كيفيّت دوازدهم
نصرت و يارى حضرت قائم با يارى حضرت سيدالشهداءعليهماالسلام
نصرت و يارى نمودن حضرت سيد الشهدا عليه آلاف السلام و التحية و الثناء است، و اين كيفيّت افضل و اشرف كيفيّاتى است كه در نصرت و يارى آنحضرت بيان كرديم ، و در اينجا معرفت و شناخت سه امر لازم و مهم است:
امراوّل: درآنچه ازنظر نقلى و عقلى دلالت مى كند كه به نصرت و يارى حضرت ابى عبدالله الحسينعليهالسلام
; نصرت و يارى حضرت صاحب الأمرصلوات الله عليه حاصل مى شود.
امر دوّم: دربيان چگونگى نصرت و يارى حضرت سيّدالشهداء صلوات الله عليه و اقسام آن، و دربيان اينكه بهترين آن اقسام; زيارت و عزادارى آن بزرگوار است.
امر سوّم: در بيان بعضى از فضائل و ثوابهاى مهم دنيوى و اُخروى كه متعلّق به آن دو وسيله بزرگ يعنى زيارت و عزادارى آنحضرتعليهالسلام
است، و اين غير از فضيلت نصرت و يارى بودن اين دو وسيله بزرگ مى باشد.
روايات وارده در اين باب
امر اوّل: در بيان آنچه دلالت دارد بر آنكه در نصرت و يارى حضرت ابى عبدالله الحسينعليهالسلام
نصرت و يارى حضرت قائمعليهالسلام
بالخصوص حاصل مى شود،
امّا از نظر روايتى ; در كتاب «نجم الثاقب» از شيخ جليل جعفر شوشترىرضياللهعنه
در «فوائد المشاهد» نقل شده كه حضرت سيدالشهداءعليهالسلام
در كربلا به اصحاب خود فرمودند:
(و من نصرنا بنفسه فيكون معنا في الدرجات العالية من الجنان فقد أخبرني جدّي إنّ ولدي الحسينعليهالسلام
يقتل بطفّ كربلاء غريباً وحيداً عطشاناً، فمن نصره فقد نصرني و نصر ولده القائمعليهالسلام
، و من نصرنا بلسانه فإنّه في حزبنا في القيامة).
يعنى: هر كس ما را به جان خودش يارى نمايد، پس با ما در درجات عاليه بهشت خواهد بود، پس به تحقيق به من جدّ بزرگوارمصلىاللهعليهوآلهوسلم
خبر دادند كه: فرزندم حسينعليهالسلام
در زمين كربلا، در حالتى كه بى كس و تنها و تشنه باشد شهيد خواهد شد، پس هر كس او را يارى كند; به تحقيق چنين است كه مرا يارى كرده است، و فرزند او حضرت قائمعليهالسلام
را يارى كرده است، و هركس مارا به زبان خود يارى نمايد، پس بدرستيكه او در روز قيامت; در زمره ما خواهد بود.
پس مفهوم اين فرمايش اين است كه در يارى حضرت ابى عبدالله الحسين صلوات الله عليه حقيقت و مصداق يارى حضرت صاحب الأمر صلوات الله عليه حاصل مى شود، و در واقع وجهى كه در بيان اين مطلب تعقّل مى شود، بر حسب آنچه از بعضى از اخبارى كه در احوال و اوصاف و حقيقت امر حضرت سيدالشهداء صلوات الله عليه ظاهر و واضح مى شود، خصوص آنچه در واقعه كربلا از ايشان به ظهور رسيد چنين است كه:
چون از وجود مبارك آنحضرتعليهالسلام
از محبّت خالص و نصرت و يارى كامل; نسبت به خداوند متعال و در امر دين مبين او ظاهر و آشكار گرديد، و بوسيله مهيّا بودن اسباب الهيه از براى ايشان از اهل و اولاد و اصحاب و هم بر حسب اقتضاى وقت و زمان و اهل آن طورى كه به آن درجه از محبّت و نصرت از احدى از انبياء و اولياءعليهمالسلام
از اولين و آخرين ظاهر نشد، گر چه جدّ بزرگوارشان و پدر عاليمقدار شان و نيز عصمت كبرى و حضرت مجتبى و هم همه اولاد طاهرينشان از ائمّه معصومينعليهمالسلام
تا وجود مبارك حضرت صاحب الأمرعليهالسلام
در اصل مرتبه كمال معرفت و خلوص محبت الهيه به همان درجه كمال حسينى صلوات الله عليه يا كاملتر و افضل از آنحضرت بودند، چنانچه در مقام نصرت الهى هم از هركدام در جهاتى كه مقتضى شد مرتبه كامل و كاملتر از جميع اولياء ظاهر گرديد.
و لكن در مقام ظهور و بروز درجات محبّت و نصرت حضرت احديّت جلّ شأنه به حسب اسباب خاصه در كيفيّات زيادى حضرت ابى عبدالله (عليهالسلام
از همه ممتاز شدند، و خداوند متعال هم در مقام عطاياى خاصّه خود نسبت به آن حضرتعليهالسلام
عامّه قلوب بندگان حتّى اولياء و انبياء مرسل خود را از اولين و آخرين مجذوبِ ايشان گردانيد، ومحبّت ودوستى خاصّه ايشان به شاهد فرمايش نبوىصلىاللهعليهوآلهوسلم
: « إنّ للحسينعليهالسلام
محبّة مكتومة في بواطن المؤمنين»
در واقعِ دلها ثابت گرديد.
و چنان همه آنها عاشقانه به آن جناب اشتياق پيدا نمودند; كه بى اختيار توجّه به جانب ايشان كردند، و پروانه وار از هر جانب در هر زمان على الدوام از عرش مجيد در آسمانها و آفاق عالم و اطراف زمينها رو به حرم انور او كرده، و به زيارت مرقد منوّر او مشرّف شده و مى شوند كه:
(مامن نبيّ إلاّ و قد زار كربلا بين قبره و بين السماء مختلفة الملائكة فوج يعرج و فوج ينزل)
و به نوعى همه ممكنات محو او گرديدند كه با ذكر مصيبت و بلاى آن مظلوم صلوات الله عليه قبل از واقع شدن آن مصيبت و بعد از آن ; اهلِ زمين و آسمان همگى محزون و افسرده شدند، و هر گوشه اى از اطراف و اكناف عالم اقامه مجالس عزايشان را تجديد بنا، و لوا و پرچم مصيبتشان را در هر عهد و زمانى دائمى و مستمر نمودند.
پس بواسطه آن جذبه اى كه خداوند متعال جلّ شأنه از قلوب به جانب آنحضرتعليهالسلام
فرمود، و آن محبّت حقيقيه ايكه از ايشان در دلها قرار دارد، و بوسيله آن سعى و كوششى كه پيدا نمودند به سبب اين مقام ; محبّت عامّه ممكنات در توجّه به سوى ايشان و اظهار ذكر آنحضرتعليهالسلام
در محافل و مجالس على الدوام گرديد ، و ذكر توحيد الهى و امر رسالت حضرت خاتم النبييّنصلىاللهعليهوآلهوسلم
و ولايت و امامت جميع ائمّه طاهرينعليهمالسلام
در زبانها و گفتارها جارى شد.
و به اين سبب قلوب همه اهل ايمان به كمال معرفت حضرت احديّت و شناسائى شريعت و احكام و آداب حضرت ختمى مرتبت صلوات الله عليه رهنمون شد، و به فضائل و مناقب و شئونات امامت و ولايت و خلافت ائمّه اطهارعليهمالسلام
علم پيدا كردند، و به اين واسطه و سبب در هر عهد و زمانى اركان توحيد محكم شد، و امر رسالت و شريعت استقامت پيدا كرد، و آثار امامت و ولايت ظاهر و هويدا گرديد ، پس امر آنحضرت عليه صلوات الله و السلام در هر زمانى نصرت به همه اُمور الهى و همه اولياء او گرديد.
و به اين دليل است كه محبّت و موالات هر كسى با ايشان به منزله محبّت با همه اهلبيتعليهمالسلام
و زيارت ايشان زيارت همه است، و تحت قبّه ايشان بمنزله تحت قبّه همه ، و گريه بر ايشان به منزله گريه بر همه است، و اداى حقّ ايشان اداى حقّ همه اهلبيتعليهمالسلام
است، چنانچه در «كامل الزيارات» از زراره از حضرت صادقعليهالسلام
روايت شده كه در ضمن فرمايشاتى فرمودند:
(ما من باك يبكيه إلاّ و قدوصل فاطمةعليهاالسلام
وأسعدها عليه و وصل رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
و أدّى حقّنا)
.
يعنى: هيچ مرد مؤمن و زن مؤمنه اى نيست كه براى حضرت ابى عبداللهعليهالسلام
گريه نمايد، مگر آنكه با فاطمه زهراعليهاالسلام
صله نموده است، و ايشان را با اين گريه اش يارى كرده، و با حضرت رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
صله نموده و حقّ همه ما را اداء نموده است.
و همچنين احيا امر ايشان احياء امر همه است، و نصرت و يارى ايشان نصرت و يارى همه است، چنانچه در فرمايش نبوىصلىاللهعليهوآلهوسلم
ذكر شد.
و نيز از اين حديث شريف استفاده مى شود كه فرمود با گريه بر ايشان اداى حقّ همه ما ائمّه را نموده است. و از جمله حقوق اهلبيتعليهمالسلام
يكى حقّ مودّت و دوستى با آنها است، و ديگرى حقّ نصرت و يارى آنها است كه هر دو بر عهده همه مؤمنين ثابت و لازم است.
و از اين جهت است كه گريه كننده گان بر ايشان و زائران قبر منوّر آنحضرت صلوات الله عليه مورد دعا و طلب مغفرت و وعده و بشارت شفاعت همه ائمّه اطهارعليهمالسلام
واقع شده اند ، چنانچه به اين مطلب در اخبار بسيارى تصريح شده است.
و همچنين شوق و اشتياق به سوى زيارت ايشان علامت و نشانه محبّت مؤمن به همه آنهاعليهمالسلام
است، چنانچه در «بحار» و «تحفة الزائر» روايت شده كه حضرت امام محمّد باقرعليهالسلام
فرمودند:
(هركس بخواهد بداند كه او از اهل بهشت است ; محبّت ما را بر دل خود عرضه كند، اگر قلب او محبّت ما را قبول كند ; مؤمن است، و هر كس دوست ما است ; بايد در زيارت قبر امام حسينعليهالسلام
رغبت كند، زيرا كه هر كس زيارت كننده آنحضرت صلوات الله عليه است; ما او را دوست اهلبيت مى دانيم، و از اهل بهشت است، و هركه زيارت كننده آنحضرت نيست ايمانش ناقص است
پس با اين بيان آنچه در اخبار زيادى در بعضى از خصوصيّات مذكوره وارد شده است; روشن مى شود كه ; هركس به هر عنوان و در هر زمان امر حضرت ابى عبد الله صلوات الله عليه را احياء نمايد، و ايشان را نصرت و يارى كند، خصوصاً به عنوان زيارت و اقامه عزا، پس امر حضرت قائم صلوات الله عليه را احياء ، و آنحضرت را نصرت و يارى كرده است.
و بوسيله هرمصداقى كه بنده مؤمن در انصار حضرت سيّدالشهداعليهالسلام
داخل شود; به همان وسيله در انصار حضرت قائمعليهالسلام
داخل شده است، و به درجه رفيعه و عالى آنها فائز شده است ، خصوصاً اگر بااقامه مجالس تعزيه و برپا نمودن اساس بكاء و ابكاء وجزع و ندبه و حزن برمظلومى حضرت ابى عبداللهعليهالسلام
باشد.
بواسطه آنكه مصيبت جان گداز كربلا و آنچه بر اهلبيت اطهارعليهمالسلام
وارد شد; از جراحت قلوبشان و تألّم خواطرشان و هتك حرمتهايشان و جريان اشكشان تا قيامت باقى و دائم است ، بخصوص تا زمانى كه خونخواهى آن بزرگوار و اصحاب و انصار شان نشده است، چنانچه به اين جمله در اخبار و آثار زياردى كه از ائمّه اطهارعليهمالسلام
نقل شده ; تصريح شده است.
پس در اين زمان صاحب اين مصيبت عظمى در اين عالم كسى جز وجود مبارك حضرت صاحب العصر و الزمانعليهالسلام
نيست، و واضح است كه نوعِ ظاهر از نصرت و يارى شخص مصيبت ديده و صاحب عزا حضور در مجلس عزاى او و همراهى با او در گريه و حزن است ، و بهتر از اين ; خدمتگذارى در انجام دادن اساس مجلس عزاى او در هر جهتى از جهات آن است. چنانچه در حديث زراره فرمود:
(هركس بر آن مظلوم گريه نمايد ; در واقع حضرت صديقه طاهرهسلام الله عليها را در آن گريه اش يارى نموده است
.
پس اين بيان كه مستفاد از تعداد زيادى ازاحاديث واخبار بود ; واضح شد.
و نيز بالوجدان و العيان در جميع نظرها و در همه عصرها و در اكثر شهرها; آثار آن ظاهر است كه در اين كيفيّت از نصرت و يارى حضرت ابى عبداللهعليهالسلام
نسبت به آنحضرت يعنى حضرت صاحب الامرعليهالسلام
نصرت و يارى محقّق مى شود، و اين يارى هم نسبت به شأن رفيع و مقام جليل ايشان است كه بدين وسيله ذكر ايشان در محافل و مجالس دوستان احياء مى شود، و فضل ايشان در قلوب اولياء ظاهر مى شود، و هم نصرت و يارى به حال شيعيان و دوستان ايشان است، كه بدين وسيله از جهات مختلف منتفع و مستفيض مى شوند، هم در جهت دنيوى كه به بركات ذكر ايشان به رحمتهاى الهيه فائز مى شوند، و هم در جهت اُخروى ; كه به ولايت و معرفت آنحضرتعليهالسلام
; و نيز به سائر اركان ايمان هدايت مى يابند. و اين بر وجهى است كه بيان شد.
و از همه مهمّتر نصرت و يارى به وجود مبارك آنحضرت صلوات الله عليه است در جميع اُمور دينى و اركان اسلامى ، بواسطه آنكه معلوم شد كه نصرت و يارى امر حضرت ابى عبد الله صلوات الله عليه و ذكر ايشان در هر جهتى خصوصاً سعى در زيارت و اقامه مجالس تعزيه ايشان وسيله اعلاى كلمه توحيد و استحكام و استقامت امر شريعت و رسالت، و ظهور آثار ولايت و امامت و همه اُمور دينى و احكام و آداب ايمانى و اسلامى مى باشد.
و در مطالب گذشته خصوصاً در مقدمه اين گفتار و در فصل اوّل از باب اوّل آن بيان كرديم كه همه اين اُمور دينى از جانب خداوند عالم به وجود مبارك امام و حجّت زمان صلوات الله عليه واگذار شده است، پس هركس در هر جهتى از آن جهات سعى نمايد، و در هر وسيله و سببى از آن وسائل و اسباب اهتمام نمايد، آن نصرت و يارى به آنحضرت صلوات الله عليه در امر دين است، خصوصاً در حالى كه ملتفت اين مطلب بوده و به خصوصه قصد نصرت و يارى ايشان را بنمايد.
تذكرى لازم در فرمايش نبوىصلىاللهعليهوآلهوسلم
در اوّل عنوان ; فقره اى از فرمايش نبوىصلىاللهعليهوآلهوسلم
كه: « فمن نصره فقد نصرني و نصر ولده القائمعليهالسلام
» بيان كرديم ; پس اگر مراد و مفهوم آن همان باشد كه در ترجمه آن فقره در اوّل عنوان ذكر كرديم ; پس آن هم علاوه بر شواهد ديگرى كه از عقل و نقل ذكر شد از جمله شواهد بيان ما خواهد بود، يعنى: كلام حضرت رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
دلالت دارد بر آنكه با يارى حضرت ابى عبداللهعليهالسلام
; يارى جمله ائمّه اطهارعليهمالسلام
و يارى حضرت صاحب الأمرعليهالسلام
و اگر مراد چنين باشد كه: هر كس حسينعليهالسلام
را يارى نمايد، چنان است كه مرا و فرزندش قائمعليهالسلام
را يارى كرده باشد، يعنى در فضل و ثواب، كه در واقع هم مراد اين است ; كه يارى حضرت سيد الشهداعليهالسلام
از اعمال جليله ايست كه بوسيله آن ; اجر يارى حضرت رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
و يارى حضرت قائمعليهالسلام
عطا مى شود ، ولو آنكه خصوصيت مصداق نصرت و يارى ايشان هم در او حاصل نشود ، پس اين فقره شريفه ; تأكيد بيانِ ما خواهد بود، گر چه همان وجه اوّل اظهر است، و الله العالم بحقيقة كلامه و كلام اوليائه.
____________________