زهد اسلامى
زهد اسلامى زهدى كاملا مثبت و اجتماعى است و به هيچ وجه در آن رنگ و بويى از نگاه منفى به عالم وجود (مظهر اسماى حسناى الهى ) و رهبانيت وجود ندارد.
زهد اسلامى همان چيزى است كه به تمامه در زندگى پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
و اوصياى آن حضرت جلوه دارد.
((زهد اسلامى غير از رهبانيت است رهبانيت ، بريدن از مردم و رو آوردن به عبادت است بر اساس اين انديشه كه كار دنيا و آخرت از يكديگر جداست ، دو نوع كار بيگانه از هم است از دو كار يكى را بايد انتخاب كرد، يا بايد به عبادت و رياضت پرداخت تا در آن جهان به كار آيد و يا بايد متوجه زندگى و معاش بود تا در اين جهان به كار آيد. اين است كه رهبانيت بر ضد زندگى و بر ضد جامعه گرايى است ، مستلزم كناره گيرى از خلق و بريدن از مردم و سلب هر گونه مسئوليت و تعهد از خود است اما زهد اسلامى در عين اينكه مستلزم انتخاب زندگى ساده و بى تكلف است و بر اساس پرهيز از تنعم و تجمل و لذت گرايى است ، در متن زندگى و در بطن روابط اجتماعى قرار دارد و عين جامعه گرايى است ، براى خوب از عهده مسئوليتها برآمدن است و از مسئوليتها و تعهدهاى اجتماعى سرچشمه مى گيرد.
فلسفه زهد در اسلام آن چيزى نيست كه رهبانيت را به وجود آورده است در اسلام مساءله جدا بودن حساب اين جهان با آن جهان مطرح نيست از نظر اسلام نه خود آن جهان و اين جهان از يكديگر جدا و بيگانه اند و نه كار اين جهان با كار آن جهان بيگانه است ارتباط دو جهان با يكديگر از قبيل ارتباط ظاهر و باطن شى ء واحد است ، از قبيل پيوستگى دو رويه يك پارچه است ، از قبيل پيوند روح و بدن است كه چيزى است حد وسط ميان يگانگى و دوگانگى كار اين جهان با كار آن جهان نيز عينا همين طور است ، بيشتر جنبه اختلاف كيفى دارد تا اختلاف ذاتى ، يعنى آنچه بر ضد مصلحت آن جهان است و ضد مصلحت اين جهان نيز هست ، و هر چه بر وفق مصالح عاليه زندگى اين جهان است بر وفق مصالح عاليه آن جهان نيز هست لهذا يك كار معين كه بر وفق مصالح عاليه اين جهان است ، اگر از انگيزه هاى عالى و ديده هاى مافوق طبيعى و هدفهاى ماوراى مادى خالى باشد آن كار صرفا دنيايى تلقى مى شود و به تعبير قرآن به سوى خدا بالا نمى رود، اما اگر جنبه انسانى كار از هدفها و انگيزه ها و ديدهاى برتر و بالاتر از زندگى محدود دنيايى بهره مند باشد، همان كار، كار آخرتى شمرده مى شود.
زهد اسلامى كه : چنانكه گفتيم در متن زندگى قرار دارد، كيفيت خاص بخشيدن به زندگى است و از دخالت دادن پاره اى از ارزشها براى زندگى ناشى مى شود.
زهد اسلامى چنانكه از نصوص اسلامى برمى آيد، بر سه پايه اصلى كه از اركان جهان بينى اسلامى است استوار است :
١. بهره گيرى مادى از جهان و تمتعات طبيعى و جسمانى ، تنها عامل تاءمين كننده خوشى و بهجت سعادت انسان نيست براى انسان به حكم سرشت خاص ، يك سلسله ارزشهاى معنوى مطرح است كه با فقدان آنها تمتعات مادى قادر به تاءمين و بهجت و سعادت نيست
٢. سرنوشت سعادت فرد، از سعادت جامعه جدا نيست ، انسان ، از آن جهت كه انسان است يك سلسله وابستگيهاى عاطفى و احساس مسئوليتهاى انسانى درباره جامعه دارد كه نمى تواند فارغ از آسايش ديگران آسايش و آرامش داشته باشد.
٣. روح ، در عين نوعى اتحاد و يگانگى با بدن در مقابل بدن اصالت دارد؛ كانونى است در برابر كانون جسم ، منبع مستقلى است براى لذات و آلام روح نيز به نوبه خود بلكه بيش از بدن نيازمند به تغذيه و تهذيب و تقويت و تكميل است روح از بدن و سلامت آن و نيرومندى آن بى نياز نيست ، اما بدون شك غرقه شدن در تنعمات مادى و اقبال تمام به لذت گرايى جسمانى مجال و فراغتى براى بهره بردارى از كانون روح و منبع بى پايان ضمير، باقى نمى گذارد و در حقيقت نوعى تضاد ميان تمتعات روحى و تمتعات مادى اگر به صورت غرقه شدن و محو شدن و فانى شدن در آنها باشد وجود دارد.
مساءله روح و بدن مساءله رنج و لذت نيست چنين نيست كه هر چه مربوط به روح است رنج است و هر چه مربوط به بدن است لذت لذات روحى بسى صافتر، عميقتر، بادوامتر از لذات بدنى است روآورى يك جانبه به تمتعات مادى و لذات جسمانى در حاصل جمع ، از خوشى و لذت و آسايش واقعى بشر مى كاهد، لهذا آن گاه كه مى خواهيم به زندگى روآوريم و از آن بهره بگيريم و بدان رونق و صفا و شكوه و جلال ببخشيم و آن را دلپسند و زيبا سازيم ، نمى توانيم از جنبه هاى روحى صرف نظر كنيم
با توجه به اين سه اصل است كه مفهوم زهد اسلامى روشن مى شود، و با توجه به اين سه اصل است كه روشن مى گردد چگونه اسلام رهبانيت را طرد مى كند، اما زهدگرايى را در عين جامعه گرايى و در متن زندگى و در بطن روابط اجتماعى مى پذيرد.))
زهد اسلامى دل كندن از پستيها و ترك وابستگيها در عين حفظ ارزشهاى فردى و اجتماعى و تلاش در راه رسيدن به اهدافى متعالى است در حديثى از پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
آمده است كه گفت : ((از جبرئيل پرسيدم كه تفسير زهد چيست ؟)) پس جبرئيل چنين گفت :
((الزاهد يحب من يحب خالقه و يبغض من يبغض خالقه ، و يتحرج من حلال الدنيا و لايلتفت الى حرامها، فان حلالها حساب و حرامها عقاب ؛ و يرحم جميع المسلمين كما يرحم نفسه ، و يتحرج من الكلام كما يتحرج من الميتة التى قد اشتد نتنها، و يتحرج عن حطام الدنيا و زينتها كما يتجنب النار ان تغشاه ، و ان يقصر امله ، و كان بين عينيه اجله .))
زاهد آن را دوست مى دارد كه آفريدگارش دوست مى دارد، و آن را دشمن مى دارد كه آفريدگارش دشمن مى دارد، و از حلال دنيا دورى مى كند و به حرام آن روى نمى كند، زيرا حلال آن حسابرسى دارد و حرامش عذاب دارد؛ و به همه مسلمانان دلسوزى و مهربانى مى كند، همان گونه كه به خود مى كند، و از سخن (بيهوده ) دورى مى كند، همان گونه كه از مردارى كه بوى گندش برآمده ، دورى مى كند، و از بهره ناچيز دنيا و پيرايه آن دورى مى كند، همان گونه كه پرهيز مى كند كه آتش او را در بر گيرد، و اينكه آرزوى خود را كوتاه مى كند، و مرگ خود را در پيش چشم مى بيند.
زهد حقيقى انسان را از درون و بيرون اصلاح مى كند به گونه اى كه در عين وارستگى ، تلاشگر و پركار و دلسوز و مهربان مى شود. چون آرزوهاى پست از دل آدمى بيرون رود عرصه براى خلوص و ايثار گشوده مى شود. از امير مؤ منانعليهالسلام
وارد شده است كه فرمود:
((الزهد تقصير الآمال و اخلاص الاعمال .))
زهد كوتاه كردن آرزوها و خالص كردن كردارهاست
انسانى كه ميل به دنيا ندارد و آرزويش را هم نمى كند، به خلوص در عمل دست مى يابد و مى تواند خود را در برابر كششهاى حيوانى نگه دارد و نعمتهاى خدا را پاس دارد و براى رسيدن به كمالى الهى به كار گيرد. پيشواى وارستگان علىعليهالسلام
مى فرمايد:
((ايها الناس ! الزهادة قصر الاءمل ، و الشكر عند النعم ، و التورع عند المحارم .))
اى مردم ! زهد يعنى كوتاهى آرزو، و شكر در برابر نعمت ، و پارسايى در برابر گناهان
زهد اسلامى بهترين و كارآمدترين وسيله براى ساختن فرد و جامعه در جهت اهداف تربيت است و هيچ چيز مانند بى رغبتى به دنيا در تربيت مؤ ثر نيست چه نيكو فرموده است امير مؤ منان علىعليهالسلام
:
((ان من اعون الاخلاق على الدين الزهد فى الدنيا.))
مددكارترين اخلاق به دين بى رغبتى نسبت به دنياست
در نتيجه آن نظام تربيتى مى تواند مردمان را به سعادت اين جهانى و آن جهانى برساند كه اساس تربيت را بر زهد قرار دهد، زيرا تربيتى كه راه زهد را نمى گشايد درهاى همه بديها را بر مردمان مى گشايد و آنان را از سعادت حقيقى محروم مى سازد. امام صادقعليهالسلام
فرموده است :
((جعل الشر كله فى بيت و جعل مفتاحه حب الدنيا، و جعل الخير كله فى بيت و جعل مفتاحه الزهد فى الدنيا.))
همه بدى در خانه اى نهاده شده است و كليدش را دوستى دنيا قرار داده اند، و همه نيكى در خانه اى نهاده شده است و كليدش را زهد و پشت كردن به دنيا قرار داده اند.