فقر و غنا
انسان گرسنه ، اسير است و گرفتار مانعى بزرگ كه نمى گذارد بسيارى از حقايق را آن سان كه بايد دريابد.
اگر زنان شكم آدمى نباشد سير
|
|
حديث و موعظه در وى نمى كند تاءثير
|
نقطه مقابل اين ؛ آن كه خود را به سبب فراواندارى خويش بى نياز مى بيند، خود را در معرض بزرگترين آفت علم و حكمت قرار مى دهد و به نداى فطرت خويش پشت مى كند و ميل به فزونخواهى تباهش مى سازد.
آفت علم و حكمت است شكم
|
|
هر كه را خورد بيش دانش كم
|
اى عزيز اين همه ذليلى چيست
|
|
وى سبك روح اين ثقيلى چيست
|
نظر از كام و از گلو بگسل
|
|
هر چه آن نيست حق از او بگسل
|
تا تو دربند آرزو باشى
|
|
زير بار خسان دو تو باشى
|
بنابراين ؛ دو مانع اصلى براى تربيت انسانها و سير جوامع به سوى سعادت وجود دارد: فقر و غنا؛ فقر ذلت آور و اسيركننده ، و غناى افزون بر كفاف و سيرى ناپذيرى علامه طباطبايى (ره ) در اين باره مى نويسد:
((قطعا مهمترين چيزى كه جامعه انسانى را بر اساس خود قوام مى بخشد و پايدار مى سازد امور اقتصادى جامعه است كه خداوند آن را مايه قوام و برپايى اجتماع قرار داده است و اگر گناهان و جرايم و جنايات و تعديات و مظالم مورد بررسى و آمارگيرى قرار گيرد، در تحليل نهايى به اين نتيجه مى رسيم كه علت بروز تمام آنها يا فقر مفرطى است كه انسان را به اختلاس اموال مردم از راه سرقت و راهزنى و آدمكشى و گرانفروشى و كم فروشى و غصب و ساير تعديات مالى وادار مى كند؛ و يا ثروت بى حساب است كه انسان را به اتراف و اسراف در خوراك و پوشاك و ازدواج و تهيه سكنى و بى بند و بارى در شهوات و هتك حرمتها، و گسترش تعدى و تجاوز به مال و ناموس و جان مردم وامى دارد.))
خداى رحمان اموال و داراييها را وسيله اى براى برپايى امور آدميان و بسترى مناسب براى حركت متعال و رشد آنان قرار داده است ، نه آنكه اموال و داراييها وسيله اى باشد براى گنجينه سازى و فسادانگيزى و تباهگرى اموال و داراييهاى اجتماعى بايد در دست كسانى باشد كه با تدبير صحيح آن را در جهت اصلاح امور به كار گيرند و بدان وسيله موانع تربيت را از پيش پاى مردمان بردارند و راه كمال را بگشايند.
((و لاتؤ توا السفهاء اموالكم التى جعل الله لكم قياما.))
اموال خود را كه خداوند وسيله برپا بودن زندگى شما قرار داده است به كم خردان مدهيد.
فزونخواهى و تكاثرطلبى و كنز كردن اموال و داراييها، فرد و جامعه را به سوى تباهى مى كشاند و خداوند صريحا ثروت اندوزى و گنجينه سازى اموال را تحريم كرده است و به مسلمانان فرمان مى دهد كه اموال خويش را در راه خدا و در طريق بهره گيرى بندگان خدا به كار اندازند، و از اندوختن و ذخيره كردن و خارج ساختن آنها از گردش معاملات به شدت بپرهيزند، در غير اين صورت بايد منتظر عذابى دردناك باشند.
((و الذين يكنزون الذهب و الفضة و لاينفقونها فى سبيل الله فبشرهم بعذاب اليم يوم يحمى عليها فى نار جهنم فتكوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما كنزتم لانفسكم فذوقوا ما كنتم تكنزون .))
و كسانى كه زر و سيم مى اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمى كنند، پس آنان را به عذابى دردناك مژده ده ؛ روزى كه آن (زر و سيم ) را در آتش دوزخ بتابند و با آن پيشانيها و پهلوها و پشتهاى آنان را داغ نهند (و گويند:) اين است آنچه براى خويشتن مى اندوختيد. پس (طعم ) آنچه مى اندوختيد بچشيد.
انبوهى ثروت موجب غفلت و فراموشى حق و تباهى قلب مى شود و اين امر مانعى سخت در تربيت است
((الهاكم التكاثر.))
تكاثر شما را به خود مشغول كرد.
در اين باره از امير مؤ منانعليهالسلام
چنين روايت شده است :
((كثرة المال يفسد القلوب و ينسى الذنوب .))
فراوانى مال قلبها را تباه مى كند و گناهان را به فراموشى مى سپارد.
همچنين از آن حضرت وارد شده است :
((اعلموا ان كثرة المال مفسدة للدين ، مقساة للقلوب .))
بدانيد كه فراوانى مال ، تباه كننده دين و سخت كننده دلهاست
انبوهى مال ، ذهن و فكر آدمى را پر مى سازد و او را از انديشه حقيقى و سير كمالى بازمى دارد، از علىعليهالسلام
چنين نقل شده است :
((المال يفسد المال و يوسع الامال .))
(انبوهى ) مال عاقبت فرد را تباه مى كند و آرزوها را افزون مى سازد.
فزوندارى و فزونخواهى آدمى را اسير خود مى سازد و اين گونه است كه مبداء و معاد فراموش مى شود و دنيا، آغاز و انجام فرد مى گردد و دوستى مال تباهش مى كند. امير مؤ منانعليهالسلام
فرموده است :
((حب المال يوهن الدين و يفسد اليقين .))
دوستى مال دين را سست مى كند و يقين را تباه مى سازد.
آدمى چون خود را بى نياز بيند، حق را فراموش مى كند و سر به طغيان برمى دارد.
((كلا ان الانسان ليطغى ان راه استغنى .))
آرى ، هر آينه آدمى سركشى مى كند و از حد مى گذرد، از آن رو كه خود را بى نياز و توانگر بيند.
اين احساس بى نيازى ، راه تربيت فطرى را بر آدمى مى بندد و او را به سوى هلاكت سوق مى دهد. در سخنان امير مؤ منانعليهالسلام
آمده است :
((ثروة المال تردى و تطغى و تفنى .))
بسيارى مال هلاك مى كند و سركش مى سازد و نيست مى گردد.
آدمى براى تربيت و اصلاح ، بيش از آنكه به گردآورى مال و ثروت نيازمند باشد به ادب و عمل صالح نيازمند است ؛ چنانچه علىعليهالسلام
فرموده است :
((انكم الى اكتساب صالح الاعمال احوج منكم الى مكاسب الاموال .))
به درستى كه شما به كسب اعمال صالح نيازمندتريد تا به كسب اموال
((انكم الى اكتساب الادب احوج منكم الى اكتساب الذهب و الفضة .))
ب درستى كه شما به كسب ادب نيازمندتريد تا كسب طلا و نقره
همان گونه كه انبوهى مال و دارايى ، و فزوندارى و فزونخواهى ، فرد و جامعه را از سير كمالى باز مى دارد، فقر مفرط و نادارى ، و پيوسته گرفتار دغدغه معاش بودن و اسارت در چنگال تنگدستى نيز مانعى براى حركت كمالى است فقر مفرط انسان را متوقف و منكسر مى سازد. ايمان و يقين را متزلزل مى كند و كمالات اخلاقى را رو به تباهى مى برد. از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
روايت شده است كه فرمود:
((كاد الفقر ان يكون كفرا.))
نزديك است كه فقر به كفر بكشد.
از امير مؤ منان ، علىعليهالسلام
نيز وارد شده است :
((الفقر طرف من الكفر.))
فقر نيمى از كفر است
فقر و نادارى مفرط آدمى را به خود مشغول مى سازد و درگير امور ابتدايى مى كند و از پرداختن به امور متعالى باز مى دارد. از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
روايت شده است كه فرمود:
((اللهم بارك لنا فى الخبر و لاتفرق بيننا و بينه فلو لا الخبر ما صلينا و لاصمنا و لاادينا فرائض ربنا.))
خدايا به نان ما بركت عنايت فرما و ميان ما و نان جدايى ميفكن ، زيرا اگر نان نباشد، نه نمازگزاريم و نه روزه داريم و نه واجبات الهى را ادا كنيم
نتايج و پيامدهاى فرو رفتن در گرداب فقر چنان خطرناك است كه امير مؤ منانعليهالسلام
در وصيتى به فرزندش حسنعليهالسلام
مى فرمايد:
((يا بنى ، من ابتلى بالفقر فقد ابتلى باربع خصال : بالضعف فى يقينه ، و النقصان فى عقله ، و الرقة فى دينه ، و قلة الحياء فى وجهه ، فنعوذ بالله من الفقر.))
فرزندم ، هر كس دچار فقر شود، به چهار خصلت گرفتار مى شود: ضعف در يقين ، نقصان در عقل ، سستى در دين و كم حيايى در چهره ؛ پس به خدا پناه مى برم از فقر.
آن حضرت ، فرزندش ((محمد حنفيه )) را نيز از فقر بر حذر مى دارد و پيامدهاى تباهگر آن را به او گوشزد مى كند تا همگان بدانند كه براى حركت به مقصد كمال بايد اين مانع را رفع كرد.
((يا بنى انى اخاف عليك الفقر، فاستعذ بالله منه ، فان الفقر منقصة للدين ، مدهشة للعقل ، داعية للمقت .))
فرزندم ، از فقر بر تو مى ترسم ؛ از آن به خدا پناه ببر! زيرا فقر دين انسان را ناقص و عقل و انديشه او را مشوش سازد، و كينه و دشمنى پديد آرد.
فقر مفرط، مردمان را جز آنان كه راسخ در اصول شده اند به شدت تهديد مى كند، زيرا آدمى را به غفلت و فراموشى از خالق و ذلت و خوارى در برابر مخلوق مى كشاند؛ و اين مانعى سهمگين در برابر تربيت آدميان است ، در سخنان نورانى علىعليهالسلام
آمده است :
((القلة ذلة .))
كمبود داشتن خوارى است
((الفقر ينسى .))
فقر فراموشى (و غفلت ) مى آورد.
بسيارى از تباهيها ريشه در فقر مفرط دارد و براى سامان دادن زندگى بشر به مقصد بندگى و اتصاف به صفات الهى بايد آن را زدود. از حضرت رضاعليهالسلام
روايت شده است كه فرمود:
((المسكنة مفتاح البوس .))
تهيدستى و بينوايى كليد بيچارگى و تيره روزى است
پيشوايان حق و عدل ، فقر را در كنار كفر مى ديدند و از آن به خدا پناه مى بردند. در دعايى كه ((معاوية بن عمار)) از امام صادقعليهالسلام
روايت كرده است چنين مى خوانيم :
((اللهم انى اعوذ بك من الكفر و الفقر.))
خدايا از كفر و فقر به تو پناه مى برم