شیوه های یاری قائم آل محمد

شیوه های یاری قائم آل محمد 0%

شیوه های یاری قائم آل محمد نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

شیوه های یاری قائم آل محمد

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: ایه الله محمد باقر فقیه ایمانی
گروه: مشاهدات: 17995
دانلود: 2557

توضیحات:

شیوه های یاری قائم آل محمد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 64 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17995 / دانلود: 2557
اندازه اندازه اندازه
شیوه های یاری قائم آل محمد

شیوه های یاری قائم آل محمد

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

كيفيّت هشتم

نصرت و يارى حضرت قائمعليه‌السلام با آرزو و تمنّاى يارى ايشان آرزو و تمنّاى يارى ايشان است، در حالى كه با عزم و اراده حقيقى و اشتياق قلبى و صدق و يقين باشد، و اين كيفيّت بر دو قسم است:

اوّل: آنكه با حال شوق عزم و اراده داشته باشد كه هرگاه آنحضرت صلوات الله عليه ظاهر شوند ايشان يارى كند، پس در هر حال آرزوى ظهور ايشان و نصرت و يارى آنحضرت را داشته باشد.

قسم دوّم: آنكه همّ نصرت و يارى اسلام در قلب او باشد و بواسطه خرابى آن محزون باشد.

و بيان عنوانِ نصرت و يارى ; بر اين بر كيفيّت بر دو وجه است:

امّا در قسم اوّل ; آنكه چون در هر فعلى كه از انسان صادر مى شود پس عمده چيزى كه در وقوع آن اصل است، شوق و اشتياق بسوى آن است بواسطه معرفت و شناختى كه به فضل و شرف آن دارد، و بعد از آن ; عزم و اراده قلبى براى انجام آن فعل است، بواسطه آنكه هر گاه اين عزم و اراده به سبب آن حالت شوق حقيقتاً در قلب كسى تحقّق يابد ; اگر اسباب خارجى و ظاهرى آن فعل فراهم شود ; بر آن فعل اقدام مى كند. واگر اسباب خارجى آن فراهم نشود ; چون آن فعل در نظر انسان محبوبيّت دارد و اهتمام به شأن آن دارد، پس آن عزم و اراده از قلب او زائل نمى شود، بلكه قلب او تا موقع ميسّر شدن اسباب خارجى آن ; توجّه و آمادگى به آن فعل دارد، و تا آن اسباب فراهم نشده قهراً آرزوى فراهم شدنش را دارد، و هر چه زمان فراهم شدن آن طولانى شود ; قلب محزون شده تا آنكه چشم گريان مى شود.

و بنابراين ; جزء عمده هر عمل ; همان حالت شدت عزم و اراده است كه منبعث از شوق است، و آن شوق از معرفت و شناخت يقينى به فضل و شرف آن عمل حاصل مى شود، و آن عزم و اراده موجب تمنّى و آرزو مى شود، و تمنّى و آرزو سبب اقدام بر فعل در وقت امكان آن مى شود.

همچنين است براى مؤمن در مقام نصرت و يارى حضرت ولىّ اللهعليه‌السلام ، كه هر گاه در حال قلبى او معلوم شد كه تمنّا و آرزوى واقعى دارد بر وجهى كه قلب اشتياق به آن دارد كه آن بواسطه حسن معرفت و شناخت از روى يقين است به آنچه در نصرت و يارى ولىّ الله صلوات الله عليه مى باشد از ثوابهاى اُخروى و فوائد دنيوى و اشتياق به حدّى است كه از جهت طول زمان ميسّر شدن اسباب خارجى نصرت و يارى كه عمده آن اسباب موقوف به ظهور موفور السرور آنحضرتعليه‌السلام مى باشد مؤمن محزون ; بلكه گريان است، تا به حدّى كه حال جزع و ندبه در او پيدا مى شود، پس جزء عمده نصرت و يارى كه به منزله اصل است در وجود او مهيّا شده است.

امّا جزء ديگر كه انجام دادن آن فعل است در حال غيبت ممنوع است، به سبب امرى كه از جانب خداوند متعال است و از اختيار بنده خارج است، و لهذا بواسطه همين حالت آرزو اجر كامل نصرت و يارى را در مى يابد، و در واقع نزد خداوند جزء ياوران آنحضرت محسوب مى شود.

و شواهد آن هم از اخبار بسيار است ولى دو وجه اش را بيان مى كنيم:

وجه اوّل: به عنوان عموم است به اين مضمون كه: هر كس تمنّى و آرزوى عمل خيرى را داشته باشد بلكه همانكه دوست داشته باشد پس در ثواب آن عمل با آنهائى كه اهل آن عمل مى باشند شريك است، بلكه مثل ثواب آنها به او داده مى شود.

١ در «كافى» روايت شده: بالإسناد عن أبى بصير، عن أبي عبداللهعليه‌السلام قال:

(انّ العبد المؤمن الفقير ليقول: يا ربّ ; ارزقني حتّى أفعل كذا و كذا من البرّ و وجوه الخير، فإذا علم الله عزّوجلّ ذلك منه بصدق نيّته، كتب الله له من الأجر مثل ما يكتب له لو عمله، إنّ الله واسع كريم)(٩) .

يعنى: حضرت صادق صلوات الله عليه فرمود: « بدرستيكه بنده مؤمن فقير مى گويد پروردگارا! مرا سعه مال يا قوّت و تمكّن در مال عطا فرما تا اينكه چنين و چنان از اعمال نيك و افعال خير را بجا آورم، پس هرگاه خداوند عزّوجلّ اين آرزو را از او دانست كه بر وجه صدق نيّت و درستى قصد است، اجر آن را به او مى دهند، اجرى كه اگر آن عمل را بجا آورده بود به او مى دادند، بدرستيكه خداوند وسعت دارد رحمت او و صاحب كرم است.

٢ باز درآن كتاب روايت شده: بالاسنادعن أبي هاشم قال: قال أبوعبداللهعليه‌السلام :

(إنّما خلّد أهل النار في النار لأنّ نيّاتهم كانت في الدنيا أن لوخلّدوا فيها أن يعصوا الله أبدا، و إنّما خلّد أهل الجنّة في الجنّة، لأنّ نيّاتهم كانت في الدنيا أن لوبقوا فيها أن يطيعوا أبدا، فبالنيّات خلّد هؤلاء و هؤلاء، ثم تلا قوله تعالى:( قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ ) (١٠) قالَ عَلى نيّته)(١١) .

يعنى: امام صادقعليه‌السلام فرمود: « جز اين نيست كه اهل آتش در آتش مخلّد مى شوند به سبب آنكه نيّت هاى آنها چنانست كه اگر هميشه در دنيا باقى باشند مدام نافرمانى خدا را نمايند، و جز اين نيست كه اهل بهشت در بهشت مخلّد مى شوند، بواسطه آنكه نيّتهاى آنها چنين است كه اگر در دنيا باقى باشند، هميشه خداوند را اطاعت نمايند، پس هر دو طائفه به سبب نيّت مخلّد مى شوند، بعد كلام الهى را تلاوت فرمود كه خطاب به حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است كه بگو: هر كس عمل او بر حسب نيّت او است ».

٣ و نيز در آن كتاب روايت شده كه حضرت صادقعليه‌السلام فرمود:

(والنيّة أفضل من العمل ألا و أنّ النيّة هي العمل، ثمّ تلا قوله تعالى( قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ) يعنى على النيّة ) (١٢)

يعنى نيّت از عمل افضل است، آگاه باشيد! بدرستيكه نيّت همان عمل است، پس آيه شريفه را تلاوت فرمودند.

٤ و در «بحار» از «تحف العقول» روايت شده از حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام در ضمن نامه آنحضرت به محمّدبن ابى بكر:

(إن استطعت أن تعظم رغبتك في الخير و تحسن فيه نيّتك فافعل، فإنّ الله يعطى العبد بقدر نيّته، إن كان احبّ الخير و أهله و إن لم يفعله، كان إن شاء الله كمن فعله)(١٣) .

يعنى: اگر بتوانى كه رغبت و ميل خود را در امر خير بزرگ نمائى ; پس چنين كن، بواسطه آنكه خداوند به بنده به قدر نيّت او عطا مى فرمايد، اگر او دوستدار خير و اهل خير باشد گرچه با اين حال آن خير رابجا نياورد، ان شاء الله مانند كسى است كه آن را بجا آورده باشد.

وجه دوّم: به عنوان خصوص است با اين مضمون كه: هر كس تمنّى و آرزوى نصرت و يارى هر يك از ائمّه معصومينعليهم‌السلام خصوصا حضرت ابى عبدالله الحسينعليه‌السلام و حضرت قائم آل محمّدعليهم‌السلام را داشته باشد، پس حقيقتاً داخل در زمره انصار آنها است، و به فيض كامل نصرت و يارى آنان فائز مى شود.

١ از آنجمله است حديثى كه در كتاب « اقبال » نقل شده كه حضرت رضا صلوات الله عليه فرمود:

(يابن شبيب ! إن سرّك أن يكون لك من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسينعليه‌السلام فقل متى ما ذكرته: ياليتني كنت معهم فأفوز فوزاً عظيماً)(١٤) .

يعنى: اى پسر شبيب ! اگر دوست دارى كه براى تو ثواب مثل كسانى كه درك شهادت با حسينعليه‌السلام نمودند ; باشد، پس هر وقت كه بياد آنحضرتعليه‌السلام بودى بگو: كاش من با آنها بودم و به فوز عظيم فائز مى شدم.

٢ و در « لآلى الأخبار » نقل شده كه امامعليه‌السلام فرمود:

(إنّي أعدّ نفسي من شهداء كربلا و ذلك إنّى لو كنت معه لجاهدت أعدائه).

يعنى: بدرستيكه من خود را در عداد شهداء كربلا مى دانم، بواسطه آنكه اگر من با او بودم هر آينه با دشمنان او جهاد مى كردم.

٣ و در روايت ديگرى نيز در « نور الابصار » از « بحار » نقل شده از عبدالحميد واسطى كه گويد: به حضرت امام محمّد باقرعليه‌السلام گفتم: ما به جهت انتطار اين امردست از بازار و كار و كاسبى خود بر داشته ايم، به نحويكه نزديك است بعضى از ما سائل به كف شود.

فرمود: اى عبد الحميد ! آيا گمان مى كنى كسيكه در را خدا چنين كند خداوند به او فرج و گشايش نمى دهد ؟ بلى ; و الله گشايش به او مى دهد، خدا رحمت كند بنده اى را كه خودش را براى يارى ما نگاه مى دارد، خدا رحمت كند بنده اى را كه امر ما را احياء مى كند.

گفتم: اگر پيش از ظهور قائم شما در حال انتظار بميرم چه ثواب دارم ؟

فرمود: هركس از شماها كه در حال انتظار حضرت قائمعليه‌السلام از دنيا برود و تصميم به يارى او در زمان ظهورش داشته باشد، مثل كسى است كه در ركاب او جهاد كرده و شهيد شده است(١٥) .

٤ و باز در فرمايش حضرت صادقعليه‌السلام در مقام تمجيد هشام بن حكم كه در فصل اوّل ذكر كرديم حضرتش فرمود: « ناصرنا بقلبه و يده و لسانه »(١٦) .

يعنى: (هشام) يارى كننده ما به قلب خود و به دست و زبانش است.

و يك وجه از نصرت قلبى همين حال تمنّا و آرزو و عزم بر يارى آنان است، و وجه ديگرى را هم در عنوان دوازدهم از كيفيّت اوّل ذكركرديم.

امّا قسم دوّم ; از كيفيّت تمنّى و آرزو كه نصرت و يارى امامعليه‌السلام به آن حاصل مى شود اين است كه: بنده مؤمن به همان وجهى كه در معناى تمنّى بيان شد تمنّاى نصرت و يارى اسلام را داشته باشد، و حقيقتاً براى آنچه مطلع مى شود از خرابيهائى كه از جانب دشمنان به اسلام وارد شده ; محزون و مهموم باشد، و براى آنكه قدرت ندارد تا آن را نصرت و يارى كند و نيز دفع ضرر دشمنان از آن نمايد ; محزون و غمگين شود.

پس كسيكه با عدم قدرت ; آرزو و تمنّاى يارى اسلام دارد ; در زمره مجاهدين و انصار واقعى اسلام محسوب مى شود، خصوصاً بوسيله اين دعاى شريف كه از حضرت امام سيدالساجدينعليه‌السلام در حقّ انصار اسلام ; در ضمن ادعيه «صحيفه سجاديّه » بيان شده است، در دعائى كه براى اهل ثغور است:

(اللّهمّ و أيّما مسلم أهمّه أمر الإسلام أو أحزنه تحزّب أهل الشّرك عليهم، فنوى غزواً أو همَّ بجهاد فقعد به ضعف، أو أبطات به فاقة، أو أخّره عنه حادث، أو عرض له دون إرادته مانع ; فاكتب اسمه في العابدين، و أوجب له ثواب المجاهدين، و اجعله في نظام الشهداء والصالحين)(١٧) .

يعنى: الهى! هر مسلمانى كه امر اسلام او را مهموم گردانيده، يا خرابى اهل شرك كه بر اهل اسلام وارد آورده اند او را محزون كند، پس نيّت جنگى يا قصد جهادى نموده است، پس در اين حال به خاطر ضعفى كه دارد از جهاد باز ايستد يا احتياجى او را باز داشته باشد يا حادثه اى او را از آن قصد و نيّت به عقب انداخته باشد، يا عارضه ايكه خارج از اراده او است مانعى براى او باشد، پس اسم او را در زمره عابدين بنويس، و از براى او ثواب مجاهدين را واجب گردان، و او را در نظم شهداء و صالحين قرار ده.

و چونكه ذكر شد كه نصرت و يارى اسلام و حفظ آن، امرى است كه راجع به وجود مبارك امامعليه‌السلام ، و از شئونات خاصه ايشان است، پس هركس به هر عنوان و به هر وسيله اى سعى و كوشش در نصرت اسلام نمايد ; داخل در جمله انصار آن شود خصوصاً اگر در مقام نصرت اسلام ; قصدِ نصرت و يارى آنحضرتعليه‌السلام را نمايد، پس او در زمره انصار حقيقى حضرت ولىّ اللهعليه‌السلام خواهد بود، و به فيض كامل آنها فائز خواهد شد.

كيفيّت نهم

نصرت ويارى حضرت قائمعليه‌السلام با اعانت وكمك به اهل تقوا

كمك و اعانت به اهل تقوى و كسانيكه قبلا در ضمن مطالب گذشته نام برده شده است، كه هر كدام از انصار آن وجود مباركعليه‌السلام مى باشند و اين اعانت در حقّ آنها بر دو قسم است.

قسم اوّل: اعانت آنها در اموريكه عنوان نصرت آنها براى امامعليه‌السلام است كه آن موارد را در كيفيّات هفتگانه بيان كرديم، و ان شاءالله تعالى در كيفيّات چهارگانه ديگر نيز بيان خواهيم كرد.

و اين امور ; مثل آنكه آنها را در امر به معروف ونهى ازمنكر كردن ; يارى كند، يا در اداء خمس و زكات و سائر حقوق ماليه كه از آنها وصول شود و به اهلش برسد يارى كند، يا در امر نماز، مثل آنكه اسبابى كه متعلّق به وقوع نماز است براى آنها مهيّا نمايد، از قبيل مكان يا لباس يا آب و امثال آنها به آنكه اين امور را به او بدهند، يا اگر در موردى مقام اصلاح باشد مثل شستن لباس نماز آنها يا جاروب نمودن و تنظيف كردن مكان نماز آنها را اصلاح نمايد، يا روشن نمودن چراغ از براى تلاوت قرآن و دعا و مطالعه احاديث واخبار و امثال اينها.

و همه جزئيات و كلّيات و آنچه دراصل عمل و عبادت ونصرت ويارى آنها مدخليّت داشته باشد، و نيز ساختن مدارس و مساجد و ساير موقوفات شرعى مثل وقف كتب علميه و ادعيه، و وقف قرآن همه اينها داخل دراين عنوان است.

قسم دوّم: اعانت و يارى آنها در امور ضرورى زندگى آنها است كه نفعش بالاخره به اعمال خيريه و عبادت آنها بر مى گردد.

مثل آنكه اگر شدّت و گرفتارى و همّ و غمّى براى آنها واقع شود او رفع نمايد، يا دشمنى را از آنها دفع نمايد، يا حقّ آنها را به هر عنوان كه ميسّر شود احقاق نمايد، مثلا با دادن مال، يا مجادله با خصم، يا تعليم كلامى كه بتواند دشمن را محكوم كرده و حقّش را بگيرد، و مانند اينها.

چگونه اعانت اهل تقوا موجب يارى حضرت قائمعليه‌السلام مى شود

و امّا اعانت و نصرت بودن قسم اوّل نسبت به حضرت ولى اللهعليه‌السلام بر اين وجه است كه: انجام گرفتن كلّيه اُمور دنيوى موقوف به اسباب خارجى است، پس هر فعل و هر عملى كه در هر موردى انجام گرفت و هركس در هر سبب از اسباب آن سعى و كوشش كرده باشد، از اهل آن عمل است، و شريك در اثر آن است، گرچه در بعضى از اسباب جزئى باشد.

بلكه در بعضى موارد نوعى است، يعنى به محض فراهم كردن اسباب اصل عمل ; در عرف و در نظر اهل اعتبار ; آن را به انسان نسبت مى دهند، اگر چه در اصل عمل اقدام نكرده باشد، مثل آنكه مى گويند: سلطان فلان شهر را فتح نمود، حال آنكه او هيچ حركتى نكرده جز مهيّا كردن اسباب و آلات حرب را آنهم فقط با فرمان دادن.

و شاهد بر اين مطلب از اخبار بسيار است. و از آنجمله روايت شده كه:

(هر احسانى كه از هر كس وقوع يابد، سه كس در آن احسان مصداق محسن مى باشند، و فائز به فضل يا به اجر آن مى شوند اگر چه بعضى اقوى از ديگرند.

اوّل: حضرت احديّت جلّ شأنه كه او در واقع و حقيقت محسن است.

دوّم: صاحب مال.

سوّم: آن كسى كه از جانب او واسطه در رساندن آن احسان شده است(١٨).

و مضمون بعضى از اخبار نيز چنين است كه:

هركه واسطه در عمل خيرى شود، و لو به هفتاد درجه، عقباً بعد عقب، همه شريك در اجر آن عمل مى باشند و هر يك به عنوان عامل به آن محسوبند(١٩) .

و در مضمون بعضى از اخبار نيز آمده كه:

(هر كس سعى و كوشش نمايد تا آنكه سنّت و عمل خيرى ما بين عباد جارى وثابت بماند به هر عنوان كه باشد چه با مال باشد چه با فعل و زبان پس هر كس تا روز قيامت به آن سنّت عمل كند، مثل ثواب جميع عاملين به آن عمل، به آن كسيكه سعى و كوشش در جارى شدن آن عمل كرده است ; عطا مى شود»(٢٠) .

پس كسيكه اهل تقوى و اهل صلاح و اهل نصرت با امامعليه‌السلام را در امر تقوى و نصرت آنها بر وجهى كه ذكر شد اعانت و كمك نمايد، پس او واقعاً از انصار امامعليه‌السلام محسوب مى شود، و همچنانكه صاحبان آن عمل از تقوى و تعليم و امر به معروف و نهى از منكر و مرابطه و تقيّه و دعاى در فرج از انصار آنحضرتعليه‌السلام محسوبند، همچنين است كسانيكه آنها را در وقوع اين اعمال نصرت و اعانت كرده اند.

و هرگاه ملتفت به اين خصوصيّت باشند يعنى به آنكه در نصرت آنها نصرت امامعليه‌السلام حاصل مى شود نصرت بودنِ آن مؤكّد مى شود، خصوصاً اگر قصد نصرت و يارى آنحضرت را در مقام يارى آنها بنمايد.

امّا قسم دوّم ; پس اگر چه اعانتى كه به آنها در امور ضرورى زندگى بشود، نصرت در تقوى و عبادت اهل تقوى و اهل عبادت صدق مى كند، و گرچه در نصرت و يارى كمتر از قسم اوّل است، و لكن واضح است كه اُمور اُخروى مثل تقوى و عبادت ; بدون امور ضرورى زندگى ميسّر نمى شود، پس هر اعانتى كه به اُمور زندگى اهل تقوى و عبادت و ياوران امام زمانعليه‌السلام شود ; در واقع اعانت در امور اُخروى و عبادى آنها شده است، و آن كس كه اين نوع نصرت را انجام دهد، مثل قسم اوّل از اهل اعمال آنها محسوب مى شود، پس به همان كيفيّت كه بيان شد از انصار و ياران آنحضرتعليه‌السلام واقع مى شود، خصوصاً در صورتيكه در هنگام اعانت به آنها ; قصد يارى امامعليه‌السلام را داشته باشد.

و از جمله شواهد اين قسم دوّم، آن است كه سيد جليل رضى الدين بن طاووسرضي‌الله‌عنه در « مهج الدعوات » به اين مضمون روايت كرده كه:

(شخصى خدمت اميرالمؤمنينعليه‌السلام عرضه داشت: من وجهى را نذر كرده ام كه در راه خدا انفاق نمايم، در چه مورد صرف كنم كه مورد رضايت او باشد ؟

فرمود: « به اهل تقوى و اهل عبادت انفاق كن، زيرا آنچه به آنها انفاق شود ; در عبادت خداوند عالم صرف شده است، چونكه بدنهاى آنها در طاعت الهى صرف مى شود.

روايت ديگرى نيز در « لآلى الاخبار » نقل شده به اين مضمون كه: حضرت روح الامينعليه‌السلام عرض كرد: يا رسول الله ! احسان بر پنج وجه است:

اوّل: آنكه اجرش ده برابر است، و آن احسان به فقيرى است كه سالم باشد.

دوّم: آنكه هفتاد برابر است، و آن احسان به فقير زمين گير است.

سوّم: آنكه هفتصد برابر است، و آن احسان به آل رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است.

چهارم: آنكه هفتاد هزار برابر است، و آن احسان به والدين و ارحام است.

پنجم: آنكه صد هزار برابر است، و آن احسان به طالب علم است).

و برترى قسم پنجم بر سائر اقسام بواسطه آن است كه بواسطه آن احسان ; طالب علم نيرو مى گيرد براى طلب علم، و از علم او همه بندگان خدا نفع مى برند.

و در روايت ديگر: هفتصد برابر در مورد والدين است، و هفتاد هزار برابر در مورد اموات است.

در اينجا سزاوار است با ذكر حديث شريفى اين مطلب را به پايان ببريم.

در « تفسير حضرت امام حسن عسكرىعليه‌السلام » حديثى در بيان فضيلت اعانت و يارى مؤمن در اُمور دنيوى و اُخروى در ذيل اين آيه شريفه:( فَاِنْ كانَ الّذي عَلَيْهِ الْحَقّ سَفيهاً أو ضَعيفاً أو لا يَسْتَطيعُ اَنْ يَملَّ هُوَ فَلْيَمْلِلْ وَلِيَّهُ بِالْعَدْلِ ) (٢١) . نقل شده است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

(كسيكه بنده اى را كه در بدن ضعيف باشد در امرش اعانت كند، پس خداوند او را در امرش اعانت فرمايد، و در روز قيامت ملائكه هائى را بر او قرار مى دهد كه او را بر گذشتن از هول هاى آن و عبور از خندقهاى آتش بر وجهى كه او را دود و حرارت آن نرسد يارى كنند، و او را بر عبور از صراط يارى مى كنند، و در با سلامتى و ايمنى وارد بهشت مى شود.

و كسيكه يارى كند كسى را در فهمش و معرفتش ضعيف باشد و ياد دهد او را كلامى كه حجّت بر خصم او شود كه ادعاى باطل به او دارد، خداوند او را در حال سكرات موت بر گفتن كلمتين شهادتين و اقرار به سائر ائمّهعليهم‌السلام در حال اعتقاد قلبى به آنها اعانت فرمايد، تا آنكه خروج او از دنيا و بازگشتش بسوى خداوند عالم جلّ شأنه به افضل اعمال او و جليل ترين احوال او بوده باشد، پس در اين حال به او روح و ريحان مى رسد، و بشارت داده مى شود به آنكه خداوند متعال از او خشنود است، و بر او غضب ندارد.

و هر كس اعانت كند كسى را كه گرفتار است به امور زندگانى دنيوى يا اُمور اُخروى بر وجهى كه اصلاح شود امر او و از پراكندگى نجات پيداكند، اعانت فرمايد خداوند متعال او را در روز كثرت گرفتاريها و پريشانى احوال در روز قيامت در نزد ملك جبّار، پس از زمره اشرار جدا مى شود و در زمره اخيار قرار داده مى شود(٢٢) .

_____________________

يار صفحه:

(١)ترجمه: اگر شيعيان ما كه خداوند توفيقشان دهد دلهايشان در وفا به عهد و پيمانى كه باما دارند ; گرد هم مى آمدند، از فيض ديدار ما محروم نمى شدند، و سعادت ديدار ما زودتر نصيبشان مى شد، ديدارى راستين و از روى معرفت. ما را از آنان چيزى باز نمى دارد ; جز اخبار ناخوش آيند و غيرمترقبه ايكه از آنهابه مامى رسد.(بحارالانوار ج٥٣ ص١٧٧ حديث٨.

(٢)ترجمه: او با كارها به هدف خود كه ظلم و ستم به شيعيان است نمى رسد، چرا كه ما در پشت سر آنان با دعائى كه از پروردگار زمين و آسمان پنهان نيست براى حفظ آنان دعا مى كنيم ، و با اين دعا دلهاى دوستان ما مطمئن و به كفايت از آن محكم ميشود، گرچه سر و صداى آنها رعب آفرين باشد، و سرانجام نيكو براى آنان است ماداميكه از گناهانى كه نهى شده است اجتناب ورزند. (بحارالانوار ج ٥٣ ص ١٧٧ حديث ٨).

(٣)مستدرك الوسائل ج٥ ص٢٤٠ حديث٥٧٧٥.

(٤)ترجمه: اين فضل خداست كه بر هركس بخواهد عطا مى كند. (سوره مائده آيه٥٤).

(٥)بحارالانوار ج٧ ص٩٤.

(٦)رجوع شود به كافى: ج٢ ص٥٠٧ و ٥٠٨.

(٧)بحارالانوار ج٥١ ص٣٢.

(٨)ترجمه قسمت عربى: «و به روح او در بين ارواح درود مى فرستم، و او را از برگزيدگان قرار دادم». (تفسيرامام حسن عسكرىعليه‌السلام ص٤٧، بحارالانوار ج٢٧ ص٢٢٢ حديث١١).

(٩)كافى ج٢ ص٨٥ حديث٣.

(١٠)سوره اسراء آيه٨٤.

(١١)كافى ج٢ ص٨٥ حديث٥.

(١٢)كافى ج٢ ص٨٥ حديث ٤.

(١٣)بحارالانوار ج٣٣ ص٥٨٨ حديث٧٣٣ به نقل از تحف العقول ص١٨٠.

(١٤)اقبال الاعمال ص ٥٤٤.

(١٥)بحارالانوار ج٥٢ ص١٢٦ حديث١٦.

(١٦)به ص ٢٣ مراجعه شود.

(١٧)صحيفه سجاديه ص١٤٩.

(١٨)بحارالانوار ج٩٦ ص١٧٥ حديث٢.

(١٩)بحارالانوار ج٩٦ ص١٧٥ حديث٥، با اندكى تفاوت.

(٢٠)بحارالانوار ج٧١ ص٢٨٥ حديث٥.

(٢١)ترجمه:پس هرگاه مديون ; سفيه يا مجنون بوده باشد، يا صلاحيت ندارد ، پس ولىّ او با عدل امضاء كند. (سوره بقره آيه٢٨٢).

(٢٢)تفسير امام حسن عسكرىعليه‌السلام ص٦٣٥ حديث٣٧٠.

تكميل بحث اعانت اهل تقوا با احاديثى گرانقدر في « الكافي » بالإسناد عن أبان بن تغلب، قال: سألت أباعبداللهعليه‌السلام عن حقّ المؤمن على المؤمن ؟ فقالعليه‌السلام :

حقّ المؤمن على المؤمن أعظم من ذلك لو حدّثتكم لكفرتم.

إنّ المؤمن إذا أخرج من قبره ; خرج معه مثال من قبره، يقول له: أبشر بالكرامة من الله بالسرور، فيقول له: بشّرك الله بخير.

قال: ثمّ يمضي معه يبشّره بمثل ما قال، وإذا مرّ بهول قال: ليس هذا لك، و إذا مرّ بخير قال: هذا لك، فلا يزال معه يؤمنه ممّا يخاف و يُبشّره بما يحبّ حتّى يقف معه بين يدي الله عزّوجلّ، فإذا أمر به إلى الجنّة، قال له المثال: أبشر فإنّ الله عزّوجلّ قد أمربك إلى الجنّة ؟

قال: فيقول: من أنت يرحمك الله تبشّرني من حين خرجت من قبري و آنستني في طريقي، و خبّرتني عن ربّي ؟

قال: فيقول: أنا السرور الّذي كنت تُدخله على إخوانك في الدنيا خلقت منه لابُشّرك و اُونس وحشتك »(١) .

و فيه أيضا: بالإسناد عن الوليد الصافي قال: سمعت اباجعفرعليه‌السلام يقول:

إنّ فيماناجى الله عزّوجلّ به عبده موسىعليه‌السلام قال: إنّ لي عباداً اُبيحهم جنّتي و اُحكِّمهم فيها.

قال: ياربّ ; و من هولاء الّذين تبيحهم جنّتك و تحكمهم فيها.

قال: من أدخل على مؤمن سروراً »(٢) .

و فيه ايضا عن مفضّل بن عمر، عن أبى عبداللهعليه‌السلام قال: « لا يرى احدكم أدخل على مؤمن سروراً أنّه عليه أدخله فقط بل و الله على رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم »(٣) .

و فيه أيضا عن أبى عبداللهعليه‌السلام قال:

(قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : « أحبّ الأعمال إلى الله سرور الّذي تدخله على مؤمن تطرد عنه جوعته، او تكشف عنه كربته)(٤)

و فيه أيضا عن أبى عبداللهعليه‌السلام :

من ادخل السرور على مؤمن فقد أدخله على رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقد وصل ذلك إلى الله و كذلك من أدخل عليه كرباً »(٥) .

و فيه ايضا عن أبى عبداللهعليه‌السلام :

(من سعى في حاجة أخيه المسلم طلب وجه الله كتب الله عزّوجلّ له ألف ألف حسنة، يغفر فيها لأقاربه و جيرانه و إخوانه و معارفه، و من صنع إليه معروفاً في الدنيا فإذا كان يوم القيامة، قيل له: ادخل النار فمن وجدته فيها صنع إليك معروفاً في الدنيا فاُخرجه بإذن الله عزّوجلّ إلاّ أن يكون ناصبيّاً)(٦) .

و في كتاب « مصادقة الاخوان » للشيخ الصدوق (رحمه الله)عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال سمعته يقول:

(إنّ ما خصّ الله به المؤمن أن يعرّفه برّ اخوانه و إن قلّ، و ليس البرّ بالكثرة و ذلك أنّ الله يقول في كتابه:( وَ يُؤثِرُونَ عَلى اَنْفُسِهِمْ وَ لَو كانَ بِهِمْ خَصَاصَة ) ثمّ قال:( وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسَهُ فَاُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ) (٧) و من عرفه الله ذلك اُحبّه الله و من اُحبّه الله أوفاه أجره يوم القيامة بغير حساب.

ثمّ قال: يا جميل أرو هذا الحديث فإنّ فيه ترغيباً للبرّ)(٨) .

و فيه أيضا أبى عبداللهعليه‌السلام قال:

(من أدخل على أخيه سروراً أوصل ذلك والله إلى رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و من أوصل سروراً إلى رسول الله أوصله إلى الله، و من أوصل والله إلى الله حكمه الله يوم القيامة بالجنّة)(٩) .

و في « كمال الدين » عن النبىّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

(من سعى في حاجة أخيه المؤمن لله عزّوجلّ و فيه رضاه و له فيها صلاح فكأنّما خدم الله عزّوجلّ ألف سنة لم تقع في معصيته طرفة عين)(١٠) .

تتميم بحث دعا در ظهور حضرتعليه‌السلام پس بنده مؤمن بعد از شناخت به آنچه در باب دعا فرج حضرتعليه‌السلام و در تفاصيل آيات و اخبار بيان كرديم، مودّت و محبّت واقعى و حقيقى كه از مولاى او صلوات الله عليه در قلب اش جاى گرفته او را به هيجان و شورش در مى آورد، و توفيق الهى شاملش شده براى آنكه در دعا و طلب فرج آنحضرت صلوات الله عليه سعى و اهتمام نمايد، و تعجيل آن را از خداوند متعال بخواهد.

پس لازم است دراين حال، در تحصيل آداب و شرايط كلّى صحّت و قبولى دعا كمال اهتمام را داشته باشد، و آدابى كه در استجابت دعا يا در تكميل و سرعت در تأثير آن خصوصاً آداب و وظايف مهمّى كه به منزله روح و ركن دعا است مدخليّت دارد ; ياد بگيرد، از قبيل شرايطى كه تعلّق به حال يا به زمان دعا يا به مكان دعا كننده دارد، و نيز در رفع موانع استجابت دعا و تأثير آن سعى نمايند، تا آنكه دعاى او بر وجه صحيح و قبول واقع شود، و بر آن آثار و فوائد مهمّ و كامل مترتّب شود.

و آن آداب و شرايط بسيار است كه در اخبار بيان شده است، و در اين مقام به بعضى از آداب مهمّ بر وجه اختصار و از جهت تذكّر و ياد آورى براى اهل اعتبار در ضمن سه فصل اشاره مى شود.

فصل اوّل:در آداب و شرايط دعا كننده

خلوص نيّت شرط اوّل: خلوص نيّت است، به خاطر آنكه دعا از بزرگترين عبادات و افضل آنها مى باشد، و از بزرگترين شرايطِ صحت و قبولى و كمال هر عبادت خلوص نيّت در آن مى باشد.

چگونگى نيّت دراين عبادت يعنى دعاى فرج حضرت صاحب الامرصلوات الله عليه و بيان مراتب خلوص در آن ; در بحث انتظار فرج ; روشن خواهد شد ان شاء الله تعالى.

امّا بطور اختصار در اينجا اشاره مى كنيم كه: عمده غرض و انگيزه واقعى كه محرّك و مهيّج بر اين دعا مى شود، نصرت و يارى خداوند متعال و دين او است، و نيز اداء بعضى از آنچه بر عهده بنده واجب و فرض است، از قبيل حقوق عظيمه مولاى او صلوات الله عليه، و نيز حقوق جميع ائمّه معصومينعليهم‌السلام كه حقّ نصرت و حقّ شكر گذارى ولى نعمت و حقّ موالات باشد كه ذكرشد و دركيفيّت يازدهم بيان خواهدشد و بعد از اين غرض مهمّ در اين دعا ساير فوائد مهمّه و شريفه را قصد نمايد، كه به بعضى از آنها در فصل يازدهم اشاره مى شود ان شاء الله تعالى.

توبه و آداب آن شرط دوّم: توبه از جميع معاصى يقينى و فرضى است، و خصوصاً از جمله گناهانى كه سبب تأخير اين فرج شده است و گناهانى كه موجب تألّم قلب مبارك آنحضرتعليه‌السلام شده است، و اين توبه با مراعات شرايط واجبه و آداب مهمّه آن باشد، و از جمله آداب ظاهرى آن غسل نمودن در حال امكان است، چنانچه غسل جنابت يا حيض و نفاس تأثير در آثار كيفيّت آنها دارد، و موجب طهارت ظاهر و باطن مى شود خصوصاً براى نماز خواندن، همچنين غسل توبه از براى حضور قلبى در مقام مناجات و دعا با حضرت احديّت جلّ شأنه ; در رفع آثار ذميمه گناهان از ظاهر و باطن انسان مؤثر است.

خضوع و خشوع در دعا شرط سوّم: خضوع و خشوع و تضرّع و كثرت ابتهال است، مثل دعا نمودن او در آن حالى كه در شدّت اضطرار باشد، مثل آنكه خطر جان و فرزند يا عِرض و آبرو و يا خطرهاى بزرگ ديگر او را تهديد كند.

بلكه بايد حال تضرّع او در دعا به امر آنحضرتعليه‌السلام بيشتر از اين باشد، به مقتضاى آنكه كليّه امور حضرت بايد در نظر مؤمن چندين برابر بيشتر و بزرگتر از امر خود و همه متعلّقات او باشد، چنانچه اين مطلب با برهان عقل روشن و واضح است، زيرا مقام حجّت هرچه كاملتر باشد ; امر او در نظر انسان بزرگتر از امر خود انسان مى شود.

و در چند روايت صراحتاً اين مضمون از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده كه فرمود:

(حقيقتاً وصف كمال به مؤمن صدق نمى نمايد، تا آنكه من و اهلبيتم در نظر او از امر خود و خانواده اش بزرگتر باشيم).

پس در حصول اين شرط ; لازم است در تحصيل اسباب آن مثل رقّت قلب و جارى شدن اشك سعى و كوشش كند.

شفيع قرار دادن اهلبيتعليهم‌السلام در دعا شرط چهارم: آنكه امر بزرگى را به درگاه الهى شفيع قرار دهد، و بزرگتر و برتر از همه ممكنات ; انوار پاك و طيّبه اهلبيت اطهارعليهم‌السلام مى باشند، كه از اوّل ايجاد عالم شفعاى همه انبياء و اولياء و ملائكهعليهم‌السلام بوده اند.

و بزرگترين و جامعترين و كاملترين نوع استشفاع و توسّل به آنها ; توسّل به وجود مبارك حضرت ابى عبدالله الحسين صلوات الله عليه است، كه در فصل دوازدهم ذكر خواهد شد.

ولكن از بزرگترين شرايط تأثير توسّل به اين انوار طيّبين صلوات الله عليهم اجمعين آن است كه اسماء مقدّسه آنها را به درگاه خداوند شفيع قرار داده، و او را به جاه و مقام آنها در نزدش قسم دهند، در حالى كه واقعاً در قلب خود معترف باشند كه اين چهارده نور مطهّرعليهم‌السلام نزد خداوند از جميع موجودات حتّى انبياء اولوالعزم عظامعليهم‌السلام افضل و اشرفند، و آنها وسائل و وسائط همه فيوضات الهيّه از براى جميع مخلوقات هستند، و هركس به هر فضل و هر شرفى فائز گرديد از هر نوع كمال بوسيله قبول ولايت آنها مى باشد، و قبولى هر عمل و عبادتى و وصول به مقام عالى در بهشت به محبّت و معرفت آنها و دشمنى ظاهرى و باطنى با اعداء و مخالفين آنهابستگى دارد.