ترجمه المراقبات

ترجمه المراقبات0%

ترجمه المراقبات نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

ترجمه المراقبات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: ایه الله میرزا جواد ملکی تبریزی
گروه: مشاهدات: 27135
دانلود: 8642

توضیحات:

ترجمه المراقبات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 124 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27135 / دانلود: 8642
اندازه اندازه اندازه
ترجمه المراقبات

ترجمه المراقبات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

اعمال روز عيد قربان

با شروع روز عيد مواظب باش تمامى كارهايى كه باعث رضايت و جلب عطوفت پروردگار است را انجام دهى و مانند كسى باش كه براى مولايش چاپلوسى نموده و مى خواهد خدمتى براى او انجام دهد حال آنكه آن مولا حق زيادى بر بنده اش نداشته - ولى خداى متعال مالك وجود، دنيا، آخرت ، زندگى و مرگ تو مى باشد - و نبايد از پروردگار و بزرگى چنين عطوف و مهربان غافل شد. زيرا ممكن است باعث محروميت از عطاياى او گردد.

فقر و ذلت خود و عزت و بى نيازى او را نگريسته و خجالت بكش از اينكه در مقابل روى آوردن او، از او روى گردانده و بر سر سفره ميهمانى و در حالى كه خود او نيز حضور دارد، بجاى توجه به او در ياد دشمنش بوده و سرشار از دوستى كسى باشى كه تو را از دوستى و پناه او دور مى سازد، در حالى كه براى دعوت به اين مهمانى سرور آفريدگانش را فرستاده است چه نادانى بزرگ ، چه عقل بيمارى ، و چه عذاب دردناكى كه در پى آن وجود دارد. و اگر اين لطف را درك مى كردى ، جان خود را فداى مقدم دعوت كننده بزرگ و رسول بزرگوار مى نمودى ، همان كسى كه خداوند درباره او فرموده است : ( ديدن تنگناهاى شما بر او سخت ، براى نجات شما حريص و با مؤ منين رؤ وف و مهربان است )

در ابتداى روز به نیت پاك نمودن قلب از اشتغال به غير خدا غسل كن آنگاه ( الله اكبر ) ى واقعى گفته و با اين تكبير تمام موجودات ، جز شكوه و بزرگى او را كوچك شمار. و به نیت پوشش و آرايش با لباس تقوى و اخلاص نيكو، تميزترين لباسهاى خود را پوشيده و در اين هنگام بگو: ( بسم الله الرحمن الرحيم تا آخر دعايى كه در اقبال روايت شده است ) آنگاه بطرف مصلا حركت كرده و در راه بگو: ( بسم الله و بالله الله اكبر... ) و وقتى كه به مصلا رسيده و در جاى نمازت نشستى ، بگو: ( الله اكبر... ) همانگونه كه در كتاب اقبال آمده است

سعى كن معانى چيزهايى را كه در اين دعا، ادعا مى كنى در خود بوجود آورى كه ايجاد آن كار آسانى نبوده و با راحت طلبى نمى توان به آن رسيد. در اين دعا، ادعا مى كنى كه به حال عالى و صفات برجسته و نيكوئى رسيده اى ، از قبيل ترس ، پناه جستن ، حياى زياد، يارى طلبيدن ، فقر، اعتراف ، فرار بسوى خدا و بريدن از غير او، تمامى اين صفات حالتهاى نفسانى راسخ در نفس است كه بايد حال انسان نمايانگر آن باشد، و الا خطر دروغ و دورويى پيش مى آيد كه از اين مطالب بايد به خدا پناه برد.

بهتر است نماز عيد بر روى زمين غير مفروش بجا آورده شود تا تواضع در آن بيشتر باشد علماى بزرگ ما از كتاب فضل دعا روايت كرده اند كه نماز عيد قربان دوازده تكبير دارد هفت تكبير در ركعت اول و هفت تكبير در ركعت دوم و ظاهر كلام آنان اين است كه اين نماز پس از سر برداشتن از سجده و ركوع تكبير ندارد. و مستحب است بعد از نماز دعايى كه روايت شده و در ( اقبال ) آمده است خوانده شود، كه يكى از آنها دعاى ندبه است دعايى كه به ما مى گويد چگونه در اين روز به ياد امام و حاكم زمان خود بوده و چه كسى سزاوارتر از ما به ما مى باشد. و اين كه چگونه براى از دست دادن امام خود گريان و اندوهناك باشيم

مطلب ديگرى كه لازم به ذكر است اين است كه اگر بتوانى بايد سعى كنى در تمام اين روز به ياد مولايت بوده و نگذارى مراسم عيد، تو را از اين مهم باز دارد. و اگر بخاطر اين كه در جمع مردم هستى نتوانى اين مهم را بخوبى انجام دهى ، تا آنجا كه مى توانى اين مطلب را در اين زمان مبارك و ميمون رعايت نموده ، در باطن با پروردگار ماءنوس بوده و حتى ارتباط و دل مشغولى تو با مردم نيز با اجازه و رضايت او باشد.

قربانى

از كارهاى مهم در اين روز قربانى است اين عمل همانگونه كه در روايات آمده واجب است ؛ گر چه مراد از وجوب در اينجا استحبابى است كه بر آن تاءكيد شده است بنده ، بايد در اين كار ادب بندگى را رعايت نموده و از عمل فرزندان حضرت آدمعليه‌السلام پند بگيرد. آنجا كه ( هر دو قربانى كردند ولى از يكى پذيرفته و از ديگرى قبول نشد. )

درباره پذيرفته نشدن قربانى قابيل روايت شده است كه او متاع پست خود را براى قربانى انتخاب كرد. و در پى آن به هلاكت هميشگى و خوارى جاويد گرفتار شده و بعلت اينكه هابيل بهترين متاع خود را براى قربانى انتخاب كرد، پذيرفته شده و در پى آن به سعادت شهادت در راه خدا و كرامت جاويد رسيد؛ تا جايى كه خداوند او را در كتاب خويش ‍ ستايش نمود. خوددارى از بذل اندكى مال در چنين موردى ، و در جهت خدمت به مولا و مالك دين ، دنيا و آخرت و آفريننده انسان و اموال و نعمتهاى بى پايان و كسى كه در آينده براى برآوردن تمام نيازهاى خود به او محتاج باشد، از پستى نفس سرچشمه مى گيرد.

هنگام ذبح آنچه را اميرالمؤ منينعليه‌السلام مى گفت : بگويد: بسم الله ، وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض حنيفا مسلما و ما اءنا من المشركين ان صلوتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين ، اللهم منك و لك و از اين نكته نبايد غافل شد كه اين ، گفتار كسى است كه در وجود، جز خدا كس ديگرى را مؤ ثر ندانسته ، خود را فراموش ‍ نموده و با ياد او زندگى مى كند. و اگر انسان ديگرى را براى ذبح كردن انتخاب كرده است مى تواند هنگام ذبح دستش را بر دست ذبح كننده گذاشته ، دعا را خوانده و خودش هم بسم الله بگويد.

بايد اولين چيزى كه در روز عيد مى خورد از گوشت قربانى بوده و گوشت آن را سه قسمت كند: يك قسمت براى همسايه ها، قسمت ديگر براى كسانى كه درخواست كرده و قسمت سوم را براى خانواده خود نگهدارد. پوست آن را صدقه داده و به قصاب از گوشت قربانى ندهد. در پايان روز بايد به بررسى حالات خود در طول روز پرداخته ، كوتاهى خود در خدمت مولايش را ديده و آنگاه به سراغ نگهبان و ميهماندار خود كه از معصومين مى باشد رفته و با توسل به آنها و شفاعت آنان به درگاه خداوند براى تبديل گناهان به چند برابر اعمال نيك ، كوتاهى خود را جبران نمايد. زيرا آنان درخواست او را قبول نموده و خداوند نيز شفاعت آنان را براى پذيرش او و اعمالش مى پذيرد.

هنگام تضرع به درگاه آنان بخوبى رحمت و عطوفت آنان را برانگيخته و در هنگام مناجات با آنان بگويد: سروران من ! گناهانم رويم را نزد خدا سياه كرده است پس بحق كسى كه شما را از گناه نگاه داشته و با دادن نگهبانى بندگان خود به شما، بزرگتان داشته است ، شما را سوگند مى دهم كه با رويهاى درخشان خود مرا نزد پروردگارتان شفاعت نماييد. زيرا خداوند شما را رد ننموده و شما را براى شفاعت و نگهبانى انتخاب كرده است او بزرگداشت بندگان مخلص خود را دوست داشته و از اين كه آنان نيز بندگان پايينتر از خود را بزرگ بدارند خوشنود مى گردد.

عيد غدير

پيوند بعثت و غدير و يگانگى نورى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و اميرالمؤ منينعليه‌السلام

در روز مبعث پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفتيم كه اين روز بجهت شرافت بعثت بهترين روز و بهترين زمان مى باشد و رواياتى در اين زمينه ذكر كرديم و روز غدير نسبت به اين روز بمنزله آخرين جزء از علت تامه ، بلكه بمنزله باطن يك چيز ظاهر و بمنزله روح نسبت به انسان است زيرا تمام خيرها و سعادتهايى كه در مبعث وجود دارد مشروط به ولايت اميرالمؤ منين و فرزندان امامش مى باشد. روايات زيادى از طريق شيعه و اهل سنت وارد شده است كه نورهاى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اميرالمؤ منينعليه‌السلام يكى بود تا اينكه در صلب عبدالله و ابوطالب از هم جدا گشتند. و خداوند ولايت آنان را بر همه مردم واجب نموده و اين ولايت در روز غدير آشكار شد. و بهمين جهت درباره آن در قرآن آمده است : ( امروز دينتان را برايتان كامل و نعمتم را بر شما تكميل و دين اسلام را براى شما انتخاب نمودم )

گوشه اى از فضايل رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، اميرالمؤ منين و اهل بيت عليهم‌السلام

شيخ صدوق در ( علل الشرايع ) از مفضل بن عمر، روايت مفصلى را نقل كرده كه در آن آمده است : ( خداوند پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را براى تمام پيامبران و رسولان فرستاده و اميرالمؤ منينعليه‌السلام جانشين او در ميان آنان مى باشد. و همانگونه كه فرمانبردارى از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر آنان واجب مى باشد، فرمانبردارى از اميرالمؤ منينعليه‌السلام نيز بر آنان واجب بوده ، ماءمورين بهشت و دوزخ از او دستور گرفته ، و فرشتگان ماءمور به آمرزش خواستن براى شيعيانش مى باشد، همانگونه كه ماءمور به پذيرش توحيد، نبوت و ولايت هستند. خداوند متعال مى فرمايد: ( كسانى كه عرش و اطراف آن را حمل مى كنند، با ستايش خدا او را منزه داشته و براى كسانى كه ايمان آورده اند، آمرزش مى خواهند. ) از اين مطالب روشن مى شود كه تمام هدايتها و سعادتها منسوب به اين دو نفر و جانشينان آنها مى باشد. و بهمين جهت از طريق عامه و خاصه از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده است كه فرمودند: اگر گلزارها قلم ، درياها مركب ، جنيان حسابدار شده و انسانها بنويسند نمى توانند فضايل اميرالمؤ منين را بشمارند.

روايات قطعى داريم كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اميرالمؤ منينعليه‌السلام و همچنين جانشينان آنها سرچشمه و منشاء همه خيرات هستند. پيش از اين ، از پيشوايان اهل سنت ، مانند ( احمد بن حنبل ) در مسند خود و ( ابى يعلى ) در كتاب ( فردوس ) و از ( ابن خالويه ) در كتاب ( منهج التحقيق ) روايت صريحى نقل كرديم كه شيعه ، تسبيح ، تقديس ، ثنا كردن ، لا اله الا الله گفتن و يكتا شمردن خدا را از آنان و فرشتگان نيز از شيعيان آنان آموختند.

زيارت جامعه كبيره كه شيخ صدوق آن را در ( الفقيه ) روايت كرده و تمام علماى شيعه آن را پذيرفته و به آن عمل كرده اند، بعضى از فرازهاى آن گوياى اين مطلب است كه آنان سرچشمه هر خير و سعادتى بوده ، حساب خلق با آنان و بازگشتشان نيز بطرف آنان است

و هر شريفى در مقابل آنان پايين آمده است آنان معادن رحمت بوده و هر كسى كه خدا را يگانه بداند بايد آنان اين مطلب را از او بپذيرند. خدا با آنان شروع و با آنان كار را پايان داده ، بخاطر آنان باران فرو فرستاده و بخاطر آنان آسمان را نگه داشته است ؛ جسم آنان در ميان اجسام ديگران ، روح آنان در ميان روحهاى ديگران و وجود آنان در ميان مردم است ولى جايگاه و منزلت آنان نزد خدا بگونه اى است كه كسى به آن نرسيده و توقع رسيدن به آن را هم ندارد.

شيعه و سنى روايت كرده اند كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علىعليه‌السلام فرمودند: ( اگر عده اى از امت من درباره تو سخنانى شبيه به آنچه مسيحيان در مورد عيسى بن مريم گفتند، بر زبان نمى آوردند، امروز درباره تو سخنى مى گفتم كه از كنار هر جمع مسلمانى كه مى گذشتى ، از خاك پا و باقيمانده آب شستشويت برداشته و براى شفا پيدا كردن از آن استفاده كنند. ولى همين مقدار براى تو كافى است كه تو از من و من نيز از تو بوده ، تو از من ارث برده و من نيز از تو ارث مى برم

اين روايت تصريح دارد به اين كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقط از ترس از دين برگشتن مردم فضايل او را كتمان كرده است در عين حال مى بينيم كه فضايل او آشكار و دنيا را پر كرده است نيز در احاديث زيادى آمده است كه آنان علت ايجاد عالم بوده و حديث ( اگر تو نبودى افلاك را نمى آفريدم ) معروف و مشهور است

و كسى كه از چگونگى و حكمت خداوند در آفرينش عالم آگاه شود، يقين مى كند كه يكى از مخلوقات ، اولين آفريده او، نزديكترينشان به او، واسطه فيض او، اسم اعظم او، ( حجاب نزديكتر ) و ( نمونه برتر ) مى باشد. طبق روايات زيادى كه وارد شده تمامى اين موارد در پيامبر ماصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وجود دارد. و اگر كسى اين مطلب را قبول كند در مورد فضايلى كه درباره پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بيت او آمده است ترديد نخواهد نمود. و با تمام وجود باور مى كند كه عقل ما قدرت شناخت كامل آنان را ندارد. گرچه در اين راه تمام عمر خود را صرف كنيم ( اگر آب دريا براى نوشتن كلمات پروردگارم مركب شوند پيش از اين كه كلمات پروردگارم تمام شود، آب دريا تمام خواهد شد. )

( و اگر چشمانم اجازه يابد، با يك نگاه كه در آرزوى آن بودم ، معروف و مشهور خواهم گرديد، در حالى كه ناشناخته بوده ام

و من در ميان جلال و جمالش مدهوش شدم ، و زبان حال ، وضع مرا بازگو مى كند.

نگاه هايت را به زيبايى هاى چهره اش بيفكن ، خواهى ديد كه تمام زيبايى ها در چهره اش فراهم آمده است

اگر بنا باشد همه زيباييها چهره اى را به حد كمال برساند، خواهى ديد كه زيباييش او را وادار به تهليل و تكبير مى كند. )

آنان منشاء، سرچشمه و پايان تمام فضايلى هستند كه در كلمات خداست و اين آيه كلمات خدا را غير قابل شمارش اعلام كرده بود.

پس بدون هيچ شكى به اين نتيجه مى رسيم كه فضايل علىعليه‌السلام باندازه اى زياد است كه قابل شمارش نيست

در اينجا بد نيست نوشته اى از امام حسن عسكرىعليه‌السلام كه در آن گوشه اى از فضايل اهل بيتعليهم‌السلام آمده است را نقل كنيم : ( ماييم كه با گامهاى نبوت و ولايت قله هاى حقيقت را فتح نموده و هفت طبقه كوههاى بلند فتوى را با هدايت روشن نموديم ماييم شيران درنده نبرد و كسانى كه دشمن را از پا مى اندازند. امروز شمشير و قلم از آن ماست و فردا پرچم ستايش و علم از ما. نوه هاى ما هم پيمانان دين ، جانشينان پيامبران ، چراغهاى مردم و كليدهاى كرم هستند. ( همسخن ) خدا بخاطر گواهى ما به وفاى او لباس برگزيدگى را پوشيده و ( روح القدس ) از ميوه نوبر باغهاى ما چشيد. شيعيان ما اهل نجات ، پاك ، ياور و محافظ ما و دشمن ستمكاران مى باشند. و بعد از سختى ها چشمه هاى زندگى براى آنها مى جوشد، تا ( الم ) و ( طه ) و ( طواسين ) را تمام نمايند. (امضا) حسن بن على العسكرى سال دويست و پنجاه و چهار.

فضايل پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بيت ( عليهم‌السلام ) در قرآن

در ميان مسلمانان دليلى قويتر از كتاب خداى متعال نمى باشد. در اين كتاب آيه هايى وجود دارد كه بروشنى فضايل رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بيان مى كند و مى گويد كه آن حضرت براى تمام مردم فرستاده شده ، رحمتى براى جهانيان بوده ، به بالاترين درجه نزديكى به خداوند رسيده ، محبوب خدا و آخرين پيامبران بوده ، از تمام پيامبران براى او پيمان گرفته شده و خداوند خير زياد و مقامى پسنديده به او عنايت فرموده است خداوند به پيامبرى با چنين اوصافى ، در آيه ( مباهله ) دستور مى دهد كه اعلام كند: على مانند خود او مى باشد. با اين مقدمات نتيجه مى گيريم كه علىعليه‌السلام بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برترين مخلوقات است

فضايل پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بيت عليهم‌السلام در ساير كتب آسمانى

اين مطلب بطور مشروحتر از كتابهاى آسمانى نيز نقل شده است : (الف در كتابى كه ( شيث ) از پدرش ( آدم ) به ارث برده آمده است : ( آدم ) به نورى كه پرتو افشانى مى نمود و تمام فضا را روشن كرده بود نگريست كه از مشرق آمده و تا مغرب را پوشانيد آنگاه بالا رفت تا به ملكوت آسمان رسيد، سپس رو به من كرد. و من فهميدم نورى كه همه جا را بخوبى روشن كرده نور محمد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى باشد. چهار نور نيز از سمت راست ، چپ ، پس و پيش او را در بر گرفته بودند كه در روشنايى و خوبى خيلى شبيه آن بودند. به من گفتند: آدم ! اين نور و نورهاى اطراف آن وسيله تو و وسيله مخلوقاتم هستند كه رستگار مى شوند... اين يكى ، احمد و سرور آنان و سرور مردمان است كه با علم خود آن را انتخاب كرده و اسم او را از اسم خود گرفته ام و من محمود هستم و او محمد. و اين ، برادر تنى و وصى او مى باشد كه او را بوسيله او يارى مى كنم دلهاى پيامبران برگزيده خود را نگاه كردم و نديدم كسى مانند محمد برگزيده مخصوصم فرمانبردارم بوده و خيرخواه خلقم باشد. او را با آگاهى انتخاب كرده و نام او را در كنار نام خود قرار دهم آنگاه ديدم قلب خواص او كه بعد از او هستند، مانند قلب او مى باشد. آنان را نيز با او پيوند داده ، وارثان كتاب ، وحى و آشيانه هاى حكمت و نور خود قرار داده و به نام خود سوگند ياد كرده ام هيچگاه كسى را كه مرا ديدار كند و به يكتا دانستن من و رشته دوستى آنان چنگ زده باشد، با آتش خود عذاب نكنم

(ب در كتاب ( ادريس ) به قوم خود گفت : فرزندان پدر شما ( آدم )عليه‌السلام و فرزندان فرزندان او و خاندان آنان از يكديگر پرسيدند: بنظر شما چه كسى نزد خدا عزيزتر، داراى مقام بهتر و نزديكتر به اوست ؟ عده اى گفتند: پدر شما، آدم ، كه خداى متعال او را با دست خود ساخته ، فرشتگان خود را براى او به سجده افكنده ، او را در زمينش جانشين قرار داده و همه مردم را تحت تسلط او در آورده است عده اى گفتند: فرشتگانى كه هيچگاه از فرمان خداوند سرپيچى ننموده اند. عده اى گفتند: رؤ ساى سه گانه فرشتگان ، جبرييل ، ميكاييل و اسرافيل ، آنگاه بسوى ( آدم )عليه‌السلام روانه شده و جريان را تعريف كردند. او گفت : فرزندانم ! به شما مى گويم كه چه كسى نزد خداى متعال از تمام مخلوقات عزيزتر است بخدا سوگند، آنگاه كه روح در من دميده شد و نشستم عرش بزرگ خداوند برايم درخشيد، نگاه كردم ديدم در آن نوشته است : محمد رسول خداست فلانى امين خداست فلانى برگزيده خداى متعال است و نامهاى ديگرى كه با نام محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مقرون بود نوشته شده بود. آنگاه گفت : در آسمان جايى نبود مگر اين كه روى آن نوشته بودند ( لا اله الا الله ) و هر جايى كه ( لا اله الا الله ) نوشته شده بود، نوشته بودند - البته نه با خط بلكه خلقتا - ( محمد رسول الله ) ؛ ( محمد رسول خداست ) و هر جايى كه نوشته بود: ( محمد رسول خداست ) نوشته بود: ( فلانى برگزيده خداست ) ( فلانى دوست صميمى خداست ) ( فلانى امين خداى عزوجل است ) و نيز نامهاى ديگرى نوشته بود.

( آدم ) فرمود: فرزندانم ! محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و كسانى كه نامشان همراه با نام او نوشته شده بود، از تمامى مردم پيش ‍ خداوند عزيزتر هستند.

(ج از كتاب ( صلوات ) حضرت ابراهيم خليلعليه‌السلام نقل شده كه در ( تابوت ) نگاه كرد، خانه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آخرين پيامبران را ديد در حالى كه على بن ابيطالب در سمت راست او و دست به دامان او بود. نيز شكل بزرگ و درخشانى ديد كه در آن نوشته شده بود: اين وصى و برادر تنى اوست كه او را يارى و تقويت مى كند. ابراهيم پرسيد: پروردگارا! خداى من ! سرور من ! اين مخلوق شريف كيست ؟ خداى عزوجل وحى فرمود: اين بنده و دوست صميمى من ، آغازگر و پايان دهنده است و اين وصى و وارث او مى باشد.

عرض كرد آغازگر و پايان دهنده كيست ؟ فرمود: اين محمد است ، برگزيده من ، اولين مخلوق من و بزرگترين حجت من در ميان مردمان من است وقتى كه آدم در مرحله گل و جسد بسر مى برد، او را آگاه نموده و حياتش دادم و در زمانى كه پيامبرى نبود او را براى تكميل دين به پيامبرى برانگيخته و با او به رسالتها و انذارهاى خود پايان دادم

اين هم برادر و بهترين دوست اوست پيش از اين كه آسمان و زمينم و مخلوقات خود را بيافرينم بخاطر اينكه از آنان و دلهايشان آگاه بودم ، آنان را خلق كرده رشته برادرى بين آنها ايجاد، آنان را پاك و خالص كردم نيكوكاران از آنها و دودمان آنها برخاسته اند. و من از حال بندگان خود آگاهم

(د در سفر دوم ( تورات ) آمده است : در ميان درس ‍ نخوانده هاى فرزندان اسماعيل رسولى برانگيخته ، كتاب خود را بر او فرو فرستاده ، و شريعت گرانبهايى را به وسيله او براى تمامى مخلوقاتم مى فرستم حكمت خود را به او عنايت كرده ، با فرشتگان و لشكريانم او را تقويت نموده و دودمان او را مبارك مى گردانم با دوازده نفر از دودمان او دين خود را كامل نموده و او آخرين پيامبر و رسولى است كه مى فرستم

(ه‍ در مفتاح چهارم وحى به عيسىعليه‌السلام آمده است : عيسى ! اى فرزند بتول پاك ! به سخنانم گوش و در راه من كوشش كن تو را بدون اينكه پدرى داشته باشى آفريده و نشانه اى براى مردمان قرار دادم فقط مرا پرستش نموده و فقط بر من توكل كن كتاب را با توانايى گرفته و آن را براى اهل سوريا تفسير كن و از طرف من به آنان بگو: من خدايى هستم كه هيچ خطايى بجز من نبوده ، زنده ، ازلى و قيوم بوده تغيير نكرده و از بين نمى روم پس به من و به رسول و پيامبر درس نخوانده ام كه در آخر الزمان بوده و پيامبر رحمت و نبرد و اولين و آخرين مى باشد ايمان آوريد.

او اولين پيامبرى بود كه آفريده شد، و آخرين پيامبرى بود كه مبعوث گرديد.

مطالبى كه از كتابهاى آسمانى نقل كرديم بنقل از روايت سيد در اقبال با اسناد صحيح از ( ابى المفضل محمد بن عبدالمطلب شيبانى ) بود. و در كتاب ( حسن بن اسماعيل اشناس ) از ( كتاب اعمال ذى حجه ) درباره مباهله پيامبر مى گويد: هنگامى كه پيامبر خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نمايندگانى براى مسيحيان نجران فرستاد و آنان را به پذيرش اسلام دعوت فرمود، آنان براى تطبيق خصوصيات آخرين پيامبر كه در كتاب ( جامعه ) بود به اين كتاب مراجعه نموده و عين اين مطالب را با همين الفاظ در كتابهاى مذكور مطالعه نمودند. و همين مقدار براى اثبات فضايل اميرالمؤ منينعليه‌السلام كافى است

فضايل اميرالمؤ منينعليه‌السلام بنقل از مخالفين اهل بيت

بهر صورت فضايلى را كه مخالفين اهل بيت و حتى دشمنان آنها براى علىعليه‌السلام نقل كرده اند بيش از حد تواتر است بلكه حديث غدير و تصريح پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به اولويت اميرالمؤ منينعليه‌السلام بر مؤ منين ، نسبت به آنها، نيز در روايت آنان بيش از حد تواتر است ؛ چه رسد به روايات شيعه تا جايى كه ( ابن حجر عسقلانى ) با آنكه دشمن اهل بيت است درباره حديث غدير مى گويد: سى نفر از صحابه به اسناد صحيح و معتبر آن را روايت نموده اند. البته بعد از اين سخن مى گويد: فلانى آن را ضعيف دانسته است كه چنين سخنى از عجايب روزگار است

( سيد ) از كتاب ( ابى سعيد مسعود بن ناصر سجستانى ) كه مخالف اهل بيت مى باشد بنقل از صد و بيست نفر از صحابه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تصريح به وجود اين فضايل در علىعليه‌السلام نموده است و نيز از محمد بن جرير طبرى تاريخ نگار، از كتاب ( الرد على الحرقوصيه ) حديث غدير و تصريح پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به ولايت علىعليه‌السلام را با هشتاد و پنج سلسله نقل كرده است و نيز از حافظ، ( ابن عقده ) نقل نموده است كه او با صد و پنج سلسله سند رواياتى را نقل كرده است كه در آن پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تصريح به ولايت اميرالمؤ منينعليه‌السلام نموده است براى توضيح بيشتر مى توان به كتاب ( عبقات الانوار ) تاءليف سرور علماى بزرگ ( مير حامد حسين ) مراجعه كرد، كتاب بى نظيرى كه درباره اثبات جانشينى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نوشته شده و در اسلام و ساير اديان بى سابقه است