مشروح رويداد غدير
درباره اعلام جانشينى اميرالمؤ منين على بن ابى طالبعليهالسلام
از طرف پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
روايات مجمل و مفصلى ، با اندكى اختلاف در بعضى از الفاظ وارد شده است ولى روايات متواتر و بالاتر از متواترى كه همه علماى اهل سنت بر صحت آن اتفاق دارند، اين است كه هنگامى كه اين آيه ( پيامبر به مؤ منين سزاوارتر از خود آنهاست همسران پيامبر مادران آنها بوده و در كتاب خدا، عده اى از مؤ منين نسبت به بعضى ديگر سزاوارتر هستند ) نازل شد، مردم گفتند: رسول خدا! اين چه ولايتى (سزاوارى ) است كه شما با آن نسبت به ما سزاوارتر از خود ما هستيد؟ رسول خدا فرمود: ولايت اين است كه از من حرف شنوى داشته و مراعات كنيد، خواه سخن من مطابق ميل شما باشد يا نه پيامبر در روز غدير فرمودند: هر كس من به او سزاوارتر هستم ، على نيز به او سزاوارتر است اهل سنت بر صحت و اعتبار اين حديث با اين الفاظ كه تصريح به جانشينى دارد، اتفاق دارند - بخصوص با ملاحظه قرائن روشن و قطعى و روايات مفصل - براى توضيح بيشتر مى توانيد به كتاب هايى كه در اين زمينه تاءليف شده مراجعه نماييد.
يكى از روايات مفصلى كه اهل سنت آن را نقل كرده اند، روايتى است كه در كتاب ( الخالص ) از احمد بن محمد با مستند كردن آن به ( حذيفه بن يمان ) نقل شده است او مى گويد: از او در مورد روز غدير و پيامبر پرسيدم ، گفت : خدا اين آيه را بر پيامبرش نازل فرمود: ( پيامبر نسبت به مؤ منين سزاوارتر از خود آنهاست ) در پى آن مردم پرسيدند: رسول خدا! ولايتى كه شما نسبت به ما از خود ما سزاوارتر مى باشى چيست ؟ فرمود: حرف شنوى و اطاعت خواه مورد پسند شما باشد يا نه آنان گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم در پى آن خداوند اين آيه را نازل فرمود: و نعمت خدا را بر خود و پيمانى را كه - وقتى گفتيد شنيديم و اطاعت كرديم - از شما گرفت به ياد آوريد.
پس از آن با پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
به حجة الوداع رفتيم جبرئيل فرود آمد و گفت : محمد! پروردگار به تو سلام رسانده و مى گويد على را به رهبرى مردم منتصب كن پيامبر گريست ، به گونه اى كه محاسنش تر شد. آنگاه به جبرئيل گفت : جبرئيل ! مردم من تازه مسلمان شده و براى دين خدا با آنان مبارزه كرده تا تسليم شده اند. اكنون چگونه مى توانم كسى غير از خود را بر آنان مسلط نمايم پس از اين جبرئيل بالا رفت
صاحب ( كتاب النشر والطى ) از ( حذيفه ) نقل مى كند: پيامبر، على را به يمن فرستاد بعد از مدتى به مكه آمد - در اين حال ما با رسول خدا بوديم - روزى على به سوى كعبه نماز مى گذارد و در حال ركوع بود كسى از او چيزى خواست ، او نيز انگشتر خود را به او داد. و در پى آن خداوند اين آيه را نازل فرمود ( ولى شما فقط خداست و پيامبرش و كسانى كه ايمان آورده ، نماز گزارده و در حال ركوع زكات مى پردازند. ) بعد از نزول اين آيه رسول خدا تكبير گفته و اين آيه را بر ما خواند. آنگاه فرمود: برخيزيد برويم چنين كسى را كه خداوند فرموده است پيدا كنيم وقتى رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
وارد مسجد شد با شخصى روبرو شد از او پرسيد كجا بودى ؟ گفت : پيش اين نمازگزار بودم كه در حال ركوع اين انگشترى را به من داد. رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
تكبير گفته ، به سوى على رفت و فرمود: على ! امروز چه كار خيرى انجام داده اى ؟ على نيز جريان را تعريف كرد در اين حال پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
براى سومين بار تكبير گفت
منافقين به يكديگر نگاه كرده و گفتند: ما تحمل ولايت و اطاعت او نداريم بهمين جهت از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
مى خواهيم كس ديگرى را به جاى او انتخاب كند و همين عمل را هم انجام دادند. اينجا بود كه آيه نازل شد ( بگو نمى توانم كس ديگرى را بجاى او انتخاب كنم ) آنگاه جبرئيل گفت : كار را تمام كن پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: حبيب من ، جبرئيل ! توطئه هاى آنان را شنيدى
آنگاه صاحب كتاب ( النشر والطى ) بنقل قول از غير ( حذيفه ) مى گويد: يكى از فرمايشات پيامبر در ( منى ) اين بود ( دو چيز گرانبها و دو ثقل در ميان شما باقى مى گذارم كه اگر به آنها عمل كنيد گمراه نخواهيد شد. كتاب خدا و دودمان خودم ، اهل بيتم خداوند دانا به من خبر داده است كه آنها تا روز قيامت از يكديگر جدا نخواهند شد؛ مانند اين دو انگشت من - و دو انگشت سبابه را كنار هم گذاشت - توجه داشته باشيد، كسى كه در پناه آنها باشد نجات پيدا كرده و كسى كه با آنها مخالفت نمايد هلاك خواهد شد. اى مردم ! آيا اين مطلب را به شما رساندم ؟ گفتند: بله فرمود: خدايا! گواه باش )
سپس صاحب اين كتاب اضافه مى كند: ( در آخرين روزهاى ( تشريق ) خداوند اين آيه را نازل فرمود: ( اذا جاء نصر الله ) پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: اين آيه خبر مرگ مرا داد. آنگاه به مسجد ( خيف ) رفته و هنگامى كه وارد مسجد شد، نماز جماعت را اعلام كرد. مردم جمع شدند. پس از ستايش خداوند براى مردم سخنرانى نموده و در ميان سخنان خود فرمودند: ( اى مردم ! دو چيز گرانبها و دو ثقل در ميان شما باقى مى گذارم ، كتاب خدا و دودمانم ، اهل بيتم ثقل اكبر كتاب خداى عزوجل مى باشد كه يك طرف آن بدست خدا و طرف ديگر آن به دست شماست پس به آن متمسك شويد و ثقل اصغر دودمان و اهل بيتم مى باشند. خداى آگاه مرا خبر داده است كه آنها تا روز قيامت از يكديگر جدا نشده و مانند اين انگشتان - و انگشتان سبابه و ميانه خود را كنار هم گذاشت - كه يكى برتر از ديگرى باشد. بعد از سخنان پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
عده اى جمع شده و گفتند: محمد مى خواهد امامت را در بين دودمان خود قرار دهد و وارد كعبه شده و پيمانى را به اين مضمون نوشتند: اگر محمد از دنيا برود يا كشته شود، نخواهيم گذاشت جانشينى او به دودمانش برسد. در اين جا بود كه خداوند اين آيه را نازل كرد: ( آنان تصميم به انجام كارى گرفتند؛ ما نيز مصمم شديم فكر مى كنند اسرار و سخنان پنهانى آنان را نمى شنويم ! ماءمورين ما تمام آن سخنان را مى نويسند. ) ( حذيفه ) مى گويد: پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
دستور حركت داد و ما رهسپار مدينه شديم صاحب كتاب ( النشر والطى ) مى گويد در همين هنگام جبرئيل نازل شده و به پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
گفت : بخوان : و اى رسول ! آنچه را از جانب پروردگار بر تو نازل شده برسان در بين راه به غدير خم رسيديم هوا چنان گرم بود كه اگر گوشت را روى زمين مى انداختند، كباب مى شد. پيامبر دستور توقف و نماز جماعت داد. آنگاه مقداد، سلمان ، ابوذر و عمار را خواسته و به آنان دستور داد تا زير دو درخت را جارو كرده ، در آن محل سنگهايى را روى هم گذاشته و از آن منبرى باندازه قامت رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
بسازند و پارچه اى روى آن بيندازند. سپس پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
به منبر رفته به راست و چپ خود نگريست و منتظر شد تا مردم جمع شدند. آنگاه فرمود:
سپاس خداوندى را سزاست كه يكتاى يگانه و در يگانگى بى نظير است اقرار مى كنم كه بنده او بوده و به خداوندى او گواهى مى دهم آنچه را از جانب خدا به من وحى شده به شما مى گويم ؛ تا مبادا بلايى آمده و مرا نابود سازد. به من وحى شده است : و اى رسول آنچه را از جانب پروردگارت به تو نازل شده است به مردم برسان مردم ! در بيان آياتى كه خداوند بر من نازل نموده و وحى خداوند متعال كوتاهى نكرده ام شاءن نزول آيه مذكور اين بود كه بارها جبرئيل به سويم فرود آمده و از جانب خداوند به من دستور داده كه در ميان مردم و براى سياه و سفيد بگويم و اعلام كنم كه على بن ابى طالب برادر من جانشين من و امام بعد از من است بخوبى مى دانم كه منافقين با زبان چيزى مى گويند كه در دل ندارند و فكر مى كنند كار بدى نيست ولى خداوند آن را كار بسيار زشتى مى داند. آزار بسيارى به من رساندند. به علت توجه زيادى كه به آنان داشتم گاهى مى گفتند: او گوش است تا جايى كه خداوند اين آيه را نازل كرد: ( عده اى از آنان به پيامبر آزار رسانده و مى گويند: او گوش است بگو گوش خيرى براى شماست ) و اگر مى خواستم مى توانستم نامهايى را كه شايسته آنان است بر آنان بگذارم
خداوند او را ولى و امام شما نموده و فرمانبردارى از او را بر مهاجرين ، انصار و تابعين ، بيابانى و شهرى ، عجم و عرب ، آزاد و بنده ، كوچك و بزرگ ، سفيد و سياه و هر مسلمانى واجب كرد. سخن و حكم او قابل اجرا و دستور او نافذ است كسى كه با او مخالفت كند، ملعون و كسى كه او را تصديق كند، مورد رحمت قرار مى گيرد.
مردم ! در قرآن تدبر كرده ، آيه ها و محكمات آن را فهميده و از متشابهات آن پيروى نكنيد. بخدا سوگند، كسى تفسير صحيح آن را بيان نمى كند، مگر كسى كه اكنون دستش را گرفته و با دستم آن را بلند كرده ام به شما اعلام مى كنم : كسى كه من مولاى اويم ، او نيز مولاى اوست
مردم ! على و فرزندان پاكم ، كه از نسل او مى باشند ثقل اصغر و ثقل اكبر مى باشد. و تا زمانى كه بر حوض ، بر من وارد شوند، از يكديگر جدا نمى شوند. بعد از من كسى جز او حق فرمانروايى بر مؤ منين را ندارد.
آنگاه بازوى او را گرفته ، او را مقدارى بلند كرده و در سمت راست خود قرار داد. سپس او را بلند كرده و فرمود: اى مردم ! چه كسى از خودتان بر شما سزاوارتر است ؟ گفتند: خدا و رسول او. فرمود: توجه كنيد! كسى كه من به او سزاوارترم على نيز به او سزاوارتر است خداوندا! با دوستان او دوست و با دشمنانش دشمن باش يارى كنندگان او را يارى نموده و كسانى را كه به او كمك نكنند از يارى خود محروم فرما. خداوند دين شما را با ولايت و امامت او كامل كرد. خداوند قبل از اينكه در آيه اى مؤ منين را مورد خطاب قرار دهد او را مورد خطاب ساخته است در ( هل اتى ) خداوند فقط براى او بهشت را گواهى نموده و اين آيه درباره شخص ديگرى نيست دودمان پيامبران از نسل خودشان ولى دودمان من از نسل على مى باشد. فقط انسانهاى تيره روز با على دشمنى ورزيده و تنها انسانهاى پرهيزكارند كه در ولايت على بسر مى برند. سوره ( والعصر ) درباره على نازل شده است به پروردگار عصر سوگند تفسير آن در روز قيامت است كه(
إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ
)؛
تمامى انسانها ورشكسته اند ) يعنى دشمنان آل محمد.(
الا الَّذِينَ آمَنُوا
)
مگر كسانى كه ايمان آوردند ) يعنى به ولايت آنان ايمان آوردند. ( و عملوا الصالحات ؛ به كارهاى نيك پرداخته ) و در زمان غيبت غايب آنان ( تواصوا بالصبر؛ سفارش به صبر كنند ) مردم ! به خدا، رسول و نورى كه نازل كرده ايمان آوريد. خداوند نور را در من ، سپس در على و آنگاه در نسل او تا مهدى ، همان كسى كه حق خدا را مى گيرد، فرود آورده است مردم من رسول خدا هستم قبل از من هم رسولانى بوده اند. صبر و شكر، در على و بعد از او، در فرزندانش وجود دارد. مردم ! قبل از شما بيشتر پيشينيان گمراه بوده اند، من راه مستقيم خدا هستم ، راهى كه شما مامور به پيروى از هدايت در آن مى باشيد. بعد از من على و آنگاه فرزندان او امامانى هستند كه به حق راهنمايى مى كنند. من مطالب را به خوبى برايتان گفته و بينشى روشن به شما دادم بعد از من هم على راه را براى شما روشن مى كند. بعد از پايان سخنانم دعوت مى كنم شما را براى بيعت با او با من دست داده و به ولايت او اقرار كنيد. من به خدا بيعت كرده و على به من ، من نيز از جانب خدا، براى او از شما بيعت مى گيرم ( كسى كه پيمان شكنى كند فقط به ضرر خود اوست و هر كس كه به تعهدات الهى خود عمل كند، خداوند به زودى پاداش بزرگى به او عنايت مى فرمايد ) مردم ! شما بيش از آن هستيد كه بتوان يك بيك با شما دست داد. بهمين جهت خداوند به من دستور داده كه براى فرمانروايى على و امامان بعدش كه از من و او مى باشند، با زبان از شما پيمان گرفته و اعلام كنم كه دودمان من از نسل او مى باشد. پس اين مطالب را حاضرين به غايبين اطلاع داده و بگوييد: شنيديم و فرمان برديم و از ابلاغ پيامهاى پروردگارت راضى هستيم ، با دل ، زبان و دستهايمان اين مطالب را پذيرفته ، با آن زندگى كرده ، مى ميريم و برانگيخته مى شويم ، تغيير نكرده ، عوض نشده ، شك و شبهه اى پيدا نمى كنيم ، با دل و زبان با خدا، تو، على حسن و حسين و امامانى كه ذكر كردى عهد و پيمان سخت و محكم بسته ، چيزى غير از آن نخواسته و اين مطالب را به هر كس كه ببينيم ، مى رسانيم مردم در جواب گفتند: به روى چشم امر خدا و رسول خدا را شنيديم و اطاعت نموديم و از ته دل به آن ايمان آورديم در اين هنگام و در حالى كه علىعليهالسلام
در ميان آنان بود به طرف رسول خدا آمدند تا اينكه ظهر شد، نماز ظهر و عصر را با هم به جاى آورده و پس از غروب آفتاب ، نماز مغرب و عشا را نيز با هم به جاى آوردند. هر وقت عده اى براى پذيرش اين مطلب به خدمت پيامبر مى آمدند، رسول خدا مى گفت : تمام ستايشها مخصوص خدايى است كه ما را برتر از جهانيان گردانيد. ( ابو سعيد سمان ) روايت كرده است : شيطان در شكل پيرمردى پرهيزگار پيش رسول خدا آمده و گفت : چقدر كم هستند پيمان بستگان با تو در مورد آنچه درباره على مى گويى در اينجا بود كه خداوند اين آيه را نازل فرمود ( و شيطان گمان باطل خود را راستين و حقيقى جلوه داده كه در نتيجه بجز گروهى از مؤ منين ديگران از او پيروى كردند. ) آنگاه عده اى از منافقين پيمان شكن گرد آمده و گفتند: محمد ديروز در مسجد ( خيف ) چنين گفت ، امروز نيز چنين ، اگر به مدينه باز گردد، حتما براى او بيعت مى گيرد. بنابراين بهتر است قبل از رسيدن محمد به مدينه او را بكشيم در آن شب چهارده نفر براى كشتن پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
در گردنه اى بين ( جحفه ) و ( ابواء ) به كمين نشستند. با اين نقشه كه هفت نفر در سمت راست گردنه و هفت تن ديگر در سمت چپ آن نشسته و شتر او را رم بدهند. وقتى شب فرا رسيد رسول خدا نماز خوانده ، سوار بر شتر تندرو خود شده و در جلوى همراهان خود حركت كرد، هنگامى كه از گردنه بالا رفت جبرئيل به او گفت : محمد فلانى و فلانى - همه آنها را نام برد كه صاحب كتاب نام تمامى آنان را آورده است - در گردنه به كمين نشسته تا تو را بكشند. رسول خدا پشت سر خود را نگاه كرد و پرسيد، چه كسى پشت سر من است ؟ ( حذيفه بن يمان ) پاسخ داد: من هستم رسول خدا از حذيفه پرسيد آنچه ما شنيديم تو هم شنيدى ؟ پاسخ داد: بله فرمود: اين مطلب را كتمان كن آنگاه به آنان نزديك شده و آنان را با نام خود و پدرانشان صدا زد، همين كه صداى رسول خدا را شنيدند، شتران خود را كه داخل گردنه بسته بودند رها كرده پا به فرار گذاشته و خود را در ميان جمعيت گم كردند وقتى مردم به رسول خدا رسيدند رسول خدا در پى شتران آنان رفته و آنها را پيدا كرد. وقتى از گردنه فرود آمد، فرمود: كسانى كه در كعبه هم سوگند مى شوند كه اگر محمد به مرگ الهى از دنيا برود يا كشته شود، نگذارند رهبرى به اهل بيت او برسد و در پى آن ، اين كار زشت از آنان سر مى زند، سخت در اشتباه هستند. آنگاه آنان پيش رسول خدا آمده و سوگند ياد كردند كه اصلا چنين كارى از آنان سر نزده است در اينجا بود كه اين آيه نازل شد: ( سوگند ياد مى كنند كه نگفته اند، ولى آنان كلمات كفرآميز گفته و بعد از مسلمانى كافر شده و در پى چيزى هستند كه بدان نرسيده اند ) رويداد عقبه را عده اى از اهل سنت نيز در تفسير و كتابهاى ديگر خود نقل كرده اند.
اعمال شب عيد غدير
در شب عيد غدير دوازده ركعت وارد شده ، كه مجموع دوازده ركعت ، يك سلام در پايان نماز دارد. بعد از هر دو ركعت نشسته ، در هر ركعتى ده بار ( حمد ) و ( قل هو الله ) و يك بار ( آية الكرسى ) و در ركعت دوازدهم هفت بار ( حمد ) و ( قل هو الله ) خوانده ، سپس دست به قنوت برداشته و ده بار در آن بگو: لا اله الا الله وحده لا شريك له ، له الملك ، و له الحمد يحيى و يميت و هو حى لا يموت بيده الخير و هو على كل شى قدير آنگاه ركوع و سجده را انجام داده و ده بار در سجده بگو: سبحان من اءحصى كل شى ء علمه ، سبحان من لا ينبغى التسبيح الا له سبحان ذى المن و النعم سبحان ذى الفضل و الطول سبحان ذى العز و الكرم ، اساءلك بمعاقد العز من عرشك و منتهى الرحمة من كتابك و بالاسم الاعظم و كلماتك التامة ان تصلى على محمد رسولك و اءهل بيته الطاهرين و ان تفعل بى و حاجات خود را بگويد و سپس بگويد: انك سميع مجيب
دعاى خوبى نيز روايت شده است كه مضمون آن گواه درستى آن بوده و با اين جمله شروع مى شود ( اللهم انك دعوتنا الى سبيل طاعتك )