نقش امامت در زندگی انسانها

نقش امامت در زندگی انسانها0%

نقش امامت در زندگی انسانها نویسنده:
گروه: اصول دین

نقش امامت در زندگی انسانها

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سيّد حميد فتاحى
گروه: مشاهدات: 17582
دانلود: 3109

توضیحات:

نقش امامت در زندگی انسانها
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 84 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17582 / دانلود: 3109
اندازه اندازه اندازه
نقش امامت در زندگی انسانها

نقش امامت در زندگی انسانها

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نكته مُهمّ و قابل دقّت

از فرمايشات حضرت اميرعليه‌السلام چنين بر مى آيد كه تعيين صلاحيّت يك امر معقول و منطقى است ليكن معيارش ‍ هم بايد مانند خودش معقول و منطقى باشد در اين صورت احساسات و علائق انسان نمى تواند ملاك ومعيار تعيين صلاحيّت ها واقع شود زيرا ثباتى در آنها وجود ندارد و در هر موردى بايد معيارها از يك موقعيّت ثابتى برخوردار باشند و اين زمانى محقق مى شود كه انسان و برنامه هاى كاريش در هر زمينه خصوصا در مورد صلاحيت افراد، در شعاع ايمان بخداى متعال ، و ملاك قرار دادن رضاى او قرار گرفته باشد و به عبارت روشن : كسانى كه در رضاى خدا قدم بر مى دارند مى توانند براى كارهاى مناسب با استعدادشان ، صلاحيّت بگيرند اشخاصى كه در تعيين صلاحيّت ديگران ازيك موقعيّت قانونى برخوردارند بايد در سطح خيلى وسيع فرهنگى بوده باشند يعنى كسانى كه صلاحيت را معين مى كنند بايد خود واجد آن معنى باشند زيرا فاقدشى معطى آن نخواهدبود او كه از معناى رضا و خوشنودى خدا و داشتن كمال ومعرفت در مسير ايمان ، آگاهى كامل ندارد واز افراد مؤ من و ويژگيهاى آن چندان مفهومى درك نكرده و خود را در يك برنامه هاى ظاهرى و مادّى و يا دنيوى خلاصه كرده است چگونه مى تواند در تعيين صلاحيّت ها قدم بردارند زيرا مسئله صلاحيّت انسان در هرموردى قابل بحث است و در يك عبارت صلاحيّت همان خبرويّت و تشخيص دادن آگاهيهاى يك انسان از موضوعات متعدد مى باشد.

مثال : كسى در معمارى مى خواهد صلاحيّت بگيرد فردى كه در اين رشته صاحب كمالات است مى تواند اظهار نظر كند و صلاحيّت وى را معين نمايد در رشته هاى مكانيكى ، رانندگى و تحقيقات ، مديريت ، فرماندهى ، قضاوت ، و ساير مسئوليتها اعم از فردى و اجتماعى همين شرط ضرورت دارد اين يك بُعد صلاحيت فرد است بُعد ديگرش اين است آيا او در اين كارش تعهد داردكه خيانت و جنايت ، سوء استفاده ، ظلم و طغيان نكند و هميشه براى خير و سعادت و آسايش ‍ مردم از خبرويّت خود استفاده نمايند يا نه ؟ در اين صورت تعيين صلاحيّت افراد خيلى حسّاس ودقيق مى شود چون پى بردن به ضمير و باطن انسان كار مشكلى است ولى اگر مسئوليّت كار در اختيار افرادى باشد كه خود را از درون ساخته و در آن فضاى ملكوتى به گشت زنى پرداخته اند و كوچكترين وابستگى به مسائل دنيوى ندارند اين گروه مى توانند در اين پل باريك ولغزنده و پيچ و خم دار به اتّكاء خداى متعال حركت كرده ، و به مقام و منزلت افراد ديگر و حدود صلاحيّت آنها اشاره نمايد با اينكه خود همين قضاوت توسط افراد مؤ من صورت مى گيرد ليكن سئوال و جواب مشكلاتى دارد زيرا بشر هر اندازه هم از كمالات معنوى برخوردار باشد باز هم نمى تواند بطور جزمى و قطعى اظهارنظر نمايد اين جَزْميّت وقطعيت در حوزه اطلاعات و آگاهيهاى او نيست بلكه منحصر به خداوند ذوالجلال است

و در بيان علماء و دانشمندان آمده است كه مُعرِّف بايد از مُعرَّف اَوْلى باشد چون فرد نادان چگونه و درچه شرائطى مى تواند يك فرد عالم و دانشمند را معرّفى كند چون تعريف هر چيزى مستلزم شناختن آنست افرادى كه در مقام تعيين صلاحيّت بنادانى و جهالت گرفتارند چگونه مى توانند انسانهاى كامل را معرفى كنند.

قرآن مجيد مى فرمايد:( اَفَمنْ يَهْدى اِلَى الحَقِّ اَحَقُّ اَنْ يُتَّبعْ اَمَّنْ لايَهدِّى الاّ اَنْ يُهْدى فمالَكم كَيفَ تَحكُمُونَ ) .(١٨٧)

آيا كسى كه هدايت به سوى حق مى كند شايسته تر براى پيروى است يا آن كس كه خود هدايت نمى شود مگر آنكه هدايتش كنند شمارا چه مى شود؟ چگونه قضاوت مى كنيد؟

بنابراين تعيين صلاحيت انسان توسط انسان به تنهائى نمى تواند حامل پيام واقعى باشد مگر با رعايت الگو و معيارهاى الهى مى توان به چنين عملى دست زد وآن كسى مى خواهد در اين مورد قدم بردارد بايد از صلاحيت فوق العادى برخوردار باشد.

٢ - تعيين صلاحيّت توسط خود انسان

يكى از عمده ترين نشانه هاى كمال بشر، پذيرفتن واقعيّات موجود در وجودش مى باشد هر انسان به حقايق باطنى خود و توان استعدادهايش آگاهى دارد و بهتر از هر كس ديگر خود را مى شناسد و به نكات مثبت و منفى خويش اطلاع كامل دارد و از كارائى نيرو و انرژيهاى جهان وجودش در هر شرائط مطلّع است در اين صورت وى نمى تواند زير باريك نوع برنامه هائى برود كه از حيطه قدرت جسم و تفكر وانديشه اش خارج است چون در هر حال به توان كاريش علم حضورى دارد و هيچ چيز در اين راستا از وى پوشيده نيست بكار گرفتن اين واقعيّت كار هركس نيست چون شيرينى و لذّت دنيا و هواهاى نفسانى هميشه آدمى را به مسير خلاف و انحراف مى كشاند و او را از قبول نواقص و عدم توانائى كارها باز مى دارد و در خيال و توهمّات وى لذائذ ثروت ومقام و رياست را تقويت مى كند.

در اين ميان تنها وسيله اى كه آدمى را از شرّ خطرهاى نابود كننده نجات مى دهد تقوا و ايمان به خداى متعال و روز معاد است چون اولين ثمره ايمان ايجاد تعهّد و قبولاندن باز خواست اعمال است يكفرد مؤ من به گفتار ديگران در مورد صلاحيّت و شخصيت خودش توجّهى ندارد بلكه در اثر بصيرت وآگاهى لازمى كه از راه ايمان بدست آورده است خود را در پيشگاه الهى مسئول مى داند و نمى خواهد به لذت چند روز در دنيا، خرابى و خسارت آخرت را بدست آورد بلكه هدف او در جلب رضا و خوشنودى خداى سبحان خلاصه مى شود و لذا با آغوش باز تمامى تلخيها را بجان مى خرد و از ظلم و طغيان بحقوق انسان در هر زمينه اى دست نگه مى دارد.

اساسى ترين راه براى حلّ مشكلات در زمينه هاى اجتماعى و يا فردى توجه به اين نكته ظريف و مهمّ مى باشد چه اگر هر انسانى به اندازه استعداد و توان كاريش از مسئوليّت هاى زندگى پذيرا شود وخود را از كانديد شدن به انجام كارهائى كه در حيط قدرت او نيست باز دارد بطور يقين جامعه لحظه به لحظه ترقى وپيشرفت هاى لازم را بدست مى آورد زيرا عمده ترين عامل در تمدن و پيشرفت جامعه وجود انسانهاى متعهد و كارشناس است و هر مقدار برنامه هاى زندگى توسط اين گونه افراد اداره مى شود كه با مدال افتخار تعهد و تخصّص راه و مسيرهاى سالم را در هر زمينه اى در اختيار علاقمندان قرار مى دهند به همان اندازه خورشيد سعادت برآن محيط و اجتماع نور افشانى نموده است

تحقق چنين مسئله ازكمال فرد ريشه مى گيرد چون يك انسان عاقل و مؤ من هيچ وقت نمى خواهد با پذيرفتن مسئوليتى كه در توانش نيست خود را ذليل و به اجتماع خود صدمه و زيان وارد كند دراين مورد با چند حديث آشنا شويم :

١ - عن الصادقعليه‌السلام قال : لا يَنْبَغى لِلْمُؤ مِنِ اَنْ يُذِلَّ نَفْسَهُ.(١٨٨)

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: براى مؤ من شايسته نيست كه خويشتن را ذليل و خوار نمايد.

٢ - حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد: لا عَقْلَ لِمَنْ يَتجاوَزُ حَدَّهُ و قَدْرَهُ.(١٨٩)

آنكه از حدّ و قدر خويش تجاوز مى نمايد عقل ندارد.

٣ - رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد: هَلَكَ اِمرُءً لم يَعْرِفْ قَدْرَهُ وَ تَعَدّى طَوْرَهُ.(١٩٠)

آنكس كه قد رومنزلت خويش را نشناسد واز حدّخويش تجاوزكند خود را درمعرض هلاكت و نابودى قرار داده است

٣ - صلاحيّت انسان توسّط خداى متعال

در اين بخش از تعيين صلاحيّت اگر مقدارى مطالعه شود فاصله هاى زياد و روشنى از اقسام قبلى دارد زيرا دراينجا علم و آگاهيهاى لازم از انسان واعمال و افعالش ، در خلوت وجلوت ، كاملا وجود دارد حتى نسبت به آن ضمير وباطن آدمى كه جز خودش كسى ازآن با خبر نيست آگاهى موجود است

در يك عبارت : در اين بخش از تعيين صلاحيّت هيچ نوعى عدم آگاهى وجود ندارد در اين زمينه حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد:

(اِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ و تَعَالى لا يَخْفَى عَليه مَا العِبادُ مُقْتَرِفُونَ فى لَيْلِهِمْ وَ نهارِهمْ لَطُفَ بِهِ خُبْرا و اَحاطَ بِهِ عِلْما اَعْضاؤُكُمْ شُهُودُهُ و جَوَارحِكُمُ جُنُودُهُ، وَ ضَمائِرْكُمْ عُيُونُهُ وَ خَلَوَاتُكُمْ عِيانُهُ.)(١٩١)

براى خداوند سبحان پوشيده نيست كه بندگانش در شب و روزهايشان چه كارها مى كنند از تمام اعمال و افعالشان هر اندازه كوچك هم باشد خبردار است و از جهت علم به وى احاطه دارد اعضاء وجود شما [انسانها] گواهان او و جوارح شما لشكرهاى او، ضماير و باطن هاى شما ظاهر و آشكار اوست و جايگاه خلوت شما جلوتگاه اوست

بدون ترديد هيچ موردى وجود ندارد كه آدمى بتواند اندرون خويش را از خداى متعال مخفى نگاه دارد و در يك تعبير: مسئله خفاء و پنهان و يا آشكار، به جهان مادّه مربوط است موجوداتى كه در قالب ظرف زمان و مكان هستند بالاتر از حواسّ پنجگانه بر ايشان پوشيده است ولى در باره مجردات دائره علم وآگاهيها وسيع تر است زيرا آنها مى توانند به خلوت واندرون نفوذ كرده واز آنجا خبر دهند در مورد علم خداى يكتا كه خالق موجودات مجرد و مادّى است هيچ مانعى وجود ندارد بلكه تمامى مخلوقات با ظهور و باطنشان درحضور او هستند.

وحضرت اميرعليه‌السلام مى فرمايد:

يَعْلَمُ عَجيجَ الوُجُوشِ فى الفَلَوَاتِ و معاصِىَ العبادِ فى الخَلَواتِ...(١٩٢)

پروردگار متعال به صداى حيوانات وحشى در دشت پهناور عالم است و به معصيت بندگان در خلوتگاهها آگاهى دارد.

بر خلاف عقيده گروهى از علماء و دانشمندان و فلاسفه مبنى براينكه خداوند به جزئيّات علم ندارد چون آنها هر لحظه در تغيير و تحوّلند... حضرت مى فرمايد به صداى حيوانات وحشى در صحراى وسيع آگاه است (يعنى جزئيّات و كليّات در برابر علم الهى حضور دارند و عدم علم خداوند به جزئيّات يك دعوى بى دليل و بى محتوى است .)

حالا صلاحيت آدم ظى در برابر اين علم مطلق قرار مى گيرد و توان كارى وى بدين وسيله آشكار مى گردد زيرا در اين بخش ‍ هيچ نوع هوى و هوس و انحراف از حق و تجاوز به حقوق ديگران ، وجود ندارد وهر اجر و پاداشى در مقابل اعمال مخلصانه وعذاب و عقاب در برابر اعمال فاسد انسان مى باشد.

و باتمام عدل و انصاف واحسان به او توجّه دارد با آشكار ساختن اعمال نيكش و پنهان كردن لغزش و عيوباتش ، نيك نگرى خود را در حق بندگانش به اثبات مى رساند.

در اين مورد مسئله صلاحيّت انسان به اندرون و فضاى معنوى آن مربوط مى شود يعنى صورت اعمال ملاك نيست نيّت و هدفى كه جايگاهش قلب است صلاحيّت او را در علم الهى مشخّص مى كند بنابراين داشتن ضمير پاك و روشن به خالق متعال و ايجاد مهر و علاقه به قوانين و دستوراتش به امتياز آدمى مى افزايد چون نيروهاى بالقوّه اى كه در اندرون وى آفريده شده است با امتثال به اوامر ونواهى خالق سبحان فعليّت پيدا مى كند.

و در يك كلام : صلاحيت آدمى در پيشگاه حق تعالى به كيفيّت اعمال مربوط مى شود و كميّت چندان مورد توجّه نيست و در آياتش با صراحت كامل بدان اشاره فرموده است :( هو الّذى خَلَق المَوْتَ واَلْحَياة لِيَبْلُوَكُمْ ايّكُمْ اَحسَنُ عمَلا ) (١٩٣) (اوست خداوندى كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما [انسانها را] بيازمايد كدام يك بهترين عمل را انجام مى دهد.)

پيشوايان معصومعليهم‌السلام گروهى از انسانها هستند كه در بارگاه الهى از صلاحيّت مطلوبى برخوردار مى باشند زيرا به كيفيّت اعمال نهايت سعى را مبذول كرده اند با اينكه همه آنها حجّت خدايند ليكن رتبه و درجاتشان در يك اندازه نيست چون به اندازه يقين و پرداختن به كيفيت اعمال صاحب صلاحيت مناسبى مى شوند و شخصيت نبى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ميان انبياء عظام به مشابه آفتابست براى ستارگان ، و حتّى صلاحيّت آنها بوسيله داشتن محبت و قبول ولايت آن حضرت صورت گرفته است و در اين مورد احاديث زيادى وجود دارد كه رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در وقت معراج برجايگاهى قرار گرفت و پروردگار عالم ارواح تمام انبياء را در خدمتش حاضر نمود و دستور داد كه از آنها سئوال كن چرا مبعوثشان كرده ام بعداز سئوال همگى بطور اتفاق و اجتماع گفتند:

عَلى شَهادةِ اَنْ لا اِله الاّاللّه وَالاْقِرارَ نُبِوَيّكَ وَ الوِلاية لِعلىَّ بن اَبيْطالب(١٩٤) براى گواهى و شهادت بر وحدانيت خداى متعال و اقرار نبوت شما [پيامبر خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ] و ولايت على بن ابيطالبعليه‌السلام .

يقين بخداوند يا رمز سعادت

اساسى ترين معيار براى اخذ صلاحيّت از پيشگاه الهى وجود يقين به خالق هستى در تمام زمينه ها است و هر انسانى كه به يك مقام و منزلتى ، در بارگاه ربوبى صلاحيّت يافته است پيوسته باداشتن يقين به خالق عالم صورت گرفته است و از آنجائى كه رتبه اولياء خدامتفاوت است بعضى در بخشى از امور ولايت دارند گروهى در اغلب موارد صاحب ولايت تكوينى مى باشند و عدّه اى غير از مقام الُوهيّت بر هر مقدورى ولايت دارند مانند حضرت محمد و اهل بيت اوعليهم‌السلام .

اين تقسيمات در صلاحيّت انبياء و اولياء خدا، از حجم يقين آنها ريشه مى گيرد.

يقين و مراتب آن

يقين بر سه بخش تقسيم مى شود: ١ - علم اليقين ٢ - عين اليقين ٣ - حق اليقين

١ - علم اليقين يعنى از دلائل مختلف به حقيقتى ايمان پيدا كردن مانند اينكه از وجود دود به وجود آتش آگاه شدن

٢ - عين اليقين وآن درجائى است كه انسان به مرحله مشاهده مى رسد وبا چشم خود مثلا آتش را مشاهده مى كند.

٣ - حق اليقين وآن همانند كسى است كه وارد آتش شود و سوزش آن را لمس كند و اين بالاترين مرحله يقين است

مرحله اوّل جنبه عمومى دارد ومرحله دوّم براى پرهيزكاران است ومرحل سوّم به مقرّبان و افراد ويژه اختصاص دارد.

و در حديث آمده است كه خدمت رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض نمودند شنيده ايم بعضى از ياران عيسى روى آب راه مى رفتند؟ فرمود:

لوكان يَقينُه اَشدّ من ذلِك لَمَشى عَلَى الهَوَاء.(١٩٥)

(اگر يقينش از حالت موجود شديدتر مى بود مى توانست در آسمان و هوا هم حركت كند.)

حديث شريف صلاحيّت هاى آدمى را در پيشگاه الهى به داشتن يقين به پروردگار عالم مورد بررسى قرار مى دهد زيرا داشتن ولايت و قدرت تصرّف درجهان هستى كه به ولايت تكوينى نام گرفته است ازهمان يقين مايه مى گيرد و به قول مرحوم علامّه طباطبائىرحمه‌الله بعد از ذكر اين حديث شريف مى افزايد: (همه چيز بر محور يقين به خداوند سبحان ، و محو كردن اسباب جهان تكوين از استقلال در تاءثير دور مى زند بنابراين هر قدر اعتقاد و ايمان انسان به قدرت مطلقه الهيّه بيشتر گردد اشياء جهان به همان نسبت در برابر او مطيع ومنقاد خواهد شد.)(١٩٦)

واين است رمز رابطه يقين و تصرّف خارق العادّه در عالم آفرينش و دريافت صلاحيت مقام رسالت ونبوّت و امامت

صلاحيّت انسان براى امامت

اگر به مقام و مسئوليّت هاى الهى بادقت نظر توجّه شود و اسرار و حكمت هاى موجود خالق متعال در آنها مورد مطالعه قرار بگيرد دو صورت متصور است

١ - اينكه مقامات الهيّه در اثر رشد و كمال وايجاد يقين در آنها شكل پيدا مى كند و سرمايه هاى بالقوّه به فعليّت مى رسند.

٢ - مقام و مسئوليت هاى الهى به قلب انسان نازل مى شوند يعنى در اثر رشد و كمال و يقين فرودگاهى تشكيل مى شود وبه اندازه آماده گى فرودگاه هواپيما مى تواند در آن بنشيند مثال : اگر در محيطى فرودگاه تاءسيس نشود فرود هواپيما در آن مكان مشكل ، و بلكه محال است ليكن گاهى فرودگاه آمادگى فرود هواپيماهاى كوچك را دارد و گاهى در اثر توسعه باند فرودگاه ، هواپيماهاى بزرگى هم مى توانند به راحتى در آن بنشينند.

اگر درست ملاحظه شود هر دو بخش وجوه اشتراك زيادى دارند ليكن تا جايگاه مناسب براى احراز مقامات الهيّه در دل آدمى محقق نشود و قابليّت وى در اثر يقين ، رشد پيدا نكند نمى تواند بارسنگين مسئوليت امامت را بر دوش گيرد.

تشخيص آماده گى براى مسئوليّت هاى خداوندى و معيّن كردن صلاحيت شخص برآن ، منحصر به پروردگار عالم است هيچ احدى نمى تواند در اين باره اظهار نظر نمايد چون پى بردن به يقين و قابليّت كسى ، امر مشكل است وانسان در مواردى باكنار هم قرار دادن قرائن وشواهدى دست به اين كار مى زند ليكن پايگاه آن قطعيت و جزميّت ندارد.

امام رضاعليه‌السلام در باره امام و مسئوليّت هايش مى فرمايد:

اَلاْمامُ اَمينُ اللّهِ فى اَرْضِهِ و خَلْقِهِ، وحُجَّتِه عَلى عِبادِهِ، و خَليفَتِه فى بِلادِهِ والدّاعى اِلَى اللّهِ والذّابُّ عن حَرِيم اللّهِ.(١٩٧)

امام امين خدا در روى زمين و مخلوقاتش ، و حجت و راهنماى او بربندگانش ، و خليفه خدا دربلادش ، و دعوت كننده [مردم ] بسوى خدا، و دفاع كننده از حريم او مى باشد.

چندين مسئوليت مهّم براى امامعليه‌السلام معين شده است ١ - امين ٢ - حجّت ٣ - خليفه ٤ - داعى ٥ - دفاع كننده

اگر در مورد هر يك از اين اوصاف مطالعه شود و به واقعيّات آنها اطلاع حاصل نمايد بطور يقين خواهد گفت چنين فردى از يك صلاحيّت فوق العادّه اى برخوردار است زيرا امين بودن براى خدا يك مسئله كوچك و ساده اى نيست بلكه از عظمت وبزرگوارى وحق اليقين حكايت مى كند چنانكه يكى از زيارات حضرت امير المؤ منين علىعليه‌السلام (به امين اللّه ) شهرت دارد.

السلام عليكَ يا امينَ اللّهِ فى اَرْضِهِ

درود و سلام بر تو اى امين خدا در روى زمين

سؤ ال : آيا انسان مى تواند در مورد اين صفات براى كسى اظهار نظر كند و او را به يكى از اين اوصاف ، متصّف نمايد؟

جواب : چنين اظهار نظر در مقدورات وى نيست يعنى او نمى تواند صلاحيّت كسى را براى احراز اين مقام و منصب مهّم الهى تاءييد كند مگر توسط قرائن و شواهدى كه از ناحيه بارى تعالى در اختيار او قرار گرفته است مى تواند فردى را توصيف كند امين خدا بودن يك انسان ، اوج كمال و فزونى ايمان لازم دارد و تشخيص اين حقيقت از عهده بشر خارج است

مثلا: بوسيله سخنان پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و نزول آيات الهى ، و آشكار شدن معجزات و كرامات بدست او، مى توان به صلاحيّت كسى آگاهى پيدا كرد زيرا اين نوع اعمال نشان دهنده يقين وايمان او به حضرت اقدس تعالى است

لازم بذكر است

وجود قرائن در اختيار انسان ، به معناى ايجاد صلاحيّت بدست او نيست بلكه آنها از واقعيّتى موجود و ثابت حكايت مى كند.

وقتى كه آيات و احاديث زيادى در شاءن ائمه اطهارعليهم‌السلام آمده و در ادعيه و زيارات بدان اشاره شده است قابليّت و صلاحيّت كامل آنها را براى احراز مقام و منصب الهى ، نشان مى دهد و رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وقتى كه در مكان و زمانهاى متعدد به امامت و ولايت علىعليه‌السلام ويازده فرزند معصومشعليهم‌السلام اشاره مى كند مى خواهد صلاحيّت كامل آنها را براى احراز مقام امامت به مردم روشن نمايد كه هركس نمى تواند خود را براى چنين مسئوليتى نامزد كند هرچند تمام مردم دنيا وى را تاءييد كنند چون تاءييد مردم هيچ تاءثيرى در قابليّت او ندارد بلكه ملاك تاءييد خداى متعال است

بعنوان نمونه در زيارت جامعه آمده است

و تَراجِمةً لِوَحْيِهِ: مفسّران و مترجمان وحى

و حَفَظَةً لِسِرِّه :حافظان اسرار الهى

وَ خَزَنَةً لِعِلْمِهِ: خزينه علوم او

و اَرْكانا لِتَوْحِيدهِ: اركان وحدانيّت خدا

و اَدِلاّءَ عَلى صِراطِهِ: هاديان و راهنمايان مسيرش

وَارْتَضاكُمْ لِغَيْبِهِ: به آگاهى شما از علم غيبش خوشنود و راضى است

وَ رضِيَكُمْ خُلَفاءَ فى اَرْضِهِ: و شما را بخلافت الهيّة در زمين پسنديده

واَنْتُم نُورَ الاَخْيار: شما نور قلب خوبانيد

وِ بكُمْ فَتَح اللّهُ و بكُمْ يَخْتِمُ اللّهِ: با شما جهان هستى را شروع و به شما ختم كتاب آفرينش مى كند.

و بِكم يُنَزِّلُ الغَيْثَ: بواسطه شما باران نازل مى كند

وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ اَلَهَّم وَ يَكَشِفُ الضُّرَّ: بواسطه شما اندوه و غم و رنجها از دلها برطرف مى گردد

همه از زيارت جامعه كبير نقل شده است

اين همه توصيف وتعريف از زبان معصومعليه‌السلام نشان مى دهد كه ائمه هُدىعليهم‌السلام در پيشگاه الهى از يك صلاحيت فوق العاده اى برخوردار بودند چون لسان حديث و آيات و در يك كلام ، وحى ، هميشه حكايت از واقع دارد. مثلا: ترجمه وحى به معناى تبديل لفظ به لفظ ديگر نيست بلكه به معناى پرده بردارى از حقايق و اسرار غيبى ، وشكافتن پوسته هاى حروف ، آشكار ساختن قدرت و عظمت خداوندى ، و دريك عبارت : حَفّارى در معادن و مخازن جهان وحى ، و عينيّت دادن به آن ، كارشناسى مهمّى را مى طلبد وقتى كه امام حجّت وخليفه خدا در روى زمين است يعنى اُبّهت و عظمت و قدرت خدا در سيماى اومتبلور است و مى تواند مرده را زنده كند و از تمام اسرار غيب باخبر باشد همانطورى كه در وجود مقدّس نبىّ اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عظمت و قدرت الهيّة محقّق بود وآن معجزات و كرامات ، و معراج ، و نفوذ در ضمير و باطن نشانگر آن واقعيت است

و در مورد امامان معصومعليهم‌السلام هم همين ولايت الهيّه وجود دارد كه اجمالا در ابتداء كتاب بدان اشاره شده است

آنكه براى همگان لازم است اين است كه جهان هستى در بقاء و حدوثش به حجّت و خلفاء وامين الهى محتاج است حتى نزول باران و خير و بركت و رفع غم و اندوه و حوادث تلخ و ناگوار، وايجاد آرامش روانى براى جامعه بشرى به آنها وابسته است و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مدت بيست و سه سال در هر شرائط افكار عمومى را به اين نكته معطوف مى داشت تا در شعاع نور ولايت قابليّت ها بالا رود و در دل آدمى يقين به قدرت و عظمت و مهر و محبّت الهى چنان قوى شود كه بشر از خوف و هراس تمامى فشارهاى روزگار نجات يابد وتنها از خدا بترسد.

و يكى از رموزات شناسائى اولياء و خلفاء و حُجج الهى وجود خوف الهى در دلهاى اوست چون چنين ترسى آدمى را در تمام امورات زندگى معتدل مى كند و هميشه به وابستگى توحيديش مى افزايد.

در نتيجه روشن شد كه امام معصومعليه‌السلام مجموعه اين صفات عاليه را در اختيار دارد و صلاحيت وى براى اين مهم ، از ناحيه ذات اقدسى الهى مورد تاءييد قرار گرفته است و بدين وسيله هيچ احدى نمى تواند خود و يا افراد ديگرى را با آن عزيزان مقايسه نمايد هرچند در اين زمينه صاحب مقام و منزلتى هم باشد چون آن ويژه گى و خصوصيت كه در اهل بيتعليهم‌السلام وجود دارد فقط به آنها اختصاص دارد و در زيارت جامعه آمده است :

حَيْثُ لاَيْلَحقُهُ لاحِقٌ و لا يَفُوقُه فائِقٌ و لاَيْسِبقُهُ سابِقٌ.(١٩٨)

مقام و منزلت اهل بيتعليه‌السلام در يك سطحى قرار گرفته كه از سابقين و لاحقين كسى بدان نخواهد رسيد و فوق آن مرتبه احدى راه نيابد و از آن پيشروى نخواهد كرد.

وَ لا يَطْمَعُ فى اِدْراكِهِ طامِعٌ حَتّى لا يَبْقى مَلَكَ مُقَّربٌ و لا بَنىُّ مُرسَلٌ وَ لا صِدّيقً وَ لا شَهيدٌ وَ لا عالمٌ وَ لا جاهِلٌ وَ لا دَنّىٌ وَ لا فاضِلٌ وَ لا مؤ منٌ صالِحٌ...(١٩٩)

و ابدا طمع نيل به آن مقام را هم كسى نكند تا آنجا كه هيچ ملك مقرّب و پيامبر مرسل و هيچ صديق و شهيد و عالم و جاهل و پست و فاضل و مؤ من صالح و فاجر ستمگر سركش ، و شيطان گمراه و مخلوقات ديگر در ميان آنها وجود ندارد مگر اينكه خدا جلالت و مجد و عظمت ورفيع شاءن شما را به آنها شناسانده است واين معرّفى و شناسائى از ناحيه خداى سبحان نشان دهنده اوج عظمت امام است و كسى را نشايد كه در مقابل خورشيد فروزان رحمت الهى بر سر نقاب انداخته و خود را در باتلاق هاى جهالت ونادانى نابود كند.

اگر تمامى دانشمندان در هر زمينه اى افكار عمومى را بدين جهت هدايت نموده و در شاءن صلاحيّت خودشان حركت مى كردند بطور مسلّم و قطعى صاحب يك فرهنگ غنى بوده وبا تمام امكانات موجود پيشرفت و ترّقى و تمدّن سالم را وارد جامعه مى كردند با كمال تاءسّف شيرينى و لذّت دنيا با ايجاد وابستگی هايش مردم را به فقر معنوى گرفتار ساخت وهر روز مقام و منزلت انسانى و زيست سالم وى در اثر كمبودهاى معنوى وعدم اطاعت از حجّت وامين الهى با خطرهاى جدّى و نابود كننده مواجهه است