ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)0%

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل) نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سید بن طاووس
گروه: مشاهدات: 45412
دانلود: 7307

توضیحات:

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 190 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 45412 / دانلود: 7307
اندازه اندازه اندازه
ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

گذاشتن نگين انگشتر عقيق در دهان ميّت‏

همچنين جدّم ورّام بن ابى فراس - قدّس اللّه روحه - كسى كه به كار او اقتدا مى‏شود - وصيّت نموده بود كه بعد از وفاتش نگين انگشتر عقيقى را كه نامهاى ائمّه -صلوات اللّه عليهم - بر آن حك شده باشد، در دهانش بگذارند. لذا من نيز روى نگين عقيقى نگاشتم:

أَللَّهُ رَبّى، وَ مُحَمَّدٌ نَبِيّى، وَعَلِىٌّ إِمامى‏ و پس از نوشتن نام ائمّه(عليهم‌السلام) تا آخر، نوشتم:أَئِمَّتى وَ وَسيلَتى و وصيّت نمودم كه آن را بعد از مرگ در دهانم بگذارند، تا هنگام سؤالِ قبر، پاسخِ دو فرشته اى كه در قبر از انسان سؤال مى‏كنند گردد. ان شاء اللّه.

و در كتاب ربيعُ الابرار زمخشرى در باب اللّباس والحلى ديدم كه از بعضى نقل كرده كه وى كلمه‏ى شهادتأَشْهَدُ أَنْ لاإِلهَ إِلاَّ اللَّهُ را بر نگينى نوشته و وصيّت كرده بود كه بعد از مرگ در دهانش بگذارند.١١٠

لزوم شادمان بودن نسبت به ملاقات با پروردگار در حال مرگ‏ هنگامى كه انسان تمام امور مهمّ مربوط به خود را مهيّا نموده و از چيزهايى كه به مصلحت حال حيات و بعد از مرگش مى‏باشد آسوده گرديد، و فرستاده‏ى پروردگار عالَميان و فرشته‏ى مرگ براى انتقال دادن او از دنيا حاضر شد، شايسته است كه خوشحال بوده و نسبت به اين حالت شادمان باشد؛ زيرا هركس ملاقات با خداوند را دوست بدارد، خدا نيز ملاقات با او را دوست خواهد داشت، و هركس ملاقات با خدا را امر ناپسندى بداند، خداوند نيز از ملاقات با او بدش مى‏آيد.

بنابراين، انسان نبايد گول سخن كسانى را بخورد كه مى‏گويند: ما از مرگ بدمان مى‏آيد، به خاطر اينكه اگر در دنيا باقى بمانيم، اعمال شايسته بيشترى انجام خواهيم داد.

زيرا اگر مقصودمان از كراهت داشتن از مرگ و انتقال به عالم آخرت اين باشد، خود همين شادمانى از ملاقات خداوند از صالح‏ترين و پسنديده‏ترين اعمال مى‏باشد. و خرد عقل حكم مى‏كند كه امر خداوند - جلّ جلاله - را كه بر زبان فرشته‏ى مرگ جارى مى‏شود آن امتثال نموده، و آن را با پذيرش دريافت كنيم، و با خداوند - جلّ جلاله - ستيزه ننموده، و تدبير و گزينش خويش را بهتر از تدبير او نبينيم؛ زيرا بنده نبايد در هيچ امرى - چه خُرد و چه كلان - با مولاى خود معارضه و ستيزه نمايد.

و نيز هرگز فريفته‏ى سخن كسانى مشو كه مى‏گويند: ما از آن جهت از مرگ بدمان مى‏آيد، كه مرتكب گناهان شده‏ايم، و دوست داريم كه بمانيم و پيش از مرگ آنها را اصلاح كنيم.

زيرا اين سخن از فريبهاى شيطانى است، وگرنه اى كسى كه در وقت امكان و توان اصلاح اعمال را از مرگ بدت مى‏آيد، هم اينك هر چه در توان دارى و از آن عاجز نيستى اصلاح نما، كه خداوند - جلّ جلاله - عذر تو را پذيرفته و توبه‏ات را مورد قبول قرار مى‏دهد، و با كراهت داشتن از پذيرش انتقال به آخرت، ميان مخالفت نمودن اوّل و آخر با او - جلّ جلاله - جمع مكن.

و همچنين مبادا گفتار كسانى تو را بفريبد كه مى‏گويند: ما آخرت خود را ويران كرده و دنيا را آباد نموده‏ايم، لذا بدمان مى‏آيد كه از آبادانى به ويرانه منتقل شويم.

زيرا اينها همه از اشتباهاتى است كه براى عاقلان پيش مى‏آيد، وگرنه، اى كسى كه نسبت به مرگ ناخشنودى، هم اينك توان آن را دارى كه با توبه كردن و پشيمانى از اعمال بد خويش از خطر روز قيامت سالم مانده، و جايگاه اقامتت را آباد كنى. و مبادا از غافلان پيروى نمايى، زيرا سرور فرستادگان(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بر ادّعاى يهود خرده گرفته و به آنان خطاب فرموده است كه:

فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ، إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ .١١١

- پس اگر راست مى‏گوييد، مرگ را آرزو كنيد.

شما نيز اى مسلمانان غافل، اگر از مرگ بدتان مى‏آيد، سؤال رسول گرامى -صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم - به شما برگشته، و مغلوب احتجاجى كه بر دشمنان دين نموده، مى‏باشيد.

اعمال وقت احتضار

اينك امورى كه سزاوار است در حال احتضار بدان عمل شود، ذكر مى‏كنيم:

١ - واجب است - به كيفيّتى كه گذشت - ميّت رو به قبله شود، و شايد مقصود از آن اين باشد كه: خداوندا، همه درها را ترك نموده و با حالت ذلّت بندگى و دلشكستگى از اسباب دنيوى دل بريده، و تنها به سوى تو متوجّه شده‏ام.

٢ - مستحبّ است زود دستهاى ميّت را از سمت راست و چپ دراز نموده و دو طرف بدنش كشيده شود. شايد معناى آن اين باشد كه پروردگارا، من تسليم توام و خويشتن را با دست و وجود خود در پيشگاه تو انداختم.

٣ - مستحبّ است در نزد او قرآن خوانده شود، و دو سوره‏ى يس و صافّات فضيلت بيشترى از ديگر سوره‏ها دارند.

٤ - چنانكه پيش از اين ذكر كرديم مستحبّ است در نزد محتضر كلمات فرج گفته شود، و كم عبارتند از:

لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ الْحَليمُ الْكَريمُ، لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ الْعَلِىُّ الْعَظيمُ، سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الاَْرضينَ السَّبْعِ وَ مافيهِنَّ وَ ما بَيْنَهُنَّ وَ ما تَحْتَهُنَّ، وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ. وَالْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ، وَالصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ [الطّاهِرينَ‏].

- معبودى جز خداوند بردبار بزرگوار نيست، معبودى جز خداوند بلند مرتبه‏ى بزرگ نيست، پاك و منزّه است خداوندى كه پروردگار آسمانها و زمينهاى هفتگانه و تمام آنچه در آنها و در ميان آنها و در زير آنها وجود دارد و پروردگار عرش بزرگ مى‏باشد. و سپاس خدايى را كه پروردگار عالميان است. و درود و رحمت [ويژه‏ى خداوند] بر حضرت محمّد و خاندان پاك [و پاكيزه‏ى ]او باد.

٥ - از امور مهمّ در اين هنگام آن است كه شهادت بر يگانگى خداوند - جلّ جلاله و رسالت حضرت محمّد(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و امامت و سرورى ائمّه‏ى(عليهم‌السلام) اهل بيت معصوم او را كه محتضر بدان اقرار مى‏نمود، به يادش آورده و به او تلقين كنند.

٦ - بهتر است كسى كه در حضور محتضر است بكوشد كه دنيا را در نزد او كوچك جلوه داده، و از دار فنا متنفّر و بيزارش نموده، و آرزو و اميدش را به رحمت خداوند - جلّ جلاله - بيشتر و بدان متمايل كند، و گمانش را به خداوند - جلّ جلاله - نيكو، و او را مشتاق ملاقات با او گرداند، تا محتضر در اين حالت به جاى اشتغال به خداوند - جلّ جلاله - به دار فنا و نيستى مشغول نشده، و روحش با حالت لغزش و كوتاهى و سوء تدبير و با حالتى كه تمام عذرها [يا: تدبيرهاى خود] را پايان يافته مى‏بيند از دنيا خارج نشود.

٧ - هنگام سكرات و بى‏هوشيهاى مرگ، سخن گفتن و هر امر ديگرى كه موجب مى‏شود ميّت به آن مشغول مى‏گردد كم كنند.

٨ - اگر شخص عارفى نزد مختصر است حاضر است بكوشد كه دل و عقل در تمام حركات و سكنات، به خداوند - جلّ جلاله - توجّه داشته باشد.

احكام مربوط به لحظات بعد از مرگ‏ و هنگامى كه ميّت به وعده‏ى خويش وفا نموده و به ملاقات پروردگارش - جلّ جلاله و تقدّس كماله - نايل گرديد،

١ - اگر دهانش بسته نبود با پارچه‏اى آن را از زير چانه به سرش مى‏بندند، براى اينكه هنگام غسل دادن باز نباشد، و ديگر اينكه: اين كار تعظيم ميّت مؤمن است، و اكرام و ميّت به هر طريق ممكن از جمله توفيقات الهى به بنده مى‏باشد.

٢ - اگر چشمانش باز بود آنها را ببندند.

٣ - اگر دستها و زانوهايش دراز كشيده نبود، آنها را دراز مى‏كنند.

٤ - روى ميّت را پوشانده و از سر و صورت او محافظت كنند.

٥ - در انتقال دادن او به سوى مولايش تعجيل مى‏كنند.

٦ - شخص صالح و عارف و مورد اطمينان و خدا ترسى را براى غسل دادنش برگزينند.

٧ - به اندازه‏اى كه براى غسل دادن او كفايت كند، آب آماده كنند.

چگونگى غسل دادن مردگان

‏ ١ - اگر ميّت در همانجايى كه فوت نموده غسل داده شود، كه هيچ، و گرنه به آرامى و با احترام او را به جايگاه غسل دادنش انتقال دهند.

٢ - چاله‏ى مخصوصى براى اينكه آب غسل در آن جارى شود مهيّا كنند، زيرا مكروه است كه آب غسل به چاه آشغال يا چاه توالت جارى شود، لذا حدّ و مرزى كه صاحب شريعت، و تدبيرى كه خداوند مالك لطيف مقرّر فرموده رعايت شود.

٣ - لباس ميّت را با مهربانى و نهايت احترام و با احساس اينكه اين كار زينت ميّت است از بدنش درآورند، و اگر ممكن نبود، به آرامى و بدون عجله بشكافند؛ كه خداوند - جلّ جلاله - خود نگاهبان و وكيل ميّت است و بر اين حالت آگاهى و اشراف دارد.

٤ - پيش از اينكه عورتش نمايان شود آن را بپوشانند، و تا حاضران نيز از اين مصيبت كه غير قابل توصيف است، عبرت گيرند.

٥ - غسل دهنده در سمت راست ميّت ايستاده و در دل نيّت كند كه اين ميّت را به صورت واجب و براى خدا - جلّ جلاله - غسل مى‏دهم.

٦ - در حال غسل دادن ميّتأَلْعَفْو، أَلْعَفْو گفته و بر او ترحّم نمايد، و در انجام هر امرى كه به حال ميّت سودمند است كوشش كند.

زيرا در روايتى آمده كه امام صادقعليه‌السلام - فرمود: هر مؤمنى كه، ميّتِ مؤمنى را غسل داده و هنگام غسل دادن او بگويد:

رَبِّ، عَفْوَكَ، عَفْوَكَ .١١٢:

(پروردگارا، عفو تو، عفو تو را تقاضا مى‏كنم.)،

خداوند او را عفو مى‏فرمايد.

و نيز در حديثى آمده كه امام باقر(عليه‌السلام) فرمود: هر مؤمنى مؤمنى را غسل داده و هنگام برگرداندن ميّت از سويى به سوى ديگر بگويد:

أَلّلهُمَّ، هذا بَدَنُ عَبْدِكَ الْمُؤْمِنِ، وَ قَدْ أَخْرَجْتَ رُوحَهُ مِنْهُ، وَ فَرَّقْتَ بَيْنَهُما، فَعَفْوَكَ عَفْوَكَ :

(خداوندا، اين بدن بنده‏ى مؤمن توست كه روحش از آن بيرون آورده، و ميان آن دو جدايى افكندى، پس عفو تو، عفو تو را براى او تقاضا داريم.)، خداوند، گناهان يك سال او بجز گناهان كبيره - را مى‏آمرزد.

٧ - پيش از غسل دادن ابتدا سه بار دستهاى ميّت را مى‏شويند.

٨ - به آرامى بر شكم ميّت دست بكشد.

٩ - مخرج غايط او را سه بار با اُشْنانِ‏١١٣ ساييده شتشو دهند.

١٠ - به آرامى و وقار و با توجّه به خداوندى كه از باطن انسانها آگاه و مطّلع است، سر ميّت تا بيخ گردن او را سه بار با آب مخلوط به سدر غسل دهند، سپس باز سه بار سمت راست بدن وى را از بالاى شانه تا پايين پا با آب سدر غسل دهند، سپس به آرامى و ملاطفت و مهربانى و عنايت و عطوفت بر نيّت، او را بر سمت راست بدنش برگردانده و سمت چپ بدن وى را سه مرتبه به همين صورت از بالاى شانه تا پايين پا با آب سدر غسل دهند.

١١ - در تمام اين حركتها بايد عورت ميّت پوشيده باشد.

١٢ - هنگامى كه غسل با آب سدر را به پايان رسيد، چشم از عورت ميّت برگردانده و پارچه‏اى را كه هنگام غسل دادن بر روى ميّت گذاشته بود برداشته و شستشو دهند، و نيز قسمتى از بدن ميّت را كه زير پارچه بود، تطهير نموده و باز همان پارچه و يا پارچه‏ى پاكيزه ديگرى را به جاى آن بگذارند.

١٣ - ميّت را به صورتى كه يادآور شديم، با احترام و تعظيم بر پشت برگردانده و دست بر شكمش كشيده و سر و سمت راست و چپ بدن او را به همان ترتيب كه شرح داديم با آب مخلوط به كافور غسل دهند. و در برگرداندن ميّت از طرفى به طرف ديگر و ترتيب غسل به كيفيّتى كه توضيح داديم عمل نمايند.

١٤ - بار آخر، ميّت را با آب خالص - كه با سدر و كافور مخلوط نباشد و چيز ديگرى بدان اضافه نشده باشد - غسل دهند، و چنانكه يادآور شديم ابتدا سر و بعد سمت راست و بعد سمت چپ را به كيفيّتى كه توضيح داديم، غسل دهند.

١٥ - اگر غسل دهنده عيبى در بدن ميّت بايد ديد كتمان نمايد، زيرا در حديث آمده كه امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: هركس، مؤمن ميّتى را غسل دهد و امانت را درباره‏ى وى ادا نمايد، آمرزيده مى‏شود. عرض شد: چگونه امانت را درباره‏ى وى اَدا نمايد؟ فرمود: هر عيبى از ميّت ديد به ديگرى خبر ندهد.

و هرگاه از تمام امورى كه يادآور شديم، فراغت پيدا كردند، شروع كنند شروع به كفن كردن ميّت.

چگونگى كفن كردن ميّت‏

١ - ابتدا دو چوب تر و سبز را - كه مقدارش به اندازه‏ى استخوان بازو باشد - آماده مى‏نمايند. و بهتر است كه آن دو از چوب سبز درخت خرما باشد.١١٤ و عباراتى را كه بر قطعه‏هاى كفن نوشته مى‏شود بر آن دو مى‏نويسند؛١١٥ زيرا اين دو چوب تا زمانى كه تر هستند موجب مى‏شوند كه ميّت از عذاب قبر مصون و محفوظ بماند، و مستحبّ هستند.

٢ - تابوت يا هر چيز ديگر را كه قرار است به حسب نياز، ميّت را روى آن گذاشته و حمل نمايند، آماده مى‏كنند.

٣ - سپس شروع به كفن كردن نموده و پارچه‏اى را كه خامسه١١٦ ناميده مى‏شود، باز نموده و مقدارى پنبه در آن گذاشته، و مقدارى ذريره كه به نام قمحه معروف است‏١١٧، بر آن پاشيده و با آن عورت (جلو و عقب) ميّت را پوشانده و رانهاى ميّت را محكم مى‏بندند. البتّه همه‏ى اين امور را با احترام و مهربانى بر ميّت انجام مى‏دهند.

٤ - وقتى از پيچيدن خامسه فراغت پيدا كردند، بر سجده گاههاى هفتگانه‏ى‏١١٨ ميّت كافور مى‏گذارند، و باقيمانده‏ى كافور را بر سينه‏اش قرار مى‏دهند. و بايد در تعظيم و اصلاح امر ميّت، تقواى خدا - جلّ جلاله - را مراعات كنند.

٥ - سپس لنگ را از ناف تا هر جايى كه عرض آن برسد، به كمر ميّت مى‏بندند.

٦ - پيراهن را به او مى‏پوشانند، و بايد كه پيراهن از پشت و جلو دراز باشد به اندازه‏اى كه از گامهاى ميّت زياده بيايد.

٧ - چوب‏ترِ راست را در سمت راست بدن ميّت بين پيراهن و بدن، متّصل به پوست بدن ميّت، و چوب ديگر را در سمت چپ بدن او، ما بين پيراهن و سرتاسرى قرار مى‏دهند.

٨ - سپس در داخل دهان و گوشهاى ميّت پنبه و يا هرچه كه نياز باشد مى‏گذارند.

٩ - عمامه بر سر او مى‏بندند، و براى عمامه حَنَك قرار مى‏دهند، به اين صورت كه: مقدارى از گوشه‏ى عمامه را بر سينه ميّت گذارده و بعد عمامه را بر سرش مى‏بندند، و در آخر نيز مقدارى از گوشه‏ى ديگر عمامه را بر سينه ميّت قرار مى‏دهند.

١٠ - حبره و بُرد يَمَنى‏١١٩ و يا هر پارچه‏ى ديگر به جاى آن را باز نموده و بعد سرتاسرى را باز كرده و پنبه بر آن قرار مى‏دهند، و به طور كامل ذريره بر آن مى‏پاشند، و سپس با مهربانى بر ميّت، او را در سرتاسرى و حبره به آرامى مى‏پيچند. و دوسر آن را از طرف سر ميّت و از سمت پاهايش مى‏بندند.

١١ - ميّت را در تابوت يا چيز ديگرى كه بتوان ميّت را روى آن حمل نمود، گذاشته و به سوى جايگاهى كه نماز ميّت مى‏خوانند انتقال مى‏دهند.

١٢ - برترين تشييع كنندگان كسى است كه در پشت سر و در دو سوىِ تابوت باشد نه جلوى آن؛ زيرا تشييع كننده، تابع و پيرو است و لذا صلاح نيست كه در پيشاپيش ميّت قرار بگيرد.

١٣ - مستحبّ است كه تشييع كنندگان جنازه را تربيع كنند، به اين ترتيب كه: ابتدا سمت راست جنازه، و بعد پاى راست، و سپس پاى چپ، و بعد شانه‏ى چپ را گرفته و بدين ترتيب در پشت و دو سوى جنازه دور زده و او را از هر چهار سو

احکام نماز ميت

روش گروهى از اصحاب و نويسندگان ما اماميّه در فقه اين است كه بحث اين نماز را به تأخير انداخته و در كتاب الصّلاة مى‏آورند، ولى به نظر من ذكر آن در اينجا نزديكتر به صواب است، زيرا نماز ميّت مانند نمازهاى ديگر نيست، نه طهارت در آن واجب است و نه قرائت و نه شرطهاى ديگر نماز كه مناجات با پروردگار است. و ديگر اينكه: دوست دارم كه اگر كسى به اين كتاب دسترسى پيدا كرد و نظرش به آن افتاد، بحث نماز ميّت را در اين باب باز جويد، و نيازى نداشته باشد كه آن را از جاى دور دست جستجو كند، لذا شايد درست‏تر آن باشد كه اين بحث در همينجا مطرح شود، اينك احكام نماز ميّت:

١ - نماز ميّت واجب كفايى است، يعنى اگر برخى از مكلّفين كه اين نماز بر آنان واجب است، آن را انجام دادند، از ديگران ساقط مى‏گردد.

٢ - نماز ميّت بر هر ميّت مؤمن و شيعه و هركس كه به حُكمِ مؤمن است و شش سال سنّ دارد واجب است، و مقدّم از همه مكلّفين در انجام اين نماز، فرد مذكّرى است كه نسبت به ميراث و اموال باقى مانده‏ى از ميّت از همه مقدّم‏تر باشد. البتّه شوهر در نماز خواندن بر همسرش حتّى از ولىّ زن نيز مقدّم‏تر است.

٣ - در هر وقت از شبانه روز مى‏شود بر ميّت نماز خواند، مگر اينكه وقت يكى از نمازهاى واجب يا واجب ديگرى كه وقتش تنگ شده باشد، در اين صورت ابتدا آن واجب را انجام مى‏دهند. البتّه اگر بيم فاسد شدن بدن ميّت در ميان نباشد، وگرنه در اين صورت بايد ابتدا نماز ميّت خوانده شود و بر ساير حالات مقدّم است [مگر اينكه وقت نماز واجب تنگ شده باشد كه در اين صورت آنچه كه مهمّ‏تر است انجام مى‏شود.١٢٠]

٤ - طهارت نمودن‏١٢١ براى نماز ميّت واجب نيست، ولى اَكمل و بهتر است.

٥ - آخرين صف در نماز جماعت بر ميّت افضل و بهتر از همه‏ى صفوف مى‏باشد.

كيفيّت انجام نماز ميّت

‏ ١ - هنگامى كه ميّت جهت نماز گزاردن بر زمين گذاشته شد، بايد سرش در طرف راستِ كسى كه مى‏خواهد بر او نماز بخواند، و پاهايش در سمت چپ نماز گزار قرار گيرد.

٢ - امام جماعت جلوتر از مأمومين قرار مى‏گيرد،

٣ - كفشهاى خويش را از پا درمى‏آورد،

٤ - امام جماعت اگر ميّت مرد باشد روبروى وسط جنازه، و اگر زن باشد روبروى سينه‏ى او مى‏ايستد.

٥ - نمازگزار به اين صورت نيّت مى‏كند كه: نماز مى‏گزارم بر اين ميّت به صورت واجب و به جهت وجوبش، و براى اينكه بدين وسيله خداوند - جلّ جلاله - را از آن جهت كه زيبنده‏ى پرستش و بندگى است، عبادت نمايم.

٦ - در حال بالا بردن دستها تكبير مى‏گويد.

٧ - بعد از تكبير گفتن، كسانى كه در پشت سر او قرار دارند تكبير مى‏گويند.

٨ - تكبير و دعاى بعد از آن به اين صورت است:

أَللَّهُ أَكْبَرُ، أَشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ .

- خداوند بزرگتر است، گواهى مى‏دهم كه معبودى جز خداوند يگانه نيست، و شريكى براى او وجود ندارد، و گواهى مى‏دهم كه حضرت محمّد[(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )] بنده و فرستاده‏ى خداست.

٩ - سپس تكبير دوّم و دعاى بعد از آن را چنين مى‏گويد:

أَللَّهُ أَكْبَرُ، أَلّلهُمَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، [وَ بارِكْ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ]، وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ، كَأَفْضَلِ ما صَلَّيْتَ وَ بارَكْتَ عَلى إِبْراهيمَ وَ آلِ إِبْراهيمَ، إِنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ .

- خداوند بزرگتر است، خدايا، رحمت [ويژه خود را بر محمّد و آل او بفرست، [و بر محمّد و آل محمّد مبارك گردان‏]، و محمّد و آل محمّد را مورد مهر خويش قرار ده، همانند رحمت و بركتت بر ابراهيم و خاندان ابراهيم، براستى كه تو ستوده‏ى والايى.

١٠ - سپس تكبير سوّم و دعاى بعد از آن را به اين صورت مى‏گويد:

أَللّهُ أَكْبَرُ، أَلّلهُمَ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ [وَالْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ‏]، أَلاَْحْيآءِ مِنْهُمْ وَ الاَْمْواتِ، وَ تابِعْ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُم بِالْخَيْراتِ، إِنَّكَ مُجيبُ الدَّعَواتِ، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ٍ قَديرٌ.

- خداوند بزرگتر است، خدايا، مردان و زنان مؤمن [و مسلمان ]و زندگان و مردگان آنان را مورد مغفرت خويش قرار ده، و خيرات و كارهاى نيك را ميان آنان متبادل بگردان، براستى كه تو اجابت كننده‏ى دعاها مى‏باشى، همانا تو بر هر چيز توانايى.

١١ - بعد تكبير چهارم و دعاى بعد از آن را مى‏گويد:

أَللّهُ أَكْبَرُ، أَلّلَهُمَ، عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ، نَزَلَ بِكَ، وَ أَنْتَ خَيْرُ مَنْزُولٍ بِهِ. أَلّلهُمَّ، إِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلاّ خَيْراً، وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنّا. أَلّلهُمَّ، إِنْ كانَ مُحْسِناً فْزِدْ فى إحْسانِهِ، وَ إِنْ كانَ مُسيئاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ [يا: عَنْ سَيِّئآتِهِ‏]، وَ احْشُرْهُ مَعَ مَنْ كانَ يَتَوَلاّهُ مِنَ الاَْئِمَّةِ الطّاهِرينَ، وَ ارْحَمْنا إِذا صِرْنا إِلى ما صارَ إِلَيْهِ، بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ،

- خداوند بزرگتر است، خدايا، اين بنده و بنده زاده‏ى توست كه بر تو وارد شده، و تو بهترين كسى هستى كه بر تو وارد مى‏شوند، خداوندا، ما جز خير و خوبى از او نمى‏دانيم، و تو به او از ما آگاهترى، خدايا، اگر نيكوكار باشد، در احسان و نيكوكارى‏اش بيافزاى، و اگر بدكار باشد از [گناهان‏] او درگذر، و او را با ائمّه‏ى اطهار كه دوستشان مى‏داشت محشور بگردان، و هنگامى كه ما نيز به آنجا كه او رسيد، رسيديم، بر ما رحم آر، به رحمتت اى مهربانترين مهربانها.

١٢ - و به حسب آنچه از ناحيه‏ى خداوند اكرم الأكرمين بر خاطرش عنايت مى‏شود، در دعا كردن بر ميّت مى‏كوشد.

١٣ - سپس تكبير پنجم را مى‏گويد:

١٤ - و بعد مى‏گويد أَلْعَفْوَ أَلْعَفْوَ:

(خداوندا عفو و گذشت، عفو و گذشت را براى او درخواست مى‏كنيم)

١٥ - بر همان حال مى‏ايستد تا اينكه جنازه را بردارند.

١٦ - بعد با خشوع و اقبال و توجّه به خدا و در حالى كه به ذكر و ياد خدا مشغول است، و با اين توجّه كه خود او نيز در حال وفات و انتقال از دنيا چنين خواهد بود، باز مى‏گردد.

١٧ - اگر ميّت، دشمن خدا - جلّ جلاله - باشد، و نمازگزار به جهت تقيّه در نماز حاضر شده باشد، بعد از تكبير چهارم به هرچه كه خداوند از آن خشنودتر است، دعا مى‏كند.

١٨ - و اگر ميّت، مستضعف‏١٢٢ باشد، نمازگزار بعد از تكبير چهارم مى‏گويد:

أَلّلهُمَّ اغْفَرْ لِلَّذينَ تابُوا، وَاتَّبَعُوا سَبيلَكَ، وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحيمِ .

- خداوندا، كسانى را كه توبه نموده و از راه تو پيروى كردند بيآمرز، و از عذاب جهنّم نگاهشان بدار.

١٩ - و اگر ميّت مجهول باشد و معلوم نشود كه دشمن خدا - جلّ جلاله - است، و يا دوست خدا - جلّ جلاله -، بعد از تكبير چهارم مى‏گويد:

أَلّلهُمَّ، هذِهِ نَفْسٌ أَنْتَ أَحْيَيْتَها، وَ أَنْتَ أمَّتَها، وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِسِرَّها وَ عَلانَيتِها، فَاحْشُرْها مَعَ مَنْ تَوَلَّتْ .

- خداوندا، اين كسى است كه تو زنده‏اش گردانيده و ميرانده‏اى، و به نهان و آشكارش آگاهترى، پس او را با هركس كه دوست مى‏داشت، محشور فرما.

٢٠ - و اگر ميّت بچّه بوده و بالغ نباشد، بعد از تكبير چهارم مى‏گويد:

أَللّهُمَّ، اجْعَلْهُ لَنا وَ لاَِبَوَيْهِ فَرَطاً .

- خدايا، او را پيش فرستاده‏ى ما و پدر و مادرش قرار ده.

تسليت و اندوه گسارى‏

در روايت آمده كه مولايمان علىّ(عليه‌السلام) فرمود: تسليت گفتن و اندوه گسارى از صاحبان عزا يك بار است، يا پيش از دفن ميّت و يا بعد از آن.

بعد از انجام نماز با هر سخنى كه مايه‏ى عبرت است، و يا به مضامين روايات كه خداوند - جلّ جلاله - بر زبانش جارى مى‏سازد، به بستگان ميّت تسليت مى‏گويد. از بهترين سخنان كه از امام صادق -عليه‌السلام - پيرامون تسليت و اندوه گسارى يافته‏ام اين است كه آن بزرگوار (به اين مضمون) فرمود كه:

اگر مرگِ اين ميّت موجب شده كه تو قرب به پروردگارت پيدا كنى، يا از گناه دور شوى، اين مصيبت نيست، بلكه رحمت و نعمتى است بر تو؛ و اگر موجب پندگيرى تو نگشته، و تو را از گناه دور ننموده و موجب قرب تو به پروردگارت نشده، پس اگر به پروردگارت معرفت داشته باشى، مصيبت تو به واسطه‏ى قساوت و سنگدلى‏ات از گرفتار شدن به مصيبت ميّت بزرگتر مى‏باشد.

و نيز از جمله سخنانى كه هنگام تسليت گفته مى‏شود اين است همانا خداوند - جلّ جلاله - در برابر صبر و خشنودى به مصيبتها پاداشى بزرگتر از بقاى زندگان عنايت فرموده، و شخص عاقل همواره به مواهب و مناقب بيشتر ميل و رغبت دارد، خداوند - جلّ جلاله - مى‏فرمايد:

أَلّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ، قالُوا: إِنّالِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، اُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ، وَ اُولئِكَ هُمُ الْمُهْتدُونَ.١٢٣

- آنان كه وقتى به مصيبتى گرفتار مى‏شوند، مى‏گويند: همانا ما از آن خداييم، و تنها به سوى او بازمى‏گرديم، آنانند كه درودها و رحمتى از ناحيه‏ى پروردگارشان براى آنان خواهد بود، و هم ايشانند كه هدايت پذير مى‏باشند.

و در تسليت و اندوه گسارى عارفان همين بس كه مرگ از تدبيرهاى خداونداَرْحَمُ الرّاحمين و اَكْرَمُ الاَْكرمين است و خداوند هيچگاه در تدبير و كارسازى و مهربانى و عطوفتش بر نيكوكاران و حتّى بدكاران مورد تهمتِ ظلم و ستم قرار نمى‏گيرد.

و اگر برخى از مصلحتها و سعادتمنديهايى كه در باطن مرگ نزديكان است براى بستگان مردگان آشكار مى‏شد، مسلّماً خود ميّت و بستگان وى از خداوند درخواست مى‏كردند كه هر چه زودتر رُخدادهاى ناگوار را بر ديگر چيزها مقدّم بدارد، و اگر نمى‏مردند و اين مصلحتها و عنايتها به تأخير مى‏افتاد، به خاطر بدست آوردن آن عنايتها بيشتر از گريه‏اى كه هنگام مرگ دارند، مى‏گريستند.

و آنچه در نزد خردمندان واقعى مهمّ است، مرگ دل و صفات كمال انسانى است؛ و امّا مرگ بدنها و انتقال آنها از جايى كه محلّ دگرگون شدن زمانهاست، با وجود سلامتى دين، مايه‏ى سعادتمندى و افزونى است.

سپس ميّت را به محلّ خلوتش با مالك امر و جايگاه تنهايى و وحشتش در يعنى قبر حمل مى‏كنند.