شیوه های یاری قائم آل محمد

شیوه های یاری قائم آل محمد 0%

شیوه های یاری قائم آل محمد نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

شیوه های یاری قائم آل محمد

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: ایه الله محمد باقر فقیه ایمانی
گروه: مشاهدات: 17986
دانلود: 2557

توضیحات:

شیوه های یاری قائم آل محمد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 64 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17986 / دانلود: 2557
اندازه اندازه اندازه
شیوه های یاری قائم آل محمد

شیوه های یاری قائم آل محمد

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

افضليّت زيارت عرفه بر زيارات ديگر فصل سوّم: در بيان افضليت زيارت عرفه بر همه زيارات، و افضليت زيارت عاشورا بر آنها و بر عرفه است.

امّا اوّل: آنكه كليّه فضائلى كه از براى مطلق زيارات وارد شده است كه بعضى از آنها ذكر شد پس بدون اشكال براى اين زيارت هم ثابت است ، و همچنين فضائلى هم از براى زيارت مخصوصه چون زيارت در شهر رمضان المبارك و شعبان المعظم و رجب المكرّم و امثال ذلك نقل شده ; پس مثل و نظير آن نيز براى اين زيارت نقل شده است، و علاوه بر اين آنكه عدد حجّ هائى كه در اين زيارت شريفه يعنى عرفه حاصل مى شود خارج از شمارش است.

فضيلت زيارت عاشورا بر زيارات و اختصاصات سه گانه آن امّا افضل بودن زيارت عاشورا بر همه زيارات و بر زيارت عرفه بر اين وجه بيان مى شود كه اين زيارت شريفه علاوه بر دارا بودن بر همه فضائلى كه براى مطلق زيارات وارد شده است به سه فضيلت ; اختصاص و امتياز يافته است:

فضيلت اوّل: آنكه مؤمن با اين زيارت; به ثواب كاملِ زيارات جميع زائرين از انبياء و اوصياء و عامه مؤمنين كه حضرت ابى عبداللهعليه‌السلام را از روز شهادت زيارت كرده اند; فائز مى شود، كه از جمله آن زوّار حضرت خاتم الأنبياء و ائمّه طاهرين صلوات الله عليهم اجمعين مى باشند.

فضيلت دوّم: آنكه فوق هر عمل خيرى عمل ديگرى هست كه افضل از آن باشد تا به جهاد رسد كه فوق جهاد هيچ خيرى نيست. چنانچه به اين مضمون از «كافى» روايت شده است(١) ، و شهداى كربلا هم افضل از همه شهداى اوّلين و آخرين هستند، كه در روز قيامت همگى غبطه مى خورند كه اى كاش از آنها بودند، چنانچه در «بحار» از نبىّ اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده:

(هم ساداة الشهداء)(٢) .

و همچنين از اميرالمؤمنينعليه‌السلام نقل شده كه فرمود:

(لم يسبقهم سابق و لم يلحقهم لاحق)

يعنى: كه در فضل; احدى از سابقين بر آنها سبقت نگرفته است و به مقام رفيع آنها احدى از آيندگان نمى رسد.

و نيز از حضرت ابى عبداللهعليه‌السلام نقل شده كه:

(فإنّى لا أعلم أصحاباً أوفى و لا خيراً من أصحابي و لا أهل بيت أبرّ و أوصل من أهل بيتي)(٣) .

يعنى: بدرستيكه من هيچ اصحابى را با وفاتر و بهتر از اصحاب خود نمى دانم، و هيچ اهلبيتى را نيكوتر و صله كننده تر از اهلبيت خود نمى دانم.

و جامعيّت فضل آنها بر همه شهداى بزرگ از اوّلين و آخرين از اين فقره شريفه كه ذكر شد استفاده مى شود.

(من نصره يعني الحسين فقد نصرني و نصر ولده القائمعليه‌السلام ).

يعنى: هركه حضرت ابى عبداللهعليه‌السلام را يارى كند ; به فضل نصرت و يارى حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فايز مى شود، مانند شهداى بدر كه افضل شهداء بودند، و نيز به فضل نصرت و يارى قائمعليه‌السلام فائز مى شود كه در بعضى از احاديث تصريح شده است كه: «انصار آنحضرتعليه‌السلام در كمال و معرفت، افضل از مردم همه زمانها مى باشند، حتّى آنكه برادران رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى باشند»(٤) .

و اين هم واضح است كه شهادت با حضرت ابى عبداللهعليه‌السلام از افضل اقسام نصرت و يارى ايشان است، پس شهداى كربلا; فضل انصار حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و انصار حضرت قائمعليه‌السلام را بر وجه كاملتر دارا هستند.

پس به مقتضاى اين نوع اخبار ; بعد از مقام ولايت و امامت مقامى فوق مقام شهداى كربلا و انصار ابى عبداللهعليه‌السلام نيست.

فضيلت سوّم: در بيان فضائل زيارت عاشورا گفتيم كه: دوازدهمين فضيلت; رسيدن به درجات شهداى با آنحضرتعليه‌السلام است به گونه اى كه به هيئت آنها محشور شود، و در درجات آنها داخل شود.

پس جامعيّت اين فضل با دو فضل سابق آن شرافتى است كه اختصاص به اين زيارت شريفه دارد و فوق آن هيچ فضلى نيست ، پس زيارت عاشورا از همه زيارات و از كافه عبادات افضل است، مانند افضليّت خورشيد يا ماه بر سائر ستاره گان.

و در اينجا تنبيهاتى است كه لازم است به آنها اشاره كنيم:

بيان فضل زيارت عاشورا و فائز شدن بنده به درجات انبياء تنبيه اوّل: در بيان و توضيح فضل بعضى از اعمال و عباداتى كه بنده بوسيله آنها به مقام انبياء و اوصياءعليهم‌السلام فائز مى شود، و به درجات عاليه آنها مى رسد ; وارد شده.

از جمله آن اعمال ; اين عمل شريف يعنى زيارت عاشورا و نيز كليّه زيارات حضرت ابى عبداللهعليه‌السلام است كه ذكرشد كه بنده بوسيله آن به درجات عاليه انبياء و اوصياء صديقين و شهداء فائز مى شود، و در اجر مصائب جليله آنها شريك ، و به ثواب زيارت نمودن آنها حضرت ابى عبداللهعليه‌السلام را بر وجهى كه بيان شد نائل مى شود.

سيد جليل رضى الدين على بن طاووسرضي‌الله‌عنه دركتاب مستطاب «اقبال» مى فرمايد:

و إذا أوجدت في كتابنا أنّ من عمل كذا فله كذا مثل عمل الأنبياء و الأوصياء و الشهداء و الملائكةعليهم‌السلام فلعلّ ذلك أنّه يكون مثل عمل أحدهم إذا عمل هذا الّذي يعمله دون ساير أعمالهم أو يكون له تأويل آخر على قدر ضعف حالك و قوّة حالهم، فلاتطمع نفسك بما لا يليق بالانصاف و لا تبلغ بها ما لايصحّ لها من الأوصاف و لا تستكثر لله جلّ جلاله شيئاً من العبادات، فحقّه أعظم من أن يؤدّيه أحد و لو بلغ غايات و يقع الطاعات لك دونه جلّ جلاله في الحياة بعد الممات »(٥) .

ومطلب ديگرى كه در توضيح و بيان اين امر محتمل است; براين وجه است كه: هر گاه سلطانى جليل الشأن و عظيم القدر باشد و از براى او رعايا و غلامانى باشد كه آنها در مراتب و كمالات متفاوت باشند ، پس عطاء و احسان سلطان نسبت به آنها بر حسب تفاوت مراتب كمالات آنها مختلف است، هم در كيفيّت و هم در كميّت، پس بعضى را لايق است كه درّ و جواهر عطا فرمايد، و بعضى را لايق است كه دينار عطا نمايد، و بعضى را سزاوار است كه درهم عطا كند.

و هر طائفه اى از آنها هم به حسب كميّت مختلف اند، مثلا به بعضى شايسته است هزار عدد بدهد، و به بعضى ده هزار، و به برخى صد هزار و بيشتر از اين. و اين مراتب در هر طايفه يا در هر صنفى به جهت كمالى است كه دارند، از قبيل معرفت و شناخت به سلطان يا محبّت با او، يا اطاعت و خدمتگذارى او.

ولكن گاهى بعضى ازكسانيكه در طبقه دوّم و سوّم مى باشند در خصلت هاى حميده و خصيصه هاى نيكو ممتازند و به طبقه اوّل شباهت دارند، پس به اين جهت لياقت پيدا مى كنند كه در حقّ آنها مثل آنچه به طبقه اوّل اختصاص داشت در كيفيّت كه از درّ و جواهر باشد عطا شوند، و لكن در كميّت و مقدار نيز هرگاه با بعض از اهل درجه اولى مساوى شود و در كمالات مماثلت داشته باشند، و لكن هر گاه با بعض ديگر از اهل آن طبقه در كمال درجات كمالات مماثلت نداشته باشند، پس در عطاياى مخصوصه به آنها هم در كميّت مساوى نمى شوند، اگر چه در كيفيّت به عطاى آنها مماثلت پيدا نمايد.

پس بسا باشد كه بعضى از آنها يعنى طبقه اوّل لايق عطا صد هزار از جواهر بواسطه رفعت كمال باشد، و لكن اين شخص كه در جمله طبقه اوّل است بواسطه رفعت و كمال لايق عطا صد هزار از درّ و جواهر است و لكن شخصى كه در جمله طبقه دوّم و سوّم مى باشد و در بعضى كمالات شباهت با اهل آن طبقه دارد نه در جميع آن كمالات ; لايق عطا به ده هزار يا كمتر از جنس جواهرات و لآلى باشد.

پس همچنين محتمل است كه عطا پروردگار عمّ نواله در حقّ طبقات بندگان نيز چنين تصور شود ، كه مرتبه اوّل انبياء و اوصياءعليهم‌السلام ، و بعد از آن طبقه علما و اولياء و اتقياء، و بعد از آن مؤمنين از اهل ولاءاند، كه درجات و مراتب اين طبقات در كمالات و معارف الهى، ونيز در خلوص محبّت و در مرتبه تحمّل عبوديت به چندين برابر هر طبقه اى نسبت بما بعد خود متفاوت است.

پس هر مقام عالى و درجه رفيعى كه در حقّ طبقه اوّل يعنى انبياء و اوصياءعليهم‌السلام عطا شود; در آن مقامات خصوصياتى است مانند حسن و جلال و جمال و ضياء، و نيز زيادى وسعت و رفعت; كه اين خصوصيات از براى طبقه دوّم نيست، و همچنين است طبقه دوّم نسبت به طبقه سوّم.

لكن گاهى مى شود كه در طبقه دوّم و سوّم كسى باشد كه به خاطر خصوصيت خاصى از كمالات يا اعمال صالح از ديگران ممتاز شود; و به آن خصوصيت با اهل طبقه اوّل مشابهت پيدا نمايد، پس به اين واسطه لياقت پيدا نمايد كه به او از درجات عاليات و مقامات رفيعات عطا شود; مانند آنچه به طبقه اوّل در شدّت حسن وجلال و جمال عطامى شود، اگر چه به مقام آنها در زيادى كمال و ارتفاع نرسد.

و اين مطلب بر حسب ضرورت; در مذهبِ حقّ ثابت است كه درجات محمّد و آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين در مقام معرفت و نيز محبّت الهى فوق همه درجات انبياء و اولياء مى باشد، و به اين سبب درجات آنها برتر و شريف تر و كامل تر از همه درجات عالى و مقامات رفيع آنها در جنان است.

و همچنين به مقتضاى احاديث و اخبار روشن است كه برترين و شريف ترين صفت كمالى و عمل صالحى كه محبوب و مرضى عندالله و موجب رسيدن هر كس به درجات عالى است; معرفت و شناخت كامل و محبّت خالص است نسبت به ذات مقدس حضرت احديّت جلّ شأنه ، و بزرگترين بلكه عمده ترين اصل در وصول به اين مقام از معرفت و محبّت الهى; كمال معرفت و خلوص محبّت به آن انوار طيّبه صلوات الله عليهم اجمعين مى باشد، و در احاديث زيادى در حقّ شيعيان و دوستان تصريح فرموده اند كه: « يدخلون مدخلناو يردون موردنا ».

يعنى: شيعيان در اين درجه معرفت و محبّت مى باشند.

و فقرات زياد ديگرى نيز به اين مضمون وارد شده; از آن جمله; آنچه در حقّ زوّار حضرت ابى عبداللهعليه‌السلام وارد شده است، چنانچه اكمليت مقام و قرب مقامات انبياء عظام حتّى اولى العزمعليهم‌السلام بر حسب اكمليّت مرتبه معرفت و محبّت آنها نسبت به ذات مقدّس او است كه بوسيله اكمليّت معرفت و محبّت آنها نسبت به آن انوار طيبهعليهم‌السلام مى باشد.

پس آن شيعيان كامل و مخلص كه بواسطه مقام معرفت و محبتشان با اهلبيت طاهرين صلوات الله عليهم اجمعين در اتّباع و پيروى آنها و تسليم شدن امرشان را در بذل جان و مال و عرض و اولاد كمال سعى و استقامت را دارند، و بدين وسيله مشابهت و مماثلت در صفات و كمالات آنها به مراتب كمال معرفت و محبّت و عبوديّت حضرت احديّت جلّ شأنه پيدا مى كنند ، و از اين جهت از براى مجالست و مؤانست با آنهافائز مى شوند و صلاحيت پيدا مى كنند، و داخل در درجات آنها مى شوند. و به آنها يعنى شيعيان و دوستان درجه مماثل و مشابه با جمله از درجات رفيعه اهلبيتعليهم‌السلام عطا مى شود، و از نعمتهاى خاص ايشان; به اين گروه از شيعيان مرحمت مى فرمايند، و بر سر همان خوان و سفره طعامى كه آنها تشريف دارند او را بنشنانند.

و امّا بعضى از آن شيعيان به عنوان شهادت ; اظهار اخلاص و محبّت خود را نمودند، و در اين طريق بذل جان و اهل و اولاد نمودند، و جمع ديگرى كه اين نحو اظهار اخلاص و محبّت برايشان ميسّر نشد، و لكن بواسطه همان كمال اخلاص و محبت; اشتياق زيادى دارند كه اين نوع نصرت و يارى; براى آنها هم ميسّر شود، و آرزو چنين شهادتى را داردند، پس آنچه در اين حال براى آنهاميسّر است سعى مى كنند، و قبر منّور آنحضرتعليه‌السلام را زيارت مى كنند.

و جمعى ديگر كه هيچ يك از اين دو مرتبه نه بذل مال و جان در مقام شهادت، و نه در مقام زيارت قبر منوّر براى آنها ميسّر نشده; و لكن با كمال اشتياق قلبى واقعى با همان مرتبه معرفت و محبّت خالص و كامل در هر مقام و هر مكانى كه باشند آنحضرتعليه‌السلام را زيارت مى كنند، پس بعد از آنيكه خداوند عالم جلّ شأنه از صدق نيّت بنده و اشتياق حقيقى او كه از اثر معرفت و محبّت خالصه در قلب او مى باشد; مطّلع شد، كه با اين حالت آنحضرتعليه‌السلام زيارت مى كند، پس به او از آن فضائل كامله كه به زوّار قبر منوّرش و به شهداى با آنحضرتعليه‌السلام اختصاص دارد ; عطامى كند، و او را با آن شهدا و زوّار ; با ائمه طاهرينعليهم‌السلام در درجات عالى ; داخل مى كند.

چنانچه به اين مطلب حضرت امام محمّد باقرعليه‌السلام با علقمه در فقره اى در مورد متن عاشوراء مشهوره تصريح فرموده:

(إن استطعت أن تزوره في كلّ يوم بهذه الزيارة فافعل فلك ثواب جميع ذلك)(٦)

يعنى: اگر بتوانى آن جنابعليه‌السلام را به اين زيارت همه روزه زيارت نمائى پس بجا آور كه همه اين ثوابها كه ذكر شد از براى تو خواهد بود.

و اين فرمايش بعد از آنى است كه آنحضرتعليه‌السلام جمله اى از ثوابهاى زيارت حضرت ابى عبداللهعليه‌السلام را در كربلا و در روز عاشورا بيان فرمودند; از قبيل حجّ و عمره و جهاد و مصائب انبياء و اوصياء و شهدا و صديقيين به وجهى كه در فضائل زيارت عاشورا و علقمه گذشت.

عرض كرد: اگر چنانچه از شهرهاى دور بخواهم زيارت كنم چه نوع و به چه بيان زيارت كنم ؟

پس حضرت متن زيارت مشهوره عاشورا را بيان فرمودند، و جمله اى ديگر از فضائل زيارت عاشورا را از محو سيّئات و بلندى درجات و عطا حسنات و حشر به هيئت شهدا آنحضرتعليه‌السلام و دخول در درجات آنها و ثواب جميع زائرين ايشان از روز شهادت ; بيان كردند، چنانچه بيان اينها هم گذشت.

و مفاد اين جمله فرمايش در اين مقام با علقمه اين است كه هرگاه اين زيارت را در هر مكان و زمانى ولو غير كربلا و عاشورا بخواند; همه اين ثوابهائى كه در كربلا و عاشورا عطا مى شد; به او مرحمت مى شود.

و شاهد ديگر براين امر ; فرمايش حضرت صادقعليه‌السلام به صفوان است كه مى فرمايد:

(فإنّي ضامن على الله تعالى لكلّ من زار بهذه الزّيارة و دعا بهذا الدعاء من قرب أو بعد، أنّ زيارته مقبولة و سعيه مشكور و سلامه واصل غير محجوب، و حاجته مقضيّه من الله بالغاً ما أبلغت و لاَنجينّه).(٧)

و باز مى فرمايد: (و قد اى الله عزّوجلّ من زار الحسينعليه‌السلام بهذه الزيارة من قرب أو بعد و دعا بهذا الدعا قبلت منه زيارته و شقفت في مسئلته بالغاً ما بلغت و أعطيت سئوله و أقلبه مسروراً يرأ عينه بقضاء حاجته و الفوز بالجنّة و القسق من النّار و شفّعته في كلّ من شفّع خلا ناصب لنا اهل البيت).

و باز مى فرمايد: (يا صفوان! إذا أحدث لك إلى الله حاجة فزر بهذه الزيارة من حيث كنت و ادع الدعاء و سل حاجتك و بك تأتك من الله).

يعنى: بدرستيكه من از براى هر كسيكه به اين زيارت ; زيارت نمايد و بخواند اين دعا را از نزديك يا از دور; بر خداى تعالى ضامنم كه زيارت او قبول شود و سعى او مزد داده شود، و سلام او به آنحضرتعليه‌السلام برسد، و چيزى مانع آن نشود، و حاجت او از جانب خداوند بر آورده شود، هر قدر و هر اندازه كه باشد، و محروم نفرمايد خداوند او را.

و به تحقيق خداوند عزّوجلّ قسم ياد فرموده است كه: هر كس زيارت كند امام حسينعليه‌السلام را به اين زيارت از نزديك يا دور و اين دعا را بخواند ; قبول نمايم زيارت او را و بر آورم خواهش او را هر چند بسيار و بزرگ باشد و حاجت او را عطا كنم، و او را در حالى كه خوشحال است برگردانم، و به سبب بر آورده شدن حاجتش و فائز گرديدنش به بهشت و آزاد شدنش از آتش چشمش روشن باشد، و شفاعتش را درباره هركس به غيراز دشمن ما اهلبيت قبول كنم.

اى صفوان! هرگاه براى تو حاجتى به سوى خداوند روى داد، پس با اين زيارت در هر كجا كه باشى زيارت كن، و اين دعا را بخوان و حاجت خود را از پروردگار خودت بخواه; كه از جانب خداوند خواهد آمد.

البته ذكر همه اين مثوبات نيز به طريق اجمال گذشت.

و از جمله شواهد بر اين مطلب آنچه در اخبار متعددى در باب مطلق زيارات واردشده كه: هرگاه كسى از دور هر جاى عالم كه باشد حضرت سيدالشهداءعليه‌السلام را زيارت نمايد ; پس او واقعاً زائر خواهد بود و به ثوابهاى جليله زائر فائز مى شود، خصوصاً در صورتى كه براى او رفتن به كربلا مقدور نباشد.

و نيز از جمله شواهد بر اين مطلب آنچه در اخبار زيادى درباره همه اعمال و عبادات وارد شده است كه: هرگاه واقعاً بنده مؤمن عملى را قصد و نيّت كند و اصلا بجا آوردن آن عمل مقدور او نشود تا چه رسد كه بعضى از مقدمات آن را بجا آورد خداوند اجر كامل آن عمل را بر وجهى كه اگر بجا آورده بود ; به او عطا مى فرمايد در حالتى كه بداند بنده صدق نيّت دارد و حقيقتاً به آن عمل اشتياق دارد.

و از آن جمله; اخبار وارده درباره مريض است كه همه اعمالى كه در حال صحّت بجا مى آورده ; و بواسطه مرض از آنها ممنوع شده ; برايش نوشته مى شود.

و از آن جمله است آنچه در باب افطار دادن به روزه دار وارد شده است ; كه اگر نتوانست اطعام كند ; اجر كامل اطعام و افطار به او عطا مى شود و گرچه به شربت آبى افطار دهد.

و از آن جمله است آنچه در باب نماز شب وارد شده است، كه هرگاه نيّت بيدار شدن دارد و لكن قهراً بيدار نشد; پس ثواب آن را درمى يابد و هر نفسى كه مى كشد ثواب تسبيح دارد.

و از آن جمله آنچه وارد است كه هر عملى را كه سبب مقدور نشدن آن; الهى باشد و بنده در آن تقصير نداشته باشد پس خداوند اولى است به عذر در آن ; عمل كه عذر او را بپذيرد.

و از آن جمله است آنچه كه در روايتى از حضرت صادقعليه‌السلام گذشت به اين مضمون كه: بنده فقير آرزو مى كند كه الهى ! به من چنين و چنان از سعه و قدرت براى اعمال حسنه و خيرات عطا فرما، پس خداوند اجر كامل آن اعمال را در صورتى كه مى توانست بجا مى آورد براى او مى نويسد.

واز آن جمله است اين فرمايش نبوىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه:

(لكلّ امرىء مانوى)

بنابر آن وجهى كه در معناى اين فرمايش است كه: از براى هركس هر عملى را كه در دل و نيّت داشته باشد ; ثابت است، چه بجا آوردن آن عمل مقدور او بشود يا نشود.

و از آن جمله است آنچه در روايتى از حضرت صادق (عليه‌السلام )در بيان معناى اين حديث نبوى گذشت كه:

(نيّة المؤمن خير من عمله)

به اين مضمون كه هميشگى بودن مؤمنين در بهشت ; بخاطر نيات آنها در دنيا است، كه اگر هميشه در آن باقى باشند اطاعت و عبادت خداوند را نمايند.

و از آن جمله است آنچه از اين آيه شريفه( اِنَّ الله واسِعٌ عليم ) (٨) استفاده مى شود.

خلاصه مضمون آن چنين است كه: رحمت و عطاياى خداوند متعال وسعت دارد، يعنى نسبت به همه بندگان در همه زمانها به همه درجات آن.

و چونكه مقتضاى حكمت اين است كه هر درجه از رحمت و فيض كامل در محل قابل عطا شود، و لهذا از جمله مقام وسعت رحمت الهى و كمال كرم او اين است كه اسباب و وسائل اعمال خيريّه و عبادات را مقرر و معيّن فرموده ; تا بدين وسيله نفوس آنها تزكيه و تكميل و قابل براى رحمت كامل الهى شود.

پس هريك از بندگان كه با اشتياق به سوى آن رحمتهاى كامله در مقام عمل كردن به آن اعمال و وسائل بر آمد كه بجا آورد ، پس قهراً مقدار سعى او در آن وسائل كاملتر شده ; و صلاحيّت و قابليّت او براى وصول به آن رحمتها كاملتر خواهد شد، و لكن هرگاه آن اشتياق را داشته باشد به گونه اى كه هرچه از آن وسائل ميسّر شود; او سعى كند، و لكن بجا آوردن آن وسائل و آن اعمال مقدور او نباشد، پس مقتضى آن سعه رحمت آن است كه چنين بنده كه از جانب خداوند قادر است و آن حال اشتياق را هم دارد به وجه مزبور پس بايد او را از آن رحمت كامله كه اگر عمل را بجا مى آورد به او عطا مى فرمود در اين حالت هم محروم نفرمايد و به وجه كامل عطا نمايد.

و نيز مؤيّد جميع آنچه ذكر گرديد، روايتى است كه در «بحار» از حضرت اميرالؤمنين صلوات الله عليه به اين مضمون نقل شده كه:

(حقّ تعالى به مؤمنينى كه در زمان غيبت امامعليه‌السلام صبر كرده و منتظر فرج و ظهور آنحضرت هستند ; بواسطه همين مقدار احكام ظاهرى كه بجا آورده اند; ثواب احكام و عبادات واقعى را كه به آن دست رسى ندارند و اگر ظاهر بود بجا مى آوردند ; عطا مى فرمايد(٩) . و غيرازاينها اخبار و روايات زيادى بعنوان مؤيّد براين مطلب نقل شده است.

______________________

يار صفحه:

(١)كافى ج٥ ص٥٣ حديث ٢، به نقل از وسائل الشيعة ج١٥ ص١٦ حديث١٩٩٢١.

(٢)بحارالانوار ج٣٦ ص٢٥٣ حديث ٦٩ ، با اندكى تفاوت.

(٣)فوائدالمشاهد ص ٢٥٤.

(٤)بحارالانوار ج٥٢ ص١٢٣ حديث٨.

(٥)ترجمه: اگر در كتاب ما به مواردى برخوردى كه بيان كرده ايم كه: هركس فلان عمل را انجام دهد براى او مانند عمل انبياء و اوصياء و شهداء و ملائكه نوشته مى شود، شايد توجيه آن چنين باشد كه براى او مثل يك عمل از اعمال آنان كه انجام مى دهند نوشته مى شود، نه اعمال ديگر آنان.

تاويل ديگر اينكه به اندازه ضعف حال تو و قوّت حال آنان، پس بنابراين نفست به طمع نيافتد به آن چيزى كه انصافاً لياقت اش را ندارد، و نرسد به اوصافى كه براى او صحيح نيست آن اوصاف ، و چيزى از عبادات را براى خدا زياد و بيشتر حساب نكند چرا كه حقّ خداوند بيشتر از آن است كه كسى حتى در زندگى بعد از مرگ هم به آن برسد گرچه در عبادات به غايت اش رسيده و طاعات مهمّى را انجام دهد. ( اقبال الاعمال ص ٦٣٠).

(٦)كامل الزيارات ص ١٧٤ به نقل وسائل الشيعة ج١٤ ص٤٩٤ حديث ١٩٦٧٥.

(٧)بحارالانوار ج ٩٩

(٨)سوره بقره آيه ١١٥.

(٩)بحارالانوار ج٥٢ ص١٤٣ حديث٦١.

خلوص نيّت در زيارت حضرت سيد الشهداء عليه‌السلام

تنبيه دوّم: در بيان نيّت و خلوص در آن است ، بعد از تحقّق اركان ايمان يعنى توحيد و امر رسالت و ولايت مهمترين شرطى كه در عبادات و نيز در زيارت حضرت ابى عبدالله (عليه‌السلام )مى باشد; نيّت است، كه هم صحّت آنها و هم درجه قبولى و كمال آنها موقوف به نيّت است، كه بعضى از مطالب مربوط به آن ; در كيفيّت خلوص آن; در مسئله انتظار فرج ذكر شد، و امّا بعضى از مطالبى كه متعلّق به اين عمل شريف است بطور اختصار بيان ميشود:

با توجه به اخباريكه نقل كرديم ; واضح گرديد كه اين عمل از اعظم و اشرف و افضل و اكمل عبادات جليله الهيّه است، و بنابراين ; هم صحّت و هم قبولى آن توقف به نيّت و خلوص آن دارد.

و امّا صحّت آن پس مشروط است به اوّلين درجه از خلوص در نيّت، و مراد از صحّت آن است كه عمل را طورى انجام دهد كه يك درجه و يك مرتبه از اجر و ثواب اُخروى بر آن مترتب شود، و بنده بوسيله آن; مستحق تفضّل آن اجر از خداوند متعال شود، يعنى طورى نباشد كه بنده به جهت اخلال در شرايط مهمّه آن بكلّى از ثوابهاى اُخروى آن محروم و بى نصيب گردد.

و مراد از اوّلين درجه خلوص در نيّت آن است كه نيّت از ريا يعنى حصول شهرت و خوش آمدن مردمان و از هواى نفسانى و شهوات دنيوى; سالم و خالى باشد، و غرض از اقدام به آن عمل مجرّد و محض محبوبيّت آن نزد خداوند باشد.

و امّا درجه قبولى و مرتبه كمال اين عمل شريف مشروط به مرتبه كامله از خلوص است. و اين مرتبه قبولى و كمال به عنوان كلّى بر دو ميزان است:

ميزان اوّل: آن است كه عمل طورى بجاى آورده شود كه بر آن; عطا شدن تعداد زيادى از ثوابهاى حجّ و جهاد و صيام و صدقه و ذكر و حسنه و استقبال و مشايعت نمودن ملائكه او را در ذهاب و اياب خاصه ملائكه عظام ، چون حضرت جبرئيل و ميكائيل و عزرائيلعليهم‌السلام و امثال آنها تا آنكه به هزار و صد هزار و دويست هزار برسد; بلكه تا به حدّى كه از حدّ شمارش خارج گردد ; مترتّب شود.

و اين مرتبه كمال در آن مرتبه از خلوص حاصل مى شود كه غرض و نيّت بنده محض فائز شدن به اين ثوابهاى مهمّ باشد، و هيچ جهت دنيوى ولو جهات راجحه آن كه خارج از هواى نفسانى است ; ملاحظه نشود، و اين در حالتى است كه بنده در قلب خود به وجه يقين معترف باشد كه همه اين ثوابها و عطاياى بزرگ به جهت انتساب عمل به وجود مبارك حضرت ولى الله اعظم ابى عبد الله الحسينعليه‌السلام است، و در نظر خود استعجاب و استنكار از بزرگى و زيادى آن ثوابهاى اُخروى الهى كه براى اين عمل شريف وارد شده; ننمايد.

ميزان دوّم: آن است كه عمل به وجهى بجاى آورده شود كه بنده بوسيله آن علاوه بر ثوابهاى مزبوره به مرتبه مقرّبين از عبادالله مخلصين ; فائز شود، مثل آنكه در زمره كرّوبيّين و مفلحين و صدّيقين و منجين داخل شود، و مثل آنكه اسم او و عمل او در علّيين نوشته شود، و مثل آنكه در سر سفره و خوانى كه مخصوص حضرت رسول و حضرت اميرالمؤمنين و حضرت صدّيقه طاهرهعليهم‌السلام مى باشد ; بنشيند، و مثل آنكه بر عمل او ثواب حجّ حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نوشته شود، و روز قيامت آنحضرت با او مصافحه فرمايند، و مثل آنكه در تحت لواء خاص آنها داخل شود، و در درجات عاليه مخصوصه اهلبيتعليهم‌السلام به آنها ملحق گردد.

و اين مرتبه از قبولى و كمال در اين مرتبه از خلوص حاصل مى شود، كه غرض و نيّت بنده محض اين امر، يعنى صله با حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمّه معصومينعليهم‌السلام باشد، يا سرور آنها يا نصرت و يارى آنها يا اداء حقّ واجب از مودّت آنها، يا اداء حقّ عظيم در شكر ولى نعمت بودن آنها، يا رغم انف و مخذوليّت دشمنان آنها، يا رأفت و رحمت و رقّت بر مقام مظلوميت آنها و امثال اينها باشد.

در واقع همه آن خصوصيّات و كيفيّات; برگشت به اعتصام و تمسّك به حبل الله و تعظيم شعائر الله و توجّه به سوى ابواب الله و مَشْى فى سبيل الله و سلوك فى صراط الله و دعوت به اسماء الحسنى الهيّه دارد، و نتيجه همه اينها كمال خلوص در توحيد و ايمان و اسلام و ايقان و عرفان است.

شوق و اشتياق ; از علائم خلوص در زيارت سيد الشهداءعليه‌السلام و از جمله لوازم و علائم اين دو مرتبه از خلوص خصوصاً مرتبه دوّم اين است كه زائر در زيارت آنحضرتعليه‌السلام با حال اشتياق باشد، چنانچه در اخبار به آن تصريح شده است، و از لوازم اين حال اشتياق چند امر است:

اوّل: آنكه انفاق مال در امر زيارت و سفر آن و در هر عنوانى كه تعلّق به آن دارد; بر او گوارا و سهل باشد.

دوّم: آنكه بر او دورى از وطن و اهل و اولاد گوارا باشد، و خيال و حبّ آنها مانع از رفتن يا اقامت زياد او در حرم انور نشود.

سوّم: آنكه آنچه در سفر زيارت است از سرما و گرما و خوف; و ساير سختيهائى كه بر او وارد مى شود; موجب پشيمانى او نشود، و موجب ضعف يقين در امر زيارت آنحضرتعليه‌السلام نشود، و در مضمون بعضى از اخبار چنين است كه هرگاه خداوند در حقّ بنده اى اراده خير بنمايد; در قلب او اشتياق زيارت حضرت ابى عبدالله الحسينعليه‌السلام را قرار مى دهد(١) .