نقش امامت در زندگی انسانها

نقش امامت در زندگی انسانها0%

نقش امامت در زندگی انسانها نویسنده:
گروه: اصول دین

نقش امامت در زندگی انسانها

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سيّد حميد فتاحى
گروه: مشاهدات: 17571
دانلود: 3106

توضیحات:

نقش امامت در زندگی انسانها
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 84 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17571 / دانلود: 3106
اندازه اندازه اندازه
نقش امامت در زندگی انسانها

نقش امامت در زندگی انسانها

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

اطاعت امام فرض و واجب است

اطاعت از دستورات امام براى تمام بندگان الهى واجب است و اگركسى معصيت آنها را كرده باشد از جرگه ايمان خارج شده است زيرا اطاعت آنها اطاعت خداست همانطورى كه در زيارت جامعه آمده است :

من اَطاعَكُم فقد اَطاع اللّهِ و من عَصيكُمْ فقد عَصَى اللّه و من اَبغَضُكم فقد ابغض اللّه ، ومن اعتصم بكم فَقد اعتصم باللّه(٢٦٣)

هر كسى از شما [امامان معصوم ] اطاعت كند در حقيقت خدا را اطاعت نموده است و هركس نافرمانى شما را بكند در واقع معصيت خدا كرده است و هركس شما را به خشم آورد خدا را خشمناك نموده است و هر كه به شما چنگ زند و توسّل جويد در حقيقت به خدا متوسّل شده است

اطاعت خدا يعنى بكار گرفتن تمامى دستورات و قوانين او در برنامه هاى زندگى مى باشد و عصيان يعنى تخلف و نا فرمانى كردن از دستورات الهى ، با تسليم و عدم تسليم در برابر فرمان حق ، رنگ و قيافه حقيقى آدمى واضح مى شود به اين معنى آنكه تسليم خدا شده چه رنگى دارد و آنكس كه نافرمانى مى كند در چه وضعى بسر مى برد؟

براى هركس لازم است در مورد اوامر و نواهى الهى ، به اندازه استعداد خويش مطالعه كند تا بفهمد با اطاعت و يا نافرمانى از اوامر و نواهى خداى متعال چه موانعى از سر راه زندگى وى برداشته مى شود و يا چه مشكلاتى به او روى مى آورد.

در هر صورت فلسفه اطاعت ازخداى سبحان ، پرورش دادن استعدادهاى باطنى و حفّارى كردن در معادن وجودى مى باشد وهركس كه خود را در بهترين شرايط مطيع خدا قرار دهد در حقيقت تخم هاى سعادت وخوشبختى آفريده شده در وجودش را آبيارى نموده است و بتدريج به آن مراحل عاليه كمالات معنوى قدم مى گذارد و قرآن در اين زمينه مى فرمايد:( وَ مَنْ يُطِعُ اللّه و رَسُولَه يُدْخِله جَنّاتٍ تَجرى مِنْ تَحتِها الاَنْهار ) .(٢٦٤

هركس از خدا و رسولش اطاعت كند خالق متعال او را به باغهاى بهشتى كه از زير شان نهرها جاريست داخل مى كند.

در آيه ديگر مى فرمايد:( وَمَنْ يُطع اللّهَ وَ رَسُوله فَقَدْفازَ فُوَزا عَظيما ) .(٢٦٥)

هركس از خدا و رسولش اطاعت كند به يك پيروزى و موفقيتهاى بزرگى دست پيدا كرده است

بنابراين اطاعت از اوامر و نواهى خداى سبحان ، ضرورت هاى زندگى انسان را تشكيل مى دهد براى اينكه زندگى همه اش ‍ خواسته است و تمامى خواستها با تسليم شدن در برابر فرمان حق ، برآورده مى شوند و در مقام تجربه هم ثابت شده كه موفقيت بشر در اطاعت او از خداست

نكته ديگرى كه در آيات مطرح است اطاعت خدا با اطاعت پيامبرش آمده است يعنى اطاعت پيامبر همان اطاعت خداست و هيچ تفاوتى وجود ندارد و به عبارت ديگر در اينجا دو اطاعت هم عرض وجود ندارد بلكه يك اطاعت است و آن اطاعت از ذات اقدس تعالى مى باشد و اطاعت از پيامبر هم همان اطاعت از خداست

قرآن مى فرمايد:( مَنْ يُطع الرَّسُول فَقَدْ اَطاعَ اللّه ) . (٢٦٦)

هركس از پيامبر اطاعت كند در واقع خدا را اطاعت نموده است

بنابراين مطابق صراحت قرآن اطاعت از اوامر و نواهى پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اطاعت از خداست و هيچ تفاوتى وجود ندارد.

و در آيه ديگر اطاعت سومى مطرح مى شود وآن هم مثل آيات ديگر نشان دهنده يك واقعيت است وآن اطاعت از خداى عزوجل مى باشد.

( يا اَيُّها الذّينَ اَمَنُوا اءَطيعُواللّه و اَطيعُوا الرّسُولَ و اُولى الاَمْرِ مِنْكُمْ ) .(٢٦٧)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد ازخدا و رسولش و صاحبان امرى كه از شماست اطاعت كنيد.

مراد از اولى الامر حضرت علىعليه‌السلام است وامامان معصومى كه بعد از او در مقام امامت قرار مى گيرند همه صاحب امر الهى هستند و بطور اختصار به ماءخذ اشاره مى شود: تفسير البحر المحيط ج ٣/٢٢٨، احقاق الحق ج ٣/٤٣٥ نيابيع المودة /١١٦، شواهد التنزيل ج ١/١٤٩.

بنابراين اطاعت از امام واجب است ومعصيتش كفر مى باشد رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد: انّه لايَجُوزُ عَلَى الصِّراط الاّ مَنْ كانَ معه كِتابً بولاية علىَّ بن ابيطالب.(٢٦٨) هيچ كس نمى تواند بدون ولايت على بن ابيطالبعليه‌السلام ازپل خطرناك در روز قيامت عبور كند [و تا خود را از آتش جهنم نجات دهد] قائمٌ بِاَمْرِاللّه(٢٦٩)

قيام و حركت امام به امر خداست

امام هدفى جز اجراى دستورات خداوندى ندارد و اگر به طور روشن به مقام و منزلت ايشان توجّه شود همين نكته تبلور مى كند كه تمامى برنامه هاى امام بدستور خدا صورت مى گيرد واين نشان دهنده اين است كه مجريان قوانين الهى ويژه گيهاى خاصى دارند وبه همين سبب آماده گى كامل براى دريافت امر خدا و تحويل آن به بندگان را دارا مى باشد در اين صورت لازم است جامعه شناسان و روان شناسان وحتى مورّخان در تحليل هاى خودشان از تاريخ زندگى امام معصومعليه‌السلام و مباشرت و معاشرت ، سكوت ، جهاد او روشِ معقولى را اتّخاذ كنند.

يعنى امام را در سيماى يك انسان عادّى كه به مغز و انديشه خود متّكى است قرار ندهد چون در چنين تحليلى تمام كار و كوشش عبث وباطل خواهد بود براى اينكه يك فرد عادّى در مقام مبارزه برنامه هاى خود را مطابق معيارهاى خاصّى كه دارد شروع مى كند و در يك لحظه تصميمات عوض مى شود از ره نيرنگ و نفاق وارد شده تا مقصود نهائى خود را پيدا كند اما در باره امام نمى توان چنين تحليلى را اظهار كرد.

زيرا او خليفه خداست و تمامى برنامه هايش مطابق دستورات الهى صورت مى گيرد يك زمان مبارزه را چه يك تكليف الهى است در قيافه جهاد صورت مى دهد مانند حضرت امام حسينعليه‌السلام يك وقت همان تكليف را در معناى صلح پياده مى كند مثل حضرت امام حسنعليه‌السلام زمانى صبر و بردبارى در مقابل شيطنت ها را براى خود تكليف مى داند و زمانى قيام را در يك حالت خيلى دلخراش انجام مى دهد تا جائى كه اسارت فرزندان واهل و عيال و قرار گرفتن آنها در مكانهاى بى سايه بان و مدتى بدون آب و غذا ماندن هم داخل همان تكاليف الهى مى شود.

كسانى كه در باره امام معصومعليه‌السلام مى خواهند سخن بگويند و از برنامه هاى آنها تحليلاتى ارائه بدهند بايد قبل از هر چيز، خود امام را بشناسند تا بتوانند مطلب درستى را تحويل ديگران داده باشند واينكه گروهى از برنامه هاى امامان معصومعليهم‌السلام انتقاد مى كنند ويا اينكه نسبت هاى دروغ مى دهند اينها در حقيقت از اشتباه خودشان خبر ندارند وآن عبارت است از اينكه امام به امر خدا قيام وحركت مى كند در در اين صورت تمام كارهاى او مطابق امر پروردگار صورت مى گيرد سكوت و قيامشان همه از اين كانال عبور مى كند نسبت جهل به امام يا انتقاد از برنامه هاى او هيچ معنائى ، جز اشتباه وعدم درك مقام او ندارد در زيارت شريف جامعه الذّين لا يَسْبِقُونَه بِالقَوْلِ و هم بَامْرِه يَعْملونَ...(٢٧٠)

امامان معصومعليهم‌السلام كسانى هستند يك كلمه از غير خدا حرف نمى زنند و به امر و دستور خدا عمل مى كنند.

( واَشْهَدُانَّكُمْ الائمَةُ الرّاشِدُونَ... المُطيعُونَ لِلّهِ القَوّامُونَ بِاَمْرِهِ العامِلُونَ بِارادَتِهِ... ) (٢٧١)

شهادت مى دهم كه شما امامان به عالى ترين مقام معنوى رشد يافته ايد... و با تمام وجود مطيع و تسليم خدائيد و قيام و حركت شما به امر الهى وابسته است و تمام اعمال شما با اراده خدا صورت مى گيرد.

امام معصومعليه‌السلام نشان دهنده حقيقت توحيد است و تمامى برنامه هاى زندگى شان در اثر وابستگى و تسليم واقعى به خداى عزوّجل از معناى عصمت برخوردار است حتى اخلاق و رفتار ومعاشرت شان در هر شرائط كه باشند مطيع اراده اوست اگر به اين قاعده كلى ايمان داشته باشيم كه امام معصومعليه‌السلام به امر خدا عمل مى كند در هيچ موردى با مشكل و دشواريهاى تحليلى مواجه نخواهيم شد و در صورت عدم درك و يا توجيهه سالم خود را در مظّان انتقاد و عدم فهم درست مطلب قرار مى دهيم

به عنوان مثال : شيرينى وخوشمزه بوده عسل براى هر انسانى مورد قبول است و اينكه يك داروى شفابخش ‍ مى باشد مورد تاييد قرآن است اگر كسى در هنگام استفاده بجاى مزه شيرين ، مزه تلخ احساس كند ويا بجاى بهبودى و سلامت كسالت پيدا كند نبايد عسل را مورد انتقاد قرار دهد براى اينكه عسل سالمى كه در خرطوم زنبور از عصاره گلهاى گوناگون ساخته مى شود هيچ وقت تلخ نمى باشد اما آن كسى كه در موقع استفاده ، زيان ديد است بايد به نواقصات و مشكلات حواسّ خود مراجعه نمايد.

امامعليه‌السلام اوامر و نواهى الهى را كه در برگيرنده سعادت و خوشبختى جوامع بشرى است از مقام ملكوتى دريافت مى كند و با اراده و دستور خداوندى آنها را اجراء مى كند وقتى كه ما موردى را نمى توانيم درك كنيم و يا به نظر ما نبايد آن كار صورت مى گرفت و از اين قبيل امورات ، بايدخودمان راتحت نظر گرفته تا مشكل ويا نقص عدم درك درست از برنامه هاى امام ، از بين برود. ناصِحٌ لِعِبادِاللّهِ(٢٧٢)

امام نصيحت كننده بندگان خداست

در جهان امروز افكار مردم به مسائل صنعت و تكنولوژى و به برنامه هاى علمى ديگر بقدر زيادى ، مبهوت گشته است كه بتدريج تصورّات عجيبى در مسير وابستگى هاى خود شكل مى گيرد مانند اينكه : علم و دانش را حلاّل مشكلات و گره گُشاى برنامه هاى زندگيش قلمداد مى كند.

اما اگر به حقيقت مطلب پى برده شود بشر باهمين وسايل و امكانات موجود مشكلات زيادى در زندگى ايجاد مى كند كه به ناراحتى ونگرانيهاى همگان افزوده مى شود عمده ترين هدف از خلقت بشر، شناخت خدا و تسليم او شدن است و تمامى آسايش وآرامشهاى او درهمين نكته دور مى زندامامان معصومعليهم‌السلام براى پند واندرزِ بندگان خداى متعال پا به عرصه گيتى نهاده اند براى اينكه نصيحت وسيله ظريف و لطيفى است وقتى كه به عمق قلبها نفوذ مى كند قيافه آدمى را در يك لحظه تغيير مى دهد و او را از باتلاقهاى ياءس و نوميدى و اضطراب بى ايمانى به ساحل آرام و مطمئن ايمان مى رساند در هر صورت اساسى ترين راه براى خوشبختى وسعادت انسان همان مسير پند واندرز است و خداى تبارك و تعالى بندگان خويش را از همين طريق تربيت ميكند و در قرآن مجيد آيات فراوانى در اين مورد آمده است :

١ –( يا ايُّها النّاس قدجائكُم موعظةً مِنْ رَبّكم وشِفاء لما فى الصدُّور ) .(٢٧٣)

اى مردم از ناحيه پروردگارتان پند وموعظه براى سعادت ومعالجه كسالت هاى روحى وروانى شما آمده است

٢ –( فمنْ جائهُ موعظة مِنْ رَبِّه فانتهى فله ما سَلَف وامْرُهُ الى اللّه ) (٢٧٤)

پس به هركس پند و نهى الهى برسد واو نهى پذير باشد و اعمال زشت خود را ترك نمايد در اين صورت پاك و سالم خواهد بود وكارهايش بخدا واگذار مى شود. ٣ –( يَعظكُم اللّه اَنْ تَعودوا لمثله ابدا ان كنتم مؤ منين ) .(٢٧٥)

خداى متعال شمارا پند و نصيحت نموده واز برگشتن به گناهان ديگر نهى مى كند و اين مواعظه را بياد داشته و فراموش ‍ شان ننمائيد اگر از اهل ايمان باشيد.

مواعظه ونصائح الهى در شكل هاى متفاوت به انسان مى رسد تا او را از گرفتار شدن به بيماريهاى روحى وروانى ، و درنتيجه از بدبختى دنيا و آخرت نجات دهد گاهى مواعظ بوسيله پيشوايان معصومعليه‌السلام است و در مواردى بصيرت و آگاهيهاى انسان وى را متوجه نصائح موجودات ويا فصول سال و يا سرنوشت بدكاران ونيكوكاران نموده و او را براى بكار گرفتن راه درست وادار نمايد.

بنابراين موعظه يك امر حيات بخش است و موفق ترين انسان كسى است كه خود را براى موعظه ونصيحت آماده كند زيرا انسان ناصح جز پيشرفت وترقى و خيرخواهى هدف ديگرى ندارد و بعبارت ديگر: فرد نصيحت كننده مانند شمعى است كه با سوزاندن خود، مسير زندگى را براى ديگران هموار مى كند و در طول تاريخ حقيقت اين نكته براى همگان ثابت شده است

وقت يكه به سيره امامان معصومعليهم‌السلام نگاه مى كنيم مى بينيم تمامى برنامه هاى خودشان را وقف عامّه مردم نموده اند وبا هر وسيله اى ممكن در مقام نصيحت بر مى آمدند حتى حضرت امام حسينعليه‌السلام آن قيام خونين و دلخراش خود را به همين هدف انجام داده تا جائى كه مى فرمايد:

اَللّهُمَ انِّكَ تَعْلَم اَنَّهُ لم يَكُنْ ماكانَ مِنّا تَنافُسَا فى سُلطانٍ...(٢٧٦)

خدايا تو خود مى دانى آن عملى كه ما انجام مى دهيم در مسير رقابت براى سلطنت و رياست نيست و براى بدست آوردن كالاهاى دنيوى هم نمى باشد لكن هدف اساسى ما اين است كه دين تورا پياده كنيم واصلاحات لازم را در كره زمين و يا بلاد تو انجام دهيم

وقتى كه امام هدفى جز نصيحت براى بندگان خدا ندارد و بدين وسيله جهل و نادانى و غفلت ها را كنار مى زند و انسان را درمقابل يك غذاى سالم و آماده قرار مى دهد براى اينكه انسان ناصح مانند ديده بانى است كه در يك مكان خيلى مرتفع واقع شده است و تمامى پيش آمدها را بطور كامل ديده و گزارش مى دهد اگر شنوندگان سخنان وى را بكار گيرند مطمئنّا پيروزى وموفقيّت هاى چشم گيرى در زندگى خواهند داشت

بعنوان نمونه : افرادى در تاريخ ديده مى شوند كه حالات فوق العاده اى داشته اند تا جائى كه همه را بحيرت وادار كرده اند مثال : سلمان ابوذر عمار مالك اشتر مقداد بلال قنبر...

اين گروه نمونه هاى كارخانه انسان سازى امامت را نشان مى دهد چه اگر مردم در هر عصر و زمان به نصائح ومواعظه آنها، گوش جان مى دادند بطور كامل از مواهب عاليه خداوندى برخوردار مى شدند حضرت سلمانرحمه‌الله در اقيانوس ‍ معارف محارم نبى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى شود حضرت ابوذررحمه‌الله در جايگاه راستگوئى زبانزد بود و هركدام از آنها در اثر پذيرفتن مواعظه و نصائح كار شناسان جهان تكوين و تشريع ، توانستند از سعادت هاى زندگى برخوردار شوند با اينكه علم و صنعت در جهان امروز از كشف و اختراع و معالجات دم مى زند ليكن سلمانرحمه‌الله با قبول كردن نصيحت امامعليه‌السلام صاحب ولايت و قدرت خاصّى بود كه مى توانست در اثرات طبعى مخلوقات تصرّف كند آتش را ازكار اصليش كه سوزاندن است جدا كند و نمونه ها زيادى در اين زمينه از ايشان وجود دارد.

در نتيجه امام ناصح بندگان خداست و هركس درهر عصر و زمان پذيراى نصائح شده است بالاتر از پيشرفتهاى تكنولوژى ، پيشرفت پيدا كرده است