ترجمه المراقبات

ترجمه المراقبات0%

ترجمه المراقبات نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

ترجمه المراقبات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: ایه الله میرزا جواد ملکی تبریزی
گروه: مشاهدات: 27176
دانلود: 8645

توضیحات:

ترجمه المراقبات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 124 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27176 / دانلود: 8645
اندازه اندازه اندازه
ترجمه المراقبات

ترجمه المراقبات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

آزمايش و اخلاص در امامت و وعظ

براى شناخت نيت خالص در امامت جماعت بايد خود را بيازمايد.

مثلا:

(الف خود و ميل خود را به امامت ملاحظه كرده و بنگرد كه آيا بخاطر دوستى مقام و عزت امامت به آن راغب است يا بخاطر امر خدا و خوشنودى او. اگر ديد در صورتى كه ماءمومين او كم يا كسانى كه از امامت او اطلاع دارند، كم مى باشند ميل او هم به امامت كمتر است ؛ يا ببيند رغبت او به امامت اعيان و اشراف و پادشاهان بيش از رغبت او به امامت ديگران است ، بايد بداند قصدش يا خالص براى جاه و مقام است يا مخلوط با آن و اگر نفس و شيطانش ميل او را آراسته و به او بگويند: ميل تو به زيادى ماءمومين بخاطر زيادى ثواب و از جهت ترويج دين و بزرگداشت شعائر خداوند است ، نبايد با اين وسوسه فريب بخورد؛ مگر زمانى كه صدق قصد خود را در بدست آوردن ثواب بيشتر، بررسى نمايد.

(ب يا اين كه فرض كن ، اگر امامت يك يا دو نفر را كه به جهات مختلفى به رضايت خداوند نزديكتر و پاداش آن ، از امامت انبوهى از مردم بيشتر است را داشته باشى ، آيا رغبت و ميل تو در اين صورت به اين جماعت كم ، بيشتر از جماعت زياد است ، يا نه شناخت صدق نيت در ترويج دين و بزرگداشت شعائر از اين راه نيز ميسر است كه فرض كنى اين مطلب ، با امامت شخص ديگرى بيش از امامت تو تحقق پيدا مى كند- بخصوص زمانى كه تو نيز به او اقتدا كرده اى - و ببينى آيا رغبت تو به ترويج و بزرگداشت در اين صورت ، با زمانى كه تو امام جماعت بودى ، تفاوت دارد يا نه

و اگر نفس و شيطان باز وسوسه كند كه ميل تو، به ترويج با امامت خودت به اين جهت است كه مى خواهى سعادت اين عبادت نصيب تو شود، نه ديگران زيرا عابدين در اين عبادت با هم مسابقه مى دهند، باز هم تا موقعى كه صدق نيت را آزمايش ننموده اى از صدق اين نيت مطمئن نشو. و امتحان اين نيت هم به اين ترتيب است كه فرض كنى ، اگر به ديگرى اقتدا كنى و اين ترويج و بزرگداشت تحقق پيدا كند، آيا رغبت تو به ( اقتدا نمودن ) بيش از ( امامت ) خواهد بود يا خير؟

امر صدق و اخلاص باريكتر از مو و بر بسيارى از عاملين مدتهاى طولانى پوشيده مانده و با اتفاق رويدادى ارشاد شده اند.

از بعضى از علماى بزرگتر نقل شده است كه سى سال در صف اول نماز جماعت حاضر مى شد، بعد از سى سال بخاطر مانعى نتوانست به صف اول برسد و در صف دوم ايستاد و گويا از اين كه او را در صف دوم مى ديدند، خجالت مى كشيد اين جا بود كه فهميد مواظبت او بر صف اول همراه با ريا بوده است بهمين جهت تمام نمازهاى اين مدت را قضا كرد.

برادرم ! به اين عالم مجاهد بنگر و در مقام والاى او در تلاش و كوشش ‍ تاءمل كن كه چگونه در اين مدت طولانى هميشه در نماز جماعت در صف اول حاضر بود و عهده دار امامت جماعت نشد و آنگاه بخاطر اين شبهه نماز سى سال را قضا كرد. و از اين مطلب به عظمت كار و اهتمام زياد گذشتگان در اخلاص و تلاش پى ببر.

وعظ نيز مانند امامت است علاوه بر اين كه وعظ نيز خود آفات بسيار دقيقى دارد و اكثر آن از آفات زبان بشمار مى آيد. آفاتى كه بزرگان نتوانسته اند از آن دورى كنند و به همين جهت سكوت را اختيار كرده و آن را مطلقا بهتر از سخن دانسته اند؛ با اين كه سخن قطعا بهتر از آن است زيرا تمامى خيرات با سخن گفتن بوجود آمده ، و با كلام است كه خير در ميان مردم جارى مى گردد.

آداب وعظ و آفات زبان

مجاهد بايد تمام مراتب صدق و اخلاص را كه در مورد امامت گفتيم رعايت نموده ، و علاوه بر آن مواظب آفت سخنان نيز باشد كه مبادا دروغى بر خدا بسته يا آنچه كه نمى داند بگويد يا خود ستايى كرده يا كلامى بگويد كه در ضمن آن فضيلتى را براى خود ثابت كند يا مردم را در نادانى بيندازد يا فتنه انگيزى نموده و باعث قتل و تاراج و اسارت و ساير ضررهايى كه ممكن است به مسلمين برسد، بشود؛ يا عقيده اى انحرافى در مردم بوجود آورد - گرچه با اين شكل باشد كه مثلا شبهات شيطان و جواب آن را بيان كند و شنوندگان از درك جواب عاجز بوده و به اين ترتيب گمراه و كافر شوند - يا در ترسانيدن يا اميدوار كردن آنقدر زياده روى كند كه شنوندگان ماءيوس يا مغرور شوند؛ يا چيزى بگويد كه شنونده غلو و زياده روى كند؛ يا او را نسبت به ائمه و پيامبران بدعقيده نمايد؛ يا بى احترامى ، بخصوص به خواص ، نموده و در مورد گذشتگان بدگويى كرده و به پيامبران و اوصيا و علما تهمت بزند؛ يا با سخت گيرى به بندگان و گفتن چيزهايى كه مردم نمى توانند انجام دهند، آنان را متنفر و موجب بيزارى مردم از خير و شرع ، عبادات ، علوم ، پيامبران و خداى متعال گردد؛ يا با نقل كارهاى فاسقها و اشرار شر بپا كند؛ يا بعضى از چاره هاى شرعى ناپسند را به مردم ياد داده يا در منبر بى پرده سخن بگويد؛ بخصوص در جايى كه زنان او را ديده و صداى او را مى شنوند؛ يا سخنان زشتى بر زبان رانده يا كارهاى قبيحى را انجام دهد. زيرا از بعضى از واعظين نقل شده است كه چگونگى استبراء را بطور عملى و از روى لباس ، بر منبر آموزش مى دادند؛ و از بعضى از آنان نقل شده است كه با فحشهاى زشتى به افراد گناهكار دشنام مى دادند. تمام اين موارد از آفات وعظ است كه البته آفات زياد ديگرى نيز غير از آنچه گفتيم دارد.

واعظ بايد بعد از رعايت تمام موارد فوق (تكميل مراتب اخلاص و صدق در اخلاص ) به اين آيه نيز عمل كند: ( آيا مردم را به نيكى امر مى كنيد در حالى كه خودتان را فراموش كرده ايد. ) او بايد اول خود را موعظه نموده و خود را به آن بيارايد، آنگاه با نرمى و مدارا و حكمت ، مردم را موعظه نمايد.

اگر شنوندگان معمولى بودند، بيش از آنكه آنان را اميدوار نمايد، آنان را ترسانيده و انذار دهد و اگر در ميان آنان كسى باشد كه اين مطلب براى او ضرر دارد، بايد از حضور او در جلسه وعظ جلوگيرى نموده يا حال او را در نظر بگيرد. از ذكرياعليه‌السلام نقل شده است كه وقتى يحيىعليه‌السلام در مجلس وعظ او حاضر مى شد، از آتش ، عذاب و انذار نمى گفت برعكس ، گاهى شنوندگان غرق در گناهان بوده و بيان روايات اميدوارى به خدا و كرم و بردبارى زيادش ضرر داشته و باعث نابودى آنان مى گردد.

خلاصه واعظ بايد مانند پدرى دانا كه در تربيت فرزندان خود در پى اصلاح آنان است نه زيان رساندن به آنان مصالح و منافع آنان را در نظر گرفته و به حال آنان مفيد باشد. و نيز وعظى مؤ ثر و مفيد است كه همراه با كار و عمل باشد نه سخن تنها، و گاهى تفاوت عمل واعظ با سخنش ‍ باعث جراءت شنونده بر گناهان و بى اعتقاد شدن او به علما و حتى به پيامبران مى گردد؛ بگونه اى كه او را از دين خارج مى كند. حتى نبايد ثوابهاى زيادى را كه در بعضى از روايات براى عمل كوچكى آمده كه قبول آن براى عقل سخت مى باشد را بگويد؛ مگر اين كه همراه با آن قدرت خدا را بيان و علت اين مقدار ثواب را براى اين عمل بگويد تا كسى آن را انكار نمايد؛ و بدين ترتيب وعظ او باعث انكار روايات يا انكار اصل ثواب و عقاب نشود؛ بخصوص در زمان ما كه كفار شك و شبهه هاى زيادى ايجاد، و ايرادهاى زيادى از مسلمين عوام مى گيرند، تا آنان را از دين خارج نمايند.

نمى گوييم اصلا اين مطالب را بيان نكنند. بلكه منظور اين است كه به همراه ذكر اين گونه موارد، مطالبى بگويند كه عقل براحتى بتواند آن را بپذيرد. مثلا اگر نقل كند كه خداوند متعال به كسى كه دو ركعت نماز بگذارد، در مقابل هر حرفى از قرائتش ، قصرى از مرواريد و زبرجد به او مى دهد، همراه با گفتن اين ثواب ، براى اين كه آن را بعيد نشمارند بگويد: به عالم خيال بنگريد كه آن را بدون عمل و درخواستى به هر انسانى داده اند و انسان مى تواند با آن در يك ساعت هزار شهر از مرواريد را در خيال خود بوجود آورد. و خداوند متعال همانگونه كه توانايى دارد عالم خيال را ايجاد كند همينطور مى تواند آنچه را كه در عالم خيال است به واقعيات خارجى تبديل نمايد. همانگونه كه در روايات درباره بهشتيان آمده است كه آنها هر چه را كه بخواهند مى توانند بوجود بياورند. و اين نيست مگر بخاطر نيروى وجود و توانائيشان بر تبديل شكلها به واقعيات خارجى و هيچ بعيد نيست كه خداوند در عالمهاى آخرت چنين قدرتى به بندگان مؤ منش بدهد، و در همين دنيا نيز خداوند به بعضى از بندگانش چنين قدرتى را عنايت كرده است ؛ چنانچه مى بينيم كه بعضى از پيامبران و اوليا چنين قدرتى داشته اند. امام رضاعليه‌السلام تصوير شير را به شير واقعى تبديل نموده و به او دستور داد كه آن شخص پليد را بخورد. و اين نمونه اى است و نيز خداوند به هم صحبت خود موسىعليه‌السلام توانايى داد تا عصا را به مار تبديل نمايد؛ و به روح خود عيسىعليه‌السلام توانايى داد كه مردگان را زنده كند؛ و به محبوب خود، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم توانايى داد كه ماه را دو نيم و مردگان را زنده نمايد و سنگريزه را به سخن آورد و مريضان را شفا دهد و در طبيعت دخل و تصرف نمايد. بلكه همان قدرتى كه در حال حاضر دارى و مى توانى در خواب يا عالم خيال تصويرهاى بزرگ و بسيارى را ايجاد كنى ، اگر اين تصاوير باقى مانده و بعضى از موانع خارجى نيز كه در مقابل اوست از بين برود، دقيقا مانند عالم واقعيات خارجى خواهد بود. و اگر آنچه را كه در خواب مى بينى ، هميشگى ، و آنچه را كه در بيدارى مى بينى ، گاهى اوقات باشد، مطلب براى تو برعكس مى شد و مى گفتى : آنچه را در خواب مى بينم ، واقعيات خارجى و آنچه را در بيدارى مى بينم ، چيزهاى خيالى مى باشند. بنابراين از جهت توانايى و از جهت كرم خداى متعال بعد از اينكه فهميديم خداى متعال براحتى مى تواند اين كار را انجام بدهد، اين ثوابها هيچ بعدى ندارد. علاوه بر اين كه مى بينيم چگونه با لطف و كرم خود با كفار رفتار كرده و با وجود كفر و انكار طولانى و دشمنى آنان ، آنها را از بخششهاى خود بهره مند و نعمتهايى به آنان عطا كرده است كه واقعا غير قابل شمارش است و وقتى با آنان اينگونه رفتار مى كند، با كسانى كه او را شناخته و به او ايمان آورده و از او فرمانبردارى كرده اند، چگونه رفتار مى كند.

وقتى واعظ همراه با بيان ثوابها، عقلهاى آن را بعيد ندانسته و وعظ او براى دين آنان ضررى نخواهد داشت واعظ بايد شنوندگان خود را بيمارانى كه مبتلا به امراض معنوى مختلفى مى باشد دانسته ، خود را طبيب معالج ، و سخنان و موعظه هاى خود را داروها و معجونهايى بداند كه مى خواهد آنان را با آن معالجه كند. بنابراين لازم است طبيب در معالجه بيمارها - بخصوص وقتى كه بيماريهاى آنان متفاوت و معالجه آن مشكل باشد - بطور كامل احتياط كرده و مواظب باشد. به همين جهت بايد بيش از طبيب جسم و تن دقت نمايد. زيرا روح مهتر و بالاتر از جسم است به همين جهت نابودى آن جاويد و خطر آن بزرگ است

و براى موفقيت در اين مطلب مى تواند خود و اعمالش را در روز و شب به نگهبانان معصومشعليهم‌السلام . با در نظر گرفتن اين كه اين روز يا شب در پناه كداميك از آنانعليهم‌السلام است تسليم نمايد. و قبل از وعظ براى اين مطلب به درگاه خداوند دعا نموده و در آغاز وعظ از ( بسم الله الرحمن الرحيم ) يارى خواسته و بعد از حمد و ثناى الهى مختصرى دعا نموده و از شيطان و نفس پناه جويد. آنگاه وعظ خود را آغاز و جلو اشتباهات خود را بگيرد. اگر اين كارها را انجام داده و در تسليم امور خود به خداوند و اوليايش راست بگويد قطعا خداوند او را حفظ مى نمايد، سخن و وعظ او را مفيد و مؤ ثر نموده و آن را نور و حكمت مى گرداند.

و بايد همت او محكم نمودن عقيده آنان در بزرگداشت امور دين بوده و دوستى خداوند متعال و پيامبران و اوليا را در دلهاى آنان قرار دهد و از نعمتهاى خداوند متعال و بزرگى او و سختى خشم و شدت عذابش خيلى بگويد. آداب و رفتار شايسته ، با خداوند متعال و پيامبران و دوستانش را به شنوندگان آموزش داده و آنان را ترغيب به بى اعتنايى به شكوفه ها، زيبايى و آرايش دنيا نموده و آنان را از آن پرهيز دهد. از حالات مراقبين و ترس آنان و عبادات و مراقبتهايشان و اشتياق آنان به ديدار خداوند و لطف زياد و كرامتهاى فراوان و بخششهاى بزرگ خداوند به آنان بسيار بگويد. در خلال سخنانش ، با نرمى و مدارا و بيانى ساده و به روش ‍ پيامبران ، به حقيقت عقايد حقه اشاره ، و با بيانى لطيف و الفاظ معروف دينى كه اهلش با آن ماءنوس هستند، اين حقايق را به اذهان نزديك نمايد.

شب قدر

از امور مهم در ماه رمضان شب قدر است شبى كه از هزار ماه بهتر مى باشد. رواياتى داريم مبنى بر اين كه از هزار ماه جهاد بهتر، و از سلطنت هزار ماه بهتر، و عبادت آن بهتر از عبادت هزار ماه مى باشد. و خلاصه شب شريفى است كه روزى بندگان ، اجلهاى آنان و ساير امور مردم از خوب و بد در آن مقدر مى گردد. شبى كه قرآن در آن نازل شد. شبى كه به نص قرآن مبارك است در روايات اهل بيت آمده است : ( فرشتگان در شب قدر فرود آمده و در زمين پخش مى شوند، بر مجالس مؤ منين گذشته ، بر آنان سلام مى كنند و براى دعاهاى آنها ( آمين ) مى گويند، تا آنگاه كه سپيده دم طلوع كند. ) و ( در اين شب دعاى كسى رد نمى شود مگر دعاى عاق والدين ، قطع كننده رحم نزديك ، كسى كه شراب بنوشد و كسى كه دشمنى مؤ منى در دلش باشد. ) در ( اقبال ) از ( كنز المواقيت ) از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده است كه فرمودند: ( موسى عرض كرد: خداى من ! نزديك شدن به تو را خواهانم ، فرمود: نزديكى من از آن كسى است كه شب قدر بيدار شود. عرض كرد: خداى من رحمت تو را مى خواهم ، فرمود: رحمت من از آن كسى است كه در شب قدر به فقيرها رحم كند، عرض كرد: خداى من ! جواز عبور از صراط را خواهانم ، فرمود: آن براى كسى است كه در شب قدر صدقه اى بدهد، عرض كرد: خداى من ! از درختان بهشتى مى خواهم ، فرمود: اين مال كسى است كه در شب قدر سبحان الله بگويد، عرض كرد: خداى من ! تو را مى خواهم ؛ فرمود: رضايت من از آنكسى است كه دو ركعت نماز در شب قدر بخواند. ) و از همين كتاب از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده است كه فرمودند: ( درهاى آسمانها در شب قدر باز مى شود. بنابراين بنده اى در آن نماز نمى خواند، مگر اينكه خداوند متعال در مقابل هر سجده اى درختى در بهشت براى او مى نويسد كه اگر سواره ، صد سال در سايه آن حركت كند به انتهاى سايه اش نمى رسد؛ و در مقابل هر ركعت خانه اى از در و ياقوت و زبرجد و مرواريد، و در مقابل هر آيه اى تاجى از تاجهاى بهشت ، و در مقابل هر ( سبحان الله گفتن ) پرنده اى از پرندگان بهشت ، و در مقابل هر نشستن درجه اى از درجات بهشت ، و در مقابل هر تشهدى بالا خانه اى از بالا خانه هاى بهشت ، و در مقابل هر سلام دادن ، لباسى از لباسهاى بهشت براى او مى نويسد. و آنگاه كه سپيده صبح بدمد، خداوند از دختران پستان برآمده ماءنوس و كنيزان خوش اخلاق و خدمتكارانى جاويدان ، و بهترين پرندگان ، و بوهاى خوش ، و نعمتهاى خوب و تحفه ها و هدايا و خلعتها و كرامتها، و آنچه نفس ميل دارد و ديدگان از آن لذت مى برد به او عنايت مى فرمايد، و شما در آن جاويد هستيد. )

مراتب شب قدر

از بعضى از روايات برمى آيد كه شب قدر مراتبى دارد. و شب قدرى كه در قرآن آمده است ، شب قدرى است كه آخرين مراحل مشيت الهى در آن صورت گرفته و پس از آن تغيير و تبديلى انجام نمى شود. و نيز از بعضى روايات برمى آيد كه شب نيمه شعبان و نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم ماه رمضان از شبهاى قدر بوده و شب آخر برترين آنهاست كه شب ( جهنى ) ناميده مى شود. و همين شب است كه مقدرات در آن تغيير مى كند. و با احتمال قوى شب بيست و هفتم ماه رمضان نيز از شبهاى قدر است و كسى كه مى خواهد احتياط كند بايد در تمام اين پنج شب اعمال شب قدر را انجام دهد. و چون اين قول از لحاظ مضمون و سند برتر از ديگر اقوال بود، بهمين جهت ساير اقوال را ذكر نكرديم

آمادگى براى اين شب و دعا براى توفيق در آن

سزاوار است كسى كه دين و نص روشن قرآن و روايات پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و آل معصوم اوعليهم‌السلام . دارد، تمام سعى خود را جهت آمادگى براى اعمال اين شب بكار گيرد. از كارهايى كه در طول سال مى تواند انجام دهد، دعا جهت توفيق در اين شب مى باشد و اين كه بتواند در اين شب ، محبوبترين و پسنديده ترين كارها نزد خدا را انجام داده و خداوند اين شب را براى او بهتر از هزار ماه قرار داده ، و اعمال اين شب را باين شكل از او قبول نموده و آن را با بالاترين درجات براى او ثبت ، و تا روز ديدار او آن را بپروراند؛ در اين شب ، نام او در گروه مقربين نوشته ، و شناخت ، محبت ، نزديكى ، پناه ، رضايت و خير خود همراه با عافيتش را نصيب او گردانيده ، و بگونه اى از او راضى شود كه خشمى بعد از آن نبوده ، و پيامبر و امامان بخصوص امام زمانشعليه‌السلام از او راضى شده ، و او را با آنان در مجلس ( صدق ) ، نزد سلطان مقتدر جاى داده و در بذل تمام توانايى براى فرمانبردارى و بدست آوردن رضايتش ، او را موفق ، و عاقبت او را نزديكى و رضايتش قرار دهد.

از كارهايى كه مى تواند بوسيله آن تمام سعى خود را در اين شب بكار گيرد، اين است كه در طول سال براى اين شب آماده شده و مقدمات عبادت را فراهم نمايد. مثلا مكان و لباس مناسب و عطر و صدقه اى را تهيه و مضامين لطيفى را براى مناجات با پروردگار و كلمات برانگيزنده اى را در خطاب آقايان و نگهبانان و حاميانش انتخاب كند. و ميهمانان مخصوصى را كه مناسب با اين شب مى باشند، و چند فقير را براى صدقه دادن در نظر بگيرد.

گمان مى كنم اگر يكى از سلاطين دنيا كسى را در روز مخصوص به ميهمانى دعوت نموده و شخص بزرگى را دنبال او بفرستد، و آنگونه كه خداوند با تو رفتار كرده است او نيز در دعوت خود با او مهربانى كرده و در مقابل حضور او در مجلس - كه اعيان و اشراف و پادشاهان حضور دارند - و رعايت آداب آن ، به او وعده اعطاى خلعتهاى گرانبها و املاك پرارزش و وسيع و فرمانهاى حكومت و سلطنت داده و به او بگويد هر قدر در انجام كارهاى كمى كه در اين مجلس بايد انجام دهد، دقت كند سلطان او را از عطايا و احسان خود بيشتر بهره مند مى كند، از اشتياق حضور در اين مجلس قالب تهى كرده و براى آمادگى حضور در چنين مجلسى شريف و اين مقام والا تمام توان خود را بكار گرفته ، در طول سال اين مطلب را فراموش نكرده ، در تمام حالات با جديت به آن پرداخته و خود را براى چنين روز بزرگى آماده مى نمايد بگونه اى كه اهل سعى و تلاش نمى توانند اينطور عمل كنند. و باندازه اى مواظب است و دقت مى كند كه انسان را شگفت زده مى كند. و آنگونه كه بايد و دوست در مقابل دوست انجام مى دهد ادب را رعايت مى كند.

اى عاقل ! چگونه اين دعوت را اجابت مى كنى ؟ سلطان سلاطين ، خداى خدايان و حاكم آسمانها و زمين تو را به اين ميهمانى دعوت نموده و براى اين دعوت فرشتگان بزرگوار و پيامبران و رسولان و بهترين مردم را فرستاده و با جانشينان معصومش آن را تاءكيد كرده است و آنگاه تو را با فرشتگان دعوت كننده بزرگ داشته است ؛ هر شبى با دعوتهايى مخصوص ‍ و لطفها و كرامتهايى عالى در مقابل اخلاص يك شب تو نعمتهاى جاويدى به تو وعده داده است كه نه چشمى مانند آن ديده و نه گوشى شنيده و نه در دل انسانى خطور كرده است نور، زيبايى ، سرور، سلطنت ، دارايى ، و شادمانيى را به تو وعده داده كه عقل تو حتى از تصور گوشه اى از آن عاجز، و انديشه ات در آن سرگردان است نزديكى ، پناه و شادمانى ديدار خود را به تو وعده داده است كه عقل انسانها و فهم علما و انديشه حكما از درك آن ناتوان است

برادرم ! آيا بخاطر آمادگى براى اين مجلس ، باندازه اى كه شايسته است تلاش نموده و از رستگاران خواهى شد يا با غفلت خود اين فرصت را از دست داده و از جمله ورشكستگان خواهى بود؟ يقين داشته باش اگر از اين كرامت غفلت كرده و با كوتاهى خود آن را از بين ببرى و در روز قيامت آنچه را كه ديگران با سعى كامل به آن رسيده اند ببينى ، به حسرتى دچار مى شوى كه آتش جهنم و عذاب دردناك در مقابل آن كوچك است و بهمين جهت در آن روز با ورشكستگان پشيمان صدا مى زنى : ( افسوس كه جانب خدا را رعايت ننموده و در حق خود ظلم و تفريط نمودم و وعده هاى خدا را مسخره نمودم ) در حالى كه پشيمانى سودى نداشته و درهاى توبه و جبران بسته و آثار اعمال و نتايج آن آشكار شده است

بنابراين قبل از اين كه بخاطر كوتاهى و از بين بردن فرصتها ملامت شوى خود را سرزنش كن و قبل از اينكه به تو بگويند: چرا كرامت پروردگار جهانيان را كوچك شمردى ؟ خود اين مطلب را در نظر بگير. و خود و سرمايه ات را حسابرسى كن ، قبل از اين كه به حساب تو رسيدگى شده و بجاى كرامت و سلطنت ، به خوارى و پستى برسى سرمايه اى كه اگر باقى مى ماند به بالاترين سودهاى تجارت در روزهاى سختى و نياز مى رسيدى سزاوار است وقتى كه شب قدر نزديك مى شود شوق او به رسيدن به كرامتهايى كه در اين شب براى او مهيا شده است افزون گرديده ، كرامت مقام بالا و مجلس حضور پروردگار جهانيان و تقديس خداوند آسمانها و زمين ، و اعمالى را كه با حال و اخلاص و حضور و رقت و صفاى او و رضايت مولايش مناسبتر است ، براى شبش انتخاب كرده و در اين مورد از خداى متعال كمك گرفته و از خلفاى او - درود خدا بر آنان - يارى بجويد.

انتخاب عمل براى اين شب ، تفكر و ياد خدا

اگر فهميد چه عملى مناسبتر است كه به همان عمل مى كند. و اگر ترديد پيدا كرد، بايد استخاره كند. بعد از تعيين وقت ذكر، وقت مناسبى را كه در آن خواب آلود يا سير يا گرسنه نبوده و موانع ديگرى نيز نداشته باشد، بايد براى تفكر معين كند. نيز بايد تمام سعى خود را بكار گيرد كه در شبش ‍ چيزى ، حتى امور مباح ، او را از ياد خدا بازنداشته و در نمازها و مناجاتش به غير آن حتى مستحبات فكر نكند.

زيرا كسى كه مثلا در نماز به ساختن مسجد و آب كشيدن آن يا صدقه دادن فكر كند غافل است حتى در حال ايستادن نماز در ياد اجزاى آن بودن غفلت است و بايد در هنگام عمل فقط سعى كند كه قلب او از حقيقت كارهايى كه انجام مى دهد و ذكرهايى كه مى گويد غافل نباشد. و براى اين كه براحتى به اين مطلب برسد، مى تواند قبل از انجام عمل مختصرى درباره آن فكر كند و آنگاه عمل را انجام دهد. و اگر هنگام قرائت و ذكر از آن غافل شد بايد آن را تكرار كند. مثلا وقتى مى خواهد رو به قبله بايستد، مى تواند اجمالا درباره معناى رو به قبله نمودن بينديشد. و هنگامى كه مى خواهد بايستد ابتدا درباره حقيقت آن كه همان ايستادن براى اداى حق بندگى است انديشيده و فكر كند كه ايستادن بر روى دو پا اشاره به ترس و اميد بخاطر پذيرفته شدن عبادت يا عدم آن است و بهمين ترتيب ...، حتى قرائت و ذكرهاى نماز. مثلا قبل از گفتن ( بسم الله الرحمن الرحيم ) معناى آن را اجمالا در نظر آورده و آنگاه آن را بگويد. و اگر در اثناى قرائت آيه اى غفلتى براى او پيش آمد بايد آن آيه را تكرار كند.

توسل به نگهبان اين شب

بر چنين عمل كننده اى لازم است در اول شب خيلى به نگهبان آن شب كه از معصومينعليهم‌السلام . است ، توسل جسته و او را شفيع خود قرار دهد. و در اين هنگام توفيق در اعمال و احوال را كه به آن احتياج دارد ذكر نموده و تلاش كند با الفاظى كه براى درخواست ترحم و شفاعت مى گويند، رحمت و رقت را جلب كرده و مهربانى و كرامت را برانگيخته و ابرهاى جود و كرم و بخشش را بباراند. و با دست آنان عقل و نفس و قلب و صفات و اعمال و تمام وجودش را به مولايش تفويض و واگذار نموده ؛ و در طول شب نيز مواظب باشد كارى مخالف با تفويض ، انجام ندهد؛ و اگر بتواند حتى تفويض خود را نيز واگذار كند، قطعا رستگار شده است

ولى خيلى اتفاق مى افتد كه انسان مراقب نبودن و بى مبالاتى را با تفويض ‍ اشتباه كرده ، آن پليد او را فريب داده و با نادانى او را هلاك مى كند. بنابراين تا زمانى كه با علوم الهى بخوبى نفهميده كه به تفويض رسيده است ، نبايد مطمئن شود و براى اطمينان بايد ببيند كه حال و مرادش در آنچه كه تفويض نموده با يكديگر موافق هستند يا نه زيرا يكى از علامات صحت تفويض قبول آن ، و يكى از علامات قبول نيز آن است كه خداوند متعال ، امورى را كه بنده به او تفويض نموده است ، بخوبى و بالاتر از آرزوى بنده سرپرستى كند.

روشى براى ايجاد رقت قلب

از كارهايى كه باعث برانگيختن رقت و بوجود آمدن گريه و ترسى كه از جهت بزرگى خداست مى شود، مى توان از بستن دست به گردن ، پوشيدن لباس مويين ، ريختن خاك بر سر، به خاك افتادن ، گذاشتن صورت بر خاك ، گذاشتن سر بر ديوار، راه رفتن و ايستادن ، فرياد زدن و ساكت شدن ، در خاك غلت خوردن ، و خود را در روز قيامت فرض كردن و آنگاه با آنچه درباره ملامت مجرمين وارد شده است ، خود را ملامت كردن نام برد. و سپس به سمت راست خود نگاه كرده و درباره وضع و حال ( اصحاب يمين ) و شكل و لباس آنها فكر كند، آنگاه به سمت چپ نگاه كرده و خود را يكى از ( اصحاب شمال ) فرض نموده و روى سياه ، چشم كبود، دستان بسته آنها، همنشينى آنان با شياطين ، پوشيدن لباسهاى مسى گداخته و لباسهاى آتشين و حضور تمامى فرشتگان عذاب را در حالى كه منتظر فرمان پروردگارشان هستند در نظر آورد. آنگاه از صدور اين خطاب : ( او را بگيريد، در غل و زنجير كشيده آنگاه به دوزخ افكنيد. آنگاه با زنجيرى كه طولش هفتاد زراع است در كشيد. ) حذر كند.

سپس صدا بزند: اى مهربانترين مهربانان ! اى ياور كسانى كه يارى مى خواهند! رحمت گسترده ات كجاست ؟ كجاست عطاياى فراوانت ؟ كجاست فضل بزرگت ؟ كجاست منت زيادت ؟ كرم تو كجاست ؟ اى كريم ! آنگاه گريه كرده و بردبارى و كرم بزرگ و فضل و احسان قديم و عفو و آمرزش عمومى او را در خاطر آورد. اگر در اين حال شيطان پليد سراغ او آمده و بخواهد او را از رحمت پروردگارش ماءيوس گردانيده و به او بگويد: تو با اين گناهان و عيوب اهل رحمت خدا و نگاه لطف او نيستى ؛ زيرا فرموده است : ( رحمت خود را براى متقين نوشته ام ) و تو باتقوا نيستى ، نبايد سخن او را قبول كند. حتى جواب او را نگفته و در جواب او با خداى خود مناجات نموده و بيشتر اظهار اميدوارى نموده و بگويد: ( از كرم تو دور است كه از مانند من كه محتاج عفو و كرم تو بوده و با اوليائت به درگاهت توسل جسته ام روى گردانده و بر چشم گريان و قلب خاشع و بدن خوار و متواضع من ترحم ننمايى )

آنگاه اميدوارى خود را بيشتر و آرزوهاى خود را گسترده كرده و هر مقام عاليى را كه در شناخت و محبت ، نزديكى و منزلت ، و عمل و تقوى ، تصور مى شود، خواسته و بسيار گويد: ( اى كسى كه هر چه بخواهد انجام مى دهد ولى ديگران نمى توانند اين كار را انجام دهند! اى كسى كه هيچكدام از عطاياى بزرگ و كرامتهاى بزرگ و زيبا در نظر او بزرگ نيست ! اى كسى كه احسان ، چيزى از او كم نكرده و محروم نمودن چيزى بر دارايى او اضافه نمى كند. )

آنگاه براى تاءكيد اين سخنان بگويد: ( خداى من ! اگر من سزاوار چيزهايى كه از تو درخواست نمودم نيستم كرم تو شايسته آن و بيش از آن است خداى من ! شناختى كه به من بخشيدى حكم مى كند كه چيزهاى بزرگ از تو بخواهم ؛ زيرا آنچه كه به اوليايت بخشيدى ، بخاطر شايستگى آنان نبود، مگر اين كه از فضلت اين شايستگى را به آنان بخشيدى ، زيرا خبر جز از جانب تو نيست بنابراين ، آن شايستگى را كه از فضلت به آنان عنايت فرمودى به من نيز عطا فرما؛ با شايسته اجابت آنچه از تو خواستم گردم

خداى من ! غير از من كسانى را براى عذاب كردن مى يابى ؛ از قبيل دشمنان اوليايت و ستيزه گران با حضرت جلالت ولى من كسى را غير از تو نمى يابم كه به من اعطا نمايد. آيا با اين وجود باز هم از كرم تو بى بهره مى مانم ! تو به عذاب و منع من از رحمت خود احتياجى ندارى ولى من نيازمند عفو و كرم تو مى باشم

خداى من ! تو كسى هستى كه از علمت سؤ ال نمى شوى ، و در قلمرو تو كسى با تو نزاع نكرده ، و كسى به كار تو اعتراض نمى كند. تو تواناى بخشنده اى كه توانايى تو حد، و بخشش تو پايانى ندارد. پس من را با قدرتت شايسته گردان و با بخششت بر من ببخش ، اى بخشنده ترين بخشندگان !

خداى من ! دشمن تو و دشمن من آمده است تا مرا از دعاى تو محروم نموده و از رحمت گسترده ات محروم نمايد. ولى با فضل تو به سخنان او پشت كرده و با دستورات او مخالفت كردم پس مرا در مقابل او با صادق گردانيدن اميد و آرزويم به خودت ، يارى فرما. خداى من ! با شناخت كمى كه نسبت به مقدار بخشش و كرم و غنا و قدرت تو دارم ، يقين ندارم كه كسى از بندگانت را از عفو و فضل خود محروم نمايى حتى كفار را، مگر دشمنان اوليايت كه آنان را مورد ظلم و اذيت قرار دادند. و عقيده من درباره عذاب كفارى كه چنين نباشند، فقط بخاطر تعبد به آنچه در كتاب تو آمده و فرمايش پيامبرت مى باشد كه به كفار وعده مجازات دادى و عقل من - همان چيزى كه با اعطاى آن ، بر من منت گذاشتى - لازم نمى بيند كه ذره اى آنان را عذاب كرده و به وعده هايت در مورد عذاب آنان عمل نمايى و بحكم عقل ، وفا نكردن به وعده عذاب را، نقصى در صفات پاكت نمى دانم و در مورد هيچ چيز از عذاب يقين ندارم ، مگر اينكه از باب تعبد باشد. خداى من ! اينگونه درباره كفار و منكرين مى انديشم ، پس عقيده من درباره كسى كه به تو ايمان آورده چه خواهد بود؟ كسى كه دوستت دارد از تو فرمانبردارى نموده ، آرزوى فضل تو را داشته ، خواستار نزديكى به تو، و از كرم تو اميدوار مطالب مهم و بزرگ است ؛ گرچه گناهكار بوده و از دستورات تو سرپيچى كرده باشد.

خداى من ! از بنده گناه و از آقا گذشت و كرم است ؛ بخصوص اگر خيلى باگذشت باشد. خداى من ! اين حكم عقلى كه عرض كردم در اوقات معمولى است ولى اين اوقات خاص كه آن را براى كرم خود ايجاد، با آن بر بندگانت منت گذاشته ، بندگان گناهكارت را به گذشت و آمرزش خود، و درخواست كنندگان را به اجابت و عطا فراخوانده و درهاى كرم و بخشش خود را در آن گشوده ، عقلهاى ما بجز عقل و كرم و تبديل گناهان به خوبيها و اجابت دعاها و اعطاى درخواستها و كرامتهاى بزرگ ، متوقع چيز ديگرى نيست و اين گمان ما به تو و كرم تو مى باشد؛ و خود بهتر مى دانى كه پيامبرت براى ما بيان نموده است كه با كسى كه به تو خوش گمان باشد چه رفتارى دارى )