مراد از روايت ، اين نيست كه امامعليهالسلام
با يارانش قبل از ورود به مسجدالحرام از ذى طوى ظهور مى كند بلكه منظور اين است كه آمدن امامعليهالسلام
و اصحابش به مكه از راه ذى طوى و يا آغاز حركت آنان به مسجد از آنجا صورت مى گيرد و پرچم پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
طبق روايات نزد حضرت مهدىعليهالسلام
است كه بعد از جنگ جمل گشوده نشده تا آنكه حضرت قائم عجل الله فرجه آن را مى گشايد و بر حسب روايات ، ميراث پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
و پيامبران ديگر نيز با آن حضرت خواهد بود.
و معناى گفته امامعليهالسلام
و نوشته گشوده كه در حاشيه اين روايت ذكر فرموده است اين است كه آن حضرت نامه گشوده اى براى مردم بيرون مى آورد و شايد هم اين نوشته ، همان عهدنامه معروف باشد كه با بيان و املاء پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
و خط اميرمومنانعليهالسلام
بوده است ، چنانكه روايت موجود در همين منبع بدان اشاره مى كند.
از امام زين العابدينعليهالسلام
روايت شده است كه فرمود:
مهدى از گردنه كوه طوى با سيصد و سيزده مرد به عدد رزمندگان جنگ بدر، فرود مى آيد تا آنكه مسجدالحرام مى شود و در مقام ابراهيم چهار ركعت نماز مى گزارد و به حجرالاسود تكيه مى زند و پس از حود و ثناى خدا و ياد و نام پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
و درود بر او، لب به سخن مى گشايد بگونه اى كه هيچ يك از مردم ، چنان سخن نگفته باشد. و نخستين كسانى كه با او دست بيعت مى دهند جبرئيل و ميكائيلعليهالسلام
مى باشند
البته روايات ، فرازهايى از خطبه آن حضرت و يا نخستين پيام وى را كه براى اهل مكه ايراد مى فرمايد و نيز دومين پيامى را كه براى مسلمانان جهان ابلاغ مى كند، آورده است از آن جمله در نسخه خطى ابن حماد از ابوجعفر امام باقرعليهالسلام
نقل شده كه فرمود:
مهدى هنگام نماز عشاء ظهور مى كند و حاليكه پرچم رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
و پيراهن و شمشير او را با خود دارد و داراى نشانه ها و نور و بيان است وقتى نماز عشاء را بجاى آورد با صداى رسا و بلند خود مى فرمايد:اى مردم خدا به ياد شما مى آورم ، شما اينك در پيشگاه خدا ايستاده ايد. او حجت خود را برگزيد و پيامبران را برانگيخت و كتاب آسمانى فرو فرستاد. و شما را امر كرد كه چيزى را شريك او قرار ندهيد و اطاعت و فرمانبردارى خدا و رسول او را بنمائيد و زنده نگهداريد آنچه راكه قرآن زنده نگه داشته است و بميرانيد آنچه كه ميرانده است ترك كنيد آنچه را كه قرآن نهى كرده است و طرفداران راستى و هدايت و پشتيبان تقوا باشيد. زيرا نابودى و زوال دنيا نزديك شده و اعلان وداع نموده است و من شما را به خدا و رسول و عمل به كتاب خدا و ترك باطل و احياء سنت او دعوت مى كنم سپس او به همراه سيصد و سيزده مرد به شمار ياران بدر كه همچون ابر پائيزى پراكنده اند و زاهدان شب و شيران روزاند. بدون قرار قبلى ، ظهور مى كند و خداوند سرزمين حجاز را براى مهدى مى گشايد وى ، هر كس از بنى هاشم را كه در زندان بسر مى برد آزاد مى سازد. آنگاه درفش هاى سياه در كوفه فرود مى آيد و گروهى را جهت بيعت به سوى مهدىعليهالسلام
گسيل مى دارند و آن حضرت لشكريان خود را به سراسر جهان گسيل داشته و ستم و ستم پيشگان را از ميان بر مى دارد و همه سرزمين ها بواسطه او به عدالت و راستى و درستكارى در مى آيند
تعبير ابرهاى پائيزى براى اين است كه ابرهاى پائيزى در آسمان پراكنده شده و سپس بهم متصل مى گردند. نخستين بار اميرمؤ منانعليهالسلام
اين تشبيه را درباره گردآمدن ياران مهدىعليهالسلام
بكار برده است كه در نهج البلاغه خطبه ١٦٦ و در كلمات شگفت شماره ١ آن حضرت آمده است شايد اين تعبير را حضرت اميرعليهالسلام
از پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
اقتباس كرده باشد و احتمال دارد ظهور مهدىعليهالسلام
و گرد آمدن يارانش در مكه چنانكه قبلا اشاره كرديم در فصل پائيز و يا آخر تابستان واقع شود.
از ابوخالد كابلى منقول است كه گفت : امام باقرعليهالسلام
فرمود:
سوگند بخدا گوئيا قائم را مى بينم در حاليكه به حجرالاسود تكيه داده است و سپس خداى سبحان را به حق خويش سوگند ياد مى كند و آنگاه مى گويد:
اى مردم : هر كس در باره خدا با من بحث كند، من شايسته ترين مردم نسبت به خدا هستم.
اى مردم : هر كس درباره آدم با من بحث و مناقشه كند، من شايسته ترين مردم نسبت به آدم هستم.
اى مردم : هر كس در باره نوح با من بحث و مناقشه كند، من شايسته ترين مردم نسبت به نوح هستم.
اى مردم : هر كس در باره ابراهيم با من بحث و مناقشه كند، من شايسته ترين مردم نسبت به ابراهيم هستم.
اى مردم : هر كس درباره موسى با من بحث و مناقشه كند، من شايسته ترين مردم نسبت به موسى هستم.
اى مردم : هر كس در باره عيسى با من بحث و مناقشه كند، من شايسته ترين مردم نسبت به عيسى هستم.
اى مردم : هر كس در باره محمد با من بحث و مناقشه كند، من شايسته ترين مردم نسبت به محمد هستم.
اى مردم : هر كس در باره كتاب خدا با من بحث و مناقشه بپردازد، من آگاه ترين مردم به كتاب خدا هستم آنگاه به مقام ابراهيم رفته و دو ركعت نماز مى گزارد
و در ديگر روايات پاره اى از كلمات اضافه آمده است ، از آن جمله كه مى گويد:
اى مردم ، ما خدا را بيارى مى طلبيم كداميك از شما دعوت ما را اجابت مى كند، ما اهل بيت پيامبر شما محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
و سزاوارترين مردم به وى هستيم من بازمانده و جانشين آدم و ذخيره نوح و برگزيده اى از سلاله ابراهيم و برگزيده خاندان محمدم هان كسى كه در سنت رسول خدا با من به بحث و استدلال پردازد من به سنت رسول خدا از هر كس آگاه تر و سزاوارترم خداوند سيصد و سيزده تن يارانش را بدون وعده قبلى گردا گرد وى جمع مى نمايد... آنها بين ركن و مقام با او بيعت مى كنند و با آن حضرت عهد نامه اى است كه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
كه فرزندان پيامبر از اجداد طاهرينشان به ارث برده اند
بنا به گفته برخى روايات ، مردى از ياران حضرت ، در مسجد الحرام مى ايستد و نخست آن بزرگوار را به مردم معرفى نموده و آنان را به شنيدن بيانات امامعليهالسلام
و اجابت وى ، دعوت مى كند آنگاه امامعليهالسلام
ايستاده و به ايراد سخن مى پردازد.
از امام زين العابدينعليهالسلام
نقل شده است كه فرمود:
مردى وابسته به او بر مى خيزد و ندا مى دهد:اى مردم ! اين شخص ، خواسته شماست كه اينك نزدتان آمده است ، شما را به همان امورى دعوت مى كند كه پيامبر خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
دعوت مى فرمود، در اين هنگام مردم بپا مى خيزد امام نيز بر مى خيزد و خود آغاز سخن مى كند: اى مردم ! من فلانى فرزند فلانى فرزند پيامبر خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
هستم شما را دعوت مى كنم به آنچه پيامبر خدا دعوت فرمود در اين وقت مردم بپاى خاسته و آهنگ كشتن او را دارند، اما سيصد و سيزده تن از ياران حضرت ، از وقوع اين حادثه جلوگيرى مى نمايند. ٤ معناى جمله مردى وابسته به او: يعنى سلاله او و معناى بپا مى خيزند يعنى مى ايستند تا مهدىعليهالسلام
را كه زبانزد مردم شده و چشم انتظار وى هستند ببينند و احتمال دارد هدفشان اين باشد كه بر مى خيزند و بخاطر ترس از رژيم حاكم ، رو به بازگشت مى آورند.
و اما آنهائى كه بسوى امام هجوم مى برند و آهنگ كشتن وى را دارند بى گمان از عمال رژيم حجاز هستند، روايت ، دقيقا حالت مسلمانان را كه با شوق و نشاط آمده و خواستار وى و در جستجويش هستند و نيز وحشت و خشم حكومت را در آن هنگام مى رساند.
نكته قابل توجه اينكه بعيد بنظر مى رسد كه ياران خاص امامعليهالسلام
براى آزاد سازى حرم و مكه آن هم در چنان فضاى تروريستى كه روايات بيان مى كند، كافى باشند، كه مى توان از حادثه به شهادت رسيدن نفس زكيه به طرزى وحشيانه و به جرم اينكه مى گويد: من فرستاده مهدىعليهالسلام
هستم و فرازهايى از پيام امامعليهالسلام
را ابلاغ مى كند، به اين مطلب پى ببريم بى ترديد امام مهدىعليهالسلام
علاوه بر آنچه را كه خداوند از اسباب غيبى در اختيار وى قرار داده است وسائل طبيعى را نيز مهيا مى كند كه مراسم سخنرانى آن حضرت بنحو شايسته و كامل برگزار شود و سپس ياران او بتوانند بر حرم شريف و آنگاه بر مكه تسلط يابند و اين امر بدست صدها و يا هزاران تن از ياران يمنى و ايرانى و حجازى و حتى مكى وى كه طبق روايات ، شمارى از آنان با حضرت بيعت مى كنند، انجام خواهد گرفت ، اينها نيروهاى انسانى و نظامى هستند كه براى پيروزى نهضت مقدس حضرت مهدىعليهالسلام
اقدام به كارهاى مهم و ضرورى مى نمايند و زمام امور را در شهر مكه بدست مى گيرند و موج پشتيبانى مردمى از آن حضرت را، به حالت انقلابى تكامل يافته تبديل مى سازند. همچنين نقش سيصد و سيزده نفر ياران خاص امامعليهالسلام
نقش فرماندهان و جهت دهندگان به فعاليت هاى ديگر ياران ، خواهد بود.
اين سخن بدان معنى نيست كه نهضت ظهور حضرت مهدىعليهالسلام
نهضتى خونين است ، چرا كه روايات ، وقوع هيچ درگيرى يا كشتار را در مسجد الحرام و حتى در مكه نشان نمى دهد، از يكى از علماء شنيده بودم كه ياران مهدىعليهالسلام
امام جماعت مسجد الحرام را در آن شب به هلاكت مى رسانند ولى من در اين مورد روايتى را نيافتم و آخرين مطلبى كه بدست آوردم اين بود كه صاحب كتاب الزام الناصب در ج ٢ ص ١٦٦ به نقل از يكى از علماء آورده است كه گفت:
در روز دهم محرم حضرت حجت خروج مى كند و وارد مسجد الحرام مى شود در حاليكه هشت راءس بزغاله لاغره را پيشاپيش خود مى برد و خطيب آنان را به هلاكت مى رساند و چون خطيب كشته است آن حضرت از چشم مردم در كعبه غايب مى شود و چون شب شنبه فرا رسد برفراز بام كعبه مى رود و سيصد و سيزده تن ياران خود را ندا مى كند آنان از شرق و غرب زمين گرد او جمع مى شوند و صبح روز شنبه مردم را به بيعت با خود فرا مى خواند.
اما اين گفته اولا روايت نيست بعلاوه ، متن آن كه به پاره اى از آن اشاره كرديم ، ضعيف است.
بنابراين بهتر است كه بگوئيم ، نهضت ظهور آن حضرت ، نهضتى است بدون خون ريزى ، به سبب امدادهاى غيبى كه براى امامعليهالسلام
وجود دارد و ترس و وحشتى كه خداوند در دل دشمنان او مى اندازد و بخاطر موج مردمى كه جويا و مشتاق ظهور وى هستند و نيز بواسطه نقشه متين و استوارى كه جهت تسلط بر حرم و مراكز قدرت و مواضع حساس مكه بدون خونريزى به اجرا در مى آيد... كه بعيد نيست طرح اين عمليات به جهت پاسدارى از حرمت حرم و قداست مكه مكرمه ، مورد عنايت آن حضرت باشد
.
در آن شب ، مكه ، نفس راحت و آسوده اى مى كشد و پرچم حضرت مهدىعليهالسلام
برفراز مكه به اهتزار در آمده و نور وى از آن پرتو افكن است در حاليكه دشمنان و خبرگزاريهاى جهانى آنها مى كوشند تا خبر پيروزى نهضت مقدس آن حضرت را سر پوش گذاشته و با تاءخير آن را اعلام كنند و اگر هم زودتر كشف شد آن را حركتى از سوى افرادى افراطى و مدعى مهدويت كه قبلا تعدادى از آنان در مكه و ديگر نقاط نابود شده اند، وانمود كنند... و از طرفى دست به تحريك عوامل خود در داخل مكه مى زنند تا از رهبرى نهضت و نيروهاى وى و نقاط ضعف آنان كسب اطلاع نموده و با ارائه و انتقال اين اخبار به نيروهاى سفيانى بتوانند به دستور وى در سريعترين زمان ممكن خود را به مكه برسانند.
در روز عاشوراء كه به گفته روايات روز شنبه است ، مهدىعليهالسلام
وارد مكه مى شود تا بر جهانى بودن نهضت خويش تاءكيد نمايد و تمام ملتهاى مسلمان و ملل جهان را به زبان خودشان مورد خطاب قرار مى دهد و از آنان عليه كافران و ستمگران يارى مى خواهد. از امام باقرعليهالسلام
روايت شده است كه فرمود:
قائم ، روز شنبه كه روز عاشورا است روزى كه امام حسينعليهالسلام
در آن روز به شهادت رسيد ظهور مى كند
در صورتى كه روايت قبلى ، ظهور آن حضرت را روز جمعه بعد از نماز عشاء بيان كرده بود، چگونگى جمع بين اين دو روايت را ما اين گونه ترجيح داديم كه ظهور امامعليهالسلام
در دو مرحله انجام مى شود واسطه امام بر حرم در مكه شب دهم محرم است كه مقدمه اعلان ظهور آن بزرگوار براى جهانيان در روز شنبه كه روز عاشورا است خواهد بود.
و بى شك اين امر براى دول جهان حائز اهميت بوده و انعكاس فراوانى در ميان ملل مسلمان دارد... بويژه زمانيكه امامعليهالسلام
آنان را معجزه وعده داده شده كه بزبان جد بزرگوارش پيامبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
بيان شده است با خبر مى سازد كه بزودى اتفاق خواهد افتاد و لشكريان سفيانى كه اهل سوريه هستند و براى سركوبى نهضت آن حضرت به سوى مكه مى آيند در زمين فرو خواهند رفت.
رواياتى كه درباره مدت اقامت آن حضرت در مكه و اقدامات وى در آنجا سخن مى گويد اندك است يكى از آنها مى گويد:
امام در مكه تا زمانى كه خداى سبحان اراده كند باقى مى ماند
روايت ديگرى مى گويد: امام مهدىعليهالسلام
بر راهزنان كعبه شريف اجراى حد مى نمايد، ممكن است مراد از دزدان كعبه ، حكام حجاز قبل از حضرت باشند... و بى گمان از اقدامات آن حضرت ، ايراد خطابه براى ملل اسلامى و اعلان موضع سياسى جهانى خود مى باشد.
به گفته روايات ، امامعليهالسلام
از مكه خروج نمى كند مگر پس از وقوع معجزه فرو رفتن سپاه سفيانى در زمين ، اما بنظر مى رسد كه اين سپاه بعد از آشكار شدن حركت امام به سرعت براى سركوبى آن عازم مكه مى شود قبل از رسيدن به مكه خداوند آنها را در زمين فرو مى برد.
آرى سردمداران كفر غرب و شرق در برابر پيروزى نهضت حضرت مهدىعليهالسلام
واكنش شديدى از خود نشان مى دهند و آنچنان به خشم مى آيند كه تسلط بر اعصاب خويش ندارند، چنانكه اما صادقعليهالسلام
مى فرمايد:
وقتى درفش حق آشكار گردد، اهل شرق و غرب بر آن نفرين كنند، پرسيدم چرا؟ فرمود: به سبب آنچه را كه از بنى هاشم مى بينند
و در روايتى به سبب آنچه را كه از اهل بيت او پيش از او مى بينند
اين روايت نشانگر اين است كه چند جنبش زمينه ساز، قبل از آن حضرت وجود خواهد داشت كه رهبرى غالب آنها را سادات بنى هاشم بر عهده دارند و كفر جهانى از ناحيه اين جنبش هاى اسلامى و موج اسلام خواهى آنها، دچار دشواريهاى فراوانى خواهد شد.
بنا به نقل روايات ، امام مهدىعليهالسلام
پس از نصب فرمانروايى براى شهر مكه با سپاه خود كه مركب از ده هزار و يا بيشتر است رهسپار مدينه مى گردد، امام باقرعليهالسلام
فرمود:
با قائم بر اساس كتاب خدا و سنت رسول در مكه بيعت مى كنند و امام فرمانروائى را از ناحيه خود در مكه مى گمارد و آنگاه راهى مدينه مى شود در بين راه به وى خبر مى رسد كه نماينده او را كشته اند امام به مكه باز مى گردد و فقط قاتل و يا قاتلان او را بهلاكت مى رساند.
از امام صادقعليهالسلام
منقول است كه فرمود:
او اهل مكه را با حكمت و موعظه نيكو، به حق دعوت مى كند و آنها اطاعت مى كنند و آنگاه مردى از خاندان خود را بعنوان نمانيده خويش بر آنها مى گمارد و آهنگ مدينه مى نمايد. همينكه امام از مكه خارج مى گردد به نماينده او حمله ور مى شوند، از اين رو امام بسوى آنها باز مى گردد آنان سرافكنده و گريان و زارى كنان نزد امام مى شتابند و مى گويند: اى مهدى آل محمد! توبه توبه از كرده خود پشيمانيم از ما درگذر در اين وقت امام آنها را موعظه نموده و اعلان خطر مى نمايد و از تبهكاريها برحذر مى دارد و نماينده اى ديگر را از ميان آنها انتخاب نموده و سپس رهسپار مدينه مى گردد
البته اين روايت ، اشاره اى به جنبشى كه با امام در مكه درگير مى شود ندارد و در روايت اول كه مى گويد: قاتلان را مى كشد ممكن است مراد از آن افرادى باشند كه نماينده وى را در مكه كشته اند.
امامعليهالسلام
در سر راه خود به مدينه ، از محل فرو رفتن لشكر سفيانى در زمين ، عبور مى كند، چنانكه روايتى در تفسير عياشى از امام باقرعليهالسلام
نقل شده كه فرمود:
وقتى مردى از آنان آل محمد در حاليكه سيصد و سيزده تن او را همراهى مى كنند و پرچم پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
را با خود دارد، آهنگ مدينه مى نمايد تا اينكه به محلى مى رسند امام مى فرمايد: اينجا محل فرو رفتن لشكريانى در زمين به فرمان خداست و اين آيه اى است مربوط به آنان كه خداوند فرمود: آيا كسانى كه بديها را مكر و حيله نمودند، ايمن شدند كه زمين آنان را فرو برد و يا از ناحيه اى كه نمى دانند برايشان عذاب بيايد و يا آنها را در برگيرد، در حال رفت و آمدشان كه عاجز كنندگان نباشند.
___________________