سیری در تربیت اسلامی

سیری در تربیت اسلامی0%

سیری در تربیت اسلامی نویسنده:
گروه: تعلیم و تربیت

سیری در تربیت اسلامی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: مصطفي دلشاد تهراني
گروه: مشاهدات: 23671
دانلود: 3197

توضیحات:

سیری در تربیت اسلامی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 145 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 23671 / دانلود: 3197
اندازه اندازه اندازه
سیری در تربیت اسلامی

سیری در تربیت اسلامی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

روش مراقبه و محاسبه

روش ((مراقبه و محاسبه )) مؤ ثرترين روش در تصحيح رفتار و حفظ كردار صالح و تداوم عمل ايمانى است خداى سبحان مؤ منان را به ((مراقبه )) و ((محاسبه )) خود فرمان داده و فرموده است :

((يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوا الله ان الله خبير بما تعملون و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانساهم انفسهم اولئك همه الفاسقون .)) (٨٩١)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا پروا داريد؛ و هر كسى بايد بنگرد كه براى فردا (ى خود) از پيش چه فرستاده است ، و از خدا پروا داشته باشيد كه خدا بدانچه مى كنيد آگاه است و مانند كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنان را دچار خودفراموشى كرد، اينانند بدكاران نافرمان

روش ((مراقبه و محاسبه )) در حقيقت راهى براى مراقبت از خود و مرزبانى خويش است و از اين رو آن را روش ((مرابطه )) ناميده اند.(٨٩٢)

((يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلكم تفلحون .)) (٨٩٣)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، صبر كنيد و ايستادگى ورزيد و مرزها را نگهبانى كنيد و از خدا پروا نماييد، اميد است كه رستگار شويد.

((مرابطه )) از ماده ((رباط)) گرفته شده است كه ((رباط)) به معناى بستن چيزى در مكانى است ، مانند بستن اسب در يك محل(٨٩٤) خداى متعال مى فرمايد:

((و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخيل .)) (٨٩٥)

و براى (كارزار با) آنها آنچه مى توانيد نيرو و اسبان بسته (و زين كرده ) آماده سازيد.

((ربط)) به معناى بستن و محكم كردن است ؛(٨٩٦) و ((ربط قلب )) به معناى آرامش دل و سكون خاطر است ، گويا به محلى بسته و محكم شده است(٨٩٧) ((ربط الله على قلبه بالصبر)) يعنى خداوند دل او را با صبر محكم و استوار كرد.(٨٩٨) در قرآن كريم آمده است :

((و ربطنا على قلوبهم اذا قاموا فقالوا ربنا رب السماوات و الارض لن ندعو من دونه الها لقد قلنا اذا شططا.))(٨٩٩)

و دلهاى آنان را استوار گردانيديم آن گاه كه به پا خاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است هرگز جز او خدايى را نمى خوانيم كه آن گاه اگر چنين كنيم هر آينه سخنى ناروا و گزاف گفته باشيم

بر اين اساس ((مرابطه )) در لغت به معنى با يكديگر ارتباط داشتن ، با هم مرتبط بودن ، به يكديگر پيوستن ، سرحد دارى و مرزبانى است(٩٠٠) محقق حلى (ره ) در تعريف آن مى نويسد: ((المرابطة هى الارصاد لحفظ الثغر.))(٩٠١) يعنى ((مرابطه )) نگهبانى و سنگربندى براى نگاهدارى مرزهاست

در اصطلاح اهل سلوك ((مرابطه )) به معنى به خود پيوستن و مراقب خود بودن و خود مرزبانى است ؛ و همان طور كه ((مرابطه )) در لغت حفظ مرزهاى سرزمين اسلام از تهاجم دشمنان است ،(٩٠٢) ((مرابطه )) در تربيت روش حفظ مرزهاى سرزمين ايمان از تهاجم دشمن نفس و ساير دشمنانى است كه با آن همدستند، زيرا خانمان سوزترين درد آدمى به جهان بيرونى مربوط نمى شود، بلكه اين درد به درون آدمى باز مى گردد، چنانكه در حديث نبوى آمده است :

((اعدى عدوك نفسك التى بين جنبيك .))(٩٠٣)

دشمنترين دشمنانت نفس (اماره ) توست كه ميان دو پهلويت است

((مرابطه )) بهترين روش در مقابله با تهاجم سخت ترين دشمنان است روايت شده است كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

((افضل الجهاد ان يجاهد الرجل نفسه و هواه .))(٩٠٤)

برترين جهاد آن است كه انسان با نفس خود و هوا و هوس خويش ‍ جهاد كند.

از آنجا كه همه ظلمتها و ظلمها از خود انسان برمى خيزد، هيچ روش ‍ تربيتى همچون مراقبت از خود نيست

((يا ايها الذين آمنوا عليكم انفسكم .)) (٩٠٥)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، بر شما باد (نگاهداشت ) خويشتن

براى اينكه انسان بتواند به ((مرابطه )) خود قيام كند بايد آداب و مراحلى را پاس دارد تا بتواند مرزهاى حقيقت وجود خويش را حفظ كند. امير مؤ منان علىعليه‌السلام به چنين امر خطيرى فرمان مى دهد و مى فرمايد:

((قيدوا انفسكم بالمحاسبة ، و املكوها بالمخالفة .))(٩٠٦)

نفسهاى خود را با محاسبه در بند بكشيد و با مخالفت (هواس و هوس ) خود، آنها را مالك شويد.

چنين روشى بهترين راه براى به سامان آوردن خود و تربيت خويش ‍ در جهت اهدافى است كه انسان براى آن آفريده شده است امير بيان علىعليه‌السلام فرموده است :

((ثمرة المحاسبة صلاح النفس .))(٩٠٧)

ثمره و نتيجه (مراقبه و) محاسبه نفس به صلاح و سامان آوردن خويش است

روش ((مرابطه )) براى به سامان آوردن انسان داراى چهار مرحله اساسى است : ((مشارطه ))، ((مراقبه ))، ((محاسبه )) و ((معاتبه )).(٩٠٨)

مشارطه

((مشارطه )) در لغت به معنى شرط كردن با كسى است ،(٩٠٩) و در اصلاح اهل سلوك عبارت از آن است كه انسان در هر شبانه روز يك بار با خود شرط كند كه مرتكب گناه نشود و كارى نكند كه موجب خشم و ناخشنودى خداوند گردد و در طاعات كوتاهى نكند و كار خير و مستحبى كه برايش ميسر شود ترك نكند و بهتر است كه اين عمل پس از نماز صبح و تعقيبات آن باشد.(٩١٠)

حقيقت ((مشارطه )) تجديد عهد با خداست و اينكه انسان با خود تعهد كند كه ديگر عهد الهى را فراموش نكند و در پيمان فطرت خيانت روا ندارد، زيرا همه تباهيها از فراموش كردن و پشت كردن به عهد الهى و پيمان فطرت است

((الم اعهد اليكم يا بنى آدم ان لاتعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين و ان اعبدونى هذا صراط مستقيم .)) (٩١١)

اى فرزندان آدم ، مگر با شما عهد نكردم كه شيطان را نپرستيد كه او دشمن آشكار شماست ؟ و اينكه مرا بپرستيد كه اين است راه راست ؟

((و ما وجدنا لاكثرهم من عهد و ان وجدنا اكثرهم لفاسقين .)) (٩١٢)

و بيشترشان را پايبند هيچ عهد و پيمانى نيافتيم ، و هر آينه بيشترشان را بدكاران و بيرون شوندگان از فرمان يافتيم

پس ((مشارطه )) تصميم آدمى بر پايبندى به عهد و پيمان ربوبى و بيرون نشدن از فرمان الهى در هر روز است امام خمينى (ره ) در اين باره مى فرمايد:

((مشارطه آن است كه در اول روز مثلا با خود شرط كند كه امروز بر خلاف فرموده خداوند تبارك و تعالى رفتار نكند. و اين مطلب را تصميم بگيرد. و معلوم است يك روز خلاف نكردن امرى است خيلى سهل ؛ انسان مى تواند به آسانى از عهده برآيد. تو عازم شو و شرط كن و تجربه نما، ببين چقدر سهل است ممكن است شيطان و جنود آن ملعون بر تو اين امر را بزرگ نمايش دهند، ولى اين از تلبيسات آن ملعون است ؛ او را از روى واقع و قلب لعن كن ، و اوهام باطله را از قلب بيرون كن ، و يك روز تجربه كن ، آن وقت تصديق خواهى كرد.))(٩١٣)

البته بايد اين عهد و پيمان را پاس داشت و در تمام مدت شرط به مراقبت قيام نمود.

مراقبه

((مراقبه )) در لغت به معنى مواظبت كردن و نگاهبانى كردن است ،(٩١٤) و در اصطلاح اهل سلوك به معنى آن است كه انسان در هر كارى كه مى خواهد بكند مراقب نفس خود باشد و پيوسته ظاهر و باطن خود را بنگرد تا نافرمانى و خلافى از او صادر نشود و در تمام احوال خود را مراقبت كند تا از آنچه بدان عازم شده و عهد كرده است تخلف نكند؛(٩١٥) و مؤ منان پايبند عهد و پيمان خويشند.

((و الذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون .)) (٩١٦)

و آنان كه امانتها و پيمان خود را رعايت مى كنند.

حقيقت ((مراقبه )) اين است كه انسان در هر حركت و هر حالت خدا را در نظر داشته باشد و بداند كه خداى متعال از درونها آگاه است و پنهانيها را مى داند و بر اعمال و رفتار بندگان مراقب است و پيوسته بر آدمى و آنچه مى كند حاضر و ناظر است و نهانخانه دلها بر او آشكار است و بر زواياى درون انسان واقف است(٩١٧) خداى متعال مى فرمايد:

((ان الله كان عليكم رقيبا.)) (٩١٨)

همانا خداوند همواره بر شما نگهبان است

((الم يعلم بان الله يرى .)) (٩١٩)

مگر (انسان ) نمى داند كه خدا مى بيند؟

((قل ان تخفوا ما فى صدوركم ان تبدوه يعلمه الله .)) (٩٢٠)

بگو: اگر آنچه را كه در سينه هاى شماست پنهان داريد يا آشكار كنيد، خدا آن را مى داند.

((و اعلموا ان الله يعلم ما فى انفسكم فاحذروه .)) (٩٢١)

و بدانيد كه خداوند آنچه را در دل داريد مى داند، پس از (مخالفت ) او بترسيد.

ياد آوردن عظمت الهى خود بهترين عامل در حفظ ((مراقبه )) است ، چنانچه در حديثى قدسى آمده است :

((انما يسكن جنات عدن الذين اذا هموا بالمعاصى ذكروا عظمتى فراقبونى .))(٩٢٢)

همانا كسانى در بهشت عدن ساكن مى شوند كه چون قصد گناهى كردند عظمت مرا ياد آوردند و متوجه من شدند و از گناه بازايستادند.

دريافت اين حقيقت كه همه چيز در محضر خداى متعال است عامل بازدارنده از نافرمانى خدا و موجب اصلاح كردار و رفتار است مربيان الهى پيوسته اين امر را يادآور مى شدند تا غفلت آدمى از اين حقيقت زدوده شود. روايت شده است كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

((الاحسان ان تعبد الله كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك .))(٩٢٣)

نيكى آن است كه خدا را چنان پرستش كنى كه گويى او را مى بينى و اگر نتوانى او را ببينى ، همانا او تو را مى بيند.

امير مؤ منانعليه‌السلام در خطبه اى تربيتى چنين فرموده است :

((فرحم الله امرا راقب ربه و تنكب ذنبه و كابر هواه و كذب مناه ؛ امرا زم نفسه من التقوى بزمام و الجمها من خشية ربها بلجام ، فقادها الى الطاعة بزمامها و قدعها عن المعصية بلجامها، رافعا الى المعاد طرفه متوقعا فى كل اوان حتفه دائم الفكر.))(٩٢٤)

خدا رحمت كند انسانى را كه هميشه پروردگارش را در نظر دارد و از گناه كناره گيرد و با خواهش دل بجنگند و آرزوى دنيايى خود را تكذيب كند؛ آن انسانى كه نفس سركش خود را به مهار تقوا و پرهيزگارى مهار كند و با لگام ترس از پروردگار خويش دهنه در دهانش زند و مهارش را به سوى طاعت و فرمانبردارى خدا كشاند و با لگامى كه بر آن زده است از نافرمانى و معصيت بازش دارد؛ آن بنده اى كه ديده به روز معاد دوزد و هر آنى انتظار مرگ خود را دارد و پيوسته در تفكر و انديشه به سر برد.

چنين مراقبتى آدمى را به سوى خير و صلاح سوق مى دهد و از شر و فساد بازمى دارد و به مقام بندگى سير مى دهد. امير مؤ منان علىعليه‌السلام فرموده است :

((طوبى لمن راقب ربه و خاف ذنبه .))(٩٢٥)

خوشا به حال آن كه هميشه خدا را در نظر دارد و از گناه خويش بيم دارد.

در ((مراقبه )) بايد مصمم بود و خود را ملزم به حفظ عهد و پيمان كرد تا توفيق عمل به ((مشارطه )) حاصل شود. به بيان امام خمينى (ره ):

((در تمام مدت شرط (بايد) متوجه عمل به آن باشى و خود را ملزم بدانى به عمل كردن به آن ؛ و اگر خداى نخواسته در دلت افتاد كه امرى را مرتكب شوى كه خلاف فرموده خداست ، بدان كه اين از شيطان و جنود اوست كه مى خواهند تو را از شرطى كه كردى باز دارند. به آنها لعنت كن و از شر آنها به خداوند پناه ببر؛ و آن خيال باطل را از دل بيرون نما؛ و به شيطان بگو كه من يك امروز با خود شرط كردم كه خلاف فرمان خداوند تعالى نكنم ، ولى نعمت من سالهاى دراز است به من نعمت داده ، صحت و سلامت و امنيت مرحمت فرموده و مرحمتهايى كرده كه اگر تا ابد خدمت او كنم از عهده يكى از آنها برنمى آيم ، سزاوار نيست يك شرط جزئى را وفا نكنم ان شاء الله شيطان طرد شود و منصرف گردد و جنود رحمان غالب آيد. و اين مراقبه با هيچ يك از كارهاى تو، از قبيل كسب و سفر و تحصيل و غيرها، منافات ندارد. و به همين حال باشى تا شب كه موقع محاسبه است .))(٩٢٦)

محاسبه

((محاسبه )) در لغت به معنى حساب چيزى را نگه داشتن و با كسى حساب كردن است ؛(٩٢٧) و در اصطلاح اهل سلوك عبارت از آن است كه آدمى در هر شبانه روز وقتى را معين كند كه در آن به حساب نفس خويش برسد و طاعات و معاصى خود را با خود حساب كند؛(٩٢٨) و پيش از آنكه به حساب وى برسند، خود به حساب خويش برسد.

((و نضع الموازين القسط ليوم القيامة فلاتظلم نفس شيئا و ان كان مثقال حبة من خردل اتينا بها و كفى بنا حاسبين .)) (٩٢٩)

و ترازوهاى داد را در روز رستاخيز مى نهيم ، پس هيچ كس در چيزى ستم نمى بيند؛ و اگر كردارشان همسنگ دانه خردلى باشد آن را مى آوريم و ما حسابگرانى بسنده ايم

هيچ چيز از حسابرسى الهى بيرون نيست و همه افراد هر عملى كه كرده اند، از نيك و بد، در آن روز خواهند ديد.

((يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء تود لو ان بينها و بينه امدا بعيدا و يحذركم الله نفسه و الله رؤ وف بالعباد.)) (٩٣٠)

روزى كه هر كسى آنچه كار نيك به جاى آورده و آنچه بدى مرتكب شده است ، حاضر مى يابد؛ و آروز مى كند كه كاش ميان او و آن كارهاى بد فاصله اى دور بود. و خداوند شما را از (نافرمانى و كيفر) خويش بيم مى دهد، و خداوند به بندگان (خود) مهربان است

پس انسان عاقل پيش از آنكه فرصتها بگذرد، خود به حسابرسى خويش اقدام مى كند. پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اين باره چنين سفارش ‍ كرده است :

((حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا، و زنوها قبل ان توزنوا، و تجهزوا للعرض الاكبر.))(٩٣١)

به حساب خود برسيد پيش از آنكه به حساب شما برسند، و (كردار) خود را بسنجيد پيش از آنكه آن را (به ترازوى روز جزا) بسنجند، و خود را براى قيامت كبرا آماده سازيد.

نجات آدمى از غفلت و تدارك گذشته و اصلاح آينده در گرو ((محاسبه نفس )) است چنانكه پيشواى پارسايان علىعليه‌السلام فرموده است :

((من حاسب نفسه ربح ، و من غفل عنها خسر.))(٩٣٢)

هر كه به حساب نفس خود برسد سود برد، و هر كه از آن غافل ماند زيان بيند.

انسان بدون ارزيابى پيوسته خود و بررسى دائم عملكرد خويش ‍ نمى تواند به تصحيح كلى و جزئى خود بپردازد و از اين رو ((محاسبه نفس )) مهمترين اقدام در سير تربيت به منظور اصلاح مسير و تقويت خويش در جهت اهداف تربيت است تا جايى كه امام كاظمعليه‌السلام فرموده است :

((ليس منا من لم يحاسب نفسه فى كل يوم ، فان عمل خيرا استزاد الله و حمد الله عليه ، و ان عمل شرا استغفر الله منه و تاب اليه .))(٩٣٣)

هر كه نفس خود را در هر روز محاسبه نكند از ما نيست ، پس اگر كارى نيك كرده است از خداوند افزون بر آن بخواهد و خداوند را سپاس گويد، و اگر كارى بد مرتكب شده است از خداوند آمرزش ‍ بخواهد و به سوى او بازگردد.

بنابراين همان طور كه انسان در ابتداى هر روز وقتى را معين مى كند تا با خود شرط و عهد كند، بايد در انتهاى هر روز وقتى را براى محاسبه آنچه شرط و عهد كرده است قرار دهد و حساب همه كارها را از خود بخواهد و در اين امر هيچ سازش و ملاحظه اى روا ندارد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اين باره چنين فرموده است :

((لا يكون العبد مؤ منا حتى يحاسب نفسه اشد من محاسبة الشريك شريكه و السيد عبده .))(٩٣٤)

هيچ بنده اى مؤ من نيست تا آنكه سخت تر از آن گونه كه شريك نسبت به شريكش و مولا نسبت به بنده اش محاسبه مى كند، خود را مورد محاسبه قرار دهد.

پس محاسبه بايد با دقت و كيفيتى درست صورت گيرد. امام عسكرىعليه‌السلام روايت كرده است كه شخصى از امير مؤ منانعليه‌السلام پرسيد: چگونه انسان خود را محاسبه كند؟ حضرت فرمود:

((اذا اصبح ثم امسى رجع الى نفسه و قال يا نفس ، ان هذا يوم مضى عليك لا يعود اليك ابدا، و الله سائلك عنه فيما افنيته ، فما الذى عملت فيه ؟ اذكرت الله ام حمدته ؟ اقضيت حق اخ مؤ من ؟ انفست عنه كربته ؟ احفظته بظهر الغيب فى اهله و ولده ؟ احفظته بعد الموت فى مخلفيه ؟ اكففت عن غيبة اخ مؤ من بفضل جاهل اءاءعنت مسلما؟ ما الذى صنعت فيه ؟ فيذكر ما كان منه فان ذكر انه جرى منه خير حمد الله عز و جل و كبره على توفيقه ، و ان ذكر معصية او تقصيرا استغفر الله عز و جل و عزم على ترك معاودته .))(٩٣٥)

چون انسان شب را به روز و روز را به شب مى آورد، شبانگاه بايد به خويش باز گردد و به خود بگويد: امروزت گذشت و ديگر باز نمى گردد و خداوند از تو پرسش خواهد كرد كه اين روز را چگونه سپرى كردى و در آن چه كارى انجام دادى ؟ آيا خدا را ياد كردى و آيا سپاس او را به جاى آوردى ؟ آيا حق برادر مؤ منت را ادا كردى ؟ آيا گرفتارى او را رفع نمودى ؟ آيا در نبود او از خانواده و فرزندانش ‍ نگهدارى كردى ؟ آيا پس از مرگش بازماندگانش را رسيدگى كردى ؟ آيا با گذاشتن آبروى خود ديگران را از بدگويى نسبت به برادر مؤ منت بازداشتى و آيا مسلمانى را يارى كردى ؟ بالاخره در اين روزى كه گذشت چه كردى ؟ پس بايد تمام آنچه را در اين روز انجام داده است به ياد آورد، پس اگر كارى نيك از او سر زده است خدا را سپاس گزارد و او را بر اين توفيق تكريم و تعظيم نمايد، و اگر در ميان آنچه انجام داده است ، گناهى يا كوتاهى اى يافت ، از خدا آمرزش ‍ بخواهد و تصميم بگيرد كه ديگر بدان سوى نرود.

بدين ترتيب ((محاسبه نفس )) تنها به امور فردى محدود نمى شود و همه وجوه زندگى آدمى و كردار و رفتار او را در بر مى گيرد و محاسبه كامل ، حساب كشيدن از خود در تمام وجوه است و در اين راه بايد استقامت ورزيد و به وسوسه شيطان اعتنا نكرد و به عقب بازنگشت و البته در اين راه بايد به تدريج گام برداشت و سست نگشت امام خمينى (ره ) در اين باره مى فرمايد:

(( (محاسبه ) عبارت است از اينكه حساب نفس را بكشى در اين شرطى كه با خداى خود كردى كه آيا به جا آوردى و با ولى نعمت خود در اين معامله جزئى خيانت نكردى ؟ اگر درست وفا كردى ، شكر خدا كن در اين توفيق و بدان كه يك قدم پيش رفتى و مورد نظر الهى شدى ؛ و خداوند ان شاء الله تو را راهنمايى مى كند در پيشرفت امور دنيا و آخرت ، و كار فردا آسانتر خواهد شد. چندى به اين عمل مواظبت كن ، اميد است ملكه گردد از براى تو به طورى كه از براى تو كار خيلى سهل و آسان شود؛ بلكه آن وقت لذت مى برى از اطاعت فرمان خدا و از ترك معاصى در همين عالم ، با اينكه اينجا عالم جزا نيست ، لذت مى برد و جزاى الهى اثر مى كند و تو را متلذ مى نمايد.

و بدان كه خداى تبارك و تعالى تكليف شاق بر تو نكرده و چيزى كه از عهده تو خارج است و در خور طاقت تو نيست بر تو تحميل نفرموده (است )، لكن شيطان و لشكر او كار را بر تو مشكل جلوه مى دهند. و اگر خداى نخواسته در وقت محاسبه ديدى سستى و فتورى شده در شرطى كه كردى ، از خداى تعالى معذرت بخواه و بنا بگذار كه فردا مردانه به عمل شرط قيام كنى و به اين حال باشى تا خداى تعالى ابواب توفيق و سعادت را بر روى تو باز كند و تو را به صراط مستقيم انسانيت برساند.))(٩٣٦)

آخرين گام در تكميل روش ((مراقبه و محاسبه )) تاءديب و تنبيه خود است كه آن را ((مؤ اخذه )) يا ((معاتبه )) ناميده اند.

سيري در تربيت اسلامي

معاتبه

((معاتبه )) در لغت به معنى خشم گرفتن ، ملامت و سرزنش كردن و عتاب نمودن است ؛(٩٣٧) و در اصطلاح اهل سلوك عبارت از آن است كه سالك پس از مشاهده نافرمانى و تخلف و خيانت در مقام تاءديب نفس خود برآيد و او را سرزنش و ملامت كند و به نحوى مقتضى تنبيه و تاءديب كند.(٩٣٨)

حقيقت ((معاتبه )) نفس لوامه انسان است كه همواره در دنيا او را به خاطر گناه و نافرمانى از اطاعت خدا و كوتاهى در بندگى ملامت مى كند و سبب نجات او در اين جهان و آن جهان مى شود.

((و لااقسم بالنفس اللوامة .)) (٩٣٩)

و سوگند به نفس لوامه و وجدان بيدار و ملامتگر انسان

اگر آدمى به ملامتهاى نفس لوامه توجه نكند و به تاءديب و تربيت خود قيام نكند، اسباب هلاكت هميشگى خود را فراهم مى سازد. امير مؤ منان علىعليه‌السلام فرموده است :

((من لم يسس نفسه اضاعها.))(٩٤٠)

هر كه نفس خود را سياست و تاءديب نكند، آن را تباه كرده است

بنابراين چون انسان با خيانت و كوتاهى نفس در تربيت و هدايت رو به رو مى شود در برخورد با آن نبايد سهل انگارى روا دارد و آن را مهمل گذارد، زيرا اين امر سبب گستاخى نفس و ادامه تباهگرى آن مى شود تا جايى كه ديگر بازگرداندنش بسيار دشوار بلكه ناممكن گردد. پيشواى پرهيزگاران علىعليه‌السلام فرموده است :

((من اهمل نفسه فى لذاتها شقى و بعد.))(٩٤١)

هر كه نفس خود را در لذتهاى آن واگذارد، بدبخت شود و (از درگاه حق ) دور گردد.

بنابراين بايد پيوسته ((محاسبه )) با ((معاتبه )) تواءم شود تا با اتخاذ راهى مناسب در تاءديب و تنبيه نفس ، بسرعت به اصلاح دست يازيد. امير مؤ منانعليه‌السلام فرموده است :

((من حاسب نفسه وقف على عيوبه ، و احاط بذنوبه ، و استقال الذنوب ، و اصلح العيوب .))(٩٤٢)

هر كه نفس خود را مورد محاسبه قرار دهد، بر عيبهاى خويش آگاه شود و از گناهان خود مطلع گردد، و (بايد) گناهان خود را بزدايد و عيوب خود را اصلاح نمايد.

پس خردمند در اين مرحله به سرزنش و توبيخ جدى نفس مى پردازد و آن را به تلافى گناه و كوتاهى گذشته ، به روشى درست و مناسب تنبيه مى نمايد. در سخنان نورانى امير بيان علىعليه‌السلام در اين باره چنين آمده است :

((من ذم نفسه اصلحها.))(٩٤٣)

هر كه نفس خود را نكوهش كند آن را به صلاح و سامان آورد.

((من اجهد نفسه فى اصلاحها سعد.))(٩٤٤)

هر كه نفس خود را در اصلاح آن معاتبه نمايد نيكبخت شود.

البته آنچه در اين مرحله بسيار مهم است ، آن است كه براى اصلاح نفس به تناسب گناه و كوتاهى اى كه كرده است ، تنبيه و تاءديبى در نظر گرفته شود و اعمال گردد، چنانكه سفارش كرده اند: انسان در اين مرحله نفس را به عبادات سخت و دشوار و تصدق آنچه دوست دارد، به تلافى تقصيرات وادار نمايد، چنانكه اگر لقمه مشتبه به حرام خورده بايد شكم را گرسنگى دهد، و اگر به غير محرم نظر افكنده چشم را به منع نظر تنبيه كند، و اگر زبان به غيبت مسلمانى گشوده آن را مدتى دراز به سكوت و ذكر كيفر دهد؛ و همچنين هر عضوى از اعضاى خود را وقتى گناهى از آن سر زده به منع خواهشهايش ‍ عقوبت كند. و اگر در نمازى سهل انگارى كرده نماز بسيار با شرايط و آداب به جا آورد، و اگر فقيرى را سبك و خوار شمرده برگزيده مال خود را به او بدهد؛ و همچنين در ديگر گناهان و تقصيرات(٩٤٥) و البته اين امور را با توجه به آداب تنبيه به جا آورد تا به نتيجه درست برسد.

روش تشويق و تنبيه

روش ((تشويق و تنبيه )) راهى مناسب در برانگيختن انسان به سوى خير و صلاح و بازداشتن آدمى از شر و فساد است و چنانچه اين روش به درستى و بر اساس آداب آن به كار گرفته شود، نقشى مؤ ثر و مفيد در تربيت و سازندگى شخصيت انسانها دارد.

خداى متعال به صورتهاى مختلف بندگانش را تشويق مى كند و تنبه مى دهد و راه تربيت و هدايت را بر آنان مى گشايد، چنانكه شاءن همه پيام آوران الهى بشارت و انذار است ؛ و آنان كه هدايت مى پذيرند، تشويق مى شوند و آنان كه به هدايت پشت مى كنند، تنبيه مى شوند.

((و ما نرسل المرسلين الا مبشرين و منذرين فمن آمن و اصلح فلا خوف عليهم و لا هم يجزنون و الذين كذبوا بآياتنا يمسهم العذاب بما كانوا يفسقون .)) (٩٤٦)

و ما پيامبران (خود) را جز بشارتگر و هشدار دهنده نمى فرستيم ، پس كسانى كه ايمان آوردند و كار نيك و شايسته كنند نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين شوند؛ و به كسانى كه آيات ما را دروغ شمردند، به سزاى نافرمانى و بدكاريشان عذاب خواهد رسيد.

امير مؤ منان علىعليه‌السلام درباره نقش پاداش و كيفر الهى در تربيت آدمى مى فرمايد:

((ان الله سبحانه وضع الثواب على طاعته ، والعقاب على معصيته ذيادة لعباده عن نقمته و حياشة لهم الى جنته .))(٩٤٧)

خداى سبحان پاداش را بر طاعت و كيفر را بر معصيت خود قرار داده است تا بندگانش را از عذاب خويش بازدارد و به سوى بهشت روانه سازد.

براى سير دادن آدميان به سوى اهداف تربيت بايد ميان نيكان و بدان و شايستگان و ناشايستگان فرق گذاشت و با هر يك به تناسب مرتبه وجودى اش رفتار كرد تا نيكان و شايستگان در نيكيها و كمالات خود استوار شوند و به سوى كمالات و شايستگيهاى بالاتر روند و بدان و ناشايستگان از بديها جدا شوند و از ناشايستگيها دور گردند. ناموس ‍ هستى بر چنين حقيقتى استوار است و هدف آفرينش هستى اين است كه هر كس به كمال شايسته خود برسد.

((و لله ما فى السماوات و ما فى الارض ليجزى الذين اساؤ وا بما عملوا و يجزى الذين احسنوا بالحسنى .)) (٩٤٨)

و هر چه در آسمانها و هر چه در زمين است از آن خداست ، تا كسانى را كه بد كرده اند، به (سزاى ) آنچه انجام داده اند كيفر دهد، و آنان را كه نيكى كرده اند، به نيكى پاداش دهد.

اگر با نيكوكار و بدكار، عالم و جاهل ، مطيع و عاصى يكسان رفتار شود، نظام تربيت مختل مى شود و انگيزه نيكى و دانايى و بندگى زايل مى شود و ميل به بدى و نادانى و نافرمانى افزون مى گردد، چنانكه امير مؤ منان علىعليه‌السلام در عهدنامه مالك اشتر بدو گوشزد كرده است :

((و لايكونن المحسن و المسى ء عندك بمنزلة سواء، و تدريبا لاهل الاساءة على الاساءة ! و الزم كلا منهم ما الزم نفسه .))(٩٤٩)

هرگز نباید نيكوكار و بدكار در نزد تو يكسان باشند، كه آن ، رغبت نيكوكار را در نيكى كم كند، و بدكردار را به بدى وادار نمايد؛ و هر يك از ايشان را مطابق كارش جزا ده

اولياى خدا براى تربيت مردمان تشويق و تنبيه را به خوبى به كار مى گرفتند و همچون پزشكى حاذق و دلسوز از اين روش در جهت اصلاح و اكمال آنان سود مى بردند. امير مؤ منانعليه‌السلام در توصيف پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و روش آن حضرت در تربيت مردمان چنين مى فرمايد:

((طبيب دوار بطبه ، قد احكم مراهمه ، و احمى مواسمه ، يضع ذلك حيث الحاجة اليه ، من قلوب عمى ، و آذان صم ، و السنة بكم ، متتبع بدوائه مواضع الغفلة ، و مواطن الحيرة .))(٩٥٠)

او طبيبى بود كه به وسيله طب و معالجه خويش (براى بهبودى امراض مهلك و بيماريهاى گوناگون در ميان مردم ) همواره گردش ‍ مى كرد، و مرهمهايش را به خوبى آماده ساخته و ابزارها را سرخ كرده و تافته بود. آن را به هنگام حاجت بر دلهايى مى نهاد كه (از ديدن حقيقت ) نابينا بود و گوشهايى كه (بر شنيدن حق ) ناشنوا بود و زبانهايى كه (در بيان حق ) گنگ بود. با داروى خود دلهايى را مى جست كه در غفلت و حيرت فرو رفته بود.

بنابراين تشويق و تنبيه روشى بسيار مهم و اساسى در تربيت است كه در عمل نيازمند شناخت ، محبت ، ظرافت و دقتى طبيبانه است