حركت آزمايش كشته شدن نفس زكيه
طبق روايات و وضع اجتماعى و روند آن ، هنگام ظهور حضرت مهدىعليهالسلام
نيروهاى فعال و مؤ ثرى بدين ترتيب در مكه وجود دارد:
الف حكومت حجاز، با وجود ضعفى كه دارد نيروهاى خود را جهت روياروئى با ظهور احتمالى آن حضرت بسيج مى كند، ظهورى كه مسلمانان چشم انتظار آن از مكه هستند و فعاليت هاى خود را بدين جهت در موسم حج افزايش مى دهند.
ب شبكه هاى امنيتى ابر قدرتها، كه در راستاى تاءييد و پشتيبانى از حكومت حجاز و نيروهاى سفيانى فعاليت مى كنند و يا به صورت مستقل اوضاع حجاز، بويژه مكه را مراقب اند.
ج نيروهاى امنيتى سفيانى ، كه در تعقيب فراريان مدينه از چنگال حكومت وى مى باشد و پيوسته اوضاع را جهت ورود لشكر سفيانى در موقعيت مناسب ، زير نظر داشته تا هرگونه قيام و نهضت امام مهدىعليهالسلام
را از ناحيه مكه ، سركوب نمايد.
در برابر اين تحركات مخالف : ناگزير يمنى ها در مكه و حجاز داراى نقش خواهند بود، بويژه از اين رو كه حكومت زمينه ساز آنها، چند ماه قبل از ظهور تاءسيس مى شود، همچنانكه ياران ايرانى امامعليهالسلام
نيز در مكه حاضر مى شوند، بلكه حضرت داراى يارانى از خود مردم حجاز و مكه و حتى بين نيروهاى رژيم حجاز مى باشد.
در چنين فضاى موافق و مخالف ، امام مهدى ارواحناه فداه ، برنامه نهضت خويش را از حرم شريف اعلان نموده و بر مكه استيلاء پيدا مى كند. البته طبيعى است كه روايات جزئيات اين برنامه را مشروحا بيان نمى كند. مگر آن مقدار كه در پيروزى انقلاب مقدس ، سودمند و موثر است و يا لااقل ضرر و زيانى ببار نياورد.
بارزترين حادثه اى كه روايات بيان مى كند اين است كه حضرت مهدىعليهالسلام
در ٢٤ و يا ٢٣ ذى حجه يعنى پانزده شب پيش از ظهور خويش جوانى از ياران و خويشان خود را جهت ايراد بيانيه خود به سوى اهل مكه اعزام مى دارد، اما طولى نمى كشد بعد از نماز در حالى كه پيام حضرت مهدىعليهالسلام
و يا فرازهايى از آن را براى مردم مى خوانده دشمنان به او حمله ور شده و به طرز وحشيانه اى وى را در داخل مسجد الحرام بين ركن و مقام به قتل مى رسانند و اين شهادت فجيع در آسمان و زمين اثر مى گذارد.
اين واقعه حركتى آزمايشى است كه فايده هاى بسيارى را در بر دارد از جمله چهره درنده خوئى حكام حجاز و نيروهاى كافر حامى وى را براى مسلمانان آشكار مى سازد و نيز اين حادثه تلخ ، زمينه را براى نهضت حضرت مهدىعليهالسلام
كه بيش از دو هفته بعد از آن حادثه طول نخواهد كشيد فراهم مى سازد و در اثر اين جنايت وحشيانه و شتابزده ، پشيمانى و ضعف بر تمام تشكيلات حكومتى آن سامان ، سايه مى افكند.
خبرهاى مربوط به شهادت اين جوان نيك سرشت در مكه ، در منابع شيعه و سنى به طور متعدد و در منابع شيعه بيشتر است كه نام او را غلام نوجوان و نفس زكيه ناميده است و برخى روايات نام وى را محمد بن حسن ذكر كرده است از امير مومنانعليهالسلام
روايت شده است كه فرمود:
آيا نمى خواهيد شما را خبر دهم از آخرين فرمانرواى حكومت خاندان فلان ؟ عرض كرديم : آرى اى اميرمومنان فرمود: كشته شدن نفس بيگناه در سرزمين حرم بدست گروهى از قريش ، سوگند به خدائى كه دانه را مى شكافد و جان ها را مى آفريند بعد از اين واقعه بجز پانزده شب ، حكومتى براى آنان باقى نمى ماند، پرسيديم : آيا پيش از اين حادثه يا بعد از آن اتفاقى رخ مى دهد؟ فرمود: در ماه رمضان صيحه آسمانى كه شخص بيدار را به وحشت و ترس مى افكند و خوابيده را بيدار مى سازد و دختران را از پشت پرده بيرون مى آورد.
از آنجائى كه معناى جمله گروهى از قريش نامفهوم است ، به نظر مى رسد كه اين جمله اشتباه شده باشد. در روايتى مرفوع
و طولانى كه آن را ابوبصير از امام صادقعليهالسلام
نقل كرده است آمده كه فرمود:
قائم به ياران خود مى فرمايد:اى دوستان من اهل مكه مرا نمى خواهند ولى من براى اتمام حجت ، نماينده خود را به سوى آنان مى فرستم تا آنگونه كه شايسته من است بر آنها حجت را تمام كند... از اين رو يكى از ياران خود را فرا خوانده و بدو مى گويد به مكه برو و اين پيغام را به مردم آن سامان برسان بگو:اى مردم مكه من پيام آور فلانى به سوى شما هستم ، كه چنين مى گويد: ما خاندان رحمت و كانون رسالت و خلافت الهى و از سلاله محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
و از تبار انبياء مى باشيم از آن زمان كه پيامبر ما به ملكوت اعلا پيوست تا امروز در حق ما ظلم شد و بر ما ستمها رفت و حقوق مسلم ما پايمال گرديد اينك ما از شما يارى مى خواهيم و شما ما را يارى نمائيد وقتى آن جوان اين سخنان را ابلاغ مى كند، بر او هجوم مى آورند و او را بين ركن و مقام به شهادت مى رسانند، او همان نفس زكيه است ، چون اين خبر به اطلاع امام مى رسد به ياران خود مى فرمايد: نگفتم به شما كه اهل مكه ما را نمى خواهند؟ ياران ، حضرت را رها نمى كنند تا آنكه قيام مى نمايد و از كوه طوى با سيصد و سيزده نفر به تعداد رزمندگان جنگ بدر، فرود مى آيد تا آنكه وارد مسجدالحرام شده و در مقام ابراهيم چهار ركعت نماز مى گزارد و آنگاه به حجرالاسود تكيه مى دهد و پس از حمد و ستايش خدا و ذكر نام و ياد پيامبر و درود بر او، لب به سخن مى گشايد به گونه اى كه كسى از مردم چنين سخن نگفته باشد.
چنانكه گفتيم : اين روايت مرفوعه است و طوى نام يكى از كوههاى مكه و راههاى ورود به آن است و آنچه درباره نفس زكيه آمده است ، اين است كه وى فردى است داراى ايمان قوى ، و آنچه در بيان چگونگى ظهور حضرت بهتر به نظر مى رسد اين كه آن بزرگوار و يارانش يك يك وارد مسجدالحرام مى شوند، چنانكه خواهد آمد.
ابن حماد تعدادى روايت را در صفحات ٨٩، ٩١،٩٢، نسخه خطى خود، درباره نفس زكيه اى كه در مدينه و ديگرى كه در مكه به شهادت مى رسد آورده است ، از آن جمله روايتى است از عمار ياسر كه مى گويد:
چون نفس زكيه كشته شود و برادرش در مكه به قتل رسد در اثر اين ضايعه منادى از آسمان ندا بر آورد كه : فرمانرواى شما فلانى است و او مهدىعليهالسلام
است كه زمين را پر از حق و عدالت سازد. ٨ و نيز در كتاب يوم الخلاص به نقل از فتاوى سيوطى ج ٢ ص ١٣٥ از پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
روايت شده است كه فرمود:
مهدى خروج نمى كند مگر آنكه نفس زكيه كشته شود و چون او به شهادت رسيد اهل آسمان و زمين بر قاتلان او غضبناك شوند، آنگاه مردم نزد مهدى در آيند و چونان عروسى كه شب عروسى به خانه شوهر مى برند گرداگرد او جمع شوند
من اين روايت را آنطور كه به ياد دارم در نسخه خطى ابن حماد مشاهده كردم اما هر چه جستجو كردم آن را نيافتم.
اى پيامبر حق آمد و باطل نابود شد
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
روايات ، در مورد كيفيت آغاز نهضت ظهور و زمان آن ، اندكى با هم تفاوت دارند ولى آنچه بهتر به نظر مى رسد اين است كه امامعليهالسلام
نخست در ميان سيصد و سيزده تن از ياران خود ظهور مى كند آنگاه غروب نهم محرم ، يك يك داخل مسجدالحرام شده و نهضت مقدس خود را بعد از نماز عشاء با ارسال پيام براى اهل مكه آغاز مى كند. سپس ياران او در آن شب بر حرم و شهر مكه مسلط مى شوند... و در روز دوازدهم محرم پيام خود را متوجه جهانيان به زبان و لغت آنان مى نمايد
...
سپس تا وقوع معجزه در زمين فرو رفتن لشكر سفيانى ، در مكه باقى مى ماند آنگاه با سپاه خود كه مركب هزار و يا بيشتر است رهسپار مدينه مى گردد.
شايان توجه است كه روايات ، آغاز نهضت امامعليهالسلام
را از مكه : با واژه هاى ظهور، خروج ، و قيام بيان مى كند و به نظر مى رسد كه اين تعبيرات داراى يك مضمون باشند ولى برخى روايات بين ظهور و خروج فرق مى گذارد. و نهضت امامعليهالسلام
در مكه را ظهور و حركت وى را از آنجا به سوى مدينه خروج مى نامد و يادآور مى شود كه ظهور امامعليهالسلام
در مكه با حضور ياران خاص او انجام مى پذيرد در حاليكه خروج وى از مكه به سوى مدينه زمانى رخ ميدهد كه تعداد ياران حضرت به ده هزار تن برسد و لشكر سفيانى در زمين فرو رود، از عبدالعظيم حسنى رضوان الله عليه نقل شده كه فرمود:
به امام جوادعليهالسلام
گفتم اميدوارم شما همان قائم اهل بيت محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
باشيد كه زمين را از عدل و داد پر مى نمايد همانگونه كه مملو از ظلم و بيداد شده باشد، فرمود:اى ابوالقاسم ما اهل بيت پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
جملگى قائم به امر خدا و هدايت كننده به دين خدا هستيم ، اما من آن قائمى كه خداوند بوسيله او زمين را از لوث وجود كفار و منكرين پاك مى سازد و سراسر گيتى را از عدل و داد سرشار مى گرداند. نيستم ، او كسى است كه ولادتش از مردم مخفى و شخص او از ديده آنها پنهان و به نام وى او را خواندن بر آنان حرام است او همنام رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
و هم كنيه اوست و او كسى است كه زمين زير پايش پيموده مى شود و هر دشوارى بر او آسان مى گردد... ياران او به عدد اصحاب بدر سيصد و سيزده تن مى باشند و از دورترين نقاط جهان گرد او جمع مى شوند و اين فرموده خداوند است هر جا باشيد خداوند همه شما را گردهم مى آورد كه او بر هر چيز تواناست چون اين تعداد از مردم زمين گرد او جمع شوند او ظهور مى نمايد و چون شمار يارانش به ده هزار رسد باذن خدا خروج مى نمايد و پيوسته دشمنان خدا را به هلاكت مى رساند تا اينكه خداوند متعال خشنود شود، در اينجا عبدالعظيم فرمود: گفتم :اى سرور من چگونه امام قائم از خشنودى خداوند آگاه مى گردد؟ فرمود: چون خداوند، رحم در دل او مى افكند ٩ و نيز اعمش از ابووائل كرده است كه اميرمنانعليهالسلام
به فرزندش حسينعليهالسلام
نگاه كرد و فرمود:
اين فرزند من سرور و سالار است ، چنانكه پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
او را سيد و سالار ناميد و خداوند بزودى از سلاله وى مردى به جهان بياورد همنام پيامبرتان كه در صورت و سيرت چون او باشد وقتى خروج نمايد كه مردم به خواب غفلت فرو رفته و حق و حقيقت مرده و ظلم و بيداد آشكار شده باشد به خدا اگر قيام نكند گردنش را مى زنند، با ظهور و قيام وى اهل آسمان و ساكنان آن شادمان مى شوند و زمين را از عدالت سرشار مى كند بگونه ايكه قبل از آن از ستم و جور پر شده باشد ١٠ جمله حضرت كه اگر خروج نكند گردنش را مى زنند نشانگر اين است كه دستگاههاى امنيتى دشمنان اندكى قبل از ظهور به جريان امر پى برده و نزديك است كه نقشه او كشف شود، به گونه اى كه اگر خروج و قيام نكند تهديد به قتل مى شود.
ابراهيم جريرى از پدر خود روايت كرده است كه گفت:
نفس زكيه جوانى است كه خاندان محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
نامش محمد بن حسن ، بى جرم و گناه كشته مى شود و چون او را مى كشند هيچ عذر خواهى ، براى آنان در آسمان و زمين باقى نمى ماند، در اين هنگام خداوند قائم آل محمد را در ميان گروهى بر مى انگيزد، آنان در انظار مردم از سرمه چشم باريكتر و پنهان ترند وقتى خروج مى كنند مردم براى آنها اشك مى ريزند، زيرا تصور مى كنند آنان را دستگير خواهند كرد اما خداوند، شرق و غرب جهان را براى آنها مى گشايد، آگاه باشيد كه آنان مومنان حقيقى هستند و بدانيد كه بهترين جهاد، در آخرالزمان ، خواهد بود
اين روايت مؤ يد آن است كه حضرت مهدىعليهالسلام
در آغاز كار با تعدادى اندك از ياران ظهور مى كند به نحويكه مردم به حال آنان دلسوزى مى كنند و تصور مى كنند كه بزودى دستگير و كشته مى شوند.
از امام باقرعليهالسلام
منقول است كه فرمود:
همانا قائم از راه كوه ذى طوى با سيصد و سيزده مرد به عدد رزمندگان جنگ بدر فرود مى آيد تا اينكه به حجرالاسود تكيه داده و پرچم پيامبر را بر مى افرازد، على بن حمزه گفت:
اين مطلب را در حضور امام كاظمعليهالسلام
عرض كردم امام فرمود: نوشته اى است ، گشوده !
_____________________