يقين بخداوند يا رمز سعادت
اساسى ترين معيار براى اخذ صلاحيّت از پيشگاه الهى وجود يقين به خالق هستى در تمام زمينه ها است و هر انسانى كه به يك مقام و منزلتى ، در بارگاه ربوبى صلاحيّت يافته است پيوسته باداشتن يقين به خالق عالم صورت گرفته است و از آنجائى كه رتبه اولياء خدامتفاوت است بعضى در بخشى از امور ولايت دارند گروهى در اغلب موارد صاحب ولايت تكوينى مى باشند و عدّه اى غير از مقام الُوهيّت بر هر مقدورى ولايت دارند مانند حضرت محمد و اهل بيت اوعليهمالسلام
.
اين تقسيمات در صلاحيّت انبياء و اولياء خدا، از حجم يقين آنها ريشه مى گيرد.
يقين و مراتب آن
يقين بر سه بخش تقسيم مى شود: ١ - علم اليقين ٢ - عين اليقين ٣ - حق اليقين
١ - علم اليقين يعنى از دلائل مختلف به حقيقتى ايمان پيدا كردن مانند اينكه از وجود دود به وجود آتش آگاه شدن
٢ - عين اليقين وآن درجائى است كه انسان به مرحله مشاهده مى رسد وبا چشم خود مثلا آتش را مشاهده مى كند.
٣ - حق اليقين وآن همانند كسى است كه وارد آتش شود و سوزش آن را لمس كند و اين بالاترين مرحله يقين است
مرحله اوّل جنبه عمومى دارد ومرحله دوّم براى پرهيزكاران است ومرحل سوّم به مقرّبان و افراد ويژه اختصاص دارد.
و در حديث آمده است كه خدمت رسولخداصلىاللهعليهوآلهوسلم
عرض نمودند شنيده ايم بعضى از ياران عيسى روى آب راه مى رفتند؟ فرمود:
لوكان يَقينُه اَشدّ من ذلِك لَمَشى عَلَى الهَوَاء.
(اگر يقينش از حالت موجود شديدتر مى بود مى توانست در آسمان و هوا هم حركت كند.)
حديث شريف صلاحيّت هاى آدمى را در پيشگاه الهى به داشتن يقين به پروردگار عالم مورد بررسى قرار مى دهد زيرا داشتن ولايت و قدرت تصرّف درجهان هستى كه به ولايت تكوينى نام گرفته است ازهمان يقين مايه مى گيرد و به قول مرحوم علامّه طباطبائىرحمهالله
بعد از ذكر اين حديث شريف مى افزايد: (همه چيز بر محور يقين به خداوند سبحان ، و محو كردن اسباب جهان تكوين از استقلال در تاءثير دور مى زند بنابراين هر قدر اعتقاد و ايمان انسان به قدرت مطلقه الهيّه بيشتر گردد اشياء جهان به همان نسبت در برابر او مطيع ومنقاد خواهد شد.)
واين است رمز رابطه يقين و تصرّف خارق العادّه در عالم آفرينش و دريافت صلاحيت مقام رسالت ونبوّت و امامت
صلاحيّت انسان براى امامت
اگر به مقام و مسئوليّت هاى الهى بادقت نظر توجّه شود و اسرار و حكمت هاى موجود خالق متعال در آنها مورد مطالعه قرار بگيرد دو صورت متصور است
١ - اينكه مقامات الهيّه در اثر رشد و كمال وايجاد يقين در آنها شكل پيدا مى كند و سرمايه هاى بالقوّه به فعليّت مى رسند.
٢ - مقام و مسئوليت هاى الهى به قلب انسان نازل مى شوند يعنى در اثر رشد و كمال و يقين فرودگاهى تشكيل مى شود وبه اندازه آماده گى فرودگاه هواپيما مى تواند در آن بنشيند مثال : اگر در محيطى فرودگاه تاءسيس نشود فرود هواپيما در آن مكان مشكل ، و بلكه محال است ليكن گاهى فرودگاه آمادگى فرود هواپيماهاى كوچك را دارد و گاهى در اثر توسعه باند فرودگاه ، هواپيماهاى بزرگى هم مى توانند به راحتى در آن بنشينند.
اگر درست ملاحظه شود هر دو بخش وجوه اشتراك زيادى دارند ليكن تا جايگاه مناسب براى احراز مقامات الهيّه در دل آدمى محقق نشود و قابليّت وى در اثر يقين ، رشد پيدا نكند نمى تواند بارسنگين مسئوليت امامت را بر دوش گيرد.
تشخيص آماده گى براى مسئوليّت هاى خداوندى و معيّن كردن صلاحيت شخص برآن ، منحصر به پروردگار عالم است هيچ احدى نمى تواند در اين باره اظهار نظر نمايد چون پى بردن به يقين و قابليّت كسى ، امر مشكل است وانسان در مواردى باكنار هم قرار دادن قرائن وشواهدى دست به اين كار مى زند ليكن پايگاه آن قطعيت و جزميّت ندارد.
امام رضاعليهالسلام
در باره امام و مسئوليّت هايش مى فرمايد:
اَلاْمامُ اَمينُ اللّهِ فى اَرْضِهِ و خَلْقِهِ، وحُجَّتِه عَلى عِبادِهِ، و خَليفَتِه فى بِلادِهِ والدّاعى اِلَى اللّهِ والذّابُّ عن حَرِيم اللّهِ.
امام امين خدا در روى زمين و مخلوقاتش ، و حجت و راهنماى او بربندگانش ، و خليفه خدا دربلادش ، و دعوت كننده [مردم ] بسوى خدا، و دفاع كننده از حريم او مى باشد.
چندين مسئوليت مهّم براى امامعليهالسلام
معين شده است ١ - امين ٢ - حجّت ٣ - خليفه ٤ - داعى ٥ - دفاع كننده
اگر در مورد هر يك از اين اوصاف مطالعه شود و به واقعيّات آنها اطلاع حاصل نمايد بطور يقين خواهد گفت چنين فردى از يك صلاحيّت فوق العادّه اى برخوردار است زيرا امين بودن براى خدا يك مسئله كوچك و ساده اى نيست بلكه از عظمت وبزرگوارى وحق اليقين حكايت مى كند چنانكه يكى از زيارات حضرت امير المؤ منين علىعليهالسلام
(به امين اللّه ) شهرت دارد.
السلام عليكَ يا امينَ اللّهِ فى اَرْضِهِ
درود و سلام بر تو اى امين خدا در روى زمين
سؤ ال : آيا انسان مى تواند در مورد اين صفات براى كسى اظهار نظر كند و او را به يكى از اين اوصاف ، متصّف نمايد؟
جواب : چنين اظهار نظر در مقدورات وى نيست يعنى او نمى تواند صلاحيّت كسى را براى احراز اين مقام و منصب مهّم الهى تاءييد كند مگر توسط قرائن و شواهدى كه از ناحيه بارى تعالى در اختيار او قرار گرفته است مى تواند فردى را توصيف كند امين خدا بودن يك انسان ، اوج كمال و فزونى ايمان لازم دارد و تشخيص اين حقيقت از عهده بشر خارج است
مثلا: بوسيله سخنان پيامبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
و نزول آيات الهى ، و آشكار شدن معجزات و كرامات بدست او، مى توان به صلاحيّت كسى آگاهى پيدا كرد زيرا اين نوع اعمال نشان دهنده يقين وايمان او به حضرت اقدس تعالى است
لازم بذكر است
وجود قرائن در اختيار انسان ، به معناى ايجاد صلاحيّت بدست او نيست بلكه آنها از واقعيّتى موجود و ثابت حكايت مى كند.
وقتى كه آيات و احاديث زيادى در شاءن ائمه اطهارعليهمالسلام
آمده و در ادعيه و زيارات بدان اشاره شده است قابليّت و صلاحيّت كامل آنها را براى احراز مقام و منصب الهى ، نشان مى دهد و رسولخداصلىاللهعليهوآلهوسلم
وقتى كه در مكان و زمانهاى متعدد به امامت و ولايت علىعليهالسلام
ويازده فرزند معصومشعليهمالسلام
اشاره مى كند مى خواهد صلاحيّت كامل آنها را براى احراز مقام امامت به مردم روشن نمايد كه هركس نمى تواند خود را براى چنين مسئوليتى نامزد كند هرچند تمام مردم دنيا وى را تاءييد كنند چون تاءييد مردم هيچ تاءثيرى در قابليّت او ندارد بلكه ملاك تاءييد خداى متعال است
بعنوان نمونه در زيارت جامعه آمده است
و تَراجِمةً لِوَحْيِهِ: مفسّران و مترجمان وحى
و حَفَظَةً لِسِرِّه :حافظان اسرار الهى
وَ خَزَنَةً لِعِلْمِهِ: خزينه علوم او
و اَرْكانا لِتَوْحِيدهِ: اركان وحدانيّت خدا
و اَدِلاّءَ عَلى صِراطِهِ: هاديان و راهنمايان مسيرش
وَارْتَضاكُمْ لِغَيْبِهِ: به آگاهى شما از علم غيبش خوشنود و راضى است
وَ رضِيَكُمْ خُلَفاءَ فى اَرْضِهِ: و شما را بخلافت الهيّة در زمين پسنديده
واَنْتُم نُورَ الاَخْيار: شما نور قلب خوبانيد
وِ بكُمْ فَتَح اللّهُ و بكُمْ يَخْتِمُ اللّهِ: با شما جهان هستى را شروع و به شما ختم كتاب آفرينش مى كند.
و بِكم يُنَزِّلُ الغَيْثَ: بواسطه شما باران نازل مى كند
وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ اَلَهَّم وَ يَكَشِفُ الضُّرَّ: بواسطه شما اندوه و غم و رنجها از دلها برطرف مى گردد
همه از زيارت جامعه كبير نقل شده است
اين همه توصيف وتعريف از زبان معصومعليهالسلام
نشان مى دهد كه ائمه هُدىعليهمالسلام
در پيشگاه الهى از يك صلاحيت فوق العاده اى برخوردار بودند چون لسان حديث و آيات و در يك كلام ، وحى ، هميشه حكايت از واقع دارد. مثلا: ترجمه وحى به معناى تبديل لفظ به لفظ ديگر نيست بلكه به معناى پرده بردارى از حقايق و اسرار غيبى ، وشكافتن پوسته هاى حروف ، آشكار ساختن قدرت و عظمت خداوندى ، و دريك عبارت : حَفّارى در معادن و مخازن جهان وحى ، و عينيّت دادن به آن ، كارشناسى مهمّى را مى طلبد وقتى كه امام حجّت وخليفه خدا در روى زمين است يعنى اُبّهت و عظمت و قدرت خدا در سيماى اومتبلور است و مى تواند مرده را زنده كند و از تمام اسرار غيب باخبر باشد همانطورى كه در وجود مقدّس نبىّ اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
عظمت و قدرت الهيّة محقّق بود وآن معجزات و كرامات ، و معراج ، و نفوذ در ضمير و باطن نشانگر آن واقعيت است
و در مورد امامان معصومعليهمالسلام
هم همين ولايت الهيّه وجود دارد كه اجمالا در ابتداء كتاب بدان اشاره شده است
آنكه براى همگان لازم است اين است كه جهان هستى در بقاء و حدوثش به حجّت و خلفاء وامين الهى محتاج است حتى نزول باران و خير و بركت و رفع غم و اندوه و حوادث تلخ و ناگوار، وايجاد آرامش روانى براى جامعه بشرى به آنها وابسته است و رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
در مدت بيست و سه سال در هر شرائط افكار عمومى را به اين نكته معطوف مى داشت تا در شعاع نور ولايت قابليّت ها بالا رود و در دل آدمى يقين به قدرت و عظمت و مهر و محبّت الهى چنان قوى شود كه بشر از خوف و هراس تمامى فشارهاى روزگار نجات يابد وتنها از خدا بترسد.
و يكى از رموزات شناسائى اولياء و خلفاء و حُجج الهى وجود خوف الهى در دلهاى اوست چون چنين ترسى آدمى را در تمام امورات زندگى معتدل مى كند و هميشه به وابستگى توحيديش مى افزايد.
در نتيجه روشن شد كه امام معصومعليهالسلام
مجموعه اين صفات عاليه را در اختيار دارد و صلاحيت وى براى اين مهم ، از ناحيه ذات اقدسى الهى مورد تاءييد قرار گرفته است و بدين وسيله هيچ احدى نمى تواند خود و يا افراد ديگرى را با آن عزيزان مقايسه نمايد هرچند در اين زمينه صاحب مقام و منزلتى هم باشد چون آن ويژه گى و خصوصيت كه در اهل بيتعليهمالسلام
وجود دارد فقط به آنها اختصاص دارد و در زيارت جامعه آمده است :
حَيْثُ لاَيْلَحقُهُ لاحِقٌ و لا يَفُوقُه فائِقٌ و لاَيْسِبقُهُ سابِقٌ.
مقام و منزلت اهل بيتعليهالسلام
در يك سطحى قرار گرفته كه از سابقين و لاحقين كسى بدان نخواهد رسيد و فوق آن مرتبه احدى راه نيابد و از آن پيشروى نخواهد كرد.
وَ لا يَطْمَعُ فى اِدْراكِهِ طامِعٌ حَتّى لا يَبْقى مَلَكَ مُقَّربٌ و لا بَنىُّ مُرسَلٌ وَ لا صِدّيقً وَ لا شَهيدٌ وَ لا عالمٌ وَ لا جاهِلٌ وَ لا دَنّىٌ وَ لا فاضِلٌ وَ لا مؤ منٌ صالِحٌ...
و ابدا طمع نيل به آن مقام را هم كسى نكند تا آنجا كه هيچ ملك مقرّب و پيامبر مرسل و هيچ صديق و شهيد و عالم و جاهل و پست و فاضل و مؤ من صالح و فاجر ستمگر سركش ، و شيطان گمراه و مخلوقات ديگر در ميان آنها وجود ندارد مگر اينكه خدا جلالت و مجد و عظمت ورفيع شاءن شما را به آنها شناسانده است واين معرّفى و شناسائى از ناحيه خداى سبحان نشان دهنده اوج عظمت امام است و كسى را نشايد كه در مقابل خورشيد فروزان رحمت الهى بر سر نقاب انداخته و خود را در باتلاق هاى جهالت ونادانى نابود كند.
اگر تمامى دانشمندان در هر زمينه اى افكار عمومى را بدين جهت هدايت نموده و در شاءن صلاحيّت خودشان حركت مى كردند بطور مسلّم و قطعى صاحب يك فرهنگ غنى بوده وبا تمام امكانات موجود پيشرفت و ترّقى و تمدّن سالم را وارد جامعه مى كردند با كمال تاءسّف شيرينى و لذّت دنيا با ايجاد وابستگی هايش مردم را به فقر معنوى گرفتار ساخت وهر روز مقام و منزلت انسانى و زيست سالم وى در اثر كمبودهاى معنوى وعدم اطاعت از حجّت وامين الهى با خطرهاى جدّى و نابود كننده مواجهه است