشان در حد رفاه و بالاى فقر، اسلام در راه تجهيز زندگى و حفظ اقتصاد طبقات مستضعف جامعه از خمس و زكات و بعضى كمكهاى معلوم و معين از قبيل ماعون ، و حق معلوم ، و بائنه و امثال ذالك در تاءمين و تضمين زندگى ارحام و خويشاوندان و طبقات ضعيف جامعه بر مى آيد و اما بائنه چيست ؟
بائنه عطيه ايست كه از مال هر كس براى خويشان و ارحام ضعيف مقرر و معين شده است ، يعنى پس از پرداخت زكات مال ، يك مال معين و آشكاريست كه مثلا پدر و مادر و بعضى از نزديكان شخصى از آن حق مى برند، آن مال معين را بائنه مى خوانند.
جابر جعفى از ابى جعفر امام باقر عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود:
ليس بالبخيل الذى يؤ دى الزكوة المفروضة فى ماله و يعطى الباءنة فى قومه . (٢١٨)
حضرت فرمود:
بخيل نيست آن كس كه زكات واجبش را اداء كرده و در ميان اقوام خويش بائنه و عطيه شان نيز، عطا نمود.
راستى چه مكتبى غير از مكاتب الهى و آسمانى و خاصه اسلام اين چنين در حفظ نظام اقتصادى جامعه توجه نموده است ، وقتى يك خانواده ضعيف و عقب افتاده و ورشكسته و در عين حال پرجمعيت و فقير، در ميان اقوام خانواده هاى غنى و مالدار داشته باشد و از وضع زندگى محقر خويش در عذاب باشد؟!! چقدر رنج مى برد كه آن فاميل به او توجهى ندارند و از اموال خدا داده و نعمتهاى الهى ، بائنه و عطيه اى به آنها نمى دهند و نظر رحمت ذات اقدس الهى را به خود جلب نمى كنند تا بركت اموالشان بيشتر گردد و نيز اعضاى يك خانواده را شاد و مسرور نموده و در رفاه نسبى قرار دهند.
باز همين راوى از امام محمد باقر عليه السلام روايت مى كند كه حضرت فرمود:
قال رسول الله صلى الله عليه و آله ليس البخيل من اءدى الزكوة المفروضة من ماله و اءعطى البائنة فى قومه ، انما البخيل حق البخيل من لم يؤ د الزكوة المفروضة من ماله و لم يعط البائنة فى قوم و هود يبذر فيما سوى ذلك . (٢١٩)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
بخل و شح راه ندارد و در آن كس كه زكات مفروضه مالش را ادا كرده و بائنه و عطيه اقوامش را نيز پرداخته است ، بلكه بخيل كسى است كه حق بخل را ادا كند، كه نه زكات مفروضه مالش را مى پردازد و نه بائنه و عطيه اقوامش را مى دهد و مالش را در غير زكات و بائنه صرف مى كند.
راستى چنين كسانى باعث ننگ در جامعه هستند، كه ثروتها و پولهاى كلان خويش را رويهم انباشته كرده و تظاهر به مال دارى و ثروتمندى نزد بندگان ضعيف خدا مى كنند و غصه و هم غم آنان را زيادتر نموده و بر بار غمشان مى افزايند و حتى اعضاء خانواده اش و چه بسا نزديكترين آنان كه والدينش هستند را از نعمات خويش بى بهره مى سازند و اينانند كه بايد هر لحظه منتظر حوادث و بلاى آسمانى باشند.
شدت بخل در مقابله با اعظم جود و سخاوت :
فرهنگ جوامع بشرى بظاهر بر مبناى حكمت و مصلحت خواهى نيست ، و انسانهاى مادى فقط بر معيارهاى شخصى خود مى انديشند و هميشه در محدوده منافع و مضار خود فكر مى كنند و به صلاح و مصلحت كل انسان ها بالسويه قانونگذارى نمى نمايند و نسبت به جوامع بشرى عنايت ندارند. اديان الهى خاصه اسلام اخص خصوص مكتب مترقى تشيع است كه جامع الا طراف ميانديشد و فكر مى كند و به افراد جامعه نمى انديشند كه تا همه نيازهاى جامعه بر آورده شود، بلكه انسانها بنا بقاعده ميسور و امكان ، بقدر توان خويش ، در صدد خدمت به جامعه و برادران و خواهران خويش مى باشند.
يك آيه در قرآن كريم كه با تمام حكمت متعاليه در خدمت جامعه قرار گرفته ، گوياى اين حقيقت و واقعيت است كه پاسخ مثبت پيامبر صلى الله عليه و آله به سئوال سائل در مصلحت آن حضرت نبود و شاءن نزول آيه در جود و سخاوت خارق العاده پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است كه سائل از آن حضرت پيراهن تن مباركش را تقاضا نمود و پيامبر صلى الله عليه و آله پيراهن از تن مبارك به در آورد و به سائل داد.
قرآن مى گويد:
و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك ، و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا . (٢٢٠)
دست خود را به گردنت مبند، (در صرف مال سختگير مباش ) و نيز بسيار باز و گشاده و پر بذل و بخشش مباش ، (كه هر كدام كنى ) بنكوهش و به حسرت و اندوه بنشينى .
سبب نزول آيه شريفه اين بود كه در تفسير على بن ابراهيم قمى آمده كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هرگز سائل را از آنچه مى خواست و در نزد آن حضرت وجود داشت رد نمى كرد، مردى آمد، خدمت حضرتش و از او كمكى در خواست كرد، در آن حال چيزى در نزد آن حضرت نبود، فرمود:
اگر خداوند بخواهد خواسته ات عملى مى شود.
آن مرد سائل عرض كرد: يا رسول الله ، پيراهنت را به من بده .
پيامبر صلى الله عليه و آله به مقتضاى خوى حميده خود و خلق خارق العاده اش پيراهن از تن مبارك به در آورد و به سائل داد، پس در اينصورت خداوند متعال آيه شريفه را نازل فرمود پيامبرش را هم از بخل و هم از زياده روى در بخشش بر حذر داشت ، و اينكه خود برهنه از جامعه بنشيند و ديگرى را بپوشاند، نهى كرد.
اين داستان راههاى زيادى از حكمت و مصالح كلى را به روى جوامع بشرى مى گشايد و آن خوى و خلق كريمانه پيامبرى بر حق را بجهانيان مى نماياند و از سرشت و اخلاق الهى آسمانى چنين پيامبرى را به جهان معرفى مى كند و انسانها را به اين مكتب و شريعت دعوت مى نمايد.
به سائل اگر رقت كرديد هر چه بيشتر كمك كنيد
فقراء و ضعفا از هداياى الهى اند، و از براى شما بندگان خوب خداوند موهبتى بزرگ محسوب مى گردند. اگر فقراى متدين و خدا شناس در منطقه زندگى شما و حول و محور شما نباشند كه صدقات زكوات اموال شما را بگيرند ممكن است رحمت خداوند و عناياتش از شما سلب گردد. و بنابراين اگر فقيرى از شما چيزى طلب كرد و در آن حال دلتان به حال او سوخت و به رقت آمد، و مى دانيد كه او بر گفتارش صادق است و در واقع بر آنچه درخواست مى كند، نيازمند مى باشد به او هر چه بيشتر كمك كنيد. در اين رابطه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله راهنماى بسيار خوبى براى ماست كه مى فرمايد:
انظروا الى السائل فان رقت قلوبكم له فاعطوه ، فانه صادق . (٢٢١)
نگاه كنيد به سائل ، پس اگر قلبتان بحالش به رقت آمد، پس به او عطا كنيد، (چرا كه همين رقت قلب شما دليلى است بر اينكه ) او صادق است ، و دليل و معيار خوبى براى صداقت او مى باشد يعنى از نظر روانشناسى ، قلب شما بحالش برقت آيد، خود دليل بر صداقت و حقيقت فقر فقير و سائل مى باشد كه بيشتر به او كمك كنيد.
فقراء از هداياى الهى نزد شما اغنيااند
امام باقر عليه السلام فرمود:
الفقير هدية الله الى الغنى ، فان قضى حاجته فقد قبل هدية الله و ان لم يقض حاجته فقد اءد
هدية الله عزوجل عليه . (٢٢٢)
فقير هديه خداوند براى شما اغنيا و مالداران است پس اگر غنى حاجت فقير را بر آورده سازد، همانا هديه الهى را پذيرفته و قبول نموده است و اگر حاجت او را بر نياورد، هديه الهى را رد كرده است .
فقير واقعى و مستحق حقيقى قلبش مملو از مهر و محبت خداوند است ، كه خود را محتاج او مى بيند، و البته اين حالت نياز براى همه مخلوقات و مخصوصا انسان ، چه فقير، چه غنى همه و همه محتاج ذات اقدس احديتند و او فرمود: انتم الفقراء الى الله همه شما (و ما) محتاج و نيازمند به درگاه خداى بى نياز مى باشيم . لذا امام باقر عليه السلام فقير را هديه الهى معرفى نموده است .
اطعام مؤ من افضل از عتق رقبه است
آزاد كردن بنده در راه خدا از اجر و پاداش و ثواب فوق العاده اى برخوردار است . در اسلام نسبت به آزاد كردن رقبه و بنده اهميت زيادى داده شده است . اما اكرم و اطعام مؤ من ، اجر و ثوابش افضل از عتق رقبه و (آزاد كردن بنده ) است ، چرا كره مؤ منين از حرمتى بيشتر به پيشگاه حضرت باريتعالى برخوردار و بهره مندند.
حضرت امام باقر عليه السلام به يارانش فرمود:
اءما تستطيع اءن تعتق كل يوم رقبة ؟
آيا قدرت داريد اينكه هر روز يك بنده آزاد كنيد؟
گفتند: مال و دارايى ما اين اجازه را نمى دهد كه هر روز يك بنده آزاد كنيم .
قال عليه السلام : تشبع كل يوم مؤ منا فان اطعام المؤ من اءفضل من عتق رقبة . (٢٢٣)
فرمود: طعام دهيد و سير گردانيد در هر روز مؤ منى را، پس همانا اطعام و سير كردن يك مؤ من (در هر روز) برتر و بالاتر از آزاد كردن يك بنده است .
اطعام و ترحم به يك مؤ من محتاج و فقير، مستوجب اين موهبت است كه به پيشگاه خداوند اجر و پاداشش از آزاد كردن بنده محتاج و فقير بيشتر است بنابراين ، اگر به اين روايات و احاديث اهل بيت عليه السلام در اسلام عمل شود قهرا گرسنه اى و فقيرى باقى نمى ماند و اينست كه اسلام دين كامل است .
انفاق در طاعت خدا بزرگترين نعمت است
اگر مى خواهيد به پيشگاه خدا و خلق ، از كرامت و فضيلت و معنويت كافى بهره مند و برخوردار باشيد، از آنچه كه خداوند از مال و دارايى به شما افاضه فرموده با بندگان ضعيف خداوند بخوريد و استفاده نماييد.
از اميرالمؤ منين على عليه السلام است كه مى فرمايد:
ان انفاق المال فى طاعة الله اءعظم نعمة و ان انفاقه فى معاصيه اءعظم محنة (٢٢٤)
بخشيدن از مال و دارايى در راه نافرمانى و معصيت او بكار بريد به خذلان اءبدى و محنتهاى دنيا و آخرت مبتلا مى گرديد و اين حقيقتى است كه از بيان اميرالمؤ منين ، على عليه السلام كه متخذ از وحى ، و خدشه ناپذير
است . كه به نظر شما رسيده است .
رحمت و بركات الهى را با زكات و صدقه و دعا،نازل كنيد
مسلم است كه داروى هر درد بلا درمان صدقه است و دافع كل بلايا، و موجب نزول رحمت و بركت و رزق و روزى صدقه است و چيزى براى شيطان سنگين تر و سخت تر از اين نيست كه مؤ منى در راه خدا چيزى را به صدقه بدهد.
اينك به سخن درربار حضرت صادق عليه السلام توجه نماييد كه فرمودند:
داوو مرضاكم بالصدقة و ادفعوا البلاء بالدعا و استنزل الرزق
بالصدقة ، فانها تفك من بين لحيى سبعماءة شيطان و ليس شى ء اءثقل على الشيطان من الصدقة على المؤ من و هى تقع فى يد الرب تبارك و تعالى قبل اءن تقع فى يد العبد
بيماريهاى خود را با صدقه مداوا كنيد، با دعا بلايا را از خود دور نمائيد(و نيز) با صدقه روزى خود را نازل كنيد، پس براستى صدقه آزاد مى كند شما را از چنگ هفتصد شيطان كه چيزى سنگينتر و سخت تراز صدقه ، بر شيطان نيست و اين صدقه قبل از رسيدن به دست بنده ، به محضر پروردگار مى رسد. (يعنى با قصد صدقه كه هنوز به دست اهلش نرسيده مقبول درگاه الهى قرار مى گيرد). (٢٢٥)
بعضى از شارحين ، در حديث فوق ، چنين مى گويند: كه صدقه در افواه شياطين به اعتبار منع ايشان از صدقه دادن به وجوه مختلف و تذميم آن ، كه مثلا در اذهان مؤ منين القاء شبهه مى كنند: صدقه ديگر چيست ؟ با صدقه دادن وضع مالى انسان بد مى شود و از ثروت و دارائى او كاسته مى گردد غنى فقير مى گردد و بعضى از شياطين ديگر مى گويند: صدقه نده ، تو خود محتاجتر از فقيرى ، بعضى مى گويند: به اين شخص صدقه نده كه او مستحق نيست و به ديگرى بده كه او محتاج تر است ، اينها همه نفى شيطان است ، او نمى خواهد كه آدمى با تصدق بعضى از اموال خود، به اينهمه از مواهب و مراحم الهى دست پيدا كند.
خدمات و صدقات عمر را طولانى و فقر را مى زدايند
در سخنان حضرت باقر العلوم عليه السلام مى خوانيم :
قال : البر و الصدقة ينفيان الفقر و يزيدان العمر و يدفعان عن صاحبهما سبعين ميتة سوء . (٢٢٦)
نيكى و صدقه ، اين هر دو فقر را مى برند و عمر را زياد مى كنند و از صاحبش هفتاد نوع مردن بد و ناپسند را دفع مى نمايند.
خواننده محترم ، تو خود ديده و شنيده و خوانده اى كه بعضى از مرگ و ميرها بسيار راحت و آسان و به سهولت خاموش شدن يك چراغ است ولى بعضى از مرگها بقدر يك جهنم شكنجه و سوختن و ساختن دارد چه شايسته است كه با بعضى كارهاى شايسته و نيكو لحظات مرگ و قبض روح ، سبكتر و آسانتر انجام گيرد. پس چه شايسته است كه بر و نيكويى و صدقات سعى كنيم كه شئامت و ذلت و سختى در مردن را از خود دور نمائيم .
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
الصدقة باليد تقى ميتة السوء و تدفع سبعين نوعا من انواع البلاء و تفك عن لحيى سبعين شيطانا كلهم ياءمرهم ان لا تفعل . (٢٢٧)
با دست خود صدقه دادن هفتاد نوع مردن بد را از شما دور مى كند و هفتاد نوع بلا را از شما دفع مى كند و شما را از هفتاد شيطان كه همگى امر مى كنند به اينكه اين صدقات و خيرات را انجام نده !! آزاد مى گرداند!!
صحراى تفتيده قيامت را با صدقاتتان سايه بيفكنيد!!
اين حقيقت در سخن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است كه فرمود:
اءرض القيامة نار ماخلا ظل المؤ من فان صدقته تظله ... . (٢٢٨)
زمين قيامت بر اثر ازدهام خلائق و خواست الهى چون آتش تفتيده است ، مگر سايه مؤ من كه صدقاتش سايه افكن اوست .
بنابراين از پرداخت صدقات كه در راءسش حقوق واجب الهى زكوة است ، دريغ نورزيد و از صدقات مستحبى غفلت ننماييد و از اينهمه موهباتش بى نصيب نمانيد و شما مؤ منين صدقاتتان را براى خدا و با اخلاص به پيشگاه خداوند مرحمت نمائيد تا به بهترين پاداشش راه يابيد.
در پايان كتاب بعنوان حسن ختام اين اشعار بسيار مناسب و مفيد را بمحضر شما خواننده محترم عرضه مى دارم .
آدميان زنده به يكديگرند

دست و دل و ديده يكدگرند

جمله برادر به هم و خواهريم

كانهمه از يك پدر و مادريم

برترى اى نيست كسى را بكس

برترى از آن خدا دان و بس

شرط اخوت نه ستمكارى است

حق برادر همه غمخوارى است

شرط بود با همه يكرو شدن

درد بشر ديدن و دارو شدن

رسم خودى با همگان داشتن

خود همگان را خودى انگاشتن

خود كه گزنديت نبايد پسند

با دگران هم نپسندى گزند

گر كسى از تنگى نان جان سپرد

قاتل او جامعه بايد شمرد

نوع بشر يكسره مسئول اوست

ذمه مردم همه مشغول اوست

ايكه نگيرى زدل افتاده دست

گر بشرى نقص وجوديت هست

دفع مظالم همه را واجب است

ظلم ترا غفلت من موجب است (٢٢٩)

خواننده محترم اين كتاب در نه فصل بنام : (زكات دومين زيربناى اقتصادى اسلام ، در سلسله بحثهاى فروع دين ، بعد از چاپ و نشر كتاب
١: نماز، از ديدگاه قرآن و حديث ،
٢: روزه درمان بيماريهاى روح و جسم ، كه در انتشارات جامعه مدرسين قم شانزدهمين چاپ خود را پشت سر گذاشته است
٣: خمس نخستين زير بناى اقتصادى اسلام
٤: همين كتاب زكات ، كه هم اكنون در دست شماست
قرار مى دهيم و اميد آن داريم كه خداوند متعال توفيق مطالعه و بررسى و بكاربستن و تبعيت و پيروى از اين همه فرامين وحى قرآن و حديث و بسيارى مطالب ارزشمند ديگر و درك ثواب و اجر بيشترى بما و شما مرحمت فرمايد و از ثواب قرائت آيات قرآن در اين كتاب و روايات و احاديث ارزشمند از سخنان پيامبر عظيم الشاءن اسلام ، و اهل بيت گرامش ‍ و نظريات علماء اعلام و فقهاء عظام و مراجع بزرگوار تقليد بهره مند شده و از دعاى خير و عنايات خاصه حضرت بقية الله الاعظم حجت ابن الحسن المهدى ارواح من سواه فداه مستفيض و مستفيد گشته و توفيق تاءليف بقيه فروع دين و معارف اسلام از كتاب حج و جهاد و امر بمعروف و نهى از منكر و تولى و تبرى ، را به رشته تحرير در آورده و در دسترسى عاشقان معارف اسلامى قرار گيرد انشاء الله تعالى .
آمين يارب العالمين
حوزه علميه قم سيد حسين موسوى راد لاهيجى

۵
زکات دومين زير بناي اقتصادي اسلام ;
١) راغب ص ٢١٣ معجم مقائيس اللغه ج ٣ ص ١٧ (٣) تاج العروس ج ١٠ ص ١٦٤.
٢) سوره كهف آيات ٨٠٨١.
٣)سوره مريم آيات ١٢ و ١٣.
٤) (١) و (٢) و (٣) البحار ج ٩٣ ص ٨.
٥) البحار ج ٩٣ ص ٨.
٦) البحار ج ٩٣ ص ٨.
٧) المعتبر فى شرح المختصر تاءليف محقق حلى ج ٢ ص ٤٨٥.
٨)سوره معارج آيه ٢٤ ٢٥.
٩) استاءثر با لشيى ء اى اختاره لنفسه دون اءخيه يعنى چيزى را براى نفس خويش خواسته نه براى برادرش
١٠) الفروع الكافى ج ٣ ص ٥٠٠.
١١) بحار الانوار ج ٩٣ ص ٦.
١٢) بحار الانوار ج ٩٣ ص ٦.
١٣) سوره بقره آيه ٣.
١٤) تفسير الامام (العسكرى عليه السلام ) ص ٣٦
١٥)سوره بقره آيه ٤٣.
١٦) سوره آل عمران آيه ١٨٠
١٧) سوره مائده آيه ١٢
١٨) سوره اعراف آيه ١٥٦
١٩) سوره انفال آيه ٢ و ٣.
٢٠) سوره مباركه برائة (توبه ) آيه ١٨.
٢١) آيه ٥ سوره برائت (توبه )
٢٢) سوره توبه (برائت ) آيه ٣٤ و ٣٥.
٢٣) سوره توبه (برائت ) آيه ٧١.
٢٤) سوره ابراهيم آيه ٣١.
٢٥) سوره روم آيه ٣٩.
٢٦) سوره مريم آيه ٣٠ و ٣١.
٢٧) مريم آيه ٥٥.
٢٨) انبياء آيه ٧٢ و ٧٣.
٢٩) حج آيه ٤١.
٣٠) مؤ منون آيات ١ تا ٤
٣١) نور آيه ٣٧ و ٣٨ .
٣٢) نور آيه ٥٦.
٣٣) لقمان آيه ٤.
٣٤) مجادله آيه ١٣.
٣٥) منافقون آيه ١٠ و ١١.
٣٦) مزمل آيه ٢١.
٣٧)مدثر آيه ٤٤ ٣٨.
٣٨) سوره البينه آيه ٥.
٣٩) توبه آيه ٦٠.
٤٠) جامع احاديث شيعه ج ٨ ش ١٠٦.
٤١) نهج البلاغه خطبه ٢٣٤ (فيض الاسلام ).
٤٢) نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه ٢٣٤.
٤٣) فروع كافى ج ٣ .
٤٤) فروع كافى ج ٣ ص ٥٠٨.
٤٥) علل الشرايع ، مترجم ص ٤٣.
٤٦) شورى آيه ٢٧
٤٧) بحار الانوار ج ٩٣ ص ٢٨
٤٨) وسايل الشيعه ج ٦ ص ٦.
٤٩) وسايل الشيعه ج ٢ ص ١٦.
٥٠) فرع كافى ج ٣ ص ٤٨٩.
٥١) مناقب آل طالب ج ٤ ص ١٠ به نقل از بحارج ٩٣ ص ١١.
٥٢) وسايل الشيعه ج ٦ ص ٥.
٥٣) وسايل الشيعه ج ٦ ص ٥و٤.
٥٤) سوره توبه آيه ١٠٣.
٥٥) نهج البلاغه (فيض الاسلام ) قسمتى از كلام ١٩٠ ص ٦٤٤ و ٦٤٥.
٥٦) فروع كافى ج ٣ ص ٤٩٧
٥٧) سوره توبه آيه ٦٠.
٥٨) امالى شيخ صدوق ص ٣١٧ و ٣١٨ به نقل از بحار الانوار ج ٩٣ ص ٤٨ چاپ بيروت
٥٩) فروع كافى ج ٣ ص ٤٩٨.
٦٠) وسايل الشيعه ج ٦ ص ١٢.
٦١) وسايل الشيعه ج ٦ ص ١٣.
٦٢) تبصرة المتعلمين (علامه حلى ) ص ١٠٣ و ١٠٤.
٦٣) همان منبع
٦٤) سوره حشر آيه ٧.
٦٥) مجمع البيان ج ١ ص ٩٧ به نقل از بحار الانوار ج ٩٣ ص ٩
٦٦) تفسير امام عليه السلام ص ١١٢ به تقل از بحار ج ٩٣ ٩.
٦٧) سوره حشر آيه ٩
٦٨) كتاب حقايق در اخلاق و سير و سلوك (فيض كاشانى ) ص ٥٠٧ و ٥٠٨.
٦٩) حقايق در اخلاق و سير و سلوك (فيض كاشانى ) ص ٥١١ و ٥١٢.
٧٠) حقايق در اخلاق و سير و سلوك (فيض كاشانى ) ص ٥١١ و ٥١٢.
٧١) حقايق در اخلاق و سير و سلوك (فيض كاشانى ) ص ٥٠١ و ٥٠٢.
٧٢) المعتبر (محقق حلى ) ج ٢ ص ٤٨٥.
٧٣) المعتبر محقق حلى ج ٢ ص ٤٩٠.
٧٤) روم آيه ٣٩.
٧٥) توبه آيه ٦٠.
٧٦) اينست آيين ما ص ٢٣٣ و ٢٣٤.
٧٧) نقش عبادت در سازندگى انسان ص ١٤٢.
٧٨) وسايل الشيعه ج ٦ ص ١٧.
٧٩) فروع كافى ج ٣ ص ٥٠٢.
٨٠) فروع كافى ج ٤ ص ٥٠٢.
٨١) فروع كافى ج ٣ ص ٤٧٩.
٨٢) بحار الانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت )
٨٣) ثواب الاعمال ص ٤٢ به نقل از بحار ج ٩٣ ص ١٧.
٨٤) بقره آيه ٢٦٧.
٨٥) فروع كافى ج ٤ ص ٤٨
٨٦) بقره آيه ٢٦٧ قبلا ترجمه آن گذشت ص ٨١.
٨٧) بحارالانوار ج ٩٣ ٢١
٨٨) بحار الانوار ج ٩٣ ٢١.
٨٩) تفسير الامام - ص ٢٤٠ - به نقل از بحارالانوار - ج ٩٣ - ص ١١
٩٠) فروع كافى ج ٣ ص ٥٠٤.
٩١) سوره معارج آيه ٢٤.
٩٢) سوره حديد آيه ١٨.
٩٣) فروع كافى ج ٣ ص ٤٩٨ و ٤٩٩.
٩٤) فروع كافى ج ٣ ص ٥٠٤.
٩٥) فروع كافى ج ٤ ص ٣٩.
٩٦) سوره فصلت آيه ٦ و٧.
٩٧) سوره ماعون آيه ٤ تا ٧
٩٨) بحار الانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت )
٩٩) فروع كافى جلد ٣ .
١٠٠) وسائل الشيعه جلد ٦ .
١٠١) فروع كافى جلد ٤ ص ٤٥.
١٠٢) فروع كافى ج ٤ ص ٤٥.
١٠٣) فروع كافى ج ٤ ص ٤٥
١٠٤) فروع كافى جلد ٤ .
١٠٥) فروع كافى ج ٤ ص ٤٤.
١٠٦) فروع كافى جلد ٣ ص ٥٠٦.
١٠٧) بحار الانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت ).
١٠٨) وسائل الشيعه ج ٦
١٠٩) منتهى الاءرب صحه ٤٩٩ ج ١
١١٠) وسائل الشيعه جلد ٦ .
١١١) وسائل الشيعه جلد ٦ .
١١٢) جامع الاحاديث الشيعه جلد ٨ ش ٦٣.
١١٣) فروع كافى جلد ٣ .
١١٤) وسائل الشيعه جلد ٦
١١٥) وسائل الشيعه جلد ٦
١١٦) فروع كافى جلد ٣
١١٧) خصال جلد ١ بحار جلد ٩٣ (چاپ بيروت )
١١٨) خصال جلد ١ بحار الانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت )
١١٩) بحار الانوار جلد ٩٣
١٢٠) فروع كافى جلد ٤
١٢١) وسائل الشيعه جلد ٦ .
١٢٢) سوره آل عمران آيه ١٨٠
١٢٣) سوره توبه آيه ٧٥ الى ٧٧.
١٢٤) كسى كه خبره در شناخت سن و سال گاو، گوسفندان و شتر است .
١٢٥) نقل داستان از سفينه البحار جلد ١ .
١٢٦) سوره مؤ منون آيه ٩٩ و ١٠٠.
١٢٧) فروع كافى جلد ٣
١٢٨) فروع كافى جلد ٣ صفحه ؤ ٥٠٣ و ٥٠٤.
١٢٩) فروع كافى جلد ٣ و ٥٠٤.
١٣٠) فروع كافى جلد ٣
١٣١) تفسير عياشى نقل از بحار جلد ٩٣ .
١٣٢) جامع احاديث الشيعه جلد ٨ ش ٥٢٦
١٣٣) سوره بقره آيه ٢٧٣
١٣٤) سوره توبه آيه ٦٠
١٣٥) نقش عبادات در سازندگى انسان
١٣٦) نقش عبادت در سازندگى انسان ص ١٥٠
١٣٧) نقش عبادت در سازندگى انسان .
١٣٨) نقش عبادات در سازندگى انسان
١٣٩) سوره توبه آيه ٥٨
١٤٠) تفسير العياش جلد ٢ نق از بحالانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت رحلى )
١٤١) تفسير عياشى ج ٢ نقل از بحارالانوار ج ٩٣ (چاپ بيروت )
١٤٢) بحارالانوار جلد ٩٣ چاپ بيروت
١٤٣) بحارالانوار جلد ٩٣ ٤٠ چاپ بيروت
١٤٤) تفسير عياشى جلد ٢ صفحه ؤ ٩٠ از بحارالانوار جلد ٩٣ صفحه ئ ٣٩ (چاپ بيروت رحلى )
١٤٥) تفسير عياشى جلد ٢ صفحه ؤ ٩٠ نقل از بحارالانوار جلد ٩٣ صفحه ئ ٣٩ (چاپ بيروت رحلى )
١٤٦) بحار الانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت رحلى )
١٤٧) نهج البلاغه (فيض الاسلام ) نامه ٢٥
١٤٨) نهج البلاغه (فيض الاسلام نامه ٢٥ و ٨٨٠
١٤٩) نهج البلاغه (فيض الاسلام نامه ٢٥ و ٨٨٠
١٥٠) نهج البلاغه (فيض الاسلام نامه ٢٥ .
١٥١) امالى شيخ طوسى جلد ١ نقل از بحار الانوار جلد ٩٣ و ١٠٦ (چاپ بيروت )
١٥٢) امالى شيخ صدوق نقل از بحارالانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت )
١٥٣) بحارالانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت )
١٥٤) بحارالانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت )
١٥٥) جامع الا حاديث الشيعه جلد ٨ ش ٦٧١ و ش ٦٧٣.
١٥٦) جامع الاحاديث الشيعه جلد ٨ ش ٦٧١ و ش ٦٧٣.
١٥٧) تفسير على ابن ابراهيم قمى .
١٥٨) الخصال جلد ١ (مترجم )
١٥٩) الحصال جلد ٢ نقل از بحارالانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت )
١٦٠) عيون اخبار الرضا عليه السلام جلد٢ نقل از بحارالانوار جلد ٩٣ (بيروت )
١٦١) عيون اخبار الرضا جلد ١ نقل از بحارالانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت )
١٦٢) توحيد صدوق
١٦٣) رجال الكشى نقل از بحارالانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت )
١٦٤) تفسير الامام نقل از بحارالانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت )
١٦٥) بحارالانوار جلد ٩٣ و ٤٨ (چاپ بيروت )
١٦٦) تفسير الام العسگرى عليه السلام نق از بحارالانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت )
١٦٧) سوره توبه آيه ١٠٣
١٦٨) بحارالانوار جلد ٩٣
١٦٩) بحارالانوار جلد ٩٣
١٧٠) بحارالانوار جلد ٩٣
١٧١) امالى شيخ طوسى جلد١ نقل از بحارالانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت )
١٧٢) مثنوى معنوى جلد پنجم .
١٧٣) اءديم پوست
١٧٤) مثنوى معنوى جلد پنجم
١٧٥) علل الشرايع جلد٢
١٧٦)فروع كافى جلد ٤ .
١٧٧) وسائل الشيعه جلد ٦ .
١٧٨)بقره - آيه ٢٧١.
١٧٩) فروع كافى جلد ٣ .
١٨٠)استبصار جلد ٢ .
١٨١)تهذيب جلد ١، .
١٨٢)استبصار جلد ٢ .
١٨٣) فروع كافى جلد ٣
١٨٤) فروع كافى ج ٣
١٨٥) فروع كافى جلد٣
١٨٦) سورح معارج آيه ٢٤ و ٢٥.
١٨٧) سوره ماعون آيه ٧
١٨٨) فروع كافى جلد٣ .
١٨٩) فروع كافى جلد٣ .
١٩٠) فروع كافى جلد٣
١٩١) فروع كافى جلد٣
١٩٢) وسائل الشيعه جلد٦ .
١٩٣) وسائل الشيعه جلد٦ .
١٩٤) تفسير الامام العسكرى نقل از بحارالانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت )
١٩٥) بحارالانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت رحلى )
١٩٦) سوره معارج آيه ٢٤ و ٢٥
١٩٧) وسائل الشيعه جلد٦
١٩٨) سوره دهر انسان آيه ٨
١٩٩) سوره بقره آيه ٢٧٤
٢٠٠) سوره بقره آيه ٢٧١
٢٠١) فروع كافى جلد٣
٢٠٢) بحارالانوار جلد٩٣ (چاپ بيروت )
٢٠٣) وسائل الشيعه جلد٦ .
٢٠٤) وسائل الشيعه جلد٦
٢٠٥) وسائل الشيعه جلد٦
٢٠٦) مصباح الشريعه ١٧ و ١٨ نقل از بحارالانوار جلد ٩٣ (چاپ بيروت )
٢٠٧) خائبه نا اميد ٢٠٨) مقل درويش بى چيز ٢٠٩) شايد بخاطر اينكه سؤ ال در اسلام حرام است ، صدر جهان بدون سؤ ال كمك مى كرد.
٢١٠) تا سه بيقرارى اضطراب ٢١١) ايچ هيچ ٢١٢) لباد جامه بارانى ٢١٣) ضرير كور، نا بينا ٢١٤) مثنوى مولوى جلد٦ و ٩٨
٢١٥) وسائل الشيعه جلد٦
٢١٦) سوره بقره آيه ٢٦٧
٢١٧) از صفى على شاه
٢١٨) فروع كافى جلد٤ ص ٤٥
٢١٩) فروع كافى جلد٤ ص ٤٦
٢٢٠) سوره اسرى آيه ٢٩
٢٢١) بحارالانوار ج ٩٣ ص ١٠٩
٢٢٢) همان منبع
٢٢٣) بحارالانوار ج ٩٣ ص ١٠٩ (چاپ بيروتى رحلى )
٢٢٤) غرر الحكم به نقل از اقتصاد اسلامى دكتر مهدى بناء رضوى .
٢٢٥) من لا يحضره الفقيه ج ٢ ص ٦٦
٢٢٦) من لا يحضره افقيه ج ٢ ص ٦٦
٢٢٧) همان منبع
٢٢٨) من لا يحضره الفقيه ج ٢ ص ٦٦
٢٢٩) از مجله ارشاد

۶