شیوه های یاری قائم آل محمد

شیوه های یاری قائم آل محمد 0%

شیوه های یاری قائم آل محمد نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

شیوه های یاری قائم آل محمد

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: ایه الله محمد باقر فقیه ایمانی
گروه: مشاهدات: 18001
دانلود: 2557

توضیحات:

شیوه های یاری قائم آل محمد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 64 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 18001 / دانلود: 2557
اندازه اندازه اندازه
شیوه های یاری قائم آل محمد

شیوه های یاری قائم آل محمد

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

اثر دعا در تعجيل ظهور حضرت قائمعليه‌السلام

امر دوّم ; رواياتى وارد شده كه در تعجيل ظهور آنحضرتعليه‌السلام ; دعا اثر كامل دارد، و آنچه از اخبار دلالت بر اين امر دارد ; پنج قسم است:

قسم اوّل: در بعضى روايات تصريح شده است كه دعاى مؤمنين و طلب فرج آنحضرتعليه‌السلام موجب تعجيل در فرج مى شود، و ترك آن موجب تأخير در فرج مى شود.

از آن جمله روايتى كه در « نجم الثاقب» از شيخ جليل عيّاشى از فضل بن ابى قره نقل شده، كه گفت: از حضرت صادقعليه‌السلام شنيدم كه مى فرمود:

حقّ تعالى به حضرت ابراهيمعليه‌السلام وحى فرمود كه: بزودى از براى تو از ساره پسرى متولّد مى شود.

ساره گفت: كه من پيره زن و عجوزه ام.

حقّ تعالى فرمود: بزودى فرزندى آورد و فرزندان آن پسر تا چهارصد سال در دست دشمن من معذّب مى گردند، به سبب آنكه كلام مرا ردّ نمود.

پس چون بنى اسرائيل در دست فرعون مبتلا شدند تا چهل روز در درگاه خداوند ناله و گريه نمودند.

حقّ تعالى به حضرت موسى و هارونعليهما‌السلام وحى فرمود كه: ايشان را از دست فرعون خلاص گرداند، و صد و هفتاد سال از آن چهار صد سال باقى مانده بود كه آن را از ايشان برداشت.

پس حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: كه اگر شما نيز چنين تضرّع و زارى مى كرديد، حقّ تعالى فرج ما را مقدّر مى كرد، و چون چنين نكنيد پس بدرستيكه اين امر به نهايت خود خواهد رسيد(٢١) .

و در كتاب (احتجاج) در توقيع مبارك آنحضرت چنين آمده:

(و أكثروا الدّعا بتعجيل الفرج فإنّ ذلك فرجكم)(٢٢) .

يعنى براى تعجيل فرج ; بسيار دعا كنيد، پس بدرستيكه اين دعاء موجب فرج شما است.

نكاتى مهمّ در توضيح كلام آنحضرتعليه‌السلام و اين روايت جامع ترين و كامل ترين كلام در امر دعا در فرج ايشان مى باشد، و در اينجا تذكر چند نكته لازم است:

اوّل: در آن ; شدّت تأكيد در باب دعا در فرجشان را بيان فرموده اند، به آنكه امر به آن فرموده اند، و آن ظاهر است و تا شاهد و قرينه بر اراده استحباب از آن نشده باشد ; حمل بر وجوب مى شود.

دوّم: زياد دعا كردن را بيان فرموده، بطوريكه لازم است در همه اوقات شب و روز و در همه مجالس و در همه حالات و خصوصاً بعد از نماز ها و مواقع استجابت دعا بر آن مواظبت و محافظت شود.

سوّم: بيان فرموده آنكه اين امر دعا در فرج ايشان بر همه بندگان فرض و لازم است، و بر فرد فرد ايشان مانند امر اقيموا الصلوة تكليفى است ثابت.

چهارم: اهتمام در طلب فرج را به وجه عموم بيان فرموده، چنانچه مقتضاى اطلاق كلمه « الفرج» همين است، يعنى: دعا در تعجيل فرج چه فرج كلّى و چه فرج در هر امرى از ايشان و طلب كشف حزن و رفع غم از قلب مباركشان در آنچه تعلّق به ايشان دارد يابه هريك از شيعيان لازم است.

پنجم: فائده دعا براى تعجيل فرج، فرج كلّى و عمومى براى جميع مؤمنين است كه با ظهور آنحضرت حاصل مى شود و جميع حالات دنيوى و اخروى آنها را شامل مى شود.

و شاهد براين تعميمات در فقرات توقيع رفيع با آنكه به مقتضاى ظاهر آن چنين است كلام حضرت صادقعليه‌السلام است در « كافى» در تفسير آيه شريفه:

( الَّذينَ يَصِلُونَ ما اَمَرَ الله بِهِ اَنْ يُوصَلَ ) (٢٣)

قال: نزلت في رحم آل محمّدعليهم‌السلام وقديكون في قرابتك، ثمّ قال: فلاتكوننّ ممّن يقول للشىء إنّه في شىء واحد»(٢٤)

امر ائمهعليهم‌السلام بر دعا در هنگام شدائد و مهمّات قسم دوّم در بيان اخبارى است كه وارد شده در آنكه ائمّه اطهارعليهم‌السلام در حوائج و مهمات خاصه خود، شيعيان و اولياء خود را امر مى فرمودند كه دعا براى اصلاح آن حوائج و مهمات بنمايند.

از آنجمله در « بحار » روايت شده: بالاسانيد العديدة عن أبي هاشم جعفري، قال: دخلت على أبي الحسن علىّ بن محمّدعليه‌السلام و هو مهموم عليل، فقال لى: يا أباهاشم! إبعث رجلا من موالينا إلى الحير يدعوا الله لي.

فخرجت من عنده فاستقبلني علىّ بن بلال فأعلمته ما قال لي و سألته أن يكون الرجل الّذى يخرج.

فقال: السمع و الطاعة، و لكنّنى اقول: إنّه أفضل من الحير، إذا كان بمنزلة من في الحير، و دعائه لنفسه أفضل من دعائى له بالحير، فأعلمتهعليه‌السلام ما قال.

فقال لي: قل: له كان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم افضل من البيت و الحجر، و كان يطوف بالبيت و يسلّم الحجر، و انّ لله تبارك و تعالى بقاعاً يحبّ أن يدعى فيه فيستجيب لمن دعاه »(٢٥).

يعنى: حضرت امام علىّ النقىعليه‌السلام مريض بودند، فرمود: اى ابى هاشم! مردى از دوستان ما را جانب كربلا بفرست تا در حرم حضرت ابى عبدالله الحسينعليه‌السلام از براى من دعا نمايد ; كه خداوند عافيت مرحمت فرمايد.

پس از خدمت ايشان بيرون رفتم، در اين حال على بن بلال رو به جانب من مى آمد، فرمايش ايشان را به او گفتم و از او درخواست كردم كه او براى امتثال فرمايش امامعليه‌السلام برود.

پس گفت سمعاً و طاعتاً، و لكن مى گويم كه آنحضرتعليه‌السلام خود از حائر افضل مى باشد، و او خود مثل كسى است كه در حائر مى باشد و امام است، و دعاء ايشان از براى خود افضل است از دعاى من در حقّ ايشان و در حائر.

پس اين كلام را به آنحضرتعليه‌السلام گفتم، به من فرمود: به او بگو: حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از كعبه معظمه و از حجر الاسود افضل بودند و با اين حال طواف كعبه را مى فرمودند و حجر الاسود را مى بوسيدند، بدرستيكه از براى خداوند تبارك و تعالى بقعه هائى است كه دوست مى دارد در مكانها خوانده شود، پس هر كس او را بخواند اجابت فرمايد، و حائر از جمله آن بقعه ها مى باشد.

و از آن جمله در كتاب « شفاء الصدور » از شيخ فقيه زاهد عارف احمد بن فهد حلّىرضي‌الله‌عنه در « عدة الداعى » روايت كرده كه حضرت صادقعليه‌السلام مريض شدند، به كسان خود امر فرمود كه شخصى را اجير كنند كه براى ايشان كنار قبر مطهر امام حسينعليه‌السلام دعا كند.

پس كسى را يافتند و به او گفتند، گفت: مى روم، ولى حسينعليه‌السلام ; امام مفترض الطاعة است، و او نيز مفترض الطاعة است.

پس برگشتند بسوى حضرت صادقعليه‌السلام و كلام او را خبر دادند، آنحضرت در جواب فرمود: امر چنان است كه آن شخص گفته، و لكن ندانسته كه خداى تعالى را بقعه هائى است كه دعا در آنها مستجاب مى شود، و آن بقعه كه قبر حسينعليه‌السلام در آن است از آنهاست(٢٦) .

پس از همه اين اخبار و اخباريكه در باب طلب دعا نمودن ائمّه اطهارعليهم‌السلام از شيعان و اولياء خود وارد شده است، چنين استفاده مى شود كه دعاء مؤمن تأثير در اصلاح حوائج و كشف هموم و غموم ائمّهعليهم‌السلام دارد.

و اين منافات ندارد با آنكه خود ايشان وسيله همه فيوضات الهى براى ديگران هستند، و از غير خود در همه جهات جزئيه و كلّيه بى نياز مى باشند، چرا كه همان طوريكه خداوند متعال جل شأنه با آنكه از غير خود يعنى همه موجودات غنى و بى نيازمى باشد، و لكن بندگان را امر به عبادتش فرموده، و نيز از آنها طلب يارى نموده، و از آنها قرض خواسته، اينها همه به اين حكمت است كه آنها در صدق عقيده شان و ضعف آن در مقام دوستى با خداوند امتحان شوند، و همچنين بوسيله عبادت و نصرت او لياقت و قابليت رحمتهاى او را پيدا نمايند، چنانچه در مقدّمه اين رساله به آن اشاره شد.

همچنين است امر نسبت به اولياء معصومين اوعليهم‌السلام كه دوستان آنها در مقام خدمات و احسان و نصرت با آنهاعليهم‌السلام ; در صدق عقيده مودّت و محبّت خود امتحان مى شوند، و نيز اين وسائل تطهير و تزكيه مى شوند، و از براى فيوضات و رحمتهاى الهيّه خصوصاً عطيّه هاى مهمّ و نيكوى اُخروى و درجات عاليه جنان و رضوان كه بوسيله ائمّه معصومينعليهم‌السلام عطا كرده مى شود قابل مى گردند.

چنانچه در احاديث بسيارى در « كافى » و غير آن خصوصاً در باب «صله به امامعليه‌السلام » و باب «خمس» به حكمت آن تصريح شده است(٢٧) .

پس دعا هم براى آنها مثل يارى كردن آنها در جهاد و جنگ با دشمنان آنها و مخذول و مغلوب كردن دشمنانشان است، و به اين سبب كشف حزن ائمّه معصومينعليهم‌السلام مى شود، اگرچه آن شكست دشمنان نيز در واقع به يمن افاضه غيبيّه الهيه از جانب خود آنهاعليهم‌السلام مى باشد.

_______________________

يار صفحه:

(١)ترجمه: جابرعبدالله انصارى خدمت حضرت رسولعليه‌السلام مشرف شد، حضرت فرمودند اى جابر قوام و بر پاى بودن اين دنيا به چهار طايفه بستگى دارد: عالمى كه علم خود را بكار ببندد و مطابق علمش رفتار نمايد.و نادانى كه از پرسيدن و ياد گرفتن عارشان نشود ، و ثروتمندى كه از مالش ببخشد و بخل نورزد، و فقيرى كه آخرت خود را به دنياى ديگران نفروشد.

اى جابر! كسى كه نعمتهاى خداوند نزد او زياد باشد حوائج و خواسته مردم پيش او زياد است، پس اگر با آنان چنان رفتار كند كه خداى دوست دارد نعمتها پيش او دائمى و باقى خواهند ماند ، و اگر در آنچه خداوند دوست دارد كوتاهى كند نعمتها رو به زوال و فنا خواهند رفت، و حضرت اين اشعار را انشاء فرمود كه:

رو آوردن دنيا چه زيبا است؟ هنگامى كه به كسى برسد خدا كند.

كسيكه با مردم مواسات نكند با زيادى نعمتى كه خدا به او بخشيده اقبال و رو آوردن دنيا به او دست مى رود.

اى جابر از زوال نعمت حذر كن از مال دنياى خود ببخش و عطا كن.

چرا كه صاحب عرش خيلى بخشنده است درتحيّت و امثال آن چند برابر مى كند. پس فرمودند: اگر عالم علمش را كتمان كنذ و ظاهر نكند و اهمال نمايد، و نادان از پرسيدن آنچه ضرورى دين اوست عارش آيد و دنبال فهميدن احكام نباشد، و دولتمند از بخشش بخل ورزد، و فقير دينش را به دنياى ديگرى بفروشد، بلا زياد مى گردد و عقاب بزرگتر مى شود. (تفسير امام حسن عسكرىعليه‌السلام ص ٤٠٢).

(٢)ترجمه: حضرت علىعليه‌السلام فرمود:از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم كه فرمود: كسى كه از علمى سؤال شود و درجائيكه واجب است اظهارآن كتمان نمايد، تبعيّت وپيروى مردم ازاو زائل مى شود و روز قيامت در حاليكه به لجامى ازآتش بسته شده باشد او را مى آورند (تفسيرامام حسنعليه‌السلام ص٤٠٢).

(٣)سوره بقره آيه ١٥٩ ١٧٤.

(٤)ترجمه: اوست آنكه پيامبرش را براى هدايت و دين حقّ فرستاد تا بر همه دين پيروز و غالب گرداند و اگرچه مشركين كراهت داشته باشند. (سوره توبه آيه٣٣)

(٥)كسانيكه ازشماايمان آورداند و كارهاى شايسته انجام دادند ; خداوند وعده داده كه آنان را در زمين خليفه قرار دهد، همچنانكه افرادى قبل از اينها بودند خليفه قرار داده بود، و متمكّن خواهد كرد بر ايشان دين ايشان را كه براى آنها پسنديد، و خوف و ترس آنان را به امن و ايمن تبديل خواهدكرد، مرا پرستش نمائيد و چيزى را بر من شريك قرارندهيد.(سوره نور آيه٥٥)

(٦)ترجمه: و ما اراده كرديم بر آنانكه در زمين ضعيف داشته بودند ; منّت گذاشته و آنان را پيشوايان و وارثان قرار دهيم. (سوره قصص آيه ٥)

(٧)كافى ج١ ص٥٣٤ حديث١٨.

(٨)كافى ج ١ ص ٥٣٤ حديث ١٩.

(٩)كمال الدين ص٢٥٢.

(١٠)كافى ج١ ص٥٢٥ حديث١.

(١١)كمال الدين ص٣٨٤ حديث١.

(١٢)سوره نساء آيه ٥٩.

(١٣)كمال الدين ص٢٥٣ حديث٣.

(١٤)سوره نور آيه ٥٥. ترجمه آن در ص ٧١ گذشت.

(١٥)تفسير برهان ج٣ ص١٤٨، ١٤٩ ضمن حديث٨.

(١٦)ترجمه: و هرچه در آسمانها و زمين است، خواه ناخواه فرمانبردار خداوند متعال است. (سوره آل عمران آيه ٨٣).

(١٧)تفسير عياشى ج١ ص١٨٣ ح٨٢.

(١٨)سوره اسراء آيه٣٣.

(١٩)كامل الزيارات ص٦٣ حديث٥.

(٢٠)بحارالانوار ج٣٧ ص٢١٣ حديث٨٦.

(٢١)تفسيرعياشى ج٢ ص١٥٤ حديث٤٩.

(٢٢)بحارالانوار ج٥٢ ص٩٢ حديث٧.

(٢٣)سوره رعد آيه٢١.

(٢٤)كافى ج٢ ص١٥٦ حديث٢٨.

(٢٥)بحارالانوار ج١٠١ ص١١٣ حديث٣٤.

(٢٦)عدّة الداعى ص٥٧.

(٢٧)كافى ج١ ص٥٣٧ و ٥٣٨.

دعاء مؤمنين براى تعجيل ظهور قسم سوّماخبارى كه در آنها دعاء مؤمنين و طلب تعجيل در فرج آنحضرتعليه‌السلام از خداوند تصريح و تأكيد شده است، و نيز ادعيه مخصوصه ايكه در خصوص اين دعا وارد شده و در زمان غيبت ايشان به خواندن آن امر شده است.

دعاء ائمه اطهارعليهم‌السلام براى تعجيل ظهور آنحضرتعليه‌السلام

قسم چهارم اخبارى است در آنكه ائمّه اطهارعليهم‌السلام خودشان بسيار دعاء مى فرمودند، و طلب تعجيل فرج ايشان را مى كردند، و نيز دعاهاى مخصوصى كه در اين مورد مكرّر تلاوت مى فرمودند.

و اخبار زيادى در اين دو قسم وارد شده و از آنها استفاده مى شود كه زمان ظهور آنحضرتعليه‌السلام از امور بدائيه غير محتومه است، و دعا در تعجيل آن ; تأثير و مدخليّت تامّ و كاملى دارد.

يكى از حكمتهاى طولانى شدن غيبت

و لكن با كثرت دعاى ائمّه اطهارعليهم‌السلام مى بينيم باز امر ظهور ايشان و غيبتشان بطول انجاميده، پس يكى از حكمتهاى آن كه از مجموع اخبار استفاده مى شود آنچيزى است كه در باب تقوا در عنوان پانزدهم ذكر شد و خلاصه آن چنين است كه:

از اعظم وسائل كامله الهيّه از براى نزول بركات و افاضه فيوضات، شفاعت و دعاى ائمّه اطهارعليهم‌السلام در قبولى اعمال و آمرزش گناهان است، كه اگر نباشد بواسطه دعا و شفاعت آنان، پس اعمال بندگان فى نفسها به ملاحظه كوتاهى و نقصان آنها در شرايط تأثير هرچند درآنها سعى كامل بشود وسيله قرب به درگاه الهى و سلب آثار گناهان براى فيوضات و رحمتهاى الهيه در جنان نمى شود.

و لكن بايد بندگان در مقام اطاعت الهى در واجبات، و اجتناب از كبائر چنان باشند كه مسامحه و سهل انگارى چنان نشود كه به حدّ استخفاف به امر الهى برسد، كه به اين سبب از شمول دعاى ائمّهعليهم‌السلام و شفاعتشان در حقّ آنها، سلب قابليّت شود، و همين يك نوع اعانت و يارى امامعليه‌السلام است كه مؤمنين به تقواى خود در مورد تأثير شفاعت آنها انجام دهند، چنانچه در عنوان تقوا ذكر شد.

پس امر فرج و ظهور حضرت حجّت صلوات الله عليه چنين است كه وسيله همه رحمتهاى كامله است نسبت به عامّه انبياء و اولياء و مؤمنين از اولين و آخرين، و عمده وسيله در انجام اين تعجيل نيست مگر همان دعائى كه ائمّه معصومينعليهم‌السلام مى فرموده اند.

و لكن چونكه عمده سبب وقوع اين غيبت سوء اعمال خود بندگان است كه در فقراتى از توقيع مبارك هم به اين خصوصيت اشاره شده است:

(و لو أنّ أشياعنا وفّقهم الله لطاعته على اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم لما تأخّر عنهم اليمن بلقائنا، و لتعجّلت لهم السعادة بمشاهدتنا على حقّ المعرفة و صدقها منهم بنا، فما يحبسنا عنهم إلاّ ما يتّصل بنا ممّا نكرهه و لا نؤثوه منهم)(١) .

پس سعى و كوشش مؤمنين در توبه و انابه و تضرّع به درگاه الهى، و طلب نمودن آنها اين فرج را وسيله رفع مانع از آنها مى شود، و آنها قابل مى شوند كه مشمول آن دعاهاى اولياء معصومينعليهم‌السلام واقع شوند، و به سرعت معجّلا اثرش براى آنها ظاهر شود، و اگر در دعا و توبه مسامحه نمايد و اشتغال به غفلت و معصيت داشته باشد مانع مى شود از آنكه اثر آن دعاها به سرعت ظاهر گردد، و لكن با اين حال مسامحه در ترك دعا و توبه باز آثارى چند از دعاهاى ايشانعليه‌السلام شامل او مى شود.

يك نوع آنكه اگر دعاهاى آنهانبود، پس سوء اعمال بسا سبب مى شد كه به روزگاران طويه طولانى شود، و لكن بواسطه آن دعاها تخفيف مى يابد، مثلا در واقع اگر بايد ده هزار سال يا بيشتر باشد، پس به نصف آن يا يك سوّم يا كمتر تقليل مى يابد، و تا مادامى كه دعا وتوبه از خود بندگان عموماً واقع شود پس زمان طول غيبت بسيار كوتاه شود و بسا ده سال و كمتر مى شود.

نوع ديگر آنكه بواسطه آن دعاها تخفيف در شدائد زمان غيبت مى شود كه اگر آن دعاها نباشد در اثر بدى اعمال شدائد دوران غيبت بسيار سخت خواهد شد، چنانچه در امّتهاى سابقه چنين بوده، خصوص در بنى اسرائيل كه زمانى در غل و زنجير و به حال غلامى و كنيزى گرفتار فرعونيان بودند.

چنانچه به اين خصوصيت يعنى تخفيف شدائد بوسيله دعاى امامعليه‌السلام در فقراتى از توقيع رفيع اشاره شده است:

(إنّا غير مهملين لمراعاتكم و لاناسين لذكركم، و لولا ذلك لنزل بكم اللاواء واصطلمكم الأعداء). و اين توقيع را با ترجمه اش در كيفيّت اوّل بيان كرديم.

و در توقيع ديگر ; بعد از خبر از حال ظهور ظالم منافقى مى فرمايد:

(و لايبلغ بذلك غرضه من الظلم لهم و العدوان، لأنّنا من وراء حفظهم بالدعاء الّذي لا يحجب عن ملك الأرض و السماء فلتطمئنّ بذلك من أوليائنا القلوب، و ليثقوا بالكفاية منه و إن راعتهم الخطوب، و العاقبة لجميل صنع الله سبحانه تكون حميدة لهم، ما اجتنبوا المنهي عنه من الذنوب)(٢) .

و لكن هر گاه در حالى كه عامّه مردم از اجتماع در توبه و دعا غافلند، پس بعضى از مؤمنين بر حسب وسع حال خود سعى در آن نمايند، و بر دعاى آنان فوائد مهم ديگرى هم مترتّب مى شود كه در كيفيّت يازدهم ذكر خواهد شد.

روايات وارده در تأثير و استجابت دعا قسم پنجم ; اخبارى كه در باب تأثير و استجابت دعا در كليه حوائج و در باب قبولى توبه وارد شده است، و آنكه بوسيله آن دعا ; نعمتهائى كه بواسطه سوء اعمال از انسان سلب شده باشد بر مى گردد، خصوص رواياتى كه در تأثير دعا وارد شده است كه هرگاه دعا با آداب و شرايط ظاهرى و باطنى آن واقع شود، از قبيل توبه حقيقى و خضوع و خشوع و با حال يأس از غير خدا، و خلوص و مودّت و موالات با اهلبيت اطهارعليهم‌السلام ، و معرفت به حقّ واجب و شأن جليل آنها، پس چنين دعائى مشكلات را هر چند عظيم باشد و هر چند تقدير آن مبرم و محكم شده باشد ; رفع مى كند، چنانچه بلاى عظيم بر قوم حضرت يونسعليه‌السلام نازل شد و به توبه و تضرّع واقعى دفع گرديد.

پس از ملاحظه اين نوع آيات و اخبار كه بسيار زياد است معلوم مى شود كه: هر زمان كه مومنين به درگاه الهى اجتماع كرده و با توبه و تضرّع و ناله از خداوند درخواست دفع بليّات و مصائبى را كه بخاطر غيبت حضرت صاحب الامرعليه‌السلام بر آنها وارد شده ; بنمايند، و فرج و ظهور ايشان را مسئلت كنند ; پس خداوند متعال اجابت خواهد فرمود و تعجيل در فرج آنحضرتعليه‌السلام را مقدّر خواهد نمود.

و مؤيّد اين مطلب نقلى است كه بعضى از بزرگان از بعضى از مؤمنين كرده اند كه: در عالم رؤيا حضرت امام محمّد باقرعليه‌السلام رامشاهده كرد، پس عرض نمود: كه حكمت چيست كه در امّتهاى گذشته هرگاه حجّتهاى آنها غائب مى شدند به اين مقدار طولانى نمى شد كه در اين امّت واقع شده است ؟

جواب فرمود: چون در امّتهاى گذشته هر گاه غيبتى براى حجّت آنها واقع مى شد، براى توبه و تضرّع و دعا اجتماع مى كردند، و لكن در اين امّت چون چنين اجتماعى واقع نشده از اين سبب غيبت به طول انجاميده است.

تكميل بحث دعا در تعجيل فرج حضرت قائمعليه‌السلام

پس بنا بر آنچه بيان شد ; واضح گرديد كه دعاى در فرج آنحضرت صلوات الله عليه نصرت و يارى است نسبت به ايشان هم در ظهور شأن جليل و مقام رفيع دنيوى و اُخروى ايشان هم در نظر دوستان و هم در نظر دشمنان و هم نصرت و يارى است نسبت به شيعيان و اولياء و همه رعاياى آنحضرت در جهت كشف كروب آنها و رفع اعدائشان و اصلاح اُمورشان، و هم يارى است نسبت به وجود مبارك آنحضرت، چه از نظر روحى و چه از نظر جسمى، كه رفع هموم و احزان و ابتلائات وارده بر ايشان در حال غيبت شان مى شود.

چرا كه در بعضى از احاديث وارد است كه از جمله شباهت هاى ايشان به انبياءعليهم‌السلام و سنّتهاى جاريه آنها محبوس بودن آنحضرت است، كه دراين باب شباهت به حضرت يوسف دارند، و بنابراين ; حال ايشان از جهت قلبى و جسمى در وقت غيبت شان مانند حال كسيكه زندانى شده و در ابتلاء و حزن است، مى باشد.

و نيز در بعضى احاديث است كه از القاب و اوصاف آنحضرت « طريد و شريد و وحيد و فريد و مضطرّ و خائف » مى باشد، و واضح است كه اينها اوصاف حال غيبت ايشان است.

و نيز دعاء موجب نصرت و يارى آنحضرت است در جهت حقّ عظيم الهى ايشان كه در حال غيبت مغصوب در دست اعداء و در تصرّف آنها است.

و بر حسب بعضى از احاديث كه: هرگاه بنده اى اقدام به انجام عملى از اعمال حسنه نمايد، پس او عند الله در زمره اهل آن عمل محسوب است، و به او اجر و فضل كامل آن عمل عطا مى شود، هر چند آن عمل را او انجام ندهد، و خصوصاً آن عمل در معرض ترتّب اثر و نتيجه باشد، و رجاء حصولش در آن عمل محقّق باشد، و با توجّه به آنچه كه گفتيم ; واضح شد كه توبه و دعاى مؤمنين در تعجيل فرمودن خداوند ظهور و فرج آنحضرتعليه‌السلام تأثير تامّى دارد.

پس بنابراين ; هركس كه برحسب مقدور خود سعى دراين وسيله الهيّه يعنى توبه و دعا نمايد، در حالى كه بانيّت صادق و خلوص عقيده در مودّت و معرفت آنحضرتعليه‌السلام باشد ; و به حصول آن اميد وار باشد ; به مقتضاى اخبار مسطوره ; چنين شخصى آنحضرت را در همه آن جهات مزبوره يارى نموده، گرچه در عالم خارج دعاى او فوراً مستجاب نشود، بواسطه آنكه همه اين جهات بطور كامل در ظهور و فرج ايشان حاصل مى شود، و بر حسب آن اخبار هم رجاء و اميد زيادى به حصول ظهور بوسيله دعا مؤمنين هست.

و بعضى از مطالب در اين باب و شواهد بر آن در كيفيّت يازدهم خواهدآمد.

از اقسام پنجگانه اخبار در باب تأثير دعاء در امر تعجيل فرج واضح گرديد كه: دعا در فرج ايشان و ترتّب اين فضل ; منحصر بر دعا در امر فرج كلّى ايشان ; آنهم دعاء به عنوان خاص طلب تعجيل در ظهور نيست، بلكه به هريك از اين چند عنوان كه دعا شود هم مصداق دعاى در فرج و هم مصداق نصرت حاصل مى شود.

انواع دعا براى ظهور كه سبب يارى حضرت مى شود

اوّل: در دعاى معصومينعليهم‌السلام كه براى تعجيل فرج نموده اند ; آمين بگويد، به اين نحو كه از خداوند تعجيل در استجابت آن دعاها را طلب كند ; كه خداوند متعال در ظاهر كردن اثر آن دعاها ; تعجيل فرمايد، و معناى آمين هم همين مضمون است.

و در حديث وارد شده است كه: « آمين گوينده با دعا كننده شريك است »(٣) و واضح است كه شركت با چنان دعاهاى جليله اولياء الله اگر براى كسى ميسّر شود و توفيقش را پيدا نمايد ; مشمول( فَذلِكَ فَضْلُ الله يُؤتيهِ مَنْ يَشاء ) (٤) . خواهد بود.

دوّم: از مؤمنين استدعا كند كه اين دعا را بنمايند، و به هر وجه كه بتواند آنها را تشويق و ترغيب نمايد، و هر كس بوسيله اين تشويق دعا كند مثل آن است كه خود او دعا كرده است، بواسطه آنكه در بعضى از اخبار است كه:

(هر گاه كسى سنّتى و عمل خيرى را انجام دهد تا آنكه در ما بين بندگان جارى گردد پس ما دامى كه اين سنّت و عمل خير باقى است هر كس به آن عمل نمايد مثل ثواب عمل كننده براى آن شخص جارى كننده نوشته مى شود، خواه زنده باشد يا مرده، بدون آنكه از ثواب آن عمل كننده چيزى كم شود)(٥) .

و واضح است كه اين دعا از بهترين اقسام صدقات جاريه است.

علاوه بر اين خصوصيت ; بعد از آنكه ثابت شد دعا براى فرج و ظهور نصرت و يارى آنحضرتعليه‌السلام مى باشد، پس اعانت و سعى و تلاش در وقوع اين نصرت هم ; نصرت و يارى خواهد بود.

سوّم: از خداوند مسئلت نمايد كه به جميع مؤمنين توفيق اين دعا و اين توبه را مرحمت فرمايد، كه از دعا گوئى آنحضرت غفلت ننمايند، و اين هم به چند جهت نصرت و يارى آنحضرت است.

١ يكى بواسطه آنچه روايت شده كه: « هركس در حقّ غير دعا و طلب خير نمايد دو برابر آن خير، يا دويست برابر آن، يا هزار هزار برابر آن خير ; به آن دعا كننده عطا مى شود »(٦) .

٢ ديگر بواسطه آنكه در بعضى از اخبار وارد شده كه: از جمله دعاهاى مستجاب ; دعاى مؤمن در حقّ برادران ايمانى است كه در غياب آنها براى آنان دعا نمايد. اين دعا در حقّ آنها حتماً مستجاب است گرچه در دعا كننده موانع اجابت دعا باشد، به دليل آنكه مؤمن دعا كننده زبانش را به منزله زبان برادران خود قرار مى دهد، كه در حقّ آنها از گناه پاك است.

پس در واقع چنين مى شود كه آن مؤمنين به اين زبانى كه آنها به آن گناه نكرده اند در حقّ خود دعا كرده باشند، چنانچه حكمت اين در حديث قدسى از خداوند به حضرت موسىعليه‌السلام بيان شده است.

پس بنابراين ; هر مؤمنى كه به جهت دعاى او ; موفّق به دعا براى فرج شود، چنان است كه خود او آن دعا را كرده باشد، چنانچه در عنوان تشويق و ترغيب بيان كرديم.

٣ ديگر آنكه در جارى گردانيدن سنّت و عمل خيرى سعى و كوشش نمايد، چه آنكه اين دعا هم يك نوع سعى در جارى شدن اين نصرت از مؤمنين است،البته اين وجه را در عنوان قبل بيان كرديم.

٤ ديگر آنكه دعا كند كه خداوند آنهائى را كه سعى در دعا گوئى آنحضرتعليه‌السلام مى كنند يارى فرموده و موفّق به آن شوند، ان شاء الله تعالى بيان خواهيم كرد كه هر نوع اعانت و يارى كه به اهل صلاح شود، پس آن اعانت و يارى به حضرت خواهد بود، و هر عملى از اعمال خوب و حسنات انجام دهند به اين وسيله ; شريك در عمل آنها و از اهل آن عمل محسوب خواهند شد.

٥ ديگر آنكه دعا كند كه خداوند جميع گناهانى كه سبب تأخير فرج آل محمّدعليهم‌السلام شده است از جميع مؤمنين و مؤمنات از اموات و احياء آنهابيامرزد، و بيان آن در عنوان يازدهم خواهد آمد.

٦ ديگر دعا كند كه خداوند شرّ جميع اشرار و منافقين را كه موجب تأخير اين فرج شده اند يا مى شوند رفع نمايد.

٧ ديگر دعا كند كه خداوند هر سببى كه موجب تعجيل اين فرج است به عافيت ميسّر نمايد.

٨ ديگر دعا كند كه خداوند متعال آنچه مانع در تعجيل اين فرج است به عافيت دفع نمايد، و در احاديث وارد شده كه: چند چيز است كه موجب غيبت آنحضرتعليه‌السلام شده و مانع از تعجيل در ظهور آنحضرت است، و لكن دعا در دفع همه آنها تأثير دارد كه در هريك به كيفيّت خاصّه اثر مى گذارد. البته اين مقام گنجايش ذكر آنها را ندارد.

٩ ديگر دعا كند كه خداوند جميع انصار و ياوران آل محمّدعليهم‌السلام را خصوصاً انصار و ياوران حضرت صاحب الأمرعليه‌السلام كه در قيد حياتند يا در اصلاب و ارحام مى باشند و بعدها به اين عالم خواهند آمد يارى نمايد.

و وجه اينكه آنها در زمره دعا گويان و انصار آنحضرتعليه‌السلام مى شوند ; آن است كه هر كس در انجام عملى چه در خود عمل يا در مقدّمات آن يا در رفع موانع آن سعى نمايد، پس در واقع از اهل آن عمل خواهد بود. چنانكه مقتضاى اخبار و نظر عرف و اهل اعتبار نيز همين است.

١٠ ديگر دعا كند بر وجه كلّى كه خداوند در فرج آل محمّدعليهم‌السلام تعجيل فرمايد، خصوصاً با ضميمه صلوات به اين نحو:

(اَللّهمَ صَلِّ عَلى محمّد وَ آلِ محمّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ).

و اين نوع دعا ; فضيلت مخصوص دارد، كه علامّه مجلسىرحمه‌الله در «مقياس المصابيح» از كفعمىرضي‌الله‌عنه روايت كرده كه حضرت صادقعليه‌السلام فرمود:

(هر كس بعد از نماز صبح و ظهر اين صلوات را بخواند ; نميرد تا قائم آل محمّدعليهم‌السلام را ملازمت كند)(٧) .

١١ ديگر آنكه بر دشمنان آنحضرتعليه‌السلام لعن نمايد، و مخذول و مقهور شدن آنها را از خداوند متعال بخواهد، چنانچه در « بحار » و « تفسير حضرت امام حسن عسكرىعليه‌السلام » روايت فرموده از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به اين مضمون كه:

هركس دشمنان ما را لعن نمايد، ملائكه لعن او را مى شنوند و به لعن او ; آنها نيز همه دشمنان ما را لعن مى نمايند، و به درگاه الهى شهادت مى دهند كه اين بنده آنچه مى توانست نصرت و يارى اولياء تو را نمود، پس دعا در حقّ او مى نمايند، پس از حضرت احديت جل شانه به آنها خطاب مى رسد كه: دعاء شما را در حقّ او شنيدم « و صليت على روحه في الأرواح و جعلته من المصطفين الأخيار »(٨) .

١٢ ديگر آنكه از براى وجود اقدس و اشرف آنحضرت صلوات الله عليه دعا كند، و از خداوند متعال سلامت و عافيت حضرتش را از جميع آفات و عاهات روحى و جسمى، و از جميع هموم و احزان ; درخواست نمايد.

و لكن اين قسم دعا به بعض خصوصيّات آن ; نصرت و يارى آنحضرت در جهات دنيوى ايشان خواهد شد، و بيان آن در فصل سوّم از باب اوّل خواهد آمد ان شاء الله تعالى.

و همه اين عناوينى كه در باب دعا در امر فرج آنحضرتعليه‌السلام ذكر كرديم ; مضمون همه آنها در فقرات دعاهائى كه در مورد آن حضرتعليه‌السلام وارد شده مذكور است، علاوه بر آنكه گفتيم با اين عناوين نصرت و يارى به وجود مبارك آن حضرتعليه‌السلام نيز حاصل مى شود.

پس هر كس به هريك از اين عناوين به زبان خود دعا نمايد يعنى آنچه از ادعيه مخصوصه وارد شده كه مشتمل براين عناوين است تلاوت كند، پس بدين وسيله در زمره ياران آنحضرتعليه‌السلام محسوب خواهد بود، و به فيض كامل نصرت و يارى ايشان فائز خواهد شد، و توضيحات بيشتر در اين مورد ; در كيفيّت يازدهم خواهد آمد.