ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)0%

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل) نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سید بن طاووس
گروه: مشاهدات: 45463
دانلود: 7312

توضیحات:

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 190 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 45463 / دانلود: 7312
اندازه اندازه اندازه
ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فصل سى‏ام: نمونه‏اى از حالات معصومين(عليهم‌السلام) در شب و اعمال و آداب پيش از خواب‏ پرهيز از گناه

در شب‏ اى كسى كه ادّعا مى‏كنى مسلمان هستى، و كتاب خدا و رسول او را تصديق نموده، و باور دارى كه ملائكه‏اى بر تو گمارده شده كه هرچه را كه انجام مى‏دهى و مى‏گويى مى‏نويسند، و خداوند - جلّ جلاله - از پشت سر آنان، بر تمام آنچه كه بر فرشتگان نگاهبان اعمال آشكار و پنهان است مراقب بوده و آگاهى و اشرف دارد، و تاريكى شب نمى‏تواند چيزى را از او - سبحانه - بپوشاند، و نيز باور دارى كه خداوند همنشين بندگان خويش است، و هر عملى را كه انجام مى‏دهند مى‏بيند، اگر همان گونه كه ادّعا مى‏كنى به اين امور اعتقاد دارى، مبادا تاريكى شب را غنيمت شمرده و مهيّاى رهسپار شدن در راههاى هلاكت بار سوءِ ادب گردى، [يا: همچنان در راههاى هلاكت بار سوءِ ادب رهسپار شوى.]

زيرا اگر در خوددارى كردن از عمل، ميان عملِ شب و روز فرق بگذارى، بدان كه مسلّماً بنى آدم و مردم را مى‏پرستى، يا احترام آنها در نزد تو بيشتر از خداوندى كه مالك و جبّار و قهّار و آگاه از اسرار است، مى‏باشد. لذا وقتى شب تو را از ديد آنان مى‏پوشاند، مولايى كه همواره تو را مى‏بيند، در نزدت كوچك و بى‏ارزش مى‏گردد. اگر چنين هستى، و خود را عاقل مى‏دانى، چگونه خود را مسلمان مى‏شمارى؟ و به حكم كدام عقل و دل اميد سلامتى در روز حساب را مى‏دارى؟ آيا نشنيده‏اى كه خداوندى - جلّ جلاله - به صراحتى كه تأويل بردار نيست، تصريح مى‏نمايد كه - با وجود خيانتى كه دارى، و [اعمال ]خويش را مردم پنهان مى‏دارى، ولى از آن مقام بزرگ و والا پنهان نمى‏كنى - مثل تو را دوست نمى‏دارد، آنجا كه مى‏فرمايد:

وَلا تُجادِلْ عَنِ الَّذينَ يَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ، إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ خَوّاناً أَثيماً، يَسْتَخْفُونَ مِنَ النّاسِ، وَلا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ، وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مالايَرْضى مِنَ الْقَوْلِ، وَ كانَ اللَّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطاً. ها، أَنْتُمْ هؤُلآءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِى الْحَيوةِ الدُّنْيا، فَمَنْ يُجادِلِ اللَّهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ؟٣٠٩

- و در دفاع از كسانى كه در انديشه‏ى خيانت به خويش هستند، مجادله مكن، [زيرا ]براستى كه خداوند هركس را كه بسيار خيانت كننده و گناهكار باشد دوست نمى‏دارد، آنان [اعمال‏] خود را از مردم پنهان مى‏دارند، ولى از خدا پنهان نمى‏كنند، در حالى كه او همراه با آنهاست، هنگامى كه شب را با گفتارى كه خداوند از آن ناخشنود است، به سر مى‏آورند، و خداوند به اعمالى كه انجام مى‏دهيد احاطه دارد، هان، شما در زندگانى دنيا در دفاع از آنان مجادله مى‏كنيد، پس در روز قيامت چه كسى در دفاع از آنها با خدا مجادله خواهد نمود؟

اى بنده‏ى بيچاره، مگر ممكن است خداوند - جلّ جلاله - تو را دوست نداشته باشد و تو مسلمان باشى؟ پس در بهبودى بيماريهاى دل و دين خود تأمّل نما، كه درد و بيمارى‏ات بزرگ و پنهان است، و نيز بيانديش كه چرا هدايت پذير نگشته و به كسانى كه مى‏گويى به انوارشان رهنمونم، و از راه و روش آنان پيروى مى‏نمايم اقتدا نمى‏نمايى، و نيز نظر كن ببين حالات و اوصاف آنان در شب - كه تو آن را با غنيمت شمردن غفلتها و در راهى شدن در طلب شهوتهاى خويش، مانند چهارپايى كه لزوم تكليف از آنها برداشته شده، ضايع مى‏كنى - چگونه بوده است؟

نمونه‏اى از حالات معصومين(عليهم‌السلام) در شب‏ شب بيدارى پيامبر اكرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و گروهى از مؤمنان‏

١ - از آن طبرسى در كتاب تفسير خود در تفسير فرمايش خداوند متعال كه مى‏فرمايد:

قُمِ اللَّيْلَ إِلاّ قَليلاً نِصْفَهُ٣١٠

- شب را [براى انجام عبادت‏] برخيز، جز اندكى از آن را، نصف آن...

روايت نموده كه : پيامبر اكرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و گروهى از مؤمنان، از ترس اينكه مبادا اندازه‏ى بينِ نصف و يك سوّم و دو سوّم شب را٣١١ رعايت نكنند، تا صبح به عبادت مشغول مى‏شدند تا اينكه خداوند بر آنان تخفيف داد. و فاصله‏ى بين اين تكليف و تخفيف آن ده سال بود.٣١٢

حديث فوق را ابومحمّد جعفر بن احمد بن علىّ قمّى نيز در كتاب أَلْمُنْبِئُ عَنْ زُهْدِ النَّبِىِّ(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به طور مشروح ذكر نموده است.

نمونه‏اى از شب بيدارى و حالات اميرالمؤمنين(عليه‌السلام)

٢ - روايت شده كه: مولايمان علىّ بن ابى طالب(عليه‌السلام) پيوسته تمام شب را نماز مى‏خواند، و ساعت به ساعت بيرون مى‏آمد و به آسمان مى‏نگريست و قرآن تلاوت مى‏نمود.

نوف مى‏گويد: شبى حضرت بعد از گذشت پاسى از شب‏٣١٣ از كنار من گذشت و فرمود: اى نوف، آيا خوابيده‏اى يا بيدارى؟ عرض كردم: بيدار هستم، و مراقب شما هستم. سپس حضرت(عليه‌السلام) فرمود: اى نوف، خوشا به حال كسانى كه نسبت به دنيا زاهد و بى‏ميل، و به آخرت رغبت دارند. آنان كه وقتى تاريكى شب ايشان را فرا مى‏گيرد، زمين را به عنوان فرش و زيرانداز، و خاك آن را به عنوان رختخواب، و آب آن را به عنوان عطر، و قرآن را به عنوان روپوش، و دين‏٣١٤ را به عنوان زيرپوش خويش برگزيده، و دنيا را بر اساس شيوه‏ى حضرت مسيح عيسى بن مريم -عليه‌السلام - رها كرده‏اند.

٣ - همچنين در روايت آمده كه حبّه عرنى مى‏گويد: وقتى من و نوف در محوطه‏ى مسجد [يا: كاخ حكومتى‏] خوابيده بوديم، كه ناگهان در اواخر شب اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) را ديديم كه مانند شخص واله و سرگشته دست خويش را بر ديوار گذاشته و اين آيه را تا آخر تلاوت مى‏فرمود كه:

إِنَّ فى خَلْقِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ ٣١٥.

- براستى كه در آفرينش آسمانها و زمين...

وى مى‏گويد: حضرت اين آيات‏٣١٦ را مى‏خواند و بسان شخص عقل پريده مى‏گذشت. تا اينكه فرمود: اى حبّه، آيا خوابيده‏اى يا بيدارى، عرض كردم: بيدارم. شما كه چنين مى‏كنيد، پس ما چگونه بايد باشيم؟ چشمانش پر از اشك شد و گريست.و سپس فرمود: اى حبّه، خداوند را مقامى است، و ما را در پيشگاه او جايگاهى است، كه هيچ كدام از اعمال ما بر او پوشيده نيست. اى حبّه، خداوند نسبت به تو و من از رشته‏ى رگ گردان نزديكتر است. اى حبّه، هيچ چيز نمى‏تواند من و تو را از ديد خداوند پنهان دارد.

سپس فرمود: اى نوف، آيا خوابيده‏اى؟ نوف كه خوابيده بود از خواب بيدار شد و عرض كرد: نه خير، يا اميرالمؤمنين، بيدار نيستم، امشب بسيار گريستم. حضرت فرمود: اى نوف، اگر در اين شب از خوف خداوند - عزّوجلّ - بسيار گريستى، فرداى قيامت در پيشگاه خداوند - عزّوجلّ - چشمانت روشن خواهد شد. اى نوف، هيچ قطره‏اى از چشم انسان به خاطر ترس از عظمت خدا به زمين نمى‏ريزد، مگر اينكه درياهاى آتش جهنّم را خاموش مى‏سازد. اى نوف، هيچ كس مقام و منزلتش بزرگتر و والاتر از كسى كه از ترس از عظمت خدا بگريد، و در راه خشنودى خدا دوست و يا دشمن بدارد، وجود ندارد. اى نوف، هركس در راه خرسندى خدا دوست بدارد، هيچ كس را بر محبّت او مقدّم نخواهد داشت، و هركس در راه خشنودى خدا دشمن بدارد، خيرى به دشمنان خويش نمى‏رساند. اينجاست كه به حقايق ايمان كاملاً نايل خواهيد شد.

سپس حضرت آن دو را پند و اندرز داد و موعظه نمود و در اواخر گفتارش فرمود: پس از خداوند بيم داشته و بپرهيزيد، كه من شما را بيم دادم. سپس در حال عبور مى‏فرمود: خداوندا اى كاش مى‏دانستم كه در حال غفلتهايم آيا از من روى گردانى، يا به من مى‏نگرى؟ و اى كاش مى‏دانستم كه در خواب طولانى و شكر و سپاس اندكم در برابر نعمتهايت، حالم چگونه است؟

حبّه مى‏گويد: به خدا سوگند، حضرت پيوسته بر اين حال بود، تا اينكه سپيده دم طلوع كرد.

٤ - از ديگر صفات مولايمان علىّ(عليه‌السلام) در شب مطالبى است كه نوف براى معاوية بن ابى سفيان ذكر نمود كه: در هيچ شبى براى حضرتش رختخواب پهن نشد، و هرگز در شدّت گرما و روزهاى بسيار گرم غذا ميل ننمود [؛ زيرا روزه بودند.].

و نيز نوف گفت: گواهى مى‏دهم، كه براستى آن بزرگوار را در حالى كه شب پرده‏هاى تاريكى خود را افكنده بود، و ستارگان غروب كرده بودند، ديدم كه ايستاده و محاسن شريف خويش را با دست گرفته و همانند مار گزيده [ويا شخصى كه سخت مجروح باشد] به خود مى‏پيچيد و بسان شخص اندوهناك [و مصيبت زده‏] گريه مى‏نمايد.

اين حديث، مشهور و معروف است، و مى‏ترسيم كه تو اى بنده، به خاطر تطويل، از امورى كه موجب قربِ تو نسبت به خداوندى كه مالك برانگيخته نمودن مردگان است، خسته و ملول گردى. لذا از ذكر آنها خوددارى مى‏كنيم.

اشكال و جواب، و حالات شيعيان واقعى در شب

مبادا سخن كسى را قبول كنى كه مى‏گويد: اين، تكليف ابرار و بزرگان است، و ما در بندگى و كوشش در عبادات به پيروى از ايشان مكلّف نيستيم.

اگر ترس آن را نداشتم كه به واسطه‏ى نقل كلام خداوند - عزّوجلّ - و ويژگان درگاهش، به ستوه بيايى و رنجيده شوى، و در نتيجه به جهت كراهت داشتن از امورى كه تو را به محبّت الهى نزديك مى‏گرداند، به هلاكت مبتلا گردى، مسلّماً صفات پاكيزه‏ى شيعيان و پيروان واقعى آن بزرگواران را به طور مفصّل براى تو بيان نموده، و آيات بسيار را ذكر روايات فراوانى را نقل مى‏كردم، ولى اينك تنها يك حديث را مى‏آورم، كه براى هركس كه دلش حافظ حقايق باشد كافى است:

ابى المقدام مى‏گويد: امام باقر(عليه‌السلام) به من فرمود: اى ابا المقدام، شيعيان و پيروان علىّ(عليه‌السلام) تنها كسانى هستند كه رنگ پريده [و يا: لاغر]، و بدنهايشان آب رفته و خشكيده، و لبانشان [از بسيار ذكر گفتن ]خشكيده، شكمهايشان تو رفته، رنگهايشان پريده و چهره‏هايشان زرد باشد. و هنگامى كه تاريكى شب آنان را فرا مى‏گيرد، زمين را به عنوان رختخواب برگزيده، و با پيشانى‏هايشان به زمين روى آورده و سجده مى‏كنند. سجده‏هايشان زياد و طولانى، و اشكهايشان فراوان، و دعايشان بسيار، و گريستنشان بسيار است، مردم شادمانند و ايشان نگران.

نمونه‏اى از حالات امام حسن(عليه‌السلام)

٥ - در حديث است كه مولايمان امام صادق (عليه‌السلام) فرمود: پدر بزرگوارم به نقل از پدرش(عليهما‌السلام) فرمود: حسن بن علىّ(عليهما‌السلام) عابدترين و زاهدترين و برترين مردم در زمان خويش بود، و وقتى حجّ بجا مى‏آورد، پياده حجّ مى‏نمود، و چه بسا پا برهنه مى‏رفت، و هنگامى كه از مرگ ياد مى‏نمود٣١٧ مى‏گريست، و هرگاه از قبر ياد مى‏فرمود گريه مى‏نمود، و هنگامى كه از برانگيخته و زنده شدن مردگان در قيامت ياد مى‏كرد مى‏گريست، و وقتى گذشتن از [پل ]صراط را ياد مى‏نمود گريه مى‏كرد، و هرگاه عرضه شدن بر خداوند را به ياد مى‏آورد با صداى بلند فرياد برآورده و به واسطه‏ى آن بى‏هوش مى‏گرديد، وهرگاه به نماز مى‏ايستاد در پيشگاه پروردگارش - عزّوجلّ - فرايص‏٣١٨ آن بزرگوار مى‏لرزيد، و وقتى از بهشت و آتش جهنّم ياد مى‏كرد، بسان شخص مار گزيده [ويا: شخصى كه سخت مجروح باشد ]به خود مى‏پيچيد، و از خداوند بهشت را درخواست نموده و از آتش جهنّم به خدا پناه مى‏برد، و هماره پس از قرائت آيه‏اى از كتاب خدا كه در آنيا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا، بود، مى‏فرمود: لَبَّيْكَ أَللّهُمَّ، لَبَّيْكَ :

(آرى، خداوندا، آرى.)، و در هيچ حالى ديده نشد مگر اينكه به ياد خداوند سبحان مشغول بود، و صادق‏ترين مردم از لحاظ و گويش، و شيوا و رساترين آنان از لحاظ گفتار بود. (روايت طولانى است)

كثرت عبادت امام حسين و امام زين العابدين(عليهما‌السلام) ٦ - باز مطلبى ذكر شده كه به علىّ بن الحسين(عليه‌السلام) عرض شد: چقدر فرزندانِ پدرت كم است؟ حضرت فرمود: جاى شگفت است كه چگونه فرزند دار شده، زيرا آن بزرگوار در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى‏خواند، پس كى براى نزديكى با همسر فراغت پيدا مى‏كرد؟

حديث هزار ركعت نماز خواندن، درباره‏ى خود امام زين العابدين(عليه‌السلام) نيز روايت شده است.

حالت امام صادق(عليه‌السلام) در حال لَبَّيْك گفتن‏

٧ - منقول است كه مالك بن انس فقيه مدينه گفت: به خدمت جعفر بن محمّد(عليه‌السلام) وارد مى‏شدم، و آن بزرگوار براى من بالش پيش مى‏آورد و از من تعظيم مى‏نمود و مى‏فرمود: اى مالك، براستى كه من تو را دوست مى‏دارم، و من از اين شادمان مى‏شدم و حمد و ستايش خدا را بجا مى‏آوردم. وى مى‏گويد: حضرت(عليه‌السلام) همواره از يكى از سه خصلت خالى نبود: يا روزه بود، و يا در حال قيام براى خواندن نماز و عبادت، و يا در حال ذكر خدا، و آن بزرگوار از عبادت كنندگان و زاهدان بزرگ، و از عظمت خداوند - عزّوجلّ - خوف داشت، و با همنشينان خود بسيار سخن مى‏گفت و خوش مجلس و پُرفائده بود. هرگاه مى‏گفت: رسول اللَّه(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) فرمود گاه رنگش سبز و گاه زرد مى شد، و چنان چهره‏ى حضرت متغيّر مى‏شد كه هركس او را مى‏شناخت، گويى در آن حال او را نمى‏شناسد. يك سال همراه با او حجّ بجا آوردم، هنگامى كه شترش در جايگاه بستن احرام ايستاد، هربار كه مى‏خواستلَبَّيْكَ أَللَّهُمَّ، لَبَّيْكَ : (آرى، خداوندا، آرى.) بگويد، صدايش در گلويش قطع مى‏شد، و نزديك بود كه از شترش به زمين بيافتد، به او عرض كردم: اى فرزندِ رسول خدا، از گفتن آن ناگزيرى فرمود: اى پسر ابى عامر، چگونه جسارت كنمو لَبَّيْكَ أَللّهُمَّ، لَبَّيْكَ بگويم، در حالى كه مى‏ترسم خداوند عزّوجلّ بفرمايد:لالَبَّيْكَ وَلا سَعْدَيْكَ .]

ناگفته نماند: كه ما در كتاب تَقْريبُ السّالِكِ إِلى خِدْمَةِ الْمالِك نيز گوشه‏اى از صفات مقتدايان معصومين(عليهم‌السلام) بر اين شيوه‏ى از كوشش بسيار و زيبا در عبادت خداوند بوده‏اند، چه آنان كه ذكر نمودم، و چه كسانى را كه ذكر ننمودم، ياد كرده‏ام.

كمترين عمل در شب‏ اينك مى‏گويم: اگر توفيق پيمودن اين راه با بهره‏گيرى از مركب شب براى تو ميسّر شد، همان گونه باش كه مولايمان علىّ بن ابى طالب(عليه‌السلام) بيان فرموده، و معرفتت به مولايى كه در پيشگاهش قرار دارى، اقتضا مى‏كند. كه آن بزرگوار (عليه‌السلام) فرمود: اگر از انجام كار خير ناتوان گشتى، از انجام دادن كار شرّ عاجز باش.

امتحان نفس‏ اكنون مى‏گويم: نَفْس خويش را كه مى‏خواهد بخوابد و به همين خاطر از خدمت و بندگى مالك و سلطان خويش كاهلى و تنبلى مى‏نمايد، امتحان كن و ببين كه آيا ادّعايش درست است، و يا به باطل و دروغ ادّعا مى‏كند، به اين صورت كه ببين اگر يكى از دوستان يا بعضى از خادمان پادشاهانِ دارِ فريب دنيا به سوى تو بيآيد، يا حاجت كوچكى از حوايج خُرد و بى ارزش دنيوى را كه تو آن را از دنيا مى‏خواهى، - دنيايى كه لذّتش فانى و پيامدها و گناهانش مى‏ماند - براى تو پيش مى‏آمد، آيا تنبلى و خوابيدن را بكلّى ترك نمى‏گفتى؟ پس حال كه اين را از نَفْس خويش شناختى، بر حال آن گريه كن، زيرا يا قلب تو مريض است، يا در عقايد دينى‏ات ضعيف هستى، پس به درگاه خداوند - جلّ جلاله - توبه نما، و از او درخواست كن كه از تو درگذشته، و سعادتمندى دينى و دنيوى‏ات را كامل گرداند، كه آن دو تنها در مراقبه و پاييدن مقام جليل الهى حاصل مى‏شود.

علّت خواب ماندن از نماز شب‏ حال مى‏گويم: اگر خواب ماندى و مانند شخص درمانده خواب بر تو غلبه كرده، در اين صورت اگر خواب ماندنت به خاطر گناهى نباشد كه خداوندى كه به نهانيها آگاه است، به واسطه‏ى آن تو را از خلوت و مناجاتى كه هر دوستى با محبوبش دارد رانده باشد، معذور خواهى بود.

زيرا در حديث آمده كه: خداوند - جلّ جلاله - به واسطه‏ى عقوبت گناهان، بنده را از خدمت و بندگى خويش به خواب مى‏زند. در اين باره نظر كن به روايتى كه از مولايمان امام صادق(عليه‌السلام) نقل شده: كه مردى به حضرتش عرض كرد: سفارشى به من بفرما. حضرت فرمود: تو را به تقواى خداوند سفارش مى‏نمايم، و اينكه هرگاه به رختخواب مى‏روى، تمام اعمال خير يا شرّى را كه در روز انجام داده‏اى و نيز هرچيز پاكيزه و پليدى را كه در شكم خويش داخل كرده‏اى به يادآور.

توجّهات معنوى و توبه در هنگام خوابيدن

توجّه داشته باش كه وقتى خواستى بخوابى - چه خواب بر تو غلبه باشد، و يا در حالت اختيار بوده و ميل تمايل به خوابيدن داشته باشى - بدان كه خواب عبارت است از مرگ و نبودِ بيدارى، و وفات و از كار افتادنِ اعضا و جوارح از زندگانى استقامت و ايستادگى در انجام امور مربوط به خود. خداوند - جلّ جلاله - در اين باره مى‏فرمايد:

وَ هُوَ الَّذى يَتَوفّاكُمْ بِاللَّيْلِ، وَ يَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ، ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فيِه .٣١٩

- و اوست خداوندى كه شب [و هنگام خواب، جان شما را ]كاملاً مى‏گيرد، و به تمام گناهانى كه در روز انجام مى‏دهيد، آگاه است، سپس شما را در روز برمى‏انگيزاند.

بر اين پايه، خداوند - جلّ جلاله - خواب را وفات، و بيدارى را برانگيختن و زندگانى قرار داده. و آگاه هستى كه شخص خوابيده مانند شخص كور و كر و لال و زمين گير و و گرفتار به بيمارىِ رماتيسم مى‏گردد، و عقل و تمام بهره‏هاى اعضا و جوارحش را كه به وسيله‏ى آن با مولاى علاّم الغيوب خويش معامله مى‏نمود، از دستش مى‏رود، و گويى وقتى كه مى‏خوابد اختيار افراد تحت تكفّل و اموال و حوايج و امور ضرورى او از دست او خارج مى‏شود، و نمى‏داند كه بر آنها چه خواهد گذشت، و نيرويى براى نگهدارى نفس خويش و حفظ امور مهمّى كه بدان اشاره نموديم باقى نمى‏ماند. و اگر آنها را به وسيله قفل و پاسبان هم مصون سازد، وقتى خوابيد ممكن است در هر حال خلاف آنچه را كه اراده نموده، واقع شود.

بنابراين، هنگامى كه مى‏خوابى، گويى كه به مصيبهاى هولناكى مبتلا، و در گرفتاريهاى فراموش كننده واقع شده‏اى، و جز خداوند - جَلَّ جَلالُهُ وَ تَقَدَّسَ كَمالُهُ - نمى‏تواند با بيدار نمودن و عافيت بخشيدن به اعضا و جوارح و كمال زندگانى وبرگرداندن نيروى گوش و چشم و زبان و عقل و تمام [يا: ساير] مقاصدت را كه به واسطه خوابيدن، پراكنده و پريشان گشته، امور پراكنده‏ى تو را جمع سازد.

از اين رو، به پيشگاه خدا توبه نما، توبه‏اى كه از هر كوتاهى كه پيش از خوابيدن داشتى، خالص و پاكيزه باشد. و اگر به خاطر قلّت معرفتت به مولايت كه تو را مى‏بيند، نفس و عقل و قلبت در توبه حقيقى با تو موافقت ننمودند، از رحمت و بخشش خدا طلبِ عفو و گذشت بنما، كه او - جلّ جلاله - كه خداوندگار بردبار و مهربان و شفيق است، بر اساس نيكيها و بخششهايى كه به بندگان خود دارد، زيبنده‏ى آن است كه بر تو نيز تفضّل نمايد.

و اگر بسان شيوه‏ى جنايتكاران و گناهكاران در نزد بزرگترين مالكان كه سيطره و چيره‏گى دارد، طلب عفو و گذشت ننمودى، پس حدّاقل مانند تسليم شدن و سرسپردگى شخص بيچاره و نيازمند و ذليل خود را تسليم خدا نموده، و دين و نفس و مال و افراد تحت تكفّل و آرزوهاى خويش و هر چيزيى را كه بدان نيازمندى، در تحت نگاهدارى آن خداوند مهربان و بردبار و بزرگوارى كه در پيشگاهش بسيار گستاخى و سوء ادب نموده‏اى، در آورده و تسليم اوساز. و در باطن توجّه داشته باش كه تمام آنچه را كه خداوند به تو بخشيده و تو در نزد او به وديعه گذاردى، در حقيقت مِلْك اوست، و تو در نزد او به عاريت و وديعه گذارده‏اى؛ بنابراين حتّى در ذهن و خاطر و يا در دل خويش با مالكيّت او مخالفت منما، تا مبادا خود را شريك خداوند شمرده، و به هلاكت مبتلا گشته و خشنودى او از دستت برود.

بى‏گمان اگر اين سفارش مرا بپذيرى و توبه يا طلب عفو نموده، و يا چنانكه گفتيم خود را تسليم خداوند نمايى، و به شرحى كه ذكر كرديم، همه چيز خود را در نزد او به وديعه گذارى، خداوند حافظ و نگاهبان تو بوده، و از تو حمايت نموده و پناه خواهد داد، و هيچ فساد و تباهى در هيچ امرى در كم و زياد و كوچك و بزرگ، بر تو وارد نخواهد شد.

در بعضى از اخبار ديدم كه مردى مى‏گويد: عقربى نايابى را ديدم كه بر پشت لاك پشتى سوار شده و لاك پشت آن را از يك سوىِ رودِ نيل به سوى ديگر كه من در آنجا بودم، مى‏گذارند، وقتى آن را به كنار آب رسانيد، عقرب بر زمين فرود آمد، و من دنبال آن روانه شدم، و با خود گفتم كه اين عقرب جريانى دارد، تا اينكه به پايين تنه‏ى درختى رسيد و از آن بالا رفت و بر روى شاخه‏اى رفت كه مارى بر روى آن آويزان بود و جوانى در زير آن خوابيده بود، عقرب دُمِ مار را گزيد، به گونه‏اى كه مار مرده به زمين افتاد. اين امر در نظر من بسيار بزرگ آمد، به سوى آن جوان آمدم و بيدارش نمودم و گفتم: به اين مار كه خداوند تو را از آن سالم نگاه داشت نگاه كن، و اين ابيات را براى او خواندم:

يا نائِماً وَالْجَليلُ يَحْرُسُهُ كَيْفَ تَنامُ الْعُيُونُ عَنْ مَلِكٍ مِمّا [يُلاقى‏] فى حِنْدِسِ الظُّلَمِ تَأْتيكَ مِنْهُ فَوآئِدُ النِّعَمِ؟ ‏ - اى به خواب رفته‏اى كه خداوند بزرگ، تو را از امورى كه در تاريكيهاى بسيار شديد براى تو پيش مى‏آيد، پاس مى‏دارد.

چگونه چشمهايت از توجّه به پادشاهى كه بهره‏هاى نعمتها از سوى او به تو مى‏آيد، به خواب مى‏رود؟

و نيز در كتاب أَلْياقُوتُ الاَْحْمَر تأليف احمد بن حسن اهوازى آمده كه: از بعضى از غُلامان [و پسران نوجوان خدمتكار] برخى از كه كسرايان شنيدم كه گفت: هرگز كسرى نخوابيد مگر اينكه پيش از خوابيدن براى خداوند - عزّوجلّ - سجده نمود، و از او خواست كه بعد از مرگش او را زنده بدارد. و مقصودش از مرگ، خوابيدن، و از زندگانى، بيدارى بود.

اينك مى‏گويم: اگر پادشاهى كه به جاى اشتغال به خداوند به غير او مشغول شده و به او - جلّ جلاله - معرفت و آگاهى نداشت مانند تو معرفت و شناخت داشت، مسلّماً بهتر از تو با خداوند معامله مى‏نمود، پس عذر تو در غفلت از مالك دنيا و آخرت چيست؟

ناگفته نماند كه اگر فرضاً بعد از عمل به آنچه كه پيشتر ذكر نموديم، در حال خواب ضررى متوجّه تو شد، و برخى از چيزهايى را كه تحت تصرّف توست از دستت رفت، شايد اين براى آن باشد كه خداوند - جلّ جلاله - مى‏خواهد با اين كار نشانه‏هاى خود را در برگرداندن آن به تو نشان دهد، چنانكه نسبت به كسانى كه بر مالكِ روز جزا توكّل نموده‏اند، چنين شده و خداوند آيات خود را نشان داده، نقل شده است كه:

عرب بيابان نشينى به در مسجد الحرام آمد و شتر خود را رها نمود گفت: خداوندا، اين شتر و بار آن را در حفظ و نگاهدارى تو درآورده، و در نزد تو به وديعه مى‏گذارم. و وارد مسجد الحرام شد، و طواف نمود و بيرون آمد و شتر را پيدا نكرد، و ايستاد و گفت: پروردگارا، چيزى از مالِ من دزديده نشده، بلكه مال تو دزديده شده است، زيرا اگر اعتماد نداشتم كه تو شتر و بارش را حفظ مى‏كنى، آن را رها نمى‏كردم. و امثال اين سخنان را تكرار مى‏كرد. و مردم از سخن گفتن او با خداوند - عزّوجلّ - تعجبّ مى‏كردند، تا اينكه ناگهان مردى - كه با يك دست افسار شتر را گرفته و دست ديگرش بريده بود - پيش آمد، و به عرب بيابان نشين گفت: شتر را بگير، كه من از آن خير نديدم. گفت: جريان تو چگونه بود؟ گفت: با آن به پشت كوه رفتم و پنهان شدم، ولى ناگهان سوارى كه نمى‏دانم از كجا رسيد، فرود آمد و مرا پريشان نمود و از جايم بلند كرد و دستم را قطع نمود و دستور داد كه شتر را بازگردانم.

من نيز به ياد ندارم كه هيچگاه چيزى را به خداوند - جلّ جلاله - سپرده باشم و آن چيز گم شده باشد. واگر هم به خاطر ارتكاب گناهى گم شده، هنگامى كه از رحمت حضرتش اعاده‏ى سپرده‏ام را خواسته‏ام، آن را به من بازگردانده و محجوب و محرومم نساخته [يا: شرمسارم ننموده‏]، و بر طبق گناهى كه باعث گم شدن آن از پناهگاه نگاهدارى‏اش شده، با من معامله ننموده است.

در سال ٦٢٧ هجرى قمرى راهىِ حجّ شدم، و تمام آنچه را كه همراهم بود به حفظ و پاسدارىِ مراحم الهى سپردم، ولى تازيانه اى كه از چوب بادامِ تَلْخ همراهم بود و به كجاوه بسته شده بود هنگام سير شبانه به زمين افتاد، هنگامى كه روز روشن شد و فرود آمديم ديدم كه تازيانه گم شده است، به دوست همراهم - كه مردى علوىّ بود و علىّ بن زكىّ رحمه اللَّه نام داشت - گفتم: تازيانه من گم شده، در جستجوى آن باش. وى از گفته‏ى من تعجّب كرد و گفت: تازيانه‏اى را كه ديشب در راهپمايى سريع حاجيان افتاده جستجو كنم؟ گفتم: بله، زيرا من هرچه را كه همراهم بود به خداوند - جلّ جلاله - سپرده‏ام، و او - جلّ جلاله - از آنها نگاهدارى مى‏كند. وى گفته‏ى مرا نپذيرفت و آفتابه‏اى برداشت و رفت تا به دور از ديد حاجيان به دستشويى برود، ولى در حالى كه تازيانه در دستش بود آمد. گفتم: چگونه آن را پيدا كردى؟ گفت: ديدم كه بر روى كوزه‏ى مردى آويزان است، گفتم اين تازيانه از آنِ فلانى است و ديشب در راهپيمايى شبانه افتاده است. گفت: بله، ما آن را شب يافتيم و برداشتيم، بگير و براى او ببر.

و اگر امثال اين امور را كه برايم اتّفاق افتاده ذكر كنم، خسته و ملول مى‏گردى.

آداب و اعمال پيش از خواب

‏ الف - آداب وقت در قرار گرفتن در رختخواب‏

١ - وقتى به صورتى كه گفتيم عمل نموده و به كيفيّتى كه توضيح داديم همه‏ى وسايلى و امور مربوط به خويش را نزد خدا به و د يعه گذاشتى، مانند وضوى نماز، طهارت نموده و سپس برخيز به سوى رختخواب يا هر جا كه مى‏خواهى بخوابى.

٢ - هنگام قرار گفتن در رختخواب بگو آنچه را كه نقل شده امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: هنگامى كه در رختخوابت جاى گرفتى مى‏گويى:

أَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ، وَ أَعُوذُ بِقُدْرَةِ اللَّهِ، وَ أَعُوذُ بِكَمالِ اللَّهِ، وَ أَعُوذُ بِسُلْطانِ اللَّهِ، وَ أَعُوذُ بِجَبَرُوتِ اللَّهِ، وَ أَعُوذُ بِمَلَكُوتِ اللَّهِ، وَ أَعُوذُ بِدَفْعِ اللَّهِ، وَ أَعوُذُ بِجَمْعِ اللَّهِ، وَ أَعُوذُ بِمُلْكِ اللَّهِ، وَ أَعُوذُ بِرَحْمَةِ اللَّهِ، وَ أَعُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) - مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَ ذَرَأَ وَ بَرَأَ، وَ مِنْ شَرِّ الْهامَّةِ٣٢٠ وَ السّامَّةِ، وَ مِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ، وَ مِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ، وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دآبَّةٍ فِى اللَّيْلِ وَ النَّهارِ، أَنْتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها، إِنَّ رَبّى عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ .

- پناه مى‏برم به عزّت و سربلندى خداوند، و پناه مى‏برم به قدرت الهى، و پناه مى‏برم به كمال خدا، و پناه مى‏برم به تسلّط و چيرگى خداوند، و پناه مى‏برم به سركشى و عظمت خداوند، و پناه مى‏برم به فرمانروايى و چيرگى بزرگ الهى، پناه مى‏برم به دفع و جلوگيرى خدا، و پناه مى‏برم به جمع و گردآوردن خدا، و پناه مى‏برم به سلطنت [ويا: مالكيّت‏] خداوند، و پناه مى‏برم به رحمت خدا، و پناه مى‏برم به رسول خدا(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) - از شرّ تمام آنچه خداوند خلق فرموده و پديد آورده و به وجود آورده، و از گزند حشرات غير سمّى و سمّى و از آسيب گناهكاران جنّ و انس، و از شر گناهكاران عَرَب و عَجَم، و از شرّ هر جنبنده‏ى در شب و روز كه [موى ]پيشانى [و تمام اختيار] آن به دست دوست، براستى كه پروردگار من بر راه راست استوار است.

و در ادامه‏ى دعا هركس را كه خواستى به پناه خداوند درآور.

٣ - در روايت آمده كه رسول خدا(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) پيوسته در جنگ و يا مسافرت هنگام فرا رسيدن شب مى‏فرمود:

يا أَرْضُ، رَبّى وَ رَبُّكِ اللَّهُ، أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شَرِّكِ وَ شَرِّ ما فيكِ، وَ شَرِّ ما خُلِقَ فيكِ، وَ شَرِّ ما دَبَّ عَلَيْكِ، أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شرِّ كُلِّ أَسَدٍ وَ أَسْودٍ، وَ حَيَّةٍ وَ عَقْرَبٍ، وَ مِنْ ساكِنِ الْبَلَدِ، وَ مِنْ شَرِّ والِدٍ وَ ما وَلَدَ

- اى زمين، پروردگار من و تو خداست. به خدا پناه مى‏برم از شرّ تو و شرّ هرچه در توست، و شرّ هرچه در تو خلق شده، و شرّ هر چه بر روى تو مى‏جنبد، به خدا پناه مى‏برم از شرّ هر شير و مار بزرگ و مار و عقرب و از ساكنان آباديها و از شرّ انسانهايى كه زاده و زاييده شده‏اند.

٤ - همچنين از جمله اعمال بنده در هنگام قرار گرفتن در رختخواب بايد اين باشد كه در روايت آمده كه امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: هركس هنگامى كه در رختخواب قرار مى‏گيرد يازده بارقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد بخواند، گناهش آمرزيده شده، و شفاعت او درباره‏ى همايشگانش پذيرفته مى‏شود، و اگر صد بار قرائت كند، گناهان پنجاه سال آينده‏ى او آمرزيده مى‏گردد.

٥ - و نيز هنگامى كه در رختخواب رفتى بگو آنچه را كه در روايت آمده كه امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: هركس هنگام جاى گرفتن در رختخوابش بگويد:

أَللّهُمَّ، إِنّى أُشْهِدُكَ أَنَّكَ افْتَرَضْتَ عَلَىَّ طاعَةَ عَلَىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ وَ الاَْئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ.

- خداوندا، تو را گواه مى‏گيرم كه طاعت و پيروى از حضرت علىّ بن ابى طالب و امامان و فرزندان او[(عليهم‌السلام)] را بر من واجب فرمودى.

و همه ائمّه[(عليهم‌السلام)] تا امام عصر خويش را يكايك نام ببرد، و بعد در همان شب جان بسپارد، وارد بهشت مى‏گردد.