ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)0%

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل) نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سید بن طاووس
گروه: مشاهدات: 45394
دانلود: 7307

توضیحات:

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 190 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 45394 / دانلود: 7307
اندازه اندازه اندازه
ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فصل پنجم : برترى دعا و مناجات از تلاوت قرآن

افضل بودن دعا از ديدگاه روايات‏ ١ - در روايتى آمده كه فضالة به واسطه‏ى معاوية بن عمّار [يا: فضالة بن معاوية بن عمّار] مى‏گويد: به امام صادق(عليه‌السلام) عرض كردم: دو نفر در يك لحظه شروع به خواندن نماز مى‏كنند، يكى در نماز قرآن مى‏خواند و قرائتش بيشتر از دعاست، و ديگرى دعايش افزون از تلاوت قرآن، و در يك لحظه نماز را به آخر مى‏رسانند، كداميك از اين دو افضل و برتر است؛ حضرت فرمود: هر دو فضيلت دارد، هر دو زيباست.

وى مى‏گويد: عرض كردم: مى‏دانم كه هر دو زيبا است و فضيلت دارد. كدام برتر است؟ حضرت فرمود: دعا، برتر است. آيا فرمايش خداوند متعال را نشنيده‏اى كه مى‏فرمايد:

وَقالَ رَبُّكُمْ: أُدْعُونى، أَسْتَجِبْ لَكُمْ، إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِروُنَ عَنْ عِبادَتى، سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ .٦٦

- و پروردگارتان فرمود كه: مرا بخوانيد، تا دعايتان را براى شما اجابت كنم، به راستى كسانى كه از پرستش و عبادت من گردنكشى كنند، با حالت خوارى و ذلّت وارد جهنّم خواهند شد.

به خدا سوگند مقصود از عبادت در آيه شريفه دعاست، به خدا سوگند آن افضل است. آيا آن عبادت نيست؟ و حضرت دوبار فرمود: به خدا سوگند عبادت همان دعاست و بعد فرمود:، آيا دعا استوارترين عبادت نيست؟! سپس دوبار افزود: به خدا سوگند دعا، محكم‏ترين عبادت است.

٢ - در روايت ديگر آمده كه از امام باقر(عليه‌السلام) پرسيده شد كداميك از اين دو در نماز افضل است: بيشتر قرآن خواندن، يا طول دادن ركوع و سجود؟ حضرت فرمود: بسيار درنگ كردن در ركوع و سجود. مگر كلام خداوند متعال را نشنيده‏اى كه مى‏فرمايد:

فَاقْرَئُوا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ، وَأَقيموُا الصَّلاةَ .٦٧

- پس هر مقدار از قرآن را كه مُيَسَّر بود قرائت كنيد، ولى نماز را كاملاً بپاداريد.

مسلّماً مقصود خداوند از اقامه و بپا داشتن نماز بسيار درنگ كردن در ركوع و سجود و طول دادن آن دو است.

راوى مى‏گويد عرض كردم: كداميك از اين دو افضل است: قرائت بسيار يا دعاى بسيار؟ حضرت فرمود: دعاى بيشتر. مگر فرمايش خداوند متعال را نشنيده‏اى كه مى‏فرمايد:

قُلْ: ما يَعْبَؤُ بِكُمْ رَبّى، لَوْلا دُعآؤُكُمْ .٦٨

- بگو: اگر دعايتان نبود، پروردگارتان چه اعتنايى به شما داشت؟!

افضل بودن دعا از ديدگاه عقل‏ اكنون مى‏گويم از لحاظ عقلى نيز مى‏توان وجهى موافق با آنچه كه پيرامون افضل بودن دعا از قرائت قرآن روايت شده يافت. و آن اينكه:

١ - مسلّماً اين گونه نيست كه هركس كلام خداوند - جلّ جلاله - را بخواند، به خدا معرفت داشته باشد، و قدر كلام الهى را بشناسد، و با تلاوت خويش خشنودى خدا را بخواهد؛ ولى امكان ندارد كسى دعا و درخواست و آرزو كند و كسى را كه مى‏خواند و از او درخواست مى‏كند و آرزوى خويش را از او مى‏خواهد، يعنى خداوند - جلّ جلاله - را نشناسد؛ بنابراين، دعا همواره مشتمل است بر:

الف و ب - معرفت به ذات و صفات خداوندى كه او را مى‏خواند.

ج - شناخت پيامبرى(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) كه مردم را به سوى او دعوت مى‏نمايد.

د - معرفت به واگذارى امور خود به خدا و درخواست و طلب از پيشگاه او.

ه - ادب نيازمندى به خدا.

و - دلبستگى و تعلّق خاطر به اعتماد و تكيه بر خدا.

ز - معجزه‏ها و كراماتى كه در نزد هركس كه دعاهايش مستجاب شده و حوايجش برآورده شده و ناراحتيهاى شديدش برطرف شده، تحقّق يافته است.

و اينها همگى فايده‏ها و مَواهبى هستند كه فضيلت آنها افزون و جايگاهش دو چندان و بيش از ديگر امور همسانِ آن است، و براى هر كس كه به معناى آنها پى برد، به روشنى بر امور ديگر ترجيح دارد.

ممكن است كسى اشكال كند و بگويد: گاهى غير عارفين به خدا نيز دعا مى‏كنند.

جواب اين سخن آن است كه حتّى دشمن خداوند - جلّ جلاله - يعنى ابليس نيز با دعا كردن و درخواست از خداوند منتفع شده، آنجا كه گفت: مرا از مهلت داده شدگان قرار ده، و خداوند - جلّ جلاله - درخواست او را اجابت نموده و فرمود:

إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ .٦٩

- به راستى كه تا روز مشخّص و معلوم، از مهلت داده شدگان هستى.

ليكن امكان ندارد همان گونه كه ابليس به خاطر درخواست و دعا كردنش منتفع شد، كسى دشمنِ خداوند - جلّ جلاله - باشد و در حال عداوت و دشمنى، به خاطر خواندن قرآن شريف ثواب داده شده، و به ثمره‏ى آن نايل گردد.

٢ - از ديگر مرجّحات عقلى دعا بر تلاوت قرآن اين است كه: كسى كه درخواست و دعا مى‏كند، به همان اندازه‏اى كه در حاجت خويش به او نياز و اضطرار دارد، به او توجّه نموده و در پيشگاهش اظهار خشوع و فروتنى مى‏نمايد، بنابراين از آنجا كه نيازمنديها و حوائج مردم به خداوند - جلّ جلاله - در زندگانى دنيا بسيار است، دعا كننده نيز بسان شخص مضطرّ، ناچار از اخلاصِ عبوديّت و بندگى است؛ ليكن تلاوت قرآن شريف در غالب اوقات از اين حالتها خالى است، بلكه چه بسا انسان قرآن را با حالت غفلت تلاوت مى‏نمايد، و در نتيجه خود اين كار [در نزد اهل كمال ]محسوب مى‏شود.

فصل ششم : شرايط اجابت دعا از ديدگاه عقل‏

احساس ذلّت در پيشگاه حضرت حقّ‏ شايسته است دعا كننده در حال دعا توجّه داشته باشد كه وى مملوك خداوندگار توانا و قاهرى است كه بر او آگاهى و اشراف دارد، و اينكه بنده هيچگاه بى‏نياز از مولايش نبوده و هيچ زمانى نيست كه خواسته‏اى از او نداشته باشد. و نيز توجّه داشته باشد كه خداوند - جلّ جلاله - كه مالك همه چيز اوست، داراى بزرگترين جلالت و بزرگى و شكوه و والايى است، و وى كه بنده‏ى اوست، در پست‏ترين مرتبه‏ى فرو مايگى و پستى و كاستى قرار دارد، و از سويى اصل و خاستگاهش به ترتيب مراحل آفرينش از خاك و گِل، و گلِ سياه بدبوى متغيّر، و آب پَست است، و از سوى ديگر دستش از ناحيه‏ى زندگانى و وجود و تندرستى و تدبير اصول سعادتمندى در دنيا و آخرتش، خالى است.

پس اگر بنده با وجود اين خصوصيّتها، اگر با مولايى كه همواره به او نيكى نموده، و توانا و قاهر است و بر او آگاهى و اشراف دارد، مخالفت نموده و اين مخالفت را به آن خاستگاه ناتوان و آسيب پذير و پست و نكوهيده‏اش بيافزايد، و جلالت و اقبال و توجّه خدا به خود را كوچك بشمارد، و در كردار و گفتارش با او ستيز كند، و نظرش بر خلاف نظر او - كه در تمام حالات به صلاح بنده است - باشد؛ بايد هنگام دعا و مناجات بسان بنده برده خيانت پيشه و ذليل در پيشگاه مولاى خويش ايستاده، و همانند شخص فرومايه با شخصيّتى عزيز و بزرگوار، و شخص حقير نيازمند با مالك بى‏نياز و والا و بزرگ، و چون فرد ناتوان ناچيز با مولايى كه بيم و هراس از او دارد، و گفتگوى خيانت پيشگان و جنايتكاران با كسى كه از همه مالكان بزرگتر است و هر وقت كه بخواهد توانايى انتقام گرفتن را دارد، او را مورد خطاب قرار دهد.

٤٧) اين قسمت از مقدّمه، ظاهراً به تناسب ذكر محمّد بن سنان در سند روايت گذشته‏آمده‏است، و در عين حال برخى از مطالب آن، كلّى است و مكمّل و توضيح مبحث گذشته محسوب مى‏شود.

٤٨) رجوع شود به كفاية الاثر، ص ٣٣٤، ورجال كشّى، ج ٢،ص‏٤٠٧، شماره‏ى ١١٨٥.

٤٩) كُرّاس: بخشى از كتاب كه بيشتر مشتمل بر ٨ برگ است.

٥٠) نور (٢٤): ٢١.

٥١) نحل (١٦): ٥٣.

٥٢) در مدرك اين حديث، كتاب كنز الفوائد به جاى اين‏عبارت آمده است: واهتمام تمام داشته...

٥٣) اشاره به آيه‏ى شريفه‏ى ٤٥ از سوره‏ى عنكبوت (٢٩) كه مى‏فرمايد:

إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشآءِ وَالْمُنْكَرِ.

٥٤) كنزالفوائد، ج ٢ ص ٢٢٣ - تنها با اين تفاوت كه به جاى جمله‏آخر يعنى: ولذا، ماهمواره در انوار پاكيزه و درياى لبريز دانش تو شناور هستيم آمده است: بدون اينكه از تو جدا و منحرف گرديم.

٥٥) و لذا نيازى به تلفّظ مفهوم نيّت، و نيز تصوّر و خطور دادن‏الفاظ خاصّ به ذهن،نيست.

٥٦) فرقان (٢٥): ٧٧.

٥٧) انعام (٦): ٤٣.

٥٨) بقره (٢): ١٨٦.

٥٩) غافر: (٤٠) : ٦٠.

٦٠) كهف (١٨): ٢٨.

٦١) فاطر (٣٥): ٢.

٦٢) حَبّه‏ى سَوْداء همان شونيز و يا شينيز است كه به‏حَبّه و دانه‏ى بركت معروف‏است.

٦٣) يعنى: خشنودى حضرت حقّ و مقامات و كمالات والاى‏توحيدى.

٦٤) و در نتيجه تا روز قيامت بلا بر دعا كننده نازل نمى‏شود.

٦٥) كافى، ج ٢، ص ٤٧١، روايت ٢ - با اين تفاوت كه بعد از فضل رحمت خويش افزوده‏شده‏است: هر چه بخواهد

٦٦) غافر (٤٠) : ٦٠.

٦٧) مزّمّل (٧٣): ٢٠

٦٨) فرقان (٢٥): ٧٧.

٦٩) حجر (١٥): ٣٧ - ٣٨؛ و ص (٣٨): ٨٠ - ٨١.

مقدّم داشتن مقصود حضرت حقّ و اشتغال به ياد او

همچنين بايد هنگام دعا و مناجات مقصود خداوند - جلّ جلاله - از فرا خواندن تو به محضر مقدّسِ وجود خويش را بر مقصود خويش، كه درخواست رحمت و جود و بخشش است، مقدّم بدارى، به گونه‏اى كه هنگام دعا لذّتى كه از ستايش و تقديسِ بزرگى و تعظيم شأن و مقام او، و اعتراف به احسانش احساس مى‏كنى، نزد تو محبوبتر از برشمردن حوايج خويش باشد، اگر چه خواسته‏هايت از امور مهمّ دارفنا بوده، و يا براى دفع بزرگترين بلاها و گرفتاريها باشد.

اى بنده، اگر خداوند - جلّ جلاله - را از روى يقين مى‏شناختى، مسلّماً مى‏ديدى كه اشتغال داشتن به حفظ حُرمت و حقّ رحمت او، تو را به اجابتِ و مساعدتى كه خواسته‏ى توست، زودتر نايل مى‏گرداند. چنانكه در روايت آمده كه امام صادق(عليه‌السلام) فرمود:

همانا خداوند - عزّوجلّ - مى‏فرمايد: هركس به جاى مسئلت نمودن از من، به ياد و ذكر من مشغول گردد، برترين عطايايى را كه به درخواست كنندگان از خود مى‏دهم، به او عطا مى‏كنم.

اينك مى‏گويم: آنچه را كه من در اين مقام از پيشوايان اسلام كه مقتداى ما هستند، مى‏دانم اين است كه پيامبر اكرم -صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم - فرمود برترين دعا، دعاى من و دعاى پيامبران پيشين است. آنگاه تنها كلمه‏ىلا إِلَه إِلاَّ اللّه را بر زبان جارى نمود، و ستايش خدا را بجا آورد. عرض شد كه: كجاى اين كلام، دعاست؟ حضرت - كه درودهاى خداوند بر او و خاندان او و بر اصفياء و برگزيدگان پيش و بعد از او باد! - فرمود كه (بدين مضمون) كداميك از اين دو، به منظور دعا كننده و مسئلت كننده آشناتر، و سزاوارترند كه فضايل از او درخواست شود؟ آيا خداوند - جلّ جلاله - يا عبداللَّه بن جذعان؟ آنجا كه اميّة بن ابى الصّلت او را ستود و گفت:

أَأَذْكُرُ حاجَتى، أَمْ قَدْ كَفانى إِذا أَثْنى عَلَيْكَ الْمَرْءُ يَوْماً حَياؤُكَ؟ إِنَّ شيمَتَكَ الْحَيآءُ كَفاهُ مَنْ تَعَرَّضَهُ الثَّنآءُ ‏ - آيا حاجتم را ذكر كنم، يا شرم و حياى تو از برآورده نكردن خواسته‏ام براى من كافى است؟ زيرا شرم و حيا، سرشت و خوى توست.

اگر روزى، كسى ثناى تو را گويد، كسى كه مدح و ثنا متوجّه اوست (يعنى خود تو) براى او كافى خواهد بود.

بدين ترتيب و طبق معناى اين شعر: مدح و ثناگويى ممدوح در برآورده شدن حوايجِ ستايشگر كفايت مى‏كند، پس خداوند - جلّ جلاله - به خاطر كمال بخشش و رحمتش به برآورده كردن حوايج شايسته‏تر است.

عواقب سوء غفلت در حال دعا بنابراين هرگاه ديدى، قلب و عقل و نَفْس تو هنگام تضرّع و بر اين اوصاف متّصف است، بدان كه در محضرِ وجود و جوُدِ خداوند قرار گرفته‏اى، و چه عنايتها، و چه كليد سعادتمنديها و زود مستجاب شدن دعا كه نصيبت گشته است!

ولى امر ديدى قلبت به غفلت، و عقلت به فراموشى گرفتار است، و به جاى اشتغال به خداوند - جلّ جلاله - امور ديگر به خود سرگرم نموده، و در حال دعا گويى به يقين احساس مى‏كنى كه گويى در محضر هيچ كس نيستى، و در پيشگاه خداوند بلند پايه‏اى كه خداوندگار عالميان است قرار ندارى، و خاكسارى عبوديّت و بندگى بر چهره‏ات نمايان نيست، و هيچ خوف و هراسى از هيبت و شكوه بزرگ الهى ندارى، و حدّاقلّ حالت جنايت پيشگان و بزهكاران نافرمان را نيز كه هنگام ديدن مولايشان لرزه به اندامشان مى‏افتد، ندارى، مسلّماً بدان كه به واسطه‏ى گناهانت از خداوندى كه به همه نهانيها آگاه است، محجوب گرديده، و به خاطر عيبها و كاستيهايت از آن مقام دوست داشتنى بر كنار گشته، و به جهت ويران نمودن قلبت از رسيدن به خواسته‏ات ممنوع شده‏اى، لذا بترس از اينكه خداوند - جلّ جلاله - به عدم ايمان تو گواهى دهد زيرا كسانى را كه خداوند - جلّ جلاله - به بى‏ايمانى آنان گواهى بدهد به هلاكت و گمراهى مبتلا خواهند شد. به خداوند بزرگ و پاكيزه مى‏فرمايد:

إِنَّمَا الْمُؤْمِنوُنَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ، وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ؛ وَ إذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ، زادَتْهُمْ إِيماناً، وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ.٧٠

- تنها كسانى مؤمن هستند كه وقتى ياد از خدا مى‏شود، دلهايشان مى‏لرزد، و هنگامى كه آيات خدا بر آنان خوانده مى‏شود، بر ايمانشان افزوده مى‏گردد، و تنها بر پروردگارشان توكّل مى‏نمايند.

پس بسان بنده‏اى كه مولايش بر سوء بندگى و پليدى درون و شيوه‏ى ناپسند او آگاهى پيدا كرده، و از درگاهش رانده، و از آستانه‏اش دور نموده، او را از جمله اين گونه عذاب نموده كه به جاى مشغول نمودن به شرافت مقام رضا و خشنودى خويش، به دنيا سرگرمش نموده است، بر حالِ نَفْسِ خويش گريه كن.

بنابراين، اگر با وجود دارا بودن صفات نكوهيده‏اى كه ذكر نموديم، استجابت دعاهايت به تأخير افتاد، مسلّماً گناه از ناحيه‏ى توست، و تو بودى كه بر اساس باور درست، مولاى خويش را نخوانده، و بر دَرِ توفيق او نايستاده‏اى.

فصل هفتم : شرايط اجابت دعا از ديدگاه روايات

روايت آمده كه: امام صادق(عليه‌السلام) كف دستان مباركش را به سوى آسمان گشود و فرمود رَغْبت اين است، و پشت كف دستان خويش را به سوى آسمان قرار داد و فرمود: رَهْبت اين است، و انگشتان شريف خويش را به سمت راست و چپ حركت داد و فرمود: تَضَرُّ اين است، و تنها يك انگشت خود را بالا و پايين برد و فرمود: تَبَتُّل اين است، و دستش را در برابر صورت مباركش به سمت قبله دراز كرد و فرمود: اِبْتِهال اين است. سپس فرمود: تا قطره‏ى اشك بر صورتت جارى نگشته، ابتهال مكن.

در حديث ديگرى از امام صادق -عليه‌السلام - آمده كه: اِسْتِكانت در دعا اين است كه دعا كننده هنگام دعا، دستانش را بر دو شانه‏اش قرار دهد.

يكى از احتمالاتى كه ممكن است مقصود از اين اشارات باشد آن است كه: گشودن دست در حالت رَغْبَت، به حال كسى كه به خداوند - جلّ جلاله - اميد دارد، و حسن ظنّش به تفضّل او بر خوف از جلالِ عظمتش فزونى دارد، نزديكتر است، لذا شخص راغب همواره خواهان ايمنى است، و كف دستش را مى‏گشايد تا احسان خداوند به آن فرو ريزد.

و شايد مقصود از حالت رَهْبَت و پشت كف دستها را به سوى آسمان نمودن، اين باشد كه بنده با زبانِ حالِ خاكسارى، به مالك دار فنا و بقاء مى‏گويد كه: من جرأت آن را ندارم كه كف دستهايم را به سوى تو بگشايم، لذا از روى ذلّت و شرمندگى در پيشگاهت، كف دستهايم را رو به زمين قرار داده‏ام.

و شايد مراد از حركت دادن انگشتان به راست و چپ در حالت تَضَرُّ اين باشد كه شخص تضرّع كننده به شيوه‏ى زنِ فرزند مرده در هنگام مصيبتِ بيمناك، دستانش را برگردانده و با پشت و رو نمودن و راست و چپ كردن آنها، گريسته و نوحه سرايى مى‏كند.

و شايد منظور از تَبَتُّل و بالا و پايين بردن يك انگشت بر اساس معناى تَبَتُّل در لغت كه انقطاع و بريدن و گسستن است، اين باشد كه گويا شخصى كه تبتّل مى‏كند مى‏خواهد بگويد: من تنها و تنها به سوى تو منقطع گشته‏ام، بخاطر اينكه تنها تو شايسته‏ى پرستش هستى، و با يك انگشت و نه با همه‏ى انگشتان، بر يگانگى و وحدانيّت خداوند سبحان اشاره مى‏نمايد. و اين مقام ارجمند و بزرگى است، لذا بنده نبايد آن را ادّعا كند، جز هنگامى كه اشك از چشمانش جارى گرديده، و بسان برده‏ى ذليل در پيشگاه حضرت حقّ ايستاده، و به جاى درخواست آمال و آرزوها و ذكر خواسته‏ى خويش، توجّه تامّ به خداوند صاحب جلال و عظمت داشته باشد.

و گويا مقصود از اِبْتِهال و دراز كردن دست در برابر صورت رو به سمت قبله، نوعى از اقسام بندگى و خاكسارى باشد.

و شايد منظور از اِسْتِكانت و گذاشتن دستها بر شانه‏ها، اين باشد كه گويا دعا كننده با اين حالت مى‏خواهد بگويد: من همانند برده‏ى جنايتكار - كه با حالت اسارت، و در حالى كه در بند است و او را به غلّ و زنجير بسته و به سوى مولايش مى‏برند و در پيشگاهش قرار مى‏دهند - دستهايم را به گردنم بسته‏ام.

بجا آوردن مدح و ثناى خداوند - جلّ جلاله - پيش از درخواست حوايج.

در روايتى آمده كه امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: هرگاه خواستيد حاجتى از خداوند طلب نماييد، ابتدا مدح و ثناى پروردگار را بجا آوريد، زيرا هركس حاجتى از پادشاهى بخواهد، ابتدا نيكوترين گفتارى را توان بر آن را دارد، آماده نموده و بيان مى‏كند، پس هرگاه خواستيد حاجتى از خدا بخواهيد، ابتدا خداوند را ستوده و مدح نموده و به تمام خير و خوبى ثناى او را بگوييد...

و نيز در روايت ديگر محمّد بن مسلم مى‏گويد: امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: در كتاب و دستْ نوشتِ علىّ(عليه‌السلام) آمده است كه مدح و ستايش پيش از مسئلت و خواستن حاجت است، پس هرگاه خواستيد به درگاه خدا دعا كنيد، ابتدا ثناى او را بگوييد.

وى مى‏گويد به حضرت عرض كردم: چگونه ثناى خدا را بگويم؟ فرمود: مى‏گويى:

يا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ، يا مَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، يا مَنْ هُوَ بِالمَنْظَرِ الأَعْلى [وَ بِالأُفُقِ المُبينِ‏]، يا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ

- اى خدايى كه از رشته‏ى رگ گردن به من نزديكترى، اى كسى كه ميان انسان و قلبش حايل مى‏گردى و از او به او نزديكترى، اى كسى كه در تماشاگاه و منظر بلند [و در افق و كرانه آشكار] قرار دارى.

و نيز در روايت ديگر معاوية بن عمّار مى‏گويد: از امام صادق(عليه‌السلام) شنيدم كه مى‏فرمود: [راه دعا كردن اين است:] ابتدا بجا آوردن مدح و ثناى الهى، سپس اقرار به گناهان، آنگاه مسئلت كردن. به خدا سوگند هيچ بنده‏اى با وجود اصرار بر گناه، از گناه خارج نمى‏گردد، و هيچ بنده‏اى از گناه در نمى‏آيد مگر اينكه به گناه خويش اقرار و اعتراف كند.

و نيز در روايت ديگر، حلبى مى‏گويد: به امام صادق(عليه‌السلام) عرض كردم: كنيزى دارم كه از آن خوشم مى‏آيد، ولى هر فرزندى از آن متولّد مى‏شود مى‏ميرد، و اينك پسرى از آن متولّد شده كه شبها مى‏ترسد، و مى‏ترسم كه او نيز زنده نماند و بميرد.

امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: چرا دعا نمى‏كنى؟ در پاسى از آخر شب برخيز و وضو بگير و حقّ تمام اعضا را در وضو كاملاً بجاآور، و نماز بگزار و نيكو انجام بده، و پس از نماز ستايش خدا را بكن، مبادا كه مدح و ستايش نكرده درخواست نمايى (و حضرت چند بار اين جمله را تكرار فرمود و دستور داد كه ابتدا مدح و ثناى خدا را بگويد) و پس از مدح و ستايش پروردگارت، بر پيامبر اكرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) صلوات بفرست، سپس حاجتت را بخواه، كه برآورده خواهد شد.

آيا نشنيده‏اى كه رسول خدا(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) ديدند كه مردى نماز مى‏خواند، وقتى آن مرد نمازش را تمام كرد بلافاصله رو به درگاه خدا كرد و حاجتش را درخواست نمود، پيامبر اكرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) فرمود: اين بنده در انجام امر پروردگارش عجله و شتاب نمود.

و نيز بار ديگر ديدند كسى نماز مى‏خواند، هنگامى كه وى نمازش را تمام كرد، ابتدا پروردگارش را ستود، و پس از مدح و ثناى پروردگار بر پيامبرش(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) صلوات فرستاد. آنگاه پيامبر اكرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) دوبار فرمود: درخواست كن كه حاجتت برآورده مى‏شود.

البتّه اين در صورتى است كه دعا كننده در حال دعا، امر خويش را به خداوندى كه مالكِ امور اوست، واگذار ننموده و از او درخواست نكرده باشد كه هركدام از دو حالت (پنهانى و يا آشكارا دعا كردن) را كه مى‏خواهد در دل او قرار داده و به او افاضه كند، وگرنه اگر به صورت كامل صفت تفويض را داشته باشد، خداوند - جلّ جلاله - هر كردار و گفتارى را كه براى او مى‏پسندد، به او الهام مى‏فرمايد. و اين امرى است كه ما بالوجدان آن را دريافته، و عياناً بدان يقين و باور داريم.

در روايتى آمده كه حضرت ابى الحسن امام كاظم(عليه‌السلام) فرمود: يك بار پنهانى دعا نمودن، با هفتاد بار آشكار و در حضور مردم دعا نمودن برابر است.

و نيز در روايت ديگر آمده كه امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: بزرگى ثوابِ دعا و تسبيح گفتن بنده بين خود و خدا را، جز خداوند - تبارك و تعالى - نمى‏داند.

و بالاخره در روايت ديگر، صفوان جمّال مى‏گويد امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: خداوند - تبارك و تعالى - اين امر [يعنى ولايت ائمّة(عليهم‌السلام) ]را بر اهل اين گروه [يعنى شيعيان‏] به صورت نهانى واجب نموده، و هرگز آن را به صورت آشكارا نخواهد پذيرفت.

صفوان مى‏گويد امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرا مى‏رسد، رضوان يعنى گنجينه‏دار بهشت، مى‏بيند كه گروهى در بهشت هستند ولى از منظر او عبور نكرده‏اند و وى هنگام ورود به بهشت آنها را نديده است‏]، خطاب آنها مى‏گويد: شما چه كسانى هستيد و از كجا وارد بهشت شديد؟ حضرت فرمود: مى‏گويند: كارى با ما نداشته باش، ما گروهى هستيم كه در به صورت نهانى خدا را پرستيديم، و خداوند نيز ما را به صورت پنهانى داخل بهشت فرمود.

- پاكيزه بودن از مظالم بندگان در حال دعا.

چنانكه در روايت آمده كه اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) فرمود: خداوند - تبارك و تعالى - به عيسى بنمريم (( عليهما‌السلام )) وحى فرمود كه به جماعت [و يا اشراف‏] بنى اسرائيل بگو: كه جز با قلبهايى پاكيزه و چشمان خاشع و دستهاى پاكيزه به خانه‏ى من وارد نشوند، و به آنان بگو: دعاى هر كدام از شما را كه حتّى از يك نفر از مردم چيزى را به ظلم و ستم گرفته باشد، اجابت نمى‏كنم.

معذور ندانستن ظالم در ظلم خود.

زيرا در روايت آمده كه امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: هركس، ظالمى را به واسطه‏ى ظلم و ستم او معذور بداند، خداوند شخصى را بر او مسلّط مى‏گرداند كه به او ظلم و ستم نمايد، و اگر دعا كند دعاى او مستجاب نمى‏گردد، و خداوند به واسطه‏ى ستم كشيدنش به او پاداش نمى‏دهد.

جبّار و سركش نبودن.

زيرا در روايت آمده كه امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: خداوند - تبارك و تعالى - به حضرت داود(عليه‌السلام) وحى نمود: به جبّاران و سركشان بگو، مرا ياد نكنند، زيرا هر بنده‏اى به ياد من باشد، من نيز از او ياد مى‏كنم، و اگر سركشان مرا ياد كنند، آنان را ياد كرده و لعنتشان نموده و از رحمتم دور مى‏گردانم.

دعا با قلب پاك و نيّت صادق.

زيرا در روايتى كه عمر بن يزيد [يا: مزيد] مى‏گويد از امام صادق(عليه‌السلام) شنيدم كه مى‏فرمود: مردى در بنى اسرائيل بود، كه به مدّت سه سال به درگاه خداوند دعا مى‏كرد كه پسرى به او بدهد. وقتى ديد كه خدا دعايش را مستجاب نمى‏فرمايد، گفت: اى پروردگار من، آيا از تو دورم و به من گوش فرا نمى‏دهى، يا به من نزديكى، پس چرا جوابم نمى‏دهى؟

حضرت فرمود: كسى به خواب او آمد و به او گفت: مدّت سه سال است كه با زبان بد و دشنام دهنده، و قلب متكبّر و ناپاك، و بدون اينكه نيّتت صادق باشد، خدا را مى‏خوانى، پس از اينها دست بكش تقواى الهى را در دل پيشه كن، و نيّتت را نيكوگردان.

حضرت فرمود: آن مرد چنين كرد و سپس به درگاه خداوند دعا نمود، و پسرى براى او متولّد شد.

٨ - دعا نكردن، درباره‏ى دفع ستمى كه مثل آن را به ديگرى روا داشته باشد.

زيرا در روايتى علىّ بن سالم مى‏گويد از امام صادق(عليه‌السلام) شنيدم كه مى‏فرمود: خداوند - تبارك و تعالى - فرمود: به عزّت و عظمتم سوگند، دعاى هيچ ستمديده‏اى را درباره‏ى ستمى كه به او شده، در حالى كه به احدى مشابه آن ستم را نموده باشد، مستجاب نمى‏گردانم.

پرهيز از گناه بعد از دعا، تا مبادا گناهانش او را از نيل به آرزويش باز دارد.

چنانكه در روايت آمده كه امام باقر(عليه‌السلام) فرمود: همانا بنده، حاجتى از حوايج دنيوى را از خداوند - تبارك و تعالى - درخواست مى‏كند، و خداوند مى‏خواهد كه تا مدّت زمان مشخّص (نزديك يا دور) آن حاجت را برآورد، سپس بنده در همان زمان گناهى را مرتكب مى‏شود، پس خداوند به فرشته‏اى كه براى برآوردن حاجت او گماشته شده مى‏فرمايد: حاجت او را برآورده مكن و او را از آن محروم گردان، زيرا او متعرّض خشم و غضب من شد، و از مستحقّ محروميّت گرديد.

توبه از گناهان و صلاح و صدق در حال دعا.

زيرا در روايتى عثمان بن عيسى به نقل از برخى از اصحاب امام صادق(عليه‌السلام) آورده كه به حضرت عرض كردم: دو آيه در كتاب خدا هست كه من تأويل آنها را نمى‏دانم. حضرت فرمود: آن دو كدامند؟ عرض كردم: فرمايش خداوند متعال كه مى‏فرمايد:أُدْعُونى، أَسْتَجِبْ لَكُمْ.٧١

مرا بخوانيد، تا [دعايتان را] براى شما اجابت كنم.)

و من دعا مى‏كنم و مستجاب نمى‏گردد.

حضرت فرمود: آيا مقصودت اين است كه خداوند - تبارك و تعالى - خلف وعده مى‏نمايد؟ عرض كردم: خير.

فرمود: آيه‏ى ديگر كدام است. وى مى‏گويد: عرض كردم: گفتار خداوند متعال كه مى‏فرمايد:وَما اَنْفَقْتُمْ مِنْ شَىْ‏ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ، وَ هُوَ خَيْرُ الرّازِقينَ .٧٢:

(و هرچه انفاق كنيد، خداوند عوض و جانشين آن را [به شما] برمى‏گرداند، و او بهترين روزى دهندگان است.)

و من انفاق مى‏كنم و عوض و جانشين آن را نمى‏بينم.

حضرت فرمود: آيا منظورت اين است كه خداوند خلف وعده نموده؟ وى مى‏گويد: عرض كردم: خير. فرمود: پس چه؟ عرض كردم: نمى‏دانم. فرمود: ليكن من - ان شاء اللَّه تعالى - براى تو بيان مى‏كنم.

توجّه داشته باش اگر شما از دستورات خداوند اطاعت مى‏كرديد و سپس دعا مى‏نموديد، مسلّماً خداوند دعاى شما را مستجاب مى‏فرمود، ولى مخالفت و نافرمانى خدا را مى‏كنيد لذا دعايتان را مستجاب نمى‏نمايد.

و امّا اينكه گفتى: انفاق مى‏كنيد و جانشين آن را نمى‏بينيد، بدان كه اگر شما مال را از راه حلال به دست آورده و سپس در راه حقّ و مواردِ درست انفاق مى‏نموديد، هيچ كس دِرْهَمى انفاق نمى‏كرد مگر آنكه خداوند عوض آن را به او برمى‏گرداند.

و اگر از سمت و سو و جهتِ دعا او را مى‏خوانديد، حتماً دعاى شما را اجابت مى‏نمود، اگرچه نافرمان و گناهكار باشيد.

وى مى‏گويد، عرض كردم: روش و جهتِ دعا چيست؟ حضرت فرمود: هنگامى كه نماز واجب را بجا آوردى، خدا را ستوده و او را به بزرگى ياد نموده و با تمام توان مدح و ثنايش را مى‏گويى، و بر پيامبر اكرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) صلوات فرستاده و در صلوات بر او نهايت كوشش را مى‏نمايى، و گواهى مى‏دهى كه حضرتش، رسالت خويش را به خوبى تبليغ نموده، و بر ائمّه هدى(عليهم‌السلام) درود مى‏فرستى.

بعد از ستايش و ثناى خداوند و صلوات بر پيامبر اكرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )، عطايا و نيكيهاى خداوند نسبت به خود را يادآور شده و نعمتهاى او را ذكر مى‏كنى، آنگاه خدا را ستايش نموده و او را بر تمام اين امور شكرگزارى مى‏كنى، و بعد به تك تك گناهانت اعتراف نموده و به آنها و يا به هر كدام كه به ياد دارى اقرار نموده و به گناهانى كه از يادت رفته و بر تو پوشيده است به صورت اجمالى اقرار كرده و از تمامى گناهانت به درگاه خداوند توبه مى‏كنى، و تصميم مى‏گيرى كه هرگز به سوى آنها بازنگردى، و با حالت پشيمانى و نيّت صادق و احساس هراس و اميدوارى، از تمامى گناهانت طلب آمرزش مى‏كنى. و بخشى از گفتارت اين باشد كه:

أَللّهُمَّ، إِنّى أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ ذُنُوبى، وَ أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَيْكَ، فَأَعِنّى عَلى طاعَتِكَ، وَ وَفِّقْنى لِما أَوْجَبْتَ عَلَىَّ مِنْ كُلِّ ما يُرْضيكَ، فَإِنّى لمْ أَرَ أَحَداً بَلَغَ شَيْئاً مِنْ طاعَتِكَ إِلاّ بِنِعْمَتِكَ عَلَيْهِ قَبْلَ طاعَتِكَ؛ فَأَنْعِمْ عَلَىَّ بِنِعْمَةٍ أَنالُ بِها رِضْوانَكَ وَالْجَنَّةَ .

- خداوندا، از گناهانم به درگاه تو پوزش مى‏خواهم، و از تو طلب آمرزش نموده و به سوى تو توبه مى‏كنم، پس مرا بر طاعت و فرمانبرى از خود يارى فرما، و بر هر عمل كه موجب خشنودى توست و بر من واجب نموده‏اى، مؤفّقم گردان، زيرا من هيچ كس را نديده‏ام كه به چيزى از اطاعتت نايل شده باشد، مگر اينكه تو پيش از آن طاعت، نعمتت را بر او ارزانى داشته‏اى، پس نعمتى را بر من ارزانى‏دار كه به واسطه‏ى آن به خشنودى و بهشتت نايل گردم.

سپس بعد از همه‏ى اينها، خواسته‏هاى خويش را مسئلت مى‏كنى، و من اميدوارم كه - ان شاء اللّه تعالى - خداوند تو را محروم برنگرداند.

توضيح دو نكته پيرامون حديث گذشته‏

الف - توضيح فرمايش مولايمان امام صادق -عليهما‌السلام - كه فرمود: اگر از جهت و سمت و سوى دعا خدا را بخوانيد، مسلّماً دعايتان را اجابت مى‏نمايد، اگر چه گناهكار باشيد، اين است كه هرگاه بنده در حالى كه گناهكار است، خداوند - جلّ جلاله - را بخواند، خداوند دعاى او را استجابت مى‏كند؛ ولى استجابت دعايش به تأخير مى‏افتد؛ زيرا از سويى خداوند - جلّ جلاله - از بنده‏اش مى‏خواهد كه توبه نموده و گناهان را ترك كند، و از سوى ديگر بنده مطالبى را با دعا از خدا درخواست مى‏نمايد. و وقتى امر چنين باشد، خداوند - جلّ جلاله - با زبان حال به بنده مى‏گويد: من از تو چيزى را كه حقّ من است - يعنى توبه - را مطالبه مى‏نمايم، و تو با دعا چيزى را كه حقّ تو نيست از من درخواست مى‏كنى، پس وقتى تو چيزى را كه من از تو مى‏خواهم و حقّ من است، به من نمى‏دهى، چگونه تعجّب مى‏كنى كه من در برابر كيفر خوددارى كردن تو از دادن آنچه كه من از تو درخواست نمودم، از دادن چيزى كه تو از من مى‏خواهى و حقّ تو نيست خوددارى كنم؟!

ب - توضيح گفتار امام صادق(عليه‌السلام) پيرامون فرمايش خداوند - جلّ جلاله - كه فرمود: اگر روزى را از راه حلال به دست آورده و در راه حقّ و موارد درست انفاق مى‏نموديد، خداوند عوض آن را به شما برمى‏گرداند.، آن است كه اگر بنده چيزى را براى هواى نَفْس خويش كسب كند و خرج كند، و نيّتش از اين كسب و هزينه كردن معامله‏ى با خداوند - جلّ جلاله - و امتثال امر او نباشد، گويى كه اراده‏ى خداوند - جلّ جلاله - و حكمت او را در تدبير بندگان و مخلوقات بركنار نگاشته، پس چگونه عوض انفاق او بر عهده‏ى خداوند - جلّ جلاله - باشد؟ زيرا تنها در صورتى ضمانت آن بر عهده‏ى خداوند - جلّ جلاله - خواهد بود كه بنده به خاطر امتثال امر الهى كسب نموده و به امر خدا در طاعت او انفاق كند.

حضور قلب، و تمايل نداشتن به دنيا.

زيرا در روايتى آمده كه: حضرت موسى( عليهما‌السلام ) بر روستايى از روستاهاى بنى‏اسرائيل مى‏گذشت، ديد كه توانگران آنان در حالى كه لباسهايى بافته شده از مو پوشيده، و خاك بر سرشان مى‏ريزند، و بپا ايستاده‏اند، و به درگاه پروردگار اشك بر گونه‏هايشان جارى است، از روى ترحّم و دلسوزى برايشان گريست، و به درگاه پروردگار عرض كرد: اى معبود من، اينان بنى اسرائيل هستند كه بسان كبوتر سخت مى‏گريند و ناله سر مى‏دهند، و همچون گرگ زوزه مى‏كشند، و همانند سگ عوعو مى‏كنند.

خداوند به او وحى فرمود كه: چرا چنين مى‏كنند؟ آيا به خاطر اينكه گنجينه‏ى من تمام شده است، يا اينكه داراييها و عناياتم اندك شده، يا من مهربانترين مهربانها نيستم؟ ليكن به اطّلاع آنان برسان كه من به آنچه كه در دلهايشان است آگاهم، آنان مرا مى‏خوانند در حالى كه دلهايشان از من غائب، و به دنيا مايل است.