كلمه ٦٧
متن حديث :
لا يعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان
ترجمه :
معدوم نمىسازد بلكه هميشه خواهد يافت شخص صبر كننده ظفر يافتن به مطلوب خود را و اگر چه طول بكشد زمان صبر.
يطالبه بگذرد اين روزگار تلختر از زهر
|
|
بالظفر بار دگر روزگار چون شكر آيد
|
انى رايت و للايام تجربة و قل من جد فى امر صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند للصبر عاقبة محمودة الاثر فاستصحب الصبر الا فاز بر اثر صبر نوبت ظفر آيد حكما گفتهاند: كه صبر بر دو قسم است:
صبر جسمى و آن تحمل مشتقها بقدر قوه بدنيه مثل صبر بر راه رفتن و حمل چيز سنگين و صبر بر مرض و تحمل مشقت ضرب و قطع و اين چندان فضيلتى ندارد.
قسم دوم صبر نفس است كه بر آن فضيلت تعلق ميگيرد و آن بر دو نوع است:
اول صبر از مشتهيات خود و آنرا عفت گويند دوم صبر بر تحمل مكروه يا محبوب و مختلف ميشود اسم آن بحسب مقامات آن پس اگر در مقام نزول مصيبت باشد آنرا صبر گويند، و مقابل آن جزع و هلع است، و اگر در مقام حرب باشد آنرا شجاعت گويند كه ضدش جبن است، و اگر در مقام غضب باشد آنرا حلم گويند و مقابلش استشاطه
است، و اگر صبر از فضول عيش باشد آنرا قناعت و زهد گويند و در مقابل آن حرص و شره است، الى غير ذلك.
و لهذا آيات و اخبار در فضيلت صبر زياده از حد احصا وارد شده.
قال رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
بالصبر يتوقع الفرج و من يدمن قرع الباب يلج
يعنى رسولخداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود كه صبر انتظار فرج است و كسى كه پيوسته بكوبد درى را آخرالأمر در آنجا داخل ميشود.
و قال اميرالمؤمنينعليهالسلام
من ركب مطية الصبر اهتدى الى ميدان النصر
علىعليهالسلام
فرموده: كه كسى سوار شود بر شتر صبر و شكيبائى راه مييابد به ميدان نصرت و يارى.
كلمه ٦٨
متن حديث :
لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه
ترجمه :
زبان خردمند در پس دل او است يعنى عاقل اول تأمل نمايد در كلامى كه ميخواهد بگويد و آنرا به سنجد و نيك و بد آنرا ملاحظه نمايد بعد از آن اظهار كند و لكن احمق به عكس است دلش در پس زبانش است اول ظاهر سازد قول خود را و بعد از آن تأمل نمايد.
و به همين معنى است قول آن حضرت قلب الاحمق فى فيه و لسان العاقل فى قلبه
دل احمق در دهانش است و زبان عاقل در دلش حاصل آنكه:
سخندان پرورده پير كهن
|
|
مزن بىتأمل بگفتار دم
|
بينديش وانگه برآور نفس
|
|
بينديشد آنگه بگويد سخن
|
نكو گوى اگر دير گوئى
|
|
كه گويند بس و نيز آن
|
حضرت فرموده: اللسان سبع ان خلى عنه عقر
زبان درنده ايست كه اگر بحال خودش گذاشته شود مثل درندگان بگيرد و بگزد.
زبان بسيار سر بر باد داده است زبان ما را عدوى خانه زاد است