شناخت قرآن

شناخت قرآن0%

شناخت قرآن نویسنده:
گروه: علوم قرآنی

شناخت قرآن

نویسنده: علامه طباطبایی
گروه:

مشاهدات: 8769
دانلود: 3313

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 23 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8769 / دانلود: 3313
اندازه اندازه اندازه
شناخت قرآن

شناخت قرآن

نویسنده:
فارسی

٧ - اشكال و جواب

اشكال : شما باين عذر كه عقل نمى تواند جلو نقض قوانين و تخلفات مردم را بگيرد فريضه قانون گذارى يا بتعبير كتاب : هدايت انسان بسوى سعادت نوعى را از دست عقل گرفته بدست وحى و نبوت سپرديد در حاليكه قوانين و مقررات وحى نيز نمى تواند كارى از پيش ببرد و جلو تخلفات را بگيرد بلكه تخلف از مقررات شرايع و اديان بيشتر و اقبال مردم باين مقررات كمتر است .

جواب : نشان دادن راه مطلبى است و پيروى عملى مردم از آن راهنمائى و هدايت مطلبى ديگر و آنچه بمقتضاى قانون هدايت عمومى بعهده آفرينش و تكوين است اينست كه نوع انسان را بوسيله اى از وسائل بسوى قانونى كه سعادتش را تضمين نمايد هدايت و راهنمائى كند نه اينكه عملا راه تخلف را ببندد و مردم را به پيروى وادارد.

و اينكه ما مورد تخلفات قانونى را كه مزاحم و مانعى از آزادى عمل در ميان نيست بلكه عدم كفايت عقل گرفتيم نه ازين جهت بود كه عقل از عمل جلوگيرى نميكند بلكه ازين جهت بود كه عقل در اين موارد حكمى نداشت و بتعاون اجتماعى و پيروى قانون دعوت نميكرد زيرا دعوتش براساس اضطرار بود و مزاحمتى كه مانع از آزادى عمل است در برابر خود ميديد و ضرر آزادى عمل را بيشتر از نفع آن تشخيص ميداد بديهى است كه چنين حاكمى در جائى كه مزاحمى در كار و مانعى از آزادى عمل در بين نباشد از تخلف كه آزادى عمل در آنست نهى و بپيروى قانونى كه خلاف آزادى است امر نخواهد كرد.

پس عقل چون در همه موارد بپيروى قانون حكم نميكند نمى تواند وسيله كافى براى هدايت مداوم انسان باشد ولى طريق وحى بى استثنا و بطور كليت و دوام حكم بپيروى قانون مى كند و حكم را بدست خدائى ميسپارد كه با قدرت و علم نامتناهى خود در هر حال مراقب انسان است و بدون تبعيض داشتن كار نيك را پاداش نيك و كار بد را كيفر بد خواهد داد.

خدايمتعال ميفرمايد:

((ان الحكم الا الله ))سوره يوسف آيه ٤٠

(ترجمه : حكم تنها از آن خداست ) و ميفرمايد: ((

((فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره ))

سوره زلزال آيه ٨ (ترجمه : پس هر كه باندازه اى سنگينى ذره اى كار نيك انجام دهد - پاداش - او را خواهد ديد و هر كه بسنگينى ذره اى كار بد كند - سزاى - او را خواهد ديد) و ميفرمايد:

((ان الله يفصل بينهم يوم القيامة ان الله على كل شى ء شهيد))

سوره حج آيه ١٧ (ترجمه : بدرستى خدا در ميانشان روز قيامت حكم خواهد نمود زيرا خدا بالاى همه چيز شهادت و حضور دارد) و ميفرمايد:

((اولا يعلمون ان الله يعلم ما يسرون و ما يعلنون ))

سوره بقره آيه ٧٧ (ترجمه : آيا نميدانيد كه خدا آنچه را كه پنهان ميكنند و آنچه را آشكار ميكنند ميداند) و ميفرمايد:

((و كان الله على كل شى ء رقيبا))

سوره احزاب آيه ٥٢ (ترجمه : خدا بر هر چيزى مراقب مى باشد)

و از اينجا روشن ميشود كه دين آسمانى كه از راه وحى رسيده در جلوگيرى از تخلف و نقض تواناتر از قوانين معمولى بشرى است زيرا آخرين وسيله قوانين بشرى در جلوگيرى از تخلف و نقض اينست كه مراقبين و ماءمورين انتظامى بظواهر اعمال مردم بگمارند و براى متخلفين و نقض كنندگان قانون كيفرى تعيين نمايند كه تنها در صورت قدرت قانون و ظهور جرم اجراء خواهد شد و بس .

ولى دين آسمانى اولا مانند قوانين بشرى و رژيمهاى معمولى مراقبان خصوصى نسبت بظواهر اعمال مردم دارد و ثانيا از راه وضع فريضه امر بمعروف و نهى از منكر همه مردم را بى استثنا مراقب اعمال همديگر و نگهبان قانون قرار داده و ثالثا جزء عقايد دينى است كه اعمال مردم از نيك و بد ضبط و حفظ و براى روز بازخواست بايگانى ميشود و رابعا بالاتر از همه اينها خداى جهان و جهانيان بانسان و عمل وى محيط و در همه حال و در هر جا حاضر و ناظر است .

و نسبت بكيفر اعمال اضافه بكيفر اين جهانى كه مانند قوانين بشرى در هر جرم تعيين شده كيفر روز بازخواست كه هرگز تبعيض و استثنا برنميدارد جزء عقايد دينى است .

خدايمتعال ميفرمايد:

((اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم ))

سوره نساء آيه ٥٩ (ترجمه : اطاعت و فرمانبردارى كنيد خدا را و فرمانبردارى كنيد و پيغمبر و صاحبان امر را از خودتان ) و ميفرمايد:

 ((و المؤ منون و المؤ منات بعضهم اولياء بعض ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر))

سوره توبه آيه ٧١ (ترجمه : مردان با ايمان و زنان با ايمان بعضشان سرپرستان بعض ديگرند بمعروف امر ميكنند و از منكر نهى ميكنند) و ميفرمايد:

 ((و ان عليكم لحافظين كراما كاتبين يعلمون ما تفعلون ))

سوره انفطار آيه ١٢ (ترجمه : و بدرستى بر شما نگهبانانى گماشته شده اند كه - پيش خدا - گرامى و نويسندگان - اعمال شما -اند آنچه را كه ميكنيد ميدانند) و ميفرمايد:

 ((و ربك على كل شى ء حفيظ))

سوره سبا آيه ٢١ (ترجمه : و پروردگار تو نگهبان هر چيزى است ).

اشكال ديگر: بنابر آنچه گذشت عقل در همه احوال حكم برعايت قانون و لزوم اجتناب تخلف نميكند و اين معنى منافى است با آنچه در عده اى از احاديث ائمه اهل بيت وارد است كه خدايمتعال بر بندگان خود دو حجت دارد حجت ظاهرى كه پيغمبر است و حجت باطنى كه عقل انسان مى باشد زيرا بنا بر آنچه گذشت عقل در همه يا اغلب موارد تخلف حكمى ندارد تا سمت حجيت داشته باشد.

جواب : كار استثنا ناپذير عقل عملى انسان دعوت بجلب نفع و اجتناب ضرر مى باشد و در صورتيكه پذيرفتن تعاون و تشريك مساعى از انسان سودخواه و استخدام طلب (با بيانى كه گذشت ) از راه اضطرار باشد و منشاء اضطرار همان قدرت كسانى باشد كه انسان ميخواهد از اعمالشان آزادانه بهره بردارى نمايد يا قدرت كسانى كه مقررات كيفر دست ايشان است البته در اينفرض اگر در مواردى وادار كننده اى در ميان نباشد عقل نيز بوجوب متابعت قانون حكم نخواهد كرد و از تخلف و نقض قانون نهى نخواهد نمود.

ولى اگر منشاء اضطرار (چنانكه نظريه وحى ايجاب مى كند) حكم خدا و مراقبت اعمال و پاداش تخلف و تبعيض و استثناناپذيرى نيكيها و بديها بعهده خدائى باشد كه غفلت و جهل و عجز راهى بساحت پاكش ندارد درين فرض عقل موردى پيدا نخواهد كرد ضرورت را مرتفع ديده از حكم سرباز زند و براى هميشه بآنچه وحى حكم مى كند حكم خواهد كرد.

خدايمتعال ميفرمايد:

 ((افمن هو قائم على كل نفس بما كسبت ))

سوره رعد آيه ٣٣ (ترجمه : آيا كسانيكه بالاسر هر نفس و كارش ايستاده مانند ديگران است ) و ميفرمايد: ((ان كل نفس لما عليها حافظ))سوره طارق آيه ٤ (خلاصه ترجمه : هيچ نفسى بى نگهبان نيست ) و ميفرمايد:

((كل نفس بما كسبت رهينة ))

سوره مدثر آيه ٣٨ (ترجمه : هر نفسى گروگان كارش است )

٨ - راه وحى از خطا مصون است

بنا بر آنچه گذشت راه وحى و تعليم برنامه زندگى اجتماعى انسان ازين راه جزء برنامه آفرينش مى باشد و روشن شد كه تكوين و آفرينش هرگز در كار خود خطا نميكند پس مواد دين آسمانى كه از راه وحى بمردم تعليم ميشود در طول اين مسافت دچار هيچگونه خطا و اشتباهى نخواهد بود خدايمتعال ميفرمايد:

 ((عالم الغيب فلا يظهر على غيبة احدا الا من ارتضى من رسول فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا ليعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لديهم و احصى كل شى ء عددا))سوره جن آيه ٣٨

(خلاصه ترجمه : او تنها داننده غيب است پس هيچ كسى را بغيب خود مسلط نميكند مگر كسى را كه بپسندد از پيغمبر و درين صورت از پس و پيش او مراقبت مى كند تا محققا پيامهاى خداى خودشان را برسانند در حاليكه بآنچه پيش ايشان است احاطه نموده و عدد هر چيز را شمرده است )

و از اينجاست كه پيغمبران و فرستادگان خدا بايد معصوم باشند يعنى هم در فراگرفتن تعليمات وحى از عالم بالا و هم در نگهدارى آنچه فراگرفته اند و هم در تبليغ آنچه فراگرفته اند و نگهداشته اند از خطا و معصيت مصون باشند زيرا اينان براى نگهداشتن و رسانيدن وحى خطائى كنند يا بواسطه وساوس شيطانى و نفسانى خيانتى ورزند يا معصيتى كنند كه قهرا بخلاف آنچه تبليغ قولى كرده اند تبليغ فعلى خواهد بود در همه اين صور دستگاه آفرينش در اجراء برنامه هدايت خود عطا نموده و محالى بوقوع پيوسته است .

خدايمتعال ميفرمايد: (

(و على الله قصد السبيل و منها جائر))سوره نحل آيه ٩

(خلاصه ترجمه : بعهده خدا است كه راه ميانه و معتدلى در دست رس مردم بگذارد و راهى نيز هست كه از حق ميل و تعدى نموده است ).

٩ - حقيقت وحى براى ما مجهول مى باشد

آنچه از بحثهاى گذشته ما روشن شد اين بود كه برنامه زندگى انسان كه مقدمه وصول بسعادت نوعيش مى باشد و تعليم آن بعهده آفرينش است ممكن نيست از راه عقل بوى برسد بلكه راه درك ديگرى غير از راه تفكر بايد وجود داشته باشد كه انسان بوسيله آن وظائف زندگى نوعى خود را تلقى نمايد و اين راه را راه وحى ميناميم .

و البته مقتضاى دليل همان مقدار است كه در نوع انسان چنين دركى بايد وجود داشته باشد نه اينكه همگانى باشد بلكه از اين روى كه تلقى وحى درك پاك ميخواهد كه از هر گونه پليدى و آلودگى مصون باشد و افراد انسان در استقامت حال و اعتدال ادراك و صفاى روح و خلاف اين صفات بغايت مختلفند بايد گفت اين موهبت تنها در برخى از افراد بندرت تحقق ميپذيرد چنانكه قرآن جمعى را بنام پيغمبران

 و فرستادگان خدا ياد مى كند ولى از ذكر شماره آنان و نام همه شان خود دارى مينمايد و از گروه شان فقط بيست و چند نفر را اسم ميبرد.

(٥٥)

ما كه ازين موهبت بى بهره هستيم و بعبارت ديگر آنرا نچشيده ايم حقيقت آن براى ما مجهول است تنها برخى از آثار آنرا كه از آنجمله قرآن مجيد مى باشد و پاره از اوصاف آنرا كه از راه نبوت بما رسيده ديده و شنيده ايم با اينهمه نميتوان گفت كه اوصاف آن همانست كه بما رسيده و بس و ممكن است اوصاف و خواص و شعب ديگرى داشته باشد كه براى ما شرح داده نشده .

١٠ - كيفيت وحى قرآن مجيد

بطور اجمال آنچه قرآن مجيد در كيفيت وحى خود توضيح ميدهد اينست كه وحى اين كتاب آسمانى بطور تكليم بوده و خداى متعال با پيغمبر گرامى خود سخن گفته و آنحضرت با تمام وجود خود (نه تنها با گوش ) سخن خدا را تلقى نموده است .

خدايمتعال ميفرمايد:

((و ما كان لبشر ان يكلمه الله الا وحيا او من وراء حجاب او يرسل رسولا فيوحى باذنه ما يشاء انه على حكيم و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الايمان ولكن جعلناه نورا نهدى به من نشاء من عبادنا و انك لتهدى الى صراط مستقيم ))

سوره سوره شورى آيه ٥٢ (ترجمه : بهيچ بشرى نميرسد كه خدا با او سخن گويد مگر اينكه وحى كند - سخن پنهانى و با اشاره كه ديگران نفهمند - يا از پشت پرده اى حرف زند يا رسول و فرستاده اى بفرستد و او باذن خدا آنچه را خدا ميخواهد وحى نمايد زيرا خدا بلند مرتبه و محكم كار است و بهمين نحو روحى را از امر خودتان - قرآن را - بتو وحى كرديم از پيش خود نمى توانستى درك كنى كه كتاب چيست و نه ايمان چيست ولى ما آنرا نورى قرار داديم كه با آن كسانى را كه ميخواهيم رهبرى مينمائيم و تحقيقا تو راه راستى را نشان ميدهى ).

بقرينه ترديدى كه در آيه اولى هست و وحى كه در قسم اول بجائى نسبت داده نشده و در قسم سوم برسول نسبت داده شده در آيه براى تكليم خدا سه قسم مختلف ذكر شده :

١ - گفتار خدائى كه هيچ واسطه اى ميان خدا و بشر نباشد.

٢ - گفتار خدائى كه از پشت حجاب شنيده شود مانند شجره طور كه موسى عليه السلام سخن خدا را مى شنيد ولى از ناحيه آن .

٣ - گفتار خدائى كه ملكى آنرا حمل نموده ببشر برساند و در اين صورت سخن فرشته وحى شنيده ميشود كه سخن خدا را حكايت مينمايد.

و آيه دوم ميرساند كه قرآن مجيد از همين راه به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم رسيده و از اينجا روشن ميشود كه وحى قرآن از راه تكليم و گفتگو بوده است .

و باز ميفرمايد:

((نزل به الروح الامين على قلبك لتكون من المنذرين بلسان عربى مبين ))سوره شعراء آيه ١٩٤

(ترجمه : قرآن را روح امين - جبريل - بقلب تو يعنى بنفس تو با زبان عربى آشكار نازل كرد تا از كسانى باشى كه مردم را از خدا ميترسانند) و ميفرمايد:

((من كان عدوا لجبريل فانه نزله على قلبك ))سوره بقره آيه ٩٧ (ترجمه آيه گذشت ).

از اين آيه ها استفاده ميشود كه قرآن يا بخشى از قرآن بوسيله فرشته وحى كه جبريل و روح امين است فرستاده شده (قسم سوم تكليم ).

و اينكه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم قرآن را از فرشته وحى با نفس

(٥٦)

 خود يعنى با تمام وجود خود تلقى ميكرد نه از راه گوش .

و ميفرمايد:

 ((فاوحى الى عبده ما اوحى ما كذب الفؤ اد ما راى افتمارونه على مايرى ))سوره نجم آيه ١٢

(ترجمه : پس وحى نمود ببنده خود آنچه را كه وحى نمود دروغ نگفت و اشتباه نكرد قلب - نفس - پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم در آنچه مشاهده كرد آيا با او در چيزى كه - عيانا - مشاهده مى كند بمجادله ميپردازيد؟

و در جاى ديگر تلقى وحى را با خواندن الواح تعبير فرموده است :

((رسول من الله يتلو صحفا مطهرة ))

سوره بينة آيه ٢ (ترجمه :فرستاده اى از جانب خدا كه صحيفه هاى پاكى را تلاوت مى كند).

در خاتمه اين بحث ميگوئيم كه توضيحات و مسائل بسيار ديگرى در اطراف اقسام وحى و صفات و خواص آنها از قرآن مجيد استفاده ميشود كه اين كتاب با اختصارى كه از براى آن در نظر گرفته شده گنجايش ايراد آنها را ندارد.

بخش چهارم : رابطه قرآن مجيد با علوم

الف - تجليل قرآن مجيد از علم و ترغيب درتحصيل آن .

تجليل و تمجيدى كه قرآن مجيد از علم و دانش نموده نظير آن در هيچ كتاب آسمانى ديگر يافت نمى شود و درين باره همين بس كه قرآن زمان توحش اعراب را كه عهد پيش از اسلام بود زمان جاهليت نام نهاده است .

قرآن مجيد در صدها آيه بطرق مختلفه نام علم و دانش را به ميان آورده و در بيشتر آنها در مقام بزرگداشت آن مى باشد.

خدايمتعال در مقام منت گذارى انسان ميفرمايد:

((علم الانسان مالم يعلم ))سوره علق آيه ٥

(ترجمه : بانسان چيزى را كه نميدانست ياد داد) و باز ميفرمايد:

((يرفع الله الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا الكتاب العلم درجات )) سوره مجادله آيه ١١

 (ترجمه : خدا - مقام - كسانى را كه ايمان آورده اند بلند مى كند و كسانى را كه بآنان علم داده شده چندين درجه ) و بالاخره ميفرمايد: ((

 ((هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون ))سوره زمر آيه ٩

 (ترجمه : آيا كسانى كه علم دارند و كسانى كه علم ندارند مساوى ميباشند) آيات قرآنى درين باره بسيار است و در حديث پيمغبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم و ائمه اهل بيت عليهم السلام كه تالى كتاب خدا است اخبار بيشمار در ين باب وارد شده .

پاورقي ٥٥- آدم - نوح - ادريس - هود - صالح - ابراهيم - لوط - اسماعيل - اليسع ذوالكفل - الياس - يونس - اسحاق - يعقوب - يوسف - شعيب - موسى - هارون - داود - سليمان - ايوب - زكريا - يحيى - اسماعيل صادق الوعد - عيسى - محمد صلى الله عليه و آله وسلم .

اينان پيغمبرانى هستند كه باسم ذكر شده اند و كسانى نيز با اشاره ياد شده اند مانند اسباط در سوره نساء آيه ١٦٣ و مانند پيغمبرانى كه طالوت باشاره او پادشاه بنى اسرائيل شد سوره بقره آيه ٢٤٦.

و پيغمبرى كه در سوره بقره آيه ٢٥٨ بوى اشاره شده و پيغمبرانى كه در سوره يس آيه ١٤ بآنان اشاره شده است .

٥٦- بدليل اينكه در هر دو آيه تنزيل قرآن را بقلب پيغمبر اكرم نسبت ميدهد (ميفرمايد: ععع ((على قلبك )) عععع و نميفرمايد ((عليك )) و قلب در عرف قرآن نفس است بدليل اينكه در چندين جا درك و شعور و همچنين معصيت را كه از آن نفس است بقلب نسبت ميدهد.

_____________________________________________

شناخت قرآن

ب - علومى كه قرآن مجيد به تعلم آنها دعوت مى كند. قرآن مجيد در آيات بسيارى (كه بسبب وفور و كثرت بنقل آنها نپرداختم ) بتفكر در آيات آسمان و ستارگان درخشان و اختلافات عجيبى كه در اوضاع آنها پديد ميآيد و نظام مقتضى كه بر آنها حكومت مى كند دعوت مى كند.

بتفكر در آفرينش زمين و درياها و كوهها و بيابانها و آنچه از عجائب در شكم زمين قرار گرفته و اختلافات شب و روز و تبدلات فصول تحريص و ترغيب مينمايد.

بتفكر در آفرينش شگفت آور نبات و نظامى كه در زندگى آن جريان دارد و در آفرينش گوناگون حيوان و آثار و احوالى كه در محيط وجود از خود بروز ميدهد تشويق ميفرمايد.

بتفكر در خلقت خود انسان و اسرار و رموزى كه در ساختمان وجودش نهفته و بالاتر از آن در نفس و عوالم باطنى آن و ارتباطاتى كه با ملكوت اعلا دارد و بسير در اقطار زمين و مشاهده در آثار گذشتگان و كنجكاوى اوضاع و احوال ملل و جوامع بشرى و قصص و تواريخ ايشان اصرار تمام دارد.

و بدين ترتيب بتعلم علوم طبيعى و رياضى و فلسفى و فنون ادبى و بالاخره همه علومى كه در دست رس فكر انسانى است و تعلم آنها بنفع جهان بشرى و سعادت بخش جامعه انسانى مى باشد دعوت مى كند.

آرى قرآن مجيد باين علوم دعوت مى كند باين شرط كه بحق و حقيقت رهنما قرار گيرند و جهان بينى حقيقى را كه سرلوحه آن خداشناسى مى باشد در بر داشته باشند و گرنه علمى كه انسان را سرگرم خود ساخته از شناختن حق و حقيقت باز دارد در قاموس قرآن مجيد با جهل مرادف است خدايمتعال ميفرمايد:

((يعلمون ظاهرا من الحياة الدنيا و هم عن الاخرة هم غافلون ))سوره روم آيه ٧

(ترجمه : آنان از زندگى اين جهان ظاهر و نمودى را ميدانند و آنان از زندگى آن جهان غافلند) و ميفرمايد:

 ((افرايت من اتخذ الهه هواه و اضله الله على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره فمن يهديه من بعد الله ))سوره جاثيه آيه ٢٣.

 (ترجمه : آيا ديدى آن كسى را كه خداى خود را هواى نفس خود قرار داده و خدا با داشتن علم گمراهش نموده و بگوش و دلش مهر و بچشمش پرده اى زده است پس كيست كه پس از خدا او را راهنمائى كند).

قرآن كريم با ترغيباتى كه بتعلم علوم مختلفه نموده خود متصدى تعليم يك دوره كامل از معارف الهيه و كليات اخلاق و فقه اسلامى گرديده است .

ج - علوم خاصه بقرآن مجيد. در ميان مسلمانان علومى نيز هست كه موضوع بحث آنها خود قرآن مجيد مى باشد، تاريخ پيدايش اين علوم نخستين روزهاى نزول است و بتدريج مسائل آنها در ميان مردم نضج يافته و تنقيح شده تا بحد كمال رسيده و بالاخره محققين اين فنون تاليفاتى در آنها كرده و كتابهاى بى شمار نوشته اند.

برخى از اين علوم در اطراف الفاظ قرآن كريم و برخى در معانى آن ببحث و كنجكاوى ميپردازد:

علومى كه در الفاظ قرآن بحث مى كند فنون تجويد و قرائت است فنى در كيفيت تلفظ بحروف تهجى و حالات و عوارضى كه حروف تهجى در لغت عرب در ميان الفاظ مفرده و مركبه پيدا مى كند مانند ادغام و تبديل حروف و احكام وقف و ابتداء و نظائر آن بحث مينمايد.

و فنى بضبط و توجيه قرائتهاى هفت گانه معروف و قرائتهاى سه گانه ديگر و قرائتهاى صحابه و شواذ قرائتها ميپردازد.

و فنى عدد سور و آيات و كلمات و حروف آنها و آيات و كلمات و حروف همه قرآن را احصا مى كند.

و فنى در خصوص رسم خط خاص قرآن مجيد و اختلافاتى كه با رسم خط عربى معمول دارد سخن ميگويد.

و