باب نود و سوم مكان و كيفيت اخذ تربت قبر حضرت امام حسينعليهالسلام
ترجمه:
(حديث اول )
پدرم رحمة الله عليه، از سعد بن عبد الله، از يعقوب بن يزيد، از حسن بن على، از يونس بن ربيع، از حضرت ابى عبد اللهعليهالسلام
، حضرت فرمودند:
نزد سر مبارك حسين بن علىعليهالسلام
تربت قرمزى است كه در آن شفأ هر دردى غير از مرگ مى باشد يونس بن ربيع مى گويد: بعد از اينكه، اين حديث را شنيدم نزد قبر حاضر شده و طرف سر قبر را حفر كرديم و چون به قدر يك ذراع كنديم از راس قبر خاك هائى مثل ريگ هاى ريزى كه آب آنها را با خود مى آورد بر ما ريخت، رنگ آنها قرمز و اندازه شان قدر يك درهم بود، آنها را با خود به كوفه آورده پس ممزوج و عجينشان كرده و پنهانشان نموديم و بعد به تدريج از ان به مردم مى داده تا با آن مريض هاى خود را مداوا كند.
(حديث دوم )
پدرم و محمد بن الحسن و على بن الحسين، از سعد، از احمد بن محمد بن عيسى، از زرق الله بن علأ، از سليمان بن عمرو سراج، از برخى اصحابمان، از حضرت ابى عبد اللهعليهالسلام
، حضرت فرمودند:
تربت قبر حسينعليهالسلام
را از نزديك قبر تا فاصله هفتاد باع اخذ مى كنند.
مترجم گويد:
(باع ) عبارت است از فاصله بين سر انگشت دست راست و سر انگشت دست چپ زمانى كه دو دست را افقى به طرفين باز كنند.
(حديث سوم )
على بن الحسين، از على بن ابراهيم، از ابراهيم بن اسحاق نهاوندى، از عبد الله بن حماد انصارى، از عبد الله بن سنان، از حضرت ابى عبد اللهعليهالسلام
، آن حضرت فرمودند:
هر گاه كسى از شما تربت قبر حسينعليهالسلام
را تناول كرد بگويد:
بار خدايا از تو سوال مى كنم به حق فرشته اى كه آن را اخذ نموده و رسولى كه آن را جاى داده و وصى كه در آن پنهان شده آن را شفأ از هر دردى قرار بده (نام دردهاى مورد نظر را ببرند).
متن:
٤ - حدثنى حكيم بن داود، عن سلمة، عن على بن الريان بن الصلت، عن الحسين بن اسد، عن احمد بن مصقلة، عن عمه، عن ابى جعفر الموصليى ان ابا جعفرعليهالسلام
قال: اذا اخذت طين قبر الحسين فقل:
(اللهم بحق هذه التربة، و بحق الملك الموكل بها، و الملك الذى كربها، و بحق الوصى الذى هو فيها، صل على محمد و آل محمد، و اجعل هذا الطين شفأ من كل دأ و امانا من كل خوف ).
فان فعل ذلك كان حتما شفأ (له ) من كل دأ، و امانا من كل خوف.
ترجمه:
(حديث چهارم )
حكيم بن داود، از سلمه، از على بن ريان بن صلت، از حسين بن اسد، از احمد بن مصقله، از عمويش، از ابى جعفر موصلى، وى گفت:
حضرت ابو جعفرعليهالسلام
فرمودند:
هر گاه تربت قبر حسينعليهالسلام
را اخذ كردى بگو:
خدايا به حق اين تربت و بحق فرشته اى كه موكل بر آن است، و به حق فرشته اى كه آن را حفر نموده و به حق وصى كه در درون آن است، درود بفرست بر محمد و آل محمد و قرار بده اين تربت را شفأ از هر دردى و امان از هر خوف و هراسى.
سپس حضرت فرمودند:
اگر شخصى چنين كند حتما تربت شفأ از هر دردى خواهد بود و از هر خوفى امان برايش مى باشد.
متن:
٥- حدثنى محمد بن الحسن بن على بن مهزيار، عن ابيه، عن جده على ابن - مهزيار، عن الحسن بن سعيد، عن عبد الله بن عبد الرحمن الاصم قال: حدثنا ابو عمرو شيخ من اهل الكوفة، عن ابى حمزة الثمالى، عن ابى عبد اللهعليهالسلام
قال: كنت بمكة - و ذكر فى حديثه - قلت: جعلت فداك انى رايت اصحابنا ياخذون من طين الحائر ليستشفون به؛ هل فى ذلك شى ء مما يقولون من الشفأ؟ قال: قال: يستشفى بما بينه و بين القبر على راس اربعة اميال، و كذلك قبر جدى رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
، و كذلك طين قبر الحسن و على و محمد، فخذ منها فانها شفأ من كل سقم، و جنة ممايخاف، و لا يعدلها شى من الاشيأ التى يستشفى بها الا الدعأ و انما يفسدها ما يخالطها من او عيتها و قلة اليقين لمن يعالج بها، فاما من ايقن آنهاله شفأ اذا يعالج بها كفته باذن الله من غيرها مما يتعالج به، و يفسدها الشياطين و الجن من اهل الكفر من هم يتمسحون بها، و ما تمر بشى الا شمها، و اما الشياطين و كفار الجن فانهم يحسدون بنى آدم عليها فيتمسحون بها فيذهب عامة طيبها، و لا يخرج الطين من الحائر الا و قد استعد له ما لا يحصى منهم و انه لفى يد صاحبها، و هم يتمسحون بها، و لا يقدرون مع الملائكة ان يدخلوا الحائر و لو كان مت التربة شى يسلم ما عولج به احد الا برى من ساعته فاذا اخذتها فاكتمها، و اكثر عليها من ذكر الله تعالى، و قد بلغنى ان بعض من ياخذ من التربة شيئا يستخف به حتى ان بعضهم ليطرحها فى مخلاة الابل و البغل و الحمار او فى وعأ الطعام و ما يمسح به الايدى من الطعام، و الخرج و الجوالق،! فكيف يستشفى به من هذا حاله عنده؟ و لكن القلب الذى ليس فيه اليقين من المستخف بما فيه صلاحه يفسد عليه عمله.
ترجمه:
(حديث پنجم )
محمد بن الحسن بن على بن مهزيار، از پدرش، از جدش على بن مهزيار، از حسن بن سعيد، از عبد الله بن عبد الرحمن اصم، وى مى گويد:
ابو عمرو كه شيخى از اهل كوفه بود براى ما حديث گفت، وى از ابو حمزه ثمالى و او از حضرت ابى عبد اللهعليهالسلام
نقل كرده، وى گفت: من در مكه بودم (... در اثنأ حديثش گفت ):
فدايت شوم مى بينم اصحابمان را كه تربت حائر را براى استشفأ اخذ مى كنند، آيا اينكه مى گويند در اين تربت شفأ هست درست است؟
وى گفت: امامعليهالسلام
فرمودند:
استشفأ مى جويند به تربتى كه از قبر تا راس چهار ميلى قرار گرفته و شفأ حاصل مى شود و همچنين است قبر جدم رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
و نيز همينطور است تربت قبر حضرات امام حسن و على بن الحسين و محمد بن علىعليهالسلام
، پس از تربت اين قبور مطهره اخذ كن كه شفأ است براى هر دردى و حافظ است از آنچه خوف و هراسى دارى و هيچ داروئى معائل آن نبوده مگر دعأ، و بايد توجه داشت اگر فسادى در اين تربت ديده مى شود و احيانا تاثير ندارد اين فساد ناشى از سه چيز است:
الف: آنچه با آنها مخلوط مى گردد (مراد ظروفى است كه تربت ها را در آنها مى ريزند).
به كسانى كه با اين تربت استشفأ مى جويند اعتقاد و يقينشان به حصول شفأ اندك مى باشد.
ولى آنانكه يقين كامل دارند كه در صورت معالجه با آن شفأ بر ايشان حاصل مى شود و آنرا بكار بردند به اذن خدا معالجه شده و اين تربت آنها را از داروهاى ديگر مستغنى مى نمايد.
ج: شياطين و جن هائى هستند از اهل كفر كه تربت رامسح نموده و بدين ترتيب آن را فاسد مى كنند اين موجودات به چيزى مرور نكرده مگر آنكه آن را مى بويند و بواسطه استشمام اثر تربت را مى برند.
شياطين و جن هاى اهل كفر بر بنى آدم حسد برده و اين تربت را مسح نموده و بوى آن را از بين مى برند و اساسا تربت از حائر خارج نمى شود مگر آنكه جماعتى از اين شياطين و جن ها كه تعدادشان قابل احصأ نيست آماده اند براى اينكه تربت را اگر چه در دست صاحبش هست مسح نموده و اثرش را زائل كنند و اينكه بيرون حائر هستند و نمى توانند به درون آن نفوذ كنند بخاطر وجود فرشتگان در حائر مى باشد.
و اگر تربتى سالم بوده و از تماس شياطين و جن ها در امان مانده باشد مسلما احدى با آن معالجه نكرده مگر آنكه در ساعت بهبودى برايش حاصل مى شود، بنابر اين اگر مى خواهى تربت سالم بماند وقتى اخذش نمودى پنهانش كن و زياد اسم خداوند متعال را بر آن بخوان و بدم.
خبر رسيده كه برخى از كسانى كه تربت را اخذ نموده اند آنرا مورد استحفاف قرار بده حتى پاره اى از ايشان آنرا در توبره و علف دان شتر و قاطر و دراز گوش يا در ظرف طعام انداخته و يا با دست هاى آلوده به طعام و غذا آنرا مسح نموده و يا آن را در خورجين مى نهند و با اين حال چگونه با آن شفأ حاصل شود؟!
چنانچه قلبى كه در آن يقين و اعتقاد به تاثير تربت نيست و صاحبش به آن چه مصلحت و صلاح خودش در آن است استحفاف مى ورزد اثر و عمل تربت را قطعا فاسد مى نمايد.
متن:
٦- حدثنى محمد بن الحسن، عن محمد بن الحسن الصفار، عن احمد بن - محمد بن - محمد بن عيسى، عن رزق الله بن العلأ، عن سليمان بن عمر و السراج - عن بعض اصحابنا- عن ابى عبد اللهعليهالسلام
(قال: يوخذ طين قبر الحسينعليهالسلام
من عند القبر على سبعين باعا فى سبعين باعا).
٧- حدثنى محمد بن يعقوب، عن على بن محمد- رفعه - (قال: قال: الختم على طين قبر الحسينعليهالسلام
ان يقرء عليه: (انا انزلناه فى ليلة القدر)).
٨- و روى اذا اخذته فقل: اللهم بحق هذه التربة الطاهرة، و بحق البقعة الطيبة، بحق الوصى الذى تواريه، و بحق جده و ابيه، و امه و اخيه، و الملائكة الذين يحفون به، و الملائكة العكوف على قبر وليد، ينتظرون نصره صلى الله عليهم اجمعين لى فيه شفأ من كل دأ، و امانا من كل خوف، و غن من كل فقر، و عزا و عزا من كل ذل، و اوسع به على فى رزقى، و اصح به جسمى.
ترجمه:
(حديث ششم )
محمد بن الحسن، از محمد بن الحسن الصفار، از احمد بن محمد بن عيسى، از رزق الله بن العلأ، از سليمان بن عمرو سراج از برخى اصحابمان، از حضرت ابى عبد اللهعليهالسلام
، حضرت فرمودند:
تربت قبر حسينعليهالسلام
را از اطراف قبر به مساحت هفتاد باع در هفتاد باع مى توان اخذ نمود.
(حديث هفتم )
محمد بن يعقوب، از على بن محمد، وى حديث را بطور مرفوعه نقل كرده و گفته است:
ختم بر تربت قبر حسينعليهالسلام
و متمم فائده آن اين است كه سوره انا انزلناه فى ليلة القدر را بر آن خوانده و به آن بدمند.
(حديث هشتم )
مروى است هر گاه تربت را اخذ نموديد بگوئيد:
خدايا، بحق اين تربت پاك و به حق اين بقعه پاكيزه و به حق وصى كه اين تربت پنهانش نموده و به حق جد و پدرش، و مادر و برادرش، و فرشتگانى كه دورش طواف مى كنند و بحق فرشتگانى كه بر سر قبر ولى تو درنگ و توقف نموده و انتظار كمكش را مى كشند صلوات الله عليهم اجمعين.
براى من در اين تربت شفأ از هر دردى و امان از هر خوف و هراسى و بى نيازى از هر فقرى و عزت از هر ذلتى را قرار بده و به واسطه اش روزى را بر من فراخ و واسع نما، و جسمم را به سببش صحيح و سالم گردان.
متن:
٩- حدثنى محمد بن عبد الله بن جعفر الحميرى، عن ابيه، عن على بن - محمد بن سالم، عن محمد بن خالد، عن عبد الله بن حماد البصرى عن عبد الله بن عبد الرحمن الاصم - عن رجل من اله الكوفة - قال: قال ابو عبد اللهعليهالسلام
: حريم قبر الحسينعليهالسلام
فرسخ فى فرسخ فى فرسخ فى فرسخ.
ترجمه:
(حديث نهم )
محمد بن عبد الله بن جعفر حميرى از پدرش، از على بن محمد بن سالم، از محمد بن خالد، از عبد الله بن حماد بصرى از عبد الله بن عبد الرحمن اصم، از مردى از اهل كوفه، وى گفت: حضرت ابو عبد اللهعليهالسلام
فرمودند: حريم قبر حسينعليهالسلام
از چهار جانب محوطه اى است به مساحت يك فرسخ در يك فرسخ يعنى مربعى كه هر ضلعش يك فرسخ مى باشد.
متن:
١٠- حدثنى جعفر بن محمد بن ابراهيم الموسوى، عن عبيد الله بن نهيك، عن سعد بن صالح، عن الحسن بن على بن ابى المغيرة،- عن بعض اصحابنا- قال: قلت لابى عبد اللهعليهالسلام
: انى رجل كثير العلل و الامراض، و ما ترك دوأ الا و قد تداويت به؟ فقال لى: فاين انت عن تربة الحسينعليهالسلام
فان فيها الشفأ من كل دأ، و الا من كل خوف، و قل - اذا اخذته -:
(اللهم انى اسالك بحق هذه الطينة، و بحق الملك الذى اخذها، و بحق النبى الذى قبضها، و بحق الوصى الذى حل فيها، صل على محمد و اهل بيته، و اجعل لى فيها شفأ من كل دأ، و امانا من كل خوف ).
قال: ثم قال: ان الملك الذى اخذها جبرئيل و اراها النبىصلىاللهعليهوآلهوسلم
فقال: هذه تربة ابنك هذا، تقتله امتك من بعدك، و النبى الذى قبضها فهو محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
، و اما الوصى الذى حل فيها فهو الحسين بن على سيد الشهدأ، قلت: قد عرفت الشفأ من كلا دأ فكيف الامان من كل خوف؟ قال: اذا خفت سلطانا او غير ذلك فلا تخرج من منزلك الا و معك من طين قبر الحسينعليهالسلام
، و قل اذا اخذته: (اللهم ان هذه طينة قبر الحسين وليد و ابن وليك، اتخذتها حرزا لما اخاف و لما لا اخاف ) فانه قد يرد عليك ما لا تخاف؛
قال الرجل: فاخذتها ما قال فصح والله بدنى، و كان لى امانا من كل ما خفت و ما لم اخف كما قال، فما رايت بحمد الله بعدها مكروها.
ترجمه:
(حديث دهم )
جعفر بن محمد بن ابراهيم موسوى، از عبيد الله بن نهيك، از سعد بن صالح، از حسن بن على بن ابى المغيره، از برخى اصحابمان، وى گفت: محضر مبارك ابى عبد اللهعليهالسلام
عرضه داشتم:
من مردى هستم مبتلا به بيمارهاى فراوان و هيچ دوائى نيست مگر آن را مصرف كرده و به منظور مداوا خورده ام ولى بهبودى برايم حاصل نشده چه بايد بكنم؟
حضرت به من فرمودند:
كجائى، و چرا از تربت حسينعليهالسلام
غافل هستى، در آن شفأ از هر دردى بوده و امن است از هر خوف و هراسى، البته وقتى آنرا اخذ مى كنى بگو:
خدايا از تو مى خواهم به حق اين تربت و به حق فرشته اى كه آنرا اخذ نموده و به حق پيامبرى كه آن را قبض كرده و به حق وصى كه در آن حلول نموده، درود فرست بر محمد و اهل بيتش و قرار بده براى من در آن شفأ از هر دردى و امان از هر خوف و هراسى.
راوى مى گويد: سپس حضرت فرمودند:
فرشته اى كه تربت را اخذ كرد جبرئيل (ع ) بود و آن را به پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
نشان داده و گفت:
اين تربت فرزندت حسين است، بعد از تو امتت او را مى كشند.
و پيامبرى كه آن را قبض نمود وجود مبارك حضرت محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
مى باشد.
و اما وصيى كه در آن حلول كرده عبارت است از حضرت حسين بن علىعليهالسلام
كه سرور و آقاى شهدأ است.
محضر مباركش عرض كردم: شفأ از هر درد را دانستم اما چگونه امان از هر خوف و هراسى است؟
حضرت فرمودند:
هر گاه از سلطانى خوف داشتى يا خوفى ديگر در تو پيدا شد از منزلت بيرون ميا مگر آنكه با تو از تربت قبر حسينعليهالسلام
باشد و هنگامى كه مى خواهى آن را اخذ كرده و بردارى بگو:
خدايا اين تربت قبر حسين ولى و فرزند ولى تو است، آن را به منظور حفظ از آن چه خوف و از آنچه خوف ندارم برداشته ام.
البته اين فقره يعنى (از آنچه خوف ندارم ) را نيز بگو زيرا گاهى ابتلائات و حوادثى براى تو پيش مى آيد كه از آنها خوف و هراسى نداشتى و احتمال پيش آمدنش را نمى دادى.
راوى مى گويد: پس تربت را به همان طورى كه حضرت دستور فرموده بودند برداشتم، بخدا سوگند بدنم صحت و بهبودى يافت و برايم امان شد از تمام خوفها و هراسها به او از آنچه خوف و هراسش را نداشتم عينا همان طورى كه حضرت فرمودند و پس از ان به حمد الله هيچ امر مكروه و ناگوارى برايم پيش نيامد.
متن:
١١- اخبرنى حكيم بن داود بن حكيم، عن سلمة، عن احمد بن اسحاق القزوينى، عن ابى بكار (قال: اخذت من التربه التى عند راس قبر الحسين بن - علىعليهالسلام
، فانها طينة حمرأ، فدخلت على الرضاعليهالسلام
فعرضتها عليه فاخذها فى كفه، ثم شمها ثم بكى حتى جرت دموعه ثم قال: هذه تربة جدى ).
١٢- حدثنى ابو عبد الرحمن محمد بن احمد بن الحسين العسكرى بالعسكر قال: حدثنا الحسن بن على بن مهزيار، عن ابيه، عن محمد بن ابى عمير، عن محمد بن مروان، عن ابى حمزة الثمالى (قال: قال الصادقعليهالسلام
: اذا اردت حمل الطين من قبر الحسينعليهالسلام
فاقرء (فاتحة الكتاب ) و المعوذتين و (قل هو الله احد) و (انا انزلناه فى ليلة القدر) و (يس ) و (آية الكرسى ) و تقول:
اللهم بحق محمد عبدك و رسولك و حبيبك و نبيك و امينك، و بحق امير المومنين على بن ابى طالب عبدك اخى رسولك، و بحق فاطمة بنت نبيك و زوجة وليك، و بحق الحسن و الحسين، و بحق الائمة الراشدين، و بحق هذه التربة، و بحق الملك الموكل بها، و بحق الوصى الذى حل فيها، و بحق الجسد الذى تضمنت و بحق السبط الذى ضمنت، و بحق جميع ملائكتك و انبيائك و رسلك، صل على محمد و آل محمد، و اجعل لى هذا الطين شفأ من كل دأ و لمن يستشفى به من كل دأ و سقم و مرض، و امانا من كل خوف، اللهم بحق محمد و اهل بيته، اجعله علما نافعا ورزقا واسعا، و شفأ من كل دأ و سقم و آفة و عاهة و جميع الاوجاع كلها، انك على كل شى قدير.
و تقول: اللهم رب هذه التربة المباركة الميمونة، و الملك الذى هبط بها، و الوصى الذى هو فيها، صل على محمد و آل محمد و سلم، و انفعنى بها، انك على كل شى قدير.
ترجمه:
(حديث يازدهم )
حكيم بن داود بن حكيم، از سلمه، از احمد بن اسحق قزوينى، از ابى بكار، وى گفت:
از تربتى كه بالاى سر قبر حضرت حسين بن علىعليهالسلام
بود مقدارى برداشتم، اين تربت سرخ رنگ بود، پس بر حضرت رضاعليهالسلام
وارد شده و آن را به حضرت عرضه داشتم.
آن جناب تربت را در كف دستشان نهاده و بوئيدند، سپس چنان گريستند كه اشك هاى مباركشان جارى شد، سپس فرمودند:
اين تربت جدم مى باشد.
(حديث دوازدهم )
ابو عبد الرحمن محمد بن احمد بن الحسن العسكرى در عسكر گفت:
حسن بن على بن مهزيار، از پدرش، از محمد بن ابى عمير، از محمد بن مروان، از ابى حمزه ثمالى نقل كرده كه وى گفت: حضرت صادقعليهالسلام
فرمودند: هر گاه خواستى تربت از قبر حسينعليهالسلام
بردارى و با خود ببرى ابتدأ فاتحة الكتاب و معوذتين (قل اعوذب برب الفلق، و قل اعوذ برب الناس ) و قل هو الله احد و انا انزلناه فى ليلة القدر و يس و آية الكرسى را بخوان و سپس بگو:
بار خدايا به حق محمد كه بنده و رسول و حبيب و نبى و امين توست و هب حق امير المومنين على بن ابى طالب كه بنده و برادر رسول تو است و به حق فاطمه كه دختر نبى و همسر ولى تواست و به حق حسن و حسين و به حق پيشوايان كه هاديان و راهنمايان هستند و به حق اين تربت و به حق فرشته اى كه موكل بر آن است و به حق وصى كه در آن حلول كرده و به حق جسم و كالبدى كه اين تربت آن را در خود گرفته و به حق سبط پيامبر كه درون اين تربت است و به حق تمام فرشتگان و انبيأ و فرستادگانت، درود فرست بر محمد و آل محمد، و اين تربت را براى من و براى هر كس كه با آن استشفأ مى جويد شفأ از هر درد و مرض امان از هر خوف و هراسى قرار بده، خدايا، به حق محمد و اهل بيتش آن را شاخصى نافع و رزقى واسع و شفأ از هر درد و مرض و آفت و عيب و سبب بهبودى تمام دردها قرار بده، به درستى كه تو بر هر چيزى قادر و توانا مى باشى.
و بعد بگو:
خدايا اى پروردگار اين تربت مبارك و ميمون و اى پروردگار فرشته اى كه آن را فرود آورده و اى پروردگار وصى كه در آن مى باشد، درود فرست بر محمد و آل محمد و من را بوسيله آن منتفع گردان، تو بر هر چيزى قادر و توانا مى باشى.
الباب الرابع و التسعون و ما يقول الرجل اذا اكل من تربة قبر الحسينعليهالسلام
متن:
١- حدثنى ابى -رحمة الله عليه - عن سعد بن عبد الله، عن محمد بن عيسى ابن - عبيد، عن محمد بن اسماعيل البصرى - عن بعض رجاله - عن ابى عبد اللهعليهالسلام
قال: طين قبر الحسينعليهالسلام
شفأ من كل دأ، و اذا اكلته فقل: (بسم الله و بالله، اللهم اجعله رزقا واسعا، و علما نافعا و شفأ من كل دأ، انك على كل شى قدير).
٢- قال و روى لى بعض اصحابنا- يعنى محمد بن عيسى - قال: نسيت اسناده (قال: اذا اكلته تقول: (اللهم رب هذه التربة المباركة، و رب هذا الوصى الذى وارته، صل على محمد و آل محمد، و اجعله علما نافعا، و رزقا واسعا، و شفأ من كل دأ) ).
٣- حدثنى الحسن بن عبد الله بن محمد بن عيسى، عن ابيه، عن الحسن ابن - محبوب، عن مالك بن عطية، عن ابيه، عن ابى عبد اللهعليهالسلام
قال: اذا اخذت من تربة المظلوم و وضعتها فى فيك فقل:
اللهم انى اسالك بحق هذه التربة، و بحق الملك الذى قبضها، والنبى الذى حصنها، والامام الذى حل فيها، ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان تجعل لى فيها شفأ نافعا، و رزقا واسعا، و امانا من كل خوف ودأ.
فانه اذا قال ذلك وهب الله له العافية و شفاه.