ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)0%

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل) نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سید بن طاووس
گروه: مشاهدات: 45409
دانلود: 7307

توضیحات:

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 190 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 45409 / دانلود: 7307
اندازه اندازه اندازه
ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

روش تأليف اين كتاب‏

اينك مى‏گويم: بايد توجّه داشت كه پيش از شروع به تأليف اين كتاب، سياهه و پيش نويسى كه از قبل آماده و مهيّا كرده باشم نداشتم، بلكه ناسخ را در نزد خود حاضر مى‏ساختم و شروع به نوشتن برگى از كتاب مى‏نمودم، سپس آن را به او مى‏دادم و وى از روى آن مى‏نوشت، و به همين صورت ورقه به ورقه مى‏نوشتم و به او مى‏دادم، و وى يكى بعد از ديگرى از روى آنها مى‏نوشت.

البتّه من كارهاى ديگرى غير از نوشتن اين كتاب داشتم، كه مانع از تصنيف آن مى‏شد، و علّت آن بود كه تأليف آن را در ماه رجب و شعبان و ماه رمضان شروع كردم، و در اين ماهها وظايف و اعمال عبادى بسيارى است كه بيشتر اوقات انسان را فرا مى‏گيرد، لذا وقت نمى‏كردم كه كتاب را كُرّاس به كرّاس‏٤٩ بنگارم، زيرا در اين صورت نسخه بردارى از آن ممكن نمى‏شد. و علاوه بخشى از اوقاتم نيز به برآورده نمودن حوايج مردم بر اساس دستور خداوند - جلّ جلاله - صرف مى‏شد؛ ولى با اين همه خداوند - جلّ جلاله - درهاى قدرت را براى نگارش چيزى كه تصميم بر اتمام و انجام آن را داريم - يعنى تتمّه‏ها و مكمّل‏هاىِ كتاب مِصْباحُ الْمُتَهَجِّد و امور مهمّى كه به مصلحت عبادت كنندگان است - گشود.

بنابراين، اگر كسى در آن نقصى يافت، امورى كه ذكر نموديم مانند عجله داشتن و تنگى وقت، خود عذر ما را مى‏خواهد، و اگر آن را كامل و برتر يافت، تنها سپاسگزار خداوند - جلّ جلاله - باشد، زيرا او - جلّ جلاله - بود كه قدرت بر آن را به ما ارزانى داشت، و چشم خواسته‏هايمان را براى رسيدن به مقاصدمان روشن نمود.

لذا مى‏گويم: اگر بر اين كتاب ما دسترسى پيدا كردى، شايد امورى مانند راهنمايى و هدايت به جلال الهى، و راهنمايى بر لزوم عنايت داشتن به اقبال و توجّه خداوند بر بنده، و گشودن راه تحقيق و دسترسى به حقيقت براى اهل توفيق بيابى، كه موجب گردد گمان كنى اينها از جستجو و تلاش و كوشش ماست، چنين نيست، بلكه همه از فضل خداوندگار مهربان و دلسوز نشأت گرفته است.

بر اين پايه، اگر از اين سخنان و اعمال بهره بردى، به شكرگزارى و سپاس خداوند -جلّ جلاله - و تعظيم آن مقام بزرگوار بسنده كن، و به جاى آن به ياد و شكر و سپاس من مشغول مباش، تا مبادا به جاى اشتغال به مالك به بنده اشتغال داشته، و خود را در راههاى خطرناك به خطر انداخته، و متعرّض امورى كه موجب هلاكت و گمراهى است گردى. زيرا خداوند - جلّ جلاله - مى‏فرمايد:

وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ، ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً .٥٠

و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، بى‏گمان هيچ كس از شما هيچگاه پاكيزه نمى‏گرديد.

و نيز او - جلّ جلاله - مى‏فرمايد:

وَما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ، فَمِنَ اللَّهِ .٥١

و هر نعمتى در وجود شماست، از خداوند است.

براى بنده‏ى او، يعنى مؤلّف اين كتاب نيز - كه خداوند سبحان او را از نيستى، به وجود آورده و از حال ناتوانى و كمبود به سوى توانايى انتقال داده - به تحقيق ثابت شده كه اگر فضل و رحمت مولايش بر او نبود، به هيچ يك از چيزهايى كه به راهنمايى او بدان واصل گرديده، نايل نمى‏شد، و مسلّماً هيچ نعمتى براى او نيست مگر اينكه به فضل آن خداوندگار معبود، و از درهاى رحمت وجُودِ او نشأت گرفته است.

حال كه مالك و مملوك (يعنى خداوند - جلّ جلاله - و مؤلّف) بر صحّت اين مطلب اتّفاق دارند (كه نگارش مطالب كتاب از خداست، نه مؤلّف)، پس چگونه تو با اين گفتار مخالفت نموده و مى‏گويى آنها از برترى مملوك و بنده مى‏باشد، بنده‏اى كه خداوند او را به ترتيب مراحل آفرينش از خاك، و گِل، و گِل سياه بدبوى متغيّر، و آب پست، و نطفه، و خون بسته، و تكّه گوشت، و جنين و شيرخوار و جوان آفريده، و در همه‏ى اين مراحل اگر مولاى او با رحمتهايش بر او تفضّل نمى‏فرمود، سپس آنچه را كه به او عنايت فرموده و ارزانى داشته تكميل نمى‏نمود، و آنچه را كه نمى‏دانست به انسان نمى‏آموخت، اين بنده نسبت به وجود خود جاهل و نادان بود.

قابل توجّه است كه وقتى اين كتاب را شروع كردم، تصميم من اين بود كه تنها مطالب افزون بر مِصْباح را در آن بياورم، و امور ديگر را نقل نكنم، ولى ديدم كه در اين صورت كتاب، نسبت به آنچه مقصود من است، كامل نخواهد بود. لذا تصميم گرفتم كه آن را براى طالبان عمل - يعنى عارفانى كه به شرافت بندگى خداوندى كه سلطان بندگان است آگاهى دارند، و در آمادگى براى روز معاد مى‏كوشند - به صورت كتابى كامل و كافى مرتّب گردانم.

نكته‏ى ديگر اينكه: گاهى در بعضى از دعاهايى كه ذكر مى‏شود، به خاطر آنچه كه با آن آشنايى، يعنى همان اسرارى كه ويژگان درگاه او - جلّ جلاله - از او و به اذن او و رسولش(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در برخى از اوقات و براى بعضى از انسانها ذكر مى‏فرمايند، لفظ و يا معنايى مشابه و همسان ذكر و تكرار شده است، لذا ما همه را به همان صورت كه يافته‏ايم نقل مى‏كنيم، هرچند لفظ و يا معناى آن مكرَّر باشد.

فهرست جزء اوّل و دوّم كتاب

‏ فصلهاى جزء اوّل و دوّم كتاب بدين قرار است كه در اوايل آن ذكر مى‏كنم، تا هركس هر مطلبى را خواست باز شناخته و آن را به صورتى كه نزديكتر به صَواب است جستجو كند.

و از آنجا كه بيشتر اعمال شبانه روز در بردارنده نماز و دعاست، لذا شايسته است كه ما نيز اين كتاب را با بيان مطالبى از ترغيب و تشويق به آن دو آغاز كنيم، و عقلها و دلها را به آن دو متوجّه نماييم.

فصل اوّل: تعظيم نماز و اينكه هركس در انجام آن كوتاهى كند از بزرگترين جنايتكاران است.

فصل دوّم: كيفيّت نمازى كه انسان را از كردار و گفتار زشت و ناپسند باز مى‏دارد، و بيان بزرگترين شرط نماز.

فصل سوّم: فضيلت دعا با استفاده از الفاظ صريح قرآن.

فصل چهارم: رواياتى صريح و روشن در فضيلت دعا.

فصل پنجم: برتر بودن دعا و مناجات با خداوند رحمان از تلاوت كلام عظيم الشّأن خداوند - جلّ جلاله -.

فصل ششم: امورى كه از ديدگاه عقل شايسته است دعا كننده آنها را رعايت كند.

فصل هفتم: امورى كه سزاوار است دعا كننده از نظر روايات به آنها آراسته باشد.

فصل هشتم: ذكر فوايد محافظت بر مناجات بسيار با خداوند، و فضيلت دعا كردن در غياب برادران دينى، و دعا براى پيشوايان رهايى بخش (عليهم‌السلام).

فصل نهم: مقدّمات طهارت و كيفيّت آبى كه در خور طهارت نماز است.

فصل دهم: كيفيّت طهارت با استفاده از آنچه كه عقل از مقصود حضرت رسول(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) براى كمال پذيرش عمل درك مى‏كند.

فصل يازدهم: كيفيّت طهارت به آب، با استفاده از روايات.

فصل دوازدهم: كيفيّت خاك و ديگر چيزهايى كه جانشين آن مى‏شود، و طهارت از حَدَث اصغر به آن در صورت عدم امكان طهارت با آب.

فصل سيزدهم: كيفيّت طهارت و غسل با آب، از ديدگاه عقل و نقل.

فصل چهاردهم: كيفيّت طهارت و تيمّم كردن با خاك به جاى غسل در صورت عدم امكان طهارت با آب، و نيز گزينش لباس و مكان نماز، و ذكر دعاهاى داخل شدن در مسجد و رو به قبله ايستادن با استفاده از روايات.

فصل پانزدهم: تعيين نخستين نمازى كه بر بندگان واجب شده و اينكه آن همان صَلوةِ وُسْطى است.

فصل شانزدهم: امورى كه شايسته است هنگام زوال آفتاب و ظهر بدان عمل شود.

فصل هفدهم: نافله‏هاى نماز ظهر و پاره‏اى از اسرار نماز.

فصل هيجدهم: كيفيّت اذان و اقامه و بعضى از اسرار آن دو.

فصل نوزدهم: كيفيّت نماز ظهر و بخشى از اسرار و تعقيبات آن و دو سجده‏ى شكر و امور بعد از آن.

فصل بيستم - نافله‏هاى نماز عصر و گوشه‏اى از اسرار آن.

فصل بيست و يكم - نماز عصر و اشاره به شرح و تعقيب آن.

فصل بيست و دوّم - دعاى هنگام غروب آفتاب، و اصلاح نامه‏ى عمل كه دو فرشته گمارده شده بر انسان ثبت نموده‏اند، و بيان آنچه كه شايسته است در پايان روز انجام شود، تا نامه‏ى عمل به خداوندى كه به تمام نهانيها آگاه است، عرضه شود.

فصل بيست و سوّم - پيرامون ملاقات با دو فرشته‏ى نگاهبان اعمال در آغاز شب، و درباره‏ى كيفيّت نماز مغرب و ذكر شرح و تعقيب آن.

فصل بيست و چهارم - نوافل نماز مغرب و دعاهاى بين و در تعقيب آنها.

فصل بيست و پنجم - نمازهايى كه بين نافله‏هاى نماز مغرب و عشا خوانده مى‏شود.

فصل بيست و ششم - نماز عشاء و تعقيب آن.

فصل بيست و هفتم - نماز فرج بعد از نماز عشاء.

فصل بيست و هشتم - نمازى براى طلب روزى و نيز نماز[هاى‏] ديگرى كه بعد از نماز عشاء خوانده مى‏شود.

فصل بيست و نهم - نماز وُتَيْره و نافله‏ى عشاء و تعقيب آن.

فصل سى‏ام - امورى كه شايسته است پيش از خواب و يا هنگام بيدار شدن در اثناى خواب و پيش از برخاستن‏] و ننشستن بدان عمل شود. و اين فصل، آخر جزء اوّل كتاب است، اينك مى‏گوييم: جزء دوّم كتاب به اين قرار خواهد بود:

فصل سى و يكم - امورى كه شايسته است هنگام بيدار شدن از خواب و نشستن عمل شود. خواه نماز نافله‏ى شب بخواند يا نخواند.

فصل سى و دوّم - امورى كه سزاوار است انسان پس از برخاستن از خواب و عمل نمودن به آنچه كه در فصل قبل گذشته، و هنگام خواندن نافله‏ى شب بدان عمل نمايد، و ذكر پاره‏اى از فضايل نماز شب.

فصل سى و سوّم - يك نماز و درخواستها و امور مهمّ و دعاهاى شب، و دو ركعت نمازى كه مولايمان زين العابدين(عليه‌السلام) پيش از شروع نماز شب انجام مى‏داده است.

فصل سى و چهارم - كيفيّت نماز شب و بخشى از دعاهاى آن و دعاى نماز وتر و دو ركعت فجر نخست.

فصل سى و پنجم - خداحافظى با دو فرشته نگاهبان بر انسان و اصلاح نامه‏ى عمل، كه آن دو در شب نوشته‏اند.

فصل سى و ششم - كيفيّت نماز صبح و ذكر تعقيبات آن.

فصل سى و هفتم - دعاى وقت نگاه كردن به آفتاب.

فصل سى و هشتم - دعايى براى امور مهمّ، هنگام سه ساعت مانده به ظهر.

فصل سى و نهم - نماز و دعايى پيش از زوال براى عافيت و در امان ماندن از هر چيزى كه انسان از آن بيم و هراس دارد.

فصل چهلم - نمازى در هنگام ظهر براى حفظ جان و دين و دنيا و اهل و مال.

فصل چهل و يكم - دعاهاى ساعتهاى روز.

فصل چهل و دوّم - ترتيب نماز مسافر، و واجبات و مستحبّات مسافر در شبانه روز.

فصل چهل و سوّم - فضايل قرائت سوره‏هاى قرآن، (زيرا انسان در اعمال شبانه روز ناچار از خواندن قرآن - در نمازهاى واجب و مستحبّ - است.)

اين بود ذكر اجمالى فصلهاى جزء اوّل و دوّم اين كتاب كه شرح و توضيح آنها براى كسانى كه با انجام اين امور خواهان سعادت و نيكبختى هستند، كفايت مى‏كند.

اينك شرح و توضيح آنها براى كسانى كه مى‏خواهند نمازهايشان را به صورت كامل ادا نمايند، و ذكر عبادات و دعاها همراه با حذف امور زايد و اضافى، و فوائد بسيار:

فصل اوّل: عظمت نماز و پيامدهاى سبك شمردن آن‏

با حذف اسناد از سرور زنان، فاطمه، دختر سرور پيامبران - كه درودهاى خداوند بر او و بر پدر بزرگوار و شوى گرامى و پسران اوصياء او باد! - نقل مى‏كنم كه وى از پدر بزرگوارش حضرت محمّد(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) پرسيد اى پدر جان! سزاى هر مرد و زنى كه نماز را سبك بشمارد، چيست؟ فرمود: اى فاطمه، هر كس چه مرد باشد و چه زن، نمازش را سبك بشمارد، خداوند او را به پانزده مصيبت گرفتار مى‏نمايد: شش چيز در دار دنيا، و سه چيز هنگام مرگ، و سه چيز در قبرش، و سه چيز در قيامت هنگام بيرون آمدن از قبر.

امّا مصيبتهايى كه در دار دنيا بدان مبتلا مى‏گردد:

نخست اينكه: خداوند، خير و بركت را از عمر او برمى‏دارد.

دوّم اينكه: خداوند، خير و بركت را از روزى‏اش برمى‏دارد.

سوّم اينكه: خداوند - عزّوجلّ - نشانه‏ى صالحان را از چهره‏ى او محو مى‏فرمايد.

چهارم اينكه: در برابر اعمالى كه انجام داده اجر و پاداش به او داده نمى‏شود.

پنجم اينكه: دعاى او به سوى آسمان بالا نمى‏رود و مستجاب نمى‏گردد.

ششم اينكه: هيچ بهره‏اى در دعاى بندگان شايسته‏ى خدا نداشته و مشمول دعاى آنان نخواهد بود.

و امّا مصائبى كه هنگام مرگ به او مى‏رسد:

نخست اينكه: با حالت خوارى و زبونى جان مى‏دهد.

دوّم اينكه: گرسنه مى‏ميرد.

سوّم اينكه: تشنه جان مى‏سپارد، به گونه‏اى كه اگر آب تمام رودخانه‏هاى دنيا را به او بدهند، سيراب نگشته و تشنگى‏اش برطرف نخواهد شد.

و امّا مصيبتهايى كه در قبرش بدان گرفتار مى‏گردد:

اوّل اينكه: خداوند فرشته‏اى را بر او مى‏گمارد تا او را در قبر نگران و پريشان نموده و از جايش بركَنَد.

دوّم اينكه: خداوند گور را بر او تنگ مى‏گرداند.

سوّم اينكه: قبرش تاريك مى‏شود.

و امّا مصائبى كه در روز قيامت، هنگام بيرون آمدن از قبر، بدان مبتلا مى‏شود:

نخست اينكه: خداوند فرشته‏اى را بر او مى‏گمارد تا در حالى كه مردم به او مى‏نگرند، او را به رو بر زمين بِكَشَد.

دوّم اينكه: سخت از او حساب مى‏كشند.

سوّم اينكه: خداوند هرگز نظر [رحمت‏] به او ننموده و [از بديها ]پاكيزه‏اش نمى‏گرداند، و براى او عذاب دردناكى خواهد بود.

فصل دوّم: شرايط نمازى كه انسان را از كردار و گفتار زشت باز مى‏دارد

كراجكى در كتاب كنزالفوائد ذكر كرده كه در حديث آمده كه: ابو جعفر منصور [خليفه عبّاسى‏] در روز جمعه‏اى در حالى كه بر دست حضرت صادق جعفر بن محمّد(عليه‌السلام) تكيه زده بود، بيرون آمد. مردى - كه رزام آزاد شده‏ى خالد [يا: خادم‏] بن عبداللَّه ناميده مى‏شد - گفت: اين كيست كه آنقدر در نزد اميرالمؤمنين يعنى منصور ارجمند است كه وى بر دست او تكيه زده است؟

گفته شد: او، جعفر بن محمّد صادق -عليهم‌السلام - است؟

وى گفت: به خدا سوگند، نمى‏دانستم [اگر مى‏دانستم،] بى‏گمان آرزو مى‏كردم كه گونه‏ى ابى‏جعفر [منصور، برزير] نعلين و پاى افزار جعفر مى‏بود. سپس در جلو منصور ايستاد و گفت: اى اميرالمؤمنين! آيا اجازه هست سؤالى بكنم؟ منصور گفت: از ايشان [يعنى امام صادق(عليه‌السلام) ]بپرس. [وى گفت: من مى‏خواهم از تو بپرسم. منصور گفت: از او بپرس.]

پس رزام رو به امام جعفر بن محمّد(عليه‌السلام) كرد و گفت: مرا از نماز و حدود و احكام آن خبر ده. حضرت صادق(عليه‌السلام) فرمود: نماز چهار هزار حدّو حُكم دارد كه تو نسبت به همه‏ى آنها مورد بازخواست قرار نمى‏گيرى. گفت: تنها حدود و احكامى را كه ترك كردن آن جايز نيست و نماز جز به آن كامل نمى‏گردد، بفرما.

امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: نماز كسى تامّ و كامل است كه طهارت كامل داشته، و كامل و بالغ بوده‏٥٢، و ساتر داشته باشد، و راست بايستد، و نسبت به خدا شناخت و معرفت داشته و [در پيشگاه او ]بايستد، و آرام گرفته و اظهار خشوع و تواضع نموده و استوار باشد، آنگاه ميان حالت نوميدى و آزمندى، و شكيبايى و بى‏تابى بايستد، به گونه‏اى كه گويى نويد پروردگار تنها متوجّهِ او، و وعده‏ى عذاب تنها براى اوست، و تمام اموال و دارايى خويش [يا: آرمانهاى خويش‏] را در راه خدا بذل نموده و تمام اهداف [يا: وجود و تعلّقات خود را] خيال انگاشته، و نَفْس خود و هرچيز ارجمند در نزد خويش را در راه خشنودى خداوند بذل نموده، و بدون اينكه انتظار چيزى را بكشد، پيش به سوى او وسطِ راه و راه راست را طى نمايد، و وابستگى‏هاى اهتمام ورزيدن را با چشمِ توجّه به خداوندى كه قصد سير به سوى او را نموده و مى‏خواهد به درگاه او وارد شده، قطع نمايد، و از او اجازه‏ى ورود بگيرد.

پس هرگاه كسى اين چنين عمل كند،نمازش همان نمازى خواهد بود كه به خواندن آن امر، و از آن خبر داده شده است كه: به راستى نماز انسان را از كردار و گفتار زشت و ناپسند باز مى‏دارد.٥٣

آنگاه منصور رو به امام صادق(عليه‌السلام) كرده و عرض كرد: اى اباعبداللَّه، ما پيوسته از درياى [علم‏] تو استفاده نموده، و به سوى تو نزديكى مى‏جوييم، ما را از كورى باطنى بينا گردانيده، و به نور هدايت خويش، شب تاريك و امور پيچيده را روشن مى‏نمايى، و لذا ما همواره در انوار پاكيزه و درياى لبريز دانش تو شناور هستيم.٥٤

كيفيّت نيّت در عبادات‏

ناگفته نماند: از آنجا كه در خطبه‏ى اين كتاب كيفيّت نيّت را توجّه داديم و به روشنى بيان كرديم كه: بنده بايد خداوند - جلّ جلاله - را تنها از آن جهت كه شايسته‏ى عبادت و بندگى است بپرستد، لذا در موارد بسيارى از عبادات، چگونگى الفاظ نيّت را ياد آور نمى‏شوم.

و ديگر اينكه - چنانكه اشاره خواهيم كرد - نيّت، همان قصد و تصميم انسان براى انجام عبادت است‏٥٥ و اين چيزى نيست كه بر او مخفى بماند. آيا نمى‏بينى كه مولايمان امام صادق(عليه‌السلام) هنگامى كه شروط نماز را برشمرد، نيازى به ذكر نيّت نديد، و جهت آن اين است كه نيّت به خودى خود، در آنچه آن بزرگوار(عليه‌السلام) بدان اشاره فرمود، داخل است و لذا آن را ذكر نفرمود.

فصل سوّم: فضيلت و آثار دعا از ديدگاه قرآن

١ - خداوند - جلّ جلاله - مى‏فرمايد:

قُلْ: ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبّى‏، لَوْلا دُعآؤُكُمْ. فَقَدْ كَذَّبْتُمْ، فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً.٥٦

- بگو: اگر دعايتان نبود، پروردگارتان چه اعتنايى به شما داشت، زيرا مسلّماً شما تكذيب نموديد، و لذا تكذيبتان همواره ملازم شما خواهد بود.

خداوند در اين آيه شريفه براى مخاطبَين آن هيچ جايگاه و مقامى در صورتى كه دعا نداشته باشد، قرار نداده؛ بنابراين، از اين كلام فهميده مى‏شود كه جايگاه و منزلت انسان در نزد خداوند - جلّ جلاله - به اندازه‏ى دعا، و ارزش او به قدر اهتمام به مناجات و خواندن اوست.

شايد كسى اشكال كند بگويد: مراد از دعا در اين آيه، عبادت و پرستش خداوند است؛ ولى اين درست نيست، بلكه حقّ همانى است كه راويان مورد اعتماد از امامان و سروران ما(عليهم‌السلام) روايت كرده‏اند كه مقصود از دعا در اين آيه، بدون كم و كاست همان دعايى است كه در عرف شرع فهميده مى‏شود.

٢ - خداوند - جلّ جلاله - مى‏فرمايد:

فَلَوْلا إِذْ جآءَهُمْ بَأْسُنا، تَضَرَّعُوا، وَلكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ .٥٧

- پس اى كاش هنگامى كه سختى و ناگوارى از سوى ما به آنان مى‏رسيد، تضرّع و زارى مى‏نمودند، ليكن دلهايشان قساوت پيدا نموده و سنگدل گرديده بودند.

خداوند - جلّ جلاله - در اين آيه شريفه هشدار مى‏دهد كه اگر كافران تضرّع و زارى مى‏نمودند، خداوند سختى و ناگوارى و خشم و عذاب و عقاب خويش را از آنان برمى‏داشت، و ناراحتيهاى آنان را برطرف مى‏نمود.

ملاحظه مى‏شود كه خداوند نفرمود: اى كاش وقتى سختى و ناگوارى از ناحيه‏ى ما به سوى آنان مى‏آمد، نماز مى‏خواندند، يا روزه مى‏گرفتند، يا حجّ بجا مى‏آوردند، يا قرآن قرائت مى‏نمودند، و اين خود به صراحت مطلب را براى اهل فهم از برجستگان روشن مى‏نمايد.

٣ - باز از جمله آيات، وعده‏ى پاكيزه خداوند - جلّ جلاله - است به اينكه: دعا، كليد رسيدن به آمال و آرزوهاست. آنجا كه مى‏فرمايد:

وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادى عَنّى، فَإِنّى قَريبٌ، أُجيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ.٥٨

- و هرگاه كه بندگانم درباره‏ى من بپرسند، بگو: كه من نزديكم، و دعاى هر دعا كننده را هنگامى كه مرا بخواند، اجابت مى‏كنم.

٤ - و نيز در اين باره است فرمايش ديگر خداوند - جلَّ جلاله - كه مى‏فرمايد:

أُدْعُونى أَسْتَجِبْ لَكُمْ، إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُوُنَ عَنْ عِبادَتى، سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ .٥٩

- مرا بخوانيد تا دعايتان را براى شما اجابت كنم، به راستى كسانى كه از پرستش و عبادت من گردنكشى مى‏كنند، با حالت خوارى و ذلّت وارد جهنّم خواهند شد.

خداوند - جلّ جلاله - با اين آيه شريفه توجّه مى‏دهد كه ترك كردن دعا، استكبار و گردنكشى از پرستش و عبادت او، و نيز سبب داخل شدن در آتش جهنّم و عذاب خوار كننده‏ى آن است.

از امام صادق(عليه‌السلام) روايت شده كه مراد از عبادتى كه انسان از آن گردنكشى مى‏نمايد در اين آيه، همان دعا است، و اينكه هركس با وجود اين دستور آن را ترك كند، از مستكبران و گردنكشان خواهد بود.

٥ - تنها بخشى از آياتى كه ذكر شد، براى عارفان كفايت مى‏كند، و اگر نبود در فضيلت دعا، جز فرمايش خداوند - جلّ جلاله - به سرور پيامبران -صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم - آنجا كه مى‏فرمايد:

واصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بالْغَداوَةِ وَالْعَشِىِّ، يُريدُونَ وَجْهَهُ، وَلاتَعْدُ عَيْناكَ عنَْهُمْ.٦٠

- و خويشتن را با كسانى كه صبح و شام پروردگارشان را مى‏خوانند، در حالى كه تنها خشنودى او را اراده نموده‏اند، به صبر و شكيبايى وادار كن، و مبادا چشمانت را از آنان بردارى.

كفايت مى‏كرد، و اين امر بزرگى است؛ زيرا اين خطاب در مقام ستايش و مدح كسانى كه صبح و شام به درگاه پروردگار دعا مى‏كنند، صادر شده و خداوند - جلّ جلاله - به خاطر دعاى آنان در صبح و شام به رسولش(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) امر فرموده كه پيوسته ملازم آنان بوده، و چشمان شريفش را از مصاحبت و همنشينى با ايشان بر ندارد.

فصل چهارم : فضيلت و آثار دعا از ديدگاه روايات‏

اين فصل چندين فايده از فوايد دعا را در بردارد: نخست اينكه دعا، محبوبترين اعمال در نزد خداوند - جلّ جلاله - است. چنانكه در روايتى آمده كه امام صادق(عليه‌السلام) به نقل از پدر بزرگوارش فرمود كه علىّ(عليه‌السلام) فرمود: محبوبترين اعمال نزد خداوند سبحان در روى زمين، دعا، و برترين عبادت، عفّت و پاكدامنى است.

دوّم اينكه: دعا، انسان را از گزند دشمنان و مخالفان رهايى بخشيده، و درهاى روزى را به روى او مى‏گشايد.

چنانكه روايت شده امام جعفر صادق(عليه‌السلام) به نقل از پدر بزرگوارش فرمود كه رسول‏اللَّه(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) فرمود: آيا شما را راهنمايى ننمايم بر جنگ افزارى كه شما را از دشمنانتان نجات داده و روزى‏هايتان را افزون گرداند؟ عرض كردند: بله. فرمود: شب و روز پروردگارتان را بخوانيد، زيرا به راستى كه دعا، سلاح و جنگ افزار مؤمنان است.

و در حديث ديگر از امام صادق(عليه‌السلام) آمده است كه: دعا از جنگ افزار آهنين نافذتر است.

سوّم اينكه: دعا، ستون دين، و نور آسمانها و زمينهاست.

چنانكه از امام صادق، جعفر بن محمّد از پدر بزرگوارش(عليهما‌السلام) نقل شده كه رسول خدا(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) فرمود: دعا، سلاح مؤمنين و ستون دين، و علّتِ روشنايى آسمانها و زمين است.

چهارم اينكه: دعا، از وقوع امورى كه تقدير شده و يا نشده جلوگيرى مى‏كند.

چنانكه عمر بن يزيد نقل مى‏كند كه از حضرت ابى ابراهيم امام كاظم(عليه‌السلام) شنيدم كه مى‏فرمود: به راستى كه دعا از وقوع امورى كه تقدير شده و يا نشده جلوگيرى مى‏كند.

وى مى‏گويد: عرض كردم: فدايت شوم، امور مقدّر معلوم است مقصود از امور غير مقدّر چيست؟ فرمود: خداوند جلوگيرى مى‏كند تا اينكه مقدّر نشود.

پنجم اينكه: دعا، بلا را دفع مى‏كند.

چنانكه ابى ولّاد حفص بن سالم خيّاط مى‏گويد: در مدينه به خدمت امام ابى الحسن موسى(عليه‌السلام) وارد شدم، و چيزى همراه من بود كه آن را به ايشان رساندم. حضرت فرمود: به اصحاب و ياران خويش اطّلاع بده و بگو كه: تقواى خداوند عزّوجلّ را پيشه كنيد، كه شما در عهد پادشاهىِ شخص سركشى هستند (و مقصودشان، اَبُوالدَّوانيق يعنى منصور خليفه عبّاسى بود)، پس زبانهايتان را حفظ كنيد، و بر جانها و دينتان محافظت كنيد، و امورى را كه از وقوعِ آن بر ما و خودتان بيم داريد با دعا دفع كنيد؛ زيرا به خدا سوگند، كه دعا و درخواست نمودن از درگاه الهى، بلا را دفع مى‏كند در حالى كه بلا مقدّر شده و اراده‏ى حتمى و قضاى الهى به آن تعلّق گرفته و تنها امضاى آن باقى مانده است؛ ولى وقتى خداوند خوانده مى‏شود و از او خواسته مى‏شود كه بلا را برگرداند، آن را دفع مى‏كند، پس در دعا اصرار كنيد كه خداوند خود شما را از شرّ آن كفايت فرمايد.

ابوولاّد مى‏گويد: وقتى فرمايش حضرت ابى الحسن(عليه‌السلام) را به ياران خود رساندم، ايشان بدان عمل نموده و بر ابوالدّوانيق نفرين كردند، و درست در سالى به سوى مكّه خارج شده بود، در كنار بئرميمون پيش از آنكه مناسك حجّ را انجام دهد، جان سپرد و خداوند ما را از دست او راحت كرد.

ابوولاّد مى‏گويد: من نيز در آن سال حاجى بودم، به خدمت حضرت ابى الحسن(عليه‌السلام) رسيدم، ايشان فرمود: اى اباولاّد، چگونه ديديد كاميابى و مستجاب شدن در آنچه را كه به شما امر نموده و بر انجام آن تشويق كردم، يعنى نفرين كردن بر ابى الدّوانيق؟ اى اباولاّد، هيچ بلايى نيست كه خداوند بر بنده مؤمن نازل مى‏كند و دعا را به او الهام مى‏كند، مگر اينكه خداوند بزودى آن بلا را برطرف مى‏نمايد. و هيچ بلايى نيست كه خداوند بر بنده‏ى مؤمنى نازل مى‏كند و او از دعا كردن خوددارى مى‏كند، مگر اينكه آن و گرفتارى طولانى مى‏گردد، پس وقتى بلا بر شما نازل شد، بر شما باد به دعا كردن!

ششم اينكه: مقصود از گفتار خداوند - جلّ جلاله - آنجا كه مى‏فرمايد:

ما يَفْتَحِ اللَّهُ للِنّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ، فَلامُمْسِك لَها.٦١

- هر رحمتى را كه خداوند براى مردم بگشايد، هيچ كس نمى‏تواند جلو آن را بگيرد.

همان دعاست، چنانكه امام صادق(عليه‌السلام) در روايتى در رابطه با آيه‏ى شريفه فوق مى‏فرمايند مقصود همان دعاست.

هفتم اينكه: دعا، سبب تندرستى و بهبودى از هر بيمارى است.

چنانكه محمّد بن مسلم مى‏گويد: به امام باقر(عليه‌السلام) عرض كردم: آيا اينكه مى‏گويند كه رسول خدا(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) درباره‏ى حَبّه‏ى سَوْداء٦٢ فرموده كه: مايه‏ى شفا و بهبودى از هر بيمارى است، جز مرگ. صحيح است؟ فرمود: بله، سپس فرمود: آيا مى‏خواهى تو را از چيزى كه سبب شفا و بهبودى از هر بيمارى و آسيب، حتّى مرگ است، آگاه سازم؟ عرض كردم: بله، فرمود: دعا.

هشتم اينكه: دعا، قضاى مُبْرَم و اراده‏ى حتمى و استوار الهى را برمى‏گرداند.

چنانكه علىّ بن عقبه مى‏گويد: از امام صادق(عليه‌السلام) شنيدم كه مى‏فرمود: به راستى كه دعا، قضا و اراده‏ى حتمى و مُبْرَم را بعد از اينكه سخت و محكم شده باشد، برمى‏گرداند، پس بسيار دعا بكن، زيرا دعا كليد تمام رحمتها، و سبب كاميابى و برآورده شدن تمام خواسته‏هاست، و جز با دعا كردن نمى‏توان به آنچه نزد خداوند است‏٦٣ نايل گرديد. بى‏گمان هيچ درى نيست كه بسيار كوبيده شود، مگر اينكه بزودى به روى كوبنده‏اش گشوده مى‏شود.

نهم اينكه: هركس از نزول بلا بهراسد و بخواهد آن را با دعا برگرداند، خداوند -جلّ‏جلاله - او را به آرزويش نايل مى‏گرداند.

چنانكه در روايتى آمده امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: هركس بيم آن را داشته باشد كه بلا و مصيبتى به او برسد، پس با دعا كردن در برابر آن بايستد، [يا: برخيزد و براى مرتفع شدن آن دعا بكند]، هيچگاه خداوند آن بلا را به او نشان نمى‏دهد و وى را به آن گرفتار نمى‏نمايد.

تمام فوايد دعا را كه روايات گذشته مشتمل بر آن است، ما از ناحيه‏ى انعام و احسانى كه خداوند - عزّوجلّ - بر ما تفضّل فرموده، آشكارا يافته‏ايم، پس هركس حسن ظنّ به صدق گفتار ما دارد، در حقّ بودن و تحقّق اين حالت كه از خودمان ذكر نموديم (يعنى يافتن همه‏ى اين نتايج)، شكّ و ترديد به خود راه ندهد.

دهم اينكه: دعا، در مقابل نزول بلا قرار گرفته و از آن جلوگيرى نموده و آن را تا روز جزا و قيامت به عقب مى‏اندازد.

چنانكه در روايتى آمده كه امام رضا(عليه‌السلام) فرمود كه از پدر بزرگوارم(عليه‌السلام) شنيدم كه مى‏فرمود: به راستى كه دعا در مقابل بلا و گرفتارى مى‏ايستد، و آن دو (يعنى دعا و بلا) تا روز قيامت توافق پيدا مى‏كنند.٦٤

يازدهم اينكه: دست دعا كننده هرگز خالى از فضلِ رحمت خداوند - جلّ جلاله برنمى‏گردد.

چنانكه محمّد بن يعقوب كلينى روايت نموده كه امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: هيچ بنده‏اى دستش را به درگاه خداوند سرافراز جبّار نمى‏گشايد، مگر اينكه خداوند - عزّوجلّ - شرم مى‏كند كه چيزى از فضلِ رحمت خويش در آن نگذاشته، دست او را خالى برگرداند، پس هرگاه كه دعا مى‏كنيد، تا دستتان را بر روى و سر خويش نكشيده‏ايد، برنگردانيد.٦٥