آداب توبه
براى توبه آدابى است كه تا آن آداب تحقق نيابد، توبه خالص فراهم نمى شود. بخشى از اين آداب اركان توبه است و بخشى شرايط آن
توبه صحيح با دو ركن معنا مى يابد كه بدون آن دو، توبه مفهومى ندارد. يكى ندامت و پشيمانى از گناهان و تقصيرات گذشته و ديگر تصميم و عزم بر ترك بازگشت به آن گناهان براى هميشه ، از امير مؤ منان علىعليهالسلام
در اين باره چنين نقل شده است :
((التوبة ندم بالقلب ، و استغفار باللسان ، و ترك بالجوارح ، و اضمار ان لايعود.))
توبه عبارت است از پشيمانى قلبى و درخواست آمرزش زبانى و ترك عملى و عزم بر بازنگشتن به گناه
آنچه اساس توبه است پشيمانى حقيقى از گناه است و عزم راسخ بر ترك و عدم بازگشت به گناه امام خمينى (ره ) درباره اين دو ركن ركين توبه مى فرمايد:
((اين دو در حقيقت محقق اصل حقيقت توبه و به منزله مقومات ذاتيه آن است و عمده در اين باب ، تحصيل اين مقام و تحقق به اين حقيقت است و آن ، چنان صورت پذيرد كه انسان متذكر تاءثير معاصى در روح و تبعات آن در عالم برزخ و قيامت بشود از وجه معقول و منقول
پس انسان عاقل اگر تنبه بر اين معانى پيدا كرد، و به فرموده هاى انبيا و اولياعليهمالسلام
و عرفا و حكما و علما رضوان الله عليهم به قدر قول (يك ) نفر طبيب معالج اعتنا كرد، لابد از معاصى پرهيز مى كند و گرد آنها نمى گردد. و اگر خداى نخواسته مبتلا شد، بزودى از آن منزجر مى شود و پشيمان مى گردد، و صورت ندامت در قلبش ظاهر مى شود. و نتيجه اين پشيمانى و ندامت خيلى بزرگ است ، و آثار آن خيلى نيكو است ؛ و عزم بر ترك مخالفت و معصيت بر اثر ندامت حاصل شود. و همين كه اين دو ركن توبه حاصل شد، كار سالك طريق آخرت آسان شود و توفيقات الهيه شامل حال او شود، و به حسب نص آيه شريفه((ان الله يحب التوابين ))
محبوب حق تعالى شود، اگر در اين توبه خالص باشد.
و نيز بايد انسان بكوشد تا آنكه صورت ندامت را در دل قوت دهد تا ان شاء الله به بيت احتراق وارد شود. و آن چنان است كه به واسطه تفكر در تبعات و آثار موحشه معاصى ندامت را در دل قوت دهد، و نمونه((نار الله الموقدة ))
را در خود به اختيار خود در دل خود روشن كند و قلب را به آتش ندامت محترق كند تا آنكه همه معاصى از آن آتش بسوزد و كدورت و زنگار قلب مرتفع شود. (انسان بايد) بداند كه اگر اين آتش (را) در اين عالم خود براى خود روشن نكند، و اين در جهنم را، كه خود باب الابواب بهشت است ، به روى خود مفتوح نكند، از اين عالم كه منتقل شد، ناچار در آن عالم آتش سخت سوزناكى براى او تهيه شود و ابواب جهنم به روى او بازگردد و ابواب بهشت و رحمت به روى او منسد گردد.))
البته اين پشيمانى حقيقى بايد پيش از آن باشد كه زنگارها بر دل نشيند و انباشته گردد و ديگر صيقل نپذيرد و محوپذير نباشد.
((انما التوبة على الله للذين يعملون السوء بجهالة ثم يتوبون من قريب فاولئك يتوب الله عليهم و كان الله عليما حكيما.))
توبه ، نزد خدا، تنها براى كسانى است كه از روى نادانى مرتكب گناه مى شوند، سپس بهزودى توبه مى كنند؛ اينانند كه خدا توبه شان را مى پذيرد، و خداوند دانانى حكيم است
توبه زمانى صحيح است كه انسان در حال اختيار باشد، يعنى تا در اين دنياست ؛ و تا وقتى كه مرگ به انسان روى نياورده است مهلت توبه هست ، اما آنجا كه انسان هيچ اختيارى در صلاح و فساد و يا سعادت و شقاوت ندارد و كار از كار گذشته است و انسان در چنگال مرگ گرفتار است و هيچ اميدى به نجات ندارد، جاى توبه نيست ؛ همچنان كه در عالم آخرت توبه معنى ندارد.
((و ليست التوبة للذين يعملون السيئات حتى اذا حضر احدهم الموت قال انى تبت الآن و لا الذين يموتون و هم كفار اولئك اعتدنا لهم عذابا اليما.))
و توبه كسانى كه گناه مى كنند، تا وقتى كه مرگ يكى از ايشان در رسد، مى گويد: اكنون توبه كردم ، پذيرفته نيست ؛ و (نيز توبه ) كسانى كه در حال كفر مى ميرند، پذيرفته نخواهد بود، آنانند كه برايشان عذابى دردناك آماده كرده ايم
توبه زمانى توبه شمرده مى شود كه انقلابى درونى باشد نه آنكه انسان از سر اضطرار تسليم شود كه چنين انسانى اگر فرصت داشته باشد به همان راه خود ادامه مى دهد، پس چنين توبه اى اساسا توبه نيست تا پذيرفته شود. براى پذيرش توبه راهى روشن و گشوده وجود دارد، چنانكه خداى متعال فرموده است :
((انه من عمل منكم سوءا بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح فانه رحيم .))
هر كس از شما كه از روى نادانى مرتكب گناه شود، سپس توبه آرد و به كار نيك و شايسته پردازد، هر آينه او آمرزنده مهربان است
انسانى كه از سر طغيان و غلبه شهوت و غضب و نه از روى دشمنى و عداوت با حق مرتكب گناه مى شود، با اينكه علم به گناه و حرام دارد، چون علمش تحت الشعاع هوا و هوس قرار گرفته است ، جاهل شمرده مى شود. مسلما چنين كسى در برابر گناه خود مسئول است ، اما چون از روى دشمنى و عداوت به وادى گناه نرفته است ، سعى و تلاش مى كند كه اصلاح و جبران نمايد و خداوند راه پذيرش و آمرزش را براى اينان باز گذاشته است
((فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله يتوب عليه ان الله غفور رحيم .))
پس هر كه بعد از ستم كردنش توبه كند و به صلاح آيد، خدا توبه او را مى پذيرد، كه خدا آمرزنده مهربان است
بنابراين توبه را شرايطى براى قبول است ، اينكه انسان پس از پشيمانى و عزم بر بازنگشتن به گناه ، به اصلاح و جبران روى آورد و حقوق پايمال شده و واجبات به جا نياورده را جبران كند؛ و توبه اى كه جامع شرايط باشد پذيرفته درگاه حق است
((و هو الذى يقبل التوبة عن عباد و يعفوا عن السيئات و يعلم ما تفعلون .))
و اوست كسى كه توبه را از بندگان خود مى پذيرد و از گناهان درمى گذرد و آنچه را مى كنيد مى داند.
البته براى توبه شرايط كمالى نيز وجود دارد كه عبارت است از زدودن آثار جسمى و روحى كه در نتيجه معاصى پيدا شده است و اقدام كردن براى رياضتهاى جسمى و روحى تا آن آثار و تبعات به كلى پاك شود و نشانه اى از ميل به آنها در انسان باقى نماند و حالت تنفر از معاصى و انزجار كامل از آنها حاصل شود.
امير مؤ منانعليهالسلام
در سخنى والا آداب كامل توبه را چنين بيان فرموده است :
((الاستغفار درجة العليين ، و هم اسم واقع على ستة معان : اولها الندم على ما مضى ، و الثانى العزم على ترك العود ابدا، و الثالث ان تودى الى المخلوقين حقوقهم حتى تلقى الله املس ليس عليك تبعة ، و الرابع ان تعمد الى كل فريضة عليك ضيعتها فتودى حقها، و الخامس ان تعمد الى اللحم الذى نبت على السحت فتذيبه بالاحزان حتى تلصق الجلد بالعظم و ينشاء بينهما لحم جديد، و السادس ان تذيق الجسم الم الطاعة كما اذقته حلاوة المعصية .))
استغفار مقام بلند مرتبگان است و آن يك كلمه است اما شش مرحله دارد: نخست پشيمانى بر آنچه گذشت ، دوم عزم بر ترك هميشگى بازگشت ، سوم آنكه حقوق ضايع شده مردم را به آنان بازگردانى ، چنانكه خدا را پاك ديدار كنى و خود را از گناه تهى سازى ، چهارم اينكه حق هر واجبى را كه ضايع ساخته اى ادا كنى ، پنجم اينكه گوشتى را كه از حرام روييده است ، با اندوهها آب كنى ، چندان كه پوست بر استخوان بچسبد و ميان آن دو گوشتى تازه رويد، و ششم آنكه درد طاعت را به تن بچشانى ، چنانكه شيرينى معصيت را چشاندى
انقلاب درونى توبه با چنين آدابى كامل مى شود و انسان به كمال دوستى خدا و مرتبه بلند مرتبگان دست مى يابد. امام خمينى (ره ) در شرح اين سخن نورانى ، نكاتى نغز فرموده اند كه قسمتى از آن ذكر مى شود:
((اين حديث شريف مشتمل است اولا بر دو ركن توبه كه پشيمانى و عزم بر عدم عود است ؛ و پس از آن بر دو شرط مهم قبول آن كه رد حق مخلوق و رد حقوق خالق است انسان به مجرد آنكه گفت توبه كردم ، از او پذيرفته نمى شود. انسان تائب آن است كه هر چه از مردم به ناحق برده به آنها رد كند؛ و اگر حقوق ديگرى از آنها در عهده اوست ، و ممكن است تاءديه يا صاحبش را راضى نمايد، به آن قيام كند. و هر چه از فرايض الهيه ترك كرده (است )، قضا كند يا تاءديه نمايد؛ و اگر تمام آنها را ممكنش نيست ، به مقدار امكان قيام كند. بداند كه اينها حقوقى است كه از براى هر يك از آنها مطالبى است ، و در نشانه ديگر از او به شق احوال (مطالبه ) مى كنند؛ و در آن عالم راهى براى تاءديه آنها ندارد جز آنكه بار گناهان ديگران را حمل كند و اعمال حسنه خود را رد نمايد. پس ، در آن وقت بيچاره و بدبخت مى شود و راهى براى خلاص و چاره اى براى استخلاص ندارد.
اى عزيز، مبادا شيطان و نفس اماره وارد شوند بر تو و وسوسه نمايند و مطلب را بزرگ نشان دهند و تو را از توبه منصرف كنند و كار تو را يكسره نمايند. بدان كه در اين امور هر قدر، ولو به مقدار كمى نيز باشد، اقدام بهتر است اگر نمازهاى فوت شده و روزها و كفارات و حقوق خدايى بسيار است و حقوق مردم بيشمار است ، گناهان متراكم است و خطايا متزاحم ، از لطف خداوند ماءيوس مشو و از رحمت حق نااميد مباش كه حق تعالى اگر تو به مقدار مقدور اقدام كنى ، راه را بر تو سهل مى كند و راه نجات را به تو نشان مى دهد. بدان كه ياءس از رحمت حق بزرگترين گناهى است كه گمان نمى كنم هيچ گناهى بدتر و بيشتر از آن در نفس تاءثير نمايد. انسان ماءيوس از رحمت چنان ظلمتى قلبش را فرا بگيرد و چنان افسارش گسيخته شود كه با هيچ چيز اصلاحش نمى توان نمود. مبادا از رحمت حق غافل شوى و گناهان و تبعات آن در نظرت بزرگ آيد. رحمت حق از همه چيز بزرگتر و به هر چيز شامل است
و اما آن دو امر ديگر كه جناب اميرالمؤ منينعليهالسلام
فرموده است از شرايط كمال توبه و توبه كامله است ؛ نه آنكه توبه بدون آنها تحقق پيدا نمى كند يا قبول نمى شود، بلكه توبه بدون آنها كامل نيست پس اين دو مقام از متممات و مكملات منزل توبه است و البته انسان كه در مرحله اولى مى خواهد وارد منزل توبه شود گمان نكند آخر مراتب را از او خواستند، و به نظرش راه صعب و منزل پرزحمت آيد و يكسره ترك آن كند. هر مقدارى كه حال سالك طريق آخرت اقتضا مى كند، همان اندازه مطلوب و مرغوب است پس از آنكه وارد طريق شد، راه را خداى تعالى بر او آسان مى كند. پس نبايد سختى راه انسان را از اصل مقصد بازدارد، زيرا كه مقصد خيلى بزرگ و مهم است اگر عظمت مقصد را بفهميم ، هر زحمتى در راه آن آسان مى شود. آيا چه مقصدى از نجات ابدى و روح و ريحان هميشگى بالاتر است ، و چه خطرى از شقاوت سرمدى و هلاكت دائمى عظميتر است ؟ با ترك توبه و تسويف و تاءخير آن ممكن است انسان به شقاوت ابدى و عذاب خالد و هلاك دائم برسد؛ و با دخول در اين منزل ، ممكن است انسان سعيد مطلق شود و محبوب حق گردد. پس وقتى مقصد بدين عظمت است ، از زحمت چند روزه چه باك است
و بدان كه اقدام به قدر مقدور و هر چه هم كم باشد مفيد است مقايسه كن امور آخرتى را به امور دنيايى كه عقلا (اگر) نتوانستند به مقصد عالى خود برسند، از مقصد كوچك دست برنمى دارند؛ و اگر مطلوب كامل را نتوانستند تحصيل كنند، از مطلوب ناقص صرف نظر نمى كنند. تو نيز اگر به كمال آن نمى توانى نايل شوى ، از اصل مقصد و از صرف حقيقت آن بازنمان و هر مقدارى ممكن است در تحصيل آن اقدام كن .))