كيفيت دهم
نصرت و يارى حضرت قائمعليهالسلام
با انتظار ظهور و فرج
انتظار ظهور و فرج حضرت ولى الله مى باشد.
اهميّت انتظار ظهور آنحضرتعليهالسلام
به حدّى است كه منتظر در زمره مجاهدين آنحضرتعليهالسلام
و شهداى در حضورش محسوب مى گردد، كه در اين مورد احاديث بسيارى نقل شده است، و اين مطلب در ضمن سه فصل بيان مى شود.
فصل اوّل: در ذكر اخبارى است كه دلالت دارند بر آنكه انتظار فرج فضيلت نصرت و شهادت را دارد.
فصل دوّم: درذكر اخبارى در فضل انتظار غير از فضيلت نصرت وشهادت است.
فصل سوّم: در بيان معناى انتظار، و ذكر شرايط و آداب آن، و در بيان مقدمات و آثار آن است.
روايات وارده در انتظار و نصرت حضرت قائمعليهالسلام
فصل اوّل: در اخبار بسيارى وارد شده است كه: با انتظار; نصرت و يارى امامعليهالسلام
حاصل مى شود.
از جمله در «نور الابصار» از حضرت صادقعليهالسلام
روايت شده كه حضرت فرمودند:
هركس از شما بميرد در حالتى كه انتظار ظهور حضرت قائمعليهالسلام
را داشته باشد، مانند كسى است كه با آنحضرت در خيمه ايشان باشد.
آنگاه اندكى ساكت شد; بعدفرمود: مانندكسى است كه در ركاب او جهادكند.
بعد فرمود: نه، و الله; بلكه مانند كسى است كه در ركاب حضرت رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
شهيد شده باشد
.
و نيز روايت ديگرى در «نورالابصار» از ابى حمزه نقل شده كه گفت: به حضرت صادقعليهالسلام
عرض كردم: فدايت شوم; پير و نا توان شده ام، و اجلم نزديك شده است، و مى ترسم پيش از وقوع امر فرج شما بميرم.
فرمود: اى ابا حمزه ! هركس كه ايمان بياورد و حديث ما را تصديق كند، و منتظر زمان فرج ما باشد، مثل كسى است كه در زير علم حضرت قائمعليهالسلام
شهيد شده باشد، بلكه ثواب كسى را دارد كه در ركاب حضرت رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
شهيد شده باشد
.
و باز در روايت ديگرى از آنحضرتعليهالسلام
نقل شده كه فرمود:
هركس از شما ها بميرد در حالتى كه انتظار فرج داشته باشد نزد حقّ تعالى از بسيارى از شهيدان بدر و احد افضل است
.
و در روايت ديگرى در «لآلى الاخبار» از حضرت امام محمّدباقرعليهالسلام
نقل شده كه حضرتش فرمودند:
كسيكه از شماها امر به ما معرفت و شناخت داشته باشد و منتظر فرج باشد، و در اين انتظار ; اميدوار خير باشد
مانند كسى خواهد بود كه در راه خدا در ركاب حضرت قائمعليهالسلام
به شمشير خود جهاد كرده باشد.
پس فرمود: بلكه به خدا قسم مانند كسى است كه در ركاب حضرت رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
به شمشير خود جهاد كرده باشد.
پس مرتبه سوّم فرمود: بلكه به خدا قسم مانند كسى است كه درك شهادت كرده باشد با حضرت رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
در خيمه ايشان، و در باره شما در اين مورد يك آيه از قرآن نازل شده است.
عرض كردم كدام آيه است ؟ فرمود: قول خداوند:
(
وَ الَّذينَ آمَنُوا بِالله وَ رُسُلِهِ اُولئِكَ هُمُ الصِّديقُونَ وَ الشُّهَداءَ عِنْدَ رَبِهِّمْ...
.)
و في « كمال الدين » عن أبي جعفر محمّد بن علىّ الباقرعليهماالسلام
قال: قلت له: اصلحك الله، لقد تركنا أسواقنا إنتظاراً لهذا الأمر.
فقالعليهالسلام
: يا عبدالحميد ! أ ترى من حبس نفسه على الله عزّوجلّ لا تجعل الله له مخرجاً، بلى و الله ليجعل الله له مخرجاً، رحم الله عبداً حبس نفسه علينا، رحم الله عبداً أحيا أمرنا.
قال: قلت: فإن متّ قبل أن أدرك القائمعليهالسلام
؟
القائل منكم إن أدركت قائم آل محمّدعليهالسلام
نصرته كان كالمقارع معه بسيفه بل كالشهيد معه »
و مضمون اين روايت در كيفيّت هشتم گذشت.
و از ظاهر بعضى از اخبار و اخبارى كه به مضمون آنها وارد شده چنين استفاده مى شود كه: خداوند بواسطه انتظار ; اجر و ثواب مجاهدين و شهداى در ركاب حضرت قائمعليهالسلام
را مرحمت مى فرمايد، و منتظرين فرج ايشان را در زمره انصار ايشان و شهداى با ايشان محشور مى فرمايد، مانند اعمال شريفه ديگر كه فضل و ثواب شهادت را دارد، گرچه عنوان نصرت و يارى در آن حاصل نشود.
و لكن در فصل سوّم در بيان معناى انتظار ظاهر مى شود ان شاءالله تعالى كه هرگاه حقيقت انتظار در كسى حاصل شود، پس نصرت آنحضرتعليهالسلام
هم بر وجهى كه در معناى نصرت و اقسام آن بيان شد حقيقتاً حاصل مى شود. فصل دوّم: برخى ديگر از فضائل انتظار غير آنچه در فصل سابق ذكر شد كه عنوان نصرت باشد، و در بيان وجوب انتظار، و آنكه انتظار از لوازم حقيقيّه ايمان، و از شرايط قبولى اعمال و عبادات مى باشد.
از جمله در «نجم الثاقب» از «غيبت» شيخ طوسىرحمهالله
روايت شده از مفضل كه گفت: از حضرت قائمعليهالسلام
ياد كرديم ; و كسيكه از اصحاب ما بميرد در حاليكه انتظار او را مى كشد.
پس حضرت صادقعليهالسلام
به ما فرمود: كه چون قائمعليهالسلام
خروج كند كسى بر سر قبر مؤمن مى آيد و به او مى گويد: اى فلان ! بدرستيكه صاحب تو ظاهر شده، پس اگر مى خواهى كه ملحق شوى پس ملحق شو، و اگر مى خواهى كه اقامت كنى در نعمت پروردگار خود پس اقامت داشته باش
.
و نيز در «نور الابصار» از تفسير منير «برهان» روايت شده از مسعدة، كه گفت: در محضر مبارك حضرت صادقعليهالسلام
بودم كه پيرمردى خميده وارد شد، در حالتيكه به عصاء خود تكيه كرده بود، پس سلام كرد، و حضرت جواب سلامش را دادند.
آنگاه عرض كرد: يابن رسول الله ! دست خود را بدهيد من ببوسم ؟
حضرت دست خود را دادند او بوسيد، آنگاه شروع كرد به گريه كردن.
حضرت فرمودند اى شيخ ! چرا گريه مى كنى ؟
عرض كرد: فدايت شوم ; صد سال است كه عمرم در انتظار قائم شما گذشته، هر ماه جديدى كه مى آيد مى گويم: در اين ماه ظاهر مى شود، و هر سالى كه تازه مى شود مى گويم: در اين سال واقع مى شود، اكنون پير و ناتوان شده ام و اجلم فرا رسيده ; و هنوز به مراد دل خود نرسيده ام، و ظهور فرج شما را نديده ام، چرا گريه نكنم و حال آنكه بعضى از شما را در اطراف زمين پراكنده، و بعضى را به ظلم اعداى دين كشته مى بينم.
پس حضرت صادقعليهالسلام
گريان شدند و فرمودند: «اى شيخ ! اگر زنده ماندى تا زمانى كه ببينى قائم ما را ; در مقام رفيع و بسيار والا مى باشى، و اگر پيش از ظهور حضرت در انتظارش مردى، پس در روز قيامت در زمره آل محمّدعليهمالسلام
محشور خواهى شد.
و آنها مائيم كه امر به تمسّك به ما نموده، در آنجا كه فرموده: « إنّي مخلّف فيكم الثقلين، فتمسّكوا بهما لن تضلّوا، كتاب الله، و عترتي أهل بيتى »
.
آن پيره مرد چون اين بشارت عظمى را شنيد، جزع گريه اش ساكن گرديد، و گفت: مرا با وجود اين بشارت باكى از مرگ نيست.
آنگاه حضرت صادقعليهالسلام
فرمودند اى شيخ ! بدان كه قائم ما بيرون مى آيد از صلب امام حسن عسكرى، و امام حسن عسكرى بيرون مى آيد از صلب امام على نقىعليهالسلام
، و على بيرون مى آيد از صلب حضرت امام محمّد تقى، و محمّد بيرون مى آيد از صلب حضرت على بن موسى الرضاعليهالسلام
، و على بيرون مى آيد از صلب حضرت موسى كه پسر من است كه از صلب من خارج گرديده، ما ها دوازده نفريم كه تمامى ما از هر گناهى و كثافتى معصوم و پاكيزه مى باشيم »
و في «البحار» عن أبي حمزة الثمالي، عن أبي خالد الكابلي، عن علىّ بن الحسينعليهالسلام
قال: « ثمّ تتمدّ الغيبة بولىّ الله الثانى عشرعليهالسلام
من اوصياء رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
و الائمّة بعده،
يا أبا خالد ! إنّ أهل زمان غيبته القائلون بإمامته، المنتظرون لظهوره أفضل أهل كلّ زمان، لأنّ الله تعالى ذكره أعطاهم من العقول و الأفهام و المعرفة ما صارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة، و جعلهم في ذلك الزمان بمنزلة المجاهدين بين يدى رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
بالسيف، اولئك المخلصون حقّاً، و شيعتنا صدقاً، و الدعاة إلى دين الله سرّاً و جهراً»
و قال: «انتظار الفرج من أعظم الفرج »
و روايت ديگرى در «نجم الثاقب» از كتاب «غيبت» شيخ نعمانىرحمهالله
، نقل شده كه ابى بصير گويد: روزى ابى عبدالله جعفربن محمّدعليهالسلام
فرمود:
آيا خبر ندهم شما را به چيزى كه خداوند عملى را از بندگان قبول نمى كند مگر به آن ؟
گفتم: بلى.
پس فرمود: شهادت « لا اِلهَ اِلاَّ الله وَ أنّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه » ، و اقرار به آنچه امر فرموده ; دوستى ما، و بيزارى از دشمنان ما، و انقياد براى ايشان، و ورع و اجتهاد و آرامى، و انتظار كشيدن براى قائمعليهالسلام
آنگاه فرمود: بدرستيكه براى ما دولتى است كه خداوند آن را مى آورد در هر وقت كه بخواهد.
آنگاه فرمود: هركس كه دوست دارد كه از اصحاب قائمعليهالسلام
باشد پس هر آينه انتظار كشد، و هر آينه با ورع و محاسن اخلاق عمل كند در حاليكه انتظار دارد، پس اگر بميرد و قائم پس از او خروج كند از براى او اجر كسى است كه آنحضرتعليهالسلام
را درك كرده است، پس كوشش كنيد و انتظار بكشيد، گوارا باد ; گوارا باد براى شما ; اى گروه مرحومه
و في «الكافي» عن أبي جارود، و قال: قلت: لأبى جعفرعليهالسلام
يابن رسول الله ; هل تعرّف مودّتي لكم و انقطاعى إليكم و موالاتي إيّاكم ؟ قال: فقال: نعم.
قلت: فإنّي أسئلك مسئلة تجيبني فيها فإنّي مكفوف البصر، قليل المشي و لا يستطيع زيارتكم كلّ حين.
قال: هات حاجتك
قلت: أخبرنى بدينك الّذي تدين الله عزّوجلّ به أنت و أهل بيتك لاِدين الله عزّوجلّ به.
قال: إن كنت أقصرت الخطبة قد أعظمت المسئلة، و الله لأعطينك ديني و دين آبائي الّذي ندين الله عزّوجلّ به شهادة أن لا اله إلاّ الله و أنّ محمّداً رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
و الإقرار بما جاء من عند الله و الولاية لوليّنا و البرائة من عدوّنا، و التّسليم لأمرنا، و إنتظار قائمنا، و الاجتهاد و الورع »
و فيه أيضا عن اسمعاعيل الجعفي، قال: دخل رجل على أبي جعفرعليهالسلام
و معه صحيفة، فقال له ابوجعفرعليهالسلام
: « هذه صحيفة مخاصم سئل عن الدين الّذي يقبل فيه العمل؟
فقال: رحمك الله، هذا الّذي اُريد.
فقال ابو جعفرعليهالسلام
: « شهادة أن لا اله إلاّ الله وحده لا شريك له و أنّ محمّداً عبده و رسوله و تقرّ بما جاء من عند الله و الولاية لنا أهل البيت و البرائة من عدوّنا، و التسليم لأمرنا، و التواضع و الورع و انتظار قائمناعليهالسلام
، و إنّ لنا دولة إذا شاء الله جاء بها »
و همچنين در اخبار بسيارى تصريح شده است كه: انتظار فرج از افضل و احبّ عبادات نزد خداوند عزّوجلّ است
.