ساير مراقبتهاى ماه رمضان
(١) ابتدا پاك كردن دل با توبه صادقانه
(٢) پاكيزه نمودن مال با دادن خمس تا غذا، لباس ، مكان و هر چيزى كه روزه دار در آن دخل و تصرف مى كند پاك شود. همانگونه كه در روايات آمده خداوند براى تطهير مال دادن خمس را كافى دانسته است بنابر اين بهتر است خمس خود را در اول ماه حساب كرده و آن را بپردازد تا غذا و همه دخل و تصرفات او از حلال باشد.
(٣) تلاش براى شروع خوب سال روايات زيادى داريم كه : ( ماه رمضان اول سال است و اين كه اگر اين ماه سالم شد تمام سال بسلامت خواهد ماند. ) انسان بيدار تاءثير كارهاى خود را در حالات و خواسته هايش ديده و بجهت اين كه ماه رمضان اول سال بوده و خير و شر در آن مقدر مى شود، مى داند كه عمل او در اين ماه تاءثير بزرگى در تمام جوانب زندگيش دارد؛ بخصوص در رزق و اجل او، و توفيق انجام خيرات و عبادات و همينطور تاءثير اول اين ماه را نسبت به بقيه اين ماه مى داند. به همين جهت مراقبين اهميت زيادى به اعمالى كه در اين روز وارد شده ، مى دادند. بخصوص دعايى طولانى كه مختص به اين روز است اين دعا در ( اقبال ) از ( تلّعكبرى ) با مستند كردن آن به امام صادقعليهالسلام
نقل شده است دعايى است بزرگ ، شامل تمام مطالب دين ، دنيا و آخرت ولى آنچه مهم است كوشش در بدست آوردن شرايط دعا و اداى حق اين دعاست و به جان خود قسم كسى حق اين دعا را نمى فهمد، مگر اين كه تلاش و اهميت او براى تكميل شرايط و اخلاص در آن ، بيشتر شده ، و مقدار محبت كسى كه اين دعا و امثال آن را به ما ياد داده ، مى فهمد؛ و قدر نعمت الهى معصومينعليهمالسلام
را خواهد دانست زيرا اگر آموزش آنان نبود، از كجا ادب سخن گفتن با خداى متعال را، آنگونه كه شايسته است ياد مى گرفتيم و چطور مى فهميديم كه چگونه با خدا سخن گفته و با او مناجات نماييم ، از او خواسته و شكر او را بجا آوريم ، كه او راضى باشد. و از كجا مقدار ناتوانى و تقصير خود را در رعايت مراسم بندگى او مى فهميديم در عوالم نادانى و گمراهى باقى مانده و با چارپايانى كه هلاك شدند هلاك مى شديم
داشتن حضور قلب در دعا
مهمترين چيزى كه در دعا بايد رعايت شود اين است كه بداند چه مى گويد و حال و صفاتى كه دارد، مخالفتى با آنچه كه به خداوند در اين زمان و مكان بزرگ ، عرض مى كند، نداشته باشد. زيرا در غير اين صورت يا در ادعاى خود دروغ مى گويد يا غافل بوده و يا مولاى خود را مسخره مى كند كه چنين چيزى نزديك به كفر، بلكه حقيقت آن كفر به خداى بزرگ است زيرا كسى كه رازهاى بسيار نهان و اسرار دلها را مى داند، اگر بنده اش با اين اعترافات و تضرعهايى كه در اين دعاست : يا من نهانى عن المعصية فعصيته فلم يهتك عنى ستره عند معصيته اى كسى كه مرا از سرپيچى از دستورات منع كرد ولى من از دستوراتش سر تافتم ، با اين حال آبروى مرا هنگام سرپيچى كردن حفظ كرد... او را مخاطب قرار داده ، و ببيند دل و نهان و عملش همگى بر خلاف چيزهايى است كه مى گويد، و اعتراف او واقعى نبوده و معتقد است از صالحين بوده و با مولاى خود به عدالت رفتار كرده است ، يا قلبا از كارهاى خداى متعال در مورد خود راضى نيست يا ذلت و شكستگى و چاپلوسى و حقارتى را كه لازمه اين اعتراف است ، ندارد، عقل در مورد اين مناجات كننده غافل يا دروغگو يا مسخره گر چه حكمى دارد؟ و او را سزاوار چه چيزى مى داند؟
از سه حالتى كه در بالا گفتيم ، جرم حالت غفلت از دو حالت ديگر كمتر است
بنده اى كه آقايش او را به ميهمانى و مجلس كرامت خود به همراه اولياى پاكش دعوت نموده ، و كسى را فرستاده تا ادب حضور و مناجات با او را، آنگونه كه شايسته است ، به او بياموزد، ولى دل بنده در حضور آقاى خود به ياد دشمن او بوده و درباره فرمانبردارى از اين دشمن فكر كرده و غرق در اين فكر باشد، بطورى كه اصلا نفهمد كه به آقا و مولايش چه مى گويد، عقل تو چه جوابى را شايسته سخنان اين گمراهِ گمراهتر از چهار پايان مى داند؟
كاش به او گفته شود: اى گمراهى كه پروردگارت را كوچك مى انگارى ! خجالت نمى كشى در اين شرايط بگونه اى با من روبرو مى شوى كه راضى نيستى كسى با تو اين گونه روبرو شود. و حتى از دشمنت نيز انتظار چنين برخوردى ندارى آيا همنوعان خود را كه بندگان من هستند نيز اينگونه سبك مى شمارى ! پس چرا خجالت نكشيده و مرا طورى سبك مى شمارى كه حاضر نيستى به بندگان خوارم اينگونه توهين كنى ؟ آيا كوچكتر از من پيدا نكردى ؟ زيرا با اين عمل مى گويى كه بندگانم براى تو بيش از من اهميت دارند.
منزه است پروردگار بردبار و كريم و چرا كريم و بردبار نباشد كه اگر حلم او نبود، ما را بخاطر اين توهين ، مانند شخصى قدرتمند و مقتدر مجازات نموده و در پائين ترين طبقات عذاب شوندگان ، عذاب مى نمود. آنگاه ما را براى هميشه از درگاهش رانده ، و در ميان جهنم قرار مى داد.
بيشتر مردم در دعاى خود به اين حالت از حالات سه گانه اى كه گفتيم دچار مى شوند؛ و كمتر به حالت دوم دچار مى شوند كه عبارت بود از اين كه خود را فردى متقى دانسته و از رفتار پروردگار با خود خوشنود نيستند. و به همين جهت در اعتراف به كوتاهى خود و فضل پروردگار دروغ مى گويند. و گمان نمى كنم قسم سوم ، يعنى كسى كه مسخره كند، در ميان مسلمين پيدا شود.
آنچه درباره شايستگى خود، بجهت غفلت در مناجات با پروردگار خود گفتيم ، باقتضاى حكم عقل و عدالت پروردگار بود. ولى رفتارى كه خدا با فضل خود و بجاى عدلش ، با ما دارد، همان است كه امامعليهالسلام
بيان فرمودند: ( خداوند آبروى ما را حفظ كرده ، و سلامتى كامل خود را از ما نمى گيرد، نعمتهاى خود را از ما نگرفته و ما را فريب نمى دهد.
گناهان ما را پنهان نموده و خوبيهاى ما را آشكار مى نمايد. و با ما مانند كسى كه از او اطاعت كرده ، رفتار نموده و ما را به غير خودش واگذار نمى كند. در توبه را بر ما نبسته و از لغزشهاى ما چشم پوشى مى كند. ما را دعوت نموده تا به درگاه دعا كنيم و وعده اجابت داده است و بر كسى كه با سرپيچى از او ما را سرزنش كند، خشم گرفته ؛ و با اين كه احترام او را نگه نداشته ايم ، مؤ منين را از هتك حرمت ما نهى مى نمايد.
عطاياى خود را از ما سلب ننموده و ما را بدون كمك نمى گذارد و ما را از كفايت نمودن خود خارج نمى فرمايد... تا آخر فرمايشات آن حضرتعليهالسلام
كه اجمالا به نيكى هاى خداوند و رفتار كريمانه اش اشاره مى نمايد. )
آنگاه در فرمايش آن حضرتعليهالسلام
بنگر كه فرمود: ( من گرسنه دوستى تو هستم كه سير نمى شوم ، من تشنه محبت تو هستم كه سيراب نمى گردم ) آيا اثرى از محبت او در خود مى بينى ! چه رسد به اين كه مانند گرسنه تشنه باشى زيرا دوستدار او طبيعتا مشتاق ديدار با اوست به همين جهت بعد از اين فرمودند: ( چقدر مشتاق كسى هستم كه مرا مى بيند ولى او را نمى بينم ) و مشتاق آرام نگرفته و راحت نمى شود، تا اين كه به آنچه مشتاق بوده ، برسد.
خلاصه اين كه تلفظ كلمات كارى آسان و بدون زحمت است ، ولى متصف شدن به حقيقت آنچه مى گويد، كارى مشكل ، و عمل كردن به آن كارى مشكلتر است دوستان خدا آنگونه هستند كه امامعليهالسلام
قبل از اين به آن اشاره نمودند: ( آنها كسانى هستند كه به روزه روز و رنج شب راضى نشده ، تا جايى كه قدم بر سر نيزه ها گذاشته و چهره ها را خاك آلوده كردند. ) آيا اثرى از اين مطالب در خود مى بينى ؟ اگر مى بينى ، گواراى وجودت و خوشابحال تو، و اگر از كسانى هستى كه روزه و عبادت در شب براى آنان سخت است چه رسد به قدم گذاشتن بر سر نيزه ها پس در مناجات به مولا و مالك آخرت و دنيا دروغ نگو.
(٤ - توسل در شب اول ) مهمترين كارى كه سالك بايد انجام دهد، اين است كه در شب اول ماه به يكى از معصومين كه حامى و نگهبان آن شب است مراجعه ، و با چهره آبرومند و نورانى او نزد پروردگاش ، به درگاه خدا روى آورد - زيرا چهره تاريك و بى آبروى او شايستگى رو نمودن به درگاه مقدس پروردگار بزرگ زيبا را ندارد - و بايد براى شفاعت نمودن و پناه دادن ، خيلى از او خواهش نموده و توسل كاملى به او پيدا نمايد، و آنقدر به درگاه او تضرع و گريه و زارى كند، تا او را پذيرفته و براى او وساطت نمايد، و براى اينكه خداوند او را پذيرفته و او را موفق به انجام اعمالى كه دوست دارد و خوشنودى او در آن است ، بگرداند، به درگاه خداوند تضرع نمايد. زيرا او كريم است و كريمها را رد نمى كند؛ بخصوص اوليايى كه آنها را درهاى رحمت خود و علامت راهنمايى خلقش قرار داده ، و با كرامت خود تربيت و آنان را به پناه دادن پناه جويان امر نموده است
سالك مى تواند با يك ساعت توسل به همراه خوش زبانى به سعادتى برسد كه با عبادت يك سال نتوان به آن رسيد. بنابر اين فرصت را غنيمت شمار و بعد از عرض سلام و درود و ثنا و بزرگداشت آنان به درگاه آنان عرض كن : ( مولايم ! در اين شب تو حامى امت و نگهبان آنانى تويى برترين مخلوقات پذيرايى از ميهمان را دوست داشته و از جانب خداى بزرگ ماءمور به پناه دادن مى باشى بنده تو، ميهمان خدا و ميهمان تو و پناه جوى از خدا و تو است ، بنده ات را پناه ده و حمايتش نما. و پذيرايى خود را در اين شب ، وارد نمودن من در قصد و اراده و حزب خود، و در دعا و حمايت و شفاعت و ولايت و شيعيانت قرار ده و به درگاه خدا تضرع نموده تا با عفو عالى و پذيرش و خوشنوديش با من رفتار نمايد، و نگاه رحمتى به من نمايد كه بعد از آن خشمى نبوده و مرا به شيعيان مقرب و دوستان سابق شما ملحق نمايد. زيرا شفاعت تو را بخاطر مقام ارجمندى كه نزد او دارى رد نمى كند. پس بحق اين مقامى كه خداوند به تو عنايت فرموده است از تو مى خواهم ، مولايم ! كه آنچه از تو خواستم به من ارزانى داشته و بمقدار كرامتت بيش از آن عنايت كنى آقايم ! به حقارت ، خوارى و بدحاليم نگاه نكن ؛ چون كريمان در پذيرايى از ميهمان هيچكدام از عطاياى خود را بزرگ نديده ، و كرامت و عطاياى خود را با ميهمان و درخواست كننده ، اندازه گيرى نمى كنند. زيرا عطا باندازه عطا كننده و پذيرايى باندازه ميهماندار است
سرورانم ! شماييد كه به كريمان ، آداب كرامت ، و به بخشندگان خوى سخاوت و بلندنظرى آموختيد. اگر بخشش ذكر شود، شما اول و آخر آن و اصل و فرع و پايان آن و اگر كرم گفته شود، شما معدن و جايگاه آن مى باشيد، خواهنده از شما، رد نمى شود و آرزومند از شما نااميد نمى گردد.
سرورانم ! شما فرموديد: نيكى مانند باران به نيكوكار و بدكار مى رسد. پس مرا از ابرهاى راءفت خود محروم نفرماييد؛ باران رحمت شما بر من نيز ببارد كه من گرسنه جود و تشنه كرم شما هستم راضى نشويد كه ميهمان شما شب را در خانه شما گرسنه و تشنه بخوابد.
شما، آقايم ! اگر مرا از پذيرايى خود محروم نمايى شب را در حمايت شما، گرسنه خوابيده و به هلاكت مى رسم تو هرگز با ميهمان خود چنين رفتار نمى نمايى ، هرگز. ) خلاصه اين كه بايد كاملا حواسش را جمع كند تا در خواستن ترحم و شفاعت و بريدن از غير آنان بخوبى خوش زبانى نموده و با كمال جديت در بدست آوردن عطوفت و خوشنودى آنان تلاش كم به فضل زيادى برسد. و آنگاه در هر روز و شب و در صبح و مغرب ، بوسيله سلام دادن و درخواست رحمت آنان با گوشه اى از آنچه در اينجا ذكر كرديم اين توسل را با نگهبانش محكم نمايد.
(٥ - انجام متناسب نوافل و مستحبات ) آنگاه سزاوار است سالك حال خود را بررسى و نشاط و كسالت ، كار و فراغت و نيرو و ضعف خود را نسبت به نوافل و مستحبات سنجيده و بعد از مراعات حال خود، بترتيب بهترين ها را انتخاب نمايد.
در روايات زيادى آمده است كه نوافل در اين ماه بيش از هزار ركعت است اگر ببيند انجام اين عمل براى او بهتر است ، بايد آنها را انجام دهد و نبايد دعاهايى را كه در آن وارد شده است ترك كند، زيرا مضامين عاليى در آن وجود دارد كه بعضى از آنها در ساير ادعيه نيست و بايد در آن دعاها صادق و با حضور قلب باشد، تا خواندنش ، مناجات با برآورنده حاجات باشد نه صرف تلفظ الفاظ. در اين حال اگر به حقيقت آنچه مى گويد، رسيده و حال و مقام او متصف به مضامين آن شود، كه خوشا بحال او، زيرا پايانى سعادتمندانه در انتظار اوست مثلا حالى پيدا كند كه با خود بگويد: واى بر من ! و در اين هنگام به ياد آورد كه : آنقدر گناه كرده است كه اگر زمين بفهمد، او را بلعيده و اگر كوهها بفهمند، بر او فرو مى ريزند. و اگر درياها بفهمند او را غرق مى كنند - چنانچه همين مطالب در بعضى از دعاها آمده است و گمان مى كنم اگر چنين حالى به ابليس هم دست بدهد، او را نجات خواهد داد، چه رسد به مسلمان يا مؤ منى ؛ بخصوص اگر ترس و اضطراب او از خشم مولايش ، بيش از اضطراب او از آتش جهنم باشد. چنانچه همين مطلب در اين دعا آمده است و اين حال بالايى است كه در هيچ قلبى يافت نمى گردد، مگر اينكه پروردگارش از او راضى خواهد بود. مضامين اين دعا، حالات و صفاتى را به وجود مى آورند كه نفس و قلب را زنده و از مهلكه ها نجات مى دهند و آنها را به حالات عالى و درجات بلندى مى رسانند.