نقش عزت در تربيت
تربيتى كه بنيادش بر ايجاد عزت در آدميان باشد، تربيتى است كه در تحكيم و تثبيت شخصيت انسانى آنان و حفظ ايشان در برابر وسوسه ها و معاصى موفق خواهد بود. هيچ چيز مانند فقدان عزت ، آدمى را مستعد تباهى نمى سازد، زيرا عزت است كه انسان را محكم و استوار و شكست ناپذير مى سازد و چون ذلت بر وجود آدمى حاكم شود، او را آماده پذيرش هر خوارى و پستى مى گرداند.
ريشه همه تباهگريها در ذلت نفس است و از اين رو بهترين راه اصلاح فرد و جامعه عزت بخشى و عزت آفرينى است اگر انسان به عزت الهى عزيز شود؛ از همه ناراستيها وارسته مى گردد و نفوذناپذير در برابر باطل و گناه ، و محكم و استوار در حق مى شود.
خودبينى و خودخواهى و تكبر كه سرآغاز تباهيهاى فردى و اجتماعى است ، معلول ذلت نفس است ، چنانكه در حديث امام صادقعليهالسلام
آمده است :
((ما من احد يتيه الا من ذلة يجدها فى نفسه .))
هيچ كس به خوى (ناپسند) تكبر مبتلا نمى شود، مگر به سبب خوارى و ذلتى كه در درون خود احساس مى كند.
گردنكشى و ستمگرى افراد ريشه در حقارت نفس آنان دارد و انسان عزيز هرگز بيداد روا نمى دارد و گردنفرازى نمى نمايد. امام صادقعليهالسلام
فرموده است :
((ما من رجل تكبر او تجبر الا لذلة وجدها فى نفسه .))
هيچ انسانى گردنفرازى يا گردنكشى نكرد مگر به سبب پستى و حقارتى كه در نفس خويش احساس مى كرد.
حتى نفاق و دورويى انسان كه هلاك كننده ترين بيمارى دل است ، ريشه در ذلت نفس دارد و انسان تا احساس حقارت و پستى نكند، روى و ريا نمى كند، امير مؤ منانعليهالسلام
فرموده است :
((نفاق المرء من ذل يجده فى نفسه .))
نفاق و دورويى انسان ، ناشى از حقارت و ذلتى است كه فرد در وجود خود احساس مى كند.
بنابراين بسيارى از بيماريهاى دل آدمى و ناهنجاريهاى رفتارى ريشه در ذلت نفس دارد و با زدودن آن ، اينها نيز رنگ مى بازد و زدوده مى شود. پس بايد علل و اسباب و زمينه هاى ذلت فردى ، خانوادگى ، اجتماعى ، سياسى ، فرهنگى و اقتصادى را شناخت و آنها را محو ساخت و زمينه عزت فرد و جامعه را فراهم نمود. با توجه به اين امر است كه مى بينيم پيشوايان حق پيوسته براى محو آنچه مردمان را به ذلت مى كشاند تلاش مى كردند و عوامل ايجاد كننده عزت را سامان مى دادند، دعوت آنان به بندگى خداى يكتا و پرهيز از بندگى غير خدا و دعوت به آزادى ، پرهيزگارى و پارسايى دعوت به عزت بود.
مؤ من بايد محكم و استوار و نفوذناپذير باشد كه خداوند اجازه ذلت پذيرى و شكست عزت را به مؤ من نداده است ((ابوبصير)) از امام صادقعليهالسلام
روايت كرده است كه فرمود:
((ان الله تبارك و تعالى فوض الى المؤ من كل شى ء الا اذلال نفسه .))
خداى تبارك و تعالى همه چيز را به مؤ من واگذارده است جز آنكه خود را ذليل كند.
مؤ من اجازه هر كارى دارد جز آنچه او را ذليل مى سازد كه در نتيجه از هر امر تباه و هر نافرمانى خدا خود را به دور نگه مى دارد كه تباهى و گناه ذلت آور است عزت ثمره اسلام و ايمان و بندگى است چنانكه امام صادقعليهالسلام
فرموده است :
((فالمؤ من ينبغى ان يكون عزيزا و لايكون ذليلا؛ يعزه الله بالايمان و الاسلام .))
شايسته است كه مؤ من عزيز باشد و ذليل نباشد؛ خداوند مؤ من را به ايمان و اسلام عزت بخشيده است
عزت ايمانى انسان را از كوه سخت تر مى سازد و او را پولادين مى نمايد تا جز در برابر حق خم نشود و هرگز استوارى و پايدارى خود را از دست ندهد. در حديثى از امام صادقعليهالسلام
چنين آمده است :
((ان الله عز و جل فوض الى المؤ من اموره كلها و لم يفوض اليه ان يكون ذليلا، اما تسمع قول الله عز و جل يقول : ((و الله العزة و لرسوله و للمؤ منين )) فالمؤ من يكون عزيزا و لايكون ذليلا. (ثم قال :) ان المؤ من اعز من الجبل ان الجبل يستقل منه بالمعاول و المؤ من لايستقل من دينه شى ء.))
خداى عز و جل همه امور مؤ من را به خود او واگذارده است جز آنكه اجازه نداده است خود را ذليل كند. آيا نمى بينى كه خداوند مى فرمايد: ((خداى راست عزت (بزرگى و ارجمندى ) و پيامبر و مؤ منان راست )). پس مؤ من عزيز است و ذليل نيست (سپس فرمود:) مؤ من از كوه سخت تر است ، زيرا كوه با كلنگ تراشيده و خرد مى شود ولى هرگز از دين مؤ من چيزى كم نمى شود.
مؤ من به عزت الهى عزيز است و حق ندارد كه عزت خود را زير پا بگذارد يا زمينه هاى فراهم آورد كه در برابر غير خدا ذليل شود. ((مفضل بن عمر)) گويد: امام صادقعليهالسلام
فرمود:
((لاينبغى للمؤ من ان يذل نفسه .))
سزاوار نيست كه مؤ من خود را خوار سازد.
((مفضل )) گويد: عرض كردم : چگونه خود را خوار مى سازد؟ فرمود:
((يدخل فيما يتعذر منه .))
در كارى وارد مى شود كه مجبور به عذرخواهى مى گردد.
مشخص است كه پيشوايان حق تا چه اندازه بر حفظ عزت ايمانى تاءكيده داشتند و نمى خواستند اين گوهر گرانبهايى كه حافظ حريت و سلامت نفس مؤ من است به هيچ وجه آسيب ببيند. در خبرى ديگر ((داوود رقى )) گويد: شنيدم كه حضرت صادقعليهالسلام
مى فرمود: ((سزاوار نيست كه مؤ من خود را خوار سازد.)) عرض كردم : چگونه خود را خوار مى سازد؟ فرمود:
((يتعرض لما لايطيق .))
كارى مى پذيرد كه در حد توانايى او نيست
عزت همچون دژى است كه حافظ عقيده و عمل مؤ من است و با شكسته شدن آن همه چيز مؤ من در معرض خطر قرار مى گيرد. بنابراين مؤ من بايد عزت خود را نگه دارد و تن به امورى ندهد كه آن را آسيب مى رساند. اين امر نزد مربيان الهى چنان اهميت داشت كه روايت شده است پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود:
((اطلبوا الحوائج بعزة الانفس .))
نيازها و خواسته هاى خود را با عزت نفس بخواهيد.
طبيعى است كه انسان در تعاملى پيوسته با ديگران است اما آنچه مهم است اين است كه اين تعامل هرگز نبايد صورتى ذلت بار داشته باشد و مؤ من نبايد نياز خود را با زير پا گذاشتن عزتش تاءمين كند.
بنابراين در آيين تربيتى اسلام تلاش مى شود كه افراد با عزت رشد كنند و بياموزند كه عزت خود را زير پا نگذارند. بزرگ آموزگار عزت ، حضرت حسينعليهالسلام
فرموده است :
((موت فى عز خير من حياة فى ذل .))
مرگ با عزت از زندگى در ذلت بهتر است
البته نقش عزت در تربيت زمانى به درستى جلوه مى كند كه مانع اصلى تربيت يعنى دنياى مذموم كه همان دنياى خود آدمى و دلبستگيهاى پست نفسانى است طرد شود، زيرا اساس آنچه آدمى را به ذلت مى كشاند همين است ((زيد بن صوحان عبدى )) از اصحاب گرانقدر امير مؤ منانعليهالسلام
از آن حضرت پرسيد:
((اى ذل اذل ؟))
كدام ذلت ، ذلت بارترين است ؟
حضرت فرمود:
((الحرص على الدنيا.))
حرص بر دنيا.
هيچ چيز چون ميل به دنيا و طمع بدان آدمى را در چاه ذلت سرنگون نمى سازد. چنانكه از امام باقرعليهالسلام
چنين وارد شده است :
((لاذل كذل الطمع .))
هيچ ذلتى چون ذلت طمع نيست
آنان كه به عزت حقيقى دست يابند، هرگز در برابر باطل سر خم نمى كنند و شكست ناپذير مى شوند. حسينعليهالسلام
نمونه اعلاى چنين تربيتى است نقل كرده اند كه چون ((حر بن يزيد رياحى )) فرمانده سپاه كوفه ، راه را بر حسينعليهالسلام
بست و از حركت كاروان او جلوگيرى كرد و او را هشدار داد كه اگر دست به شمشير ببرد و جنگى را آغاز كن قطعا كشته خواهد شد، حسينعليهالسلام
فرمود:
((ما اهون الموت على سبيل نيل العز و احياء الحق ، ليس الموت فى سبيل العز الا حياة خالدة ، و ليست الحياة مع الذل الا موت الذى لاحياة معه .))
چقدر مرگ در راه رسيدن به عزت و احياى حق سبك و راحت است مرگ در راه عزت ، جز زندگى جاويد نيست و زندگى با ذلت جز مرگى فاقد حيات نيست
زندگى حقيقى جز با عزت معنا نمى يابد و جز در سايه عزت كسى به كمالى دست نمى يازد. از اين رو مهمترين اقدام تربيتى آشنا كردن دل و خو دادن خود به عوامل ايجاد كننده و پايدارنده عزت است